کاربر:Mo.ali.rezapour/صفحه تمرین۱: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(۶۲۴ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
امام علی(ع)
جامی
==زندگی نامه==
==معرفی==
علی بن ابی طالب  متولد ۱۳ سال ۳۰ عام الفیل (۲۳ سال قبل از هجرت) در مکه و داخل کعبه متولد شد<ref>مفید، محمد بن محمد، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، قم، کنگره‌ جها‌نی‌ هزاره‌ شیخ‌ مفید، ۱۳۷۲ش، ج۱، ص۵.</ref>.<ref>امین، محسن، سیره معصومان (علیهم السلام)، ترجمه حجتی کرمانی، علی، تهران، سروش، ۱۳۷۶ش، ج۳، ص۴.</ref> تولد:سال ۳۰ عام الفیل<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافي، تهران، دار الکتب الإسلامیة، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۴۵۲.</ref>.شهادت:سال چهلم هجرت.<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافي، تهران، دار الکتب الإسلامیة، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۴۵۲.</ref>.<ref>مفید، محمد بن محمد، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، قم، کنگره‌ جها‌نی‌ هزاره‌ شیخ‌ مفید، ۱۳۷۲ش، ج۱، ص۹.</ref>
مولانا نورالدین عبدالرحمان جامی، شاعر، ادیب و صوفی نامدار قرن نهم که در زمان تحصیل در سمرقند با تعالیم نقشبندیه آشنا شد، پس از بازگشت به هرات، سعدالدین کاشغری را به عنوان مرشد خود برگزید و پس از مرگ وی، با خواجه عبیدالله احرار آشنا شد (مایل هروی، 1377، ص‌130؛ افصح‌زاد، 1378، ص‌222). او آن چنان تحت تأثیر شخصیت خواجه احرار قرار گرفت که بنا به دستور وی در 68 سالگی مطالعه و مباحثه را ترک گفت و به تصوف روی آورد (عبدالغفور لاری، 1343، صص‌26ـ23). وی تا آخر عمر به طریقت نقشبندیه پایبند و معتقد بود و در تبلیغ آن بسیار کوشید (مایل هروی، 1377، صص231ـ230). با این حال تفاوت‌هایی نیز با دیگر طریقت­ها داشت؛ به ‌طوری‌که گاهی به سماع می­پرداخت، اما هیچ گاه چله ننشست (عبدالغفور لاری، 1343، ص‌7؛ افصح‌زاد، 1378، ص‌130).


نخستین مرد مسلمان.<ref>مفید، محمد بن محمد، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، قم، کنگره‌ جها‌نی‌ هزاره‌ شیخ‌ مفید، ۱۳۷۲ش، ج۱، ص۶.</ref> امام علی علیه السّلام از کودکی در خانه پیامبر رشد یافت.<ref>قرشی، باقر شریف، دانشنامه امام اميرالمؤمنين علی ‌بن ابی‌ طالب علیه السلام، دار التهذیب - قم، ۱۳۹۴ش، ترجمه صالحی، محمد، ج۱، ص۸۸.</ref>.<ref>جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه علیهم السلام، انصاريان - قم، ۱۳۸۱ش، ص۴۸.</ref> وی همسر حضرت زهرا است.<ref>ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، دار الکتب العلمية - بیروت، ۱۴۱۰ق، ج۸، ص۱۶.</ref><ref>جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه علیهم السلام، انصاريان - قم، ۱۳۸۱ش، ص۴۹.</ref> <ref>امین، محسن، سیره معصومان (علیهم السلام)، ترجمه حجتی کرمانی، علی، تهران، سروش، ۱۳۷۶ش، ج۳، ص۱۵.</ref>و امام حسین و امام حسن و حضرت زینب فرزندان او هستند.<ref>محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه اميرالمؤمنين بر پايه قرآن، حديث و تاريخ، قم، دار الحديث، ۱۳۸۹ش، ج۱، ص۱۲۶.</ref> و حضرت عباس.<ref>محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه اميرالمؤمنين بر پايه قرآن، حديث و تاريخ، قم، دار الحديث، ۱۳۸۹ش، ج۱، ص۱۸۵.</ref>
ورود جامی به دربار هرات همزمان با حکومت ابوالقاسم بابر بود. جامی او را مدح، و کتاب ''حله حلل'' را به نام وی تألیف کرد (مایل هروی، 1377، ص‌86). با گذشت زمان بر نفوذ و قدرت جامی در دربار تیموری افزوده شد تا آنکه در سال‌های 877 ـ 870 قمری در مرکز قدرت رسمی و دیوانی قرار گرفت و ضمن حفظ زندگی عارفانه و ارشاد مریدان، دولتمردان را هم زیر نفوذ خود آورد؛ چرا که هیچ طایفه­ای مانند سلاطین نمی­توانند دین و دولت را یاری، و شریعت را تقویت کنند (فراهانی منفرد، 1382، ص‌265). از جمله این دولتمردان، امیرعلی­شیر نوایی، وزیر سلطان حسین بایقرا، بود که به سبب ارادت به جامی، در زمره مریدان نقشبندیه درآمد و از آن پس مردم، جامی را به تبع وی «حضرت مخدوم» می­خواندند (علی­شیر نوایی، 1323، صص‌34 ـ32 ؛ آذربیگدلی، 1366، ج1، صص‌302ـ301).


