کاربر:Jalalyaghmoori/کارها: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی حج
(صفحه‌ای تازه حاوی « آیه انذار: آیه 214 سوره شعراء درباره انذار خویشاوندان پیامبر9 انذار مصدر باب...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۶۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
==ارقم بن ابی‌ارقم==
ارقم بن ابی‌ارقم:از نخستین مسلمانان و مهاجران؛ دفن شده در قبرستان بقیع


آیه انذار: آیه 214 سوره شعراء درباره انذار خویشاوندان پیامبر9
ارقم بن عبدمناف (ابی ارقم) بن اسد از تیره بنی‌‌مخزوم قریش و کنیه‌اش ابوعبدالله است.<ref>الطبقات، ج3، ص183؛ تاریخ طبری ج11، ص519، 673؛ الاستیعاب ج1، ص131.</ref> در روزگار جاهلیت، کنیه‌‌اش ابوعبدمناف بود و چون مسلمان شد، به ابوعبدالرحمن تغییر یافت.<ref>انساب الاشراف، ج10، ص214.</ref> در اسلام آوردن پدرش اختلاف است. ابن اثیر به گزارش از ابوخیثمه، پدرش را مسلمان دانسته<ref>اسد الغابه، ج1، ص60.</ref>؛ ولی ابن عبدالبر آن را نپذیرفته است.<ref>الاستیعاب، ج1، ص1311.</ref> مادر ارقم، اُمَیمَه دختر حارث بن حَباله از بنی‌‌خُزاعه بود.<ref>الطبقات، ج3، ص183؛ معرفة الصحابه، ج1، ص322؛ اسد الغابه، ج1، ص87.</ref> بر پایه نوشته ذهبی، ارقم از خردمندان قریش بود<ref>سیر اعلام النبلاء، ج2، ص479.</ref> و در پیمان حلف الفضول شرکت داشت.<ref>الاستیعاب، ج1، ص131.</ref>


انذار مصدر باب اِفعال از ریشه «ن ـ ذ ـ ر» و به معنای آگاه ساختن همراه بیم و پرهیز است.<ref>مفردات، ص487؛ تاج العروس، ج7، ص517، «نذر».</ref> این مفهوم در بیش از 124 جا در قرآن به كار رفته<ref>المعجم الاحصائی، ج3، ص1542.</ref> و در کنار تبشیر از وظایف مهم پیامبران به شمار رفته است.
ارقم در شمار اسلام آورندگان نخستین است. فرزندانش او را هفتمین مسلمان<ref>الطبقات، ج3، ص183؛ انساب الاشراف، ج10، ص214؛ الاستیعاب، ج1، ص131.</ref> دانسته‌اند؛ ولی بر پایه گزارش‌هایی، او یازدهمین<ref>الاستیعاب، ج1، ص218؛ الاصابه، ج1، ص197.</ref> یا دوازدهمین<ref>الاستیعاب، ج1، ص218؛ اسد الغابه، ج1، ص74.</ref> مسلمان بوده است.‌گزارشی نیز اسلام آوردن وی را هم‌هنگام با ابوعبیده جرّاح و عثمان بن عفّان در یک روز دانسته است.<ref>البدایة و النهایه، ج4، ص1031.</ref> بر پایه سخن مشهور، در سال‌های نخست بعثت و پیش از علنی شدن دعوت اسلام، خانه ارقم در دامنه کوه صفا<ref>اخبار مکه، ج2، ص260.</ref> مکان همایش و دیدار مخفیانه مسلمانان با پیامبر(ص) بود<ref>الطبقات، ج3، ص183؛ الاستیعاب، ج1، ص131؛ جمهرة انساب العرب، ص143.</ref> تا آن‌گاه که شمار مسلمانان به 40 تن رسید و از آن‌جا بیرون شدند.<ref>الطبقات، ج3، ص185؛ الاستیعاب، ج1، ص132؛ اسد الغابه، ج1، ص60.</ref> (← خانه ارقم) ارقم از مهاجران به مدینه است.<ref>الاستیعاب، ج1، ص131؛ اسد الغابه، ج1، ص74.</ref> در پیمان برادری در مدینه، پیامبر(ص) او را با ابوطلحه زید بن سهل نجاری<ref>الطبقات، ج3، ص185؛ انساب الاشراف، ج10، ص215؛ المحبر، ص72.</ref> (طلحة بن زید)<ref>اسد الغابه، ج1، ص75؛ ج2، ص467؛ عیون الاثر، ج1، ص267؛ سبل الهدی، ج3، ص366.</ref> و به گزارشی ضعیف، با عبدالله بن انیس<ref>البدایة و النهایه، ج5، ص362؛ تاریخ دمشق، ج4، ص326.</ref> برادر خواند. او در غزوه‌های پیامبر(ص) حضور داشت.<ref>الطبقات، ج3، ص185؛ انساب الاشراف، ج10، ص215؛ تاریخ طبری، ج11، ص519. </ref> در برابر، برخی‌گزارش‌ها تنها به حضور او در بدر اشاره دارند.<ref>المغازی، ج1، ص155؛ انساب الاشراف، ج1، ص214.</ref> پیامبر(ص) به درخواست وی، شمشیری گرانبها متعلق به بنی‌‌عائذ بن عمرو از بنی‌‌مخزوم را که در شمار غنیمت‌های غزوه بدر بود، به او بخشید.<ref>السیرة النبویه، ج2، ص469؛ المغازی، ج1، ص104؛ اسد الغابه، ج3، ص58.</ref> نیز در سریه‌ای در اواخر سال سوم ق. به سوی قبیله بنی‌اسد به فرماندهی ابوسلمة بن عبدالاسد مخزومی همراه او بود.<ref>المغازی، ج1، ص341.</ref> گویند: پیامبر در محله بنی‌‌زُریق زمینی به او بخشید و او در همان محله ساکن شد.<ref>الطبقات، ج3، ص184.</ref>


آیاتی چند، آیه انذار نامیده شده‌اند؛ از جمله: مدثّر/74، 1-2؛ توبه/9، 122؛ شوری/42، 7. اما مشهورترین آن‌ها آیه 214 شعراء/26 است که فرمان خداوند به پیامبر را برای انذار خویشاوندانش در آغاز دعوت علنی، در سال چهارم بعثت بیان می‌کند: {وَ أَنذِر عَشِیرَتَكَ الْأَقرَبِین}.<ref>جامع البیان، ج19، ص148.</ref> خداوند به رسول خود فرمان می‌دهد که پیش از ابلاغ دعوت عمومی، نخست خاندان خود را از عذاب الهی بترساند و دعوت توحید و رسالت را بر آنان عرضه کند. در بیان سبب آغاز دعوت از خویشاوندان، گفته‌اند ضرورت داشت تا پیامبر از حمایت خاندانش در محیط قبایلی عرب برخوردار شود و نیز بر آنان اتمام حجت کند.<ref>تاریخ تحلیلی اسلام، ج1، ص84-85.</ref>
نام ارقم در شمار کار‌گزاران زکات<ref>اسد الغابه، ج1، ص60.</ref>، کاتبان پیامبر<ref>البدایة و النهایه، ج5، ص363.</ref> و نگارندگان وحی<ref>البدایة و النهایه، ج5، ص363.</ref> نیز آمده است. قرارداد اقطاع برای عظیم بن حارثی محاربی در فخ<ref>البدایة و النهایه، ج5، ص363.</ref>، نامه‌های پیامبر به عاصم بن حارث و عبدیغوث بن وعله از بنی‌‌حارث<ref>الطبقات، ج1، ص205-206.</ref> و نیز نامه‌ای به أجب، مردی از بنی‌سُلیم، را او نگاشته است.<ref>الطبقات، ج1، ص210.</ref>


بر پایه روایت‌ها، پیامبر پس از نزول این آیه به علی7 دستور داد که بنی‌عبدالمطلب<ref>نک: تاریخ طبری، ج2، ص63.</ref> را که در آن روز 40 نفر از جمله عموهای پیامبر همچون ابوطالب، حمزه، عباس و ابولهب بودند، به خانه ابوطالب<ref>الارشاد، ج1، ص49؛ الشافی، ج3، ص144.</ref> فراخواند. برخی نیز دعوت‌ شدگان را بنی‌هاشم<ref>تفسیر قمی، ج2، ص124؛ السیرة الحلبیه، ج1، ص460.</ref> یا آل عبدمناف<ref>نک: تفسیر ابن کثیر، ج3، ص51. </ref> و محل دعوت را خانه خود پیامبر<ref>نک: الشیعة فی المیزان، ص429.</ref>، شعب ابی‌طالب<ref>مجمع البیان، ج7، ص356.</ref> یا کوه ابوقبیس<ref>نک: تفسیر ابن کثیر، ج3، ص51. </ref> دانسته‌اند. آن‌گاه همه مهمانان به گونه‌ای معجزه‌آسا، با یک صاع خوراک ران گوسفند و یک قدح شیر به دست پیامبر گرامی، سیر و سیراب شدند. سپس پیامبر9 پیام الهی را به آنان ابلاغ كرد. ابولهب با جادو خواندن این مراسم، جلسه را بر هم زد و از ابلاغ پیامبر9 جلوگیری کرد. روز بعد هم به همین ترتیب عمل شد و پیامبر9 خطاب به حاضران، از رسالت خویش سخن گفت و از آنان در این راه یاری خواست؛ ولی هیچ کس جز علی7 دعوت او را اجابت نکرد و وعده یاری نداد.
بر پایه‌ گزارشی، ارقم می‌خواست به زیارت بیت‌ المقدس رود؛ اما چون از پیامبر(ص) شنید که یک رکعت نماز در مسجدالنبی، از 1000 رکعت در مساجد دیگر، جز مسجدالحرام، بهتر است، از رفتن به قدس منصرف شد.<ref>اسد الغابه، ج1، ص74.</ref> وی از راویان حدیث پیامبر(ص) بوده است.<ref>مسند احمد، ج1، ص417؛ الآحاد و المثانی، ج2، ص19.</ref>


پیامبر9 پس از اتمام حجت بر قوم خود، علی بن ابی‌طالب7 را برادر، وصی و خلیفه خود در میان مردم خواند: «إنّ هذا أﺧﻰ و وﺻﻴﻰ و ﺧﻠﻴﻔﺘﻰ فیکم فاسمعوا له و أطیعوا».<ref>تاریخ طبری، ج2، ص63؛ قس: جامع البیان، ج19، ص146.</ref> جمع حاضر با طعنه زدن بر ابوطالب که اطاعت از پسرش بر او واجب شده بود، پراکنده شدند.<ref>نک: تاریخ طبری، ج2، ص63؛ تفسیر ثعلبی، ج7، ص182؛ الکامل، ج2، ص63.</ref> این ماجرا که شمار فراوانی از اصحاب مشهور پیامبر چون امام علی7<ref>تاریخ طبری، ج2، ص63.</ref>، ابورافع<ref>مجمع البیان، ج7، ص356.</ref>، براء بن عازب<ref>تفسیر ثعلبی، ج7، ص182.</ref> و ابن عباس<ref>الکامل، ج2، ص63.</ref> آن را روایت کرده‌اند، با اندکی اختلاف در منابع شیعه و سنی گزارش آمده است.<ref>برای نمونه نک: السیرة النبویه، ج‌1، ص‌262؛ مجمع البیان، ج‌7، ص‌352-353.</ref>
ارقم پس از رحلت پیامبر(ص) تا دهه50 ق. زنده بود. در منابع،‌گزارشی از نقش سیاسی و اجتماعی او در این دوره به چشم نمی‌خورد. درگذشت وی را به سال 53 ق. به سن 83 سالگی<ref>تاریخ الاسلام، ج4، ص173؛ سبل الهدی، ج11، ص377.</ref> و نیز به سال 55 ق.<ref>الطبقات، ج3، ص185؛ انساب الاشراف، ج10، ص215؛ تاریخ طبری، ج11، ص519. </ref> در 85<ref>البدایة و النهایه، ج5، ص363؛ الاصابه، ج1، ص198.</ref> یا 87 سالگی<ref>المنتظم، ج5، ص281.</ref> در مدینه‌ گزارش کرده‌اند. گویند: بر پایه وصیت او، سعد بن ابی‌وقاص بر پیکرش نماز‌ گزارد و او را در قبرستان بقیع به خاک سپردند.<ref>اسد الغابه، ج1، ص60.</ref> خبری نیز از ابونعیم روایت شده که ارقم در روز وفات ابوبکر به سال 13 ق. درگذشته است. اما صاحبان شرح‌حال‌نامه‌ها این گزارش را نپذیرفته‌اند.<ref>الاستیعاب، ج1، ص132؛ اسد الغابه، ج1، ص60؛ الاصابه، ج1، ص198.</ref> ابن حجر احتمال داده است در این سال پدر او درگذشته باشد.<ref>الاصابه، ج1، ص198.</ref>


ماجرای آیه انذار به گونه‌هایی دیگر نیز گزارش شده است. با توجه به فضای زمانی و مکانی طرح این گزارش‌ها به نظر می‌رسد که مربوط به دوره دعوت عمومی و پس از دعوت خویشاوندان هستند و به اشتباه با موضوع آیه انذار که مربوط به دعوت خویشاوندان است، یکی انگاشته شده‌اند. برای نمونه در گزارشی آمده است که رسول خدا بر فراز كوه صفا رفت و با اعلان آن که می‌خواهد خبری مهم را به مردم برساند، قریش را پیرامون خود گرد آورد. نخست از کافران درباره صداقت خود و اعتماد و اطمینان آنان به خویشتن اقرار گرفت و آن‌گاه ایشان را از عذاب سخت خداوند بیم داد. در این میان، ابولهب به پیامبر اعتراض و توهین می‌کند و در پی آن، در نکوهش او سوره مسد نازل می‌شود.<ref>نک: جامع البیان، ج19، ص147.</ref> این گزارش از جهت مخالفت با ظاهر آیه که انذار را برای خویشاوندان و نه همه قریش می‌شمرد و نیز استبعاد نزول سوره مسد/111 با لحن شدید آن در این دوره آغازین، قابل نقد و تردید است.
ارقم دو پسر به نام‌های عبیدالله و عثمان از کنیزش داشت که بیشتر ‌گزارش‌های مربوط به ارقم از طریق آن دو رسیده است. سه دختر نیز از وی به نام‌های امیمه و مریم از هند دختر عبدالله بن حارث اسدی و صفیه از کنیزش بر جای ماند.<ref>الطبقات، ج3، ص183؛ انساب الاشراف، ج10، ص215.</ref> نسل ارقم از پسرش عثمان ادامه یافت.<ref>الطبقات، ج3، ص183.</ref>


بر پایه گزارشی دیگر، پیامبر بر كوه مروه ایستاد و ابتدا آل ‌فهر را دعوت کرد و در پی آن همه قریش حضور یافتند. آن‌گاه با ندا دادن آل لؤی، آل کعب، آل مره، آل کلاب، آل قصی، آل عبدمناف و آل هاشم، تیره‌های مختلف قریش را به ترتیب استثنا کرد و تنها هاشمیان را نگاه داشت. سپس آنان را در منزل بزرگ‌ترین عموی خود حارث بن عبدالمطلب گرد آورد و اطعام کرد. سپس انذار را به آنان ابلاغ نمود. ابولهب حاضران را به اطاعت از وی تشویق کرد و ابوطالب نیز وعده یاری داد و بسیاری از جمله جعفر بن ابی‌طالب و عتبة بن حارث در همین روز ایمان آوردند.<ref>تاریخ یعقوبی، ج2، ص27.</ref> این گزارش که تنها یعقوبی با روایتی مرسل آن را یاد کرده، افزون بر برخی نکات ناهمگون با سیر حوادث صدر اسلام مانند حمایت ابولهب، سبک و ساختاری داستانی دارد که نشان از برساخته بودن آن است.
==پانویس==
{{پانویس}}


روایت‌هایی دیگر نیز در شرح ماجرای آیه انذار گزارش شده که ناسازگاری‌های فراوان آن‌ها با دوره زمانی آغاز دعوت، مانند حضور افرادی چون حضرت فاطمه3 و عایشه که آن هنگام هنوز زاده نشده بودند<ref>جامع البیان، ج19، ص150.</ref>، گویای آن است که احتمالاً شرح دعوت‌های بعدی پیامبر، به اشتباه با دعوت آیه انذار ارتباط داده شده است.<ref>نک: الدر المنثور، ج5، ص95-96؛ المیزان، ج15، ص335.</ref>
==منابع==
{{منابع}}
{{دانشنامه
| آدرس =
| عنوان =
| نویسنده = محمد حسین الهی‌زاده
}}


متکلمان شیعه با متواتر خواندن گزارش حادثه آیه انذار که به «حدیث دار» و «حدیث عشیره» معروف است<ref>نهج الایمان، ص233؛ الطرائف، ص20؛ الغدیر، ج2، ص278.</ref>، از این رخداد برای اثبات خلافت بلا فصل امام علی7 استدلال كرده‌اند.<ref>الشافی، ج2، ص77؛ منهاج الكرامه، ص148؛ غایة المرام، ج2، ص245.</ref> بر پایه روایتی، خود امام علی7 در دوران خلافتش با این آیه بر حقانیت خلافت و وصایت خویشتن استدلال کرده است. ابن كَوَّاء، یکی از خوارج، از وی پرسید: «چرا در میان فرزندان عبدالمطلب، تو وصی پیامبر شدی؟» امام با تمسک به آیه انذار، ماجرای آن روز را شرح داد.<ref>الخرائج، ص84.</ref> همچنین بر پایه گزارش ربیعة بن ناجد، علی7 در پاسخ این پرسش که چگونه وی با وجود عموی پیامبر از ایشان ارث برد، ماجرای روز انذار را شرح داد و به آن استناد کرد.<ref>نهج الایمان، ص235-236.</ref>
الآحادو المثانی: الضحاک (م.287ق.)، به کوششاحمدالجوابره، دار الدرایه، 1411ق؛اخبار مکه: الازرقی (م.248ق.)، به کوشش رشدی الصالح، مکه، دار الثقافه، 1403ق؛الاستیعاب: ابن عبدالبر (م.462ق.)، به کوشش علی محمد البجاوی، بیروت، دار الجیل، 1412ق؛اسد الغابه: ابن اثیر علی بن محمد الجزری (م.630ق.)، بیروت، دار الفکر، 1409ق؛الاصابه: ابن حجر العسقلانی (م.852ق.)، به کوشش علی محمد و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1415ق؛انساب الاشراف: البلاذری (م.279‌ق.)، به‌کوشش زکار و زرکلی، بیروت، دار الفکر، ‌1417‌ق؛ البدایة و النهایه: ابن کثیر (م 774 ق)، بیروت، دار الفکر، 1407ق؛تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر: الذهبی (م.748ق.)، به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت، دار الکتاب العربی، 1413ق؛تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک): الطبری (م.310ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1387ق؛تاریخمدینةدمشق‏:ابن عساکر (م.571ق.)، بیروت، دار الفکر، 1415ق؛جمهرة انساب العرب: ابن حزم (م.456ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1403ق؛سبل الهدی: محمد بن یوسف الصالحی (م.942ق.)، به کوشش عادل عبدالموجود و علی معوض، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1414ق؛سیر اعلام النبلاء: الذهبی (م.‌748ق)، به‌کوشش الارنؤوط، بیروت، الرساله، 1413‌ق؛ السیرة النبویه: ابن هشام (م.213/218ق.)، به کوشش السقاء و دیگران، بیروت، دار المعرفه؛الطبقات الکبری: ابن سعد(م.230ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1410ق؛عیون الاثر: ابن سید الناس(م.734ق.)، به کوشش ابراهیم رمضان، بیروت، دار القلم، 1414ق؛المحبّر: ابن حبیب (م.245ق.)، به کوشش ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دار الآفاق الجدیده؛مسند احمد: احمد بن‌حنبل (م.‌241‌ق.)، بیروت، دار احیاء‌ التراث‌ العربی، 1415ق؛معرفة الصحابه: ابونعیم الاصفهانی (م.430ق.)، به کوشش العزازی، ریاض، دار الوطن للنشر، 1419ق؛المغازی: الواقدی (م.207ق.)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، 1409ق؛المنتظم: ابن الجوزی (م.597ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1412ق.


دانشمندان اهل‌ سنت در واکنش‌های گوناگون، به نقد یا توجیه این روایت پرداخته‌اند. ابن تیمیه، حدیث دار را برساخته شمرده، اشکال‌های فراوان بر آن وارد ساخته و بر ترک آن ادعای اجماع کرده است.<ref>منهاج السنه، ج7، ص445؛ الصحیح من سیرة النبی، ج3، ص63.</ref> اما این روایت در منابع معتبر حدیثی بسیاری از اهل‌ سنت آمده و از اشکال‌های سندی یا محتوایی پیراسته است.<ref>نک: الغدیر، ج2، ص278؛ الصحیح من سیرة النبی، ج3، ص64-65.</ref>
==ارکان حج==
ارکان حج:شماری از مناسک اصلی حج


منابع
واژه ارکان، جمع رکن به معنای تکیه‌گاهو بخش اساسی هر چیز است.<ref>النهایه، ج2، ص260؛ لسان العرب، ج13، ص186، «رکن».</ref> در فقهنیز به جزء اصلی هر کار رکن گفتهمی‌شود.<ref>مصطلحات الفقه، ص274؛ معجم المصطلحات، ج2، ص179.</ref>مقصود از ارکان حج در فقه امامی، آن بخش از مناسک حج است که ترک عمدی آن‌ها موجب بطلان حج می‌شود.<ref>السرائر، ج1، ص538؛ مسالک الافهام، ج2، ص275؛ الحدائق، ج15، ص65.</ref> ارکان حجکه در پاره‌ای منابع«فرض»خوانده شده<ref>التهذیب، ج5، ص283؛ حاشیة الصاوی، ج2، ص16.</ref> درفقه اهل سنت به گونه‌های مختلف تعریف شده است؛ از جمله: واجباتی از مناسک که ماهیت حج وابسته به آن‌ها است<ref>نهایة المحتاج، ج10، ص469.</ref>؛ واجباتی که تحلل (بیرون آمدن از احرام) به آن‌ها موکول شده است<ref>فتح العزیز، ج7، ص391-392.</ref>؛ مناسکی که ترک آن‌ها موجب فساد حج می‌گردد<ref>مغنی المحتاج، ج1، ص513.</ref>؛ و واجباتی که با کفاره جبران‌پذیر نیستند.<ref>حاشیة الدسوقی، ج2، ص21.</ref> گفتنی است که مقصود از رکن در نماز، بخشی از واجبات آن است که ترک عمدی و سهوی آن موجب بطلان نماز می‌شود.<ref>تذکرة الفقهاء، ج3، ص304؛ جامع المقاصد، ج2، ص200؛ جواهر الکلام، ج9، ص239.</ref> بر پایه فقه امامی،رکن به این مفهوم در باب حج تنها دربارهترک وقوفَین (انجام ندادن وقوف درعرفات و مشعر)صدق می‌کند که حتیترک سهوی آن‌ها نیز موجب بطلانحج است. ولی این مفهوم درباره دیگر ارکان حج صادق نیست.<ref>مسالک الافهام، ج2، ص275؛ مدارک الاحکام، ج7، ص241.</ref>بر پایه دیدگاه برخی از اهل سنت، تفاوت رکن در باب حج با رکن نماز آن است که تکرار رکن حج و افزودن برآن، جز در پاره‌ای موارد، حج را باطل نمی‌سازد.<ref>تحفة الفقهاء، ج1، ص211؛ بدائع الصنائع، ج2، ص127.</ref>


الارشاد: المفید (م.413ق.)، به كوشش آل‌ البیت:، بیروت، دار المفید، 1414ق؛ اطلس تاریخ اسلام: حسین مونس، ترجمه: آذرتاش آذرنوش، تهران، سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح، 1385ش؛ تاج العروس: الزبیدی (م.1205ق.)، به كوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، 1414ق؛ تاریخ الیعقوبی: احمد بن یعقوب (م.292ق.)، بیروت، دار صادر، 1415ق؛ تاریخ تحلیلی اسلام: محمد نصیری رضی، مجموعه معارف، قم؛ تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوك): الطبری (م.310ق.به كوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، 1403ق؛ تفسیر ابن کثیر (تفسیر القرآن العظیم): ابن كثیر (م.774ق.)، به كوشش مرعشلی، بیروت، دار المعرفه، 1409ق؛ تفسیر القمی: القمی (م.307ق.)، به كوشش الجزائری، قم، دار الکتاب، 1404ق؛ تفسیر ثعلبی (الكشف و البیان): الثعلبی (م.427ق.)، به كوشش ابن عاشور، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1422ق؛ جامع البیان: الطبری (م.310ق.)، به كوشش صدقی جمیل، بیروت، دار الفکر، 1415ق؛ الخرائج و الجرائح: الراوندی (م.573ق.)، مؤسسة الامام المهدی، قم؛ الدر المنثور: السیوطی (م.911ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1365ق؛ السیرة الحلبیه: الحلبی (م.1044ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1400ق؛ السیرة النبویه: ابن هشام (م.8-213ق.)، به كوشش محمد محیی الدین، مصر، مكتبة محمد علی صبیح و اولاده، 1383ق؛ الشافی فی الامامه: السید المرتضی (م.436ق.)، به كوشش حسینی، تهران، موسسة الصادق7، 1410ق؛ الشیعة فی المیزان: محمد جواد مغنیه (م.1400ق.)، بیروت، دار المعارف للمطبوعات، 1399م؛ الصحیح من سیرة النبی9: جعفر مرتضی العاملی، بیروت، دار السیره، 1414ق؛ الطرائف: ابن طاووس (م.664ق.)، قم، مطبعة الخیام،1399ق؛ غایة المرام فی شرح شرائع الاسلام: مفلح بن الحسن الصیمری (م. قرن9)، به كوشش كوثرانی، بیروت، دار الهادی، 1420ق؛ الغدیر: الامینی (م.1390ق.)، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1366ش؛ الكامل فی التاریخ: ابن اثیر علی بن محمد الجزری (م.630ق.)، بیروت، دار صادر، 1385ق؛ مجمع البیان: الطبرسی (م.548ق.)، به كوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، 1415ق؛ المعجم الاحصائی: محمود روحانی، مشهد، آستان قدس رضوی، 1366ش؛ مفردات: الراغب (م.425ق.)، نشر الكتاب، 1404ق؛ منهاج السنة النبویه: ابن تیمیه (م.728ق.)، به كوشش محمد رشاد، مؤسسه قرطبه، 1406ق؛ منهاج الکرامه: العلامة الحلی (م.726ق.)، به کوشش عبدالرحیم مبارک، مشهد، تاسوعا، 1379ش؛ المیزان: الطباطبایی (م.1402ق.)، بیروت، اعلمی، 1393ق؛ نهج الایمان: علی بن یوسف ابن جبیر (م. قرن هفت )، به کوشش احمد حسینی، مشهد، مجتمع امام هادی7، 1418ق.
شماره ارکان حج و مصادیق آن: درباره شماره ارکان حج میان فقیهان مذاهب گوناگون اسلامی اختلاف وجود دارد.به باور مشهور فقیهان امامی<ref>مسالک الافهام، ج2، ص226؛ کشف اللثام، ج5، ص20؛ جواهر الکلام، ج18، ص5.</ref> ارکان حج پنج تا و به باور مشهور شافعیان<ref>مغنی المحتاج، ج1، ص513؛ فتح الوهاب، ج1، ص258.</ref> شش تا است. بر پایه نظر مشهور مالکیان<ref>ارشاد السالک، ج1، ص43؛ مواهب الجلیل، ج4، ص11.</ref> و بسیاری از حنبلیان<ref>شرح منتهی الارادات، ج1، ص596؛ دلیل الطالب، ج1، ص107.</ref>ارکان حج چهار مورد و به نظر مشهور حنفیان<ref>تحفة الفقهاء، ج1، ص381؛ بدائع الصنائع، ج2، ص125.</ref> دو مورد است. (← ادامه مقاله) تفصیل این دیدگاه‌ها درباره یکایک مناسکی که در منابع فقهی به منزله ارکان حج مطرح شده‌اند،بدین قرار است:


