حجابت: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی حج
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۳۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
'''حجابت'''، پرده‌داری و کلیدداری کعبه است.
[[پرونده:کلید کعبه (سده هشتم قمری).jpg|بندانگشتی|یکی از کهن‌ترین کلیدهای موجود [[کعبه]]، که در سال ۷۶۵ق. ساخته شده  و از جنس مس و زینت‌شده با نقره است و امروزه در متحف الفن الاسلامی در قاهره نگهداری می‌شود. یکی از وظایف منصب حجابتِ کعبه، کلیدداری خانه خدا است.]]
'''حجابت''' یکی از منصب‌های [[کعبه]] است که به پرده‌داری و کلیدداری خانه خدا می‌پردازد. جایگرینی و شستشوی [[پرده کعبه]]، باز و بسته کردن در کعبه و اجازه ورود به کعبه، برخی از وظایف و اختیارات حاجب است.
 
منصب حجابت از دوره اسلام تا کنون به دستور [[حضرت محمد(ص)]] در میان بنی ابی طلحه به ارث می‌رسد. پیش از اسلام، فرزندان [[حضرت اسماعیل(ع)]]، [[جرهم|جرهمیان]]، خزاعیان و [[بنی‌عبدالدار]] این منصب را بر عهده داشته و برای به دست آوردن آن، جنگ و ستیزهایی روی داده است. 
 
حجابت، یکی از منصب‌های دربار پادشاهان و اشراف نیز بوده و در طول تاریخ وظایفی مانند خدمت‌گزاری، دربانی و گاه خبررسانی داشته است. این منصب از دوره خلفا وجود داشته و در دوره [[بنی‌عباس|عباسیان]] دارای تشکیلات گسترده‌ای شده است.


==واژه==
==واژه==
حجابت از ماده «ح ـ ج ـ ب» به معنای منع<ref>معجم مقاییس اللغه، ج2، ص143؛ المصباح، ج2، ص121، «حجب».</ref> یا ستر<ref>الصحاح، ج1، ص107؛ المحکم و المحیط، ج3، ص92، «حجب».</ref> و حاجب به معنای شخص پرده‌دار است<ref>العین، ج3، ص86، «حجب».</ref>؛ از این جهت که وی با پوشاندن شخص یا شیئ خاص، دیدگان را از آن منع می‌نماید و این وظیفه را غالباً از طریق دربانی انجام می‌دهد.<ref>المحکم و المحیط، ج8، ص453، «سدن».</ref> «حَجَبیّ» به شخص حاجب اطلاق می‌گردد.<ref>صحیح مسلم، ج2، ص966.</ref> البته پرده داری در استعمال دیگر خود صرفاً به منصب ساخت و تعویض پرده کعبه اختصاص دارد که در برهه‌ای در اختیار مصر و امروزه با اشراف پادشاه عربستان انجام می‌شود.<ref>آثار اسلامی مکه و مدینه، ص96-103.</ref> سِدانت* به معنای سرپرستی، کلیدداری و خدمت‌گزاری کعبه<ref>تهذیب اللغه، ج12، ص253؛ کتاب الافعال، ج2، ص144؛ النهایه، ج1، ص340، «سدن».</ref> از ریشه «س ـ د ـ ن» به معنای پوشاندن<ref>العین، ج7، ص228؛ تهذیب اللغه، ج12، ص253؛ معجم مقاییس اللغه، ج3، ص150، «سدن».</ref> نیز به معنای حجابت به کار رفته است.<ref>المصنّف، ج9، ص281-282؛ مسند الامام احمد بن حنبل، ج2، ص36؛ ج3، ص410؛ سنن ابن ماجه، ج2، ص878.</ref> گاه نیز با تردید در همانندی آن دو،<ref>نک: معجم مقاییس اللغه، ج3، ص150، «سدن».</ref> تفاوت‌هایی بین این دو واژه نهاده شده است<ref>انساب الاشراف، ج1، ص55؛ المنتظم، ج2، ص216؛ البدایة و النهایه، ج2، ص210.</ref>؛ چنانچه سدانت را به معنای پرده داری بدون نیاز به کسب اجازه از دیگران دانسته و حجابت را نیازمند به کسب اجازه شمرده‌اند.<ref>لسان العرب، ج13، ص207، «سدن»؛ المفصل، ج13، ص207.</ref> اصطلاح «ولایة البیت» نیز در اشعار جاهلیت به معنای حجابت به کار رفته است<ref>الاصابه، ج4، ص444.</ref> و در ادبیات قرآنی (انفال/۸، ۳۴) به معنای حق اجازه یا ممانعت از ورود زائران به مسجدالحرام است که از مشرکان سلب و تنها در اختیار متقین نهاده شده است.<ref>المیزان، ج9، ص72.</ref>
{{کعبه عمودی}}
واژه «حجابت»، از ریشه «ح، ج، ب» به معنای منع<ref>معجم مقاییس اللغه، ج2، ص143؛ المصباح، ج2، ص121، «حجب».</ref> یا ستر<ref>الصحاح، ج1، ص107؛ المحکم و المحیط، ج3، ص92، «حجب».</ref> و واژه «حاجب» به معنای شخص پرده‌دار است<ref>العین، ج3، ص86، «حجب».</ref>؛ از این جهت به او حاجب می‌گویند که با پوشاندن شخص یا شیئ خاصی، دیدگان را از تماشای آن منع می‌کند و این وظیفه را بیشتر از راه دربانی انجام می‌دهد.<ref>المحکم و المحیط، ج8، ص453، «سدن».</ref> به شخص حاجب، «حَجَبیّ» گفته می‌شود.<ref>صحیح مسلم، ج2، ص966.</ref>  
 
البته «پرده‌داری» در کاربرد دیگر خود، تنها به منصب ساخت و تعویض [[پرده کعبه]] اختصاص دارد.<ref name=":0" /> که در برهه‌ای در اختیار [[مصر]] و امروزه با اشراف پادشاه [[عربستان]] انجام می‌شود.<ref name=":0">آثار اسلامی مکه و مدینه، ص96-103.</ref>  
 
[[سدانت|سِدانت]] به معنای سرپرستی، کلیدداری و خدمت‌گزاری [[کعبه]]<ref>تهذیب اللغه، ج12، ص253؛ کتاب الافعال، ج2، ص144؛ النهایه، ج1، ص340، «سدن».</ref> از ریشه «س، د، ن»<ref group="یادداشت">به معنای پوشاندن.</ref><ref>العین، ج7، ص228؛ تهذیب اللغه، ج12، ص253؛ معجم مقاییس اللغه، ج3، ص150، «سدن».</ref> نیز، به معنای حجابت به کار رفته است.<ref>المصنّف، ج9، ص281-282؛ مسند الامام احمد بن حنبل، ج2، ص36؛ ج3، ص410؛ سنن ابن ماجه، ج2، ص878.</ref> گاه نیز با تردید در همانندی آن دو،<ref>نک: معجم مقاییس اللغه، ج3، ص150، «سدن».</ref> تفاوت‌هایی میان این دو واژه گذاشته شده است؛<ref>انساب الاشراف، ج1، ص55؛ المنتظم، ج2، ص216؛ البدایة و النهایه، ج2، ص210.</ref> چنانچه سدانت را به معنای پرده‌داری بدون نیاز به کسب اجازه از دیگران و حجابت را نیازمند به کسب اجازه شمرده‌اند.<ref>لسان العرب، ج13، ص207، «سدن»؛ المفصل، ج13، ص207.</ref>  


== وظایف و اهمیت ==
اصطلاح «ولایة البیت» نیز، در اشعار [[جاهلیت]] به معنای حجابت به کار رفته است.<ref>الاصابه، ج4، ص444.</ref> این اصطلاح، در ادبیات قرآنی<ref group="یادداشت">{{آیه|وَمَا لَهُمْ أَلَّا یُعَذِّبَهُمُ اللَّهُ وَهُمْ یَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَمَا کَانُوا أَوْلِیَاءَهُ إِنْ أَوْلِیَاؤُهُ إِلَّا الْمُتَّقُونَ وَلَکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لَا یَعْلَمُونَ}} و چه چیزی مانع آنان است که خدا عذابشان نکند، در حالی که [مردم مؤمن را] از ورود به مسجدالحرام [و عبادت در آن] با آنکه متولّیان آن نیستند، بازمی‌دارند؛ متولّیانِ [شایسته و واقعیِ ] این [مکان مقدس] فقط پرهیزکارانند، ولی بیشتر مشرکان نمی‌دانند [که تولّیت آنجا شایستۀ آنان نیست.]</ref><ref>سوره انفال(۸)، آیه ۳۴.</ref> به معنای حق اجازه یا جلوگیری از ورود زائران به [[مسجدالحرام]] است که از مشرکان گرفته شد و تنها در اختیار پرهیزکاران نهاده شد.<ref>المیزان، ج9، ص72.</ref>
حجابت از مناصب با اهمیت دربار پادشاهان و اشراف<ref>تاریخ خلیفه، ص141؛ المحبر، ص259؛ صبح الاعشی، ج5، ص296.</ref> و نیز از سمت‌های مهم خادمان کعبه به شمار می‌رود.<ref>نک: انساب الاشراف، ج1، ص59؛ تاریخ الطبری، ج2، ص258-260.</ref> نمونه‌هایی از استفاده از حاجب به معنای کارگزار دربار اشراف و بزرگان در دوره نخست ظهور اسلام در مدینه و سپس پایتخت‌های دیگر خلافت اسلامی<ref>صبح الاعشی، ج5، ص423.</ref> و در زمان خلفای بعد از پیامبر(ص)<ref>الطبقات، ج3، ص237؛ تاریخ الطبری، ج4، ص187، 189؛ الاصابه، ج6، ص546.</ref> توسط بردگان<ref>المحبر، ص258ـ259؛ صبح الاعشی، ج5، ص422-423.</ref> به چشم می‌خورد. حاجب در عصر ابوبکر و عمر به عنوان خدمت‌گزار،<ref>الطبقات، ج3، ص237؛ تاریخ الطبری، ج4، ص187، 189؛ الاصابه، ج6، ص546.</ref> دربان و هوادار<ref>الطبقات، ج3، ص218؛ المعرفة و التاریخ، ج2، ص474؛ انساب الاشراف، ج10، ص340.</ref> و گاه خبررسان<ref>صبح الاعشی، ج5، ص422.</ref> ایفای نقش می‌کرد و گاه از نفوذ اجتماعی خود به نفع مصالح شخصی سوء استفاده می‌نمود<ref>انساب الاشراف، ج6، ص139.</ref> و در عصر عثمان با ارتقای رتبه، گاه به عنوان فرستاده ویژه خلیفه خدمت می‌کرد و برای پی‌گیری شکایات مردمی از والیان به آن محل اعزام می‌شد<ref>انساب الاشراف، ج6، ص171.</ref> و از طریق مکاتبه وی را در جریان اوضاع حکمرانان قرار می‌داد<ref>انساب الاشراف، ج13، ص15.</ref> و گاه خمس را برای وی ارسال می‌نمود<ref>البدایه و النهایه، ج6، ص350.</ref> و مهر مخصوص خلیفه را نیز در اختیار داشت.<ref>انساب الاشراف، ج6، ص181.</ref> حجابت در عصر علی(ع) در نقش دربان،<ref>نک: مقاتل الطالبیین، ص20؛ البدایة و النهایه، ج9، ص132.</ref> خدمتگزار<ref>الغارات، ج1، ص106؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص211؛ تاریخ الاسلام، ج3، ص643.</ref> و صاحب نفوذ در بیت المال<ref>الغارات، ج1، ص55ـ57.</ref> بر عهده قنبر بود<ref>تاریخ دمشق، ج49، ص291؛ صبح الاعشی، ج5، ص423.</ref> و در دوره کوتاه خلافت حسن بن علی(ع) نیز حجابت را بر عهده سالم یا قنبر دانسته‌اند<ref>التنبیه و الاشراف، ص261.</ref> و برخی نیز وجود چنین منصبی را در آن زمان انکار نموده‌اند.<ref>صبح الأعشی، ج3، ص296.</ref> برخی از اشراف یا بزرگان قوم نیز از برای خود حاجبانی داشتند که به عنوان نمونه ابن سعد (-۲۳۰ق) ذکوان را به عنوان حاجب عایشه معرفی نموده است.<ref>الطبقات، ج8، ص60؛ البدایة و النهایه، ج8، ص93.</ref> با آغاز حکومت امویان و تبدیل دارالخلافه به دارالسلطنه و نفوذ تشریفات درباری و تحول در سازمان‌های اداری و شیوه کشورداری، منصب حجابت گسترش فراوان یافته و از آداب و وظایف بسیار و تشکیلات عظیمی برخوردار می‌شود<ref>انساب الاشراف، ج9، ص116؛ تاریخ ابن خلدون، ج1، ص358-360 و برای آگاهی بیشتر نک: EI (The Encyclopaedia of Islam), hadjib.</ref> و اطلاق عنوان «حجابت» برای پرده‌داری پادشاهان نیز برای نخستین بار در زمان حکمرانی عبدالملک بن مروان (-۸۶ق) صورت می‌گیرد.<ref>صبح الاعشی، ج4، ص20.</ref> در دوره عباسیان روحیه اشرافیت و کناره‌گیری از رعیت به تدریج موجب پیدایش اخلاق ویژه پادشاهی می‌گردد و حاجب از یک دربان به واسطه‌ای میان دولت و ملت ارتقا می‌یابد<ref>تاریخ ابن خلدون، ج1، ص358-360.</ref> و پیدایش لقب حاجب الحجاب در عصر موفق عباسی (-۲۷۸ق)<ref>نک: شذرات‌الذهب، ج4، ص190؛ الاعلام، ج3، ص341.</ref> حکایت از تشکیلات عظیم حجابت در این زمان دارد تا جایی که برای مقتدر عباسی (-۳۲۰ق) هفتصد حاجب ذکر نموده‌اند.<ref>البدایة و النهایه، ج10، ص100؛ صبح الاعشی، ج4، ص20.</ref>


بیشترین کاربرد حجابت در ادبیات اسلامی به حجابت کعبه اختصاص دارد که فارغ از اطلاعات موجود در کتاب‌های مفصل تاریخی، تک نگاره‌هایی نیز در این زمینه به چشم می‌خورد که رساله الحجابة جاحظ در باب آداب حجابت نمونه‌ای از این دست است. کاربست حجابت در پرده‌داری عبادتخانه‌ها از سابقه‌ای طولانی برخوردار است و نمونه آن در ادیان و فرهنگ‌های دیگر نیز به کار رفته است.<ref>البدایة و النهایه، ج2، ص58؛ البلدان، ص617؛ البدء و التاریخ، ج6، ص104.</ref> به گزارشی بعد از مرگ اسماعیل(ع) فرزندان وی به خدمت‌گزاری آن گمارده شدند.<ref>اخبار مکه، ج1، ص80-82؛ امتاع الاسماع، ج3، ص392-293.</ref>
==حجابت کعبه==
حجابت، یکی از سمت‌های مهم خادمان [[کعبه]] به شمار می‌رود.<ref>نک: انساب الاشراف، ج1، ص59؛ تاریخ الطبری، ج2، ص258-260.</ref>  


این منصب در دوره اسلامی ارزشی مضاعف یافت.<ref>المحبر، ص241.</ref> قرآن کریم به تصریح نامی از منصب حجابت یا سدانت به میان نیاورده است؛ ولی آیات چندی درباره خدمت به کعبه و تطهیر آن از آلودگی‌های ظاهری و باطنی نازل گشته که خود حاکی از جایگاه این منصب در پیشگاه اسلام است (برای نمونه: «وَعَهِدْنَا إِلَی إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ أَن طَهرَا بَیتِی لِلطائِفِینَ وَالْعَاکفِینَ وَالرکعِ السجُودِ» (بقره/۲، ۱۲۵. آیات ۱۷–۱۹ توبه/۹ که پیرامون سلب صلاحیت مشرکان برای آباد نمودن مسجدالحرام و انحصار این حق در مؤمنان و توبیخ کسانی که با مطرح نمودن مناصب جاهلی خود به تفاخر نسبت به مؤمنان می‌پرداختند نیز شاهدی دیگر از این دست آیات است. این آیات درباره تفاخر برخی از تازه مسلمانان بر سر منصب حجابت نازل شده و ارزش ایمان و جهاد را بالاتر از این مناصب خوانده است. آن‌ها عباس بن عبدالمطلب* به عنوان صاحب سقایت و شیبة بن عثمان به عنوان صاحب حجابت و به روایتی همچنین حمزه* به عنوان صاحب عمارت مسجد، یا عثمان بن طلحه از یک سو و علی(ع) به عنوان مؤمن و مجاهد، از سوی دیگر بودند.<ref>تفسیر مقاتل، ج2، ص163؛ قس: تفسیر قمی، ج1، ص284؛ جامع البیان، ج10، ص68؛ تفسیر عیاشی، ج2، ص83.</ref> برخی آیه «إِن اللهَ یأْمُرُکمْ أَن تُؤدواْ الأَمَانَاتِ إِلَی أَهْلِهَا» نساء/۴، ۵۸ را نیز ناظر به لزوم بازگرداندن کلیدهای کعبه به دست حاجبان پیشین آن می‌دانند.<ref>المنمق، ص287؛ انساب الاشراف، ج1، ص59؛ ج4، ص23؛ ج9، ص403؛ احکام القرآن، ج2، ص259.</ref>
===در قرآن و حدیث===
قرآن به تصریح، نامی از منصب حجابت یا سدانت به میان نیاورده است؛ ولی آیاتی درباره خدمت به کعبه و پاکیزه کردن آن از آلودگی‌های ظاهری و باطنی وجود دارد. برای نمونه، آیه {{آیه|وَعَهِدْنَا إِلَی إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ أَن طَهرَا بَیتِی لِلطائِفِینَ وَالْعَاکفِینَ وَالرکعِ السجُودِ}}<ref group="یادداشت">و به ابراهیم و اسماعیل سفارش کردیم که: خانه‌ام را برای طواف‌کنندگان و اعتکاف‌کنندگان و رکوع‌کنندگان و سجده‌گزاران [از هر آلودگی ظاهری و باطنی] پاکیزه کنید!</ref><ref name=":2">سوره بقره(۲)، آیه ۱۲۵؛ ترجمه قرآن (انصاریان)، ص۱۹.</ref> به حجابت حضرت ابراهیم(ع) و حضرت اسماعیل(ع) اشاره دارد.  


