پرش به محتوا
منوی اصلی
منوی اصلی
انتقال به نوار کناری
نهفتن
ناوبری
تغییرات اخیر
مقالهٔ تصادفی
جستجو
جستجو
ایجاد حساب
ورود
ابزارهای شخصی
ایجاد حساب
ورود
صفحههایی برای ویرایشگرانی که از سامانه خارج شدند
بیشتر بدانید
مشارکتها
بحث
در حال ویرایش
ایلخانیان
(بخش)
صفحه
بحث
فارسی
خواندن
ویرایش
ویرایش مبدأ
نمایش تاریخچه
ابزارها
ابزارها
انتقال به نوار کناری
نهفتن
عملها
خواندن
ویرایش
ویرایش مبدأ
نمایش تاریخچه
عمومی
پیوندها به این صفحه
تغییرات مرتبط
بارگذاری پرونده
صفحههای ویژه
اطلاعات صفحه
در پایگاههای دیگر
ویکیشیعه
دانشنامه اسلامی
امامت پدیا
ویکیپاسخ
ویکی حسین
هشدار:
شما وارد نشدهاید. نشانی آیپی شما برای عموم قابل مشاهده خواهد بود اگر هر تغییری ایجاد کنید. اگر
وارد شوید
یا
یک حساب کاربری بسازید
، ویرایشهایتان به نام کاربریتان نسبت داده خواهد شد، همراه با مزایای دیگر.
بررسی ضدهرزنگاری. این قسمت را پر
نکنید
!
==حج در دوران ایلخانیان== با سقوط خلافت عباسی و تسلط مغولان بر سرزمینهای اسلامی به ویژه ایران و [[عراق]]، حرکت کاروانهای حج در این سرزمینها با مشکل رویارو شد. مغولان به دلیل مسلماننبودن انگیزهای برای این کار نداشتند و از سویی تامین امنیت و امکان حرکت کاروان حج بدون دخالت حکومت بسیار مشکل مینمود. از دیگر سو، تشکیلات دیوانی مغولان که در اختیار ایرانیان مسلمان بود، در اندیشه یافتن راهی برای حل این مشکل برآمد. عطاملک جوینی، حاکم عراق، کوشید تا از اباقاخان، جانشین هلاکو، اجازه این کار را دریافت کند. از اینرو، هنگامی که به سال 667ق. اباقاخان به بغداد رفت، عطاملک در پی استقبال با شکوه از اَباقا، وی را قانع کرد تا فرمانی در اینباره صادر کند. بدینروی، حرکت رسمی کاروانهای حج در پی سقوط خلافت عباسیان را باید از این سال دانست؛ اگرچه برخی منابع از اعزام [[کاروان حج]] به سال 666ق. حکایت دارند.<ref>الحوادث الجامعه، ص394.</ref> با توجه به مسلماننبودن مغولها در این زمان، چگونگی حمایت آنها از کاروانهای حج مشخص نیست. فرمانی که به انشای عطاملک جوینی در این زمینه صادر شده، با اشاره به اجازه دادن خان مغول برای حرکت کاروان حج، از تعیین لشکری برای حراست و نیز اختصاص اموالی برای آن حکایت دارد.<ref>دین و دولت در ایران عهد مغول، ج2، ص399-400.</ref> این حکم که در اصطلاح مغولی یرلیغ خوانده میشود، در اول [[رجب]] سال 667ق. نوشته شده است و نسخه آن در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران به شماره 2449 نگهداری میشود.<ref>دین و دولت در ایران عهد مغول، ج2، ص400.</ref> ===توجه به حج با اسلام تگودار=== مسلمانشدن جانشین اَباقا، تَگودار (احمد) مایه توجه بیشتر به حج شد و او به تعظیم امر حج و بهبود راههای آن و آمادهسازی قافلههای حاجیان دستور داد.<ref>تاریخ مختصر الدول، ص253.</ref> ===آشفتگی پس از مرگ تگودار=== پس از مرگ تگودار، وضعیت مسلمانان قلمرو ایلخانی آشفته شد و سعدالدوله یهودی، وزیر او، بر مسلمانان سخت گرفت. از وضع حج در این دوره گزارش دقیقی در دست نیست؛ اما برخی گزارشها از تصمیم آنها برای تبدیل [[کعبه]] به [[بتخانه]] حکایت دارند. او برای انجام این کار با یهودیان عرب مکاتبه کرد و مقدمات را در بغداد فراهم نمود.