ابوجهل: تفاوت میان نسخه‌ها

۴۹۰ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۸ سپتامبر ۲۰۱۷
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''ابوجهل'''، از سران [[قریش]] و از دشمنان سرسخت [[پیامبر اسلام(ص)]] در [[مکه]]. او از تیره بنی‌مخزوم بود. به جهت زیرکی و هوشش به او ابوالحِکَم می‌گفتند؛ اما پیامبر او را ابوجهل نامید. وی به شدت با پیامبر دشمنی می‌کرد و اقدامات بسیاری برضد او و مسلمانان انجام داد؛ از جمله شکنجه‌کردن مسلمانانی چون [[یاسر]] و [[سمیه]]، جلوگیری از تبلیغ اسلام، آزار پیامبر، تهدید ابوطالب به قتل پیامبر و طرح پیشنهاد مشارکت همه طوایف قریش در قتل پیامبر.
'''ابوجهل'''، از سران [[قریش]] و از دشمنان سرسخت [[پیامبر اسلام(ص)]] در [[مکه]]. او از تیره [[بنی‌مخزوم]] بود. به جهت زیرکی و هوشش به او ابوالحِکَم می‌گفتند؛ اما پیامبر او را ابوجهل نامید. وی به شدت با پیامبر دشمنی می‌کرد و اقدامات بسیاری برضد او و مسلمانان انجام داد؛ از جمله شکنجه‌کردن مسلمانانی چون [[یاسر]] و [[سمیه]]، جلوگیری از تبلیغ اسلام، آزار پیامبر، تهدید [[ابوطالب]] به قتل پیامبر و طرح پیشنهاد مشارکت همه طوایف قریش در قتل پیامبر.


ابوجهل از عوامل اصلی شکل‌گیری [[غزوه بدر]] بود. او در این جنگ که به شکست مشرکان مکه انجامید، به دست دو جوان کشته شد.
[[آیه]] ۸ [[سوره فرقان]] که می گوید: {وَقَالَ الظَّالِمُونَ إِن تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلا مَسحُورًا} (و ستمكاران گفتند: «جز مردى افسون‌شده را دنبال نمى‌كنيد»)، درخصوص ابوجهل نازل شده است که با متهم‌کردن پیامبر به سحر، مسلمانان را پیروان فردی جادوگر می‌خواند. ابوجهل از عوامل اصلی شکل‌گیری [[غزوه بدر]] بود. او در این جنگ که به شکست مشرکان مکه انجامید، به دست دو جوان کشته شد.  


==نام و نسب==
==نام و نسب==
عمرو بن هشام بن مغیره<ref>المحبّر، ص۱۳۹؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۱۲۵.</ref> از تیره بنی‌مخزوم قبیله [[قریش]] بود. از این رو که مادرش أسماء بنت مخربه/مخرمة بن جندل از بنی‌نهشل بن دارم بن مالک بن حنظله بود،<ref>الطبقات، ج۶، ص۳؛ السیرة النبویه، ج۱، ص۶۲۳.</ref>، او را ابن الحنظلیه<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص‌۶۲۳‌؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۳۴۸.</ref> نیز خوانده‌اند. پدرش هشام از مردان سرشناس و مهمان‌نواز مکه به شمار می‌رفت و بر بنی‌مخزوم ریاست داشت. قریش مرگ او را مبدأ تاریخ خود قرار داد.<ref>المحبّر، ص‌۱۳۹؛ المنمق، ص۳۳۲.</ref> از زمان ولادت ابوجهل و زندگی او پیش از ظهور [[اسلام]]، آگاهی چندانی در دست نیست. وی از بازرگانان ثروتمند و اشراف مکه بود.<ref>جامع ‌البیان، ج‌۲۰، ص‌۱۱۹.</ref>
عمرو بن هشام بن مغیره<ref>المحبّر، ص۱۳۹؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۱۲۵.</ref> از تیره [[بنی‌مخزوم]] قبیله [[قریش]] بود. از این رو که مادرش أسماء بنت مخربه/مخرمة بن جندل از بنی‌نهشل بن دارم بن مالک بن حنظله بود،<ref>الطبقات، ج۶، ص۳؛ السیرة النبویه، ج۱، ص۶۲۳.</ref>، او را ابن الحنظلیه<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص‌۶۲۳‌؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۳۴۸.</ref> نیز خوانده‌اند. پدرش هشام از مردان سرشناس و مهمان‌نواز مکه به شمار می‌رفت و بر بنی‌مخزوم ریاست داشت. قریش مرگ او را مبدأ تاریخ خود قرار داد.<ref>المحبّر، ص‌۱۳۹؛ المنمق، ص۳۳۲.</ref> از زمان ولادت ابوجهل و زندگی او پیش از ظهور [[اسلام]]، آگاهی چندانی در دست نیست. وی از بازرگانان ثروتمند و اشراف مکه بود.<ref>جامع ‌البیان، ج‌۲۰، ص‌۱۱۹.</ref>


