کاربر:Seyedjavad/کارها: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی حج
جزبدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
ابوعُبَیده جَرّاح: صحابی مشهور، نقش‌آفرین در ماجرای سقیفه


عامر بن عبدالله بن جراح (م.۱۸ق.)، مشهور به ابوعبیده جراح، صحابی پیامبر(ص) و از تیره بنیحارث بن فهر از قریش بود. در نسب او پس از ذکر کنیه، بر خلاف رسم عرب، نام جدّ (جرّاح) به جای آمده است.<ref>نک: انساب الاشراف، ج۱، ص۲۵۷؛ ج۱۱، ص۶۷؛ تاریخ دمشق، ج۲۵، ص۴۴۳؛ الاصابه، ج۳، ص۴۷۵.</ref> وجهی برای این نام در منابع یاد نشده است؛ اما با توجه به فراوانی آن می‌توان گفت از اسامی رایج در میان اعراب بوده؛ گرچه به معنای پزشک جراح نیز به کار رفته است.


ابن ابی‌ساج: Ñ بنوساج
ابوعبیده یکی از ۱۷ نفر با سواد مکه هنگام ظهور اسلام بود.<ref>فتوح البلدان، ص۴۵۷.</ref> وی در روزگار جاهلیت برای مکیان گورکنی می‌کرد.<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۶۶۳.</ref> درباره پدر او سخنان متناقض گفته‌اند. بر پایه نقلی، پدر وی پیامبر(ص) را درک کرد و اسلام آورد.<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۲۵۷.</ref> بر پایه گزارشی دیگر، پدر او از مخالفان پیامبر(ص) بود و ایشان را سبّ می‌کرد. گفته‌اند: به همین سبب، ابوعبیده در جنگ بدر سر پدر خود را برید و نزد پیامبر(ص) آورد.<ref>البدء و التاریخ، ج۵، ص۸۷.</ref> صحت این گزارش با تردید روبه‌روست؛ زیرا به گفته برخی مورخان، پدر وی از رؤسای قریش در جنگ فجار بود و مرگ او پیش از اسلام رخ داد.<ref>المحبّر، ص۱۷۰؛ الاصابه، ج۳، ص۴۷۶.</ref> برخی این داستان را از ساخته‌های روزگار فضیلت‌سازی برای صحابه به‌ شمار آورده‌اند.<ref>دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲، ص۳۶؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۵، ص۷۱۸.</ref> مادر ابوعبیده، أمیمه بنت غنم بن جابر، از تیره بنی‌حارث قریش بود که بعدها اسلام آورد.<ref>المعارف، ص۲۴۷؛ الاصابه، ج۳، ص۴۷۵.</ref>


ابن‌ ابی‌کبشه: Ñ محمد بن عبدالله
در منابع شیعی، شأن نزول آیاتی چون ۹۰ مائده/۵<ref>البرهان، ج۲، ص۳۶۰.</ref>، ۵۱ قلم/۶۸<ref>الکافی، ج۴، ص۵۶۶-۵۶۷؛ من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۵۵۹.</ref>، ۷۴ توبه/۹<ref>تفسیر قمی، ج۱، ص۳۰۱.</ref>، ۱۰۸ نساء/۴<ref>تفسیر عیاشی، ج۱، ص۲۷۵؛ الکافی، ج۸، ص۳۳۴.</ref>، ۷۹-۸۰ زخرف/۴۳<ref>الکافی، ج۱، ص۴۲۱؛ ج۸، ص۱۸۰.</ref> و ۲۵-۲۶ محمّد/۴۷<ref>الکافی، ج۱، ص۴۲۱؛ البرهان، ج۴، ص۸۸۴.</ref> در نکوهش ابوعبیده یاد شده است.


== ابن ابی‌الهَیجاء ==
ابوعبیده در روزگار پیامبر(ص): گفته‌اند که ابوعبیده همراه ارقم بن ابی‌ارقم (م.۵۵ق.) و عثمان بن مظعون (م.۲ق.) اسلام آورد و از نخستین مسلمانان به شمار می‌رود.<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۲۵۲-۲۵۳؛ الطبقات، ج۳، ص۳۹۳؛ سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۵، ۶، ۸، ۱۴۴.</ref> برخی اسلام او را به دست ابوبکر دانسته‌اند.<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۴۱۴؛ الریاض النضره، ج۳، ص۳۴۶.</ref> با استناد به گزارشی که سن او را در جنگ بدر ۴۱ سال دانسته<ref>الطبقات، ج۳، ص۴۱۴؛ المعارف، ص۲۴۸.</ref>، می‌توان گفت هنگام اسلام آوردن ۲۷ سال داشته است. وی از دعوت‌کنندگان به اسلام در زمان دعوت مخفیانه پیامبر(ص) در مکه بود.<ref>نک: انساب الاشراف، ج۱، ص۱۴۰.</ref> نام او در شمار ۱۰ مهاجر نخستین یاد شده که پیش از جعفر بن ابی‌طالب به حبشه هجرت کردند.<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۳۲۹؛ البدایة و النهایه، ج۳، ص۳۲۱.</ref> برخی مورخان گفته‌اند که وی در مهاجرت دوم به حبشه رفت.<ref>الطبقات، ج۷، ص۲۶۹؛ الاستیعاب، ج۴، ص۱۷۱۰.</ref> بعضی نیز او را حاضر در هر دو هجرت دانسته‌اند.<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۲۵۷؛ الاصابه، ج۳، ص۴۷۵.</ref> وی پس از هجرت پیامبر(ص) به مدینه، از حبشه به مکه بازگشت و سپس به مدینه مهاجرت کرد و در خانه کلثوم بن هدم که خانه مردان مجرد بود، ساکن شد.<ref>نک: السیرة النبویه، ج۱، ص۳۶۹.</ref>
: از وزیران دولت فاطمی و دارای آثار عمرانی در مدینه


سیف الدین حسین بن ابی‌الهیجاء از نژاد کُرد و از وزیران فاطمی<ref>وفاء الوفاء، ج۳، ص۴۳؛ قاموس الحرمین، ص۱۹۰.</ref> و داماد طلائع بن رُزَیک (م.۵۵۶ق.) وزیر عاضد آخرین خلیفه فاطمی است.<ref>صبح الاعشی، ج۴، ص۳۰۷؛ وفاء الوفاء، ج۲، ص۱۳۸.</ref>
پیامبر(ص) میان او و سعد بن معاذ بن نعمان (م.۵ق.)<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۵۰۵؛ الطبقات، ج۳، ص۴۲۱.</ref> یا سالم مولای ابی‌حذیفه (م.۱۲ق.)<ref>الطبقات، ج۳، ص۸۸، ۳۱۳؛ المحبّر، ص۷۱؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۲۵۷.</ref> و یا بلال حبشی (م.۲۰ق.)<ref>الاصابه، ج۱، ص۴۵۵.</ref> پیمان برادری بست. وی با محمد بن مسلمه (م.۴۶ق.) نیز برای برخورداری از میراث<ref>المحبّر، ص۷۵؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۳۱۹؛ الطبقات، ج۳، ص۳۱۳.</ref> پیمان برادری برقرار کرد. روایتی از انس بن مالک در زمینه شراب نوشیدن ابوعبیده همراه ابی بن کعب و ابوطلحه انصاری در دست است.<ref>صحیح البخاری، ج۸، ص۱۳۴.</ref>


ابن ابی‌الهیجاء در پی شورش شاور حاکم شهر قوص در مصر<ref>معجم البلدان، ج۴، ص۴۱۳.</ref> بر طلائع بن رزیک<ref>اتعاظ الحنفاء، ج۲، ص۲۸۷.</ref> و قدرت یافتن وی، به مدینه کوچ کرد؛ اما زمان آن دانسته نیست. وی سال‌های پایانی عمرش را در این شهر سپری کرد<ref>المواعظ و الاعتبار، ج۳، ص۸۶-۸۷؛ اتعاظ الحنفاء، ج۲، ص۲۸۹-۲۹۰.</ref> و افزون بر احسان به مردم مدینه و اعطای مال و لباس به آنان<ref>المواعظ و الاعتبار، ج۳، ص۸۷.</ref>، خدماتی فراوان در اماکن مقدس این شهر انجام داد؛ مانند پرده کشیدن دیوارهای حرم نبوی و پوشاندن مرقد پیامبر گرامی۹ با پرده‌ای از ابریشم سفید گلدوزی شده با حاشیه‌ای از ابریشم قرمز که بر روی آن سوره یس نوشته شده بود.<ref>صبح الاعشی، ج۴، ص۳۰۷؛ قاموس الحرمین، ص۱۹۱؛ وفاء الوفاء، ج۲، ص۱۳۸.</ref> آن‌گاه که شریف قاسم بن مُهنّا امیر مدینه نصب این پرده را منوط به اجازه خلیفه دانست، ابن ابی‌الهیجاء با اعزام قاصدی از المستضیء بالله خلیفه عباسی اجازه گرفت. سپس این پرده حدود دو سال بر مرقد رسول خدا۹ قرار گرفت.<ref>وفاء الوفاء، ج۲، ص۱۳۸؛ کشف الارتیاب، ص۳۶۰-۳۶۱.</ref> برخی از منابع تاریخی، پوشاندن حرم نبوی را برای نخستین بار به خیزران مادر هارون الرشید نسبت می‌دهند.<ref>وفاء الوفاء، ج۲، ص۱۳۹.</ref> اما برخی نیز ابن ابی‌الهیجاء را نخستین کسی می‌دانند که به این کار مبادرت ورزید.<ref>وفاء الوفاء، ج۲، ص۱۳۹؛ قاموس الحرمین، ص۱۹۱؛ صبح الاعشی، ج۴، ص۳۰۷.</ref>
روایت‌ها از حضور ابوعبیده در جنگ بدر و اُحُد به سال سوم ق. حکایت دارند.<ref>المغازی، ج۱، ص۱۵۷، ۲۴۰؛ نک: السیرة النبویه، ج۱، ص۶۸۵؛ البدء و التاریخ، ج۵، ص۸۷.</ref> در جنگ احد از اندک کسانی بود که تا آخرین لحظه ایستادگی و از پیامبر(ص) دفاع کردند. او به مداوای زخم‌های مجروحان نبرد پرداخت و حلقه زرهی را که در پیشانی پیامبر فرورفته بود، با دندان بیرون کشید و از همین رو، دندان‌های پیشینش شکست و از این جهت او را اَثرَم یا اهتم ‌گفتند.<ref>المغازی، ج۱، ص۲۴۰، ۲۴۷؛ البدء و التاریخ، ج۵، ص۸۷؛ البدایة و النهایه، ج۴، ص۳۰.</ref> منابع شیعی گزارش داده‌اند که در این ماجرا تنها علی(ع) و ابودجانه (م.۱۲ق.) در کنار پیامبر(ص) ماندند.<ref>الکافی، ج۸، ص۳۱۸؛ علل الشرایع، ج۱، ص۷؛ الارشاد، ج۱، ص۸۳.</ref> در برخی منابع آمده که فردی به نام عقبة بن وهب حلقه‌ها را از چهره پیامبر(ص) بیرون آورد.<ref>المعارف، ص۲۴۸؛ الاستیعاب، ج۲، ص۳۴۲.</ref>


