۵٬۱۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' <ref>' به '<ref>') |
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
==دشمنی با پیامبر== | ==دشمنی با پیامبر== | ||
ابوجهل | ابوجهل پس از آشکار شدن دعوت پیامبر، از دشمنان سرسخت وی و مسلمانان بود. او [[نبوت|نبوّت]] را بر پایه فرهنگ قبیلگی تحلیل میکرد<ref>جامع البیان، ج۷، ص۲۴۰.</ref> و میگفت: ما و فرزندان [[عبدمناف]] در شَرَف و بزرگی به رقابت برخاستیم. اطعام کردند و اطعام کردیم؛ عطا کردند و عطا کردیم تا به نزدیک هم رسیدیم. گفتند: از ما پیامبری است که بر او وحی میشود. به خدا سوگند! هرگز بدو ایمان نیاورده، تصدیقش نخواهیم کرد.<ref>السیر و المغازی، ص۲۱۰.</ref> | ||
در گزارشی دیگر، ابوجهل در پاسخ اخنس بن شریق، از دشمنان پیامبر که درباره ایشان پرسیده بود، به رغم تأکید بر صداقت پیامبر، از پذیرش نبوت پیامبر تنها به دلیل تعصب قبیلگی و اینکه [[بنیقصی]] خاندان پیامبر، ریاست [[مکه]] و مناصب [[کعبه]] را نیز عهدهدار بودند، سر باززد و گفت: با پذیرش [[نبوت]] محمد، چه چیزی برای دیگر تیرههای قریش میماند؟ گفتهاند آیه ۳۳ [[سوره انعام]] درباره این سخن وی نازل شده است که ضمن عدم تکذیب پیامبر، قرآن را انکار میکرد:<ref>نک جامع البیان، ج۷، ص۲۴۰؛ مجمع البیان، ج۴، ص۴۵۵.</ref> | در گزارشی دیگر، ابوجهل در پاسخ اخنس بن شریق، از دشمنان پیامبر که درباره ایشان پرسیده بود، به رغم تأکید بر صداقت پیامبر، از پذیرش نبوت پیامبر تنها به دلیل تعصب قبیلگی و اینکه [[بنیقصی]] خاندان پیامبر، ریاست [[مکه]] و مناصب [[کعبه]] را نیز عهدهدار بودند، سر باززد و گفت: با پذیرش [[نبوت]] محمد، چه چیزی برای دیگر تیرههای قریش میماند؟ گفتهاند آیه ۳۳ [[سوره انعام]] درباره این سخن وی نازل شده است که ضمن عدم تکذیب پیامبر، قرآن را انکار میکرد:<ref>نک جامع البیان، ج۷، ص۲۴۰؛ مجمع البیان، ج۴، ص۴۵۵.</ref> {فإنّهم لایکذّبونک و لکنّ الظالمین بآیاتِ اللهِ یجحَدونَ}. | ||
==اقدامات ابوجهل برضد اسلام== | ==اقدامات ابوجهل برضد اسلام== | ||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
وی برای بازگرداندن عیاش بن ابیربیعه، برادر مادریاش که به اسلام گرویده و به [[یثرب]] مهاجرت کرده بود، تمام تلاش خود را به کار گرفت و پس از بازگرداندنش او را شکنجه کرد.<ref>الطبقات، ج۳، ص۲۰۶؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۵.</ref> همچنین برادر خود سلمه را که پس از هجرت دوم به [[حبشه]] به [[مکه]] بازگشته بود، حبس کرد و او تا سال پنجم هجری نتوانست به [[مدینه]] هجرت کند.<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۲۳۷.</ref> ابوجهل با متهمکردن پیامبر به سحر، مسلمانان را پیروان فردی جادوگر میخواند. آیه ۸ سوره فرقان {وَقَالَ الظَّالِمُونَ إِن تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلا مَسحُورًا} (و ستمكاران گفتند: «جز مردى افسونشده را دنبال نمىكنيد.») به همین سخن اشاره دارد.<ref>التعریف و الاعلام، ص۲۲۷.