==خانه ابوجهل==
==خانه ابوجهل==
خط ۱۵: خط ۱۵:
ابوجهل  پس از آشکار شدن دعوت پیامبر، از دشمنان سرسخت وی و مسلمانان بود. او [[نبوت|نبوّت]] را بر پایه فرهنگ قبیلگی تحلیل می‌کرد<ref>جامع البیان، ج۷، ص‌۲۴۰.</ref> و می‌گفت: ما و فرزندان [[عبدمناف]] در شَرَف و بزرگی به رقابت برخاستیم. اطعام کردند و اطعام کردیم؛ عطا کردند و عطا کردیم تا به نزدیک هم رسیدیم. گفتند: از ما پیامبری است که بر او وحی می‌شود. به خدا سوگند! هرگز بدو ایمان نیاورده، تصدیقش نخواهیم کرد.<ref>السیر و المغازی، ص‌۲۱۰.</ref>
ابوجهل  پس از آشکار شدن دعوت پیامبر، از دشمنان سرسخت وی و مسلمانان بود. او [[نبوت|نبوّت]] را بر پایه فرهنگ قبیلگی تحلیل می‌کرد<ref>جامع البیان، ج۷، ص‌۲۴۰.</ref> و می‌گفت: ما و فرزندان [[عبدمناف]] در شَرَف و بزرگی به رقابت برخاستیم. اطعام کردند و اطعام کردیم؛ عطا کردند و عطا کردیم تا به نزدیک هم رسیدیم. گفتند: از ما پیامبری است که بر او وحی می‌شود. به خدا سوگند! هرگز بدو ایمان نیاورده، تصدیقش نخواهیم کرد.<ref>السیر و المغازی، ص‌۲۱۰.</ref>


در گزارشی دیگر، ابوجهل در پاسخ اخنس بن شریق، از دشمنان پیامبر که درباره ایشان پرسیده بود، به‌ رغم تأکید بر صداقت پیامبر، از پذیرش نبوت پیامبر تنها به دلیل تعصب قبیلگی و اینکه [[بنی‌قصی]] خاندان پیامبر، ریاست [[مکه]] و مناصب [[کعبه]] را نیز عهده‌دار بودند، سر باززد و ‌گفت: با پذیرش نبوت محمد، چه چیزی برای دیگر تیره‌های قریش می‌ماند؟ گفته‌اند آیه ۳۳ [[سوره انعام]] درباره این سخن وی نازل شده است که ضمن عدم تکذیب پیامبر، قرآن را انکار می‌کرد: <ref>نک جامع البیان، ج۷، ص۲۴۰؛ مجمع البیان، ج۴، ص۴۵۵.</ref>  {فإنّهم لایکذّبونک و لکنّ الظالمین بآیاتِ اللهِ یجحَدونَ}.
در گزارشی دیگر، ابوجهل در پاسخ اخنس بن شریق، از دشمنان پیامبر که درباره ایشان پرسیده بود، به‌ رغم تأکید بر صداقت پیامبر، از پذیرش نبوت پیامبر تنها به دلیل تعصب قبیلگی و اینکه [[بنی‌قصی]] خاندان پیامبر، ریاست [[مکه]] و مناصب [[کعبه]] را نیز عهده‌دار بودند، سر باززد و ‌گفت: با پذیرش [[نبوت]] محمد، چه چیزی برای دیگر تیره‌های قریش می‌ماند؟ گفته‌اند آیه ۳۳ [[سوره انعام]] درباره این سخن وی نازل شده است که ضمن عدم تکذیب پیامبر، قرآن را انکار می‌کرد: <ref>نک جامع البیان، ج۷، ص۲۴۰؛ مجمع البیان، ج۴، ص۴۵۵.</ref>  {فإنّهم لایکذّبونک و لکنّ الظالمین بآیاتِ اللهِ یجحَدونَ}.


