کاربر:Salar/صفحه تمرین۲: تفاوت میان نسخه‌ها

Salar (بحث | مشارکت‌ها)
Salar (بحث | مشارکت‌ها)
 
(۹۷ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
==متن دعا==
{{متن و ترجمه
| تیتر =
| اَلْحَمْدُ لله الَّذی لَیْسَ لِقَضآئِهِ دافِعٌ وَلا لِعَطائِهِ مانِعٌ وَلا کَصُنْعِهِ صُنْعُ صانِعٍ وَهُوَ الْجَوادُ الْواسِعُ فَطَرَ اَجْناسَ الْبَدائِعِ واَتْقَنَ بِحِکْمَتِهِ الصَّنائِعَ لا تَخْفی عَلَیْهِ الطَّلایِـعُ وَلا تَضیعُ عِنْدَهُ الْوَدائِعُ جازی کُلِّ صانِعٍ وَرائِشُ کُلِّ قانعٍ وَراحِمُ کُلِّ ضارِعٍ وَمُنْزِلُ الْمَنافِعِ وَالْکِتابِ الْجامِعِ بِالنُّورِ السّاطِعِ وَ هُوَ لِلدَّعَواتِ سامِعٌ وَلِلْکُرُباتِ دافِعٌ وَلِلدَّرَجاتِ رافِعٌ،
| خدای را سپاس که برای حکمش برگرداننده‌ای، و برای بخشش بازدارنده‌ای و همانند ساخته‌ای ساخته هیچ سازنده‌ای نیست، و او سخاوتمند وسعت‌بخش است، انواع مخلوقات را پدیدآورد، و ساخته‌ها را با حکمتش محکم نمود، و هر چه در جهان پدید آید (طلایع) بر او پوشیده نمی‌ماند، و ودیعه‌ها نزد او ضایع نمی‌شود پاداش‌دهنده هر سازنده، و بی‌نیازکننده هر قناعت‌گر، و رحم‌کننده بر هر نالان، و فروفرستنده سودها، و نازل‌کننده کتاب جامع با نور درخشان است، او شنونده دعاها، و دورکننده بلاها، و بالابرنده درجات
| وَلِلْجَبابِرَةِ قامِعٌ فَلا اِلهَ غَیْرُهُ وَلا شَیْءَ یَعْدِلُهُ وَلَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ وَهُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُاللَّطیفُ الْخَبیرُ وَهُوَ عَلی کُلِّشَیْءٍ قَدیرٌ اَللّهُمَّ اِنّی اَرْغَبُ إِلَیْکَ وَ اَشْهَدُ بِالرُّبُوبِیَّةِ لَکَ مُقِرّاً بِاَنَّکَ رَبّی وَ اِلَیْکَ مَرَدّی اِبْتَدَاْتَنی بِنِعْمَتِکَ قَبْلَ اَنْ اَکُونَ شَیْئاً مَذْکُورا وَخَلَقْتَنی مِنَ التُّرابِ ثُمَّ اَسْکَنْتَنِی الاْصْلابَ آمِناً لِرَیْبِ الْمَنُونِ وَاخْتِلافِ الدُّهُورِ وَالسِّنینَ،
| و کوبنده گردن‌کشان است، پس معبودی جز او نیست، و چیزی با او برابری نمی‌کند، و چیزی همانندش نیست، و اوست شنوا و بینا، و لطیف و آگاه، و بر هرچیز تواناست. خدایا به سوی تو رغبت می‌نمایم، و به پروردگاری تو گواهی می‌دهم، اقرارکننده‌ام که تو پروردگار منی، و بازگشت من به سوی تو است، وجودم را با نعمتت آغاز کردی پیش از آنکه موجودی قابل ذکر باشم، و مرا از خاک پدیدآوردی، سپس در میان صلب‌ها جایم دادی، درحالی که از حوادث زمانه و رفت‌وآمد روزگار و سال‌ها، ایمنی بخشیدی.
| فَلَمْ اَزَلْ ظاعِناً مِنْ صُلْبٍ اِلی رَحِمٍ فی تَقادُمٍ مِنَ الاْیّامِ الْماضِیَةِ وَالْقُرُونِ الْخالِیَةِ لَمْ تُخْرِجْنی لِرَاْفَتِکَ بی وَلُطْفِکَ لی وَاِحْسانِکَ اِلَیَّ فی دَوْلَةِ اَئِمَّةِ الْکُفْرِ الَّذینَ نَقَضُوا عَهْدَکَ وَکَذَّبُوا رُسُلَکَ لکِنَّکَ اَخْرَجْتَنی لِلَّذی سَبَقَ لی مِنَ الْهُدَی الَّذی لَهُ یَسَّرْتَنی وَفیهِ اَنْشَاءْتَنی وَمِنْ قَبْلِ ذلِکَ رَؤُفْتَ بی بِجَمیلِ صُنْعِکَ وَسَوابِـغِ نِعَمِکَ فابْتَدَعْتَ خَلْقی مِنْ مَنِیٍّ یُمْنی وَاَسْکَنْتَنی فی ظُلُماتٍ ثَلاثٍ بَیْنَ لَحْمٍ وَدَمٍ وَجِلْدٍ،
| همواره کوچ‌کننده بودم از صلبی به رحمی، درگذشته از ایام و قرن‌های پیشین، از باب رأفت و لطف و احسانی که به من داشتی، مرا در حکومت پیشوایان کفر، آنان که پیمانت را شکستند، و پیامبرانت را تکذیب کردند، به دنیا نیاوردی، ولی زمانی مرا به دنیا آوردی که بر اساس آنچه در علمت برای هدایتم رقم خورده بود مرا برای پذیرفتن آن آماده ساختی، و در عرصه گاهش نَشو و نمایم دادی، و پیش از آن هم با رفتار زیبایت، و نعمت‌های کاملت بر من مهر ورزیدی، در نتیجه وجودم را پدیدآوردی از نطفه ریخته شده و در تاریکی‌های سه‌گانه میان گوشت و خون و پوست جایم دادی،
روزنه‌های راه‌های نفسم، و پرّه‌های نرمه تیغه بینی‌ام، و حفره‌های پرده شنوایی‌ام، و آنچه که ضمیمه شده و بر ان برهم نهاده دو لبم، و حرکت‌های سخن زبانم، و جای فرورفتگی سقف دهان و آرواره‌ام، و محل روییدن دندان‌هایم،
| لَمْ تُشْهِدْنی خَلْقی وَلَمْ تَجْعَلْ اِلَیَّ شَیْئاً مِنْ اَمْری ثُمَّ اَخْرَجْتَنی لِلَّذی سَبَقَ لی مِنَ الْهُدی اِلَی الدُّنْیا تآمّاً سَوِیّاً وَحَفِظْتَنی فِی الْمَهْدِ طِفْلاً صَبِیّاً وَرَزَقْتَنی مِنَ الْغِذآءِ لَبَناً مَرِیّاً وَعَطَفْتَ عَلَیَّ قُلُوبَ الْحَواضِنِ وَکَفَّلْتَنی الاْمَّهاتِ الرَّواحِمَ وَکَلاْتَنی مِنْ طَوارِقِ الْجآنِّ وَسَلَّمْتَنی مِنَ الزِّیادَةِ وَالنُّقْصانِ فَتَعالَیْتَ یا رَحیمُ یا رَحْمنُ حتّی اِذَا اسْتَهْلَلْتُ ناطِقاً بِالْکَلامِ،
| و مرا در آفرینش وجودم گواه نگرفتی، و چیزی از کار خلقتم را به من واگذار ننمودی، سپس برای آنچه در علمت از هدایتم گذشته بود مرا کامل و میانه (آراسته) به دنیا آوردی، و در حال کودکی و خردسالی در میان گهواره محافظت نمودی، و از بین غذاها شیر گوارا نصیبم کردی، و دل دایه‌ها را بر من مهربان نمودی، و مادران پرمهر را به پرستاری‌ام گماشتی، و از آسیب‌های پریان نگهداری فرمودی، و از زیادی و کمی سالمم داشتی، پس تو برتری ای مهربان، ای بخشنده، تا آنگاه که آغاز به سخن کردم.
