حسین حلی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی حج
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲۶ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{در دست ویرایش|ماه=[[آبان]]|روز=[[۱۰]]|سال=[[۱۳۹۸]]|کاربر=Abbasahmadi1363  }}
{{جعبه اطلاعات اشخاص
| نسب = قبيله طفيل، خاندان عيفار
| شهر تولد = [[نجف]]
| کشور تولد = [[عراق]]
| زادروز = ١٣٠٩ق.
| محل زندگی = [[نجف]]
| مذهب = [[شیعه]]
| تاریخ درگذشت = ١٣٩۴ق.
| کشور درگذشت = عراق
| شهر درگذشت = نجف
| اساتید = [[میرزای نائینی]]، [[سيد ابوالحسن اصفهانى]]
| شاگردان = [[سيد على سيستانى]]، [[سيد محمدسعيد حكيم]]
| تالیفات = دليل عروة الوثقى، بحوث فقهیه
|تصویر=حسین حلی.jpg}}


[[رده:مقاله‌های در دست ویرایش]]
'''حسین حلی''' (۱۳۰۹-١٣٩۴ق)، فرزند علی بن حسین بن حمود، زاده در [[نجف]] و از عالمان [[شیعه]] بود. او از استادانی مانند [[سيد ابوالحسن اصفهانى]] و [[آقا ضياءالدين عراقى]] بهره برد و نزدیک‌ترین استاد به او [[ميرزاى نائينى]] بود. در میان شاگردان او، بیش از ۵۰ شخصیت سرشناس مانند [[سيد على سيستانى]] و [[سيد محمدسعيد حكيم]] بودند.


== تبار ==
او را به پژوهش عمیق، نوگرایی، فروتنی، بخشندگی و پارسایی ستوده‌اند.به باور وی، عالمان دینی در سیاستِ عصر [[غیبت]] جایگاهی ندارند. او حتی در دوره نظام [[صدام]]، هیچ موضع سیاسی آشکاری نگرفت؛ با این همه، با عالمان شیعی مبارز مخالفتی نکرده و در مواقع حساس آن‌ها را تأیید می‌کرد. او در صحن [[آستان مقدس امام علی(ع)|حرم امام علی(ع)]] در مقبره استادش [[محمدحسين نائينى]] در حجره ششم دفن شد.
حسین حلی، از خاندان عيفار،{{یادداشت|قريه‌اى است در ميان مقام ايوب پیامبر(ع) و حلّه كه ٢٠ دقيقه تا حلّه فاصله دارد.}} از قبيلۀ طفيل، در جنوب غربى [[حله]] بود.


پدر او، على بن حسین بن حمود، برای آموختن دانش دین، به [[نجف اشرف|نجف]] رفته و در مدرسۀ مهديه{{یادداشت|مدرسه مهدیه، در محله مشراق [[نجف]] قرار دارد. به این مدرسه، به مناسبت نام پایه‌گذار آن که مهدی بن علی بن جعفر کاشف‌الغطاء (۱۲۲۶-۱۲۸۹ق) بوده، مهدیه گفته‌اند.}} ساكن شد. وى درس‌های آغازین را از استادانی مانند محمد طه نجف و [[سيد محمدكاظم يزدى]] بهره برده و به گفته [[آقابزرگ تهرانی]]، به علم و پرهیزکاری شهرت یافت.<ref>آقابزرگ تهرانى، طبقات اعلام‌الشيعه (نقباءالبشر فى القرن الرابع عشر)، القسم‌الرابع، ج١، ص١۴٢٣.</ref> او امام جماعت صحن حیدری [[آستان مقدس امام علی(ع)|حرم امام علی(ع)]] بود. على حلى، در ۷ [[شعبان]] ١٣۴۴ق. در نجف درگذشت و در همان شهر دفن شد. به روال همیشگی، اقامه جماعت در صحن حیدری به فرزند وى، حسين حلى می‌رسید؛ ولی نخواست و آن را به استادش [[ميرزاى نائينى]] سپرد.<ref>جمعى از شاگردان سيد محمدحسين طهرانى، آيت نور، ج١، ص١۵٩؛ يادبود سالگرد رحلت سيد محمدحسين طهرانى، نشر انتشارات علامه طباطبايى.</ref>
او آثار زیادی نگاشته که از میان آن‌ها دو کتاب دلیل عروة الوثقی و بحوث فقهیه که تقریرات درس اوست به چاپ رسیده است.
==تبار==
حسین حلی، از خاندان عيفار،{{یادداشت|قريه‌اى است در ميان مقام ايوب پیامبر(ع) و حلّه كه ٢٠ دقيقه تا حلّه فاصله دارد.}} از قبيله طفيل، در جنوب غربى [[حله]] بود.


== زیست‌نامه ==
پدر او، على بن حسین بن حمود، برای آموختن دانش دین، به [[نجف اشرف|نجف]] رفته و در مدرسه مهديه{{یادداشت|مدرسه مهدیه، در محله مشراق [[نجف]] قرار دارد. به این مدرسه، به مناسبت نام پایه‌گذار آن که مهدی بن علی بن جعفر کاشف‌الغطاء (۱۲۲۶-۱۲۸۹ق) بوده، مهدیه گفته‌اند.}} ساكن شد. وى درس‌های آغازین را از استادانی مانند محمد طه نجف و [[سيد محمدكاظم يزدى]] بهره برده و به گفته [[آقابزرگ تهرانی]]، به علم و پرهیزکاری شهرت یافت.<ref>آقابزرگ تهرانى، طبقات اعلام‌الشيعه (نقباءالبشر فى القرن الرابع عشر)، القسم‌الرابع، ج١، ص١۴٢٣.</ref> او امام جماعت صحن حیدری [[آستان مقدس امام علی(ع)|حرم امام علی(ع)]] بود. على حلى، در ۷ [[شعبان]] ١٣۴۴ق. در نجف درگذشت و در همان شهر دفن شد. به روال همیشگی، اقامه جماعت در صحن حیدری به فرزند وى، حسين حلى می‌رسید؛ ولی نخواست و آن را به استادش [[ميرزاى نائينى]] سپرد.<ref>جمعى از شاگردان سيد محمدحسين طهرانى، آيت نور، ج١، ص١۵٩؛ يادبود سالگرد رحلت سيد محمدحسين طهرانى، نشر انتشارات علامه طباطبايى.</ref>
حسين، كوچك‌ترين فرزند بوده، در سال ١٣٠٩ق. در [[نجف]] به دنيا آمده و از کودکی، با برادر بزرگ‌تر خود، حسن به نشست‌هاى علمى و ادبى مى‌پرداخت.


== استادان ==
==زیست‌نامه==
نخستین استاد او پدر او بود
حسين، كوچك‌ترين فرزند علی بن حسین، در سال ١٣٠٩ق. در [[نجف]] به دنيا آمد. وی برادری پارچه‌باف و پدری عالم داشت و خود در خیاطی کار می‌کرد. روزى وارد كتابخانه پدر شده، وی را ناراحت و افسرده در گوشه‌اى نشسته دید؛ وی دلیل ناراحتی‌اش را دیدن کتاب‌هایی دانست که پس از او کسی نیست از آن استفاده کند.{{یادداشت|کنایه از این که فرزندانش دنبال دروس حوزوی نرفته‌اند.}} حسین، از این گفته پدر متأثر شده، همان‌جا آمادگى خود را براى آموختن علوم حوزوى اعلام كرد. پدر اسباب ورود او را به حوزه فراهم کرده، جشنی برپا کرده، خویشان به او تبریک گفتند. وی در کلاس درس شرکت کرد ولی درس‌های حوزه مانند صرف و نحو را نمی‌فهمید. وقتی پدر از او مرفوعات و منصوبات را پرسيد و وی نتوانست پاسخ دهد، به نشانه تأسف سر تکان داده، به او پیشنهاد داد اگر درس‌ها را نمی‌فهمد، وقت تلفن نکرده به کار خیاطی بازگردد! حسین حلی، وضو گرفته، نماز حاجتی خواند و از خدا گشایش در کارش را درخواست کرد. وی تا صبح بیدار بود و بسیار گریست. صبح مانند همیشه راهی کلاس درس شد. به ناگاه احساس کرد هر چه استاد می‌گوید فهمیده و هیچ مطلب سختی برای او وجود ندارد.{{یادداشت|این رویداد از زبان خود حسین حلی، در میان یکی از درس‌هایش به شاگردان گفته شده است.}}<ref name=":6">حيات علمى آيت الله شيخ حسين حلى، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۳، ص۱۰۰.</ref>


در نيمۀ نخست سده سيزدهم، مرجعيت دينى در نجف اشرف را شمارى از يگانگان و نام‌آوران عرصۀ فقه و اصول و خارج‌گويان بزرگ حوزه بر عهده داشتند؛ همچون: سيد ابوالحسن اصفهانى، شيخ آقا ضياءالدين عراقى و ميرزاى نائينى. شيخ حسين حليرحمه الله پاى درس اين بزرگان حاضر مى‌شد و از دانش فقهى و اصولى آنها بهره‌ها مى‌برد. اما رابطه او با ميرزاى نائينى صميمانه‌تر و نزديك‌تر بود و به گفتۀ بعضى منابع: «بخش بزرگ و عمدۀ درس‌آموزى و شاگردى شيخ نزد ميرزا محمدحسين نائينى بود كه سال‌هاى متمادى به طول انجاميد» و هر يك از ديگرى بهره‌ها بردند و به گفته يكى از شاگردان شيخ:
==استادان==
نخستین استاد حسین حلی پدر او بود، پس از او از عالمان نجف مانند [[سيد ابوالحسن اصفهانى]]، [[آقا ضياءالدين عراقى]] و [[ميرزاى نائينى]] بهره برد. در این میان، رابطه او با ميرزاى نائينى صميمانه‌تر و نزديك‌تر بوده و به بخش بزرگی از درس‌آموزى و شاگردى حسین حلی، نزد ميرزای نائينى بود و سال‌ها ادامه داشت. به گفته یکی از شاگردان او، میرزای نائینی برای تحریر و تهذیب درس‌ها و پاسخ به استفتائات از شاگردش حسین حلی یاری می‌گرفت.<ref>جعفر محبوبه، ماضى‌النجف و حاضرها، ج٣، ص٢٨۴.</ref> یکی از خدماتی که حسین حلی به استادش کرد، برانگيختن ميرزا به تأسيس «مجلس استفتاء» بود.<ref>به نقل از سيد محمدسعيدحكيم، از شيخ عباس، از مرحوم پدرش آيت‌الله ميرزاعلى نائينى، از پدرش نائينى بزرگ؛ حيات علمى آيت الله شيخ حسين حلى، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۳، ص۸۸.</ref>


شيخ حسين حلى، خبرگى در اقوال علما و احاطه به آرا و انديشه‌هاى آنان را در فقه و اصول، از معدن و سرچشمه آن يعنى استادش ميرزاى نائينى داشت و در عوض، استاد، شاگرد خود را در تحرير دروس و تهذيب آنها و جواب به استفتائات به يارى مى‌گرفت».<ref>جعفر محبوبه، ماضى‌النجف و حاضرها، ج٣، ص٢٨۴.</ref>
==تدریس و شاگردان==
روش حسین حلی در بيان مسائل اين‌گونه بود كه درآغاز، چکیده انديشه‌هاى بزرگان فن را عرضه کرده، هر يك را به بحث و مناقشه مى‌گذاشت و اندیشه‌های ضعیف و قوی را از هم جدا مى‌كرد. اين‌گونه بحث، برای طلابی که درپی عمق‌بخشی به دانسته‌های خود بودند، گیرا بود.{{یادداشت|يكى از شاگردان حسین حلی، در اين باره مى‌گويد: هرگاه از شيخ مى‌خواستيم نظر خود را درباره مسئله‌اى بيان كند، می‌گفت: «من اهل فتوا دادن نيستم. ما مسئله را در كتاب‌هاى گوناگون بررسى مى‌كنيم و ديدگاه اصحاب را به نقد و مناقشه مى‌گذاريم و نتيجه‌گيرى مى‌كنيم.»}} برخی از شاگردان وی، او را در دقت و تحقیق کمتر از [[علامه حلی]] ندانسته‌اند.<ref>آيت نور، ج١، ص١۵۸.</ref> به باور برخی، حلقه درسی حسین حلی را، گروهی هر چند اندک، ولی از نخبگان حوزوی تشکیل می‌داد، که تحقيق، تتبع و نازك‌انديشى برايشان باارزش بود. شيخ به اين دسته از شاگردان خود بها داده و تقريرات روزانه آن‌ها را به دقت مطالعه کرده و آشفتگى‌های آن را، با خط خود تذكر مى‌داد.<ref name=":2" />