محمد یعقوب بشوی
1. احرام:به اجماع فقیهان امامی<ref>غنیة النزوع، ص154؛ جامع الخلاف، ص177.</ref> احرام از ارکان حج به شمار می‌رود.<ref>المبسوط، طوسی، ج1، ص314؛ السرائر، ج1، ص528؛ تذکرة الفقهاء، ج8، ص68.</ref> بیشتر فقیهان شافعی<ref>مغنی المحتاج، ج1، ص513؛ تحفة المحتاج، ج4، ص145؛ اعانة الطالبین، ج2، ص341.</ref>، مالکی<ref>مواهب الجلیل، ج4، ص20؛ ارشاد السالک، ص43.</ref> و حنبلی<ref>الانصاف، ج4، ص59.</ref> نیز بر خلاف حنفیان<ref>تحفة الفقهاء، ج1، ص390؛ بدائع الصنائع، ج1، ص467.</ref> احرام را از ارکان حج برشمرده‌اند.پشتوانه فقیهان اهل سنت<ref>الشرح الکبیر، ج3، ص503؛ حواشی الشروانی، ج4، ص146؛ کشاف القناع، ج2، ص604.</ref> حدیثِ نبوی «الأعمال بالنیات»<ref>صحیح البخاری، ج1، ص3؛ سنن ابن ماجه، ج2، ص1413؛ السنن الکبری، ج1، ص41، 215.</ref> است؛ زیرا مقصود از احرام را نیت انجام مناسک دانسته‌اند.<ref>مواهب الجلیل، ج4، ص20؛ الانصاف، ج4، ص58؛ نهایة المحتاج، ج10، ص345.</ref>


آیه تبلیغ: آیه شصت و هفتم سوره مائده، متضمن ابلاغ ولایت و امامت علی بن ابی‌طالب7 در بازگشت از حجة الوداع
2. وقوف در عرفات:به اجماع فقیهان، وقوف در عرفات از ارکان حج است<ref>المجموع، ج8، ص103؛ المغنی، ج3، ص502؛ تذکرة الفقهاء، ج8، ص184.</ref>، هر چند درباره زمان وقوف اختلاف نظر وجود دارد. به باور فقیهان امامی<ref>الخلاف، ج2، ص337؛ غنیة النزوع، ص180-181؛ تذکرة الفقهاء، ج8، ص186.</ref>، شافعی<ref>الحاوی الکبیر، ج4، ص172؛ فتح العزیز، ج7، ص363؛ المجموع، ج8، ص101.</ref>، حنفی<ref>تحفة الفقهاء، ج1، ص405؛ بدائع الصنائع، ج2، ص125.</ref> و مالکی<ref>منح الجلیل، ج2، ص254؛ حاشیة الدسوقی، ج2، ص37.</ref>زمان این وقوف از ظهر روز عرفه آغاز می‌شود. اما حنبلیان آغاز آن را طلوع فجر روز عرفه می‌دانند.<ref>المغنی، ج3، ص433؛ دلیل الطالب، ج1، ص108؛ منار السبیل، ج1، ص257.</ref>به اتفاق فقیهان اهل سنت، پایان زمان وقوف، طلوع فجر روز عید قربان است.<ref>المغنی، ج3، ص433.</ref> ولی امامیان پایان آن را غروب روز عرفه دانسته و تنها در صورت اضطرار، طلوع فجر عید قربان را پایان آن شمرده‌اند.<ref>الکافی، حلبی، ص197؛ شرائع الاسلام، ج1، ص188؛ جواهر الکلام، ج19، ص35.</ref>


این آیه که در واپسین روزهای حیات رسول خدا9 نازل شد، به جهت داشتن واژه «بَلّغْ» به آیه تبلیغ معروف شده است.<ref>نهج الحق، ص172؛ الغدیر، ج1، ص9؛ نمونه، ج5، ص4.</ref> بر پایه این آیه، ایشان مأمور شد پیامی بسیار مهم را از سوی خداوند به مسلمانان ابلاغ کند و اگر در ابلاغ آن کوتاهی ورزد، رسالت خویش را به انجام نرسانده است. خداوند به وی اطمینان می‌دهد که او را از گزند و آسیب مردم حفظ کند: {یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغ مَا أُنزِلَ إِلَیكَ مِن رَبِّكَ وَإِن لَم تَفعَل فَمَا بَلَّغتَ رِسَالَتَهُ وَاللهُ یعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللهَ لا یهدِی القَومَ الكَافِرِینَ}. با نزول آیة وجوب حج (حجّ/22، 27) در سال دهم ق.<ref>جامع البیان، ج17، ص189؛ التبیان، ج7، ص309؛ السیرة الحلبیه، ج3، ص308.</ref>، منادیانی از سوی رسول خدا9 اعلان کردند که ایشان عازم حج است.<ref>الکافی، ج4، ص245؛ دلائل النبوه، ج5، ص433؛ البدایة و النهایه، ج5، ص127.</ref> همین مطلب با پیک به مسلمانان دور از مدینه نیز اعلان شد.<ref>بحار الانوار، ج21، ص396؛ مکاتیب الرسول، ج1، ص282.</ref> همچنین پیامبر9 در نامه‌ای به حضرت علی7 که از طرف ایشان به یمن فرستاده شده بود، از او خواست که همراه مسلمانان آن دیار به مکه بشتابد.<ref>روض الجنان، ج7، ص63؛ مکاتیب الرسول، ج1، ص283.</ref> شماری بسیار از مسلمانان<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج4، ص601؛ تاریخ طبری، ج2، ص401؛ عیون الاثر، ج2، ص342.</ref>، همسران پیامبر<ref>تاریخ یعقوبی، ج2، ص109؛ البدایة و النهایه، ج5، ص131؛ السیرة الحلبیه، ج3، ص308.</ref> و حضرت فاطمه3 در این سفر با پیامبر9 همراه شدند.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج4، ص602؛ تاریخ طبری، ج2، ص204؛ عیون الاثر، ج2، ص344.</ref> منابع تاریخی شمار جمعیت همراه با ایشان را در این سفر به اختلاف تا بیش از 124000 نفر ذکر کرده‌اند.<ref>السیرة النبویه، ابن کثیر، ج2، ص154؛ السیرة الحلبیه، ج3، ص308.</ref> در متون اسلامی، از این حج پیامبر9 به حَجَّة الوداع، حجة الاسلام، حجة الکمال و حجة التمام یاد شده است.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج4، ص606؛ البدایة و النهایه، ج5، ص125؛ الغدیر، ج1، ص9.</ref>
به تصریح فقیهان امامی<ref>مسالک الافهام، ج2، ص275؛ جواهر الکلام، ج19، ص32؛ ریاض المسائل، ج6، ص361.</ref> و اهل سنت<ref>المجموع، ج8، ص103؛ التاج و الاکلیل، ج1، ص91.</ref>، برای تحقق رکن وقوف در عرفات، توقفدر همه زمان آن لازم نیست؛ بلکه با لحظه‌ای حضور در عرفات در بخشی از این هنگام یا توقفی کوتاه در آن<ref>نک: المجموع، ج8، ص103.</ref> رکن تحقق می‌یابد. البته بر پایه فقه مالکی، این رکن تنها با لحظه‌ای توقف در شب عید قربان محقق می‌شود و وقوف در روز عرفههر چند واجب است، رکن را محقق نمی‌سازد.<ref>حاشیة الدسوقی، ج2، ص37؛ حاشیة الصاوی، ج2، ص54؛ شرح مختصر خلیل، ج2، ص321.</ref>مهم‌ترین پشتوانه رکن بودن وقوف در عرفات،حدیثی نبوی است که همه حج را وقوف در عرفه خوانده است<ref>المجموع، ج8، ص93؛ المغنی، ج3، ص434؛ مدارک الاحکام، ج7، ص399.</ref>:«الحج عرفه<ref>مسند احمد، ج4، ص310؛ السنن الکبری، ج5، ص173؛ سنن ابن ماجه، ج2، ص1003.</ref>.»فقیهان امامی در این زمینه به حدیث‌هایی<ref>الکافی، کلینی، ج4، ص463.</ref>استناد کرده‌اند که حج را در صورت ترک وقوف در عرفات منتفی دانسته‌اند.<ref>تذکرة الفقهاء، ج8، ص185؛ مدارک الاحکام، ج7، ص399؛ جواهر الکلام، ج19، ص32-33.</ref>


رسول خدا پس از گزاردن مناسک حج، روز چهاردهم ذی‌حجه، همراه دیگر مسلمانان مکه را ترک کرد و پنجشنبه هجدهم ذی‌حجه به منطقه غدیر خم، مکانی در جحفه، رسید. پنج ساعت از روز گذشته بود<ref>تاریخ یعقوبی، ج2، ص112؛ الغدیر، ج1، ص10، 214.</ref> که آیه تبلیغ بر ایشان فرود آمد.<ref>تفسیر ابن ابی حاتم، ج4، ص1172؛ اسباب النزول، ص135؛ الدر المنثور، ج2، ص298.</ref> رسول خدا9 در آن هوای بسیار گرم نیمروز پس از اقامه نماز ظهر در اجتماع عظیم مسلمانان بر فراز منبری که از جهاز شتران فراهم آمده بود<ref>الغدیر، ج1، ص10.</ref> خطبه‌ای خواند و از ادای وظیفه رسالت و نزدیکی رحلتش خبر داد. سپس به پاسداشت دو امانت ارزشمند، قرآن و عترت، سفارش کرد. آن‌گاه سه مرتبه فرمود: «أیها الناس! مَن أولی بِالمؤمنین مِنْ أنفُسِهم...؟»<ref>تفسیر عیاشی، ج1، ص332؛ تاریخ دمشق، ج42، ص219؛ السیرة الحلبیه، ج3، ص336.</ref>. حاضران در آن‌جا گفتند: خدا و رسولش آگاه‌ترند. پیامبر9 فرمود: «إنّ الله مولاىَ، و أنَا مَولَی المُؤمنین و انی اولی بهم من أنفسهم فَمَن كُنتُ مولاه فَهذا مولاه<ref>السیرة الحلبیه، ج3، ص336؛ تاریخ دمشق، ‌ج42، ص219.</ref>، ألا فَلیبَلِّغ الشاهد الغایب».<ref>تفسیر عیاشی، ج1، ص334؛ الغدیر، ج1، ص11؛ المیزان، ج6، ص54.</ref> در این هنگام، صحابه از جمله ابوبکر و‌ عمر بن خطاب، به علی7 تهنیت گفتند. هنوز جمعیت پراکنده نشده بود که جبرئیل فرود آمد و پیامبر را به نزول آیه اکمال و اتمام نعمت مژده داد: {الیومَ أَكمَلتُ لَكُم دِینَكُم وَأَتمَمتُ عَلَیكُم نِعمَتِی}. (مائده/5، 3)<ref>البدایة و النهایه، ج5، ص233؛ تاریخ دمشق، ج42، ص237-238.</ref> بر پایه روایتی، پیامبر9 به حضرت علی7 فرمود: پس از نزول آیه تبلیغ، اگر آنچه را که درباره ابلاغ ولایت تو امر شده بود، انجام نمی‌دادم، عملم تباه و نابود می‌شد.<ref>الامالی، ص584؛ نور الثقلین، ج1، ص654.</ref> همه مفسران شیعه<ref>تفسیر قمی، ج1، ص171؛ مجمع البیان، ج3-4، ص344؛ المیزان، ج6، ص48.</ref> با تکیه بر روایت‌هایی<ref>الامالی، ص584؛ الاحتجاج، ج1، ص67-74؛ مناقب، ج2، ص224.</ref> از امامان معصوم: شأن نزول آیه تبلیغ را امامت و ولایت علی بن ابی‌‌طالب7 در واقعه غدیر دانسته‌اند؛ چنان‌که بسیاری از صحابه رسول خدا<ref>التفسیر الکبیر، ج12، ص50؛ المیزان، ج6، ص59.</ref>، مورخان<ref>تاریخ دمشق، ج42، ص237.</ref> و مفسران اهل‌ سنت نیز چنین گفته‌اند.
3. وقوف در مشعر الحرام(مزدلفه):به باور همه فقیهان امامی<ref>السرائر، ج1، ص589؛ تذکرة الفقهاء، ج8، ص202.</ref>، وقوف در مشعر از ارکان حج است.<ref>الخلاف، ج2، ص342؛ جامع المقاصد، ج3، ص228؛ الروضة البهیه، ج2، ص277.</ref>از میان صحابیان وفقیهان متقدم نیز کسانی چون ابن عباس، نخعی و شعبی وقوف در مشعر را رکن می‌دانسته‌اند.<ref>الحاوی الکبیر، ج4، ص177.</ref> از فقیهان اهل سنت، جز اندکی از شافعیان<ref>نک: الحاوی الکبیر، ج4، ص177؛ فتح الباری، ج3، ص529.</ref> و ابن ماجشون<ref>حاشیة الدسوقی، ج2، ص21؛ مواهب الجلیل، ج4، ص12.</ref> از مالکیان، کسی آن را رکن نشمرده است.<ref>المغنی، ج3، ص441؛ الفقه الاسلامی، ج3، ص2233.</ref> برای اثبات رکن بودن وقوف در مشعر، برخی به آیه 198بقره/2 که حاجیان را پس از بازگشت از عرفات به ذکر الهی در مشعر الحرام فراخوانده، تمسک کرده‌اند.<ref>نک: المبسوط، سرخسی، ج4، ص111؛ بدایة المجتهد، ج1، ص280؛ تذکرة الفقهاء، ج8، ص202.</ref> اما پشتوانه اصلی فقیهان امامی، افزون بر اجماع،حدیث‌هایی هستند<ref>وسائل الشیعه، ج14، ص45.</ref> که ترکاین وقوف را به منزله از دست دادن حج قلمداد کرده‌اند.<ref>مدارک الاحکام، ج7، ص434؛ کشف اللثام، ج6، ص95؛ ریاض المسائل، ج6، ص388-389.</ref>


مؤلف کتاب الغدیر نام 30 تن از محدثان و مفسران سرشناس اهل‌ سنت را می‌آورد که شأن نزول آیه تبلیغ را ولایت و امامت علی بن ابی‌طالب7 در روز غدیر خم دانسته‌اند. از جمله آنان محمد بن جریر طبری مؤلف تفسیر جامع‌ البیان و تاریخ طبری است که کتاب الولایه را درباره حدیث غدیر نگاشته است. او از طریق زید بن ارقم نقل می‌کند که پیامبر در بازگشت از حجة الوداع در غدیر خم فرمود: خداوند آیه {یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغ مَا أُنزِلَ إِلَیكَ مِن رَّبِّكَ...} را بر من نازل کرد و جبرئیل به من فرمان داد تا در این مکان بایستم و به همگان اعلان کنم: «إنّ عَلىّ بنَ أبى طالب أخى وَ وَصیى و خَلیفَتى وَ الإمام بَعدى». سپس فرمود: خداوند جز به این خشنود نیست که ولایت علی را به شما تبلیغ کنم. خدا او را ولی و امام شما قرار داده و اطاعتش را بر همگان واجب و حکمش را بایسته و سخنش را حق قرار داده اس. کسی که با او مخالفت کند، ملعون؛ و آن که تصدیقش کند، برخوردار از رحمت است.<ref>الغدیر، ج1، ص214-223.</ref> پس از او مفسران دیگر همچون ابواسحاق ثعلبی<ref>تفسیر ثعلبی، ج4، ص92.</ref> در تفسیر الکشف و البیان و واحدی نیشابوری<ref>اسباب النزول، ص135.</ref> در کتاب اسباب النزول و حاکم حسکانی<ref>شواهد التنزیل، ج1، ص250.</ref> مؤلف شواهد التنزیل و جلال ‌الدین سیوطی<ref>الدر المنثور، ج2، ص298.</ref> مؤلف تفسیر الدر المنثور و فخر رازی<ref>التفسیر الکبیر، ج12، ص50.</ref> در تفسیر کبیر از طرق مختلف شأن نزول آیه تبلیغ را ولایت و امامت علی7 در حجة الوداع ذکر کرده‌اند.
4. طواف:از مناسک حج که همه فقیهان امامی<ref>تحریر الاحکام، ج2، ص5؛ جواهر الکلام، ج18، ص5؛ ریاض المسائل، ج6، ص389.</ref> و اهل سنت<ref>المجموع، ج8، ص220؛ مواهب الجلیل، ج4، ص12.</ref>به اصل رکن بودن آن باور دارند، طواف حج است که با تعابیری چون طواف افاضه<ref>المجموع، ج8، ص220؛ تذکرة الفقهاء، ج8، ص342؛ مواهب الجلیل، ج4، ص90.</ref>، طواف زیارت<ref>الکافی، حلبی، ص195؛ المجموع، ج8، ص220؛ منتهی المطلب، ج2، ص703.</ref> و طواف رکن<ref>صحیح مسلم، ج8، ص220؛ رسائل الشهید، ص235؛ تحفة الفقهاء، ج1، ص381.</ref> از آن یاد می‌شود. بر این اساس،دیگر اقسام طواف واجب مانند طواف تحیت، طواف وداع و طواف نساء رکن نیستند. حتی بر پایه دیدگاهی در فقه امامی<ref>براهین الحج، ج4، ص72.</ref> و نیز فقه حنفی<ref>حاشیة رد المحتار، ج2، ص514؛ المجموع، ج8، ص250.</ref> تنها چهار شوط نخست از طواف افاضه، رکن به شمار می‌روند.پشتوانه برخی از فقیهان امامی<ref>کتاب الحج، ج4، ص288.</ref> و بسیاری از فقیهان اهل سنت<ref>المغنی، ج3، ص503؛ المجموع، ج8، ص220؛ کشاف القناع، ج2، ص604.</ref>برای رکن بودن طواف، آیه 29 حجّ/22 است که شماری از اهل سنت بر انطباق آن بر طواف افاضه ادعای اجماع کرده‌اند<ref>بدائع الصنائع، ج2، ص127.</ref>: {وَلیطَّوَّفُوابِالبَیتِالعَتِیقِ}. در برابر، برخی از فقیهان امامی با پذیرش دلالتاین آیه بر وجوب طواف، دلالتش را بر رکن بودن آن نپذیرفته<ref>مجمع الفائده، ج7، ص62.</ref>یا به پشتوانه بعضی حدیث‌ها<ref>الکافی، کلینی، ج4، ص512-513؛ التهذیب، ج5، ص253.</ref>، مقصود از طواف را در آن آیه، طواف نساء دانسته‌اند.<ref>البرهان، ج3، ص876؛ المیزان، ج14، ص371.</ref>مهم‌ترین پشتوانه رکن بودن طواف از منظر فقیهان امامی، اجماع و حدیث‌هایی هستند که در صورت ترک طواف از روی جهل، اعاده حج را واجب شمرده‌اند.<ref>الاستبصار، ج2، ص228.</ref> این حدیث‌ها به مفهوم اولویت بر وجوب اعاده حج در صورت ترک آگاهانه آن دلالت دارند.<ref>مجمع الفائده، ج7، ص62؛ جواهر الکلام، ج19، ص371.</ref>شماری از اهل سنت نیز به پشتوانه روایتی از پیامبر(ص)که خروج حج‌گزار را تنها پس از ادای طواف افاضه مجاز دانسته<ref>السنن الکبری، ج5، ص163؛ مسند احمد، ج6، ص177؛ صحیح مسلم، ج4، ص94.</ref>، رکن بودن طواف را ثابت کرده‌اند.<ref>المجموع، ج8، ص220؛ المغنی، ج3، ص465.</ref>


برخی در توجیه شأن نزول این آیه گفته‌اند: کلمه «مولا» در حدیث «... مَن کُنت مَولاه فَهذا على مَولاه» در مقام امامت و ولایت نیست؛ بلکه به معنای دوست است.<ref>روح المعانی، ج3، ص234؛ المنار، ج6، ص465.</ref> در پاسخ به این توجیه گفته شده است: سفارش به محبت و دوستی علی7 نیاز به این همه مقدمه و متوقف ساختن جمعیت در بیابان سوزان و گرفتن اعتراف‌های پیاپی ازآنان نداشت. افزون بر این، تأکید بر دوستی علی7 را بارها مردم از زبان پیامبر9 شنیده بودند و این آن قدر اهمیت نداشت که اگر رسول خدا9 آن را ابلاغ نمی‌کرد، رسالت خود را به انجام نرسانده باشد.<ref>نمونه، ج5، ص16.</ref> در منابع تفسیری اهل‌ سنت، درباره سبب نزول آیه تبلیغ و مفهوم {بَلِّغ مَا أُنزِلَ إِلَیكَ} احتمال‌های دیگری مطرح شده است:
5. سعی:به باور همه فقیهان امامی<ref>تذکرة الفقهاء، ج8، ص136؛ جواهر الکلام، ج19، ص429؛ براهین الحج، ج4، ص112.</ref> و شافعی<ref>الحاوی الکبیر، ج4، ص155؛ المجموع، ج8، ص77.</ref> و نظر مشهور مالکیان<ref>مواهب الجلیل، ج4، ص11.</ref> سعی میان صفا و مروه از ارکان حج است. حنبلیان درباره رکن بودن آن اختلاف نظر دارند<ref>المغنی، ج3، ص504؛ الانصاف، ج4، ص58.</ref> و حنفیان رکن بودن آن را نپذیرفته‌اند.<ref>المبسوط، سرخسی، ج4، ص50.</ref> پشتوانه فقیهان امامی در این زمینه حدیث‌هایی‌اند<ref>وسائل الشیعه، ج14، ص484-485.</ref> که ترک عمدی سعی را موجب بطلان حج و لزوم جبران آن شمرده‌اند.<ref>الحدائق، ج16، ص277؛ مستند الشیعه، ج12، ص174؛ براهین الحج، ج4، ص112.</ref> پشتوانه فقیهان اهل سنت برای رکن شمردن سعی<ref>المجموع، ج8، ص63؛ المغنی، ج3، ص504؛ کشاف القناع، ج2، ص606.</ref>، روایتی از پیامبر(ص)است که پس از دعوت مردم به ادای سعی، آن را واجبی ثابت معرفی کرده است:«قد کتب علیکم السعى<ref>مسند احمد، ج6، ص421؛ ‌السنن الکبری، ج5، ص98- 99.</ref>.»دلیل دیگر آنان، حدیثی<ref>المغنی، ج3، ص504؛ شرح منتهی الارادات، ج4، ص75.</ref> است که اتمام حج را در گرو انجام دادن سعی دانسته است.


