پرش به محتوا

کاربر:Jalalyaghmoori/کارها: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۸: خط ۳۸:
به گزارش زرکلی، این کتاب از آثار گمشده تاریخ محلی مکه است که از سال 872ق. تا سال وفات نویسنده را ‌گزارش ‌کرده است. محمد بن عمر بن ابی‌بکر بن عبداللطیف بن سالم مکی کتاب را در دو جلد نگاشته و موضوع کتاب او، وفیات و رخدادهای مکه بوده است.<ref>الاعلام، ج6، ص315؛ معجم المؤلفین، ج11، ص78.</ref>  
به گزارش زرکلی، این کتاب از آثار گمشده تاریخ محلی مکه است که از سال 872ق. تا سال وفات نویسنده را ‌گزارش ‌کرده است. محمد بن عمر بن ابی‌بکر بن عبداللطیف بن سالم مکی کتاب را در دو جلد نگاشته و موضوع کتاب او، وفیات و رخدادهای مکه بوده است.<ref>الاعلام، ج6، ص315؛ معجم المؤلفین، ج11، ص78.</ref>  
به رغم کوشش کتاب‌شناسان مکه، از زندگی و شرح حال ابن سالم آگاهی در دست نیست، جز آن چه زرکلی از نسخه خطّی السنا الباهر نوشته جمال الدین محمد شلّی (م.1093ق.) گزارش کرده است.<ref>الاعلام، ج6، ص315؛ التاریخ و المورخون، ص170.</ref> عزّ بن فهد (م.922ق.)، از تاریخ‌‌نگاران و رجال‌شناسان هم‌روزگارش، نیز شرح حال او را در کتاب بلوغ القری نیاورده است.<ref>التاریخ و المورخون، ص170.</ref>
به رغم کوشش کتاب‌شناسان مکه، از زندگی و شرح حال ابن سالم آگاهی در دست نیست، جز آن چه زرکلی از نسخه خطّی السنا الباهر نوشته جمال الدین محمد شلّی (م.1093ق.) گزارش کرده است.<ref>الاعلام، ج6، ص315؛ التاریخ و المورخون، ص170.</ref> عزّ بن فهد (م.922ق.)، از تاریخ‌‌نگاران و رجال‌شناسان هم‌روزگارش، نیز شرح حال او را در کتاب بلوغ القری نیاورده است.<ref>التاریخ و المورخون، ص170.</ref>
==پانویس==
====پانویس====
{{پانویس}}
{{پانویس}}
==منابع==
====منابع====
{{منابع}}
{{منابع}}
{{دانشنامه
{{دانشنامه
خط ۵۷: خط ۵۷:
در منابع تاریخی، به اخشبان دیگری نیز اشاره شده که صابح و قابل نام دارند.<ref>المعالم الاثیره، ص23.</ref> نیز از دو کوه دیگر در منا در انتهای عقبه و مشرف بر مسجدی یاد شده است.<ref>معجم البلدان، ج1، ص122؛ سبل الهدی، ج5، ص374.</ref> در عرفات نیز دو کوه با نام «مأزمین» به اخشبان شهرت یافته‌اند. مأزمان تثنیه «مأزم» به معنای تنگ و راه باریک است. سبب این نام‌گذاری آن است که حاجیان برای حرکت از عرفات به سوی مزدلفه و منا می‌بایست از میان این دو کوه و از مسیری باریک می‌گذشتند.<ref>المعالم الاثیره، ص239.</ref> برخی از منابع، این دو کوه را حد مزدلفه دانسته‌اند.<ref>المعالم الاثیره، ص23.</ref> یاقوت حموی به پشتوانه شعری از مزاحم عقیلی از اخشبان دیگری سخن به میان می‌آورد؛ ولی آن‌ها را اخشبان معروف در منطقه مکه نمی‌داند؛ زیرا مزاحم در شعر خود به سکونت گروهی از اعراب و وجود درختی به نام اراک در این دو کوه اشاره می‌کند که این دو ویژگی قابل انطباق بر اخشبان مکه نیستند. از این رو، مقصود شاعر را کوه‌هایی در بیرون مکه و در بادیه می‌داند.<ref>معجم البلدان، ج1، ص122.</ref>