شيخ حسين بسيار مورد اعتماد ميرزا و مورد مدح و ستايش او بود و هيچ مسئله‌اى مطرح نمى‌شد، مگر اين‌كه شيخ درباره آن نظر داشت و به تدقيق و تحقيق در باب آن، اظهار نظر مى‌كرد و همۀ اقوال را پى مى‌گرفت. از كارهاى بزرگ وى كه خدمتى عظيم به استادش به شمار مى‌آمد، برانگيختن ميرزا به تأسيس «مجلس استفتاء» بود.<ref>به نقل از سيد محمدسعيدحكيم، از شيخ عباس، از مرحوم پدرش آيت‌الله ميرزاعلى نائينى، از پدرش نائينى بزرگ؛ حيات علمى آيت الله شيخ حسين حلى، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۳، ص۸۸.</ref>
میان شاگردان او، نزدیک به ۵٣ نفر شخصيت‌هاى سرشناس حوزه‌ بوده و برخی از آن‌ها به مرجعيت رسیدند. نام برخی از آن‌ها چنین است:


نمونۀ ديگر از عظمت روحى و تقواى زبانزد شيخ حسين حلى، رابطۀ ويژۀ او با آيت‌الله سيد محسن حكيم است. شيخ حسين به حكم جايگاه علمى و اجتهادى خويش مى‌توانست يكى از مراجع پس از سيدابوالحسن اصفهانى باشد، اما خود به جهاتى كه كم و بيش آشكار است، بدين امر رغبت نشان نداد و كناره گرفت. در همان زمان، مرجعيت سيد محسن حكيم كه با شيخ هم‌شاگردى بود، مستقر گرديد و عكس‌العمل شيخ جز تأييد چيز ديگرى نبود.<ref>آيت نور، ج١، ص١۵٩.</ref>
{{ستون-شروع|2}}


ايشان على‌رغم اختلاف سليقه و برداشت با سيد محسن حكيم، براساس نيك‌نفسى و حق‌گرايى و ايمان به وجود شرايط مرجعيت در او، وى را تأييد مى‌كند و رابطه خود را مستحكم مى‌سازد. در مقابل، سيد محسن حكيم نيز شيخ را مى‌ستود و تكريم مى‌كرد و به گفتۀ سيد سعيد حكيم، در اواخر عمر خويش، فراوان جوياى حال شيخ بود و ديگران را به حرمت‌گزارى و قدرشناسى منزلت علمى شيخ سفارش مى‌كرد. شيخ اگرچه در مسئله ولايت سياسى فقيه در عصر غيبت، با سيد محسن حكيم اختلاف‌نظر داشت، اما آن‌جا كه ضرورت اقتضا مى‌كرد، با ايشان همراه مى‌شد؛ چون تأييد و كمك به مرجعيت را به صلاح اسلام و مسلمانان مى‌دانست و سكوت يا اختلاف را به هيچ‌روى برنمى‌تابيد.<ref>حيات علمى آيت الله شيخ حسين حلى، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۳، ص۸۹.</ref>
* [[سيد على سيستانى]]؛
* [[سيد محمدسعيد حكيم]]؛
* [[سيد محمدتقى حكيم]]؛
* سيد علاءالدين بحرالعلوم؛
* سيد عزالدين بحرالعلوم؛
* سيد عباس حسينى كاشانى؛
* [[سيد عباس مدرسى يزدى]]؛
* سيد عبدالرزاق موسوى مقدم؛
* [[محمد طه نجف]]؛
* [[محمدابراهيم جناتى]]؛
* [[محمدهادى معرفت]]؛
* مصطفى نورائى.<ref name=":3">حيات علمى آيت الله شيخ حسين حلى، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۳، ص۹۳.</ref>


===انديشه‌ها و آثار علمى===
{{پایان}}
گرچه شيخ بزرگوار ما حسين بن على حلى در نشان دادن سرمايه عظيم علمى خود و تلاش براى به دست گرفتن مرجعيت، هيچ حركتى از خود نشان نمى‌داد و از اين‌گونه امور پرهيز داشت، اما جايگاه علمى او در نجف اشرف امرى انكار ناپذير بود. اين سرچشمه پاك و جوشان دانش، در عرصه‌هاى مختلف، به‌ويژه فقه و بكر و تحول‌آفرينى از خود بر جاى نهاد؛ چراكه درخت تنومند علمى‌اش در وجود پهلوانان حوزۀ علميه نجف همچون ميرزاى نائينى، شيخ ضياءالدين عراقى و سيدابوالحسن اصفهانى ريشه دوانده بود.


ميراث علمى شيخ را مى‌توان دو دسته كرد: تقريرات درس استادان بزرگ آن روز؛ آنچه شاگردان شيخ از افادات فقهى و اصولى او به يادگار نهاده‌اند.<ref name=":0">حيات علمى آيت الله شيخ حسين حلى، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۳، ص۹۰.</ref>
==آثار==
آثار حسین حلی را مى‌توان دو دسته كرد: تقريرات درس استادان بزرگ آن روز؛ آنچه شاگردان وی از درس‌های فقهى و اصولى او نگاشته‌اند.<ref name=":0">حيات علمى آيت الله شيخ حسين حلى، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۳، ص۹۰.</ref> بر پایه فهرست مؤلفات حسین حلى، دسته نخست آثار او از اين قرار است:


باتوجه به آنچه در فهرست مؤلفات شيخ حلى آمده، دسته اول آثار از اين قرار است:
====آثار فقهى====
{{ستون-شروع|2}}
* الاجتهاد والتقليد
* شرح عروةالوثقى (الطهاره)
* شرح عروةالوثقى (الاجاره)
* شرح المكاسب/ شروط العوضين
* شرح المكاسب/ المعاطاة
* صلاة المسافر (بحث ميرزاى نائينى)
* قاعدة لاتعاد (بحث نائينى)
* قاعدة لاضرر
* كتاب الصلاة (بحث نائينى)<ref name=":0" />
{{پایان}}


====آثار فقهى:====
====آثار اصولى====
١) . الاجتهاد والتقليد
{{ستون-شروع|2}}
* تقريرات خارج الاصول (بحث سيد اصفهانى در شرح كفايةالاصول)
* تقريرات خارج‌الاصول (بحث ميرزاى نائينى)
* حاشيه على اجود التقريرات (سيد ابوالقاسم خويى)
* حاشيه على‌الفوائد الاصوليه (شيخ محمدعلى كاظمى)
* تقريرات خارج اصول (بحث محقق عراقى)
* رسالة فى تعريف علم‌الاصول
* مباحث اصوليه متفرقه<ref name=":0" />
{{پایان}}


٢) . شرح عروةالوثقى (الطهاره)
====كتاب‌هاى مشترك====
{{ستون-شروع|2}}
* مجموعه مسائل فقهيه و اصوليه
* مجموعه استفتائات (سيد ابوالقاسم اصفهانى)
* مجموعه استفتائات (ميرزاى نائينى)
* كشكول (مجموعه‌اى از حكمت‌ها و روايات تاريخى و گزينه‌هاى ادبى و علمى)
{{پایان}}


٣) . شرح عروةالوثقى (الاجاره)
بر پایه گزارشی در ۱۴۲۸ق. اين آثار، همه به صورت خطى نزد فرزند وی، محمدجواد حلى، منتظر شرايطى برای چاپ بوده است.  


۴) . شرح المكاسب / شروطالعوضين
آنچه شاگردان حسين حلى از درس‌هاى فقه و اصول وی تقریر کرده‌اند، عبارتند از:


۵) . شرح المكاسب / المعاطاة
{{ستون-شروع|2}}


۶) . صلاة المسافر (بحث ميرزاى نائينى)
* تقريرات آيت‌الله سيدعلى سيستانى (فقه و اصول)
* تقريرات آيت‌الله سيد محمدسعيد حكيم (فقه و اصول)
* تقريرات آيت‌الله سيد محمدتقى حكيم (فقه و اصول)
* تقريرات آيت‌الله شيخ حسن سعيد (فقه)
* تقريرات آيت‌الله شهيد سيد علاءالدين (اصول)
* تقريرات آيت‌الله سيد عزالدين بحرالعلوم (فقه و اصول)
* تقريرات آيت‌الله شيخ عباس نائينى (فقه و اصول)
* تقريرات آيت‌الله شيخ جعفر نائينى (فقه)
* تقريرات آيت‌الله شهيد ميرزاعلى غروى
* تقريرات مرحوم سيد محمدحسين طهرانى لاله‌زارى (فقه و اصول)<ref name=":1">حيات علمى آيت الله شيخ حسين حلى، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۳، ص۹۱.</ref>


٧) . قاعدة لاتعاد (بحث نائينى)
{{پایان}}


٨) . قاعدة لاضرر
از اين تقريرات، دو اثر چاپ شده است؛ نخست، كتاب «دليل عروة الوثقى»، که تقريرات حسن سعيد طهرانى از مباحث حسين حلى است. اين كتاب در دو موضوع آب‌ها و نجاسات سامان يافته است. در آغاز تقريظ حسین حلى آمده و در مقدمه، به تاريخ تحول فقه، از ابتدا تا زمان نگارش كتاب، پرداخته شده است.<ref name=":1" /> اثر دوم، كتاب «بحوث فقهيه» از شهيد سيد عزالدين بحرالعلوم است. اين كتاب بحث‌هاى مستحدثه و جديد فقهى چون بانك، معاملات صرفى، سپرده‌گذارى و مانند آن و نيز بسيارى مسائل ديگر مربوط به زندگى نوين بشر در دنياى امروز را شامل مى‌شود.<ref name=":2">حيات علمى آيت الله شيخ حسين حلى، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۳، ص۹۲.</ref>


٩) . كتاب الصلاة (بحث نائينى)<ref name=":0" />
==دوستان==
حسین حلی با دوستان خود، گروهی ۹ نفره به شرح زیر بودند:  


====آثار اصولى:====
{{ستون-شروع|2}}
١) . تقريرات خارج الاصول (بحث سيد اصفهانى در شرح كفايةالاصول)


٢) . تقريرات خارج‌الاصول (بحث ميرزاى نائينى)
* سيد ابراهيم شبر (متوفاى ١٣٧٨)؛
* حسن بهبهانى (متوفاى ١٣۶٢)؛
* حسين حلى (متوفاى ١٣٩۴)؛
* سيدعلى بحرالعلوم (متوفاى ١٣٨۵)؛
* كاظم عليح؛
* محمدجواد حجامى (متوفاى ١٣٧۶)؛
* حسين جواهرى (متوفاى ١٣٨٩)؛
* [[محمدحسين مظفر]] (متوفاى ١٣٨١)؛
* موسى جصانى (١٣۶٠)؛
* ميرعلى ابوطبيخ (متوفاى ١٣۶١).<ref name=":4" />
* {{پایان}}