<ref>تحریر تاریخ وصاف، ص136.</ref> ===نظم و ترتیب قافلههای حج=== با این همه، گزارشهایی از نظم و ترتیب قافلههای حج در دوران او در دست است. به سال 688ق. سعدالدوله نامهای به بغداد فرستاد و به آمادهسازی قافله حج و تامین امنیت آن دستور داد.<ref>تحریر تاریخ وصاف، ص134.</ref> حج در این دوره به رغم مشکلات فراوان تعطیل نشد. به گزارش منابع، در برخی سالها مانند سال 686ق. حاجیان خوشحال و راضی بازگشتند و از امنیت راه و فراوانی در مکه و [[مدینه]]<ref>الحوادث الجامعه، ص490.</ref> و گاه نیز مانند سال 687ق. از سختی و کمبود خبر دادند.<ref>الحوادث الجامعه، ص493.</ref> ===توجه ویژه غازان به حج=== پذیرش اسلام از جانب غازانخان تحولی عظیمی در قلمرو ایلخانان و روابط سیاسی منطقه و سرزمین حجاز پدید آورد و آغازگاهی مهم در زمینه حج در دوران مغولان شمرده میشود. غازان توجهی ویژه به حج داشت. از اینرو، در سال 702ق. فرمانی در تعظیم و بزرگداشت سادات مکه و خادمان بیتالله صادر کرد و به فراهم آوردن تسهیلات لازم برای حج و امن کردن راه مکه دستور داد. وی قُتْلُغْ شاه، از امیران حکومتی، را امیرالحاج نمود و برای او 1000 سوار با امکانات و وسایل لازم و سراپردهای درخور مقرر کرد. همچنین محملی ویژه به نام خود روانه ساخت و پردهای زیبا که بر آن نام وی نوشته شده بود، برای کعبه فرستاد و هدایایی نیز برای امیران مکه و مدینه و برخی شیوخ عرب و سران قبایل ارسال کرد.<ref>تحریر تاریخ وصاف، ص215.</ref> ===بیشترین توجه مغولان به حج=== در دوران سلطان محمد خدابنده (اولجایتو) برادر و جانشین غازان، بیشترین توجه مغولان به حج تا آن هنگام مشاهده میشود. او خود در پی رفع مشکلات حاجیان بود و رخدادهای سیاسی نیز او را به دخالت در امر حج وامیداشت. دشمنی ایلخانیان با ممالیک در این هنگام دیگر مقابله اسلام و کفر نبود؛ بلکه دو گروه مسلمان با یکدیگر درافتاده بودند. تسلط بر حرمین شریفین که از دیرباز مورد توجه مسلمانان و حاکمان آنها بود، به این رقابت دامن میزد. اختلاف اشراف مکه برای حکومت بر آن شهر نیز بر آتش این ستیز میافزود. اشراف حسنی حاکم مکه در این هنگام فرزندان ابونُمَی محمد بن حسن بن علی بن قَتاده (م. 701ق.) بودند. ===درگیری برای تسلط بر مکه=== ابونُمَی که خود از سال 669ق. بر مکه حکومت میکرد،<ref>تاریخ امراء مکه، ص523.</ref> چندین فرزند داشت که درگیری دو تن از آنان به نام رُمَیثه و حُمَیضه، به رقابت ممالیک و ایلخانیان برای تسلط بر مکه انجامید. این دو که تا مدتی به صورت مشترک بر مکه حکومت میکردند، به رقابت با یکدیگر برخاستند. رمیثه برای تسلط بر مکه از ممالیک یاری خواست و با یاری آنها حُمَیضه را شکست داد.<ref>غایة المرام، ج2، ص84؛ الدرر الکامنه، ج2، ص79-80.</ref> حُمَیضه نیز به سلطان محمد خدابنده (اولجایتو) پناه برد و با تقاضای یاری از او، تعهد کرد مصر و شام را مطیع او گرداند. سلطان محمد خدابنده (اولجایتو) در پی آزمودن حُمَیضه، سپاهی به فرماندهی امیر طالب دُلْقُنْدی همراه او فرستاد. نزدیک قطیف، خبر درگذشت خدابنده، آنان را متوقف کرد<ref>العقد الثمین، ج4، ص239-240؛ غایة المرام، ج2، ص76-77.