| اَتْمَمْتَ عَلَیَّ سَوابغَ الاْ نْعامِ وَ رَبَّیْتَنی زایِداً فی کُلِّ عامٍ حَتّی إ ذَا اکْتَمَلَتْ فِطْرَتی وَاعْتَدَلَتْ مِرَّتی اَوْجَبْتَ عَلَیَّ حُجَتَّکَ بِاَنْ اَلْهَمْتَنی مَعْرِفَتَکَ وَرَوَّعْتَنی بِعَجائِبِ حِکْمَتِکَ وَاَیْقَظْتَنی لِما ذَرَاْتَ فی سَمآئِکَ وَ اَرْضِکَ مِنْ بَدائِعِ خَلْقِکَ وَنَبَّهْتَنی لِشُکْرِکَ وَذِکْرِکَ وَاَوجَبْتَ عَلَیَّ طاعَتَکَ وَعِبادَتَکَ وَفَهَّمْتَنی ما جاَّءَتْ بِهِ رُسُلُکَ وَیَسَّرْتَ لی تَقَبُّلَ مَرْضاتِکَ وَمَنَنْتَ عَلَیَّ فی جَمیعِ ذلِکَ بِعَونِکَ وَلُطْفِکَ ثُمَّ اِذْ خَلَقْتَنی مِنْ خَیْرِ الثَّری،
| نعمت‌های کاملت را بر من تمام کردی، و مرا در هر سال با افزوده‌شدن به وجودم پرورش دادی، تا آفرینشم کامل شد، و تاب و توانم معتدل گشت، حُجّتت را بر من واجب نمودی اینگونه که معرفتت را به من الهام فرمودی و با شگفتی‌های حکمتت به هراسم افکندی، و به آنچه در آسمان و زمینت از پدیده‌های خلقت پدیدآوردی بیدارم نمودی، به سپاس‌گزاری و یادت آگاهی‌ام دادی. و طاعت و عبادتت را بر من واجب نمودی، و آنچه را پیامبرانت آوردند به من فهماندی، و پذیرفتن خشنودی‌ات را بر من آسان کردی، و در تمام این امور به یاری و لطفت بر من منّت نهادی، سپس وقتی که مرا از بهترین خاک آفریدی،
| لَمْ تَرْضَ لی یا اِلهی نِعْمَةً دُونَ اُخری وَرَزَقْتَنی مِنْ اَنواعِ الْمَعاشِ وَصُنُوفِ الرِّیاشِ بِمَنِّکَ الْعَظیمِ الاْعْظَمِ عَلَیَّ وَاِحْسانِکَ الْقَدیمِ اِلَیَّ حَتّی اِذا اَتْمَمْتَ عَلَیَّ جَمیعَ النِّعَمِ وَصَرَفْتَ عَنّی کُلَّ النِّقَمِ لَمْ یَمْنَعْکَ جَهْلی وَجُرْاءَتی عَلَیْکَ اَنْ دَلَلْتَنی اِلی ما یُقَرِّبُنی اِلَیْکَ وَوَفَّقْتَنی لِما یُزْلِفُنی لَدَیْکَ فَاِنْ دَعَوْتُکَ اَجَبْتَنی وَاِنْ سَئَلْتُکَ اَعْطَیْتَنی وَاِنْ اَطَعْتُکَ شَکَرْتَنی وَاِنْ شَکَرْتُکَ زِدْتَنی،
| برایم نپسندیدی ای معبود من نعمتی را بدون نعمتی دیگر، و از انواع وسایل زندگی، و اقسام بهره‌ها نصیب من فرمودی، و این به خاطر نعمت بخشی بزرگ و بزرگ‌تر و احسان دیرینه‌ات بر من بود، تا جایی که همه نعمت‌ها را بر من کامل نمودی، و تمام بلاها را از من بازگرداندی، نادانی و گستاخی‌ام بر تو، بازت نداشت، از این که مرا به آنچه به تو نزدیک می‌کند راهنمایی کردی، و به آنچه مرا به پیشگاهت مقرّب می‌نماید توفیق دادی، پس اگر بخوانمت، اجابتم نمایی، و اگر از تو درخواست نمایم، عطایم کنی، و اگر اطاعتت کنم قدردانی فرمایی، و اگر به شکرت برخیزم بر نعمتم بیفزایی،
| کُلُّ ذلِکَ اِکْمالٌ لاِنْعُمِکَ عَلَیَّ وَاِحْسانِکَ اِلَیَّ فَسُبْحانَکَ سُبْحانَکَ مِنْ مُبْدِئٍ مُعیدٍ حَمیدٍ مَجیدٍ تَقَدَّسَتْ اَسْمآؤُکَ وَعَظُمَتْ الاَّؤُکَ فَأَیُّ نِعَمِکَ یا اِلهی اُحْصی عَدَداً وَذِکْراً أمْ اَیُّ عَطایاکَ أقُومُ بِها شُکْراً وَهِیَ یا رَبِّ اَکْثَرُ مِنْ اَنْ یُحْصِیَهَا الْعآدّوُنَ أوْ یَبْلُغَ عِلْماً بِهَا الْحافِظُونَ ثُمَّ ما صَرَفْتَ وَدَرَأْتَ عَنّی اَللّهُمَّ مِنَ الضُرِّ وَالضَّرّآءِ أکْثَرُ مِمّا ظَهَرَ لی مِنَ الْعافِیَةِ وَالسَّرّآءِ وَاَنـَا اَشْهَدُ یا اِلهی بِحَقیقَةِ إیمانی،
| همه اینها کامل کردن نعمت‌هایت بر من و احسانت به سوی من است، پس منزّهی تو، منزّهی تو، که آفریننده‌ای، و بازگرداننده‌ای، و ستوده‌ای و بزرگواری، نام‌هایت مقدس است، و نعمت‌هایت بزرگ، خدایا کدامیک از نعمت‌هایت را به شماره آورم و یاد کنم، یا برای کدمیک از عطاهایت به سپاسگزاری برخیزم درحالی که پروردگارا، بیش از آن است که شماره‌گران برشمارند، یا اینکه یاد دارندگان در دانش به آنها برسند، آنگاه ای خدا، آنچه از بدحالی و پریشانی از من بازگرداندی و دور کردی، از آنچه از سلامتی کامل و خوشحالی برایم نمایان شد، بیشتر است، معبودا، من گواهی می‌دهم به حقیقت ایمانم،
| وَعَقْدِ عَزَماتِ یَقینی وَ خالِصِ صَریحِ تَوْحیدی وَ باطِنِ مَکْنُونِ ضَمیری وَ عَلائِقِ مَجاری نُورِ بَصَری وَاَساریرِ صَفْحَةِ جَبینی وَخُرْقِ مَسارِبِ نَفْسی وَخَذاریفِ مارِنِ عِرْنینی وَمَسارِبِ سِماخِ سَمْعی وَما ضُمَّتْ وَاَطْبَقَتْ عَلَیْهِ شَفَتایَ وَحَرَکاتِ لَفْظِ لِسانی وَمَغْرَزِ حَنَکِ فَمی وَفَکّی،
| و باور تصمیمات یقینم، و یکتاپرستی بی‌شائبه صریحم و درون پوشیده نهادم، و آویزه‌های راه‌های نور چششم، و چین‌های صفحه پیشانی‌ام، و روزنه‌های راه‌های نفسم، و پرّه‌های نرمه تیغه بینی‌ام، و حفره‌های پرده شنوایی‌ام، و آنچه که ضمیمه شده و بر ان برهم نهاده دو لبم، و حرکت‌های سخن زبانم، و جای فرورفتگی سقف دهان و آرواره‌ام، و محل روییدن دندان‌هایم،