ابن ابی‌الهیجاء در سال ۵۴۶ق. مرقد اسماعیل فرزند امام صادق۷ را تجدید بنا کرد. مطری به استناد قطعه سنگی که نام ابن ابی‌الهیجاء و سال تجدید بنای مرقد در آن ذکر شده، این مطلب را بیان کرده است.<ref>وفاء الوفاء، ج۳، ص۱۰۳؛ تاریخ حرم ائمه بقیع، ص۳۰۳.</ref> به بیان سمهودی، وقف باغی برای حرم اسماعیل بن جعفر در سمت غربی مرقد او، با استناد به قطعه سنگ نصب شده در آن مرقد، از دیگر اقدام‌های ابن ابی‌الهیجاء بود.<ref>وفاء الوفاء، ج۳، ص۱۰۳؛ تاریخ حرم ائمه بقیع، ص۳۰۳.</ref>
ابوعبیده در ماجرای صلح حدیبیه به سال ششم ق. از گواهان این صلح بود و نامش در کنار دیگر گواهان، بالای پیمان‌نامه نوشته شد.<ref>المغازی، ج۲، ص۶۱۲.</ref> گویا به سبب با سواد بودن، در شمار شاهدان پیمان انتخاب شد. او در غزوه ذات السلاسل به سال هشتم ق.<ref>اسد الغابه، ج۳، ص۷۴۲.</ref>، سریه خبط به سال هشتم ق.<ref>الطبقات، ج۳، ص۳۱۳؛ ج۷، ص۲۶۹؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۳۲.</ref> و به گفته ابن سعد (م.۲۳۰ق.) در همه جنگ‌های پیامبر۹<ref>الطبقات، ج۷، ص۲۶۹.</ref> و به سخن ابن‌ حجر (م.۸۵۳ق.) در همه غزوه‌ها، جز غزوه تبوک به سال نهم ق. شرکت داشت.<ref>الاصابه، ج۶، ص۲۸.</ref> او در سریه خبط (سیف البحر) و ذی‌ القصه به سال ششم ق. فرمانده سپاه بود. در سریه خبط، پیامبر(ص) او را همراه ۳۰۰ تن از مسلمانان به سوی قبیله‌ای از جُهَینه فرستاد.<ref>الطبقات، ج۷، ص۲۶۹.</ref>


نیز او مسجد فتح یا خندق را که ویران شده بود، در سال ۵۷۵ق. بازسازی کرد. وی این مسجد را که از شمال به جنوب ۲۰ ذراع و از شرق به غرب ۱۷ ذراع بود، با یک رواق و سه ستون بنا کرد و گنبدی بر آن قرار داد.<ref> وفاء الوفاء، ج۳، ص۴۳.</ref> نیز دو مسجد دیگر را به نام‌های علی بن ابی‌طالب۷ و سلمان فارسی که در پایین مسجد فتح از جهت قبله قرار داشت، در سال ۵۷۵ق. تجدید بنا کرد.<ref>وفاء الوفاء، ج۳، ص۴۳؛ تاریخ مکة المشرفه، ج۱، ص۲۹۹.</ref>
در غزوه ذات السلاسل پیامبر(ص) او را با گروهی از صحابه به کمک سپاهی به فرماندهی عمرو بن عاص (م.۴۳ق.) فرستاد. با این که او از عمرو بن عاص دل خوشی نداشت، به سبب پیروی از دستور پیامبر(ص) با عمرو کنار آمد و از این روی، پیامبر(ص) وی را تحسین کرد.<ref>المغازی، ج۲، ص۷۷۰-۷۷۳؛ السیرة النبویه، ج۲، ص۶۲۳-۶۲۴؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۳۲.</ref> اخباری ناسازگار درباره حضور او در غزوه تبوک در دست است. منابع اهل‌ سنت معتقدند وی در تبوک حضور نداشت<ref>الاصابه، ج۶، ص۲۸.</ref> و پیامبر(ص) او را در مدینه باقی نهاده بود.<ref>تاریخ الاسلام، ج۴، ص۱۱۳.</ref> برخی منابع شیعه معتقدند او از کسانی بود که قصد داشتند در بازگشت از غزوه تبوک با رم دادن شتر پیامبر(ص) ایشان را ترور کنند.<ref>الخصال، ج۲، ص۴۹۹.</ref>


ساخت مسجد وادی یا مسجد عسکر در سال۵۸۰ق. که به سبب قرار داشتن در محل شهادت حمزه سیدالشهداء به مسجد مَصرع (شهادتگاه) معروف بوده، از دیگر آثار عمرانی ابن ابی‌الهیجاء است که در سمت شرقی دامنه جبل الرماة قرار داشته است.<ref>وفاء الوفاء، ج۳، ص۵۳.</ref> نیز وی در حدود سال ۵۶۰ق. شعبه‌ای از چشمه الزرقاء را از سمت باب‌ السلام به حیاط نزدیک مسجد پیامبر و شعبه کوچکی را نیز به داخل صحن مسجد کشید و در آن فواره‌ای نصب کرد تا مردم از آن آب وضو بگیرند.<ref>التحفة اللطیفه، ج۱، ص۵۱۶؛ وفاء الوفاء، ج۲، ص۲۰۷.</ref>
ابوعبیده در روز فتح مکه به سال هشتم ق. کنار پیامبر(ص) بود و فرماندهی بخشی از سپاه را بر عهده داشت<ref>فتوح البلدان، ص۵۲؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۱۵۹.</ref> و پیشاپیش پیامبر وارد مکه شد.<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۳۲۷، ۴۰۷؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۱۵۹.</ref> نیز او از گواهان پیمان‌نامه هیئت‌های نمایندگی قبایل با پیامبر(ص) بود.<ref>المغازی، ج۲، ص۶۱۲؛ الطبقات، ج۲، ص۷۴-۷۵.</ref> پیامبر او را برای تبلیغ و جمع‌آوری زکات به قبایل و مناطق مختلف فرستاد. او از سوی پیامبر(ص) برای گرفتن جزیه به بحرین فرستاده شد و با اموالی که به دست آورده بود، به مدینه بازگشت و پیامبر(ص) از بازگشت او خوشحال شد.<ref>مسند احمد، ج۴، ص۱۳۷؛ صحیح البخاری، ج۴، ص۶۲-۶۳؛ دلائل النبوه، ج۶، ص۳۱۹.</ref> هنگامی که گروهی از مردم نجران به حضور پیامبر آمده، از او خواستند تا فردی امین را به سوی آنان بفرستد، ایشان ابوعبیده را همراه ایشان فرستاد.<ref>الطبقات، ج۳، ص۳۱۵؛ صحیح البخاری، ج۸، ص۱۳۴؛ الاستیعاب، ج۴، ص۱۷۱۱.</ref> نیز او به فرمان پیامبر(ص) برای آموزش امور دینی به یمن رفت.<ref>الاستیعاب، ج۴، ص۱۷۱۰؛ الاصابه، ج۳، ص۴۷۶.</ref>


آرامگاه ابن ابی‌الهیجاء در قبرستان بقیع دارای بقعه کوچکی نزدیک قبه عباس بن عبدالمطلب و ائمه: بود<ref>وفاء الوفاء، ج۳، ص۱۰۰؛ آثار اسلامی مکه و مدینه، ص۳۳۱.</ref> که به دست آل سعود ویران شد.
هنگام دفن پیامبر(ص) کسی را به دنبال او و فردی دیگر را در پی ابوطلحه فرستادند. ابوطلحه زودتر از ابوعبیده رسید و قبر پیامبر(ص) را کَند.<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۶۶۴.</ref>


منابع
ابوعبیده پس از پیامبر۹: ابوعبیده هنگام رحلت پیامبر(ص) با سپاه اسامه رهسپار جنگ بود.<ref>المغازی، ج۳، ص۱۱۱۸.</ref> چون خبر وفات پیامبر(ص) به سپاه رسید، با اسامه و عمر به مدینه بازگشت و در مراسم دفن پیامبر حضور یافت.<ref>المغازی، ج۳، ص۱۱۲۰؛ السیرة النبویه، ج۲، ص۶۶۳؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۲۱۳.</ref> پس از رحلت پیامبر(ص) و بیعت با ابوبکر، ماجرای ارتداد اعراب برخی نواحی پیش آمد. وی و عمر و سعد بن ابی‌وقاص از ابوبکر خواستند از اعزام سپاه اسامه به روم منصرف شود و ایشان را برای سرکوب‌کردن مرتدان بفرستد. ابوبکر نپذیرفت و تنها عمر را در مدینه نگاه داشت و دیگران را به سپاه اسامه ملحق کرد.<ref>المغازی، ج۳، ص۱۱۲۰-۱۱۲۱.</ref>


آثار اسلامی مکه و مدینه: رسول جعفریان، قم، مشعر، ۱۳۸۶ش؛ اتعاظ الحنفاء: المقریزی (م.۸۴۵ق.)، به کوشش الشیال، مصر، وزارة الاوقاف، ۱۴۱۶ق؛ تاریخ حرم ائمه بقیع: محمد صادق نجمی، تهران، مشعر، ۱۳۸۰ش؛ تاریخ مکة المشرفه: محمد بن احمد ابن الضیاء (م.۸۵۴ق.)، به کوشش علاء و ایمن، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۴ق؛ التحفة اللطیفه: شمس الدین السخاوی (م.۹۰۲ق.)، قاهره، دار الثقافه، ۱۳۹۹ق؛ صبح الاعشی: احمد بن علی القلقشندی (م.۸۲۱ق.)، به کوشش زکار، دمشق، وزارة الثقافه، ۱۹۸۱م؛ قاموس الحرمین: محمد رضا نعمتی، قم، مشعر، ۱۳۷۶ش؛ کشف الارتیاب: سید محسن الامین (م.۱۳۷۱ق.)، به کوشش امین، مکتبة الحریس، ۱۳۸۲ق؛ معجم البلدان: یاقوت الحموی (م.۶۲۶ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۵م؛ المواعظ و الاعتبار: المقریزی (م.۸۴۵ق.)، به کوشش المنصور، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق؛ وفاء الوفاء: السمهودی (م.۹۱۱ق.)، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۲۰۰۶م.
ابوعبیده همراه عمر در سقیفه بنیساعده حضور داشت<ref>انساب الاشراف، ج۲، ص۲۶۰؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۲۰۱.</ref> و در رساندن ابوبکر (م.۱۳ق.) به خلافت نقشی مهم و اساسی ایفا کرد. برخی از منابع شیعه معتقدند ابوعبیده، ابوبکر، عمر (م.۲۳ق.)، مغیرة بن شعبه (م.۵۰ق.)، عبدالرحمن بن عَوف (م.۳۱ق.) و سالم مولای ابی‌حُذَیفه (م.۱۲ق.) با هم عهد کرده بودند پس از رحلت پیامبر(ص) نگذارند خلافت به دست بنی‌هاشم افتد.<ref>الکافی، ج۸، ص۱۷۹-۱۸۰.</ref> هنگامی که ابوبکر، عمر و ابوعبیده شتابان به سقیفه رسیدند، انصار برای انتخاب خلیفه در آن‌جا گرد آمده بودند.<ref>انساب الاشراف، ج۲، ص۲۶۰؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۲۳؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۲۱۹.</ref> آنان پیامبر(ص) را از مهاجران شمردند و خود را به جانشینی او سزاوارتر دانستند.<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۲۳.</ref> عمر و ابوبکر نخست قصد داشتند تا با ابوعبیده بیعت کنند<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۶۵۹؛ انساب الاشراف، ج۲، ص۲۶۳؛ الطبقات، ج۳، ص۲۲۱.</ref>؛ اما او ابوبکر را به دلیل تقدم در اسلام و همراهی با رسول خدا(ص) در هجرت به مدینه مقدم دانست.<ref>الرده، ص۴۱-۴۲؛ الاحتجاج، ج۱، ص۹۱؛ شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۸.</ref>