٣) . حاشيه على اجود التقريرات (سيد ابوالقاسم خويى)
پیوند این گروه که همه از اهل علم بودند، تا پیری برقرار بود. گفته شده سيد ميرعلى ابوطبيخ، یکی از دوستان وی، به بيمارى روماتيسم دچار و خانه‌نشين شد. دوستان بنا گذاشتند چهارشنبه هر هفته پس از پایان درس‌ها، به همراه حسین حلى غذاى خود را در خانه سيد ميرعلى بخورند و مايه تسلاى خاطر وى شوند كه البته نشستى علمى و ادبى نيز به شمار مى‌آمد، همراه با بحث و بررسى پيرامون مسائل فقهى و اصولى و ادبى و بيان نكته‌هاى اخلاقى و پندآموز.<ref>جعفرالخليلى، هكذا عرفتهم، ج١، ص١٢ - ١۴.</ref> افزون بر توجهی که حسین حلی نسبت به دوستان خود داشت، در رشد علمى فرزندانِ دوستان خود نیز می‌کوشید. فرزندان سيد على ابوطبيخ، پیشرفت علمى خود را نتیجه توجه حسين حلى دانسته‌اند.<ref name=":4" />


۴) . حاشيه على‌الفوائد الاصوليه (شيخ محمدعلى كاظمى)
==ویژگی‌ها==
برخی از ويژگى‌هاى او را اینگونه شمرده‌اند:


۵) . تقريرات خارج اصول (بحث محقق عراقى)
====پارسايى====
حسین حلی را در امور مالى، دقیق و حساس شمرده‌اند. بر پایه گزارشی، وی هدیه یکی از ثروتمندان که مبلغ زیادی بود نپذیرفت. وقتی از علت این کار جویا شدند، دلیلش را شبه‌ناک بودن آن مال و ترس از سوختن در آتش آن دانست.<ref name=":4">حيات علمى آيت الله شيخ حسين حلى، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۳، ص۹۴ و ۹۵.</ref> زندگى ساده، روزى به اندازه و بى‌اعتنايى به مظاهر دنيايى را از ویژگی‌های او شمرده‌اند.<ref name=":6" />


۶) . رسالة فى تعريف علم‌الاصول
====بخشندگی====
به گفته یکی از شاگردان وی، یکی از خادمان [[آستان مقدس امام علی(ع)|حرم امام علی(ع)]] به همراه فردی دیگر نزد حسین حلی آمده، آن فرد خود را معرفی کرده و پاکتی پر از دینار به او داد. پس از دقایقی، همان خادم آمده و از حسین حلی خواست مقداری از پاکت را به او بدهد. او پس از پرس و جوی حسین حلی، قسم خورد نیازمند است. حسین حلی، همه پاکت را به او داد. این واقعه باعث حیرت شاگرد حسین حلی شد؛ زیرا به گفته وی، چند روز پيش از اين، دیده بود فرزند حسین حلی از پدر تقاضاى پول كرده بود تا براى خانه‌اش چيزى ضرورى بخرد و پدر گفته بود هيچ در بساط ندارد.<ref name=":4" />


٧) . مباحث اصوليه متفرقه<ref name=":0" />
====فروتنی====
<br />
حسین حلی را فردی فروتن معرفی کرده‌اند. محمدعلى كاظمى، يكى از شاگردان [[ميرزاى نائينى]]، از سيد على بحرالعلوم، یکی از دوستان حسین حلی خواسته بود از حسین حلی بخواهد وقتى وارد مجلس مى‌شود، در جايى كه بالاى مجلس برايش آماده کرده‌اند بنشيند و پايين مجلس، دم در ننشیند. زیرا این فروتنی او، آن‌ها را نیز به دردسر می‌انداخت؛ چرا که احترام او را لازم می‌دانستند و نمی‌خواستند از او پیش‌تر نشسته باشند، از این رو ناچار می‌شدند یا از جلسه بیرون بروند یا پشت سر او قرار بگیرند.<ref name=":4" />


====ج) كتاب‌هاى مشترك====
====نوگرايى====
١) . مجموعه مسائل فقهيه و اصوليه
برخی، حسين حلى را نخستين فقيه در [[حوزه علميه نجف]] دانسته‌اند كه به مسائل جديد و مستحدثه پرداخته و ديدگاه شرعى را درباره آن‌ها جست‌وجو کرد. او در بحث‌هاى اصولى، به‌ويژه مباحث مربوط به «وضع»، «عرف» و «معناى حرفى»، ديدگاه‌هاى جديدى داشت كه شاگردانش در تقريرات خود نگاشته‌اند.<ref name=":6" />


٢) . مجموعه استفتائات (سيد ابوالقاسم اصفهانى)
====پژوهش====
 
وی هر كتابى كه مى‌خواند، چه از عالمان [[شيعه]] و چه از [[اهل سنت]]، بر آنها حاشيه مى‌نوشت و براى مطالب مهم آنها، در آخر كتاب فهرستى تنظيم مى‌كرد تا براى خود و ديگرانى كه بعداً به آن كتاب‌ها مراجعه مى‌كنند، مفيد باشد.<ref>ابن ابى‌الحديد، شرح نهج‌البلاغه، ج ٧، ص۴٨.</ref><ref name=":6" />
٣) . مجموعه استفتائات (ميرزاى نائينى)
 
۴) . كشكول (مجموعه‌اى از حكمت‌ها و روايات تاريخى و گزينه‌هاى ادبى و علمى)
 
اين كتاب‌ها و آثار استوار علمى، همه به صورت خطى نزد فرزند شيخ، جناب محمدجواد حلى، منتظر شرايطى است كه به شكلى در خور و شايسته به چاپ رسيده و در اختيار طالبان علم و معرفت قرار گيرد.
 
آنچه شاگردان شيخ حسين حلى از ثمرات دانش اين مرد بزرگ بر جاى نهاده‌اند، تقريرات درس‌هاى فقه و اصول ايشان است كه از اين قرارند:
 
١) . تقريرات آيت‌الله سيدعلى سيستانى (فقه و اصول)
 
٢) . تقريرات آيت‌الله سيد محمدسعيد حكيم (فقه و اصول)
 
٣) . تقريرات آيت‌الله سيد محمدتقى حكيم (فقه و اصول)
 
۴) . تقريرات آيت‌الله شيخ حسن سعيد (فقه)
 
۵) . تقريرات آيت‌الله شهيد سيد علاءالدين (اصول)
 
۶) . تقريرات آيت‌الله سيد عزالدين بحرالعلوم (فقه و اصول)
 
٧) . تقريرات آيت‌الله شيخ عباس نائينى (فقه و اصول)
 
٨) . تقريرات آيت‌الله شيخ جعفر نائينى (فقه)
 
٨) . تقريرات آيت‌الله شهيد ميرزاعلى غروى
 
٩) . تقريرات مرحوم سيد محمدحسين طهرانى لاله‌زارى (فقه و اصول)<ref name=":1">حيات علمى آيت الله شيخ حسين حلى، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۳، ص۹۱.</ref>
 
از اين تقريرات در مباحث فقهى، دو اثر چاپ و نشر شده است:


نخست كتاب «دليل عروة الوثقى» تقريرات شيخ حسن سعيد طهرانى از مباحث شيخ حسين حلى. اين كتاب در دو موضوع آب‌ها و نجاسات سامان يافته است. طليعۀ آن، به تقريظ شيخ بزرگوار حلى آراسته شده و در مقدمه، از تاريخ تحول فقه، از آغاز تا زمان نگارش كتاب، سخن به ميان آمده است.<ref name=":1" />
==سياست==
[[پرونده:حسین حلی۲.jpg|بندانگشتی|حسین حلی و [[سید محسن حکیم]] و محمدجواد جواهری.]]
نیروهای [[انگليس]]، در سال ١٣٣٢ق. (١٩١٣م) براى خارج كردن [[عراق]] از سيطره [[دوره عثمانى|عثمانى]] و تسلط بر اين کشور، وارد عراق شدند. عالمان [[شيعه]] عراق، فتوای جهاد عمومی علیه نیروهای انگلیس را صادر کردند. در ۴ صفر ١٣٣٣، عده‌اى از بزرگان همچون جعفر شيخ عبدالحسين و شيخ عبدالكريم جزائرى از راه بغداد حركت خود را به سوى جبهه جهاد پيش گرفته و شمار زیادی از عالمان و طلاب با آن‌ها همراه شدند.<ref>حسن‌الاسدى، ثورة النجف، ص٩١، دارالحرية للطباعة، ١٩٧۵م.</ref> حسين حلى، که در آن زمان، ۲۲ تا ۲۳ سال داشت، با مجاهدان همراهى كرد.<ref name=":5">حيات علمى آيت الله شيخ حسين حلى، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۳، ص۹۶.</ref> وی درآغاز به عنوان سرباز وظیفه در صف سپاهیان قرار گرفت. سپس با درخواست [[سید محسن حکیم]]، که او را میان سربازان وظیفه دید، سید محمدسعید حبوبی، سردسته مجاهدان، وی را به اردوگاه مجاهدان منتقل کرد.<ref name=":5" />


اثر دوم، كتاب «بحوث فقهيه» از شهيد سيد عزالدين بحرالعلوم است. اين كتاب بحث‌هاى مستحدثه و جديد فقهى چون بانك، معاملات صرفى، سپرده‌گذارى و مانند آن و نيز بسيارى مسائل ديگر مربوط به زندگى نوين بشر در دنياى امروز را شامل مى‌شود.<ref name=":2">حيات علمى آيت الله شيخ حسين حلى، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۳، ص۹۲.</ref>
به باور حسین حلی، عالمان دینی در سیاست، در عصر [[غیبت]] جایگاهی نداشتند.<ref name=":7">حيات علمى آيت الله شيخ حسين حلى، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۳، ص۹۷.</ref> وی با این دیدگاه، در دوره انقلاب [[مشروطه]] [[ايران|ایران]] قرار گرفت. در این دوره، دو دیدگاه درباره مشروطه بین عالمان نجف پدید آمد؛ یکی به رهبری سید [[محمدکاظم یزدی]] و دیگری [[محمدکاظم خراسانی]].<ref name=":7" /> میرزای نائینی،‌ نزدیک‌ترین استاد به حسین حلی، كتاب «تنبيه الامه و تنزيه المله» را در تأیید مشروطه نگاشت. برخی احتمال داده‌اند، رابطه ميان حسین حلى و ميرزاى نائينى، بر ديدگاه نائینی تأثیر گذاشته و او را از اوج مشروطه‌گرايى تنزل داد. نائینی در آخرين روزهاى زندگی، همه نسخه‌هاى چاپ شده فارسى و عربى کتاب تنبیه الامه و تنزیه المله را جمع‌آورى و از دسترس مردمان دور نگه داشت؛ به‌ويژه كه در ايران، مشروطه‌چى‌ها، پس از روی کار آمدن، مخالفان مشروطه را آزار داده و بزرگانى مانند [[فضل‌الله نورى]] و باقر اصفهانى را به دار آويخته و به امورى پرداختند كه مورد تأييد [[اسلام]] نبود.<ref>آيت نور، ج١، ص١۶١.</ref>
<br />


===٣) . شاگردان شيخ===
حسین حلی، در دوره نظام [[صدام]] نیز، مستقیما در سیاست دخالت نکرده، هیچ موضع آشکار سیاسی نگرفت. اگر چه از مشورت دادن و تأیید عالمان سیاسی دریغ نمی‌کرد.<ref>حيات علمى آيت الله شيخ حسين حلى، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۳، ص۹۸.</ref> به گفته فرزند سيد على بحرالعلوم، هر گاه پدر برای مشورت در امور سیاسی نزد حسین حلی می‌رفت، وی آنچه درست و شرعی می‌دانست می‌گفت؛ ولی وقتی از او می‌خواست در معرض افکار عمومی قرار دهد، خودداری می‌کرد.<ref>حيات علمى آيت الله شيخ حسين حلى، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۳، ص۹۹.</ref>
اين حقيقت همچون روز براى من روشن است كه بزرگان حوزۀ امروز نجف اشرف، همگى از ملتزمين بحث‌هاى فقهى و اصولى شيخ حسين حلى بوده، اندوخته‌هاى نفيس علمى خود را مديون آن اسوۀ علم و تحقيقند و شمارى از آنها اكنون سمت مرجعيت شيعه را بر عهده دارند؛ همچون حضرات آيات سيد على سيستانى و سيد محمدسعيد حكيم.


