پرش به محتوا

کاربر:Abbasahmadi1363/صفحه تمرین۲: تفاوت میان نسخه‌ها

اصلاح سجاوندی
بدون خلاصۀ ویرایش
(اصلاح سجاوندی)
خط ۱: خط ۱:
آهنگ خانه خدا در موسم خاص براي به جا آوردن مناسک ويژه
آهنگ خانه خدا در موسم خاص براي به جا آوردن مناسک ويژه


حج از ريشه «ح ج ج» و در لغت به معناي قصد کردن،<ref>. معجم مقاييس اللغه، ج2، ص29، «حجج»؛ لسان العرب، ج2، ص226، «حجج».</ref> بازداشتن،<ref>. العين، ج3، ص9 «حجج»؛ تاج العروس، ج3، ص314، «حجج».</ref> زياد رفت و آمد کردن آمده است.<ref> . لسان العرب، ج2، ص226-227؛ تاج العروس، ج3، ص314، «حجج».</ref> برخي معناي اصلي اين ريشه را قصد همراه با عمل<ref>. التحقيق، ج2، ص169، «حجج».</ref> يا استقامت<ref>. معجم فروق اللغويه، ص176، «حجج».</ref> دانسته و معناي اصطلاحي حج را مطابق با آن تفسير کرده‌اند و در اصطلاح فقها، حج عبارت است از قصد کردن خانه خدا و انجام دادن مناسک مخصوص<ref>. کشف اللثام، ج5، ص75؛ اعانة الطالبين، ج2، ص311.</ref> در زمان خاص<ref>. جواهر الکلام، ج17، ص219- 220؛ الدر المختار، ج2، ص499.</ref> يا مجموع مناسک انجام گرفته در سفر حج.<ref>. جواهر الکلام، ج17، ص220؛ اعانة الطالبين، ج2، ص317.</ref> به ادا کننده مناسک حج يا حج‌گزار، «حاجّ» (جمع آن: حجاج و حجيج) گفته مي‌شود.<ref>. العين، ج3، ص9؛ لسان العرب، ج2، ص226.</ref> حج از جهات گوناگون به گونه‌هاي مختلف تقسيم شده است، از جمله: حج اکبر و حج اصغر. مراد از حج اکبر در برخي منابع فقهي، مناسک حج از جمله وقوف در عرفات و رمي ‌جمره و مراد از حج اصغر عمره است.<ref>. علل الشرائع، ج2، ص442؛ کشف الغطا، ج4، ص465؛ حاشية رد المحتار، ج2، ص684.</ref> همچنانکه معاني ديگري نيز براي اين دو ذکر شده است.<ref>. حاشيه رد المحتار، ج2، ص684؛ فتح الباري، ج8، ص242.</ref> (نيز  حج اکبر*).  
حج از ريشه «ح ج ج» و در لغت به معناي قصد کردن،<ref>. معجم مقاييس اللغه، ج2، ص29، «حجج»؛ لسان العرب، ج2، ص226، «حجج».</ref> بازداشتن،<ref>. العين، ج3، ص9 «حجج»؛ تاج العروس، ج3، ص314، «حجج».</ref> زياد رفت و آمد کردن آمده است.<ref>. لسان العرب، ج2، ص226-227؛ تاج العروس، ج3، ص314، «حجج».</ref> برخي معناي اصلي اين ريشه را قصد همراه با عمل<ref>. التحقيق، ج2، ص169، «حجج».</ref> يا استقامت<ref>. معجم فروق اللغويه، ص176، «حجج».</ref> دانسته و معناي اصطلاحي حج را مطابق با آن تفسير کرده‌اند و در اصطلاح فقها، حج عبارت است از قصد کردن خانه خدا و انجام دادن مناسک مخصوص<ref>. کشف اللثام، ج5، ص75؛ اعانة الطالبين، ج2، ص311.</ref> در زمان خاص<ref>. جواهر الکلام، ج17، ص219- 220؛ الدر المختار، ج2، ص499.</ref> يا مجموع مناسک انجام گرفته در سفر حج.<ref>. جواهر الکلام، ج17، ص220؛ اعانة الطالبين، ج2، ص317.</ref> به ادا کننده مناسک حج يا حج‌گزار، «حاجّ» (جمع آن: حجاج و حجيج) گفته مي‌شود.<ref>. العين، ج3، ص9؛ لسان العرب، ج2، ص226.</ref> حج از جهات گوناگون به گونه‌هاي مختلف تقسيم شده است، از جمله: حج اکبر و حج اصغر. مراد از حج اکبر در برخي منابع فقهي، مناسک حج از جمله وقوف در عرفات و رمي ‌جمره و مراد از حج اصغر عمره است.<ref>. علل الشرائع، ج2، ص442؛ کشف الغطا، ج4، ص465؛ حاشية رد المحتار، ج2، ص684.</ref> همچنانکه معاني ديگري نيز براي اين دو ذکر شده است.<ref>. حاشيه رد المحتار، ج2، ص684؛ فتح الباري، ج8، ص242.</ref> (نيز  حج اکبر*).  


حج از نظر حکم شرعي تکليفي به حج واجب و مستحب (مندوب) تقسيم مي‌شود. حج واجب آن است که يا به سبب فراهم شدن شرايط استطاعت بر کسي واجب ‌شود، که به آن «حجة الاسلام» نيز مي‌گويند<ref>. جواهر الکلام، ج17، ص223.</ref>، يا با اسباب عارضي مانند نذر، عهد، قسم و اجاره (نيابت).<ref>. هدي المتقين، ص153.</ref> حج غير واجب آن است که فاقد اسباب وجوب باشد، که «حج النفل» و «حج التّطوع»<ref>. منتهي المطلب، ج10، ص111.</ref> هم خوانده مي‌شود. همچنين حج از آن جهت که حج‌گزار آن را از جانب ديگري به جا آورد يا از جانب خود، به حج نيابتي و غير نيابتي تقسيم شده است. در حج نيابتي (حج استنابه‌اي) حج‌گزار آن را به جاي فرد ديگر و به نيابت از او انجام مي‌دهد<ref>. الخلاف، ج2، ص248- 249؛ فقه الحج، ج1، ص283.</ref> که گاهي «تبرّعي» يعني بدون دريافت اجرت است<ref>. فقه الصادق، ج9، ص252؛ براهين الحج، ج1، ص319.</ref> و گاهي «استيجاري» يعني در مقابل دريافت اجرت است.<ref>. موسوعه الامام الخويي، ج3، ص200.</ref> همچنين حج نيابتي از نظر مکان آغاز نيابت، به «حج بلدي*» و «حج ميقاتي*» تقسيم شده است. در حج بلدي حج‌گزار به نيابت از منوب عنه از وطن او و در حج ميقاتي از ميقات، حج را به‌جا مي‌آورد.<ref>. المقنعه، ص394- 396.</ref> (← حج بلدي) همچنين براي حج اقسام ديگري نيز ذکر کرده‌اند، از جمله: حج صروره* يعني حج شخصي که تاکنون حج<ref>. مسالک الافهام الي تنقيح الشرائع، ج2، ص286؛ جامع المقاصد، ج3، ص227.</ref> يا حج واجب<ref>. السرائر، ج1، ص630.</ref> به جا نياورده است؛ «حج بذلي»*، حجي که هزينة آن را ديگري پرداخت کند.<ref>. مستمسک العروه، ج10، ص138- 139.</ref> «حج تسکع»* يعني حجي که با زحمت و بدون زاد و توشه انجام شود<ref>. الروضة البهيه، ج2، ص170.</ref> و «حج مستقر*» يعني حجي که وجوب آن بر مکلف استقرار يافته است.<ref>. مستند الشيعه، ج13، ص138- 139؛ العروة الوثقي ج4، ص453.</ref> (← استقرار حج)
حج از نظر حکم شرعي تکليفي به حج واجب و مستحب (مندوب) تقسيم مي‌شود. حج واجب آن است که يا به سبب فراهم شدن شرايط استطاعت بر کسي واجب ‌شود، که به آن «حجة الاسلام» نيز مي‌گويند،<ref>. جواهر الکلام، ج17، ص223.</ref> يا با اسباب عارضي مانند نذر، عهد، قسم و اجاره (نيابت).<ref>. هدي المتقين، ص153.</ref> حج غير واجب آن است که فاقد اسباب وجوب باشد، که «حج النفل» و «حج التّطوع»<ref>. منتهي المطلب، ج10، ص111.</ref> هم خوانده مي‌شود. همچنين حج از آن جهت که حج‌گزار آن را از جانب ديگري به جا آورد يا از جانب خود، به حج نيابتي و غير نيابتي تقسيم شده است. در حج نيابتي (حج استنابه‌اي) حج‌گزار آن را به جاي فرد ديگر و به نيابت از او انجام مي‌دهد<ref>. الخلاف، ج2، ص248- 249؛ فقه الحج، ج1، ص283.</ref> که گاهي «تبرّعي» يعني بدون دريافت اجرت است<ref>. فقه الصادق، ج9، ص252؛ براهين الحج، ج1، ص319.</ref> و گاهي «استيجاري» يعني در مقابل دريافت اجرت است.<ref>. موسوعه الامام الخويي، ج3، ص200.</ref> همچنين حج نيابتي از نظر مکان آغاز نيابت، به «حج بلدي*» و «حج ميقاتي*» تقسيم شده است. در حج بلدي حج‌گزار به نيابت از منوب عنه از وطن او و در حج ميقاتي از ميقات، حج را به‌جا مي‌آورد.<ref>. المقنعه، ص394- 396.</ref> (← حج بلدي) همچنين براي حج اقسام ديگري نيز ذکر کرده‌اند، از جمله: حج صروره* يعني حج شخصي که تاکنون حج<ref>. مسالک الافهام الي تنقيح الشرائع، ج2، ص286؛ جامع المقاصد، ج3، ص227.</ref> يا حج واجب<ref>. السرائر، ج1، ص630.</ref> به جا نياورده است؛ «حج بذلي» *، حجي که هزينة آن را ديگري پرداخت کند.<ref>. مستمسک العروه، ج10، ص138- 139.</ref> «حج تسکع» * يعني حجي که با زحمت و بدون زاد و توشه انجام شود<ref>. الروضة البهيه، ج2، ص170.</ref> و «حج مستقر*» يعني حجي که وجوب آن بر مکلف استقرار يافته است.<ref>. مستند الشيعه، ج13، ص138- 139؛ العروة الوثقي ج4، ص453.</ref> (← استقرار حج)


==پيشينه حج==
== پيشينه حج ==
قرآن در آية 33 حج/22 از خانة کعبه به عنوان خانة کهن (الْبَيتِ الْعَتِيقِ) و در آية 96 آل عمران/3 از آن به عنوان نخستين خانه‌اي که براي انسان‌ها قرار داده شده، ياد کرده و در آية 34 حج/22، همة امت‌ها را داراي مناسک و عباداتي شمرده است.<ref>. مجمع البيان، ج7، ص168؛ تفسير قرطبي، ج12، ص58.</ref> اين آيات حاکي از قدمت داشتن خانه کعبه و نيز مناسک حج و رواج آن پيش از اسلام است؛ اما دربارة اين که بناي کعبه و نيز اعمال حج از چه زماني آغاز شده، روايات مختلفي وجود دارد. برخي از روايات حاکي از آن است که فرشتگان بنيانگذار کعبه و اولين حج‌گزاران بوده‌اند. بنابر روايتي خداوند در زير عرش «بيت المعمور» را براي طواف فرشتگان بنا نهاد و ملائکه را مأمور کرد که مشابه آن خانه‌اي را در زمين بنا کنند.<ref>. مستدرک الوسائل، ج9، ص328؛ جامع احاديث الشيعه، ج10، ص9.</ref> برخي روايات جبرئيل را اولين کسي از اهل آسمان دانسته‌اند که حج خانه خدا گزارده است.<ref>. علل الشرائع، ج2، ص595؛ وسائل الشيعه، ج11، ص129.</ref> بنابر رواياتي ديگر، زمان حج فرشتگان دو يا سه هزار سال پيش از خلقت آدم(ع) بوده است.<ref>. الکافي، ج4، ص194؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص230؛ علل الشرائع، ج2، ص407.</ref> در روايتي از امام باقر(ع) نقل شده که پس از فرود آدم به روي زمين، جبرئيل خانه کعبه را که از بين رفته بود بر پايه‌هاي سابق آن بنا نهاد و سپس همراه با فرشتگان برگرد آن طواف کرد و حضرت آدم و حوا نيز چنين کردند.<ref>. الکافي، ج4، ص197؛ علل الشرائع، ج2، ص421- 422.</ref> در برابر، احاديثي ديگر حضرت آدم(ع) را بنيانگذار خانة کعبه و نخستين حج‌گزار خوانده‌اند<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص229- 230؛ وسائل الشيعه، ج13، ص208.</ref> که شايد مراد آنان، اولين بنيانگذار و حج‌گزار از آدميان بوده است. رواياتي هم به صراحت از بازسازي خانة کعبه به دست حضرت آدم(ع) سخن گفته‌اند.<ref>. الکافي، ج4، ص188- 189؛ وسائل الشيعه، ج13، ص294.</ref> بنابر روايات، پس از فرود آدم(ع) به زمين و بناي کعبه، جبرئيل مناسک حج را به حضرت آدم آموزش داد و آن حضرت مناسک را همراه با جبرئيل به جا آورد.<ref>. الکافي، ج4، ص190-191؛ علل الشرائع، ج2، ص400.</ref> مفاد روايت آن است که پس از اداي مناسک منا، فرشتگان در مواجهه با حضرت آدم(ع)، قبولي حج او را آرزو کردند و از اداي حج خود در دوهزار سال قبل خبر دادند.<ref>. الکافي، ج4، ص194؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص230.</ref> برپاية برخي روايات، حضرت آدم 1000 بار به مکه رفت و 700 حج و 300 عمره ادا کرد.<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص229؛ وسائل الشيعه، ج11، ص128.</ref> پس از حضرت آدم، شيث فرزند و وصي آن حضرت هم خانة کعبه را بازسازي کرد و حج به جا آورد.<ref>. بحار الانوار، ج11، ص261؛ عمدة القاري، ج15، ص217؛ تاريخ الطبري، ج1، ص110.</ref> در برخي روايات از حج گزاردن نوح نيز ياد شده است.<ref>. مستدرک الوسائل، ج8، ص9؛ جامع احاديث الشيعه، ج10، ص17.</ref>
قرآن در آية 33 حج/22 از خانة کعبه به عنوان خانة کهن (الْبَيتِ الْعَتِيقِ) و در آية 96 آل عمران/3 از آن به عنوان نخستين خانه‌اي که براي انسان‌ها قرار داده شده، ياد کرده و در آية 34 حج/22، همة امت‌ها را داراي مناسک و عباداتي شمرده است.<ref>. مجمع البيان، ج7، ص168؛ تفسير قرطبي، ج12، ص58.</ref> اين آيات حاکي از قدمت داشتن خانه کعبه و نيز مناسک حج و رواج آن پيش از اسلام است؛ اما دربارة اين که بناي کعبه و نيز اعمال حج از چه زماني آغاز شده، روايات مختلفي وجود دارد. برخي از روايات حاکي از آن است که فرشتگان بنيانگذار کعبه و اولين حج‌گزاران بوده‌اند. بنابر روايتي خداوند در زير عرش «بيت المعمور» را براي طواف فرشتگان بنا نهاد و ملائکه را مأمور کرد که مشابه آن خانه‌اي را در زمين بنا کنند.<ref>. مستدرک الوسائل، ج9، ص328؛ جامع احاديث الشيعه، ج10، ص9.</ref> برخي روايات جبرئيل را اولين کسي از اهل آسمان دانسته‌اند که حج خانه خدا گزارده است.<ref>. علل الشرائع، ج2، ص595؛ وسائل الشيعه، ج11، ص129.</ref> بنابر رواياتي ديگر، زمان حج فرشتگان دو يا سه هزار سال پيش از خلقت آدم (ع) بوده است.<ref>. الکافي، ج4، ص194؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص230؛ علل الشرائع، ج2، ص407.</ref> در روايتي از امام باقر (ع) نقل شده که پس از فرود آدم به روي زمين، جبرئيل خانه کعبه را که از بين رفته بود بر پايه‌هاي سابق آن بنا نهاد و سپس همراه با فرشتگان برگرد آن طواف کرد و حضرت آدم و حوا نيز چنين کردند.<ref>. الکافي، ج4، ص197؛ علل الشرائع، ج2، ص421- 422.</ref> در برابر، احاديثي ديگر حضرت آدم (ع) را بنيانگذار خانة کعبه و نخستين حج‌گزار خوانده‌اند<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص229- 230؛ وسائل الشيعه، ج13، ص208.</ref> که شايد مراد آنان، اولين بنيانگذار و حج‌گزار از آدميان بوده است. رواياتي هم به صراحت از بازسازي خانة کعبه به دست حضرت آدم (ع) سخن گفته‌اند.<ref>. الکافي، ج4، ص188- 189؛ وسائل الشيعه، ج13، ص294.</ref> بنابر روايات، پس از فرود آدم (ع) به زمين و بناي کعبه، جبرئيل مناسک حج را به حضرت آدم آموزش داد و آن حضرت مناسک را همراه با جبرئيل به جا آورد.<ref>. الکافي، ج4، ص190-191؛ علل الشرائع، ج2، ص400.</ref> مفاد روايت آن است که پس از اداي مناسک منا، فرشتگان در مواجهه با حضرت آدم (ع)، قبولي حج او را آرزو کردند و از اداي حج خود در دوهزار سال قبل خبر دادند.<ref>. الکافي، ج4، ص194؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص230.</ref> برپاية برخي روايات، حضرت آدم 1000 بار به مکه رفت و 700 حج و 300 عمره ادا کرد.<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص229؛ وسائل الشيعه، ج11، ص128.</ref> پس از حضرت آدم، شيث فرزند و وصي آن حضرت هم خانة کعبه را بازسازي کرد و حج به جا آورد.<ref>. بحار الانوار، ج11، ص261؛ عمدة القاري، ج15، ص217؛ تاريخ الطبري، ج1، ص110.</ref> در برخي روايات از حج گزاردن نوح نيز ياد شده است.<ref>. مستدرک الوسائل، ج8، ص9؛ جامع احاديث الشيعه، ج10، ص17.</ref>


در طوفان نوح، بناي کعبه از بين رفت تا آن‌که در عهد حضرت ابراهيم(ع)، بنابر آية 26 حج/22، خداوند جايگاه خانه کعبه را به آن حضرت نشان داد: «وَ إِذْ بَوَّأْنا لِإِبْراهيمَ مَکانَ الْبَيتِ». حضرت ابراهيم(ع) با کمک فرزندش اسماعيل(ع)، خانة کعبه را تجديد بنا کرد: «وَ إِذْ يرْفَعُ إِبْراهيمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَيتِ وَ إِسْماعيل» (بقره/2، 127). سپس حضرت ابراهيم(ع) مأمور گرديد تا مردم را براي اداي مناسک حج به مکه فرا بخواند: «وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يأْتُوک رِجالاً وَ عَلي‏ کلِّ ضامِرٍ يأْتينَ مِنْ کلِّ فَجٍّ عَميقٍ» (حجّ/22، 27). بنابر روايات، آن حضرت با استقرار بر روي سنگي اين مأموريت را انجام داد و مردم براي اداي حج عازم مکه شدند.<ref>. الکافي، ج4، ص335؛ مجمع البيان، ج7، ص145؛ وسائل الشيعه، ج11، ص238.</ref> به موجب برخي روايات، مخاطب نداي ابراهيم(ع) همة کساني بودند که در شرق و غرب عالم ساکن بودند و نيز کساني که هنوز به دنيا نيامده بودند و همگي به نداي آن حضرت پاسخ مثبت دادند و لبيک گفتند. <ref>. تاريخ الطبري، ج1، ص183؛ الکامل، ج1، ص107.</ref> همچنين حضرت ابراهيم(ع) همراه با حضرت اسماعيل(ع) و شماري از موحدان مناسک حج را به جا آوردند.<ref>. تاريخ الطبري، ج1، ص183؛ الکامل، ج1، ص107.</ref>
در طوفان نوح، بناي کعبه از بين رفت تا آن‌که در عهد حضرت ابراهيم (ع)، بنابر آية 26 حج/22، خداوند جايگاه خانه کعبه را به آن حضرت نشان داد: «وَ إِذْ بَوَّأْنا لِإِبْراهيمَ مَکانَ الْبَيتِ». حضرت ابراهيم (ع) با کمک فرزندش اسماعيل (ع)، خانة کعبه را تجديد بنا کرد: «وَ إِذْ يرْفَعُ إِبْراهيمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَيتِ وَ إِسْماعيل» (بقره/2، 127). سپس حضرت ابراهيم (ع) مأمور گرديد تا مردم را براي اداي مناسک حج به مکه فرا بخواند: «وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يأْتُوک رِجالاً وَ عَلي‏ کلِّ ضامِرٍ يأْتينَ مِنْ کلِّ فَجٍّ عَميقٍ» (حجّ/22، 27). بنابر روايات، آن حضرت با استقرار بر روي سنگي اين مأموريت را انجام داد و مردم براي اداي حج عازم مکه شدند.<ref>. الکافي، ج4، ص335؛ مجمع البيان، ج7، ص145؛ وسائل الشيعه، ج11، ص238.</ref> به موجب برخي روايات، مخاطب نداي ابراهيم (ع) همة کساني بودند که در شرق و غرب عالم ساکن بودند و نيز کساني که هنوز به دنيا نيامده بودند و همگي به نداي آن حضرت پاسخ مثبت دادند و لبيک گفتند.<ref>. تاريخ الطبري، ج1، ص183؛ الکامل، ج1، ص107.</ref> همچنين حضرت ابراهيم (ع) همراه با حضرت اسماعيل (ع) و شماري از موحدان مناسک حج را به جا آوردند.<ref>. تاريخ الطبري، ج1، ص183؛ الکامل، ج1، ص107.</ref>


در ادوار بعد، پيروان شريعت حضرت ابراهيم(ع) يعني خاندان و فرزندان آن حضرت حج را به جا مي‌آوردند.<ref>. الکافي، ج4، ص205؛ وسائل الشيعه، ج11، ص8.</ref> همچنين پيامبران ديگر الهي از جمله حضرت موسي(ع)<ref>. الکافي، ج4، ص213-214؛ وسائل الشيعه، ج12، ص386.</ref>، حضرت عيسي(ع)<ref>. صحيح مسلم، ج4، ص60؛ الکافي، ج4، ص213.</ref>، حضرت سليمان(ع) همراه با گروهي از انسان‌ها و جنيان<ref>. الکافي، ج4، ص213؛ من لايحضره الفقيه، ج4، ص235.</ref>، حضرت داود(ع)<ref>. مستدرک الوسائل، ج10، ص43؛ جامع احاديث الشيعه، ج10، ص200.</ref> نيز مناسک حج را به جا آوردند (براي تفصيل بيشتر ← حج پيامبران). افزون بر پيامبران، اداي مناسک حج در ميان ديگر بندگان صالح و پيروان شرايع هم رواج داشته است؛ مثلاً در برخي روايات از حجِ هرسالة حضرت خضر<ref>. مستدرک الوسائل، ج10ع ص43؛ جامع الاحاديث الشيعه، ج10، ص200.</ref> و نيز حج ذوالقرنين همراه با 600،000 سوار سخن به ميان آمده است.<ref>. مستدرک الوسائل، ج5، ص398؛ بحار الانوار، ج12، ص195.</ref> بنابر روايتي از امام صادق(ع) آية 27 قصص/28 که در آن تعبير «حِجَج» به معناي سال آمده، شاهدي بر رواج حج در ميان پيروان شرايع پيشين به شمار مي‌رود.<ref>. مستدرک الوسائل، ج8، ص9؛ بحار الانوار، ج96، ص64.</ref>  
در ادوار بعد، پيروان شريعت حضرت ابراهيم (ع) يعني خاندان و فرزندان آن حضرت حج را به جا مي‌آوردند.<ref>. الکافي، ج4، ص205؛ وسائل الشيعه، ج11، ص8.</ref> همچنين پيامبران ديگر الهي از جمله حضرت موسي (ع)،<ref>. الکافي، ج4، ص213-214؛ وسائل الشيعه، ج12، ص386.</ref> حضرت عيسي (ع)،<ref>. صحيح مسلم، ج4، ص60؛ الکافي، ج4، ص213.</ref> حضرت سليمان (ع) همراه با گروهي از انسان‌ها و جنيان،<ref>. الکافي، ج4، ص213؛ من لايحضره الفقيه، ج4، ص235.</ref> حضرت داود (ع)<ref>. مستدرک الوسائل، ج10، ص43؛ جامع احاديث الشيعه، ج10، ص200.</ref> نيز مناسک حج را به جا آوردند (براي تفصيل بيشتر ← حج پيامبران). افزون بر پيامبران، اداي مناسک حج در ميان ديگر بندگان صالح و پيروان شرايع هم رواج داشته است؛ مثلاً در برخي روايات از حجِ هرسالة حضرت خضر<ref>. مستدرک الوسائل، ج10ع ص43؛ جامع الاحاديث الشيعه، ج10، ص200.</ref> و نيز حج ذوالقرنين همراه با 600،000 سوار سخن به ميان آمده است.<ref>. مستدرک الوسائل، ج5، ص398؛ بحار الانوار، ج12، ص195.</ref> بنابر روايتي از امام صادق (ع) آية 27 قصص/28 که در آن تعبير «حِجَج» به معناي سال آمده، شاهدي بر رواج حج در ميان پيروان شرايع پيشين به شمار مي‌رود.<ref>. مستدرک الوسائل، ج8، ص9؛ بحار الانوار، ج96، ص64.</ref>  


مناسک حج و زيارت کعبه در ميان پيروان برخي شرايع متأخّر اهميت خود را از دست داد، مثلاً پيروان حضرت موسي(ع) مکان‌هايي چون بيت المقدس، بيت ايل، بيت آوِن، بيت حور، هيکل سليمان، طور سينا را براي حج و ديگر اعمال عبادي خود برگزيدند؛ همچنانکه اين اهمال و دوري از حج ابراهيمي در ميان مسيحيان نيز شيوع يافت.<ref>. حج عبر الحضارات والامم، ص91-96، 120-132.</ref> اعراب هم در عصر جاهليت چون خود را پيرو شريعت حضرت ابراهيم(ع) مي‌شمردند<ref>. الميزان، ج3، ص277، 351.</ref>، اصل مناسک حج را حفظ کردند و به شماري از تعاليم آن حضرت ملتزم بودند<ref>. الميزان، ج7، ص191؛ بحار الانوار، ج96، ص90.</ref> ؛ ولي انحرافاتي در آن پديد آوردند و بسياري از احکام و آداب حج را تغيير دادند<ref>. احکام القرآن، ج3، ص302؛ التفسير الکبير، ج5، ص193.</ref>، از جملة اينها بود: طواف با بدن عريان<ref>. مجمع البيان، ج4، ص239؛ تفسير ابن کثير، ج2، ص217.</ref> و کف زدن و هلهله کردن در مسجدالحرام<ref>. مجمع البيان، ج4، ص462؛ جامع البيان، ج9، ص316.</ref> بنابر آية 35 انفال/8 (براي تفصيل بيشتر← حج جاهلي).
مناسک حج و زيارت کعبه در ميان پيروان برخي شرايع متأخّر اهميت خود را از دست داد، مثلاً پيروان حضرت موسي (ع) مکان‌هايي چون بيت المقدس، بيت ايل، بيت آوِن، بيت حور، هيکل سليمان، طور سينا را براي حج و ديگر اعمال عبادي خود برگزيدند؛ همچنانکه اين اهمال و دوري از حج ابراهيمي در ميان مسيحيان نيز شيوع يافت.<ref>. حج عبر الحضارات والامم، ص91-96، 120-132.</ref> اعراب هم در عصر جاهليت چون خود را پيرو شريعت حضرت ابراهيم (ع) مي‌شمردند،<ref>. الميزان، ج3، ص277، 351.</ref> اصل مناسک حج را حفظ کردند و به شماري از تعاليم آن حضرت ملتزم بودند<ref>. الميزان، ج7، ص191؛ بحار الانوار، ج96، ص90.</ref>؛ ولي انحرافاتي در آن پديد آوردند و بسياري از احکام و آداب حج را تغيير دادند،<ref>. احکام القرآن، ج3، ص302؛ التفسير الکبير، ج5، ص193.</ref> از جملة اينها بود: طواف با بدن عريان<ref>. مجمع البيان، ج4، ص239؛ تفسير ابن کثير، ج2، ص217.</ref> و کف زدن و هلهله کردن در مسجدالحرام<ref>. مجمع البيان، ج4، ص462؛ جامع البيان، ج9، ص316.</ref> بنابر آية 35 انفال/8 (براي تفصيل بيشتر← حج جاهلي).