مهدی امیریان
چون ابوبکر به خلافت رسید، ابوعبیده نقشی عمده در گرفتن بیعت از مخالفان به ویژه علی(ع) داشت.<ref>المغازی، ج۳، ص۱۱۲۱؛ الرده، ص۴۶.</ref> او برای بیعت گرفتن از علی(ع) با اشاره به سابقه وی در اسلام و فضل و خویشاوندی او با پیامبر۹، به سبب جوان بودن او و نیز کهنسالی و تجربه بیشتر ابوبکر، بر آن بود که ابوبکر برای خلافت شایسته‌تر است. پس از علی خواست تا این مقام را به ابوبکر تسلیم کند.<ref>نک: الرده، ص۴۶؛ شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۱۲.</ref> بر پایه گزارشی، وی در مشاجره با علی(ع) او را حریص به خلافت دانست.<ref>الغارات، ج۲، ص۷۶۷؛ شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۳۰۵.</ref> هنگامی که ابوبکر به حدیثی از پیامبر(ص) استناد نمود که نبوت و خلافت در بنی‌هاشم جمع نمی‌شوند، ابوعبیده به صحت این حدیث گواهی داد.<ref>الاحتجاج، ج۱، ص۱۸۳.</ref> برخی مفسران شیعی سده‌های نخست او را از کسانی می‌دانند که برای گرفتن بیعت به خانه حضرت زهرا(س) هجوم برد.<ref>تفسیر عیاشی، ج۲، ص۶۶.</ref>


== ابن اُمّ مکتوم ==
نیز ابوعبیده همراه عمر و مغیرة بن شعبه در گرفتن بیعت از عباس (م.۶۸ق.) عموی پیامبر(ص) برای ابوبکر تلاش کرد.<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۲۴-۱۲۵.</ref> بر پایه نقلی، آنان کوشیدند با تطمیع عباس وی را برای جدایی از علی(ع) تشویق کنند.<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۲۴-۱۲۵.</ref> او تا پایان زندگی از مهم‌ترین عناصر استحکام ارکان خلافت شیخین بود و در زمان ابوبکر مدتی متصدی بیت المال شد.<ref>تاریخ خلیفه، ص۶۶.</ref> سپس به فرماندهی کل سپاه مسلمانان در شام رسید<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۳۴۰، ۳۵۵، ۴۰۵-۴۰۶؛ البدء و التاریخ، ج۵، ص۱۶۶؛ المعجم الکبیر، ج۱، ص۱۵۶.</ref> و شهرها و مناطق عمده شام از جمله دمشق را فتح کرد. او در سال پانزدهم ق. همراه خالد بن ولید به قصد فتح حِمْص به این منطقه لشکر کشید. مسلمانان پس از ماه‌ها محاصره این منطقه، پیروز شدند و آن را تصرف کردند.<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۵۹۸.</ref>
: مؤذن و جانشین پیامبر۹ در مدینه در برخی غزوه‌ها برای اقامه نماز


عمرو/ عبدالله بن قیس بن زائدة‌ بن اصم از تیره بنی‌عامر بن لؤی قریش، از عرب عدنانی است<ref>الطبقات، ج‌۴، ص‌۱۵۵؛ الاستیعاب، ج۳، ص۹۹۷.</ref> که با پیامبر۹ در جدّ هشتم (لؤی) به هم می‌رسند.<ref>جمهرة انساب العرب، ص‌۱۷۱.</ref> مادرش ام‌ مکتوم عاتکه، دختر عبدالله ‌بن عنکثة بن عامر از تیره بنیمخزوم قریش است.<ref>الطبقات، ج‌۴، ص‌۱۵۵؛ انساب الاشراف، ج۲، ص۱۸۳-۱۸۴؛ اسد الغابه، ج۳، ص۷۶۰.</ref> از این رو، عمرو به «ابن ام مکتوم» شهرت یافت. وی پسر دایی حضرت خدیجه۳ محسوب می‌شد، زیرا مادر خدیجه۳ خواهر قیس بن زائده بود.<ref>جمهرة انساب العرب، ص‌۱۷۱؛ الاصابه، ج۴، ص۴۹۵.</ref> در منابع، از زمان تولد وی تا مسلمان شدنش، جز اشاره به نابینایی او در کودکی، گزارشی در دست نیست. برخی حدیث قدسی «پاداش بهشت از آنِ کسی است که خداوند چیز با ارزشی را از او بگیرد» را درباره وی دانسته‌اند.<ref>الطبقات، ج‌۴، ص‌۱۵۶.</ref> مردم مدینه او را عبدالله؛ و اهل شام و عراق او را عمرو می‌خواندند.<ref>الطبقات، ج۴، ص۱۵۴-۱۵۵.</ref>
خلیفه دوم در سال۱۷ق. با برکنار‌کردن خالد بن ولید، ابوعبیده را به حکومت شام منصوب کرد.<ref>الاستیعاب، ج۲، ص۷۹۳.</ref> خلیفه آن قدر به او اعتماد داشت که به گفته خود می‌خواست پس از مرگ، وی را به جای خویش بگمارد.<ref>الطبقات، ج۳، ص۲۶۱؛ مسند احمد، ج۱، ص۱۸؛ تاریخ طبری، ج۴، ص۲۲۷.</ref> او می‌گفت: آرزو دارم خانه‌ای آکنده از مردانی همچون ابوعبیده داشته باشم.<ref>الطبقات، ج۷، ص۲۶۹.</ref> ابوعبیده از فرماندهان مسلمانان در فتح جزیره به سال۱۷ق. و فتح مصر به سال۱۸ق. بود.<ref>تاریخ طبری، ج۴، ص۵۷، ۱۰۷.</ref>


ابن ام مکتوم از نخستین مسلمانان بود؛ اما دانسته نیست که چندمین نفر است. از حضور او در رویدادهای دوران مکی پیامبر۹ اطلاع چندان در دست نیست. مفسران ذیل آیات ۱-۱۰ عبس/۸۰: {عَبَس و تَوَلّی أَنَ جاءَهُ الأعمی...} شأن نزول آن را رفتار نامناسب فردی دانسته‌اند که با دیدن ابن ام‌ مکتوم چهره ترش کرد و از او روی برگرداند. برخی مفسران اهل‌ سنت، این رفتار را به پیامبر نسبت داده و آیات یاد شده را در شأن ایشان دانسته‌اند. به نقلی، روزی پیامبر در پی اندرز دادن به عتبة بن ربیعه، ابوجهل و عباس بن عبدالمطلب بود که ابن ام مکتوم نابینا، به سوی ایشان آمد و بی‌توجه به گفت‌وگوی پیامبر۹ خواست تا ایشان آیه‌ای از قرآن را بدو بیاموزد. رسول خدا از وی روی برگرداند و به گفت‌و‌گوی خود با افراد یاد شده ادامه داد. در پی آن، آیات آغازین عبس/۸۰ نازل شد. از آن پس، پیامبر او را گرامی می‌داشت و نیاز وی را برمی‌آورد.<ref>جامع البیان، ج۳۰، ص۶۴-۶۵‌؛ کشف الاسرار، ج‌۱۰، ص‌۳۸۱-۳۸۲؛ الدر المنثور، ج۶، ص۳۱۴-۳۱۵.</ref>
بر پایه گزارشی، از خدمات او به خلیفه دوم و اهالی مدینه آن بود که چون مدینه دچار قحطی و خشکسالی شد و عمر از والیان شهرهای مختلف برای ارسال مواد غذایی یاری جست، ابوعبیده مواد غذایی فراوان با ۴۰۰۰ بار شتر از شام به مدینه آورد. با توجه به گسترده نبودن مدینه در آن روزگار، این رقم گزاف به نظر می‌رسد. هنگامی که عمر خواست بهای این مواد خوراکی را بپردازد، ابوعبیده از پذیرش آن خودداری کرد و این کار را برای رضای خدا دانست.<ref>المنتظم، ج۴، ص۲۵۱.</ref>


بر پایه اعتقاد بزرگان شیعه، چنین سخنی درباره پیامبراکرم۹ پذیرفتنی نیست. طبرسی پس از بیان داستان پیشین، به نقل از سید مرتضی یادآور شده است که ظاهر این آیات هیچ دلالتی ندارد که مخاطب آن، پیامبر۹ باشد<ref>مجمع البیان، ج‌۱۰، ص‌۶۶۴‌.</ref>؛ بلکه قراینی می‌توان یافت که مقصود فردی غیر از رسول خداست؛ زیرا ترش‌رویی حتی در رویارویی با دشمنان سرسخت، از صفات پیامبر نیست، چه رسد با مؤمنان.
روزی عمر بن خطاب ۴۰۰۰ درهم و ۴۰۰ دینار برای ابوعبیده فرستاد تا وی را بیازماید. او همه آن پول را قسمت کرد.<ref>الطبقات، ج۷، ص۲۶۹.</ref> در منابع آمده است که وی آرزو می‌کرد گوسفندی بود و خانواده‌اش او را ذبح کرده، از گوشتش بهره می‌بردند.<ref>الطبقات، ج۳، ص۳۱۵؛ اسد الغابه، ج۳، ص۶.</ref> این سخن شاید بر اثر پشیمانی از اشتباهاتش بوده است. او سرانجام در سال ۱۸ق. هنگامی که ۵۸ سال داشت، در طاعون عَمواس در اردن مُرد و معاذ بن جبل بر او نماز گزارد.<ref>تاریخ خلیفه، ص۱۳۸؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۲۵۷-۲۵۸؛ شذرات الذهب، ج۱، ص۲۹.</ref> وی در روستای «عمتا» در منطقه غور (بیسان) به خاک سپرده شد.<ref>معجم البلدان، ج۴، ص۱۵۳؛ الاعلام، ج۳، ص۲۵۲.</ref>


