اخشبان: تفاوت میان نسخهها
خط ۹: | خط ۹: | ||
==مصداقها== | ==مصداقها== | ||
===اخشب اول=== | ===اخشب اول=== | ||
همه این منابع کوه ابوقبیس را یکی از دو اخشب مکه میدانند؛ اما در تعیین اخشب دیگر همنظر نیستند. کوه ابوقبیس در جنوب و شرق کعبه<ref>رحلة ابن بطوطه، ج1، ص383.</ref>، مشرف بر کوه صفا<ref>معجم البلدان، ج1، ص122.</ref>، نزدیکترین کوه به مسجدالحرام و برابر رکن حجرالاسود قرار دارد.<ref>الاستبصار، ص5.</ref> این کوه در روزگار جاهلیت به امین شهرت داشته<ref>المنتظم، ج1، ص138.</ref>؛ زیرا هنگام طوفان نوح حجرالاسود را در آن به ودیعت گذاشته بودند. درمنابع اسلامی، آن را نخستین کوهی دانستهاند که خداوند آفریده است.<ref>الاستبصار، ص5.</ref> بر پایه گزارش ابن بطوطه (م.779ق.) بر فراز این کوه مسجدی قرار داشته و برخی بر این باور بودهاند که قبر حضرت آدم(ع) نیز بر آنجای دارد.<ref>رحلة ابن بطوطه، ج1، ص383.</ref> نیز او جایگاه پیامبر(ص) هنگام دو پاره شدن ماه (شق القمر) را همین کوه دانسته است.<ref>رحلة ابن بطوطه، ج1، ص383.</ref> | همه این منابع کوه [[ابوقبیس]] را یکی از دو اخشب [[مکه]] میدانند؛ اما در تعیین اخشب دیگر همنظر نیستند. کوه ابوقبیس در جنوب و شرق [[کعبه]]<ref>رحلة ابن بطوطه، ج1، ص383.</ref>، مشرف بر [[صفا|کوه صفا]]<ref>معجم البلدان، ج1، ص122.</ref>، نزدیکترین کوه به [[مسجدالحرام]] و برابر رکن [[حجرالاسود]] قرار دارد.<ref>الاستبصار، ص5.</ref> این کوه در روزگار [[جاهلیت]] به امین شهرت داشته<ref>المنتظم، ج1، ص138.</ref>؛ زیرا هنگام [[طوفان نوح]] حجرالاسود را در آن به ودیعت گذاشته بودند. درمنابع اسلامی، آن را نخستین کوهی دانستهاند که [[خداوند]] آفریده است.<ref>الاستبصار، ص5.</ref> بر پایه گزارش [[ابن بطوطه]] (<small>م.779ق.</small>) بر فراز این کوه [[مسجد|مسجدی]] قرار داشته و برخی بر این باور بودهاند که قبر [[حضرت آدم(ع)]] نیز بر آنجای دارد.<ref>رحلة ابن بطوطه، ج1، ص383.</ref> نیز او جایگاه [[پیامبر(ص)]] هنگام [[شق القمر|دو پاره شدن ماه]] (<small>شق القمر</small>) را همین کوه دانسته است.<ref>رحلة ابن بطوطه، ج1، ص383.</ref> | ||
===اخشب دوم=== | ===اخشب دوم=== | ||
بیشتر منابع اخشب دوم را کوه قُعَیقَعان میدانند که در برابر ابوقبیس قرار دارد. برخی برآنند که اخشب دوم، کوهی سنگی و قرمز رنگ در شمال مکه با نام احمر است که در جاهلیت اعرف خوانده میشد.<ref>معجم البلدان، ج1، ص122؛ لسان العرب، ج1، ص354، «خشب».</ref> دستهای نیز پس از طرح نظر کرمانی که کوه ثور را اخشب خوانده، آن را نپذیرفتهاند.<ref>عمدة القاری، ج15، ص142.</ref> یاقوت حموی به گزارش از مکهشناسی معروف به السید العلوی، اخشب شرقی را ابوقبیس و اخشب غربی را کوهی به نام «خُط» میداند.<ref>معجم البلدان، ج1، ص122؛ ج2، ص378؛ مراصد الاطلاع، ج1، ص473.</ref> | بیشتر منابع اخشب دوم را کوه [[قعیقعان|قُعَیقَعان]] میدانند که در برابر [[ابوقبیس]] قرار دارد. برخی برآنند که اخشب دوم، کوهی سنگی و قرمز رنگ در شمال مکه با نام احمر است که در جاهلیت اعرف خوانده میشد.