پرش به محتوا

ابوجهل: تفاوت میان نسخه‌ها

۴۸ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۶ سپتامبر ۲۰۱۷
بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{جا:ویرایش}} '''ابوجهل'''، رئیس تیره بنی مخزوم و از دشمنان سرسخت پیامبر در مکه. ==...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{در دست ویرایش|ماه=[[مهر]]|روز=[[۴]]|سال=[[۱۳۹۶]]|کاربر=Ahmad  }}
{{در دست ویرایش|ماه=[[مهر]]|روز=[[۴]]|سال=[[۱۳۹۶]]|کاربر=Ahmad  }}


[[رده:مقاله‌های در دست ویرایش]]
'''ابوجهل'''، رئیس تیره بنی مخزوم و از دشمنان سرسخت پیامبر در مکه.
'''ابوجهل'''، رئیس تیره بنی مخزوم و از دشمنان سرسخت پیامبر در مکه.
==نام و نسب==
==نام و نسب==
خط ۸: خط ۷:
بنی‌مخزوم در ورودی اجیاد کبیر سکونت داشتند. خانه ابوجهل نیز همان جا بود<ref>تاریخ مکه، ص۶۹.</ref> و بعدها به هِشام بن سلیمان رسید.<ref>اخبار مکه، ج۲، ص۲۵۸؛ حجاز در صدر اسلام، ص۴۷۲.</ref> این خانه اکنون کنار درِ مسجدالحرام و در مجاورت باب النبی، در قشاشیه، قرار گرفته است.<ref>مرآة الحرمین، ص۱۴۷.</ref> ناصر خسرو، خانه وی را برابر باب المعامل از درهای مسجدالحرام دانسته که بعدها به مستراح تبدیل شده است.<ref>سفرنامه ناصر خسرو، ص۱۲۸.</ref>
بنی‌مخزوم در ورودی اجیاد کبیر سکونت داشتند. خانه ابوجهل نیز همان جا بود<ref>تاریخ مکه، ص۶۹.</ref> و بعدها به هِشام بن سلیمان رسید.<ref>اخبار مکه، ج۲، ص۲۵۸؛ حجاز در صدر اسلام، ص۴۷۲.</ref> این خانه اکنون کنار درِ مسجدالحرام و در مجاورت باب النبی، در قشاشیه، قرار گرفته است.<ref>مرآة الحرمین، ص۱۴۷.</ref> ناصر خسرو، خانه وی را برابر باب المعامل از درهای مسجدالحرام دانسته که بعدها به مستراح تبدیل شده است.<ref>سفرنامه ناصر خسرو، ص۱۲۸.</ref>


====
==علت ملقب‌شدن به ابوجهل==
زیرکی و هوشیاری او در آن عصر سبب شد تا برخلاف سنت عرب جاهلی که عضویت در‌دار الندوه را برای غیر بنیقصی به ۴۰ سالگی مشروط کرده بود<ref>اخبار مکه، ج۲، ص‌۲۵۳.</ref>، در نوجوانی<ref>عیون الاخبار، ج۱، ص۳۳۳.</ref> یا حدود ۳۰ سالگی<ref>الاشتقاق، ص‌۱۵۵.</ref> عضو آن شورا شود.<ref>عیون الاخبار، ج۱، ص۳۳۳؛ الاشتقاق، ص‌۱۵۵.</ref> شاید به همین سبب قریش وی را ابوالحکم می‌خواند. بعدها رسول خدا۹ از او با کنیه ابوجهل یاد کرد.<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۱۴۱.</ref> وی از بازرگانان ثروتمند و اشراف مکه بود.<ref>جامع ‌البیان، ج‌۲۰، ص‌۱۱۹.</ref>
زیرکی و هوشیاری او در آن عصر سبب شد تا برخلاف سنت عرب جاهلی که عضویت در‌دار الندوه را برای غیر بنیقصی به ۴۰ سالگی مشروط کرده بود<ref>اخبار مکه، ج۲، ص‌۲۵۳.</ref>، در نوجوانی<ref>عیون الاخبار، ج۱، ص۳۳۳.</ref> یا حدود ۳۰ سالگی<ref>الاشتقاق، ص‌۱۵۵.</ref> عضو آن شورا شود.<ref>عیون الاخبار، ج۱، ص۳۳۳؛ الاشتقاق، ص‌۱۵۵.</ref> شاید به همین سبب قریش وی را ابوالحکم می‌خواند. بعدها رسول خدا۹ از او با کنیه ابوجهل یاد کرد.<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۱۴۱.</ref> وی از بازرگانان ثروتمند و اشراف مکه بود.<ref>جامع ‌البیان، ج‌۲۰، ص‌۱۱۹.</ref>