مؤید این سخن، آیات {وَإِنَّک لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ} (قلم/۶۸‌، ۴) و {وَلَو کنتَ فَظًّا غَلِیظَ القَلبِ لَانفَضُّوا مِن حَولِک} (آل‌عمران/۳، ۱۵۹) است. از امام صادق۷ نیز نقل شده که آیه درباره مردی از بنی‌امیه است.<ref>مجمع البیان، ج۱۰، ص۶۶۴.</ref> علامه طباطبایی<ref>المیزان، ج‌۲۰، ص‌۲۰۳.</ref> و جعفر مرتضی عاملی<ref>نک: الصحیح من سیرة النبی، ج‌۳، ص‌۱۵۵-۱۶۷.</ref>، به تحلیل تاریخی، کلامی و اخلاقی درباره شأن نزول این آیات پرداخته‌ و نتیجه گرفته‌اند که آن‌ها ارتباطی با رسول خدا ندارند.
ابوعبیده در منابع کهن اهل‌ سنت به عنوان صحابی پیامبر۹، یکی از عشره مُبَشّره<ref>الاستیعاب، ج۴، ص۲۴؛ اسد الغابه، ج۵، ص۲۰۶؛ البدایة و النهایه، ج۷، ص۹۴.</ref> و از حواریان پیامبر۹<ref>المحبّر، ص۴۷۴.</ref> و فقیهان صحابه<ref>طبقات الفقهاء، ج۱، ص۳۵؛ نک: سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۶-۷.</ref> یاد شده و فضیلت‌هایی از زبان پیامبر۹<ref>تاریخ الخلفاء، ص۴۵، ۴۷.</ref> و صحابه<ref>تاریخ المدینه، ج۳، ص۸۸۱؛ اسد الغابه، ج۵، ص۲۰۴؛ البدایة و النهایه، ج۷، ص۹۷.</ref> در ستایش او نقل کرده‌اند؛ مثلا او را امین امت و امین پیامبر(ص) شمرده‌اند.<ref>تاریخ المدینه، ج۳، ص۸۸۱؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۲۲۳؛ المعارف، ص۲۴۷.</ref> برخی حدیث‌شناسان در صحت انتساب این سخن به پیامبر(ص) تردید دارند.<ref>حلیة الاولیاء، ج۳، ص۱۲۲؛ ج۷، ص۱۷۵.</ref> او را از کاتبان وحی<ref>البدایة و النهایه، ج۵، ص۳۴۹.</ref> و گردآورندگان قرآن دانسته‌اند.<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۸.</ref> اشعاری هم به او نسبت داده‌اند.<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۵۸۴.</ref> نیز او در منابع حدیثی یکی از راویان احادیث پیامبر(ص) به شمار می‌رود که روایاتی اندک از زبان پیامبر نقل کرده است.<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۹۹، ۳۲۷، ۶۲۴؛ سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۶-۷.</ref>


ابن ام مکتوم از نخستین مهاجران به یثرب بود که در مأموریت مُصعب بن‌ عمیر به سال دوازدهم بعثت برای تبلیغ اسلام و آشنا ساختن مردم با قرآن به آن شهر هجرت کرد.<ref>‌الطبقات، ج‌۴، ص۱۵۵-‌۱۵۶.</ref> اما در گزارشی دیگر، او اندکی پس از غزوه بدر در سال دوم ق. به آن شهر رفته<ref>انساب الاشراف، ج۱۱، ص۲۴؛ الاستیعاب، ج‌۳، ص۹۹۷.</ref> و در خانه مخرمة بن نوفل که به‌دار القراء معروف بود، فرود آمده است.<ref>الطبقات، ج۴، ص۲۰۵؛ الاستیعاب، ج۳، ص۹۹۷-۹۹۸.</ref>
روایت‌های ابوعبیده: راویان احادیث اندک وی از پیامبر(ص) از این قرارند: جابر بن عبدالله، عرباض بن جاریه، ابوامامه باهلی، اسلم غلام عمر، سمرة بن جندب، عبدالرحمن بن غنم<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۶.</ref>، و عیاض بن غطیف.<ref>السنن الدارمی، ج۲، ص۲۳۳.</ref> احادیث منتسب به وی موضوعاتی پراکنده را در برمی‌گیرند؛ از جمله: فضیلت نماز جمعه<ref>مجمع الزوائد، ج۲، ص۱۶۸.</ref>، فضیلت امرکردن حاکمان به معروف<ref>مجمع الزوائد، ج۷، ص۲۷۲.</ref>، عذاب نسبت‌دهنده دروغ به پیامبر۹<ref>تاریخ بغداد، ج۱۰، ص۲۸۱.</ref>، پاداش انفاق در راه خدا<ref>مسند ابی یعلی، ج۲، ص۱۸۱؛ المستدرک، ج۳، ص۲۶۴-۲۶۵.</ref>، به تأخیر انداختن قصاص زن گناهکار تا زاده شدن فرزندش<ref>سنن ابن ماجه، ج۲، ص۸۹۸-۸۹۹.</ref>، استدراج برای امت گناهکار<ref>السنن الکبری، ج۸، ص۱۵۹.</ref>، هشدار خروج دجال برای هر قومی از جمله پیروان خود<ref>سنن ابی داود، ج۲، ص۴۲۶؛ سنن الترمذی، ج۳، ص۳۴۴.</ref>، وصیت پیامبر(ص) برای اخراج یهود از جزیرة العرب<ref>سنن الدارمی، ج۲، ص۲۳۳.</ref>، کسانی که شهید محسوب می‌شوند<ref>کنز العمال، ج۴، ص۴۲۳.</ref>، روایتی درباره رؤیت خداوند که بیانگر داستان دیدار پیامبر(ص) و خداوند و گفت‌وگوی ایشان در شب معراج است<ref>تاریخ بغداد، ج۸، ص۱۴۷.</ref> و گزارش ناخشنودی پیامبر(ص) از انحراف امتش پس از ایشان.<ref>کتاب السنه، ص۱۳۲.</ref>


ابن ام مکتوم در کنار بلال از مؤذنان پیامبر۹ در مدینه بود و هر یک زودتر به جماعت می‌رسید، اذان و دیگری اقامه می‌گفت.<ref>تاریخ یعقوبی، ج‌۲، ص‌۴۲.</ref> بر پایه روایتی، امساک روزه‌داران در ماه رمضان با ندای ابن ام‌ مکتوم آغاز می‌شد.<ref>الطبقات، ج‌۴، ص‌۱۵۶.</ref> اما به روایتی از امام صادق۷، ابن ام مکتوم پیش از صبح اذان می‌گفت و مردم با اذان بلال، روزه خود را آغاز می‌کردند.<ref>الکافی، ج۴، ص۹۸؛ من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۲۹۷.</ref> برخی گزارش‌ها حکایت دارند که ابن ام‌ مکتوم تنها در غیاب دیگر مؤذنان همانند بلال، اذان می‌گفت.<ref>الطبقات، ج۳، ص۱۷۷.</ref>
نیز گزارشی درباره اظهار اندوه وی از رعایت نکردن وصیت پیامبر(ص) در دست است. از مسلم بن أکیس گزارش شده که روزی نزد ابو‌عبیده رفت و او را اندوهگین دید و از علت آن پرسید. ابوعبیده علت آن را فراموش‌کردن وصیت پیامبر دانست که وی را از تجمل‌گرایی منع نموده و توصیه کرده بود زندگی ساده‌ای در پیش گیرد؛ ولی وی چنین نکرده بود.<ref>مسند ابی یعلی، ج۱، ص۱۹۵-۱۹۶؛ مجمع الزوائد، ج۱۰، ص۲۵۳.</ref>


ابن ام مکتوم در غزوه‌های بسیار جانشین پیامبر۹ در مدینه بود.<ref>انساب الاشراف، ج۱۱، ص۲۴؛ الاستیعاب، ج۳، ص۹۹۸.</ref> برخی شمار آن را ۱۳ غزوه دانسته‌اند.<ref>تاریخ خلیفه، ص۴۸؛ الاصابه، ج۴، ص۴۹۵‌.</ref> بر پایه گزارشی، او نخستین کسی بود که به جانشینی ایشان گماشته شد.<ref>الادارة فی عصر الرسول، ص۹۷.</ref> غزوه‌های قرقرة الکدر، بَدر، بَواط، بنیسلَیم، سویق، ذوالعُشَیره، اَبواء در سال دوم ق.، اُحُد، حَمراء الاَسد، غَطْفان، بَحْران در سال سوم، ذات الرِقاع در سال چهارم، بنی‌قرَیظه در سال پنجم، ذوقَرَد در سال ششم، فتح مکه به سال هشتم، و حجة الوداع در سال دهم از غزوه‌ها و سفرهایی هستند که از جانشینی ابن ام‌ مکتوم در آن‌ها سخن به میان آمده است.<ref>نک: المغازی، ج۱، ص۸؛ تاریخ خلیفه، ص۴۸.</ref> به تصریح برخی، جانشینی او تنها در نماز بود؛ زیرا فرد نابینا مجاز به حکم‌کردن میان مردم نیست، چرا که نمی‌تواند طرفین را ببیند.<ref>الاصابه، ج۴، ص۴۹۵؛ الادارة فی عصر الرسول، ص۹۸.</ref>
منابع از دو پسر وی به نام‌های یزید و عمیر از هند بنت جابر بن وهب یاد کرده‌اند<ref>الطبقات، ج۳، ص۴۰۹.</ref>؛ اما نسلی از او نمانده است.<ref>المعارف، ص۲۴۷؛ سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۸.</ref>


بر پایه گزارشی، وی پیش از نبرد بدر به سال دوم ق. همراه ابواحمد بن جحش اسدی که وی نیز نابینا بود، به حضور پیامبر رسید و نظر ایشان را درباره شرکت در جنگ جویا شد. در این هنگام، آیه {لایستَوِی الْقاعِدُونَ مِن‌ المُؤمنینَ غَیرُ أُولِی الضَّررِ و الْمُجاهِدُونَ فِی سَبیلِ اللهِ بأَمْوالِهِم و أنفسِهِم} (نساء/۴، ۹۵) نازل شد و آن دو را از نبرد معاف نمود.<ref>جامع البیان، ج۵، ص‌۳۰۹-‌۳۱۱.</ref> در این آیه، خداوند جهادگران را با فرونشستگان، جز ناتوانان، نابرابر دانسته است.<ref>الطبقات، ج۴، ص۱۵۹؛ الاصابه، ج۴، ص۴۹۵.</ref> طبرسی نزول این آیه را درباره متخلفان از جنگ تبوک در سال نهم دانسته که با نزول {غَیرُ أُولِی الضّررِ} ابن ام مکتوم از آن استثنا شده است.<ref>مجمع البیان، ج‌۳، ص‌۱۴۷.</ref> در غزوه بدر، نخست رسول خدا ابن ام مکتوم را جانشین خود قرار داد؛ اما در میان راه ابولبابه اوسی را بدین منظور به آن شهر بازگرداند.<ref>المغازی، ج۱، ص۱۵۹؛ السیرة النبویه، ج۱، ص۶۱۲؛ الطبقات، ج۳، ص۱۵۵، ۳۴۸.</ref> پیامبر از غنایم بدر برای ابن ام‌ مکتوم سهمی در نظر گرفت.<ref>اقضیة رسول الله، ص۴۶.</ref> وی در غزوه اُحد به سال سوم، هنگامی که شایعه کشته شدن پیامبر۹ را شنید، با سرزنش فراریان از نبرد، از مردم خواست تا او را به اُحد ببرند. در میان راه، به هرکسی که می‌رسید، از حال پیامبر جویا می‌شد و آن‌گاه که از سلامتی پیامبر آگاهی یافت، به مدینه بازگشت.<ref>المغازی، ج‌۱، ص‌۲۷۷.</ref>
==پانویس==
{{پانویس}}