در روایات نبوی نیز به اهمیت حجابت اشاره شده است. ایشان در خطبه‌ای که به هنگام فتح مکه در کنار کعبه ایراد گردید، بر بطلان تمامی امتیازهای جاهلیت جز سقایت و حجابت تأکید ورزیدند.<ref>المصنّف، ج9، ص281؛ مسند الامام احمد بن حنبل، ج2، ص11، 36، 410؛ سنن ابن ماجه، ج2، ص878.</ref> از این رو حاجبان در سده‌های نخستین جایگاه ویژه‌ای داشته و از طبقه اشراف جامعه به شمار می‌آمدند.<ref>معجم قبائل العرب، ج1، ص30.</ref> پست حجابت گاه دارای کارکرد سیاسی نیز بوده و حاجبان در منازعات سیاسی دخالت داده می‌شدند<ref>تاریخ الطبری، ج8، ص377؛ المنتظم، ج10، ص27.</ref> و گاه خانه آنان به عنوان مأمنی برای مردم در جنگ‌ها به شمار می‌رفت.<ref>انساب الاشراف، ج7، ص126.</ref> تفاخرها، نزاع‌ها، و گاه جنگ‌هایی که بر سر تصاحب حجابت صورت می‌گرفت از خود میراث ادبی هنگفتی بر جا گذاشته است. تاریخ‌نویسان با تفصیل زیاد جزئیات این حوادث را نوشته‌اند و حماسه سازان نیز به حماسه سرایی دلاوری‌هایشان پرداختند.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص128؛ المنمق، ص284، 290؛ انساب الاشراف، ج1، ص56.</ref>
در آیاتی دیگر،<ref group="یادداشت">سوره توبه(۹)، آیات ۱۷-۱۹.</ref> صلاحیت آباد کردن [[مسجدالحرام]] را از مشرکان گرفته و این کار را تنها حق مؤمنان دانسته است. این آیات، درباره فخرفروشی برخی از تازه‌مسلمانان بر سر منصب حجابت نازل شد و ارزش ایمان و جهاد را از این منصب‌ها بالاتر دانست. مراد از تازه‌مسلمان‌ها [[عباس بن عبدالمطلب]] به عنوان صاحب [[سقایت]]، شیبة بن عثمان به عنوان صاحب حجابت بودند<ref>و به روایتی همچنین [[حمزه]] به عنوان صاحب عمارت مسجد، یا عثمان بن طلحه بودند.</ref> و مراد از مؤمن و مجاهد [[امام علی(ع)]] بود.<ref>تفسیر مقاتل، ج2، ص163؛ قس: تفسیر قمی، ج1، ص284؛ جامع البیان، ج10، ص68؛ تفسیر عیاشی، ج2، ص83.</ref>  
==حجابت تا پیش از قُصَی بن کِلاب==


آیه ۱۲۵ بقره/۲ در تشریح وظیفه ابراهیم و اسماعیل علیهماالسلام مبنی بر تطهیر خانه خداوند، نخستین حاجبان کعبه را بانیان آن برمی‌شمارد. بر این اساس آن دو می‌بایست خانه کعبه را از هر گونه شرک و بت‌پرستی یا پلیدی ظاهری مصون دارند.<ref>تفسیر مقاتل، ج1، ص138؛ جامع البیان، ج1، ص423-424؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج1، ص227-228؛ تفسیر قمی، ج1، ص59.</ref> در زمان حیات اسماعیل منصب حجابت همچنان در اختیار وی بود<ref>البدء و التاریخ، ج4، ص124.</ref> و پس از وفات او، فرزندش نابت (نبت) و سپس مُضاض بن عمرو رهبر قبیله جُرهُم* و به روایتی نخست قیدر (قیذار- قیدار<ref>تاریخ الطبری، ج1، ص314؛ المنتظم، ج1، ص304.</ref>) بن اسماعیل(ع) و سپس نبت بن قیدر و سپس تیمن بن نبت و سپس نابت بن هَمیسَع بن تیمن و آنگاه جرهمیان والیان کعبه بودند.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص111؛ تاریخ یعقوبی، ج1، ص222؛ قس: انساب الاشراف، ج1، ص12.</ref> یعقوبی (- بعد ۲۹۲ق) در جمع میان این دو روایت جرهمیان را والیان مکه پس از نابت، و بنی اسماعیل(ع) را پیوسته حاجبان کعبه دانسته است. بر این اساس پس از نابت، امین و آنگاه یشجُب بن امین و همیسع و أدد و عدنان و معد، هر یک به ترتیب حاجبان کعبه بوده‌اند<ref>تاریخ یعقوبی، ج1، ص223-222.</ref> و حاکمان مکه، حارث بن مُضاض، عمرو بن حارث، مُعتسم بن ظلیم، حواس بن جَحش بن مُضاض، عداد بن صَداد، فَتحَص بن عداد و در نهایت حارث بن مضاض بن عمرو بوده‌اند.<ref>تاریخ یعقوبی، ج1، ص222؛ البدایة و النهایه، ج2، ص185.</ref>
برخی، آیه {{آیه|إِن اللهَ یأْمُرُکمْ أَن تُؤدواْ الأَمَانَاتِ إِلَی أَهْلِهَا}}<ref group="یادداشت">خدا قاطعانه به شما فرمان می‌دهد که: امانت‌ها را به صاحبانش بازگردانید!</ref><ref>سوره نساء(۴)، آیه ۵۸؛ ترجمه قرآن (انصاریان)، ص۸۷.</ref> را ناظر به لزوم بازگرداندن کلیدهای کعبه به دست حاجبان پیشین آن می‌دانند.<ref>المنمق، ص287؛ انساب الاشراف، ج1، ص59؛ ج4، ص23؛ ج9، ص403؛ احکام القرآن، ج2، ص259.</ref>


در جریان انتقال حجابت به جرهمیان، مقاومتی از فرزندان اسماعیل به ثبت نرسیده است که شاید از این جهت باشد که آن‌ها از طرف مادر خویش، همسر اسماعیل، منسوب به این قبیله بودند و از سویی جنگ در مکه را حرام می‌شمردند.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص113.</ref> برخی جمعیت کم بنی اسماعیل و عدم قدرت آن‌ها بر مقابله را علت سکوت ایشان خوانده‌اند.<ref>تاریخ یعقوبی، ج1، ص222؛ المنتظم، ج2، ص321.</ref> این نظریه با واکنش منفی اسماعیل بن عمر بن کثیر(-۷۷۴ق) مواجه گردیده، بر این اعتقاد است که فرزندان اسماعیل در آن روز بسیار انبوه و نسبت به تصدی این منصب نیز لایق‌تر از جرهمیان بودند<ref>البدایة و النهایه، ج2، ص184.</ref> لیک منافاتی بین انبوهی بنی اسماعیل و ملاحظه‌کاری آن‌ها نسبت به خویشان خود با کمی جمعیت مقیم آن‌ها در مکه وجود ندارد؛ چه آنکه بسیاری از اسماعیلیان تا آن زمان از مکه مهاجرت کرده بودند و در بیابان‌های اطراف ساکن گردیده بودند.<ref>تاریخ یعقوبی، ج1، ص222.</ref>
در احادیث نیز، به منصب حجابت اشاره شده است. برای نمونه [[حضرت محمد(ص)]]، در خطبه‌ای هنگام فتح [[مکه]] در کنار [[کعبه]]، بر بطلان همه امتیازهای [[جاهلیت]] جز [[سقایت]] و حجابت تأکید کرد.<ref>المصنّف، ج9، ص281؛ مسند الامام احمد بن حنبل، ج2، ص11، 36، 410؛ سنن ابن ماجه، ج2، ص878.</ref>
===اختیارات و وظایف===
حاجب [[کعبه]]، بر باز و بسته کردن در کعبه و اجازه وارد شدن به کعبه ولایت دارد. وی گاه از ورود خواص حکومت نیز جلوگیری می‌کرد. در ماجرای اعتراض [[عایشه]] به حضرت محمد(ص) مبنی بر جلوگیری شیبة بن عثمان از ورود وی به درون کعبه، پس از توضیح قانع کننده شیبه، حضرت محمد(ص) به همسرش پیشنهاد داد که به داخل [[حجر اسماعیل]] برود که حجر نیز از کعبه است.<ref>مسند الامام احمد بن حنبل، ج6، ص67.</ref>


در طول این مدت منصب حجابت میان نخست زادگان هر حاجب به ارث می‌رسید.<ref>المنتظم، ج2، ص321.</ref> پس از تسلط جرهمیان بر منصب حجابت کعبه قبیله قطوراء که به همراه جرهم از یمن به مکه مهاجرت نموده و در ناحیه جنوبی این شهر مستقر گردیده بودند به طمع این منصب به رهبری سَمَیدَع با جرهمیان و بنی‌اسماعیل به جنگ پرداختند. سرانجام این جنگ به نفع جرهم رقم خورد<ref>السیرة النبویه، ج1، ص112؛ تاریخ یعقوبی، ج1، ص222؛ البدء و التاریخ، ج4، ص124.</ref> و استقرار آن‌ها بر منصب حجابت را برای مدتی طولانی تضمین نمود.<ref>البدایة و النهایه، ج2، ص185.</ref> پس از چندی حجابت و امارت از جرهم نیز رخت بر بست. درباره سرنوشت حجابت کعبه بعد از جرهمیان، سه روایت به چشم می‌خورد:
برخی از امور کعبه نیز بر عهده حاجب است. برای نمونه، شیبة بن عثمان پرده‌های کعبه را که میراث [[جاهلیت]] به حساب می‌آمد برگرفت<ref>المفصل، ج12، ص20.</ref> و پول آن را صدقه داد.<ref>مجموعة الحدیث، ج4، ص66.</ref> البته برگرفتن پرده از کعبه در زمان مهدی [[بنی‌عباس|عباسی]]، منوط به اجازه خلیفه بوده است.<ref>تاریخ الطبری، ج8، ص133؛ تاریخ الاسلام، ج9، ص371.</ref> سادن، امروزه نیز مسؤولیت تعویض و شستشوی پرده کعبه و تعطیر آن را عهده‌دار است.<ref name=":4" />


الف. عمرو بن لُحَی* به کمک بنی اسماعیل یا بنی کنانه تیره‌ای از بنی اسماعیل و به روایتی بدون دخالت بنی اسماعیل به جنگ جرهمیان رفت و آن‌ها را برای همیشه شکست داد و از مکه اخراج نمود.<ref>الاصنام، ص8؛ المنمق، ص287-288؛ قس: السیرة النبویه، ج1، ص113؛ البدایة و النهایه، ج2، ص187.</ref> این نزاع در زمان «أدد» جد عدنان روی داد.<ref>تاریخ یعقوبی، ج1، ص222.</ref> این گروه تیره خزاعه را که عمرو بن لحی جد یا رئیس آن است نیز تیره‌ای از بنی اسماعیل به شمار می‌آورند.<ref>البدایة و النهایه، ج2، ص185.</ref> لیک بسیاری از مورخان، خزاعه را قبیله‌ای به جای مانده از قوم سبأ در جریان تخریب سد مأرب می‌دانند که به مکه مهاجرت نموده بودند.<ref>انساب الاشراف، ج1، ص12؛ تاریخ بلعمی، ج3، ص7؛ البدایة و النهایه، ج2، ص156.</ref> به هر رو پرده‌داری کعبه پس از جرهمیان به دست خزاعیان افتاد.
حاجبان گاه به سلیقه خود در معماری کعبه دست می‌بردند و به آراستگی ظاهری کعبه می‌پرداختند. برای نمونه، در سال ۴۳۰ق. حاجبان کعبه با الهام از بازسازی [[عبدالله بن زبیر]] بر پایه روایت عایشه، [[حجر الاسود|حجرالاسود]] را داخل دیوار کعبه جای دادند و پوششی از نقره بر گرد آن ساختند.<ref>تاریخ الاسلام، ج25، ص47.</ref>


ب. با هلاکت جرهمیان به سبب بیماری یا غرق گشتن آن‌ها در سیل<ref>المنمق، ص282-283؛ تاریخ یعقوبی، ج1، ص222.</ref> این سمت نخست در اختیار وَکیع بن سلَمه منسوب به قبیله أیاد از قبائل بنی اسماعیل<ref>المنمق، ص283-284.</ref> قرار گرفت.<ref>المنمق، ص283؛ الاعلام، ج8، ص117.</ref> وی شخصی راست پیشه و حکیم<ref>المحبر، ص136.</ref> و از قاضیان معروف جاهلی به شمار می‌آمد.<ref>الاعلام، ج8، ص117.</ref>‏ پس از مرگ وی میان دو تیره مضر و إیاد از قبائل بنی اسماعیل اختلاف افتاد و با پافشاری دو تن از مضر به نام‌های عدوان و فهم، قبیله إیاد مجبور به کوچ شدند. آن‌ها پیش از کوچ نمودن رکن را مخفی نمودند. خزاعیان از این فرصت بهره جستند و به مضریان پیشنهاد دادند در عوض تحویل رکن منصب حجابت را در اختیار آن‌ها گذارند؛ و بدین ترتیب منصب حجابت از میان بنی اسماعیل خارج و در اختیار خزاعه قرار گرفت.<ref>المنمق، ص284-285؛ تاریخ یعقوبی، ج1، ص238.</ref>
حاجبان در سده‌های نخستین، جایگاه ویژه‌ای داشته و از طبقه اشراف جامعه به شمار می‌آمدند.<ref>معجم قبائل العرب، ج1، ص30.</ref> پست حجابت گاه دارای کارکرد سیاسی نیز بوده و حاجبان در منازعات سیاسی دخالت داده می‌شدند<ref>تاریخ الطبری، ج8، ص377؛ المنتظم، ج10، ص27.</ref> و گاه خانه آنان به عنوان مأمنی برای مردم در جنگ‌ها به شمار می‌رفت.<ref>انساب الاشراف، ج7، ص126.</ref>
==پیشینه==
کاربست حجابت در پرده‌داریِ عبادتگاه‌ها از پیشینه‌ای طولانی برخوردا بوده و نمونه آن در ادیان و فرهنگ‌های دیگر و همچنین بعد از ظهور اسلام نیز به کار رفته است.<ref name=":1">البدایة و النهایه، ج2، ص58؛ البلدان، ص617؛ البدء و التاریخ، ج6، ص104.</ref>
===حجابت کعبه قبل از ظهور اسلام===
حضرت ابراهیم(ع) و اسماعیل(ع) نخستین حاجبان کعبه بودند و بعد از آنها تا ظهور اسلام طوایف مختلفی عهده‌دار این مسئولیت شدند که عبارتند از:
====بنی‌اسماعیل====
نخستین حاجبان [[کعبه]] را بر پایه قرآن،<ref group="یادداشت">{{آیه|وَعَهِدْنَا إِلَی إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ أَن طَهرَا بَیتِی لِلطائِفِینَ وَالْعَاکفِینَ وَالرکعِ السجُودِ}}


ج. با الهام از اشعار به جای مانده، پرده‌داری کعبه پس از جرهمیان نخست به عمرو بن حارث منسوب به قبیله غسان از قبائل ساکن شام<ref>الانساب، ج10، ص42.</ref> و سپس خزاعیان رسید.<ref>المنتظم، ج2، ص322؛ الکامل، ج2، ص43.</ref> ولی ابن هشام (-۲۱۸ق)عمرو بن حارث را فردی غبشانی از تیره‌های خزاعه دانسته و آخرین حلقه حاجبان خزاعی را حلیل بن حبشیه می‌خواند.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص117؛ انساب الاشراف، ج1، ص55.</ref>
و به ابراهیم و اسماعیل سفارش کردیم که: خانه‌ام را برای طواف‌کنندگان و اعتکاف‌کنندگان و رکوع‌کنندگان و سجده‌گزاران [از هر آلودگی ظاهری و باطنی] پاکیزه کنید!</ref><ref name=":2" /> [[حضرت ابراهیم(ع)]] و [[حضرت اسماعیل(ع)]] دانسته‌اند، که از جانب خداوند به پاکیزه کردن کعبه از پلیدی دستور یافتند.<ref>تفسیر مقاتل، ج1، ص138؛ جامع البیان، ج1، ص423-424؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج1، ص227-228؛ تفسیر قمی، ج1، ص59.</ref> تا زمان زنده بودن حضرت اسماعیل(ع)، منصب حجابت در اختیار او بود.<ref>البدء و التاریخ، ج4، ص124.</ref> پس از درگذشت او سه باور درباره حاجبان کعبه وجود دارد که چنین است:


سبب زوال قدرت و هلاکت جرهمیان، ظلم نسبت به هدایا و نذورات کعبه و نیز تازه واردان به حرم امن الهی دانسته شده است.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص113-114؛ اخبار مکه، ج1، ص80.</ref> جرهمیان پرده دری را بدانجا رسانده بودند که در کعبه مرتکب فحشا می‌شدند. داستان إساف و نائله، مرد و زنی که در اثر ارتکاب زنا به دو سنگ مسخ شدند مربوط به این زمان است.<ref>المنمق، ص282؛ المنتظم، ج2، ص321؛ البدایة و النهایه، ج2، ص185.</ref> آن‌ها در اثر ظلم و ستمی که روا داشتند پیوسته رو به کاستی نهادند و فرزندان اسماعیل که اکثر آن‌ها اینک در بیرون مکه زندگی می‌کردند رو به افزونی گذاردند و این خود سبب غلبه یافتن اسماعیلیان بر آن‌ها گردید و بدین سان برخی از جرهمیان به قبائل یمنی پیوسته و برخی میان مکه و یثرب سکنی گزیدند و رفته رفته به سبب بیماری هلاک گشتند<ref>انساب الاشراف، ج1، ص12.</ref> و به روایتی پس از ملحق شدن به قبائل حبشی در اثر سیل هلاک گشتند.<ref>المنمق، ص283؛ المنتظم، ج2، ص322.</ref> بر اساس روایت نخست، فسادپیشگی جرهم بود که باعث عکس العمل خزاعه و اعلام طرفداری یا بی‌طرفی بنی اسماعیل گشت. بنا به روایتی عامر، آخرین حاجب و رهبر جرهمیان پس از آن که خود را شکست خورده دید، توبه کنان به حجرالاسود متوسل شد اما کارگر نیفتاد.<ref>المنتظم، ج2، ص322.</ref>
#بر پایه روایتی، پس از درگذشت حضرت اسماعیل(ع)، حجابت در اختیار فرزندش نابت<ref group="یادداشت">نبت.</ref> و پس از او در اختیار «مُضاض بن عمرو» رهبر قبیله [[جرهم|جُرهُم]] قرار گرفت.
#بر پایه روایتی دیگر، حاجبان پس از حضرت اسماعیل(ع) چنین بوده‌اند: قیدر بن اسماعیل(ع)،<ref group="یادداشت">قیذار یا قیدار بن اسماعیل(ع).</ref><ref>تاریخ الطبری، ج1، ص314؛ المنتظم، ج1، ص304.</ref> نبت بن قیدر، تیمن بن نبت، نابت بن هَمیسَع بن تیمن. پس از او جرهمیان والیان کعبه بودند.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص111؛ تاریخ یعقوبی، ج1، ص222؛ قس: انساب الاشراف، ج1، ص12.</ref>
#برخی برای جمع میان این دو روایت، جرهمیان را والیان مکه پس از نابت بن اسماعیل(ع)، و بنی‌اسماعیل را پیوسته حاجبان کعبه دانسته‌اند.<ref name=":3" /> بر این پایه، حاجبان کعبه پس از حضرت اسماعیل(ع) چنین بوده‌اند: نابت، امین، یشجُب بن امین، همیسع، أدد، عدنان و معد.<ref name=":3">تاریخ یعقوبی، ج1، ص223-222.</ref>


با تسلط خزاعه بر منصب پرده‌داری، بت‌پرستی در مکه رواج یافت. در جریان سفر عمرو بن لُحَی به شام و مشاهده بت‌پرستی و استشفای از بتان، به رسم عرب که از سفرهای خود سوغاتی همراه می‌آوردند، برخی از آن بتان برگرفت و آن‌ها را در اطراف کعبه قرار داد. مکیان نیز بنا بر عادت پیشین خویش در تقدیس سنگ‌ها، این بار به تقدیس بتان روی آوردند.<ref>الاصنام، ص8؛ المنمق، ص288؛ قس: الاعلام، ج5، ص84.</ref> در زمان نضر بن کنانه هفتمین نواده عدنان خزاعیان به دست بنی اسماعیل از مکه اخراج شدند<ref>تاریخ الطبری، ج2، ص271ـ272؛ المسالک و الممالک، ج1، ص384-388؛ معجم البلدان، ج5، ص186.</ref> لیک گویا دیری نپایید که بازگشته و چون اکثر بنی اسماعیل در خارج از مکه مقیم بودند، نضر تاب مقابله در برابر آن‌ها نیاورد و در نهایت از میان دو منصب حجابت و سقایت، تنها به سقایت بسنده کرد.<ref>تاریخ بلعمی، ج3، ص7.</ref> قبیله خزاعه به مدت سیصد سال حاجبان کعبه بودند.<ref>مروج الذهب، ج2، ص32.</ref>
====جرهمیان====
==حجابت از قُصَی بن کلاب تا ظهور اسلام==
در جریان انتقال حجابت به جرهمیان، مقاومتی از بنی‌اسماعیل به ثبت نرسیده است، که شاید از این جهت باشد که آن‌ها از طرف مادر خویش، که همسر حضرت اسماعیل(ع) بود، منسوب به این قبیله بودند و از سویی جنگ در [[مکه]] را حرام می‌شمردند.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص113.</ref> گمان‌های دیگری نیز برای مقاومت نکردن بنی‌اسماعیل گفته شده است. مانند کمی جمعیت و نبود قدرت<ref>تاریخ یعقوبی، ج1، ص222؛ المنتظم، ج2، ص321.</ref><ref group="یادداشت">که این نظر مخالفانی دارد.</ref><ref>البدایة و النهایه، ج2، ص184.</ref> و مانند مهاجرت بسیاری از بنی‌اسماعیل از مکه، و ملاحظه‌کاری آنها.<ref>تاریخ یعقوبی، ج1، ص222.</ref> در طول این مدت منصب حجابت، میان نخست‌زادگانِ هر حاجب به ارث می‌رسید.<ref>المنتظم، ج2، ص321.</ref>  