=دشمنی با پیامبر==
==دشمنی با پیامبر==
  وی پس از آشکار شدن دعوت پیامبر۹، از دشمنان سرسخت ایشان و مسلمانان بود. او نبوّت را بر پایه فرهنگ قبیلگی تحلیل میکرد<ref>جامع البیان، ج۷، ص‌۲۴۰.</ref> و میگفت: ما و فرزندان عبدمناف در شَرَف و بزرگی به رقابت برخاستیم. اطعام کردند و اطعام کردیم؛ عطا کردند و عطا کردیم تا به نزدیک هم رسیدیم. گفتند: از ما پیامبری است که بر او وحی میشود. به خدا سوگند! هرگز بدو ایمان نیاورده، تصدیقش نخواهیم کرد.<ref>السیر و المغازی، ص‌۲۱۰.</ref> در گزارشی دیگر، ابوجهل در پاسخ اخنس بن شریق، از دشمنان پیامبر که درباره ایشان پرسیده بود، به‌ رغم تأکید بر صداقت پیامبر، از پذیرش نبوت پیامبر تنها به دلیل تعصب قبیلگی و این که بنی‌قصی، خاندان پیامبر، ریاست مکه و مناصب کعبه را نیز عهده‌دار بودند، سر باززده، ‌گفت: با پذیرش نبوت محمد، چه چیزی برای دیگر تیره‌های قریش می‌ماند؟ آیه ۳۳ انعام/۶ درباره این گفت‌وگو دانسته شده<ref>جامع البیان، ج۷، ص۲۴۰؛ مجمع البیان، ج۴، ص۴۵۵.</ref> که وی ضمن عدم تکذیب رسول خدا، قرآن را انکار می‌کرد: {فإنّهم لایکذّبونک و لکنّ الظالمین بآیاتِ اللهِ یجحَدونَ}.
ابوجهل پس از آشکار شدن دعوت پیامبر۹، از دشمنان سرسخت ایشان و مسلمانان بود. او نبوّت را بر پایه فرهنگ قبیلگی تحلیل میکرد<ref>جامع البیان، ج۷، ص‌۲۴۰.</ref> و میگفت: ما و فرزندان عبدمناف در شَرَف و بزرگی به رقابت برخاستیم. اطعام کردند و اطعام کردیم؛ عطا کردند و عطا کردیم تا به نزدیک هم رسیدیم. گفتند: از ما پیامبری است که بر او وحی میشود. به خدا سوگند! هرگز بدو ایمان نیاورده، تصدیقش نخواهیم کرد.<ref>السیر و المغازی، ص‌۲۱۰.</ref> در گزارشی دیگر، ابوجهل در پاسخ اخنس بن شریق، از دشمنان پیامبر که درباره ایشان پرسیده بود، به‌ رغم تأکید بر صداقت پیامبر، از پذیرش نبوت پیامبر تنها به دلیل تعصب قبیلگی و این که بنی‌قصی، خاندان پیامبر، ریاست مکه و مناصب کعبه را نیز عهده‌دار بودند، سر باززده، ‌گفت: با پذیرش نبوت محمد، چه چیزی برای دیگر تیره‌های قریش می‌ماند؟ آیه ۳۳ انعام/۶ درباره این گفت‌وگو دانسته شده<ref>جامع البیان، ج۷، ص۲۴۰؛ مجمع البیان، ج۴، ص۴۵۵.</ref> که وی ضمن عدم تکذیب رسول خدا، قرآن را انکار می‌کرد: {فإنّهم لایکذّبونک و لکنّ الظالمین بآیاتِ اللهِ یجحَدونَ}.
 