از زندگی ابن ام مکتوم پس از رحلت پیامبر۹ گزارشی در دست نیست، جز حضور او در نبرد قادسیه به سال ۱۶‌ق. که با ایرانیان انجام شد. بر پایه گزارشی، وی در این نبرد، پرچمی سیاه<ref>المعارف، ص۲۹۰؛ الطبقات، ج‌۴، ص‌۱۶۰.</ref> در دست داشت و طبق نقلی، در همین جنگ به شهادت رسید.<ref>سیر اعلام النبلاء، ج‌۱، ص‌۳۶۵؛ الاصابه، ج‌۴، ص‌۴۹۵.</ref> اما برخی دیگر از بازگشت وی از قادسیه به مدینه و درگذشت وی در این شهر در زمان خلافت عمر سخن گفته‌اند.<ref>الطبقات، ج‌۴، ص‌۱۶۱؛ الاصابه، ج۴، ص۴۹۵.</ref> ابن شبّه از خانه او میان آل زمعة بن اسود و شرق‌دار القمقم در مدینه منوره یاد کرده است.<ref>تاریخ المدینه، ج۱، ص۲۵۳-۲۵۴.</ref>
==منابع==
{{منابع}}
{{دانشنامه
| آدرس =
| عنوان =
| نویسنده = علی غفرانی، معصومه اخلاقی
}}
* '''الاحتجاج''': ابومنصور الطبرسی (م.۵۲۰ق.)، به کوشش سید محمد باقر، دار النعمان، ۱۳۸۶ق
* '''الارشاد''': المفید (م.۴۱۳ق.)، بیروت، دار المفید، ۱۴۱۴ق
* '''الاستیعاب''': ابن عبدالبر (م.۴۶۳ق.)، به کوشش علی محمد و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق
* '''اسد الغابه''': ابن‌ اثیر علی بن محمد الجزری (م.۶۳۰ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹ق
* '''الاصابه''': ابن‌ حجر العسقلانی (م.۸۵۲ق.)، به کوشش علی محمد و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق
* '''الاعلام''': الزرکلی (م.۱۳۹۶ق.)، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۹۹۷م
* '''انساب الاشراف''': البلاذری (م.۲۷۹ق.)، به کوشش سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ق
* '''البدء و التاریخ''': المطهر المقدسی (م.۳۵۵ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۹۰۳م
* '''البدایة و النهایه''': ابن‌کثیر (م.۷۷۴ق.)، بیروت، مکتبة المعارف
* '''البرهان فی تفسیر القرآن''': البحرانی (م.۱۱۰۷ق.)، قم، البعثه، ۱۴۱۵ق
* '''تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر''': الذهبی (م.۷۴۸ق.)، به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۱۰ق
* '''تاریخ الخلفاء''': السیوطی (م.۹۱۱ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۸ق
* '''تاریخ بغداد''': الخطیب البغدادی (م.۴۶۳ق.)، به کوشش عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق
* '''تاریخ خلیفه''': خلیفة بن خیاط (م.۲۴۰ق.)، به کوشش سهیل زکار، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ق
* '''تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک)''': الطبری (م.۳۱۰ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، بیروت، دار احیاء التراث العربی
* '''تاریخ مدینة دمشق''': ابن عساکر (م.۵۷۱ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق
* '''تاریخ المدینة المنوره''': ابن شبّة النمیری (م.۲۶۲ق.)، به کوشش شلتوت، قم، دار الفکر، ۱۴۱۰ق
* '''تاریخ الیعقوبی''': احمد بن یعقوب (م.۲۹۲ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق
* '''تفسیر العیاشی''': العیاشی (م.۳۲۰ق.)، به کوشش رسولی محلاّتی، تهران، المکتبة العلمیة الاسلامیه
* '''تفسیر القمی''': القمی (م.۳۰۷ق.)، به کوشش الجزائری، قم، دار الکتاب، ۱۴۰۴ق
* '''حلیة الاولیاء''': ابونعیم الاصفهانی (م.۴۳۰ق.)، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۰۵ق
* '''الخصال''': الصدوق (م.۳۸۱ق.)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۶ق
* '''دائرة المعارف بزرگ اسلامی''': زیر نظر بجنوردی، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ، ۱۳۷۲ش
* '''دائرة المعارف قرآن کریم''': مرکز فرهنگ و معارف قرآن کریم، قم، بوستان کتاب، ۱۳۷۸ش
* '''دلائل النبوه''': البیهقی (م.۴۵۸ق.)، به کوشش عبدالمعطی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۵ق
* '''الرده''': الواقدی (م.۲۰۷ق.)، به کوشش الجبوری، بیروت، دار الغرب الاسلامی، ۱۴۱۰ق
* '''الریاض النضره''': الطبری (م.۶۹۴ق.)، به کوشش عیسی عبدالله، بیروت، دار الغرب الاسلامی، ۱۹۹۶م
* '''سنن ابن ماجه''': ابن ماجه (م.۲۷۵ق.)، به کوشش محمد فواز، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۹۵ق
* '''سنن ابی‌داود''': السجستانی (م.۲۷۵ق.)، به کوشش سعید محمد اللحام، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۰ق
* '''سنن الترمذی''': الترمذی (م.۲۷۹ق.)، به کوشش عبدالوهاب، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۲ق
* '''السنن الکبری''': البیهقی (م.۴۵۸ق.)، بیروت، دار الفکر
* '''سنن الدارمی''': الدارمی (م.۲۵۵ق.)، احیاء السنة النبویه
* '''سیر اعلام النبلاء''': الذهبی (م.۷۴۸ق.)، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ق
* '''السیرة النبویه''': ابن هشام (م.۸-۲۱۳ق.)، به کوشش السقاء و دیگران، بیروت، المکتبة العلمیه
* '''شذرات الذهب''': عبدالحی بن عماد (م.۱۰۸۹ق.)، بیروت، دار ابن کثیر، ۱۴۰۶ق
* '''شرح نهج البلاغه''': ابن ابی‌الحدید (م.۶۵۶ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، دار احیاء الکتب العربیه، ۱۳۷۸ق
* '''صحیح البخاری''': البخاری (م.۲۵۶ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۱ق
* '''طبقات الفقهاء''': ابراهیم بن محمد الشیرازی (م.۴۷۶ق.)، به کوشش احسان عباس، بیروت، دار الرائد
* '''الطبقات الکبری''': ابن سعد (م.۲۳۰ق.)، بیروت، دار صادر
* '''علل الشرایع''': الصدوق (م.۳۸۱ق.)، به کوشش بحر العلوم، نجف، المکتبة الحیدریه، ۱۳۸۵ق
* '''الغارات''': ابراهیم الثقفی الکوفی (م.۲۸۳ق.)، به کوشش المحدث، بهمن، ۱۳۵۵ش
* '''فتوح البلدان''': البلاذری (م.۲۷۹ق.)، به کوشش محمد رضوان، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۳۹۸ق
* '''الکافی''': الکلینی (م.۳۲۹ق.)، به کوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۵ش
* '''کتاب السنه''': الشیبانی (م.۲۸۷ق.)، به کوشش محمد البانی، بیروت، المکتب الاسلامی، ۱۴۱۳ق
* '''کنز العمال''': المتقی الهندی (م.۹۷۵ق.)، به کوشش صفوة السقاء، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ق
* '''مجمع الزوائد''': الهیثمی (م.۸۰۷ق.)، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۰۲ق
* '''المحبّر''': ابن‌ حبیب (م.۲۴۵ق.)، به کوشش ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دار الآفاق الجدیده
* '''المستدرک علی الصحیحین''': الحاکم النیشابوری (م.۴۰۵ق.)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق
* '''مسند ابی‌یعلی''': احمد بن علی بن المثنی (م.۳۰۷ق.)، به کوشش حسین سلیم، بیروت، دار المأمون للتراث
* '''مسند احمد''': احمد بن حنبل (م.۲۴۱ق.)، بیروت، دار صادر
* '''المعارف''': ابن قتیبه (م.۲۷۶ق.)، به کوشش ثروت عکاشه، قم، شریف رضی، ۱۳۷۳ش
* '''معجم البلدان''': یاقوت الحموی (م.۶۲۶ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۵م
* '''المعجم الکبیر''': الطبرانی (م.۳۶۰ق.)، به کوشش حمدی عبدالمجید، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ق
* '''المغازی''': الواقدی (م.۲۰۷ق.)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۹ق
* '''من لایحضره الفقیه''': الصدوق (م.۳۸۱ق.)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۴ق
* '''المنتظم''': ابن جوزی (م.۵۹۷ق.)، به کوشش نعیم زرزور، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۲ق.
{{پایان}}


منابع


الادارة فی عصر الرسول: احمد عجام کرمی، قاهره، دار السلام، ۱۴۲۷ق؛ الاستیعاب: ابن عبدالبر (م.۴۶۳ق.)، به کوشش البجاوی، بیروت، دار الجیل، ۱۴۱۲ق؛ اسد الغابه: ابن اثیر علی بن محمد الجزری (م.۶۳۰ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹ق؛ الاصابه: ابن حجر العسقلانی (م.۸۵۲ق.)، به کوشش علی محمد و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق؛ اقضیة رسول‌ الله۹: ابن طلاّع قرطبی (م.۴۹۷ق.)، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۲۶ق؛ انساب الاشراف: البلاذری (م.۲۷۹ق.)، به کوشش زکار، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ق؛ تاریخ خلیفه: خلیفة بن خیاط (م.۲۴۰ق.)، به کوشش سهیل زکار، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ق؛ تاریخ المدینة المنوره: ابن شبّة النمیری (م.۲۶۲ق.)، به کوشش شلتوت، قم، دار الفکر، ۱۴۱۰ق؛ تاریخ الیعقوبی: احمد بن یعقوب (م.۲۹۲ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق؛ جامع البیان: الطبری (م.۳۱۰ق.)، به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق؛ جمهرة انساب العرب: ابن حزم (م.۴۵۶ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق؛ الدر المنثور: السیوطی (م.۹۱۱ق.)، بیروت، دار المعرفه، ۱۳۶۵ق؛ سیر اعلام النبلاء: الذهبی (م.۷۴۸ق.)، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ق؛ السیرة النبویه: ابن هشام (م.۸-۲۱۳ق.)، به کوشش السقاء و دیگران، بیروت، المکتبة العلمیه؛ الصحیح من سیرة النبی۹: جعفر مرتضی العاملی، قم، دار الحدیث، ۱۴۲۶ق؛ الطبقات الکبری: ابن سعد (م.۲۳۰ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق؛ الکافی: الکلینی (م.۳۲۹ق.)، به کوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۵ش؛ کشف الاسرار: میبدی (م.۵۲۰ق.)، به کوشش حکمت، تهران، امیر کبیر، ۱۳۶۱ش؛ مجمع البیان: الطبرسی (م.۵۴۸ق.)، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق؛ المعارف: ابن قتیبه (م.۲۷۶ق.)، به کوشش ثروت عکاشه، قم، شریف رضی، ۱۳۷۳ش؛ المغازی: الواقدی (م.۲۰۷ق.)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۹ق؛ من لایحضره الفقیه: الصدوق (م.۳۸۱ق.)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۴ق؛ المیزان: الطباطبایی (م.۱۴۰۲ق.)، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ق.
اجزای صوفه: Ñ حج جاهلی


سید علی رضا واسعی
 
احجاج: Ñ نیابت
 
احجار البیت: Ñ احجار الزیت

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۹ نوامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۹:۰۷

ابوعُبَیده جَرّاح: صحابی مشهور، نقش‌آفرین در ماجرای سقیفه

عامر بن عبدالله بن جراح (م.۱۸ق.)، مشهور به ابوعبیده جراح، صحابی پیامبر(ص) و از تیره بنیحارث بن فهر از قریش بود. در نسب او پس از ذکر کنیه، بر خلاف رسم عرب، نام جدّ (جرّاح) به جای آمده است.[۱] وجهی برای این نام در منابع یاد نشده است؛ اما با توجه به فراوانی آن می‌توان گفت از اسامی رایج در میان اعراب بوده؛ گرچه به معنای پزشک جراح نیز به کار رفته است.

