ورود کافران به حرم امامان(ع): تفاوت میان نسخه‌ها

 
(۲ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
'''ورود کافران به حرم امامان(ع)'''، موضوعِ حکمی است از احکام مربوط به [[حرم امامان(ع)|حرم امامان شیعه]]، که در کتاب‌های فقهی و روایات به آن پرداخته شده است. حکم جواز یا حرمت به تعریف فقیه از دارالاسلام و حکم ارتباط [[مسلمان|مسلمانان]] با [[کافر|کافران]] برمی‌گردد.
'''ورود کافران به حرم امامان(ع)'''، موضوعِ حکمی از احکام مربوط به [[حرم امامان(ع)|حرم امامان شیعه]]، که در کتاب‌های فقهی و روایات به آن پرداخته شده است. به فتوای مشهور فقیهان شیعه، ورود [[کافران]] به حرم امامان(ع)، همانند ورود به [[مسجدالحرام]] و دیگر مساجد جایز نیست.  


در کتاب‌های فقهی، حکم ورود کفار به حرم امامان(ع) مستقلاً بحث نشده است؛ بلکه فقها حکم مکان‌های مقدس مانند [[حرم مکی|حرم مکه]]، [[مسجد‌الحرام]] و دیگر مساجدِ مسلمانان را به حرم امامان(ع) تسرّی داده‌اند.
برخی با توجه به آیات و روایات، و زمینه‌ای که برای اسلام آوردن کافران غیر حربی وجود دارد، ورود آنها به حرم امامان(ع) را جایز دانسته‌اند. به باور آنها، [[پیامبر(ص)]] نیز در صدر اسلام، از موقعیت توریستی شهر [[مکه]] برای جذب کافران به اسلام بهره می‌برد.  


== مفهوم شناسی ==
== مفهوم شناسی ==
خط ۹: خط ۹:
در تعریف دارالاسلام، میان فقیهان و حقوق‌دانان مسلمان اختلاف نظر وجود دارد.<ref>عمید زنجانی، 1366ش، ج3، ص215.</ref> به باور [[شیخ طوسی]]، فقیه شعیه، دارالاسلام جایی است که احکام و مقررات اسلامی میان مردم آنجا جاری است.<ref>طوسی، 1388ق، ج3، ص343</ref> برخی از فقیهان شیعه، قیدهای دیگری نیز مانند نبودن کافران حربی در آن سرزمین را بر آن افزوده‌اند.<ref>علامه حلی، 1419ق، ج17، ص350 ؛ شهید اول، 1414ق، ج3، ‌ص78</ref>
در تعریف دارالاسلام، میان فقیهان و حقوق‌دانان مسلمان اختلاف نظر وجود دارد.<ref>عمید زنجانی، 1366ش، ج3، ص215.</ref> به باور [[شیخ طوسی]]، فقیه شعیه، دارالاسلام جایی است که احکام و مقررات اسلامی میان مردم آنجا جاری است.<ref>طوسی، 1388ق، ج3، ص343</ref> برخی از فقیهان شیعه، قیدهای دیگری نیز مانند نبودن کافران حربی در آن سرزمین را بر آن افزوده‌اند.<ref>علامه حلی، 1419ق، ج17، ص350 ؛ شهید اول، 1414ق، ج3، ‌ص78</ref>
== احکام ==
== احکام ==
به فتوای مشهور فقیهان شیعه، کافران نمی‌توانند به هیچ یک از مساجد مسلمانان وارد شوند. استدلال آنان به قرآن،<ref>طوسی، 1407ق، ج1، ص518</ref> احادیث<ref>بحرانى، 1405، ج7، ص279</ref> و اجماع<ref>شهید ثانی، 1414ق، ج3، ص80؛ محقق حلی، 1408ق، ج1، ص332؛ نجفی، 1366ش، ج21، ص287.</ref> است.  
به فتوای مشهور فقیهان [[شیعه]]، کافران نمی‌توانند به هیچ یک از مساجد [[مسلمانان]] وارد شوند. استدلال آنان به [[قرآن]]،<ref>طوسی، 1407ق، ج1، ص518</ref> احادیث<ref>بحرانى، 1405، ج7، ص279</ref> و اجماع<ref>شهید ثانی، 1414ق، ج3، ص80؛ محقق حلی، 1408ق، ج1، ص332؛ نجفی، 1366ش، ج21، ص287.</ref> است.  


