بدعت: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی حج
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۳۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
'''بدعت''' بنیاد نهادن عقیده یا عملی از پیش خود به نام دین است.  
'''بِدْعَت''' بنیادنهادن عقیده یا عملی از پیش خود به نام دین است در حالیکه مستندی از قرآن و روایات ندارد. بدعت می‌تواند به افزودن یا کاستن حکمی از احکام شرعی یا اعتقادی از اعتقادات دینی بیانجامد.


بدعت در لغت به معنای ایجاد امر تازه است و در اصطلاح یعنی‌ کم‌ و زیاد کردن‌ِ دین‌ و در عین‌ حال‌ این‌ کار را به‌ نام‌ دین‌ انجام‌ دادن‌؛ بنابراین معنای لغوی آن عام‌تر از معنای اصطلاحی آن است؛ لذا رابطه عموم و خصوص مطلق بین آنها برقرار می‌باشد.
حرام بودنِ بدعت اصطلاحی، از مسلمات شریعت اسلامی است و در روایات از مصادیق کفر و شرک معرفی‌ شده است. در مورد مصادیق بدعت میان مذاهب اسلامی اختلاف نظر وجود دارد ازاین‌رو هر یک دیگری را در برخی اعمال و عقایدشان به بدعت متهم کرده‌اند.


برای بدعت تقسیمات گوناگونی از جمله بدعت خوب و بد، بدعت حقیقی و نسبی، تقسیم بدعت به تعداد احکام شرعی، ذکر کرده‌اند که همه آنها مورد نقد واقع شده و رد گردیده است. حرمت بدعت اصطلاحی، از مسلمات شریعت اسلامی است و ضروری دین به شمار می‌رود و گاه در قلمرو عقاید، موجب [[کفر]] و [[شرک]] می‌گردد.
به عقیده شیعیان نماز [[تراویح]]، گفتن جملهٔ «الصلاة خیر من النوم» به جای «حی علی خیر العمل» در اذان، گفتن «آمین» پس از قرائت سوره حمد در نماز، حرمت متعة الحج، اذان دوم و سوم در روز جمعه و... از جمله مصادیق «بدعت» است.


در مورد [[مناسک حج]] و [[حرمین]] هم بدعت‌هایی راه یافته است که این بدعت‌ها طبق گزارش‌ها از تغییر [[دین ابراهیمی]] به [[دین جاهلی]] یاد شده است و در دوران بعد از [[پیامبر(ص)]] نیر بدعت‌هایی رخ داده است که از جمله آنها گفتن جمله «الصلاة خیر من النوم» به جای «حی علی خیر العمل» و خواندن نوافل شب‌های رمضان به صورت جماعت، اذان دوم یا سوم در [[روز جمعه]]، حرمت [[متعة الحج]] و دیگر موارد که در کتب علمای [[اهل سنت]] و [[شیعه]] ذکر شده است، و در این مورد کتاب‌های مستقلی تألیف شده است.
برخی عالمان اهل سنت برای بدعت تقسیمات گوناگونی از جمله بدعت خوب و بد و... ارائه داده‌اند. آنها معتقدند به‌جماعت خواندن نماز تراویح به دستور عمر بن خطاب از مصادیق بدعت خوب است؛ در مقابل برخی دیگر همه انواع بدعت را حرام اعلام کرده‌اند.  


==بدعت در لغت==
در مورد «بدعت» کتاب‌های مستقلی تألیف شده است.


بدعت به معنای ایجاد کردن چیزی بدون پیشینه است<ref>العین، ج2، ص54؛ جمهرة اللغه، ج1، ص298؛ لسان العرب، ج8، ص6، «بدع. </ref> و از ریشه «ب ـ د ـ ع» به معنای ایجاد امر تازه، انقطاع و جدایی است.<ref>العین، ج2، ص54؛ الصحاح، ج3، ص1183، «بدع. ؛المصباح، ج1، ص38، «ابدع. </ref>  
==معنای بدعت==
در آیه 27 [[سوره حدید]] {{قلم رنگ|سبز|رَهْبانِیَّةً ابْتَدَعُوها ما کَتَبْناها عَلَیْهِم}} به رهبانیتی اشاره شده که [[خداوند]] آن را پدید نیاورد، بلکه خود مسیحیان وضع نمودند.
بدعت در اصطلاح به معنای ایجاد پدیده‌ای بی‌سابقه در دین است که مستندی از کتاب، سنت، اجماع و دیگر ادله شرعی ندارد.<ref>الحوادث و البدع، ص21؛ مجمع البحرین، ج4، ص298-299، «بدع. </ref> این پدیده می‌تواند به افزودن یا کاستنِ حکمی از احکام شرعی یا اعتقادی در دین بیانجامد.<ref>رسائل المرتضی، ج2، ص264؛ کشف الارتیاب، ص102؛ الحوادث و البدع، ص40.</ref> در «بدعت» لازم است بدعت‌گزار عمل یا اعتقاد جدید را به دین نسبت دهد و قصد شرعی‌سازی آن‌را داشته باشد.<ref>الاعتصام، ج1، ص37.</ref>


==بدعت در اصطلاح==
بدعت در لغت به معنای ایجاد کردن چیزی بدون پیشینه است<ref>العین، ج2، ص54؛ جمهرة اللغه، ج1، ص298؛ لسان العرب، ج8، ص6، «بدع. </ref> و از ریشه «ب ـ د ـ ع» به معنای ایجاد امر تازه، انقطاع و جدایی است.<ref>العین، ج2، ص54؛ الصحاح، ج3، ص1183، «بدع. ؛المصباح، ج1، ص38، «ابدع. </ref>


بدعت در اصطلاح به معنای ایجاد پدیده‌ای بی‌سابقه است که در کتاب، سنت، اجماع و دیگر ادله شرعی بنیادی ندارد.<ref>الحوادث و البدع، ص21؛ مجمع البحرین، ج4، ص298-299، «بدع. </ref> این پدیده نو، خواه ساخته قلب و خواه زبان یا رفتاری جوارحی باشد،<ref>الحوادث و البدع، ص40.</ref> می‌بایست با نیت شرعی‌سازی و دین‌‌گذاری همراه باشد تا بدعت بر آن اطلاق گردد.<ref>الاعتصام، ج1، ص37.</ref>  
محققان براین باورند که هرگونه موضوعات بی‌سابقه در دین بدعت نیست بلکه اگر این نوآوری‌ها مستند به دلایل شرعی نباشد و در عین حال ادعای شرعی بودن آن شود «بدعت» محسوب می‌شود.<ref>قواعد معرفة البدع، ص22.</ref>


===دیدگاه ابن‌حجر===
برای مثال در آیه 27 [[سوره حدید]] {{قلم رنگ|سبز|رَهْبانِیَّةً ابْتَدَعُوها ما کَتَبْناها عَلَیْهِم}} به رهبانیتی اشاره شده که [[خداوند]] آن را پدید نیاورد، بلکه خود مسیحیان آن‌را از پیش خود بنیاد نهادند.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱۹، ص۱۷۳.</ref>
از دیدگاه [[ابن‌حجر]] (م. 852ق.) مراد از «هر بدعتی گمراهی است» که در تعابیر احادیث آمده، وضع اموری است که دلیل خاص و عام شرعی نداشته باشد.<ref>فتح الباری، ج13، ص213.</ref> او در تحلیلی دیگر آورده که آن‌چه در شرع بنیادی ندارد، بدعت است؛ اما اموری که اساسی در شرع دارند، بدعت نیستند.<ref>فتح الباری، ج5، ص222؛ ج13، ص212.</ref>  


===تعاریف دقیق‌تر===
== بدعت در آیات و روایات ==
پاره‌ای از دانشوران [[شیعه]]، بدعت را به افزودن چیزی به دین یا کاستن چیزی از دین و آن را به نام دین انجام دادن، تعریف کرده‌اند.<ref>رسائل المرتضی، ج2، ص264؛ کشف الارتیاب، ص102.</ref>  
حرمت بدعت، از مسلمات شریعت اسلامی شناخته شده و از جمله ضروریات دین به شمار می‌رود.<ref>دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج11، ص558؛ نک: الاعتصام، ص33-50.</ref>  


تعریف موجز و مشهور بدعت به «داخل کردن آن چه از دین نیست در دین»<ref>کشف الارتیاب، ص103.</ref> مورد توجه شماری از معاصران قرار گرفته است.<ref>البدعه، سبحانی، ص32.</ref>  
در آیه 21 [[سوره شوری]] {{قلم رنگ|سبز|اَمْ لَهُمْ شُرَکاءُ شَرَعُوا لَهُمْ مِنَ الدِّینِ ما لَمْ یَاْذَنْ بِهِ الله}} خداوند کسانی را که بدون اجازهٔ او دینی بسازند، سخت نکوهش کرده است. همچنین آیات ۱۱۶ سوره نحل، ۶۵ و ۱۵۹ سوره انعام و ۳۱ سوره توبه از دیگر آیاتی است که در آن به «بدعت» اشاره شده است.<ref>البدعه، ۱۴۱۶ق، ص۱۳و۱۴.</ref>  