روش شيخ در بيان مسائل اين‌گونه بود كه چون مسئله‌اى مطرح مى‌شد، خلاصۀ انديشه‌هاى بزرگان فن را در باب آن عرضه مى‌كرد و هر يك را به بحث و مناقشه مى‌گذاشت و با مهارت بى‌نظير خود غث و ثمين آنها را از هم جدا مى‌كرد. اين‌گونه بحث، بى‌شك براى كسانى كه در پى تعميق افكار و انديشه‌هاى خود بودند، جالب و بهانه‌اى براى تداوم حضور در درس اين استاد بود.
حسين حلى، رابطه ويژه‌ای با [[سيد محسن حكيم]] داشت. حسين با جايگاه علمى و اجتهادى خود، مى‌توانست يكى از مراجع، پس از [[سيدابوالحسن اصفهانى]] باشد، ولی كناره گرفته و مرجعيت سيد محسن حكيم كه با حسین حلی هم‌شاگردى بود، مستقر گرديد.<ref>آيت نور، ج١، ص١۵٩.</ref> وی با وجود اختلاف سليقه و برداشت فقاهتی با سيد محسن حكيم، او را تأييد کرد. حسین حلی، در مسئله [[ولايت فقيه|ولايت سياسى فقيه]] در عصر [[غيبت]]، با سيد محسن حكيم اختلاف‌نظر داشت، ولی آن‌جا كه ضرورت اقتضا مى‌كرد، با او همراه مى‌شد؛ زیرا تأييد و كمك به مرجعيت را به صلاح اسلام و مسلمانان مى‌دانست. در مقابل، سيد محسن حكيم نيز وی را مى‌ستود. به گفته سيد سعيد حكيم، در اواخر عمر، فراوان جوياى حال حسین حلی بود و ديگران را به حرمت‌گزارى و قدرشناسى منزلت علمى او سفارش مى‌كرد.<ref>حيات علمى آيت الله شيخ حسين حلى، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۳، ص۸۹.</ref>


يكى از شاگردان شيخ در اين باره مى‌گويد: هرگاه از شيخ مى‌خواستيم نظر خود را درباره مسئله‌اى بيان كند، مى‌فرمود: من اهل فتوا دادن نيستم. ما مسئله را در كتاب‌هاى گوناگون بررسى مى‌كنيم و ديدگاه اصحاب را به نقد و مناقشه مى‌گذاريم و نتيجه‌گيرى مى‌كنيم.
==درگذشت==
حسين حلی، در ۴ [[شوال]] ١٣٩۴ق. درگذشت و در صحن [[آستان مقدس امام علی(ع)|حرم امام علی(ع)]] در مقبره استادش [[محمدحسين نائينى]] در حجره ششم دفن شد.<ref>حيات علمى آيت الله شيخ حسين حلى، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۳، ص۱۰۲.</ref>


ديگر شاگرد ايشان، مرحوم تهرانى معتقد است: «شيخ در هر مسئله‌اى مرد دقت و تحقيق بود و نمى‌توان گفت كه از علامۀ حلى كمتر بود»<ref>آيت نور، ج١، ص١۵۸.</ref>
==پیوند به بیرون==


بنابراين مى‌توان حلقۀ درس شيخ حسين حلى را مجموعه‌اى هرچند اندك از نخبگان حوزوى دانست كه بيش از هر چيز، تحقيق و تتبع و نازك‌انديشى در افكار فقهى و اصولى برايشان مهم و باارزش بود و شيخ به اين دسته شاگردان خود بها مى‌داد و آنها را به صورت‌هاى گوناگون ارج مى‌نهاد. طلاب جدى و كوشا همواره مورد توجه او بودند و ايشان تقريرات روزانۀ آنها را به دقت ملاحظه مى‌كرد و اگر نقص و آشفتگى در آنها مى‌ديد، با خط خود تذكر مى‌داد و تصحيح مى‌كرد.<ref name=":2" />
*[https://ktv.iq/watch.php?v=1543 معرفی حسین حلی]. (فیلم)