| وَمَنابِتِ اَضْراسی وَمَساغِ مَطْعَمی وَمَشْرَبی وَحِمالَةِ اُمِّ رَاءْسی وَبُلُوعِ فارِغِ حَباَّئِلِ عُنُقی وَمَا اشْتَمَلَ عَلیْهِ تامُورُ صَدْری وَحمائِلِ حَبْلِ وَتینی وَنِیاطِ حِجابِ قَلْبی وَاءَفْلاذِ حَواشی کَبِدی وَما حَوَتْهُ شَراسیفُ اَضْلاعی وَحِقاقُ مَفاصِلی وَقَبضُ عَوامِلی وَاَطرافِ اَنامِلی وَلَحْمی وَدَمی وَشَعْری وَبَشَری وَعَصَبی وَقَصَبی وَعِظامی وَمُخّی وَعُرُوقی وَجَمیعِ جَوارِحی وَمَا انْتَسَجَ عَلی ذلِکَ اَیّامَ رِضاعی وَما اَقلَّتِ الاْرْضُ مِنّی وَنَوْمی وَیَقَظَتی وَسُکُونی وَحَرَکاتِ رُکُوعی وَسُجُودی،
| و جای گوارایی خوراک و آشامیدنی ام، و بار بر مغز سرم و رسایی رگ‌هایی طولانی گردنم، و آنچه را قفسه سینه‌ام دربرگرفته، و بندهای پی شاهرگم، و آویخته‌های پرده دلم، و قطعات کناره‌های کبدم، و آنچه را دربرگرفته غضروف‌های دنده‌هایم، و جایگاه‌های مفاصلم، و پیوستگی پاهایم، و اطراف انگشتانم، و گوشتم، و خونم، و مویم، و پوستم، و عصبم، و نایم، و استخوانم، و مغزم، و رگ‌هایم و تمام اعضایم، و آنچه در ایام شیرخوارگی بر آنها بافته شد، و آنچه زمین از سنگینی من برداشته، و خوابم و بیداری‌ام و سکونم، و حرکات رکوع و سجودم،
| اَنْ لَوْ حاوَلْتُ وَاجْتَهَدْتُ مَدَی الاْعصارِ وَالاْحْقابِ لَوْ عُمِّرْتُها اَنْ أُؤَدِّیَ شُکْرَ واحِدَةٍ مِنْ أَنْعُمِکَ مَا اسْتَطَعْتُ ذلِکَ اِلاّ بِمَنِّکَ الْمُوجَبِ عَلَیَّ بِهِ شُکْرُکَ اَبَداً جَدیداً وَثَنآءً طارِفاً عَتیداً اَجَلْ وَلوْ حَرَصْتُ اَنـَا وَالْعآدُّونَ مِنْ اَنامِکَ أَنْ نُحْصِیَ مَدی اِنْعامِکَ سالِفِهِ وَ انِفِهِ ما حَصَرْناهُ عَدَداً وَلا اَحْصَیناهُ اَمَداًهَیْهاتَ إنّی ذلِکَ وَاَنْتَ الْمُخْبِرُ فی کِتابِکَ النّاطِقِ،
| خلاصه با تمام این امور گواهی می‌دهم بر اینکه اگر به حرکت می‌آمدم و طول روزگاران، و زمان‌های بس دراز می‌کوشیدم، بر فرض که آن همه زمان را عمر می‌کردم، که شکر یکی از نعمت‌هایت را بجا آورم نخواهم توانست، جز با منتّت که به سبب آن شکرت بر من واجب می‌شود، شکری دایم و نو، و ثنایی تازه و فراهم. آری اگر من و همه شمارش‌گران از آفریدگانت، حرص ورزیم که نهایت نعمت‌هایت، از نعمت‌های سابقه‌دار و بی‌سابقه‌ات را برشماریم، هرگز نمی‌توانیم به شماره آوریم، و نه اندازه آن را حصا کنیم، چه دور است چنین چیزی چگونه ممکن است؟ و حال آنکه تو در کتاب گویایت،
| وَالنَّبَاءِ الصّادِقِ وَاِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ الله لا تُحْصُوها صَدَقَ کِتابُکَ اْللّهُمَّ وَاِنْبآؤُکَ وَبَلَّغَتْ اَنْبِیآؤُکَ وَرُسُلُکَ ما اَنْزَلْتَ عَلَیْهِمْ مِنْ وَحْیِکَ وَشَرَعْتَ لَهُمْ وَبِهِمْ مِنْ دینِکَ غَیْرَ أَنّی یا اِلهی اَشْهَدُ بِجُهْدی وَجِدّی وَمَبْلَغِ طاعَتی وَوُسْعی وَ أَقُولُ مُؤْمِناً مُوقِناً اَلْحَمْدُ لله الَّذی لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً فَیَکُونَ مَوْرُوثاً وَلَمْ یَکُنْ لَهُ شَریکٌ فی مُلْکِهِ فَیُضآدُّهُ فیَما ابْتَدَعَ،
| و خبر صادقانه ات اعلام کرده‌ای: اگر نعمت‌های خدا را برشمارید، قدرت شمارش آن را ندارید. خدایا کتابت راست گفته، و اخبارت صادقانه است، و پیامبرانت و رسولانت به مردم رساندند، آنچه را از وحیت بر آنان نازل کردی. و برای آنان و به وسیله آنان از دینت شریعت ساختی، معبودا من گواهی می‌دهم به تلاش و کوششم، و به قدر رسایی طاعت و ظرفیتم، و از باب ایمان و یقین می‌گویم: سپاس خدای را که فرزندی نگرفته، تا از او ارث برند، و برای او در فرمانروایی‌اش شریکی نبوده تا با او در آنچه پدیدآورده مخالفت کند،
| وَلا وَلِیُّ مِنَ الذُّلِّ فَیُرْفِدَهُ فیما صَنَعَ فَسُبْحانَهُ سُبْحانَهُ لَوْ کانَ فیهِما الِهَةٌ اِلا الله لَفَسَدَتا وَتَفَطَّرَتا سُبْحانَ الله الْواحِدِ الاْحَدِ الصَّمَدِ الَّذی لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَدٌ اَلْحَمْدُ لله حَمْداً یُعادِلُ حَمْدَ مَلاَّئِکَتِهِ الْمُقَرَّبینَ وَاَنْبِی آئِهِ الْمُرْسَلینَ وَصَلَّی الله عَلی خِیَرَتِهِ مُحَمَّدٍ خاتَمِ النَّبِیّینَ وَآلِهِ الطَّیـِبیـنَ الطـّاهـِرینَ الْمـُخلَصیـنَ وَسـَلَّمَ
| و نه بخاطر ضعف و ذلّت، (حامی و) سرپرستی برای اوست تا او را در آنچه ساخته یاری دهد، پس منزّه است او، منزّه است او، اگر در آسمان و زمین معبودهایی جز خدا بود، هر آینه هر دو تباه می‌شدند و متلاشی می‌گشتند، منزّه است خدای یگانه یکتا، و بی‌نیاز، که نزاده، و زاده نشده و احدی همتایش نبوده است. سپاس خدای را، سپاسی که برابری کند با سپاس فرشتگان مقرّب، و انبیای مرسلش را، و درود و سلام خدا بر بهترین برگزیده از خلقش محمّد خاتم پیامبران، و اهل‌بیت پاک و پاکیزه و ناب گشته او باد.