==اقدامات ابوجهل برضد اسلام==
==اقدامات ابوجهل برضد اسلام==
ابوجهل برای بازداشتن تازه مسلمانان از پایبندی به اسلام، رفتاری کینه‌توزانه با آنان در پیش گرفت. شکنجه یاسر و سمیه از وابستگان بنیمخزوم<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۸؛ التعریف و الاعلام، ص۱۷۲.</ref> که به شهادت آن دو انجامید، از آن جمله است. او زنیره کنیز بنومخزوم را چنان شکنجه کرد که نابینا شد.<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۲۲۱-۲۲۲.</ref> برخی مفسران آیه ۲۰ فرقان/ ۲۵ را درباره ابوجهل و چند تن دیگر می‌دانند که به تحقیر ابوذر و دیگر مؤمنان پرداختند<ref>روض الجنان، ج۱۴، ص۲۰۵.</ref>: {و جَعَلنا بَعضَکم لِبعضٍ فِتنةً أتَصبِرونَ و کانَ ربُّک بَصیراً}.
ابوجهل برای بازداشتن تازه مسلمانان از پایبندی به اسلام، رفتاری کینه‌توزانه با آنان در پیش گرفت. شکنجه یاسر و سمیه از وابستگان بنیمخزوم<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۸؛ التعریف و الاعلام، ص۱۷۲.</ref> که به شهادت آن دو انجامید، از آن جمله است. او زنیره کنیز بنومخزوم را چنان شکنجه کرد که نابینا شد.<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۲۲۱-۲۲۲.</ref> برخی مفسران آیه ۲۰ فرقان/ ۲۵ را درباره ابوجهل و چند تن دیگر می‌دانند که به تحقیر ابوذر و دیگر مؤمنان پرداختند<ref>روض الجنان، ج۱۴، ص۲۰۵.</ref>: {و جَعَلنا بَعضَکم لِبعضٍ فِتنةً أتَصبِرونَ و کانَ ربُّک بَصیراً}.
خط ۳۱: خط ۳۱:
پیش از شروع جنگ تن به تن، او برای خنثا‌کردن سخنان عتبة بن ربیعه و نیز تحریک عواطف نیروهای خود، به عامر حضرمی فرمان داد تا سر خود را تراشیده، با ریختن خاک بر سر خود، خون برادرش را که در سریه نخله به سال دوم ق. کشته شده بود، طلب کند.<ref>المغازی، ج۱، ص۶۴؛ السیرة النبویه، ج۱، ص۶۲۳.</ref> زخم زبان‌های تند ابوجهل به عتبه و ترسو خواندنش، وی را واداشت تا در نبردی که خود برای خاموش‌کردن شعله‌اش می‌کوشید، نخستین کسی باشد که همراه پسرش ولید و برادرش شیبه، جنگ تن به تن را آغاز کند.<ref>المغازی، ج۱، ص۶۶-۶۷؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۳۵۱.</ref> کشته شدن این سه تن، ضربه‌ای سخت به قریش زد؛ ولی ابوجهل با سخنان خود به آنان اطمینان داد که پیروز خواهند شد و خطاب به مسلمانان شعار داد: «لنا العزی و لا عزی لکم». مسلمانان به فرمان پیامبر۹ در پاسخ او شعار «الله مولینا و لا مولی لکم» سر دادند.<ref>سبل الهدی، ج۴، ص۳۶.</ref>
پیش از شروع جنگ تن به تن، او برای خنثا‌کردن سخنان عتبة بن ربیعه و نیز تحریک عواطف نیروهای خود، به عامر حضرمی فرمان داد تا سر خود را تراشیده، با ریختن خاک بر سر خود، خون برادرش را که در سریه نخله به سال دوم ق. کشته شده بود، طلب کند.<ref>المغازی، ج۱، ص۶۴؛ السیرة النبویه، ج۱، ص۶۲۳.</ref> زخم زبان‌های تند ابوجهل به عتبه و ترسو خواندنش، وی را واداشت تا در نبردی که خود برای خاموش‌کردن شعله‌اش می‌کوشید، نخستین کسی باشد که همراه پسرش ولید و برادرش شیبه، جنگ تن به تن را آغاز کند.<ref>المغازی، ج۱، ص۶۶-۶۷؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۳۵۱.</ref> کشته شدن این سه تن، ضربه‌ای سخت به قریش زد؛ ولی ابوجهل با سخنان خود به آنان اطمینان داد که پیروز خواهند شد و خطاب به مسلمانان شعار داد: «لنا العزی و لا عزی لکم». مسلمانان به فرمان پیامبر۹ در پاسخ او شعار «الله مولینا و لا مولی لکم» سر دادند.<ref>سبل الهدی، ج۴، ص۳۶.</ref>