در منابع تاریخی، به اخشبان دیگری نیز اشاره شده که صابح و قابل نام دارند.<ref>المعالم الاثیره، ص23.</ref> نیز از دو کوه دیگر در منا در انتهای عقبه و مشرف بر مسجدی یاد شده است.<ref>معجم البلدان، ج1، ص122؛ سبل الهدی، ج5، ص374.</ref> در عرفات نیز دو کوه با نام «مأزمین» به اخشبان شهرت یافته‌اند. مأزمان تثنیه «مأزم» به معنای تنگ و راه باریک است. سبب این نام‌گذاری آن است که حاجیان برای حرکت از عرفات به سوی مزدلفه و منا می‌بایست از میان این دو کوه و از مسیری باریک می‌گذشتند.<ref>المعالم الاثیره، ص239.</ref> برخی از منابع، این دو کوه را حد مزدلفه دانسته‌اند.<ref>المعالم الاثیره، ص23.</ref> یاقوت حموی به پشتوانه شعری از مزاحم عقیلی از اخشبان دیگری سخن به میان می‌آورد؛ ولی آن‌ها را اخشبان معروف در منطقه مکه نمی‌داند؛ زیرا مزاحم در شعر خود به سکونت گروهی از اعراب و وجود درختی به نام اراک در این دو کوه اشاره می‌کند که این دو ویژگی قابل انطباق بر اخشبان مکه نیستند. از این رو، مقصود شاعر را کوه‌هایی در بیرون مکه و در بادیه می‌داند.<ref>معجم البلدان، ج1، ص122.</ref>
افزون بر منابع تاریخی، در حدیث‌های نبوی نیز به اخشبان اشاره شده است. رسول خدا(ص) می‌فرماید: «مکه برقرار است، مادام که اخشبان پابرجا هستند.<ref>اخبار مکه، ج1، ص79.</ref> خداوند هنگام آفرینش آسمان‌ها و زمین، مکه را محترم شمرده و میان این دو اخشب قرار داده است.»<ref>شرح معانی الآثار، ج2، ص260؛ عمدة القاری، ج8، ص161.</ref> اخشبان مکه در اشعار و ادبیات عرب پیش از اسلام<ref>المنمق، ص88؛ انساب الاشراف، ج1، ص72.</ref> و پس از آن<ref>کشف الغمه، ج1، ص74.</ref> به منزله نماد مکه و اهل آن<ref>السیرة النبویه، ج1، ص276، 285، 378؛ معجم ما استعجم، ج1، ص124.</ref> و کنایه از استمرار و پایداری دانسته شده است.<ref>السیرة الحلبیه، ج1، ص23.</ref>
افزون بر منابع تاریخی، در حدیث‌های نبوی نیز به اخشبان اشاره شده است. رسول خدا(ص) می‌فرماید: «مکه برقرار است، مادام که اخشبان پابرجا هستند.<ref>اخبار مکه، ج1، ص79.</ref> خداوند هنگام آفرینش آسمان‌ها و زمین، مکه را محترم شمرده و میان این دو اخشب قرار داده است.»<ref>شرح معانی الآثار، ج2، ص260؛ عمدة القاری، ج8، ص161.</ref> اخشبان مکه در اشعار و ادبیات عرب پیش از اسلام<ref>المنمق، ص88؛ انساب الاشراف، ج1، ص72.</ref> و پس از آن<ref>کشف الغمه، ج1، ص74.</ref> به منزله نماد مکه و اهل آن<ref>السیرة النبویه، ج1، ص276، 285، 378؛ معجم ما استعجم، ج1، ص124.</ref> و کنایه از استمرار و پایداری دانسته شده است.<ref>السیرة الحلبیه، ج1، ص23.</ref>
==پانویس==
====پانویس====
{{پانویس}}
{{پانویس}}
==منابع==
====منابع====
{{منابع}}
{{منابع}}
{{دانشنامه
{{دانشنامه
خط ۱۰۳: خط ۱۰۳:
درباره امرای حج روزگار اخشیدیان و درگیری‌ها و مشکلات آن دوران، ‌گزارش‌هایی در منابع بازتاب یافته‌اند. از جمله، از امارت حج عمر بن حسن عباسی، قاضی مکه در سال‌های 321 تا 334ق. یاد شده و گفته‌اند که در برخی از این سال‌ها به سبب هراسی که قرمطیان پدید آورده بودند، کاروانی از عراق به حج نمی‌آمد.<ref>الدرر الفرائد، ج1، ص325-327.</ref>