'''آنگاه آن حضرت، شروع به درخواست از خدا کرد، و در دعا اهتمام ورزید، و درحالی که اشک از دیده‌های مبارکش جاری بود، دعا را به این صورت ادامه داد:
'''
| اَللّهُمَّ اجْعَلْنی اَخْشاکَ کَانّی أَراکَ وَاَسْعِدْنی بِتَقویکَ وَلا تُشْقِنی بِمَعْصِیَتِکَ وَخِرْلی فی قَضآئِکَ وَبارِکْ لی فی قَدَرِکَ حَتّی لا احِبَّ تَعْجیلَ ما اَخَّرْتَ وَلا تَاْخیرَ ما عَجَّلْتَ اَللّهُمَّ اجْعَلْ غِنایَ فی نَفْسی وَالْیَقینَ فی قَلْبی وَالاْخْلاصَ فی عَمَلی وَالنُّورَ فی بَصَری وَالْبَصیرَةَ فی دینی وَمَتِّعْنی بِجَوارِحی وَاجْعَلْ سَمْعی وَبَصَری اَلْوارِثَیْنِ مِنّی وَانْصُرْنی عَلی مَنْ ظَلَمَنی وَاَرِنی فیهِ ثاری وَمَـارِبی وَاَقِرَّ بِذلِکَ عَیْنی اَللَّهُمَّ اکْشِفْ کُرْبَتی وَاسْتُرْ عَوْرَتی وَاْغْفِرْ لی خَطیَّئَتی وَاخْسَاءْ شَیْطانی وَفُکَّ رِهانی،
| خدایا چنانم کن که از تو بترسم گویا که تو را می‌بینم، و با پرهیزگاری مرا خوشبخت گردان، و به نافرمانی‌ات بدبختم مکن، و خیر در قضایت را برایم اختیار کن، و به من در تقدیرت برکت ده، تا تعجیل آنچه را تو به تأخیر انداختی نخواهم، و تأخیر آنچه را تو پیش انداختی میل نکنم. خدایا قرار ده، بی‌نیازی را در ذاتم، و یقین را در دلم، و اخلاص را در عملم، و نور را در دیده‌ام، و بصیرت را در دینم و مرا به اعضایم بهره‌مند کن، و گوش و چشمم را دو وارث من گردان، و مرا بر آن که به من ستم روا داشته پیروز فرما، و در رابطه با او انتقام و هدفم را نشانم ده، و چشمم را بدین سبب روشن گردان. خدایا گرفتاری‌ام را برطرف کن، و زشتی‌ام را بپوشان، و خطایم را بیامرز و شیطانم را بران و دینم را ادا کن،
| وَاْجَعْلْ لی یا اِلهی الدَّرَجَةَ الْعُلْیا فِی الاْ خِرَهِ وَالاْوْلی اَللّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ کَما خَلَقْتَنی فَجَعَلْتَنی سَمیعاً بَصیراً وَلَکَ الْحَمْدُ کَما خَلَقْتَنی فَجَعَلْتَنی خَلْقاً سَوِیّاً رَحْمَهً بی وَقَدْ کُنْتَ عَنْ خَلْقی غَنِیّاً رَبِّ بِما بَرَاءْتَنْی فَعَدَّلْتَ فِطْرَتی رَبِّ بِما اَنْشَاءْتَنی فَاَحْسَنْتَ صُورَتی رَبِّ بِما اَحْسَنْتَ اِلَیَّ وَفی نَفْسی عافَیْتَنی رَبِّ بِما کَلاْتَنی وَوَفَّقْتَنی رَبِّ بِما اَنـَعْمَتَ عَلَیَّ فَهَدَیْتَنی رَبِّ بِما اَوْلَیْتَنی وَمِنْ کُلِّ خَیْرٍ اَعْطَیْتَنی رَبِّ بِما اَطْعَمْتَنی وَسَقَیْتَنی رَبِّ بِما اَغْنَیْتَنی وَاَقْنَیْتَنی رَبِّ بِما اَعَنْتَنی وَاَعْزَزْتَنی،
| و برایم معبودا در آخرت و دنیا درجه ای برتر قرار ده، خدایا تو را سپاس، مرا آفریدی، و شنوا و بینا قرار دادی، و تو را سپاس که مرا پدیدآوردی، و از روی رحمت، آفریده‌ای متناسب قرار دادی، درحالیکه از آفرینش من بی‌نیاز بودی، پروردگارا به اینکه مرا پدیدآوردی. پس در خلقتم تناسب نهادی، پروردگارا به اینکه آفرینشم را آغاز نمودی، و صورتم را نیکو نمودی، پروردگارا به اینکه به من احسان کردی و در خویشتنم عافیت نهادی، پروردگارا به اینکه محافظتم نمودی و موّفقم داشتی، پروردگارا چون بر من نعمت بخشیدی، راهنمایی‌ام نمودی، پروردگارا به اینکه سزاوار احسانم کردی، از هر خیری عطایم کردی، پروردگارا به اینکه مرا خوراندی و نوشاندی، پروردگارا به اینکه بی‌نیازم ساختی و اندوخته‌ام بخشیدی، پروردگارا به اینکه یاری‌ام نمودی و عزّتم بخشیدی،
| رَبِّ بِما اَلْبَسْتَنی مِنْ سِتْرِکَ الصّافی وَیَسَّرْتَ لی مِنْ صُنْعِکَ الْکافی صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَاَعِنّی عَلی بَواَّئِقِ الدُّهُورِ وَصُرُوفِ اللَّیالی وَالاْیّامِ وَنَجِّنی مِنْ اَهْوالِ الدُّنْیا وَکُرُباتِ الاْ خِرَهِوَاکْفِنی شَرَّ ما یَعْمَلُ الظّالِمُونَ فِی الاْرْضِ اَللّهُمَّ ما اَخافُ فَاکْفِنی وَما اَحْذَرُ فَقِنی وَفی نَفْسی وَدینی فَاحْرُسْنی وَفی سَفَری فَاحْفَظْنی وَفی اَهْلی وَمالی فَاخْلُفْنی وَفیما رَزَقْتَنی فَبارِکْ لی وَفی نَفْسی فَذَلِّلْنی وَفی اَعْیُنِ النّاسِ فَعَظِّمْنی وَمِنْ شَرِّ الْجِنِّ وَالاْنْسِ فَسَلِّمْنی وَبِذُنُوبی فَلا تَفْضَحْنی وَبِسَریرَتی فَلا تُخْزِنی وَبِعَمَلی فَلا تَبْتَلِنی وَنِعَمَکَ فَلا تَسْلُبْنی وَاِلی غَیْرِکَ فَلا تَکِلْنی. اِلهی اِلی مَنْ تَکِلُنی؟
| پروردگارا به اینکه به من پوشاندی، از پوشش با صفایت و بر من آسان نمودی، از رفتار کفایت کننده ات، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و مرا بر بلاهای روزگار، و حوادث شب‌ها و روزها یاری ده، و از هراس‌های دنیا، و گرفتاری‌های آخرت نجات ده، و مرا از شرّ آنچه ستمگران در زمین انجام می‌دهند کفایت کن، خدایا از آنچه می‌ترسم مرا بس باش و از آنچه حذر می‌کنم نگهداری کن، و در نفسم و دینم از من نگهبانی فرما و مرا در سفرم نگهدار، و در خاندان و مالم جانشین باش، و مرا در آنچه نصیبم فرمودی برکت ده، و در نزد خویش خوارم ساز، و در دیدگان مردم بزرگم کن، و از شرّ جن و انس سالمم بدار و به گناهانم رسوایم مساز، و به باطنم سبکم منما، و به عملم دچارم مکن، و مرا از نعمت‌هایت محروم مفرما، و به غیر خود واگذارم مکن. خدایا، مرا به که واگذار می‌کنی؟
| اِلی قَریبٍ فَیَقْطَعُنی اَمْ اِلی بَعیدٍ فَیَتَجَهَّمُنی اَمْ اِلَی الْمُسْتَضْعَفینَ لی وَاَنْتَ رَبّی وَمَلیکُ اَمْری اَشْکُو اِلَیْکَ غُرْبَتی وَبُعْدَ داری وَهَوانی عَلی مَنْ مَلَّکْتَهُ اَمْری اِلهی فَلا تُحْلِلْ عَلَیَّ غَضَبَکَ فَاِنْ لَمْ تَکُنْ غَضِبْتَ عَلَیَّ فَلا اُبالی سُبْحانَکَ غَیْرَ اَنَّ عافِیَتَکَ اَوْسَعُ لی فَاَسْئَلُکَ یا رَبِّ بِنُورِ وَجْهِکَ الَّذی اَشْرَقَتْ لَهُ الاْرْضُ وَ السَّمواتُ وَکُشِفَتْ بِهِ الظُّلُماتُ.