درباره ورود کافران به حرم امامان(ع) روایت خاصی نرسیده و در متون فقهى نیز در این باره بحث مستقلی مطرح نشده است. فقیهان یا از حکم آن سخن نگفته‌اند، یا اینکه فقط هنگام بیان ممنوع بودن ورود کافران به محدوده [[حرم مکی|حرم مکه]]، به حرم امامان(ع) نیز اشاره‌ای کرده‌اند؛ بدون آنکه به بحث استدلالی آن بپردازند؛ زیرا به باور آن، بحث از ورود کافران به اماکن مقدس؛ حرم مکه و مسجد‌الحرام و دیگر مساجد، ما را از بحث درباره ورود کافران به حرم امامان(ع) بی‌نیاز می‌کند؛ زیرا حکم این مکان نیز همانند حکم آن مکان‌های مقدس است. ازاین‌رو، دلیل‌ها را نیز همان دلیل‌ها برشمرده‌اند.
درباره ورود کافران به [[حرم امامان(ع)]]، روایت خاصی نرسیده و در متون فقهى نیز در این باره بحث مستقلی مطرح نشده است. فقیهان یا از حکم آن سخن نگفته‌اند، یا اینکه فقط هنگام بیان ممنوع بودن ورود کافران به محدوده [[حرم مکی|حرم مکه]]، به حرم امامان(ع) نیز اشاره‌ای کرده‌اند؛ بدون آنکه به بحث استدلالی آن بپردازند؛ زیرا به باور آنان، بحث از ورود کافران به اماکن مقدس؛ حرم مکه و [[مسجد‌الحرام]] و دیگر مساجد، ما را از بحث درباره ورود کافران به حرم امامان(ع) بی‌نیاز می‌کند؛ زیرا حکم این مکان نیز، همانند حکم آن مکان‌های مقدس است. ازاین‌رو، دلیل‌ها را نیز همان دلیل‌ها برشمرده‌اند.


صاحب جواهر، فقیه شیعه، نه‌تنها حرم امامان، بلکه شهرهایی را نیز که امامان در آنها دفن شده‌اند را همانند شهر مکه شمرده و برای ورود کافران به آن شهرها احتمال حرمت داده است.<ref>نجفی، 1366ش، ج21، ص 289</ref>
[[صاحب جواهر]]، فقیه شیعه، نه‌تنها حرم امامان(ع)، بلکه شهرهایی را نیز که امامان(ع) در آنها دفن شده‌اند را همانند شهر [[مکه]] شمرده و برای ورود کافران به آن شهرها احتمال حرمت داده است.<ref>نجفی، 1366ش، ج21، ص 289</ref>


بر اساس برخی روایات، شهر کوفه، حرم علی(ع) شمرده شده و دارای حرمتی همانند حرمت حرم مکه، و کربلا، اعظم مکان‌های روی زمین معرفی شده است.<ref>حر عاملی، 1403ق، ج3، ص524؛ نوری، 1408ق، ج‏10، ص325 ؛ ابن قولویه، 1375، ص264؛ طوسی، 1414ق، ص672.</ref>
بر اساس برخی روایات، شهر [[کوفه]]، [[آستان مقدس امام علی(ع)|حرم امام علی(ع)]] شمرده شده و دارای حرمتی همانند حرمت حرم مکه، و [[کربلا]]، اعظم مکان‌های روی زمین معرفی شده است.<ref>حر عاملی، 1403ق، ج3، ص524؛ نوری، 1408ق، ج‏10، ص325 ؛ ابن قولویه، 1375، ص264؛ طوسی، 1414ق، ص672.</ref>