==حج در شريعت اسلام==
== حج در شريعت اسلام ==
در آيات متعدد قرآن از جمله آية 97 آل عمران/3 و 27 حج/22، پيامبر اکرم(ص) و مسلماناني که توان انجام دادن اين عبادت را دارند، به اداي آن مأمور شده‌اند: «وَ لِلَّهِ عَلَي النَّاسِ حِجُّ الْبَيتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيهِ سَبيلا». اما دربارة اين که تشريع حج در چه سالي بوده، آراء مختلف است. برخي اصولاً تشريع حج را پيش از هجرت دانسته‌اند.<ref>. تلخيص الحبير، ج7، ص3؛ السيرة الحلبيه، ج3، ص308؛ روح المعاني، ج28، ص100.</ref> از جمله مستندات آنان روايات حاکي از حج پيامبر(ص) قبل از هجرت است.<ref>. الصحيح من سيرة النبي، ج14، ص31.</ref> از جمله رواياتي از ابن عباس که سه بار حج گزاردن پيامبر(ص)<ref>. فتح الباري، ج8، ص80.</ref> يا حج‌گزاردن هر سالة آن حضرت را گزارش کرده<ref>. سبل الهدي، ج8، ص444؛ اعيان الشيعه، ج1، ص288.</ref> يا احاديثي که از دوبار حج گزاردن پيامبر(ص)<ref>. سنن ابن ماجه، ج2، ص1027؛ سنن الترمذي، ج2، ص155.</ref> يا حج گزاردن مکرر آن حضرت<ref>. الکافي، ج4، ص244؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص443.</ref> ياد کرده‌اند يا رواياتي از امام صادق(ع) که حاکي از اداي چندين حج در مکه يا 10 حج يا 20 حج از جانب پيامبر(ص) به همراه قريش است. <ref>. الکافي، ج4، ص244-245؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص443.</ref> همچنين حديثي را که از تشريع عمره در مدينه گزارش کرده<ref>. الکافي، ج4، ص265.</ref> دال بر تشريع حج در مکه شمرده‌اند.<ref>. الصحيح من سيرة النبي، ج14، ص31.</ref> در برابر، بسياري از عالمان شيعه و اهل سنت اصولاً تشريع حج را پس از هجرت دانسته‌اند، هر چند در اين باره که در چه سالي بوده، اختلاف نظر دارند. برخي بر آن‌اند که حج در سال سوم هجري با نزول آيه 97 آل عمران/3 تشريع شد؛ ولي پيامبر(ص) اداي آن را تا سال دهم به تأخير‌انداخت.<ref>. تفسير قرطبي، ج4، ص144.</ref> نظر ديگر آن است که حج در سال پنجم<ref>. تذکرة الفقها، ج7، ص18؛ عمدة القاري، ج9، ص122.</ref> يا ششم هجري<ref>. المجموع، ج7، ص104؛ اضواء البيان، ج4، ص339؛ التفسير الوسيط، ج1، ص98.</ref> با نزول آية 196 بقره/2 تشريع گرديد: «وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ». برخي نيز تشريع حج را در سال نهم يا دهم دانسته‌اند.<ref>. احکام القرآن، ج3، ص302؛ کشاف القناع، ج2، ص437.</ref> دربارة هر يک از سال‌هاي ديگر از سال نخست تا دهم هجرت نيز آرايي نقل شده است.<ref>. روح المعاني، ج28، ص100.</ref>  
در آيات متعدد قرآن از جمله آية 97 آل عمران/3 و 27 حج/22، پيامبر اکرم (ص) و مسلماناني که توان انجام دادن اين عبادت را دارند، به اداي آن مأمور شده‌اند: «وَ لِلَّهِ عَلَي النَّاسِ حِجُّ الْبَيتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيهِ سَبيلا». اما دربارة اين که تشريع حج در چه سالي بوده، آراء مختلف است. برخي اصولاً تشريع حج را پيش از هجرت دانسته‌اند.<ref>. تلخيص الحبير، ج7، ص3؛ السيرة الحلبيه، ج3، ص308؛ روح المعاني، ج28، ص100.</ref> از جمله مستندات آنان روايات حاکي از حج پيامبر (ص) قبل از هجرت است.<ref>. الصحيح من سيرة النبي، ج14، ص31.</ref> از جمله رواياتي از ابن عباس که سه بار حج گزاردن پيامبر (ص)<ref>. فتح الباري، ج8، ص80.</ref> يا حج‌گزاردن هر سالة آن حضرت را گزارش کرده<ref>. سبل الهدي، ج8، ص444؛ اعيان الشيعه، ج1، ص288.</ref> يا احاديثي که از دوبار حج گزاردن پيامبر (ص)<ref>. سنن ابن ماجه، ج2، ص1027؛ سنن الترمذي، ج2، ص155.</ref> يا حج گزاردن مکرر آن حضرت<ref>. الکافي، ج4، ص244؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص443.</ref> ياد کرده‌اند يا رواياتي از امام صادق (ع) که حاکي از اداي چندين حج در مکه يا 10 حج يا 20 حج از جانب پيامبر (ص) به همراه قريش است.<ref>. الکافي، ج4، ص244-245؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص443.</ref> همچنين حديثي را که از تشريع عمره در مدينه گزارش کرده<ref>. الکافي، ج4، ص265.</ref> دال بر تشريع حج در مکه شمرده‌اند.<ref>. الصحيح من سيرة النبي، ج14، ص31.</ref> در برابر، بسياري از عالمان شيعه و اهل سنت اصولاً تشريع حج را پس از هجرت دانسته‌اند، هر چند در اين باره که در چه سالي بوده، اختلاف نظر دارند. برخي بر آن‌اند که حج در سال سوم هجري با نزول آيه 97 آل عمران/3 تشريع شد؛ ولي پيامبر (ص) اداي آن را تا سال دهم به تأخير‌انداخت.<ref>. تفسير قرطبي، ج4، ص144.</ref> نظر ديگر آن است که حج در سال پنجم<ref>. تذکرة الفقها، ج7، ص18؛ عمدة القاري، ج9، ص122.</ref> يا ششم هجري<ref>. المجموع، ج7، ص104؛ اضواء البيان، ج4، ص339؛ التفسير الوسيط، ج1، ص98.</ref> با نزول آية 196 بقره/2 تشريع گرديد: «وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ». برخي نيز تشريع حج را در سال نهم يا دهم دانسته‌اند.<ref>. احکام القرآن، ج3، ص302؛ کشاف القناع، ج2، ص437.</ref> دربارة هر يک از سال‌هاي ديگر از سال نخست تا دهم هجرت نيز آرايي نقل شده است.<ref>. روح المعاني، ج28، ص100.</ref>  


در سال ششم هجري پيامبر(ص) براي نخستين بار همراه با 1400 نفر از مسلمانان براي اداي مناسک حج عازم مکه شد، ولي مشرکان با مسدود کردن راه در حديبيه مانع رسيدن مسلمانان به مکه شدند. از اين رو، آن حضرت و همراهان با ذبح قرباني از احرام خارج شدند و در سال بعد بر طبق عهدنامة حديبيه تنها قضاي عمره را به جا آوردند که به «عمرة القضاء» معروف شد.<ref>. مجمع البيان، ج2، ص28؛ تاريخ يعقوبي، ج2؛ ص55.</ref> بر اساس روايات، شأن نزولِ آية 27 فتح/48 که در آن از رؤياي پيامبر(ص) مبني بر ورود بدون ترس مسلمانان به مسجدالحرام با امنيت و با موهاي حلق و تقصير شده سخن به ميان آمده، همين واقعه است<ref>. جامع البيان، ج26، ص140؛ التبيان، ج9، ص335.</ref>: «لَتَدْخُلُنَّ الْمسجدالحرام إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنينَ مُحَلِّقينَ رُؤُسَکمْ وَ مُقَصِّرينَ لا تَخافُونَ».
در سال ششم هجري پيامبر (ص) براي نخستين بار همراه با 1400 نفر از مسلمانان براي اداي مناسک حج عازم مکه شد، ولي مشرکان با مسدود کردن راه در حديبيه مانع رسيدن مسلمانان به مکه شدند. از اين رو، آن حضرت و همراهان با ذبح قرباني از احرام خارج شدند و در سال بعد بر طبق عهدنامة حديبيه تنها قضاي عمره را به جا آوردند که به «عمرة القضاء» معروف شد.<ref>. مجمع البيان، ج2، ص28؛ تاريخ يعقوبي، ج2؛ ص55.</ref> بر اساس روايات، شأن نزولِ آية 27 فتح/48 که در آن از رؤياي پيامبر (ص) مبني بر ورود بدون ترس مسلمانان به مسجدالحرام با امنيت و با موهاي حلق و تقصير شده سخن به ميان آمده، همين واقعه است:<ref>. جامع البيان، ج26، ص140؛ التبيان، ج9، ص335.</ref> «لَتَدْخُلُنَّ الْمسجدالحرام إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنينَ مُحَلِّقينَ رُؤُسَکمْ وَ مُقَصِّرينَ لا تَخافُونَ».


با نزول آيات نخست سورة برائت در سال نهم هجري، پيامبر اسلام (ص) مأمور شد تا اين آيات را در موسم حج به مشرکان ابلاغ کند.<ref>. ؟</ref> پيامبر(ص) ابتدا ابوبکر را به همراه عمر بن خطاب و گروهي از مسلمانان به مکه فرستاد تا اين مأموريت را انجام دهند، ولي قبل از رسيدن ابوبکر به مکه، پيامبر(ص) به دستور خداوند امير مؤمنان علي(ع) را مأمور ابلاغ اين آيات به مکيان کرد.<ref>. سنن الکبري، ج5، ص129- 130؛ المستدرک، ج3، ص51.</ref> از اين رو، علي(ع) اين آيات را در روز دهم ذي حجه براي مکيان تلاوت کرد که مضمون آنها، منع مشرکان از انجام دادن حج و نيز منع از طواف با بدن برهنه بود.<ref>. صحيح البخاري، ج1، ص97؛ سنن الترمذي، ج2، ص179.</ref> نزول آية 28 توبه/9 که مشرکان را «نَجَس» شمرد و آنان را از نزديک شدن به مسجدالحرام برحذر داشت، در اين سال بود<ref>. جامع البيان، ج10، ص136؛ مجمع البيان، ج5، ص38.</ref>: «إِنَّمَا الْمُشْرِکونَ نَجَسٌ فَلا يقْرَبُوا الْمسجدالحرام بَعْدَ عامِهِمْ هذا». برخي بر آن‌اند که مشرکان در اين سال تنها از انجام دادن حج ممنوع بوده‌اند و ورود آنان به مکه براي تجارت جايز بوده است.<ref>. احکام القرآن، ج1، ص88؛ روح المعاني، ج10، ص76.</ref> در سال دهم هجري، آية 27 حج/22 نازل شد که مفاد آن دستور به پيامبر(ص) براي فراخواني مسلمانان به اداي مناسک حج بود<ref>. الکافي، ج4، ص245؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص454.</ref>: «وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يأْتُوک رِجالاً وَ عَلي‏ کلِّ ضامِرٍ يأْتينَ مِنْ کلِّ فَجٍّ عَميق». در پي نزول اين آيه، آن حضرت با فرستان مأموراني به همة سرزمين‌هاي اسلامي ‌به مسلمانان اعلام کرد که هر کس قصد اداي حج و فراگيري مناسک آن را دارد، در مدينه با پيامبر(ص) همراه شود.<ref>. مستدرک الوسائل، ج8، ص84؛ بحار الانوار، ج21، ص383-384.</ref> طبق نقل برخي منابع، در اين سفر حج که آخرين حج آن حضرت بود و به حجة الوداع مشهور شد<ref>. نيل الاوطار، ج5، ص145؛ عمدة القاري، ج18، ص36.</ref>، بيش از صدهزار مسلمان آن حضرت را همراهي کردند.<ref>. المجموع، ج7، ص104.</ref> (←حجة الوداع*)
با نزول آيات نخست سورة برائت در سال نهم هجري، پيامبر اسلام (ص) مأمور شد تا اين آيات را در موسم حج به مشرکان ابلاغ کند.<ref>. ؟</ref> پيامبر (ص) ابتدا ابوبکر را به همراه عمر بن خطاب و گروهي از مسلمانان به مکه فرستاد تا اين مأموريت را انجام دهند، ولي قبل از رسيدن ابوبکر به مکه، پيامبر (ص) به دستور خداوند امير مؤمنان علي (ع) را مأمور ابلاغ اين آيات به مکيان کرد.<ref>. سنن الکبري، ج5، ص129- 130؛ المستدرک، ج3، ص51.</ref> از اين رو، علي (ع) اين آيات را در روز دهم ذي حجه براي مکيان تلاوت کرد که مضمون آنها، منع مشرکان از انجام دادن حج و نيز منع از طواف با بدن برهنه بود.<ref>. صحيح البخاري، ج1، ص97؛ سنن الترمذي، ج2، ص179.</ref> نزول آية 28 توبه/9 که مشرکان را «نَجَس» شمرد و آنان را از نزديک شدن به مسجدالحرام برحذر داشت، در اين سال بود:<ref>. جامع البيان، ج10، ص136؛ مجمع البيان، ج5، ص38.</ref> «إِنَّمَا الْمُشْرِکونَ نَجَسٌ فَلا يقْرَبُوا الْمسجدالحرام بَعْدَ عامِهِمْ هذا». برخي بر آن‌اند که مشرکان در اين سال تنها از انجام دادن حج ممنوع بوده‌اند و ورود آنان به مکه براي تجارت جايز بوده است.<ref>. احکام القرآن، ج1، ص88؛ روح المعاني، ج10، ص76.</ref> در سال دهم هجري، آية 27 حج/22 نازل شد که مفاد آن دستور به پيامبر (ص) براي فراخواني مسلمانان به اداي مناسک حج بود:<ref>. الکافي، ج4، ص245؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص454.</ref> «وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يأْتُوک رِجالاً وَ عَلي‏ کلِّ ضامِرٍ يأْتينَ مِنْ کلِّ فَجٍّ عَميق». در پي نزول اين آيه، آن حضرت با فرستان مأموراني به همة سرزمين‌هاي اسلامي ‌به مسلمانان اعلام کرد که هر کس قصد اداي حج و فراگيري مناسک آن را دارد، در مدينه با پيامبر (ص) همراه شود.<ref>. مستدرک الوسائل، ج8، ص84؛ بحار الانوار، ج21، ص383-384.</ref> طبق نقل برخي منابع، در اين سفر حج که آخرين حج آن حضرت بود و به حجة الوداع مشهور شد،<ref>. نيل الاوطار، ج5، ص145؛ عمدة القاري، ج18، ص36.</ref> بيش از صدهزار مسلمان آن حضرت را همراهي کردند.<ref>. المجموع، ج7، ص104.</ref> (←حجة الوداع*)


==اهميت و جايگاه حج==
== اهميت و جايگاه حج ==
حج در همة شرايع الهي و نيز شريعت اسلام از اهميت و جايگاه والايي برخوردار است. از جمله وجوه اهميت حج، مأمور گرديدن دو پيامبر بزرگ الهي يعني حضرت ابراهيم(ع) و حضرت اسماعيل(ع) از سوي خداوند است که مکلّف شدند مکان اين عبادت بزرگ را براي حج‌گزاران آماده سازند: «وَ عَهِدْنا إِلي‏ إِبْراهيمَ وَ إِسْماعيلَ أَنْ طَهِّرا بَيتِي لِلطَّائِفينَ وَ الْعاکفينَ وَ الرُّکعِ السُّجُود».
حج در همة شرايع الهي و نيز شريعت اسلام از اهميت و جايگاه والايي برخوردار است. از جمله وجوه اهميت حج، مأمور گرديدن دو پيامبر بزرگ الهي يعني حضرت ابراهيم (ع) و حضرت اسماعيل (ع) از سوي خداوند است که مکلّف شدند مکان اين عبادت بزرگ را براي حج‌گزاران آماده سازند: «وَ عَهِدْنا إِلي‏ إِبْراهيمَ وَ إِسْماعيلَ أَنْ طَهِّرا بَيتِي لِلطَّائِفينَ وَ الْعاکفينَ وَ الرُّکعِ السُّجُود».


افزون بر اين، در آيات قرآن و روايات کساني که به قصد اداي حج عازم اين سرزمين مي‌شوند، کاروان خدا<ref>. الکافي، ج4، ص255؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص24.</ref> و ميهمان ويژة خداوند<ref>. وسائل الشيعه، ج14، ص586؛ جامع احاديث الشيعه، ج12، ص628.</ref> خوانده شده<ref>. الکافي، ج4، ص256؛ وسائل الشيعه، ج11، ص99.</ref> و مسلمانان از تعرض به آنان و حتي حيواناتي که براي حج علامت گذاري گرديده، منع شده‌اند. (مائده/5، 2)  
افزون بر اين، در آيات قرآن و روايات کساني که به قصد اداي حج عازم اين سرزمين مي‌شوند، کاروان خدا<ref>. الکافي، ج4، ص255؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص24.</ref> و ميهمان ويژة خداوند<ref>. وسائل الشيعه، ج14، ص586؛ جامع احاديث الشيعه، ج12، ص628.</ref> خوانده شده<ref>. الکافي، ج4، ص256؛ وسائل الشيعه، ج11، ص99.</ref> و مسلمانان از تعرض به آنان و حتي حيواناتي که براي حج علامت گذاري گرديده، منع شده‌اند. (مائده/5، 2)  
خط ۲۸: خط ۲۸:
در رواياتي ديگر زمان انجام اين عبادت يعني دهة ذي حجه از پاک‌ترين زمان‌ها و اعمال آن داراي بر‌ترين پاداش<ref>. سنن ابن ماجه، ج1، ص550؛ وسائل الشيعه، ج14، ص273.</ref> و از محبوب‌ترين اعمال صالح نزد خداوند<ref>. صحيح البخاري، ج1، ص8.</ref> به شمار رفته است.
در رواياتي ديگر زمان انجام اين عبادت يعني دهة ذي حجه از پاک‌ترين زمان‌ها و اعمال آن داراي بر‌ترين پاداش<ref>. سنن ابن ماجه، ج1، ص550؛ وسائل الشيعه، ج14، ص273.</ref> و از محبوب‌ترين اعمال صالح نزد خداوند<ref>. صحيح البخاري، ج1، ص8.</ref> به شمار رفته است.


حج از جمله عباداتي به شمار مي‌رود که اصول عقايد دين و نيز بسياري از فروع دين را در بطن خود دارد، مثلاً اصل توحيد که در بسياري از اعمال حج از جمله ذکر تلبيه (لبيک اللهم لبيک،... )<ref>. صحيح البخاري، ج2، ص147؛ الکافي، ج4، ص250.</ref> تبلور يافته است. بر پاية برخي روايات، مراد از اتمام حج و عمره در آية 196 بقره/2 ديدار با پيامبر(ص) و امامان(ع) پس از اداي مناسک حج است که نشانه اهميت توجه حج گزار به مسئله نبوت و امامت به شمار مي رود.<ref>. الکافي، ج4، ص549؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص578.</ref> همچنين حاجيان با جدا شدن از مظاهر دنيوي و پوشيدن لباس احرام در حج به ياد مرگ، آخرت و معاد مي‌افتند.<ref>. مستدرک الوسائل، ج10، ص74؛ بحار الانوار، ج96، ص125.</ref> بسياري از فروع دين نيز در عبادت حج گنجانده شده است، مانند نماز طواف که حاجيان بدان مکلف‌اند<ref>. الکافي، ج4، ص425؛ صحيح مسلم، ج4، ص40.</ref> و روزه که به عنوان کفارة برخي اعمال در حج مقرّر شده است (بقره/2، 196). همچنين در برخي روايات، حج نوعي جهاد در راه خدا<ref>. الکافي، ج4، ص259؛ من لايحضره الفقيه، ج4، ص416.</ref> و جهاد مقبول<ref>. صحيح البخاري، ج2، ص141؛ سنن الکبري، ج9، ص21.</ref> خوانده شده است. به علاوه، ديگر فروع دين مانندتولّي يعني دوستي با دوستان خداوند را از برخي آيات مرتبط با حج مانند آية 37 ابراهيم/14 که در روايات به دوستي اهل بيت(ع) تفسير شده است<ref>. نور الثقلين، ج2، ص550؛ بحار الانوار، ج65، ص85-86.</ref> و نيز تبرّي يعني دشمني با دشمنان خدا را از آيات سورة برائت مي‌توان استفاده کرد. اعمال نيک ديگري هم در قالب مناسک حج ديده مي‌شود، مانند قرباني کردن در راه خدا «» (بقره/2، 196) اطعام به فقيران «» (حجّ/22، 28) هجرت در راه خدا «» (حجّ/22، 27) توبه و استغفار «» (بقره/2، 199) و کارهاي خير ديگر: «فَمَنْ حَجَّ الْبَيتَ... مَنْ تَطَوَّعَ خَيراً فَإِنَّ اللَّهَ شاکرٌ عَليمٌ» (بقره/2، 158). بر اين اساس، در احاديث معتبر حج از ارکان پنجگانه اسلام شمرده شده است.<ref>. صحيح بخاري، ج1، ص8؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص74.</ref> همچنين بر پايه برخي روايات، حج از بسياري از کارهاي خير و عبادات ديگر از جمله جهاد در راه خدا با همراهي غير معصوم<ref>. الکافي، ج4، ص260؛ وسائل الشيعه، ج11، ص122.</ref>، آزاد سازي برده در راه خدا<ref>. تهذيب الاحکام، ج5، ص22؛ وسائل الشيعه، ج11، ص119.</ref>، انفاق در راه خدا<ref>. تهذيب الاحکام، ج5، ص19؛ وسائل الشيعه، ج11، ص113.</ref> و حتي نماز و روزة مستحب<ref>. الکافي، ج2، ص19؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص221.</ref> برتر است. در حديثي سبب برتري حج را بر نماز آن دانسته‌اند‌ که در حج نماز وجود دارد؛ ولي در نماز حج نيست.<ref>. علل الشرائع، ج2، ص457؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص221- 222.</ref> بنابر حديثي ديگر، سبب برتري حج بر نماز و روزه، دوري حج‌گزار از خانوادة خويش براي مدتي طولاني، تحمل رنج و مشقت بدني و انفاق اموال در راه آن است.<ref>. علل الشرائع، ج2، ص457؛ وسائل الشيعه، ج11، ص112.</ref>
حج از جمله عباداتي به شمار مي‌رود که اصول عقايد دين و نيز بسياري از فروع دين را در بطن خود دارد، مثلاً اصل توحيد که در بسياري از اعمال حج از جمله ذکر تلبيه (لبيک اللهم لبيک،...)<ref>. صحيح البخاري، ج2، ص147؛ الکافي، ج4، ص250.</ref> تبلور يافته است. بر پاية برخي روايات، مراد از اتمام حج و عمره در آية 196 بقره/2 ديدار با پيامبر (ص) و امامان (ع) پس از اداي مناسک حج است که نشانه اهميت توجه حج گزار به مسئله نبوت و امامت به شمار مي رود.<ref>. الکافي، ج4، ص549؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص578.</ref> همچنين حاجيان با جدا شدن از مظاهر دنيوي و پوشيدن لباس احرام در حج به ياد مرگ، آخرت و معاد مي‌افتند.<ref>. مستدرک الوسائل، ج10، ص74؛ بحار الانوار، ج96، ص125.</ref> بسياري از فروع دين نيز در عبادت حج گنجانده شده است، مانند نماز طواف که حاجيان بدان مکلف‌اند<ref>. الکافي، ج4، ص425؛ صحيح مسلم، ج4، ص40.</ref> و روزه که به عنوان کفارة برخي اعمال در حج مقرّر شده است (بقره/2، 196). همچنين در برخي روايات، حج نوعي جهاد در راه خدا<ref>. الکافي، ج4، ص259؛ من لايحضره الفقيه، ج4، ص416.</ref> و جهاد مقبول<ref>. صحيح البخاري، ج2، ص141؛ سنن الکبري، ج9، ص21.</ref> خوانده شده است. به علاوه، ديگر فروع دين مانندتولّي يعني دوستي با دوستان خداوند را از برخي آيات مرتبط با حج مانند آية 37 ابراهيم/14 که در روايات به دوستي اهل بيت (ع) تفسير شده است<ref>. نور الثقلين، ج2، ص550؛ بحار الانوار، ج65، ص85-86.</ref> و نيز تبرّي يعني دشمني با دشمنان خدا را از آيات سورة برائت مي‌توان استفاده کرد. اعمال نيک ديگري هم در قالب مناسک حج ديده مي‌شود، مانند قرباني کردن در راه خدا «» (بقره/2، 196) اطعام به فقيران «» (حجّ/22، 28) هجرت در راه خدا «» (حجّ/22، 27) توبه و استغفار «» (بقره/2، 199) و کارهاي خير ديگر: «فَمَنْ حَجَّ الْبَيتَ… مَنْ تَطَوَّعَ خَيراً فَإِنَّ اللَّهَ شاکرٌ عَليمٌ» (بقره/2، 158). بر اين اساس، در احاديث معتبر حج از ارکان پنجگانه اسلام شمرده شده است.<ref>. صحيح بخاري، ج1، ص8؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص74.</ref> همچنين بر پايه برخي روايات، حج از بسياري از کارهاي خير و عبادات ديگر از جمله جهاد در راه خدا با همراهي غير معصوم،<ref>. الکافي، ج4، ص260؛ وسائل الشيعه، ج11، ص122.</ref> آزاد سازي برده در راه خدا،<ref>. تهذيب الاحکام، ج5، ص22؛ وسائل الشيعه، ج11، ص119.</ref> انفاق در راه خدا<ref>. تهذيب الاحکام، ج5، ص19؛ وسائل الشيعه، ج11، ص113.</ref> و حتي نماز و روزة مستحب<ref>. الکافي، ج2، ص19؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص221.</ref> برتر است. در حديثي سبب برتري حج را بر نماز آن دانسته‌اند‌ که در حج نماز وجود دارد؛ ولي در نماز حج نيست.<ref>. علل الشرائع، ج2، ص457؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص221- 222.</ref> بنابر حديثي ديگر، سبب برتري حج بر نماز و روزه، دوري حج‌گزار از خانوادة خويش براي مدتي طولاني، تحمل رنج و مشقت بدني و انفاق اموال در راه آن است.<ref>. علل الشرائع، ج2، ص457؛ وسائل الشيعه، ج11، ص112.</ref>


از ديگر ادلة اهميت حج آن است که امامان معصوم(ع) در دعاهاي خود در اوقات خاص از جمله ماه رمضان، شبهاي قدر<ref>. الکافي، ج4، ص74؛ وسائل الشيعه، ج10، ص325.</ref> و پس از هر نماز، همواره توفيق اداي حج را از خداوند در‌خواست مي‌کردند<ref>. اقبال الاعمال، ج1، ص79؛ بحار الانوار، ج84، ص318.</ref> و مؤمنان را به تکرار حج تا 50 حج و حتي بيشتر از آن<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص217؛ وسائل الشيعه، ج11، ص127.</ref> بلکه تکرار آن در هر سال<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص518؛ وسائل الشيعه، ج13، ص192.</ref> ترغيب مي‌کردند، حتي اگر همراه با صرفه‌جويي در مخارج زندگي و اکتفا کردن به معيشت کم و حتي قرض کردن مخارج آن باشد.<ref>. تهذيب الاحکام، ج5، ص441؛ وسائل الشيعه، ج11، ص140.</ref> البته قرض گرفتن براي سفر حج مشروط بدان شده که قرض کننده بتواند آن را بپردازد.<ref>. تهذيب الاحکام، ج5، ص442؛ وسائل الشيعه، ج11، ص141.</ref> افزون بر اين، در سيرة معصومان(ع) سفر مکرّر حج ديده مي‌شود، چنان‌که نقل شده که حضرت آدم 700 بار<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص229؛ وسائل الشيعه، ج11، ص128.</ref>، و پيامبر اکرم(ص) 10 يا 20 بار<ref>. الکافي، ج4، ص244، 252؛ وسائل الشيعه، ج11، ص124-125.</ref>، امام حسن مجتبي(ع) 15 يا 25 بار<ref>. مستدرک الوسائل، ج8، ص29-30؛ المستدرک، ج3، ص169.</ref> و امام سجاد(ع) 20 يا 22 يا 25 بار<ref>. وسائل الشيعه، ج11، ص125؛ مستدرک الوسائل، ج8، ص48-49.</ref> حج گزاردند و حضرت خضر<ref>. مستدرک الوسائل، ج10، ص43؛ جامع احاديث الشيعه، ج10، ص200.</ref> و امام عصر(ع)<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص20؛ وسائل الشيعه، ج11، ص135.</ref> هر سال در حج حضور دارند.
از ديگر ادلة اهميت حج آن است که امامان معصوم (ع) در دعاهاي خود در اوقات خاص از جمله ماه رمضان، شبهاي قدر<ref>. الکافي، ج4، ص74؛ وسائل الشيعه، ج10، ص325.</ref> و پس از هر نماز، همواره توفيق اداي حج را از خداوند در‌خواست مي‌کردند<ref>. اقبال الاعمال، ج1، ص79؛ بحار الانوار، ج84، ص318.</ref> و مؤمنان را به تکرار حج تا 50 حج و حتي بيشتر از آن<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص217؛ وسائل الشيعه، ج11، ص127.</ref> بلکه تکرار آن در هر سال<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص518؛ وسائل الشيعه، ج13، ص192.</ref> ترغيب مي‌کردند، حتي اگر همراه با صرفه‌جويي در مخارج زندگي و اکتفا کردن به معيشت کم و حتي قرض کردن مخارج آن باشد.<ref>. تهذيب الاحکام، ج5، ص441؛ وسائل الشيعه، ج11، ص140.</ref> البته قرض گرفتن براي سفر حج مشروط بدان شده که قرض کننده بتواند آن را بپردازد.<ref>. تهذيب الاحکام، ج5، ص442؛ وسائل الشيعه، ج11، ص141.</ref> افزون بر اين، در سيرة معصومان (ع) سفر مکرّر حج ديده مي‌شود، چنان‌که نقل شده که حضرت آدم 700 بار،<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص229؛ وسائل الشيعه، ج11، ص128.</ref> و پيامبر اکرم (ص) 10 يا 20 بار،<ref>. الکافي، ج4، ص244، 252؛ وسائل الشيعه، ج11، ص124-125.</ref> امام حسن مجتبي (ع) 15 يا 25 بار<ref>. مستدرک الوسائل، ج8، ص29-30؛ المستدرک، ج3، ص169.</ref> و امام سجاد (ع) 20 يا 22 يا 25 بار<ref>. وسائل الشيعه، ج11، ص125؛ مستدرک الوسائل، ج8، ص48-49.</ref> حج گزاردند و حضرت خضر<ref>. مستدرک الوسائل، ج10، ص43؛ جامع احاديث الشيعه، ج10، ص200.</ref> و امام عصر (ع)<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص20؛ وسائل الشيعه، ج11، ص135.</ref> هر سال در حج حضور دارند.


اهميت حج در شريعت اسلامي چنان است که حاکمان اسلامي ‌مأمور شده‌اند که در صورت ترک حج از سوي مسلمانان، آنان را به اجبار راهي حج کنند<ref>. الکافي، ج4، ص260؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص23.</ref> و در صورت نبودن هزينة سفر، آن را از بيت المال تأمين کنند.<ref>. الکافي، ج4، ص272؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص420.</ref> ترک کردن حج و نيز به تأخير‌انداختن آن تا زمان مرگ در احاديث بسيار مذمّت شده و آن را به مثابة کفر و مردن بر دين يهود و نصارا شمرده<ref>. وسائل الشيعه، ج11، ص30؛ مستدرک الوسائل، ج8، ص18.</ref>، و موجب هلاکت<ref>. الکافي، ج2، ص451؛ وسائل الشيعه، ج1، ص19.</ref>، محروم شدن از شفاعت پيامبر(ص)<ref>. الحج و العمره في الکتاب و السنه، ص169؛ تفسير قرطبي، ج4، ص153.</ref>، پشيماني<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص220؛ وسائل الشيعه، ج11، ص102.</ref> و نابينايي در قيامت<ref>. الکافي، ج4، ص269؛ وسائل الشيعه، ج11، ص26.</ref> دانسته‌اند.
اهميت حج در شريعت اسلامي چنان است که حاکمان اسلامي ‌مأمور شده‌اند که در صورت ترک حج از سوي مسلمانان، آنان را به اجبار راهي حج کنند<ref>. الکافي، ج4، ص260؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص23.</ref> و در صورت نبودن هزينة سفر، آن را از بيت المال تأمين کنند.<ref>. الکافي، ج4، ص272؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص420.</ref> ترک کردن حج و نيز به تأخير‌انداختن آن تا زمان مرگ در احاديث بسيار مذمّت شده و آن را به مثابة کفر و مردن بر دين يهود و نصارا شمرده،<ref>. وسائل الشيعه، ج11، ص30؛ مستدرک الوسائل، ج8، ص18.</ref> و موجب هلاکت،<ref>. الکافي، ج2، ص451؛ وسائل الشيعه، ج1، ص19.</ref> محروم شدن از شفاعت پيامبر (ص)،<ref>. الحج و العمره في الکتاب و السنه، ص169؛ تفسير قرطبي، ج4، ص153.</ref> پشيماني<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص220؛ وسائل الشيعه، ج11، ص102.</ref> و نابينايي در قيامت<ref>. الکافي، ج4، ص269؛ وسائل الشيعه، ج11، ص26.</ref> دانسته‌اند.