دومین تلاش بنی‌اسماعیل برای به تصدی حجابت به رهبری قصی به انجام رسید. وی پانزدهمین نواده عدنان و نام اصلیش زید است.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص117؛ المعارف، ص70.</ref> وی را قصی از آن رو گویند که از زادگاه خویش دور مانده یا به دورترین نقطه عرب مسکن نموده بود<ref>الطبقات‏، ج1، ص55؛ المنمق، ص82؛ تاریخ یعقوبی، ج1، ص238.</ref> و ناآگاه از اصل و نسب خود<ref>الطبقات، ج1، ص55؛ المنمق، ص82؛ تاریخ یعقوبی، ج1، ص237.</ref> به همراه مادر و ناپدریش ربیعة بن حرام قُضاعی<ref>السیرة النبویه، ج1، ص118؛ الطبقات، ج1، ص55، 57؛ المنمق، ص82.</ref> در شام ساکن گردیده بود. وی پس از چندی در ایام حج راهی مکه شد<ref>الطبقات، ج1، ص55-56؛ المنمق، ص82؛ تاریخ یعقوبی، ج1، ص237.</ref> و نخست حبی دختر حلیل بن حبشیه رئیس وقت خُزاعه و کلیددار کعبه را خواستگاری کرد<ref>السیرة النبویه، ج1، ص117.</ref> و حلیل چون از نسب وی با خبر می‌گردد از این وصلت استقبال نمود.<ref>الطبقات، ج1، ص56؛ تاریخ الطبری، ج2، ص255.</ref> قصی پس از وفات حلیل دعوی حجابت کرد که در چگونگی آن سه روایت وجود دارد:
پس از تسلط جرهمیان بر منصب حجابت کعبه، قبیله قطوراء<ref group="یادداشت">این قبیله، به همراه جرهم از [[یمن]] به مکه مهاجرت کرده و در ناحیه جنوبی آن ساکن شده بودند.</ref> برای گرفتن این منصب به رهبری سَمَیدَع با جرهمیان و بنی‌اسماعیل به جنگ پرداختند. سرانجام این جنگ به نفع جرهم رقم خورد<ref>السیرة النبویه، ج1، ص112؛ تاریخ یعقوبی، ج1، ص222؛ البدء و التاریخ، ج4، ص124.</ref> و استقرار آن‌ها بر منصب حجابت را برای مدتی طولانی تضمین کرد.<ref>البدایة و النهایه، ج2، ص185.</ref>  


الف. وی - احتمالاً بر اساس وصیت حلیل نسبت به جانشینی وی<ref>السیرة النبویه، ج1، ص118؛ الطبقات، ج1، ص56؛ تاریخ یعقوبی، ج1، ص239.</ref>- نخست با برادرش زهرة بن کلاب و مردان بنی کنانه و قریش و سپس با برادر ناتنی‌اش رزاح بن ربیعه از سران قبیله قضاعه گفت‌وگو کرد و زهره و قضاعه که پیشتر حمایت خود را اعلام داشته بودند<ref>الطبقات، ج1، ص56؛ المنمق، ص82-83.</ref> به همراه بنی اسماعیل به یاری وی برخاستند.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص117-118؛ الطبقات، ج1، ص56؛ تاریخ یعقوبی، ج1، ص238.</ref> سپس به جنگ با صوفه رفته و آن‌ها را شکست می‌دهد<ref>السیرة النبویه، ج1، ص123؛ الطبقات، ج1، ص56.</ref> و بدین ترتیب یکی از متحدان خزاعه<ref>المنمق، ص81، 83.</ref> را از میان برداشت. پس از آنها این حق به بنی سعد بن زیاد از آل صفوان و به نقلی ابوسیارة واگذار شد.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص119-120؛ تاریخ الطبری، ج2، ص259؛ مروج الذهب، ج2، ص30.</ref> با شکست ایشان اینک نوبت به خزاعه و بنی بکر رسید. در این زمان خزاعه نیز به همان سرنوشت جرهمیان دچار آمده و بسیاری از ایشان در اثر قحطی و مشکلات زندگی مجبور به مهاجرت به ظهران گردیدند.<ref>المنمق، ص285-286.</ref> قصی در جنگ سختی با ایشان، پیروزی نسبی را به چنگ می‌آورد و در جریان حکمیت یعمر بن عوف، ولایت بر مکه و حجابت کعبه به وی واگذار می‌گردد و قصی و هم‌پیمانانش بر خلاف خزاعیان از پرداخت دیه کشتگان معاف می‌شوند.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص123-124؛ الطبقات، ج1، ص57؛ تاریخ الطبری، ج2، ص257-258.</ref>
پس از چندی جرهمیان حجابت و امارت را از دست دادند. سبب زوال قدرت و هلاکت جرهمیان، ظلم نسبت به هدایا و نذورات کعبه و نیز تازه واردان به حرم امن الهی دانسته شده است.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص113-114؛ اخبار مکه، ج1، ص80.</ref> جرهمیان پرده‌داری را بدانجا رسانده بودند که در کعبه مرتکب فحشا می‌شدند. داستان إساف و نائله، مرد و زنی که در اثر ارتکاب زنا به دو سنگ مسخ شدند مربوط به این زمان است.<ref>المنمق، ص282؛ المنتظم، ج2، ص321؛ البدایة و النهایه، ج2، ص185.</ref> آن‌ها در اثر ظلم و ستمی که روا داشتند پیوسته رو به کاستی نهادند و فرزندان اسماعیل که اکثر آن‌ها اینک در بیرون مکه زندگی می‌کردند رو به افزونی گذاردند و این خود سبب غلبه یافتن اسماعیلیان بر آن‌ها شد. برخی از جرهمیان به قبائل [[یمن|یمنی]] پیوسته و برخی میان مکه و [[مدینه|یثرب]] ساکن شده و رفته رفته به سبب بیماری هلاک شدند<ref>انساب الاشراف، ج1، ص12.</ref> و به روایتی پس از ملحق شدن به قبیله‌های حبشی در اثر سیل هلاک گشتند.<ref>المنمق، ص283؛ المنتظم، ج2، ص322.</ref> بر پایه روایتی عامر، آخرین حاجب و رهبر جرهمیان پس از آن که خود را شکست خورده دید، توبه کنان به [[حجر الاسود|حجرالاسود]] متوسل شد اما کارگر نیفتاد.<ref>المنتظم، ج2، ص322.</ref>  


ب. ابن سعد (-۲۳۰ق) به جریان معامله منصب حجابت اشاره نموده است. در این جریان قصی، منصب حجابت را در عوض سبوح می از محترش (مخترش<ref>المنمق، ص285-286.</ref>) بن حلیل جانشین پدر که اینک از سرپیچی خزاعه از دستوراتش ناخرسند بود، می‌خرد<ref>الطبقات، ج1، ص56.</ref> و بدین ترتیب جنگی رخ نمی‌دهد.<ref>انساب الاشراف، ج1، ص56.</ref> طبق این روایت حلیل در زمان حیات خود کلید را در اختیار دخترش گذارده بود و مخترش و گاه قصی کعبه را باز و بسته می‌کردند. پس از مرگ حلیل، مخترش کلید کعبه را در اختیار می‌گیرد لیک به درخواست قصی یا با بذل مال و مقداری شراب از سوی وی، آن را در اختیار قصی قرار می‌دهد.<ref>انساب الاشراف، ج1، ص55؛ مروج الذهب، ج2، ص32.</ref> در روایتی نزدیک به این مضمون، حلیل به هنگام مرگ خویش کلید کعبه را به دخترش و همسر قصی سپرد تا به همراهی ابو غبشان و عبدالدار، کلید را به مخترش برساند. در آن زمان خزاعیان در اثر مرگ و میر بسیار و بیماری به ظهران کوچ نموده و تنها حلیل به همراه مخترش و تنی چند از خزاعه در مکه باقی مانده بودند. قصی با حسن استفاده از فرصت به دست آمده همسرش را قانع می‌سازد تا کلید را به فرزندش عبدالدار سپارد و سپس ابو غبشان را با مبلغی ناچیز قانع می‌سازد تا خبر جانشین واقعی حلیل را از دیگران مخفی بدارد.<ref>المنمق، ص285-287؛ قس: تاریخ یعقوبی، ج1، ص239.</ref> لیک به عقیده برخی، ابو غبشان کنیه مخترش است<ref>انساب الاشراف، ج1، ص55ـ56.</ref> یا آن که حبی جانشین حلیل و ابو غبشان دستیار وی بوده است.<ref>تاریخ الطبری، ج2، ص256.</ref>
====خزاعیان====
درباره سرنوشت حجابت کعبه پس از جرهمیان، سه روایت وجود دارد:


ج. بلاذری (-۲۷۹ق) با جمع بین دو روایت گذشته بر این باور است که خزاعه پس از آگاهی از جریان واگذاری حجابت به قصی، اقدام به جنگ می‌کنند.<ref>انساب الاشراف، ج1، ص55ـ56؛ تاریخ یعقوبی، ج1، ص239؛ تاریخ الطبری، ج2، ص256.</ref>
#[[عمرو بن لحی|عمرو بن لُحَی]] به کمک بنی اسماعیل<ref group="یادداشت">یا [[بنی‌کنانه|بنی کنانه]] تیره‌ای از بنی اسماعیل، و به روایتی بدون دخالت بنی‌اسماعیل.</ref> به جنگ جرهمیان رفت و آن‌ها را برای همیشه شکست داد و از مکه بیرون کرد.<ref>الاصنام، ص8؛ المنمق، ص287-288؛ قس: السیرة النبویه، ج1، ص113؛ البدایة و النهایه، ج2، ص187.</ref> این نزاع در زمان «أدد» جد عدنان روی داد.<ref>تاریخ یعقوبی، ج1، ص222.</ref> این گروه، تیره خزاعه را که عمرو بن لحی جد یا رئیس آن است، تیره‌ای از بنی اسماعیل به شمار می‌آورند.<ref>البدایة و النهایه، ج2، ص185.</ref><ref group="یادداشت">لیک بسیاری از تاریخ‌نگاران، خزاعه را قبیله‌ای به جای مانده از قوم سبأ در جریان تخریب سد مأرب می‌دانند که به مکه مهاجرت کرده بودند.</ref><ref>انساب الاشراف، ج1، ص12؛ تاریخ بلعمی، ج3، ص7؛ البدایة و النهایه، ج2، ص156.</ref> اینگونه پرده‌داری کعبه پس از جرهمیان، به دست خزاعیان افتاد.
#با هلاکت جرهمیان به سبب بیماری یا غرق گشتن آن‌ها در سیل<ref>المنمق، ص282-283؛ تاریخ یعقوبی، ج1، ص222.</ref> این سمت نخست در اختیار وَکیع بن سلَمه منسوب به [[ایاد|قبیله ایاد]] از قبائل بنی اسماعیل<ref>المنمق، ص283-284.</ref> قرار گرفت.<ref>المنمق، ص283؛ الاعلام، ج8، ص117.</ref> وی شخصی راست پیشه و حکیم<ref>المحبر، ص136.</ref> و از قاضیان معروف [[جاهلیت|جاهلی]] به شمار می‌آمد.<ref>الاعلام، ج8، ص117.</ref>‏ پس از مرگ وی، میان دو تیره مضر و إیاد از قبائل بنی اسماعیل اختلاف افتاد و با پافشاری دو تن از مضر به نام‌های عدوان و فهم، قبیله إیاد مجبور به کوچ شدند. آن‌ها پیش از کوچ، رکن را مخفی کردند. خزاعیان از این فرصت بهره جستند و به مضریان پیشنهاد دادند در عوض تحویل رکن، منصب حجابت را در اختیار آن‌ها گذارند؛ و اینگونه منصب حجابت از میان بنی اسماعیل خارج و در اختیار خزاعه قرار گرفت.<ref>المنمق، ص284-285؛ تاریخ یعقوبی، ج1، ص238.</ref>
#با الهام از اشعار به جای مانده، پرده‌داری کعبه پس از جرهمیان نخست به عمرو بن حارث منسوب به قبیله غسان از قبائل ساکن [[شام]]<ref>الانساب، ج10، ص42.</ref> و سپس خزاعیان رسید؛<ref>المنتظم، ج2، ص322؛ الکامل، ج2، ص43.</ref> ولی ابن هشام (م.۲۱۸ق)، عمرو بن حارث را فردی غبشانی از تیره‌های خزاعه دانسته و آخرین حلقه حاجبان خزاعی را حلیل بن حبشیه می‌خواند.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص117؛ انساب الاشراف، ج1، ص55.</ref>


در زمان قصی چندین دستیار حاجب برای پاسداری از کعبه تعیین گشت.<ref>تاریخ یعقوبی، ج1، ص239.</ref> پس از قصی نوبت به فرزند وی عبدالدار و سپس پسرش عثمان و پس از او نوادگانش عبدالعُزی بن عثمان، أبی طلحه عبدالله بن عبدالعُزی و طلحة بن ابی طلحة می‌رسد.<ref>انساب الاشراف، ج1، ص59.</ref> عبدالدار برادر بزرگ‌تر عبد مناف جد اعلای پیامبر اکرم(ص) به شمار می‌رود و با وجود ضعف عقلانی<ref>المنمق، ص390؛ المحبر، ص379.</ref> و برتری عبد مناف<ref>البدایة و النهایه، ج2، ص209.</ref> این منصب به جهت همسانی با سایر برادران تفویض گشت.<ref>المنمق، ص188.</ref> وانگهی وی مورد علاقه زیاد قصی و نخست زاده او بود<ref>تاریخ الطبری، ج2، ص259؛ انساب الاشراف، ج1، ص59.</ref> و شاید این انتخاب بدان خاطر بود که حلیل، عبدالدار را وصی در رساندن کلید به مخترش<ref>المنمق، ص286.</ref> یا جانشین خود در تولی حجابت<ref>تاریخ یعقوبی، ج1، ص239.</ref> پذیرفته بود.
با تسلط خزاعه بر منصب حجابت، بت‌پرستی در مکه رواج یافت. عمرو بن لُحَی در سفری که به شام داشت با مشاهده بت‌پرستی و استشفای از بتان، برخی از آن بت‌ها را برگرفته و در اطراف کعبه قرار داد. مکیان نیز بنا بر عادت پیشین خود در تقدیس سنگ‌ها، این بار به تقدیس بتان روی آوردند.<ref>الاصنام، ص8؛ المنمق، ص288؛ قس: الاعلام، ج5، ص84.</ref> بنی‌اسماعیل در زمان نضر بن کنانه هفتمین نواده عدنان، خزاعیان را از مکه بیرون کردند؛<ref>تاریخ الطبری، ج2، ص271ـ272؛ المسالک و الممالک، ج1، ص384-388؛ معجم البلدان، ج5، ص186.</ref> ولی گویا دیری نپایید که خزاعیان بازگشته و چون بیشتر بنی‌اسماعیل در خارج از مکه ساکن بودند، نضر بن کنانه تاب مقابله در برابر آن‌ها نیاورد و سرانجام از میان دو منصب حجابت و [[سقایت]]، تنها به سقایت بسنده کرد.<ref>تاریخ بلعمی، ج3، ص7.</ref> قبیله خزاعه، به مدت سیصد سال حاجبان کعبه بودند.<ref>مروج الذهب، ج2، ص32.</ref>
====قصی بن کلاب و بنی‌عبدالدار====
دومین تلاش بنی‌اسماعیل برای گرفتن منصب حجابت از خزاعیان، به رهبری قُصَی بن کلاب انجام شد. او پانزدهمین نواده عدنان و نام اصلیش زید بود.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص117؛ المعارف، ص70.</ref> او که با دختر حلیل بن حبشیه، رئیس وقت خزاعه و کلیددار کعبه<ref>السیرة النبویه، ج1، ص117.</ref> ازدواج کرده بود،<ref>الطبقات، ج1، ص56؛ تاریخ الطبری، ج2، ص255.</ref> پس از درگذشت حلیل دعوی حجابت کرد.<ref>انساب الاشراف، ج1، ص55ـ56؛ تاریخ یعقوبی، ج1، ص239؛ تاریخ الطبری، ج2، ص256.</ref>


به هر رو این انتخاب، موجب پدید آمدن تنش میان فرزندان دو برادر می‌گردد. گرچه برخی دلیل بروز این نزاع را دو منصب رفادت و سقایتی دانسته‌اند که عبدالدار پس از مرگ قصی آن را از برادرش عبد بن قصی گرفته بود.<ref>انساب الاشراف، ج1، ص61ـ62.</ref> این اختلاف در زمانی به وقوع پیوست که عبدالمطلب تنها نخست زاده‌اش حارث را داشت.<ref>تاریخ یعقوبی، ج1، ص247-248.</ref> در یک سر بنی عبد مناف (هاشم، مطلب و نوفل) و متحدان آنان از بنی اسد و بنی زهره و بنی تیم و بنی حارث، و در طرف دیگر بنی عبدالدار و متحدانشان بنی مخزوم، بنی سَهم، بنی جُمَح، و بنی عَدِی قرار گرفتند.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص130-131؛ الطبقات، ج1، ص64، 209؛ قس: تاریخ یعقوبی، ج1، ص248.</ref> پیش از جنگ، هر دو جناح با آدابی خاص پیمانی سخت بر حمایت از یکدیگر بستند.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص132؛ الطبقات، ج1، ص63؛ المحبر، ص166.</ref> کاربست اصطلاحات أحلاف، و لعَقَة الدم درباره بنی عبدالدار مربوط به این مراسم است. خوشبختانه کار به جنگ نیانجامید و با مصالحه میان مناصب و تقسیم آنها فیصله یافت و حجابت هم‌چنان در میان خاندان عبدالدار باقی ماند.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص132؛ الطبقات، ج1، ص63؛ المحبر، ص166.</ref>
در زمان قصی چندین دستیار حاجب برای پاسداری از کعبه تعیین شد.<ref>تاریخ یعقوبی، ج1، ص239.</ref> پس از قصی، نوبت به فرزند وی «عبدالدار» و سپس پسرش «عثمان» و پس از او نوادگانش «عبدالعُزی بن عثمان»، «أبی طلحه عبدالله بن عبدالعُزی» و «طلحة بن ابی طلحة» می‌رسد.<ref>انساب الاشراف، ج1، ص59.</ref> عبدالدار برادر بزرگ‌تر عبد مناف جد اعلای [[حضرت محمد(ص)]] به شمار می‌رود و با وجود ضعف عقلانی<ref>المنمق، ص390؛ المحبر، ص379.</ref> و برتری عبد مناف<ref>البدایة و النهایه، ج2، ص209.</ref> این منصب به او داده شد.<ref>المنمق، ص188.</ref> برخی سبب آن را، علاقه زیاد قصی به او و نخست‌زاده بودنِ وی دانسته‌اند.<ref>تاریخ الطبری، ج2، ص259؛ انساب الاشراف، ج1، ص59.</ref>
==حجابت در دوره اسلامی==