از همین­ رو، برخی فقیهان از طریق اولویت، برای کربلا نیز حکمی برابر با مکه قائل شده‌اند. با توجه به چنین حکمی برای کوفه و کربلا و نبود فرق میان مشاهد مشرف امامان(ع) در احکام فقهی، نظریۀ احتمال الحاق تمام آنها به حرم مکه شکل گرفته است. ولی صاحب جواهر، به دلیل اینکه در طول تاریخ، کافران وارد شهر مدینه می‌شدند، از این احتمال اعراض کرده و طبق نظر مشهور فقیهان، فقط [[صحن]] و [[رواق]] حرم امامان(ع) را به حرم مکه ملحق دانسته است.
از همین­ رو، برخی فقیهان از طریق اولویت، برای کربلا نیز حکمی برابر با مکه قائل شده‌اند. با توجه به چنین حکمی برای کوفه و کربلا، و نبود فرق میان حرم امامان(ع) در احکام فقهی، نظریۀ احتمال الحاق تمام آنها به حرم مکه شکل گرفته است. ولی صاحب جواهر، به دلیل اینکه در طول تاریخ، کافران وارد شهر [[مدینه]] می‌شدند، از این احتمال اعراض کرده و طبق نظر مشهور فقیهان، فقط [[صحن]] و [[رواق]] حرم امامان(ع) را به حرم مکه ملحق دانسته است.


آقا ضیاء عراقی، دیگر فقیه شعیه، حرم حضرت فاطمه(س) را نیز مانند دیگر حرم امامان(ع) دانسته و ورود کافران به آن را جایز ندانسته است.<ref>عراقی، 1414ق، ج4، ص376</ref>
[[آقا ضیاء عراقی]]، دیگر فقیه شعیه، [[حرم حضرت فاطمه(س)]] را نیز مانند دیگر حرم امامان(ع) دانسته و ورود کافران به آن را جایز ندانسته است.<ref>عراقی، 1414ق، ج4، ص376</ref>


== فرصت‌ها ==
== فرصت‌ها ==
به باور برخی، ورود غیر مسلمانان در حرم امامان(ع)، فرصت‌هایی ایجاد کرده و امتیازاتی دارد. برخی از آنها چنین است:‌
به باور برخی، ورود غیر مسلمانان به حرم امامان(ع)، فرصت‌هایی ایجاد کرده و امتیازاتی دارد. به باور آنان، پذیریش جهانگردان غیر مسلمان در حرم امامان، بستری برای ابلاغ دین است. به باور آنان، صنعت توریسم با اتخاذ سیاست تساهل و تسامح در برخورد با جریان‌هاى فرهنگی غیر دینى، هم‌معنا نیست؛ بلکه این صنعت، زمینه و بستر داد و ستدهاى فرهنگى و به تعبیر قرآنی، جدال احسن را فراهم می‌کند.


=== حرم امامان؛ بستر ابلاغ دین ===
آنان به شیوه تبلیغ پیامبر(ص) در سال‌های نخست بعثت استدلال کرده‌اند. اسلام ابتدا با فراخوانى پنهانى، و سپس با فراخوانى آشکار نزدیکان پیامبر(ص) شکل گرفت،<ref>شعرا : 214</ref> اما رواج و نفوذ این آیین، بیشتر از راه مسافران و رهگذرانى بود که به مکه و بعدها به مدینه مى‌‌‌رفتند؛ مسافران غیر مسلمان از نزدیک با پیامبر(ص) ملاقات کرده و جذب دین اسلام مى‌‌‌شدند.
به باور برخی، پذیریش جهانگردان غیر مسلمان در حرم امامان، بستری برای ابلاغ دین است. به باور آنان


صنعت توریسم را نباید با اتخاذ سیاست تساهل و تسامح در برخورد با جریان‌هاى فرهنگی غیر دینى هم‌معنا دانست. بلکه این صنعت، زمینه و بستر دادوستدهاى فرهنگى و گفت‌وگوى فکرى و اعتقادى و به تعبیر قرآن، «جدال أحسن» را به گونه عملى، فراهم مى‌‌‌آورد و بى‌گمان در این میان، فرهنگ و باورى پایدار مى‌‌‌ماند که غنى‌تر و انسانى‌تر باشد. اسلام با توجه به غناى فرهنگی و معرفتی، و موافق بودنش با فطرت انسانی، در طول تاریخ خود، در همین بسترها رشد و گسترش یافته است.
بر اساس تاریخ، یکی از روش‌هاى پیامبر(ص) براى انتشار اسلام، بهره‌گیرى از موقعیت توریستى شهر مکه بود. در ماه‌هاى حرام، آن‌گاه که کافران از دیگر سرزمین‌ها براى برگزارى مراسم حج به مکه می‌آمدند، پیامبر(ص) آیین اسلام را به آنان عرضه می‌کرد. شخصیت‌هایی مانند بلال حبشى، ابوذر غفارى و سلمان فارسى با همین شیوه به اسلام روی آوردند.<ref>همچنین نگاه کنید به طبرسى، 1376ق، ج1، ص272.</ref>