==اهداف و آثار حج==
== اهداف و آثار حج ==
مناسک حج از يک سو داراي اغراض و حکمتهاي مهمّي است و از سوي ديگر، برکات و فوائد بسيار هم در دنيا و هم آخرت براي شخص حج‌گزار و ديگران در پي دارد. در قرآن، غرض از تکليف به حج، وجود منافع براي انسانها ذکر شده است: «وَ أَذِّن في النَّاسِ بِالحَْجّ... لِّّيشْهَدُواْ مَنَافِعَ لَهُمْ» (حجّ/22، 27-28). احاديث مراد از منافع را هم برکات دنيوي و هم منافع اخروي دانسته<ref>. الکافي، ج4، ص422؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص122.</ref> و احاديثي ديگر حج را موجب خير دنيا و آخرت شمرده‌اند.<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص219؛ وسائل الشيعه، ج11، ص58.</ref> برخي از مهم ترين اهداف و اغراض حج، که در عين حال از آثار آن هم به شمار مي‌روند، عبارت‌اند از:  
مناسک حج از يک سو داراي اغراض و حکمتهاي مهمّي است و از سوي ديگر، برکات و فوائد بسيار هم در دنيا و هم آخرت براي شخص حج‌گزار و ديگران در پي دارد. در قرآن، غرض از تکليف به حج، وجود منافع براي انسانها ذکر شده است: «وَ أَذِّن في النَّاسِ بِالحَْجّ… لِّّيشْهَدُواْ مَنَافِعَ لَهُمْ» (حجّ/22، 27-28). احاديث مراد از منافع را هم برکات دنيوي و هم منافع اخروي دانسته<ref>. الکافي، ج4، ص422؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص122.</ref> و احاديثي ديگر حج را موجب خير دنيا و آخرت شمرده‌اند.<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص219؛ وسائل الشيعه، ج11، ص58.</ref> برخي از مهم ترين اهداف و اغراض حج، که در عين حال از آثار آن هم به شمار مي‌روند، عبارت‌اند از:  
===توبه و آمرزش گناهان===
بنابر روايتي از امام صادق(ع) سبب اصلي بناي کعبه، توبة فرزندان آدم و پاکي آنان از گناه است؛ همچنان که خداوند بيت المعمور را براي توبة فرشتگان آفريد.<ref>. الکافي، ج4، ص188؛ وسائل الشيعه، ج13، ص295.</ref> امام رضا(ع) هم علت تشريع حج را کوچ کردن به سوي خداوند و توبه از گناهان گذشته وآغاز کردن حياتي نوين دانسته است.<ref>. علل الشرائع، ج1، ص273؛ وسائل الشيعه، ج11، ص13.</ref> بر پاية روايتي، يکي از مصاديق «منافع» در آية 28 حجّ/22 مغفرت و بخشايش الهي است.<ref>. الکافي، ج4، ص264.</ref>


===تهذيب نفس و تقوا===
=== توبه و آمرزش گناهان ===
يکي ديگر از اهداف و آثار حج خودسازي و زدودن رذايل اخلاقي از نفس و تقرّب به خداوند است که در روايتي از امام رضا(ع) بدان تصريح شده است.<ref>. علل الشرائع، ج2، ص404؛ بحار الانوار، ج6، ص96.</ref> در حديثي از امام علي(ع) يکي از اغراض عبادت حج، بيرون راندن تکبر از قلوب و جايگزيني خشوع و فروتني به جاي آن ذکر شده است.<ref>. الکافي، ج4، ص201؛ نهج البلاغه، خطبه 192.</ref> بنابر روايات، حکمتهاي تشريع هر يک از مناسک حج نيز خودسازي است ؛ چنانکه بر پاية روايتي از امام صادق(ع) حکمت ذبح قرباني ذبح هواهاي نفساني و طمع، رمي‌جمرات به مثابة دور کردن شهوات و اعمال ناپسند و حلق به منزلة برکندن عيوب ظاهري و باطني انسان است.<ref>. مصباح الشريعه، ص49؛ مستدرک الوسائل، ج10، ص173.</ref> ديگر هدف مهم تشريع حج که در قرآن بدان تصريح شده، ايجاد ملکه تقوا در انسان است: «الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُوماتٌ...َ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيرَ الزَّادِ التَّقْوي‏ وَ اتَّقُونِ يا أُولِي الْأَلْباب» (بقره/2، 197). افزون بر اين، در آيات 189، 196 بقره/2 و 96 مائده/5 نيز اين نکته مطرح شده است. در احاديث هم ضرورت رعايت تقوا از سوي حج‌گزاران از هنگام احرام تا پايان مناسک تأکيد گرديده است.<ref>. الکافي، ج4، ص338؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص296.</ref>
بنابر روايتي از امام صادق (ع) سبب اصلي بناي کعبه، توبة فرزندان آدم و پاکي آنان از گناه است؛ همچنان که خداوند بيت المعمور را براي توبة فرشتگان آفريد.<ref>. الکافي، ج4، ص188؛ وسائل الشيعه، ج13، ص295.</ref> امام رضا (ع) هم علت تشريع حج را کوچ کردن به سوي خداوند و توبه از گناهان گذشته وآغاز کردن حياتي نوين دانسته است.<ref>. علل الشرائع، ج1، ص273؛ وسائل الشيعه، ج11، ص13.</ref> بر پاية روايتي، يکي از مصاديق «منافع» در آية 28 حجّ/22 مغفرت و بخشايش الهي است.<ref>. الکافي، ج4، ص264.</ref>


===برپاداشتن دين و تقويت ايمان===
=== تهذيب نفس و تقوا ===
از ديگر اهداف حج بر پاية متون ديني، اقامة دين خداوند و تقويت آن است: «جَعَلَ اللَّهُ الْکعْبَةَ الْبَيتَ الْحَرامَ قِياماً لِلنَّاسِ» (مائده/5، 97). در احاديث، تعبير «قياما للناس» در آيه، به اقامة دين و معاش مردم تفسير شده است.<ref>. وسائل الشيعه، ج11، ص60؛ جامع احاديث الشيعه، ج10، ص69.</ref> بر پاية روايتي ديگر، قيام دين منوط به قائم بودن کعبه است.<ref>. الکافي، ج4، ص271؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص243.</ref> همچنين در رواياتي ديگر، حج پرچم اسلام<ref>. نهج البلاغه، خطبه192؛ وسائل الشيعه، ج11، ص15.</ref> و موجب رفعت دين<ref>. علل الشرائع، ج1، ص248؛ وسائل الشيعه، ج1، ص22.</ref>، تقويت دين<ref>. بحار الانوار، ج6، ص110 و ج50، ص267؛ وسائل الشيعه، ج11، ص15.</ref> و اصلاح ايمان مردم<ref>. وسائل الشيعه، ج11، ص15؛ بحار الانوار، ج59، ص267.</ref> به شمار رفته است.
يکي ديگر از اهداف و آثار حج خودسازي و زدودن رذايل اخلاقي از نفس و تقرّب به خداوند است که در روايتي از امام رضا (ع) بدان تصريح شده است.<ref>. علل الشرائع، ج2، ص404؛ بحار الانوار، ج6، ص96.</ref> در حديثي از امام علي (ع) يکي از اغراض عبادت حج، بيرون راندن تکبر از قلوب و جايگزيني خشوع و فروتني به جاي آن ذکر شده است.<ref>. الکافي، ج4، ص201؛ نهج البلاغه، خطبه 192.</ref> بنابر روايات، حکمتهاي تشريع هر يک از مناسک حج نيز خودسازي است؛ چنانکه بر پاية روايتي از امام صادق (ع) حکمت ذبح قرباني ذبح هواهاي نفساني و طمع، رمي‌جمرات به مثابة دور کردن شهوات و اعمال ناپسند و حلق به منزلة برکندن عيوب ظاهري و باطني انسان است.<ref>. مصباح الشريعه، ص49؛ مستدرک الوسائل، ج10، ص173.</ref> ديگر هدف مهم تشريع حج که در قرآن بدان تصريح شده، ايجاد ملکه تقوا در انسان است: «الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُوماتٌ… َ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيرَ الزَّادِ التَّقْوي‏ وَ اتَّقُونِ يا أُولِي الْأَلْباب» (بقره/2، 197). افزون بر اين، در آيات 189، 196 بقره/2 و 96 مائده/5 نيز اين نکته مطرح شده است. در احاديث هم ضرورت رعايت تقوا از سوي حج‌گزاران از هنگام احرام تا پايان مناسک تأکيد گرديده است.<ref>. الکافي، ج4، ص338؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص296.</ref>


===پيوند معنوي با رهبري الهي (تولّي)===
=== برپاداشتن دين و تقويت ايمان ===
از ديگر اهداف مهم حج، تقويت دوستي و پيوند با رهبران الهي يعني پيامبران و امامان عليهم‌السلام است. در آية 27 حج/22 حضرت ابراهيم(ع) مأمور شده‌ که انسان‌ها را به حج فراخواند تا مردم به سوي آن حضرت بيايند: «وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يأْتُوک...». همچنين آن حضرت، به تصريح آية 37 سورة ابراهيم/14 درخواست کرده که خداوند دل‌هاي حج‌گزاران را به جانب ذريه و فرزندانش در مکه متمايل کند: «فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوي إِلَيهِمْ». برخي روايات مراد از «ذرية ابراهيم» را اهل بيت عليهم‌السلام دانسته‌اند.<ref>. الکافي، ج1، ص392؛ بحار الانوار، ج27، ص74.</ref> بر پاية روايتي ديگر، کامل کردن حج که در آية 196 بقره/ 2 مؤمنان بدان مأمور شده‌اند، ديدار با پيامبر(ص)<ref>. بحار الانوار، ج97، ص139؛ جامع احاديث الشيعه، ج12، ص229.</ref> و امامان معصوم عليهم‌السلام<ref>. الکافي، ج4، ص549؛ نور الثقلين، ج1، ص183.</ref> است. اين امر در احاديثي ديگر نيز مورد تأکيد قرار گرفته است.<ref>. علل الشرائع، ج2، ص459؛ بحار الانوار، ج96، ص374.</ref> همچنين در روايات، مراد از «قضاء تَفَث» (برطرف کردن آلودگي) در آية 29 حج/22، ديدار با امام معصوم (ع) ذکر شده است<ref>. الکافي، ج4، ص549؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص484-486.</ref>، از آن رو که امام معصوم انسان را از آفاتي چون جهل و گمراهي و اخلاق ناپسند دور مي‌سازد.<ref>. مرآه العقول، ج4، ص287؛ الامثل، ج10، ص336-337.</ref> افزون بر اين، امام روح حقيقي کعبه و روح همة مناسک حج و محور اصلي آن است که اهداف و اغراض مهم اين عبادت را محقق مي‌کند.<ref>. صهباي حج، ص99-100.</ref> معرفي امام حسن مجتبي(ع)<ref>. الامالي، ص245؛ تحف العقول، ص233.</ref> و امام سجاد(ع)<ref>. بحار الانوار، ج45، ص138؛ الصحيح من سيرة النبي، ج29، ص54.</ref> به فرزند مکه و منا و مشعر و عرفات، اشاره اي است به همين مسئله.
از ديگر اهداف حج بر پاية متون ديني، اقامة دين خداوند و تقويت آن است: «جَعَلَ اللَّهُ الْکعْبَةَ الْبَيتَ الْحَرامَ قِياماً لِلنَّاسِ» (مائده/5، 97). در احاديث، تعبير «قياما للناس» در آيه، به اقامة دين و معاش مردم تفسير شده است.<ref>. وسائل الشيعه، ج11، ص60؛ جامع احاديث الشيعه، ج10، ص69.</ref> بر پاية روايتي ديگر، قيام دين منوط به قائم بودن کعبه است.<ref>. الکافي، ج4، ص271؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص243.</ref> همچنين در رواياتي ديگر، حج پرچم اسلام<ref>. نهج البلاغه، خطبه192؛ وسائل الشيعه، ج11، ص15.</ref> و موجب رفعت دين،<ref>. علل الشرائع، ج1، ص248؛ وسائل الشيعه، ج1، ص22.</ref> تقويت دين<ref>. بحار الانوار، ج6، ص110 و ج50، ص267؛ وسائل الشيعه، ج11، ص15.</ref> و اصلاح ايمان مردم<ref>. وسائل الشيعه، ج11، ص15؛ بحار الانوار، ج59، ص267.</ref> به شمار رفته است.
 
=== پيوند معنوي با رهبري الهي (تولّي) ===
از ديگر اهداف مهم حج، تقويت دوستي و پيوند با رهبران الهي يعني پيامبران و امامان عليهم‌السلام است. در آية 27 حج/22 حضرت ابراهيم (ع) مأمور شده‌ که انسان‌ها را به حج فراخواند تا مردم به سوي آن حضرت بيايند: «وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يأْتُوک…». همچنين آن حضرت، به تصريح آية 37 سورة ابراهيم/14 درخواست کرده که خداوند دل‌هاي حج‌گزاران را به جانب ذريه و فرزندانش در مکه متمايل کند: «فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوي إِلَيهِمْ». برخي روايات مراد از «ذرية ابراهيم» را اهل بيت عليهم‌السلام دانسته‌اند.<ref>. الکافي، ج1، ص392؛ بحار الانوار، ج27، ص74.</ref> بر پاية روايتي ديگر، کامل کردن حج که در آية 196 بقره/ 2 مؤمنان بدان مأمور شده‌اند، ديدار با پيامبر (ص)<ref>. بحار الانوار، ج97، ص139؛ جامع احاديث الشيعه، ج12، ص229.</ref> و امامان معصوم عليهم‌السلام<ref>. الکافي، ج4، ص549؛ نور الثقلين، ج1، ص183.</ref> است. اين امر در احاديثي ديگر نيز مورد تأکيد قرار گرفته است.<ref>. علل الشرائع، ج2، ص459؛ بحار الانوار، ج96، ص374.</ref> همچنين در روايات، مراد از «قضاء تَفَث» (برطرف کردن آلودگي) در آية 29 حج/22، ديدار با امام معصوم (ع) ذکر شده است،<ref>. الکافي، ج4، ص549؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص484-486.</ref> از آن رو که امام معصوم انسان را از آفاتي چون جهل و گمراهي و اخلاق ناپسند دور مي‌سازد.<ref>. مرآه العقول، ج4، ص287؛ الامثل، ج10، ص336-337.</ref> افزون بر اين، امام روح حقيقي کعبه و روح همة مناسک حج و محور اصلي آن است که اهداف و اغراض مهم اين عبادت را محقق مي‌کند.<ref>. صهباي حج، ص99-100.</ref> معرفي امام حسن مجتبي (ع)<ref>. الامالي، ص245؛ تحف العقول، ص233.</ref> و امام سجاد (ع)<ref>. بحار الانوار، ج45، ص138؛ الصحيح من سيرة النبي، ج29، ص54.</ref> به فرزند مکه و منا و مشعر و عرفات، اشاره اي است به همين مسئله.


=== دوري از شيطان و دشمنان خدا (تبرّي) ===
=== دوري از شيطان و دشمنان خدا (تبرّي) ===
از ديگر اهداف حج را بايد دوري از شياطين جن و انس دانست که مهم‌ترين نماد آن در حج، رمي‌جمرات است که حاجيان بدان مکلف‌اند.<ref>. الروضة البيهه، ج2، ص281-282.</ref> برخي احاديث يکي از مصاديق «قضاء تفث» را در آية 29 حج/22 رمي‌جمرات دانسته‌اند.<ref>. مستدرک الوسائل، ج9، ص372؛ بحار الانوار، ج96، ص312.</ref> موضوع مهم ديگر، دوري از شياطين انساني است که با برائت از مشرکان محقق مي‌شود و پيامبر اکرم (ص) در آيات نخست سورة توبه مأمور به اجراي آن در حج شد. بر اين اساس، در آياتي از قرآن حضرت ابراهيم(ع) و پيامبر گرامي اسلام(ص) مهمترين الگوهاي مسلمانان در همة امور از جمله در عرصة تبري جستن از دشمنان خدا معرفي شده‌اند (ممتحنه/60، 4؛ احزاب/33، 21).
از ديگر اهداف حج را بايد دوري از شياطين جن و انس دانست که مهم‌ترين نماد آن در حج، رمي‌جمرات است که حاجيان بدان مکلف‌اند.<ref>. الروضة البيهه، ج2، ص281-282.</ref> برخي احاديث يکي از مصاديق «قضاء تفث» را در آية 29 حج/22 رمي‌جمرات دانسته‌اند.<ref>. مستدرک الوسائل، ج9، ص372؛ بحار الانوار، ج96، ص312.</ref> موضوع مهم ديگر، دوري از شياطين انساني است که با برائت از مشرکان محقق مي‌شود و پيامبر اکرم (ص) در آيات نخست سورة توبه مأمور به اجراي آن در حج شد. بر اين اساس، در آياتي از قرآن حضرت ابراهيم (ع) و پيامبر گرامي اسلام (ص) مهمترين الگوهاي مسلمانان در همة امور از جمله در عرصة تبري جستن از دشمنان خدا معرفي شده‌اند (ممتحنه/60، 4؛ احزاب/33، 21).
 
=== پيشگيري از هلاکت انسان ===
از ديگر اهداف و آثار حج، بقاي حيات انسان‌ها و جلوگيري از هلاکت آنهاست. در آية 97 مائده/5 تصريح شده که خداوند کعبه را سبب پابرجا بودن انسان‌ها قرار داده است: «جَعَلَ اللَّهُ الْکعْبَةَ الْبَيتَ الْحَرامَ قِياماً لِلنَّاسِ». برخي مفسران مراد از آن را حفظ و در امان بودن انسانها از خطرات دانسته<ref>. التبيان، ج4، ص31؛ فقه القرآن، ج1، ص86.</ref> و گفته‌اند که مردم با ترک کردن حج هلاک خواهند شد.<ref>. مجمع البيان، ج3، ص424؛ روح المعاني، ج7، ص35.</ref> اين نکته در احاديث اهل بيت (ع) نيز مطرح گرديده است.<ref>. الکافي، ج4، ص271؛ وسائل الشيعه، ج11، ص21.</ref> در روايتي امام صادق (ع) حج‌گزاران را موجب بقاي حيات کساني شمرده که حج را ترک مي‌کنند و در اين مورد به آية 251 بقره/2 استشهاد فرموده‌اندکه در آن از دفع شدن برخي از مردم توسّط برخي ديگر از سوي خداوند سخن به ميان آمده است:<ref>الکافي، ج2، ص451؛ وسائل الشيعه، ج1، ص28.</ref> «وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْض». افزون بر اين، در احاديثي ديگر، نيت تجديد حج موجب افزوده شدن عمر و اداي مکرّر حج مانع مرگ ناگهاني دانسته شده است.<ref>. الکافي، ج4، ص261؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص220.</ref>


===پيشگيري از هلاکت انسان===
=== تفقه و نشر احاديث ===
از ديگر اهداف و آثار حج، بقاي حيات انسان‌ها و جلوگيري از هلاکت آنهاست. در آية 97 مائده/5 تصريح شده که خداوند کعبه را سبب پابرجا بودن انسان‌ها قرار داده است: «جَعَلَ اللَّهُ الْکعْبَةَ الْبَيتَ الْحَرامَ قِياماً لِلنَّاسِ». برخي مفسران مراد از آن را حفظ و در امان بودن انسانها از خطرات دانسته<ref>. التبيان، ج4، ص31؛ فقه القرآن، ج1، ص86.</ref> و گفته‌اند که مردم با ترک کردن حج هلاک خواهند شد.<ref>. مجمع البيان، ج3، ص424؛ روح المعاني، ج7، ص35.</ref> اين نکته در احاديث اهل بيت(ع) نيز مطرح گرديده است.<ref>. الکافي، ج4، ص271؛ وسائل الشيعه، ج11، ص21.</ref> در روايتي امام صادق(ع) حج‌گزاران را موجب بقاي حيات کساني شمرده که حج را ترک مي‌کنند و در اين مورد به آية 251 بقره/2 استشهاد فرموده‌اندکه در آن از دفع شدن برخي از مردم توسّط برخي ديگر از سوي خداوند سخن به ميان آمده است<ref>الکافي، ج2، ص451؛ وسائل الشيعه، ج1، ص28.</ref>: «وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْض». افزون بر اين، در احاديثي ديگر، نيت تجديد حج موجب افزوده شدن عمر و اداي مکرّر حج مانع مرگ ناگهاني دانسته شده است.<ref>. الکافي، ج4، ص261؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص220.</ref>
امام رضا (ع) يکي از اهداف حج را تفقه در دين و نقل روايت سخنان امامان (ع) و نشر آنها در سرزمين‌هاي اسلامي ‌و غير اسلامي ‌دانسته و به آية 122 توبه/9 استشهاد کرده‌اند که از لزوم هجرت براي تفقه در دين و انذار مردم پس از آن سخن به ميان آورده است.<ref>. علل الشرائع، ج1، ص273؛ وسائل الشيعه، ج11، ص13.</ref> در حديثي ديگر، آشنايي با آثار و اخبار پيامبر اکرم (ص) از جمله اهداف حج به شمار رفته است.<ref>. علل الشرائع، ج2، ص406؛ وسائل الشيعه، ج11، ص15.</ref>


===تفقه و نشر احاديث===
=== آزمايش بندگان ===
امام رضا(ع) يکي از اهداف حج را تفقه در دين و نقل روايت سخنان امامان(ع) و نشر آنها در سرزمين‌هاي اسلامي ‌و غير اسلامي ‌دانسته و به آية 122 توبه/9 استشهاد کرده‌اند که از لزوم هجرت براي تفقه در دين و انذار مردم پس از آن سخن به ميان آورده است. <ref>. علل الشرائع، ج1، ص273؛ وسائل الشيعه، ج11، ص13.</ref> در حديثي ديگر، آشنايي با آثار و اخبار پيامبر اکرم(ص) از جمله اهداف حج به شمار رفته است.<ref>. علل الشرائع، ج2، ص406؛ وسائل الشيعه، ج11، ص15.</ref>
از جمله اهداف تشريع حج آزمون حج‌گزاران است. درحديثي از اميرمؤمنان (ع) مناسک حج آزمايشي دشوار به شمار رفته که با قرار داشتن کعبه در سرزميني سخت و ابتلاي حج‌گزاران به دشواريهاي متعدد تحقّق مي‌يابد.<ref>. نهج البلاغه، خطبه192؛ الکافي، ج4، ص199.</ref> امام صادق (ع) غرض از آزمايش حج‌گزاران را آشکار شدن ميزان اطاعت آنان از خداوند شمرده است.<ref>. الکافي، ج4، ص198؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص250.</ref>
===آزمايش بندگان===
از جمله اهداف تشريع حج آزمون حج‌گزاران است. درحديثي از اميرمؤمنان(ع) مناسک حج آزمايشي دشوار به شمار رفته که با قرار داشتن کعبه در سرزميني سخت و ابتلاي حج‌گزاران به دشواريهاي متعدد تحقّق مي‌يابد.<ref>. نهج البلاغه، خطبه192؛ الکافي، ج4، ص199.</ref> امام صادق(ع) غرض از آزمايش حج‌گزاران را آشکار شدن ميزان اطاعت آنان از خداوند شمرده است.<ref>. الکافي، ج4، ص198؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص250.</ref>


=== منافع دنيوي ===
=== منافع دنيوي ===
از ديگر اهداف حج، بهره‌مندي حج‌گزاران و افراد ديگر از منافع دنيوي و مادّي است که در آية 28 حج/22 بدان تصريح شده است: ‏ِ«...لِّيشْهَدُواْ مَنَافِعَ لَهُمْ». بر پاية احاديث، تعبير منافع در آيه مذکور افزون بر منافع اخروي، شامل بهره‌هاي مادي هم مي‌شود<ref>. الکافي، ج4، ص422؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص122.</ref>، مانند منافع کرايه دهندگان مرکب‌ها<ref>. علل الشرائع، ج2، ص406؛ وسائل الشيعه، ج11، ص14.</ref> و سوداگران کالاها چه از ميان حج‌گزاران و چه ساير اشخاص و مجاوران کعبه.<ref>. علل الشرائع، ج1، ص273؛ وسائل الشيعه، ج11، ص13.</ref> از جمله منافع مادي سفر حج، قرباني است که نصيب حج‌گزاران و فقيران مي‌شود (حج/22، 28، 36). بنا بر رواياتي ديگر، حج موجب غناي مادي حج‌گزاران<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص265؛ وسائل الشيعه، ج11، ص12.</ref> و برآورده شدن نياز خانواده آنان<ref>. الکافي، ج4، ص252؛ وسائل الشيعه، ج11، ص9.</ref>، ازميان رفتن فقر،<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص222؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص21.</ref> ورشکستگي<ref>. وسائل الشيعه، ج11، ص108؛ بحار الانوار، ج96، ص12.</ref> و نيز موجب سلامتي بدن<ref>.الکافي، ج4، ص252؛ وسائل الشيعه، ج11، ص252.</ref> مي‌گردد.
از ديگر اهداف حج، بهره‌مندي حج‌گزاران و افراد ديگر از منافع دنيوي و مادّي است که در آية 28 حج/22 بدان تصريح شده است: ‏ِ «... لِّيشْهَدُواْ مَنَافِعَ لَهُمْ». بر پاية احاديث، تعبير منافع در آيه مذکور افزون بر منافع اخروي، شامل بهره‌هاي مادي هم مي‌شود،<ref>. الکافي، ج4، ص422؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص122.</ref> مانند منافع کرايه دهندگان مرکب‌ها<ref>. علل الشرائع، ج2، ص406؛ وسائل الشيعه، ج11، ص14.</ref> و سوداگران کالاها چه از ميان حج‌گزاران و چه ساير اشخاص و مجاوران کعبه.<ref>. علل الشرائع، ج1، ص273؛ وسائل الشيعه، ج11، ص13.</ref> از جمله منافع مادي سفر حج، قرباني است که نصيب حج‌گزاران و فقيران مي‌شود (حج/22، 28، 36). بنا بر رواياتي ديگر، حج موجب غناي مادي حج‌گزاران<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص265؛ وسائل الشيعه، ج11، ص12.</ref> و برآورده شدن نياز خانواده آنان،<ref>. الکافي، ج4، ص252؛ وسائل الشيعه، ج11، ص9.</ref> ازميان رفتن فقر،<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص222؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص21.</ref> ورشکستگي<ref>. وسائل الشيعه، ج11، ص108؛ بحار الانوار، ج96، ص12.</ref> و نيز موجب سلامتي بدن<ref>. الکافي، ج4، ص252؛ وسائل الشيعه، ج11، ص252.</ref> مي‌گردد.


===پاداش اخروي===
=== پاداش اخروي ===
از ديگر آثار مهم حج، پاداش بزرگ اخروي است. بنابر روايتي، امام صادق(ع) از جمله مصاديق منافع را در آيه 28 حج/22 منافع اخروي دانسته است.<ref>. الکافي، ج4، ص422؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص122.</ref> امام علي (ع) نيز سبب قرار دادن کعبه را در سرزميني سخت و خشک، گشودن ابواب فضل و عفو الهي بر حج‌گزاران دانست.<ref>. نهج البلاغه، خطبه192؛ الکافي، ج4، ص199.</ref> در احاديثي ديگر به ميزان پاداش اخروي حج گزار، از جمله هر گامي که او در سفر حج بر مي دارد، اشاره شده است. <ref>. الکافي، ج4، ص253؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص24.</ref>  
از ديگر آثار مهم حج، پاداش بزرگ اخروي است. بنابر روايتي، امام صادق (ع) از جمله مصاديق منافع را در آيه 28 حج/22 منافع اخروي دانسته است.<ref>. الکافي، ج4، ص422؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص122.</ref> امام علي (ع) نيز سبب قرار دادن کعبه را در سرزميني سخت و خشک، گشودن ابواب فضل و عفو الهي بر حج‌گزاران دانست.<ref>. نهج البلاغه، خطبه192؛ الکافي، ج4، ص199.</ref> در احاديثي ديگر به ميزان پاداش اخروي حج گزار، از جمله هر گامي که او در سفر حج بر مي دارد، اشاره شده است.<ref>. الکافي، ج4، ص253؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص24.</ref>  


==اقسام و اعمال حج==
== اقسام و اعمال حج ==
مهمترين تقسيم بندي حج در فقه اسلامي، تقسيم آن به سه قسم تمتّع*، قران*، و افراد* است. حج تمتّع از دو بخش عمره و حج تشکيل شده که ابتدا عمره تمتّع و پس از خروج از احرام و احرام مجدّد، مناسک حج تمتّع به جا آورده مي‌شود.<ref>. الحدائق الناضره، ج14، ص315؛ قواعد الاحکام، ج1، ص398.</ref> به نظر فقيهان امامي<ref>. السرائر، ج1، ص519؛ المعتبر، ج2، ص783؛ الحدائق الناضره، ج14، ص320.</ref> و حنفي<ref>. المبسوط في فقه الاماميه، ج4، ص169؛ البحر الرائق، ج2، ص636، 640.</ref> به استناد روايات<ref>. الکافي، ج4، ص299؛ وسائل الشيعه، ج11، ص239.</ref> و آيه 196 بقره/2 حج تمتّع وظيفه آفاقيان (غير اهالي مکه و اطراف آن) است. در مقابل، فقيهان مالکي،<ref>. مواهب الجليل، ج4، ص84.</ref> شافعي<ref>. المجموع، ج7، ص169؛ روضة الطالبين، ج2، ص328.</ref> و حنبلي<ref>. المغني، ج3، ص502.</ref> اين نوع حج را براي اهل مکه جايز شمرده‌اند. (حج تمتّع) به نظر فقيهان امامي، حج قران، حجي است که حج‌گزار تنها اعمال حج را در زمان خود و عمره را پس از حج در طول سال به جا مي‌آورد و در طول مناسک حج، قرباني به همراه دارد.<ref>. مختلف الشيعه، ج4، ص24؛ منتهي المطلب، ج10، ص121.</ref> ولي به نظر فقهاي اهل سنت، حج قران آن است که حج‌گزار حج را با عمره جمع کرده و هر دو را با يک احرام انجام دهد و يا آن‌که پيش از اتمام اعمال عمره و خروج از احرام براي حج محرم شود.<ref>. المبسوط في فقه الاماميه، ج4، ص25؛ المغني، ج3، ص247؛ الاقناع، ج1، ص237.</ref> به نظر فقيهان امامي ‌اين حج وظيفه ساکنان و مجاوران مکه است.<ref>. الخلاف، ج2، ص272؛ تحرير الاحکام، ج1، ص557.</ref> ولي بيشتر فقيهان اهل سنت اداي اين حج را براي همه حج‌گزاران صحيح دانسته‌اند<ref>. المجموع، ج7، ص169؛ المدونة الکبري، ج1، ص360- 378.</ref> هرچند حنفيان بر آنند که حج قران براي اهل مکه جايز نيست (حج قران).حج افراد آن است که حج‌گزار تنها اعمال حج را انجام‌دهد و عمره را پس از آن در ماه‌هاي حج يا غير آن به جا ‌آورد،<ref>. المعتبر، ج2، ص785؛ المغني، ج3، ص247.</ref> مشروط بر آن که او استطاعت عمره را نيز داشته باشد.<ref>. الحدائق الناضره، ج14، ص369.</ref> فقهاي اهل سنت حج افراد را اين دانسته‌اند که حج‌گزار قبل از ماه‌هاي حج، عمره را انجام دهد و سپس حج را به جا ‌آورد<ref>. مغني المحتاج، ج1، ص514؛ حواشي الشرواني، ج4، ص146.</ref>، يا آن که حج وعمره را جداگانه به جا آورد يا نخست حج را در زمان خود و سپس عمره را در غير ماه‌هاي حج انجام دهد.<ref>. مواهب الجليل، ج4، ص68.</ref> فقيهان امامي<ref>. المجموع، ج7، ص150-165؛ المغني، ج3، ص232؛ نک: تذکرة الفقهاء، ج7، ص169-170.</ref> و حنفي<ref>. بدائع الصنائع، ج2، ص169، 172؛ بداية المجتهد، ج1، ص267؛ البحر الرائق، ج2، ص632.</ref> به استناد آيه 196 بقره/2 و روايات اين نوع حج را نيز وظيفه اهل مکه و مجاوران آن دانسته‌اند ولي ديگر فقيهان اهل سنت، اداي حج افراد را براي همه حج‌گزاران جايز مي‌دانند. (حج افراد)
مهمترين تقسيم بندي حج در فقه اسلامي، تقسيم آن به سه قسم تمتّع*، قران*، و افراد* است. حج تمتّع از دو بخش عمره و حج تشکيل شده که ابتدا عمره تمتّع و پس از خروج از احرام و احرام مجدّد، مناسک حج تمتّع به جا آورده مي‌شود.<ref>. الحدائق الناضره، ج14، ص315؛ قواعد الاحکام، ج1، ص398.</ref> به نظر فقيهان امامي<ref>. السرائر، ج1، ص519؛ المعتبر، ج2، ص783؛ الحدائق الناضره، ج14، ص320.</ref> و حنفي<ref>. المبسوط في فقه الاماميه، ج4، ص169؛ البحر الرائق، ج2، ص636، 640.</ref> به استناد روايات<ref>. الکافي، ج4، ص299؛ وسائل الشيعه، ج11، ص239.</ref> و آيه 196 بقره/2 حج تمتّع وظيفه آفاقيان (غير اهالي مکه و اطراف آن) است. در مقابل، فقيهان مالکي،<ref>. مواهب الجليل، ج4، ص84.</ref> شافعي<ref>. المجموع، ج7، ص169؛ روضة الطالبين، ج2، ص328.</ref> و حنبلي<ref>. المغني، ج3، ص502.</ref> اين نوع حج را براي اهل مکه جايز شمرده‌اند. (حج تمتّع) به نظر فقيهان امامي، حج قران، حجي است که حج‌گزار تنها اعمال حج را در زمان خود و عمره را پس از حج در طول سال به جا مي‌آورد و در طول مناسک حج، قرباني به همراه دارد.<ref>. مختلف الشيعه، ج4، ص24؛ منتهي المطلب، ج10، ص121.</ref> ولي به نظر فقهاي اهل سنت، حج قران آن است که حج‌گزار حج را با عمره جمع کرده و هر دو را با يک احرام انجام دهد و يا آن‌که پيش از اتمام اعمال عمره و خروج از احرام براي حج محرم شود.<ref>. المبسوط في فقه الاماميه، ج4، ص25؛ المغني، ج3، ص247؛ الاقناع، ج1، ص237.</ref> به نظر فقيهان امامي ‌اين حج وظيفه ساکنان و مجاوران مکه است.<ref>. الخلاف، ج2، ص272؛ تحرير الاحکام، ج1، ص557.</ref> ولي بيشتر فقيهان اهل سنت اداي اين حج را براي همه حج‌گزاران صحيح دانسته‌اند<ref>. المجموع، ج7، ص169؛ المدونة الکبري، ج1، ص360- 378.</ref> هرچند حنفيان بر آنند که حج قران براي اهل مکه جايز نيست (حج قران). حج افراد آن است که حج‌گزار تنها اعمال حج را انجام‌دهد و عمره را پس از آن در ماه‌هاي حج يا غير آن به جا ‌آورد،<ref>. المعتبر، ج2، ص785؛ المغني، ج3، ص247.</ref> مشروط بر آن که او استطاعت عمره را نيز داشته باشد.<ref>. الحدائق الناضره، ج14، ص369.</ref> فقهاي اهل سنت حج افراد را اين دانسته‌اند که حج‌گزار قبل از ماه‌هاي حج، عمره را انجام دهد و سپس حج را به جا ‌آورد،<ref>. مغني المحتاج، ج1، ص514؛ حواشي الشرواني، ج4، ص146.</ref> يا آن که حج وعمره را جداگانه به جا آورد يا نخست حج را در زمان خود و سپس عمره را در غير ماه‌هاي حج انجام دهد.<ref>. مواهب الجليل، ج4، ص68.</ref> فقيهان امامي<ref>. المجموع، ج7، ص150-165؛ المغني، ج3، ص232؛ نک: تذکرة الفقهاء، ج7، ص169-170.</ref> و حنفي<ref>. بدائع الصنائع، ج2، ص169، 172؛ بداية المجتهد، ج1، ص267؛ البحر الرائق، ج2، ص632.</ref> به استناد آيه 196 بقره/2 و روايات اين نوع حج را نيز وظيفه اهل مکه و مجاوران آن دانسته‌اند ولي ديگر فقيهان اهل سنت، اداي حج افراد را براي همه حج‌گزاران جايز مي‌دانند. (حج افراد)


