پرش به محتوا
منوی اصلی
منوی اصلی
انتقال به نوار کناری
نهفتن
ناوبری
تغییرات اخیر
مقالهٔ تصادفی
جستجو
جستجو
ایجاد حساب
ورود
ابزارهای شخصی
ایجاد حساب
ورود
صفحههایی برای ویرایشگرانی که از سامانه خارج شدند
بیشتر بدانید
مشارکتها
بحث
در حال ویرایش
تقیه
(بخش)
صفحه
بحث
فارسی
خواندن
ویرایش
ویرایش مبدأ
نمایش تاریخچه
ابزارها
ابزارها
انتقال به نوار کناری
نهفتن
عملها
خواندن
ویرایش
ویرایش مبدأ
نمایش تاریخچه
عمومی
پیوندها به این صفحه
تغییرات مرتبط
بارگذاری پرونده
صفحههای ویژه
اطلاعات صفحه
در پایگاههای دیگر
ویکیشیعه
دانشنامه اسلامی
امامت پدیا
ویکیپاسخ
ویکی حسین
هشدار:
شما وارد نشدهاید. نشانی آیپی شما برای عموم قابل مشاهده خواهد بود اگر هر تغییری ایجاد کنید. اگر
وارد شوید
یا
یک حساب کاربری بسازید
، ویرایشهایتان به نام کاربریتان نسبت داده خواهد شد، همراه با مزایای دیگر.
بررسی ضدهرزنگاری. این قسمت را پر
نکنید
!
==تاریخچه و پیشینه== بر پایه برخی آیات قرآن، انواع تقیه در میان امتهای پیشین از سوی پیامبران و مؤمنان نیز پیشینه دارد: ===حضرت ابراهیم و مشرکان=== در روایتی، رفتار [[حضرت ابراهیم(ع)]] از باب تقیه شمرده شده که با نگاه به ستارگان، به مشرکان گفت: من بیمارم. {{قلم رنگ|سبز|﴿فَنَظَرَ نَظْرَةً فِی النُّجُومِ* فَقالَ اِنِّی سَقیمٌ﴾}} (سوره صافات، آیه88-89)<ref>الکافی، ج6، ص342.</ref> این از آن رو است که او بیماری جسمی نداشت.<ref>جامع البیان، ج23، ص45؛ التبیان، ج8، ص510؛ البرهان، ج3، ص187.</ref> شماری از مفسران اهل سنت، اظهار بیماری ابراهیم(ع) را به پشتوانه روایتی، جزء دروغهای درخور توجیه وی به شمار آوردهاند.<ref>جامع البیان، ج23، ص45؛ التفسیر الکبیر، ج26، ص342.</ref> اما بر پایه روایتی از امام صادق(ع)<ref>معانی الاخبار، ص210.</ref> و نیز به گفته مفسران شیعی<ref>التبیان، ج8، ص510؛ روض الجنان، ج16، ص205؛ مجمع البیان، ج8، ص316.</ref> و برخی از مفسران اهل سنت،<ref>الکشاف، ج4، ص49؛ روح المعانی، ج12، ص98؛ المنیر، ج23، ص112.</ref> او نه دروغ گفته و نه بیمار بوده؛ بلکه رفتارش از باب [[توریه]] بوده، یعنی از گفته خود مقصودی جز معنایی داشته که شنونده میفهمیده است. این نوعی تقیه به شمار میرود. ===حضرت یوسف و برادران=== بر پایه آیه 70 [[سوره یوسف]]، برادران [[حضرت یوسف(ع)]] هنگام [[سفر]] به [[مصر]]، دزد خوانده شدند. در این میان، بر خلاف واقع، اعلام شد که پیمانه شاهی گم شده است، با اینکه به تدبیر خداوند، یوسف(ع) آن را در بار بنیامین نهاده بود. (سوره یوسف، آیه70؛ آیه76) بر پایه روایات، این کار یوسف مصداق تقیه<ref>تفسیر عیاشی، ج2، ص184؛ البرهان، ج3، ص184؛ نور الثقلین، ج2، ص443-444.</ref> و طبق روایتی از امام صادق(ع) از باب توریه بوده<ref>معانی الاخبار، ص210.</ref> و به گفته شماری از مفسران، در اتهام دزدی به برادران، مصلحتی مهمتر در میان بوده است.<ref>المیزان، ج11، ص222.