=== استفاده پیامبر از فرصت ارتباط با کفار ===
به باور برخی، امروزه که امکان عرضه اسلام از راه ورود جهانگرد به سرزمین‌های اسلامی، به ویژه حضور در اماکن فراهم است، این مهم، اگر متعلّق حکم واجب بودن ابلاغ و انذار نباشد،<ref>توبه : 122</ref> دست کم متعلّق حکم جواز خواهد بود. ابلاغ دین چنان اهمیتی دارد که نه‌تنها کافران، که مشرکان را نیز می‌توان به حضور پذیرفت.<ref>توبه : 6</ref>، این آیه که برای دادنِ روادید به­ کافران، مورد استدلال فقها قرارگرفته، به خوبى بیانگر بعد تبلیغى و فرهنگى این امر است.
همچنان که می‌دانیم، اسلام ابتدا با فراخوانى پنهانى، و سپس با فراخوانى آشکار نزدیکان پیامبر(ص) شکل گرفت<ref>شعرا : 214</ref>، اما رواج و نفوذ این آیین بیشتر از راه مسافران و رهگذرانى بود که به مکه و بعدها به مدینه مى‌‌‌رفتند؛ مسافران غیر مسلمانی که از نزدیک با پیامبر(ص) ملاقات مى‌‌‌کردند و در این ملاقات‌ها صفحه جانشان صیقل مى‌‌‌یافت؛ فطرت الهى و وجدان حقیقت‌جویشان بیدار مى‌‌‌شد و بالاخره از درون فرومى‌‌‌ریختند و جذب آیین روح‌بخش اسلام مى‌‌‌شدند.
 
تاریخ به خوبی نشان می‌دهد که یکی از روش‌هاى موفق و مؤثر پیامبر(ص) براى انتشار اسلام، بهره‌گیرى از موقعیت توریستى شهر مکه بود. در ماه‌هاى حرام، آن‌گاه که کافران از سرزمین‌هاى دور و نزدیک و از طایفه‌هاى گوناگون براى برگزارى مراسم حج به مکه می‌آمدند، پیامبر(ص) از این فرصت به خوبى استفاده مى‌‌‌کرد و آیین اسلام را بر آنان عرضه مى‌‌‌نمود. آموزه‌هاى اسلام با بیان دل‌نشین پیامبر(ص) در بسیارى از افراد مؤثر مى‌‌‌افتاد و در بازگشت به میان قوم و قبیله خود، از پیامبر و آیین او به نیکى سخن مى‌‌‌گفتند و افرادى را از قبیله خویش، شیفته دیدار پیامبر مى‌‌‌کردند. از این راه پیامبر توانست در دل تمام قبیله‌ها جا باز کند و پیروانى به دست آورد. نفوذ اسلام به قبیله‌هاى ساکن مدینه، که ابتدا به هجرت حضرت به آن شهر و شکل گرفتنِ دارالاسلام انجامید وسپس به صورت مرکزى براى گسترش و نفوذ جهانی اسلام درآمد، ثمره همان ملاقات‌ها و حضورهایی بود که به­گونه خصوصى یا عمومى در شهر مکه به هنگام مراسم حج میان پیامبر و مسافران کافر مدینه انجام می‌گرفت.
 
اگر نگوییم موقعیت جهانگردى و گردشگرى شهر مکه و بهره بردارى درست پیامبر(ص) از آن موقعیت، عامل اصلی رشد و گسترش اسلام بوده، به واقع باید آن را به عنوان مهم­ترین عامل برشمرد. شخصیت‌هاى برجسته و صحابه بزرگ پیامبر، چونان بلال حبشى، ابوذر غفارى، سلمان فارسى و… ، در آغاز، کافرانى بودند که با سفر به دارالاسلام و تماس با پیامبر(ص) به حقایق زلال و نورانى اسلام آشنا شدند و مسلمان گردیدند.
 