بعد از فتح مکه پیامبر اکرم(ص) پس از دریافت کلید از عثمان بن طلحه<ref>المغازی، ج2، ص833؛ السیرة النبویه، ج2، ص411؛ الطبقات، ج2، ص104.</ref> و پاکیزه نمودن کعبه، به وی و به نقلی به شیبة بن عثمان یا هر دوی آن‌ها یا نخست به عثمان بن طلحه و سپس شیبه بازگرداند.<ref>المغازی، ج2، ص837-838؛ الاستیعاب، ج2، ص712؛ البدء و التاریخ، ج4، ص110.</ref> به عقیده برخی عثمان بن طلحه از این منصب به نفع شیبه صرف نظر نمود.<ref>التحریر و التنویر، ج4، ص161.</ref> زیرا بی‌شک شیبه در زمان خلافت عمر حاجب کعبه به شمار می‌آمد.<ref>تاریخ الاسلام، ج4، ص82.</ref>
به هر رو این انتخاب، موجب پدید آمدن تنش میان فرزندان دو برادر شد.<ref group="یادداشت">گرچه برخی دلیل بروز این نزاع را دو منصب رفادت و سقایتی دانسته‌اند که عبدالدار پس از مرگ قصی آن را از برادرش عبد بن قصی گرفته بود.</ref><ref>انساب الاشراف، ج1، ص61ـ62.</ref> این اختلاف در زمانی روی داد که عبدالمطلب تنها نخست‌زاده‌اش حارث را داشت.<ref>تاریخ یعقوبی، ج1، ص247-248.</ref> در یک طرف نزاع، بنی عبد مناف<ref group="یادداشت">هاشم، مطلب و نوفل.</ref> و متحدان آنها از بنی‌اسد و [[بنی‌زهره]] و [[بنی‌تیم]] و بنی‌حارث، و در طرف دیگر، [[بنی‌عبدالدار]] و متحدانشان [[بنی‌مخزوم]]، [[بنی سهم|بنی‌سَهم]]، [[بنی‌جمح|بنی‌جُمَح]]، و بنی‌عَدِی قرار گرفتند.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص130-131؛ الطبقات، ج1، ص64، 209؛ قس: تاریخ یعقوبی، ج1، ص248.</ref> پیش از جنگ، هر دو جناح با آدابی ویژه پیمانی سخت بر حمایت از یکدیگر بستند.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص132؛ الطبقات، ج1، ص63؛ المحبر، ص166.</ref><ref group="یادداشت">کاربست اصطلاحات أحلاف، و لعَقَة الدم درباره بنی عبدالدار مربوط به این مراسم است.</ref> کار به جنگ نیانجامید و با مصالحه میان منصب‌ها و تقسیم آنها تمام شد و حجابت هم‌چنان در میان خاندان عبدالدار باقی ماند.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص132؛ الطبقات، ج1، ص63؛ المحبر، ص166.</ref>


پیامبر اکرم(ص) با تفویض این منصب به وی بر همیشگی بودن این حق برای بنی أبی طلحه<ref>المغازی، ج2، ص838؛ الطبقات، ج2، ص104؛ الاستیعاب، ج2، ص713.</ref> و به نقلی بنی طلحه<ref>المعجم الاوسط، ج1، ص155ـ156؛ المعجم الکبیر، ج11، ص98.</ref> تأکید ورزیده، فرمود: جز ظالم آن را بازنستاند<ref>المغازی، ج2، ص837-838؛ السیرة النبویه، ج2، ص412؛ المعجم الاوسط، ج1، ص155ـ156.</ref> و به حاجب توصیه فرمود از نذورات کعبه سوء استفاده ننماید<ref>المغازی، ج2، ص837-838؛ السیرة النبویه، ج2، ص104، 412.</ref> و مسؤولیت خطیر امانت الهی بودن کعبه را به وی گوشزد نمود.<ref>تاریخ الاسلام، ج4، ص82.</ref>
===حجابت کعبه پس از ظهور اسلام===
این منصب در دوره اسلامی ارزشی مضاعف یافت.<ref>المحبر، ص241.</ref> پس از فتح [[مکه]]، حضرت محمد(ص) کلید کعبه را از عثمان بن طلحه گرفت<ref>المغازی، ج2، ص833؛ السیرة النبویه، ج2، ص411؛ الطبقات، ج2، ص104.</ref> و پس از پاکیزه کردن کعبه، به خود او و به نقلی به شیبة بن عثمان یا به هر دوی آن‌ها یا نخست به عثمان بن طلحه و سپس به شیبه بازگرداند.<ref>المغازی، ج2، ص837-838؛ الاستیعاب، ج2، ص712؛ البدء و التاریخ، ج4، ص110.</ref><ref group="یادداشت">به باور برخی، عثمان بن طلحه از این منصب به نفع شیبه صرف نظر کرد.</ref><ref>التحریر و التنویر، ج4، ص161.</ref> حضرت محمد(ص) همراه با دادن این منصب به وی، بر همیشگی بودن این حق برای بنی أبی طلحه<ref>المغازی، ج2، ص838؛ الطبقات، ج2، ص104؛ الاستیعاب، ج2، ص713.</ref> و به نقلی بنی طلحه<ref>المعجم الاوسط، ج1، ص155ـ156؛ المعجم الکبیر، ج11، ص98.</ref> تأکید کرد<ref group="یادداشت">با این بیان: «جز ظالم آن را بازنستاند.»</ref><ref>المغازی، ج2، ص837-838؛ السیرة النبویه، ج2، ص412؛ المعجم الاوسط، ج1، ص155ـ156.</ref> و به حاجب سفارش کرد از نذورات کعبه سوء استفاده نکند.<ref>المغازی، ج2، ص837-838؛ السیرة النبویه، ج2، ص104، 412.</ref> درباره دادن کلید به شیبه<ref>تاریخ الاسلام، ج2، ص551.</ref> و عثمان تردید شده است؛ سبب این تردید، اسلام نداشتن شیبه<ref>المغازی، ج3، ص909؛ السیرة النبویه، ج2، ص444؛ انساب الاشراف، ج1، ص464-465.</ref> و عثمان<ref>الاستیعاب، ج3، ص1034؛ البدایة و النهایه، ج3، ص17.</ref> در آن موقع است.<ref group="یادداشت">البته اسلام نداشتن عثمان در آن موقع، با مخالفت ابن حجر (م.۸۵۲ق) مواجه شده است.</ref><ref>الاصابه، ج4، ص373.</ref>


شیبه تا آن روز اسلام نیاورده بود<ref>المغازی، ج3، ص909؛ السیرة النبویه، ج2، ص444؛ انساب الاشراف، ج1، ص464-465.</ref> و همین امر باعث تردید برخی در صحت تفویض حجابت به وی شده است.<ref>تاریخ الاسلام، ج2، ص551.</ref> اسلام عثمان نیز مربوط به صلح حدیبیه<ref>الاستیعاب، ج3، ص1034؛ البدایة و النهایه، ج3، ص17.</ref> و به باور برخی پس از دریافت کلید از پیامبر اسلام(ص) بود. دیدگاه اخیر با مخالفت ابن حجر (- ۸۵۲ق) مواجه شده است.<ref>الاصابه، ج4، ص373.</ref>
در جریان برگرداندن کلید کعبه به [[بنی‌عبدالدار]]، برخی به تمایل [[بنی‌هاشم]] برای به دست آوردن این منصب و مخالفت حضرت محمد(ص) اشاره کرده‌اند.<ref>السیرة النبویه، ج2، ص412؛ عیون الاثر، ج2، ص227؛ البدایة و النهایه، ج4، ص301.</ref> بر پایه نقلی، حضرت محمد(ص) در پاسخ عباس عموی خویش به ترجیح منصب [[سقایت]] بر حجابت اشاره کرد.<ref>الطبقات، ج4، ص18.</ref> برخی نیز، به دادن منصب حجابت به عباس و بازستانده شدن آن از وی اشاره کرده‌اند.<ref>انساب الاشراف، ج9، ص403.</ref>


در جریان استرداد کلید کعبه به بنی عبدالدار، برخی به تمایل بنی‌هاشم برای به دست آوردن این منصب و مخالفت پیامبر اکرم(ص) اشاره نموده‌اند که فرمود: امروز روز نیکی و وفا است<ref>السیرة النبویه، ج2، ص412؛ عیون الاثر، ج2، ص227؛ البدایة و النهایه، ج4، ص301.</ref>و در نقل دیگر در پاسخ عباس عموی خویش به ترجیح منصب سقایت بر حجابت اشارت نمود.<ref>الطبقات، ج4، ص18.</ref> برخی نیز به اعطای این منصب به عباس و بازستانده شدن آن از وی اشارت نموده‌اند.<ref>انساب الاشراف، ج9، ص403.</ref>
با تصریح حضرت محمد(ص) بر جاودانی ماندن حجابت در میان بنی طلحه، این منصب همچنان در بین خاندان بنی شیبه که منسوب به شیبة بن عثمان هستند<ref>تاریخ الاسلام، ج4، ص238.</ref> به جای مانده است.<ref>الاعلام، ج3، ص181.</ref> نام برخی از این کلیدداران چنین است:


با تصریح پیامبر بر جاودانی ماندن حجابت در میان بنی طلحه این منصب همچنان در بین خاندان بنی شیبه که منسوب به شیبة بن عثمان هستند<ref>تاریخ الاسلام، ج4، ص238.</ref> به جای مانده است.<ref>الاعلام، ج3، ص181.</ref> تاریخ نام برخی از این کلیدداران که معروف به«حجبی» بودند را بازگو نموده است. افرادی چون مسلم بن شیبه که پس از وفات پدر در سال ۵۹ق.<ref>شذرات الذهب، ج1، ص268.</ref> عهده‌دار این منصب گشت و از صحابه به شمار آمده،<ref>الاصابه، ج6، ص85.</ref> ابوالمحاسن محمد بن علی الشیبی (-۸۳۷ق) فقیه شافعی و قاضی مکه و صاحب کتاب تمثال الأمثال،<ref>الاعلام، ج6، ص287.</ref> و نیز محمد بن زین العابدین بن محمد (-۱۲۵۳ق) صاحب کتاب مناسک الحج و سادن امروزین کعبه نیز عبدالعزیز الشیبی از خاندان بنی شیبه می‌باشد.<ref>الاعلام، ج6، ص133.</ref>
*مسلم بن شیبه که پس از وفات پدر در سال ۵۹ق.<ref>شذرات الذهب، ج1، ص268.</ref> عهده‌دار این منصب گشت و از صحابه به شمار آمده است؛<ref>الاصابه، ج6، ص85.</ref>
*ابوالمحاسن محمد بن علی الشیبی (م.۸۳۷ق) فقیه شافعی و قاضی مکه و صاحب کتاب تمثال الأمثال؛<ref>الاعلام، ج6، ص287.</ref>
*محمد بن زین العابدین بن محمد (م.۱۲۵۳ق) صاحب کتاب مناسک الحج؛<ref>الاعلام، ج6، ص133.</ref>
*عبدالعزیز الشیبی (م.۱۴۳۱ق/۲۰۱۰م)؛<ref>[https://www.alyaum.com/articles/793418 الشیخ عبد العزیز الشیبی]، الیوم؛ گرفته شده در ۲۵ اسفند ۱۳۹۸ش.</ref>
*عبدالقادر الشیبی (م.۱۴۳۵ق/۲۰۱۴م)؛<ref>[https://www.albayan.ae/five-senses/east-and-west/2014-10-24-1.2228378 رحیل سادن الکعبة عبد القادر الشیبی]، البیان؛ گرفته شده در ۲۵ اسفند ۱۳۹۸ش.</ref>
*صالح زین العابدین الشیبی، تا امروزه.<ref name=":5">[https://www.almowaten.net/2014/10/%D9%85%D9%83%D8%A9-%D8%AA%D9%88%D8%AF%D8%B9-%D8%A7%D9%84%D8%B4%D9%8A%D8%A8%D9%8A-%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%85%D8%B1%D8%B4%D8%AD-%D9%84%D8%AA%D8%B3%D9%84%D9%85-%D9%85%D9%81%D8%AA%D8%A7%D8%AD-%D8%A7%D9%84/ مکة تودع الشیبی والمرشح لتسلم مفتاح الکعبة صالح زین العابدین]، المواطن؛ [https://www.almowaten.net/2019/08/%D9%86%D9%8A%D8%A7%D8%A8%D8%A9-%D8%B9%D9%86-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%84%D9%83-%D8%A7%D9%84%D9%81%D9%8A%D8%B5%D9%84-%D9%8A%D8%B3%D9%84%D9%85-%D9%83%D8%B3%D9%88%D8%A9-%D8%A7%D9%84%D9%83%D8%B9%D8%A8%D8%A9/ نیابة عن الملک.. الفیصل یسلم کسوة الکعبة لکبیر السدنة]، المواطن؛ گرفته شده در ۲۵ اسفند ۱۳۹۸ش.</ref>


حاجب کعبه بر باز و بسته نمودن درب کعبه و اجازه دخول به کعبه ولایت دارد. وی گاه از ورود خواص حکومت نیز جلوگیری می‌نمود. در داستان اعتراض عایشه به پیامبر اکرم(ص) مبنی بر ممانعت شیبه از ورود وی به داخل کعبه، پس از توضیح قانع کننده شیبه، پیامبر به همسرش پیشنهاد می‌دهد که به داخل حجر درآید که حجر نیز از کعبه است.<ref>مسند الامام احمد بن حنبل، ج6، ص67.</ref>
===امروزه===
«پرده‌داری» در کاربرد دیگر خود، که تنها به منصب ساخت و تعویض [[پرده کعبه]] اختصاص دارد، امروزه با اشراف پادشاه [[عربستان]] انجام می‌شود<ref name=":0" /> و سادن، مسؤولیت تعویض و شستشوی [[پرده کعبه]] و تعطیر آن را عهده‌دار است.<ref name=":4">نک: الجامع اللطیف، ص107؛ تحصیل المرام، ج1، ص255.</ref> امروزه بزرگِ منصب سدانت، صالح زین العابدین الشیبی است.<ref name=":5" />
===کتاب‌شناسی===
فارغ از اطلاعات موجود در کتاب‌های مفصل تاریخی، تک نگاره‌هایی در زمینه حجابت کعبه وجود دارد؛ برای نمونه، رساله «الحجابة» نوشته جاحظ (م.۲۵۵ یا ۲۵۶ق) در باب آداب حجابت نگاشته شده است.<ref name=":1" />


برخی از امور کعبه نیز بر عهده وی است. به عنوان مثال شیبة بن عثمان پرده‌های کعبه را که میراث جاهلیت به حساب می‌آمد برگرفت.<ref>المفصل، ج12، ص20.</ref> و پول آن را صدقه داد.<ref>مجموعة الحدیث، ج4، ص66.</ref> البته برگرفتن پرده از کعبه در زمان مهدی عباسی منوط به اجازه خلیفه بوده است.<ref>تاریخ الطبری، ج8، ص133؛ تاریخ الاسلام، ج9، ص371.</ref> سادن، امروزه نیز مسؤولیت تعویض و شستشوی پرده کعبه و تعطیر آن را عهده‌دار است.<ref>نک: الجامع اللطیف، ص107؛ تحصیل المرام، ج1، ص255.</ref>
تفاخرها، نزاع‌ها، و گاه جنگ‌هایی که بر سر تصاحب حجابت صورت می‌گرفت، از خود میراث ادبی هنگفتی بر جا گذاشته است. تاریخ‌نویسان با تفصیل زیاد جزئیات این حوادث را نوشته‌اند.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص128؛ المنمق، ص284، 290؛ انساب الاشراف، ج1، ص56.</ref>


حاجبان گاه به سلیقه خود در معماری کعبه دست می‌بردند و به آراستگی ظاهری کعبه می‌پرداختند. به عنوان نمونه در سال ۴۳۰ق. حاجبان کعبه با الهام از بازسازی عبدالله بن زبیر بر اساس روایت عایشه، حجرالاسود را داخل دیوار کعبه جای دادند و پوششی از نقره بر گرد آن ساختند.<ref>تاریخ الاسلام، ج25، ص47.</ref>
==حجابتِ دربار بزرگان==
حجابت، یکی از منصب‌های با اهمیتِ دربار پادشاهان و اشراف نیز بوده است.<ref>تاریخ خلیفه، ص141؛ المحبر، ص259؛ صبح الاعشی، ج5، ص296.</ref> نمونه‌هایی از استفاده از حاجب به معنای کارگزار دربار اشراف و بزرگان در دوره نخست ظهور [[اسلام]] در [[مدینه]] و سپس پایتخت‌های دیگر خلافت اسلامی<ref>صبح الاعشی، ج5، ص423.</ref> و در زمان خلفای پس از [[حضرت محمد(ص)]]<ref>الطبقات، ج3، ص237؛ تاریخ الطبری، ج4، ص187، 189؛ الاصابه، ج6، ص546.</ref> توسط بردگان<ref>المحبر، ص258ـ259؛ صبح الاعشی، ج5، ص422-423.</ref> به چشم می‌خورد.