در حج تمتّع، حج‌گزار نخست اعمال عمره تمتّع را به جا مي‌آورد که عبارت است از احرام*، طواف* عمره تمتّع، نماز طواف، سعي* بين صفا و مروه و تقصير<ref>. الروضة البهيه، ج2، ص314</ref> (حلق و تقصير*) و سپس اعمال حج را بجا مي آورد که اين اعمال از نظر عموم فقيهان – بجز در مواردي مانند قرباني، طواف قدوم و طواف نساء-<ref>. المقنعه، ص391؛ مواهب الجليل، ج4، ص148؛ البحر الرائق، ج2، ص614. </ref> در هر سه نوع از حج بدين قرار است: 1) احرام * 2) تلبيه * 3) وقوف در عرفات * 4) وقوف در مشعر * 5) اعمال سرزمين منا شامل: رمي جمره * و حلق يا تقصير و بيتوته در منا * 6) طواف زيارت* و نماز آن 7) سعي ميان صفا و مروه * 8) طواف نساء* و نماز آن.<ref>. المراسم العلويه، ص103- 105؛ شرائع الاسلام، ج1، ص175.</ref> (حج افراد *)
در حج تمتّع، حج‌گزار نخست اعمال عمره تمتّع را به جا مي‌آورد که عبارت است از احرام*، طواف* عمره تمتّع، نماز طواف، سعي* بين صفا و مروه و تقصير<ref>. الروضة البهيه، ج2، ص314</ref> (حلق و تقصير*) و سپس اعمال حج را بجا مي آورد که اين اعمال از نظر عموم فقيهان – بجز در مواردي مانند قرباني، طواف قدوم و طواف نساء-<ref>. المقنعه، ص391؛ مواهب الجليل، ج4، ص148؛ البحر الرائق، ج2، ص614.</ref> در هر سه نوع از حج بدين قرار است: 1) احرام * 2) تلبيه * 3) وقوف در عرفات * 4) وقوف در مشعر * 5) اعمال سرزمين منا شامل: رمي جمره * و حلق يا تقصير و بيتوته در منا * 6) طواف زيارت* و نماز آن 7) سعي ميان صفا و مروه * 8) طواف نساء* و نماز آن.<ref>. المراسم العلويه، ص103- 105؛ شرائع الاسلام، ج1، ص175.</ref> (حج افراد *)


در منابع فقهي اين بحث مطرح شده که از ميان سه نوع حج در مواردي که امکان گزينش يکي از آنان وجود دارد (از جمله در حج مستحب)کدام يک برتر است. فقهاي امامي<ref>. الخلاف، ج2، ص266؛ تذکرة الفقهاء، ج7، ص170.</ref> و حنبلي<ref>. المغني، ج3، ص233؛ کشاف القناع، ج2، ص476.</ref> حج تمتّع را افضل از دو نوع ديگر دانسته‌اند. بدين استناد که در قرآن تنها اين نوع حج ذکر شده است. (آيه 196 بقره/2) و از دو نوع حج ديگر ذکري به ميان نيامده است.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص172؛ منتهي المطلب، ج10، ص139؛ المغني، ج3، ص234.</ref> افزون بر اين، در رواياتي از پيامبر (ص) و ائمه اطهار (ع) به برتري حج تمتّع بر دو نوع ديگر حج تصريح شده است.<ref>. سنن ابي داود، ج1، ص462؛ الکافي، ج3، ص234.</ref> همچنين در حج تمتّع، هم عمره و هم حج به جا آورده مي‌شود و حج همراه با عمره از حج بدون عمره برتر است و به علاوه، در اين حج، هر دو عمل در بهترين زمان يعني ماه‌هاي حج انجام مي‌شود در حالي که در دو نوع حج ديگر چنين نيست.<ref>. الخلاف، ج2، ص266؛ تذکرة الفقهاء، ج7، ص172.</ref>  
در منابع فقهي اين بحث مطرح شده که از ميان سه نوع حج در مواردي که امکان گزينش يکي از آنان وجود دارد (از جمله در حج مستحب) کدام يک برتر است. فقهاي امامي<ref>. الخلاف، ج2، ص266؛ تذکرة الفقهاء، ج7، ص170.</ref> و حنبلي<ref>. المغني، ج3، ص233؛ کشاف القناع، ج2، ص476.</ref> حج تمتّع را افضل از دو نوع ديگر دانسته‌اند. بدين استناد که در قرآن تنها اين نوع حج ذکر شده است. (آيه 196 بقره/2) و از دو نوع حج ديگر ذکري به ميان نيامده است.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص172؛ منتهي المطلب، ج10، ص139؛ المغني، ج3، ص234.</ref> افزون بر اين، در رواياتي از پيامبر (ص) و ائمه اطهار (ع) به برتري حج تمتّع بر دو نوع ديگر حج تصريح شده است.<ref>. سنن ابي داود، ج1، ص462؛ الکافي، ج3، ص234.</ref> همچنين در حج تمتّع، هم عمره و هم حج به جا آورده مي‌شود و حج همراه با عمره از حج بدون عمره برتر است و به علاوه، در اين حج، هر دو عمل در بهترين زمان يعني ماه‌هاي حج انجام مي‌شود در حالي که در دو نوع حج ديگر چنين نيست.<ref>. الخلاف، ج2، ص266؛ تذکرة الفقهاء، ج7، ص172.</ref>  


در مقابل، حنفيان<ref>. المبسوط في فقه الاماميه، ج4، ص27؛ تحفة الفقهاء، ج1، ص413.</ref> و برخي از فقهاي شافعي<ref>. المجموع، ج7، ص150- 152.</ref>، حج قران را برتر دانسته‌اند زيرا به نظر آنها، حج پيامبر اسلام (ص) حج قران بوده است. به علاوه، در حديثي از پيامبر(ص) از مامور شدن آن حضرت از سوي جبرئيل به حج قران ياد شده است و در حديثي ديگر از آن حضرت مسلمانان مأمور شده‌اند که حج وعمره را پشت سر هم بجا آورند زيرا اين کار سبب طولاني شدن عمر مي‌گردد<ref>. بدائع الصنائع، ج2، ص175.</ref> دليل ديگر آن که در حج قران (مطابق رأي اهل سنت) حج‌گزار ميان دوعبادت جمع مي‌کند و انجام دادن دو عبادت بهتر از يک عبادت استك<ref>. تحفة الفقهاء، ج1، ص413؛ بدائع الصنائع، ج2، ص175.</ref> افزون بر اين در حج قران، حج‌گزار از منزل خود محرم مي‌شود و مدت زمان احرام وي بيشتر است<ref>. المبسوط في فقه الاماميه، ج4، ص27.</ref> اتمام حج که در قرآن بدان فرمان داده شده (بقره/2، 196) مقتضي آن است که شخص از منزل خود محرم شود.<ref>. بدائع الصنائع، ج2، ص174- 175.</ref>
در مقابل، حنفيان<ref>. المبسوط في فقه الاماميه، ج4، ص27؛ تحفة الفقهاء، ج1، ص413.</ref> و برخي از فقهاي شافعي،<ref>. المجموع، ج7، ص150- 152.</ref> حج قران را برتر دانسته‌اند زيرا به نظر آنها، حج پيامبر اسلام (ص) حج قران بوده است. به علاوه، در حديثي از پيامبر (ص) از مامور شدن آن حضرت از سوي جبرئيل به حج قران ياد شده است و در حديثي ديگر از آن حضرت مسلمانان مأمور شده‌اند که حج وعمره را پشت سر هم بجا آورند زيرا اين کار سبب طولاني شدن عمر مي‌گردد<ref>. بدائع الصنائع، ج2، ص175.</ref> دليل ديگر آن که در حج قران (مطابق رأي اهل سنت) حج‌گزار ميان دوعبادت جمع مي‌کند و انجام دادن دو عبادت بهتر از يک عبادت استك<ref>. تحفة الفقهاء، ج1، ص413؛ بدائع الصنائع، ج2، ص175.</ref> افزون بر اين در حج قران، حج‌گزار از منزل خود محرم مي‌شود و مدت زمان احرام وي بيشتر است<ref>. المبسوط في فقه الاماميه، ج4، ص27.</ref> اتمام حج که در قرآن بدان فرمان داده شده (بقره/2، 196) مقتضي آن است که شخص از منزل خود محرم شود.<ref>. بدائع الصنائع، ج2، ص174- 175.</ref>


به نظر مشهور فقيهان شافعي<ref>. المجموع، ج7، ص150، 152؛ روضة الطالبين، ج2، ص586.</ref> و مالکي<ref>. مواهب الجليل، ج4، ص68- 69.</ref> حج افراد برترين نوع حج است زيرا در روايتي از جابر انجام دادن حج بدون عمره توسط پيامبر (ص) گزارش شده است.<ref>. المجموع، ج7، ص152؛ فتح العزيز، ج7، ص107.</ref> و نيز از آن روکه حج‌گزار در حج افراد تا پايان اعمال حج در احرام باقي مي ماند و اجازه خروج از آن را ندارد و هر يک از مناسک حج و عمره را به گونه مستقل و جداگانه انجام مي‌دهد. افزون بر اين، حج افراد به اتفاق همه مسلمانان مشروع است، در حالي که حج تمتّع را عمر بن خطّاب و حج قران را عثمان بن عفان ممنوع کرده است.<ref>. مواهب الجليل، ج4، ص68- 69.</ref> علاوه بر اين به نظر اين دسته از فقها حج‌گزار در حج افراد نيازي به قرباني کردن ندارد ولي در قران و تمتّع، اگر آفاقي آن‌ها را انجام دهد، قرباني لازم است. همچنين حج خلفاي سه‌گانه نخستين از نوع افراد بوده است.<ref>. مواهب الجليل، ج4، ص68- 69؛ الثمر الداني، ص383.</ref>
به نظر مشهور فقيهان شافعي<ref>. المجموع، ج7، ص150، 152؛ روضة الطالبين، ج2، ص586.</ref> و مالکي<ref>. مواهب الجليل، ج4، ص68- 69.</ref> حج افراد برترين نوع حج است زيرا در روايتي از جابر انجام دادن حج بدون عمره توسط پيامبر (ص) گزارش شده است.<ref>. المجموع، ج7، ص152؛ فتح العزيز، ج7، ص107.</ref> و نيز از آن روکه حج‌گزار در حج افراد تا پايان اعمال حج در احرام باقي مي ماند و اجازه خروج از آن را ندارد و هر يک از مناسک حج و عمره را به گونه مستقل و جداگانه انجام مي‌دهد. افزون بر اين، حج افراد به اتفاق همه مسلمانان مشروع است، در حالي که حج تمتّع را عمر بن خطّاب و حج قران را عثمان بن عفان ممنوع کرده است.<ref>. مواهب الجليل، ج4، ص68- 69.</ref> علاوه بر اين به نظر اين دسته از فقها حج‌گزار در حج افراد نيازي به قرباني کردن ندارد ولي در قران و تمتّع، اگر آفاقي آن‌ها را انجام دهد، قرباني لازم است. همچنين حج خلفاي سه‌گانه نخستين از نوع افراد بوده است.<ref>. مواهب الجليل، ج4، ص68- 69؛ الثمر الداني، ص383.</ref>


==احکام فقهي حج==
== احکام فقهي حج ==
===وجوب حج===
=== وجوب حج ===
به نظر فقهاي امامي<ref>. منتهي المطلب، ج10، ص14- 17؛ مسالک الافهام الي تنقيح الشرائع، ج2، ص119؛ مدارک الاحکام، ج7، 16.</ref> و اهل سنت<ref>. المجموع، ج7، ص7؛ مواهب الجليل، ج3، ص423؛ المغني، ج3، ص159.</ref>، حج با وجود شرايطي بر مکلفان واجب مي‌گردد. از جمله ادله وجوب است: 1) آيه 97 آل‌عمران/3 که اين عمل را تکليفي الهي بر عهده انسان‌ها شمرده است<ref>. منتهي المطلب، ج10، ص14- 17؛ المجموع، ج7، ص7.</ref> 2) آيه 196 بقره/2 که به اتمام حج فرمان داده و لازمه آن وجوب اصل عمل است.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص9؛ فقه القرآن، ج1، ص263؛ المغني، ج3، ص159.</ref> 3) روايات از جمله رواياتي از پيامبر(ص) که حج را يکي از ارکان اسلام شمرده<ref>. الکافي، ج2، ص18؛ صحيح البخاري، جج5، ص157.</ref> و مسلمانان را بدان فرا خوانده است<ref>. مسند الامام احمد بن حنبل، ج2، ص508؛ صحيح مسلم، ج4، ص102.</ref> و نيز رواياتي از امامان (ع) <ref>. الحدائق الناضره، ج14، ص19؛ جواهر الکلام، ج17، ص221.</ref> که حج را بر همگان واجب شمرده اند.<ref>. الکافي، ج4، ص265؛ وسائل الشيعه، ج11، ص17.</ref>  
به نظر فقهاي امامي<ref>. منتهي المطلب، ج10، ص14- 17؛ مسالک الافهام الي تنقيح الشرائع، ج2، ص119؛ مدارک الاحکام، ج7، 16.</ref> و اهل سنت،<ref>. المجموع، ج7، ص7؛ مواهب الجليل، ج3، ص423؛ المغني، ج3، ص159.</ref> حج با وجود شرايطي بر مکلفان واجب مي‌گردد. از جمله ادله وجوب است: 1) آيه 97 آل‌عمران/3 که اين عمل را تکليفي الهي بر عهده انسان‌ها شمرده است<ref>. منتهي المطلب، ج10، ص14- 17؛ المجموع، ج7، ص7.</ref> 2) آيه 196 بقره/2 که به اتمام حج فرمان داده و لازمه آن وجوب اصل عمل است.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص9؛ فقه القرآن، ج1، ص263؛ المغني، ج3، ص159.</ref> 3) روايات از جمله رواياتي از پيامبر (ص) که حج را يکي از ارکان اسلام شمرده<ref>. الکافي، ج2، ص18؛ صحيح البخاري، جج5، ص157.</ref> و مسلمانان را بدان فرا خوانده است<ref>. مسند الامام احمد بن حنبل، ج2، ص508؛ صحيح مسلم، ج4، ص102.</ref> و نيز رواياتي از امامان (ع)<ref>. الحدائق الناضره، ج14، ص19؛ جواهر الکلام، ج17، ص221.</ref> که حج را بر همگان واجب شمرده اند.<ref>. الکافي، ج4، ص265؛ وسائل الشيعه، ج11، ص17.</ref>  


===شرايط وجوب===
=== شرايط وجوب ===
  حج با تحقق شرايطي خاص بر مکلفان واجب مي‌شود؛ اين شرايط بر پايه همه يا برخي از مذاهب اسلامي عبارت‌اند از:
  حج با تحقق شرايطي خاص بر مکلفان واجب مي‌شود؛ اين شرايط بر پايه همه يا برخي از مذاهب اسلامي عبارت‌اند از:
====بلوغ====
 
  به نظر فقيهان امامي<ref>. قواعد الاحکام، ج1، ص402؛ شرائع الاسلام، ج1، ص163.</ref> و اهل سنت<ref>. الاقناع، ج1، ص230؛ بدائع الصنائع، ج2، ص160؛ مواهب الجليل، ج3، ص446- 447.</ref> يکي از شرايط واجب شدن حج، بلوغ است از اين رو حج بر نابالغان واجب نيست. مستند آن، روايات نبوي<ref>. سنن ابن ماجه، ج1، ص658؛ سنن ابي داود، ج2، ص338.</ref> و احاديث امامان شيعه (ع) <ref>. الکافي، ج4، ص278؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص6.</ref> است.( حج کودکان)
==== بلوغ ====
====عقل====
  به نظر فقيهان امامي<ref>. قواعد الاحکام، ج1، ص402؛ شرائع الاسلام، ج1، ص163.</ref> و اهل سنت<ref>. الاقناع، ج1، ص230؛ بدائع الصنائع، ج2، ص160؛ مواهب الجليل، ج3، ص446- 447.</ref> يکي از شرايط واجب شدن حج، بلوغ است از اين رو حج بر نابالغان واجب نيست. مستند آن، روايات نبوي<ref>. سنن ابن ماجه، ج1، ص658؛ سنن ابي داود، ج2، ص338.</ref> و احاديث امامان شيعه (ع)<ref>. الکافي، ج4، ص278؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص6.</ref> است. ( حج کودکان)
 
==== عقل ====
  شرط ديگر وجوب حج به نظر فقهاي امامي<ref>. شرائع الاسلام، ج1، ص162؛ تحرير الاحکام، ج1، ص543.</ref> و اهل سنت<ref>. المجموع، ج7، ص20؛ مواهب الجليل، ج3، ص446- 447؛ المغني، ج3، ص161.</ref> عقل است. بر اساس روايات<ref>. سنن ابن ماجه، ج4، ص267؛ الکافي، ج4، ص267؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص3.</ref> حج بر مجنون دائمي‌ يا ادواري که در غالب اوقات ديوانه است، واجب نيست.<ref>. تحرير الاحکام، ج1، ص543- 544.</ref> ( حج محجوران)  
  شرط ديگر وجوب حج به نظر فقهاي امامي<ref>. شرائع الاسلام، ج1، ص162؛ تحرير الاحکام، ج1، ص543.</ref> و اهل سنت<ref>. المجموع، ج7، ص20؛ مواهب الجليل، ج3، ص446- 447؛ المغني، ج3، ص161.</ref> عقل است. بر اساس روايات<ref>. سنن ابن ماجه، ج4، ص267؛ الکافي، ج4، ص267؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص3.</ref> حج بر مجنون دائمي‌ يا ادواري که در غالب اوقات ديوانه است، واجب نيست.<ref>. تحرير الاحکام، ج1، ص543- 544.</ref> ( حج محجوران)  
====حريت (آزاد بودن)====
شرط ديگر وجوب حج به نظر فقيهان امامي<ref>. المعتبر، ج2، ص749؛ تحرير الاحکام، ج1، ص544.</ref> واهل سنت<ref>. الاقناع، ج1، ص230؛ مواهب الجليل، ج3، ص442؛ کشاف القناع، ج2، ص440.</ref> حريت است. از اين رو حج بر بردگان واجب نيست. مستند آن علاوه بر اجماع<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص41؛ المغني، ج3، ص161.</ref> ناتواني بردگان از تصرف در اموال به تصريح آيه75 نحل/16 و نيزاحاديث منقول از پيامبر(ص)<ref>. السنن الکبري، ج5، ص179؛ مجمع الزوائد، ج3، ص206.</ref> و امامان (ع)<ref>. الکافي، ج4، ص266؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص4.</ref> است که بر واجب نبودن حج بر بردگان دلالت دارند.<ref>. فتح العزيز، ج7، ص8؛ تذکرة الفقهاء، ج7، ص41؛ کشاف القناع، ج2، ص440.</ref>


همچنين فقهاي امامي<ref>. شرائع الاسلام، ج1، ص164؛ الحدائق الناضره، ج14، ص72.</ref> و برخي فقهاي اهل سنت<ref>. المجموع، ج7، ص56؛ المغني، ج3، ص201.</ref> با استناد به روايات، حج برده را در صورت انجام دادن آن با اجازه مالک او و برخي فقيهان شافعي حتي در صورت اجازه ندادن مالک صحيح دانسته‌اند. ( حج محجوران*)
==== حريت (آزاد بودن) ====
====اسلام====
شرط ديگر وجوب حج به نظر فقيهان امامي<ref>. المعتبر، ج2، ص749؛ تحرير الاحکام، ج1، ص544.</ref> واهل سنت<ref>. الاقناع، ج1، ص230؛ مواهب الجليل، ج3، ص442؛ کشاف القناع، ج2، ص440.</ref> حريت است. از اين رو حج بر بردگان واجب نيست. مستند آن علاوه بر اجماع<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص41؛ المغني، ج3، ص161.</ref> ناتواني بردگان از تصرف در اموال به تصريح آيه75 نحل/16 و نيزاحاديث منقول از پيامبر (ص)<ref>. السنن الکبري، ج5، ص179؛ مجمع الزوائد، ج3، ص206.</ref> و امامان (ع)<ref>. الکافي، ج4، ص266؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص4.</ref> است که بر واجب نبودن حج بر بردگان دلالت دارند.<ref>. فتح العزيز، ج7، ص8؛ تذکرة الفقهاء، ج7، ص41؛ کشاف القناع، ج2، ص440.</ref>
  از شرايط وجوب حج به نظر فقهاي حنفي<ref>. تحفة الفقهاء، ج1، ص383؛ بدائع الصنائع، ج2، ص120.</ref>، حنبلي<ref>. المغني، ج3، ص160؛ کشاف القناع، ج2، ص439.</ref> و برخي مالکيان<ref>. الثمر الداني، ص359؛ مواهب الجليل، ج3، ص424.</ref> اسلام يعني مسلمان بودن حج گزار است. اين ديدگاه مبتني بر اين نظر است که کافران مخاطب به احکام فرعي اسلام نيستند.<ref>. المغني، ج3، ص160؛ المجموع، ج7، ص18.</ref> از جمله ادله آنان اين است که حج عبادت است و کافران اهل عبادت نيستند.<ref>. بدائع الصنائع، ج2، ص120؛ تحفة الفقهاء، ج1، ص383.</ref> در برابر، فقيهان امامي<ref>. الخلاف، ج2، ص245؛ تحرير الاحکام، ج2، ص90</ref> و شافعي<ref>. المجموع، ج6، ص252؛ الفقه الاسلامي، ج3، ص2076- 2077.</ref> و برخي مالکيان<ref>. الثمر الداني، ص359؛ مواهب الجليل، ج3، ص424- 425.</ref>، اسلام را نه شرط وجوب حج بلکه شرط صحت دانسته و گفته‌اند که بر کفار نيز حج واجب است ولي در صورت انجام دادن، حج آنان صحيح نيست. از جمله مستندات اين ديدگاه افزون بر روايات،<ref>. الخلاف، ج2، ص245.</ref> عموم کلمه «الناس» در آيه 97 آل عمران/3 است که شامل کافران نيز مي‌شود و نيز عموم آيه 196 بقره/2 که همگان را به اتمام حج و عمره فرمان داده است.<ref>. الخلاف، ج2، ص245؛ تذکرة الفقهاء، ج7، ص92- 93.</ref> (نيز استطاعت، اسلام، کافر)
 
====استطاعت====
همچنين فقهاي امامي<ref>. شرائع الاسلام، ج1، ص164؛ الحدائق الناضره، ج14، ص72.</ref> و برخي فقهاي اهل سنت<ref>. المجموع، ج7، ص56؛ المغني، ج3، ص201.</ref> با استناد به روايات، حج برده را در صورت انجام دادن آن با اجازه مالک او و برخي فقيهان شافعي حتي در صورت اجازه ندادن مالک صحيح دانسته‌اند. (حج محجوران*)
  از ديگر شرايط واجب شدن حج به نظر فقيهان امامي<ref>. مستند الشيعه، ج11، ص23- 24؛ الخلاف، ج2؛ ص247.</ref> و بيشتر فقهاي اهل سنت<ref>. المغني، ج3، ص161؛ بدائع الصنائع، ج2، ص120.</ref> استطاعت است. مهمترين دليل اين شرط، در کنار احاديث<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص49؛ المغني، ج3، ص161.</ref>، آيه 197 آل عمران/3 است که حج را بر افراد مستطيع واجب شمرده است.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص49؛ بدائع الصنائع، ج2، ص120.</ref> در برابر، شماري از فقيهان اهل سنت استطاعت را شرط وجوب ندانسته و بر آنند که اگر حج‌گزار با تکلف حج را به جا آورد حج او صحيح و مجزي به شمار مي رود.<ref>. المجموع، ج7، ص19؛ مواهب الجليل، ج3، ص445.</ref> ( استطاعت)
 
==== اسلام ====
  از شرايط وجوب حج به نظر فقهاي حنفي،<ref>. تحفة الفقهاء، ج1، ص383؛ بدائع الصنائع، ج2، ص120.</ref> حنبلي<ref>. المغني، ج3، ص160؛ کشاف القناع، ج2، ص439.</ref> و برخي مالکيان<ref>. الثمر الداني، ص359؛ مواهب الجليل، ج3، ص424.</ref> اسلام يعني مسلمان بودن حج گزار است. اين ديدگاه مبتني بر اين نظر است که کافران مخاطب به احکام فرعي اسلام نيستند.<ref>. المغني، ج3، ص160؛ المجموع، ج7، ص18.</ref> از جمله ادله آنان اين است که حج عبادت است و کافران اهل عبادت نيستند.<ref>. بدائع الصنائع، ج2، ص120؛ تحفة الفقهاء، ج1، ص383.</ref> در برابر، فقيهان امامي<ref>. الخلاف، ج2، ص245؛ تحرير الاحکام، ج2، ص90</ref> و شافعي<ref>. المجموع، ج6، ص252؛ الفقه الاسلامي، ج3، ص2076- 2077.</ref> و برخي مالکيان،<ref>. الثمر الداني، ص359؛ مواهب الجليل، ج3، ص424- 425.</ref> اسلام را نه شرط وجوب حج بلکه شرط صحت دانسته و گفته‌اند که بر کفار نيز حج واجب است ولي در صورت انجام دادن، حج آنان صحيح نيست. از جمله مستندات اين ديدگاه افزون بر روايات،<ref>. الخلاف، ج2، ص245.</ref> عموم کلمه «الناس» در آيه 97 آل عمران/3 است که شامل کافران نيز مي‌شود و نيز عموم آيه 196 بقره/2 که همگان را به اتمام حج و عمره فرمان داده است.<ref>. الخلاف، ج2، ص245؛ تذکرة الفقهاء، ج7، ص92- 93.</ref> (نيز استطاعت، اسلام، کافر)
 
==== استطاعت ====
  از ديگر شرايط واجب شدن حج به نظر فقيهان امامي<ref>. مستند الشيعه، ج11، ص23- 24؛ الخلاف، ج2؛ ص247.</ref> و بيشتر فقهاي اهل سنت<ref>. المغني، ج3، ص161؛ بدائع الصنائع، ج2، ص120.</ref> استطاعت است. مهمترين دليل اين شرط، در کنار احاديث،<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص49؛ المغني، ج3، ص161.</ref> آيه 197 آل عمران/3 است که حج را بر افراد مستطيع واجب شمرده است.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص49؛ بدائع الصنائع، ج2، ص120.</ref> در برابر، شماري از فقيهان اهل سنت استطاعت را شرط وجوب ندانسته و بر آنند که اگر حج‌گزار با تکلف حج را به جا آورد حج او صحيح و مجزي به شمار مي رود.<ref>. المجموع، ج7، ص19؛ مواهب الجليل، ج3، ص445.</ref> ( استطاعت)


به نظر فقيهان حنفي<ref>. البحر الرائق، ج2، ص552.</ref> و حنبلي<ref>. کشاف القناع، ج2، ص457؛ المغني، ج3، ص201.</ref> يکي از شرايط تحقق استطاعت براي زنان همراهي يکي از بستگان مَحرم با زن هنگام سفر حج است.<ref>. کشاف القناع، ج2، ص457؛ المغني، ج3، ص201.</ref> در برابر، فقيهان امامي<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص82؛ الحدائق الناضره، ج11، ص92.</ref> و شافعي<ref>. المجموع، ج8، ص343.</ref> وجود مَحرم را شرط ندانسته‌اند، از آن رو که به استناد احاديث، حج رفتن زن همراه با اشخاص مورد اعتماد جايز است.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص82؛ الحدائق الناضره، ج14، ص145.</ref> ( استطاعت)
به نظر فقيهان حنفي<ref>. البحر الرائق، ج2، ص552.</ref> و حنبلي<ref>. کشاف القناع، ج2، ص457؛ المغني، ج3، ص201.</ref> يکي از شرايط تحقق استطاعت براي زنان همراهي يکي از بستگان مَحرم با زن هنگام سفر حج است.<ref>. کشاف القناع، ج2، ص457؛ المغني، ج3، ص201.</ref> در برابر، فقيهان امامي<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص82؛ الحدائق الناضره، ج11، ص92.</ref> و شافعي<ref>. المجموع، ج8، ص343.</ref> وجود مَحرم را شرط ندانسته‌اند، از آن رو که به استناد احاديث، حج رفتن زن همراه با اشخاص مورد اعتماد جايز است.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص82؛ الحدائق الناضره، ج14، ص145.</ref> ( استطاعت)
===فوري بودن يا نبودن حج===
 
  در صورت حصول شرايط وجوب حج، درباره اين که آيا رفتن به حج فوري است يا به تاخير‌انداختن آن از سال استطاعت جايز است، اختلاف نظر وجود دارد؛ به نظر فقيهان امامي<ref>. الخلاف، ج2، ص257؛ مستند الشيعه، ج11، ص12- 13.</ref>، حنبلي<ref>. المغني، ج3، ص195؛ کشاف القناع، ج2، ص438.</ref> و برخي فقيهان حنفي<ref>. تحفة الفقهاء، ج1، ص380؛ بدائع الصنائع، ج2، ص119.</ref> و مالکي<ref>. مواهب الجليل، ج3، ص421؛ حاشية الدسوقي، ج2، ص3.</ref>، وجوب حج فوري است و بايد در نخستين زمان ممکن، آن را به جا آورد. از جمله ادله اين قول، افزون بر اجماع، آيات 97 آل عمران/3 و 196 بقره/2 است که به وجوب حج فرمان داده و امر نيز دلالت بر فور دارد.<ref>. الخلاف، ج2، ص257؛ المغني، ج3، ص195.</ref> دليل ديگر رواياتي نبوي<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص17؛ المغني، ج3، ص195.</ref> و نيز احاديثي از امامان<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص17؛ مستند الشيعه، ج11، ص13.</ref> است که مسلمانان را به تعجيل و عدم تساهل در حج فرمان داده و حتي تأخير آن را موجب خروج از اسلام شمرده است. در برابر، شافعي<ref>. المجموع، ج7، ص102.</ref> و برخي از فقيهان حنفي و مالکي<ref>. بدائع الصنائع، ج2، ص119؛ مواهب الجليل، ج3، ص421.</ref>، تاخير حج را جايز دانسته‌اند هرچند انجام دادن فوري آن را مستحب شمرده‌اند. از جمله ادله آنان سيره پيامبر(ص) است که با آن‌که آيات حج در سال ششم هجري نازل شد ولي آن حضرت اداي آن را تا سال دهم به تاخير‌انداخت.<ref>. المجموع، ج7، ص102؛ المبسوط في فقه الاماميه، ج4، ص164.</ref> در نقد اين دلائل گفته‌اند که اولا در سال ششم امکان به جا آوردن حج براي آن حضرت نبود. مؤيد اين امر صلح حديبيه است که پيامبر (ص) در آن سال براي عمره محرم شد ولي مشرکان مانع انجام يافتن حج شدند. ثانيا پيامبر(ص) حج را به تاخير نينداخت زيرا آيه دال بر وجوب حج يعني آيه 97 آل عمران/3 در سال نهم يا دهم نازل شد و آن حضرت بدون تاخير حج را در سال دهم به جا آورد.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص19.</ref> ثالثاً پيامبر(ص) قبل از هجرت بارها حج گزارده بود و تکليف حج از ايشان ساقط بود.
=== فوري بودن يا نبودن حج ===
===اتمام حج===
  در صورت حصول شرايط وجوب حج، درباره اين که آيا رفتن به حج فوري است يا به تاخير‌انداختن آن از سال استطاعت جايز است، اختلاف نظر وجود دارد؛ به نظر فقيهان امامي،<ref>. الخلاف، ج2، ص257؛ مستند الشيعه، ج11، ص12- 13.</ref> حنبلي<ref>. المغني، ج3، ص195؛ کشاف القناع، ج2، ص438.</ref> و برخي فقيهان حنفي<ref>. تحفة الفقهاء، ج1، ص380؛ بدائع الصنائع، ج2، ص119.</ref> و مالکي،<ref>. مواهب الجليل، ج3، ص421؛ حاشية الدسوقي، ج2، ص3.</ref> وجوب حج فوري است و بايد در نخستين زمان ممکن، آن را به جا آورد. از جمله ادله اين قول، افزون بر اجماع، آيات 97 آل عمران/3 و 196 بقره/2 است که به وجوب حج فرمان داده و امر نيز دلالت بر فور دارد.<ref>. الخلاف، ج2، ص257؛ المغني، ج3، ص195.</ref> دليل ديگر رواياتي نبوي<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص17؛ المغني، ج3، ص195.</ref> و نيز احاديثي از امامان<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص17؛ مستند الشيعه، ج11، ص13.</ref> است که مسلمانان را به تعجيل و عدم تساهل در حج فرمان داده و حتي تأخير آن را موجب خروج از اسلام شمرده است. در برابر، شافعي<ref>. المجموع، ج7، ص102.</ref> و برخي از فقيهان حنفي و مالکي،<ref>. بدائع الصنائع، ج2، ص119؛ مواهب الجليل، ج3، ص421.</ref> تاخير حج را جايز دانسته‌اند هرچند انجام دادن فوري آن را مستحب شمرده‌اند. از جمله ادله آنان سيره پيامبر (ص) است که با آن‌که آيات حج در سال ششم هجري نازل شد ولي آن حضرت اداي آن را تا سال دهم به تاخير‌انداخت.<ref>. المجموع، ج7، ص102؛ المبسوط في فقه الاماميه، ج4، ص164.</ref> در نقد اين دلائل گفته‌اند که اولا در سال ششم امکان به جا آوردن حج براي آن حضرت نبود. مؤيد اين امر صلح حديبيه است که پيامبر (ص) در آن سال براي عمره محرم شد ولي مشرکان مانع انجام يافتن حج شدند. ثانيا پيامبر (ص) حج را به تاخير نينداخت زيرا آيه دال بر وجوب حج يعني آيه 97 آل عمران/3 در سال نهم يا دهم نازل شد و آن حضرت بدون تاخير حج را در سال دهم به جا آورد.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص19.</ref> ثالثاً پيامبر (ص) قبل از هجرت بارها حج گزارده بود و تکليف حج از ايشان ساقط بود.
 