1. آیه تبلیغ در آغاز بعثت در مکه نازل شد و پیامبر9 را به اظهار<ref>تفسیر بغوی، ج2، ص51؛ تفسیر قرطبی، ج6، ص242؛ الدر المنثور، ج2، ص298.</ref> و تبلیغ حقایق دین به همه مردم امر کرد.<ref>المنار، ج6، ص463، 467.</ref> بر پایه برخی نقل‌ها، نزول آیه پس از اظهار رسالت و دعوت عمومی دانسته شده است. به موجب روایت‌هایی، ابوطالب در سال‌های آغازین بعثت برای محافظت از پیامبر9 مراقبانی از بنی‌هاشم گمارده بود. هنگامی‌که این آیه نازل شد، رسول خدا9 از ابوطالب خواست که برای او مراقبی قرار ندهد؛ زیرا خداوند او را از گزند جن و انس نگاهبانی خواهد کرد.<ref>اسباب النزول، ص135؛ زاد المسیر، ج2، ص301؛ الدر المنثور، ج2، ص298.</ref>
6. دیگر مناسک:برخی دیگر از مناسک در پاره‌ای منابع فقهی یا در سخن اندکی از فقیهان، از ارکان حج به شمار رفته‌اند؛ از جمله:


در نقد این نظر گفته شده است: همه مفسران باور دارند که سوره مائده/5 در اواخر عمر پیامبر در مدینه نازل شده<ref>زاد المسیر، ج2، ص301؛ التحریر و التنویر، ج5، ص151-152.</ref> و برخی نزول آن را در حجة الوداع دانسته‌اند.<ref>التفسیر الحدیث، ج9، ص9.</ref> بر این اساس، احتمال نزول آیه تبلیغ در سال‌های نخست بعثت و عدم الحاق آن به سوره‌ای خاص در سالیان دراز، درست به نظر نمی‌رسد.<ref>التحریر و التنویر، ج5، ص152.</ref>
أ. نیت: برخی از فقیهان امامی نیت را از ارکان حج برشمرده‌اند<ref>الدروس، ج1، ص328؛ غایة المرام، ج1، ص456؛ کشف الغطاء، ج4، ص470.</ref>؛ بدین استناد که در هر واجب، خواه رکن و خواه غیر رکن، نیت نقش اصلی و اساسی را دارد. بسیاری از فقیهان این دیدگاه را نپذیرفته‌اند.<ref>مسالک الافهام، ج2، ص226؛ مدارک الاحکام، ج7، ص241؛ جواهر الکلام، ج18، ص136.</ref> به باور برخی از ناقدان، در مواردی که ترک نیت موجب بطلان حج قلمداد شده، در واقع سبب بطلان، انجام ندادن رکنی است که نیت در آن شرط است. به تعبیر دیگر، بطلان حج به استناد از دست رفتن خود رکن است، نه نیت آن.<ref>جواهر الکلام، ج18، ص136.</ref>


2. برخی دیگر از مفسران بر این باورند که آیه تبلیغ با توجه به سیاق آیات قبل و بعد، درباره اهل کتاب است و خداوند پیامبرش را مأمور به تبلیغ حقایق اسلام در برابر اهل کتاب می‌کند<ref>تفسیر مقاتل، ج1، ص492؛ جامع البیان، ج6، ص198؛ التفسیر الکبیر، ج12، ص50.</ref> و مقصود از {مَا أُنزِلَ إِلَیكَ} در آیه،‌ حکم رجم و قصاص است که یهود در تورات و نصارا در انجیل آن را تغییر داده بودند.<ref>التفسیر الکبیر، ج12، ص49.</ref>
ب. تلبیه:برخی امامیان، به رکن بودن تلبیه باور دارند.<ref>الدروس، ج1، ص328؛ غایة المرام، ج1، ص456؛ کشف الغطاء، ج4، ص470.</ref> از سخن بعضی دیگر برمی‌آید که ترک عمدی تلبیه، خود، موجب بطلان حج نیست، بلکه از آن رو که بهترکاحرام می‌انجامد، موجب بطلان حج می‌گردد.<ref>نک: جواهر الکلام، ج18، ص136.</ref>


در نقد این احتمال گفته شده است: از سیاق آیه تبلیغ، به ویژه جمله {وَالله یعصِمُکَ من النّاس} برمی‌آید ‌که پیامبر9 در این آیه، مأمور به تبلیغ امری مهم و خطیر بوده که با تبلیغ آن، بیم خطر بر جان ایشان یا دین اسلام وجود داشته است. اما وضعیت یهود آن روزگار در حجاز به گونه‌ای نبود که خطری از سوی آنان رسول خدا را تهدید کند تا مجوز تأخیر مأموریت الهی یا دست برداشتن از آن شود<ref>المیزان، ج6، ص42.</ref>؛ زیرا آیه تبلیغ هنگامی نازل شد که اقتدار و شوکت یهود بر اثر جنگ‌های بنی‌قریظه و خیبر و تبعید شماری از آنان (احزاب/ 33، 26-27؛ حشر/59، 2-3) از میان رفته بود و مسیحیان نیز در عربستان، به ویژه مدینه، دارای قدرت نبودند. از این رو، یهود و نصارا در اواخر زندگی رسول خدا، به عنوان اقلیت دینی جزیه می‌پرداختند.<ref>المیزان، ج6، ص43.</ref> نیز اگر سیاق آیه تبلیغ با آیات قبل و بعد یکسان باشد، پیامی که در آیه تبلیغ، رسول خدا مأمور به آن شده همان چیزی است که در آیه بعد آمده است: {قُل یا أَهلَ الكِتَابِ لَسْتُم عَلَى شَیءٍ حَتَّى تُقِیمُوا التَّورَاةَ وَالإنجِیلَ...}. (مائده /5، 68) در این آیه تکلیف طاقت‌فرسایی به اهل کتاب نشده تا رسول خدا در ابلاغ آن احساس خطر کند.<ref>المیزان، ج6، ص42.</ref> پیامبر9 در سال‌های نخست بعثت، مأمور مبارزه با شرک و بت‌پرستی و دعوت به توحید در میان مشرکان متعصب قریش بود که بسیار خطرناک‌تر از اهل کتاب بودند؛ اما رسول خدا هیچ گاه در انجام مأموریت خویش احساس خطر نمی‌کرد تا خداوند به او وعده محافظت از خطر مشرکان را بدهد.<ref>المیزان، ج6، ص42.</ref> از محتوای آیه و شأن نزول آن برمی‌آید که سیاق آیه تبلیغ با سیاق آیات قبل و بعد از آن یکسان نیست؛ بلکه این آیه دربردارنده پیامی مهم و مستقل است.
ج. ترتیب:برخی از فقیهان امامی رعایت ترتیب میان افعال رکنی حج را در شمار ارکان آن برشمرده‌اند.<ref>الدروس، ج1، ص328؛ جامع المقاصد، ج3، ص110؛ کشف الغطاء، ج4، ص470.</ref>شماری دیگر، رعایت ترتیب میان طواف و سعیرا از ارکان دانسته‌اند.<ref>کتاب الحج، گلپایگانی، ج1، ص17.</ref> بسیاری از شافعیان نیز ترتیب میان بیشتر ارکان را رکن حج قلمداد کرده‌اند.<ref>مغنی المحتاج، ج1، ص513؛ فتح الوهاب، ج1، ص258.</ref>در برابر، دیگر فقیهان شافعی<ref>المجموع، ج8، ص266.</ref>و نیز فقیهان امامی<ref>مسالک الافهام، ج1، ص258؛ کشف اللثام، ج5، ص20؛ جواهر الکلام، ج18، ص5.</ref>و مذاهب دیگر<ref>نک: بدائع الصنائع، ج2، ص125؛ کشاف القناع، ج2، ص604.</ref>رکن بودن ترتیب را نپذیرفته‌اند.


برخی مفسران اهل‌ سنت سخنانی دیگر درباره سبب نزول این آیه ذکر نموده‌اند. فخر رازی و دیگران بیش از 10 قول در این زمینه نقل کرده‌اند.<ref>تفسیر ثعلبی، ج4، ص90؛ غرائب القرآن، ج2، ص616؛ التفسیر الکبیر، ج12، ص48.</ref>
پشتوانه شافعیان<ref>فتح الوهاب، ج1، ص258؛ مغنی المحتاج، ج1، ص513؛ الاقناع، ج1، ص233.</ref> بر رکن بودن ترتیب، حدیث مشهور پیامبر(ص) است که مردم را به فراگیری مناسک از خود فرمان داده است:«خذواعنى مناسککم.»<ref>السنن الکبری، ج5، ص125؛ مغنی المحتاج، ج1، ص513.</ref>در نقد رکن بودن ترتیب گفته‌اند: بطلان حج در صورت عدم رعایت ترتیب، به استناد بطلان رکنی است که در جایگاه خود ادا نشده است، نه این‌که رعایت نکردن ترتیب موجب بطلان حج باشد.<ref>نک: جواهر الکلام، ج88، ص136.</ref>


منابع
د. حلق: بسیاری از شافعیان از رکن دیگری با عنوان حلق یا تقصیرسخن گفته‌اند.<ref>مغنی المحتاج، ج1، ص513؛ فتح الوهاب، ج1، ص258.</ref> البته شماری از آنان رکن بودن حلق را به نُسک بودن آن وابسته دانسته‌اند.<ref>المجموع، ج8، ص205؛ تحفة المحتاج، ج4، ص146.</ref>


الاحتجاج: ابومنصور الطبرسی (م.520ق.)، به كوشش سید محمد باقر، دار النعمان، 1386ق؛ اسباب النزول: الواحدی (م.468ق.)، قاهره، الحلبی و شركاه، 1388ق؛ الامالی: الصدوق (م.381ق.)، قم، البعثه، 1417ق؛ بحار الانوار: المجلسی (م.1110ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403ق؛ البدایة و النهایه: ابن كثیر (م.774ق.)، به كوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1408ق؛ تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوك): الطبری (م.310ق.)، به كوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، 1403ق؛ تاریخ مدینة دمشق: ابن عساكر (م.571ق.)، به كوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، 1415ق؛ تاریخ الیعقوبی: احمد بن یعقوب (م.292ق.)، بیروت، دار صادر، 1415ق؛ التبیان: الطوسی (م.460ق.)، به كوشش العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛ التحریر و التنویر: ابن عاشور (م.1393ق.)، مؤسسة التاریخ؛ تفسیر ابن ابی‌حاتم (تفسیر القرآن العظیم): ابن ابی‌حاتم (م.327ق.)، به كوشش اسعد محمد، بیروت، المكتبة العصریه، 1419ق؛ تفسیر ابن کثیر (تفسیر القرآن العظیم): ابن كثیر (م.774ق.)، به كوشش شمس ‌الدین، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1419ق؛ التفسیر الحدیث: محمد عزّة دروزه (م.1404ق.)، بیروت، دار الغرب الاسلامی، 1421ق؛ تفسیر العیاشی: العیاشی (م.320ق.)، به كوشش رسولی محلاتی، تهران، المكتبة العلمیة الاسلامیه؛ تفسیر القمی: القمی (م.307ق.)، به كوشش الجزائری، قم، دار الکتاب، 1404ق؛ التفسیر الكبیر: الفخر الرازی (م.606ق.)، قم، دفتر تبلیغات، 1413ق؛ تفسیر بغوی (معالم التنزیل): البغوی (م.510ق.)، به كوشش خالد عبدالرحمن، بیروت، دار المعرفه؛ تفسیر ثعلبی (الكشف و البیان): الثعلبی (م.427ق.)، به كوشش ابن عاشور، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1422ق؛ تفسیر قرطبی (الجامع لأحكام القرآن): القرطبی (م.671ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1405ق؛ تفسیر مقاتل بن سلیمان: عبدالله محمود شحاته، بیروت، التاریخ العربی، 1423ق؛ جامع البیان: الطبری (م.310ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1412ق؛ الدر المنثور: السیوطی (م.911ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1365ق؛ دلائل النبوه: البیهقی (م.458ق.)، به كوشش عبدالمعطی، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1405ق؛ روح المعانی: الآلوسی (م.1270ق.)، به كوشش علی عبدالباری، بیروت، 1415ق؛ روض الجنان: ابوالفتوح رازی (م.554ق.)، به كوشش یاحقی و ناصح، مشهد، آستان قدس رضوی، 1375ش؛ زاد المسیر: ابن جوزی (م.597ق.)، به كوشش محمد عبدالرحمن، بیروت، دار الفکر، 1407ق؛ السیرة الحلبیه: الحلبی (م.1044ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1400ق؛ السیرة النبویه: ابن كثیر (م.774ق.)، به كوشش صدقی جمیل، بیروت، دار الفکر، 1418ق؛ السیرة النبویه: ابن هشام (م.8-213ق.)، به كوشش السقاء و دیگران، بیروت، المكتبة العلمیه؛ شواهد التنزیل: الحاكم الحسكانی (م.506ق.)، به كوشش محمودی، تهران، وزارت ارشاد، 1411ق؛ عیون الاثر: ابن سید الناس (م.734ق.)، بیروت، دار القلم، 1414ق؛ الغدیر: الامینی (م.1390ق.)، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1366ش؛ غرائب القرآن: نظام الدین النیشابوری (م.728ق.)، به كوشش زكریا عمیرات، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1416ق؛ الكافی: الكلینی (م.329ق.)، به كوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1375ش؛ مجمع البیان: الطبرسی (م.548ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1406ق؛ مكاتیب الرسول: احمدی میانجی، تهران، دار الحدیث، 1419ق؛ المنار: رشید رضا (م.1354ق.)، قاهره، دار المنار، 1373ق؛ مناقب آل ابی‌طالب: ابن شهر آشوب (م.588ق.)، به كوشش گروهی از اساتید، نجف، المکتبة الحیدریه، 1376ق؛ المیزان: الطباطبایی (م.1402ق.)، بیروت، اعلمی، 1393ق؛ نمونه: مكارم شیرازی و دیگران، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1375ش؛ نور الثقلین: العروسی الحویزی (م.1112ق.)، به كوشش رسولی محلاتی، اسماعیلیان، 1373ش؛ نهج الحق و كشف الصدق: العلامة الحلی (م.726ق.)، به كوشش الحسنی الارموی، قم، دار الهجره، 1407ق.
ه‍ . رمی جمرة عقبه: بر پایه نظری کمیاب، ابن ماجشون از فقیهان مالکی، رمی جمره عقبه را از ارکان حج به شمار آورده و بر آن است که اگر حج‌گزار تا پایان ایام منا آن را به جا نیاورد، حجش باطل است.<ref>حاشیة الدسوقی، ج2، ص21؛ بدایة المجتهد، ج1، ص283؛ مواهب الجلیل، ج4، ص13.</ref>


لطف‌ الله خراسانی
احکام خاص ارکان حج: از مهم‌ترین ویژگی‌های ارکان حج که تفاوت اساسی آن‌ها با واجبات غیر رکنی به شمار می‌رود، آن است که ترک عمدی رکن، موجب بطلان حج است؛ اماترک دیگر واجبات هر چند عامدانه باشد، حج را باطل نمی‌کند<ref>المهذب البارع، ج2، ص206؛ غایة ‌المرام، ج1، ص456.</ref> و بر پایه دیدگاه اهل سنت، با کفاره جبران‌پذیر است.<ref>تحفة الفقهاء، ج1، ص381؛ حاشیة الدسوقی، ج2، ص21.</ref> البته ترک رکن به سبب جهل به حکم نیز مانند ترک عمدی است.<ref>جامع المقاصد، ج3، ص201؛ مسالک الافهام، ج2، ص275؛ مدارک الاحکام، ج8، ص174.</ref> دیگر تفاوت ارکان با سایر واجبات، به باور برخی از فقیهان امامی، آن است که اگرحج‌گزار انجام دادن یک رکن را فراموش کند، تنها در صورت ممکن نبودن یا دشواری بازگشت به مکه، می‌تواند نایب بگیرد؛ ولی اگر غیر رکن را فراموش کند، در هر صورت می‌تواند برای جبران آن نایب بگیرد.<ref>المهذب البارع، ج2، ص206؛ غایة المرام، ج1، ص456.</ref>


آیه تحویل قبله: Ñ آیه قبله
در برخی منابع فقهی، احکامی برای ارکان حج برشمرده‌اند. مثلاً به باور برخی از فقیهان امامی، معیار استقرار حج،ترک آن در حال استطاعت است، به شرط آن که استطاعت تا هنگامی ادامه یابد که انجام دادن ارکان حج در آن زمان امکان دارد.<ref>مسالک الافهام، ج2، ص143؛ مدارک الاحکام، ج7، ص68.</ref>البته به باور مشهور، استمرار استطاعت تا هنگامی که ادای همه مناسک ممکن باشد،شرط استقرار حج است.<ref>تذکرة الفقهاء، ج7، ص102؛ الحدائق، ج14، ص153؛ مستند الشیعه، ج11، ص83.</ref>(← استقرار حج). همچنین بر پایه نظر برخی از فقیهان امامی<ref>غایة المرام، ج1، ص468؛ جواهر الکلام، ج20، ص12؛ کتاب الحج، خوئی، ج5، ص436.</ref> و اهل سنت<ref>المغنی، ج3، ص374؛ نهایة المحتاج، ج11، ص106.</ref>احکام صدّ و احصار، از جمله تحلل از احرام، در پاره‌ای موارد، تنها در صورت بازماندن از ادای ارکان حج جاری می‌شود و بازماندن از دیگر مناسک، آن احکام را در پی نخواهد داشت.(←احصار و صد)به باور برخی از شافعیان، کسی که برای حج ‌‌گزاردن اجیر شده، اگر پس از انجام دادن ارکان حج، بعضی از مناسک غیر رکن را ترک کند و بمیرد یا از ادامه حج بازماند، لازم نیست مقداری از اجرت را بازگرداند. ولیاگر پس از انجام دادن برخی از ارکان بمیرد یا از ادامه حج بازماند، تنها به فراخور عملی که انجام داده،مالک اجرت می‌شود.<ref>المجموع، ج15، ص845.</ref> به باور مشهور فقیهان امامی، مستبصر (مسلمانی‌ که به مذهب شیعه امامیمی‌گرود) لازم نیست حجی را که بر پایه مذهب خود صحیح انجام داده، اعاده کند، مشروط بر آن که رکن را صحیح به جا آورده باشد.<ref>الوسیله، ص157؛ تحریر الاحکام، ج2، ص90؛ السرائر، ج1، ص518.</ref>البته در این‌که آیا معیار، رکن در مذهب پیشین است یا رکن در مذهبتشیع،اختلاف دیدگاه به چشم می‌خورد.<ref>جواهر الکلام، ج17، ص304.</ref>


آیه حج: نود و هفتمین آیه سوره آل‌عمران، دربردارنده تشریع وجوب حج
==پانویس==
{{پانویس}}


بر اساس این آیه، خداوند حج را بر کسانی واجب کرده که استطاعت آن را داشته باشند و هر کس از آن روی گرداند و ناسپاسی کند، خداوند از جهانیان بی‌نیاز است: {وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ البَیتِ مَنِ استَطَاعَ إِلَیهِ سَبِیلا وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ اللهَ غَنِی عَنِ العَالَمِینَ}. (آل عمران/3، 97)
==منابع==
{{منابع}}
{{دانشنامه
| آدرس =
| عنوان =
| نویسنده = حمیدرضا خراسانی


آیات مربوط به حج و ارکان و احکام آن بسیارند و در سوره‌های قرآن پراکنده‌اند؛ اما آیه معروف به «آیه حجّ» که بسیاری از مفسران و دانش‌پژوهان از آن با همین تعبیر یاد کرده‌اند<ref>احکام القرآن، ج3، ص17؛ تفسیر ابن کثیر، ج2، ص70؛ الدر المنثور، ج2، ص52.</ref> آیه 97 آل عمران/3 است. افزون بر این، برخی از مفسران و فقها از آیه 196 بقره/2<ref>التفسیر الکبیر، ج5، ص153.</ref> و آیه 27 حجّ/22<ref>ریاض المسائل، ج6، ص31.</ref> به آیه حجّ تعبیر کرده‌اند.
}}


بر پایه برخی نقل‌ها، آخرین آیه‌ای که در مدینه پیش از حرکت پیامبر9 به سوی مکه برای انجام مناسک حج نازل شد، همین آیه حجّ بود.<ref>احکام القرآن، ج3، ص17-18.</ref> بر اساس نقلی دیگر، این آیه همراه دیگر آیات سوره آل عمران در سال سوم هجرت در مدینه نازل شد و پیامبر9 تا سال دهم هجرت به گزاردن حج توفیق نیافت.<ref>تفسیر قرطبی، ج4، ص144.</ref>
ارشاد السالک: عبدالرحمن بن محمد البغدادی (م.732ق.)، مصر، مکتبة مصطفی البابی؛الاستبصار:الطوسی (م 460ق.)، بهکوششموسوی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1363ش؛ اعانةالطالبین:السیدالبکریالدمیاطی (م.1310ق.)، بیروت، دار الفکر، 1418ق؛ الاقناع:الشربینی (م.977ق.)، بیروت، دار المعرفه؛ الانصاففیمعرفةالراجحمنالخلاف:المرداوی (م.885ق.)، بهکوششمحمدحامد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1377ق؛ بدائعالصنائع:علاء الدین الکاسانی (م.587ق.)، پاکستان، المکتبة الحبیبیه، 1409ق؛ بدایةالمجتهد:ابنرشدالقرطبی (م.595ق.)، بهکوششالعطار، بیروت، دار الفکر، 1415ق؛ براهین الحج: آقا رضا مدنی کاشانی (م.1413ق.)، کاشان، مدرسه علمیه مدنی کاشانی، 1411ق؛البرهان فی تفسیر القرآن: البحرانی (م.1107ق.)، قم، البعثه، 1415ق؛ التاج و الاکلیل: محمد بن یوسف العبدری (م.897ق.)، بیروت، دار الفکر، 1398ق؛تحریرالاحکامالشرعیه:العلامةالحلی (م.726ق.)، بهکوششبهادری،قم،مؤسسةالامامالصادق(ع)، 1420ق.؛ تحفةالفقهاء:علاء الدینالسمرقندی (م.535/539ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1414ق؛ تحفة المحتاج: ابن حجر الهیثمی (م.974ق.)، مصر، المکتبة التجاریة الکبری، 1375ق؛تذکرةالفقهاء:العلامةالحلی (م.726ق.)، قم،آل البیت(ع)، 1414ق؛ تهذیبالاحکام:الطوسی (م.460ق.)، بهکوششموسویوآخوندی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1365ش؛ جامعالخلافوالوفاق:علیبنمحمدالقمیالسبزواری (م.قرن7ق.)،بهکوششحسنی،قم،زمینهسازانظهورامامعصر[،1379ش؛ جامعالمقاصد:الکرکی (م.940ق.)، قم،آل البیت(ع)، 1411ق؛ جواهرالکلام:النجفی (م.1266ق.)، به کوشش قوچانی و دیگران، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛حاشیةالدسوقی:الدسوقی (م.1230ق.)، احیاءالکتبالعربیه؛حاشیة الصاوی علی الشرح الصغیر: احمد بن محمد الصاوی (م.1241ق.)، دار المعارف؛حاشیةردالمحتار:ابن عابدین (م.1252ق.)، بیروت، دار الفکر، 1415ق؛ الحاویالکبیر:الماوردی (م 450ق.)، بهکوششعلیمحمد، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1414ق؛ الحدائقالناضره:یوسفالبحرانی (م.1186ق.)، بهکوششآخوندی،قم، نشر اسلامی، 1363ش؛ حواشیالشروانی و العبادی:الشروانی (م.1301ق.)والعبادی (م.994ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛ الخلاف:الطوسی (م.460ق.)، بهکوششسیدعلیخراسانیودیگران،قم، نشر اسلامی، 1418ق؛ الدروسالشرعیه:الشهیدالاول (م.786ق.)، قم، نشر اسلامی،1412ق؛ دلیل الطالب: مرعی بن یوسف الکرمی المقدسی (م.1033ق.)، ریاض، دار الطیبه، 1425ق؛رسائلالشهید:الشهیدالثانی (م.965ق.)، قم، بصیرتی،سنگی؛الروضةالبهیه:الشهیدالثانی (م.965ق.)، بهکوششکلانتر،قم،داوری، 1410ق؛ ریاضالمسائل:سیدعلیالطباطبائی (م.1231ق.)، قم، النشر الاسلامی، 1412ق؛ السرائر:ابن ادریس (م.598ق.)، قم، نشر اسلامی،1411ق؛ سننابن ماجه:ابن ماجه (م.275ق.)، بهکوششمحمدفؤاد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1395ق؛ السننالکبری:البیهقی (م.458ق.)، بیروت، دار الفکر؛ شرائع الاسلام:المحققالحلی (م.676ق.)، بهکوششسیدصادقشیرازی،تهران، استقلال، 1409ق؛ الشرح الکبیر: عبدالرحمن بن قدامه (م.682ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه؛ شرح مختصر خلیل: محمد بن عبدالله الخرشی (م.1101ق.)، بیروت، دار الفکر؛شرح منتهی الارادات: منصور البهوتی (م.1051ق.)، بیروت، عالم الکتب، 1996م؛صحیحالبخاری:البخاری (م.256ق.)، بیروت، دار الفکر، 1401ق؛ صحیح مسلم بشرح النووی: النووی (م.676ق.)، بیروت، دار الکتاب العربی، 1407ق؛ غایةالمرام و حجة الخصام:البحرانی (م.1107ق.)، بهکوششعاشور؛غنیةالنزوع:الحلبی (م.585ق.)، بهکوششبهادری،قم،مؤسسهامامصادق(ع)، 1417ق؛ فتح الباری: ابن حجر العسقلانی (م.852ق.)، بیروت، دار المعرفه؛ فتحالعزیز:عبدالکریمبنمحمدالرافعی (م.623ق.)، دار الفکر؛فتح الوهاب: زکریا بن محمد الانصاری (م.936ق.)، دار الکتب العلمیه، 1418ق؛ الفقهالاسلامیوادلته:وهبةالزحیلی، دمشق، دار الفکر، 1418ق؛ الکافیفیالفقه:ابوالصلاحالحلبی (م.447ق.)، بهکوششاستادی،اصفهان،مکتبةامیر المؤمنین(ع)، 1403ق؛ الکافی:الکلینی (م.329ق.)، بهکوششغفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1375ش؛ کتابالحج:تقریربحثالگلپایگانی،الصابری،قم،الخیام، 1400ق؛ کتابالحج:محاضراتالخوئی (م.1413ق.)، الخلخالی،قم،مدرسة دار العلم، 1410ق؛ کشافالقناع:منصورالبهوتی (م.1051ق.)، بهکوششمحمدحسن، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1418ق؛ کشفاللثام:الفاضلالهندی (م.1137ق.)، قم، نشر اسلامی، 1416ق؛ کشفالغطاء:کاشفالغطاء (م.1227ق.)، اصفهان،مهدوی؛لسانالعرب:ابن منظور (م.711ق.)، قم، ادب الحوزه، 1405ق؛ المبسوطفیفقهالامامیه:الطوسی (م.460ق.)، بهکوششبهبودی،تهران، المکتبة المرتضویه؛المبسوط:السرخسی (م.483ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1406ق؛ مجمعالفائدةو البرهان:المحققالاردبیلی (م.993ق.)، بهکوششعراقیودیگران،قم، نشر اسلامی، 1416ق؛ المجموع شرح المهذب:النووی (م.676ق.)، دار الفکر؛مدارکالاحکام:سیدمحمدبنعلیالموسویالعاملی (م.1009ق.)، قم،آل البیت(ع)،1410ق؛ مسالکالافهامالیآیاتالاحکام:فاضلالجوادالکاظمی (م.1065ق.)، بهکوشششریف‌زاده،تهران،مرتضوی، 1365ش؛ مستندالشیعه:احمدالنراقی (م.1245ق.)، قم،آل البیت(ع)، 1415ق؛ مسنداحمد:احمدبنحنبل (م.241ق.)، بیروت، دار صادر؛ مصطلحاتالفقه:علیمشکینی،قم،الهادی، 1379ش؛ معجم المصطلحات الفقهیه: جرجس و دیگران، الشرکة العالمیة للکتاب، 1996م؛ مغنیالمحتاج:محمدالشربینی (م.977ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1377ق؛ المغنی:عبداللهبنقدامه (م.620ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه؛ منار السبیل فی شرح الدلیل: ابراهیم بن محمد بن ضویان (م.1353ق.)، به کوشش الشاویش، المکتب الاسلامی، 1409ق؛منتهیالمطلب:العلامةالحلی (م.726ق.)، چاپسنگی؛منح الجلیل: محمد علیش (م.1299ق.)، بیروت، دار الفکر، 1409ق؛مواهبالجلیل:الحطابالرعینی (م.954ق.)، بهکوششزکریاعمیرات، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1416ق؛ المهذبالبارع:ابن فهدالحلّی (م.841ق.)، بهکوششالعراقی،قم، نشر اسلامی، 1413ق؛ المیزان:الطباطبائی (م.1402ق.)، بیروت، اعلمی، 1393ق؛ نهایةالمحتاج:محمدبن ابی‌العباسالشافعی (م.1004ق.)، دار الکتبالعلمیه؛النهایه:ابن اثیرمبارکبنمحمدالجزری (م.606ق.)، بهکوششالزاوی و الطناحی،قم، اسماعیلیان، 1367ش؛ وسائلالشیعه:الحرالعاملی (م.1104ق.)، بهکوششربانیشیرازی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403ق؛ الوسیلةالینیلالفضیله:ابن حمزه (م.560ق.)، بهکوششالحسون،قم، مکتبة النجفی، 1408ق.