در تعریف دقیق‌تر، بدعت چنین وصف شده است: امری تازه در دین که در پی [[پیامبر]] رواج یافته، نصی ویژه بر آن نیاید و مصداق عمومات هم نباشد و یا صریحاً از آن نهی شده باشد.<ref>بحار الانوار، ج2، ص264؛ ج71، ص202-203.</ref> بنابراین، نوآوری در دین که مستند به دلیل عام شرعی باشد، مصداق بدعت نیست.<ref>قواعد معرفة البدع، ص22.</ref> این نوآوری تا هنگامی که دلیلی بر حرمت آن نباشد، مشمول اصل برائت به شمار می‌رود و حلال است.<ref>بدعت، ص28.</ref>  
در حدیث‌نامه‌های [[شیعه]]<ref>الکافی، ج1، ص54؛ بحار الانوار، ج2، ص261، 269.</ref> و اهل سنت<ref>مسند احمد، ج4، ص126-127؛ صحیح مسلم، ج2، ص592؛ کنز العمال، ج16، ص184.</ref> بدعت گناهی بزرگ و حرامی آشکار به‌شمار‌ آمده است و مطابق آن گفته شده از بنیاد‌نهادن امور تازه در دین باید پرهیز کرد؛ زیرا هر بدعتی گمراهی است.<ref>سنن ابن ماجه، ج1، ص16.</ref> همچنین بدعت‌گزار دچار خواری در دنیا و خشم الهی می‌گردد و سرنوشت بدعت‌گزاران همانند سرنوشت گوساله‌پرستان قوم موسی اعلام شده است.<ref>الاعتصام، ص90.</ref> نیز در حدیثی امام صادق(ع) کفر و نفاق را از مصادیق بدعت معرفی کرده است.<ref>شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ۱۴۱۳ق، ج۳، ص۵۷۲.</ref>  


به باور برخی، با تکیه بر این عمومات، بسیاری از پیچیدگی‌های مسئله بدعت رفع‌شدنی است؛ زیرا موضوعات بی‌سابقه که نص ویژه در رد آن‌ها نیامده باشد، در گستره این عمومات قرار می‌گیرند. برای نمونه در آیه 60 [[سوره انفال]] {{قلم رنگ|سبز|وَ اَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّة}} دفاع از کیان [[اسلام]] در برابر دشمنان، یک قاعده کلی است که شامل فراهم ساختن سلاح و ابزار نو هم می‌شود. از این رو، خدمت سربازی که از روش‌های نظامی جدید است، بدعت به شمار نمی‌رود؛ زیرا مشمول عنوان کلی ضرورت دفاع قرار می‌گیرد.<ref>نک: البدعه، سبحانی، ص40-41.</ref>
به استناد روایتی که کلینی و مجلسی آن‌را نقل کرده‌اند بدعت گناهی است که [[توبه]] از آن پذیرفته نیست؛<ref>بحار الانوار، ج2، ص296.</ref> و ساده‌ترین چیزی که انسان را به مرز کفر می‌کشاند، بدعت است یعنی  آن‌چه را خدا از آن نهی کرده، فرمان او بداند و این را اعتقادی دینی بشمارد.<ref>الکافی، ج2، ص415.</ref> عبارت‌هایی چون «شر الامور مُحْدَثاتها» یعنی بدترین چیزها، چیزهای ساختگی است و «ان کل محدثة بدعة و کل بدعة ضلالة» یعنی هر چیز ساختگی بدعت است و هر بدعتی گمراهی است؛ در حدیث‌نامه‌های<ref>سنن ابی داود، ج2، ص393؛ سنن النسائی، ج3، ص188.</ref> اهل سنت آمده و مُحْدَث به بدعت تفسیر شده است.<ref>فتح الباری، ج13، ص213.</ref>
بدین‌سان، سه ویژگی تعیین‌کننده معنی اصطلاحی بدعت است: درون کردن چیزی بی‌سابقه در [[دین]] و [[شریعت]]، اشاعه و تبلیغ آن، نبودن اصلی به طور عام یا خاص در مشروعیت آن.<ref>البدعه، سبحانی، ص39.</ref>
== مصادیق بدعت ==
 
در گزارش‌های تاریخی، از تغییر دینِ ابراهیمی در مکه به دین [[جاهلیت|جاهلی]] و پدید آمدن بدعت‌ها و [[مناسک جاهلی]] یاد شده است. از جمله این بدعت‌ها، [[طواف برهنه]]، تغییر و تبدیل [[ماه‌های حج]] ([[نسیء]]) و رسم‌های ساخته شده به دست [[حمس|حُمْسی‌ها]] معرفی شده است.<ref>اخبار مکه، ازرقی، ج1، ص174-179.</ref> بر پایهٔ گزارش‌های تاریخ‌نگاران، [[قریش]] در هنگام حاکمیت بر [[مکه]] و [[کعبه]]، بدعت‌های گوناگونی بنیان نهادند.<ref>اتحاف الوری، ج1، ص63-69.</ref>  
===آمیختن معنی لغوی و اصطلاحی===
شماری از معاصران با بررسی و دسته‌بندی تعاریف بدعت و نقد و تحلیل و بیان اختلافات موجود، از خلط معنی لغوی و اصطلاحی سخن گفته‌اند.<ref>البدعه، عزت عطیه، ص160-182.</ref> بدعت لغوی و شرعی، دارای رابطه عموم و خصوص مطلق هستند. هر بدعت شرعی در بدعت لغوی جای دارد؛ اما برای نمونه، نوآوری‌های مادی و صنعتی گرچه از لحاظ لغوی بدعت‌ هستند، شرع آن‌ها را مصداق بدعت ندانسته است.<ref>قواعد معرفة البدع، ص24.</ref>
 
==تقسیمات بدعت==
 
نگرش دانشوران اسلامی به ویژه [[اهل سنت]] درباره بدعت، دستخوش تحولاتی شده است. [[مسلمانان]] به تدریج بر اثر آشنایی با [[مسائل مستحدثه]] و نوپیدا، به تحلیل نسبت این مسائل با احکام دین پرداختند. طرد و رد این مسائل نو، ممکن و مقبول نبود. در نتیجه، نگرش نخست به بدعت که هر چیز نو و بی‌سابقه را شامل می‌شد، دگرگون گشت. حاصل این تغییر دیدگاه، نظریه تقسیم بدعت بود.
 
برخی ریشه نظریه تقسیم بدعت را یک رخداد تاریخی در روزگار [[خلیفه دوم]] دانسته‌اند<ref>دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج11، ص559.</ref> که به دستور وی از سال 14ق. در شب‌های ماه [[رمضان]]، [[نماز تراویح]] به صورت جماعت برگزار شد. عمر این را بدعتی خوب شمرد: «نعم البدعة هذه.»<ref>صحیح البخاری، ج2، ص252؛ الموطّا، ج1، ص114-115؛ النص و الاجتهاد، ص251-252.</ref> این گفتار وی با مجموعه میراث حدیثی<ref>الکافی، ج1، ص56-57؛ مسند احمد، ج4، ص126.</ref> مسلمانان به ویژه مضمون «هر بدعتی گمراهی است» سازگار نیست. از این‌رو، دانشوران اهل سنت به تکاپو افتادند تا تعارض میان سخن عمر و روایت‌های نبوی را از میان ببرند. شماری از آن‌ها تراویح را به سنت نبوی ملحق کردند و بی‌سابقه بودن آن را زیر سؤال بردند.<ref>نک: الحوادث و البدع، ص69.</ref> اما بیشتر آن‌ها از راهکار تقسیم بدعت به نیک و بد بهره گرفتند و برخی از تقسیم دو بخشی و شماری از تقسیم پنج بخشی و... سخن گفتند.
 
[[شافعی]] (م. 204ق.) به تقسیم دو بخشی بدعت باور دارد: یکی امری تازه که با دانسته‌ای از [[قرآن]]، [[حدیث]]، سنت و اجماع مخالفت ورزد. این بدعت موجب گمراهی است.
 