در منابع مربوط به زندگى شيخ حسين حلى و شاگردان وى، فهرستى بلند از خوشه‌چينان خرمن معرفت شيخ ارائه شده كه حدود ۵٣ نفرشان از شخصيت‌هاى بارز و اسوۀ حوزه‌اند و چنان‌كه گفته آمد، بعضى سمت مرجعيت نيز دارند و در پهنۀ آسمان علم دين مى‌درخشند:
سيد على سيستانى؛ سيد محمدسعيد حكيم؛ سيد محمدتقى حكيم؛ سيد علاءالدين بحرالعلوم؛ سيد عزالدين بحرالعلوم؛ سيد عباس حسينى كاشانى؛ سيد عباس مدرسى يزدى؛ سيد عبدالرزاق موسوى مقدم؛ شيخ محمد طه؛ شيخ محمدابراهيم جناتى؛ شيخ محمدهادى معرفت؛ شيخ مصطفى نورائى.<ref name=":3">حيات علمى آيت الله شيخ حسين حلى، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۳، ص۹۳.</ref>
===۴) . سيماى ارزش‌ها===
بسيارى از ارزش‌هاى انسانى و اخلاقى، انسان را همچون يك مكتب تعليم فضايل اخلاقى، جايگاهى بلند و تأثيرگذار مى‌بخشد و او را از بسيار كسانى كه به دنيا آمدند و مردند و بر حاشيۀ زندگى بشر نقشى هم از خود بر جاى ننهادند، متمايز مى‌سازد. شيخ بزرگوار ما، مجمع همۀ ارزش‌ها بود و نمى‌توان در اين فرصت محدود اين فضايل را شماره كرد؛ ناچار به طور خلاصه برخى از اين ويژگى‌هاى برجسته را مرور مى‌كنيم:<ref name=":3" />
====پارسايى و تقوا====
در مدت‌زمان نه چندان كوتاهى كه با اين شخصيت ارزشمند زندگى و معاشرت داشتم، عامل تقوا و پارسايى را در وجود ايشان از همه روشن‌تر و برجسته‌تر ديدم و همين باعث مى‌شد، شيخ بزرگوار ما از پرداختن و سرگرم
شدن به مظاهر و مقامات دنيايى كه اغلب مردم خواهش آن دارند، بر حذر باشد و از دورويى و رنگ عوض كردن‌هاى دور از حقيقت انسانى و خود را به جهات دنيايى، به تكلف و ظاهرسازى زدن، بپرهيزد.
در امور مالى بسيار حساس و دقيق بود و از هر كسى قبول نمى‌كرد. روزى يكى از ثروتمندان خدمت ايشان رسيد و مبلغى هنگفت به عنوان هديه تقديمشان نمود؛ اما شيخ امتناع كرد و آن را به صاحبش بازگرداند. علت را كه پرسيديم، فرمود: «اموال اين شخص شبهه‌ناك است و من نمى‌خواهم به آتش آن، خود را بسوزانم».<ref name=":4">حيات علمى آيت الله شيخ حسين حلى، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۳، ص۹۴ و ۹۵.</ref>
====كرامت و بخشش====
كريم بودن صفتى است انسانى كه صاحب خود را به مقامات والا مى‌رساند و اين جايگاه را در ميان خانواده و بستگان و ديگر مردمان حفظ مى‌كند. يكى از طلاب مى‌گويد: براى بحث در يك مسئله فقهى به خانه شيخ حسين حلى رفتم. در ميان اسباب و اثاث خانه نشسته بود و چون مرا ديد، با تواضع و روى گشاده به استقبالم آمد. پس از بحث، با هم راهى حرم اميرمؤمنان (عليه السلام) شديم. در ميان راه، يكى از خادمان حرم به همراه شخصى ديگر به خدمت شيخ رسيد. آن شخص خود را به شيخ معرفى نمود و پاكتى پر از دينار به ايشان تقديم كرد و رفت. پس از دقايقى، همان خادم آمد و از شيخ خواست تا مقدارى از محتويات پاكت را به او بدهد. شيخ پرسيد: تو نيازمندى؟ گفت: به جدم رسول خدا، آرى. شيخ پاكت را با هرآنچه در آن بود به خادم داد و ذره‌اى از آن را براى خود برنداشت. من متحير ماندم؛ زيرا چند روز پيش از اين، فرزند شيخ از پدر تقاضاى پول كرده بود تا براى خانه‌اش چيزى ضرورى بخرد و شيخ گفته بود كه هيچ در بساط ندارد.<ref name=":4" />
====دوستان و همنشينان شيخ====
دوستان و همنشينان شيخ حسين حلى، همچون خود او مردمانى گزيده، اهل علم و ادب و فضل بودند و محبت و دوستى صادقانه از ويژگى‌هاى بارز آنان بود. اين جمع، از دوران جوانى و طلبگى تا زمان پيرى، يكسره پيوندشان برقرار بود و به وفادارى، هيچ‌كدام ديگرى را تنها نمى‌گذاشت و عقد اخوت و دوستى نمى‌گسست. نقل است كه مرحوم سيد ميرعلى ابوطبيخ به بيمارى روماتيسم مبتلا و خانه‌نشين گرديد. دوستان بنا مى‌گذارند چهارشنبه هر هفته پس از اتمام درس‌ها، به اتفاق شيخ حلى غذاى خود را در خانه سيد ميرعلى بخورند و مايۀ تسلاى خاطر وى شوند كه البته نشستى علمى و ادبى نيز به شمار مى‌آمد، همراه با بحث و بررسى پيرامون مسائل فقهى و اصولى و ادبى و بيان نكته‌هاى اخلاقى و پندآموز.<ref>جعفرالخليلى، هكذا عرفتهم، ج١، ص١٢ - ١۴.</ref> اين جمع نُه نفره، عبارت بودند از:
سيد ابراهيم شبر (متوفاى ١٣٧٨) ؛ شيخ حسن بهبهانى (متوفاى ١٣۶٢) ؛ شيخ حسين حلى (متوفاى ١٣٩۴) ؛ سيدعلى بحرالعلوم (متوفاى ١٣٨۵) ؛ شيخ كاظم عليح؛ شيخ محمدجواد حجامى (متوفاى ١٣٧۶) ؛ شيخ حسين جواهرى (متوفاى ١٣٨٩) ؛ شيخ محمدحسين مظفر (متوفاى ١٣٨١) ؛ شيخ موسى جصانى (١٣۶٠) ؛ سيد ميرعلى ابوطبيخ (متوفاى ١٣۶١).<ref name=":4" />
شيخ حسين حلى در حق دوستان خود بسيار وفادار بود و هميشه از آنها به خير و نيكى ياد مى‌كرد و بر دورى‌شان تأسف مى‌خورد. اين وفادارى به دوستان شيخ خلاصه نمى‌شد و خانواده و فرزندان آنها را نيز شامل مى‌شد. . در رشد علمى و فرهنگى فرزندان و دوستان خود سخت مى‌كوشيد و از آنها دستگيرى علمى و اخلاقى و ادبى مى‌نمود. فرزندان سيد على ابوطبيخ معترفند كه اگر از فضل و ادب و علمى بهره‌اى دارند، نتيجۀ بذل توجه شيخ حسين حلى است.<ref name=":4" />
====تواضع====
بزرگ و كوچك مورد احترام و تكريم شيخ حلى بودند و مقامات و موقعيت‌هاى اجتماعى افراد، در چشم ايشان جلوه‌اى نداشت و معتقد بود كه شرافت شخص است كه يك مكان يا موقعيت را ارزش مى‌بخشد يا برعكس، از ارزش مى‌اندازد. خود از آيت‌الله شيخ محمدعلى كاظمى، يكى از شاگردان ميرزاى نائينى شنيدم كه به پدرم مرحوم سيدعلى بحرالعلوم مى‌گفت: «به رفيقت شيخ حسين بگو وقتى وارد مجلس مى‌شود، در جايى كه بالاى مجلس برايش تدارك ديده‌اند بنشيند، نه پايين و دم در. اين تواضع بيش از حدّ او ما را دچار اضطرار مى‌كند؛ زيرا چون نمى‌خواهيم از او پيش باشيم و احترامش را به خود لازم مى‌دانيم، ناچاريم از جلسه بيرون برويم و پشت سر او قرار بگيريم. لااقل به خاطر ما، دست از اين كار بردارد» .
اين‌گونه تواضع و خاكسارى را ما تنها در پيامبران و رسولان و اوصيا و انسان‌هاى برگزيده‌اى همچون شيخ حسين حلى سراغ داريم و بس.<ref name=":4" />
<br />در ميان زبدگان علمى حوزۀ علميه نجف اشرف، شيخ حسين حلى، از نظر علمى و جايگاه حوزوى كمتر از ديگران نبود و شايد بتوان گفت كه مطرح نبودن ايشان به عنوان يكى از مراجع نام‌آور آن دوران، به سيره خود ايشان بازمى‌گردد كه با وجود مناسب بودن زمينه از هر جهت و اعتراف همگان به منزلت فقهى و اصولى ايشان، از عهده‌دارى مرجعيت دورى مى‌گزيد و بار مسئوليت زعامت دينى را بر دوش خود گران مى‌ديد و علاقه چندانى به اين امور نداشت.<ref>حيات علمى آيت الله شيخ حسين حلى، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۳، ص۸۷.</ref>
====عالم سياست====
على‌رغم تلاش‌هاى پيگير بعضى عالمان دينى در جدا كردن دين از سياست و پرداختن يكسره به فتوا در امور دينى غيرمربوط به سياست و منحصر نمودن نقش فقها به مسائل عبادى و روزمره و شخصى و مانند آن، سياست، بخشى بزرگ از زندگى اغلب مراجع دينى و عالمان حوزۀ علميۀ نجف و كربلا و كاظميه در اوايل سده سيزدهم هجرى را تشكيل مى‌داده است. عالمان فرهيختۀ اماميه هيچ‌گاه در مقابل مسائل كلى و عمومى مسلمانان به‌ويژه جامعۀ شيعى، همچون حكومت و ولايت و تصرف در ثروت‌هاى هنگفت ملى و برنامه‌ريزى براى ادارۀ جامعه براساس قرآن و سنت، ساكت نبوده و همواره در موقعيت‌هاى حساس و حياتى، با ورود به صحنۀ اجتماع نقش اساسى خود را در جهت‌دهى به فعاليت‌هاى مختلف سياسى - اجتماعى به خوبى ايفا كرده‌اند.
دربارۀ شخصيت شيخ حسين حليرحمه الله و فعاليت‌هاى سياسى او، چند مطلب گفتنى است:
با ورود نيروهاى اشغالگر انگليسى در سال ١٣٣٢ق/١٩١٣م به عراق براى خارج كردن اين كشور از سيطره عثمانى و به دست گرفتن سلطه بر اين سرزمين، علماى شيعۀ عراق از همۀ مردم براى جهاد عليه انگليسى‌ها و دفاع از اسلام و تشيع دعوت كردند و به وجوب اين جهاد فتوا صادر نمودند. شيخ حسين حلى نيز در آن روزگار و موقعيت حساس، با مبارزان و مجاهدان همراهى كرد. بايد توجه كرد كه سنّ اين بزرگوار در آن زمان، در حدود ٢٢ تا ٢٣ سال بوده است.<ref name=":5">حيات علمى آيت الله شيخ حسين حلى، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۳، ص۹۶.</ref> استاد حسن اسدى، تاريخ‌نگار انقلاب نجف معتقد است:
در ۴ صفر ١٣٣٣، عده‌اى از بزرگان همچون جعفر شيخ عبدالحسين و شيخ عبدالكريم جزائرى از راه بغداد حركت خود را به سوى جبهۀ جهاد پيش گرفتند و شمار كثيرى از عالمان و طالبان علوم دينى با ايشان همراهى نمودند.<ref>حسن‌الاسدى، ثورة النجف، ص٩١، دارالحرية للطباعة، ١٩٧۵م.</ref>
يكى از كسانى كه نسبت به حركت جهادى آن سال‌ها معرفت و شناختى دارد و مورد اعتماد است، براى من نقل كرد كه شيخ حسين حلى نخست به عنوان سرباز وظيفه در صف سپاهيان مدافع عراق قرار داشت. سيد محسن حكيم در بصره با ايشان برخورد مى‌كند و از سردستۀ مجاهدان يعنى سيد محمدسعيد حبوبى مى‌خواهد كه شيخ را از اردوگاه سربازان به سپاه مجاهدان منتقل كند. سيد حبوبى كه شيخ حلى را جزو سربازان وظيفه مى‌بيند، در اين كار ترديد و سرانجام با اصرار سيد محسن حكيم، شيخ را به اردوگاه مجاهدان مى‌فرستد.<ref name=":5" />
در قضيۀ مشروطۀ ايران، خاندان حلى، يعنى پدر و فرزندان، از خود استعداد شگرفى نشان دادند و پابه‌پاى جريان مشروطه تحولات و تحركات را رصد مى‌كردند و در حد توان خود نقش‌آفرين بودند.
تمام ناآرامى‌هاى سياسى در ايران و عراق، همواره دو كشور را تحت تأثير قرار داده، آثار آن به‌ويژه در مهم‌ترين مركز دينى يعنى نجف اشرف وسعت و عمق بيشترى داشته است. بدين سبب، در عكس‌العمل به انقلاب مشروطه، طبق دو ديدگاهى كه در آن زمان وجود داشت، دو مكتب در حوزۀ نجف به رهبرى دو عالم طراز اول، يعنى سيد محمدكاظم يزدى و شيخ محمدكاظم خراسانى به وجود آمد.
اكنون پرسش مهم اين است كه آيا در جريان اين تحولات و تغييرات، شيخ بزرگوار ما همچنان بر رأى خود يعنى بى‌جايگاه بودن عالمان دينى در سياست عصر غيبت، باقى ماند يا رويدادهاى سهمگين سياسى، ايشان را نيز به تجديد نظر و تغيير موضع واداشت.
پاسخ به اين پرسش آسان نيست به‌ويژه كه منابع مربوط به زندگى شيخ حسين حلى در اين باره مطلب چندانى ندارد و به كم و كيف موضوع نپرداخته است. شايد بتوان حقيقت امر را از گفت‌وگوهاى بين شيخ و نزديكان ايشان و تأثيرى كه از جهت فكرى بر آنها نهاده، پى‌گيرى كنيم.<ref>حيات علمى آيت الله شيخ حسين حلى، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۳، ص۹۷.</ref>
از جمله بزرگانى كه در تأييد و تحكيم مشروطه كتابى نگاشت و به دفاع از آن برخاست، ميرزاى نائينى بود. كتاب «تنبيه الامه و تنزيه المله» نتيجه و ثمرۀ فكرى تقابل بين دو گروه مشروطه‌خواه و استبدادى در حوزۀ نجف به‌شمار مى‌آمد. شايد بتوان گفت رابطۀ ميان شيخ حلى و ميرزاى نائينى كه آن روز، مرجعيت دينى را بر عهده داشت، تأثيرى عميق بر ديدگاه وى گذارد و شاگرد توانست استاد خود را از اوج مشروطه‌گرايى چنان تنزل دهد كه به نقل بعضى تواريخ، در آخرين روزهاى حيات خويش تمام نسخه‌هاى چاپ شده فارسى و عربى اين كتاب را جمع‌آورى و از دسترس مردمان به دور داشت؛ به‌ويژه كه در ايران، مشروطه‌چى‌ها دست ظلم و تعدى به سوى مردم بيچاره و فريب‌خورده گشودند و به بهانۀ مخالفت با مشروطه و آزادى، بسيارى را تحت شديدترين آزارها قرار دادند و بزرگانى چون شيخ فضل‌الله نورى و شيخ باقر اصفهانى را به دار آويختند و به امورى پرداختند كه هرگز مورد تأييد شريعت اسلام نبود. اين همه، ميرزاى نائينى را بر آن داشت تا از رأى خود بازگردد و كتاب نام‌برده را با هزينه‌اى گزاف خريدارى و ناياب گرداند.<ref>آيت نور، ج١، ص١۶١.</ref>
===شيخ حلى و حوادث اخير در عراق===
در سده گذشته، كشور عراق با رويدادها و حوادث كمرشكن و بزرگ بسيارى به شكل انقلاب‌ها و كودتاها، روبه‌رو بوده است كه بعضى با كام‌يابى همراه گشته و بعضى نافرجام مانده است. از بزرگ‌ترين اين انقلاب‌ها، تبديل نظام پادشاهى به نظام جمهورى است كه در مسير خود، مردم و كشور عراق را با سختى‌ها و ناملايمات شديد روبه‌رو نمود و خسارت‌هاى هنگفتى به بار آورد.
سخت‌ترين دوره بر مردم عراق، دوران ديكتاتورى صدام حسين بود كه مى‌توان از آن به سياه‌ترين دوره تاريخ عراق تعبير كرد. در اين ميان، مرجعيت دينى به عنوان مركز مهم و تأثيرگذار در معادلات سياسى، هيچ‌گاه نسبت به اين حوادث بى‌موضع و ساكت نبود و در تحولات گوناگون، منطقه‌اى يا كشورى، رأى و نظر خويش اظهار نموده است.
شيخ حسين حليرحمه الله همواره خود را در كنار مرجعيت دينى و همكار و ياور قرار مى‌داد و از مشورت دادن به مراجع و تأييد آنها در موقعيت‌هاى حساس دريغ نمى‌ورزيد.<ref>حيات علمى آيت الله شيخ حسين حلى، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۳، ص۹۸.</ref>
مرحوم پدرم كه در زمان خود، از عالمان روشن‌ضمير و آگاه به مسائل سياسى و اجتماعى بود، هرگاه از شيخ در مسائل مختلف نظر مى‌خواست، ايشان بى‌دريغ آنچه را كه صحيح و شرعى تشخيص مى‌داد، در اختيار پدر مى‌گذاشت؛ اما هرگاه مى‌خواستيم كه ايشان رأى خود را به صراحت و شفاف بيان كنند تا در معرض افكار عمومى قرار گيرد، امتناع مى‌ورزيد؛ از اين جهت به طور مستقيم در امور سياسى وارد نمى‌شد و نظر صريح نمى‌داد.<ref>حيات علمى آيت الله شيخ حسين حلى، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۳، ص۹۹.</ref>
===سخن پايانى===
پس از اين مرور گذرا بر زندگى و زمانه شيخ حسن حليرحمه الله مى‌توان نشانه‌هاى عظيم شخصيتى او را در چند مورد به اجمال اين‌گونه بيان كرد:
====الف) ايمان عميق====
سخن و سيره شيخ تجلى ايمان عميق او به خداوند و كارگشايى او بود. قضيه‌اى كه با واسطه از زبان شيخ خواهيم خواند، دليل روشنى است بر باورهاى درست و الهى ايشان:
روزى استاد در ميان درس رويدادى مهم از زندگى خود را چنين براى ما بازگو نمود: برادرم پارچه‌باف بود و من در خياطى كار مى‌كردم و پدرم يكى از عالمان بزرگ بود. روزى وارد كتابخانه پدرم شدم و ديدم ناراحت و افسرده در گوشه‌اى نشسته؛ سلام كردم و علت را پرسيدم. گفت: «به اين كتاب‌ها كه مى‌نگرم، غصه‌ام مى‌گيرد كه پس از من كسى نيست از آنها استفاده كند» . از اين سخن، بسيار متأثر شدم و همان‌جا آمادگى خود را براى آموختن علوم حوزوى به پدر اعلام كردم. بسيار خشنود شد و به سرعت، اسباب ورودم به حوزه را فراهم آورد و جشنى نيز به همين مناسبت در زادروز اميرمؤمنان (عليه السلام) برپا نمود و بستگان و دوستان بر اين واقعه، مرا تبريك و تهنيت گفتند و اظهار شادى و سرور كردند. اما كار به همين جا پايان نيافت؛ چون رابطه من با دروس حوزه و صرف و نحو و. . . بسيار مشكل بود. هرچه بيشتر مى‌خواندم، كمتر مى‌فهميدم. روزى پدرم از من مرفوعات و منصوبات را پرسيد و من از پاسخ درماندم؛ يعنى اين مطلب بسيار آسان را نياموخته بودم. رنگ رخسارۀ پدر به نااميدى گراييد و با تأسف سرى تكان داد و گفت: «اين‌جا وقت تلف مى‌كنى، اگر قادر بر فهم درس‌ها نيستى، برگرد سر كار خياطى!».<ref>حيات علمى آيت الله شيخ حسين حلى، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۳، ص۹۹.</ref>
به ذهنم آمد وضويى بگيرم و نماز حاجتى بخوانم و از خدا گشايش در كار را طلب نمايم. پس از نماز، گريستم و به خداى تعالى عرضه داشتم: «معبود من! حال و روزم را مى‌بينى و ناراحتى پدرم را. نمى‌خواهم ايشان را بيازارم. يا بايد به تحصيل علم بپردازم يا عمامه را از سر بردارم. درس‌ها را هيچ نمى‌فهمم و راضى به برداشتن عمامه هم نيستم. يا مرا بميران يا فهم و درك عنايتم كن» . تا صبح بيدار بودم و به دعا و گريه مشغول. صبح طبق معمول كتابم را برداشتم و راهى كلاس درس شدم. ناگاه احساس كردم هر چه استادم مى‌گويد، به راحتى مى‌فهمم و هيچ مطلب سختى وجود ندارد. پس خدا را به اين نعمت بزرگ ستودم و سپاس گفتم و از اين‌كه دعايم به اين سرعت اجابت شده بود، در شگفت ماندم».<ref name=":6">حيات علمى آيت الله شيخ حسين حلى، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۳، ص۱۰۰.</ref>
====نوگرايى====
شايد بتوان شيخ حسين حلى را نخستين فقيه در حوزۀ علميه نجف اشرف بدانيم كه با مسائل جديد و مستحدثه تعامل داشت و ديدگاه شرعى را دربارۀ آنها جست‌وجو مى‌كرد. نيز در بحث‌هاى اصولى، به‌ويژه مباحث مربوط به «وضع» و «عرف» و «معناى حرفى» ، ديدگاه‌هاى جديدى داشت كه شاگردانش در تقريرات خود به يادگار نهاده‌اند.<ref name=":6" />
====پژوهش====
هر كس كتاب‌هاى گوناگون كتابخانۀ ايشان را ببيند و حواشى و يادداشت‌هاى عميق و سنجيده وى بر آن كتاب‌ها را از نظر بگذراند، اعتراف خواهد كرد كه اين شخصيت بزرگ فرهنگى، جامع علوم فقه و اصول و تاريخ و ادب بوده و در هر كدام از دانش‌ها، نظرى صائب و روشن داشته است. هر كتابى را كه مى‌خواند، چه از علماى شيعه و چه از اهل سنت، بر آنها حاشيه مى‌نوشت و براى مطالب مهم آنها، در آخر كتاب فهرستى تنظيم مى‌كرد تا براى خود و ديگرانى كه بعداً به آن كتاب‌ها مراجعه مى‌كنند، مفيد باشد.<ref>ابن ابى‌الحديد، شرح نهج‌البلاغه، ج ٧، ص۴٨.</ref><ref name=":6" />
====حق‌شناسى====
شيخ جليل‌القدر ما از نمونه‌هاى بى‌مثال عصر بود كه به دنيا و زينت‌هاى فريبنده و غفلت‌آور آن پشت‌پا زده و جز به آنچه به كار آخرت آيد و توشه‌اى براى آن دنيا باشد، نمى‌نگريست و اهميت نمى‌داد. اين سيرۀ شيخ نه براى خودنمايى و شهرت‌طلبى كه براى رضاى خدا و جلب معارف الهى و فضل پروردگار بود. زندگى ساده، روزى به اندازه و بى‌اعتنايى به مظاهر دنيايى، بهترين دليل بر اين مدعاست.<ref name=":6" />
====وطن‌دوستى====
افزون بر همۀ اين ويژگى‌ها، مشاركت شيخ در انقلاب ضداشغالگرى در مقابل انگليس را هم بايد افزود كه تا روز وفاتش با ناگوارترين رويدادهاى عراق در آن روزگار در تعامل بود و اگرچه بنابر رأى خود، مستقيم در امور دخالت نمى‌كرد، اما با تمام احساس و شعور انسانى خود، با مردم مصيبت‌زده و دردمند عراق، همراهى داشت و در رنج‌هاى جان‌كاه آنها خود را شريك مى‌دانست و شنيده نشد كه ايشان در نفى و معارضه با حركات انقلابى و شورش‌هاى مردمى عليه چپاول‌گران، سخنى گفته يا اشاره‌اى كرده باشد.<ref>حيات علمى آيت الله شيخ حسين حلى، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۳، ص۱۰۱.</ref>
====مربّى‌گرى====
شيخ حلى اصرار بسيار داشت كه تقريرات نوشته شده توسط شاگردانش را ملاحظه كند و كم و كاستى‌هاى آنها را گوشزد نمايد و نيز به ديگر نوشته‌هاى ايشان نيز اهميت خاص مى‌داد. روزى به خدمت ايشان رسيدم و خواستم درباره اين بخش از خطبۀ حضرت امير (عليه السلام) كه مى‌فرمايد:
«ثُمَّ يَظهَرُ صاحِبُ القيروان الغَضُّ ذُوالنَّسَبِ المَحضِ مِن سُلالَةِ ذِى البَداءِ المُسَجّى بِالزّداء» <sup>١</sup> برايم توضيحى بدهد. استاد، پژوهش در اين مطلب را بر عهدۀ خودم نهاد و من پس از ساعت‌ها جست‌وجوى در منابع، به اين نتيجه رسيدم كه منظور امام على (عليه السلام) جدّ فاطميين به نام «عبيدالله بن مهدى» است كه دولت فاطمى‌ها را در مغرب و مصر تأسيس كردند. شيخ از من خواست از جهت تاريخى مطلب را پى‌گيرى كنم و دربارۀ دولت فاطمى‌ها اطلاعات عميق‌ترى به دست آورم. ايشان همۀ مطالب و نوشته‌هاى مرا ملاحظه مى‌كرد و نتيجه‌گيرى‌هاى نادرستم را تصحيح مى‌نمود و راهنمايى‌هاى دقيق و بسيار مبذول مى‌داشت.<ref>حيات علمى آيت الله شيخ حسين حلى، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۳، ص۱۰۱ و ۱۰۲.</ref>
حيات پربركت شيخ حسين حليرحمه الله در چهارم شوال ١٣٩۴ق به پايان آمد و پيكر شريفش در صحن حرم اميرمؤمنان (عليه السلام) در مقبرۀ استادش شيخ محمدحسين نائينى در حجرۀ ششم به خاك سپرده شد.<ref>حيات علمى آيت الله شيخ حسين حلى، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۳، ص۱۰۲.</ref>
<br />
==پانوشت==
==پانوشت==
{{پانویس}}
{{پانویس}}
خط ۲۱۵: خط ۱۷۳:
| لینک = http://lib.hajj.ir/View/fa/Book/BookView/Image/1269/1/86
| لینک = http://lib.hajj.ir/View/fa/Book/BookView/Image/1269/1/86
}}
}}
* '''آيت نور'''، جمعى از شاگردان سيد محمدحسين طهرانى، يادبود سالگرد رحلت سيد محمدحسين طهرانى، نشر انتشارات علامه طباطبايى.
* '''طبقات أعلام الشيعة و هو نقباء البشر في القرن الرابع عشر'''، محمدمحسن آقابزرگ تهرانی، تحقیق عبد العزیز طباطبایی و محمد طباطبایی بهبهانی، دار المرتضی للنشر، مشهد، ۱۴۰۴ق.
* '''ماضی النجف و حاضرها'''، جعفر باقر آل محبوبه، درالاضواء، بیروت، ۱۴۰۶ق. (۱۹۸۶م).
{{پایان}}
{{پایان}}
[[رده:عالمان شیعه قرن 14 (قمری)]]
[[رده:اشخاص قرن چهاردهم قمری]]
[[رده:مدفونان در نجف]]
[[رده:شیعیان عراق]]
[[رده:فقیهان شیعی عراق]]
[[رده:نویسندگان عرب زبان]]
[[رده:نویسندگان سده چهاردهم قمری]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۹ آوریل ۲۰۲۰، ساعت ۲۲:۰۳