=== اتمام حج ===
  پس از شروع حج، اتمام و کامل کردن آن بر حج‌گزار واجب است.<ref>. مستند الشيعه، ج13، ص129- 130.</ref> مهمترين دليل اين حکم، آيه 196 بقره/2 است که مسلمانان را به اتمام حج فرمان داده است<ref>. الحدائق الناضره، ج16، ص6؛ مستند الشيعه، ج13، ص129- 130.</ref> «واتموا الحج و العمرة لله» بر اين اساس حج‌گزار حق ندارد که برخي از اعمال حج را انجام دهد و برخي را رها نمايد.<ref>. الحدائق الناضره، ج16، ص308؛ المجموع، ج7، ص388.</ref> همچنين فقيهان امامي<ref>. الخلاف، ج2، ص365؛ تذکرة الفقهاء، ج8، ص30.</ref> و بسياري از فقهاي اهل سنت<ref>. المغني، ج3، ص378؛ المجموع، ج7، ص388؛ الاقناع، ج1، ص240.</ref> به استناد آيه مذکور و احاديث گفته‌اند که اگر حج‌گزار حج را فاسد کند نيز بايد حج فاسد را به اتمام رساند و نمي‌تواند از آن خارج شود. به نظر فقهيان امامي‌ به استناد آيه و روايات، اتمام حج استحبابي نيز پس از آغاز کردن آن واجب است و با انعقاد احرام در حج مستحبي، کامل کردن آن واجب مي گردد.<ref>. الحدائق الناضره، ج15، ص406؛ رياض المسائل، ج7، ص193.</ref> البته در صورتي که پس از شروع به اعمال حج به سبب پديد آمدن موانعي چون بيماري يا منع دشمن ادامه مناسک بسيار دشوار گردد، خروج از احرام با شرائطي جايز است. ( احصار و صد)
  پس از شروع حج، اتمام و کامل کردن آن بر حج‌گزار واجب است.<ref>. مستند الشيعه، ج13، ص129- 130.</ref> مهمترين دليل اين حکم، آيه 196 بقره/2 است که مسلمانان را به اتمام حج فرمان داده است<ref>. الحدائق الناضره، ج16، ص6؛ مستند الشيعه، ج13، ص129- 130.</ref> «واتموا الحج و العمرة لله» بر اين اساس حج‌گزار حق ندارد که برخي از اعمال حج را انجام دهد و برخي را رها نمايد.<ref>. الحدائق الناضره، ج16، ص308؛ المجموع، ج7، ص388.</ref> همچنين فقيهان امامي<ref>. الخلاف، ج2، ص365؛ تذکرة الفقهاء، ج8، ص30.</ref> و بسياري از فقهاي اهل سنت<ref>. المغني، ج3، ص378؛ المجموع، ج7، ص388؛ الاقناع، ج1، ص240.</ref> به استناد آيه مذکور و احاديث گفته‌اند که اگر حج‌گزار حج را فاسد کند نيز بايد حج فاسد را به اتمام رساند و نمي‌تواند از آن خارج شود. به نظر فقهيان امامي‌ به استناد آيه و روايات، اتمام حج استحبابي نيز پس از آغاز کردن آن واجب است و با انعقاد احرام در حج مستحبي، کامل کردن آن واجب مي گردد.<ref>. الحدائق الناضره، ج15، ص406؛ رياض المسائل، ج7، ص193.</ref> البته در صورتي که پس از شروع به اعمال حج به سبب پديد آمدن موانعي چون بيماري يا منع دشمن ادامه مناسک بسيار دشوار گردد، خروج از احرام با شرائطي جايز است. ( احصار و صد)
===تکرار حج===
به نظر فقيهان امامي<ref>. المعتبر، ج2، ص746.</ref> و عموم فقهيان اهل سنت<ref>. المجموع، ج7، ص9؛ مواهب الجليل، ج3، ص412؛ المبسوط، سرخسي، ج4، ص2.</ref>، حج در طول عمر تنها يک بار واجب است. مستند اين حکم، اجماع مسلمانان<ref>. المعتبر، ج2، ص746؛ منتهي المطلب، ج10، ص16.</ref> و نيز مفاد آيه 97 آل عمران/3 است که مسلمانان را به اداي حج فرمان داده است و امر خداوند با يک بار انجام دادن محقق مي‌شود.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص15؛ فتح العزيز، ج7، ص2- 4.</ref>


ادله ديگر رواياتي از پيامبر اکرم(ص) <ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص9؛ المجموع، ج7، ص9؛ المغني، ج3، ص159.</ref> و نيز سيره ايشان<ref>. مغني المحتاج، ج1، ص460؛ حواشي الشرواني، ج4، ص4.</ref> و احاديثي از شيعه(ع) <ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص9؛ جواهر الکلام، ج17، ص220.</ref> در اين‌ باب است. در برابر، روايات نقل شده از اهل بيت حاکي از اين است که حج بر افراد توانگر در هر سال<ref>. الکافي، ج4، ص265؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص16.</ref> يا در هر پنج سال<ref>. تهذيب الاحکام، ج5، ص450؛ وسائل الشيعه، ج11، ص138.</ref> يک بار واجب است. مفاد رواياتي از اهل سنت هم بر وجوب تکرار حج دلالت دارد.<ref>. کنز العمال، ج5، ص4- 5.</ref> بر اين اساس، شيخ صدوق به وجوب حج بر ثروتمندان در هر سال فتوا داده است<ref>. علل الشرائع، ج2، ص405؛ ر.ک: جواهر الکلام، ج17، ص221.</ref> و شماري از فقهاي اهل سنت نيز فتاواي مشابهي داده‌اند.<ref>. المجموع، ج7، ص9؛ مواهب الجليل، ج3، ص412.</ref> ولي به نظر مشهور فقيهان امامي و اهل سنت اين ديدگاه، شاذ و مخالف اجماع مسلمانان<ref>. جواهر الکلام، ج17، ص221؛ المجموع، ج7، ص9؛ مواهب الجليل، ج3، ص412.</ref> و روايات مذکور، غير قابل عمل يا محمول بر استحباب<ref>. مستند الشيعه، ج11، ص11؛ الاقناع، ج1، ص230؛ مغني المحتاج، ج1، ص460.</ref> يا وجوب کفايي است، يعني اين که در هر سال بايد شماري از افراد توانگر به حج بروند تا خانه خدا از حج گزار خالي نباشد.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص16؛ مستند الشيعه، ج11، ص11.</ref>
=== تکرار حج ===
به نظر فقيهان امامي<ref>. المعتبر، ج2، ص746.</ref> و عموم فقهيان اهل سنت،<ref>. المجموع، ج7، ص9؛ مواهب الجليل، ج3، ص412؛ المبسوط، سرخسي، ج4، ص2.</ref> حج در طول عمر تنها يک بار واجب است. مستند اين حکم، اجماع مسلمانان<ref>. المعتبر، ج2، ص746؛ منتهي المطلب، ج10، ص16.</ref> و نيز مفاد آيه 97 آل عمران/3 است که مسلمانان را به اداي حج فرمان داده است و امر خداوند با يک بار انجام دادن محقق مي‌شود.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص15؛ فتح العزيز، ج7، ص2- 4.</ref>
 
ادله ديگر رواياتي از پيامبر اکرم (ص)<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص9؛ المجموع، ج7، ص9؛ المغني، ج3، ص159.</ref> و نيز سيره ايشان<ref>. مغني المحتاج، ج1، ص460؛ حواشي الشرواني، ج4، ص4.</ref> و احاديثي از شيعه (ع)<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص9؛ جواهر الکلام، ج17، ص220.</ref> در اين‌ باب است. در برابر، روايات نقل شده از اهل بيت حاکي از اين است که حج بر افراد توانگر در هر سال<ref>. الکافي، ج4، ص265؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص16.</ref> يا در هر پنج سال<ref>. تهذيب الاحکام، ج5، ص450؛ وسائل الشيعه، ج11، ص138.</ref> يک بار واجب است. مفاد رواياتي از اهل سنت هم بر وجوب تکرار حج دلالت دارد.<ref>. کنز العمال، ج5، ص4- 5.</ref> بر اين اساس، شيخ صدوق به وجوب حج بر ثروتمندان در هر سال فتوا داده است<ref>. علل الشرائع، ج2، ص405؛ ر. ک: جواهر الکلام، ج17، ص221.</ref> و شماري از فقهاي اهل سنت نيز فتاواي مشابهي داده‌اند.<ref>. المجموع، ج7، ص9؛ مواهب الجليل، ج3، ص412.</ref> ولي به نظر مشهور فقيهان امامي و اهل سنت اين ديدگاه، شاذ و مخالف اجماع مسلمانان<ref>. جواهر الکلام، ج17، ص221؛ المجموع، ج7، ص9؛ مواهب الجليل، ج3، ص412.</ref> و روايات مذکور، غير قابل عمل يا محمول بر استحباب<ref>. مستند الشيعه، ج11، ص11؛ الاقناع، ج1، ص230؛ مغني المحتاج، ج1، ص460.</ref> يا وجوب کفايي است، يعني اين که در هر سال بايد شماري از افراد توانگر به حج بروند تا خانه خدا از حج گزار خالي نباشد.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص16؛ مستند الشيعه، ج11، ص11.</ref>
 
ولي استحباب تکرار حج مورد اتفاق همه فقيهان امامي<ref>. تحرير الاحکام، ج1، ص535؛ العروة الوثقي، ج4، ص595.</ref> و اهل سنت<ref>. مغني المحتاج، ج1، ص460؛ مواهب الجليل، ج3، ص415؛ المبسوط، سرخسي، ج4، ص2.</ref> است که از جمله ادله آن، آيه 125 بقره/2 (و اذ جعلنا البيت مثابه للناس…) است با اين استدلال که «مثابه» در آيه به معناي مکاني است که مردم هر سال به آن رجوع مي‌کنند يا مکاني که هيچ کس از آن رويگردان نيست.<ref>. مسالک الافهام الي آيات الاحکام، ج2، ص238- 239؛ مجمع البيان، ج1، ص378.</ref> همچنين روايات متعدد<ref>. مغني المحتاج، ج1، ص460؛ مدارک الاحکام، ج7، ص19.</ref> و نيز سيره پيامبران<ref>. وسائل الشيعه، ج11، ص131- 132؛ مستدرک الوسائل، ج8، ص48- 49.</ref> و امامان که به گونه مکرر حج مي‌گزاردند، بر استحباب تکرار حج دلالت دارد.


ولي استحباب تکرار حج مورد اتفاق همه فقيهان امامي<ref>. تحرير الاحکام، ج1، ص535؛ العروة الوثقي، ج4، ص595.</ref> و اهل سنت<ref>. مغني المحتاج، ج1، ص460؛ مواهب الجليل، ج3، ص415؛ المبسوط، سرخسي، ج4، ص2.</ref> است که از جمله ادله آن، آيه 125 بقره/2 (و اذ جعلنا البيت مثابه للناس...) است با اين استدلال که «مثابه» در آيه به معناي مکاني است که مردم هر سال به آن رجوع مي‌کنند يا مکاني که هيچ کس از آن رويگردان نيست.<ref>. مسالک الافهام الي آيات الاحکام، ج2، ص238- 239؛ مجمع البيان، ج1، ص378.</ref> همچنين روايات متعدد<ref>. مغني المحتاج، ج1، ص460؛ مدارک الاحکام، ج7، ص19.</ref> و نيز سيره پيامبران<ref>. وسائل الشيعه، ج11، ص131- 132؛ مستدرک الوسائل، ج8، ص48- 49.</ref> و امامان که به گونه مکرر حج مي‌گزاردند، بر استحباب تکرار حج دلالت دارد.
=== زمان حج ===
حج ماه‌هاي خاص و معيني دارد: «الحج اشهر معلومات» (بقره/2، 197) اما درباره مصاديق ماههاي حج آراي مختلفي مطرح شده است؛ به نظر مشهور فقيهان امامي<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص183؛ مستند الشيعه، ج11، ص244.</ref> و مالکي<ref>. مواهب الجليل، ج4، ص22.</ref> زمان انجام حج در سه ماه شوال، ذي قعده و ذي حجه است. از مستندات آنان، آيه 197 بقره/2 است با اين توضيح که کمترين مصداق «اشهر» در آيه، سه ماه است احاديث هم ماه‌هاي حج را در آيه به سه ماه مذکور تفسير کرده‌اند.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص183؛ مواهب الجليل، ج4، ص22.</ref> در برابر، برخي از فقيهان امامي<ref>. الخلاف، ج2، ص258؛ مستند الشيعه، ج11، ص244.</ref> و شافعي<ref>. المجموع، ج7، ص142، 145.</ref> زمان حج را دو ماه شوال و ذي قعده و ده شب نخست ذي حجه (تا طلوع فجر روز دهم) دانسته‌اند. آنان به ادامه آيه 197 بقره/2 استناد جسته‌اند که از انعقاد احرام حج در اين ماه‌ها و ترک محرمات احرام در آن‌ها سخن گفته است «فمن فرض فيهن الحج…» با اين استدلال که انعقاد احرام حج پس از طلوع فجر روز دهم امکان‌پذير نيست و ارتکاب محرمات احرام نيز در روز دهم جايز مي‌گردد. پس پايان ماه‌هاي حج ابتداي اين روز (دهم ذي حجه) است.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص183؛ الحدائق الناضره، ج14، ص356؛ المغني، ج3، ص263.</ref> ناقدان اين نظر پاسخ گفته‌اند که مراد از انعقاد حج در اين ماه‌ها در اين بخش از آيه غالب روزهاي اين ماهها يا بخش مهمي از روزهاي آنهاست نه همه روزهاي آنها. بنابراين نمي توان روز عيد قربان و روزهاي بعد را از شمول آيه بيرون دانست.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص184؛ المغني، ج3، ص263.</ref>


===زمان حج===
حنفيان<ref>. المبسوط، سرخسي، ج4، ص60؛ تحفة الفقهاء، ج1، ص390.</ref> و حنبليان<ref>. المغني، ج3، ص263؛ الشرح الکبير، ج3، ص223.</ref> بر آن‌اند که زمان حج دو ماه مذکور به اضافه دهه نخست ذي حجه (تا پايان روز دهم) است. به نظر آنها روايتي از پيامبر (ص) که در آن روز دهم، روز حج اکبر به شمار رفته، دالّ بر آن است که اين روز هم از ايام حج است. به علاوه روز دهم ذي حجه در واقع مهمترين رکن زماني حج است که بسياري از اعمال مهم حج مانند رمي‌جمره عقبه، قرباني، حلق و طواف و سعي درآن روز انجام مي‌شود. نظر برخي از صحابه از جمله ابن مسعود و ابن عباس نيز همين است.<ref>. المغني، ج3، ص263.</ref> آراي ديگري نيز درباره زمان دقيق مناسک حج مطرح شده است.<ref>. الحدائق الناضره، ج14، ص354؛ مستند الشيعه، ج11، ص244.</ref>
حج ماه‌هاي خاص و معيني دارد: «الحج اشهر معلومات» (بقره/2، 197) اما درباره مصاديق ماههاي حج آراي مختلفي مطرح شده است؛ به نظر مشهور فقيهان امامي<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص183؛ مستند الشيعه، ج11، ص244.</ref> و مالکي<ref>. مواهب الجليل، ج4، ص22.</ref> زمان انجام حج در سه ماه شوال، ذي قعده و ذي حجه است. از مستندات آنان، آيه 197 بقره/2 است با اين توضيح که کمترين مصداق «اشهر» در آيه، سه ماه است احاديث هم ماه‌هاي حج را در آيه به سه ماه مذکور تفسير کرده‌اند.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص183؛ مواهب الجليل، ج4، ص22.</ref> در برابر، برخي از فقيهان امامي<ref>. الخلاف، ج2، ص258؛ مستند الشيعه، ج11، ص244.</ref> و شافعي<ref>. المجموع، ج7، ص142، 145.</ref> زمان حج را دو ماه شوال و ذي قعده و ده شب نخست ذي حجه( تا طلوع فجر روز دهم) دانسته‌اند. آنان به ادامه آيه 197 بقره/2 استناد جسته‌اند که از انعقاد احرام حج در اين ماه‌ها و ترک محرمات احرام در آن‌ها سخن گفته است «فمن فرض فيهن الحج....» با اين استدلال که انعقاد احرام حج پس از طلوع فجر روز دهم امکان‌پذير نيست و ارتکاب محرمات احرام نيز در روز دهم جايز مي‌گردد. پس پايان ماه‌هاي حج ابتداي اين روز (دهم ذي حجه) است.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص183؛ الحدائق الناضره، ج14، ص356؛ المغني، ج3، ص263.</ref> ناقدان اين نظر پاسخ گفته‌اند که مراد از انعقاد حج در اين ماه‌ها در اين بخش از آيه غالب روزهاي اين ماهها يا بخش مهمي از روزهاي آنهاست نه همه روزهاي آنها. بنابراين نمي توان روز عيد قربان و روزهاي بعد را از شمول آيه بيرون دانست.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص184؛ المغني، ج3، ص263.</ref>


حنفيان<ref>. المبسوط، سرخسي، ج4، ص60؛ تحفة الفقهاء، ج1، ص390.</ref> و حنبليان<ref>. المغني، ج3، ص263؛ الشرح الکبير، ج3، ص223.</ref> بر آن‌اند که زمان حج دو ماه مذکور به اضافه دهه نخست ذي حجه (تا پايان روز دهم) است. به نظر آنها روايتي از پيامبر(ص) که در آن روز دهم، روز حج اکبر به شمار رفته، دالّ بر آن است که اين روز هم از ايام حج است. به علاوه روز دهم ذي حجه در واقع مهمترين رکن زماني حج است که بسياري از اعمال مهم حج مانند رمي‌جمره عقبه، قرباني، حلق و طواف و سعي درآن روز انجام مي‌شود. نظر برخي از صحابه از جمله ابن مسعود و ابن عباس نيز همين است.<ref>. المغني، ج3، ص263.</ref> آراي ديگري نيز درباره زمان دقيق مناسک حج مطرح شده است.<ref>. الحدائق الناضره، ج14، ص354؛ مستند الشيعه، ج11، ص244.</ref>
بر اين اساس، به نظر فقيهان امامي<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص186.</ref> و بسياري از فقهاي اهل سنت<ref>. المجموع، ج7، ص144.</ref> بايد احرام و اعمال حج در ماه‌هاي حج انجام شود و در صورت وقوع احرام حج در غير ماه‌هاي مذکور، اين احرام به احرام عمره تبديل مي‌گردد. مستند اين حکم افزون بر آيه مذکور رواياتي از امامان و صحابيان است.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص186؛ المجموع، ج7، ص144.</ref> در برابر، برخي از فقهاي اهل سنت با استناد به آيه 189 بقره «يسئلونک عن الاهله قلي هي مواقيت للناس…» و ادله‌اي ديگر همه ماه‌هاي سال را ميقات حج و احرام حج را قبل از ماه‌هاي حج جايز شمرده‌اند.<ref>. المغني، ج3، ص224- 225؛ مواهب الجليل، ج4، ص25؛ بدائع الصنائع، ج2، ص160.</ref> اين استدلال مورد مناقشه پيروان نظر مشهور قرار گرفته است.<ref>. الانتصار، ص236- 237؛ فقه القران، ج1، ص272.</ref>


بر اين اساس، به نظر فقيهان امامي<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص186.</ref> و بسياري از فقهاي اهل سنت<ref>. المجموع، ج7، ص144.</ref> بايد احرام و اعمال حج در ماه‌هاي حج انجام شود و در صورت وقوع احرام حج در غير ماه‌هاي مذکور، اين احرام به احرام عمره تبديل مي‌گردد. مستند اين حکم افزون بر آيه مذکور رواياتي از امامان و صحابيان است.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج7، ص186؛ المجموع، ج7، ص144.</ref> در برابر، برخي از فقهاي اهل سنت با استناد به آيه 189 بقره «يسئلونک عن الاهله قلي هي مواقيت للناس...» و ادله‌اي ديگر همه ماه‌هاي سال را ميقات حج و احرام حج را قبل از ماه‌هاي حج جايز شمرده‌اند.<ref>. المغني، ج3، ص224- 225؛ مواهب الجليل، ج4، ص25؛ بدائع الصنائع، ج2، ص160.</ref> اين استدلال مورد مناقشه پيروان نظر مشهور قرار گرفته است.<ref>. الانتصار، ص236- 237؛ فقه القران، ج1، ص272.</ref>
=== تجارت در حج ===
===تجارت در حج===
  تجارت و خريد و فروش در حج براي حج‌گزار و ديگران جايز است.<ref>. مسالک الافهام الي تنقيح الشرائع، ج2، ص136.</ref> مستند آن آيات 27-28 حج است که يکي از اغراض حج را دستيابي انسان‌ها به منافع دانسته است<ref>. زبدة‌البيان، ص224؛ احکام القرآن، ج1، ص375.</ref> و در روايات يکي از مصاديق «منافع» سودهاي ناشي از تجارت براي حج‌گزاران و ديگران ذکر شده است.<ref>. علل الشرائع، ج1، ص273؛ وسائل الشيعه، ج11، ص13.</ref> در آيه 198 بقره/2 نيز تجارت و کسب منافع مادي براي حج‌گزاران تجويز شده است.<ref>. زبدة البيان، ص268؛ مواهب الجليل، ج3، ص502.</ref> «ليس عليکم جناح ان تبتغوا…» در شأن نزول آيه گفته‌اند که مسلمانان صدر اسلام همچون دوران جاهليت تجارت در حج را ممنوع مي‌شمردند که با نزول اين آيه، اين کار مباح اعلام شد.<ref>. جامع البيان، ج2، ص385؛ مجمع البيان، ج2، ص47.</ref> آيه 2 مائده/5 نيز مسلمانان را از تعرض به کساني که قصد تجارت در حج را دارند بر حذر داشته است.<ref>. جامع البيان، ج6، ص83؛ التبيان، ج3، ص423؛ کنز العرفان، ج1، ص332.</ref> البته برخي مراد از فضل الهي را در آيه بهره معنوي و يا مجموع بهره معنوي و مادي دانسته‌اند.<ref>. مجمع البيان، ج2، ص47؛ احکام القرآن، ج2، ص380؛ تفسير قرطبي، ج6، ص44.</ref>
  تجارت و خريد و فروش در حج براي حج‌گزار و ديگران جايز است.<ref>. مسالک الافهام الي تنقيح الشرائع، ج2، ص136.</ref> مستند آن آيات 27-28 حج است که يکي از اغراض حج را دستيابي انسان‌ها به منافع دانسته است<ref>. زبدة‌البيان، ص224؛ احکام القرآن، ج1، ص375.</ref> و در روايات يکي از مصاديق «منافع» سودهاي ناشي از تجارت براي حج‌گزاران و ديگران ذکر شده است.<ref>. علل الشرائع، ج1، ص273؛ وسائل الشيعه، ج11، ص13.</ref> در آيه 198 بقره/2 نيز تجارت و کسب منافع مادي براي حج‌گزاران تجويز شده است.<ref>. زبدة البيان، ص268؛ مواهب الجليل، ج3، ص502.</ref> «ليس عليکم جناح ان تبتغوا...» در شأن نزول آيه گفته‌اند که مسلمانان صدر اسلام همچون دوران جاهليت تجارت در حج را ممنوع مي‌شمردند که با نزول اين آيه، اين کار مباح اعلام شد.<ref>. جامع البيان، ج2، ص385؛ مجمع البيان، ج2، ص47.</ref> آيه 2 مائده/5 نيز مسلمانان را از تعرض به کساني که قصد تجارت در حج را دارند بر حذر داشته است. <ref>. جامع البيان، ج6، ص83؛ التبيان، ج3، ص423؛ کنز العرفان، ج1، ص332.</ref> البته برخي مراد از فضل الهي را در آيه بهره معنوي و يا مجموع بهره معنوي و مادي دانسته‌اند.<ref>. مجمع البيان، ج2، ص47؛ احکام القرآن، ج2، ص380؛ تفسير قرطبي، ج6، ص44.</ref>
===فراگيري مناسک حج===
لازم است که قبل از اعمال حج، حج‌گزاران احکام آن را ياد بگيرند. پيامبر (ص) به فراگيري مناسک حج همراه با ساير احکام دين فرمان داده است.<ref>. کنز العمال، ج5، ص23؛ الجامع الصغير، ج1، ص510؛ مستدرک الوسائل، ج8، ص44.</ref> آن حضرت به مسلمانان توصيه فرمود که مناسک حج خود را از ايشان فرا گيرند.<ref>. مستدرک الوسائل، ج9، ص420؛ کنز العمال، ج5، ص116.</ref> بنا بر روايات، در سيره پيامبران و مسلمانان نيز از يادگيري احکام حج قبل و در حين اعمال حج سخن به ميان آمده است. از جمله درباره حضرت آدم (ع) نقل شده که قبل از انجام دادن اعمال حج خداوند جبرئيل را براي تعليم مناسک به سوي آن حضرت فرستاد و آن حضرت پس از ياد گرفتن احکام حج اعمال آن را انجام داد.<ref>. الکافي، ج4، ص190؛ علل الشرائع، ج2، ص400.</ref> حضرت ابراهيم (ع) نيز از خداوند درخواست کرد که مناسک حج را به آن حضرت تعليم دهد.<ref>. مجمع البيان، ج1، ص391؛ احکام القرآن، ج1، ص98.</ref> (بقره/2، 128) در پي اين درخواست خداوند جبرئيل را براي تعليم مناسک به سوي آن حضرت فرستاد.<ref>. وسائل الشيعه، ج11، ص230؛ فتح الباري، ج6، ص289.</ref> نقل شده که عرفات از آن رو به اين نام ناميده شد که جبرئيل در اين سرزمين از ابراهيم (ع) پرسيد که آيا مناسک حج را که به تو تعليم دادم، شناختي و پاسخ آن حضرت مثبت بود.<ref>. مسالک الافهام الي آيات الاحکام، ج2، ص304؛ التفسير الکبير، ج4، ص69.</ref> پيامبر اسلام(ص) نيز در قبل از حجة الوداع در ميان مسلمانان اعلام کردند که هرکس قصد فراگرفتن حج را دارد با رسول خدا همراه شود.


==آداب حج==
=== فراگيري مناسک حج ===
لازم است که قبل از اعمال حج، حج‌گزاران احکام آن را ياد بگيرند. پيامبر (ص) به فراگيري مناسک حج همراه با ساير احکام دين فرمان داده است.<ref>. کنز العمال، ج5، ص23؛ الجامع الصغير، ج1، ص510؛ مستدرک الوسائل، ج8، ص44.</ref> آن حضرت به مسلمانان توصيه فرمود که مناسک حج خود را از ايشان فرا گيرند.<ref>. مستدرک الوسائل، ج9، ص420؛ کنز العمال، ج5، ص116.</ref> بنا بر روايات، در سيره پيامبران و مسلمانان نيز از يادگيري احکام حج قبل و در حين اعمال حج سخن به ميان آمده است. از جمله درباره حضرت آدم (ع) نقل شده که قبل از انجام دادن اعمال حج خداوند جبرئيل را براي تعليم مناسک به سوي آن حضرت فرستاد و آن حضرت پس از ياد گرفتن احکام حج اعمال آن را انجام داد.<ref>. الکافي، ج4، ص190؛ علل الشرائع، ج2، ص400.</ref> حضرت ابراهيم (ع) نيز از خداوند درخواست کرد که مناسک حج را به آن حضرت تعليم دهد.<ref>. مجمع البيان، ج1، ص391؛ احکام القرآن، ج1، ص98.</ref> (بقره/2، 128) در پي اين درخواست خداوند جبرئيل را براي تعليم مناسک به سوي آن حضرت فرستاد.<ref>. وسائل الشيعه، ج11، ص230؛ فتح الباري، ج6، ص289.</ref> نقل شده که عرفات از آن رو به اين نام ناميده شد که جبرئيل در اين سرزمين از ابراهيم (ع) پرسيد که آيا مناسک حج را که به تو تعليم دادم، شناختي و پاسخ آن حضرت مثبت بود.<ref>. مسالک الافهام الي آيات الاحکام، ج2، ص304؛ التفسير الکبير، ج4، ص69.</ref> پيامبر اسلام (ص) نيز در قبل از حجة الوداع در ميان مسلمانان اعلام کردند که هرکس قصد فراگرفتن حج را دارد با رسول خدا همراه شود.
 