معارف آیه حج
==ارکان عمره==
ارکان عمره: شماری از مناسک اصلی عمره


1. تشریع وجوب حج: مفسران درباره زمان تشریع وجوب حج بر یک نظر نیستند. برخی بر این باورند که وجوب حج در زمان ابراهیم7 تشریع شد؛ چنان‌که در آیه 27 حجّ/22 آمده است. ابراهیم7 مردم را به حج فراخواند و این وجوب تا روزگار بعثت پیامبر گرامی9 ادامه یافت<ref>احکام القرآن، ج5، ص64.</ref> و آیه {وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ البَیتِ} همان وجوب را امضا کرد.<ref>المیزان، ج4، ص355.</ref>‌ گروهی دیگر با این باور که سوره حج مکی است، دلالت آیه {وَأَذِّن فِی النَّاسِ بِالحَجِّ} (حجّ/22، 27) بر وجوب حج را مربوط به پیش از هجرت دانسته‌اند.<ref>تفسیر قرطبی، ج4، ص144.</ref> برخی دیگر به دلیل نزول سوره آل عمران و آیه {وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ البَیتِ} در سال سوم هجرت<ref>تفسیر قرطبی، ج4، ص144؛ المنیر، ج4، ص16.</ref>، تشریع وجوب حج را مربوط به همان سال دانسته‌اند. گروهی نیز نزول آیه 196 بقره/2 در سال ششم هجرت<ref>التفسیر الکبیر، ج5، ص153؛ کنز العرفان، ج1، ص266، 274.</ref> یا نزول آیه 96 آل عمران/3 را سبب وجوب حج دانسته‌اند<ref>مسالک الافهام، ج2، ص119.</ref>؛ اما بسیاری از مفسران وجوب حج را مربوط به سال دهم<ref>احکام القرآن، ج5، ص64؛ التبیان، ج7، ص309؛ کنز العرفان، ج1، ص268.</ref> با نزول آیه 97 آل عمران یا آیه 27 حج دانسته‌اند. روایت‌هایی از معصومان: نیز مؤید همین سخن است.<ref>الکافی، ج4، ص245.</ref> برخی وجود لام در (لِلَّهِ} و کلمه {عَلَى} در آیه {وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ البَیتِ} و نیز جمله خبریه و اسمیه بودن آن را موجب دلالت بر وجوب حج و تأکید بر آن دانسته‌اند.<ref>کنز العرفان، ج1، ص267.</ref> (← حجّ)
واژه ارکان جمع رکن است که به پایه و بخش اصلی یا زوایای هر چیز مانند ساختمان گفته می‌شود که سبب پایندگی آن است.<ref>معجم مقاییس اللغه، ج2، ص430؛ العین، ج1، ص354؛ الصحاح، ج5، ص2126، «رکن».</ref> در فقه، رکن به معنای بخش اساسی هر عبادت، عقد یا ایقاع است.<ref>معجم لغة الفقهاء، ج1، ص226؛ مصطلحات الفقه، ص274؛ العناوین الفقهیه، ج1، ص406.</ref> به باور فقیهان امامی<ref>المبسوط، طوسی، ج1، ص314؛ المهذب البارع، ج2، ص206، 212؛ الحدائق، ج16، ص157؛ مسالک الافهام، ج2، ص267.</ref> و برخی از فقیهان اهل سنت<ref>تحفة الفقهاء، ج1، ص381؛ المجموع، ج8، ص265؛ الشرح الکبیر، ج3، ص506.</ref> مقصود از ارکان عمره، بخش‌هایی از مناسک آن است که ترک عمدی آن‌ها موجب بطلان یا فساد عمره می‌گردد. (برای تفاوت مفهوم رکن در نماز و رکن در حج و عمره ← ارکان حج) به تعبیر برخی از فقیهان، ارکان عمره بخش‌هایی از آنند که تحقق ماهیت عمره وابسته به ادای آن‌ها است.<ref>مغنی المحتاج، ج1، ص513؛ حاشیة الدسوقی، ج2، ص21.</ref>


2. عمومیت خطاب: برخی بر عمومیت خطاب در آیه حج ادعای اجماع کرده‌اند؛ یعنی همگان اعم از مرد، زن، مومن و کافر را در بر می‌گیرد؛ اما به جهت عدم توجه تکلیف به صغیر، شامل وی نمی‌شود.<ref>روض الجنان، ج4، ص447؛ تفسیر قرطبی، ج4، ص144؛ المنیر، ج4، ص18.</ref> بر اساس روایتی، پیامبر گرامی9 پیروان سایر ادیان را نیز مخاطب آیه دانست و آنان را به انجام حج فرمان داد؛ ولی ایشان از به جای آوردن حج سر باززدند و بدین جهت آیه97 آل عمران/3: {وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ اللهَ غَنِی عَنِ العَالَمِینَ} نازل شد.<ref>جامع البیان، ج4، ص29؛ روض الجنان، ج4، ص450.</ref> فقیهان شیعه و برخی از فقیهان اهل‌ سنت بر این باورند که بر پایه این آیه، حج بر کافران همانند مؤمنان واجب است و اسلام فقط شرط صحت آن دانسته شده است نه شرط وجوب.<ref>منتهی المطلب، ج2، ص659.</ref> برخی دیگر بر این باورند که حج عبادت است و کافران به عبادات اسلامی مکلف نیستند.<ref>المجموع، ج7، ص18؛ کشاف القناع، ج2، ص439.</ref>
گاه از واجباتِ غیر رکنی در عمره و حج، با تعابیری چون واجب<ref>نک: المجموع، ج8، ص265؛ الاقناع، ج1، ص235؛ کشاف القناع، ج2، ص605.</ref>، فرض<ref>المبسوط، طوسی، ج1، ص383؛ نیل الاوطار، ج5، ص53؛ مواهب الجلیل، ج4، ص16.</ref>، فعل<ref>مسالک الافهام، ج2، ص226.</ref> و شرط<ref>مواهب الجلیل، ج4، ص11-12؛ کشف اللثام، ج5، ص19.</ref> یاد شده است؛ از جمله تفاوت‌های ارکان عمره با غیر ارکان. به تعبیر دیگر، از ویژگی‌های ارکان عمره به باور فقیهان امامی، آن است که با ترک رکن به سبب فراموشی یا اشتباه، جبران آن بر شخص عمره‌‌گزار واجب می‌شود و تنها در صورت دشواری این کار یا ناتوانی عمره‌‌گزار، می‌توان آن را به نایب سپرد. ولی اگر جزء فراموش شده رکن نباشد، از آغاز می‌توان به نایب واگذاشت.<ref>المهذب البارع، ج2، ص206؛ جواهر الکلام، ج18، ص136.</ref> البته به باور مشهور فقیهان امامی<ref>جامع المقاصد، ج3، ص201؛ مسالک الافهام، ج2، ص285؛ مدارک الاحکام، ج8، ص174.</ref>ترک کردن رکن عمره بر اثر جهل مانند ترک عمدی آن، جز در مواردی خاص<ref>نک: العروة الوثقی، ج4، ص651؛ کتاب الحج، خوئی، ج3، ص326.</ref> موجب بطلان عمره می‌شود. همچنین به باور مشهور فقیهان اهل سنت، ترک رکن برخلاف غیر رکن، موجب از دست رفتن عمره می‌گردد و با کفاره جبران‌پذیر نیست؛ ولی واجبات غیر رکن با ادای کفاره جبران می‌شوند.<ref>روضة الطالبین، ج2، ص397؛ الشرح الکبیر، ج3، ص506؛ حاشیة الدسوقی، ج2، ص21.</ref>


3. وجوب مقید به استطاعت:‌ در آیه {وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ البَیتِ مَنِ استَطَاعَ إِلَیهِ سَبِیلا} وجوب حج به استطاعت مشروط شده است.<ref>تفسیر قرطبی، ج4، ص145.</ref> مفسران و فقیهان درباره استطاعت که شرط وجوب حج است، اختلاف‌نظر دارند.<ref>مسالک الافهام، ج2، ص122.</ref> برخی استطاعت را توان تأمین هزینه سفر و مرکب معنا کرده‌اند؛ چنان‌که روایتی از رسول خدا9 مؤید همین مطلب است.<ref>جامع البیان، ج2، ص22؛ الدر المنثور، ج2، ص55.</ref> برخی دیگر استطاعت را به صحت بدن و توان راه رفتن تفسیر کرده‌اند.<ref>مجمع البیان، ج4، ص799؛ روض الجنان، ج4، ص448.</ref> بسیاری از فقیهان شیعه و نیز برخی از اهل‌ سنت<ref>جامع البیان، ج4، ص26؛ کنز العرفان، ج1، ص264.</ref> مقصود از استطاعت را در آیه عام دانسته‌اند که شامل استطاعت مالی، جانی، طریقی و زمانی می‌شود<ref>کنز العرفان، ج1، ص264؛ الدر المنثور، ج2، ص55-56.</ref>؛ چنان‌که حضرت علی7 مقصود از «سبیل» در آیه را صحت بدن و هزینه و مرکب سفر دانسته است.<ref>جامع البیان، ج4، ص26.</ref> روایت‌های دیگر معصومان: نیز مؤید همین معنا هستند.<ref>کنز العرفان، ج1، ص264.</ref> (← استطاعت)
به باور مشهور فقیهان حنفی، تنها رکن عمره، طواف است.<ref>المبسوط، سرخسی، ج4، ص32؛ بدائع الصنائع، ج2، ص227.</ref> برخی از آن‌ها سعی را نیز رکن عمره شمرده‌اند.<ref>تحفة الفقهاء، ج1، ص392.</ref> حنبلیان<ref>الشرح الکبیر، ج3، ص503؛ کشاف القناع، ج2، ص605.</ref> و مالکیان<ref>مواهب الجلیل، ج4، ص11، 18؛ حاشیة الدسوقی، ج2، ص21.</ref> افزون بر آن دو، احرام را نیز رکن دانسته‌اند. نظر مشهور در فقه امامی نیز همین است<ref>غنیة النزوع، ص154؛ جامع الخلاف، ص177.</ref>؛ هر چند برخی از فقیهان، نیت و برخی واجبات دیگر را بر این‌ها افزوده‌اند.<ref>نک: المبسوط، طوسی، ج1، ص307؛ الوسیله، ص158.</ref> بیشتر شافعیان افزون بر احرام، طواف و سعی، حلق یا تقصیر و ترتیب را نیز از ارکان عمره به شمار آورده‌اند.<ref>المجموع، ج8، ص265-266؛ مغنی المحتاج، ج1، ص513؛ الاقناع، ج1، ص233-234.</ref>


4. وجوب حج و فوریت آن: برخی از مفسران اهل‌ سنت نزول آیه حج در سال سوم هجرت و حج نگزاردن پیامبر تا سال دهم هجرت را دلیل عدم فوریت وجوب حج دانسته‌اند.<ref>تفسیر قرطبی، ج4، ص144؛ المجموع، ج7، ص102.</ref> فقیهان شیعه و بسیاری از اهل‌ سنت بر اساس آیه حج و آیه 196 بقره/2 بر فوریت انجام حج پس از حصول استطاعت و بقیه شروط وجوب حج استدلال کرده‌اند.<ref>الخلاف، ج2، ص257؛ المجموع، ج7، ص103؛ المنیر، ج4، ص16؛ کشف الغطاء، ج2، ص429.</ref> در این زمینه ادعای اتفاق‌نظر نیز شده است.<ref>جواهر الکلام، ج17، ص223.</ref> (← استطاعت)
رکن بودن احرام عمره در فقه امامی<ref>غنیة النزوع، ص154؛ جامع الخلاف، ص177.</ref>، اجماعی و پذیرفته بیشتر فقیهان شافعی<ref>المجموع، ج8، ص154؛ الاقناع، ج1، ص233.</ref>، مالکی<ref>مواهب الجلیل، ج4، ص11، 18؛ حاشیة الدسوقی، ج2، ص21.</ref> و حنبلی<ref>الشرح الکبیر، ج3، ص503؛ کشاف القناع، ج2، ص604.</ref> است. ولی بسیاری از حنفیان احرام را رکن به شمار نیاورده‌اند.<ref>تحفة الفقهاء، ج1، ص392؛ نک: مواهب الجلیل، ج4، ص18.</ref> بسیاری از فقیهان اهل سنت برای رکن بودن احرام، به حدیث نبوی «الأعمال بالنیات»<ref>صحیح البخاری، ج1، ص2؛ السنن الکبری، ج1، ص41، 215.</ref> استناد کرده‌اند؛ زیرا به باور آنان، مقصود از احرام چیزی جز نیت ادای مناسک نیست.<ref>نک: فتح الوهاب، ج1، ص258؛ کشاف القناع، ج2، ص604.</ref>


5. تکرار حج:‌ بر اساس آیه حج و دیگر آیات مربوط به آن، بر هر انسانی یک بار حج واجب می‌شود<ref>شرائع الاسلام، ج1، ص163؛ ارشاد الاذهان، ج1، ص307.</ref>؛ زیرا امر به حج در آیات، بر ایجاد ماهیت حج دلالت دارد و ایجاد ماهیت با انجام یک بار محقق می‌گردد.<ref>تذکرة الفقهاء، ج7، ص15؛ جواهر الکلام، ج17، ص220.</ref> افزون بر اجماع بر این مطلب که برخی ادعا کرده‌اند<ref>جواهر الکلام، ج17، ص220.</ref>، پاسخ رسول خدا به سؤال‌کنندگان در این زمینه، مؤید همین مطلب است.<ref>تفسیر قرطبی، ج4، ص144؛ الدر المنثور، ج4، ص55.</ref>
فقیهان همة مذاهب اسلامی، خواه امامی<ref>السرائر، ج1، ص617؛ الجامع للشرائع، ص180؛ تذکرة الفقهاء، ج7، ص15.</ref> و خواه اهل سنت<ref>المبسوط، سرخسی، ج4، ص35؛ الشرح الکبیر، ج3، ص506؛ مواهب الجلیل، ج4، ص18.</ref>، درباره رکن بودن طواف عمره (طواف فرض<ref>الحاوی الکبیر، ج4، ص480؛ المجموع، ج8، ص11.</ref> یا طواف رکن<ref>المجموع، ج8، ص11؛ التنقیح الرائع، ج1، ص508.</ref>) اتفاق نظر دارند. البته به باور مشهور در فقه حنفی، تنها چهار شوط از طواف، رکن به شمار می‌رود. از این رو، ارتکاب محرّمات احرام را پس از شوط چهارم، موجب بطلان عمره ندانسته‌اند.<ref>المبسوط، سرخسی، ج4، ص35-36، 58.</ref> از پشتوانه‌های فقیهان امامی برای این حکم، اجماع و قاعده انتفای مرکب با انتفای جزء آن است که اقتضا دارد برای تحقق یک ماهیت، همه اجزای آن تحقق یابند.<ref>مجمع الفائده، ج7، ص63؛ جواهر الکلام، ج19، ص370؛ کتاب الحج، ج4، ص288-289.</ref> همچنین به حدیث‌هایی استناد کرده‌اند که بر دخیل بودن طواف در ماهیت عمره دلالت دارند و نیز روایاتی که هر‌گونه نقص و خلل در طواف، مانند شک در شماره شوط‌های آن، را موجب بطلان و در نتیجه لزوم اعاده طواف دانسته‌اند.<ref>نک: مدارک الاحکام، ج8، ص178-179؛ ذخیرة المعاد، ج3، ص625.</ref> دیگر پشتوانه فقیهان امامی، حدیث‌هایی هستند که در صورت ترک طواف به سبب جهل، اعادة آن را ضروری شمرده‌اند و به اولویت بر ضرورت اعادة طواف در صورت ترک عامدانة آن دلالت دارند.<ref>ذخیرة المعاد، ج3، ص625؛ الحدائق، ج16، ص158-159؛ کتاب الحج، ج2، ص288-289.</ref> البته برخی از فقیهان شماری از این ادله و شواهد را مناقشه‌پذیر دانسته‌اند.<ref>نک: مجمع الفائده، ج7، ص62-63؛ فقه الصادق، ج11، ص280-282.</ref> برخی از فقیهان اهل سنت برای اثبات رکن بودن طواف عمره، به اجماع استناد کرده‌اند.<ref>بدائع الصنائع، ج2، ص227؛ المجموع، ج8، ص220؛ مواهب الجلیل، ج4، ص11.</ref> پشتوانه شماری از آنان<ref>نک: المبسوط، سرخسی، ج4، ص38؛ بدائع الصنائع، ج2، ص227.</ref> و نیز اندکی از فقیهان امامی، آیة 29 حجّ/22 است که به طواف گرد خانة خدا فرمان داده است: {ولیطّوّفوا بالبَیت العَتیق}. در دلالت آیه بر رکن بودن طواف نیز مناقشه شده است.<ref>کتاب الحج، ج4، ص288.</ref>


6. خروج از دایره اسلام: مفسران مقصود از {مَن کَفَر} را در آیه حج کسی دانسته‌اند که منکر وجوب حج گردد<ref>جامع البیان، ج4، ص27؛ التبیان، ج2، ص538.</ref>؛ اما کسی که به وجوب آن معتقد باشد ولی حج را ترک کند، کافر قلمداد نمی‌شود.<ref>الکافی، ج4، ص266؛ التبیان، ج2، ص538؛ وسائل الشیعه، ج11، ص16.</ref> بر پایه سخن برخی از مفسران، مقصود از {وَمَن كَفَرَ} کفر به معنای خروج از دایره اسلام نیست، بلکه کفران نعمت است؛ زیرا امتثال امر الهی، شکر نعمت و عدم اطاعت آن کفران نعمت است.<ref>مجمع البیان، ج2، ص799؛ روح المعانی، ج1، ص115.</ref> این حدیث پیامبر گرامی9 حمل بر سخت گرفتن بر ترک‌کنندگان حج شده که ذیل آیه حجّ فرمود: هر کس هزینه سفر و مرکب آن را داشته باشد و حج نگزارد، به دین یهود یا نصارا از دنیا می‌رود.<ref>جامع البیان، ج7، ص113؛ تفسیر قرطبی، ج4، ص153؛ الدر المنثور، ج2، ص56.</ref>
به باور همه فقیهان امامی<ref>روضة الطالبین، ج2، ص396؛ مغنی المحتاج، ج1، ص513؛ اعانة الطالبین، ج2، ص331.</ref> و شافعی<ref>المبسوط، طوسی، ج1، ص361؛ الدروس، ج1، ص412.</ref> و بیشتر مالکیان<ref>مواهب الجلیل، ج4، ص11-12؛ حاشیة الدسوقی، ج2، ص21.</ref> و حنبلیان<ref>الشرح الکبیر، ج3، ص506؛ کشاف القناع، ج2، ص605.</ref> و اندکی از حنفیان<ref>تحفة الفقهاء، ج1، ص392.</ref> سعی میان صفا و مروه نیز از ارکان مناسک عمره است. ابوحنیفه و مالک، به روایتی، با رکن بودن سعی مخالف بوده‌اند و درباره دیدگاه احمد بن حنبل در این زمینه اختلاف‌نظر وجود دارد.<ref>المغنی، ج3، ص408-409؛ مواهب الجلیل، ج4، ص18.</ref> پشتوانه فقیهان امامی، افزون بر اجماع، حدیث‌هایی هستند که هر‌گونه خلل و نقص در سعی را موجب بطلان و لزوم اعاده آن شمرده‌اند.<ref>مدارک الاحکام، ج8، ص11-12؛ جواهر الکلام، ج19، ص429-430؛ جامع المدارک، ج2، ص524-525.</ref> برخی حدیث‌ها<ref>نک: الکافی، ج4، ص436؛ التهذیب، ج5، ص150.</ref> نیز به صراحت ترک عامدانة سعی را موجب بطلان آن دانسته‌اند.


7. اخلاص در حج: بر اساس آیه 97 آل عمران/3 حج از حقوق الهی بر بندگان است: {وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ البَیتِ} و بندگان خدا باید از روی اخلاص، حج را برای خداوند انجام دهند.
فقیهان اهل سنت، برای رکن بودن سعی، افزون بر اجماع<ref>فتح الباری، ج3، ص398؛ نیل الاوطار، ج5، ص126.</ref> به حدیث‌های مختلف<ref>نک: المغنی، ج3، ص407؛ مغنی المحتاج، ج1، ص513؛ اضواء البیان، ج4، ص416.</ref> از جمله حدیثی نبوی<ref>المبسوط، سرخسی، ج4، ص50؛ المجموع، ج8، ص77-78.</ref> استناد کرده‌اند که سعی را «واجب مکتوب» شمرده است: {کتِبَ عَلَیکمُ السَّعى}. به باور آنان، این تعبیر دلالت‌گر بر رکنیت است. از جمله پشتوانه‌های حنفیان<ref>المبسوط، سرخسی، ج4، ص50؛ المجموع، ج8، ص77-78.</ref> بر رکن نبودن سعی، آیه 158 بقره/2 است که به باور آنان بر مباح بودن سعی دلالت دارد نه بر وجوب آن: {فَمَن حَجَّ البَیتَ أَوِ اعتَمَرَ فَلا جُنَاحَ عَلَیهِ أَن یطَّوَّفَ بِهِمَا}. دیگر دانشوران اهل سنت در این استدلال مناقشه کرده‌اند.<ref>المحلّی، ج7، ص97؛ الاستذکار، ج4، ص222.</ref>


منابع
به باور مشهور فقیهان شافعی<ref>المجموع، ج8، ص205، 266؛ روضة الطالبین، ج2، ص396-397؛ الاقناع، ج1، ص233-234.</ref>، حلق یا تقصیر از ارکان عمره است و برخی از آنان رکن بودن حلق را وابسته به نُسک بودن آن دانسته‌اند. همچنین به باور برخی از فقیهان شافعی<ref>روضة الطالبین، ج2، ص397؛ مغنی المحتاج، ج1، ص513؛ اعانة الطالبین، ج2، ص331.</ref> ترتیب میان ارکان عمره نیز از ارکان آن به شمار می‌رود. شماری اندک از فقیهان امامی نیز واجباتی دیگر، جز احرام و طواف و سعی را در شمار ارکان عمره یاد کرده‌اند؛ از جمله: نیت<ref>السرائر، ج1، ص616؛ الرسائل التسع، ص355؛ مختلف الشیعه، ج4، ص366.</ref>، تلبیه<ref>الدروس، ج1، ص328؛ رسائل، ج2، ص150.</ref> و ترتیب<ref>کشف الغطاء، ج4، ص429؛ جواهر الکلام، ج18، ص136.</ref>. ولی فقیهان متأخر، رکن بودن این‌ موارد را نپذیرفته‌اند.<ref>مسالک الافهام، ج2، ص226-227؛ مدارک الاحکام، ج7، ص240؛ جواهر الکلام، ج18، ص3.</ref>