</ref> و سپاه آنها به تحریک قِلاوُون با هجوم اعراب رویارو شد و اموالشان به یغما رفت. اما حُمَیضه با مقاومت در برابر آنها، اموال غارت شده را بازستاند.<ref>غایة المرام، ج2، ص77-78.</ref> برخی گزارشها با اشاره به درگیری فرزندان ابونُمَی و دخالت ممالیک و ایلخانیان برای به قدرت رساندن فرد مورد نظر خود، از فرستادن دلقندی از جانب اولجایتو به یاری حُمَیضه خبر میدهد و تصریح میکند که حُمَیضه با یاری او بر تخت مکه نشست.<ref>تاریخ اولجایتو، ص200.</ref> (← آل ابونمی) بر پایه برخی گزارشها، هدف سلطان محمد خدابنده از اعزام این سپاه، انتقال جسد شیخین از کنار قبر [[پیامبر(ص)]] به نقطه دیگر بود.<ref>النجوم الزاهره، ج9، ص239؛ غایة المرام، ج2، ص63؛ اتحاف الوری، ج3، ص155.</ref> بعضی از تصاحب ابزارهایی که برای این کار آورده بودند، خبر میدهند.<ref>غایة المرام، ج2، ص63.</ref> اما به نظر میرسد این خبر ساخته امیران مملوکی برای تحریک عواطف مذهبی سنّیان حجاز بر ضد ایلخانیان [[شیعیان]] و حمیضه بوده است. با حمایت ایلخانیان، حُمَیضه سرانجام به سال 718ق. توانست بر مکه چیره شود.<ref>غایة المرام، ج2، ص64؛ تاریخ امراء مکه، ص542.</ref> او نام سلطان مملوکی را از خطبه انداخت و به نام ابوسعید، فرزند و جانشین سلطان محمد خدابنده، خطبه خواند.<ref>الدرر الکامنه، ج2، ص79؛ غایة المرام، ج2، ص64؛ نک: السلوک، ج2، ص526.</ref> این کار واکنش ممالیک را در پی داشت. آنان سپاهی از قاهره به سوی مکه اعزام کردند؛ اما کاری از پیش نبردند.<ref>غایة المرام، ج2، ص65؛ العقد الثمین، ج4، ص241.</ref> نفوذ ایلخانیان در مکه، با حکومت حُمَیضه افزایش یافت. اما حکومت او دیری نپایید و وی به زودی قدرت را از دست داد.<ref>السلوک، ج3، ص6-7.</ref> به گزارش مقریزی، ملک ناصر، سلطان مملوکی مصر، به سال 719ق. برای سامان دادن امور، به مکه رفت. هنگام حضور ملک ناصر در مکه، شماری از مغولها که به حج رفته بودند، از بیم جانشان مخفی شدند. سلطان مصر آنها را یافت و احضار کرد و مورد احترام قرار داد.<ref>السلوک، ج3، ص18؛ اتحاف الوری، ج3، ص165.</ref> در این حال، روابط آنها با ممالیک نیز بهبود یافت و نام ابوسعید در پی نام سلطان مملوکی مصر در خطبه یاد میشد. ===وضعیت حج در حکومت ابوسعید=== ابوسعید در آغاز حکومتش برای نشان دادن حسن نیت خود به مصریان و تقاضای صلح، نمایندگانی نزد ملک ناصر محمد قِلاوُون گسیل داشت. او افزون بر بهبود روابط سیاسی و اقتصادی، خواستار اصلاح وضعیت حج و امنیت راههای آن شد و درخواست کرد که حاجیان دو پرچم با خود حمل کنند، یکی به نام ممالیک و دیگری به نام ایلخانیان. این درخواست با پاسخ مثبت ملک ناصر رویارو شد. وی به شریف مکه نامه نوشت و دستور داد تا حاجیان عراق، یعنی حاجیان قلمرو ایلخانیان، مورد احترام قرار گیرند.<ref>السلوک، ج3، ص29-31.</ref> در پی آن، کاروان ایران با شکوه بسیار و در حالی که پرچمی از حریر زرد با هلالی در وسط، با خود حمل میکرد، به سوی [[حجاز]] حرکت نمود. سلطان مصر نیز از رؤسای قبایل که گویا قصد مزاحمت برای آنان داشتند، خواست تا مانع کاروان ایران نشوند.<ref>السلوک، ج3، ص29-31.