==کشته‌شدن==
==درگذشت==
این نبرد به شکست مکیان و کشته شدن جگرپاره‌های قریش انجامید<ref>المغازی، ج۱، ص۵۳؛ السیرة النبویه، ج۱، ص۶۱۷.</ref> و ابوجهل که فرماندهی سپاه مشرکان را بر عهده داشت، به دست دو جوان کم سال انصاری به نام معاذ بن عمرو و معاذ بن عفراء یا عوف و معوذ بن عفراء از پای درآمد. هنگامی که هنوز رمقی در تن داشت، عبدالله بن مسعود سر او را از تن جدا کرد.<ref>المغازی، ج۱، ص۹۱؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۱۴۷، ۲۸۱.</ref> وی را با دیگر کشتگان در چاه بدر دفن کردند.<ref>البدایة و النهایه، ج۳، ص۲۹۲-۲۹۳.</ref> مفسران آیه ۵۰ انفال/۸ را در شأن ابوجهل و دیگر کشتگان بدر دانسته‌اند: {وَلَو تَرَی إِذ یتَوَفَّی الَّذِینَ کفَرُوا المَلائِکةُ یضرِبُونَ وُجُوهَهُم وَأَدبَارَهُم وَذُوقُوا عَذَابَ الحَرِیقِ}؛ «اگر ببینی آنگاه که فرشتگان جان کافران را میستانند، بر چهره و پشت آنان می‌زنند و گویند: عذاب سوزان را بچشید!»<ref>جامع البیان، ج۱۰، ص۳۱؛ مجمع البیان، ج۴، ص۸۴۶.</ref> پیامبر۹ که منتظر شنیدن خبر هلاک ابوجهل بود و او را سردسته پیشوایان کفر و فرعون امت می‌دانست<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۱۴۱.</ref>، با شنیدن این خبر، خدا را بر تحقق وعده‌اش سپاس گفت.<ref>المغازی، ج۱، ص۹۱.</ref> ابوجهل هنگام کشته شدن ۷۰ سال داشت.<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۱۳۰.</ref> از او ذیل آیات ۵۵ فرقان/۲۵ و ۱۵ لیل/۹۲ نیز سخن گفته شده و وی را از مصداق‌های کافران<ref>جامع البیان، ج۱۹، ص۱۸؛ الدر المنثور، ج۵، ص۷۴.</ref>، اهل شقاوت<ref>الکشاف، ج۴، ص۷۶۴.</ref> و... دانسته‌اند.
این نبرد به شکست مکیان و کشته شدن جگرپاره‌های قریش انجامید<ref>المغازی، ج۱، ص۵۳؛ السیرة النبویه، ج۱، ص۶۱۷.</ref> و ابوجهل که فرماندهی سپاه مشرکان را بر عهده داشت، به دست دو جوان کم سال انصاری به نام معاذ بن عمرو و معاذ بن عفراء یا عوف و معوذ بن عفراء از پای درآمد. هنگامی که هنوز رمقی در تن داشت، عبدالله بن مسعود سر او را از تن جدا کرد.<ref>المغازی، ج۱، ص۹۱؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۱۴۷، ۲۸۱.</ref> وی را با دیگر کشتگان در چاه بدر دفن کردند.<ref>البدایة و النهایه، ج۳، ص۲۹۲-۲۹۳.</ref> مفسران آیه ۵۰ انفال/۸ را در شأن ابوجهل و دیگر کشتگان بدر دانسته‌اند: {وَلَو تَرَی إِذ یتَوَفَّی الَّذِینَ کفَرُوا المَلائِکةُ یضرِبُونَ وُجُوهَهُم وَأَدبَارَهُم وَذُوقُوا عَذَابَ الحَرِیقِ}؛ «اگر ببینی آنگاه که فرشتگان جان کافران را میستانند، بر چهره و پشت آنان می‌زنند و گویند: عذاب سوزان را بچشید!»<ref>جامع البیان، ج۱۰، ص۳۱؛ مجمع البیان، ج۴، ص۸۴۶.</ref> پیامبر۹ که منتظر شنیدن خبر هلاک ابوجهل بود و او را سردسته پیشوایان کفر و فرعون امت می‌دانست<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۱۴۱.</ref>، با شنیدن این خبر، خدا را بر تحقق وعده‌اش سپاس گفت.<ref>المغازی، ج۱، ص۹۱.</ref> ابوجهل هنگام کشته شدن ۷۰ سال داشت.<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۱۳۰.</ref> از او ذیل آیات ۵۵ فرقان/۲۵ و ۱۵ لیل/۹۲ نیز سخن گفته شده و وی را از مصداق‌های کافران<ref>جامع البیان، ج۱۹، ص۱۸؛ الدر المنثور، ج۵، ص۷۴.</ref>، اهل شقاوت<ref>الکشاف، ج۴، ص۷۶۴.</ref> و... دانسته‌اند.


خط ۷۶: خط ۷۶:
*'''المغازی''': الواقدی (م.۲۰۷ق.)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۹ق؛
*'''المغازی''': الواقدی (م.۲۰۷ق.)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۹ق؛
*'''المنمق''': ابن حبیب (م.۲۴۵ق.)، به کوشش احمد فاروق، بیروت، عالم الکتاب، ۱۴۰۵ق.
*'''المنمق''': ابن حبیب (م.۲۴۵ق.)، به کوشش احمد فاروق، بیروت، عالم الکتاب، ۱۴۰۵ق.
[[رده:مقاله‌های در دست ویرایش]]
۱٬۷۸۰

ویرایش