==امامت==
پیوند جامی با حاکمان تا آنجا پیش رفت که او بسیاری از آثار خود را به سلطان حسین بایقرا و سلطان یعقوب آق‌قویونلو پیشکش کرد (بوداق منشی، 1378، صص‌83 ـ81). با این همه هیچ گاه در مدیحه‌سرایی‌های قراردادی زمانه غرق نشد. حتی به دعوت دربار عثمانی هم پاسخ نگفت؛ گرچه از سفر به غرب گریزان نبود و در سفر حج خود، چندی را هم در تبریز، بغداد و دمشق گذرانید (رویمر و دیگران، 1378، ص148).
شیعیان برای حضرت علی مقام امامت و خلافت پس از پیامبر را قائل هستند. شیعیان معتقد هستند مقام امامت حضرت علی از سوی خداوند به پیامبر رسیده است.<ref>محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه اميرالمؤمنين بر پايه قرآن، حديث و تاريخ، قم، دار الحديث، ۱۳۸۹ش، ج۱، ص۴۹۲ تا ص۵۳۶.</ref>


پیامبر درباره جایگاه امام علی فضیلت های زیادی را برشمرده است.<ref>محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه اميرالمؤمنين بر پايه قرآن، حديث و تاريخ، قم، دار الحديث، ۱۳۸۹ش، ج۱، ص۴۳۵ تا ص۴۵۷.</ref>.<ref>جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه علیهم السلام، انصاريان - قم، ۱۳۸۱ش، ص۴۸ تا ۵۰.</ref>.<ref>قرشی، باقر شریف، دانشنامه امام اميرالمؤمنين علی ‌بن ابی‌ طالب علیه السلام، دار التهذیب - قم، ۱۳۹۴ش، ترجمه صالحی، محمد، ج۱، ص۶۱ وص ۶۹. و ص۷۲.</ref>
جامی در پی جاه و مقام نبود و گرایشی به تجمل نداشت؛ لباسی بر تن می­کرد که آن را پلاس می­خواند و سرمایه خود را صرف ساختن مسجد و مدرسه و خانقاه و تأمین رفاه شاگردان و کمک به نیازمندان و نشر فرهنگ می­کرد (ریپکا، 1354، ص‌454؛ مایل هروی، 1377، ص‌84). نامه­های فراوانی در این زمینه از او باقی مانده است (جامی، 1376، صص‌15ـ14).
==خلافت==
سال ۳۵ هجری به خلافت رسید.<ref>محمدی ری‌شهری، محمد، سیاست نامه امام علی علیه السلام، ترجمه