احكام القرآن: الجصاص (م.370ق.)، به كوشش قمحاوی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1405ق؛ ارشاد الاذهان: العلامة الحلی (م 726ق.)، به كوشش فارس الحسون، قم، نشر اسلامی، 1410ق؛ التبیان: الطوسی (م.460ق.)، به كوشش العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛ تذكرة الفقهاء: العلامة الحلی (م.726ق.)، قم، آل‌ البیت:، 1414ق؛ تفسیر ابن کثیر (تفسیر القرآن العظیم): ابن كثیر (م.774ق.)، به كوشش شمس الدین، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1419ق؛ التفسیر الكبیر: الفخر الرازی (م.606ق.)، قم، دفتر تبلیغات، 1413ق؛ تفسیر قرطبی (الجامع لأحكام القرآن): القرطبی (م.671ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1405ق؛ جامع البیان: الطبری (م.310ق.)، به كوشش صدقی جمیل، بیروت، دار الفكر، 1415ق؛ جواهر الكلام: النجفی (م.1266ق.)، به كوشش قوچانی و دیگران، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛ الخلاف: الطوسی (م.460ق.)، به كوشش سید علی خراسانی و دیگران، قم، نشر اسلامی، 1418ق؛ الدر المنثور: السیوطی (م.911ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1421ق؛ روح المعانی: الآلوسی (م.1270ق.)، به كوشش علی عبدالباری، بیروت، 1415ق؛ روض الجنان: ابوالفتوح رازی (م.554ق.)، به كوشش یاحقی و ناصح، مشهد، آستان قدس رضوی، 1375ش؛ ریاض المسائل: سید علی الطباطبائی (م.1231ق.)، قم، النشر الاسلامی، 1412ق؛ شرائع الاسلام: المحقق الحلی (م.676ق.)، به كوشش سید صادق شیرازی، تهران، استقلال، 1409ق؛ الكافی: الكلینی (م.329ق.)، به كوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1375ش؛ كشاف القناع: منصور البهوتی (م.1051ق.)، به كوشش محمد حسن، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1418ق؛ كشف الغطاء: كاشف الغطاء (م.1227ق.)، مهدوی، اصفهان؛ كنز العرفان فی فقه القرآن: الفاضل المقداد (م.826ق.)، به كوشش بهبودی، تهران، مرتضوی، 1373ش؛ مجمع البیان: الطبرسی (م.548ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1406ق؛ المجموع شرح المهذب: النووی (م.676ق.)، دار الفكر؛ مسالك الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام: الشهید الثانی (م.965ق.)، قم، معارف اسلامی، 1416ق؛ منتهی المطلب: العلامة الحلی (م.726ق.)، چاپ سنگی؛ المنیر: وهبة الزحیلی، بیروت، دار الفكر المعاصر، 1411ق؛ المیزان: الطباطبایی (م.1402ق.)، بیروت، اعلمی، 1393ق؛ وسائل الشیعه: الحر العاملی (م.1104ق.)، قم، آل‌ البیت:، 1412ق.
==پانویس==
{{پانویس}}


لطف‌ الله خراسانی
==منابع==
{{منابع}}
{{دانشنامه
| آدرس =
| عنوان =
| نویسنده = سید اصغر حسینی
}}


آیه رضوان: آیه هجدهم سوره فتح درباره بیعت صحابه با رسول خدا9 در عمره ناتمام سال ششم
الاستذکار:ابن عبدالبر (م.463ق.)، بهکوششسالممحمدومحمدعلی، دار الکتبالعلمیه، 2000م؛ اضواءالبیان:محمدامینالشنقیطی (م.1393ق.)، بیروت، دار الفکر، 1415ق؛ اعانةالطالبین:السیدالبکریالدمیاطی (م.1310ق.)، بیروت، دار الفکر، 1418ق؛ الاقناع:الشربینی (م.977ق.)، بیروت، دار المعرفه؛ بدائعالصنائع:علاء الدین الکاسانی (م.587ق.)، پاکستان، المکتبة الحبیبیه، 1409ق؛ تحفةالفقهاء:علاء الدینالسمرقندی (م.535/539ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1414ق؛ التنقیحالرائع:الفاضلالمقداد (م.826ق.)، بهکوششکوه‌کمری،قم، مکتبة النجفی، 1404ق؛ تهذیبالاحکام:الطوسی (م.460ق.)، بهکوششموسویوآخوندی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1365ش؛ جامعالخلافو الوفاق:علیبنمحمدالقمیالسبزواری (م.قرن7ق.)،بهکوششحسنی،قم،زمینه‌سازانظهورامامعصر[، 1379ش؛جامعالمقاصد:الکرکی (م.940ق.)، قم،آل البیت(ع1411ق؛ الجامع للشرائع:یحییبنسعیدالحلی (م.690ق.)، بهکوششگروهی از فضلا،قم، سید الشهداء، 1405ق؛ جواهرالکلام:النجفی (م.1266ق.)، به کوشش قوچانی و دیگران، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛حاشیةالدسوقی:الدسوقی (م.1230ق.)، احیاءالکتبالعربیه؛الحاویالکبیر:الماوردی (م.450ق.)، بیروت، دار الفکر؛ الحدائقالناضره:یوسفالبحرانی (م.1186ق.)، بهکوششآخوندی،قم، نشر اسلامی، 1363ش؛ الدروسالشرعیه:الشهیدالاول (م.786ق.)، قم، نشر اسلامی، 1412ق؛ ذخیرةالمعاد:محمدباقرالسبزواری (م.1090ق.)، آل البیت(ع)؛ الرسائل التسع: المحقق الحلی (م.676ق.)، به کوشش رضا استادی، قم، مکتبة النجفی، 1413ق؛رسائلالکرکی:الکرکی (م.940ق.)، بهکوششالحسون،قم، مکتبة النجفی، 1409ق؛ روضةالطالبین:النووی (م.676ق.)، بهکوششعادلاحمدوعلیمحمد، بیروت، دار الکتب العلمیه؛ السرائر:ابن ادریس (م.598ق.)، قم، نشر اسلامی، 1411ق؛ السننالکبری:البیهقی (م.458ق.)، بیروت، دار الفکر؛ الشرح الکبیر: عبدالرحمن بن قدامه (م.682ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه؛ الصحاح: الجوهری (م.393ق.)، به کوشش العطار، بیروت، دار العلم للملایین، 1407ق؛ صحیحالبخاری:البخاری (م.256ق.)، بیروت، دار الفکر، 1401ق؛ العروةالوثقی:سیدمحمدکاظمیزدی (م.1337ق.)، قم، نشر اسلامی، 1420ق؛ العناوین:سیدعبدالفتاحالحسینیالمراغی (م.1250ق.)، قم، نشر اسلامی، 1417ق؛ العین:خلیل (م.175ق.)، بهکوششالمخزومیوالسامرائی، دار الهجره، 1409ق؛ غنیةالنزوع:الحلبی (م.585ق.)، بهکوششبهادری،قم،مؤسسهامامصادق(ع1417ق؛ فتحالباری:ابن حجرالعسقلانی (م.852ق.)، بیروت، دار المعرفه؛ فتحالوهاب:زکریابنمحمدالانصاری (م.936ق.)، دار الکتبالعلمیه، 1418ق؛ فقهالصادق(ع):سیدمحمدصادقروحانی، قم، دار الکتاب، 1413ق؛ الکافی:الکلینی (م.329ق.)، بهکوششغفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1375ش؛ کتابالحج:محاضراتالخوئی (م.1413ق.)، الخلخالی،قم،مدرسة دار العلم، 1410ق؛ کشافالقناع:منصورالبهوتی (م.1051ق.)، بهکوششمحمدحسن، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1418ق؛ کشفالغطاء:کاشفالغطاء (م.1227ق.)، اصفهان،مهدوی؛کشفاللثام:الفاضلالهندی (م.1137ق.)، قم، نشر اسلامی، 1416ق؛ المبسوطفیفقهالامامیه:الطوسی (م.460ق.)، بهکوششبهبودی،تهران، المکتبة المرتضویه؛المبسوط:السرخسی (م.483ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1406ق؛ مجمعالفائدةو البرهان:المحققالاردبیلی (م.993ق.)، بهکوششعراقیودیگران،قم، نشر اسلامی، 1416ق؛ المجموع شرح المهذب:النووی (م.676ق.)، دار الفکر؛المحلیبالآثار:ابن حزمالاندلسی (م.456ق.)، بهکوششاحمدشاکر، بیروت، دار الفکر؛ مختلفالشیعه:العلامةالحلی (م.726ق.)، قم، نشر اسلامی،1412ق؛ مدارکالاحکام:سیدمحمدبنعلیالموسویالعاملی (م.1009ق.)، قم،آل البیت(ع1410ق؛ مسالکالافهامالیتنقیحشرائع الاسلام:الشهیدالثانی (م.965ق.)، قم، معارف اسلامی،1416ق؛ مصطلحاتالفقه:علیمشکینی،قم،الهادی، 1379ش؛ معجملغةالفقهاء:محمدقلعه‌جی، بیروت، دار النفائس، 1408ق؛ معجممقاییساللغه:ابن فارس (م.395ق.)، بهکوششعبدالسلام،قم، دفتر تبلیغات، 1404ق؛ مغنیالمحتاج:محمدالشربینی (م.977ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1377ق؛ المغنی:عبداللهبنقدامه (م.620ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه؛ مواهبالجلیل:الحطابالرعینی (م.954ق.)، بهکوششزکریاعمیرات، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1416ق؛ مواهبالرحمن:سیدعبدالاعلیالسبزواری،دفترآیت اللهسبزواری، 1414ق؛ المهذبالبارع:ابنفهدالحلّی (م.841ق.)، بهکوششالعراقی،قم، نشر اسلامی، 1413ق؛ نیلالاوطار:الشوکانی (م.1255ق.)، بیروت، دار الجیل، 1973م؛ الوسیلةالینیلالفضیله:ابنحمزه (م.560ق.)، بهکوششالحسون،قم، مکتبة النجفی، 1408ق.
 
این آیه گویای خشنودی خداوند از مؤمنان صادق در بیعت با پیامبر9 است. از آن‌جا که در این آیه از مؤمنان اظهار رضایت شده، آن را «آیه رضوان» گفته‌اند<ref>تفسیر قمی، ج2، ص314؛ الاصفی، ج2، ص1181؛ بحارالانوار، ج20، ص354.</ref>: {لَقَد رَضِی اللَّهُ عَنِ الْمُؤمِنِینَ إِذ یبَایعُونَكَ تَحتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِی قُلُوبِهِم فَأَنزَلَ السَّكِینَةَ عَلَیهِم وَأَثَابَهُم فَتحًا قَرِیبًا}. (فتح/48، 18)
 
پیامبر9 همراه برخی مسلمانان که شمار آنان را 1400 تا 1600 تن نوشته‌اند<ref>الطبقات، ج2، ص73؛ تاریخ طبری، ج2، ص271.</ref>، در ذی قعده سال ششم هجرت به قصد زیارت خانه خدا و انجام مناسک حج عازم مكه شد.<ref>السیرة النبویه، ج3، ص774؛ تاریخ خلیفه، ص36؛ المعارف، ص162.</ref> چون به حدیبیه در نه میلی مكه رسیدند<ref>السیرة النبویه، ج3، ص308؛ الطبقات، ج2، ص74؛ معجم البلدان، ج2، ص229.</ref>، مشركان قریش راه را بر آنان بستند و از ورودشان به مكه جلوگیری كردند. رسول خدا9 خَراش بن خزاعی را به سوی مشركان قریش فرستاد تا به آنان بگوید كه مسلمانان برای زیارت خانه خدا آمده‌اند و در پی جنگ نیستند. مشركان شتر قاصد پیامبر9 را پی كرده، او را بازگرداندند.<ref>الكامل، ج2، ص203؛ المنتظم، ج3، ص269.</ref> سپس عثمان برای رساندن پیام به مكه فرستاده شد.<ref>المغازی، ج2، ص600؛ المنتظم، ج3، ص269.</ref> تأخیر سه روزه عثمان موجب شایعه قتل وی شد.<ref>تاریخ طبری، ج2، ص279؛ الكامل، ج2، ص202.</ref> با انتشار این شایعه، پیامبر9 زیر درختی<ref>لسان العرب، ج7، ص420؛ لغت نامه، ج8، ص12129.</ref> به نام سمره<ref>جامع البیان، ج26، ص113؛ البحر المحیط، ج9، ص492.</ref> با اصحاب خویش بیعت كرد<ref>السیرة النبویه، ج3، ص780؛ عیون الاثر، ج2، ص119.</ref> كه با مشركان بجنگند و كسی از جنگ نگریزد.<ref>الروض الانف، ج6، ص460؛ عیون الاثر، ج2، ص119.</ref> بدین رو این پیمان بیعت رضوان، بیعت شجره، یا بیعت حدیبیه نامیده می‌شود.<ref>جامع البیان، ج26، ص110؛ مجمع البیان، ج9، ص194.</ref> خداوند با نزول آیه رضوان خشنودی خویش را از آن مؤمنان بیان كرد.
 
افزون بر خشنودی خداوند از مؤمنان که آن را به معنای پاداش آنان دانسته‌اند<ref>البحر المحیط، ج9، ص492؛ المیزان، ج18، ص284.</ref>، چند مطلب دیگر در این آیه بیان شده است: 1. علم خداوند به نیت مؤمنان. گفته‌اند مراد از {مَا فِی قُلُوبِهِم} در آیه، حسن نیت و صدق در بیعت<ref>جامع البیان، ج26، ص114؛ روض الجنان، ج17، ص337؛ المیزان، ج18، ص285.</ref> یا ایمان و دوستی دین<ref>البحر المحیط، ج9، ص492.</ref> یا غیرت و تصمیم بر سازش نکردن در برابر مشركان است.<ref>روح المعانی، ج25، ص163.</ref> 2. نزول سكینه و آرامش در قلب مؤمنان و ثبات بر دین<ref>جامع البیان، ج26، ص114.</ref>، از دیگر پاداش‌های نیك به بیعت‌كنندگان است. 3. بشارت به فتح و پیروزی در آینده‌ای نزدیك که مقصود از آن را فتح خیبر<ref>التفسیر الکبیر، ج28، ص96؛ البحر المحیط، ج9، ص493؛ المیزان، ج18، ص285.</ref>، فتح مكه<ref>جامع البیان، ج26، ص114؛ روح المعانی، ج14، ص164.</ref> یا فتح هجر<ref>روح المعانی، ج14، ص165.</ref> (بحرین) دانسته‌اند.
 
برخی از مفسران اهل‌ سنت ذیل آیه رضوان روایتی از رسول خدا نقل كرده‌اند كه هیچ یک از بیعت‌كنندگان پیمان رضوان یا اصحاب شجره به تعبیر مورخان، وارد جهنم نمی‌شود.<ref>الدر المنثور، ج6، ص68.</ref> بر پایه روایتی دیگر از آن حضرت، بیعت‌كنندگان در پیمان رضوان بهترین افراد روی زمین هستند.<ref>صحیح البخاری، ج5، ص66؛ الدر المنثور، ج6، ص68.</ref> از این رو، به گفته آلوسی، دوستی و تکریم بیعت‌کنندگان رضوان و نیز خشنودی از آنان، بر مسلمانان لازم است.<ref>روح المعانی، ج14، ص163.</ref> اما بر پایه نقل ابن عباس در تفسیر {فَعَلِمَ مَا فِی قُلُوبِهِم فَأَنزَلَ السَّكِینَةَ عَلَیهِم} سكینه و آرامش تنها بر آن دسته از بیعت كنندگان پیمان رضوان نازل شد كه خداوند از وفای آنان به عهد و پیمانشان آگاه بود.<ref>الدر المنثور، ج6، ص66.</ref> بر این اساس، روایت نقل شده از ابن عباس روایت‌های پیشین را تخصیص می‌زند؛ بدین معنا كه تنها آن دسته از بیعت‌كنندگان پیمان رضوان وارد جهنم نمی‌شوند كه مشمول آرامش الهی شده باشند، نه همه آنان. دلیل این مطلب آیه 10 همین سوره است كه بیعت با پیامبر9 را به منزله بیعت با خدا، و بیعت‌شكنی با پیامبر9 را بیعت‌شكنی با خدا دانسته و بشارت پاداش را تنها به كسانی داده كه بر پیمان خویش وفادار بمانند<ref>المیزان، ج18، ص292.</ref>: {إِنَّ الَّذِینَ یبَایعُونَكَ إِنَّمَا یبَایعُونَ اللهَ یدُ اللهِ فَوْقَ أَیدِیهِمْ فَمَن نَّكَثَ فَإِنَّمَا ینكُثُ عَلَى نَفْسِهِ وَمَنْ أَوْفَى بِمَا عَاهَدَ عَلَیهُ اللهَ فَسَیؤْتِیهِ أَجْرًا عَظِیمًا}. (فتح/48، 10) این آیه در چینش آیات این سوره، پیش از آیه رضوان قرار گرفته؛ اما از حیث نزول پس از آن نازل شده است. از این جهت به آن آیه شرط گفته‌اند که رضایت خداوند از بیعت كنندگان را به عدم مخالفت با پیامبر و وفا به عهد و پیمانشان با ایشان مشروط می‌كند.<ref>تفسیر قمی، ج2، ص315.</ref> نیز گفتار برخی از بیعت‌كنندگان رضوان مؤید این است كه آنان پس از بیعت رضوان اعمالی مرتکب شدند كه خود از آینده خویش در هراس بودند. براء بن عازب که یکی از آنان بود، در پاسخ کسی که او را به سبب شرکت در بیعت رضوان آسوده خاطر می‌پنداشت، گفت: کسی نمی‌داند که شرکت‌کنندگان در بیعت رضوان، پس از آن، چه کارهایی کردند و چه انحراف‌هایی در دین پدید آوردند.<ref>صحیح البخاری، ج5، ص66.</ref>
 
منابع
 
الاصفی: الفیض الكاشانی (م.1091ق.)، قم، مكتب الاعلام الاسلامی، 1418ق؛ بحار الانوار: المجلسی (م.1110ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403ق؛ البحر المحیط: ابوحیان الاندلسی (م.754ق.)، به كوشش عادل احمد و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1422ق؛ تاریخ خلیفه: خلیفة بن خیاط (م.240ق.)، به كوشش سهیل زكار، بیروت، دار الفکر، 1414ق؛ تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوك): الطبری (م.310ق.)، به كوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، 1403ق؛ تفسیر القمی: القمی (م.307ق.)، به كوشش الجزائری، قم، دار الکتاب، 1404ق؛ التفسیر الكبیر: الفخر الرازی (م.606ق.)، قم، دفتر تبلیغات، 1413ق؛ جامع البیان: الطبری (م.310ق.)، به كوشش صدقی جمیل، بیروت، دار الفکر، 1415ق؛ الدر المنثور: السیوطی (م.911ق.بیروت، دار المعرفه، 1365ق؛ روح المعانی: الآلوسی (م.1270ق.)، به كوشش محمد حسین، بیروت، دار الفکر، 1417ق؛ الروض الانف: السهیلی (م.581ق.)، به كوشش عبدالرحمن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1412ق؛ روض الجنان: ابوالفتوح رازی (م.554ق.)، به كوشش یاحقی و ناصح، مشهد، آستان قدس رضوی، 1375ش؛ السیرة النبویه: ابن هشام (م.8-213ق.)، به كوشش محمد محیی الدین، مصر، مكتبة محمد علی صبیح و اولاده، 1383ق؛ صحیح البخاری: البخاری (م.256ق.)، بیروت، دار الفکر، 1401ق؛ الطبقات الكبری: ابن سعد (م.230ق.)، به كوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1418ق؛ عیون الاثر: ابن سید الناس (م.734ق.)، بیروت، مؤسسة عزالدین، 1406ق؛ الكامل فی التاریخ: ابن اثیر علی بن محمد الجزری (م.630ق.)، بیروت، دار صادر، 1385ق؛ لسان العرب: ابن منظور (م.711ق.)، به كوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1408ق؛ لغت نامه: دهخدا (م.1334ش.) و دیگران، تهران، مؤسسه لغت نامه و دانشگاه تهران، 1373ش؛ مجمع البیان: الطبرسی (م.548ق.)، به كوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، 1415ق؛ المعارف: ابن قتیبه (م.276ق.)، به كوشش ثروت عكاشه، قم، شریف رضی، 1373ش؛ معجم البلدان: یاقوت الحموی (م.626ق.)، بیروت، دار صادر، 1995م؛ المغازی: الواقدی (م.207ق.)، به كوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، 1409ق؛ المنتظم: ابن جوزی (م.597ق.)، به كوشش نعیم زرزور، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1412ق؛ المیزان: الطباطبایی (م.1402ق.)، بیروت، اعلمی، 1393ق.
 
لطف‌ الله خراسانی
 
آیه سقایة الحاج: نوزدهمین آیه سوره توبه، درباره آب دادن به حاجیان و تعمیر مسجدالحرام و ایمان به خدا و قیامت و جهاد در راه خدا
 
سِقایت از ریشه «س ـ ق ـ ی»، مصدر و به معنای آب دادن دیگران است.<ref>لسان العرب، ج6، ص391، «سقی»؛ لغت نامه، ج9، ص13678، «سقایت».</ref> از این رو آیه 19 توبه/9 آیه سقایة الحاج نام گرفته<ref>نهج الحق، ص182؛ الصحیح من سیرة النبی، ج5، ص123.</ref> که واژه سقایت در آن آمده و بیانگر آن است که ایمان به خدا و روز جزا و جهاد در راه خدا از سقایت حاجیان و آباد‌کردن مسجدالحرام برتر است: {أَجَعَلتُم سِقَایةَ الحَاجِّ وَعِمَارَةَ المَسجِدِ الحَرَامِ كَمَن آمَنَ بِاللهِ وَالیومِ الآخِرِ وَجَاهَدَ فِی سَبِیلِ اللهِ لا یستَوُونَ عِندَ اللهِ وَاللهُ لا یهدِی القَومَ الظَّالِمِینَ}. (توبه/9، 19)
 
افزون بر معنای مزبور، واژه سقایت به معنای جای آشامیدن آب<ref>القاموس المحیط، ج4، ص343؛ تاج العروس، ج19، ص530.</ref> و نیز ظرف آب: {جَعَلَ السِّقَایةَ فِی رَحلِ أَخِیهِ} (یوسف/12، 70) آمده است. سقایت و آب دادن به زائران خانه خدا از مناصب و شئون مسجدالحرام بود که اعراب جاهلی بدان افتخار و مباهات می‌کردند. سقایت از مناصبی بود که قُصَی بن کلاب، از اجداد پیامبر گرامی9 بعد از خارج‌کردن مکه از دست قبیله خزاعه، برای اداره مسجدالحرام و زائران خانه خدا آن را پدید آورد.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص130؛ الطبقات، ج1، ص60؛ المنمق، ص189.</ref> وی هنگام وفاتش این سمت را به پسرش عبدمناف واگذارد<ref>الطبقات، ج1، ص60؛ اخبار مکه، ج1، ص110؛ التنبیه و الاشراف، ص180.</ref> و از آن پس این سمت در میان فرزندان عبدمناف وجود داشت<ref>السیرة النبویه، ج1، ص132؛ الطبقات، ج1، ص63.</ref> تا در پایان به عباس بن عبدالمطلب رسید. سقایة العباس در مسجدالحرام بنایی داشت که گفته‌اند در جهت جنوبی زمزم بوده است.<ref>اخبار مکه، ج2، ص59.</ref> بر پایه روایتی، رسول خدا9 نیز سقایت زائران خانه خدا را برای بنی‌هاشم و پرده‌داری کعبه را برای بنی‌‌عبدالدار قرار داد.<ref>مسند احمد، ج6، ص401؛ المعجم الاوسط، ج1، ص230؛ ذخائر العقبی، ص15.</ref> (← سقایت)
 
در شأن نزول آیه سقایة الحاج نقل شده است که عباس بن عبدالمطلب به جهت عهده‌داری سقایت حاجیان و طلحة بن شیبه به جهت کلیدداری کعبه و عمارت مسجدالحرام بر یکدیگر فخر می‌فروختند. آن دو با ورود علی بن ابی‌طالب نزد خود، او را در این باره داور قرار دادند. وی خود را به سبب سبقت در ایمان میان مردان این امت و هجرت و جهاد در راه خدا و نماز گزاردن به سوی دو قبله با پیامبر9 برتر از هر دو خواند. عباس و طلحه خصومت میان خود و تفاخر علی بن ابی‌طالب بر خویش را نزد پیامبر9 بردند. ایشان سکوت کرد تا آیه {أَجَعَلتُم سِقَایةَ الحَاجِّ...} نازل شد.<ref>جامع البیان، ج10، ص68؛ روض الجنان، ج9، ص192؛ الدرالمنثور، ج3، ص219.</ref> همین شأن نزول با اندکی تفاوت، در روایتی از امام صادق7<ref>‌اسباب النزول، ص164؛ تفسیر قمی، ج1، ص284؛ تفسیر عیاشی، ج2، ص83.</ref> و نیز منابع دیگر یاد شده است.<ref>جامع البیان، ج10، ص68؛ شواهد التنزیل، ج1، ص321؛ مجمع البیان، ج5، ص27.</ref>
 
افزون بر این شأن نزول، اقوال دیگری هم ذکر شده است: 1. بر پایه روایتی، علی7 از عمویش عباس خواست که به مدینه هجرت کند و به رسول خدا9 بپیوندد. وی پاسخ داد: من در مکه عهده‌دار سقایت حاجیان و آبادگر مسجدالحرام هستم. آن‌گاه این آیه نازل شد.<ref>الکشاف، ج2، ص180؛ ‌التفسیر الکبیر، ج16، ص11؛ الدرالمنثور، ج3، ص218.</ref> بر پایه روایتی دیگر، اختلافی میان علی7 و عباس پدید آمد و عباس بدان سبب که عموی پیامبر9 بود و سقایت حاجیان و تعمیر مسجدالحرام را بر عهده داشت، خود را برتر از علی7 می‌پنداشت. بدین جهت این آیه نازل شد.<ref>شواهد التنزیل، ج1، ص320؛ الدر المنثور، ج3، ص218؛ بحارالانوار، ج36، ص38.</ref> بر پایه گزارشی دیگر، پس از فتح مکه، پیامبر9‌ سقایت حج‌گزاران را به عمویش عباس و کلیدداری کعبه را به عثمان بن طلحه داد. عباس به علی7 گفت: رسول خدا به تو کاری مهم نداد. در این هنگام، آیه سقایة الحاج نازل شد.<ref>دعائم الاسلام، ج1، ص19؛ بحار الانوار، ج38، ص236.</ref>
 
2. بر اساس نقلی، پس از آن که عباس بن عبدالمطلب در غزوه بدر اسیر شد، او را به تمسخر گرفتند. وی در پاسخ به مسلمانان گفت: اگر شما در اسلام آوردن و هجرت و جهاد بر ما سبقت گرفتید، ما آبادگر مسجدالحرام و ساقی زائران خانه خدا بوده‌ایم. در این حال، این آیه نازل شد.<ref>جامع البیان، ج10، ص125؛ التبیان، ج5، ص190؛ الدر المنثور، ج3، ص218.</ref>
 