==اقدامات ابوجهل برضد اسلام==
==اقدامات ابوجهل برضد اسلام==
خط ۲۲: خط ۲۲:
وی برای بازگرداندن عیاش بن ابی‌ربیعه، برادر مادری‌اش که به اسلام گرویده و به [[یثرب]] مهاجرت کرده بود، تمام تلاش خود را به کار گرفت و پس از بازگرداندنش او را شکنجه کرد.<ref>الطبقات، ج۳، ص۲۰۶؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص‌۴۵.</ref> همچنین برادر خود سلمه را که پس از هجرت دوم به [[حبشه]] به [[مکه]] بازگشته بود، حبس کرد و او تا سال پنجم هجری نتوانست به [[مدینه]] هجرت کند.<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۲۳۷.</ref> ابوجهل با متهم‌کردن پیامبر به سحر، مسلمانان را پیروان فردی جادوگر می‌خواند. آیه ۸ سوره فرقان {وَقَالَ الظَّالِمُونَ إِن تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلا مَسحُورًا} (و ستمكاران گفتند: «جز مردى افسون‌شده را دنبال نمى‌كنيد.») به همین سخن اشاره دارد.<ref>التعریف و الاعلام، ص۲۲۷.</ref>
وی برای بازگرداندن عیاش بن ابی‌ربیعه، برادر مادری‌اش که به اسلام گرویده و به [[یثرب]] مهاجرت کرده بود، تمام تلاش خود را به کار گرفت و پس از بازگرداندنش او را شکنجه کرد.<ref>الطبقات، ج۳، ص۲۰۶؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص‌۴۵.</ref> همچنین برادر خود سلمه را که پس از هجرت دوم به [[حبشه]] به [[مکه]] بازگشته بود، حبس کرد و او تا سال پنجم هجری نتوانست به [[مدینه]] هجرت کند.<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۲۳۷.</ref> ابوجهل با متهم‌کردن پیامبر به سحر، مسلمانان را پیروان فردی جادوگر می‌خواند. آیه ۸ سوره فرقان {وَقَالَ الظَّالِمُونَ إِن تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلا مَسحُورًا} (و ستمكاران گفتند: «جز مردى افسون‌شده را دنبال نمى‌كنيد.») به همین سخن اشاره دارد.<ref>التعریف و الاعلام، ص۲۲۷.</ref>