درباره امرای حج روزگار اخشیدیان و درگیری‌ها و مشکلات آن دوران، ‌گزارش‌هایی در منابع بازتاب یافته‌اند. از جمله، از امارت حج عمر بن حسن عباسی، قاضی مکه در سال‌های 321 تا 334ق. یاد شده و گفته‌اند که در برخی از این سال‌ها به سبب هراسی که قرمطیان پدید آورده بودند، کاروانی از عراق به حج نمی‌آمد.<ref>الدرر الفرائد، ج1، ص325-327.</ref>
به رغم استواری پایه‌های دولت اخشیدی در مکه، اعراب بنوسلیم در سال 356ق. بر آنان شوریده، حاجیان مصری را غارت کردند و امیرشان را کشتند. بر پایه برخی ‌گزارش‌ها، پیش از فاطمیان، جعفر بن محمد از بنوموسی در سال356 یا 358ق. به سلطه اخشیدیان پایان داد و مکه را تصرف کرد.<ref>افادة الانام، ج3، ص75.</ref> به این ترتیب، حکومت مکه پس از اخشیدیان، به اشراف بنوحسن (موسویان، سلیمانیان، هواشم و بنوقتاده) رسید.<ref>افادة الانام، ج3، ص74.</ref>
به رغم استواری پایه‌های دولت اخشیدی در مکه، اعراب بنوسلیم در سال 356ق. بر آنان شوریده، حاجیان مصری را غارت کردند و امیرشان را کشتند. بر پایه برخی ‌گزارش‌ها، پیش از فاطمیان، جعفر بن محمد از بنوموسی در سال356 یا 358ق. به سلطه اخشیدیان پایان داد و مکه را تصرف کرد.<ref>افادة الانام، ج3، ص75.</ref> به این ترتیب، حکومت مکه پس از اخشیدیان، به اشراف بنوحسن (موسویان، سلیمانیان، هواشم و بنوقتاده) رسید.<ref>افادة الانام، ج3، ص74.</ref>
==پانویس==
====پانویس====
{{پانویس}}
{{پانویس}}
==منابع==
====منابع====
{{منابع}}
{{منابع}}
{{دانشنامه
{{دانشنامه
خط ۱۷۱: خط ۱۷۱:
ادامه یورش‌ها از سوی ابن حمید در داخل و بیرون مرزهای عربستان، به ویژه حمله به بازرگانان نجدی در مسیر مصر و کشتن برخی از آن‌ها، پادشاه سعودی را به ریشه‌کن کردن فتنه اخوان واداشت. سرانجام در نبردی میان اخوان به رهبری فیصل بن سلطان الدویش و سلطان بن بجاد و نیروهای سعودی به رهبری ملک عبدالعزیز بن عبدالرحمن آل سعود در روضة السَبله در شمال شرقی شهر زلفی به تاریخ 29 مارس 1929م. اخوان شکستی سخت خوردند و شماری بسیار از آن‌ها کشته و بازماندگان فراری شدند. دویش نیز زخمی سنگین برداشت و به ارطاویه منتقل گشت.<ref>الاعلام، ج5، ص166؛ Through Wahhabiland on camelback, p 187.</ref> عبدالعزیز به سوی ارطاویه حرکت کرد و در راه به بدن نیمه جان دویش برخورد کرد و از وی درگذشت. سلطان بن بجاد نیز در شَقراء خود را به عبدالعزیز تسلیم کرد و به ریاض انتقال یافت و زندانی شد. اما شورش اخوان همچنان ادامه یافت و دویش پس از بهبودی در کنار پسرش عزیز و نیز عجمانی و دیگر سران اخوان، به هجوم‌های پراکنده در راه‌های منتهی به ریاض دست زدند و افرادی از خاندان سعودی را کشتند و حکومت و قبایل مخالف خود را دچار زیان‌های مالی ساختند. سرانجام با تسلیم شورشیان اخوان از قبیله عتیبه به فرماندهی عمر بن ربیعان به آل سعود، بخش بزرگ نیروی اخوان از دست رفت و شکست نهایی آنان نزدیک شد. نیز فشار انگلیسی‌ها بر نیروهای بازمانده اخوان، به دستگیری سران آن‌ها در کویت انجامید. انگلیسی‌ها آنان را به سعودی‌ها تسلیم کردند و ابن سعود آنان را به زندان افکند.<ref>معرکة الجهراء، ص89-92؛ الاعلام، ج8، ص6؛ ج5، ص166.</ref>