</ref> به گفته [[مقریزی]]، به سال 721ق. کاروان حج ایلخانیان به دستور ابوسعید در حالی که محمل آن با حریر پوشانده و با انواع گوهرها تزیین شده بود، حرکت کرد. هنگامی که این کاروان به عربهای [[بحرین]] رسید، هزار سوار به قصد غارت به آن حمله کردند؛ اما با میانجیگری مردم راضی شدند با گرفتن سه هزار دینار از امیر قافله، از هجوم دست بکشند. هنگامی که ایشان گفتند به دستور ملک ناصر سلطان مصر از [[عراق]] حرکت کردهاند، سواران اموال آنها را بازگرداندند و راه ایشان را باز نهادند.<ref>السلوک، ج3، ص35.</ref> در همان سال، سلطان مصر هدایای فراوان برای امیران مغول فرستاد که پس از ایام حج به دست ولیعهد او، ارغون، به آنان اهدا شد و ایشان برای ابوسعید در پی سلطان مصر، [[دعا]] کردند.<ref>السلوک، ج3، ص35.</ref> ابوسعید هدایای فراوان به مکه فرستاد. وزیر او علیشاه نیز دو حلقه طلا که وزن هر یک هزار مثقال بود و بر هر کدام شش لؤلؤ گرانبها قرار داشت، برای آویختن بر در مکه فرستاد<ref>اتحاف الوری، ج3، ص160-161.</ref> که گویا با مخالفت امیرالحاج مصریان رویارو شد. با اصرار نماینده علیشاه، حاج هولاواج، که این حلقهها نذر وزیر برای غلبه بر رشیدالدین فضلالله بوده، حلقهها مدتی کوتاه آویخته و سپس به دست امیر مکه برداشته شدند.<ref>اتحاف الوری، ج3، ص160-161.</ref> ====اهتمام در تامین امنیت کاروانها==== ابوسعید در تامین امنیت کاروانهای حج و رفع نیازهای آن اهتمام فراوان داشت. [[ابنبطوطه]] که خود به سال 728ق. همراه کاروان حج ایلخانیان به مکه رفته، گزارشی در ستایش وضعیت کاروان حج ارائه کرده است. او با اشاره به انبوهیِ جمعیت کاروان حج، از حمل آب برای مسافران بیبضاعت و نیز خواربار برای نیازمندان و دارو برای بیماران خبر میدهد و به پختن غذا در منزلهای میان راه در دیگهای مسی بزرگ به نام «دسوت» و اطعام درماندگان و مسافران بیتوشه اشاره میکند. همچنین از اختصاص یک دسته شتر برای حمل درماندگان خبر میدهد و میگوید که همه این وسایل از سوی سلطان ابوسعید تامین شده بود. در ادامه این گزارش، از همراه بودن بازاری با کاروان حج خبر میدهد که وسایل لازم و انواع غذاها و میوهها در آن یافت میشده است. کاروان هنگام شب و در حالی که پیشاپیش آن مشعلهایی برمیافروختند، حرکت میکرد.<ref>رحلة ابن بطوطه، ج1، ص411.</ref> [[ابنحجر عسقلانی]] نیز از توجه ابوسعید به امنیت حاجیان خبر داده است. به گفته او، هنگامی که وی دریافت علت حمله عربهای بیابانگرد به کاروانهای حج ایلخانیان، فقر است، دستور داد که از بیتالمال زندگی آنان را تامین کنند.<ref>الدرر الکامنه، ج1، ص501.</ref> ====انجام کارهای سودمند==== در دوران ابوسعید، کارهای سودمند فراوان در مکه و مدینه انجام گرفت. از جمله آنها ساختن حمام و مدرسه در مکه و مدینه<ref>تاریخ ابن الوردی، ج2، ص274؛ الدرر الکامنه، ج1، ص541.</ref> و از همه مهمتر، بازسازی چشمههای آب و آبرسانی به مکه بود که به دست یکی از سرداران دربار اولجایتو و ابوسعید به نام امیر چوپان انجام پذیرفت.<ref>مطلع السعدین، ص110؛ الدرر الکامنه، ج1، ص541.</ref> امیر چوپان همچنین کنار [[مسجدالحرام]] مدرسه و حمامی ساخت که از بناهای مهم مکه به شمار میرفتند.