</ref> ===هارون دربرابر گوسالهپرستی=== مخالفت نکردن آشکار [[هارون(ع)]] با گوسالهپرستی شماری از [[بنیاسرائیل]] در غیاب موسی(ع) ([[سوره طه]]، آیه92-94) از نگاه شماری از مفسران اهل سنت، از باب تقیه بوده است.<ref>التحریر و التنویر، ج3، ص190.</ref> او برای حفظ وحدت<ref>مجمع البیان، ج7، ص44؛ البحر المحیط، ج7، ص375؛ المیزان، ج14، ص194.</ref> و پیشگیری از خونریزی، با گوسالهپرستان مخالفت نکرد و با آنان مدارا نمود<ref>الصافی، ج3، ص317.</ref> تا موسی(ع) از میقات برگردد. البته پیامبران هرگز در ابلاغ رسالت و بیان احکام تقیه نکردهاند؛<ref>المبسوط، ج27، ص222؛ مجمع البیان، ج8، ص165.</ref> بلکه تقیه ایشان برای مصالح دیگر<ref>القواعد الفقهیه، مکارم، ج1، ص402؛ روح المعانی، ج3، ص125.</ref> وتنها تغییر در روش تبلیغ بوده است؛ زیرا به فرموده [[قرآن کریم]]، از ویژگیهای پیامبران آن است که از غیر خدا در تبلیغ رسالت خداوند بیم ندارند. (سوره احزاب، آیه39) شاهد این سخن، گزارش قرآن از کشته شدن شمار بسیاری از پیامبران به سبب انجام رسالتشان است. ([[سوره بقره]]، آیه61؛ [[سوره آلعمران]]، آیه21؛ آیه112؛ [[سوره مائده]]، آیه70) ===مؤمن آلفرعون=== [[مؤمن آلفرعون]] از کسانی بود که از هراس جان، ایمان خود را از فرعونیان کتمان کرد و با توسل به تقیه<ref>مجمع البیان، ج8، ص810؛ منهج الصادقین، ج8، ص142؛ التحریر و التنویر، ج24، ص183.</ref> هم مانع قتل موسی(ع) شد و هم جان خود را حفظ کرد. ([[سوره غافر]]، آیه28، آیه45) ===اصحاب کهف=== [[اصحاب کهف]] در شمار مؤمنانی بودند که عقیده قلبی خود را از حاکمان زمانه پنهان کردند<ref>جامع البیان، ج15، ص133، 145؛ مجمع البیان، ج6، ص698؛ المیزان، ج13، ص253، 284.</ref> و پس از اعلان ایمان خود در برابر مشرکان قیام نمودند و در پی برخاستن از خواب عمیق، کسی را که برای فراهم کردن غذا به شهر فرستادند، برای مصون ماندن از حاکمان، به پنهانکاری سفارش کردند. (سوره کهف،آیه19-20)<ref>التفسیر الکبیر، ج21، ص446؛ تفسیر بغوی، ج3، ص185؛ تفسیر قرطبی، ج10، ص359.</ref> به فرموده امام صادق(ع)، هیچ کس بهاندازه اصحاب کهف تقیه نکرده؛ زیرا تا وقت گشایش، تقیه کردهاند.<ref>الکافی، ج2، ص218؛ تفسیر عیاشی، ج2، ص323؛ البرهان، ج3، ص614.</ref> در روایتی، پوشیده نگاه داشتن [[ایمان ابوطالب]] به رفتار اصحاب کهف تشبیه شده است.<ref>الکافی، ج1، ص448؛ وسائل الشیعه، ج11، ص481.</ref> ===پیامبر اسلام=== در دوره اسلامی نیز پیامبر و مسلمانان گاهی برای حفظ جان و مصالح دیگر، تقیه کردند. از آیه {{قلم رنگ|سبز|﴿فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ اَعْرِضْ عَنِ الْمُشْـرِکینَ﴾}} ([[سوره حجر]]، آیه94) برمیآید که دعوت پیامبر(ص) در آغاز [[بعثت]]، به سبب هراس از مشرکان، پنهانی بوده است.<ref>تفسیر ثعلبی، ج5، ص355؛ جامع البیان، ج14، ص47؛ تفسیر المراغی، ج14، ص47.</ref> نیز آیه 25 [[سوره فتح]]، نشان میدهد که برخی مؤمنان پیش از [[فتح مکه]] از هراس مشرکان ایمان خود را پنهان میکردند.<ref>تفسیر ابن کثیر، ج4، ص208؛ تفسیر قرطبی، ج16، ص285.