ابوعبیده یکی از ۱۷ نفر با سواد مکه هنگام ظهور اسلام بود.[۲] وی در روزگار جاهلیت برای مکیان گورکنی می‌کرد.[۳] درباره پدر او سخنان متناقض گفته‌اند. بر پایه نقلی، پدر وی پیامبر(ص) را درک کرد و اسلام آورد.[۴] بر پایه گزارشی دیگر، پدر او از مخالفان پیامبر(ص) بود و ایشان را سبّ می‌کرد. گفته‌اند: به همین سبب، ابوعبیده در جنگ بدر سر پدر خود را برید و نزد پیامبر(ص) آورد.[۵] صحت این گزارش با تردید روبه‌روست؛ زیرا به گفته برخی مورخان، پدر وی از رؤسای قریش در جنگ فجار بود و مرگ او پیش از اسلام رخ داد.[۶] برخی این داستان را از ساخته‌های روزگار فضیلت‌سازی برای صحابه به‌ شمار آورده‌اند.[۷] مادر ابوعبیده، أمیمه بنت غنم بن جابر، از تیره بنی‌حارث قریش بود که بعدها اسلام آورد.[۸]

در منابع شیعی، شأن نزول آیاتی چون ۹۰ مائده/۵[۹]، ۵۱ قلم/۶۸[۱۰]، ۷۴ توبه/۹[۱۱]، ۱۰۸ نساء/۴[۱۲]، ۷۹-۸۰ زخرف/۴۳[۱۳] و ۲۵-۲۶ محمّد/۴۷[۱۴] در نکوهش ابوعبیده یاد شده است.

ابوعبیده در روزگار پیامبر(ص): گفته‌اند که ابوعبیده همراه ارقم بن ابی‌ارقم (م.۵۵ق.) و عثمان بن مظعون (م.۲ق.) اسلام آورد و از نخستین مسلمانان به شمار می‌رود.[۱۵] برخی اسلام او را به دست ابوبکر دانسته‌اند.[۱۶] با استناد به گزارشی که سن او را در جنگ بدر ۴۱ سال دانسته[۱۷]، می‌توان گفت هنگام اسلام آوردن ۲۷ سال داشته است. وی از دعوت‌کنندگان به اسلام در زمان دعوت مخفیانه پیامبر(ص) در مکه بود.[۱۸] نام او در شمار ۱۰ مهاجر نخستین یاد شده که پیش از جعفر بن ابی‌طالب به حبشه هجرت کردند.[۱۹] برخی مورخان گفته‌اند که وی در مهاجرت دوم به حبشه رفت.[۲۰] بعضی نیز او را حاضر در هر دو هجرت دانسته‌اند.[۲۱] وی پس از هجرت پیامبر(ص) به مدینه، از حبشه به مکه بازگشت و سپس به مدینه مهاجرت کرد و در خانه کلثوم بن هدم که خانه مردان مجرد بود، ساکن شد.[۲۲]

پیامبر(ص) میان او و سعد بن معاذ بن نعمان (م.۵ق.)[۲۳] یا سالم مولای ابی‌حذیفه (م.۱۲ق.)[۲۴] و یا بلال حبشی (م.۲۰ق.)[۲۵] پیمان برادری بست. وی با محمد بن مسلمه (م.۴۶ق.) نیز برای برخورداری از میراث[۲۶] پیمان برادری برقرار کرد. روایتی از انس بن مالک در زمینه شراب نوشیدن ابوعبیده همراه ابی بن کعب و ابوطلحه انصاری در دست است.[۲۷]

روایت‌ها از حضور ابوعبیده در جنگ بدر و اُحُد به سال سوم ق. حکایت دارند.[۲۸] در جنگ احد از اندک کسانی بود که تا آخرین لحظه ایستادگی و از پیامبر(ص) دفاع کردند. او به مداوای زخم‌های مجروحان نبرد پرداخت و حلقه زرهی را که در پیشانی پیامبر فرورفته بود، با دندان بیرون کشید و از همین رو، دندان‌های پیشینش شکست و از این جهت او را اَثرَم یا اهتم ‌گفتند.[۲۹] منابع شیعی گزارش داده‌اند که در این ماجرا تنها علی(ع) و ابودجانه (م.۱۲ق.) در کنار پیامبر(ص) ماندند.[۳۰] در برخی منابع آمده که فردی به نام عقبة بن وهب حلقه‌ها را از چهره پیامبر(ص) بیرون آورد.[۳۱]

ابوعبیده در ماجرای صلح حدیبیه به سال ششم ق. از گواهان این صلح بود و نامش در کنار دیگر گواهان، بالای پیمان‌نامه نوشته شد.[۳۲] گویا به سبب با سواد بودن، در شمار شاهدان پیمان انتخاب شد. او در غزوه ذات السلاسل به سال هشتم ق.[۳۳]، سریه خبط به سال هشتم ق.[۳۴] و به گفته ابن سعد (م.۲۳۰ق.) در همه جنگ‌های پیامبر۹[۳۵] و به سخن ابن‌ حجر (م.۸۵۳ق.) در همه غزوه‌ها، جز غزوه تبوک به سال نهم ق. شرکت داشت.[۳۶] او در سریه خبط (سیف البحر) و ذی‌ القصه به سال ششم ق. فرمانده سپاه بود. در سریه خبط، پیامبر(ص) او را همراه ۳۰۰ تن از مسلمانان به سوی قبیله‌ای از جُهَینه فرستاد.[۳۷]

در غزوه ذات السلاسل پیامبر(ص) او را با گروهی از صحابه به کمک سپاهی به فرماندهی عمرو بن عاص (م.۴۳ق.) فرستاد. با این که او از عمرو بن عاص دل خوشی نداشت، به سبب پیروی از دستور پیامبر(ص) با عمرو کنار آمد و از این روی، پیامبر(ص) وی را تحسین کرد.[۳۸] اخباری ناسازگار درباره حضور او در غزوه تبوک در دست است. منابع اهل‌ سنت معتقدند وی در تبوک حضور نداشت[۳۹] و پیامبر(ص) او را در مدینه باقی نهاده بود.[۴۰] برخی منابع شیعه معتقدند او از کسانی بود که قصد داشتند در بازگشت از غزوه تبوک با رم دادن شتر پیامبر(ص) ایشان را ترور کنند.[۴۱]

ابوعبیده در روز فتح مکه به سال هشتم ق. کنار پیامبر(ص) بود و فرماندهی بخشی از سپاه را بر عهده داشت[۴۲] و پیشاپیش پیامبر وارد مکه شد.[۴۳] نیز او از گواهان پیمان‌نامه هیئت‌های نمایندگی قبایل با پیامبر(ص) بود.[۴۴] پیامبر او را برای تبلیغ و جمع‌آوری زکات به قبایل و مناطق مختلف فرستاد. او از سوی پیامبر(ص) برای گرفتن جزیه به بحرین فرستاده شد و با اموالی که به دست آورده بود، به مدینه بازگشت و پیامبر(ص) از بازگشت او خوشحال شد.[۴۵] هنگامی که گروهی از مردم نجران به حضور پیامبر آمده، از او خواستند تا فردی امین را به سوی آنان بفرستد، ایشان ابوعبیده را همراه ایشان فرستاد.[۴۶] نیز او به فرمان پیامبر(ص) برای آموزش امور دینی به یمن رفت.[۴۷]

هنگام دفن پیامبر(ص) کسی را به دنبال او و فردی دیگر را در پی ابوطلحه فرستادند. ابوطلحه زودتر از ابوعبیده رسید و قبر پیامبر(ص) را کَند.[۴۸]

ابوعبیده پس از پیامبر۹: ابوعبیده هنگام رحلت پیامبر(ص) با سپاه اسامه رهسپار جنگ بود.[۴۹] چون خبر وفات پیامبر(ص) به سپاه رسید، با اسامه و عمر به مدینه بازگشت و در مراسم دفن پیامبر حضور یافت.[۵۰] پس از رحلت پیامبر(ص) و بیعت با ابوبکر، ماجرای ارتداد اعراب برخی نواحی پیش آمد. وی و عمر و سعد بن ابی‌وقاص از ابوبکر خواستند از اعزام سپاه اسامه به روم منصرف شود و ایشان را برای سرکوب‌کردن مرتدان بفرستد. ابوبکر نپذیرفت و تنها عمر را در مدینه نگاه داشت و دیگران را به سپاه اسامه ملحق کرد.[۵۱]

ابوعبیده همراه عمر در سقیفه بنیساعده حضور داشت[۵۲] و در رساندن ابوبکر (م.۱۳ق.) به خلافت نقشی مهم و اساسی ایفا کرد. برخی از منابع شیعه معتقدند ابوعبیده، ابوبکر، عمر (م.۲۳ق.)، مغیرة بن شعبه (م.۵۰ق.)، عبدالرحمن بن عَوف (م.۳۱ق.) و سالم مولای ابی‌حُذَیفه (م.۱۲ق.) با هم عهد کرده بودند پس از رحلت پیامبر(ص) نگذارند خلافت به دست بنی‌هاشم افتد.[۵۳] هنگامی که ابوبکر، عمر و ابوعبیده شتابان به سقیفه رسیدند، انصار برای انتخاب خلیفه در آن‌جا گرد آمده بودند.[۵۴] آنان پیامبر(ص) را از مهاجران شمردند و خود را به جانشینی او سزاوارتر دانستند.[۵۵] عمر و ابوبکر نخست قصد داشتند تا با ابوعبیده بیعت کنند[۵۶]؛ اما او ابوبکر را به دلیل تقدم در اسلام و همراهی با رسول خدا(ص) در هجرت به مدینه مقدم دانست.[۵۷]

چون ابوبکر به خلافت رسید، ابوعبیده نقشی عمده در گرفتن بیعت از مخالفان به ویژه علی(ع) داشت.[۵۸] او برای بیعت گرفتن از علی(ع) با اشاره به سابقه وی در اسلام و فضل و خویشاوندی او با پیامبر۹، به سبب جوان بودن او و نیز کهنسالی و تجربه بیشتر ابوبکر، بر آن بود که ابوبکر برای خلافت شایسته‌تر است. پس از علی خواست تا این مقام را به ابوبکر تسلیم کند.[۵۹] بر پایه گزارشی، وی در مشاجره با علی(ع) او را حریص به خلافت دانست.[۶۰] هنگامی که ابوبکر به حدیثی از پیامبر(ص) استناد نمود که نبوت و خلافت در بنی‌هاشم جمع نمی‌شوند، ابوعبیده به صحت این حدیث گواهی داد.[۶۱] برخی مفسران شیعی سده‌های نخست او را از کسانی می‌دانند که برای گرفتن بیعت به خانه حضرت زهرا(س) هجوم برد.[۶۲]

نیز ابوعبیده همراه عمر و مغیرة بن شعبه در گرفتن بیعت از عباس (م.۶۸ق.) عموی پیامبر(ص) برای ابوبکر تلاش کرد.[۶۳] بر پایه نقلی، آنان کوشیدند با تطمیع عباس وی را برای جدایی از علی(ع) تشویق کنند.[۶۴] او تا پایان زندگی از مهم‌ترین عناصر استحکام ارکان خلافت شیخین بود و در زمان ابوبکر مدتی متصدی بیت المال شد.[۶۵] سپس به فرماندهی کل سپاه مسلمانان در شام رسید[۶۶] و شهرها و مناطق عمده شام از جمله دمشق را فتح کرد. او در سال پانزدهم ق. همراه خالد بن ولید به قصد فتح حِمْص به این منطقه لشکر کشید. مسلمانان پس از ماه‌ها محاصره این منطقه، پیروز شدند و آن را تصرف کردند.[۶۷]