| به نزدیک تا با من به دشمنی برخیزد، یا به بیگانه تا با من با ترش‌رویی برخورد کند یا به آنان که خوارم می‌شمرند؟، و حال اینکه تو خدای من، و زمامدار کار منی. من به تو شکایت می‌کنم، از غربتم، و دوری خانه آخرتم، و سبکی ام نزد کسی که اختیار کارم را به او دادی. خدایا غضبت را بر من فرود نیاور، اگر در مقام خشم کردن بر من نباشی، از غیر تو باک ندارم، منزّهی تو، جز اینکه عافیتت بر من گسترده‌تر است، از تو درخواست می‌کنم پروردگارا به نور جمالت، که زمین و آسمان‌ها به آن روشن گشت، و تاریکی‌ها به آن برطرف شد،
| وَصَلُحَ بِهِ اَمْرُ الاْوَّلینَ وَالاْ خِرینَ اَنْ لا تُمیتَنی عَلی غَضَبِکَ وَلا تُنْزِلْ بی سَخَطَکَ لَکَ الْعُتْبی لَکَ الْعُتْبی حَتّی تَرْضی قَبْلَ ذلِک لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ رَبَّ الْبَلَدِ الْحَرامِ وَالْمَشْعَرِ الْحَرامِ وَالْبَیْتِ الْعَتیقِ الَّذی اَحْلَلْتَهُ الْبَرَکَهَ وَجَعَلْتَهُ لِلنّاسِ اَمْناً یا مَنْ عَفا عَنْ عَظیمِ الذُّنُوبِ بِحِلْمِهِ یا مَنْ اَسْبَغَ النَّعْمآءَ بِفَضْلِهِ یا مَنْ اَعْطَی الْجَزیلَ بِکَرَمِهِ یا عُدَّتی فی شِدَّتی یا صاحِبی فی وَحْدَتی یا غِیاثی فی کُرْبَتی یا وَلِیّی فی نِعْمَتی یا اِلهی وَاِلهَ آبائی اِبْراهیمَ وَاِسْماعیلَ وَاِسْحقَ وَیَعْقُوبَ وَرَبَّ جَبْرَئیلَ وَمیکائیلَ وَاِسْرافیلَ وَربَّ مُحَمَّدٍ خاتِمِ النَّبِیّینَ وَ الِهِ الْمُنْتَجَبینَ وَمُنْزِلَ التَّوریهِ وَالاْ نْجیلِ وَالزَّبُورِ وَالْفُرْقانِ وَمُنَزِّلَ کهیَّعَّصَّ وَطه وَیسَّ وَالْقُرآنِ الْحَکیمِ
| و کار گذشتگان و آیندگان به وسیله آن به اصلاح رسید، که مرا بر خشمت نمی‌رانی، و ناخشنودی ات را بر من فرود نیاوری، خشنودی حق توست، خشنودی حق توست، تا پیش از آن راضی شوی، معبودی جز تو نیست، پروردگار خانه محترم، و مشعرالحرام، و خانه کعبه که برکت را در آن نازل فرمودی، و آن را برای مردم ایمن ساختی، ای آن که با بردباری‌اش از گناهان بزرگ گذشت، ای آن که با فضلش نعمت‌ها را کامل ساخت، ای آن که با کرمش گسترده و فراوان عطا کرد، ای توشه‌ام در سختی‌ها، ای همراهم در تنهایی، ای فریادرسم در گرفتاری‌ها، ای سرپرستم در نعمت‌ها، ای خدای من و خدای پدرانم ابراهیم و اسماعیل و اسحق و یعقوب، و پروردگار جبراییل و میکاییل و اسرافیل و پروردگار محمّد خاتم پیامبران و اهل‌بیت برگزیده‌اش و نازل‌کننده تورات و انجیل و زبور و قرآن و فروفرستنده کهیعص و طه و یس و قرآن حکیم
...
| ارتفاع = <!-- مثلا 20em -->
}}
===متن===
| //اَنْتَ کَهْفی حینَ تُعْیینِی الْمَذاهِبُ فی سَعَتِها وَتَضیقُ بِیَ الاْرْضُ بِرُحْبِها وَلَوْلا رَحْمَتُکَ لَکُنْتُ مِنَ الْهالِکینَ وَاَنْتَ مُقیلُ عَثْرَتی وَلَوْلا سَتْرُکَ اِیّایَ لَکُنْتُ مِنَ الْمَفْضُوحینَ وَاَنْتَ مُؤَیِّدی بِالنَّصْرِ عَلی اَعْدآئی وَلَوْلا نَصْرُکَ اِیّایَ لَکُنْتُ مِنَ الْمَغْلُوبینَ یا مَنْ خَصَّ نَفْسَهُ بِالسُّمُوِّ وَالرِّفْعَهِ فَاَوْلِیآئُهُ بِعِزِّهِ یَعْتَزُّونَ یا مَنْ جَعَلَتْ لَهُ الْمُلوُکُ نیرَ الْمَذَلَّهِ عَلی اَعْناقِهِمْ فَهُمْ مِنْ سَطَواتِهِ خائِفُونَ،
یَعْلَمُ خائِنَهَ الاْعْیُنِ وَما تُخْفِی الصُّدُورُ وَ غَیْبَ ما تَاْتی بِهِ الاْزْمِنَهُ وَالدُّهُورُ یا مَنْ لا یَعْلَمُ کَیْفَ هُوَ اِلاّ هُوَیا مَنْ لا یَعْلَمُ ما هُوَ اِلاّ هُوَ یا مَنْ لا یَعْلَمُهُ اِلاّ هُوَ یا مَنْ کَبَسَ الاْرْضَ عَلَی الْمآءِ وَسَدَّ الْهَوآءَ بِالسَّمآءِ یا مَنْ لَهُ اَکْرَمُ الاْسْمآءِ یا ذَاالْمَعْرُوفِ الَّذی لا یَنْقَطِعُ اَبَداً یا مُقَیِّضَ الرَّکْبِ لِیُوسُفَ فِی الْبَلَدِ الْقَفْرِ وَمُخْرِجَهُ مِنَ الْجُبِّ وَجاعِلَهُ بَعْدَ الْعُبُودِیَّهِ مَلِکاً یا ر ادَّهُ عَلی یَعْقُوبَ بَعْدَ اَنِ ابْیَضَّتْ عَیْناهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ کَظیمٌ یا کاشِفَ الضُّرِّ وَالْبَلْوی عَنْ اَیُّوبَ وَمُمْسِکَ یَدَیْ اِبْرهیمَ
عَنْ ذَبْحِ ابْنِهِ بَعْدَ کِبَرِ سِنِّهِ وَفَنآءِ عُمُرِهِ یا مَنِ اسْتَجابَ لِزَکَرِیّا فَوَهَبَ لَهُ یَحْیی وَلَمْ یَدَعْهُ فَرْداً وَحیداً یا مَنْ اَخْرَجَ یُونُسَ مِنْ بَطْنِ الْحُوتِ یا مَنْ فَلَقَ الْبَحْرَ لِبَنیَّ اِسْرآئی لَ فَاَنْجاهُمْ وَجَعَلَ فِرْعَوْنَ وَجُنُودَهُ مِنَ الْمُغْرَقینَ یا مَنْ اَرْسَلَ الرِّیاحَ مُبَشِّراتٍ بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهِ یا مَنْ لَمْ یَعْجَلْ عَلی مَنْ عَصاهُ مِنْ خَلْقِهِ یا مَنِ اسْتَنْقَذَ السَّحَرَهَ مِنْ بَعْدِ طُولِ الْجُحُودِ وَقَدْ غَدَوْا فی نِعْمَتِهِ یَاْکُلُونَ رِزْقَهُ،