دیگری بدعت در کارهای نیک است که با مخالفت دانشوران دین روبه‌رو نشود و مذموم به شمار نیاید.<ref>البدعه، الواعی، ص88؛ فتح الباری، ج13، ص212.</ref>
 
[[سیوطی]] (م. 911ق.) تقسیم بدعت به نیک و بد را پی گرفته و دیدگاه‌های پیشینیان را پایه سخن خود قرار داده و از جمله به تقسیم شافعی استناد کرده و در پی طرح مبانی و یادکرد پاره‌ای از مصداق‌ها، قلمرو بدعت بد را از خوب متمایز ساخته است.<ref>نک: الامر بالاتباع، ص89، 166-171.</ref>
 
===بدعت حقیقی و نسبی===
 
[[شاطبی]] (م. 790ق.) بدعت را به حقیقی و نسبی تقسیم نموده است. بدعت حقیقی آن است که دلیل شرعی از کتاب، سنت و اجماع بر آن دلالت نکند. بدعت نسبی دو جنبه دارد. به یک اعتبار، مستند به ادله شرعی است و نمی‌توان آن را بدعت شمرد، مثل نماز نافله که فی نفسه مشروع است؛ اما اگر کسی آن را واجب تلقی کند، مرتکب بدعت شده است.<ref>الاعتصام، ص207-208.</ref>
 
===تقسیم پنج بخشی بدعت===
 
نظریه تقسیم پنج بخشی بدعت به تعداد احکام شرعی را نخستین‌بار [[عز بن عبدالسلام]] (م. 660ق.) طرح کرد. بر پایه دیدگاه او، خواندن [[نحو]] برای فهمیدن کلام [[خدا]] بدعتی واجب است. ساختن مهمانسرا و مدرسه و خواندن [[نماز تراویح]] در شمار بدعت‌های مستحب است. پدیدار شدن مذاهبی همچون [[جبریه]] و [[قدریه]] از بدعت‌های حرام است.<ref>برای تفصیل بیشتر در باب مذاهب بدعت‌گزار، نک: الحوادث و البدع، ص33، 35.</ref> آراستن مسجدها از بدعت‌های مکروه و [[مصافحه]] در پی نماز صبح و عصر از بدعت‌های مباح است.<ref>قواعد الاحکام، ج2، ص172-173؛ الاعتصام، ص141-142.</ref> باید برای استنباط نوع این‌گونه بدعت‌ها، به قواعد فقهی و شرعی رجوع کرد.<ref>قواعد الاحکام، ج2، ص173.</ref>
 
[[شاطبی]] مثال‌های یاد شده را در پرتو قواعد فقهی و اصولی، مشمول بدعت اصطلاحی ندانسته و خود این تقسیم را هم امری تازه شمرده که مشروعیت ندارد.<ref>الاعتصام، ص142-159.</ref>
 
===نقد تقسیمات بدعت===
 
در نقد و رد چنین تقسیماتی برای بدعت، باید به مضمون مشترکی اشاره کرد که با تعبیر «کل بدعة ضلالة» آمده<ref>کنز العمال، ج1، ص173.</ref> و به‌طور کلی و مطلق گمراهی دانسته شده است. بر پایه این سخن، بدعت اصطلاحی حرام قطعی است و تقسیم کردن آن به نیک و بد نادرست است. البته بدعت لغوی را که عام‌تر از معنی اصطلاحی است، می‌توان تقسیم کرد. از همین‌جا می‌توان دریافت که مدافعان بحث تقسیم، به معنای لغوی و نه اصطلاحی بدعت نظر داشته‌اند.<ref>البدعه، سبحانی، ص69.</ref>
 
گروهی از دانشوران اهل سنت تقسیم بدعت به نیک و بد را نپذیرفته و هر‌گونه بدعت را ناپسند دانسته‌اند.<ref>البدعه، الواعی، ص103.</ref> از باورداران این تحلیل، [[مالک بن انس]] (م. 179ق.)، امام بیهقی (م. 458ق.)، [[طرطوشی|طُرطُوشی]] (م. 520ق.)، [[ابن‌تیمیه]] (م. 728ق.)، [[زرکشی|زَرکَشی]] (م. 794ق.)، [[ابن‌رجب حنبلی]] (م. 795ق.)، ابن‌حجر (م. 852ق.)، [[محمد عبده]]، [[محمد رشید رضا]] و [[حسن البنا]] را می‌توان نام برد. اینان به آیات، روایت‌ها و سخنان [[صحابه]] و [[تابعین]] در رد تقسیم‌های یاد شده استناد کرده‌اند.<ref>نک: البدعه، الواعی، ص104-108.</ref>
 
===حرمت بدعت اصطلاحی===
 
حرمت بدعت اصطلاحی، از مسلمات شریعت اسلامی است و ضروری دین به شمار می‌رود و گاه در قلمرو عقاید، موجب [[کفر]] و [[شرک]] می‌گردد.<ref>دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج11، ص558؛ نک: الاعتصام، ص33-50.</ref> در آیه 21 [[سوره شوری]] {{قلم رنگ|سبز|اَمْ لَهُمْ شُرَکاءُ شَرَعُوا لَهُمْ مِنَ الدِّینِ ما لَمْ یَاْذَنْ بِهِ الله}} خداوند کسانی را که بدون اجازه او دینی بسازند، سخت نکوهش کرده است.
 
در حدیث‌نامه‌های [[شیعه]]<ref>الکافی، ج1، ص54؛ بحار الانوار، ج2، ص261، 269.</ref> و اهل سنت<ref>مسند احمد، ج4، ص126-127؛ صحیح مسلم، ج2، ص592؛ کنز العمال، ج16، ص184.</ref> و نیز آثار پژوهشی، در نکوهش بدعت نکات گوناگون گوشزد شده و بدعت، گناهی بزرگ و حرامی آشکار به شمار آمده است. از برنهادن امور تازه در دین باید پرهیز کرد؛ زیرا هر بدعتی گمراهی است.<ref>سنن ابن ماجه، ج1، ص16.</ref> بدعت‌گزار دچار خواری در دنیا و خشم الهی می‌گردد. سرنوشت بدعت‌گزاران همانند سرنوشت گوساله‌پرستان قوم موسی است.<ref>الاعتصام، ص90.</ref>
 
بدعت گناهی است که [[توبه]] از آن پذیرفته نیست.<ref>بحار الانوار، ج2، ص296.</ref> ساده‌ترین چیزی که انسان را به مرز کفر می‌کشاند، این است که آن‌چه را خدا نهی کرده، فرمان او بداند و این را اعتقادی دینی بشمارد.<ref>الکافی، ج2، ص415.</ref> عبارت‌هایی چون «شر الامور مُحْدَثاتها» و «ان کل محدثة بدعة و کل بدعة ضلالة» در حدیث‌نامه‌های<ref>سنن ابی داود، ج2، ص393؛ سنن النسائی، ج3، ص188.</ref> اهل سنت فراوان آمده‌اند و مُحْدَث به بدعت تفسیر شده است.<ref>فتح الباری، ج13، ص213.</ref>  
 
برخی در بیان بدی بدعت به روایت‌های نکوهش «رای» استناد جسته‌اند؛ زیرا به باور آن‌ها همه بدعت‌ها آرایی غیر اصیل و گمراه کننده‌اند.<ref>الاعتصام، ص76.</ref>
 
==تاریخ و مصداق‌های بدعت در حرمین==
 
در بیان علل و اسباب گرایش به بدعت و بدعت‌گزاری باید به عواملی از این دست اشاره کرد: آگاه نبودن از سازوکارهای خطاب‌ها و عموم‌های قرآن، جهل به مقاصد شریعت، گرایش‌های گمان‌پردازانه، میل‌گرایی و هواپرستی و فرورفتن در متشابهات.<ref>البدعه، باقری، ص75-125؛ البدعه، الواعی، ص119-158.</ref>
 
===مناسک جاهلی===
 
در گزارش‌های تاریخی، از تغییر دین [[حنیف]] ابراهیمی مکه به دین [[جاهلیت|جاهلی]] و پدید آمدن بدعت‌ها و [[مناسک جاهلی]] یاد شده است. از جمله این بدعت‌ها، [[طواف برهنه]]، تغییر و تبدیل [[ماه‌های حج]] ([[نسیء]]) و رسم‌های برنهاده شده به دست [[حمس|حُمْسی‌ها]] بود.<ref>اخبار مکه، ازرقی، ج1، ص174-179.</ref> بر پایه گزارش‌های تاریخ‌نگاران، [[قریش]] در هنگام حاکمیت بر [[مکه]] و [[کعبه]]، بدعت‌های گوناگون بنیان نهادند.<ref>اتحاف الوری، ج1، ص63-69.</ref>  


===بدعت در فقه و فرهنگ اهل‌سنت===
===بدعت در فقه و فرهنگ اهل‌سنت===


در منابع شیعی به مصادیقی از بدعت که در فقه و فرهنگ اهل سنت رواج یافته، اشاره شده که پاره‌ای از آن‌ها در [[حرمین]] راه یافته است؛ از جمله: گفتن جمله «الصلاة خیر من النوم» به جای «حی علی خیر العمل» در [[اذان]] و خواندن نوافل شب‌های رمضان (نماز تراویح) به صورت جماعت.<ref>تذکرة الفقهاء، ج2، ص283.</ref> عمر این عمل را بدعتی نیکو خواند.<ref>الخلاف، ج1، ص530.</ref> [[شیخ طوسی]] در پی گزارش گفتار عمر، در نقد رفتار او، به سخن پیامبر که هر بدعتی را گمراهی خوانده، استناد می‌کند.<ref>الخلاف، ج1، ص530.</ref>  
در منابع شیعی به مصادیقی از بدعت در فقه و فرهنگ اهل سنت، اشاره شده؛ از جمله: جایز بودن سه‌طلاقه‌کردن در یک جلسه،<ref>البدعه، ص۱۹۹و۲۰۰.</ref> گفتن جمله «الصلاة خیر من النوم» به جای «حی علی خیر العمل» در [[اذان]] و خواندن نوافل شب‌های رمضان (نماز تراویح) به صورت جماعت<ref>تذکرة الفقهاء، ج2، ص283.</ref> و حرمت [[متعة الحج]] به دستور عُمَر بن خَطّاب. در برخی منابع آمده است که عمل وی با مخالفت فرزندش [[عبدالله بن عمر]] نیز روبه‌رو شد و او در پاسخ به یکی از شامیان اعلام کرد که متعه حج حلال است.<ref name=":0">نهج الحق، ص283؛ الزام النواصب، ص207؛ بحار الانوار، ج30، ص600.</ref>  