3. بر پایه روایتی دیگر، آیه سقایة الحاج درباره علی7، حمزه، عباس و شیبه نازل شد، در حالی که عباس و شیبه به سقایة الحاج و پرده‌داری کعبه افتخار می‌کردند.<ref>تفسیر عیاشی، ج2، ص83؛ الصافی، ج2، ص328.</ref>
 
4. بر پایه گزارشی از نعمان بن بشیر، چند تن در کنار منبر رسول خدا9 با یکدیگر سخن می‌گفتند. یکی از آنان سقایت حاجیان و دیگری عمارت مسجدالحرام و شخص سوم جهاد در راه خدا را برترین اعمال پس از اسلام خواندند. عمر بن خطاب آنان را از این گفتاری و بلند کرد صدایشان در کنار منبر پیامبر9 منع کرد و اختلاف آنان را با رسول خدا9 در میان گذاشت. آن‌گاه آیه سقایة الحاج نازل شد.<ref>جامع البیان، ج10، ص67؛ الدر المنثور، ج3، ص218.</ref>
 
5. بر پایه گزارشی دیگر، گروهی از مشرکان، سقایت زائران خانه خدا و عمارت کعبه و مسجدالحرام را از ایمان به خدا و جهاد در راه او برتر می‌پنداشتند. خداوند در رد سخن ایشان، این آیه را نازل کرد.<ref>جامع البیان، ج10، ص67؛ روض الجنان، ج9، ص191.</ref>
 
6. بر پایه گزارشی، مشرکان به یهود گفتند: سقایت حاجیان و عمارت مسجدالحرام از آن ماست. آیا ما برتر هستیم یا محمّد و اصحابش؟ یهود پاسخ دادند: شما برترید. در ردّ سخن آنان این آیه نازل شد.<ref>التبیان، ج5، ص191؛ الکشاف، ج2، ص180؛ التفسیر الکبیر، ج16، ص11.</ref>
 
گرچه اقوال مختلفی در شأن نزول آیه سقایة الحاج ذکر شده و اکثر قریب به اتفاق آن‌ها با مضمون آیه مخالفتی ندارند، از بیشتر این روایت‌ها برمی‌آید که آیه در شأن علی بن ابی‌‌طالب7<ref>اسباب النزول، ص164؛ المصنف، ج7، ص504؛ شواهد التنزیل، ج1، ص326.</ref> به سبب سبقت گرفتن در ایمان به خدا و روز جزا و جهاد در راه خدا نازل شده است. افزون بر این که روایت‌های امامان معصوم: مؤید همین مطلب‌اند<ref>تفسیر قمی، ج1، ص284؛ تفسیر عیاشی، ‌ج2، ص83؛ التبیان، ج5، ص190.</ref>، بر اساس روایتی از ابوذر غفاری، علی7 در حدیث شورا ضمن احتجاج‌هایش بر برتری خود بر اعضای شورایی که عمر بن خطاب مشخص کرده بود، به شأن نزول آیه سقایة الحاج استدلال نمود و حاضران در شورا این مطلب را تأیید کردند.<ref>الامالی، ص550.</ref>
 
مفسران در تفسیر این آیه سه دیدگاه ارائه کرده‌اند: 1. برخی بر این باورند که مخاطبان آیه مشرکان هستند؛ زیرا به گفته ابن عباس، آنان می‌پنداشتند کسی که به تعمیر خانه خدا و سقایت حاجیان می‌پردازد، از کسی که به خدا و روز جزا و جهاد فی سبیل‌ الله ایمان داشته باشد، برتر است. آنان افتخار می‌کردند که اهل حرم هستند و از ایمان آوردن به خدا تکبر می‌ورزیدند<ref>جامع البیان، ج10، ص66؛ الدر المنثور، ج4، ص145؛ روح المعانی، ج5، ص258.</ref>؛ چنان‌که بعضی از اقوال در سبب نزول آیه نیز مؤید همین مطلب است.<ref>الکشاف، ج2، ص180؛ روض الجنان، ج9، ص191.</ref> بر پایه نقل گروهی دیگر از مفسران، مخاطبان آیه شماری ازمؤمنان بودند که می‌پنداشتند عمارت و سقایت آنان پیش از ایمان آوردنشان و نیز همین اعمال به دست مشرکان، با سقایت و تعمیر مسجدالحرام بعد از ایمان آوردن برابر است. افزون بر سیاق انکاری آیه<ref>المیزان، ج9، ‌ص204.</ref>، بعضی از اقوال در سبب نزول آیه نیز مؤید این مطلب است.<ref>اسباب النزول، ص164؛ جامع البیان، ‌ج10، ص67؛ الدر المنثور، ج3، ص218.</ref>
 
2. در تفسیری دیگر، سقایت و عمارت، مصدر و به معنای فعل است و جمله {من آمن بالله و الیوم الآخر}‌ به فاعل اشاره دارد. بر این اساس، ظاهر لفظ اقتضای تشبیه فعل به فاعل و صفت به ذات دارد و این محال است<ref>روض الجنان، ج9، ص192؛ التفسیر الکبیر، ج16، ص12؛ روح المعانی، ‌ج5، ص258.</ref>؛ زیرا مقابله باید میان دو چیز هم‌سنخ، مانند دو انسان یا دو عمل صورت پذیرد، نه میان انسان و عملی از او.<ref>المیزان، ج9، ص203.</ref> از همین رو، مفسران ناچار به تأویل آیه شده‌اند؛ یا بدین سان که مضاف در تقدیر گرفته شود: «أجعلتم أهل السقایة و عمارة المسجدالحرام ...» یا گفته شود: «أجعلتم سقایة الحاج کإیمان من آمن بالله ...».<ref>الکشاف، ج2، ص180؛ روض الجنان، ج9، ص192؛ التفسیر الکبیر، ج16، ص12.</ref> برخی نیز گفته‌اند: نیازی به تقدیر مضاف نیست؛ بلکه مصدر در این‌جا به معنای فاعل است.<ref>روح المعانی، ج5، ص258.</ref> در آیه سقایة الحاج، میان سقایت حاجیان و تعمیر مسجدالحرام از سویی و ایمان به خدا و روز جزا و شرکت در جهاد در راه خدا از سویی دیگر سنجش صورت پذیرفته و خداوند از نابرابری آن‌ها در فضل و برتری خبر داده است.<ref>جامع البیان، ج10، ص68؛ التبیان، ج5، ص190.</ref>
 
3. به گفته علامه طباطبایی، ذکر سقایت حاجیان و عمارت مسجدالحرام بدون هرگونه قید در برابر ایمان به خدا و قیامت و جهاد فی سبیل‌ الله به این معناست که سقایت و عمارت تهی از ایمان هرگز با ایمان به خدا برابر نیست و خداوند آن را رد می‌کند<ref>المیزان، ج9، ص204.</ref>. برخی از مفسران گفته‌اند: عمل نیک و عبادی هر چند عظیم اگر با ایمان توأم نباشد، ارزش ندارد<ref>الکشاف، ج2، ص180؛ التفسیر الکبیر، ج16، ص12؛ اطیب البیان، ج6، ص194.</ref> و ذیل آیه: {وَاللهُ لاَ یهدِی القَومَ الظَّالِمِینَ} مؤید همین است. ‌افزون بر این، آیات قبل و بعد آیه سقایة الحاج وحدت معنایی دارند و دلالت می‌کنند که زنده بودن و ارزش و نیز سبب قرب الی‌ الله بودن هر عمل، بر روح ایمان مبتنی است.<ref>المیزان، ج9، ص205.</ref>
 
منابع
 
اخبار مكه: الازرقی (م.248ق.)، به كوشش رشدی الصالح، مکه، مكتبة الثقافه، 1415ق؛ اسباب النزول: الواحدی (م.468ق.)، قاهره، الحلبی و شركاه، 1388ق؛ اطیب البیان: عبدالحسین طیب، تهران، انتشارات اسلامی، 1364ش؛ الامالی: الطوسی (م.460ق.)، قم، دار الثقافه، 1414ق؛ بحار الانوار: المجلسی (م.1110ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403ق؛ تاج العروس: الزبیدی (م.1205ق.به كوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، 1414ق؛ التبیان: الطوسی (م.460ق.)، به كوشش العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛ الصافی: الفیض الكاشانی (م.1091ق.)، بیروت، اعلمی، 1402ق؛ تفسیر العیاشی: العیاشی (م.320ق.)، به كوشش رسولی محلاتی، تهران، المكتبة العلمیة الاسلامیه؛ تفسیر القمی: القمی (م.307ق.)، به كوشش الجزائری، قم، دار الکتاب، 1404ق؛ التفسیر الكبیر: الفخر الرازی (م.606ق.)، قم، دفتر تبلیغات، 1413ق؛ التنبیه و الاشراف: المسعودی (م.345ق.)، بیروت، دار صعب؛ جامع‌ البیان: الطبری (م.310ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1412ق؛ الدر المنثور: السیوطی (م.911ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1365ق؛ دعائم الاسلام: النعمان المغربی (م.363ق.)، به كوشش فیضی، قاهره، دار المعارف، 1383ق؛ ذخائر العقبی: احمد بن عبدالله الطبری (م.694ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1974م؛ روح المعانی: الآلوسی (م.1270ق.)، به كوشش علی عبدالباری، بیروت، 1415ق؛ روض الجنان: ابوالفتوح رازی (م.554ق.)، به كوشش یاحقی و ناصح، مشهد، آستان قدس رضوی، 1375ش؛ السیرة النبویه: ابن هشام (م.8-213ق.)، به كوشش السقاء و دیگران، بیروت، المکتبة العلمیه؛ شواهد التنزیل: الحاكم الحسكانی (م.506ق.)، به كوشش محمودی، تهران، وزارت ارشاد، 1411ق؛ الصحیح من سیرة النبی9: جعفر مرتضی العاملی، بیروت، دار السیره، 1414ق؛ الطبقات الكبری: ابن سعد (م.230ق.)، به كوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1418ق؛ القاموس المحیط: الفیروزآبادی (م.817ق.)، بیروت، دار العلم؛ الكشاف: الزمخشری (م.538ق.مصطفی البابی، 1385ق؛ لسان العرب: ابن منظور (م.711ق.)، قم، ادب الحوزه، 1405ق؛ لغت نامه: دهخدا (م.1334ش.) و دیگران، تهران، مؤسسه لغتنامه و دانشگاه تهران، 1373ش؛ مجمع البیان: الطبرسی (م.548ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1406ق؛ مسند احمد: احمد بن حنبل (م.241ق.)، بیروت، دار صادر؛ المصنّف: ابن ابی‌شیبه (م.235ق.)، به كوشش سعید محمد، دار الفكر، 1409ق؛ المعجم الاوسط: الطبرانی (م.360ق.)، قاهره، دار الحرمین، 1415ق؛ المنمق: ابن حبیب (م.245ق.)، به كوشش احمد فاروق، بیروت، عالم الکتب، 1405ق؛ المیزان: الطباطبایی (م.1402ق.)، بیروت، اعلمی، 1393ق؛ نهج الحق و كشف الصدق: العلامة الحلی (م.726ق.)، به كوشش الحسنی الارموی، قم، دار الهجره، 1407ق.
 
هادی مجیدی

نسخهٔ کنونی تا ‏۶ فوریهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۷:۰۰

ارقم بن ابی‌ارقم[ویرایش | ویرایش مبدأ]

ارقم بن ابی‌ارقم:از نخستین مسلمانان و مهاجران؛ دفن شده در قبرستان بقیع

ارقم بن عبدمناف (ابی ارقم) بن اسد از تیره بنی‌‌مخزوم قریش و کنیه‌اش ابوعبدالله است.[۱] در روزگار جاهلیت، کنیه‌‌اش ابوعبدمناف بود و چون مسلمان شد، به ابوعبدالرحمن تغییر یافت.[۲] در اسلام آوردن پدرش اختلاف است. ابن اثیر به گزارش از ابوخیثمه، پدرش را مسلمان دانسته[۳]؛ ولی ابن عبدالبر آن را نپذیرفته است.[۴] مادر ارقم، اُمَیمَه دختر حارث بن حَباله از بنی‌‌خُزاعه بود.[۵] بر پایه نوشته ذهبی، ارقم از خردمندان قریش بود[۶] و در پیمان حلف الفضول شرکت داشت.[۷]

ارقم در شمار اسلام آورندگان نخستین است. فرزندانش او را هفتمین مسلمان[۸] دانسته‌اند؛ ولی بر پایه گزارش‌هایی، او یازدهمین[۹] یا دوازدهمین[۱۰] مسلمان بوده است.‌گزارشی نیز اسلام آوردن وی را هم‌هنگام با ابوعبیده جرّاح و عثمان بن عفّان در یک روز دانسته است.[۱۱] بر پایه سخن مشهور، در سال‌های نخست بعثت و پیش از علنی شدن دعوت اسلام، خانه ارقم در دامنه کوه صفا[۱۲] مکان همایش و دیدار مخفیانه مسلمانان با پیامبر(ص) بود[۱۳] تا آن‌گاه که شمار مسلمانان به 40 تن رسید و از آن‌جا بیرون شدند.[۱۴] (← خانه ارقم) ارقم از مهاجران به مدینه است.[۱۵] در پیمان برادری در مدینه، پیامبر(ص) او را با ابوطلحه زید بن سهل نجاری[۱۶] (طلحة بن زید)[۱۷] و به گزارشی ضعیف، با عبدالله بن انیس[۱۸] برادر خواند. او در غزوه‌های پیامبر(ص) حضور داشت.[۱۹] در برابر، برخی‌گزارش‌ها تنها به حضور او در بدر اشاره دارند.[۲۰] پیامبر(ص) به درخواست وی، شمشیری گرانبها متعلق به بنی‌‌عائذ بن عمرو از بنی‌‌مخزوم را که در شمار غنیمت‌های غزوه بدر بود، به او بخشید.[۲۱] نیز در سریه‌ای در اواخر سال سوم ق. به سوی قبیله بنی‌اسد به فرماندهی ابوسلمة بن عبدالاسد مخزومی همراه او بود.[۲۲] گویند: پیامبر در محله بنی‌‌زُریق زمینی به او بخشید و او در همان محله ساکن شد.[۲۳]

نام ارقم در شمار کار‌گزاران زکات[۲۴]، کاتبان پیامبر[۲۵] و نگارندگان وحی[۲۶] نیز آمده است. قرارداد اقطاع برای عظیم بن حارثی محاربی در فخ[۲۷]، نامه‌های پیامبر به عاصم بن حارث و عبدیغوث بن وعله از بنی‌‌حارث[۲۸] و نیز نامه‌ای به أجب، مردی از بنی‌سُلیم، را او نگاشته است.[۲۹]

بر پایه‌ گزارشی، ارقم می‌خواست به زیارت بیت‌ المقدس رود؛ اما چون از پیامبر(ص) شنید که یک رکعت نماز در مسجدالنبی، از 1000 رکعت در مساجد دیگر، جز مسجدالحرام، بهتر است، از رفتن به قدس منصرف شد.[۳۰] وی از راویان حدیث پیامبر(ص) بوده است.[۳۱]

ارقم پس از رحلت پیامبر(ص) تا دهه50 ق. زنده بود. در منابع،‌گزارشی از نقش سیاسی و اجتماعی او در این دوره به چشم نمی‌خورد. درگذشت وی را به سال 53 ق. به سن 83 سالگی[۳۲] و نیز به سال 55 ق.[۳۳] در 85[۳۴] یا 87 سالگی[۳۵] در مدینه‌ گزارش کرده‌اند. گویند: بر پایه وصیت او، سعد بن ابی‌وقاص بر پیکرش نماز‌ گزارد و او را در قبرستان بقیع به خاک سپردند.[۳۶] خبری نیز از ابونعیم روایت شده که ارقم در روز وفات ابوبکر به سال 13 ق. درگذشته است. اما صاحبان شرح‌حال‌نامه‌ها این گزارش را نپذیرفته‌اند.[۳۷] ابن حجر احتمال داده است در این سال پدر او درگذشته باشد.[۳۸]

ارقم دو پسر به نام‌های عبیدالله و عثمان از کنیزش داشت که بیشتر ‌گزارش‌های مربوط به ارقم از طریق آن دو رسیده است. سه دختر نیز از وی به نام‌های امیمه و مریم از هند دختر عبدالله بن حارث اسدی و صفیه از کنیزش بر جای ماند.[۳۹] نسل ارقم از پسرش عثمان ادامه یافت.[۴۰]

پانویس[ویرایش | ویرایش مبدأ]

  1. الطبقات، ج3، ص183؛ تاریخ طبری ج11، ص519، 673؛ الاستیعاب ج1، ص131.
  2. انساب الاشراف، ج10، ص214.
  3. اسد الغابه، ج1، ص60.
  4. الاستیعاب، ج1، ص1311.
  5. الطبقات، ج3، ص183؛ معرفة الصحابه، ج1، ص322؛ اسد الغابه، ج1، ص87.
  6. سیر اعلام النبلاء، ج2، ص479.
  7. الاستیعاب، ج1، ص131.
  8. الطبقات، ج3، ص183؛ انساب الاشراف، ج10، ص214؛ الاستیعاب، ج1، ص131.
  9. الاستیعاب، ج1، ص218؛ الاصابه، ج1، ص197.
  10. الاستیعاب، ج1، ص218؛ اسد الغابه، ج1، ص74.
  11. البدایة و النهایه، ج4، ص1031.
  12. اخبار مکه، ج2، ص260.
  13. الطبقات، ج3، ص183؛ الاستیعاب، ج1، ص131؛ جمهرة انساب العرب، ص143.
  14. الطبقات، ج3، ص185؛ الاستیعاب، ج1، ص132؛ اسد الغابه، ج1، ص60.
  15. الاستیعاب، ج1، ص131؛ اسد الغابه، ج1، ص74.
  16. الطبقات، ج3، ص185؛ انساب الاشراف، ج10، ص215؛ المحبر، ص72.
  17. اسد الغابه، ج1، ص75؛ ج2، ص467؛ عیون الاثر، ج1، ص267؛ سبل الهدی، ج3، ص366.
  18. البدایة و النهایه، ج5، ص362؛ تاریخ دمشق، ج4، ص326.
  19. الطبقات، ج3، ص185؛ انساب الاشراف، ج10، ص215؛ تاریخ طبری، ج11، ص519.
  20. المغازی، ج1، ص155؛ انساب الاشراف، ج1، ص214.
  21. السیرة النبویه، ج2، ص469؛ المغازی، ج1، ص104؛ اسد الغابه، ج3، ص58.
  22. المغازی، ج1، ص341.
  23. الطبقات، ج3، ص184.
  24. اسد الغابه، ج1، ص60.
  25. البدایة و النهایه، ج5، ص363.
  26. البدایة و النهایه، ج5، ص363.
  27. البدایة و النهایه، ج5، ص363.
  28. الطبقات، ج1، ص205-206.
  29. الطبقات، ج1، ص210.
  30. اسد الغابه، ج1، ص74.
  31. مسند احمد، ج1، ص417؛ الآحاد و المثانی، ج2، ص19.
  32. تاریخ الاسلام، ج4، ص173؛ سبل الهدی، ج11، ص377.
  33. الطبقات، ج3، ص185؛ انساب الاشراف، ج10، ص215؛ تاریخ طبری، ج11، ص519.
  34. البدایة و النهایه، ج5، ص363؛ الاصابه، ج1، ص198.
  35. المنتظم، ج5، ص281.
  36. اسد الغابه، ج1، ص60.
  37. الاستیعاب، ج1، ص132؛ اسد الغابه، ج1، ص60؛ الاصابه، ج1، ص198.
  38. الاصابه، ج1، ص198.
  39. الطبقات، ج3، ص183؛ انساب الاشراف، ج10، ص215.
  40. الطبقات، ج3، ص183.

منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]

محتوای این مقاله برگرفته شده از: دانشنامه حج و حرمین شریفین مدخل [ ].

الآحادو المثانی: الضحاک (م.287ق.)، به کوششاحمدالجوابره، دار الدرایه، 1411ق؛اخبار مکه: الازرقی (م.248ق.)، به کوشش رشدی الصالح، مکه، دار الثقافه، 1403ق؛الاستیعاب: ابن عبدالبر (م.462ق.)، به کوشش علی محمد البجاوی، بیروت، دار الجیل، 1412ق؛اسد الغابه: ابن اثیر علی بن محمد الجزری (م.630ق.)، بیروت، دار الفکر، 1409ق؛الاصابه: ابن حجر العسقلانی (م.852ق.)، به کوشش علی محمد و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1415ق؛انساب الاشراف: البلاذری (م.279‌ق.)، به‌کوشش زکار و زرکلی، بیروت، دار الفکر، ‌1417‌ق؛ البدایة و النهایه: ابن کثیر (م 774 ق)، بیروت، دار الفکر، 1407ق؛تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر: الذهبی (م.748ق.)، به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت، دار الکتاب العربی، 1413ق؛تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک): الطبری (م.310ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1387ق؛تاریخمدینةدمشق‏:ابن عساکر (م.571ق.)، بیروت، دار الفکر، 1415ق؛جمهرة انساب العرب: ابن حزم (م.456ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1403ق؛سبل الهدی: محمد بن یوسف الصالحی (م.942ق.)، به کوشش عادل عبدالموجود و علی معوض، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1414ق؛سیر اعلام النبلاء: الذهبی (م.‌748ق)، به‌کوشش الارنؤوط، بیروت، الرساله، 1413‌ق؛ السیرة النبویه: ابن هشام (م.213/218ق.)، به کوشش السقاء و دیگران، بیروت، دار المعرفه؛الطبقات الکبری: ابن سعد(م.230ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1410ق؛عیون الاثر: ابن سید الناس(م.734ق.)، به کوشش ابراهیم رمضان، بیروت، دار القلم، 1414ق؛المحبّر: ابن حبیب (م.245ق.)، به کوشش ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دار الآفاق الجدیده؛مسند احمد: احمد بن‌حنبل (م.‌241‌ق.)، بیروت، دار احیاء‌ التراث‌ العربی، 1415ق؛معرفة الصحابه: ابونعیم الاصفهانی (م.430ق.)، به کوشش العزازی، ریاض، دار الوطن للنشر، 1419ق؛المغازی: الواقدی (م.207ق.)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، 1409ق؛المنتظم: ابن الجوزی (م.597ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1412ق.