وَیَعْبُدُونَ غَیْرَهُ وَقَدْ حاَّدُّوهُ وَناَّدُّوهُ وَکَذَّبُوا رُسُلَهُ یا اَلله یا اَلله یا بَدیُّ یا بَدیعُ لا نِدَّلَکَ یا دآئِماً لا نَفادَ لَکَ یا حَیّاً حینَ لا حَیَّ یا مُحْیِیَ الْمَوْتی یا مَنْ هُوَ قآئِمٌ عَلی کُلِّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ یا مَنْ قَلَّ لَهُ شُکْری فَلَمْ یَحْرِمْنی وَعَظُمَتْ خَطیَّئَتی فَلَمْ یَفْضَحْنی وَرَ انی عَلَی الْمَعاصی فَلَمْ یَشْهَرْنی یا مَنْ حَفِظَنی فی صِغَری یا مَنْ رَزَقَنی فی کِبَری یا مَنْ اَیادیهِ عِنْدی لا تُحْصی وَنِعَمُهُ لا تُجازی یا مَنْ عارَضَنی بِالْخَیْرِ وَالاْحْسانِ وَعارَضْتُهُ بِالاْسائَهِ وَالْعِصْیانِ یا مَنْ هَدانی لِلاْ یمانِ مِنْ قَبْلِ اَنْ اَعْرِفَ شُکْرَ الاْمْتِنانِ یا مَنْ دَعَوْتُهُ مَریضاً فَشَفانی،
وَعُرْیاناً فَکَسانی وَجائِعاً فَاَشْبَعَنی وَعَطْشانَ فَاَرْوانی وَذَلیلاً فَاَعَزَّنی وَجاهِلاً فَعَرَّفَنی وَوَحیداً فَکَثَّرَنی وَغائِباً فَرَدَّنی وَمُقِلاًّ فَاَغْنانی وَمُنْتَصِراً فَنَصَرَنی وَغَنِیّاً فَلَمْ یَسْلُبْنی وَاَمْسَکْتُ عَنْ جَمیعِ ذلِکَ فَابْتَدَاَنی فَلَکَ الْحَمْدُ وَالشُّکْرُ یا مَنْ اَقالَ عَثْرَتی وَنَفَّسَ کُرْبَتی وَاَجابَ دَعْوَتی وَسَتَرَ عَوْرَتی وَغَفَرَ ذُنُوبی وَبَلَّغَنی طَلِبَتی وَنَصَرَنی عَلی عَدُوّی وَاِنْ اَعُدَّ نِعَمَکَ وَمِنَنَکَ وَکَرائِمَ مِنَحِکَ لا اُحْصیها یا مَوْلایَ،
اَنْتَ الَّذی مَنَنْتَ اَنْتَ الَّذی اَنْعَمْتَ اَنْتَ الَّذی اَحْسَنْتَ اَنْتَ الَّذی اَجْمَلْتَ اَنْتَ الَّذی اَفْضَلْتَ اَنْتَ الَّذی اَکْمَلْتَ اَنْتَ الَّذی رَزَقْتَ اَنْتَ الَّذی وَفَّقْتَ اَنْتَ الَّذی اَعْطَیْتَ اَنْتَ الَّذی اَغْنَیْتَ اَنْتَ الَّذی اَقْنَیْتَ اَنْتَ الَّذی اوَیْتَ اَنْتَ الَّذی کَفَیْتَ اَنْتَ الَّذی هَدَیْتَ اَنْتَ الَّذی عَصَمْتَ اَنْتَ الَّذی سَتَرْتَ اَنْتَ الَّذی غَفَرْتَ اَنْتَ الَّذی اَقَلْتَ اَنْتَ الَّذی مَکَّنْتَ اَنْتَ الَّذی اَعْزَزْتَ اَنْتَ الَّذی اَعَنْتَ اَنْتَ الَّذی عَضَدْتَ اَنْتَ الَّذی اَیَّدْتَ اَنْتَ الَّذی نَصَرْتَ اَنْتَ الَّذی شَفَیْتَ اَنْتَ الَّذی عافَیْتَ اَنْتَ الَّذی اَکْرَمْتَ،
تَبارَکْتَ وَتَعالَیْتَ فَلَکَ الْحَمْدُ دآئِماً وَلَکَ الشُّکْرُ واصِباً اَبَداً ثُمَّ اَنـَا یا اِلهیَ الْمُعْتَرِفُ بِذُنُوبی فَاغْفِرْها لی اَنـَا الَّذی اَسَاْتُ اَنـَاالَّذی اَخْطَاْتُ اَنـَاالَّذی هَمَمْتُ اَنـَاالَّذی جَهِلْتُ اَنـَاالَّذی غَفَلْتُ اَنـَا الَّذی سَهَوْتُ اَنـَا الَّذِی اعْتَمَدْتُ اَنـَا الَّذی تَعَمَّدْتُ اَنـَا الَّذی وَعَدْتُ وَاَنـَاالَّذی اَخْلَفْتُ اَنـَاالَّذی نَکَثْتُ اَنـَا الَّذی اَقْرَرْتُ اَنـَا الَّذِی اعْتَرَفْتُ بِنِعْمَتِکَ عَلَیَّ وَعِنْدی وَاَبوُءُ بِذُنُوبی فَاغْفِرْها لی یا مَنْ لا تَضُرُّهُ ذُنُوبُ عِبادِهِ وهُوَ الَغَنِیُّ عَنْ طاعَتِهِمْ وَالْمُوَفِّقُ مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْهُمْ بِمَعُونَتِهِ وَرَحْمَتِهِ فَلَکَ الْحَمْدُ اِلهی وَسَیِّدی اِلهی اَمَرْتَنی فَعَصَیْتُکَ وَنَهَیْتَنی فَارْتَکَبْتُ نَهْیَکَ،
فَاَصْبَحْتُ لا ذا بَر آءَهٍ لی فَاَعْتَذِرُ وَلاذا قُوَّهٍ فَاَنْتَصِرُ فَبِأَیِّ شَیْءٍ اَسْتَقْبِلُکَ یا مَوْلایَ اَبِسَمْعی اَمْ بِبَصَری اَمْ بِلِسانی اَمْ بِیَدی اَمْ بِرِجْلی اَلـَیْسَ کُلُّها نِعَمَکَ عِندی وَبِکُلِّها عَصَیْتُکَ یا مَوْلایَ فَلَکَ الْحُجَّهُ وَالسَّبیلُ عَلَیَّ یا مَنْ سَتَرَنی مِنَ الاْ باءِ وَالاْمَّهاتِ اَنْ یَزجُرُونی وَمِنَ الْعَشائِرِ وَالاْخْوانِ اَنْ یُعَیِّرُونی وَمِنَ السَّلاطینِ اَنْ یُعاقِبُونی وَلَوِ اطَّلَعُوا یا مَوْلایَ عَلی مَا اطَّلَعْتَ عَلَیْهِ مِنّی اِذاً ما اَنْظَرُونی وَلَرَفَضُونی وَقَطَعُونی فَها اَنـَا ذا یا اِلهی بَیْنَ یَدَیْکَ یا سَیِّدی،