<ref>معجم البلدان، ج1، ص122؛ لسان العرب، ج1، ص354، «خشب».</ref> دستهای نیز پس از طرح نظر کرمانی که [[کوه ثور]] را اخشب خوانده، آن را نپذیرفتهاند.<ref>عمدة القاری، ج15، ص142.</ref> [[یاقوت حموی]] به گزارش از مکهشناسی معروف به السید العلوی، اخشب شرقی را ابوقبیس و اخشب غربی را کوهی به نام «خُط» میداند.<ref>معجم البلدان، ج1، ص122؛ ج2، ص378؛ مراصد الاطلاع، ج1، ص473.</ref> | ||
در منابع تاریخی، به اخشبان دیگری نیز اشاره شده که صابح و قابل نام دارند.<ref>المعالم الاثیره، ص23.</ref> نیز از دو کوه دیگر در منا در انتهای عقبه و مشرف بر مسجدی یاد شده است.<ref>معجم البلدان، ج1، ص122؛ سبل الهدی، ج5، ص374.</ref> در عرفات نیز دو کوه با نام «مأزمین» به اخشبان شهرت یافتهاند. مأزمان تثنیه «مأزم» به معنای تنگ و راه باریک است. سبب این نامگذاری آن است که حاجیان برای حرکت از عرفات به سوی مزدلفه و منا میبایست از میان این دو کوه و از مسیری باریک میگذشتند.<ref>المعالم الاثیره، ص239.</ref> برخی از منابع، این دو کوه را حد مزدلفه دانستهاند.<ref>المعالم الاثیره، ص23.</ref> یاقوت حموی به پشتوانه شعری از مزاحم عقیلی از اخشبان دیگری سخن به میان میآورد؛ ولی آنها را اخشبان معروف در منطقه مکه نمیداند؛ زیرا مزاحم در شعر خود به سکونت گروهی از اعراب و وجود درختی به نام اراک در این دو کوه اشاره میکند که این دو ویژگی قابل انطباق بر اخشبان مکه نیستند. از این رو، مقصود شاعر را کوههایی در بیرون مکه و در بادیه میداند.<ref>معجم البلدان، ج1، ص122.</ref> | در منابع تاریخی، به اخشبان دیگری نیز اشاره شده که صابح و قابل نام دارند.<ref>المعالم الاثیره، ص23.</ref> نیز از دو کوه دیگر در [[منا]] در انتهای [[عقبه]] و مشرف بر مسجدی یاد شده است.<ref>معجم البلدان، ج1، ص122؛ سبل الهدی، ج5، ص374.</ref> در [[عرفات]] نیز دو کوه با نام «مأزمین» به اخشبان شهرت یافتهاند. مأزمان تثنیه «مأزم» به معنای تنگ و راه باریک است. سبب این نامگذاری آن است که حاجیان برای حرکت از عرفات به سوی [[مزدلفه]] و [[منا]] میبایست از میان این دو کوه و از مسیری باریک میگذشتند.<ref>المعالم الاثیره، ص239.</ref> برخی از منابع، این دو کوه را حد مزدلفه دانستهاند.<ref>المعالم الاثیره، ص23.</ref> یاقوت حموی به پشتوانه شعری از [[مزاحم عقیلی]] از اخشبان دیگری سخن به میان میآورد؛ ولی آنها را اخشبان معروف در منطقه مکه نمیداند؛ زیرا مزاحم در شعر خود به سکونت گروهی از اعراب و وجود درختی به نام اراک در این دو کوه اشاره میکند که این دو ویژگی قابل انطباق بر اخشبان مکه نیستند. از این رو، مقصود شاعر را کوههایی در بیرون مکه و در بادیه میداند.<ref>معجم البلدان، ج1، ص122.</ref> | ||
==اخشبان در روایات و ادبیات عرب== | ==اخشبان در روایات و ادبیات عرب== |
نسخهٔ ۱۵ ژانویهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۰۰:۴۱
این مقاله هماکنون در دست ویرایش است.