حسین حلی
مشخصات فردی
نسب قبيله طفيل، خاندان عيفار
زادروز ١٣٠٩ق.
زادگاه عراق، نجف
محل زندگی نجف
مذهب شیعه
تاریخ درگذشت ١٣٩۴ق.
محل درگذشت عراق، نجف
اطلاعات علمی و مذهبی
اساتید میرزای نائینی، سيد ابوالحسن اصفهانى
شاگردان سيد على سيستانى، سيد محمدسعيد حكيم
تالیفات دليل عروة الوثقى، بحوث فقهیه

حسین حلی (۱۳۰۹-١٣٩۴ق)، فرزند علی بن حسین بن حمود، زاده در نجف و از عالمان شیعه بود. او از استادانی مانند سيد ابوالحسن اصفهانى و آقا ضياءالدين عراقى بهره برد و نزدیک‌ترین استاد به او ميرزاى نائينى بود. در میان شاگردان او، بیش از ۵۰ شخصیت سرشناس مانند سيد على سيستانى و سيد محمدسعيد حكيم بودند.

او را به پژوهش عمیق، نوگرایی، فروتنی، بخشندگی و پارسایی ستوده‌اند.به باور وی، عالمان دینی در سیاستِ عصر غیبت جایگاهی ندارند. او حتی در دوره نظام صدام، هیچ موضع سیاسی آشکاری نگرفت؛ با این همه، با عالمان شیعی مبارز مخالفتی نکرده و در مواقع حساس آن‌ها را تأیید می‌کرد. او در صحن حرم امام علی(ع) در مقبره استادش محمدحسين نائينى در حجره ششم دفن شد.

او آثار زیادی نگاشته که از میان آن‌ها دو کتاب دلیل عروة الوثقی و بحوث فقهیه که تقریرات درس اوست به چاپ رسیده است.