خاضِعٌ ذَلیلٌ حَصیرٌ حَقیرٌ لا ذُو بَر آئَهٍ فَاَعْتَذِرُ وَلا ذُو قُوَّهٍ فَاَنْتَصِرُ وَلا حُجَّهٍ فَاَحْتَجُّ بِها وَلا قائِلٌ لَمْ اَجْتَرِحْ وَلَمْ اَعْمَلْ سُوَّءاً وَما عَسَی الْجُحُودَ وَلَوْ جَحَدْتُ یا مَوْلایَ یَنْفَعُنی کَیْفَ وَاَنّی ذلِکَ وَجَوارِحی کُلُّها شاهِدَهٌ عَلَیَّ بِما قَدْ عَمِلْتُ وَعَلِمْتُ یَقیناً غَیْرَ ذی شَکٍّ اَنَّکَ سآئِلی مِنْ عَظایِمِ الاْمُورِ وَاَنَّکَ الْحَکَمُ الْعَدْلُ الَّذی لا تَجُورُ وَعَدْلُکَ مُهْلِکی وَمِنْ کُلِّ عَدْلِکَ مَهْرَبی فَاِنْ تُعَذِّبْنی یا اِلهی فَبِذُنُوبی بَعْدَ حُجَّتِکَ عَلَیَّ وَاِنْ تَعْفُ عَنّی فَبِحِلْمِکَ وَجُودِکَ وَکـَرَمـِکَ لا اِلهَ اِلاّ اَنـْتَ سـُبـْحانـَکَ اِنـّی کـُنـْتُ مـِنَ الظّالِمیـنَ،
لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الْمُسْتَغْفِرینَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الْمُوَحِّدینَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الْخاَّئِفیـنَ لا اِلهَ اِلاّ اَنـْتَ سـُبـْحانـَکَ اِنـّی کـُنـْتُ مـِنَ الْوَجـِلینَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الرَّاجینَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الرّاغِبینَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الْمُهَلِّلینَ لا اِلهَ اِلاّ اَنـْتَ سـُبـْحانـَکَ اِنـّی کـُنـْتُ مـِن السـّـاَّئِلینَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الْمُسَبِّحینَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْح انَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الْمُکَبِّرینَ لااِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ رَبّی وَرَبُّ اباَّئِیَ الاْوَّلینَ،
اَللّهُمَّ هذا ثَنائی عَلَیْکَ مُمَجِّداً وَاِخْلاصی لِذِکْرِکَ مُوَحِّداً وَاِقْراری بِـالائِکَ مُعَدِّداً وَاِنْ کُنْتُ مُقِرّاً اَنّی لَمْ اُحْصِها لِکَثْرَتِها وَسُبُوغِها وَتَظاهُرِها وَتَقادُمِها اِلی حادِثٍ ما لَمْ تَزَلْ تَتَعَهَّدُنی بِهِ مَعَها مُنْذُ خَلَقْتَنی وَبَرَاْتَنی مِنْ اَوَّلِ الْعُمْرِ مِنَ الاْغْنآءِ مِنَ الْفَقْرِ وَکَشْفِ الضُّرِّوَتَسْبیبِ الْیُسْرِ وَدَفْعِ الْعُسْرِ وَتَفریجِ الْکَرْبِ وَالْعافِیَهِ فِی الْبَدَنِ وَالسَّلامَهِ فِی الدّینِ وَلَوْ رَفَدَنی عَلی قَدْرِ ذِکْرِ نِعْمَتِکَ جَمیعُ الْعالَمینَ مِنَ الاْوَّلینَ وَالاْ خِرینَ ما قَدَرْتُ وَلاهُمْ عَلی ذلِکَ تَقَدَّسْتَ وَتَعالَیْتَ مِنْ رَبٍّ کَریمٍ عَظیمٍ رَحیمٍ لا تُحْصی الاَّؤُکَ،
وَلا یُبْلَغُ ثَنآؤُکَ وَلا تُکافِیُ نَعْمآؤُکَ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَاَتْمِمْ عَلَیْنا نِعَمَکَ وَاَسْعِدْنا بِطاعَتِکَ سُبْحانَکَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ اَللَّهُمَّ اِنَّکَ تُجیبُ الْمُضْطَرَّ وَتَکْشِفُ السُّوَّءَوَتُغیثُ الْمَکْرُوبَ وَتَشْفِی السَّقیمَ وَتُغْنِی الْفَقیرَ وَتَجْبُرُ الْکَسیرَوَتَرْحَمُ الصَّغیرَ وَتُعینُ الْکَبیرَ وَلَیْسَ دُونَکَ ظَهیرٌ وَلا فَوْقَکَ قَدیرٌ وَاَنْتَ الْعَلِیُّ الْکَبیرُ یا مُطْلِقَ الْمُکَبَّلِ الاْسیرِ یا رازِقَ الطِّفْلِ الصَّغیرِ یا عِصْمَهَ الْخآئِفِ الْمُسْتَجیرِ یا مَنْ لا شَریکَ لَهُ وَلا وَزیرَ،
صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَاَعْطِنی فی هذِهِ الْعَشِیَّهِ اَفْضَلَ ما اَعْطَیْتَ وَاَنـَلْتَ اَحَداً مِنْ عِبادِکَ مِنْ نِعْمَهٍ تُولیها وَ الاَّءٍ تُجَدِّدُه ا وَبَلِیَّهٍ تَصْرِفُه ا وَکُرْبَهٍ تَکْشِفُها وَدَعْوَهٍ تَسْمَعُها وَحَسَنَهٍ تَتَقَبَّلُها وَسَیِّئَهٍ تَتَغَمَّدُها اِنَّکَ لَطیفٌ بِما تَشاَّءُ خَبیرٌ وَعَلی کُلِّشَیْءٍ قَدیرٌ اَللَّهُمَّ اِنَّکَ اَقْرَبُ مَنْ دُعِیَ وَاَسْرَعُ مَنْ اَجابَ وَاَکْرَمُ مَنْ عَفی وَاَوْسَعُ مَنْ اَعْطی وَاَسْمَعُ مَنْ سُئِلَ یا رَحمنَ الدُّنْیا وَالاْ خِرَهِ وَرحیمَهُما لَیْسَ کَمِثْلِکَ مَسْئُولٌ وَلا سِواکَ مَاْمُولٌ دَعَوْتُکَ فَاَجَبْتَنی وَسَئَلْتُکَ فَاَعْطَیْتَنی وَرَغِبْتُ اِلَیْکَ فَرَحِمْتَنی،
وَوَثِقْتُ بِکَ فَنَجَّیْتَنی وَفَزِعْتُ اِلَیْکَ فَکَفَیْتَنی اَللّهُمَّ فَصَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ وَرَسُولِکَ وَنَبِیِّکَ وَعَلی الِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ اَجْمَعینَ وَتَمِّمْ لَنا نَعْمآئَکَ وَهَنِّئْنا عَطآئَکَ وَاکْتُبْنا لَکَ شاکِرینَ وَلاِ لاَّئِکَ ذ اکِرینَ امینَ امینَ رَبَّ الْعالَمینَ اَللّهُمَّ یا مَنْ مَلَکَ فَقَدَرَوَقَدَرَ فَقَهَرَ وَعُصِیَ فَسَتَرَ وَاسْتُغْفِرَ فَغَفَرَ یا غایَهَ الطّالِبینَ الرّاغِبینَ وَمُنْتَهی اَمَلِ الرّاجینَ یا مَنْ اَحاطَ بِکُلِّ شَیْءٍ عِلْماً وَوَسِعَ الْمُسْتَقیلینَ رَاْفَهً وَرَحْمَهً وَحِلْماً.