ابوجهل آنگاه که‌اندک ملایمت [[ولید بن مغیره]]، از بزرگان بنی‌مخزوم، را با پیامبر دریافت، با حیله‌گری وی را بر آن داشت تا کلام خداوند را سحر بخواند.<ref>اسباب النزول، ص۴۶۸؛ مجمع البیان، ج۱۰، ص۵۸۴.</ref> آیات ۲۴ و ۲۵ [[سوره مدثر|سوره مُدثّر]] {فقال إنْ هذا إلَّا سِحرٌ یؤثَر إنْ هذا إلَّا قولُ البَشرِ} (و گفت: «اين [قرآن‌] جز سحرى كه [به برخى‌] آموخته‌اند نيست. اين غير از سخن بشر نيست».) بیان‌کننده این واقعه‌اند.<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۲۷۱.</ref> او در اقدامی دیگر همسو با بزرگان قریش از ۱۷ کسانی بود که در ایام [[حج]] راه‌های [[مکه]] را میان خود قسمت نموده، ضدّ پیامبر تبلیغ می‌کردند. قرآن در آیه ۹۰ [[سوره حجر|سوره حِجر]] به آنان اشاره کرده است: {کمَا أَنزَلنَا عَلَی المُقتَسِمِینَ} (همان‌گونه كه [عذاب را] بر تقسيم‌كنندگان نازل كرديم). او به تمسخر پیامبر و آیات قرآن می‌پرداخت؛ چنان‌که از تمسخر وی پس از نزول آیات ۲۷-۳۰ مدثّر/۷۴ یاد شده است.<ref>مجمع‌ البیان، ج۱۰، ص۵۸۷.</ref> برخی مفسران وی را از مصداق‌های مستهزئین در آیه {إِنَّا کفَینَاک المُستَهزِئِینَ} (حجر/۱۵، ۹۵) دانسته‌اند.<ref>التعریف و الاعلام، ص۱۶۳.</ref>
ابوجهل آنگاه که‌اندک ملایمت [[ولید بن مغیره]]، از بزرگان بنی‌مخزوم، را با پیامبر دریافت، با حیله‌گری وی را بر آن داشت تا کلام خداوند را سحر بخواند.<ref>اسباب النزول، ص۴۶۸؛ مجمع البیان، ج۱۰، ص۵۸۴.</ref> آیات ۲۴ و ۲۵ [[سوره مدثر|سوره مُدثّر]] {فقال إنْ هذا إلَّا سِحرٌ یؤثَر إنْ هذا إلَّا قولُ البَشرِ} (و گفت: «اين [قرآن‌] جز سحرى كه [به برخى‌] آموخته‌اند نيست. اين غير از سخن بشر نيست».) بیان‌کننده این واقعه‌اند.<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۲۷۱.</ref> او در اقدامی دیگر همسو با بزرگان قریش از کسانی بود که در ایام [[حج]] راه‌های [[مکه]] را میان خود قسمت نموده، ضدّ پیامبر تبلیغ می‌کردند. قرآن در آیه ۹۰ [[سوره حجر|سوره حِجر]] به آنان اشاره کرده است: {کمَا أَنزَلنَا عَلَی المُقتَسِمِینَ} (همان‌گونه كه [عذاب را] بر تقسيم‌كنندگان نازل كرديم). او به تمسخر پیامبر و آیات قرآن می‌پرداخت؛ چنان‌که از تمسخر وی پس از نزول آیات ۲۷-۳۰ [[سوره مدثّر]] یاد شده است.<ref>مجمع‌ البیان، ج۱۰، ص۵۸۷.</ref> برخی مفسران وی را از مصداق‌های مستهزئین در آیه {إِنَّا کفَینَاک المُستَهزِئِینَ} (حجر/۱۵، ۹۵) دانسته‌اند.<ref>التعریف و الاعلام، ص۱۶۳.</ref>


به گفته ابن سعد، طرح مشارکت مردان تیره‌های مختلف قریش در قتل پیامبر، پیشنهاد ابوجهل بود. او به منظور ناتوان‌کردن بنی‌هاشم در انتقام از قاتل و بسنده‌کردن آنان به پذیرش خون‌بها این طرح را داد.<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۱-۴۸۲؛ الطبقات، ج۱، ص۱۷۶؛ المحبّر، ج۱، ص۱۶۰.</ref> آیه ۳۰ [[سوره انفال]] به این توطئه اشاره کرده است: {و إذ یمکر بِک الَّذین کفروا لِیثبِتوک أو یقتلوک أو یخرِجوک وَ یمکرونَ و یمکرُ اللهُ و اللهُ خَیرُ الماکرینَ} (و یاد کن هنگامی را که کافران با تو نیرنگ می‌کردند تا تو را به بند کشند یا بکشند یا [از مکه] اخراج کنند. نیرنگ می‌زدند و خدا تدبیر می‌کرد و خدا بهترین تدبیر‌کننده است).
به گفته ابن سعد، طرح مشارکت مردان تیره‌های مختلف قریش در قتل پیامبر، پیشنهاد ابوجهل بود. او به منظور ناتوان‌کردن بنی‌هاشم در انتقام از قاتل و بسنده‌کردن آنان به پذیرش خون‌بها این طرح را داد.<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۱-۴۸۲؛ الطبقات، ج۱، ص۱۷۶؛ المحبّر، ج۱، ص۱۶۰.</ref> آیه ۳۰ [[سوره انفال]] به این توطئه اشاره کرده است: {و إذ یمکر بِک الَّذین کفروا لِیثبِتوک أو یقتلوک أو یخرِجوک وَ یمکرونَ و یمکرُ اللهُ و اللهُ خَیرُ الماکرینَ} (و یاد کن هنگامی را که کافران با تو نیرنگ می‌کردند تا تو را به بند کشند یا بکشند یا [از مکه] اخراج کنند. نیرنگ می‌زدند و خدا تدبیر می‌کرد و خدا بهترین تدبیر‌کننده است).
۱٬۷۸۰

ویرایش