ادامه یورش‌ها از سوی ابن حمید در داخل و بیرون مرزهای عربستان، به ویژه حمله به بازرگانان نجدی در مسیر مصر و کشتن برخی از آن‌ها، پادشاه سعودی را به ریشه‌کن کردن فتنه اخوان واداشت. سرانجام در نبردی میان اخوان به رهبری فیصل بن سلطان الدویش و سلطان بن بجاد و نیروهای سعودی به رهبری ملک عبدالعزیز بن عبدالرحمن آل سعود در روضة السَبله در شمال شرقی شهر زلفی به تاریخ 29 مارس 1929م. اخوان شکستی سخت خوردند و شماری بسیار از آن‌ها کشته و بازماندگان فراری شدند. دویش نیز زخمی سنگین برداشت و به ارطاویه منتقل گشت.<ref>الاعلام، ج5، ص166؛ Through Wahhabiland on camelback, p 187.</ref> عبدالعزیز به سوی ارطاویه حرکت کرد و در راه به بدن نیمه جان دویش برخورد کرد و از وی درگذشت. سلطان بن بجاد نیز در شَقراء خود را به عبدالعزیز تسلیم کرد و به ریاض انتقال یافت و زندانی شد. اما شورش اخوان همچنان ادامه یافت و دویش پس از بهبودی در کنار پسرش عزیز و نیز عجمانی و دیگر سران اخوان، به هجوم‌های پراکنده در راه‌های منتهی به ریاض دست زدند و افرادی از خاندان سعودی را کشتند و حکومت و قبایل مخالف خود را دچار زیان‌های مالی ساختند. سرانجام با تسلیم شورشیان اخوان از قبیله عتیبه به فرماندهی عمر بن ربیعان به آل سعود، بخش بزرگ نیروی اخوان از دست رفت و شکست نهایی آنان نزدیک شد. نیز فشار انگلیسی‌ها بر نیروهای بازمانده اخوان، به دستگیری سران آن‌ها در کویت انجامید. انگلیسی‌ها آنان را به سعودی‌ها تسلیم کردند و ابن سعود آنان را به زندان افکند.<ref>معرکة الجهراء، ص89-92؛ الاعلام، ج8، ص6؛ ج5، ص166.</ref>
در پی شکست شورشیان اخوان، بسیاری از هجره‌ها مهجور شدند و برخی از آن‌ها که با آل سعود هم‌پیمان گشتند، همچنان پا بر جا ماندند. نیز گروهی از سران موالی اخوان به مناصبی در حکومت رسیدند و نیروهای نظامی اخوان در گارد ملی عربستان با نام مجاهدان در هم آمیختند.<ref>جزیرة العرب، ص301؛ میقات حج، ش49، ص153، «سفرنامه فرامرزی».</ref> اما نگرش اخوانی در عربستان از میان نرفت و همچنان تندروی مذهبی در میان طبقه‌ای از وهابیان سلفی، به ویژه در نهادهایی چون «هیئت امر به معروف و نهی از منکر» استمرار یافت. این جریان انتقاد طیف‌های میانه‌رو را در پی داشته و دارد. ظهور جریان‌هایی چون القاعده را نمی‌توان از همین پیوندهای تاریخی و پیشینه‌های آن جدا دانست. همچنین شکل‌گیری «اخوان» در شمال غربی چین در سده 13ق. به رهبری دانشوری وهابی، تحت تأثیر مستقیم اخوان در عربستان بوده است.<ref>القومیات المسلمة فی الصین، ص16.</ref>