ارکان حج[ویرایش | ویرایش مبدأ]

ارکان حج:شماری از مناسک اصلی حج

واژه ارکان، جمع رکن به معنای تکیه‌گاهو بخش اساسی هر چیز است.[۱] در فقهنیز به جزء اصلی هر کار رکن گفتهمی‌شود.[۲]مقصود از ارکان حج در فقه امامی، آن بخش از مناسک حج است که ترک عمدی آن‌ها موجب بطلان حج می‌شود.[۳] ارکان حجکه در پاره‌ای منابع«فرض»خوانده شده[۴] درفقه اهل سنت به گونه‌های مختلف تعریف شده است؛ از جمله: واجباتی از مناسک که ماهیت حج وابسته به آن‌ها است[۵]؛ واجباتی که تحلل (بیرون آمدن از احرام) به آن‌ها موکول شده است[۶]؛ مناسکی که ترک آن‌ها موجب فساد حج می‌گردد[۷]؛ و واجباتی که با کفاره جبران‌پذیر نیستند.[۸] گفتنی است که مقصود از رکن در نماز، بخشی از واجبات آن است که ترک عمدی و سهوی آن موجب بطلان نماز می‌شود.[۹] بر پایه فقه امامی،رکن به این مفهوم در باب حج تنها دربارهترک وقوفَین (انجام ندادن وقوف درعرفات و مشعر)صدق می‌کند که حتیترک سهوی آن‌ها نیز موجب بطلانحج است. ولی این مفهوم درباره دیگر ارکان حج صادق نیست.[۱۰]بر پایه دیدگاه برخی از اهل سنت، تفاوت رکن در باب حج با رکن نماز آن است که تکرار رکن حج و افزودن برآن، جز در پاره‌ای موارد، حج را باطل نمی‌سازد.[۱۱]

شماره ارکان حج و مصادیق آن: درباره شماره ارکان حج میان فقیهان مذاهب گوناگون اسلامی اختلاف وجود دارد.به باور مشهور فقیهان امامی[۱۲] ارکان حج پنج تا و به باور مشهور شافعیان[۱۳] شش تا است. بر پایه نظر مشهور مالکیان[۱۴] و بسیاری از حنبلیان[۱۵]ارکان حج چهار مورد و به نظر مشهور حنفیان[۱۶] دو مورد است. (← ادامه مقاله) تفصیل این دیدگاه‌ها درباره یکایک مناسکی که در منابع فقهی به منزله ارکان حج مطرح شده‌اند،بدین قرار است:

1. احرام:به اجماع فقیهان امامی[۱۷] احرام از ارکان حج به شمار می‌رود.[۱۸] بیشتر فقیهان شافعی[۱۹]، مالکی[۲۰] و حنبلی[۲۱] نیز بر خلاف حنفیان[۲۲] احرام را از ارکان حج برشمرده‌اند.پشتوانه فقیهان اهل سنت[۲۳] حدیثِ نبوی «الأعمال بالنیات»[۲۴] است؛ زیرا مقصود از احرام را نیت انجام مناسک دانسته‌اند.[۲۵]

2. وقوف در عرفات:به اجماع فقیهان، وقوف در عرفات از ارکان حج است[۲۶]، هر چند درباره زمان وقوف اختلاف نظر وجود دارد. به باور فقیهان امامی[۲۷]، شافعی[۲۸]، حنفی[۲۹] و مالکی[۳۰]زمان این وقوف از ظهر روز عرفه آغاز می‌شود. اما حنبلیان آغاز آن را طلوع فجر روز عرفه می‌دانند.[۳۱]به اتفاق فقیهان اهل سنت، پایان زمان وقوف، طلوع فجر روز عید قربان است.[۳۲] ولی امامیان پایان آن را غروب روز عرفه دانسته و تنها در صورت اضطرار، طلوع فجر عید قربان را پایان آن شمرده‌اند.[۳۳]

به تصریح فقیهان امامی[۳۴] و اهل سنت[۳۵]، برای تحقق رکن وقوف در عرفات، توقفدر همه زمان آن لازم نیست؛ بلکه با لحظه‌ای حضور در عرفات در بخشی از این هنگام یا توقفی کوتاه در آن[۳۶] رکن تحقق می‌یابد. البته بر پایه فقه مالکی، این رکن تنها با لحظه‌ای توقف در شب عید قربان محقق می‌شود و وقوف در روز عرفههر چند واجب است، رکن را محقق نمی‌سازد.[۳۷]مهم‌ترین پشتوانه رکن بودن وقوف در عرفات،حدیثی نبوی است که همه حج را وقوف در عرفه خوانده است[۳۸]:«الحج عرفه[۳۹].»فقیهان امامی در این زمینه به حدیث‌هایی[۴۰]استناد کرده‌اند که حج را در صورت ترک وقوف در عرفات منتفی دانسته‌اند.[۴۱]

3. وقوف در مشعر الحرام(مزدلفه):به باور همه فقیهان امامی[۴۲]، وقوف در مشعر از ارکان حج است.[۴۳]از میان صحابیان وفقیهان متقدم نیز کسانی چون ابن عباس، نخعی و شعبی وقوف در مشعر را رکن می‌دانسته‌اند.[۴۴] از فقیهان اهل سنت، جز اندکی از شافعیان[۴۵] و ابن ماجشون[۴۶] از مالکیان، کسی آن را رکن نشمرده است.[۴۷] برای اثبات رکن بودن وقوف در مشعر، برخی به آیه 198بقره/2 که حاجیان را پس از بازگشت از عرفات به ذکر الهی در مشعر الحرام فراخوانده، تمسک کرده‌اند.[۴۸] اما پشتوانه اصلی فقیهان امامی، افزون بر اجماع،حدیث‌هایی هستند[۴۹] که ترکاین وقوف را به منزله از دست دادن حج قلمداد کرده‌اند.[۵۰]

4. طواف:از مناسک حج که همه فقیهان امامی[۵۱] و اهل سنت[۵۲]به اصل رکن بودن آن باور دارند، طواف حج است که با تعابیری چون طواف افاضه[۵۳]، طواف زیارت[۵۴] و طواف رکن[۵۵] از آن یاد می‌شود. بر این اساس،دیگر اقسام طواف واجب مانند طواف تحیت، طواف وداع و طواف نساء رکن نیستند. حتی بر پایه دیدگاهی در فقه امامی[۵۶] و نیز فقه حنفی[۵۷] تنها چهار شوط نخست از طواف افاضه، رکن به شمار می‌روند.پشتوانه برخی از فقیهان امامی[۵۸] و بسیاری از فقیهان اهل سنت[۵۹]برای رکن بودن طواف، آیه 29 حجّ/22 است که شماری از اهل سنت بر انطباق آن بر طواف افاضه ادعای اجماع کرده‌اند[۶۰]: {وَلیطَّوَّفُوابِالبَیتِالعَتِیقِ}. در برابر، برخی از فقیهان امامی با پذیرش دلالتاین آیه بر وجوب طواف، دلالتش را بر رکن بودن آن نپذیرفته[۶۱]یا به پشتوانه بعضی حدیث‌ها[۶۲]، مقصود از طواف را در آن آیه، طواف نساء دانسته‌اند.[۶۳]مهم‌ترین پشتوانه رکن بودن طواف از منظر فقیهان امامی، اجماع و حدیث‌هایی هستند که در صورت ترک طواف از روی جهل، اعاده حج را واجب شمرده‌اند.[۶۴] این حدیث‌ها به مفهوم اولویت بر وجوب اعاده حج در صورت ترک آگاهانه آن دلالت دارند.[۶۵]شماری از اهل سنت نیز به پشتوانه روایتی از پیامبر(ص)که خروج حج‌گزار را تنها پس از ادای طواف افاضه مجاز دانسته[۶۶]، رکن بودن طواف را ثابت کرده‌اند.[۶۷]

5. سعی:به باور همه فقیهان امامی[۶۸] و شافعی[۶۹] و نظر مشهور مالکیان[۷۰] سعی میان صفا و مروه از ارکان حج است. حنبلیان درباره رکن بودن آن اختلاف نظر دارند[۷۱] و حنفیان رکن بودن آن را نپذیرفته‌اند.[۷۲] پشتوانه فقیهان امامی در این زمینه حدیث‌هایی‌اند[۷۳] که ترک عمدی سعی را موجب بطلان حج و لزوم جبران آن شمرده‌اند.[۷۴] پشتوانه فقیهان اهل سنت برای رکن شمردن سعی[۷۵]، روایتی از پیامبر(ص)است که پس از دعوت مردم به ادای سعی، آن را واجبی ثابت معرفی کرده است:«قد کتب علیکم السعى[۷۶].»دلیل دیگر آنان، حدیثی[۷۷] است که اتمام حج را در گرو انجام دادن سعی دانسته است.

6. دیگر مناسک:برخی دیگر از مناسک در پاره‌ای منابع فقهی یا در سخن اندکی از فقیهان، از ارکان حج به شمار رفته‌اند؛ از جمله:

أ. نیت: برخی از فقیهان امامی نیت را از ارکان حج برشمرده‌اند[۷۸]؛ بدین استناد که در هر واجب، خواه رکن و خواه غیر رکن، نیت نقش اصلی و اساسی را دارد. بسیاری از فقیهان این دیدگاه را نپذیرفته‌اند.[۷۹] به باور برخی از ناقدان، در مواردی که ترک نیت موجب بطلان حج قلمداد شده، در واقع سبب بطلان، انجام ندادن رکنی است که نیت در آن شرط است. به تعبیر دیگر، بطلان حج به استناد از دست رفتن خود رکن است، نه نیت آن.[۸۰]

ب. تلبیه:برخی امامیان، به رکن بودن تلبیه باور دارند.[۸۱] از سخن بعضی دیگر برمی‌آید که ترک عمدی تلبیه، خود، موجب بطلان حج نیست، بلکه از آن رو که بهترکاحرام می‌انجامد، موجب بطلان حج می‌گردد.[۸۲]

ج. ترتیب:برخی از فقیهان امامی رعایت ترتیب میان افعال رکنی حج را در شمار ارکان آن برشمرده‌اند.[۸۳]شماری دیگر، رعایت ترتیب میان طواف و سعیرا از ارکان دانسته‌اند.[۸۴] بسیاری از شافعیان نیز ترتیب میان بیشتر ارکان را رکن حج قلمداد کرده‌اند.[۸۵]در برابر، دیگر فقیهان شافعی[۸۶]و نیز فقیهان امامی[۸۷]و مذاهب دیگر[۸۸]رکن بودن ترتیب را نپذیرفته‌اند.

پشتوانه شافعیان[۸۹] بر رکن بودن ترتیب، حدیث مشهور پیامبر(ص) است که مردم را به فراگیری مناسک از خود فرمان داده است:«خذواعنى مناسککم.»[۹۰]در نقد رکن بودن ترتیب گفته‌اند: بطلان حج در صورت عدم رعایت ترتیب، به استناد بطلان رکنی است که در جایگاه خود ادا نشده است، نه این‌که رعایت نکردن ترتیب موجب بطلان حج باشد.[۹۱]

د. حلق: بسیاری از شافعیان از رکن دیگری با عنوان حلق یا تقصیرسخن گفته‌اند.[۹۲] البته شماری از آنان رکن بودن حلق را به نُسک بودن آن وابسته دانسته‌اند.[۹۳]

ه‍ . رمی جمرة عقبه: بر پایه نظری کمیاب، ابن ماجشون از فقیهان مالکی، رمی جمره عقبه را از ارکان حج به شمار آورده و بر آن است که اگر حج‌گزار تا پایان ایام منا آن را به جا نیاورد، حجش باطل است.[۹۴]

احکام خاص ارکان حج: از مهم‌ترین ویژگی‌های ارکان حج که تفاوت اساسی آن‌ها با واجبات غیر رکنی به شمار می‌رود، آن است که ترک عمدی رکن، موجب بطلان حج است؛ اماترک دیگر واجبات هر چند عامدانه باشد، حج را باطل نمی‌کند[۹۵] و بر پایه دیدگاه اهل سنت، با کفاره جبران‌پذیر است.[۹۶] البته ترک رکن به سبب جهل به حکم نیز مانند ترک عمدی است.[۹۷] دیگر تفاوت ارکان با سایر واجبات، به باور برخی از فقیهان امامی، آن است که اگرحج‌گزار انجام دادن یک رکن را فراموش کند، تنها در صورت ممکن نبودن یا دشواری بازگشت به مکه، می‌تواند نایب بگیرد؛ ولی اگر غیر رکن را فراموش کند، در هر صورت می‌تواند برای جبران آن نایب بگیرد.[۹۸]

در برخی منابع فقهی، احکامی برای ارکان حج برشمرده‌اند. مثلاً به باور برخی از فقیهان امامی، معیار استقرار حج،ترک آن در حال استطاعت است، به شرط آن که استطاعت تا هنگامی ادامه یابد که انجام دادن ارکان حج در آن زمان امکان دارد.[۹۹]البته به باور مشهور، استمرار استطاعت تا هنگامی که ادای همه مناسک ممکن باشد،شرط استقرار حج است.[۱۰۰](← استقرار حج). همچنین بر پایه نظر برخی از فقیهان امامی[۱۰۱] و اهل سنت[۱۰۲]احکام صدّ و احصار، از جمله تحلل از احرام، در پاره‌ای موارد، تنها در صورت بازماندن از ادای ارکان حج جاری می‌شود و بازماندن از دیگر مناسک، آن احکام را در پی نخواهد داشت.(←احصار و صد)به باور برخی از شافعیان، کسی که برای حج ‌‌گزاردن اجیر شده، اگر پس از انجام دادن ارکان حج، بعضی از مناسک غیر رکن را ترک کند و بمیرد یا از ادامه حج بازماند، لازم نیست مقداری از اجرت را بازگرداند. ولیاگر پس از انجام دادن برخی از ارکان بمیرد یا از ادامه حج بازماند، تنها به فراخور عملی که انجام داده،مالک اجرت می‌شود.[۱۰۳] به باور مشهور فقیهان امامی، مستبصر (مسلمانی‌ که به مذهب شیعه امامیمی‌گرود) لازم نیست حجی را که بر پایه مذهب خود صحیح انجام داده، اعاده کند، مشروط بر آن که رکن را صحیح به جا آورده باشد.[۱۰۴]البته در این‌که آیا معیار، رکن در مذهب پیشین است یا رکن در مذهبتشیع،اختلاف دیدگاه به چشم می‌خورد.[۱۰۵]

پانویس[ویرایش | ویرایش مبدأ]

  1. النهایه، ج2، ص260؛ لسان العرب، ج13، ص186، «رکن».
  2. مصطلحات الفقه، ص274؛ معجم المصطلحات، ج2، ص179.
  3. السرائر، ج1، ص538؛ مسالک الافهام، ج2، ص275؛ الحدائق، ج15، ص65.
  4. التهذیب، ج5، ص283؛ حاشیة الصاوی، ج2، ص16.
  5. نهایة المحتاج، ج10، ص469.
  6. فتح العزیز، ج7، ص391-392.
  7. مغنی المحتاج، ج1، ص513.
  8. حاشیة الدسوقی، ج2، ص21.
  9. تذکرة الفقهاء، ج3، ص304؛ جامع المقاصد، ج2، ص200؛ جواهر الکلام، ج9، ص239.
  10. مسالک الافهام، ج2، ص275؛ مدارک الاحکام، ج7، ص241.
  11. تحفة الفقهاء، ج1، ص211؛ بدائع الصنائع، ج2، ص127.
  12. مسالک الافهام، ج2، ص226؛ کشف اللثام، ج5، ص20؛ جواهر الکلام، ج18، ص5.
  13. مغنی المحتاج، ج1، ص513؛ فتح الوهاب، ج1، ص258.
  14. ارشاد السالک، ج1، ص43؛ مواهب الجلیل، ج4، ص11.
  15. شرح منتهی الارادات، ج1، ص596؛ دلیل الطالب، ج1، ص107.
  16. تحفة الفقهاء، ج1، ص381؛ بدائع الصنائع، ج2، ص125.
  17. غنیة النزوع، ص154؛ جامع الخلاف، ص177.
  18. المبسوط، طوسی، ج1، ص314؛ السرائر، ج1، ص528؛ تذکرة الفقهاء، ج8، ص68.
  19. مغنی المحتاج، ج1، ص513؛ تحفة المحتاج، ج4، ص145؛ اعانة الطالبین، ج2، ص341.
  20. مواهب الجلیل، ج4، ص20؛ ارشاد السالک، ص43.
  21. الانصاف، ج4، ص59.
  22. تحفة الفقهاء، ج1، ص390؛ بدائع الصنائع، ج1، ص467.
  23. الشرح الکبیر، ج3، ص503؛ حواشی الشروانی، ج4، ص146؛ کشاف القناع، ج2، ص604.
  24. صحیح البخاری، ج1، ص3؛ سنن ابن ماجه، ج2، ص1413؛ السنن الکبری، ج1، ص41، 215.
  25. مواهب الجلیل، ج4، ص20؛ الانصاف، ج4، ص58؛ نهایة المحتاج، ج10، ص345.
  26. المجموع، ج8، ص103؛ المغنی، ج3، ص502؛ تذکرة الفقهاء، ج8، ص184.
  27. الخلاف، ج2، ص337؛ غنیة النزوع، ص180-181؛ تذکرة الفقهاء، ج8، ص186.
  28. الحاوی الکبیر، ج4، ص172؛ فتح العزیز، ج7، ص363؛ المجموع، ج8، ص101.
  29. تحفة الفقهاء، ج1، ص405؛ بدائع الصنائع، ج2، ص125.
  30. منح الجلیل، ج2، ص254؛ حاشیة الدسوقی، ج2، ص37.
  31. المغنی، ج3، ص433؛ دلیل الطالب، ج1، ص108؛ منار السبیل، ج1، ص257.
  32. المغنی، ج3، ص433.
  33. الکافی، حلبی، ص197؛ شرائع الاسلام، ج1، ص188؛ جواهر الکلام، ج19، ص35.
  34. مسالک الافهام، ج2، ص275؛ جواهر الکلام، ج19، ص32؛ ریاض المسائل، ج6، ص361.
  35. المجموع، ج8، ص103؛ التاج و الاکلیل، ج1، ص91.
  36. نک: المجموع، ج8، ص103.
  37. حاشیة الدسوقی، ج2، ص37؛ حاشیة الصاوی، ج2، ص54؛ شرح مختصر خلیل، ج2، ص321.
  38. المجموع، ج8، ص93؛ المغنی، ج3، ص434؛ مدارک الاحکام، ج7، ص399.
  39. مسند احمد، ج4، ص310؛ السنن الکبری، ج5، ص173؛ سنن ابن ماجه، ج2، ص1003.
  40. الکافی، کلینی، ج4، ص463.
  41. تذکرة الفقهاء، ج8، ص185؛ مدارک الاحکام، ج7، ص399؛ جواهر الکلام، ج19، ص32-33.
  42. السرائر، ج1، ص589؛ تذکرة الفقهاء، ج8، ص202.
  43. الخلاف، ج2، ص342؛ جامع المقاصد، ج3، ص228؛ الروضة البهیه، ج2، ص277.
  44. الحاوی الکبیر، ج4، ص177.
  45. نک: الحاوی الکبیر، ج4، ص177؛ فتح الباری، ج3، ص529.
  46. حاشیة الدسوقی، ج2، ص21؛ مواهب الجلیل، ج4، ص12.
  47. المغنی، ج3، ص441؛ الفقه الاسلامی، ج3، ص2233.
  48. نک: المبسوط، سرخسی، ج4، ص111؛ بدایة المجتهد، ج1، ص280؛ تذکرة الفقهاء، ج8، ص202.
  49. وسائل الشیعه، ج14، ص45.
  50. مدارک الاحکام، ج7، ص434؛ کشف اللثام، ج6، ص95؛ ریاض المسائل، ج6، ص388-389.
  51. تحریر الاحکام، ج2، ص5؛ جواهر الکلام، ج18، ص5؛ ریاض المسائل، ج6، ص389.
  52. المجموع، ج8، ص220؛ مواهب الجلیل، ج4، ص12.
  53. المجموع، ج8، ص220؛ تذکرة الفقهاء، ج8، ص342؛ مواهب الجلیل، ج4، ص90.
  54. الکافی، حلبی، ص195؛ المجموع، ج8، ص220؛ منتهی المطلب، ج2، ص703.
  55. صحیح مسلم، ج8، ص220؛ رسائل الشهید، ص235؛ تحفة الفقهاء، ج1، ص381.
  56. براهین الحج، ج4، ص72.
  57. حاشیة رد المحتار، ج2، ص514؛ المجموع، ج8، ص250.
  58. کتاب الحج، ج4، ص288.
  59. المغنی، ج3، ص503؛ المجموع، ج8، ص220؛ کشاف القناع، ج2، ص604.
  60. بدائع الصنائع، ج2، ص127.
  61. مجمع الفائده، ج7، ص62.
  62. الکافی، کلینی، ج4، ص512-513؛ التهذیب، ج5، ص253.
  63. البرهان، ج3، ص876؛ المیزان، ج14، ص371.
  64. الاستبصار، ج2، ص228.
  65. مجمع الفائده، ج7، ص62؛ جواهر الکلام، ج19، ص371.
  66. السنن الکبری، ج5، ص163؛ مسند احمد، ج6، ص177؛ صحیح مسلم، ج4، ص94.
  67. المجموع، ج8، ص220؛ المغنی، ج3، ص465.
  68. تذکرة الفقهاء، ج8، ص136؛ جواهر الکلام، ج19، ص429؛ براهین الحج، ج4، ص112.
  69. الحاوی الکبیر، ج4، ص155؛ المجموع، ج8، ص77.
  70. مواهب الجلیل، ج4، ص11.
  71. المغنی، ج3، ص504؛ الانصاف، ج4، ص58.
  72. المبسوط، سرخسی، ج4، ص50.
  73. وسائل الشیعه، ج14، ص484-485.
  74. الحدائق، ج16، ص277؛ مستند الشیعه، ج12، ص174؛ براهین الحج، ج4، ص112.
  75. المجموع، ج8، ص63؛ المغنی، ج3، ص504؛ کشاف القناع، ج2، ص606.
  76. مسند احمد، ج6، ص421؛ ‌السنن الکبری، ج5، ص98- 99.
  77. المغنی، ج3، ص504؛ شرح منتهی الارادات، ج4، ص75.
  78. الدروس، ج1، ص328؛ غایة المرام، ج1، ص456؛ کشف الغطاء، ج4، ص470.
  79. مسالک الافهام، ج2، ص226؛ مدارک الاحکام، ج7، ص241؛ جواهر الکلام، ج18، ص136.
  80. جواهر الکلام، ج18، ص136.
  81. الدروس، ج1، ص328؛ غایة المرام، ج1، ص456؛ کشف الغطاء، ج4، ص470.
  82. نک: جواهر الکلام، ج18، ص136.
  83. الدروس، ج1، ص328؛ جامع المقاصد، ج3، ص110؛ کشف الغطاء، ج4، ص470.
  84. کتاب الحج، گلپایگانی، ج1، ص17.
  85. مغنی المحتاج، ج1، ص513؛ فتح الوهاب، ج1، ص258.
  86. المجموع، ج8، ص266.
  87. مسالک الافهام، ج1، ص258؛ کشف اللثام، ج5، ص20؛ جواهر الکلام، ج18، ص5.
  88. نک: بدائع الصنائع، ج2، ص125؛ کشاف القناع، ج2، ص604.
  89. فتح الوهاب، ج1، ص258؛ مغنی المحتاج، ج1، ص513؛ الاقناع، ج1، ص233.
  90. السنن الکبری، ج5، ص125؛ مغنی المحتاج، ج1، ص513.
  91. نک: جواهر الکلام، ج88، ص136.
  92. مغنی المحتاج، ج1، ص513؛ فتح الوهاب، ج1، ص258.
  93. المجموع، ج8، ص205؛ تحفة المحتاج، ج4، ص146.
  94. حاشیة الدسوقی، ج2، ص21؛ بدایة المجتهد، ج1، ص283؛ مواهب الجلیل، ج4، ص13.
  95. المهذب البارع، ج2، ص206؛ غایة ‌المرام، ج1، ص456.
  96. تحفة الفقهاء، ج1، ص381؛ حاشیة الدسوقی، ج2، ص21.
  97. جامع المقاصد، ج3، ص201؛ مسالک الافهام، ج2، ص275؛ مدارک الاحکام، ج8، ص174.
  98. المهذب البارع، ج2، ص206؛ غایة المرام، ج1، ص456.
  99. مسالک الافهام، ج2، ص143؛ مدارک الاحکام، ج7، ص68.
  100. تذکرة الفقهاء، ج7، ص102؛ الحدائق، ج14، ص153؛ مستند الشیعه، ج11، ص83.
  101. غایة المرام، ج1، ص468؛ جواهر الکلام، ج20، ص12؛ کتاب الحج، خوئی، ج5، ص436.
  102. المغنی، ج3، ص374؛ نهایة المحتاج، ج11، ص106.
  103. المجموع، ج15، ص845.
  104. الوسیله، ص157؛ تحریر الاحکام، ج2، ص90؛ السرائر، ج1، ص518.
  105. جواهر الکلام، ج17، ص304.

منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]

محتوای این مقاله برگرفته شده از: دانشنامه حج و حرمین شریفین مدخل [ ].