== آداب حج ==
در متون اسلامي‌آداب متعددي در حج براي حج‌گزاران بيان شده که برخي درباره اقدامات پيش از اداي حج و شماري مربوط به آداب انجام دادن اعمال حج و برخي ديگر ناظر به اعمال پس از مناسک حج است. برخي از اين آداب مربوط به قبولي حج بوده و بيشتر آنها جزء مستحبات حج مي باشد. مهمترين اين آداب عبارت‌اند از:
در متون اسلامي‌آداب متعددي در حج براي حج‌گزاران بيان شده که برخي درباره اقدامات پيش از اداي حج و شماري مربوط به آداب انجام دادن اعمال حج و برخي ديگر ناظر به اعمال پس از مناسک حج است. برخي از اين آداب مربوط به قبولي حج بوده و بيشتر آنها جزء مستحبات حج مي باشد. مهمترين اين آداب عبارت‌اند از:
===اخلاص در عمل===
 
  يکي از عمده‌ترين آداب حج آن است که تنها براي رضاي خدا انجام شود که نصّ آيه 196 بقره/2 خطاب به حج‌گزاران بر آن دلالت دارد: «واتموالحج والعمره لله» در احاديث هم بر اداي اين عمل براي رضاي خدا وخودداري از مقاصد غير الهي تاکيد شده است، از جمله امام صادق(ع) بر اخلاص نيت و تخليه قلب از هر چيز غير الهي در هنگام نيت حج تأکيد فرموده است.<ref>. مصباح الشريعه، ص163؛ مستدرک الوسائل، ج10، ص172.</ref> همچنين آن حضرت حج را به دو نوع حج براي خدا و حج براي مردم تقسيم کرده و پاداش حج براي رضاي خدا را بر عهده خداوند و حجي که براي انسان‌ها انجام گيرد را بر عهده مردم دانسته است. <ref>. بحار الانوار، ج96، ص24.</ref>
=== اخلاص در عمل ===
===توکل و تفويض امور به خدا===
  يکي از عمده‌ترين آداب حج آن است که تنها براي رضاي خدا انجام شود که نصّ آيه 196 بقره/2 خطاب به حج‌گزاران بر آن دلالت دارد: «واتموالحج والعمره لله» در احاديث هم بر اداي اين عمل براي رضاي خدا وخودداري از مقاصد غير الهي تاکيد شده است، از جمله امام صادق (ع) بر اخلاص نيت و تخليه قلب از هر چيز غير الهي در هنگام نيت حج تأکيد فرموده است.<ref>. مصباح الشريعه، ص163؛ مستدرک الوسائل، ج10، ص172.</ref> همچنين آن حضرت حج را به دو نوع حج براي خدا و حج براي مردم تقسيم کرده و پاداش حج براي رضاي خدا را بر عهده خداوند و حجي که براي انسان‌ها انجام گيرد را بر عهده مردم دانسته است.<ref>. بحار الانوار، ج96، ص24.</ref>
 
=== توکل و تفويض امور به خدا ===
  بر اساس احاديث، از آداب حج آن است که حج‌گزار در همه امور به خدا توکل کند و از اعتماد به توشه ي سفر و َمرکب و همراهان و توانايي و جواني و مال خود اجتناب کند.<ref>. مستدرک الوسائل، ج10، ص172؛ بحار الانوار، ج96، ص24.</ref>
  بر اساس احاديث، از آداب حج آن است که حج‌گزار در همه امور به خدا توکل کند و از اعتماد به توشه ي سفر و َمرکب و همراهان و توانايي و جواني و مال خود اجتناب کند.<ref>. مستدرک الوسائل، ج10، ص172؛ بحار الانوار، ج96، ص24.</ref>
===اهتمام براي تأمين توشه حج===
 
  به نظر برخي مفسران، مراد از «الزاد» در آيه 197 بقره/2 (الحج اشهر معلومات.... الزاد التقوي) زاد و توشه مادي سفر حج است.<ref>. مجمع البيان، ج2، ص45؛ تفسير قرطبي، ج2، ص411.</ref> در شان نزول آيه نقل شده که برخي از حج‌گزاران عازم سفر حج شده و با اين اعتقاد که ما به خدا توکل مي‌کنيم از برداشتن توشه سفر خودداري مي‌کردند که اين آيه نازل گرديد.<ref>. سنن ابي داود، ج1، ص389- 390؛ مجمع البيان، ج2، ص45.</ref> در روايتي ديگر نيز با استناد به آيه 46 توبه/9 که از تهيه توشه سفر سخن به ميان آورده به تهيه نيازهاي خوراکي از سوي حج‌گزار قبل از سفر توصيه شده است.<ref>. وسائل الشيعه، ج11، ص35؛ بحار الانوار، ج96، ص119.</ref> همچنين برخي گفته‌اند آيه 27 حج/22 که از استفاده حج‌گزاران از مرکب‌هاي لاغر ياد کرده «ويأتوک رجالا و علي کل ضامر....» بدان اشعار دارد که حج‌گزاران بايد از مرکب‌هاي سريع و قوي براي سفر حج بهره گيرند. در روايات بر تهيه هزينه و توشه حج تاکيد شده<ref>. بحار الانوار، ج96، ص9؛ جامع احاديث الشيعه، ج10، ص209.</ref> و کنار گذاشتن بخشي از سود کار در هر روز براي سفر حج توصيه شده تا حج گزار در سفر حج به سختي نيفتد.<ref>. الکافي، ج4، ص280؛ وسائل الشيعه، ج11، ص143.</ref>
=== اهتمام براي تأمين توشه حج ===
===گشاده‌دستي در هزينه کردن===
  به نظر برخي مفسران، مراد از «الزاد» در آيه 197 بقره/2 (الحج اشهر معلومات… الزاد التقوي) زاد و توشه مادي سفر حج است.<ref>. مجمع البيان، ج2، ص45؛ تفسير قرطبي، ج2، ص411.</ref> در شان نزول آيه نقل شده که برخي از حج‌گزاران عازم سفر حج شده و با اين اعتقاد که ما به خدا توکل مي‌کنيم از برداشتن توشه سفر خودداري مي‌کردند که اين آيه نازل گرديد.<ref>. سنن ابي داود، ج1، ص389- 390؛ مجمع البيان، ج2، ص45.</ref> در روايتي ديگر نيز با استناد به آيه 46 توبه/9 که از تهيه توشه سفر سخن به ميان آورده به تهيه نيازهاي خوراکي از سوي حج‌گزار قبل از سفر توصيه شده است.<ref>. وسائل الشيعه، ج11، ص35؛ بحار الانوار، ج96، ص119.</ref> همچنين برخي گفته‌اند آيه 27 حج/22 که از استفاده حج‌گزاران از مرکب‌هاي لاغر ياد کرده «ويأتوک رجالا و علي کل ضامر…» بدان اشعار دارد که حج‌گزاران بايد از مرکب‌هاي سريع و قوي براي سفر حج بهره گيرند. در روايات بر تهيه هزينه و توشه حج تاکيد شده<ref>. بحار الانوار، ج96، ص9؛ جامع احاديث الشيعه، ج10، ص209.</ref> و کنار گذاشتن بخشي از سود کار در هر روز براي سفر حج توصيه شده تا حج گزار در سفر حج به سختي نيفتد.<ref>. الکافي، ج4، ص280؛ وسائل الشيعه، ج11، ص143.</ref>
 
=== گشاده‌دستي در هزينه کردن ===
  در سفر حج گشاده دستي در هزينه کردن و سخت نگرفتن برخود توصيه شده است. در روايتي از مبغوص بودن اسراف نزد خدا جز در سفر حج و عمره ياد شده است.<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص279؛ وسائل الشيعه، ج11، ص150؛ مستدرک الوسائل، ج8، ص43.</ref> در حديثي از چانه‌زني در چند چيز از جمله پول قرباني و اجرت رفتن به مکه نهي شده است.<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص282؛ بحار الانوار، ج46، ص71.</ref> هرچند در احاديث ديگري چانه زني در مبلغ قرباني جايز شمرده است.<ref>. الکافي، ج4، ص496؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص209.</ref> نقل شده که امام سجاد (ع) در سفر حج از بهترين انواع توشه‌ و خوراک از جمله بادام، شکر، شيريني‌ها و آرد آميخته با ترشي و آرد آميخته با شيريني استفاده مي‌کرد.<ref>. شرح اصول کافي، ج12، ص426.</ref> در برابر، در روايتي کاستن از هزينه سفر حج و زياده‌روي نکردن در آن توصيه شده که آن را بر مواردي حمل کرده‌اند که حج‌گزار دچار تنگدستي باشد يا بيش ار حد گشاده دستي کند.<ref>. مرآة العقول، ج17، ص170.</ref> همچنين روايات از سيره اهل بيت در مورد چانه زدن نسبت به هزينه قرباني درحج نقل شده است که اين روايات حمل بر موردي شده است که فروشندگان جزء مومنان نباشند<ref>. الوافي، ج14، ص1130؛ الحدائق الناضره، ج18، ص48.</ref> و يا اختصاص به موردي دارد که فروشنده قصد فروش قرباني با قيمت غير متعارف دارد و خريدار مغبون مي گردد.<ref>. النجعه في شرح اللمعه، ج7، ص122.</ref>
  در سفر حج گشاده دستي در هزينه کردن و سخت نگرفتن برخود توصيه شده است. در روايتي از مبغوص بودن اسراف نزد خدا جز در سفر حج و عمره ياد شده است.<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص279؛ وسائل الشيعه، ج11، ص150؛ مستدرک الوسائل، ج8، ص43.</ref> در حديثي از چانه‌زني در چند چيز از جمله پول قرباني و اجرت رفتن به مکه نهي شده است.<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص282؛ بحار الانوار، ج46، ص71.</ref> هرچند در احاديث ديگري چانه زني در مبلغ قرباني جايز شمرده است.<ref>. الکافي، ج4، ص496؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص209.</ref> نقل شده که امام سجاد (ع) در سفر حج از بهترين انواع توشه‌ و خوراک از جمله بادام، شکر، شيريني‌ها و آرد آميخته با ترشي و آرد آميخته با شيريني استفاده مي‌کرد.<ref>. شرح اصول کافي، ج12، ص426.</ref> در برابر، در روايتي کاستن از هزينه سفر حج و زياده‌روي نکردن در آن توصيه شده که آن را بر مواردي حمل کرده‌اند که حج‌گزار دچار تنگدستي باشد يا بيش ار حد گشاده دستي کند.<ref>. مرآة العقول، ج17، ص170.</ref> همچنين روايات از سيره اهل بيت در مورد چانه زدن نسبت به هزينه قرباني درحج نقل شده است که اين روايات حمل بر موردي شده است که فروشندگان جزء مومنان نباشند<ref>. الوافي، ج14، ص1130؛ الحدائق الناضره، ج18، ص48.</ref> و يا اختصاص به موردي دارد که فروشنده قصد فروش قرباني با قيمت غير متعارف دارد و خريدار مغبون مي گردد.<ref>. النجعه في شرح اللمعه، ج7، ص122.</ref>
===دعا و ياد خدا در سفر حج===
 
  از ديگر آداب حج، خواندن دعا و نماز هنگام خروج از منزل براي سفر حج است.<ref>. مدارک الاحکام، ج7، ص241؛ الحدائق الناضره، ج14، ص47؛ نک: جواهر الکلام، ج18، ص137- 147.</ref> از جمله اين آداب، بنا بر روايات، خواندن دعاي فرج(لا اله الا الله الحليم الکريم...) هنگام خروج از منزل است.<ref>. تهذيب الاحکام، ج5، ص50؛ وسائل الشيعه، ج11، ص383.</ref> بنا بر روايتي از امام رضا(ع) سزاوار است حج‌گزاري که قصد سفر حج دارد خانوده‌اش را گرد آورد و دو رکعت نماز گزارده و پس از ستايش خداوند و فرستادن صلوات بر پيامبر(ص) و اهل بيت او (ع) دعاي مخصوصي را بخواند. همچنين در اين روايت توصيه شده که او هنگام خروج از خانه و نيز هنگام سوار شدن بر مَرکب دعاهاي خاصي را بخواند و نيز استغفار، تسبيح، تهليل، تکبير و صلوات بر محمد و آل محمد را زياد بر زبان جاري کند.<ref>. مستدرک الوسائل، ج9، ص160؛ بحار الانوار، ج96، ص120.</ref> افزون بر اين، نمازها و ادعيه ديگري هنگام آغاز به سفر در روايات توصيه شده است.<ref>. الکافي، ج4، ص285؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص271.</ref> فقها نيز به استحباب خواندن دعاها و سوره‌ها و اعمالي ديگر هنگام خروج مسافر از منزل قائل شده‌اند.<ref>. الحدائق الناضره، ج14، ص25- 55؛ نک: جواهر الکلام، ج18، ص137- 147.</ref> همچنين ياد خدا و اذکاري خاص در طول سفر حج توصيه شده است. در روايتي از امام صادق حج‌گزاران به تقواي الهي و ذکر بسيار خداوند و کم سخن گفتن توصيه شده‌اند.<ref>. الکافي، ج4، ص338؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص296.</ref> در حديثي ديگر آن حضرت حج‌گزاران را از هرچيزي که آنان را از ذکر الهي در اين مدت باز مي دارد، فرمان داده است.<ref>. مصباح الشريعه، ص48؛ مستدرک الوسائل، ج10، ص172.</ref> افزون بر اين در برخي آيات به گفتن ذکر خدا در مواقع خاص از حج توصيه شده است از جمله در آيه 198 بقره/2 که حج‌گزاران به گفتن ذکر خدا در مشعر الحرام و آيات 203 بقره/2 و 28 حج/22 که حاجيان به گفتن ذکر در ايامي خاص توصيه شده‌اند. ( ايام تشريق، تکببير)
=== دعا و ياد خدا در سفر حج ===
===استفاده از مال حلال===
  از ديگر آداب حج، خواندن دعا و نماز هنگام خروج از منزل براي سفر حج است.<ref>. مدارک الاحکام، ج7، ص241؛ الحدائق الناضره، ج14، ص47؛ نک: جواهر الکلام، ج18، ص137- 147.</ref> از جمله اين آداب، بنا بر روايات، خواندن دعاي فرج (لا اله الا الله الحليم الکريم…) هنگام خروج از منزل است.<ref>. تهذيب الاحکام، ج5، ص50؛ وسائل الشيعه، ج11، ص383.</ref> بنا بر روايتي از امام رضا (ع) سزاوار است حج‌گزاري که قصد سفر حج دارد خانوده‌اش را گرد آورد و دو رکعت نماز گزارده و پس از ستايش خداوند و فرستادن صلوات بر پيامبر (ص) و اهل بيت او (ع) دعاي مخصوصي را بخواند. همچنين در اين روايت توصيه شده که او هنگام خروج از خانه و نيز هنگام سوار شدن بر مَرکب دعاهاي خاصي را بخواند و نيز استغفار، تسبيح، تهليل، تکبير و صلوات بر محمد و آل محمد را زياد بر زبان جاري کند.<ref>. مستدرک الوسائل، ج9، ص160؛ بحار الانوار، ج96، ص120.</ref> افزون بر اين، نمازها و ادعيه ديگري هنگام آغاز به سفر در روايات توصيه شده است.<ref>. الکافي، ج4، ص285؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص271.</ref> فقها نيز به استحباب خواندن دعاها و سوره‌ها و اعمالي ديگر هنگام خروج مسافر از منزل قائل شده‌اند.<ref>. الحدائق الناضره، ج14، ص25- 55؛ نک: جواهر الکلام، ج18، ص137- 147.</ref> همچنين ياد خدا و اذکاري خاص در طول سفر حج توصيه شده است. در روايتي از امام صادق حج‌گزاران به تقواي الهي و ذکر بسيار خداوند و کم سخن گفتن توصيه شده‌اند.<ref>. الکافي، ج4، ص338؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص296.</ref> در حديثي ديگر آن حضرت حج‌گزاران را از هرچيزي که آنان را از ذکر الهي در اين مدت باز مي دارد، فرمان داده است.<ref>. مصباح الشريعه، ص48؛ مستدرک الوسائل، ج10، ص172.</ref> افزون بر اين در برخي آيات به گفتن ذکر خدا در مواقع خاص از حج توصيه شده است از جمله در آيه 198 بقره/2 که حج‌گزاران به گفتن ذکر خدا در مشعر الحرام و آيات 203 بقره/2 و 28 حج/22 که حاجيان به گفتن ذکر در ايامي خاص توصيه شده‌اند. ( ايام تشريق، تکببير)
  هزينه و توشه حج بايد از مال حلال و پاک باشد.<ref>. العروة الوثقي، ج4، ص339.</ref> بنا بر روايتي از امام باقر(ع) خداوند حج و عمره‌اي را که از مال حرام باشد نمي‌پذيرد.<ref>. الامالي، ص527؛ بحار الانوار، ج93، ص164.</ref> حتي اگر پرچمي حرام در اموال حج گزار باشد<ref>. وسائل الشيعه، ج11، ص146؛ بحار الانوار، ج96، ص120.</ref> يا اينکه هزينه حج از راه‌هايي مانند جنايت، سرقت و ربا تأمين شده باشد.<ref>. الکافي، ج5، ص124؛ من لايحضره الفقيه، ج3، ص162.</ref> بنا بر روايتي، در صورتي که فرد با مال حرام حج‌گزارد و لبيک گويد، با تعبير «لا لبيک» و «لا سعديک» پاسخ داده مي‌شود، ولي اگر با مال حلال حج به جا آورد، با جملات «لبيک» و «سعديک» پاسخ داده مي‌شود.<ref>. الکافي، ج5، ص124؛ تهذيب الاحکام، ج6، ص368.</ref> به گفته امام کاظم(ع) اهل بيت پيامبر(ص) حج واجب خود را از پاک‌ترين اموال خود هزينه مي‌کردند.<ref>. من لايحضره الفقيه، ج1، ص189.</ref>
 
===پرداخت حقوق ديگران===
=== استفاده از مال حلال ===
  از ديگر آداب حج پرداخت حقوق ديگران پيش از اداي حج است.<ref>. الفقه علي مذاهب الاربعه، ص888؛ جامع السعادات، ج3، ص309.</ref> مفاد اين نکته در روايتي از امام صادق(ع) تصريح شده است<ref>. مصباح الشريعه، ص47؛ مستدرک الوسائل، ج10، ص172.</ref>حقوق مردم گستره وسيعي دارد که هم شامل حقوق مادي مي‌شود مانند ديون مادي ديگران و نيز حقوقي چون زکات و خمس و هم حقوق معنوي، مانند برطرف کردن حاجت مومنان، چنان که امام کاظم(ع) حج يکي از اصحاب خود را از آن رو که حاجت برادر مومن خود را برآورده نکرده بود، غير مقبول دانست.<ref>. بحار الانوار، ج48، ص85.</ref>
  هزينه و توشه حج بايد از مال حلال و پاک باشد.<ref>. العروة الوثقي، ج4، ص339.</ref> بنا بر روايتي از امام باقر (ع) خداوند حج و عمره‌اي را که از مال حرام باشد نمي‌پذيرد.<ref>. الامالي، ص527؛ بحار الانوار، ج93، ص164.</ref> حتي اگر پرچمي حرام در اموال حج گزار باشد<ref>. وسائل الشيعه، ج11، ص146؛ بحار الانوار، ج96، ص120.</ref> يا اينکه هزينه حج از راه‌هايي مانند جنايت، سرقت و ربا تأمين شده باشد.<ref>. الکافي، ج5، ص124؛ من لايحضره الفقيه، ج3، ص162.</ref> بنا بر روايتي، در صورتي که فرد با مال حرام حج‌گزارد و لبيک گويد، با تعبير «لا لبيک» و «لا سعديک» پاسخ داده مي‌شود، ولي اگر با مال حلال حج به جا آورد، با جملات «لبيک» و «سعديک» پاسخ داده مي‌شود.<ref>. الکافي، ج5، ص124؛ تهذيب الاحکام، ج6، ص368.</ref> به گفته امام کاظم (ع) اهل بيت پيامبر (ص) حج واجب خود را از پاک‌ترين اموال خود هزينه مي‌کردند.<ref>. من لايحضره الفقيه، ج1، ص189.</ref>
===تعجيل در رفتن به حج===
 
=== پرداخت حقوق ديگران ===
  از ديگر آداب حج پرداخت حقوق ديگران پيش از اداي حج است.<ref>. الفقه علي مذاهب الاربعه، ص888؛ جامع السعادات، ج3، ص309.</ref> مفاد اين نکته در روايتي از امام صادق (ع) تصريح شده است<ref>. مصباح الشريعه، ص47؛ مستدرک الوسائل، ج10، ص172.</ref>حقوق مردم گستره وسيعي دارد که هم شامل حقوق مادي مي‌شود مانند ديون مادي ديگران و نيز حقوقي چون زکات و خمس و هم حقوق معنوي، مانند برطرف کردن حاجت مومنان، چنان که امام کاظم (ع) حج يکي از اصحاب خود را از آن رو که حاجت برادر مومن خود را برآورده نکرده بود، غير مقبول دانست.<ref>. بحار الانوار، ج48، ص85.</ref>
 
=== تعجيل در رفتن به حج ===
  با قطع نظر از حکم فقهي ِ وجوب يا عدم وجوب فوري بودن حج، از جمله آداب حج تعجيل در حج‌گزاري است<ref>. حج و عمره در قرآن و حديث، ص260.</ref> که در روايات بدان اشاره شده است.<ref>مسند الامام احمد بن حنبل، ج1، ص314.</ref> در روايتي ديگر حکمت اين کار وقوع حوادثي چون بيماري حج‌گزار، يافت نشدن مرکب يا پديد آمدن نيازهاي جديد ذکر شده که ممکن است مانع حج گزاردن شود.<ref>. مستدرک الوسائل، ج8، ص17؛ سنن ابن ماجه، ج2، ص962.</ref>
  با قطع نظر از حکم فقهي ِ وجوب يا عدم وجوب فوري بودن حج، از جمله آداب حج تعجيل در حج‌گزاري است<ref>. حج و عمره در قرآن و حديث، ص260.</ref> که در روايات بدان اشاره شده است.<ref>مسند الامام احمد بن حنبل، ج1، ص314.</ref> در روايتي ديگر حکمت اين کار وقوع حوادثي چون بيماري حج‌گزار، يافت نشدن مرکب يا پديد آمدن نيازهاي جديد ذکر شده که ممکن است مانع حج گزاردن شود.<ref>. مستدرک الوسائل، ج8، ص17؛ سنن ابن ماجه، ج2، ص962.</ref>
===بلند نگاه داشتن مو===
 
=== بلند نگاه داشتن مو ===
  از آداب و مستحبات مختصّ مردان در حج، بلند نگه داشتن موها پيش از حج است.<ref>. کشف اللثام، ج5، ص244؛ جواهر الکلام، ج18، ص174.</ref> در روايات از زدودن موها از يک ماه پيش از حج<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص301؛ وسائل الشيعه، ج12، ص316.</ref> يا از ده روز پس از شوال<ref>. وسائل الشيعه، ج12، ص317؛ بحار الانوار، ج96، ص133.</ref> يا از ابتداي ذي حجه<ref>. الکافي، ج4، ص318؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص47.</ref> نهي شده است. در برخي روايات افزون بر موهاي سر، کوتاه کردن موي ريش هم منع شده است.<ref>. الکافي، ج4، ص317؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص47.</ref> بر اساس اين روايات، برخي کوتاه کردن موهاي سر را از آغاز ماه شوال تا قبل از حج مکروه شمرده‌اند.<ref>. وسائل الشيعه، ج12، ص319</ref>
  از آداب و مستحبات مختصّ مردان در حج، بلند نگه داشتن موها پيش از حج است.<ref>. کشف اللثام، ج5، ص244؛ جواهر الکلام، ج18، ص174.</ref> در روايات از زدودن موها از يک ماه پيش از حج<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص301؛ وسائل الشيعه، ج12، ص316.</ref> يا از ده روز پس از شوال<ref>. وسائل الشيعه، ج12، ص317؛ بحار الانوار، ج96، ص133.</ref> يا از ابتداي ذي حجه<ref>. الکافي، ج4، ص318؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص47.</ref> نهي شده است. در برخي روايات افزون بر موهاي سر، کوتاه کردن موي ريش هم منع شده است.<ref>. الکافي، ج4، ص317؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص47.</ref> بر اساس اين روايات، برخي کوتاه کردن موهاي سر را از آغاز ماه شوال تا قبل از حج مکروه شمرده‌اند.<ref>. وسائل الشيعه، ج12، ص319</ref>
===ترک گناه و معصيت===
به نظر برخي فقها و مفسران مراد از اجتناب از فسق که در آيه 197 بقره/2 توصيه شده، پرهيز از هرگونه گناه از جمله دروغ، فحش، تفاخر، لقب بد دادن و خارج شدن از حدود شرعي و ارتکاب گناه است.<ref>. مسالک الافهام الي آيات الاحکام، ج2، ص193؛ مرآة العقول، ج17، ص270؛ تفسير الکبير، ج5، ص180.</ref> امام صادق(ع) با استناد به آيه مذکور، کامل شدن حج را حفظ زبان از هر گناه و معصيت و صادر نشدن گفتاري جز خير از حج‌گزار دانسته است.<ref>. الکافي، ج4، ص338؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص296.</ref> در رواياتي ديگر به روي گرداندن خداوند از حج‌گزاراني که از معاصي پرهيز نمي کنند، اشاره شده است.<ref>. الکافي، ج4، ص286؛ وسائل الشيعه، ج12، ص11.</ref>
===شروع از مکه و ختم به مدينه===
به نظر مشهور فقها مستحب است که حج‌گزار ابتدا مکه و سپس مدينه را زيارت کند.<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص558؛ جامع احاديث الشيعه، ج10، ص491.</ref> برخي روايات با تعابير گوناگون مويد اين نظرند، از جمله برتر بودن ختم زيارت به مدينه<ref>. الکافي، ج4، ص549؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص484.</ref>، اتمام حج به زيارت رسول خدا(ص)<ref>الخصال، ص616؛ بحار الانوار، ج10، ص16.</ref>، ختم به زيارت اهل بيت (ع)<ref>. علل الشرائع، ج2، ص459؛ وسائل الشيعه، ج14، ص324.</ref> و رفتن به نزد امامان (ع) و آگاه کردن آنان از ولايت خود<ref>. الکافي، ج1، ص293؛ علل الشرائع، ج2، ص406.</ref> در برابر، در روايتي از امام صادق (ع) از برتر بودن آغاز سفر حج از مدينه ياد شده<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص559؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص439.</ref> و حديثي ديگر از مخير بودن حج‌گزار ميان شروع از مکه يا مدينه سخن گفته است<ref>. تهذيب الاحکام، ج5، ص440؛ وسائل الشيعه، ج14، ص320.</ref> از اين رو برخي از فقيهان امامي آغاز کردن سفر را از مدينه برتر دانسته‌اند.<ref>. وسائل الشيعه، ج14، ص319؛ نک: جواهر الکلام، ج20، ص81.</ref> برخي سبب افضل بودن مدينه را آن دانسته‌اند که مدينه محل احرام پيامبر(ص) براي حج بوده است<ref>. سبل الهدي، ج3، ص322؛ شفاء السقام، ص146.</ref> يا آنکه اهل بيت (ع) ابواب معرفت خدا و شناخت احکام الهي‌اند و براي ورود به خانه بايد از در خانه وارد شد<ref>. مستند الشيعه، ج13، ص330.</ref> ناقدان اين نظر گفته‌اند که ظاهرا مخاطب اين روايات، حج‌گزاراني بوده‌اند که از مناطقي چون عراق عازم سفر حج مي‌شدند زيرا عبور از مدينه بدون زيارت پيامبر(ص) و اهل بيت(ع) بي‌احترامي ‌تلقّي مي‌شود.<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص558؛ الحدائق الناضره، ج17، ص403.</ref>
===اخلاق نيک در سفر حج===
از ديگر آداب سفر حج، داشتن اخلاق نيک هنگام سفر است.<ref>. بحار الانوار، ج10، ص475؛ کشف الغطاء، ج4، ص443- 445.</ref> امام صادق(ع)، حج‌گزاران را به خلق و خوي نيک با همراهان سفر حج<ref>. مصباح الشريعه، ص48؛ مستدرک الوسائل، ج10، ص173.</ref> و امام رضا(ع) آنان را به اخلاق نيک و خوش رفتاري با همراهان و فرو بردن خشم و کم سخن گفتن و پرهيز از مجادله توصيه کرده‌اند.<ref>. مستدرک الوسائل، ج9، ص160؛ بحار الانوار، ج96، ص120.</ref>


نقل شده که پيامبر اکرم (ص) در يکي از سفرهاي حج، افراد بداخلاق را از همراه شدن با کاروان نهي کرد.<ref>. مکارم الاخلاق، ص251؛ بحار الانوار، ج73، ص273.</ref> احاديث متعدد ديگري نيز در اين باره روايت شده است..<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص296- 298؛ وسائل الشيعه، ج12، ص9- 13.</ref>
=== ترک گناه و معصيت ===
===حج پياده و تحمل سختي‌ها===
به نظر برخي فقها و مفسران مراد از اجتناب از فسق که در آيه 197 بقره/2 توصيه شده، پرهيز از هرگونه گناه از جمله دروغ، فحش، تفاخر، لقب بد دادن و خارج شدن از حدود شرعي و ارتکاب گناه است.<ref>. مسالک الافهام الي آيات الاحکام، ج2، ص193؛ مرآة العقول، ج17، ص270؛ تفسير الکبير، ج5، ص180.</ref> امام صادق (ع) با استناد به آيه مذکور، کامل شدن حج را حفظ زبان از هر گناه و معصيت و صادر نشدن گفتاري جز خير از حج‌گزار دانسته است.<ref>. الکافي، ج4، ص338؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص296.</ref> در رواياتي ديگر به روي گرداندن خداوند از حج‌گزاراني که از معاصي پرهيز نمي کنند، اشاره شده است.<ref>. الکافي، ج4، ص286؛ وسائل الشيعه، ج12، ص11.</ref>  
  از ديگر توصيه هاي معصومان درباره حج پرهيز از راحت طلبي و تحمل کردن سختي‌هاست. امير مومنان (ع) يکي از حکمت‌هاي قرار دادن خانه کعبه را در زميني سخت، تحمل مشقت بيشتر و استحقاق پاداش بالاتر دانسته است.<ref>. نهج البلاغه، خطبه 192؛ الکافي، ج4، ص199.</ref> امام صادق(ع) حج‌گزاران را به کنار نهادن دنيا و راحت طلبي هنگام سفر حج توصيه فرمود.<ref>. مصباح الشريعه، ص163؛ مستدرک الوسائل، ج10، ص172.</ref> بر اين اساس، برخي از فقها حج با پاي پياده را برتر از حج به گونه سواره<ref>. ايضاح الفوائد، ج4، ص66؛ المجموع، ج7، ص91.</ref> و حج با پاي برهنه را برتر از حج با پوشيدن کفش<ref>. وسائل الشيعه، ج11، ص78.</ref> دانسته‌اند. مستند آن، به نظر برخي آيه 27 حج/22 است که حاجيان پياده را پيش از حاجيان سواره ذکر کرده است. <ref>. زبدة البيان، ص224؛ مسالک الافهام، ج2، ص120.</ref> «ياتوک رجالا و علي کل ضامر» و نيز روايات متعدد در اين باره<ref>. وسائل الشيعه، ج11، ص79، 80؛ مستدرک الوسائل، ج8، ص29؛ جامع احاديث الشيعه، ج10، ص479.</ref> به اين امر در سيره برخي امامان شيعه از جمله امام حسن مجتبي(ع)، امام سجاد(ع) و امام کاظم(ع) نيز گزارش شده است. <ref>. تهذيب الاحکام، ج5، ص11؛ وسائل الشيعه، ج11، ص80.</ref> (نيز حج پياده)
 