<ref>رحلة ابن بطوطه، ج2، ص72؛ الدرر الکامنه، ج1، ص541.</ref> از آنجا که افزایش شمار حاجیان در مکه و کمبود آب مشکلاتی را برای آنان ایجاد کرده بود، امیر چوپان برای رفع این مشکل همت گماشت و با هزینه یکصد و پنجاه هزار دینار و به کارگیری کارگران فراوان و حفر کانال، آب را از چشمه عرفه به این شهر و میانه [[صفا]] و [[مروه]] رساند.<ref>اتحاف الوری، ج3، ص181-182؛ ذیل جامع التواریخ، ص134؛ السلوک، ج3، ص90.</ref> منابع از بازسازی چشمههای عرفه<ref>اتحاف الوری، ج3، ص181؛ السلوک، ج3، ص90.</ref> و بازان<ref>شفاء الغرام، ج1، ص726.</ref> به دست او در 726ق. گزارش میدهند. وی در [[قبرستان بقیع]] به خاک سپرده شد.<ref>مطلع السعدین، ص78؛ السلوک، ج3، ص114.</ref> ====راه اندازی کاروانی بزرگ==== ابوسعید که در پی گسترش نفوذ خود در شبه جزیره عربی و حرمین بود، بار دیگر به سال 721ق. کاروانی بزرگ به راهانداخت و صدقات بسیار به دست شیخ دانیال عجمی در مکه تقسیم کرد.<ref>رحلة ابن بطوطه، ج2، ص90.</ref> ====محمل ابوسعید==== به سال 730ق. محمل سلطان ابوسعید را بر روی یک فیل حمل کردند که باعث تعجب مردم و یادآور حمله [[ابرهه]] و سپاه فیل بود. هنگامی که فیل به ذوالحلیفه نزدیک مدینه رسید، ایستاد و به عقب بازگشت و هرچه آن را زدند تا به سوی مدینه رود، به عقب برگشت. سرانجام آن قدر آن فیل را زدند تا هلاک شد. هیچکس ندانست منظور ابوسعید از ارسال فیل چه بوده است.<ref>السلوک، ج3، ص134-135؛ اتحاف الوری، ج3، ص192-193.</ref> به سال 730ق. سلطان مملوکی مصر دستور کشتن امیرالحاج عراقیان، محمد الحجیج/ الحویج، را صادر کرد. اما شریف مکه از عهده این کار برنیامد و در آشوبی که بدین سبب در مسجدالحرام ایجاد کرد، یکی از امیران مملوکی کشته شد و محمد الحجیج جان به در برد.<ref>اتحاف الوری، ج3، ص189-190.</ref> ===آشفتگی اعزام حاجیان=== در مراسم سال 733ق. یکی از امیران مغول به نام یاسور هنگام رمی جمرات کشته شد که گویا با توطئه ابوسعید و به دلیل بیم از نفوذ و قدرت وی بوده است.<ref>السلوک، ج2، ص367؛ اتحاف الوری، ج3، ص201-203.</ref> به سال پایانی حکومت ابوسعید، با توجه به نابسامانی اوضاع قلمرو ایلخانیان، اعزام حاجیان با مشکل رویارو شد. در پی مرگ او به سال 736ق. حاجیان عراقی به حج نرفتند و این وضعیت به دلیل آشفتگی اوضاع سیاسی قلمرو ایلخانیان تا چندین سال ادامه یافت.<ref>اتحاف الوری، ج3، ص205.</ref>
خلاصه:
لطفاً توجه داشتهباشید که همهٔ مشارکتها در ویکی حج منتشرشده تحت Creative Commons Attribution-NonCommercial-ShareAlike در نظر گرفتهمیشوند (برای جزئیات بیشتر
ویکی حج:حق تکثیر
را ببینید). اگر نمیخواهید نوشتههایتان بیرحمانه ویرایش و توزیع شوند؛ بنابراین، آنها را اینجا ارائه نکنید.
شما همچنین به ما تعهد میکنید که خودتان این را نوشتهاید یا آن را از یک منبع با مالکیت عمومی یا مشابه آزاد آن برداشتهاید (برای جزئیات بیشتر
ویکی حج:حق تکثیر
را ببینید).
کارهای دارای حق تکثیر را بدون اجازه ارائه نکنید!
لغو
راهنمای ویرایشکردن
(در پنجرهٔ تازه باز میشود)
جستجو
جستجو
در حال ویرایش
ایلخانیان
(بخش)
افزودن مبحث
Toggle limited content width