ارشاد السالک: عبدالرحمن بن محمد البغدادی (م.732ق.)، مصر، مکتبة مصطفی البابی؛الاستبصار:الطوسی (م 460ق.)، بهکوششموسوی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1363ش؛ اعانةالطالبین:السیدالبکریالدمیاطی (م.1310ق.)، بیروت، دار الفکر، 1418ق؛ الاقناع:الشربینی (م.977ق.)، بیروت، دار المعرفه؛ الانصاففیمعرفةالراجحمنالخلاف:المرداوی (م.885ق.)، بهکوششمحمدحامد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1377ق؛ بدائعالصنائع:علاء الدین الکاسانی (م.587ق.)، پاکستان، المکتبة الحبیبیه، 1409ق؛ بدایةالمجتهد:ابنرشدالقرطبی (م.595ق.)، بهکوششالعطار، بیروت، دار الفکر، 1415ق؛ براهین الحج: آقا رضا مدنی کاشانی (م.1413ق.)، کاشان، مدرسه علمیه مدنی کاشانی، 1411ق؛البرهان فی تفسیر القرآن: البحرانی (م.1107ق.)، قم، البعثه، 1415ق؛ التاج و الاکلیل: محمد بن یوسف العبدری (م.897ق.)، بیروت، دار الفکر، 1398ق؛تحریرالاحکامالشرعیه:العلامةالحلی (م.726ق.)، بهکوششبهادری،قم،مؤسسةالامامالصادق(ع)، 1420ق.؛ تحفةالفقهاء:علاء الدینالسمرقندی (م.535/539ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1414ق؛ تحفة المحتاج: ابن حجر الهیثمی (م.974ق.)، مصر، المکتبة التجاریة الکبری، 1375ق؛تذکرةالفقهاء:العلامةالحلی (م.726ق.)، قم،آل البیت(ع)، 1414ق؛ تهذیبالاحکام:الطوسی (م.460ق.)، بهکوششموسویوآخوندی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1365ش؛ جامعالخلافوالوفاق:علیبنمحمدالقمیالسبزواری (م.قرن7ق.)،بهکوششحسنی،قم،زمینهسازانظهورامامعصر[،1379ش؛ جامعالمقاصد:الکرکی (م.940ق.)، قم،آل البیت(ع)، 1411ق؛ جواهرالکلام:النجفی (م.1266ق.)، به کوشش قوچانی و دیگران، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛حاشیةالدسوقی:الدسوقی (م.1230ق.)، احیاءالکتبالعربیه؛حاشیة الصاوی علی الشرح الصغیر: احمد بن محمد الصاوی (م.1241ق.)، دار المعارف؛حاشیةردالمحتار:ابن عابدین (م.1252ق.)، بیروت، دار الفکر، 1415ق؛ الحاویالکبیر:الماوردی (م 450ق.)، بهکوششعلیمحمد، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1414ق؛ الحدائقالناضره:یوسفالبحرانی (م.1186ق.)، بهکوششآخوندی،قم، نشر اسلامی، 1363ش؛ حواشیالشروانی و العبادی:الشروانی (م.1301ق.)والعبادی (م.994ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛ الخلاف:الطوسی (م.460ق.)، بهکوششسیدعلیخراسانیودیگران،قم، نشر اسلامی، 1418ق؛ الدروسالشرعیه:الشهیدالاول (م.786ق.)، قم، نشر اسلامی،1412ق؛ دلیل الطالب: مرعی بن یوسف الکرمی المقدسی (م.1033ق.)، ریاض، دار الطیبه، 1425ق؛رسائلالشهید:الشهیدالثانی (م.965ق.)، قم، بصیرتی،سنگی؛الروضةالبهیه:الشهیدالثانی (م.965ق.)، بهکوششکلانتر،قم،داوری، 1410ق؛ ریاضالمسائل:سیدعلیالطباطبائی (م.1231ق.)، قم، النشر الاسلامی، 1412ق؛ السرائر:ابن ادریس (م.598ق.)، قم، نشر اسلامی،1411ق؛ سننابن ماجه:ابن ماجه (م.275ق.)، بهکوششمحمدفؤاد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1395ق؛ السننالکبری:البیهقی (م.458ق.)، بیروت، دار الفکر؛ شرائع الاسلام:المحققالحلی (م.676ق.)، بهکوششسیدصادقشیرازی،تهران، استقلال، 1409ق؛ الشرح الکبیر: عبدالرحمن بن قدامه (م.682ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه؛ شرح مختصر خلیل: محمد بن عبدالله الخرشی (م.1101ق.)، بیروت، دار الفکر؛شرح منتهی الارادات: منصور البهوتی (م.1051ق.)، بیروت، عالم الکتب، 1996م؛صحیحالبخاری:البخاری (م.256ق.)، بیروت، دار الفکر، 1401ق؛ صحیح مسلم بشرح النووی: النووی (م.676ق.)، بیروت، دار الکتاب العربی، 1407ق؛ غایةالمرام و حجة الخصام:البحرانی (م.1107ق.)، بهکوششعاشور؛غنیةالنزوع:الحلبی (م.585ق.)، بهکوششبهادری،قم،مؤسسهامامصادق(ع)، 1417ق؛ فتح الباری: ابن حجر العسقلانی (م.852ق.)، بیروت، دار المعرفه؛ فتحالعزیز:عبدالکریمبنمحمدالرافعی (م.623ق.)، دار الفکر؛فتح الوهاب: زکریا بن محمد الانصاری (م.936ق.)، دار الکتب العلمیه، 1418ق؛ الفقهالاسلامیوادلته:وهبةالزحیلی، دمشق، دار الفکر، 1418ق؛ الکافیفیالفقه:ابوالصلاحالحلبی (م.447ق.)، بهکوششاستادی،اصفهان،مکتبةامیر المؤمنین(ع)، 1403ق؛ الکافی:الکلینی (م.329ق.)، بهکوششغفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1375ش؛ کتابالحج:تقریربحثالگلپایگانی،الصابری،قم،الخیام، 1400ق؛ کتابالحج:محاضراتالخوئی (م.1413ق.)، الخلخالی،قم،مدرسة دار العلم، 1410ق؛ کشافالقناع:منصورالبهوتی (م.1051ق.)، بهکوششمحمدحسن، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1418ق؛ کشفاللثام:الفاضلالهندی (م.1137ق.)، قم، نشر اسلامی، 1416ق؛ کشفالغطاء:کاشفالغطاء (م.1227ق.)، اصفهان،مهدوی؛لسانالعرب:ابن منظور (م.711ق.)، قم، ادب الحوزه، 1405ق؛ المبسوطفیفقهالامامیه:الطوسی (م.460ق.)، بهکوششبهبودی،تهران، المکتبة المرتضویه؛المبسوط:السرخسی (م.483ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1406ق؛ مجمعالفائدةو البرهان:المحققالاردبیلی (م.993ق.)، بهکوششعراقیودیگران،قم، نشر اسلامی، 1416ق؛ المجموع شرح المهذب:النووی (م.676ق.)، دار الفکر؛مدارکالاحکام:سیدمحمدبنعلیالموسویالعاملی (م.1009ق.)، قم،آل البیت(ع)،1410ق؛ مسالکالافهامالیآیاتالاحکام:فاضلالجوادالکاظمی (م.1065ق.)، بهکوشششریف‌زاده،تهران،مرتضوی، 1365ش؛ مستندالشیعه:احمدالنراقی (م.1245ق.)، قم،آل البیت(ع)، 1415ق؛ مسنداحمد:احمدبنحنبل (م.241ق.)، بیروت، دار صادر؛ مصطلحاتالفقه:علیمشکینی،قم،الهادی، 1379ش؛ معجم المصطلحات الفقهیه: جرجس و دیگران، الشرکة العالمیة للکتاب، 1996م؛ مغنیالمحتاج:محمدالشربینی (م.977ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1377ق؛ المغنی:عبداللهبنقدامه (م.620ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه؛ منار السبیل فی شرح الدلیل: ابراهیم بن محمد بن ضویان (م.1353ق.)، به کوشش الشاویش، المکتب الاسلامی، 1409ق؛منتهیالمطلب:العلامةالحلی (م.726ق.)، چاپسنگی؛منح الجلیل: محمد علیش (م.1299ق.)، بیروت، دار الفکر، 1409ق؛مواهبالجلیل:الحطابالرعینی (م.954ق.)، بهکوششزکریاعمیرات، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1416ق؛ المهذبالبارع:ابن فهدالحلّی (م.841ق.)، بهکوششالعراقی،قم، نشر اسلامی، 1413ق؛ المیزان:الطباطبائی (م.1402ق.)، بیروت، اعلمی، 1393ق؛ نهایةالمحتاج:محمدبن ابی‌العباسالشافعی (م.1004ق.)، دار الکتبالعلمیه؛النهایه:ابن اثیرمبارکبنمحمدالجزری (م.606ق.)، بهکوششالزاوی و الطناحی،قم، اسماعیلیان، 1367ش؛ وسائلالشیعه:الحرالعاملی (م.1104ق.)، بهکوششربانیشیرازی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403ق؛ الوسیلةالینیلالفضیله:ابن حمزه (م.560ق.)، بهکوششالحسون،قم، مکتبة النجفی، 1408ق.

ارکان عمره[ویرایش | ویرایش مبدأ]

ارکان عمره: شماری از مناسک اصلی عمره

واژه ارکان جمع رکن است که به پایه و بخش اصلی یا زوایای هر چیز مانند ساختمان گفته می‌شود که سبب پایندگی آن است.[۱] در فقه، رکن به معنای بخش اساسی هر عبادت، عقد یا ایقاع است.[۲] به باور فقیهان امامی[۳] و برخی از فقیهان اهل سنت[۴] مقصود از ارکان عمره، بخش‌هایی از مناسک آن است که ترک عمدی آن‌ها موجب بطلان یا فساد عمره می‌گردد. (برای تفاوت مفهوم رکن در نماز و رکن در حج و عمره ← ارکان حج) به تعبیر برخی از فقیهان، ارکان عمره بخش‌هایی از آنند که تحقق ماهیت عمره وابسته به ادای آن‌ها است.[۵]

گاه از واجباتِ غیر رکنی در عمره و حج، با تعابیری چون واجب[۶]، فرض[۷]، فعل[۸] و شرط[۹] یاد شده است؛ از جمله تفاوت‌های ارکان عمره با غیر ارکان. به تعبیر دیگر، از ویژگی‌های ارکان عمره به باور فقیهان امامی، آن است که با ترک رکن به سبب فراموشی یا اشتباه، جبران آن بر شخص عمره‌‌گزار واجب می‌شود و تنها در صورت دشواری این کار یا ناتوانی عمره‌‌گزار، می‌توان آن را به نایب سپرد. ولی اگر جزء فراموش شده رکن نباشد، از آغاز می‌توان به نایب واگذاشت.[۱۰] البته به باور مشهور فقیهان امامی[۱۱]ترک کردن رکن عمره بر اثر جهل مانند ترک عمدی آن، جز در مواردی خاص[۱۲] موجب بطلان عمره می‌شود. همچنین به باور مشهور فقیهان اهل سنت، ترک رکن برخلاف غیر رکن، موجب از دست رفتن عمره می‌گردد و با کفاره جبران‌پذیر نیست؛ ولی واجبات غیر رکن با ادای کفاره جبران می‌شوند.[۱۳]

به باور مشهور فقیهان حنفی، تنها رکن عمره، طواف است.[۱۴] برخی از آن‌ها سعی را نیز رکن عمره شمرده‌اند.[۱۵] حنبلیان[۱۶] و مالکیان[۱۷] افزون بر آن دو، احرام را نیز رکن دانسته‌اند. نظر مشهور در فقه امامی نیز همین است[۱۸]؛ هر چند برخی از فقیهان، نیت و برخی واجبات دیگر را بر این‌ها افزوده‌اند.[۱۹] بیشتر شافعیان افزون بر احرام، طواف و سعی، حلق یا تقصیر و ترتیب را نیز از ارکان عمره به شمار آورده‌اند.[۲۰]

رکن بودن احرام عمره در فقه امامی[۲۱]، اجماعی و پذیرفته بیشتر فقیهان شافعی[۲۲]، مالکی[۲۳] و حنبلی[۲۴] است. ولی بسیاری از حنفیان احرام را رکن به شمار نیاورده‌اند.[۲۵] بسیاری از فقیهان اهل سنت برای رکن بودن احرام، به حدیث نبوی «الأعمال بالنیات»[۲۶] استناد کرده‌اند؛ زیرا به باور آنان، مقصود از احرام چیزی جز نیت ادای مناسک نیست.[۲۷]

فقیهان همة مذاهب اسلامی، خواه امامی[۲۸] و خواه اهل سنت[۲۹]، درباره رکن بودن طواف عمره (طواف فرض[۳۰] یا طواف رکن[۳۱]) اتفاق نظر دارند. البته به باور مشهور در فقه حنفی، تنها چهار شوط از طواف، رکن به شمار می‌رود. از این رو، ارتکاب محرّمات احرام را پس از شوط چهارم، موجب بطلان عمره ندانسته‌اند.[۳۲] از پشتوانه‌های فقیهان امامی برای این حکم، اجماع و قاعده انتفای مرکب با انتفای جزء آن است که اقتضا دارد برای تحقق یک ماهیت، همه اجزای آن تحقق یابند.[۳۳] همچنین به حدیث‌هایی استناد کرده‌اند که بر دخیل بودن طواف در ماهیت عمره دلالت دارند و نیز روایاتی که هر‌گونه نقص و خلل در طواف، مانند شک در شماره شوط‌های آن، را موجب بطلان و در نتیجه لزوم اعاده طواف دانسته‌اند.[۳۴] دیگر پشتوانه فقیهان امامی، حدیث‌هایی هستند که در صورت ترک طواف به سبب جهل، اعادة آن را ضروری شمرده‌اند و به اولویت بر ضرورت اعادة طواف در صورت ترک عامدانة آن دلالت دارند.[۳۵] البته برخی از فقیهان شماری از این ادله و شواهد را مناقشه‌پذیر دانسته‌اند.[۳۶] برخی از فقیهان اهل سنت برای اثبات رکن بودن طواف عمره، به اجماع استناد کرده‌اند.[۳۷] پشتوانه شماری از آنان[۳۸] و نیز اندکی از فقیهان امامی، آیة 29 حجّ/22 است که به طواف گرد خانة خدا فرمان داده است: {ولیطّوّفوا بالبَیت العَتیق}. در دلالت آیه بر رکن بودن طواف نیز مناقشه شده است.[۳۹]

به باور همه فقیهان امامی[۴۰] و شافعی[۴۱] و بیشتر مالکیان[۴۲] و حنبلیان[۴۳] و اندکی از حنفیان[۴۴] سعی میان صفا و مروه نیز از ارکان مناسک عمره است. ابوحنیفه و مالک، به روایتی، با رکن بودن سعی مخالف بوده‌اند و درباره دیدگاه احمد بن حنبل در این زمینه اختلاف‌نظر وجود دارد.[۴۵] پشتوانه فقیهان امامی، افزون بر اجماع، حدیث‌هایی هستند که هر‌گونه خلل و نقص در سعی را موجب بطلان و لزوم اعاده آن شمرده‌اند.[۴۶] برخی حدیث‌ها[۴۷] نیز به صراحت ترک عامدانة سعی را موجب بطلان آن دانسته‌اند.

فقیهان اهل سنت، برای رکن بودن سعی، افزون بر اجماع[۴۸] به حدیث‌های مختلف[۴۹] از جمله حدیثی نبوی[۵۰] استناد کرده‌اند که سعی را «واجب مکتوب» شمرده است: {کتِبَ عَلَیکمُ السَّعى}. به باور آنان، این تعبیر دلالت‌گر بر رکنیت است. از جمله پشتوانه‌های حنفیان[۵۱] بر رکن نبودن سعی، آیه 158 بقره/2 است که به باور آنان بر مباح بودن سعی دلالت دارد نه بر وجوب آن: {فَمَن حَجَّ البَیتَ أَوِ اعتَمَرَ فَلا جُنَاحَ عَلَیهِ أَن یطَّوَّفَ بِهِمَا}. دیگر دانشوران اهل سنت در این استدلال مناقشه کرده‌اند.[۵۲]

به باور مشهور فقیهان شافعی[۵۳]، حلق یا تقصیر از ارکان عمره است و برخی از آنان رکن بودن حلق را وابسته به نُسک بودن آن دانسته‌اند. همچنین به باور برخی از فقیهان شافعی[۵۴] ترتیب میان ارکان عمره نیز از ارکان آن به شمار می‌رود. شماری اندک از فقیهان امامی نیز واجباتی دیگر، جز احرام و طواف و سعی را در شمار ارکان عمره یاد کرده‌اند؛ از جمله: نیت[۵۵]، تلبیه[۵۶] و ترتیب[۵۷]. ولی فقیهان متأخر، رکن بودن این‌ موارد را نپذیرفته‌اند.[۵۸]

پانویس[ویرایش | ویرایش مبدأ]

  1. معجم مقاییس اللغه، ج2، ص430؛ العین، ج1، ص354؛ الصحاح، ج5، ص2126، «رکن».
  2. معجم لغة الفقهاء، ج1، ص226؛ مصطلحات الفقه، ص274؛ العناوین الفقهیه، ج1، ص406.
  3. المبسوط، طوسی، ج1، ص314؛ المهذب البارع، ج2، ص206، 212؛ الحدائق، ج16، ص157؛ مسالک الافهام، ج2، ص267.
  4. تحفة الفقهاء، ج1، ص381؛ المجموع، ج8، ص265؛ الشرح الکبیر، ج3، ص506.
  5. مغنی المحتاج، ج1، ص513؛ حاشیة الدسوقی، ج2، ص21.
  6. نک: المجموع، ج8، ص265؛ الاقناع، ج1، ص235؛ کشاف القناع، ج2، ص605.
  7. المبسوط، طوسی، ج1، ص383؛ نیل الاوطار، ج5، ص53؛ مواهب الجلیل، ج4، ص16.
  8. مسالک الافهام، ج2، ص226.
  9. مواهب الجلیل، ج4، ص11-12؛ کشف اللثام، ج5، ص19.
  10. المهذب البارع، ج2، ص206؛ جواهر الکلام، ج18، ص136.
  11. جامع المقاصد، ج3، ص201؛ مسالک الافهام، ج2، ص285؛ مدارک الاحکام، ج8، ص174.
  12. نک: العروة الوثقی، ج4، ص651؛ کتاب الحج، خوئی، ج3، ص326.
  13. روضة الطالبین، ج2، ص397؛ الشرح الکبیر، ج3، ص506؛ حاشیة الدسوقی، ج2، ص21.
  14. المبسوط، سرخسی، ج4، ص32؛ بدائع الصنائع، ج2، ص227.
  15. تحفة الفقهاء، ج1، ص392.
  16. الشرح الکبیر، ج3، ص503؛ کشاف القناع، ج2، ص605.
  17. مواهب الجلیل، ج4، ص11، 18؛ حاشیة الدسوقی، ج2، ص21.
  18. غنیة النزوع، ص154؛ جامع الخلاف، ص177.
  19. نک: المبسوط، طوسی، ج1، ص307؛ الوسیله، ص158.
  20. المجموع، ج8، ص265-266؛ مغنی المحتاج، ج1، ص513؛ الاقناع، ج1، ص233-234.
  21. غنیة النزوع، ص154؛ جامع الخلاف، ص177.
  22. المجموع، ج8، ص154؛ الاقناع، ج1، ص233.
  23. مواهب الجلیل، ج4، ص11، 18؛ حاشیة الدسوقی، ج2، ص21.
  24. الشرح الکبیر، ج3، ص503؛ کشاف القناع، ج2، ص604.
  25. تحفة الفقهاء، ج1، ص392؛ نک: مواهب الجلیل، ج4، ص18.
  26. صحیح البخاری، ج1، ص2؛ السنن الکبری، ج1، ص41، 215.
  27. نک: فتح الوهاب، ج1، ص258؛ کشاف القناع، ج2، ص604.
  28. السرائر، ج1، ص617؛ الجامع للشرائع، ص180؛ تذکرة الفقهاء، ج7، ص15.
  29. المبسوط، سرخسی، ج4، ص35؛ الشرح الکبیر، ج3، ص506؛ مواهب الجلیل، ج4، ص18.
  30. الحاوی الکبیر، ج4، ص480؛ المجموع، ج8، ص11.
  31. المجموع، ج8، ص11؛ التنقیح الرائع، ج1، ص508.
  32. المبسوط، سرخسی، ج4، ص35-36، 58.
  33. مجمع الفائده، ج7، ص63؛ جواهر الکلام، ج19، ص370؛ کتاب الحج، ج4، ص288-289.
  34. نک: مدارک الاحکام، ج8، ص178-179؛ ذخیرة المعاد، ج3، ص625.
  35. ذخیرة المعاد، ج3، ص625؛ الحدائق، ج16، ص158-159؛ کتاب الحج، ج2، ص288-289.
  36. نک: مجمع الفائده، ج7، ص62-63؛ فقه الصادق، ج11، ص280-282.
  37. بدائع الصنائع، ج2، ص227؛ المجموع، ج8، ص220؛ مواهب الجلیل، ج4، ص11.
  38. نک: المبسوط، سرخسی، ج4، ص38؛ بدائع الصنائع، ج2، ص227.
  39. کتاب الحج، ج4، ص288.
  40. روضة الطالبین، ج2، ص396؛ مغنی المحتاج، ج1، ص513؛ اعانة الطالبین، ج2، ص331.
  41. المبسوط، طوسی، ج1، ص361؛ الدروس، ج1، ص412.
  42. مواهب الجلیل، ج4، ص11-12؛ حاشیة الدسوقی، ج2، ص21.
  43. الشرح الکبیر، ج3، ص506؛ کشاف القناع، ج2، ص605.
  44. تحفة الفقهاء، ج1، ص392.
  45. المغنی، ج3، ص408-409؛ مواهب الجلیل، ج4، ص18.
  46. مدارک الاحکام، ج8، ص11-12؛ جواهر الکلام، ج19، ص429-430؛ جامع المدارک، ج2، ص524-525.
  47. نک: الکافی، ج4، ص436؛ التهذیب، ج5، ص150.
  48. فتح الباری، ج3، ص398؛ نیل الاوطار، ج5، ص126.
  49. نک: المغنی، ج3، ص407؛ مغنی المحتاج، ج1، ص513؛ اضواء البیان، ج4، ص416.
  50. المبسوط، سرخسی، ج4، ص50؛ المجموع، ج8، ص77-78.
  51. المبسوط، سرخسی، ج4، ص50؛ المجموع، ج8، ص77-78.
  52. المحلّی، ج7، ص97؛ الاستذکار، ج4، ص222.
  53. المجموع، ج8، ص205، 266؛ روضة الطالبین، ج2، ص396-397؛ الاقناع، ج1، ص233-234.
  54. روضة الطالبین، ج2، ص397؛ مغنی المحتاج، ج1، ص513؛ اعانة الطالبین، ج2، ص331.
  55. السرائر، ج1، ص616؛ الرسائل التسع، ص355؛ مختلف الشیعه، ج4، ص366.
  56. الدروس، ج1، ص328؛ رسائل، ج2، ص150.
  57. کشف الغطاء، ج4، ص429؛ جواهر الکلام، ج18، ص136.
  58. مسالک الافهام، ج2، ص226-227؛ مدارک الاحکام، ج7، ص240؛ جواهر الکلام، ج18، ص3.

منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]

محتوای این مقاله برگرفته شده از: دانشنامه حج و حرمین شریفین مدخل [ ].

الاستذکار:ابن عبدالبر (م.463ق.)، بهکوششسالممحمدومحمدعلی، دار الکتبالعلمیه، 2000م؛ اضواءالبیان:محمدامینالشنقیطی (م.1393ق.)، بیروت، دار الفکر، 1415ق؛ اعانةالطالبین:السیدالبکریالدمیاطی (م.1310ق.)، بیروت، دار الفکر، 1418ق؛ الاقناع:الشربینی (م.977ق.)، بیروت، دار المعرفه؛ بدائعالصنائع:علاء الدین الکاسانی (م.587ق.)، پاکستان، المکتبة الحبیبیه، 1409ق؛ تحفةالفقهاء:علاء الدینالسمرقندی (م.535/539ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1414ق؛ التنقیحالرائع:الفاضلالمقداد (م.826ق.)، بهکوششکوه‌کمری،قم، مکتبة النجفی، 1404ق؛ تهذیبالاحکام:الطوسی (م.460ق.)، بهکوششموسویوآخوندی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1365ش؛ جامعالخلافو الوفاق:علیبنمحمدالقمیالسبزواری (م.قرن7ق.)،بهکوششحسنی،قم،زمینه‌سازانظهورامامعصر[، 1379ش؛جامعالمقاصد:الکرکی (م.940ق.)، قم،آل البیت(ع)، 1411ق؛ الجامع للشرائع:یحییبنسعیدالحلی (م.690ق.)، بهکوششگروهی از فضلا،قم، سید الشهداء، 1405ق؛ جواهرالکلام:النجفی (م.1266ق.)، به کوشش قوچانی و دیگران، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛حاشیةالدسوقی:الدسوقی (م.1230ق.)، احیاءالکتبالعربیه؛الحاویالکبیر:الماوردی (م.450ق.)، بیروت، دار الفکر؛ الحدائقالناضره:یوسفالبحرانی (م.1186ق.)، بهکوششآخوندی،قم، نشر اسلامی، 1363ش؛ الدروسالشرعیه:الشهیدالاول (م.786ق.)، قم، نشر اسلامی، 1412ق؛ ذخیرةالمعاد:محمدباقرالسبزواری (م.1090ق.)، آل البیت(ع)؛ الرسائل التسع: المحقق الحلی (م.676ق.)، به کوشش رضا استادی، قم، مکتبة النجفی، 1413ق؛رسائلالکرکی:الکرکی (م.940ق.)، بهکوششالحسون،قم، مکتبة النجفی، 1409ق؛ روضةالطالبین:النووی (م.676ق.)، بهکوششعادلاحمدوعلیمحمد، بیروت، دار الکتب العلمیه؛ السرائر:ابن ادریس (م.598ق.)، قم، نشر اسلامی، 1411ق؛ السننالکبری:البیهقی (م.458ق.)، بیروت، دار الفکر؛ الشرح الکبیر: عبدالرحمن بن قدامه (م.682ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه؛ الصحاح: الجوهری (م.393ق.)، به کوشش العطار، بیروت، دار العلم للملایین، 1407ق؛ صحیحالبخاری:البخاری (م.256ق.)، بیروت، دار الفکر، 1401ق؛ العروةالوثقی:سیدمحمدکاظمیزدی (م.1337ق.)، قم، نشر اسلامی، 1420ق؛ العناوین:سیدعبدالفتاحالحسینیالمراغی (م.1250ق.)، قم، نشر اسلامی، 1417ق؛ العین:خلیل (م.175ق.)، بهکوششالمخزومیوالسامرائی، دار الهجره، 1409ق؛ غنیةالنزوع:الحلبی (م.585ق.)، بهکوششبهادری،قم،مؤسسهامامصادق(ع)، 1417ق؛ فتحالباری:ابن حجرالعسقلانی (م.852ق.)، بیروت، دار المعرفه؛ فتحالوهاب:زکریابنمحمدالانصاری (م.936ق.)، دار الکتبالعلمیه، 1418ق؛ فقهالصادق(ع):سیدمحمدصادقروحانی، قم، دار الکتاب، 1413ق؛ الکافی:الکلینی (م.329ق.)، بهکوششغفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1375ش؛ کتابالحج:محاضراتالخوئی (م.1413ق.)، الخلخالی،قم،مدرسة دار العلم، 1410ق؛ کشافالقناع:منصورالبهوتی (م.1051ق.)، بهکوششمحمدحسن، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1418ق؛ کشفالغطاء:کاشفالغطاء (م.1227ق.)، اصفهان،مهدوی؛کشفاللثام:الفاضلالهندی (م.1137ق.)، قم، نشر اسلامی، 1416ق؛ المبسوطفیفقهالامامیه:الطوسی (م.460ق.)، بهکوششبهبودی،تهران، المکتبة المرتضویه؛المبسوط:السرخسی (م.483ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1406ق؛ مجمعالفائدةو البرهان:المحققالاردبیلی (م.993ق.)، بهکوششعراقیودیگران،قم، نشر اسلامی، 1416ق؛ المجموع شرح المهذب:النووی (م.676ق.)، دار الفکر؛المحلیبالآثار:ابن حزمالاندلسی (م.456ق.)، بهکوششاحمدشاکر، بیروت، دار الفکر؛ مختلفالشیعه:العلامةالحلی (م.726ق.)، قم، نشر اسلامی،1412ق؛ مدارکالاحکام:سیدمحمدبنعلیالموسویالعاملی (م.1009ق.)، قم،آل البیت(ع)، 1410ق؛ مسالکالافهامالیتنقیحشرائع الاسلام:الشهیدالثانی (م.965ق.)، قم، معارف اسلامی،1416ق؛ مصطلحاتالفقه:علیمشکینی،قم،الهادی، 1379ش؛ معجملغةالفقهاء:محمدقلعه‌جی، بیروت، دار النفائس، 1408ق؛ معجممقاییساللغه:ابن فارس (م.395ق.)، بهکوششعبدالسلام،قم، دفتر تبلیغات، 1404ق؛ مغنیالمحتاج:محمدالشربینی (م.977ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1377ق؛ المغنی:عبداللهبنقدامه (م.620ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه؛ مواهبالجلیل:الحطابالرعینی (م.954ق.)، بهکوششزکریاعمیرات، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1416ق؛ مواهبالرحمن:سیدعبدالاعلیالسبزواری،دفترآیت اللهسبزواری، 1414ق؛ المهذبالبارع:ابنفهدالحلّی (م.841ق.)، بهکوششالعراقی،قم، نشر اسلامی، 1413ق؛ نیلالاوطار:الشوکانی (م.1255ق.)، بیروت، دار الجیل، 1973م؛ الوسیلةالینیلالفضیله:ابنحمزه (م.560ق.)، بهکوششالحسون،قم، مکتبة النجفی، 1408ق.