مهریزی، مهدی، قم، دار الحديث، ۱۳۹۰ش، ص۲۳.</ref>.<ref>امین، محسن، سیره معصومان (علیهم السلام)، ترجمه حجتی کرمانی، علی، تهران، سروش، ۱۳۷۶ش، ج۳،</ref>
وی آثار زیادی در زمینه تصوف و عرفان و فقه و همچنین سه دیوان شعر و هفت مثنوی بلند از خود به جای گذاشت که در آنها بار دیگر مضامین شعر فارسی را تجربه کرد و به همین دلیل به خاتم‌الشعرا ملقب شد. برخی مرگ وی را نقطه پایان عصر طلایی ادبیات کلاسیک فارسی دانسته­اند (آربری، 1371، ص‌406). به سبب دشمنی صفویان با جامی، به‌خاطر تعصب مذهبی که داشتند، بسیاری از آثارش رواج چندانی نیافت و از میان آن همه اثر، تنها تعدادی از فراموشی در امان ماند (ریپکا، 1354، ص‌457).


==حج==
== اهتمام به حج ==
..
جامی از جمله کسانی است که به امر حج توجهی جدی داشت. توصیه وی به سلطان بایزید عثمانی، برای تسهیل ایاب و ذهاب و عبور حجاج هراتی (نوایی، 1341، ص‌440) و درخواست وی از جهانشاه ترکمان برای دفع شر راهزنان و امن کردن راه حج، از نشانه­های این امر است.<ref>ذهابی، مجتبی، و اکرم کرمعلی، «رویکرد صوفیان قرن نهم به حج گزاری (مطالعه موردی سفر جامی به حج)»، میقات حج، شماره۱۱۰، اسفند ۱۳۹۸ش، ص۹۳.</ref>
==پانویس==
 
وی در مکتوبی نیز از سلطان حسن آق‌قویونلو (اوزون حسن) برای رسیدگی به امور حجاج قدردانی کرد (نوایی، 1341، صص‌447ـ446). جامی دو رساله به نام‌های صغیر و کبیر نیز در مناسک حج نوشت (نظامی باخرزی، 1371، ص‌248). رساله مناسک حج و عمره که به ''رساله صغیر حج'' مشهور است، برای صوفیان عصر به زبان فارسی نوشته شد و در ''رساله کبیر'' که اصل آن در دست نیست، مناسک حج بر وفق چهار مذهب اهل سنت شرح و تفسیر شده است (افصح‌زاد، 1378، صص‌192ـ191؛ حکمت، 1363، ص‌182). در دیوان وی نیز بارها به اشعاری در پیوند با حج و مناسک آن برمی‌خوریم. او در ضمن اشعارش اعتقاد خود را درباره رموز و فلسفه حج بیان کرده است (جامی، 1341، صص‌410ـ408).<ref>ص۹۳ و ۹۴.</ref>
 
== سفر حج ==
عبدالرحمان جامی که از مصادیق این دعای اجابت‌شده بود، در هفتمین و آخرین سفر خود به حجاز رفت. او خود در پشت کتابی، تاریخ این سفر را شانزدهم ربیع‌الاول سال 877 قمری ثبت کرده است (کاشفی، 2536، ص‌246). احتمالاً وی از قبل قصد این سفر را داشته است؛ چراکه سلطان حسین طی نامه­ای از او خواسته بود تا اگر قصد سفر حج دارد، اعلام کند؛ زیرا خبر عزیمت وی در افواه شایع شده بود (نوایی، 1341، ص‌409). با جدی شدن خبر عزم جامی، جمعی از اکابر و اعیان خراسان نزد وی رفتند و از او خواستند تا از این سفر پرخطر و دور و دراز منصرف گردد و به همان امور پیشین و حل و عقد کارها بپردازد که ثواب هفتاد حج پیاده را دارد. اما جامی که عزم حج کرده بود، پاسخ داد که از حج پیاده خسته و درمانده شده و می­خواهد این بار حج سواره بگذارد (کاشفی، 2536، ج‌1، ص254؛ نظامی باخزری، 1371، ص‌160).<ref>ص۹۵.</ref>
 