تقدم خطبه‌ها در [[نماز عید فطر]] و [[نماز عید قربان|قربان]]، از [[بدعت‌های عثمان]] است.<ref>المعتبر، ج2، ص325؛ جواهر الکلام، ج11، ص397.</ref> یکی از مصداق‌های بدعت، اذان دوم یا سوم در روز جمعه است که عثمان آن را برنهاد.<ref>تاریخ المدینه، ج3، ص958؛ موسوعة مرآة الحرمین، ج5، ص107-109.</ref> نیز عمر [[متعة الحج]] را حرام شمرد که این نیز بدعتی روشن و مخالف حکم پیامبر است. این نظر عمر با مخالفت فرزندش [[عبدالله بن عمر]] نیز روبه‌رو شد و او در پاسخ به یکی از شامیان اعلام کرد که [[متعه حج]] حلال است.<ref>نهج الحق، ص283؛ الزام النواصب، ص207؛ بحار الانوار، ج30، ص600.</ref>  
تقدم خطبه‌ها در [[نماز عید فطر]] و [[نماز عید قربان|قربان]]<ref>المعتبر، ج2، ص325؛ جواهر الکلام، ج11، ص397.</ref> و اذان دوم یا سوم در روز جمعه را از جمله [[بدعت‌های عثمان]] برشمرده‌اند.<ref>تاریخ المدینه، ج3، ص958؛ موسوعة مرآة الحرمین، ج5، ص107-109.</ref>  


به باور شماری از اهل سنت، [[عمر بن عبدالعزیز]] در سده اول ق. و [[شافعی]] (م. 204ق.) در سده سوم ق. در مقام احیای سنت‌ها و نابودی بدعت‌ها برآمده‌اند و از این‌رو، شایسته قدردانی هستند.<ref>تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، ج5، ص45.</ref>  
به باور شماری از اهل سنت، [[عمر بن عبدالعزیز|عُمَر بن عَبدالعزیز]] در سده اول قمری  و [[شافعی]] (درگذشت: 204ق) از عالمان اهل سنت، در مقام احیای سنت‌ها و نابودی بدعت‌ها برآمدند.<ref>تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، ج5، ص45.</ref>


===بدعت‌های دیگر===
===نسبت‌های بدعت به شیعه ===


پاره‌‌ای از اهل سنت ساختن ضریح بر [[مرقد نبوی]] را از بدعت‌های شرفای شیعه مذهب [[مدینه]] دانسته اند.<ref>نصیحة المشاور، ص18-20.</ref> [[ابن‌جبیر]] نیز از این که خطابه را گروهی از اهل بدعت بر فراز منبر نبوی انجام می‌دهند، گلایه داشت.<ref>رحلة ابن جبیر، ص160.</ref>  
گروهی از نویسندگان و عالمان اهل سنت ساختن ضریح بر [[مرقد نبوی]] <ref>نصیحة المشاور، ص18-20.</ref> [[ذبح]] در استقبال از [[محمل‌ها|محمل]]،<ref>مرآة الحرمین، ج2، ص143.</ref> به عقب گام برداشتن در زیارت [[حرم نبوی]]<ref>اتحاف الزائر، ص66-68.</ref> و تذهیب این حرم،<ref>رسائل فی تاریخ المدینه، ص17.</ref> روشن کردن چراغ بر محلِ [[مقام‌های چهارگانه]] در [[مسجدالحرام]] (الوقید) در شب بیست و هفتم و دیگر شب‌ها،<ref>منائح الکرم، ج2، ص421.</ref> نامیدن قسمت بالایی [[دیوار کعبه]] برابر باب به عروةُ الوثقی و بوسیدن آن، و نیز نهادن ناف بر میخی در وسط کعبه به نام [[سرة الدنیا|سُرَة الدُنیا]]<ref>الجامع اللطیف، ص97؛ منائح الکرم، ج2، ص276.</ref> که اکنون برچیده شده،<ref>شفاء الغرام، ج1، ص207-208.</ref> را نمونه‌هایی از بدعت‌های مسلمانان و شیعیان دانسته‌اند.


[[ذبح]] در استقبال از [[محمل‌ها|محمل]]،<ref>مرآة الحرمین، ج2، ص143.</ref> به عقب گام برداشتن در زیارت [[حرم نبوی]]<ref>اتحاف الزائر، ص66-68.</ref> و تذهیب این حرم،<ref>رسائل فی تاریخ المدینه، ص17.</ref> روشن کردن چراغ بر محل [[مقام‌های چهارگانه]] در [[مسجدالحرام]] (الوقید) در شب بیست و هفتم و دیگر شب‌ها،<ref>منائح الکرم، ج2، ص421.</ref> نامیدن قسمت بالایی [[دیوار کعبه]] برابر باب به عروة الوثقی و بوسیدن آن، و نیز نهادن ناف بر میخی در وسط کعبه به نام [[سرة الدنیا|سُرَة الدُنیا]]<ref>الجامع اللطیف، ص97؛ منائح الکرم، ج2، ص276.</ref> که اکنون برچیده شده،<ref>شفاء الغرام، ج1، ص207-208.</ref> نمونه‌هایی از کارهای مسلمانان است که نویسندگان اهل سنت عنوان بدعت به آن‌ها داده‌اند. این موارد از مصداق‌های بدعت اصطلاحی نیستند؛ زیرا رفتارهایی هستند که در سنت رفتاری و فرهنگ عمومی گروه‌هایی از مسلمانان رواج یافته‌اند، اما به قصد درون کردن در دین برنهاده نشده‌اند. البته می‌توان از دیدگاه لغوی آن‌ها را بدعت یعنی پدید آوردن چیزی بدون نمونه پیشین دانست؛ بر پایه سخن محققانه، بدعت ویژه چیزهایی است که اساسی در دین ندارد و وسیله تقرب به خداوند قرار می‌گیرد.
اما گفته شده این موارد از مصداق‌های بدعت اصطلاحی نیستند چراکه به قصد شرعی‌سازی و داخل کردن چیزی در دین ساخته نشده‌اند و تنها رفتارهایی هستند که در سنّت رفتاری و فرهنگ عمومی گروه‌هایی از مسلمانان رواج یافته‌اند.  


اما [[وهابیت|وهابیان]] معنای بدعت را گسترش داده‌اند. برای نمونه، نهادن پرده بر [[روضه نبوی]] را بدعت شمرده‌اند؛ زیرا به باور آن‌ها انجام دهنده این کار، آن را عبادت می‌شمرد و قصد تقرب دارد. افزون بر شیعه، پاره‌ای از نویسندگان اهل سنت به چنین برداشتی از بدعت اشکال کرده و گفته‌اند که در حقیقت [[پرده روضه نبوی]] به قصد تزیین و زیباسازی و نه عبادت و تقرب، آویخته شده است.<ref>فرق تسنن، ص660.</ref>  
اما [[وهابیت|وهابیان]] معنای بدعت را گسترش داده‌اند؛‌ برای مثال آن‌ها نهادن پرده بر [[روضه نبوی]] را بدعت شمرده‌اند؛ زیرا به باور آن‌ها انجام دهنده این کار، آن را عبادت شمرده و قصد تقرب دارد. افزون بر شیعه، پاره‌ای از نویسندگان اهل سنت به چنین برداشتی از بدعت اشکال کرده و گفته‌اند که در حقیقت [[پرده روضه نبوی]] به قصد تزیین و زیباسازی و نه عبادت و تقرب، آویخته شده است.<ref>فرق تسنن، ص660.</ref>  