تاریخ اسلام چه بسیار افرادى را نشان مى‌‌‌دهدکه در عین کینه داشتن از اسلام و مسلمانان، وقتى پا به قلمرو اسلام می‌گذاشتند و با پیشوایان دین و مسلمانان تماس و معاشرت پیدا می‌کردند به اشتباه خود درباره اسلام و مسلمانان پى می‌بردند و دگرگون می‌شدند<ref>طبرسى، 1376ق، ج1، ص272 به بعد</ref>.
 
از این شواهد تاریخی به خوبى روشن مى‌‌‌شود که پذیرش جهانگرد و حضور و معاشرت نزدیک با غیر مسلمانان، ابزار مناسبى براى ابلاغ پیام اسلام به انسان‌هایى است که از نزدیک اسلام را نشناخته‌اند؛ بلکه قرائتى ناقص، نادرست وتحریف شده از اسلام شنیده‌اند.
 
در هر صورت، اکنون که امکان عرضه اسلام از راه ورود جهانگرد به سرزمین‌های اسلامی، به ویژه حضور در اماکن مقدس و هم‌سخنى و ارتباط با آنان فراهم است، این مهم، اگر متعلّق حکم واجب بودن ابلاغ و انذار نباشد<ref>توبه : 122</ref>، دست کم متعلّق حکم جواز خواهد بود. ابلاغ دین چنان اهمیتی دارد که نه‌تنها کفار، که مشرکان را نیز می‌توان به حضور پذیرفت: {وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجٰارَکَ فَأَجِرْهُ حَتّى یَسْمَعَ کَلامَ الله}<ref>توبه : 6</ref>، این آیه که برای دادنِ روادید به­کافران، مورد استدلال فقها قرارگرفته، به خوبى بیانگر بعد تبلیغى و فرهنگى این امر است.
 
معاویه بن عمّار می‌گوید: «...أَظُنُّهُ عَنْ أَبِی حَمْزَهَ الثُّمَالِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ الله8 قَالَ: کَانَ رَسُولُ الله(ص)  ... وَ أَیُّمَا رَجُلٍ مِنْ أَدْنَى الْمُسْلِمِینَ أَوْ أَفْضَلِهِمْ ـ  نَظَرَ إِلَى أَحَدٍ مِنَ الْمُشْـرِکِینَ فَهُوَ جَارٌ حَتَّى یَسْمَعَ کَلَامَ اللهِ ـ فَإِنْ تَبِعَکُمْ فَأَخُوکُمْ فِی الدِّینِ ـ  وَ إِنْ أَبَى فَأَبْلِغُوهُ مَأْمَنَهُ...»<ref>حرّ عاملی، 1403ق، ج11، ص43</ref>.
 
این حدیث متضمن دو نکته است: اولاً؛ علم به حق‌پذیری کفار، شرط اجازه دادن ورود به آنان نیست، ثانیاً؛ اگر حق را نپذیرفتند، باز هم مصونیت دارند و نمی‌توانیم متعرض آنان شویم.
 
=== شرایط حضور غیر مسلمان در کشور اسلامی ===
اکنون کافرانى که به هر منظورى به کشور اسلامى می‌آیند، با روادید و گذرنامه و به اصطلاح رایج در کتاب جهاد، با «امان» وارد دارالاسلام مى‌‌‌شوند و این در حکم قرارداد امان با آنان است. از همین رو وجهى را که دولت اسلامى از آنان دریافت مى‌‌‌کند، نوعى مالیات است که به عنوان حق عبور و مرور و در برابر فراهم کردن امنیت و ایجاد تسهیلات براى آنان مى‌‌‌ستاند. بى­تردید التزام به این قراردادها بر دولت اسلامى و شهروندان مسلمان واجب است<ref>نجفی، 1366ش، ج21، ص97</ref>، این حکم را مى‌‌‌توان با تمسک به عموم ادله‌ای مانند {أَوْفُوا بِالْعُقُودِ}<ref>مائده : 1</ref> و<ref>الْمُؤْمِنُونَ عِنْدَ شُرُوطِهِم‏</ref><ref>حر عاملی، 1403ق، ج15، ص30</ref> اثبات کرد. البته واجب بودن پایبندى به قرارداد یاد شده یا هر قرارداد دیگری که میان دولت اسلامی و غیر مسلمانان بسته مى‌‌‌شود، مقید به چندین امر است؛ از جمله اینکه چیزى برخلاف شرع در قرارداد گنجانیده نشده باشد<ref>محقق حلی، 1408ق، ج1، ص314</ref>.
 