=== شروع از مکه و ختم به مدينه ===
  به نظر مشهور فقها مستحب است که حج‌گزار ابتدا مکه و سپس مدينه را زيارت کند.<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص558؛ جامع احاديث الشيعه، ج10، ص491.</ref> برخي روايات با تعابير گوناگون مويد اين نظرند، از جمله برتر بودن ختم زيارت به مدينه،<ref>. الکافي، ج4، ص549؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص484.</ref> اتمام حج به زيارت رسول خدا (ص)،<ref>الخصال، ص616؛ بحار الانوار، ج10، ص16.</ref> ختم به زيارت اهل بيت (ع)<ref>. علل الشرائع، ج2، ص459؛ وسائل الشيعه، ج14، ص324.</ref> و رفتن به نزد امامان (ع) و آگاه کردن آنان از ولايت خود<ref>. الکافي، ج1، ص293؛ علل الشرائع، ج2، ص406.</ref> در برابر، در روايتي از امام صادق (ع) از برتر بودن آغاز سفر حج از مدينه ياد شده<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص559؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص439.</ref> و حديثي ديگر از مخير بودن حج‌گزار ميان شروع از مکه يا مدينه سخن گفته است<ref>. تهذيب الاحکام، ج5، ص440؛ وسائل الشيعه، ج14، ص320.</ref> از اين رو برخي از فقيهان امامي آغاز کردن سفر را از مدينه برتر دانسته‌اند.<ref>. وسائل الشيعه، ج14، ص319؛ نک: جواهر الکلام، ج20، ص81.</ref> برخي سبب افضل بودن مدينه را آن دانسته‌اند که مدينه محل احرام پيامبر (ص) براي حج بوده است<ref>. سبل الهدي، ج3، ص322؛ شفاء السقام، ص146.</ref> يا آنکه اهل بيت (ع) ابواب معرفت خدا و شناخت احکام الهي‌اند و براي ورود به خانه بايد از در خانه وارد شد<ref>. مستند الشيعه، ج13، ص330.</ref> ناقدان اين نظر گفته‌اند که ظاهرا مخاطب اين روايات، حج‌گزاراني بوده‌اند که از مناطقي چون عراق عازم سفر حج مي‌شدند زيرا عبور از مدينه بدون زيارت پيامبر (ص) و اهل بيت (ع) بي‌احترامي ‌تلقّي مي‌شود.<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص558؛ الحدائق الناضره، ج17، ص403.</ref>


تعجيل در بازگشت از سفر حج: مستحب است که حج‌گزار پس از انجام دادن اعمال حج زودتر به وطن خويش بازگردد.<ref>. جامع احاديث الشيعه، ج12، ص224؛ تذکرة الفقهاء، ج8، ص447.</ref> در روايتي پيامبر اکرم (صحج‌گزار را به تعجيل در بازگشت پس از حج فرمان داده و اجر اين عمل را بالاتر از ماندن شمرد.<ref>. المستدرک، ج1، ص259.</ref> در حديثي ديگر آن حضرت به حج‌گزاران توصيه نمود که پس از اعمال حج بيش از سه روز در مکه اقامت نکنند.<ref>. مسند الامام احمد بن حنبل، ج5، ص52؛ صحيح مسلم، ج4، ص104.</ref> امام صادق(ع) نيز بنا بر روايتي حج‌گزاران را به رجوع به وطن پس از انجام مناسک حج فرمان داد و اين کار را سبب افزايش اشتياق حج‌گزار براي رجوع مجدد به مکه دانست.<ref>. الکافي، ج4، ص230؛ وسائل الشيعه، ج13، ص234.</ref> در حديثي ديگر آن حضرت ضمن توصيه به بازگشت پس از اعمال حج، ماندن در مکه را سبب قساوت قلب حج‌گزار شمرده است.<ref>. علل الشرائع، ج3، ص446؛ وسائل الشيعه، ج13، ص234.</ref> بر اين اساس به نظر مشهور فقيهان امامي ‌و برخي فقيهان اهل سنت به استناد روايات مذکور، ماندن حج‌گزار در مکه پس از اعمال حج مکروه است.<ref>. شرائع الاسلام، ج1، 210؛ تذکرة الفقهاء، ج8، ص447؛ الحدائق الناضره، ج17، ص346.</ref> به تعبير اين روايات، توقّف زياد در مکه ممکن است اسباب خستگي حج‌گزار، کاهش احترام به مکه، ارتکاب گناه و افزايش عقوبت انسان به سبب آن و کاهش اشتياق بازگشت به اين سرزمين گردد.<ref>. جواهر الکلام، ج20، ص71؛ المجموع، ج8، ص278.</ref> در مقابل، در رواياتي ديگر مومنان به مجاورت در مکه ترغيب شده‌اند<ref>. وسائل الشيعه، ج13، ص231؛ جامع احاديث الشيعه، ج10، ص84- 88.</ref> که برخي از فقيهان با استناد به اين روايات و دلايل ديگر مجاورت در مکه را مستحب شمرده‌اند.<ref>. الرسائل العشر، ص226؛ المجموع، ج8، ص278.</ref> (نيز اقامت در مکه)
=== اخلاق نيک در سفر حج ===
از ديگر آداب سفر حج، داشتن اخلاق نيک هنگام سفر است.<ref>. بحار الانوار، ج10، ص475؛ کشف الغطاء، ج4، ص443- 445.</ref> امام صادق (عحج‌گزاران را به خلق و خوي نيک با همراهان سفر حج<ref>. مصباح الشريعه، ص48؛ مستدرک الوسائل، ج10، ص173.</ref> و امام رضا (ع) آنان را به اخلاق نيک و خوش رفتاري با همراهان و فرو بردن خشم و کم سخن گفتن و پرهيز از مجادله توصيه کرده‌اند.<ref>. مستدرک الوسائل، ج9، ص160؛ بحار الانوار، ج96، ص120.</ref>  


===وداع با کعبه===
نقل شده که پيامبر اکرم (ص) در يکي از سفرهاي حج، افراد بداخلاق را از همراه شدن با کاروان نهي کرد.<ref>. مکارم الاخلاق، ص251؛ بحار الانوار، ج73، ص273.</ref> احاديث متعدد ديگري نيز در اين باره روايت شده است.<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص296- 298؛ وسائل الشيعه، ج12، ص9- 13.</ref>
 
=== حج پياده و تحمل سختي‌ها ===
از ديگر توصيه هاي معصومان درباره حج پرهيز از راحت طلبي و تحمل کردن سختي‌هاست. امير مومنان (ع) يکي از حکمت‌هاي قرار دادن خانه کعبه را در زميني سخت، تحمل مشقت بيشتر و استحقاق پاداش بالاتر دانسته است.<ref>. نهج البلاغه، خطبه 192؛ الکافي، ج4، ص199.</ref> امام صادق (ع) حج‌گزاران را به کنار نهادن دنيا و راحت طلبي هنگام سفر حج توصيه فرمود.<ref>. مصباح الشريعه، ص163؛ مستدرک الوسائل، ج10، ص172.</ref> بر اين اساس، برخي از فقها حج با پاي پياده را برتر از حج به گونه سواره<ref>. ايضاح الفوائد، ج4، ص66؛ المجموع، ج7، ص91.</ref> و حج با پاي برهنه را برتر از حج با پوشيدن کفش<ref>. وسائل الشيعه، ج11، ص78.</ref> دانسته‌اند. مستند آن، به نظر برخي آيه 27 حج/22 است که حاجيان پياده را پيش از حاجيان سواره ذکر کرده است.<ref>. زبدة البيان، ص224؛ مسالک الافهام، ج2، ص120.</ref> «ياتوک رجالا و علي کل ضامر» و نيز روايات متعدد در اين باره<ref>. وسائل الشيعه، ج11، ص79، 80؛ مستدرک الوسائل، ج8، ص29؛ جامع احاديث الشيعه، ج10، ص479.</ref> به اين امر در سيره برخي امامان شيعه از جمله امام حسن مجتبي (ع)، امام سجاد (ع) و امام کاظم (ع) نيز گزارش شده است.<ref>. تهذيب الاحکام، ج5، ص11؛ وسائل الشيعه، ج11، ص80.</ref> (نيز حج پياده)
 
تعجيل در بازگشت از سفر حج: مستحب است که حج‌گزار پس از انجام دادن اعمال حج زودتر به وطن خويش بازگردد.<ref>. جامع احاديث الشيعه، ج12، ص224؛ تذکرة الفقهاء، ج8، ص447.</ref> در روايتي پيامبر اکرم (ص)، حج‌گزار را به تعجيل در بازگشت پس از حج فرمان داده و اجر اين عمل را بالاتر از ماندن شمرد.<ref>. المستدرک، ج1، ص259.</ref> در حديثي ديگر آن حضرت به حج‌گزاران توصيه نمود که پس از اعمال حج بيش از سه روز در مکه اقامت نکنند.<ref>. مسند الامام احمد بن حنبل، ج5، ص52؛ صحيح مسلم، ج4، ص104.</ref> امام صادق (ع) نيز بنا بر روايتي حج‌گزاران را به رجوع به وطن پس از انجام مناسک حج فرمان داد و اين کار را سبب افزايش اشتياق حج‌گزار براي رجوع مجدد به مکه دانست.<ref>. الکافي، ج4، ص230؛ وسائل الشيعه، ج13، ص234.</ref> در حديثي ديگر آن حضرت ضمن توصيه به بازگشت پس از اعمال حج، ماندن در مکه را سبب قساوت قلب حج‌گزار شمرده است.<ref>. علل الشرائع، ج3، ص446؛ وسائل الشيعه، ج13، ص234.</ref> بر اين اساس به نظر مشهور فقيهان امامي ‌و برخي فقيهان اهل سنت به استناد روايات مذکور، ماندن حج‌گزار در مکه پس از اعمال حج مکروه است.<ref>. شرائع الاسلام، ج1، 210؛ تذکرة الفقهاء، ج8، ص447؛ الحدائق الناضره، ج17، ص346.</ref> به تعبير اين روايات، توقّف زياد در مکه ممکن است اسباب خستگي حج‌گزار، کاهش احترام به مکه، ارتکاب گناه و افزايش عقوبت انسان به سبب آن و کاهش اشتياق بازگشت به اين سرزمين گردد.<ref>. جواهر الکلام، ج20، ص71؛ المجموع، ج8، ص278.</ref> در مقابل، در رواياتي ديگر مومنان به مجاورت در مکه ترغيب شده‌اند<ref>. وسائل الشيعه، ج13، ص231؛ جامع احاديث الشيعه، ج10، ص84- 88.</ref> که برخي از فقيهان با استناد به اين روايات و دلايل ديگر مجاورت در مکه را مستحب شمرده‌اند.<ref>. الرسائل العشر، ص226؛ المجموع، ج8، ص278.</ref> (نيز اقامت در مکه)
 
=== وداع با کعبه ===
از ديگر آداب و مستحبات حج، به استناد روايات<ref>. الکافي، ج4، ص530</ref> وداع با کعبه پس از اعمال حج و عمره و هنگام خروج از مکه است.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج8، ص377؛ المجموع، ج8، ص256.</ref> در روايات روش وداع و آداب آن براي حج‌گزاران بيان شده است.<ref>. الکافي، ج4، ص530؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص280.</ref> برخي از فقهاي اهل سنت وداع کعبه و طواف وداع را براي حج‌گزاران واجب دانسته‌اند.<ref>. المغني، ج2، ص485؛ المبسوط، سرخسي، ج4، ص35.</ref>
از ديگر آداب و مستحبات حج، به استناد روايات<ref>. الکافي، ج4، ص530</ref> وداع با کعبه پس از اعمال حج و عمره و هنگام خروج از مکه است.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج8، ص377؛ المجموع، ج8، ص256.</ref> در روايات روش وداع و آداب آن براي حج‌گزاران بيان شده است.<ref>. الکافي، ج4، ص530؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص280.</ref> برخي از فقهاي اهل سنت وداع کعبه و طواف وداع را براي حج‌گزاران واجب دانسته‌اند.<ref>. المغني، ج2، ص485؛ المبسوط، سرخسي، ج4، ص35.</ref>
===شريک کردن ديگران در حج و اعمال آن===
 
  از ديگر آداب حج شريک کردن ديگران در حج استحبابي و يا برخي اعمال آن همچون طواف است.<ref>. الحدائق الناضره، ج14، ص275؛ موسوعه الامام الخويي، ج30، ص383.</ref> بر پايه روايات شريک کردن ديگران در حج يا طواف مستحبي علاوه بر پاداش حج کامل براي ديگران – از جمله خويشان و يا پدر و مادر- داراي پاداش اضافه براي حج گزار به جهت صله رحم وي با خويشاوندانش است.<ref>.الکافي، ج4، ص315؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص460.</ref> حتي اگر اين افراد هزار نفر يا بيشتر باشند<ref>. الکافي، ج4، ص317.</ref> و يا در صورت فراموشي در پايان حج ديگران را در حج خود شريک نمايد.<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص462؛ وسائل الشيعه، ج11، ص204.</ref> افزون بر اين در رواياتي ديگر از بجا آوردن طواف خانه خدا از طرف ديگران چه زنده و چه مرده و نيز از جانب امامان معصوم عليهم‌السلام و فاطمه زهرا عليها السلام ياد شده و اين عمل داراي پاداش زياد دانسته شده است.<ref>. الکافي، ج4، ص315؛ وسائل الشيعه، ج11، ص197.</ref>
=== شريک کردن ديگران در حج و اعمال آن ===
===هديه گرفتن در سفر حج===
  از ديگر آداب حج شريک کردن ديگران در حج استحبابي و يا برخي اعمال آن همچون طواف است.<ref>. الحدائق الناضره، ج14، ص275؛ موسوعه الامام الخويي، ج30، ص383.</ref> بر پايه روايات شريک کردن ديگران در حج يا طواف مستحبي علاوه بر پاداش حج کامل براي ديگران – از جمله خويشان و يا پدر و مادر- داراي پاداش اضافه براي حج گزار به جهت صله رحم وي با خويشاوندانش است.<ref>. الکافي، ج4، ص315؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص460.</ref> حتي اگر اين افراد هزار نفر يا بيشتر باشند<ref>. الکافي، ج4، ص317.</ref> و يا در صورت فراموشي در پايان حج ديگران را در حج خود شريک نمايد.<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص462؛ وسائل الشيعه، ج11، ص204.</ref> افزون بر اين در رواياتي ديگر از بجا آوردن طواف خانه خدا از طرف ديگران چه زنده و چه مرده و نيز از جانب امامان معصوم عليهم‌السلام و فاطمه زهرا عليها السلام ياد شده و اين عمل داراي پاداش زياد دانسته شده است.<ref>. الکافي، ج4، ص315؛ وسائل الشيعه، ج11، ص197.</ref>
  از ديگر آداب حج خريدن هديه در اين سفر براي ديگران از جمله خويشاوندان است.<ref>. العروة الوثقي، ج2، ص215- 216؛ بحوث فقهيه، ص33.</ref> در رواياتي از امام صادق (ع) هديه حج از هزينه حج دانسته شده است<ref>. الکافي، ج4، ص280؛ وسائل الشيعه، ج11، ص148.</ref> که مراد از اين روايات طبق يک تفسير، استحباب خريد هديه براي ديگران در اين سفر است و اين که پاداش انفاق جهت خريد هديه همچون صرف هزينه براي حج است.<ref>. وسائل الشيعه، ج11، ص149.</ref> برخي با استناد به احاديث <ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص208؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص472.</ref> هديه دادن آب زمزم از سوي حج گزار را به ديگران مستحب شمرده‌اند.<ref>. وسائل الشيعه، ج13، ص245.</ref>(سوغات)
 
===عزم انجام دوباره حج===
=== هديه گرفتن در سفر حج ===
  از ديگر مستحبات حج آن است که حج‌گزار پس از اتمام حج، عزم بازگشت داشته و از خداوند انجام دوباره حج را تقاضا کرده و نداشتن چنين نيتي مکروه است.<ref>.تحرير الاحکام، ج2، ص114.</ref> در روايتي از رسول خدا و امام صادق (ع) عزم بر بازگشت به حج سبب افزايش عمر حج گزار دانسته شده<ref>.الکافي، ج4، ص281؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص220.</ref> و در احاديثي ديگر نداشتن اين نيت، سبب نزديک شدن اجل و عذاب شمرده شده است.<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص220.</ref>  
  از ديگر آداب حج خريدن هديه در اين سفر براي ديگران از جمله خويشاوندان است.<ref>. العروة الوثقي، ج2، ص215- 216؛ بحوث فقهيه، ص33.</ref> در رواياتي از امام صادق (ع) هديه حج از هزينه حج دانسته شده است<ref>. الکافي، ج4، ص280؛ وسائل الشيعه، ج11، ص148.</ref> که مراد از اين روايات طبق يک تفسير، استحباب خريد هديه براي ديگران در اين سفر است و اين که پاداش انفاق جهت خريد هديه همچون صرف هزينه براي حج است.<ref>. وسائل الشيعه، ج11، ص149.</ref> برخي با استناد به احاديث<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص208؛ تهذيب الاحکام، ج5، ص472.</ref> هديه دادن آب زمزم از سوي حج گزار را به ديگران مستحب شمرده‌اند.<ref>. وسائل الشيعه، ج13، ص245.</ref>(سوغات)
===صدقه دادن خرما هنگام ترک مکه===
 
=== عزم انجام دوباره حج ===
  از ديگر مستحبات حج آن است که حج‌گزار پس از اتمام حج، عزم بازگشت داشته و از خداوند انجام دوباره حج را تقاضا کرده و نداشتن چنين نيتي مکروه است.<ref>. تحرير الاحکام، ج2، ص114.</ref> در روايتي از رسول خدا و امام صادق (ع) عزم بر بازگشت به حج سبب افزايش عمر حج گزار دانسته شده<ref>. الکافي، ج4، ص281؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص220.</ref> و در احاديثي ديگر نداشتن اين نيت، سبب نزديک شدن اجل و عذاب شمرده شده است.<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص220.</ref>  
 
=== صدقه دادن خرما هنگام ترک مکه ===
  بر اساس روايات،<ref>. الکافي، ج4، ص533؛ وسائل الشيعه، ج14، ص292.</ref> مستحب است که حج‌گزار به نيت کفاره گناهان که در هنگام احرام مرتکب شده مقداري خرما در هنگام ترک مکه صدقه دهد.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج8، ص382؛ الحدائق الناضره، ج17، ص343.</ref> در روايتي ديگر به انجام اين عمل هم در هنگام ورود و هم خروج از مکه و مدينه توصيه شده است.<ref>. وسائل الشيعه، ج13، ص150؛ بحار الانوار، ج96، ص318.</ref>
  بر اساس روايات،<ref>. الکافي، ج4، ص533؛ وسائل الشيعه، ج14، ص292.</ref> مستحب است که حج‌گزار به نيت کفاره گناهان که در هنگام احرام مرتکب شده مقداري خرما در هنگام ترک مکه صدقه دهد.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج8، ص382؛ الحدائق الناضره، ج17، ص343.</ref> در روايتي ديگر به انجام اين عمل هم در هنگام ورود و هم خروج از مکه و مدينه توصيه شده است.<ref>. وسائل الشيعه، ج13، ص150؛ بحار الانوار، ج96، ص318.</ref>
===استقبال و تکريم حج‌گزار===
 
=== استقبال و تکريم حج‌گزار ===
به استناد روايات مستحب<ref>. الکافي، ج2، ص174 و ج4، ص264؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص228.</ref> است که پس از بازگشت حج‌گزار به وطن، ديگران به استقبال او رفته و ضمن مصافحه با او، وي را تکريم نمايند.<ref>. الحدائق الناضره، ج17، ص386- 387؛ الوافي، ج14، 1299.</ref>  
به استناد روايات مستحب<ref>. الکافي، ج2، ص174 و ج4، ص264؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص228.</ref> است که پس از بازگشت حج‌گزار به وطن، ديگران به استقبال او رفته و ضمن مصافحه با او، وي را تکريم نمايند.<ref>. الحدائق الناضره، ج17، ص386- 387؛ الوافي، ج14، 1299.</ref>  


در حديثي از امام صادق(ع) معانقه با حج‌گزار در حالي که غبار حج از بين نرفته، همانند استعلام حجر الاسود دانسته شده است.<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص300؛ وسائل الشيعه، ج11، ص445.</ref> در حديثي از اميرالمؤمنين ضمن سفارش به طلب قبولي اعمال حاجي و آمرزش گناهان او، از بوسيدن ميان دو چشم و موضع سجده حج‌گزار نيز ياد گرديده است.<ref>. الخصال، ص635.</ref>
در حديثي از امام صادق (ع) معانقه با حج‌گزار در حالي که غبار حج از بين نرفته، همانند استعلام حجر الاسود دانسته شده است.<ref>. من لايحضره الفقيه، ج2، ص300؛ وسائل الشيعه، ج11، ص445.</ref> در حديثي از اميرالمؤمنين ضمن سفارش به طلب قبولي اعمال حاجي و آمرزش گناهان او، از بوسيدن ميان دو چشم و موضع سجده حج‌گزار نيز ياد گرديده است.<ref>. الخصال، ص635.</ref>