این برچسب را کاربر:Jalalyaghmoori در تاریخ ۲۴ دی ۱۳۹۶ برای جلوگیری از تعارض ویرایشی قرار داده است. لطفا بدون توافق با کاربر فوق برچسب را برندارید. |
اَخشبان نام دو کوه در مکه مکرمه و نماد پایداری و استواری. همه منابع تاریخی، کوه ابوقبیس را یکی از دو اخشب مکه میدانند؛ اما در تعیین اخشب دیگر همنظر نیستند. بیشتر منابع اخشب دوم را کوه قُعَیقَعان میدانند که در برابر ابوقبیس قرار دارد. افزون بر منابع تاریخی، در حدیثهای نبوی نیز به اخشبان اشاره شده است.
واژه شناسی
اخشبان تثنیه اخشب و جمع آن اَخاشِب است. اخشب به معنای هر چیز سخت، غلیظ و خشن و در کاربرد، به معنای کوهی صخرهای، بدون پوشش گیاهی، سخت و سنگی است.[۱] در مکه و محدوده حرم، کوههایی گوناگون به این نام شهرت یافتهاند که مهمترین آنها کوههای احاطهکننده مسجدالحرام هستند که به اخاشب مکه شهرت یافتهاند.[۲] منابع تاریخی از اخشبان مکه سخن گفتهاند که «جبجبین» نیز خوانده میشدند.[۳]
مصداقها
اخشب اول
همه این منابع کوه ابوقبیس را یکی از دو اخشب مکه میدانند؛ اما در تعیین اخشب دیگر همنظر نیستند. کوه ابوقبیس در جنوب و شرق کعبه[۴]، مشرف بر کوه صفا[۵]، نزدیکترین کوه به مسجدالحرام و برابر رکن حجرالاسود قرار دارد.[۶] این کوه در روزگار جاهلیت به امین شهرت داشته[۷]؛ زیرا هنگام طوفان نوح حجرالاسود را در آن به ودیعت گذاشته بودند. درمنابع اسلامی، آن را نخستین کوهی دانستهاند که خداوند آفریده است.[۸] بر پایه گزارش ابن بطوطه (م.779ق.) بر فراز این کوه مسجدی قرار داشته و برخی بر این باور بودهاند که قبر حضرت آدم(ع) نیز بر آنجای دارد.[۹] نیز او جایگاه پیامبر(ص) هنگام دو پاره شدن ماه (شق القمر) را همین کوه دانسته است.[۱۰]
اخشب دوم
بیشتر منابع اخشب دوم را کوه قُعَیقَعان میدانند که در برابر ابوقبیس قرار دارد. برخی برآنند که اخشب دوم، کوهی سنگی و قرمز رنگ در شمال مکه با نام احمر است که در جاهلیت اعرف خوانده میشد.[۱۱] دستهای نیز پس از طرح نظر کرمانی که کوه ثور را اخشب خوانده، آن را نپذیرفتهاند.[۱۲] یاقوت حموی به گزارش از مکهشناسی معروف به السید العلوی، اخشب شرقی را ابوقبیس و اخشب غربی را کوهی به نام «خُط» میداند.[۱۳]
در منابع تاریخی، به اخشبان دیگری نیز اشاره شده که صابح و قابل نام دارند.[۱۴] نیز از دو کوه دیگر در منا در انتهای عقبه و مشرف بر مسجدی یاد شده است.[۱۵] در عرفات نیز دو کوه با نام «مأزمین» به اخشبان شهرت یافتهاند. مأزمان تثنیه «مأزم» به معنای تنگ و راه باریک است. سبب این نامگذاری آن است که حاجیان برای حرکت از عرفات به سوی مزدلفه و منا میبایست از میان این دو کوه و از مسیری باریک میگذشتند.[۱۶] برخی از منابع، این دو کوه را حد مزدلفه دانستهاند.[۱۷] یاقوت حموی به پشتوانه شعری از مزاحم عقیلی از اخشبان دیگری سخن به میان میآورد؛ ولی آنها را اخشبان معروف در منطقه مکه نمیداند؛ زیرا مزاحم در شعر خود به سکونت گروهی از اعراب و وجود درختی به نام اراک در این دو کوه اشاره میکند که این دو ویژگی قابل انطباق بر اخشبان مکه نیستند. از این رو، مقصود شاعر را کوههایی در بیرون مکه و در بادیه میداند.[۱۸]
اخشبان در روایات و ادبیات عرب
افزون بر منابع تاریخی، در حدیثهای نبوی نیز به اخشبان اشاره شده است. رسول خدا(ص) میفرماید: «مکه برقرار است، مادام که اخشبان پابرجا هستند.[۱۹] خداوند هنگام آفرینش آسمانها و زمین، مکه را محترم شمرده و میان این دو اخشب قرار داده است.»[۲۰] اخشبان مکه در اشعار و ادبیات عرب پیش از اسلام[۲۱] و پس از آن[۲۲] به منزله نماد مکه و اهل آن[۲۳] و کنایه از استمرار و پایداری دانسته شده است.[۲۴]
پانویس
- ↑ النهایه، ج2، ص32.
