←ویژگیهای ظاهری و اخلاقی، نقش انگشتر
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
===ویژگیهای ظاهری و اخلاقی، نقش انگشتر=== | ===ویژگیهای ظاهری و اخلاقی، نقش انگشتر=== | ||
برخی گفتهاند: عبدالله و حفصه پیش از عمر اسلام آوردهاند<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۲۰۹.</ref>؛ ولی خود او منکر این تقدم است.<ref>الاستیعاب، ج۳، ص۹۵۰.</ref> گروهی برآنند که هجرت او پیش از هجرت پدرش بوده است.<ref>اسد الغابه، ج۳، ص۲۲۷.</ref> از نظر ظاهر شباهتی فراوان به پدرش عمر داشت.<ref>الطبقات، ج۴، ص۱۴۵.</ref> میانبالا و تنومند بود و موهایی بلند داشت که آن را خضاب میکرد و سبیلهایش را میتراشید.<ref>نک: الطبقات، ج۴، ص۱۷۶-۱۸۱؛ البدایة و النهایه، ج۹، ص۷.</ref> برخی در زمان حیاتش او را بخیل، متعصب و دارای لکنت زبان معرفی کردهاند.<ref>المعرفة و التاریخ، ج۱، ص۴۹۲؛ سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۲۱۹.</ref> نقش انگشتری او “عبدالله بن عمر» بود<ref>الطبقات، ج۴، ص۱۷۶؛ فتح الباری، ج۱۰، ص۲۷۶.</ref> که نشان میدهد توجهی ویژه به خود داشته است.<ref>عبدالله بن عمر، ص۲۱.</ref> در منابع از پارسایی و عبادتش سخن رفته است. بر پایه [[روایت|روایتی]]، [[پیامبر(ص)]] به همسرش حفصه، خواهر عبدالله، گفت: اگر برادرت شب زندهداری کند، مردی نیکو خواهد بود. از آن پس وی شبها برای عبادت برمیخاست.<ref>الطبقات، ج۴، ص۱۴۷؛ انساب الاشراف، ج۱۰، ص۴۴۷.</ref> روایت شده که او از اقدام برادرش عبیدالله که زن و دختر [[ابولؤلؤ]]، قاتل [[عمر بن خطاب]]، را به ناحق کشت، خشنود گشت و خواهرش حفصه را که مشوق عبیدالله در این کار بود، دعا کرد.<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۶۱؛ الطبقات، ج۳، ص۳۵۶.</ref> ابن شبّه نقل کرده است که عمر وی را به سبب میگساری حد زد.<ref>تاریخ المدینه، ج۳، ص۸۴۲.</ref> | |||
وی را عابد و پرهیزگار<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۲۳۵.</ref> و صوفی منش<ref>الطبقات، ج۴، ص۱۵۰، ۱۶۵-۱۶۶، ۱۷۱-۱۷۳.</ref> معرفی کردهاند. با وجود این، او را در لباسهای بسیار گرانبها هم دیدهاند.<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۲۱۲.</ref> وی میکوشید از درگیریهای مسلمانان دوری گزیند و از همین روی، اطرافیانش به وی اعتراض میکردند.<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۲۲۸.</ref> بر پایه گزارشهای تاریخی، شخصیتی ثابت و متعادل نداشته و به ویژه در رویکردهای سیاسی و اجتماعی، رویکردی یگانه نداشته است. گزارش شده که در نامههایش به دیگران، حتی خلیفه وقت، نام خود را مقدم میداشت. آنگاه که میخواست با عبدالملک بیعت کند، نیز در نامهای خطاب به او نام خود را مقدم کرد.<ref>الطبقات، ج۴، ص۱۵۲؛ تاریخ دمشق، ج۳۱، ص۱۹۴.</ref> گفتهاند حتی اگر برای پدرش نامه مینوشت، آغازش چنین بود: از عبدالله بن عمر به عمر بن خطاب.<ref>الطبقات، ج۴، ص۱۵۳.</ref> | وی را عابد و پرهیزگار<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۲۳۵.</ref> و صوفی منش<ref>الطبقات، ج۴، ص۱۵۰، ۱۶۵-۱۶۶، ۱۷۱-۱۷۳.</ref> معرفی کردهاند. با وجود این، او را در لباسهای بسیار گرانبها هم دیدهاند.<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۲۱۲.</ref> وی میکوشید از درگیریهای مسلمانان دوری گزیند و از همین روی، اطرافیانش به وی اعتراض میکردند.<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۲۲۸.</ref> بر پایه گزارشهای تاریخی، شخصیتی ثابت و متعادل نداشته و به ویژه در رویکردهای سیاسی و اجتماعی، رویکردی یگانه نداشته است. گزارش شده که در نامههایش به دیگران، حتی خلیفه وقت، نام خود را مقدم میداشت. آنگاه که میخواست با [[عبدالملک مروان|عبدالملک]] بیعت کند، نیز در نامهای خطاب به او نام خود را مقدم کرد.<ref>الطبقات، ج۴، ص۱۵۲؛ تاریخ دمشق، ج۳۱، ص۱۹۴.</ref> گفتهاند حتی اگر برای پدرش نامه مینوشت، آغازش چنین بود: از عبدالله بن عمر به عمر بن خطاب.<ref>الطبقات، ج۴، ص۱۵۳.</ref> | ||
===شرکت در غزوهها و جنگها=== | ===شرکت در غزوهها و جنگها=== |