تبار[ویرایش | ویرایش مبدأ]

حسین حلی، از خاندان عيفار،[یادداشت ۱] از قبيله طفيل، در جنوب غربى حله بود.

پدر او، على بن حسین بن حمود، برای آموختن دانش دین، به نجف رفته و در مدرسه مهديه[یادداشت ۲] ساكن شد. وى درس‌های آغازین را از استادانی مانند محمد طه نجف و سيد محمدكاظم يزدى بهره برده و به گفته آقابزرگ تهرانی، به علم و پرهیزکاری شهرت یافت.[۱] او امام جماعت صحن حیدری حرم امام علی(ع) بود. على حلى، در ۷ شعبان ١٣۴۴ق. در نجف درگذشت و در همان شهر دفن شد. به روال همیشگی، اقامه جماعت در صحن حیدری به فرزند وى، حسين حلى می‌رسید؛ ولی نخواست و آن را به استادش ميرزاى نائينى سپرد.[۲]

زیست‌نامه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

حسين، كوچك‌ترين فرزند علی بن حسین، در سال ١٣٠٩ق. در نجف به دنيا آمد. وی برادری پارچه‌باف و پدری عالم داشت و خود در خیاطی کار می‌کرد. روزى وارد كتابخانه پدر شده، وی را ناراحت و افسرده در گوشه‌اى نشسته دید؛ وی دلیل ناراحتی‌اش را دیدن کتاب‌هایی دانست که پس از او کسی نیست از آن استفاده کند.[یادداشت ۳] حسین، از این گفته پدر متأثر شده، همان‌جا آمادگى خود را براى آموختن علوم حوزوى اعلام كرد. پدر اسباب ورود او را به حوزه فراهم کرده، جشنی برپا کرده، خویشان به او تبریک گفتند. وی در کلاس درس شرکت کرد ولی درس‌های حوزه مانند صرف و نحو را نمی‌فهمید. وقتی پدر از او مرفوعات و منصوبات را پرسيد و وی نتوانست پاسخ دهد، به نشانه تأسف سر تکان داده، به او پیشنهاد داد اگر درس‌ها را نمی‌فهمد، وقت تلفن نکرده به کار خیاطی بازگردد! حسین حلی، وضو گرفته، نماز حاجتی خواند و از خدا گشایش در کارش را درخواست کرد. وی تا صبح بیدار بود و بسیار گریست. صبح مانند همیشه راهی کلاس درس شد. به ناگاه احساس کرد هر چه استاد می‌گوید فهمیده و هیچ مطلب سختی برای او وجود ندارد.[یادداشت ۴][۳]

استادان[ویرایش | ویرایش مبدأ]

نخستین استاد حسین حلی پدر او بود، پس از او از عالمان نجف مانند سيد ابوالحسن اصفهانى، آقا ضياءالدين عراقى و ميرزاى نائينى بهره برد. در این میان، رابطه او با ميرزاى نائينى صميمانه‌تر و نزديك‌تر بوده و به بخش بزرگی از درس‌آموزى و شاگردى حسین حلی، نزد ميرزای نائينى بود و سال‌ها ادامه داشت. به گفته یکی از شاگردان او، میرزای نائینی برای تحریر و تهذیب درس‌ها و پاسخ به استفتائات از شاگردش حسین حلی یاری می‌گرفت.[۴] یکی از خدماتی که حسین حلی به استادش کرد، برانگيختن ميرزا به تأسيس «مجلس استفتاء» بود.[۵]

تدریس و شاگردان[ویرایش | ویرایش مبدأ]

روش حسین حلی در بيان مسائل اين‌گونه بود كه درآغاز، چکیده انديشه‌هاى بزرگان فن را عرضه کرده، هر يك را به بحث و مناقشه مى‌گذاشت و اندیشه‌های ضعیف و قوی را از هم جدا مى‌كرد. اين‌گونه بحث، برای طلابی که درپی عمق‌بخشی به دانسته‌های خود بودند، گیرا بود.[یادداشت ۵] برخی از شاگردان وی، او را در دقت و تحقیق کمتر از علامه حلی ندانسته‌اند.[۶] به باور برخی، حلقه درسی حسین حلی را، گروهی هر چند اندک، ولی از نخبگان حوزوی تشکیل می‌داد، که تحقيق، تتبع و نازك‌انديشى برايشان باارزش بود. شيخ به اين دسته از شاگردان خود بها داده و تقريرات روزانه آن‌ها را به دقت مطالعه کرده و آشفتگى‌های آن را، با خط خود تذكر مى‌داد.[۷]

میان شاگردان او، نزدیک به ۵٣ نفر شخصيت‌هاى سرشناس حوزه‌ بوده و برخی از آن‌ها به مرجعيت رسیدند. نام برخی از آن‌ها چنین است:

آثار[ویرایش | ویرایش مبدأ]

آثار حسین حلی را مى‌توان دو دسته كرد: تقريرات درس استادان بزرگ آن روز؛ آنچه شاگردان وی از درس‌های فقهى و اصولى او نگاشته‌اند.[۹] بر پایه فهرست مؤلفات حسین حلى، دسته نخست آثار او از اين قرار است:

آثار فقهى[ویرایش | ویرایش مبدأ]

  • الاجتهاد والتقليد
  • شرح عروةالوثقى (الطهاره)
  • شرح عروةالوثقى (الاجاره)
  • شرح المكاسب/ شروط العوضين
  • شرح المكاسب/ المعاطاة
  • صلاة المسافر (بحث ميرزاى نائينى)
  • قاعدة لاتعاد (بحث نائينى)
  • قاعدة لاضرر
  • كتاب الصلاة (بحث نائينى)[۹]

آثار اصولى[ویرایش | ویرایش مبدأ]

  • تقريرات خارج الاصول (بحث سيد اصفهانى در شرح كفايةالاصول)
  • تقريرات خارج‌الاصول (بحث ميرزاى نائينى)
  • حاشيه على اجود التقريرات (سيد ابوالقاسم خويى)
  • حاشيه على‌الفوائد الاصوليه (شيخ محمدعلى كاظمى)
  • تقريرات خارج اصول (بحث محقق عراقى)
  • رسالة فى تعريف علم‌الاصول
  • مباحث اصوليه متفرقه[۹]

كتاب‌هاى مشترك[ویرایش | ویرایش مبدأ]

  • مجموعه مسائل فقهيه و اصوليه
  • مجموعه استفتائات (سيد ابوالقاسم اصفهانى)
  • مجموعه استفتائات (ميرزاى نائينى)
  • كشكول (مجموعه‌اى از حكمت‌ها و روايات تاريخى و گزينه‌هاى ادبى و علمى)

بر پایه گزارشی در ۱۴۲۸ق. اين آثار، همه به صورت خطى نزد فرزند وی، محمدجواد حلى، منتظر شرايطى برای چاپ بوده است.

آنچه شاگردان حسين حلى از درس‌هاى فقه و اصول وی تقریر کرده‌اند، عبارتند از:

  • تقريرات آيت‌الله سيدعلى سيستانى (فقه و اصول)
  • تقريرات آيت‌الله سيد محمدسعيد حكيم (فقه و اصول)
  • تقريرات آيت‌الله سيد محمدتقى حكيم (فقه و اصول)
  • تقريرات آيت‌الله شيخ حسن سعيد (فقه)
  • تقريرات آيت‌الله شهيد سيد علاءالدين (اصول)
  • تقريرات آيت‌الله سيد عزالدين بحرالعلوم (فقه و اصول)
  • تقريرات آيت‌الله شيخ عباس نائينى (فقه و اصول)
  • تقريرات آيت‌الله شيخ جعفر نائينى (فقه)
  • تقريرات آيت‌الله شهيد ميرزاعلى غروى
  • تقريرات مرحوم سيد محمدحسين طهرانى لاله‌زارى (فقه و اصول)[۱۰]

از اين تقريرات، دو اثر چاپ شده است؛ نخست، كتاب «دليل عروة الوثقى»، که تقريرات حسن سعيد طهرانى از مباحث حسين حلى است. اين كتاب در دو موضوع آب‌ها و نجاسات سامان يافته است. در آغاز تقريظ حسین حلى آمده و در مقدمه، به تاريخ تحول فقه، از ابتدا تا زمان نگارش كتاب، پرداخته شده است.[۱۰] اثر دوم، كتاب «بحوث فقهيه» از شهيد سيد عزالدين بحرالعلوم است. اين كتاب بحث‌هاى مستحدثه و جديد فقهى چون بانك، معاملات صرفى، سپرده‌گذارى و مانند آن و نيز بسيارى مسائل ديگر مربوط به زندگى نوين بشر در دنياى امروز را شامل مى‌شود.[۷]

دوستان[ویرایش | ویرایش مبدأ]

حسین حلی با دوستان خود، گروهی ۹ نفره به شرح زیر بودند:

  • سيد ابراهيم شبر (متوفاى ١٣٧٨)؛
  • حسن بهبهانى (متوفاى ١٣۶٢)؛
  • حسين حلى (متوفاى ١٣٩۴)؛
  • سيدعلى بحرالعلوم (متوفاى ١٣٨۵)؛
  • كاظم عليح؛
  • محمدجواد حجامى (متوفاى ١٣٧۶)؛
  • حسين جواهرى (متوفاى ١٣٨٩)؛
  • محمدحسين مظفر (متوفاى ١٣٨١)؛
  • موسى جصانى (١٣۶٠)؛
  • ميرعلى ابوطبيخ (متوفاى ١٣۶١).[۱۱]

پیوند این گروه که همه از اهل علم بودند، تا پیری برقرار بود. گفته شده سيد ميرعلى ابوطبيخ، یکی از دوستان وی، به بيمارى روماتيسم دچار و خانه‌نشين شد. دوستان بنا گذاشتند چهارشنبه هر هفته پس از پایان درس‌ها، به همراه حسین حلى غذاى خود را در خانه سيد ميرعلى بخورند و مايه تسلاى خاطر وى شوند كه البته نشستى علمى و ادبى نيز به شمار مى‌آمد، همراه با بحث و بررسى پيرامون مسائل فقهى و اصولى و ادبى و بيان نكته‌هاى اخلاقى و پندآموز.[۱۲] افزون بر توجهی که حسین حلی نسبت به دوستان خود داشت، در رشد علمى فرزندانِ دوستان خود نیز می‌کوشید. فرزندان سيد على ابوطبيخ، پیشرفت علمى خود را نتیجه توجه حسين حلى دانسته‌اند.[۱۱]

ویژگی‌ها[ویرایش | ویرایش مبدأ]

برخی از ويژگى‌هاى او را اینگونه شمرده‌اند:

پارسايى[ویرایش | ویرایش مبدأ]

حسین حلی را در امور مالى، دقیق و حساس شمرده‌اند. بر پایه گزارشی، وی هدیه یکی از ثروتمندان که مبلغ زیادی بود نپذیرفت. وقتی از علت این کار جویا شدند، دلیلش را شبه‌ناک بودن آن مال و ترس از سوختن در آتش آن دانست.[۱۱] زندگى ساده، روزى به اندازه و بى‌اعتنايى به مظاهر دنيايى را از ویژگی‌های او شمرده‌اند.[۳]

بخشندگی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

به گفته یکی از شاگردان وی، یکی از خادمان حرم امام علی(ع) به همراه فردی دیگر نزد حسین حلی آمده، آن فرد خود را معرفی کرده و پاکتی پر از دینار به او داد. پس از دقایقی، همان خادم آمده و از حسین حلی خواست مقداری از پاکت را به او بدهد. او پس از پرس و جوی حسین حلی، قسم خورد نیازمند است. حسین حلی، همه پاکت را به او داد. این واقعه باعث حیرت شاگرد حسین حلی شد؛ زیرا به گفته وی، چند روز پيش از اين، دیده بود فرزند حسین حلی از پدر تقاضاى پول كرده بود تا براى خانه‌اش چيزى ضرورى بخرد و پدر گفته بود هيچ در بساط ندارد.[۱۱]