===نسبت‌های بدعت به شیعه===
==بدعت خوب و بد ==


شماری از وهابیان در تحلیل بدعت، بدون تحقیق و ارائه سند، نخستین بدعت‌ها را در پیدایش مذهب شیعه یافته و به باورهای اهل تشیع نسبت داده‌اند.<ref>نصیحة المشاور، ص15-20؛ التقریب، ج1، ص39.</ref> این‌گونه مطالب که در سخنان [[ابن تیمیه]] . 728ق.) آمده<ref>نک: الشیعة فی التاریخ، ص3-4.</ref> و وهابیان به آن استناد می‌کنند و در تبلیغ آن می‌کوشند، از سر تعصب و کین‌توزی و پیش‌داوری به میان آمده است. ناآگاهی اینان به قدمت شیعه در روزگار پیامبر(ص)<ref>البدعه، باقری، ص432-441.</ref> و نیز باورهای فرقه‌های قَدَریه، خوارج و غالیان، و انتساب این باورها به شیعه، آن‌ها را به این داوری‌ها دچار ساخته است.<ref>نک: البدعه، باقری، ص395-453.</ref>  
برخی ریشهٔ نظریه تقسیمِ بدعت به خوب و بد را یک رخداد تاریخی در روزگار [[خلیفه دوم]] دانسته‌اند<ref>دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج11، ص559.</ref> که به دستور وی در شب‌های [[ماه رمضان]]، [[نماز تراویح]] به صورت جماعت برگزار شد؛ عُمَر، خلیفه دوم، این را بدعتی خوب شمرد و گفت: «نعم البدعةُ هذه.»<ref>صحیح البخاری، ج2، ص252؛ الموطّا، ج1، ص114-115؛ النص و الاجتهاد، ص251-252.</ref> یعنی نمازِ تراویح چه خوب بدعتی است؛ گفته شده گفتار وی با مجموعهٔ میراثِ حدیثی<ref>الکافی، ج1، ص56-57؛ مسند احمد، ج4، ص126.</ref> مسلمانان به ویژه مضمون «هر بدعتی گمراهی است» سازگار نبوده است؛ از این‌رو، عده‌ای از دانشوران اهل سنت همچون [[شافعی|شافِعی]] (درگذشت:204ق)<ref>البدعه، الورعی، ص88؛ فتح الباری، ج13، ص212.</ref> و [[سیوطی|سَیوطی]] (درگذشت:911ق)<ref>نک: الامر بالاتباع، ص89، 166-171.</ref> برای از بین بردن تعارض میان سخنان عمر و روایت‌های نبوی از بدعت خوب و بد سخن به میان آورده و نماز تراویح را از جمله بدعت‌های خوب معرفی کرده‌اند؛ و عده‌ای نیز منکر بی‌سابقه بودن این نماز شده و آن‌را از جمله سنت‌های نبوی به‌شمار آورده‌اند.<ref>نک: الحوادث و البدع، ص69.</ref>


در تحلیلی از دانشوران اهل سنت، شکل‌گیری وهابیت در [[شبه جزیره|جزیره العرب]] و رواج باورهای [[محمد بن عبدالوهاب]] در حرمین، به مثابه بدعت در دین و پدیده‌ای گمراه کننده تلقی شده است.<ref>تحصیل المرام، ج2، ص797-798.</ref>  
در مقابل گروهی از دانشمندان اهل سنت با استناد به آیات، روایات، سخنان [[صحابه]] و [[تابعین]]، تقسیم بدعت به نیک و بد را نپذیرفته و از ناپسندی هرگونه بدعتی سخن گفته‌‌اند.<ref>البدعه، الورعی، ص103.</ref>  


==آثار در موضوع بدعت==
=== تقسیم پنج بخشی بدعت ===
از دیگر تقسیم‌بندی‌های «بدعت»، نظریهٔ تقسیم پنج بخشی بدعت به تعداد احکام شرعی است (واجب، مستحب، حرام، مکروه و مباح) و گفته شده نخستین‌بار [[عز بن عبدالسلام|عزّ بن عَبدالسلام]] (درگذشت:660ق) ‌آن‌را طرح کرده است. بر پایهٔ دیدگاه او، خواندنِ [[نحو]] برای فهمیدن کلام [[خدا]] بدعتی واجب؛ ساختن مهمانسرا و مدرسه و خواندن [[نماز تراویح]] در شمار بدعت‌های مستحب و پدیدار شدن مذاهبی همچون [[جبریه]] و [[قدریه]] از بدعت‌های حرام است.<ref>برای تفصیل بیشتر در باب مذاهب بدعت‌گزار، نک: الحوادث و البدع، ص33، 35.</ref> آراستن مسجدها از بدعت‌های مکروه و [[مصافحه]] در پی نماز صبح و عصر از بدعت‌های مباح است.<ref>قواعد الاحکام، ج2، ص172-173؛ الاعتصام، ص141-142.</ref> به نوشته عبدالسلام، باید برای استنباطِ نوع این‌گونه بدعت‌ها، به قواعد فقهی و شرعی رجوع کرد.<ref>قواعد الاحکام، ج2، ص173.</ref>


[[شاطبی|شاطِبی]] از دیگر عالمان اهل سنت، مثال‌های یاد شده را در پرتو قواعد فقهی و اصولی، مشمول بدعت اصطلاحی ندانسته و خود این تقسیم را هم امری تازه شمرده که مشروعیت ندارد.<ref>الاعتصام، ص142-159.</ref>
== آثار در موضوع بدعت ==
در تک‌نگاری‌ها در موضوع بدعت، دانشوران و محققان اسلامی جوانب بحث را کاویده‌اند. از میان آثار مستقل کهن‌تر می‌توان به این آثار اشاره کرد:
در تک‌نگاری‌ها در موضوع بدعت، دانشوران و محققان اسلامی جوانب بحث را کاویده‌اند. از میان آثار مستقل کهن‌تر می‌توان به این آثار اشاره کرد:


[[البدع المحدثه]] [[ابوالقاسم کوفی]] (م. 352ق.[[البدع و النهی عنها]] نوشته [[ابن وضاح قرطبی|ابن وَضاح قرطبی]]، [[الحوادث و البدع]] محمد بن ولید طُرطُوشی، [[الباعث علی انکار البدع و الحوادث]] [[ابوشامه مقدسی|ابوشامه مَقدِسی]]، [[درر المباحث فی احکام البدع و الحوادث]] اثر [[حسین بن حسن دمیاطی|حسین بن حسن دِمیاطی]]، [[الاعتصام]] نوشته [[ابراهیم بن موسی شاطبی|ابراهیم بن موسی شاطِبی]] نویسنده کتاب معروف [[الموافقات]]، [[الامر بالاتباع و النهی عن الابتداع]] نوشته سُیوطی.
البدعة مفهومها و حدودها، به قلم محمدهادی اسدی، البدعة مفوهما، حدها و آثارها و مواردها، نوشته جعفر سبحانی،‌ البدع المحدثه ابوالقاسم کوفی (درگذشت:352ق)، البدع و النهی عنها نوشته ابن وَضاح قرطبی، الحوادث و البدع محمد بن ولید طُرطُوشی، الباعث علی انکار البدع و الحوادث نوشته ابوشامه مَقدِسی، درر المباحث فی احکام البدع و الحوادث اثر حسین بن حسن دِمیاطی، الاعتصام نوشته ابراهیم بن موسی شاطِبی نویسنده کتاب معروف الموافقات، الامر بالاتباع و النهی عن الابتداع نوشته سُیوطی، بدعت چیست؟ نوشته علی‌اصغر رضوانی، بدعت از منظر فقه اسلامی نوشته ناهید نعیمی‌پور.
 


==پیوند به بیرون==
==پیوند به بیرون==


[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/599810/بدعت?q=بدعت&score=106.07927&rownumber=1 بدعت، مجله کلام اسلامی، تابستان 1389 - شماره 74 (17 صفحه - از 29 تا 45)]
* [https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/599810/بدعت?q=بدعت&score=106.07927&rownumber=1 بدعت]
 
* [https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1166445/بدعت-در-فقه-اسلامی?q=بدعت&score=92.37552&rownumber=6 بدعت در فقه اسلامی]
[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1166445/بدعت-در-فقه-اسلامی?q=بدعت&score=92.37552&rownumber=6 بدعت در فقه اسلامی، نعیمی پور، ناهید، مجله مطالعات علوم سیاسی، حقوق و فقه، پاییز 1395، سال دوم - شماره 3/1 (9 صفحه - از 160 تا 168)]


==پانویس==
==پانویس==
خط ۱۱۷: خط ۶۹:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


==منابع ==
==منابع==
{{منابع}}
{{منابع}}
{{دانشنامه
{{دانشنامه
  | آدرس = http://phz.hajj.ir/422/7933
  | آدرس = http://hzrc.ac.ir/post/7933
  | عنوان = بدعت
  | عنوان = بدعت
  | نویسنده = علی احمدی میرآقا
  | نویسنده = علی احمدی میرآقا
خط ۱۲۷: خط ۷۹:
* '''اتحاف الزائر''': عبدالصمد بن عبدالوهاب (م. 686ق.)، به کوشش شکری، دار الارقم بن ابی‌الارقم.
* '''اتحاف الزائر''': عبدالصمد بن عبدالوهاب (م. 686ق.)، به کوشش شکری، دار الارقم بن ابی‌الارقم.


* '''اتحاف الوری''': عمر بن محمد بن فهد (م. 885ق.)، به کوشش عبدالکریم، مکه، جامعة‌ام القری، 1408ق.
* '''اتحاف الوری''': عمر بن محمد بن فهد (م. 885ق.)، به کوشش عبدالکریم، مکه، جامعةام القری، 1408ق.