خلیفه دوم در سال۱۷ق. با برکنار‌کردن خالد بن ولید، ابوعبیده را به حکومت شام منصوب کرد.[۶۸] خلیفه آن قدر به او اعتماد داشت که به گفته خود می‌خواست پس از مرگ، وی را به جای خویش بگمارد.[۶۹] او می‌گفت: آرزو دارم خانه‌ای آکنده از مردانی همچون ابوعبیده داشته باشم.[۷۰] ابوعبیده از فرماندهان مسلمانان در فتح جزیره به سال۱۷ق. و فتح مصر به سال۱۸ق. بود.[۷۱]

بر پایه گزارشی، از خدمات او به خلیفه دوم و اهالی مدینه آن بود که چون مدینه دچار قحطی و خشکسالی شد و عمر از والیان شهرهای مختلف برای ارسال مواد غذایی یاری جست، ابوعبیده مواد غذایی فراوان با ۴۰۰۰ بار شتر از شام به مدینه آورد. با توجه به گسترده نبودن مدینه در آن روزگار، این رقم گزاف به نظر می‌رسد. هنگامی که عمر خواست بهای این مواد خوراکی را بپردازد، ابوعبیده از پذیرش آن خودداری کرد و این کار را برای رضای خدا دانست.[۷۲]

روزی عمر بن خطاب ۴۰۰۰ درهم و ۴۰۰ دینار برای ابوعبیده فرستاد تا وی را بیازماید. او همه آن پول را قسمت کرد.[۷۳] در منابع آمده است که وی آرزو می‌کرد گوسفندی بود و خانواده‌اش او را ذبح کرده، از گوشتش بهره می‌بردند.[۷۴] این سخن شاید بر اثر پشیمانی از اشتباهاتش بوده است. او سرانجام در سال ۱۸ق. هنگامی که ۵۸ سال داشت، در طاعون عَمواس در اردن مُرد و معاذ بن جبل بر او نماز گزارد.[۷۵] وی در روستای «عمتا» در منطقه غور (بیسان) به خاک سپرده شد.[۷۶]

ابوعبیده در منابع کهن اهل‌ سنت به عنوان صحابی پیامبر۹، یکی از عشره مُبَشّره[۷۷] و از حواریان پیامبر۹[۷۸] و فقیهان صحابه[۷۹] یاد شده و فضیلت‌هایی از زبان پیامبر۹[۸۰] و صحابه[۸۱] در ستایش او نقل کرده‌اند؛ مثلا او را امین امت و امین پیامبر(ص) شمرده‌اند.[۸۲] برخی حدیث‌شناسان در صحت انتساب این سخن به پیامبر(ص) تردید دارند.[۸۳] او را از کاتبان وحی[۸۴] و گردآورندگان قرآن دانسته‌اند.[۸۵] اشعاری هم به او نسبت داده‌اند.[۸۶] نیز او در منابع حدیثی یکی از راویان احادیث پیامبر(ص) به شمار می‌رود که روایاتی اندک از زبان پیامبر نقل کرده است.[۸۷]

روایت‌های ابوعبیده: راویان احادیث اندک وی از پیامبر(ص) از این قرارند: جابر بن عبدالله، عرباض بن جاریه، ابوامامه باهلی، اسلم غلام عمر، سمرة بن جندب، عبدالرحمن بن غنم[۸۸]، و عیاض بن غطیف.[۸۹] احادیث منتسب به وی موضوعاتی پراکنده را در برمی‌گیرند؛ از جمله: فضیلت نماز جمعه[۹۰]، فضیلت امرکردن حاکمان به معروف[۹۱]، عذاب نسبت‌دهنده دروغ به پیامبر۹[۹۲]، پاداش انفاق در راه خدا[۹۳]، به تأخیر انداختن قصاص زن گناهکار تا زاده شدن فرزندش[۹۴]، استدراج برای امت گناهکار[۹۵]، هشدار خروج دجال برای هر قومی از جمله پیروان خود[۹۶]، وصیت پیامبر(ص) برای اخراج یهود از جزیرة العرب[۹۷]، کسانی که شهید محسوب می‌شوند[۹۸]، روایتی درباره رؤیت خداوند که بیانگر داستان دیدار پیامبر(ص) و خداوند و گفت‌وگوی ایشان در شب معراج است[۹۹] و گزارش ناخشنودی پیامبر(ص) از انحراف امتش پس از ایشان.[۱۰۰]

نیز گزارشی درباره اظهار اندوه وی از رعایت نکردن وصیت پیامبر(ص) در دست است. از مسلم بن أکیس گزارش شده که روزی نزد ابو‌عبیده رفت و او را اندوهگین دید و از علت آن پرسید. ابوعبیده علت آن را فراموش‌کردن وصیت پیامبر دانست که وی را از تجمل‌گرایی منع نموده و توصیه کرده بود زندگی ساده‌ای در پیش گیرد؛ ولی وی چنین نکرده بود.[۱۰۱]

منابع از دو پسر وی به نام‌های یزید و عمیر از هند بنت جابر بن وهب یاد کرده‌اند[۱۰۲]؛ اما نسلی از او نمانده است.[۱۰۳]

پانویس[ویرایش | ویرایش مبدأ]

  1. نک: انساب الاشراف، ج۱، ص۲۵۷؛ ج۱۱، ص۶۷؛ تاریخ دمشق، ج۲۵، ص۴۴۳؛ الاصابه، ج۳، ص۴۷۵.
  2. فتوح البلدان، ص۴۵۷.
  3. السیرة النبویه، ج۲، ص۶۶۳.
  4. انساب الاشراف، ج۱، ص۲۵۷.
  5. البدء و التاریخ، ج۵، ص۸۷.
  6. المحبّر، ص۱۷۰؛ الاصابه، ج۳، ص۴۷۶.
  7. دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲، ص۳۶؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۵، ص۷۱۸.
  8. المعارف، ص۲۴۷؛ الاصابه، ج۳، ص۴۷۵.
  9. البرهان، ج۲، ص۳۶۰.
  10. الکافی، ج۴، ص۵۶۶-۵۶۷؛ من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۵۵۹.
  11. تفسیر قمی، ج۱، ص۳۰۱.
  12. تفسیر عیاشی، ج۱، ص۲۷۵؛ الکافی، ج۸، ص۳۳۴.
  13. الکافی، ج۱، ص۴۲۱؛ ج۸، ص۱۸۰.
  14. الکافی، ج۱، ص۴۲۱؛ البرهان، ج۴، ص۸۸۴.
  15. السیرة النبویه، ج۱، ص۲۵۲-۲۵۳؛ الطبقات، ج۳، ص۳۹۳؛ سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۵، ۶، ۸، ۱۴۴.
  16. السیرة النبویه، ج۱، ص۴۱۴؛ الریاض النضره، ج۳، ص۳۴۶.
  17. الطبقات، ج۳، ص۴۱۴؛ المعارف، ص۲۴۸.
  18. نک: انساب الاشراف، ج۱، ص۱۴۰.
  19. السیرة النبویه، ج۱، ص۳۲۹؛ البدایة و النهایه، ج۳، ص۳۲۱.
  20. الطبقات، ج۷، ص۲۶۹؛ الاستیعاب، ج۴، ص۱۷۱۰.
  21. انساب الاشراف، ج۱، ص۲۵۷؛ الاصابه، ج۳، ص۴۷۵.
  22. نک: السیرة النبویه، ج۱، ص۳۶۹.
  23. السیرة النبویه، ج۱، ص۵۰۵؛ الطبقات، ج۳، ص۴۲۱.
  24. الطبقات، ج۳، ص۸۸، ۳۱۳؛ المحبّر، ص۷۱؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۲۵۷.
  25. الاصابه، ج۱، ص۴۵۵.
  26. المحبّر، ص۷۵؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۳۱۹؛ الطبقات، ج۳، ص۳۱۳.
  27. صحیح البخاری، ج۸، ص۱۳۴.
  28. المغازی، ج۱، ص۱۵۷، ۲۴۰؛ نک: السیرة النبویه، ج۱، ص۶۸۵؛ البدء و التاریخ، ج۵، ص۸۷.
  29. المغازی، ج۱، ص۲۴۰، ۲۴۷؛ البدء و التاریخ، ج۵، ص۸۷؛ البدایة و النهایه، ج۴، ص۳۰.
  30. الکافی، ج۸، ص۳۱۸؛ علل الشرایع، ج۱، ص۷؛ الارشاد، ج۱، ص۸۳.
  31. المعارف، ص۲۴۸؛ الاستیعاب، ج۲، ص۳۴۲.
  32. المغازی، ج۲، ص۶۱۲.
  33. اسد الغابه، ج۳، ص۷۴۲.
  34. الطبقات، ج۳، ص۳۱۳؛ ج۷، ص۲۶۹؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۳۲.
  35. الطبقات، ج۷، ص۲۶۹.
  36. الاصابه، ج۶، ص۲۸.
  37. الطبقات، ج۷، ص۲۶۹.
  38. المغازی، ج۲، ص۷۷۰-۷۷۳؛ السیرة النبویه، ج۲، ص۶۲۳-۶۲۴؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۳۲.
  39. الاصابه، ج۶، ص۲۸.
  40. تاریخ الاسلام، ج۴، ص۱۱۳.
  41. الخصال، ج۲، ص۴۹۹.
  42. فتوح البلدان، ص۵۲؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۱۵۹.
  43. السیرة النبویه، ج۲، ص۳۲۷، ۴۰۷؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۱۵۹.
  44. المغازی، ج۲، ص۶۱۲؛ الطبقات، ج۲، ص۷۴-۷۵.
  45. مسند احمد، ج۴، ص۱۳۷؛ صحیح البخاری، ج۴، ص۶۲-۶۳؛ دلائل النبوه، ج۶، ص۳۱۹.
  46. الطبقات، ج۳، ص۳۱۵؛ صحیح البخاری، ج۸، ص۱۳۴؛ الاستیعاب، ج۴، ص۱۷۱۱.
  47. الاستیعاب، ج۴، ص۱۷۱۰؛ الاصابه، ج۳، ص۴۷۶.
  48. السیرة النبویه، ج۲، ص۶۶۴.
  49. المغازی، ج۳، ص۱۱۱۸.
  50. المغازی، ج۳، ص۱۱۲۰؛ السیرة النبویه، ج۲، ص۶۶۳؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۲۱۳.
  51. المغازی، ج۳، ص۱۱۲۰-۱۱۲۱.
  52. انساب الاشراف، ج۲، ص۲۶۰؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۲۰۱.
  53. الکافی، ج۸، ص۱۷۹-۱۸۰.
  54. انساب الاشراف، ج۲، ص۲۶۰؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۲۳؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۲۱۹.
  55. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۲۳.
  56. السیرة النبویه، ج۲، ص۶۵۹؛ انساب الاشراف، ج۲، ص۲۶۳؛ الطبقات، ج۳، ص۲۲۱.
  57. الرده، ص۴۱-۴۲؛ الاحتجاج، ج۱، ص۹۱؛ شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۸.
  58. المغازی، ج۳، ص۱۱۲۱؛ الرده، ص۴۶.
  59. نک: الرده، ص۴۶؛ شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۱۲.
  60. الغارات، ج۲، ص۷۶۷؛ شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۳۰۵.
  61. الاحتجاج، ج۱، ص۱۸۳.
  62. تفسیر عیاشی، ج۲، ص۶۶.
  63. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۲۴-۱۲۵.
  64. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۲۴-۱۲۵.
  65. تاریخ خلیفه، ص۶۶.
  66. تاریخ طبری، ج۳، ص۳۴۰، ۳۵۵، ۴۰۵-۴۰۶؛ البدء و التاریخ، ج۵، ص۱۶۶؛ المعجم الکبیر، ج۱، ص۱۵۶.
  67. تاریخ طبری، ج۳، ص۵۹۸.
  68. الاستیعاب، ج۲، ص۷۹۳.
  69. الطبقات، ج۳، ص۲۶۱؛ مسند احمد، ج۱، ص۱۸؛ تاریخ طبری، ج۴، ص۲۲۷.
  70. الطبقات، ج۷، ص۲۶۹.
  71. تاریخ طبری، ج۴، ص۵۷، ۱۰۷.
  72. المنتظم، ج۴، ص۲۵۱.
  73. الطبقات، ج۷، ص۲۶۹.
  74. الطبقات، ج۳، ص۳۱۵؛ اسد الغابه، ج۳، ص۶.
  75. تاریخ خلیفه، ص۱۳۸؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۲۵۷-۲۵۸؛ شذرات الذهب، ج۱، ص۲۹.
  76. معجم البلدان، ج۴، ص۱۵۳؛ الاعلام، ج۳، ص۲۵۲.
  77. الاستیعاب، ج۴، ص۲۴؛ اسد الغابه، ج۵، ص۲۰۶؛ البدایة و النهایه، ج۷، ص۹۴.
  78. المحبّر، ص۴۷۴.
  79. طبقات الفقهاء، ج۱، ص۳۵؛ نک: سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۶-۷.
  80. تاریخ الخلفاء، ص۴۵، ۴۷.
  81. تاریخ المدینه، ج۳، ص۸۸۱؛ اسد الغابه، ج۵، ص۲۰۴؛ البدایة و النهایه، ج۷، ص۹۷.
  82. تاریخ المدینه، ج۳، ص۸۸۱؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۲۲۳؛ المعارف، ص۲۴۷.
  83. حلیة الاولیاء، ج۳، ص۱۲۲؛ ج۷، ص۱۷۵.
  84. البدایة و النهایه، ج۵، ص۳۴۹.
  85. سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۸.
  86. السیرة النبویه، ج۲، ص۵۸۴.
  87. السیرة النبویه، ج۲، ص۹۹، ۳۲۷، ۶۲۴؛ سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۶-۷.
  88. سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۶.
  89. السنن الدارمی، ج۲، ص۲۳۳.
  90. مجمع الزوائد، ج۲، ص۱۶۸.
  91. مجمع الزوائد، ج۷، ص۲۷۲.
  92. تاریخ بغداد، ج۱۰، ص۲۸۱.
  93. مسند ابی یعلی، ج۲، ص۱۸۱؛ المستدرک، ج۳، ص۲۶۴-۲۶۵.
  94. سنن ابن ماجه، ج۲، ص۸۹۸-۸۹۹.
  95. السنن الکبری، ج۸، ص۱۵۹.
  96. سنن ابی داود، ج۲، ص۴۲۶؛ سنن الترمذی، ج۳، ص۳۴۴.
  97. سنن الدارمی، ج۲، ص۲۳۳.
  98. کنز العمال، ج۴، ص۴۲۳.
  99. تاریخ بغداد، ج۸، ص۱۴۷.
  100. کتاب السنه، ص۱۳۲.
  101. مسند ابی یعلی، ج۱، ص۱۹۵-۱۹۶؛ مجمع الزوائد، ج۱۰، ص۲۵۳.
  102. الطبقات، ج۳، ص۴۰۹.
  103. المعارف، ص۲۴۷؛ سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۸.

منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]

محتوای این مقاله برگرفته شده از: دانشنامه حج و حرمین شریفین مدخل [ ].
  • الاحتجاج: ابومنصور الطبرسی (م.۵۲۰ق.)، به کوشش سید محمد باقر، دار النعمان، ۱۳۸۶ق
  • الارشاد: المفید (م.۴۱۳ق.)، بیروت، دار المفید، ۱۴۱۴ق
  • الاستیعاب: ابن عبدالبر (م.۴۶۳ق.)، به کوشش علی محمد و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق
  • اسد الغابه: ابن‌ اثیر علی بن محمد الجزری (م.۶۳۰ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹ق
  • الاصابه: ابن‌ حجر العسقلانی (م.۸۵۲ق.)، به کوشش علی محمد و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق
  • الاعلام: الزرکلی (م.۱۳۹۶ق.)، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۹۹۷م
  • انساب الاشراف: البلاذری (م.۲۷۹ق.)، به کوشش سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ق
  • البدء و التاریخ: المطهر المقدسی (م.۳۵۵ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۹۰۳م
  • البدایة و النهایه: ابن‌کثیر (م.۷۷۴ق.)، بیروت، مکتبة المعارف
  • البرهان فی تفسیر القرآن: البحرانی (م.۱۱۰۷ق.)، قم، البعثه، ۱۴۱۵ق
  • تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر: الذهبی (م.۷۴۸ق.)، به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۱۰ق
  • تاریخ الخلفاء: السیوطی (م.۹۱۱ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۸ق
  • تاریخ بغداد: الخطیب البغدادی (م.۴۶۳ق.)، به کوشش عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق
  • تاریخ خلیفه: خلیفة بن خیاط (م.۲۴۰ق.)، به کوشش سهیل زکار، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ق
  • تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک): الطبری (م.۳۱۰ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، بیروت، دار احیاء التراث العربی
  • تاریخ مدینة دمشق: ابن عساکر (م.۵۷۱ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق
  • تاریخ المدینة المنوره: ابن شبّة النمیری (م.۲۶۲ق.)، به کوشش شلتوت، قم، دار الفکر، ۱۴۱۰ق
  • تاریخ الیعقوبی: احمد بن یعقوب (م.۲۹۲ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق
  • تفسیر العیاشی: العیاشی (م.۳۲۰ق.)، به کوشش رسولی محلاّتی، تهران، المکتبة العلمیة الاسلامیه
  • تفسیر القمی: القمی (م.۳۰۷ق.)، به کوشش الجزائری، قم، دار الکتاب، ۱۴۰۴ق
  • حلیة الاولیاء: ابونعیم الاصفهانی (م.۴۳۰ق.)، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۰۵ق
  • الخصال: الصدوق (م.۳۸۱ق.)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۶ق
  • دائرة المعارف بزرگ اسلامی: زیر نظر بجنوردی، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ، ۱۳۷۲ش
  • دائرة المعارف قرآن کریم: مرکز فرهنگ و معارف قرآن کریم، قم، بوستان کتاب، ۱۳۷۸ش
  • دلائل النبوه: البیهقی (م.۴۵۸ق.)، به کوشش عبدالمعطی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۵ق
  • الرده: الواقدی (م.۲۰۷ق.)، به کوشش الجبوری، بیروت، دار الغرب الاسلامی، ۱۴۱۰ق
  • الریاض النضره: الطبری (م.۶۹۴ق.)، به کوشش عیسی عبدالله، بیروت، دار الغرب الاسلامی، ۱۹۹۶م
  • سنن ابن ماجه: ابن ماجه (م.۲۷۵ق.)، به کوشش محمد فواز، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۹۵ق
  • سنن ابی‌داود: السجستانی (م.۲۷۵ق.)، به کوشش سعید محمد اللحام، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۰ق
  • سنن الترمذی: الترمذی (م.۲۷۹ق.)، به کوشش عبدالوهاب، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۲ق
  • السنن الکبری: البیهقی (م.۴۵۸ق.)، بیروت، دار الفکر
  • سنن الدارمی: الدارمی (م.۲۵۵ق.)، احیاء السنة النبویه
  • سیر اعلام النبلاء: الذهبی (م.۷۴۸ق.)، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ق
  • السیرة النبویه: ابن هشام (م.۸-۲۱۳ق.)، به کوشش السقاء و دیگران، بیروت، المکتبة العلمیه
  • شذرات الذهب: عبدالحی بن عماد (م.۱۰۸۹ق.)، بیروت، دار ابن کثیر، ۱۴۰۶ق
  • شرح نهج البلاغه: ابن ابی‌الحدید (م.۶۵۶ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، دار احیاء الکتب العربیه، ۱۳۷۸ق
  • صحیح البخاری: البخاری (م.۲۵۶ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۱ق
  • طبقات الفقهاء: ابراهیم بن محمد الشیرازی (م.۴۷۶ق.)، به کوشش احسان عباس، بیروت، دار الرائد
  • الطبقات الکبری: ابن سعد (م.۲۳۰ق.)، بیروت، دار صادر
  • علل الشرایع: الصدوق (م.۳۸۱ق.)، به کوشش بحر العلوم، نجف، المکتبة الحیدریه، ۱۳۸۵ق
  • الغارات: ابراهیم الثقفی الکوفی (م.۲۸۳ق.)، به کوشش المحدث، بهمن، ۱۳۵۵ش
  • فتوح البلدان: البلاذری (م.۲۷۹ق.)، به کوشش محمد رضوان، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۳۹۸ق
  • الکافی: الکلینی (م.۳۲۹ق.)، به کوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۵ش
  • کتاب السنه: الشیبانی (م.۲۸۷ق.)، به کوشش محمد البانی، بیروت، المکتب الاسلامی، ۱۴۱۳ق
  • کنز العمال: المتقی الهندی (م.۹۷۵ق.)، به کوشش صفوة السقاء، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ق
  • مجمع الزوائد: الهیثمی (م.۸۰۷ق.)، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۰۲ق
  • المحبّر: ابن‌ حبیب (م.۲۴۵ق.)، به کوشش ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دار الآفاق الجدیده
  • المستدرک علی الصحیحین: الحاکم النیشابوری (م.۴۰۵ق.)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق
  • مسند ابی‌یعلی: احمد بن علی بن المثنی (م.۳۰۷ق.)، به کوشش حسین سلیم، بیروت، دار المأمون للتراث
  • مسند احمد: احمد بن حنبل (م.۲۴۱ق.)، بیروت، دار صادر
  • المعارف: ابن قتیبه (م.۲۷۶ق.)، به کوشش ثروت عکاشه، قم، شریف رضی، ۱۳۷۳ش
  • معجم البلدان: یاقوت الحموی (م.۶۲۶ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۵م
  • المعجم الکبیر: الطبرانی (م.۳۶۰ق.)، به کوشش حمدی عبدالمجید، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ق
  • المغازی: الواقدی (م.۲۰۷ق.)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۹ق
  • من لایحضره الفقیه: الصدوق (م.۳۸۱ق.)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۴ق
  • المنتظم: ابن جوزی (م.۵۹۷ق.)، به کوشش نعیم زرزور، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۲ق.


اجزای صوفه: Ñ حج جاهلی


احجاج: Ñ نیابت

احجار البیت: Ñ احجار الزیت