شرط دیگرى که باید برای حضور غیر مسلمانان در کشور اسلامی در نظر داشت، این است که حضور آنان سبب بروز مفسده و زیان به جامعه اسلامى نشود؛ از باب مثال اگر قصد جهانگرد غیر مسلمان، تبلیغ ادیان منسوخ یا ترویج مذاهب ضالّه یا اشاعه فساد باشد یا اینکه هدف او جاسوسى براى دشمنان اسلام و گردآورى اطلاعات به این منظور باشد، نباید به او اجازه داد که وارد دارالاسلام شود<ref>مروارید، 1410ق، ج9، ص256</ref>.  همچنین واجب است امنیت جان و حتی اموال غیر مسلمانی که به کشور اسلامی وارد می‌شوند، فراهم شود<ref>همان، 1410ق، ج9، ص87</ref>.
 
عبدالله بن سلیمان ‌‌‌گوید از امام صادق(ع)  شنیدم که مى‌‌‌فرمود: «مَا مِنْ رَجُلٍ آمَنَ رَجُلًا عَلَى ذِمَّهٍ ثُمَّ قَتَلَهُ ـ  إِلَّا جَاءَ یَوْمَ الْقِیَامَهِ یَحْمِلُ لِوَاءَ الْغَدْرِ»<ref>حرّ عاملی، 1403ق، ج11، ص50</ref>. بنابراین، وقتی غیر مسلمانی با أخذ گذرنامه، وارد جامعه اسلامی می‌شود، در وضعیت «أمان» بسر می‌برد و همان­گونه که او باید شرایطی را رعایت کند، مسلمانان نیز موظف‌اند هیچ تعرضی به او نداشته باشند.
 
=== حفظ عزت و اعتلای اسلامی ===
آنچه تا کنون درباره اجازه ورود کفار به سرزمین اسلامی یا ورود به حرم امامان(ع) و کیفیت ارتباط و معاشرت با غیر مسلمانان بیان کردیم، همچنین تعیین پهنه و گستره آنها، همه باید در چارچوب اصل عزّت و سیادت مسلمانان و حفظ دولت اسلامى باشد؛ زیرا در فقه، هرگاه سخن از موضوعى باشد که به گونه‌اى ارتباط میان مسلمان و کافر را در بربگیرد، توجه به یک اصل و قاعده فقهى ـ  قرآنى ضرورى دانسته مى‌‌‌شود و بدون در نظر گرفتن آن قاعده، فقیه حق ندارد درباره آن موضوع، حکمی صادر کند و آن، «قاعده نفى سبیل» یا «اصل عزت و برترى اسلام» است.
 
این قاعده، که از آیات قرآن استنباط شده<ref>نساء : 141؛ منافقون : 8</ref>، از اصول است که فقها هرگونه ارتباط مسلمانان با کافران و فرع‌هاى مختلف آن را با آن انطباق مى‌‌‌دهند<ref>نجفی، 1366ش، ج22، صص335 ـ 334 و ج21، ص284 ؛ ابن قیم، 1983م، ج1، ص276</ref>؛ زیرا از ادله و قواعد ثانویه است و بر دلیل‌هاى احکام اولیه حکومت دارد.
 
بر پایه این اصل، تنظیم هرگونه پیوندى که سبب از میان رفتن عزت و سربلندى مسلمانان و تضعیف اقتدار نظام اسلامی شود یا به نفوذ و چیرگى کافران بینجامد، بى‌اعتبار خواهد بود. از همین رو، حفظ حرمت و جایگاه اماکن مقدس هنگام ورود غیر مسلمانان، ضرورتی فقهی است و بی‌تردید باید با برنامه‌ریزى درست، آن را تأمین کرد.


==پانویس==
==پانویس==
۱۵٬۶۱۴

ویرایش