* '''الاجتهاد و النص''': سید عبدالحسین شرف الدین (م. 1376ق.)، قم، ابومجتبی، 1404ق.
* '''الاجتهاد و النص''': سید عبدالحسین شرف الدین (م. 1376ق.)، قم، ابومجتبی، 1404ق.
خط ۱۶۷: خط ۱۱۹:
* '''الخلاف''': الطوسی (م. 460ق.)، به کوشش خراسانی و دیگران، قم، نشر اسلامی، 1407ق.
* '''الخلاف''': الطوسی (م. 460ق.)، به کوشش خراسانی و دیگران، قم، نشر اسلامی، 1407ق.


* '''دائرة المعارف بزرگ اسلامی''': زیر نظر بجنوردی، تهران، مرکز دائرة ‏المعارف بزرگ، 1372ش.
* '''دائرة المعارف بزرگ اسلامی''': زیر نظر بجنوردی، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ، 1372ش.


* '''رحلة ابن جبیر''': محمد بن احمد (م. 614ق.)، بیروت، دار مکتبة الهلال، 1986م.
* '''رحلة ابن جبیر''': محمد بن احمد (م. 614ق.)، بیروت، دار مکتبة الهلال، 1986م.
خط ۲۲۳: خط ۱۷۵:
* '''المعتبر''': المحقق الحلی (م. 676ق.)، مؤسسه سید الشهداء، 1363ش.
* '''المعتبر''': المحقق الحلی (م. 676ق.)، مؤسسه سید الشهداء، 1363ش.


* '''منائح الکرم''': علی بن تاج الدین السنجاری (م. 1125ق.)، به کوشش المصری، مکه، جامعة‌ام ‏القری، 1419ق.
* '''منائح الکرم''': علی بن تاج الدین السنجاری (م. 1125ق.)، به کوشش المصری، مکه، جامعةام القری، 1419ق.


* '''موسوعة مرآة الحرمین الشریفین''': ایوب صبری پاشا (م. 1290ق.)، قاهره، دار الآفاق العربیه، 1424ق.
* '''موسوعة مرآة الحرمین الشریفین''': ایوب صبری پاشا (م. 1290ق.)، قاهره، دار الآفاق العربیه، 1424ق.


* '''الموطّا''': مالک بن انس (م. 179ق.)، به کوشش محمد فؤاد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1406ق.
* '''الموطّا''': مالک بن انس (م. 179ق.)، به کوشش محمد فؤاد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1406ق.
* '''المیزان فی تفسیر القرآن'''، طباطبایی، محمدحسین، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.


* '''نصیحة المشاور (تاریخ المدینة المنوره)''': ابن فرحون (م. 769ق.)، به کوشش علی عمر، قاهره، مکتبة الثفافة الدینیه، 1427ق.
* '''نصیحة المشاور (تاریخ المدینة المنوره)''': ابن فرحون (م. 769ق.)، به کوشش علی عمر، قاهره، مکتبة الثفافة الدینیه، 1427ق.

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۷ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۲۱:۴۰

بِدْعَت بنیادنهادن عقیده یا عملی از پیش خود به نام دین است در حالیکه مستندی از قرآن و روایات ندارد. بدعت می‌تواند به افزودن یا کاستن حکمی از احکام شرعی یا اعتقادی از اعتقادات دینی بیانجامد.

حرام بودنِ بدعت اصطلاحی، از مسلمات شریعت اسلامی است و در روایات از مصادیق کفر و شرک معرفی‌ شده است. در مورد مصادیق بدعت میان مذاهب اسلامی اختلاف نظر وجود دارد ازاین‌رو هر یک دیگری را در برخی اعمال و عقایدشان به بدعت متهم کرده‌اند.

به عقیده شیعیان نماز تراویح، گفتن جملهٔ «الصلاة خیر من النوم» به جای «حی علی خیر العمل» در اذان، گفتن «آمین» پس از قرائت سوره حمد در نماز، حرمت متعة الحج، اذان دوم و سوم در روز جمعه و... از جمله مصادیق «بدعت» است.

برخی عالمان اهل سنت برای بدعت تقسیمات گوناگونی از جمله بدعت خوب و بد و... ارائه داده‌اند. آنها معتقدند به‌جماعت خواندن نماز تراویح به دستور عمر بن خطاب از مصادیق بدعت خوب است؛ در مقابل برخی دیگر همه انواع بدعت را حرام اعلام کرده‌اند.

در مورد «بدعت» کتاب‌های مستقلی تألیف شده است.

معنای بدعت[ویرایش | ویرایش مبدأ]

بدعت در اصطلاح به معنای ایجاد پدیده‌ای بی‌سابقه در دین است که مستندی از کتاب، سنت، اجماع و دیگر ادله شرعی ندارد.[۱] این پدیده می‌تواند به افزودن یا کاستنِ حکمی از احکام شرعی یا اعتقادی در دین بیانجامد.[۲] در «بدعت» لازم است بدعت‌گزار عمل یا اعتقاد جدید را به دین نسبت دهد و قصد شرعی‌سازی آن‌را داشته باشد.[۳]

بدعت در لغت به معنای ایجاد کردن چیزی بدون پیشینه است[۴] و از ریشه «ب ـ د ـ ع» به معنای ایجاد امر تازه، انقطاع و جدایی است.[۵]

محققان براین باورند که هرگونه موضوعات بی‌سابقه در دین بدعت نیست بلکه اگر این نوآوری‌ها مستند به دلایل شرعی نباشد و در عین حال ادعای شرعی بودن آن شود «بدعت» محسوب می‌شود.[۶]

برای مثال در آیه 27 سوره حدید رَهْبانِیَّةً ابْتَدَعُوها ما کَتَبْناها عَلَیْهِم به رهبانیتی اشاره شده که خداوند آن را پدید نیاورد، بلکه خود مسیحیان آن‌را از پیش خود بنیاد نهادند.[۷]

بدعت در آیات و روایات[ویرایش | ویرایش مبدأ]

حرمت بدعت، از مسلمات شریعت اسلامی شناخته شده و از جمله ضروریات دین به شمار می‌رود.[۸]

در آیه 21 سوره شوری اَمْ لَهُمْ شُرَکاءُ شَرَعُوا لَهُمْ مِنَ الدِّینِ ما لَمْ یَاْذَنْ بِهِ الله خداوند کسانی را که بدون اجازهٔ او دینی بسازند، سخت نکوهش کرده است. همچنین آیات ۱۱۶ سوره نحل، ۶۵ و ۱۵۹ سوره انعام و ۳۱ سوره توبه از دیگر آیاتی است که در آن به «بدعت» اشاره شده است.[۹]

در حدیث‌نامه‌های شیعه[۱۰] و اهل سنت[۱۱] بدعت گناهی بزرگ و حرامی آشکار به‌شمار‌ آمده است و مطابق آن گفته شده از بنیاد‌نهادن امور تازه در دین باید پرهیز کرد؛ زیرا هر بدعتی گمراهی است.[۱۲] همچنین بدعت‌گزار دچار خواری در دنیا و خشم الهی می‌گردد و سرنوشت بدعت‌گزاران همانند سرنوشت گوساله‌پرستان قوم موسی اعلام شده است.[۱۳] نیز در حدیثی امام صادق(ع) کفر و نفاق را از مصادیق بدعت معرفی کرده است.[۱۴]

به استناد روایتی که کلینی و مجلسی آن‌را نقل کرده‌اند بدعت گناهی است که توبه از آن پذیرفته نیست؛[۱۵] و ساده‌ترین چیزی که انسان را به مرز کفر می‌کشاند، بدعت است یعنی آن‌چه را خدا از آن نهی کرده، فرمان او بداند و این را اعتقادی دینی بشمارد.[۱۶] عبارت‌هایی چون «شر الامور مُحْدَثاتها» یعنی بدترین چیزها، چیزهای ساختگی است و «ان کل محدثة بدعة و کل بدعة ضلالة» یعنی هر چیز ساختگی بدعت است و هر بدعتی گمراهی است؛ در حدیث‌نامه‌های[۱۷] اهل سنت آمده و مُحْدَث به بدعت تفسیر شده است.[۱۸]

مصادیق بدعت[ویرایش | ویرایش مبدأ]

در گزارش‌های تاریخی، از تغییر دینِ ابراهیمی در مکه به دین جاهلی و پدید آمدن بدعت‌ها و مناسک جاهلی یاد شده است. از جمله این بدعت‌ها، طواف برهنه، تغییر و تبدیل ماه‌های حج (نسیء) و رسم‌های ساخته شده به دست حُمْسی‌ها معرفی شده است.[۱۹] بر پایهٔ گزارش‌های تاریخ‌نگاران، قریش در هنگام حاکمیت بر مکه و کعبه، بدعت‌های گوناگونی بنیان نهادند.[۲۰]

بدعت در فقه و فرهنگ اهل‌سنت[ویرایش | ویرایش مبدأ]