با انتشار خبر حج جامی نامه‌هایی از اطراف و اکناف به وی رسید که در آنها از او خواسته شده بود تا مسیر سفر خود را طوری ترتیب دهد که طالبان حج در این منازل به وی بپیوندند و ملازم او در سفر حج شوند (صدرجهان، 1938، صص‌157ـ152). تاجران نیز جهازات فراوان لوازم سفر از غلام و نفر مرتب و حاضر کردند تا در رکاب جامی به حج روند (همان، 1938، صص‌232ـ227). سلطان حسین بایقرا نیز وی را از پرداخت هرگونه مالیاتی معاف کرد و نامه­هایی به مراکز قدرت در جهان اسلام فرستاد و تأکید کرد که در همه جا از جامی و همراهانش استقبال کنند و همیشه گروهی را برای بدرقه و محافظت از او، همراهش نمایند (صفوی، 1314، ص‌86). طی حکمی نیز مالیات اراضی جامی را همچون سال­های قبل بخشید (نظامی باخرزی، 1371، صص‌161ـ160).<ref>ص۹۶.</ref>
 
جامی پس از حرکت از هرات از نیشابور، سبزوار، بسطام، دامغان، سمنان، قزوین، همدان و کردستان عبور کرد و آن‌چنان که خود در پشت کتابی ثبت، و کاشفی آن را نقل کرده، در اواسط جمادی الاخر 877 قمری به بغداد رسید. در میانه ماه شوال در کنار دجله منزل کردند و بیستم از آنجا روان شدند و در اول ذی‌القعده از نجف به سمت بادیه خارج شدند. طبق همین گزارش، جامی در بیست و دوم و بیست و سوم در مدینه بوده است و در ششم ذی‌الحجه، پس از ده ماه خروج از هرات، به مکه رسیده است (کاشفی، 2536، ج1، صص‌256ـ255). جامی و همراهانش پس از پانزده روز اقامت در مکه و بعد از ادای مناسک حج، متوجه مدینه شدند و بیست و پنجم به مدینه رسیدند. آنان پس از دو روز توقف در آنجا به سفر ادامه دادند و در اوایل محرم به دمشق رسیدند. سرانجام در چهارم ربیع‌الاول و بعد از نماز جمعه، به سمت خراسان حرکت کردند. آنها در هنگام حلول ماه رجب به یک منزل پیش از ورامین رسیدند و روز جمعه هجدهم شعبان سال 878 قمری به هرات بازگشتند (کاشفی، 2536، ج1، ص‌264). سفر آنها در مجموع هجده ماه طول کشید.<ref>ص۹۸.</ref>
 
== وقایع سفر حج ==
مریدان و دوستداران جامی درباره جریان سفر او گفته­اند که وی جامی در طول سفر، سفره­ انعام و اطعام می­گسترد و اگر کسی دچار مضایقه می­شد، شخصاً به رفع آن می­پرداخت (نظامی باخرزی، 1371، صص‌165ـ164). حتی هنگامی که بین یارانش بر سر هزینه­های روزانه بحث و نقار پیش آمد، خود متصدی مخارج کاروان شد و بیست هزار دینار کپکی نقد را که همراه داشت، برای پرداخت مخارج کاروان، به یارانش سپرد. با این حال تأکید کرد که به دلیل سختی سفر سنجیده و محتاط خرج کنند (همان، 1371، ص‌165). همچنین اگر کسی از اهل کاروان مریض می‌شد، به عیادت او می‌رفت و دوایش را ـ هرچند نایاب بود ـ مهیا می‌کرد (کاشفی، 2536، ج1، صص273ـ272). گاه نیز با توسل به غیب، کراماتی از او سرمی‌زد و مرض را از یارانش دور می‌داشت؛ همان­که در اصطلاح صوفیه «باربرداشتن» نامیده می­شد (کاشفی، 2536، ج1، صص‌272ـ271).<ref>ص۹۸.</ref>
 