</ref> پیامبر(ص) گاهی در برابر برخی افراد تازهمسلمان، تقیه مداراتی داشته است. برای نمونه، [[عایشه]] نقل کرده که مردی اجازه گرفت تا نزد پیامبر(ص) آید. ایشان با اشاره به بداخلاقی او اجازه ورود داد و بر خلاف انتظار، با نرمی و مدارا با او برخورد کرد. آن گاه که علت را جویا شدند، توضیح داد که رفتارش به سبب هراس از بدزبانی او بوده است.<ref>صحیح البخاری، ج7، ص86، 102.</ref> گفتنی است که بر خلاف گفته شماری از مفسران اهل سنت در سبب نزول آیه 67 سوره مائده<ref>التفسیر الکبیر، ج12، ص400.</ref> تقیه ایشان کتمانی نبوده و نسبت دادن آن به شیعه، سخنی سست است.<ref>الغدیر، ج1، ص228.</ref> ===سیره مسلمانان=== با توجه به آیات تقیه و روایات پیامبر(ص) در زمینه سازگاری و مدارا با مردم و شکیبایی در برابر رفتارهای آزار دهنده،<ref>المصنف، ج8، ص564؛ المعجم الاوسط، ج6، ص109؛ کنز العمال، ج1، ص142.</ref> عمل به تقیه در شمار سیره پایدار مسلمانان بوده است. برخی نویسندگان شماری از [[صحابه]]، [[تابعی|تابعان]]، [[محدث|محدثان]]، و فقیهان را با استنادات تاریخی نام بردهاند که در دورههای مختلف تاریخی، روش تقیه را پیش گرفتهاند.<ref>واقع التقیة عند المذاهب، ص26-36؛ دائرة المعارف الاسلامیه، ج3، ص69-80.</ref> برای نمونه، [[ابوبکر]] هنگامی که پیامبر(ص) را در [[هجرت]] به [[مدینه]] همراهی میکرد، برای ناشناخته ماندن پیامبر(ص)، وقتی از ابوبکر میپرسیدند که کجا میرود و همراهش چه کسی است، پاسخ میداد که دنبال گمشدهای است. او پیامبر(ص) را راهنمای خود معرفی میکرد.<ref>الطبقات، ج1، ص227، 234.</ref> پیامبر(ص) نیز رفتار او را تقریر کرد. این کار را جز تقیه چیز دیگر نمیتوان شمرد.<ref>الشیعة بین الحقائق و الاوهام، ص188.</ref> [[عمار یاسر]] هنگامی که زیر شکنجه سخت مشرکان قرار گرفت، برای حفظ جانش تقیه کرد.<ref>جامع البیان، ج14، ص122؛ التفسیر الکبیر، ج20، ص274.</ref> نمونه دیگر، موضوع خلق قرآن در زمان حکومت [[مامون]] است که به «[[قضیه محنت]]» معروف شد.<ref>تاریخ طبری، ج7، ص195-206.</ref> [[احمد حنبل]] بار اول که از سوی حکومت فراخوانده شده بود، عقیده قلبی خود را کتمان کرد؛<ref>تاریخ طبری، ج7، ص201.</ref> ولی پس از رفع سختگیری میگفت: «اگر کسی بگوید قرآن کلام خدا است و سپس آن را مخلوق نداند، کافر است.»<ref>طبقات الحنابله، ج1، ص63.</ref>
خلاصه:
لطفاً توجه داشتهباشید که همهٔ مشارکتها در ویکی حج منتشرشده تحت Creative Commons Attribution-NonCommercial-ShareAlike در نظر گرفتهمیشوند (برای جزئیات بیشتر
ویکی حج:حق تکثیر
را ببینید). اگر نمیخواهید نوشتههایتان بیرحمانه ویرایش و توزیع شوند؛ بنابراین، آنها را اینجا ارائه نکنید.
شما همچنین به ما تعهد میکنید که خودتان این را نوشتهاید یا آن را از یک منبع با مالکیت عمومی یا مشابه آزاد آن برداشتهاید (برای جزئیات بیشتر
ویکی حج:حق تکثیر
را ببینید).
کارهای دارای حق تکثیر را بدون اجازه ارائه نکنید!
لغو
راهنمای ویرایشکردن
(در پنجرهٔ تازه باز میشود)
جستجو
جستجو
در حال ویرایش
تقیه
(بخش)
افزودن مبحث
Toggle limited content width