در منابع شیعی به مصادیقی از بدعت در فقه و فرهنگ اهل سنت، اشاره شده؛ از جمله: جایز بودن سه‌طلاقه‌کردن در یک جلسه،[۲۱] گفتن جمله «الصلاة خیر من النوم» به جای «حی علی خیر العمل» در اذان و خواندن نوافل شب‌های رمضان (نماز تراویح) به صورت جماعت[۲۲] و حرمت متعة الحج به دستور عُمَر بن خَطّاب. در برخی منابع آمده است که عمل وی با مخالفت فرزندش عبدالله بن عمر نیز روبه‌رو شد و او در پاسخ به یکی از شامیان اعلام کرد که متعه حج حلال است.[۲۳]

تقدم خطبه‌ها در نماز عید فطر و قربان[۲۴] و اذان دوم یا سوم در روز جمعه را از جمله بدعت‌های عثمان برشمرده‌اند.[۲۵]

به باور شماری از اهل سنت، عُمَر بن عَبدالعزیز در سده اول قمری و شافعی (درگذشت: 204ق) از عالمان اهل سنت، در مقام احیای سنت‌ها و نابودی بدعت‌ها برآمدند.[۲۶]

نسبت‌های بدعت به شیعه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

گروهی از نویسندگان و عالمان اهل سنت ساختن ضریح بر مرقد نبوی [۲۷] ذبح در استقبال از محمل،[۲۸] به عقب گام برداشتن در زیارت حرم نبوی[۲۹] و تذهیب این حرم،[۳۰] روشن کردن چراغ بر محلِ مقام‌های چهارگانه در مسجدالحرام (الوقید) در شب بیست و هفتم و دیگر شب‌ها،[۳۱] نامیدن قسمت بالایی دیوار کعبه برابر باب به عروةُ الوثقی و بوسیدن آن، و نیز نهادن ناف بر میخی در وسط کعبه به نام سُرَة الدُنیا[۳۲] که اکنون برچیده شده،[۳۳] را نمونه‌هایی از بدعت‌های مسلمانان و شیعیان دانسته‌اند.

اما گفته شده این موارد از مصداق‌های بدعت اصطلاحی نیستند چراکه به قصد شرعی‌سازی و داخل کردن چیزی در دین ساخته نشده‌اند و تنها رفتارهایی هستند که در سنّت رفتاری و فرهنگ عمومی گروه‌هایی از مسلمانان رواج یافته‌اند.

اما وهابیان معنای بدعت را گسترش داده‌اند؛‌ برای مثال آن‌ها نهادن پرده بر روضه نبوی را بدعت شمرده‌اند؛ زیرا به باور آن‌ها انجام دهنده این کار، آن را عبادت شمرده و قصد تقرب دارد. افزون بر شیعه، پاره‌ای از نویسندگان اهل سنت به چنین برداشتی از بدعت اشکال کرده و گفته‌اند که در حقیقت پرده روضه نبوی به قصد تزیین و زیباسازی و نه عبادت و تقرب، آویخته شده است.[۳۴]

بدعت خوب و بد[ویرایش | ویرایش مبدأ]

برخی ریشهٔ نظریه تقسیمِ بدعت به خوب و بد را یک رخداد تاریخی در روزگار خلیفه دوم دانسته‌اند[۳۵] که به دستور وی در شب‌های ماه رمضان، نماز تراویح به صورت جماعت برگزار شد؛ عُمَر، خلیفه دوم، این را بدعتی خوب شمرد و گفت: «نعم البدعةُ هذه.»[۳۶] یعنی نمازِ تراویح چه خوب بدعتی است؛ گفته شده گفتار وی با مجموعهٔ میراثِ حدیثی[۳۷] مسلمانان به ویژه مضمون «هر بدعتی گمراهی است» سازگار نبوده است؛ از این‌رو، عده‌ای از دانشوران اهل سنت همچون شافِعی (درگذشت:204ق)[۳۸] و سَیوطی (درگذشت:911ق)[۳۹] برای از بین بردن تعارض میان سخنان عمر و روایت‌های نبوی از بدعت خوب و بد سخن به میان آورده و نماز تراویح را از جمله بدعت‌های خوب معرفی کرده‌اند؛ و عده‌ای نیز منکر بی‌سابقه بودن این نماز شده و آن‌را از جمله سنت‌های نبوی به‌شمار آورده‌اند.[۴۰]

در مقابل گروهی از دانشمندان اهل سنت با استناد به آیات، روایات، سخنان صحابه و تابعین، تقسیم بدعت به نیک و بد را نپذیرفته و از ناپسندی هرگونه بدعتی سخن گفته‌‌اند.[۴۱]

تقسیم پنج بخشی بدعت[ویرایش | ویرایش مبدأ]

از دیگر تقسیم‌بندی‌های «بدعت»، نظریهٔ تقسیم پنج بخشی بدعت به تعداد احکام شرعی است (واجب، مستحب، حرام، مکروه و مباح) و گفته شده نخستین‌بار عزّ بن عَبدالسلام (درگذشت:660ق) ‌آن‌را طرح کرده است. بر پایهٔ دیدگاه او، خواندنِ نحو برای فهمیدن کلام خدا بدعتی واجب؛ ساختن مهمانسرا و مدرسه و خواندن نماز تراویح در شمار بدعت‌های مستحب و پدیدار شدن مذاهبی همچون جبریه و قدریه از بدعت‌های حرام است.[۴۲] آراستن مسجدها از بدعت‌های مکروه و مصافحه در پی نماز صبح و عصر از بدعت‌های مباح است.[۴۳] به نوشته عبدالسلام، باید برای استنباطِ نوع این‌گونه بدعت‌ها، به قواعد فقهی و شرعی رجوع کرد.[۴۴]

شاطِبی از دیگر عالمان اهل سنت، مثال‌های یاد شده را در پرتو قواعد فقهی و اصولی، مشمول بدعت اصطلاحی ندانسته و خود این تقسیم را هم امری تازه شمرده که مشروعیت ندارد.[۴۵]

آثار در موضوع بدعت[ویرایش | ویرایش مبدأ]

در تک‌نگاری‌ها در موضوع بدعت، دانشوران و محققان اسلامی جوانب بحث را کاویده‌اند. از میان آثار مستقل کهن‌تر می‌توان به این آثار اشاره کرد:

البدعة مفهومها و حدودها، به قلم محمدهادی اسدی، البدعة مفوهما، حدها و آثارها و مواردها، نوشته جعفر سبحانی،‌ البدع المحدثه ابوالقاسم کوفی (درگذشت:352ق)، البدع و النهی عنها نوشته ابن وَضاح قرطبی، الحوادث و البدع محمد بن ولید طُرطُوشی، الباعث علی انکار البدع و الحوادث نوشته ابوشامه مَقدِسی، درر المباحث فی احکام البدع و الحوادث اثر حسین بن حسن دِمیاطی، الاعتصام نوشته ابراهیم بن موسی شاطِبی نویسنده کتاب معروف الموافقات، الامر بالاتباع و النهی عن الابتداع نوشته سُیوطی، بدعت چیست؟ نوشته علی‌اصغر رضوانی، بدعت از منظر فقه اسلامی نوشته ناهید نعیمی‌پور.

پیوند به بیرون[ویرایش | ویرایش مبدأ]

پانویس[ویرایش | ویرایش مبدأ]