</ref> | وی برای بازگرداندن عیاش بن ابیربیعه، برادر مادریاش که به اسلام گرویده و به [[یثرب]] مهاجرت کرده بود، تمام تلاش خود را به کار گرفت و پس از بازگرداندنش او را شکنجه کرد.<ref>الطبقات، ج۳، ص۲۰۶؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۵.</ref> همچنین برادر خود سلمه را که پس از هجرت دوم به [[حبشه]] به [[مکه]] بازگشته بود، حبس کرد و او تا سال پنجم هجری نتوانست به [[مدینه]] هجرت کند.<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۲۳۷.</ref> ابوجهل با متهمکردن پیامبر به سحر، مسلمانان را پیروان فردی جادوگر میخواند. آیه ۸ سوره فرقان {وَقَالَ الظَّالِمُونَ إِن تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلا مَسحُورًا} (و ستمكاران گفتند: «جز مردى افسونشده را دنبال نمىكنيد.») به همین سخن اشاره دارد.<ref>التعریف و الاعلام، ص۲۲۷.</ref> | ||
ابوجهل آنگاه کهاندک ملایمت [[ولید بن مغیره]]، از بزرگان بنیمخزوم، را با پیامبر دریافت، با حیلهگری وی را بر آن داشت تا کلام خداوند را سحر بخواند.<ref>اسباب النزول، ص۴۶۸؛ مجمع البیان، ج۱۰، ص۵۸۴.</ref> آیات ۲۴ و ۲۵ [[سوره مدثر|سوره مُدثّر]] {فقال إنْ هذا إلَّا سِحرٌ یؤثَر إنْ هذا إلَّا قولُ البَشرِ} (و گفت: «اين [قرآن] جز سحرى كه [به برخى] آموختهاند نيست. اين غير از سخن بشر نيست».) بیانکننده این واقعهاند.<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۲۷۱.</ref> او در اقدامی دیگر همسو با بزرگان قریش از کسانی بود که در ایام [[حج]] راههای [[مکه]] را میان خود قسمت نموده، ضدّ پیامبر تبلیغ میکردند. قرآن در آیه ۹۰ [[سوره حجر|سوره حِجر]] به آنان اشاره کرده است: {کمَا أَنزَلنَا عَلَی المُقتَسِمِینَ} (همانگونه كه [عذاب را] بر تقسيمكنندگان نازل كرديم). او به تمسخر پیامبر و آیات قرآن میپرداخت؛ چنانکه از تمسخر وی پس از نزول آیات ۲۷-۳۰ | ابوجهل آنگاه کهاندک ملایمت [[ولید بن مغیره]]، از بزرگان بنیمخزوم، را با پیامبر دریافت، با حیلهگری وی را بر آن داشت تا کلام خداوند را سحر بخواند.<ref>اسباب النزول، ص۴۶۸؛ مجمع البیان، ج۱۰، ص۵۸۴.</ref> آیات ۲۴ و ۲۵ [[سوره مدثر|سوره مُدثّر]] {فقال إنْ هذا إلَّا سِحرٌ یؤثَر إنْ هذا إلَّا قولُ البَشرِ} (و گفت: «اين [قرآن] جز سحرى كه [به برخى] آموختهاند نيست. اين غير از سخن بشر نيست».) بیانکننده این واقعهاند.<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۲۷۱.</ref> او در اقدامی دیگر همسو با بزرگان قریش از کسانی بود که در ایام [[حج]] راههای [[مکه]] را میان خود قسمت نموده، ضدّ پیامبر تبلیغ میکردند. قرآن در آیه ۹۰ [[سوره حجر|سوره حِجر]] به آنان اشاره کرده است: {کمَا أَنزَلنَا عَلَی المُقتَسِمِینَ} (همانگونه كه [عذاب را] بر تقسيمكنندگان نازل كرديم). او به تمسخر پیامبر و آیات قرآن میپرداخت؛ چنانکه از تمسخر وی پس از نزول آیات ۲۷-۳۰ [[سوره مدثّر]] یاد شده است.<ref>مجمع البیان، ج۱۰، ص۵۸۷.</ref> برخی مفسران وی را از مصداقهای مستهزئین در آیه {إِنَّا کفَینَاک المُستَهزِئِینَ} (حجر/۱۵، ۹۵) دانستهاند.<ref>التعریف و الاعلام، ص۱۶۳.</ref> | ||