==پانویس==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}
==منابع==


*احکام القرآن، احمد بن علي الجصاص ( -370ق.)، تحقيق عبدالسلام، بيروت، دارالکتب العلميه، 1415ق.
== منابع ==
*اضواء البيان في ايضاح القرآن بالقرآن، محمد امين الشنقيطي ( -1393ق.)، بيروت، دارالفکر، 1415ق.
* احکام القرآن، احمد بن علي الجصاص (-370ق)، تحقيق عبدالسلام، بيروت، دارالکتب العلميه، 1415ق.
*اعانه الطالبين علي حل الفاظ فتح المعين، عثمان بن محمد البکري ( -1310ق.)، بيروت، دارالفکر، 1418ق.
* اضواء البيان في ايضاح القرآن بالقرآن، محمد امين الشنقيطي (-1393ق)، بيروت، دارالفکر، 1415ق.
*اعيان الشيعه، سيد محسن الامين ( -1371ق.)، به کوشش سيد حسن الامين، بيروت، دارالتعارف، 1403ق.
* اعانه الطالبين علي حل الفاظ فتح المعين، عثمان بن محمد البکري (-1310ق)، بيروت، دارالفکر، 1418ق.
*اقبال الاعمال (الاقبال بالاعمال الحسنه فيما يعمل مره في السنه)، سيد بن طاوس (589-664ق.)، تصحيح جواد قيومي اصفهاني، قم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، 1414ق.
* اعيان الشيعه، سيد محسن الامين (-1371ق)، به کوشش سيد حسن الامين، بيروت، دارالتعارف، 1403ق.
*الاقناع في حل الفاظ ابي شجاع، محمد بن احمد الشربيني ( -977ق.)، بيروت، دارالمعرفه، بي تا.
* اقبال الاعمال (الاقبال بالاعمال الحسنه فيما يعمل مره في السنه)، سيد بن طاوس (589-664ق)، تصحيح جواد قيومي اصفهاني، قم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، 1414ق.
*الامالي، شيخ صدوق محمد بن علي بن بابويه (311-381ق.)، تصحيح قسم الدراسات الاسلاميه موسسه البعثه، تهران، انتشارات بنياد بعثت، 1417ق.
* الاقناع في حل الفاظ ابي شجاع، محمد بن احمد الشربيني (-977ق)، بيروت، دارالمعرفه، بي تا.
*الامثل في تفسير کتاب الله المنزل، ناصر مکارم شيرازي، قم، مدرسه امام علي بن ابي ‌طالب، 1421ق.
* الامالي، شيخ صدوق محمد بن علي بن بابويه (311-381ق)، تصحيح قسم الدراسات الاسلاميه موسسه البعثه، تهران، انتشارات بنياد بعثت، 1417ق.
*الانتصار، السيد المرتضي ( -436ق.)، قم، نشر الاسلامي، 1415ق.
* الامثل في تفسير کتاب الله المنزل، ناصر مکارم شيرازي، قم، مدرسه امام علي بن ابي ‌طالب، 1421ق.
*ايضاح الفوائد في شرح اشکالات القواعد، حسن بن يوسف حلي (648-771ق.)، تحقيق سيد حسين موسوي کرماني و علي پناه اشتهاردي و عبدالرحيم بروجردي، قم، انتشارات اسماعيليان، 1389ق.
* الانتصار، السيد المرتضي (-436ق)، قم، نشر الاسلامي، 1415ق.
*بحار الانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار، محمد باقر المجلسي (1037-1110ق.)، تصحيح محمد باقر بهبودي و سيد ابراهيم ميانجي و سيد محمد مهدي موسوي خرسان، بيروت، داراحياء التراث العربي و موسسه الوفاء، 1403ق.
* ايضاح الفوائد في شرح اشکالات القواعد، حسن بن يوسف حلي (648-771ق)، تحقيق سيد حسين موسوي کرماني و علي پناه اشتهاردي و عبدالرحيم بروجردي، قم، انتشارات اسماعيليان، 1389ق.
*البحر الرائق(شرح کنز الدقائق)، زين‌الدين بن ابراهيم بن نجيم ( -970ق.)، تحقيق زکريا عميرات، بيروت، دارالکتب العلميه، 1418ق.
* بحار الانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار، محمد باقر المجلسي (1037-1110ق)، تصحيح محمد باقر بهبودي و سيد ابراهيم ميانجي و سيد محمد مهدي موسوي خرسان، بيروت، داراحياء التراث العربي و موسسه الوفاء، 1403ق.
*بحوث فقهيه، حسين الحلي، بيروت، دارالزهراء، 13493ق.
* البحر الرائق (شرح کنز الدقائق)، زين‌الدين بن ابراهيم بن نجيم (-970ق)، تحقيق زکريا عميرات، بيروت، دارالکتب العلميه، 1418ق.
*بداية المجتهد و نهايه المقتصد، محمد بن احمد ابن رشد الاندلسي ( -595ق.)، تحقيق العطار، بيروت، دارالفکر، 1415ق.
* بحوث فقهيه، حسين الحلي، بيروت، دارالزهراء، 13493ق.
*بدائع الصنائع في ترتيب الشرائع، ابوبکر بن مسعود الکاساني ( -587ق.)، پاکستان، المکتبه الحبيبيه، 1409ق.
* بداية المجتهد و نهايه المقتصد، محمد بن احمد ابن رشد الاندلسي (-595ق)، تحقيق العطار، بيروت، دارالفکر، 1415ق.
*براهين الحج للفقهاء و الحجج،‏ رضا مدني کاشاني ( -1413ق.)،‏ مدرسه علميه آية الله مدني کاشاني‏، 1411ق‏.
* بدائع الصنائع في ترتيب الشرائع، ابوبکر بن مسعود الکاساني (-587ق)، پاکستان، المکتبه الحبيبيه، 1409ق.
*تاج العروس من جواهر القاموس، مرتضي الزبيدي ( -1205ق.)، تحقيق علي شيري، بيروت، دارالفکر، 1414ق.
* براهين الحج للفقهاء و الحجج، ‏ رضا مدني کاشاني (-1413ق)، ‏ مدرسه علميه آية الله مدني کاشاني‏، 1411ق‏.
*تاريخ اليعقوبي، احمد بن ابي يعقوب اليعقوبي ( -292ق.)، بيروت، دار صادر، 1415ق.
* تاج العروس من جواهر القاموس، مرتضي الزبيدي (-1205ق)، تحقيق علي شيري، بيروت، دارالفکر، 1414ق.
*تاريخ الطبري (تاريخ الامم و الملوک)، محمد بن جرير الطبري (224-310ق.)، بيروت، موسسه الاعلمي، 1403ق.
* تاريخ اليعقوبي، احمد بن ابي يعقوب اليعقوبي (-292ق)، بيروت، دار صادر، 1415ق.
*التبيان في تفسير القرآن، محمد بن حسن الطوسي (385-460ق.)، به کوشش احمد حبيب قصير عاملي، بيروت، دار ‌‌احياء ‌‌التراث ‌‌العربي، 1963م.
* تاريخ الطبري (تاريخ الامم و الملوک)، محمد بن جرير الطبري (224-310ق)، بيروت، موسسه الاعلمي، 1403ق.
*تحرير الاحکام الشرعيه علي مذهب الاماميه، حسن بن يوسف حلي (648-726ق.)، به کوشش ابراهيم بهادري، قم، انتشارات موسسه امام صادق، 1420ق.
* التبيان في تفسير القرآن، محمد بن حسن الطوسي (385-460ق)، به کوشش احمد حبيب قصير عاملي، بيروت، دار ‌احياء ‌التراث ‌العربي، 1963م.
*تحف العقول، حسن بن شعبة الحراني (قرن4ق.)، تصحيح علي اکبر غفاري، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1404ق.
* تحرير الاحکام الشرعيه علي مذهب الاماميه، حسن بن يوسف حلي (648-726ق)، به کوشش ابراهيم بهادري، قم، انتشارات موسسه امام صادق، 1420ق.
*تحفة الفقهاء، محمد بن احمد السمرقندي ( -539ق.)، بيروت، دارالکتب العلميه، 1414ق.
* تحف العقول، حسن بن شعبة الحراني (قرن4ق)، تصحيح علي اکبر غفاري، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1404ق.
*تذکرة الفقهاء، حسن بن يوسف حلي (648-726ق.)، قم، انتشارات موسسه آل البيت لاحياء التراث، 1414-1423ق.
* تحفة الفقهاء، محمد بن احمد السمرقندي (-539ق)، بيروت، دارالکتب العلميه، 1414ق.
*تفسير ابن کثير (تفسير القرآن العظيم)، اسماعيل بن عمر بن کثير (700-774ق.)، به کوشش يوسف عبدالرحمن مرعشلي، بيروت، دارالمعرفه، 1412ق.
* تذکرة الفقهاء، حسن بن يوسف حلي (648-726ق)، قم، انتشارات موسسه آل البيت لاحياء التراث، 1414-1423ق.
*التفسير الکبير، محمد بن عمر الفخر الرازي ( -606ق.)، قم، مکتب الاعلام الاسلامي، 1413ق.
* تفسير ابن کثير (تفسير القرآن العظيم)، اسماعيل بن عمر بن کثير (700-774ق)، به کوشش يوسف عبدالرحمن مرعشلي، بيروت، دارالمعرفه، 1412ق.
*التفسير الوسيط، وهبة الزحيلي، بيروت، دارالفکر، 1427ق.
* التفسير الکبير، محمد بن عمر الفخر الرازي (-606ق)، قم، مکتب الاعلام الاسلامي، 1413ق.
*تفسير قرطبي (الجامع لاحکام القرآن)، محمد بن احمد القرطبي ( -671ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربيه، 1405ق.
* التفسير الوسيط، وهبة الزحيلي، بيروت، دارالفکر، 1427ق.
*تلخيص الحبير في تخريج احاديث الرافعي الکبير، ابن حجر العسقلاني، بيروت، دارالفکر، بي تا.
* تفسير قرطبي (الجامع لاحکام القرآن)، محمد بن احمد القرطبي (-671ق)، بيروت، دار احياء التراث العربيه، 1405ق.
*تهذيب الاحکام في شرح المقنعه للشيخ المفيد، محمد بن حسن الطوسي (385-460ق.)، به کوشش سيد حسن موسوي خرسان و علي آخوندي، تهران، انتشارات دارالکتب اسلاميه، 1365ش.
* تلخيص الحبير في تخريج احاديث الرافعي الکبير، ابن حجر العسقلاني، بيروت، دارالفکر، بي تا.
*الثمر الداني علي رساله القيرواني، صالح بن عبدالله الآبي الازهري ( -1330ق.)، بيروت، مکتبه الثقافيه، بي تا.
* تهذيب الاحکام في شرح المقنعه للشيخ المفيد، محمد بن حسن الطوسي (385-460ق)، به کوشش سيد حسن موسوي خرسان و علي آخوندي، تهران، انتشارات دارالکتب اسلاميه، 1365ش.
*جامع احاديث الشيعه، اسماعيل معزي ملايري، قم، مطبعة العلميه، 1399ق.
* الثمر الداني علي رساله القيرواني، صالح بن عبدالله الآبي الازهري (-1330ق)، بيروت، مکتبه الثقافيه، بي تا.
*جامع البيان عن تاويل آي القرآن (تفسير الطبري)، محمد بن جرير الطبري (224-310ق.)، به کوشش صدقي جميل العطار، بيروت، دارالفکر، 1415ق.
* جامع احاديث الشيعه، اسماعيل معزي ملايري، قم، مطبعة العلميه، 1399ق.
*جامع السعادات، محمد مهدي نراقي (1128-1209ق.)، به کوشش سيد محمد کلانتر، نجف، دارالنعمان، 1382ق.
* جامع البيان عن تاويل آي القرآن (تفسير الطبري)، محمد بن جرير الطبري (224-310ق)، به کوشش صدقي جميل العطار، بيروت، دارالفکر، 1415ق.
*جامع الاحاديث الجامع الصغير و زوائده و الجامع الکبير، عبدالرحمن بن ابي‌بکر السيوطي (849-911ق.)، تحقيق عباس احمد صقر و احمد عبدالجواد، بيروت، دارالفکر، 1414ق.
* جامع السعادات، محمد مهدي نراقي (1128-1209ق)، به کوشش سيد محمد کلانتر، نجف، دارالنعمان، 1382ق.
*جامع المقاصد في شرح القواعد، علي بن حسين الکرکي ( -940ق.)، انتشارات موسسه آل البيت لاحياء التراث، 1408ق.
* جامع الاحاديث الجامع الصغير و زوائده و الجامع الکبير، عبدالرحمن بن ابي‌بکر السيوطي (849-911ق)، تحقيق عباس احمد صقر و احمد عبدالجواد، بيروت، دارالفکر، 1414ق.
*جواهر الکلام في شرح شرائع الاسلام، محمد حسين نجفي ( -1266ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، بي‏تا.
* جامع المقاصد في شرح القواعد، علي بن حسين الکرکي (-940ق)، انتشارات موسسه آل البيت لاحياء التراث، 1408ق.
*حاشية الدسوقي، محمد بن احمد الدسوقي ( -1230ق.)، احياء الکتب العربيه.
* جواهر الکلام في شرح شرائع الاسلام، محمد حسين نجفي (-1266ق)، بيروت، دار احياء التراث العربي، بي‏تا.
*حاشية رد المحتار ع‍ل‍ي‌ الدر ال‍م‍خ‍ت‍ار، ش‍رح‌ ال‍ت‍ن‍وي‍ر الاب‍ص‍ار ف‍ي‌ ف‍ق‍ه‌ م‍ذه‍ب‌ الام‍ام‌ اب‍ي‌ح‍ن‍ي‍ف‍ه‌ ال‍ن‍ع‍م‍ان‌، محمد امين ابن عابدين ( -1252ق.)، بيروت، دارالفکر، 1415ق.
* حاشية الدسوقي، محمد بن احمد الدسوقي (-1230ق)، احياء الکتب العربيه.
*الحج عبر الحضارات والأمم‏، ماجدة آل مرتضي المومن، تحقيق محسن الأسدي‏، تهران، ‏ مشعر، 1422ق.
* حاشية رد المحتار ع‍ل‍ي‌ الدر ال‍م‍خ‍ت‍ار، ش‍رح‌ ال‍ت‍ن‍وي‍ر الاب‍ص‍ار ف‍ي‌ ف‍ق‍ه‌ م‍ذه‍ب‌ الام‍ام‌ اب‍ي‌ح‍ن‍ي‍ف‍ه‌ ال‍ن‍ع‍م‍ان‌، محمد امين ابن عابدين (-1252ق)، بيروت، دارالفکر، 1415ق.
*حج و عمره در قرآن و حديث،‏ محمد محمدي ري شهري،‏ تهران، ‏مشعر، 1428ق.
* الحج عبر الحضارات والأمم‏، ماجدة آل مرتضي المومن، تحقيق محسن الأسدي‏، تهران، ‏ مشعر، 1422ق.
*الحج و العمره في الکتاب والسنه، محمد محمدي ري شهري، قم، دارالحديث، 1376ش.
* حج و عمره در قرآن و حديث، ‏ محمد محمدي ري شهري، ‏ تهران، ‏مشعر، 1428ق.
*الحدائق الناضره في احکام العتره الطاهره، يوسف بن احمد البحراني ( -1186ق.)، تحقيق محمد تقي ايرواني و علي آخوندي، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1363ش.
* الحج و العمره في الکتاب والسنه، محمد محمدي ري شهري، قم، دارالحديث، 1376ش.
*حواشي العلامتين عبدالحميد الشرواني و احمد بن قاسم العبادي علي تحفه المنهاج بشرح المنهاج ابن حجر الهيثمي، الشرواني ( -1301ق.)و العبادي ( -994ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، بي تا.
* الحدائق الناضره في احکام العتره الطاهره، يوسف بن احمد البحراني (-1186ق)، تحقيق محمد تقي ايرواني و علي آخوندي، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1363ش.
*الخصال المحموده و المذمومه، شيخ صدوق محمد بن علي بن بابويه (311-381ق.)، به کوشش علي اکبر غفاري، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1410ق.
* حواشي العلامتين عبدالحميد الشرواني و احمد بن قاسم العبادي علي تحفه المنهاج بشرح المنهاج ابن حجر الهيثمي، الشرواني (-1301ق) و العبادي (-994ق)، بيروت، دار احياء التراث العربي، بي تا.
*الخلاف في الاحکام، محمد بن حسن الطوسي (385-460ق.)، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1407ق.
* الخصال المحموده و المذمومه، شيخ صدوق محمد بن علي بن بابويه (311-381ق)، به کوشش علي اکبر غفاري، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1410ق.
*الرسائل العشر، احمد بن محمد بن فهد الحلي (757-841ق.)، به کوشش سيد مهدي رجايي، قم، انتشارات کتابخانه بزرگ حضرت آيت الله العظمي مرعشي نجفي، 1409ق.
* الخلاف في الاحکام، محمد بن حسن الطوسي (385-460ق)، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1407ق.
*روح المعاني في تفسير القرآن العظيم و السبع المثاني، محمود بن عبدالله الآلوسي ( -1270ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1415ق.
* الرسائل العشر، احمد بن محمد بن فهد الحلي (757-841ق)، به کوشش سيد مهدي رجايي، قم، انتشارات کتابخانه بزرگ حضرت آيت الله العظمي مرعشي نجفي، 1409ق.
*الروضه البهيه في شرح اللمعه الدمشقيه، زين الدين بن علي، شهيد ثاني (911-966ق.)، تحقيق سيد محمد کلانتر، قم، انتشارات مکتبه داوري، 1410ق.
* روح المعاني في تفسير القرآن العظيم و السبع المثاني، محمود بن عبدالله الآلوسي (-1270ق)، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1415ق.
*روضه الطالبين و عمده المتقين، يحيي بن شرف النووي (631-676ق.)، به کوشش عادل احمد عبدالموجود و علي محمد معوض، بيروت، دارالکتب العلميه، بي‏تا.
* الروضه البهيه في شرح اللمعه الدمشقيه، زين الدين بن علي، شهيد ثاني (911-966ق)، تحقيق سيد محمد کلانتر، قم، انتشارات مکتبه داوري، 1410ق.
*رياض المسائل في بيان احکام الشرع بالدلائل، سيد علي طباطبائي ( -1231ق.)، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1412ق.
* روضه الطالبين و عمده المتقين، يحيي بن شرف النووي (631-676ق)، به کوشش عادل احمد عبدالموجود و علي محمد معوض، بيروت، دارالکتب العلميه، بي‏تا.
*زبده البيان في احکام القرآن، مقدس اردبيلي احمد بن محمد ( -993ق.)، به کوشش محمد باقر بهبودي، تهران، مکتبه المرتضويه لاحياء الاثار الجعفريه، 1386ش.
* رياض المسائل في بيان احکام الشرع بالدلائل، سيد علي طباطبائي (-1231ق)، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1412ق.
*سبل الهدي و الرشاد في سيره خير العباد، محمد بن يوسف الشمس الشامي ( -942ق.)، به کوشش عادل احمد عبدالموجود و علي محمد معوض، بيروت، دارالکتب العلميه، 1414ق.
* زبده البيان في احکام القرآن، مقدس اردبيلي احمد بن محمد (-993ق)، به کوشش محمد باقر بهبودي، تهران، مکتبه المرتضويه لاحياء الاثار الجعفريه، 1386ش.
*السرائر الحاوي لتحرير الفتاوي، محمد بن احمد ابن ادريس ( -598ق.)، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1411ق.
* سبل الهدي و الرشاد في سيره خير العباد، محمد بن يوسف الشمس الشامي (-942ق)، به کوشش عادل احمد عبدالموجود و علي محمد معوض، بيروت، دارالکتب العلميه، 1414ق.
*سنن ابن ماجه، محمد بن زيد الربعي ابن ماجه ( -275ق.)، به کوشش محمدفؤاد عبدالباقي، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1395ق.
* السرائر الحاوي لتحرير الفتاوي، محمد بن احمد ابن ادريس (-598ق)، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1411ق.
*سنن ابي داود، ابو داود سليمان بن الاشعث ( -275ق.)، تحقيق و تعليق سعيد محمد اللحام، بيروت، دارالفکر، 1410ق.
* سنن ابن ماجه، محمد بن زيد الربعي ابن ماجه (-275ق)، به کوشش محمدفؤاد عبدالباقي، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1395ق.
*سنن الترمذي (الجامع الصحيح)، محمد عيسي الترمذي ( -279ق.)، به کوشش عبدالوهاب عبداللطيف، بيروت، دارالفکر، 1402ق.
* سنن ابي داود، ابو داود سليمان بن الاشعث (-275ق)، تحقيق و تعليق سعيد محمد اللحام، بيروت، دارالفکر، 1410ق.
*السنن الکبري، احمد بن الحسين البيهقي (384-458ق.)، بيروت، دارالفکر، 1416ق.، 1416ق.
* سنن الترمذي (الجامع الصحيح)، محمد عيسي الترمذي (-279ق)، به کوشش عبدالوهاب عبداللطيف، بيروت، دارالفکر، 1402ق.
*السيرة الحلبيه، نورالدين علي بن احمد الحلبي ( -1044ق.)، بيروت، دارالمعرفه، 1400ق.
* السنن الکبري، احمد بن الحسين البيهقي (384-458ق)، بيروت، دارالفکر، 1416ق. 1416ق.
*شرائع الاسلام في مسائل الحلال و الحرام، جعفر بن حسن محقق حلي (602-676ق.)، به کوشش سيد صادق شيرازي، تهران، انتشارات استقلال، 1409ق.
* السيرة الحلبيه، نورالدين علي بن احمد الحلبي (-1044ق)، بيروت، دارالمعرفه، 1400ق.
*شرح اصول کافي، محمد صالح مازندراني ( -1081ق.)، تصحيح سيد علي عاشور، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1421ق.
* شرائع الاسلام في مسائل الحلال و الحرام، جعفر بن حسن محقق حلي (602-676ق)، به کوشش سيد صادق شيرازي، تهران، انتشارات استقلال، 1409ق.
*الشرح الکبير، عبدالرحمن بن قدامه ( -682ق.)، بيروت، دارالکتب العربي.
* شرح اصول کافي، محمد صالح مازندراني (-1081ق)، تصحيح سيد علي عاشور، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1421ق.
*شفاء السقام في زياره خير الانام، تقي الدين السبکي ( -756ق.)، تحقيق الحسيني الجلالي، 1419ق.
* الشرح الکبير، عبدالرحمن بن قدامه (-682ق)، بيروت، دارالکتب العربي.
*صحيح البخاري، محمد بن اسماعيل البخاري ( -‌256‌ق.)، به کوشش عبدالعزيز بن عبدالله ‌بن ‌باز، بيروت، دارالفکر، 1401ق.
* شفاء السقام في زياره خير الانام، تقي الدين السبکي (-756ق)، تحقيق الحسيني الجلالي، 1419ق.
*صحيح مسلم، مسلم بن حجاج نيشابوري (206-261ق.)، تصحيح محمد فواد عبدالباقي، بيروت، دارالفکر، 1419ق.
* صحيح البخاري، محمد بن اسماعيل البخاري (-‌256‌ق)، به کوشش عبدالعزيز بن عبدالله ‌بن ‌باز، بيروت، دارالفکر، 1401ق.
*الصحيح من سيره النبي الاعظم، جعفر مرتضي عاملي، قم، دارالحديث، 1426ق.
* صحيح مسلم، مسلم بن حجاج نيشابوري (206-261ق)، تصحيح محمد فواد عبدالباقي، بيروت، دارالفکر، 1419ق.
*صهباي حج، عبدالله جوادي آملي، تنظيم حسن واعظي محمدي، قم، اسراء، 1377ش.
* الصحيح من سيره النبي الاعظم، جعفر مرتضي عاملي، قم، دارالحديث، 1426ق.
*العروة الوثقي، سيد محمد کاظم طباطبايي يزدي (1247-1337ق.)، قم، انتشارات مرکز فقهي ائمه اطهار، 1422ق.
* صهباي حج، عبدالله جوادي آملي، تنظيم حسن واعظي محمدي، قم، اسراء، 1377ش.
*علل الشرائع و الاحکام، شيخ صدوق محمد بن علي بن بابويه (311-381ق.)، به کوشش سيد محمد صادق بحرالعلوم، نجف، مکتبه الحيدريه، 1385ق.
* العروة الوثقي، سيد محمد کاظم طباطبايي يزدي (1247-1337ق)، قم، انتشارات مرکز فقهي ائمه اطهار، 1422ق.
*عمدة القاري، محمود بن احمد البدرالعيني ( -855ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي.
* علل الشرائع و الاحکام، شيخ صدوق محمد بن علي بن بابويه (311-381ق)، به کوشش سيد محمد صادق بحرالعلوم، نجف، مکتبه الحيدريه، 1385ق.
*العين، الخليل بن احمد الفراهيدي ( -170ق.)، به کوشش مهدي المخزومي و ابراهيم السامرائي، قم، دارالهجره، 1409ق.
* عمدة القاري، محمود بن احمد البدرالعيني (-855ق)، بيروت، دار احياء التراث العربي.
*فتح الباري ش‍رح‌ ص‍ح‍ي‍ح‌ الام‍ام‌ اب‍ي‌عبدالله‌ م‍ح‍م‍د ب‍ن‌ اس‍م‍اع‍ي‍ل‌ ال‍ب‍خ‍اري، ابن حجر العسقلاني (773-852ق.)، شرح عبدالعزيز بن عبدالله بن باز، تحقيق محمد فواد عبدالباقي و محب الدين خطيب، بيروت، دارالمعرفه، بي‏تا.
* العين، الخليل بن احمد الفراهيدي (-170ق)، به کوشش مهدي المخزومي و ابراهيم السامرائي، قم، دارالهجره، 1409ق.
*فتح العزيز، عبدالکريم بن محمد الرافعي ( -623ق.)، دارالفکر.
* فتح الباري ش‍رح‌ ص‍ح‍ي‍ح‌ الام‍ام‌ اب‍ي‌عبدالله‌ م‍ح‍م‍د ب‍ن‌ اس‍م‍اع‍ي‍ل‌ ال‍ب‍خ‍اري، ابن حجر العسقلاني (773-852ق)، شرح عبدالعزيز بن عبدالله بن باز، تحقيق محمد فواد عبدالباقي و محب الدين خطيب، بيروت، دارالمعرفه، بي‏تا.
*فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بيت، سيد محمود شاهرودي، قم، دائرة المعارف فقه اسلامي، 1382ش.
* فتح العزيز، عبدالکريم بن محمد الرافعي (-623ق)، دارالفکر.
*الفقه الاسلا مي‌وادلته، وهبة الزحيلي، دمشق، دارالفکر، 1418ق.
* فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بيت، سيد محمود شاهرودي، قم، دائرة المعارف فقه اسلامي، 1382ش.
*فقه الحج بحوث استدلاليه في الحج، لطف الله صافي گلپايگاني، قم، موسسه سيده المعصومه، 1423ق.
* الفقه الاسلا مي‌وادلته، وهبة الزحيلي، دمشق، دارالفکر، 1418ق.
*فقه الصادق عليه السلام، سيد محمد صادق حسيني روحاني، قم، دارالکتاب، 1413ق.
* فقه الحج بحوث استدلاليه في الحج، لطف الله صافي گلپايگاني، قم، موسسه سيده المعصومه، 1423ق.
*فقه القرآن، قطب الدين الراوندي ( -573ق.)، به کوشش سيد احمد حسيني اشکوري، قم، انتشارات کتابخانه بزرگ حضرت آيت الله العظمي مرعشي نجفي، 1405ق.
* فقه الصادق عليه السلام، سيد محمد صادق حسيني روحاني، قم، دارالکتاب، 1413ق.
*الفقه علي المذاهب الاربعه و مذهب اهل‌ البيت، عبدالرحمن الجزيري ( -1360ق.)، بيروت، دارالثقلين، 1419ق.
* فقه القرآن، قطب الدين الراوندي (-573ق)، به کوشش سيد احمد حسيني اشکوري، قم، انتشارات کتابخانه بزرگ حضرت آيت الله العظمي مرعشي نجفي، 1405ق.
*قواعد الاحکام في معرفه الحلال و الحرام، حسن بن يوسف حلي (648-726ق.)، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1413ق.
* الفقه علي المذاهب الاربعه و مذهب اهل‌ البيت، عبدالرحمن الجزيري (-1360ق)، بيروت، دارالثقلين، 1419ق.
*الکافي، محمد بن يعقوب کليني ( -329ق.)، به کوشش علي اکبر غفاري، تهران، انتشارات دارالکتب اسلاميه، 1375ش.
* قواعد الاحکام في معرفه الحلال و الحرام، حسن بن يوسف حلي (648-726ق)، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1413ق.
*الکامل في التاريخ، علي بن محمد ابن الاثير ( -630ق.)، بيروت، دار صادر، 1385ق.
* الکافي، محمد بن يعقوب کليني (-329ق)، به کوشش علي اکبر غفاري، تهران، انتشارات دارالکتب اسلاميه، 1375ش.
*کشاف القناع عن متن الاقناع، منصور بن يونس البهوتي ( -1052ق.)، به کوشش محمد حسن محمد اسماعيل شافعي، بيروت، دارالکتب العلميه، 1418ق.
* الکامل في التاريخ، علي بن محمد ابن الاثير (-630ق)، بيروت، دار صادر، 1385ق.
*کشف الغطاء، جعفر بن خضر، کاشف الغطاء ( -1227ق.)، اصفهان، مهدوي.
* کشاف القناع عن متن الاقناع، منصور بن يونس البهوتي (-1052ق)، به کوشش محمد حسن محمد اسماعيل شافعي، بيروت، دارالکتب العلميه، 1418ق.
*کشف اللثام، محمد بن الحسن الفاضل الهندي ( -1137ق.)، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1416ق.
* کشف الغطاء، جعفر بن خضر، کاشف الغطاء (-1227ق)، اصفهان، مهدوي.
*کنز العمال في سنن الاقوال و الافعال، علي بن حسام الدين الهندي ( -975ق.)، به کوشش بکري حياني و صفوه السقاء، بيروت، موسسه الرساله، 1409ق.
* کشف اللثام، محمد بن الحسن الفاضل الهندي (-1137ق)، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1416ق.
*لسان العرب، محمد بن مکرم ابن منظور (630-711ق.)، قم، انتشارات ادب الحوزه، 1405ق.
* کنز العمال في سنن الاقوال و الافعال، علي بن حسام الدين الهندي (-975ق)، به کوشش بکري حياني و صفوه السقاء، بيروت، موسسه الرساله، 1409ق.
*المبسوط، محمد بن احمد السرخسي ( -483ق.)، بيروت، دارالمعرفه، 1406ق.
* لسان العرب، محمد بن مکرم ابن منظور (630-711ق)، قم، انتشارات ادب الحوزه، 1405ق.
*مجمع البيان في تفسير القرآن، الفضل بن الحسن الطبرسي (468-548ق.)، به کوشش گروهي از علما، بيروت، موسسه الاعلمي، 1415ق.
* المبسوط، محمد بن احمد السرخسي (-483ق)، بيروت، دارالمعرفه، 1406ق.
*المجموع شرح المهذب، يحيي بن شرف النووي (631-676ق.)، بيروت، دارالفکر.
* مجمع البيان في تفسير القرآن، الفضل بن الحسن الطبرسي (468-548ق)، به کوشش گروهي از علما، بيروت، موسسه الاعلمي، 1415ق.
*مختلف الشيعه في احکام الشريعه، حسن بن يوسف حلي (648-726ق.)، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1412ق.
* المجموع شرح المهذب، يحيي بن شرف النووي (631-676ق)، بيروت، دارالفکر.
*مدارک الاحکام في شرح شرائع الاسلام، سيد محمد بن علي موسوي عاملي (956 – 1009ق.)، قم، انتشارات موسسه آل البيت لاحياء التراث، 1410ق.
* مختلف الشيعه في احکام الشريعه، حسن بن يوسف حلي (648-726ق)، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1412ق.
*المدونه الکبري، روايت سحنون بن سعيد التنوخي عن عبدالرحمن بن قاسم عن ابي عبدالله مالک بن انس، قاهره، دارالسعاده، بي تا.
* مدارک الاحکام في شرح شرائع الاسلام، سيد محمد بن علي موسوي عاملي (956 – 1009ق)، قم، انتشارات موسسه آل البيت لاحياء التراث، 1410ق.
*مراسم العلويه في الاحکام النبويه، حمزة بن عبدالعزيز الديلمي (م0448.ق)، تحقيق محسن الحسيني الاميني، قم، اهل البيت، 1414ق.
* المدونه الکبري، روايت سحنون بن سعيد التنوخي عن عبدالرحمن بن قاسم عن ابي عبدالله مالک بن انس، قاهره، دارالسعاده، بي تا.
*مراه العقول في شرح اخبار آل الرسول، محمد باقر المجلسي (1037-1110ق.)، به کوشش سيد هاشم رسولي محلاتي، تهران، انتشارات دارالکتب اسلاميه، 1363ش.
* مراسم العلويه في الاحکام النبويه، حمزة بن عبدالعزيز الديلمي (م0448. ق)، تحقيق محسن الحسيني الاميني، قم، اهل البيت، 1414ق.
*مسالک الافهام الي آيات الاحکام، فاضل جواد الکاظمي ( -1065.ق)، تحقيق شريف زاده، مرتضويه، 1347ق.
* مراه العقول في شرح اخبار آل الرسول، محمد باقر المجلسي (1037-1110ق)، به کوشش سيد هاشم رسولي محلاتي، تهران، انتشارات دارالکتب اسلاميه، 1363ش.
*مسالک الافهام الي تنقيح شرائع الاسلام، زين الدين بن علي، شهيد ثاني (911-966ق.)، قم، انتشارات معارف اسلامي، 1416ق.
* مسالک الافهام الي آيات الاحکام، فاضل جواد الکاظمي (-1065. ق)، تحقيق شريف زاده، مرتضويه، 1347ق.
*مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، حسين نوري الطبرسي (1254-1320ق.)، قم، انتشارات موسسه آل البيت لاحياء التراث، 1408ق.
* مسالک الافهام الي تنقيح شرائع الاسلام، زين الدين بن علي، شهيد ثاني (911-966ق)، قم، انتشارات معارف اسلامي، 1416ق.
*المستدرک علي الصحيحين، محمد بن عبدالله الحکام النيسابوري ( -405ق.)، تحقيق مرعشلي، بيروت، دارالمعرفه، 1406ق.
* مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، حسين نوري الطبرسي (1254-1320ق)، قم، انتشارات موسسه آل البيت لاحياء التراث، 1408ق.
*مستمسک العروة الوثقي، سيد محسن حکيم ( -1390ق.)، قم، انتشارات کتابخانه بزرگ حضرت آيت الله العظمي مرعشي نجفي، 1404ق.
* المستدرک علي الصحيحين، محمد بن عبدالله الحکام النيسابوري (-405ق)، تحقيق مرعشلي، بيروت، دارالمعرفه، 1406ق.
*مستند الشيعه في احکام الشريعه، احمد بن محمدمهدي النراقي (1185-1245ق.)، قم، انتشارات موسسه آل البيت لاحياء التراث، 1415ق.
* مستمسک العروة الوثقي، سيد محسن حکيم (-1390ق)، قم، انتشارات کتابخانه بزرگ حضرت آيت الله العظمي مرعشي نجفي، 1404ق.
*مسند الامام احمد بن حنبل، احمد بن حنبل ( -241ق.)، بيروت، دارالصادر، بي تا.
* مستند الشيعه في احکام الشريعه، احمد بن محمدمهدي النراقي (1185-1245ق)، قم، انتشارات موسسه آل البيت لاحياء التراث، 1415ق.
*مصباح الشريعه، المنسوب امام جعفر الصادق(ع) ( -148ق.)، بيروت، الاعلمي‌1400ق.
* مسند الامام احمد بن حنبل، احمد بن حنبل (-241ق)، بيروت، دارالصادر، بي تا.
*المعتبر في شرح المختصر، جعفر بن حسن محقق حلي (602-676ق.)، قم، انتشارات سيد الشهداء، 1364ش.
* مصباح الشريعه، المنسوب امام جعفر الصادق (ع) (-148ق)، بيروت، الاعلمي‌1400ق.
*معجم الفاظ الفقه الجعفري، احمد فتح الله، الدمام، مطابع المدخول، 1415ق.
* المعتبر في شرح المختصر، جعفر بن حسن محقق حلي (602-676ق)، قم، انتشارات سيد الشهداء، 1364ش.
*معجم الفروق اللغويه، ابوهلال العسکري ( -395ق.)، قم، نشر الاسلامي، 1412ق.
* معجم الفاظ الفقه الجعفري، احمد فتح الله، الدمام، مطابع المدخول، 1415ق.
*معجم مقاييس اللغه، احمد بن فارس ( -‌395‌ق.)، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، 1404‌ق.
* معجم الفروق اللغويه، ابوهلال العسکري (-395ق)، قم، نشر الاسلامي، 1412ق.
*مغني المحتاج الي معرفه معاني الفاظ المنهاج، محمد بن احمد الشربيني ( -977ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1377ق.
* معجم مقاييس اللغه، احمد بن فارس (-‌395‌ق)، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، 1404‌ق.
*المغني، عبدالله بن قدامه ( -620ق.)، بيروت، دارالکتب العلميه.
* مغني المحتاج الي معرفه معاني الفاظ المنهاج، محمد بن احمد الشربيني (-977ق)، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1377ق.
*المقنعه، شيخ مفيد محمد بن محمد بن النعمان (336-413ق.)، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1410ق.
* المغني، عبدالله بن قدامه (-620ق)، بيروت، دارالکتب العلميه.
*مکارم الاخلاق، الفضل بن الحسن الطبرسي (قرن6ق.)، قم، انتشارات شريف الرضي، 1392ق.
* المقنعه، شيخ مفيد محمد بن محمد بن النعمان (336-413ق)، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1410ق.
*من لايحضره الفقيه، شيخ صدوق محمد بن علي بن بابويه (311-381ق.)، تحقيق و تصحيح علي اکبر غفاري، قم، دفتر انتشارات اسلامي، چاپ دوم، 1404ق.
* مکارم الاخلاق، الفضل بن الحسن الطبرسي (قرن6ق)، قم، انتشارات شريف الرضي، 1392ق.
*منتهي المطلب في تحقيق المذهب، حسن بن يوسف حلي (648-726ق.)، مشهد، انتشارات بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي، 1414ق.
* من لايحضره الفقيه، شيخ صدوق محمد بن علي بن بابويه (311-381ق)، تحقيق و تصحيح علي اکبر غفاري، قم، دفتر انتشارات اسلامي، چاپ دوم، 1404ق.
*مواهب الجليل، محمد بن محمد الحطاب الرعيني ( -954ق.)، تحقيق زکريا عميرات، بيروت، دارالکتب العلميه، 1416ق.
*منتهي المطلب في تحقيق المذهب، حسن بن يوسف حلي (648-726ق)، مشهد، انتشارات بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي، 1414ق.
*موسوعه الامام الخويي، سيد ابوالقاسم موسوي خويي (1317-1413ق.)، قم، انتشارات احياء آثار الخويي، 1418ق.
* مواهب الجليل، محمد بن محمد الحطاب الرعيني (-954ق)، تحقيق زکريا عميرات، بيروت، دارالکتب العلميه، 1416ق.
*الميزان في تفسير القرآن، سيد محمد حسين طباطبايي (1282-1360ش.)، بيروت، موسسه الاعلمي، 1393ق.
* موسوعه الامام الخويي، سيد ابوالقاسم موسوي خويي (1317-1413ق)، قم، انتشارات احياء آثار الخويي، 1418ق.
*النجعه في شرح اللمعه، محمد تقي تستري، تهران، صدوق، 1406ق.
* الميزان في تفسير القرآن، سيد محمد حسين طباطبايي (1282-1360ش)، بيروت، موسسه الاعلمي، 1393ق.
*تفسير نور الثقلين، عبدعلي بن جمعه العروسي الحويزي ( -1112ق.)، به کوشش سيد هاشم رسولي محلاتي، قم، اسماعيليان، 1373ش.
* النجعه في شرح اللمعه، محمد تقي تستري، تهران، صدوق، 1406ق.
*نهج البلاغه، شريف الرضي (م 406ق.)، شرح صبحي صالح، قم، دارالاسوه، 1415ق.
* تفسير نور الثقلين، عبدعلي بن جمعه العروسي الحويزي (-1112ق)، به کوشش سيد هاشم رسولي محلاتي، قم، اسماعيليان، 1373ش.
*نيل الاوطار: شرح منتقي الاخبار من الحاديث سيد الاخيار، محمد بن علي الشکوکاني ( -1255ق.)، بيروت، دارالجيل، 1973م.
* نهج البلاغه، شريف الرضي (م 406ق)، شرح صبحي صالح، قم، دارالاسوه، 1415ق.
*الوافي، محمد بن شاه مرتضي فيض کاشاني (1006-1091ق.)، تحقيق ضياء الدين حسيني و کمال الدين فقيه ايماني، اصفهان، کتابخانه اميرالمومنين، 1406ق.
* نيل الاوطار: شرح منتقي الاخبار من الحاديث سيد الاخيار، محمد بن علي الشکوکاني (-1255ق)، بيروت، دارالجيل، 1973م.
*وسائل الشيعه (تفصيل وسائل الشيعه الي تحصيل مسائل الشريعه)، محمد بن الحسن الحر العاملي (1033-1104ق.)، به کوشش عبدالرحيم رباني شيرازي، بيروت، داراحياء التراث العربي، 1403ق.
* الوافي، محمد بن شاه مرتضي فيض کاشاني (1006-1091ق)، تحقيق ضياء الدين حسيني و کمال الدين فقيه ايماني، اصفهان، کتابخانه اميرالمومنين، 1406ق.
*هدي المتقين إلي شريعة سيد المرسلين‌، نجفي، کاشف الغطاء، جعفر کاشف الغطاء(م1361ق)‌، نجف، مطبعة کاشف الغطاء‌، 1423ه‍ ق‌.
* وسائل الشيعه (تفصيل وسائل الشيعه الي تحصيل مسائل الشريعه)، محمد بن الحسن الحر العاملي (1033-1104ق)، به کوشش عبدالرحيم رباني شيرازي، بيروت، داراحياء التراث العربي، 1403ق.
*سيد جعفر صادقي فدکي
* هدي المتقين إلي شريعة سيد المرسلين‌، نجفي، کاشف الغطاء، جعفر کاشف الغطاء (م1361ق)‌، نجف، مطبعة کاشف الغطاء‌، 1423ه‍ ق‌.
* سيد جعفر صادقي فدکي
۱۵٬۶۱۴

ویرایش