  1. الحوادث و البدع، ص21؛ مجمع البحرین، ج4، ص298-299، «بدع.
  2. رسائل المرتضی، ج2، ص264؛ کشف الارتیاب، ص102؛ الحوادث و البدع، ص40.
  3. الاعتصام، ج1، ص37.
  4. العین، ج2، ص54؛ جمهرة اللغه، ج1، ص298؛ لسان العرب، ج8، ص6، «بدع.
  5. العین، ج2، ص54؛ الصحاح، ج3، ص1183، «بدع. ؛المصباح، ج1، ص38، «ابدع.
  6. قواعد معرفة البدع، ص22.
  7. طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱۹، ص۱۷۳.
  8. دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج11، ص558؛ نک: الاعتصام، ص33-50.
  9. البدعه، ۱۴۱۶ق، ص۱۳و۱۴.
  10. الکافی، ج1، ص54؛ بحار الانوار، ج2، ص261، 269.
  11. مسند احمد، ج4، ص126-127؛ صحیح مسلم، ج2، ص592؛ کنز العمال، ج16، ص184.
  12. سنن ابن ماجه، ج1، ص16.
  13. الاعتصام، ص90.
  14. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ۱۴۱۳ق، ج۳، ص۵۷۲.
  15. بحار الانوار، ج2، ص296.
  16. الکافی، ج2، ص415.
  17. سنن ابی داود، ج2، ص393؛ سنن النسائی، ج3، ص188.
  18. فتح الباری، ج13، ص213.
  19. اخبار مکه، ازرقی، ج1، ص174-179.
  20. اتحاف الوری، ج1، ص63-69.
  21. البدعه، ص۱۹۹و۲۰۰.
  22. تذکرة الفقهاء، ج2، ص283.
  23. نهج الحق، ص283؛ الزام النواصب، ص207؛ بحار الانوار، ج30، ص600.
  24. المعتبر، ج2، ص325؛ جواهر الکلام، ج11، ص397.
  25. تاریخ المدینه، ج3، ص958؛ موسوعة مرآة الحرمین، ج5، ص107-109.
  26. تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، ج5، ص45.
  27. نصیحة المشاور، ص18-20.
  28. مرآة الحرمین، ج2، ص143.
  29. اتحاف الزائر، ص66-68.
  30. رسائل فی تاریخ المدینه، ص17.
  31. منائح الکرم، ج2، ص421.
  32. الجامع اللطیف، ص97؛ منائح الکرم، ج2، ص276.
  33. شفاء الغرام، ج1، ص207-208.
  34. فرق تسنن، ص660.
  35. دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج11، ص559.
  36. صحیح البخاری، ج2، ص252؛ الموطّا، ج1، ص114-115؛ النص و الاجتهاد، ص251-252.
  37. الکافی، ج1، ص56-57؛ مسند احمد، ج4، ص126.
  38. البدعه، الورعی، ص88؛ فتح الباری، ج13، ص212.
  39. نک: الامر بالاتباع، ص89، 166-171.
  40. نک: الحوادث و البدع، ص69.
  41. البدعه، الورعی، ص103.
  42. برای تفصیل بیشتر در باب مذاهب بدعت‌گزار، نک: الحوادث و البدع، ص33، 35.
  43. قواعد الاحکام، ج2، ص172-173؛ الاعتصام، ص141-142.
  44. قواعد الاحکام، ج2، ص173.
  45. الاعتصام، ص142-159.

منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]

محتوای این مقاله برگرفته شده از: دانشنامه حج و حرمین شریفین مدخل بدعت.
  • اتحاف الزائر: عبدالصمد بن عبدالوهاب (م. 686ق.)، به کوشش شکری، دار الارقم بن ابی‌الارقم.
  • اتحاف الوری: عمر بن محمد بن فهد (م. 885ق.)، به کوشش عبدالکریم، مکه، جامعةام القری، 1408ق.
  • الاجتهاد و النص: سید عبدالحسین شرف الدین (م. 1376ق.)، قم، ابومجتبی، 1404ق.
  • اخبار مکه: الازرقی (م. 248ق.)، به کوشش رشدی الصالح، مکه، مکتبة الثقافه، 1415ق.
  • الاعتصام: ابراهیم الشاطبی (م. 790ق.)، مصر، المکتبة التجاریه.
  • الامر بالاتباع و النهی عن الابتداع: السیوطی (م. 911ق.)، به کوشش القحطانی، مطابع الرشید، 1409ق.
  • بحار الانوار: المجلسی (م. 1110ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403ق.
  • البدعة مفهومها حدها و آثارها: السبحانی، قم، مؤسسة الامام الصادق7، 1416ق.
  • بدعت: جعفر البیانی، ترجمه: حاتمی طبری، تهران، مشعر.
  • البدعة تحدیدها و موقف الاسلام منها: عزت عطیه، بیروت، دار الکتاب العربی.
  • البدعة و المصالح المرسله: توفیق یوسف الورعی، کویت، دار التراث، 1404ق.
  • البدعه: جعفر باقری، المجمع العالمی لاهل البیت:، 1415ق.
  • تاریخ المدینة المنوره: ابن شبّه (م. 262ق.)، به کوشش شلتوت، قم، دار الفکر، 1410ق.
  • تاریخ بغداد: الخطیب البغدادی (م. 463ق.)، به کوشش عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1417ق.
  • تحصیل المرام: محمد بن احمد الصباغ (م. 1321ق.)، به کوشش ابن دهیش، 1424ق.
  • تذکرة الفقهاء: العلامة الحلی (م. 726ق.)، قم، آل البیت:، 1414ق.
  • الجامع اللطیف: محمد ابن ظهیره (م. 986ق.)، به کوشش علی عمر، قاهره، مکتبة الثقافة الدینیه، 1423ق.
  • جمهرة اللغه: ابن درید (م. 321ق.)، به کوشش رمزی بعلبکی، بیروت، دار العلم للملایین، 1987م.
  • جواهر الکلام: النجفی (م. 1266ق.)، به کوشش قوچانی و دیگران، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
  • الحوادث و البدع: محمد بن الولید الطرطوشی (م. 520ق.)، به کوشش الحلبی، دار ابن الجوزی، 1419ق.
  • الخلاف: الطوسی (م. 460ق.)، به کوشش خراسانی و دیگران، قم، نشر اسلامی، 1407ق.
  • دائرة المعارف بزرگ اسلامی: زیر نظر بجنوردی، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ، 1372ش.
  • رحلة ابن جبیر: محمد بن احمد (م. 614ق.)، بیروت، دار مکتبة الهلال، 1986م.
  • رسائل المرتضی: السید المرتضی (م. 436ق.)، به کوشش حسینی و رجائی، قم، دار القرآن، 1405ق.
  • رسائل فی تاریخ المدینه: حمد الجاسر، ریاض، دار الیمامه.
  • الزام النواصب: مفلح بن الحسین ابن صلاح البحرانی (م. قرن9ق.)، به کوشش النجفی، 1420ق.
  • سنن ابن ماجه: ابن ماجه (م. 275ق.)، به کوشش محمد فؤاد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1395ق.
  • سنن ابی‌داود: السجستانی (م. 275ق.)، به کوشش سعید محمد اللحام، بیروت، دار الفکر، 1410ق.
  • سنن النسائی: النسائی (م. 303ق.)، بیروت، دار الفکر، 1348ق.
  • شفاء الغرام: محمد الفاسی (م. 832ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1421ق.
  • الشیعة فی التاریخ: محمد امین الزین، شبکة الامامین الحسنین8 للتراث الاسلامی.
  • الصحاح: الجوهری (م. 393ق.)، به کوشش العطار، بیروت، دار العلم للملایین، 1407ق.
  • صحیح البخاری: البخاری (م. 256ق.)، بیروت، دار الفکر، 1401ق.
  • صحیح مسلم: مسلم (م. 261ق.)، به کوشش محمد فؤاد، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
  • العین: خلیل (م. 175ق.)، به کوشش المخزومی و السامرائی، دار الهجره، 1409ق.
  • فتح الباری: ابن حجر العسقلانی (م. 852ق.)، بیروت، دار المعرفه.
  • فرق تسنن: به کوشش مهدی فرمانیان، قم، ادیان، 1386ش.
  • قواعد الاحکام فی مصالح الانام: عزالدین عبدالسلام (م. 660ق.)، به کوشش الشنقیطی، بیروت، دار المعارف.
  • قواعد معرفة البدع: محمد بن حسین الحیزانی، السعودیه، دار ابن الجوزی، 1421ق.
  • الکافی: الکلینی (م. 329ق.)، به کوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1375ش.
  • کشف الارتیاب: سید محسن الامین (م. 1371ق.)، به کوشش امین، مکتبة الحریس، 1382ق.
  • کنز العمال: المتقی الهندی (م. 975ق.)، به کوشش السقاء، بیروت، الرساله، 1413ق.
  • لسان العرب: ابن منظور (م. 711ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1408ق.
  • مجمع البحرین: الطریحی (م. 1085ق.)، به کوشش حسینی، تهران، فرهنگ اسلامی، 1408ق.
  • مرآة الحرمین: ابراهیم رفعت پاشا (م. 1353ق.)، قم، المطبعة العلمیه، 1344ق.
  • مسالة التقریب بین اهل السنة و الشیعه: ناصر بن عبدالله القفاری، دار طیبه، 1428ق.
  • مسند احمد: احمد بن حنبل (م. 241ق.)، بیروت، دار صادر.
  • المصباح المنیر: الفیومی (م. 770ق.)، قم، دار الهجره، 1405ق.
  • المعتبر: المحقق الحلی (م. 676ق.)، مؤسسه سید الشهداء، 1363ش.
  • منائح الکرم: علی بن تاج الدین السنجاری (م. 1125ق.)، به کوشش المصری، مکه، جامعةام القری، 1419ق.
  • موسوعة مرآة الحرمین الشریفین: ایوب صبری پاشا (م. 1290ق.)، قاهره، دار الآفاق العربیه، 1424ق.
  • الموطّا: مالک بن انس (م. 179ق.)، به کوشش محمد فؤاد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1406ق.
  • المیزان فی تفسیر القرآن، طباطبایی، محمدحسین، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
  • نصیحة المشاور (تاریخ المدینة المنوره): ابن فرحون (م. 769ق.)، به کوشش علی عمر، قاهره، مکتبة الثفافة الدینیه، 1427ق.
  • نهج الحق و کشف الصدق: العلامة الحلی (م. 726ق.)، به کوشش الحسنی الارموی، قم، دار الهجره، 1407ق.