- ↑ الفتن، ص22؛ تاج العروس، ج1، ص461، «خشب».
- ↑ معجم البلدان، ج1، ص122.
- ↑ رحلة ابن بطوطه، ج1، ص383.
- ↑ معجم البلدان، ج1، ص122.
- ↑ الاستبصار، ص5.
- ↑ المنتظم، ج1، ص138.
- ↑ الاستبصار، ص5.
- ↑ رحلة ابن بطوطه، ج1، ص383.
- ↑ رحلة ابن بطوطه، ج1، ص383.
- ↑ معجم البلدان، ج1، ص122؛ لسان العرب، ج1، ص354، «خشب».
- ↑ عمدة القاری، ج15، ص142.
- ↑ معجم البلدان، ج1، ص122؛ ج2، ص378؛ مراصد الاطلاع، ج1، ص473.
- ↑ المعالم الاثیره، ص23.
- ↑ معجم البلدان، ج1، ص122؛ سبل الهدی، ج5، ص374.
- ↑ المعالم الاثیره، ص239.
- ↑ المعالم الاثیره، ص23.
- ↑ معجم البلدان، ج1، ص122.
- ↑ اخبار مکه، ج1، ص79.
- ↑ شرح معانی الآثار، ج2، ص260؛ عمدة القاری، ج8، ص161.
- ↑ المنمق، ص88؛ انساب الاشراف، ج1، ص72.
- ↑ کشف الغمه، ج1، ص74.
- ↑ السیرة النبویه، ج1، ص276، 285، 378؛ معجم ما استعجم، ج1، ص124.
- ↑ السیرة الحلبیه، ج1، ص23.
منابع
- اخبار مکه: الازرقی (م.248ق.)، به کوشش رشدی الصالح، مکه، مکتبة الثقافه، 1415ق
- الاستبصار فی عجائب الامصار: یک نویسنده مراکشی (م.قرن6ق.)، بغداد، دار الشئون الثقافیه، 1986م
- انساب الاشراف: البلاذری (م.279ق.)، به کوشش زکار و زرکلی، بیروت، دار الفکر، 1417ق
- تاج العروس: الزبیدی (م.1205ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، 1414ق
- رحلة ابن بطوطه: ابن بطوطه (م.779ق.)، الرباط، آکادیمیة المملکة المغربیه، 1417ق
- سبل الهدی: محمد بن یوسف الصالحی (م.942ق.)، به کوشش عادل احمد و علی محمد، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1414ق
- السیرة الحلبیه: الحلبی (م.1044ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1400ق
- السیرة النبویه: ابن هشام (م.213/218ق.)، به کوشش السقاء و دیگران، بیروت، المکتبة العلمیه
- شرح معانی الآثار: احمد بن سلامه الطحاوی (م.321ق.)، به کوشش النجار، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1416ق
- عمدة القاری: العینی (م.855ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی
- الفتن: نعیم بن حماد المروزی (م.228ق.)، به کوشش سهیل زکار، بیروت، دار الفکر، 1414ق
- کشف الغمه: علی بن عیسی الاربلی (م.693ق.)، بیروت، دار الاضواء، 1405ق
- لسان العرب: ابن منظور (م.711ق.)، قم، ادب الحوزه، 1405ق
- مراصد الاطلاع: صفی الدین عبدالمؤمن بغدادی (م.739ق.)، بیروت، دار الجیل، 1412ق
- المعالم الاثیره: محمد محمد حسن شراب، بیروت، دار القلم، 1411ق
- معجم البلدان: یاقوت الحموی (م.626ق.)، بیروت، دار صادر، 1995م
- معجم ما استعجم: عبدالله البکری (م.487ق.)، به کوشش مصطفی السقاء، بیروت، عالم الکتب، 1403ق
- المنتظم: ابن الجوزی (م.597ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1412ق
- المنمق: ابن حبیب (م.245ق.)، به کوشش احمد فاروق، بیروت، عالم الکتب، 1405ق
- النهایه: ابن اثیر مبارک بن محمد الجزری (م.606ق.)، به کوشش الزاوی و الطناحی، قم، اسماعیلیان، 1367ش.