به گفته ابن سعد، طرح مشارکت مردان تیرههای مختلف قریش در قتل پیامبر، پیشنهاد ابوجهل بود. او به منظور ناتوانکردن بنیهاشم در انتقام از قاتل و بسندهکردن آنان به پذیرش خونبها این طرح را داد.<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۱-۴۸۲؛ الطبقات، ج۱، ص۱۷۶؛ المحبّر، ج۱، ص۱۶۰.</ref> آیه ۳۰ [[سوره انفال]] به این توطئه اشاره کرده است: {و إذ یمکر بِک الَّذین کفروا لِیثبِتوک أو یقتلوک أو یخرِجوک وَ یمکرونَ و یمکرُ اللهُ و اللهُ خَیرُ الماکرینَ} (و یاد کن هنگامی را که کافران با تو نیرنگ میکردند تا تو را به بند کشند یا بکشند یا [از مکه] اخراج کنند. نیرنگ میزدند و خدا تدبیر میکرد و خدا بهترین تدبیرکننده است). | به گفته ابن سعد، طرح مشارکت مردان تیرههای مختلف قریش در قتل پیامبر، پیشنهاد ابوجهل بود. او به منظور ناتوانکردن بنیهاشم در انتقام از قاتل و بسندهکردن آنان به پذیرش خونبها این طرح را داد.<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۱-۴۸۲؛ الطبقات، ج۱، ص۱۷۶؛ المحبّر، ج۱، ص۱۶۰.</ref> آیه ۳۰ [[سوره انفال]] به این توطئه اشاره کرده است: {و إذ یمکر بِک الَّذین کفروا لِیثبِتوک أو یقتلوک أو یخرِجوک وَ یمکرونَ و یمکرُ اللهُ و اللهُ خَیرُ الماکرینَ} (و یاد کن هنگامی را که کافران با تو نیرنگ میکردند تا تو را به بند کشند یا بکشند یا [از مکه] اخراج کنند. نیرنگ میزدند و خدا تدبیر میکرد و خدا بهترین تدبیرکننده است). | ||
وی همچنین همراه برخی سران قریش نزد [[ابوطالب]] رفت. آنان با تهدید به قتل پیامبر | وی همچنین همراه برخی سران قریش نزد [[ابوطالب]] رفت. آنان با تهدید به قتل پیامبر از ابوطالب خواستند تا برادرزادهاش را از دعوت بازدارد.<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۴۱۷؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۳۲۳، ۳۲۵.</ref> گفتهاند: ابوجهل سوگند یاد کرد که اگر پیامبر را در [[نماز]] ببیند، گردنش را بزند<ref>جامع البیان، ج۳۰، ص۳۲۱.</ref> یا سرش را بر صخرهای بکوبد.<ref>جامع البیان، ج۲۲، ص۱۸۳.</ref> گفتهاند:او در صدد وفا به سوگند خود بود که آیات ۹ تا ۱۴ [[سوره علق]] نازل شد و او ناکام ماند: {أَرَأَیتَ الَّذِی ینهَی عَبدًا إِذَا صَلَّی... أَلَم یعلَم بِأَنَّ اللهَ یرَی} (آيا ديدى آن كس را كه باز مىداشت، بندهاى را آنگاه كه نماز مىگزارد؟...مگر ندانسته كه خدا مىبيند؟). به باور برخی مفسران، آیات ۸ تا ۹ [[سوره یس]] نیز درباره تصمیم ابوجهل به قتل پیامبر در حال نماز نازل شده است تا ناکام بماند.<ref>التفسیر الکبیر، ج۲۶، ص۲۵۴.</ref>: {إِنَّا جَعَلنَا فِی أَعنَاقِهِم أَغلالا فَهِی إِلَی الأذقَانِ فَهُم مُقمَحُونَ وَجَعَلنَا مِن بین أَیدِیهِم سَدًّا وَمِن خَلفِهِم سَدًّا فَأَغشَینَاهُم فَهُم لا یبصِرُونَ وَسَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ } (و [ما] فراروى آنها سدى و پشت سرشان سدى نهاده و پردهاى بر [چشمان] آنان فرو گستردهايم، در نتيجه نمىتوانند ببينند. و آنان را چه بيم دهى [و] چه بيم ندهى، به حالشان تفاوت نمىكند؛ نخواهند گرويد). | ||
==درگیری با حمزه== | ==درگیری با حمزه== |
ویرایش