===دوره خلفا===
حاجب در دوره [[ابوبکر بن ابی‌قحافه|ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب|عمر]] به عنوان خدمت‌گزار،<ref>الطبقات، ج3، ص237؛ تاریخ الطبری، ج4، ص187، 189؛ الاصابه، ج6، ص546.</ref> دربان و هوادار<ref>الطبقات، ج3، ص218؛ المعرفة و التاریخ، ج2، ص474؛ انساب الاشراف، ج10، ص340.</ref> و گاه خبررسان<ref>صبح الاعشی، ج5، ص422.</ref> ایفای نقش می‌کرد. گاهی نیز از نفوذ اجتماعی خود به نفع مصالح شخصی سوء استفاده می‌کرد.<ref>انساب الاشراف، ج6، ص139.</ref>
حاجب، در دوره [[عثمان بن عفان|عثمان]] با ارتقای رتبه، گاه به عنوان فرستاده ویژه خلیفه خدمت می‌کرد و برای پی‌گیری شکایت‌های مردم از والیان، به آن محل اعزام می‌شد.<ref>انساب الاشراف، ج6، ص171.</ref> حاجب از راه نامه‌نگاری، خلیفه را در جریان اوضاع حکمرانان قرار می‌داد.<ref>انساب الاشراف، ج13، ص15.</ref> گاهی خمس را برای وی ارسال می‌کرد<ref>البدایه و النهایه، ج6، ص350.</ref> و مهر مخصوص خلیفه را نیز در اختیار داشت.<ref>انساب الاشراف، ج6، ص181.</ref>
حجابت در دوره [[امام علی(ع)]] در نقش دربان،<ref>نک: مقاتل الطالبیین، ص20؛ البدایة و النهایه، ج9، ص132.</ref> خدمتگزار<ref>الغارات، ج1، ص106؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص211؛ تاریخ الاسلام، ج3، ص643.</ref> و صاحب نفوذ در بیت المال<ref>الغارات، ج1، ص55ـ57.</ref> بر عهده قنبر بود.<ref>تاریخ دمشق، ج49، ص291؛ صبح الاعشی، ج5، ص423.</ref>
در دوره کوتاه خلافت [[امام حسن(ع)]] نیز حجابت را بر عهده سالم یا قنبر دانسته‌اند<ref>التنبیه و الاشراف، ص261.</ref> و برخی وجود چنین منصبی را در آن زمان انکار کرده‌اند.<ref>صبح الأعشی، ج3، ص296.</ref>
برخی از اشراف یا بزرگان قوم نیز برای خود حاجبانی داشتند؛ برای نمونه، «ذکوان» را به عنوان حاجب [[عایشه]] معرفی کرده‌اند.<ref>الطبقات، ج8، ص60؛ البدایة و النهایه، ج8، ص93.</ref>
===دوره اومیان===
با آغاز حکومت [[بنی‌امیه|امویان]] و تبدیل دارالخلافه به دارالسلطنه، منصب حجابت گسترش یافته و از تشکیلات بزرگی برخوردار شد.<ref>انساب الاشراف، ج9، ص116؛ تاریخ ابن خلدون، ج1، ص358-360 و برای آگاهی بیشتر نک: EI (The Encyclopaedia of Islam), hadjib.</ref> برای نخستین بار در زمان حکمرانی عبدالملک بن مروان (۲۶-۸۶ق)، به پرده‌داری پادشاهان نیز «حجابت» گفته شد.<ref>صبح الاعشی، ج4، ص20.</ref>
===دوره عباسیان===
در دوره [[بنی‌عباس|عباسیان]] روحیه اشرافیت و کناره‌گیری از رعیت به تدریج موجب شد حاجب از یک دربان، به واسطه‌ای میان دولت و ملت ارتقا یابد.<ref>تاریخ ابن خلدون، ج1، ص358-360.</ref> در دوره موفق عباسی (م.۲۷۸ق) لقب «حاجب الحجاب» پدیدار شد<ref>نک: شذرات‌الذهب، ج4، ص190؛ الاعلام، ج3، ص341.</ref> که نشان از تشکیلات بزرگ حجابت دارد و برای مقتدر عباسی (م.۳۲۰ق) هفتصد حاجب ذکر کرده‌اند.<ref>البدایة و النهایه، ج10، ص100؛ صبح الاعشی، ج4، ص20.</ref>
==پانویس==
==پانویس==
{{پانویس}}
{{پانویس}}
خط ۶۶: خط ۱۱۶:
{{منابع}}
{{منابع}}
{{دانشنامه
{{دانشنامه
  | آدرس =  
  | آدرس = http://hzrc.ac.ir/post/22190/حجابت
  | عنوان = حجابت
  | عنوان = حجابت
  | نویسنده =  
  | نویسنده = گروه مطالعات اجتماعی
}}
}}
* آثار اسلامي مکه و مدينه، رسول جعفريان، تهران، انتشارات مشعر، 1386ش.
*'''آثار اسلامی مکه و مدینه'''، رسول جعفریان، تهران، انتشارات مشعر، ۱۳۸۶ش.
* احکام القرآن، احمد بن علي الجصاص ( -370ق.)، به کوشش عبدالسلام، بيروت، دارالکتب العلميه، 1415ق.
*'''احکام القرآن'''، احمد بن علی الجصاص ( -۳۷۰ق.)، به کوشش عبدالسلام، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
* اخبار مکه و ما جاء فيها من الآثار، محمد بن عبدالله الازرقي( -248ق.)، به کوشش رشدي الصالح ملحس، مکه، دارالثقافه، 1415ق.
*'''اخبار مکه و ما جاء فیها من الآثار'''، محمد بن عبدالله الازرقی( -۲۴۸ق.)، به کوشش رشدی الصالح ملحس، مکه، دارالثقافه، ۱۴۱۵ق.
* الاستيعاب في معرفه الاصحاب، يوسف بن عبدالله ابن عبدالبر (368-463ق.)، به کوشش علي محمد البجاوي، بيروت، دارالجيل، 1429ق.  
*'''الاستیعاب فی معرفه الاصحاب'''، یوسف بن عبدالله ابن عبدالبر (۳۶۸-۴۶۳ق.)، به کوشش علی محمد البجاوی، بیروت، دارالجیل، ۱۴۲۹ق.
* الاصابه في تمييز الصحابه، ابن حجر العسقلاني (773-852ق.)، به کوشش علي محمد معوض و عادل احمد عبدالموجود، بيروت، دارالکتب العلميه، 1415ق.
*'''الاصابه فی تمییز الصحابه'''، ابن حجر العسقلانی (۷۷۳-۸۵۲ق.)، به کوشش علی محمد معوض و عادل احمد عبدالموجود، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
* الاصنام، تنکيس الاصنام (تاريخ پرستش تازيان پيش از پديده اسلام). هشام بن محمد الکلبي ( -204ق.)، تحقيق احمد زکي پاشا، ترجمه محمد رضا جلالي نائيني، تهران، تابان، 1348ش.
*'''الاصنام'''، تنکیس الاصنام (تاریخ پرستش تازیان پیش از پدیده اسلام). هشام بن محمد الکلبی ( -۲۰۴ق.)، تحقیق احمد زکی پاشا، ترجمه محمد رضا جلالی نائینی، تهران، تابان، ۱۳۴۸ش.
* الاعلام، خير الدين بن محمود الزرکلي ( -1396ق.)، بيروت، دارالعلم للملايين، 1989م.
*'''الاعلام'''، خیر الدین بن محمود الزرکلی ( -۱۳۹۶ق.)، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۹۸۹م.
* امتاع الاسماع بما للنبي من الاحوال و الاموال و الحفدة و المتاع، احمد بن علي المقريزي ( -845ق.) به کوشش محمد عبدالحميد النميسي، بيروت، دارالکتب العلميه، 1420ق.
*'''الانباء فی تاریخ الخلفاء'''، محمد بن علی ابن العمرانی (۵۸۰ ش)، به کوشش قاسم السامرائی، القاهره، الآفاق العربیه، ۱۴۱۹ق.
* الانباء في تاريخ الخلفاء، محمد بن علي ابن العمراني (580 ش)، به کوشش قاسم السامرائي، القاهره، الآفاق العربيه، 1419ق.
*'''انساب الاشراف'''، احمد بن یحیی البلاذری ( -۲۷۹ق.)، تحقیق سهیل صادق زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۷ق.
* انساب الاشراف، احمد بن يحيي البلاذري ( -279ق.)، تحقيق سهيل صادق زکار و رياض زرکلي، بيروت، دارالفکر، ‌1417‌ق.
*'''الانساب'''، عبدالکریم السمعانی ( -۵۶۲ق.)، به کوشش عبدالرحمن، حیدرآباد، دائره المعارف العثمانیه، ۱۳۸۲ق.
* الانساب، عبدالکريم السمعاني ( -562ق.)، به کوشش عبدالرحمن، حيدرآباد، دائره المعارف العثمانيه، 1382ق.
*'''البدء والتاریخ'''، المطهر المقدسی ( -۳۵۵ق.)، تحقیق سمیر شمس، بیروت، دار صادر، ۱۹۰۳م.
* البدء والتاريخ، المطهر المقدسي ( -355ق.)، تحقيق سمير شمس، بيروت، دار صادر، 1903م.
*'''البدایه و النهایه فی التاریخ'''، اسماعیل بن عمر بن کثیر (۷۰۰-۷۷۴ق.)، بیروت، مکتبه المعارف، ۱۴۱۱ق.
* البدايه و النهايه في التاريخ، اسماعيل بن عمر بن کثير (700-774ق.)، بيروت، مکتبه المعارف، 1411ق.
*'''البلدان'''، ابن الفقیه احمد بن محمد بن اسحاق ( -۳۶۵ق.)، به کوشش یوسف الهادی، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۱۶ق.
* البلدان، ابن الفقيه احمد بن محمد بن اسحاق ( -365ق.)، به کوشش يوسف الهادي، بيروت، عالم الکتب، 1416ق.
*'''تاریخ ابن خلدون''' (ال‍ع‍ب‍ر و دی‍وان ال‍م‍ب‍ت‍داء و ال‍خ‍ب‍ر ف‍ی ای‍ام ال‍ع‍رب و ال‍ع‍ج‍م و ال‍ب‍رب‍ر و م‍ن ع‍اص‍ره‍م م‍ن ذوی ال‍س‍ل‍طان الاک‍ب‍ر)، عبدالرحمن بن محمد عبدالرحمن بن محمد ابن خلدون ( -۸۰۸ق.)، به کوشش خلیل شحاده و سهیل صادق زکار، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۸ق.
* تاريخ ابن خلدون (ال‍ع‍ب‍ر و دي‍وان‌ ال‍م‍ب‍ت‍داء و ال‍خ‍ب‍ر ف‍ي‌ اي‍ام‌ ال‍ع‍رب‌ و ال‍ع‍ج‍م‌ و ال‍ب‍رب‍ر و م‍ن‌ ع‍اص‍ره‍م‌ م‍ن‌ ذوي‌ ال‍س‍ل‍طان‌ الاک‍ب‍ر)، عبدالرحمن بن محمد عبدالرحمن بن محمد ابن خلدون ( -808ق.)، به کوشش خليل شحاده و سهيل صادق زکار، بيروت، دارالفکر، 1408ق.
*'''تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر'''، شمس‌الدین محمد بن احمد الذهبی ( -۷۴۸ق.)، به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۱۰ق.
* تاريخ الاسلام و وفيات المشاهير، شمس‌الدين محمد بن احمد الذهبي ( -748ق.)، به کوشش عمر عبدالسلام، بيروت، دارالکتاب العربي، 1410ق.
*'''تاریخ بلعمی (تاریخنامه طبری)'''، محمد بن جریر الطبری، ترجمه محمد بن محمد بلعمی ( -۳۲۵ق.)، به کوشش محمد روشن، سروش، ۱۳۷۸ش. و البرز، ۱۳۷۳ش.
* تاريخ بلعمي (تاريخنامه طبري)، محمد بن جرير الطبري،‌ ترجمه محمد بن محمد بلعمي ( -325ق.)، به کوشش محمد روشن، سروش، 1378ش. و البرز، 1373ش.
*'''تاریخ خلیفه بن خیاط'''، خلیفه بن خیاط( -۲۴۰ق.)، به تحقیق مصطفی نجیب فواز و حکمت کشلی فواز، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
* تاريخ خليفه بن خياط، خليفه بن خياط( -240ق.)، به تحقيق مصطفي نجيب فواز و حکمت کشلي فواز، بيروت، دارالکتب العلميه، 1415ق.
*'''تاریخ الطبری (تاریخ الامم و الملوک)'''، محمد بن جریر الطبری (۲۲۴-۳۱۰ق.)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
* تاريخ الطبري (تاريخ الامم و الملوک)، محمد بن جرير الطبري (224-310ق.)، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، بيروت، دار احياء التراث العربي.
*'''تاریخ مدینه دمشق'''، علی بن الحسن ابن عساکر ( -۵۷۱ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ق.
* تاريخ مدينه دمشق، علي بن الحسن ابن عساکر ( -571ق.)، به کوشش علي شيري، بيروت، دارالفکر، 1415ق.
*'''تاریخ الیعقوبی'''، احمد بن ابی یعقوب الیعقوبی ( -۲۹۲ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق.
* تاريخ اليعقوبي، احمد بن ابي يعقوب اليعقوبي ( -292ق.)، بيروت، دار صادر، 1415ق.
*'''التحریر والتنویر'''، محمد بن الطاهر بن عاشور ( -۱۳۹۳ق.)، بیروت، موسسه التاریخ، ۱۴۲۱ق.
* التحرير والتنوير، محمد بن الطاهر بن عاشور ( -1393ق.)، بيروت، موسسه التاريخ، 1421ق.
*'''تحصیل المرام ف‍ی اخ‍ب‍ار ال‍ب‍ی‍ت ال‍ح‍رام و ال‍م‍ش‍اع‍ر ال‍ع‍ظام و م‍ک‍ه و ال‍ح‍رم و ولات‍ه‍ا ال‍ف‍خ‍ام'''، محمد بن احمد الصباغ ( -۱۳۲۱ق.)، به کوشش عبدالملک بن عبدالله بن دهیش، مکه، مکتبه الاسدی، ۱۴۲۴ق.
* تحصيل المرام ف‍ي‌ اخ‍ب‍ار ال‍ب‍ي‍ت‌ ال‍ح‍رام‌ و ال‍م‍ش‍اع‍ر ال‍ع‍ظام‌ و م‍ک‍ه‌ و ال‍ح‍رم‌ و ولات‍ه‍ا ال‍ف‍خ‍ام‌، محمد بن احمد الصباغ ( -1321ق.)، به کوشش عبدالملک بن عبدالله بن ‌دهيش، مکه، مکتبه الاسدي، 1424ق.
*'''ترجمه قرآن (انصاریان)'''، حسین انصاریان، اسوه، قم، ۱۳۸۳ش.
* تفسير ابن ابي حاتم (تفسير القرآن العظيم)، عبدالرحمن بن محمد ابن ابي حاتم ( -327ق.)، به کوشش اسعد محمد، بيروت، المکتبه العصريه، 1419ق.
*'''تفسیر ابن ابی حاتم (تفسیر القرآن العظیم)'''، عبدالرحمن بن محمد ابن ابی حاتم ( -۳۲۷ق.)، به کوشش اسعد محمد، بیروت، المکتبه العصریه، ۱۴۱۹ق.
* تفسير العياشي، محمد بن مسعود العياشي ( -320ق.)، تحقيق سيد هاشم رسولي محلاتي، تهران، مکتبه العلميه الاسلاميه، 1380ق.
*'''تفسیر العیاشی'''، محمد بن مسعود العیاشی ( -۳۲۰ق.)، تحقیق سید هاشم رسولی محلاتی، تهران، مکتبه العلمیه الاسلامیه، ۱۳۸۰ق.
* تفسير القمي، علي بن ابراهيم قمي ( -307ق.)، به کوشش سيد طيب موسوي جزائري، قم، انتشارات دارالکتاب، 1404ق.
*'''تفسیر القمی'''، علی بن ابراهیم قمی ( -۳۰۷ق.)، به کوشش سید طیب موسوی جزائری، قم، انتشارات دارالکتاب، ۱۴۰۴ق.
* تفسير مقاتل بن سليمان، ( -150ق.)، به کوشش عبدالله محمود شحاته، بيروت، التاريخ العربي، 1423ق.
*'''تفسیر مقاتل بن سلیمان'''، ( -۱۵۰ق.)، به کوشش عبدالله محمود شحاته، بیروت، التاریخ العربی، ۱۴۲۳ق.
* التنبيه و الاشراف، علي بن الحسين المسعودي ( -346ق.)، بيروت، دارالصعب، بي‏تا.
*'''التنبیه و الاشراف'''، علی بن الحسین المسعودی ( -۳۴۶ق.)، بیروت، دارالصعب، بی‌تا.
* تهذيب اللغه، الازهري ( -370ق.)، به کوشش محمد عوض، بيروت، دار احياء التراث العربي، 2000م.
*'''تهذیب اللغه'''، الازهری ( -۳۷۰ق.)، به کوشش محمد عوض، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۲۰۰۰م.
* جامع البيان عن تاويل اي القرآن (تفسير الطبري)، محمد بن جرير الطبري (224-310ق.)، بيروت، دارالمعرفه، 1412ق.
*'''جامع البیان عن تاویل ای القرآن (تفسیر الطبری)'''، محمد بن جریر الطبری (۲۲۴-۳۱۰ق.)، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۱۲ق.
* الجامع اللطيف في فضل مکه و اهلها و بناء البيت الشريف، محمد ابن ظهيره ( -986ق.)، به کوشش علي عمر، قاهره، مکتبة الثقافة الدينيه، 1423ق.
*'''الجامع اللطیف فی فضل مکه و اهلها و بناء البیت الشریف'''، محمد ابن ظهیره ( -۹۸۶ق.)، به کوشش علی عمر، قاهره، مکتبة الثقافة الدینیه، ۱۴۲۳ق.
* سنن ابن ماجه، محمد بن زيد الربعي ابن ماجه ( -275ق.)، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقي، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1395ق.
*'''سنن ابن ماجه'''، محمد بن زید الربعی ابن ماجه ( -۲۷۵ق.)، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۹۵ق.
* السيرة النبويه و آثار المحمديه، زيني دحلان ( -1304ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي.
*'''السیرة النبویه و آثار المحمدیه'''، زینی دحلان ( -۱۳۰۴ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
* شَذَراتُ الذَهَب في اخبار من ذَهَب، عبدالحي بن عماد ( -1089ق.)، به کوشش عبدالقادر الارنووط، بيروت، دار ابن کثير، 1406ق.
*'''شَذَراتُ الذَهَب فی اخبار من ذَهَب'''، عبدالحی بن عماد ( -۱۰۸۹ق.)، به کوشش عبدالقادر الارنووط، بیروت، دار ابن کثیر، ۱۴۰۶ق.
* صبح الاعشي في صناعة الانشاء، احمد بن علي قلقشندي ( -821ق.)، به کوشش سهيل صادق زکار، دمشق، وزاره الثقافه، 1981م.
*'''صبح الاعشی فی صناعة الانشاء'''، احمد بن علی قلقشندی ( -۸۲۱ق.)، به کوشش سهیل صادق زکار، دمشق، وزاره الثقافه، ۱۹۸۱م.
* الصحاح (تاج اللغه وصحاح العربيهاسماعيل بن حماد الجوهري ( -393ق.)، به کوشش احمد عبدالغفور العطار، بيروت، دارالعلم للملايين، 1407ق.
*'''الصحاح (تاج اللغه وصحاح العربیه)'''، اسماعیل بن حماد الجوهری ( -۳۹۳ق.)، به کوشش احمد عبدالغفور العطار، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۴۰۷ق.
* صحيح مسلم بشرح النووي (ال‍م‍ن‍ه‍اج‌ ف‍ي‌ ش‍رح‌ ص‍ح‍ي‍ح‌ م‍س‍ل‍م‌ ب‍ن‌ ال‍ح‍ج‍اج‌يحيي بن شرف النووي (631-676ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي.
*'''صحیح مسلم بشرح النووی (ال‍م‍ن‍ه‍اج ف‍ی ش‍رح ص‍ح‍ی‍ح م‍س‍ل‍م ب‍ن ال‍ح‍ج‍اج)'''، یحیی بن شرف النووی (۶۳۱-۶۷۶ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
* الطبقات الکبري، محمد بن سعد ( -‌230‌ق.)، بيروت، دارالصادر، 1409ق.
*'''الطبقات الکبری'''، محمد بن سعد ( -۲۳۰ق.)، بیروت، دارالصادر، ۱۴۰۹ق.
* العين، الخليل بن احمد الفراهيدي ( -175ق.)، به کوشش المخزومي و السامرائي، دارالهجره، 1409ق.
*'''العین'''، الخلیل بن احمد الفراهیدی ( -۱۷۵ق.)، به کوشش المخزومی و السامرائی، دارالهجره، ۱۴۰۹ق.
* عيون الاثر في فنون المغازي و الشمائل و السير (السيره النبويهفتح‌الدين محمد ابن سيد الناس ( -734ق.)، به کوشش ابراهيم محمد رمضان، بيروت، دارالقلم، 1414ق.
*'''عیون الاثر فی فنون المغازی و الشمائل و السیر (السیره النبویه)'''، فتح‌الدین محمد ابن سید الناس ( -۷۳۴ق.)، به کوشش ابراهیم محمد رمضان، بیروت، دارالقلم، ۱۴۱۴ق.
* الغارات، ابراهيم بن محمد الثقفي ( -283ق.)، به کوشش سيد جلال الدين محدث ارموي، انجمن آثار ملي، 1356ش.
*'''الغارات'''، ابراهیم بن محمد الثقفی ( -۲۸۳ق.)، به کوشش سید جلال الدین محدث ارموی، انجمن آثار ملی، ۱۳۵۶ش.
* الکامل في التاريخ، علي بن محمد ابن الاثير (555-630ق.)، بيروت، دار صادر، 1385ق.
*'''الکامل فی التاریخ'''، علی بن محمد ابن الاثیر (۵۵۵-۶۳۰ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق.
* کتاب الافعال، علي ابن القطاع ( -515ق.)، عالم الکتب، 1403ق.
*'''کتاب الافعال'''، علی ابن القطاع ( -۵۱۵ق.)، عالم الکتب، ۱۴۰۳ق.
* لسان العرب، محمد بن مکرم ابن منظور (630-711ق.)، قم، انتشارات ادب الحوزه، 1405ق.
*'''لسان العرب'''، محمد بن مکرم ابن منظور (۶۳۰-۷۱۱ق.)، قم، انتشارات ادب الحوزه، ۱۴۰۵ق.
* مجموعة الحديث علي ابواب الفقه، محمد بن عبدالوهاب ( -1206ق.)، ‌به کوشش خليل ابراهيم، الرياض، جامعة الامام محمد بن مسعود، 1404ق.
*'''مجموعة الحدیث علی ابواب الفقه'''، محمد بن عبدالوهاب ( -۱۲۰۶ق.)، به کوشش خلیل ابراهیم، الریاض، جامعة الامام محمد بن مسعود، ۱۴۰۴ق.
* المحبر، محمد بن حبيب ( -245ق.)، به کوشش ايلزه ليختن شتيتر، بيروت، دارالآفاق الجديده.
*'''المحبر'''، محمد بن حبیب ( -۲۴۵ق.)، به کوشش ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دارالآفاق الجدیده.
* المحکم و المحيط الاعظم، علي بن اسماعيل ابن سيده ( -458ق.)، به کوشش عبدالحميد، بيروت، دارالکتب العلميه، 2000م.
*'''المحکم و المحیط الاعظم'''، علی بن اسماعیل ابن سیده ( -۴۵۸ق.)، به کوشش عبدالحمید، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۲۰۰۰م.
* مروج الذهب و معادن الجوهر، علي بن الحسين المسعودي ( -346ق.)، به کوشش يوسف اسعد داغر، قم، انتشارات هجرت، 1409ق.
*'''مروج الذهب و معادن الجوهر'''، علی بن الحسین المسعودی ( -۳۴۶ق.)، به کوشش یوسف اسعد داغر، قم، انتشارات هجرت، ۱۴۰۹ق.
* مسند الامام احمد بن حنبل، احمد بن حنبل (م241ق.)، قاهره، مؤسسة القرطبه.
*'''مسند الامام احمد بن حنبل'''، احمد بن حنبل (م۲۴۱ق.)، قاهره، مؤسسة القرطبه.
* المصباح المنير في غريب الشرح الکبير للرافعي، احمد بن محمد بن علي، الفيومي ( -770ق.)، قم، دارالهجره، 1405ق.
*'''المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی'''، احمد بن محمد بن علی، الفیومی ( -۷۷۰ق.)، قم، دارالهجره، ۱۴۰۵ق.
* المصنّف، عبدالرزاق الصنعاني ( -211ق.)، به کوشش حبيب الرحمن، المجلس العلمي.
*'''المصنّف'''، عبدالرزاق الصنعانی ( -۲۱۱ق.)، به کوشش حبیب الرحمن، المجلس العلمی.
* المعارف، ابن قتيبه دينوري (213-276ق.)، به کوشش ثروت عکاشه، قم، انتشارات شريف الرضي، 1373ش.
*'''المعارف'''، ابن قتیبه دینوری (۲۱۳-۲۷۶ق.)، به کوشش ثروت عکاشه، قم، انتشارات شریف الرضی، ۱۳۷۳ش.
* المعجم الاوسط، سليمان بن احمد الطبراني (260-360ق.)، تحقيق طارق بن عوض الله و عبدالحسن بن ابراهيم الحسيني، قاهره، دارالحرمين، 1415ق.
*'''المعجم الاوسط'''، سلیمان بن احمد الطبرانی (۲۶۰-۳۶۰ق.)، تحقیق طارق بن عوض الله و عبدالحسن بن ابراهیم الحسینی، قاهره، دارالحرمین، ۱۴۱۵ق.
* معجم البلدان، ياقوت بن عبدالله الحموي ( -626ق.)، بيروت، دار صادر، 1995م.
*'''معجم البلدان'''، یاقوت بن عبدالله الحموی ( -۶۲۶ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۵م.
* المعجم الکبير، سليمان بن احمد الطبراني (260-360ق.)، به کوشش حمدي عبدالمجيد السلفي، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1405ق.
*'''المعجم الکبیر'''، سلیمان بن احمد الطبرانی (۲۶۰-۳۶۰ق.)، به کوشش حمدی عبدالمجید السلفی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ق.
* معجم قبائل العرب القديمه و الحديثه، عمر رضا کحاله، بيروت، الرساله، 1405ق.
*'''معجم قبائل العرب القدیمه و الحدیثه'''، عمر رضا کحاله، بیروت، الرساله، ۱۴۰۵ق.
* معجم مقاييس اللغه، احمد بن فارس ( -‌395‌ق.)، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، 1404‌ق.
*'''معجم مقاییس اللغه'''، احمد بن فارس ( -۳۹۵ق.)، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، ۱۴۰۴ق.
* المعرفة والتاريخ، يعقوب بن سفيان الفسوي ( -277ق.)، به کوشش العمري، بيروت، الرساله، 1401ق.
*'''المعرفة والتاریخ'''، یعقوب بن سفیان الفسوی ( -۲۷۷ق.)، به کوشش العمری، بیروت، الرساله، ۱۴۰۱ق.
* المغازي، محمد بن عمر الواقدي ( -207ق.)، به کوشش مارسدن جونس، بيروت، موسسه الاعلمي، 1409ق.
*'''المغازی'''، محمد بن عمر الواقدی ( -۲۰۷ق.)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، موسسه الاعلمی، ۱۴۰۹ق.
* المفصل في تاريخ العرب قبل الاسلام، جواد علي عبيدي (1324-1408ق.)، بيروت، دارالساقي، 1422ق.
*'''المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام'''، جواد علی عبیدی (۱۳۲۴-۱۴۰۸ق.)، بیروت، دارالساقی، ۱۴۲۲ق.
* مقاتل الطالبيين، ابوالفرج الاصفهاني ( -356ق.)، به کوشش مظفر، قم، دارالکتاب، 1385ق.
*'''مقاتل الطالبیین'''، ابوالفرج الاصفهانی ( -۳۵۶ق.)، به کوشش مظفر، قم، دارالکتاب، ۱۳۸۵ق.
* المنتظم في تاريخ الملوک و الامم، عبدالرحمن بن علي ابن الجوزي ( -597ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر عطا و مصطفي عبدالقادر عطا و نعيم زرزور، بيروت، دارالکتب العلميه، 1412ق.
*'''المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم'''، عبدالرحمن بن علی ابن الجوزی ( -۵۹۷ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا و نعیم زرزور، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۲ق.
* المنمق في اخبار قريش، محمد بن حبيب ( -245ق.)، به کوشش خورشيد احمد فاروق، بيروت، عالم الکتب، 1405ق.
*'''المنمق فی اخبار قریش'''، محمد بن حبیب ( -۲۴۵ق.)، به کوشش خورشید احمد فاروق، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۰۵ق.
* الميزان في تفسير القرآن، سيد محمد حسين طباطبايي (1282-1360ش.)، بيروت، موسسه الاعلمي، 1393ق.
*'''المیزان فی تفسیر القرآن'''، سید محمد حسین طباطبایی (۱۲۸۲-۱۳۶۰ش.)، بیروت، موسسه الاعلمی، ۱۳۹۳ق.
* النهايه في غريب الحديث و الاثر، ابن ‏اثير ( -606ق.)، به کوشش طاهر احمد الزاوي و محمود محمد الطناحي، قم، اسماعيليان، 1364ش.
*'''النهایه فی غریب الحدیث و الاثر'''، ابن اثیر ( -۶۰۶ق.)، به کوشش طاهر احمد الزاوی و محمود محمد الطناحی، قم، اسماعیلیان، ۱۳۶۴ش.
* وقعة صفين، ابن مزاحم المنقري ( -212ق.)، به کوشش عبدالسلام، قم، مکتبة النجفي، 1404ق.
*'''وقعة صفین'''، ابن مزاحم المنقری ( -۲۱۲ق.)، به کوشش عبدالسلام، قم، مکتبة النجفی، ۱۴۰۴ق.
{{پایان}}
{{پایان}}
[[رده:مناصب حج]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۳:۰۵