در پی شکست شورشیان اخوان، بسیاری از هجره‌ها مهجور شدند و برخی از آن‌ها که با آل سعود هم‌پیمان گشتند، همچنان پا بر جا ماندند. نیز گروهی از سران موالی اخوان به مناصبی در حکومت رسیدند و نیروهای نظامی اخوان در گارد ملی عربستان با نام مجاهدان در هم آمیختند.<ref>جزیرة العرب، ص301؛ میقات حج، ش49، ص153، «سفرنامه فرامرزی».</ref> اما نگرش اخوانی در عربستان از میان نرفت و همچنان تندروی مذهبی در میان طبقه‌ای از وهابیان سلفی، به ویژه در نهادهایی چون «هیئت امر به معروف و نهی از منکر» استمرار یافت. این جریان انتقاد طیف‌های میانه‌رو را در پی داشته و دارد. ظهور جریان‌هایی چون القاعده را نمی‌توان از همین پیوندهای تاریخی و پیشینه‌های آن جدا دانست. همچنین شکل‌گیری «اخوان» در شمال غربی چین در سده 13ق. به رهبری دانشوری وهابی، تحت تأثیر مستقیم اخوان در عربستان بوده است.<ref>القومیات المسلمة فی الصین، ص16.</ref>
==پانویس==
====پانویس====
{{پانویس}}
{{پانویس}}
==منابع==
====منابع====
{{منابع}}
{{منابع}}
{{دانشنامه
{{دانشنامه
خط ۲۲۲: خط ۲۲۲:
4. میقات کسانی که از میقات‌های اصلی یا هم‌راستای آن‌ها عبور نکنند: به نظر برخی فقیهان امامی، میقات حج‌گزارانی که از یکی از میقات‌های سفارش شده یا هم‌راستای آن‌ها عبور نکنند، ادنی‌ الحل است.<ref>تحریر الاحکام، ج1، ص565؛ مجمع الفائده، ج6، ص186.</ref> پشتوانه این حکم، ادله‌ای چون اصل برائت از تکلیف زاید به ضمیمه حرمت ورود به حرم بدون احرام و نیز این نکته است که ادنی‌ الحل میقاتی اضطراری است.<ref>نک: ایضاح الفوائد، ج1، ص284؛ مدارک الاحکام، ج7، ص224.</ref>
4. میقات کسانی که از میقات‌های اصلی یا هم‌راستای آن‌ها عبور نکنند: به نظر برخی فقیهان امامی، میقات حج‌گزارانی که از یکی از میقات‌های سفارش شده یا هم‌راستای آن‌ها عبور نکنند، ادنی‌ الحل است.<ref>تحریر الاحکام، ج1، ص565؛ مجمع الفائده، ج6، ص186.</ref> پشتوانه این حکم، ادله‌ای چون اصل برائت از تکلیف زاید به ضمیمه حرمت ورود به حرم بدون احرام و نیز این نکته است که ادنی‌ الحل میقاتی اضطراری است.<ref>نک: ایضاح الفوائد، ج1، ص284؛ مدارک الاحکام، ج7، ص224.</ref>
افزون بر موارد یاد شده، اندکی از فقیهان امامی گاه ادنی‌ الحل را میقات اضطراری دانسته‌اند؛ از جمله برای کسانی که منزل آن‌ها میان منطقه حرم و میقات‌های اصلی جای دارد<ref>مسالک الافهام، ج2، ص202؛ مجمع الفائده، ج7، ص391.</ref>، کسی که به نیابت از میت در حالت اضطرار و تنگی وقت حج به جا آورد<ref>مجمع الفائده، ج6، ص80-81.</ref> و تازه مسلمانی که محرم شدنش از میقات سرزمین خود ناممکن باشد.<ref>مجمع الفائده، ج6، ص96-97.</ref>
افزون بر موارد یاد شده، اندکی از فقیهان امامی گاه ادنی‌ الحل را میقات اضطراری دانسته‌اند؛ از جمله برای کسانی که منزل آن‌ها میان منطقه حرم و میقات‌های اصلی جای دارد<ref>مسالک الافهام، ج2، ص202؛ مجمع الفائده، ج7، ص391.</ref>، کسی که به نیابت از میت در حالت اضطرار و تنگی وقت حج به جا آورد<ref>مجمع الفائده، ج6، ص80-81.</ref> و تازه مسلمانی که محرم شدنش از میقات سرزمین خود ناممکن باشد.<ref>مجمع الفائده، ج6، ص96-97.</ref>
==پانویس==
====پانویس====
{{پانویس}}
{{پانویس}}
==منابع==
====منابع====
{{منابع}}
{{منابع}}
{{دانشنامه
{{دانشنامه
۱٬۲۰۴

ویرایش