در طول این سفر، استقبال و ارادت زیادی به جامی ابراز شد. در جریان سفر همه جا از جامی به خوبی استقبال و پذیرایی شد و بزرگان و صاحب‌منصبان هر شهر به استقبال وی می­شتافتند و در دعوت او از یکدیگر پیشی می‌گرفتند. گاه نیز هم‌رکاب وی در سفر می­شدند (علی­شیر نوایی، 1323، ص‌402). حاکم همدان، منوچهر، سه شبانه روز جامی و اهل قافله را به ضیافتی شاهانه دعوت کرد (کاشفی، 2536، ج1، ص‌255). در تبریز نیز اوزون حسن، مجلسی عظیم به مناسبت ورود جامی برگزار کرد و امرای نامدار خود را همراه کاروان فرستاد تا به سلامت به مکه برسند (نظامی باخرزی، 1371، ص‌184).<ref>ص۹۹.</ref> در حله علمای شیعه از جامی استقبال کردند و یکی از آنان که شرحی بر کتاب ''فصوص الحکم'' نوشته بود، کتاب خود را نزد جامی برد تا آرایش را بر آن ایراد کند (نظامی باخرزی، 1371، صص‌174ـ173). جامی از آنجا عزم زیارت مشهد امام حسین7  کرد و غزلی در این ­باره سرود (همان، 1371، ص174). در نجف، سیدشرف‌الدین محمد نقیب که سیدالسادات و نقیب‌النّقبای وقت بود، با اولاد و یاران و سایر بزرگان شهر، به استقبال ایشان آمدند و شرایط تعظیم و احترام به تقدیم رسانیده، به قول کاشفی سه شبانه روز مهمانداری بزرگانه کردند (کاشفی، 2536، ج1، ص‌260). جامی علی‌گویان به زیارت مرقد امیرالمومنین، علی7 رفت. غزلی در وصف شوق و قصید‌ه‌ای به شکرانه این زیارت در دیوان جامی موجود است (جامی، 1341، ص‌92). در بغداد نیز گروه‌های مختلف برای کسب فیض یا مناظره به دیدار جامی شتافتند؛ از جمله آنها پیر جمال بود که در آن وقت اعتبار و مریدان قابل ملاحظه­ای داشت و پوشش وی و مریدانش همه از سرتا پا پشم شتر بود. او به حضور جامی رفت و چون چشمش به جامی افتاد، گفت: «جمال الهی دیدم» و جامی در جواب گفت: «ما نیز جِمال الهی (شتران الهی) دیدیم» (صفی، 1353، ص‌232) و در بحثی که میان آنها درگرفت، وی را مغلوب و رسوا کرد (نظامی باخرزی، 1371، صص174ـ‌173).<ref>ص۱۰۰.</ref>
 
در شام سادات، ائمه و قضات حلب با انواع تحف به خدمت جامی رسیدند و در طول 45 روز اقامت وی در دمشق، قاضی‌القضات شهر، میزبان وی بود. جامی در شام از محضر خواجه خضیری (خزیری) محدث بزرگ، استماع حدیث می­کرد و سند حدیث نیز گرفت (کاشفی، 2536، ج1، ص‌262).<ref>ص۱۰۲.</ref>
 
سرانجام جامی پس از هجده ماه در جمعه هجدهم شعبان سال 878 قمری به هرات رسید. وی بعد از این نیز ارتباطش را با ملک مصر از طریق مکاتبه حفظ کرد و از جانب خود ایلچی به مصر روانه می‌داشت (خنجی، 1382، ص‌221). او بعدها در قصیده‌ای شرح این سفر و خطرات و خاطراتش را آورد (جامی، 1341، صص‌84 ـ82).<ref>ص۱۰۴.</ref>
 
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}
 
==منابع==
== منابع ==
{{برگرفتگی
| پیش از لینک =
| منبع = مقاله «رویکرد صوفیان قرن نهم به حج‌گزاری (مطالعه موردی سفر جامی به حج)» در میقات حج است.
| لینک = https://miqat.hajj.ir/article_106879.html| توضیحات منبع =
}}
* ذهابی، مجتبی، و اکرم کرمعلی، «رویکرد صوفیان قرن نهم به حج‌گزاری (مطالعه موردی سفر جامی به حج)»، میقات حج، شماره۱۱۰، اسفند ۱۳۹۸ش.
{{منابع}}
{{منابع}}
{{پایان}}
{{پایان}}