یکی از کهن‌ترین کلیدهای موجود کعبه، که در سال ۷۶۵ق. ساخته شده و از جنس مس و زینت‌شده با نقره است و امروزه در متحف الفن الاسلامی در قاهره نگهداری می‌شود. یکی از وظایف منصب حجابتِ کعبه، کلیدداری خانه خدا است.

حجابت یکی از منصب‌های کعبه است که به پرده‌داری و کلیدداری خانه خدا می‌پردازد. جایگرینی و شستشوی پرده کعبه، باز و بسته کردن در کعبه و اجازه ورود به کعبه، برخی از وظایف و اختیارات حاجب است.

منصب حجابت از دوره اسلام تا کنون به دستور حضرت محمد(ص) در میان بنی ابی طلحه به ارث می‌رسد. پیش از اسلام، فرزندان حضرت اسماعیل(ع)، جرهمیان، خزاعیان و بنی‌عبدالدار این منصب را بر عهده داشته و برای به دست آوردن آن، جنگ و ستیزهایی روی داده است.

حجابت، یکی از منصب‌های دربار پادشاهان و اشراف نیز بوده و در طول تاریخ وظایفی مانند خدمت‌گزاری، دربانی و گاه خبررسانی داشته است. این منصب از دوره خلفا وجود داشته و در دوره عباسیان دارای تشکیلات گسترده‌ای شده است.

واژه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

کعبه
کعبه
نام‌ها
بیت العتیقبیت اللهبیت الحرامبیت المحرمبیت المعمور
ارکان
رکن عراقیرکن شامیرکن حجرالاسودرکن یمانی
اجزا
باب الکعبهباب التوبهپلکان خارجی کعبهناودان کعبهپرده کعبهپرده درون کعبه‌ستون‌های کعبهپلکان داخلی کعبهسقف کعبهبرقعحزامآویزه‌های کعبهشاذروانملتزممستجار
پیشینه
بازسازی کعبهتاریخ بازسازی درِ کعبهمولد علی(ع)
متولیان
ابوخفاد اسدیابوطالبعبدالله بن عبدالعزیتمیم بن مر
مرتبط
طوافحجر الاسودحطیمحجر اسماعیلمقام ابراهیمحجابتبیت الضراحخط آغاز طوافکارگاه پرده‌بافیشستشوی کعبهابرقازلاماستقسام

واژه «حجابت»، از ریشه «ح، ج، ب» به معنای منع[۱] یا ستر[۲] و واژه «حاجب» به معنای شخص پرده‌دار است[۳]؛ از این جهت به او حاجب می‌گویند که با پوشاندن شخص یا شیئ خاصی، دیدگان را از تماشای آن منع می‌کند و این وظیفه را بیشتر از راه دربانی انجام می‌دهد.[۴] به شخص حاجب، «حَجَبیّ» گفته می‌شود.[۵]

البته «پرده‌داری» در کاربرد دیگر خود، تنها به منصب ساخت و تعویض پرده کعبه اختصاص دارد.[۶] که در برهه‌ای در اختیار مصر و امروزه با اشراف پادشاه عربستان انجام می‌شود.[۶]

سِدانت به معنای سرپرستی، کلیدداری و خدمت‌گزاری کعبه[۷] از ریشه «س، د، ن»[یادداشت ۱][۸] نیز، به معنای حجابت به کار رفته است.[۹] گاه نیز با تردید در همانندی آن دو،[۱۰] تفاوت‌هایی میان این دو واژه گذاشته شده است؛[۱۱] چنانچه سدانت را به معنای پرده‌داری بدون نیاز به کسب اجازه از دیگران و حجابت را نیازمند به کسب اجازه شمرده‌اند.[۱۲]

اصطلاح «ولایة البیت» نیز، در اشعار جاهلیت به معنای حجابت به کار رفته است.[۱۳] این اصطلاح، در ادبیات قرآنی[یادداشت ۲][۱۴] به معنای حق اجازه یا جلوگیری از ورود زائران به مسجدالحرام است که از مشرکان گرفته شد و تنها در اختیار پرهیزکاران نهاده شد.[۱۵]

حجابت کعبه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

حجابت، یکی از سمت‌های مهم خادمان کعبه به شمار می‌رود.[۱۶]

در قرآن و حدیث[ویرایش | ویرایش مبدأ]

قرآن به تصریح، نامی از منصب حجابت یا سدانت به میان نیاورده است؛ ولی آیاتی درباره خدمت به کعبه و پاکیزه کردن آن از آلودگی‌های ظاهری و باطنی وجود دارد. برای نمونه، آیه ﴿وَعَهِدْنَا إِلَی إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ أَن طَهرَا بَیتِی لِلطائِفِینَ وَالْعَاکفِینَ وَالرکعِ السجُودِ﴾[یادداشت ۳][۱۷] به حجابت حضرت ابراهیم(ع) و حضرت اسماعیل(ع) اشاره دارد.

در آیاتی دیگر،[یادداشت ۴] صلاحیت آباد کردن مسجدالحرام را از مشرکان گرفته و این کار را تنها حق مؤمنان دانسته است. این آیات، درباره فخرفروشی برخی از تازه‌مسلمانان بر سر منصب حجابت نازل شد و ارزش ایمان و جهاد را از این منصب‌ها بالاتر دانست. مراد از تازه‌مسلمان‌ها عباس بن عبدالمطلب به عنوان صاحب سقایت، شیبة بن عثمان به عنوان صاحب حجابت بودند[۱۸] و مراد از مؤمن و مجاهد امام علی(ع) بود.[۱۹]

برخی، آیه ﴿إِن اللهَ یأْمُرُکمْ أَن تُؤدواْ الأَمَانَاتِ إِلَی أَهْلِهَا﴾[یادداشت ۵][۲۰] را ناظر به لزوم بازگرداندن کلیدهای کعبه به دست حاجبان پیشین آن می‌دانند.[۲۱]

در احادیث نیز، به منصب حجابت اشاره شده است. برای نمونه حضرت محمد(ص)، در خطبه‌ای هنگام فتح مکه در کنار کعبه، بر بطلان همه امتیازهای جاهلیت جز سقایت و حجابت تأکید کرد.[۲۲]

اختیارات و وظایف[ویرایش | ویرایش مبدأ]

حاجب کعبه، بر باز و بسته کردن در کعبه و اجازه وارد شدن به کعبه ولایت دارد. وی گاه از ورود خواص حکومت نیز جلوگیری می‌کرد. در ماجرای اعتراض عایشه به حضرت محمد(ص) مبنی بر جلوگیری شیبة بن عثمان از ورود وی به درون کعبه، پس از توضیح قانع کننده شیبه، حضرت محمد(ص) به همسرش پیشنهاد داد که به داخل حجر اسماعیل برود که حجر نیز از کعبه است.[۲۳]

برخی از امور کعبه نیز بر عهده حاجب است. برای نمونه، شیبة بن عثمان پرده‌های کعبه را که میراث جاهلیت به حساب می‌آمد برگرفت[۲۴] و پول آن را صدقه داد.[۲۵] البته برگرفتن پرده از کعبه در زمان مهدی عباسی، منوط به اجازه خلیفه بوده است.[۲۶] سادن، امروزه نیز مسؤولیت تعویض و شستشوی پرده کعبه و تعطیر آن را عهده‌دار است.[۲۷]

حاجبان گاه به سلیقه خود در معماری کعبه دست می‌بردند و به آراستگی ظاهری کعبه می‌پرداختند. برای نمونه، در سال ۴۳۰ق. حاجبان کعبه با الهام از بازسازی عبدالله بن زبیر بر پایه روایت عایشه، حجرالاسود را داخل دیوار کعبه جای دادند و پوششی از نقره بر گرد آن ساختند.[۲۸]

حاجبان در سده‌های نخستین، جایگاه ویژه‌ای داشته و از طبقه اشراف جامعه به شمار می‌آمدند.[۲۹] پست حجابت گاه دارای کارکرد سیاسی نیز بوده و حاجبان در منازعات سیاسی دخالت داده می‌شدند[۳۰] و گاه خانه آنان به عنوان مأمنی برای مردم در جنگ‌ها به شمار می‌رفت.[۳۱]

پیشینه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

کاربست حجابت در پرده‌داریِ عبادتگاه‌ها از پیشینه‌ای طولانی برخوردا بوده و نمونه آن در ادیان و فرهنگ‌های دیگر و همچنین بعد از ظهور اسلام نیز به کار رفته است.[۳۲]

حجابت کعبه قبل از ظهور اسلام[ویرایش | ویرایش مبدأ]

حضرت ابراهیم(ع) و اسماعیل(ع) نخستین حاجبان کعبه بودند و بعد از آنها تا ظهور اسلام طوایف مختلفی عهده‌دار این مسئولیت شدند که عبارتند از:

بنی‌اسماعیل[ویرایش | ویرایش مبدأ]

نخستین حاجبان کعبه را بر پایه قرآن،[یادداشت ۶][۱۷] حضرت ابراهیم(ع) و حضرت اسماعیل(ع) دانسته‌اند، که از جانب خداوند به پاکیزه کردن کعبه از پلیدی دستور یافتند.[۳۳] تا زمان زنده بودن حضرت اسماعیل(ع)، منصب حجابت در اختیار او بود.[۳۴] پس از درگذشت او سه باور درباره حاجبان کعبه وجود دارد که چنین است:

  1. بر پایه روایتی، پس از درگذشت حضرت اسماعیل(ع)، حجابت در اختیار فرزندش نابت[یادداشت ۷] و پس از او در اختیار «مُضاض بن عمرو» رهبر قبیله جُرهُم قرار گرفت.
  2. بر پایه روایتی دیگر، حاجبان پس از حضرت اسماعیل(ع) چنین بوده‌اند: قیدر بن اسماعیل(ع)،[یادداشت ۸][۳۵] نبت بن قیدر، تیمن بن نبت، نابت بن هَمیسَع بن تیمن. پس از او جرهمیان والیان کعبه بودند.[۳۶]
  3. برخی برای جمع میان این دو روایت، جرهمیان را والیان مکه پس از نابت بن اسماعیل(ع)، و بنی‌اسماعیل را پیوسته حاجبان کعبه دانسته‌اند.[۳۷] بر این پایه، حاجبان کعبه پس از حضرت اسماعیل(ع) چنین بوده‌اند: نابت، امین، یشجُب بن امین، همیسع، أدد، عدنان و معد.[۳۷]

جرهمیان[ویرایش | ویرایش مبدأ]

در جریان انتقال حجابت به جرهمیان، مقاومتی از بنی‌اسماعیل به ثبت نرسیده است، که شاید از این جهت باشد که آن‌ها از طرف مادر خویش، که همسر حضرت اسماعیل(ع) بود، منسوب به این قبیله بودند و از سویی جنگ در مکه را حرام می‌شمردند.[۳۸] گمان‌های دیگری نیز برای مقاومت نکردن بنی‌اسماعیل گفته شده است. مانند کمی جمعیت و نبود قدرت[۳۹][یادداشت ۹][۴۰] و مانند مهاجرت بسیاری از بنی‌اسماعیل از مکه، و ملاحظه‌کاری آنها.[۴۱] در طول این مدت منصب حجابت، میان نخست‌زادگانِ هر حاجب به ارث می‌رسید.[۴۲]

پس از تسلط جرهمیان بر منصب حجابت کعبه، قبیله قطوراء[یادداشت ۱۰] برای گرفتن این منصب به رهبری سَمَیدَع با جرهمیان و بنی‌اسماعیل به جنگ پرداختند. سرانجام این جنگ به نفع جرهم رقم خورد[۴۳] و استقرار آن‌ها بر منصب حجابت را برای مدتی طولانی تضمین کرد.[۴۴]

پس از چندی جرهمیان حجابت و امارت را از دست دادند. سبب زوال قدرت و هلاکت جرهمیان، ظلم نسبت به هدایا و نذورات کعبه و نیز تازه واردان به حرم امن الهی دانسته شده است.[۴۵] جرهمیان پرده‌داری را بدانجا رسانده بودند که در کعبه مرتکب فحشا می‌شدند. داستان إساف و نائله، مرد و زنی که در اثر ارتکاب زنا به دو سنگ مسخ شدند مربوط به این زمان است.[۴۶] آن‌ها در اثر ظلم و ستمی که روا داشتند پیوسته رو به کاستی نهادند و فرزندان اسماعیل که اکثر آن‌ها اینک در بیرون مکه زندگی می‌کردند رو به افزونی گذاردند و این خود سبب غلبه یافتن اسماعیلیان بر آن‌ها شد. برخی از جرهمیان به قبائل یمنی پیوسته و برخی میان مکه و یثرب ساکن شده و رفته رفته به سبب بیماری هلاک شدند[۴۷] و به روایتی پس از ملحق شدن به قبیله‌های حبشی در اثر سیل هلاک گشتند.[۴۸] بر پایه روایتی عامر، آخرین حاجب و رهبر جرهمیان پس از آن که خود را شکست خورده دید، توبه کنان به حجرالاسود متوسل شد اما کارگر نیفتاد.[۴۹]

خزاعیان[ویرایش | ویرایش مبدأ]

درباره سرنوشت حجابت کعبه پس از جرهمیان، سه روایت وجود دارد:

  1. عمرو بن لُحَی به کمک بنی اسماعیل[یادداشت ۱۱] به جنگ جرهمیان رفت و آن‌ها را برای همیشه شکست داد و از مکه بیرون کرد.[۵۰] این نزاع در زمان «أدد» جد عدنان روی داد.[۵۱] این گروه، تیره خزاعه را که عمرو بن لحی جد یا رئیس آن است، تیره‌ای از بنی اسماعیل به شمار می‌آورند.[۵۲][یادداشت ۱۲][۵۳] اینگونه پرده‌داری کعبه پس از جرهمیان، به دست خزاعیان افتاد.
  2. با هلاکت جرهمیان به سبب بیماری یا غرق گشتن آن‌ها در سیل[۵۴] این سمت نخست در اختیار وَکیع بن سلَمه منسوب به قبیله ایاد از قبائل بنی اسماعیل[۵۵] قرار گرفت.[۵۶] وی شخصی راست پیشه و حکیم[۵۷] و از قاضیان معروف جاهلی به شمار می‌آمد.[۵۸]‏ پس از مرگ وی، میان دو تیره مضر و إیاد از قبائل بنی اسماعیل اختلاف افتاد و با پافشاری دو تن از مضر به نام‌های عدوان و فهم، قبیله إیاد مجبور به کوچ شدند. آن‌ها پیش از کوچ، رکن را مخفی کردند. خزاعیان از این فرصت بهره جستند و به مضریان پیشنهاد دادند در عوض تحویل رکن، منصب حجابت را در اختیار آن‌ها گذارند؛ و اینگونه منصب حجابت از میان بنی اسماعیل خارج و در اختیار خزاعه قرار گرفت.[۵۹]
  3. با الهام از اشعار به جای مانده، پرده‌داری کعبه پس از جرهمیان نخست به عمرو بن حارث منسوب به قبیله غسان از قبائل ساکن شام[۶۰] و سپس خزاعیان رسید؛[۶۱] ولی ابن هشام (م.۲۱۸ق)، عمرو بن حارث را فردی غبشانی از تیره‌های خزاعه دانسته و آخرین حلقه حاجبان خزاعی را حلیل بن حبشیه می‌خواند.[۶۲]

با تسلط خزاعه بر منصب حجابت، بت‌پرستی در مکه رواج یافت. عمرو بن لُحَی در سفری که به شام داشت با مشاهده بت‌پرستی و استشفای از بتان، برخی از آن بت‌ها را برگرفته و در اطراف کعبه قرار داد. مکیان نیز بنا بر عادت پیشین خود در تقدیس سنگ‌ها، این بار به تقدیس بتان روی آوردند.[۶۳] بنی‌اسماعیل در زمان نضر بن کنانه هفتمین نواده عدنان، خزاعیان را از مکه بیرون کردند؛[۶۴] ولی گویا دیری نپایید که خزاعیان بازگشته و چون بیشتر بنی‌اسماعیل در خارج از مکه ساکن بودند، نضر بن کنانه تاب مقابله در برابر آن‌ها نیاورد و سرانجام از میان دو منصب حجابت و سقایت، تنها به سقایت بسنده کرد.[۶۵] قبیله خزاعه، به مدت سیصد سال حاجبان کعبه بودند.[۶۶]

قصی بن کلاب و بنی‌عبدالدار[ویرایش | ویرایش مبدأ]

دومین تلاش بنی‌اسماعیل برای گرفتن منصب حجابت از خزاعیان، به رهبری قُصَی بن کلاب انجام شد. او پانزدهمین نواده عدنان و نام اصلیش زید بود.[۶۷] او که با دختر حلیل بن حبشیه، رئیس وقت خزاعه و کلیددار کعبه[۶۸] ازدواج کرده بود،[۶۹] پس از درگذشت حلیل دعوی حجابت کرد.[۷۰]

در زمان قصی چندین دستیار حاجب برای پاسداری از کعبه تعیین شد.[۷۱] پس از قصی، نوبت به فرزند وی «عبدالدار» و سپس پسرش «عثمان» و پس از او نوادگانش «عبدالعُزی بن عثمان»، «أبی طلحه عبدالله بن عبدالعُزی» و «طلحة بن ابی طلحة» می‌رسد.[۷۲] عبدالدار برادر بزرگ‌تر عبد مناف جد اعلای حضرت محمد(ص) به شمار می‌رود و با وجود ضعف عقلانی[۷۳] و برتری عبد مناف[۷۴] این منصب به او داده شد.[۷۵] برخی سبب آن را، علاقه زیاد قصی به او و نخست‌زاده بودنِ وی دانسته‌اند.[۷۶]

به هر رو این انتخاب، موجب پدید آمدن تنش میان فرزندان دو برادر شد.[یادداشت ۱۳][۷۷] این اختلاف در زمانی روی داد که عبدالمطلب تنها نخست‌زاده‌اش حارث را داشت.[۷۸] در یک طرف نزاع، بنی عبد مناف[یادداشت ۱۴] و متحدان آنها از بنی‌اسد و بنی‌زهره و بنی‌تیم و بنی‌حارث، و در طرف دیگر، بنی‌عبدالدار و متحدانشان بنی‌مخزوم، بنی‌سَهم، بنی‌جُمَح، و بنی‌عَدِی قرار گرفتند.[۷۹] پیش از جنگ، هر دو جناح با آدابی ویژه پیمانی سخت بر حمایت از یکدیگر بستند.[۸۰][یادداشت ۱۵] کار به جنگ نیانجامید و با مصالحه میان منصب‌ها و تقسیم آنها تمام شد و حجابت هم‌چنان در میان خاندان عبدالدار باقی ماند.[۸۱]

حجابت کعبه پس از ظهور اسلام[ویرایش | ویرایش مبدأ]

این منصب در دوره اسلامی ارزشی مضاعف یافت.[۸۲] پس از فتح مکه، حضرت محمد(ص) کلید کعبه را از عثمان بن طلحه گرفت[۸۳] و پس از پاکیزه کردن کعبه، به خود او و به نقلی به شیبة بن عثمان یا به هر دوی آن‌ها یا نخست به عثمان بن طلحه و سپس به شیبه بازگرداند.[۸۴][یادداشت ۱۶][۸۵] حضرت محمد(ص) همراه با دادن این منصب به وی، بر همیشگی بودن این حق برای بنی أبی طلحه[۸۶] و به نقلی بنی طلحه[۸۷] تأکید کرد[یادداشت ۱۷][۸۸] و به حاجب سفارش کرد از نذورات کعبه سوء استفاده نکند.[۸۹] درباره دادن کلید به شیبه[۹۰] و عثمان تردید شده است؛ سبب این تردید، اسلام نداشتن شیبه[۹۱] و عثمان[۹۲] در آن موقع است.[یادداشت ۱۸][۹۳]

در جریان برگرداندن کلید کعبه به بنی‌عبدالدار، برخی به تمایل بنی‌هاشم برای به دست آوردن این منصب و مخالفت حضرت محمد(ص) اشاره کرده‌اند.[۹۴] بر پایه نقلی، حضرت محمد(ص) در پاسخ عباس عموی خویش به ترجیح منصب سقایت بر حجابت اشاره کرد.[۹۵] برخی نیز، به دادن منصب حجابت به عباس و بازستانده شدن آن از وی اشاره کرده‌اند.[۹۶]

با تصریح حضرت محمد(ص) بر جاودانی ماندن حجابت در میان بنی طلحه، این منصب همچنان در بین خاندان بنی شیبه که منسوب به شیبة بن عثمان هستند[۹۷] به جای مانده است.[۹۸] نام برخی از این کلیدداران چنین است:

  • مسلم بن شیبه که پس از وفات پدر در سال ۵۹ق.[۹۹] عهده‌دار این منصب گشت و از صحابه به شمار آمده است؛[۱۰۰]
  • ابوالمحاسن محمد بن علی الشیبی (م.۸۳۷ق) فقیه شافعی و قاضی مکه و صاحب کتاب تمثال الأمثال؛[۱۰۱]
  • محمد بن زین العابدین بن محمد (م.۱۲۵۳ق) صاحب کتاب مناسک الحج؛[۱۰۲]
  • عبدالعزیز الشیبی (م.۱۴۳۱ق/۲۰۱۰م)؛[۱۰۳]
  • عبدالقادر الشیبی (م.۱۴۳۵ق/۲۰۱۴م)؛[۱۰۴]
  • صالح زین العابدین الشیبی، تا امروزه.[۱۰۵]

امروزه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

«پرده‌داری» در کاربرد دیگر خود، که تنها به منصب ساخت و تعویض پرده کعبه اختصاص دارد، امروزه با اشراف پادشاه عربستان انجام می‌شود[۶] و سادن، مسؤولیت تعویض و شستشوی پرده کعبه و تعطیر آن را عهده‌دار است.[۲۷] امروزه بزرگِ منصب سدانت، صالح زین العابدین الشیبی است.[۱۰۵]

کتاب‌شناسی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

فارغ از اطلاعات موجود در کتاب‌های مفصل تاریخی، تک نگاره‌هایی در زمینه حجابت کعبه وجود دارد؛ برای نمونه، رساله «الحجابة» نوشته جاحظ (م.۲۵۵ یا ۲۵۶ق) در باب آداب حجابت نگاشته شده است.[۳۲]

تفاخرها، نزاع‌ها، و گاه جنگ‌هایی که بر سر تصاحب حجابت صورت می‌گرفت، از خود میراث ادبی هنگفتی بر جا گذاشته است. تاریخ‌نویسان با تفصیل زیاد جزئیات این حوادث را نوشته‌اند.[۱۰۶]

حجابتِ دربار بزرگان[ویرایش | ویرایش مبدأ]

حجابت، یکی از منصب‌های با اهمیتِ دربار پادشاهان و اشراف نیز بوده است.[۱۰۷] نمونه‌هایی از استفاده از حاجب به معنای کارگزار دربار اشراف و بزرگان در دوره نخست ظهور اسلام در مدینه و سپس پایتخت‌های دیگر خلافت اسلامی[۱۰۸] و در زمان خلفای پس از حضرت محمد(ص)[۱۰۹] توسط بردگان[۱۱۰] به چشم می‌خورد.

دوره خلفا[ویرایش | ویرایش مبدأ]

حاجب در دوره ابوبکر و عمر به عنوان خدمت‌گزار،[۱۱۱] دربان و هوادار[۱۱۲] و گاه خبررسان[۱۱۳] ایفای نقش می‌کرد. گاهی نیز از نفوذ اجتماعی خود به نفع مصالح شخصی سوء استفاده می‌کرد.[۱۱۴]

حاجب، در دوره عثمان با ارتقای رتبه، گاه به عنوان فرستاده ویژه خلیفه خدمت می‌کرد و برای پی‌گیری شکایت‌های مردم از والیان، به آن محل اعزام می‌شد.[۱۱۵] حاجب از راه نامه‌نگاری، خلیفه را در جریان اوضاع حکمرانان قرار می‌داد.[۱۱۶] گاهی خمس را برای وی ارسال می‌کرد[۱۱۷] و مهر مخصوص خلیفه را نیز در اختیار داشت.[۱۱۸]

حجابت در دوره امام علی(ع) در نقش دربان،[۱۱۹] خدمتگزار[۱۲۰] و صاحب نفوذ در بیت المال[۱۲۱] بر عهده قنبر بود.[۱۲۲]

در دوره کوتاه خلافت امام حسن(ع) نیز حجابت را بر عهده سالم یا قنبر دانسته‌اند[۱۲۳] و برخی وجود چنین منصبی را در آن زمان انکار کرده‌اند.[۱۲۴]

برخی از اشراف یا بزرگان قوم نیز برای خود حاجبانی داشتند؛ برای نمونه، «ذکوان» را به عنوان حاجب عایشه معرفی کرده‌اند.[۱۲۵]

دوره اومیان[ویرایش | ویرایش مبدأ]

با آغاز حکومت امویان و تبدیل دارالخلافه به دارالسلطنه، منصب حجابت گسترش یافته و از تشکیلات بزرگی برخوردار شد.[۱۲۶] برای نخستین بار در زمان حکمرانی عبدالملک بن مروان (۲۶-۸۶ق)، به پرده‌داری پادشاهان نیز «حجابت» گفته شد.[۱۲۷]

دوره عباسیان[ویرایش | ویرایش مبدأ]

در دوره عباسیان روحیه اشرافیت و کناره‌گیری از رعیت به تدریج موجب شد حاجب از یک دربان، به واسطه‌ای میان دولت و ملت ارتقا یابد.[۱۲۸] در دوره موفق عباسی (م.۲۷۸ق) لقب «حاجب الحجاب» پدیدار شد[۱۲۹] که نشان از تشکیلات بزرگ حجابت دارد و برای مقتدر عباسی (م.۳۲۰ق) هفتصد حاجب ذکر کرده‌اند.[۱۳۰]

پانویس[ویرایش | ویرایش مبدأ]

  1. معجم مقاییس اللغه، ج2، ص143؛ المصباح، ج2، ص121، «حجب».
  2. الصحاح، ج1، ص107؛ المحکم و المحیط، ج3، ص92، «حجب».
  3. العین، ج3، ص86، «حجب».
  4. المحکم و المحیط، ج8، ص453، «سدن».
  5. صحیح مسلم، ج2، ص966.
  6. ۶٫۰ ۶٫۱ ۶٫۲ آثار اسلامی مکه و مدینه، ص96-103.
  7. تهذیب اللغه، ج12، ص253؛ کتاب الافعال، ج2، ص144؛ النهایه، ج1، ص340، «سدن».
  8. العین، ج7، ص228؛ تهذیب اللغه، ج12، ص253؛ معجم مقاییس اللغه، ج3، ص150، «سدن».
  9. المصنّف، ج9، ص281-282؛ مسند الامام احمد بن حنبل، ج2، ص36؛ ج3، ص410؛ سنن ابن ماجه، ج2، ص878.
  10. نک: معجم مقاییس اللغه، ج3، ص150، «سدن».
  11. انساب الاشراف، ج1، ص55؛ المنتظم، ج2، ص216؛ البدایة و النهایه، ج2، ص210.
  12. لسان العرب، ج13، ص207، «سدن»؛ المفصل، ج13، ص207.
  13. الاصابه، ج4، ص444.
  14. سوره انفال(۸)، آیه ۳۴.
  15. المیزان، ج9، ص72.
  16. نک: انساب الاشراف، ج1، ص59؛ تاریخ الطبری، ج2، ص258-260.
  17. ۱۷٫۰ ۱۷٫۱ سوره بقره(۲)، آیه ۱۲۵؛ ترجمه قرآن (انصاریان)، ص۱۹.
  18. و به روایتی همچنین حمزه به عنوان صاحب عمارت مسجد، یا عثمان بن طلحه بودند.
  19. تفسیر مقاتل، ج2، ص163؛ قس: تفسیر قمی، ج1، ص284؛ جامع البیان، ج10، ص68؛ تفسیر عیاشی، ج2، ص83.
  20. سوره نساء(۴)، آیه ۵۸؛ ترجمه قرآن (انصاریان)، ص۸۷.
  21. المنمق، ص287؛ انساب الاشراف، ج1، ص59؛ ج4، ص23؛ ج9، ص403؛ احکام القرآن، ج2، ص259.
  22. المصنّف، ج9، ص281؛ مسند الامام احمد بن حنبل، ج2، ص11، 36، 410؛ سنن ابن ماجه، ج2، ص878.
  23. مسند الامام احمد بن حنبل، ج6، ص67.
  24. المفصل، ج12، ص20.
  25. مجموعة الحدیث، ج4، ص66.
  26. تاریخ الطبری، ج8، ص133؛ تاریخ الاسلام، ج9، ص371.
  27. ۲۷٫۰ ۲۷٫۱ نک: الجامع اللطیف، ص107؛ تحصیل المرام، ج1، ص255.
  28. تاریخ الاسلام، ج25، ص47.
  29. معجم قبائل العرب، ج1، ص30.
  30. تاریخ الطبری، ج8، ص377؛ المنتظم، ج10، ص27.
  31. انساب الاشراف، ج7، ص126.
  32. ۳۲٫۰ ۳۲٫۱ البدایة و النهایه، ج2، ص58؛ البلدان، ص617؛ البدء و التاریخ، ج6، ص104.
  33. تفسیر مقاتل، ج1، ص138؛ جامع البیان، ج1، ص423-424؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج1، ص227-228؛ تفسیر قمی، ج1، ص59.
  34. البدء و التاریخ، ج4، ص124.
  35. تاریخ الطبری، ج1، ص314؛ المنتظم، ج1، ص304.
  36. السیرة النبویه، ج1، ص111؛ تاریخ یعقوبی، ج1، ص222؛ قس: انساب الاشراف، ج1، ص12.
  37. ۳۷٫۰ ۳۷٫۱ تاریخ یعقوبی، ج1، ص223-222.
  38. السیرة النبویه، ج1، ص113.
  39. تاریخ یعقوبی، ج1، ص222؛ المنتظم، ج2، ص321.
  40. البدایة و النهایه، ج2، ص184.
  41. تاریخ یعقوبی، ج1، ص222.
  42. المنتظم، ج2، ص321.
  43. السیرة النبویه، ج1، ص112؛ تاریخ یعقوبی، ج1، ص222؛ البدء و التاریخ، ج4، ص124.
  44. البدایة و النهایه، ج2، ص185.
  45. السیرة النبویه، ج1، ص113-114؛ اخبار مکه، ج1، ص80.
  46. المنمق، ص282؛ المنتظم، ج2، ص321؛ البدایة و النهایه، ج2، ص185.
  47. انساب الاشراف، ج1، ص12.
  48. المنمق، ص283؛ المنتظم، ج2، ص322.
  49. المنتظم، ج2، ص322.
  50. الاصنام، ص8؛ المنمق، ص287-288؛ قس: السیرة النبویه، ج1، ص113؛ البدایة و النهایه، ج2، ص187.
  51. تاریخ یعقوبی، ج1، ص222.
  52. البدایة و النهایه، ج2، ص185.
  53. انساب الاشراف، ج1، ص12؛ تاریخ بلعمی، ج3، ص7؛ البدایة و النهایه، ج2، ص156.
  54. المنمق، ص282-283؛ تاریخ یعقوبی، ج1، ص222.
  55. المنمق، ص283-284.
  56. المنمق، ص283؛ الاعلام، ج8، ص117.
  57. المحبر، ص136.
  58. الاعلام، ج8، ص117.
  59. المنمق، ص284-285؛ تاریخ یعقوبی، ج1، ص238.
  60. الانساب، ج10، ص42.
  61. المنتظم، ج2، ص322؛ الکامل، ج2، ص43.
  62. السیرة النبویه، ج1، ص117؛ انساب الاشراف، ج1، ص55.
  63. الاصنام، ص8؛ المنمق، ص288؛ قس: الاعلام، ج5، ص84.
  64. تاریخ الطبری، ج2، ص271ـ272؛ المسالک و الممالک، ج1، ص384-388؛ معجم البلدان، ج5، ص186.
  65. تاریخ بلعمی، ج3، ص7.
  66. مروج الذهب، ج2، ص32.
  67. السیرة النبویه، ج1، ص117؛ المعارف، ص70.
  68. السیرة النبویه، ج1، ص117.
  69. الطبقات، ج1، ص56؛ تاریخ الطبری، ج2، ص255.
  70. انساب الاشراف، ج1، ص55ـ56؛ تاریخ یعقوبی، ج1، ص239؛ تاریخ الطبری، ج2، ص256.
  71. تاریخ یعقوبی، ج1، ص239.
  72. انساب الاشراف، ج1، ص59.
  73. المنمق، ص390؛ المحبر، ص379.
  74. البدایة و النهایه، ج2، ص209.
  75. المنمق، ص188.
  76. تاریخ الطبری، ج2، ص259؛ انساب الاشراف، ج1، ص59.
  77. انساب الاشراف، ج1، ص61ـ62.
  78. تاریخ یعقوبی، ج1، ص247-248.
  79. السیرة النبویه، ج1، ص130-131؛ الطبقات، ج1، ص64، 209؛ قس: تاریخ یعقوبی، ج1، ص248.
  80. السیرة النبویه، ج1، ص132؛ الطبقات، ج1، ص63؛ المحبر، ص166.
  81. السیرة النبویه، ج1، ص132؛ الطبقات، ج1، ص63؛ المحبر، ص166.
  82. المحبر، ص241.
  83. المغازی، ج2، ص833؛ السیرة النبویه، ج2، ص411؛ الطبقات، ج2، ص104.
  84. المغازی، ج2، ص837-838؛ الاستیعاب، ج2، ص712؛ البدء و التاریخ، ج4، ص110.
  85. التحریر و التنویر، ج4، ص161.
  86. المغازی، ج2، ص838؛ الطبقات، ج2، ص104؛ الاستیعاب، ج2، ص713.
  87. المعجم الاوسط، ج1، ص155ـ156؛ المعجم الکبیر، ج11، ص98.
  88. المغازی، ج2، ص837-838؛ السیرة النبویه، ج2، ص412؛ المعجم الاوسط، ج1، ص155ـ156.
  89. المغازی، ج2، ص837-838؛ السیرة النبویه، ج2، ص104، 412.
  90. تاریخ الاسلام، ج2، ص551.
  91. المغازی، ج3، ص909؛ السیرة النبویه، ج2، ص444؛ انساب الاشراف، ج1، ص464-465.
  92. الاستیعاب، ج3، ص1034؛ البدایة و النهایه، ج3، ص17.
  93. الاصابه، ج4، ص373.
  94. السیرة النبویه، ج2، ص412؛ عیون الاثر، ج2، ص227؛ البدایة و النهایه، ج4، ص301.
  95. الطبقات، ج4، ص18.
  96. انساب الاشراف، ج9، ص403.
  97. تاریخ الاسلام، ج4، ص238.
  98. الاعلام، ج3، ص181.
  99. شذرات الذهب، ج1، ص268.
  100. الاصابه، ج6، ص85.
  101. الاعلام، ج6، ص287.
  102. الاعلام، ج6، ص133.
  103. الشیخ عبد العزیز الشیبی، الیوم؛ گرفته شده در ۲۵ اسفند ۱۳۹۸ش.
  104. رحیل سادن الکعبة عبد القادر الشیبی، البیان؛ گرفته شده در ۲۵ اسفند ۱۳۹۸ش.
  105. ۱۰۵٫۰ ۱۰۵٫۱ مکة تودع الشیبی والمرشح لتسلم مفتاح الکعبة صالح زین العابدین، المواطن؛ نیابة عن الملک.. الفیصل یسلم کسوة الکعبة لکبیر السدنة، المواطن؛ گرفته شده در ۲۵ اسفند ۱۳۹۸ش.
  106. السیرة النبویه، ج1، ص128؛ المنمق، ص284، 290؛ انساب الاشراف، ج1، ص56.
  107. تاریخ خلیفه، ص141؛ المحبر، ص259؛ صبح الاعشی، ج5، ص296.
  108. صبح الاعشی، ج5، ص423.
  109. الطبقات، ج3، ص237؛ تاریخ الطبری، ج4، ص187، 189؛ الاصابه، ج6، ص546.
  110. المحبر، ص258ـ259؛ صبح الاعشی، ج5، ص422-423.
  111. الطبقات، ج3، ص237؛ تاریخ الطبری، ج4، ص187، 189؛ الاصابه، ج6، ص546.
  112. الطبقات، ج3، ص218؛ المعرفة و التاریخ، ج2، ص474؛ انساب الاشراف، ج10، ص340.
  113. صبح الاعشی، ج5، ص422.
  114. انساب الاشراف، ج6، ص139.
  115. انساب الاشراف، ج6، ص171.
  116. انساب الاشراف، ج13، ص15.
  117. البدایه و النهایه، ج6، ص350.
  118. انساب الاشراف، ج6، ص181.
  119. نک: مقاتل الطالبیین، ص20؛ البدایة و النهایه، ج9، ص132.
  120. الغارات، ج1، ص106؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص211؛ تاریخ الاسلام، ج3، ص643.
  121. الغارات، ج1، ص55ـ57.
  122. تاریخ دمشق، ج49، ص291؛ صبح الاعشی، ج5، ص423.
  123. التنبیه و الاشراف، ص261.
  124. صبح الأعشی، ج3، ص296.
  125. الطبقات، ج8، ص60؛ البدایة و النهایه، ج8، ص93.
  126. انساب الاشراف، ج9، ص116؛ تاریخ ابن خلدون، ج1، ص358-360 و برای آگاهی بیشتر نک: EI (The Encyclopaedia of Islam), hadjib.
  127. صبح الاعشی، ج4، ص20.
  128. تاریخ ابن خلدون، ج1، ص358-360.
  129. نک: شذرات‌الذهب، ج4، ص190؛ الاعلام، ج3، ص341.
  130. البدایة و النهایه، ج10، ص100؛ صبح الاعشی، ج4، ص20.
  1. به معنای پوشاندن.
  2. ﴿وَمَا لَهُمْ أَلَّا یُعَذِّبَهُمُ اللَّهُ وَهُمْ یَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَمَا کَانُوا أَوْلِیَاءَهُ إِنْ أَوْلِیَاؤُهُ إِلَّا الْمُتَّقُونَ وَلَکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لَا یَعْلَمُونَ﴾ و چه چیزی مانع آنان است که خدا عذابشان نکند، در حالی که [مردم مؤمن را] از ورود به مسجدالحرام [و عبادت در آن] با آنکه متولّیان آن نیستند، بازمی‌دارند؛ متولّیانِ [شایسته و واقعیِ ] این [مکان مقدس] فقط پرهیزکارانند، ولی بیشتر مشرکان نمی‌دانند [که تولّیت آنجا شایستۀ آنان نیست.]
  3. و به ابراهیم و اسماعیل سفارش کردیم که: خانه‌ام را برای طواف‌کنندگان و اعتکاف‌کنندگان و رکوع‌کنندگان و سجده‌گزاران [از هر آلودگی ظاهری و باطنی] پاکیزه کنید!
  4. سوره توبه(۹)، آیات ۱۷-۱۹.
  5. خدا قاطعانه به شما فرمان می‌دهد که: امانت‌ها را به صاحبانش بازگردانید!
  6. ﴿وَعَهِدْنَا إِلَی إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ أَن طَهرَا بَیتِی لِلطائِفِینَ وَالْعَاکفِینَ وَالرکعِ السجُودِ﴾ و به ابراهیم و اسماعیل سفارش کردیم که: خانه‌ام را برای طواف‌کنندگان و اعتکاف‌کنندگان و رکوع‌کنندگان و سجده‌گزاران [از هر آلودگی ظاهری و باطنی] پاکیزه کنید!
  7. نبت.
  8. قیذار یا قیدار بن اسماعیل(ع).
  9. که این نظر مخالفانی دارد.
  10. این قبیله، به همراه جرهم از یمن به مکه مهاجرت کرده و در ناحیه جنوبی آن ساکن شده بودند.
  11. یا بنی کنانه تیره‌ای از بنی اسماعیل، و به روایتی بدون دخالت بنی‌اسماعیل.
  12. لیک بسیاری از تاریخ‌نگاران، خزاعه را قبیله‌ای به جای مانده از قوم سبأ در جریان تخریب سد مأرب می‌دانند که به مکه مهاجرت کرده بودند.
  13. گرچه برخی دلیل بروز این نزاع را دو منصب رفادت و سقایتی دانسته‌اند که عبدالدار پس از مرگ قصی آن را از برادرش عبد بن قصی گرفته بود.
  14. هاشم، مطلب و نوفل.
  15. کاربست اصطلاحات أحلاف، و لعَقَة الدم درباره بنی عبدالدار مربوط به این مراسم است.
  16. به باور برخی، عثمان بن طلحه از این منصب به نفع شیبه صرف نظر کرد.
  17. با این بیان: «جز ظالم آن را بازنستاند.»
  18. البته اسلام نداشتن عثمان در آن موقع، با مخالفت ابن حجر (م.۸۵۲ق) مواجه شده است.

منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]

محتوای این مقاله برگرفته شده از: دانشنامه حج و حرمین شریفین مدخل حجابت.
  • آثار اسلامی مکه و مدینه، رسول جعفریان، تهران، انتشارات مشعر، ۱۳۸۶ش.
  • احکام القرآن، احمد بن علی الجصاص ( -۳۷۰ق.)، به کوشش عبدالسلام، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
  • اخبار مکه و ما جاء فیها من الآثار، محمد بن عبدالله الازرقی( -۲۴۸ق.)، به کوشش رشدی الصالح ملحس، مکه، دارالثقافه، ۱۴۱۵ق.
  • الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، یوسف بن عبدالله ابن عبدالبر (۳۶۸-۴۶۳ق.)، به کوشش علی محمد البجاوی، بیروت، دارالجیل، ۱۴۲۹ق.
  • الاصابه فی تمییز الصحابه، ابن حجر العسقلانی (۷۷۳-۸۵۲ق.)، به کوشش علی محمد معوض و عادل احمد عبدالموجود، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
  • الاصنام، تنکیس الاصنام (تاریخ پرستش تازیان پیش از پدیده اسلام). هشام بن محمد الکلبی ( -۲۰۴ق.)، تحقیق احمد زکی پاشا، ترجمه محمد رضا جلالی نائینی، تهران، تابان، ۱۳۴۸ش.
  • الاعلام، خیر الدین بن محمود الزرکلی ( -۱۳۹۶ق.)، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۹۸۹م.
  • الانباء فی تاریخ الخلفاء، محمد بن علی ابن العمرانی (۵۸۰ ش)، به کوشش قاسم السامرائی، القاهره، الآفاق العربیه، ۱۴۱۹ق.
  • انساب الاشراف، احمد بن یحیی البلاذری ( -۲۷۹ق.)، تحقیق سهیل صادق زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۷ق.
  • الانساب، عبدالکریم السمعانی ( -۵۶۲ق.)، به کوشش عبدالرحمن، حیدرآباد، دائره المعارف العثمانیه، ۱۳۸۲ق.
  • البدء والتاریخ، المطهر المقدسی ( -۳۵۵ق.)، تحقیق سمیر شمس، بیروت، دار صادر، ۱۹۰۳م.
  • البدایه و النهایه فی التاریخ، اسماعیل بن عمر بن کثیر (۷۰۰-۷۷۴ق.)، بیروت، مکتبه المعارف، ۱۴۱۱ق.
  • البلدان، ابن الفقیه احمد بن محمد بن اسحاق ( -۳۶۵ق.)، به کوشش یوسف الهادی، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۱۶ق.
  • تاریخ ابن خلدون (ال‍ع‍ب‍ر و دی‍وان ال‍م‍ب‍ت‍داء و ال‍خ‍ب‍ر ف‍ی ای‍ام ال‍ع‍رب و ال‍ع‍ج‍م و ال‍ب‍رب‍ر و م‍ن ع‍اص‍ره‍م م‍ن ذوی ال‍س‍ل‍طان الاک‍ب‍ر)، عبدالرحمن بن محمد عبدالرحمن بن محمد ابن خلدون ( -۸۰۸ق.)، به کوشش خلیل شحاده و سهیل صادق زکار، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۸ق.
  • تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر، شمس‌الدین محمد بن احمد الذهبی ( -۷۴۸ق.)، به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۱۰ق.
  • تاریخ بلعمی (تاریخنامه طبری)، محمد بن جریر الطبری، ترجمه محمد بن محمد بلعمی ( -۳۲۵ق.)، به کوشش محمد روشن، سروش، ۱۳۷۸ش. و البرز، ۱۳۷۳ش.
  • تاریخ خلیفه بن خیاط، خلیفه بن خیاط( -۲۴۰ق.)، به تحقیق مصطفی نجیب فواز و حکمت کشلی فواز، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
  • تاریخ الطبری (تاریخ الامم و الملوک)، محمد بن جریر الطبری (۲۲۴-۳۱۰ق.)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
  • تاریخ مدینه دمشق، علی بن الحسن ابن عساکر ( -۵۷۱ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ق.
  • تاریخ الیعقوبی، احمد بن ابی یعقوب الیعقوبی ( -۲۹۲ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق.
  • التحریر والتنویر، محمد بن الطاهر بن عاشور ( -۱۳۹۳ق.)، بیروت، موسسه التاریخ، ۱۴۲۱ق.
  • تحصیل المرام ف‍ی اخ‍ب‍ار ال‍ب‍ی‍ت ال‍ح‍رام و ال‍م‍ش‍اع‍ر ال‍ع‍ظام و م‍ک‍ه و ال‍ح‍رم و ولات‍ه‍ا ال‍ف‍خ‍ام، محمد بن احمد الصباغ ( -۱۳۲۱ق.)، به کوشش عبدالملک بن عبدالله بن دهیش، مکه، مکتبه الاسدی، ۱۴۲۴ق.
  • ترجمه قرآن (انصاریان)، حسین انصاریان، اسوه، قم، ۱۳۸۳ش.
  • تفسیر ابن ابی حاتم (تفسیر القرآن العظیم)، عبدالرحمن بن محمد ابن ابی حاتم ( -۳۲۷ق.)، به کوشش اسعد محمد، بیروت، المکتبه العصریه، ۱۴۱۹ق.
  • تفسیر العیاشی، محمد بن مسعود العیاشی ( -۳۲۰ق.)، تحقیق سید هاشم رسولی محلاتی، تهران، مکتبه العلمیه الاسلامیه، ۱۳۸۰ق.
  • تفسیر القمی، علی بن ابراهیم قمی ( -۳۰۷ق.)، به کوشش سید طیب موسوی جزائری، قم، انتشارات دارالکتاب، ۱۴۰۴ق.
  • تفسیر مقاتل بن سلیمان، ( -۱۵۰ق.)، به کوشش عبدالله محمود شحاته، بیروت، التاریخ العربی، ۱۴۲۳ق.
  • التنبیه و الاشراف، علی بن الحسین المسعودی ( -۳۴۶ق.)، بیروت، دارالصعب، بی‌تا.
  • تهذیب اللغه، الازهری ( -۳۷۰ق.)، به کوشش محمد عوض، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۲۰۰۰م.
  • جامع البیان عن تاویل ای القرآن (تفسیر الطبری)، محمد بن جریر الطبری (۲۲۴-۳۱۰ق.)، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۱۲ق.
  • الجامع اللطیف فی فضل مکه و اهلها و بناء البیت الشریف، محمد ابن ظهیره ( -۹۸۶ق.)، به کوشش علی عمر، قاهره، مکتبة الثقافة الدینیه، ۱۴۲۳ق.
  • سنن ابن ماجه، محمد بن زید الربعی ابن ماجه ( -۲۷۵ق.)، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۹۵ق.
  • السیرة النبویه و آثار المحمدیه، زینی دحلان ( -۱۳۰۴ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
  • شَذَراتُ الذَهَب فی اخبار من ذَهَب، عبدالحی بن عماد ( -۱۰۸۹ق.)، به کوشش عبدالقادر الارنووط، بیروت، دار ابن کثیر، ۱۴۰۶ق.
  • صبح الاعشی فی صناعة الانشاء، احمد بن علی قلقشندی ( -۸۲۱ق.)، به کوشش سهیل صادق زکار، دمشق، وزاره الثقافه، ۱۹۸۱م.
  • الصحاح (تاج اللغه وصحاح العربیه)، اسماعیل بن حماد الجوهری ( -۳۹۳ق.)، به کوشش احمد عبدالغفور العطار، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۴۰۷ق.
  • صحیح مسلم بشرح النووی (ال‍م‍ن‍ه‍اج ف‍ی ش‍رح ص‍ح‍ی‍ح م‍س‍ل‍م ب‍ن ال‍ح‍ج‍اج)، یحیی بن شرف النووی (۶۳۱-۶۷۶ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
  • الطبقات الکبری، محمد بن سعد ( -۲۳۰ق.)، بیروت، دارالصادر، ۱۴۰۹ق.
  • العین، الخلیل بن احمد الفراهیدی ( -۱۷۵ق.)، به کوشش المخزومی و السامرائی، دارالهجره، ۱۴۰۹ق.
  • عیون الاثر فی فنون المغازی و الشمائل و السیر (السیره النبویه)، فتح‌الدین محمد ابن سید الناس ( -۷۳۴ق.)، به کوشش ابراهیم محمد رمضان، بیروت، دارالقلم، ۱۴۱۴ق.
  • الغارات، ابراهیم بن محمد الثقفی ( -۲۸۳ق.)، به کوشش سید جلال الدین محدث ارموی، انجمن آثار ملی، ۱۳۵۶ش.
  • الکامل فی التاریخ، علی بن محمد ابن الاثیر (۵۵۵-۶۳۰ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق.
  • کتاب الافعال، علی ابن القطاع ( -۵۱۵ق.)، عالم الکتب، ۱۴۰۳ق.
  • لسان العرب، محمد بن مکرم ابن منظور (۶۳۰-۷۱۱ق.)، قم، انتشارات ادب الحوزه، ۱۴۰۵ق.
  • مجموعة الحدیث علی ابواب الفقه، محمد بن عبدالوهاب ( -۱۲۰۶ق.)، به کوشش خلیل ابراهیم، الریاض، جامعة الامام محمد بن مسعود، ۱۴۰۴ق.
  • المحبر، محمد بن حبیب ( -۲۴۵ق.)، به کوشش ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دارالآفاق الجدیده.
  • المحکم و المحیط الاعظم، علی بن اسماعیل ابن سیده ( -۴۵۸ق.)، به کوشش عبدالحمید، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۲۰۰۰م.
  • مروج الذهب و معادن الجوهر، علی بن الحسین المسعودی ( -۳۴۶ق.)، به کوشش یوسف اسعد داغر، قم، انتشارات هجرت، ۱۴۰۹ق.
  • مسند الامام احمد بن حنبل، احمد بن حنبل (م۲۴۱ق.)، قاهره، مؤسسة القرطبه.
  • المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، احمد بن محمد بن علی، الفیومی ( -۷۷۰ق.)، قم، دارالهجره، ۱۴۰۵ق.
  • المصنّف، عبدالرزاق الصنعانی ( -۲۱۱ق.)، به کوشش حبیب الرحمن، المجلس العلمی.
  • المعارف، ابن قتیبه دینوری (۲۱۳-۲۷۶ق.)، به کوشش ثروت عکاشه، قم، انتشارات شریف الرضی، ۱۳۷۳ش.
  • المعجم الاوسط، سلیمان بن احمد الطبرانی (۲۶۰-۳۶۰ق.)، تحقیق طارق بن عوض الله و عبدالحسن بن ابراهیم الحسینی، قاهره، دارالحرمین، ۱۴۱۵ق.
  • معجم البلدان، یاقوت بن عبدالله الحموی ( -۶۲۶ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۵م.
  • المعجم الکبیر، سلیمان بن احمد الطبرانی (۲۶۰-۳۶۰ق.)، به کوشش حمدی عبدالمجید السلفی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ق.
  • معجم قبائل العرب القدیمه و الحدیثه، عمر رضا کحاله، بیروت، الرساله، ۱۴۰۵ق.
  • معجم مقاییس اللغه، احمد بن فارس ( -۳۹۵ق.)، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، ۱۴۰۴ق.
  • المعرفة والتاریخ، یعقوب بن سفیان الفسوی ( -۲۷۷ق.)، به کوشش العمری، بیروت، الرساله، ۱۴۰۱ق.
  • المغازی، محمد بن عمر الواقدی ( -۲۰۷ق.)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، موسسه الاعلمی، ۱۴۰۹ق.
  • المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، جواد علی عبیدی (۱۳۲۴-۱۴۰۸ق.)، بیروت، دارالساقی، ۱۴۲۲ق.
  • مقاتل الطالبیین، ابوالفرج الاصفهانی ( -۳۵۶ق.)، به کوشش مظفر، قم، دارالکتاب، ۱۳۸۵ق.
  • المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، عبدالرحمن بن علی ابن الجوزی ( -۵۹۷ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا و نعیم زرزور، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۲ق.
  • المنمق فی اخبار قریش، محمد بن حبیب ( -۲۴۵ق.)، به کوشش خورشید احمد فاروق، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۰۵ق.
  • المیزان فی تفسیر القرآن، سید محمد حسین طباطبایی (۱۲۸۲-۱۳۶۰ش.)، بیروت، موسسه الاعلمی، ۱۳۹۳ق.
  • النهایه فی غریب الحدیث و الاثر، ابن اثیر ( -۶۰۶ق.)، به کوشش طاهر احمد الزاوی و محمود محمد الطناحی، قم، اسماعیلیان، ۱۳۶۴ش.
  • وقعة صفین، ابن مزاحم المنقری ( -۲۱۲ق.)، به کوشش عبدالسلام، قم، مکتبة النجفی، ۱۴۰۴ق.