فروتنی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

حسین حلی را فردی فروتن معرفی کرده‌اند. محمدعلى كاظمى، يكى از شاگردان ميرزاى نائينى، از سيد على بحرالعلوم، یکی از دوستان حسین حلی خواسته بود از حسین حلی بخواهد وقتى وارد مجلس مى‌شود، در جايى كه بالاى مجلس برايش آماده کرده‌اند بنشيند و پايين مجلس، دم در ننشیند. زیرا این فروتنی او، آن‌ها را نیز به دردسر می‌انداخت؛ چرا که احترام او را لازم می‌دانستند و نمی‌خواستند از او پیش‌تر نشسته باشند، از این رو ناچار می‌شدند یا از جلسه بیرون بروند یا پشت سر او قرار بگیرند.[۱۱]

نوگرايى[ویرایش | ویرایش مبدأ]

برخی، حسين حلى را نخستين فقيه در حوزه علميه نجف دانسته‌اند كه به مسائل جديد و مستحدثه پرداخته و ديدگاه شرعى را درباره آن‌ها جست‌وجو کرد. او در بحث‌هاى اصولى، به‌ويژه مباحث مربوط به «وضع»، «عرف» و «معناى حرفى»، ديدگاه‌هاى جديدى داشت كه شاگردانش در تقريرات خود نگاشته‌اند.[۳]

پژوهش[ویرایش | ویرایش مبدأ]

وی هر كتابى كه مى‌خواند، چه از عالمان شيعه و چه از اهل سنت، بر آنها حاشيه مى‌نوشت و براى مطالب مهم آنها، در آخر كتاب فهرستى تنظيم مى‌كرد تا براى خود و ديگرانى كه بعداً به آن كتاب‌ها مراجعه مى‌كنند، مفيد باشد.[۱۳][۳]

سياست[ویرایش | ویرایش مبدأ]

حسین حلی و سید محسن حکیم و محمدجواد جواهری.

نیروهای انگليس، در سال ١٣٣٢ق. (١٩١٣م) براى خارج كردن عراق از سيطره عثمانى و تسلط بر اين کشور، وارد عراق شدند. عالمان شيعه عراق، فتوای جهاد عمومی علیه نیروهای انگلیس را صادر کردند. در ۴ صفر ١٣٣٣، عده‌اى از بزرگان همچون جعفر شيخ عبدالحسين و شيخ عبدالكريم جزائرى از راه بغداد حركت خود را به سوى جبهه جهاد پيش گرفته و شمار زیادی از عالمان و طلاب با آن‌ها همراه شدند.[۱۴] حسين حلى، که در آن زمان، ۲۲ تا ۲۳ سال داشت، با مجاهدان همراهى كرد.[۱۵] وی درآغاز به عنوان سرباز وظیفه در صف سپاهیان قرار گرفت. سپس با درخواست سید محسن حکیم، که او را میان سربازان وظیفه دید، سید محمدسعید حبوبی، سردسته مجاهدان، وی را به اردوگاه مجاهدان منتقل کرد.[۱۵]

به باور حسین حلی، عالمان دینی در سیاست، در عصر غیبت جایگاهی نداشتند.[۱۶] وی با این دیدگاه، در دوره انقلاب مشروطه ایران قرار گرفت. در این دوره، دو دیدگاه درباره مشروطه بین عالمان نجف پدید آمد؛ یکی به رهبری سید محمدکاظم یزدی و دیگری محمدکاظم خراسانی.[۱۶] میرزای نائینی،‌ نزدیک‌ترین استاد به حسین حلی، كتاب «تنبيه الامه و تنزيه المله» را در تأیید مشروطه نگاشت. برخی احتمال داده‌اند، رابطه ميان حسین حلى و ميرزاى نائينى، بر ديدگاه نائینی تأثیر گذاشته و او را از اوج مشروطه‌گرايى تنزل داد. نائینی در آخرين روزهاى زندگی، همه نسخه‌هاى چاپ شده فارسى و عربى کتاب تنبیه الامه و تنزیه المله را جمع‌آورى و از دسترس مردمان دور نگه داشت؛ به‌ويژه كه در ايران، مشروطه‌چى‌ها، پس از روی کار آمدن، مخالفان مشروطه را آزار داده و بزرگانى مانند فضل‌الله نورى و باقر اصفهانى را به دار آويخته و به امورى پرداختند كه مورد تأييد اسلام نبود.[۱۷]

حسین حلی، در دوره نظام صدام نیز، مستقیما در سیاست دخالت نکرده، هیچ موضع آشکار سیاسی نگرفت. اگر چه از مشورت دادن و تأیید عالمان سیاسی دریغ نمی‌کرد.[۱۸] به گفته فرزند سيد على بحرالعلوم، هر گاه پدر برای مشورت در امور سیاسی نزد حسین حلی می‌رفت، وی آنچه درست و شرعی می‌دانست می‌گفت؛ ولی وقتی از او می‌خواست در معرض افکار عمومی قرار دهد، خودداری می‌کرد.[۱۹]

حسين حلى، رابطه ويژه‌ای با سيد محسن حكيم داشت. حسين با جايگاه علمى و اجتهادى خود، مى‌توانست يكى از مراجع، پس از سيدابوالحسن اصفهانى باشد، ولی كناره گرفته و مرجعيت سيد محسن حكيم كه با حسین حلی هم‌شاگردى بود، مستقر گرديد.[۲۰] وی با وجود اختلاف سليقه و برداشت فقاهتی با سيد محسن حكيم، او را تأييد کرد. حسین حلی، در مسئله ولايت سياسى فقيه در عصر غيبت، با سيد محسن حكيم اختلاف‌نظر داشت، ولی آن‌جا كه ضرورت اقتضا مى‌كرد، با او همراه مى‌شد؛ زیرا تأييد و كمك به مرجعيت را به صلاح اسلام و مسلمانان مى‌دانست. در مقابل، سيد محسن حكيم نيز وی را مى‌ستود. به گفته سيد سعيد حكيم، در اواخر عمر، فراوان جوياى حال حسین حلی بود و ديگران را به حرمت‌گزارى و قدرشناسى منزلت علمى او سفارش مى‌كرد.[۲۱]

درگذشت[ویرایش | ویرایش مبدأ]

حسين حلی، در ۴ شوال ١٣٩۴ق. درگذشت و در صحن حرم امام علی(ع) در مقبره استادش محمدحسين نائينى در حجره ششم دفن شد.[۲۲]

پیوند به بیرون[ویرایش | ویرایش مبدأ]

پانوشت[ویرایش | ویرایش مبدأ]

  1. آقابزرگ تهرانى، طبقات اعلام‌الشيعه (نقباءالبشر فى القرن الرابع عشر)، القسم‌الرابع، ج١، ص١۴٢٣.
  2. جمعى از شاگردان سيد محمدحسين طهرانى، آيت نور، ج١، ص١۵٩؛ يادبود سالگرد رحلت سيد محمدحسين طهرانى، نشر انتشارات علامه طباطبايى.
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ ۳٫۳ حيات علمى آيت الله شيخ حسين حلى، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۳، ص۱۰۰.
  4. جعفر محبوبه، ماضى‌النجف و حاضرها، ج٣، ص٢٨۴.
  5. به نقل از سيد محمدسعيدحكيم، از شيخ عباس، از مرحوم پدرش آيت‌الله ميرزاعلى نائينى، از پدرش نائينى بزرگ؛ حيات علمى آيت الله شيخ حسين حلى، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۳، ص۸۸.
  6. آيت نور، ج١، ص١۵۸.
  7. ۷٫۰ ۷٫۱ حيات علمى آيت الله شيخ حسين حلى، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۳، ص۹۲.
  8. حيات علمى آيت الله شيخ حسين حلى، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۳، ص۹۳.
  9. ۹٫۰ ۹٫۱ ۹٫۲ حيات علمى آيت الله شيخ حسين حلى، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۳، ص۹۰.
  10. ۱۰٫۰ ۱۰٫۱ حيات علمى آيت الله شيخ حسين حلى، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۳، ص۹۱.
  11. ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ ۱۱٫۲ ۱۱٫۳ ۱۱٫۴ حيات علمى آيت الله شيخ حسين حلى، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۳، ص۹۴ و ۹۵.
  12. جعفرالخليلى، هكذا عرفتهم، ج١، ص١٢ - ١۴.
  13. ابن ابى‌الحديد، شرح نهج‌البلاغه، ج ٧، ص۴٨.
  14. حسن‌الاسدى، ثورة النجف، ص٩١، دارالحرية للطباعة، ١٩٧۵م.
  15. ۱۵٫۰ ۱۵٫۱ حيات علمى آيت الله شيخ حسين حلى، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۳، ص۹۶.
  16. ۱۶٫۰ ۱۶٫۱ حيات علمى آيت الله شيخ حسين حلى، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۳، ص۹۷.
  17. آيت نور، ج١، ص١۶١.
  18. حيات علمى آيت الله شيخ حسين حلى، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۳، ص۹۸.
  19. حيات علمى آيت الله شيخ حسين حلى، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۳، ص۹۹.
  20. آيت نور، ج١، ص١۵٩.
  21. حيات علمى آيت الله شيخ حسين حلى، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۳، ص۸۹.
  22. حيات علمى آيت الله شيخ حسين حلى، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۳، ص۱۰۲.
  1. قريه‌اى است در ميان مقام ايوب پیامبر(ع) و حلّه كه ٢٠ دقيقه تا حلّه فاصله دارد.
  2. مدرسه مهدیه، در محله مشراق نجف قرار دارد. به این مدرسه، به مناسبت نام پایه‌گذار آن که مهدی بن علی بن جعفر کاشف‌الغطاء (۱۲۲۶-۱۲۸۹ق) بوده، مهدیه گفته‌اند.
  3. کنایه از این که فرزندانش دنبال دروس حوزوی نرفته‌اند.
  4. این رویداد از زبان خود حسین حلی، در میان یکی از درس‌هایش به شاگردان گفته شده است.
  5. يكى از شاگردان حسین حلی، در اين باره مى‌گويد: هرگاه از شيخ مى‌خواستيم نظر خود را درباره مسئله‌اى بيان كند، می‌گفت: «من اهل فتوا دادن نيستم. ما مسئله را در كتاب‌هاى گوناگون بررسى مى‌كنيم و ديدگاه اصحاب را به نقد و مناقشه مى‌گذاريم و نتيجه‌گيرى مى‌كنيم.»

منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]

این مقاله برگرفته از مقاله حيات علمى آيت الله شيخ حسين حلى، سيد محمدباقر بحرالعلوم، ، ترجمه محمدمهدی رضایی، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره سیزدهم، زمستان ۱۳۹۱ش، ص۸۶ است و اين مقاله، خلاصه‌اى از مقاله نويسنده در مجله «آفاق نجفيه» شماره ٨، سال دوم (٢٠٠٧/۱۴۲۸م) است.
  • آيت نور، جمعى از شاگردان سيد محمدحسين طهرانى، يادبود سالگرد رحلت سيد محمدحسين طهرانى، نشر انتشارات علامه طباطبايى.
  • طبقات أعلام الشيعة و هو نقباء البشر في القرن الرابع عشر، محمدمحسن آقابزرگ تهرانی، تحقیق عبد العزیز طباطبایی و محمد طباطبایی بهبهانی، دار المرتضی للنشر، مشهد، ۱۴۰۴ق.
  • ماضی النجف و حاضرها، جعفر باقر آل محبوبه، درالاضواء، بیروت، ۱۴۰۶ق. (۱۹۸۶م).