اَللّهُمَّ اِنّا نَتَوَجَّهُ اِلَیْکَ فی هذِهِ الْعَشِیَّهِ الَّتی شَرَّفْتَها وَعَظَّمْتَها بِمُحَمَّدٍ نَبِیِّکَ وَرَسُولِکَ وَخِیَرَتِکَ مِنْ خَلْقِکَ وَاَمینِکَ عَلی وَحْیِکَ الْبَشیرِ النَّذیرِ السِّراجِ الْمُنیرِ الَّذی اَنْعَمْتَ بِهِ عَلَی الْمُسْلِمینَ وَ جَعَلْتَهُ رَحْمَهً لِلْعالَمینَ اَللّهُمَّ فَصَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ کَما مُحَمَّدٌ اَهْلٌ لِذلِکَ مِنْکَ یا عَظیمُ فَصَـلِّ عَلَیْـهِ وَعَلی الِهِ الْمُنْتَجَبینَ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ اَجْمَعینَ وَتَغَمَّدْنا بِعَفْوِکَ عَنّا فَاِلَیْکَ عَجَّتِ الاْصْواتُ بِصُنُوفِ اللُّغاتِ فَاجْعَلْ لَنَا اَللّهُمَّ فی هذِهِ الْعَشِیَّهِ نَصیباً مِنْ کُلِّ خَیْرٍ تَقْسِمُهُ بَیْنَ عِبادِکَ وَنُورٍ تَهْدی بِهِ وَرَحْمَهٍ تَنْشُرُها،
وَبَرَکَهٍ تُنْزِلُها وَعافِیَهٍ تُجَلِّلُها وَرِزْقٍ تَبْسُطُهُ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ اَللَّهُمَّ اَقْلِبْنا فی هذَا الْوَقْتِ مُنْجِحینَ مُفْلِحینَ مَبْرُورینَ غانِمینَ وَلاتَجْعَلْنا مِنَ الْقانِطینَ وَلا تُخْلِنا مِنْ رَحْمَتِکَ وَلا تَحْرِمْنا ما نُؤَمِّلُهُ مِنْ فَضْلِکَ وَلا تَجْعَلْنا مِنْ رَحْمَتِکَ مَحْرُومینَ وَلا لِفَضْلِ ما نُؤَمِّلُهُ مِنْ عَطآئِکَ قانِطینَ وَلا تَرُدَّنا خائِبینَ وَلا مِنْ بابِکَ مَطْرُودینَ یا اَجْوَدَ الاْجْوَدینَ وَاَکْرَمَ الاْکْرَمینَ اِلَیْکَ اَقْبَلْنا مُوقِنینَ وَلِبَیْتِکَ الْحَرامِ امّینَ قاصِدینَ فَاَعِنّا عَلی مَناسِکِنا وَاَکْمِلْ لَنا حَجَّنا وَاعْفُ عَنّا وَعافِنا فَقَدْ مَدَدْنا اِلَیْکَ اَیْدِیَنا فَهِیَ بِذِلَّهِ الاْعْتِرافِ مَوْسُومَهٌ اَللّهُمَّ فَاَعْطِنا فی هذِهِ الْعَشِیَّهِ ما سَئَلْناکَ،
وَاکْفِنا مَا اسْتَکْفَیْناکَ فَلا کافِیَ لَنا سِواکَ وَلا رَبَّ لَنا غَیْرُکَ نافِذٌ فینا حُکْمُکَ مُحیطٌ بِنا عِلْمُکَ عَدْلٌ فینا قَضآؤُکَ اِقْضِ لَنَا الْخَیْرَ وَاجْعَلْنا مِنْ اَهْلِ الْخَیْرِ اَللّهُمَّ اَوْجِبْ لَنا بِجُودِکَ عَظیمَ الاْجْرِ وَکَریمَ الذُّخْرِ وَدَوامَ الْیُسْرِ وَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا اَجْمَعینَ وَلا تُهْلِکْنا مَعَ الْهالِکینَ وَلا تَصْرِفْ عَنّا رَاْفَتَکَ وَرَحْمَتَکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ.
اَللّهُمَّ اجْعَلْنا فی هذَا الْوَقْتِ مِمَّنْ سَئَلَکَ فَاَعْطَیْتَهُ وَشَکَرَکَ فَزِدْتَهُ وَتابَ اِلَیْکَ فَقَبِلْتَهُ وَتَنَصَّلَ اِلَیْکَ مِنْ ذُنُوبِهِ کُلِّها فَغَفَرْتَها لَهُ یا ذَاالْجَلالِ وَالاْکْرامِ اَللّهُمَّ وَنَقِّنا وَسَدِّدْنا وَاقْبَلْ تَضَرُّعَنا یا خَیْرَ مَنْ سُئِلَ وَیا اَرْحَمَ مَ
===ترجمه===
تو پناهگاه منی زمانی که راه‌ها با همه وسعتشان درمانده‌ام کنند، و زمین با همه پهناوری‌اش بر من تنگ گیرد و اگر رحمت تو نبود، هر آینه من از هلاک‌شدگان بودم، و نادیده‌گیرنده لغزشم تویی، و اگر پرده‌پوشی‌ات بر من نبود، هرآینه من از رسواشدگان بودم، و تویی که مرا با پیروزی بر دشمنانم تأیید می‌کنی، و اگر یاری تو نبود هر آینه من از شکست‌خوردگان بودم، ای که وجودش را به بلندی و برتری اختصاص داده، در نتیجه اولیایش به عزّت او عزیز می‌شوند، ای آن که پادشاهان در برابرش یوغ ذلّت بر گردن‌هایشان گذاشته‌اند، در نتیجه از حملاتش ترسانند،
خیانت چشم‌ها را، و آنچه سینه‌ها پنهان می‌کنند می‌داند، و به پنهانی‌هایی که زمان‌ها و روزگاران می‌آورد آگاهی دارد، ای آن که جز او نمی‌داند او چگونه است، ای آن که جز او نمی‌داند او چیست، ای آن که جز او او را نمی‌شناسد، ای آن که زمین را بر آب انباشت، و هوا را به آسمان بست، ای آن که او راست گرامی‌ترین نام‌ها ای صاحب احسانی که هرگز قطع نگردد، ای آماده کننده کاروان برای نجات یوسف در سرزمین بی‌آب و گیاه، و خارج‌کننده‌اش از چاه، و قراردهنده اش بر تخت پادشاهی پس از دوره بندگی ای برگرداننده یوسف به نزد یعقوب، پس از آنکه دو چشمش از اندوه نابینا شد، و دلش آکنده از غم بود، ای برطرف‌کننده بدحالی و گرفتاری از ایوب، ای گیرنده دست‌های ابراهیم
از بریدن سر فرزندش، پس از سنّ پیری، و به پایان آمدن عمرش ای که دعای زکرّیا را اجابت کرد و یحیی را به او بخشید و او را یگانه و تنها وا نگذاشت، ای که یونس را از دل ماهی به درآورد، ای که دریا را برای بنی‌اسراییل شکافت و آنان را نجات داد، و فرعون و لشگریانش را از غرق‌شدگان قرار داد ای که بادها را مژده‌دهندگانی پیشاپیش باران رحمتش فرستاد، ای که بر عذاب نافرمانان از بندگانش شتاب نورزد، ای آن که ساحران روزگار موسی را از ورطه هلاکت رهانید، پس از سالیان طولانی که در انکار حق بودند، و در عین حال تنعمّ به نعمت او رزقش را می‌خوردند،
و برای غیر او بندگی می‌کردند، با او مخالفت داشتند و برای او شبیه قرار داده بودند، و پیامبرانش را تکذیب کردند، ای خدا، ای خدا، ای آغازگر، ای پدیدآور، برای تو همتایی نیست، ای جاودانگی که پایانی برایت نمی‌باشد، ای زنده وقتی که زنده‌ایی نبود، ای زنده‌کننده مردگان، ای مراقب بر هرکس به آنچه که انجام داده، ای که شکرم برای او اندک است ولی محرومم نساخت، خطایم بزرگ شد، پس رسوایم نکرد، و مرا بر نافرمانی‌ها دید، ولی در بین مردم رسوایم ننمود، ای که در خردسالی حفظم نمود، و در بزرگسالی رزقم داد، ای که عطاهایش نزد من شماره نشود، و نعمت‌هایش تلافی نگردد، ای که با من به خیر و احسان روبرو شد، و من با بدی و نافرمانی با او روبرو گشتم، ای که به ایمان هدایتم نمود، پیش از آنکه سپاس نعمت‌هایش را بشناسم، ای که در بیماری خواندمش، پس شفایم داد،
و در حال برهنگی پوشاند مرا، و در حال گرسنگی سیرم کرد و در حال تشنگی سیرابم نمود، و در حال خواری، عزّتم بخشید، و در حال نادانی معرفتم بخشید، و در حال تنهایی افزونم نمود، و در حال غربت، بازم گرداند، و رد حال نداری، دارایم کرد، و در یاری‌خواهی، یاری‌ام فرمود، و در ثروتمندی محرومم نکرد، و از درخواست همه اینها بازایستادم، پس او شروع به عنایت بر من نمود، حمد و سپاس توراست، ای که لغزشم را نادیده گرفت و اندوهم را زدود، و عایم را اجابت نمود، و عیبم را پوشاند، و گناهم را آمرزید، و مرا به خواسته‌ام رساند و بر دشمنم پیروز گرداند، اگر نعمت‌ها و عطاها و بخشش‌های باارزشت را برشمارم هرگز نمی‌توانم به شماره آرم، ای سرور من،
تویی که عطا کردی، تویی که نعمت دادی، تویی که نیکی کردی، تویی که زیبا نمودی، تویی که افزون نمودی، تویی که کامل کردی، تویی که روزی دادی، تویی که موّفق نمودی، تویی که عطا فرمودی، تویی که بی‌نیاز نمودی، تویی که ثروت بخشیدی، تویی که پناه دادی، تویی که کفایت نمودی، تویی که راهنمایی فرمودی، تویی که حفظ کردی، تویی که پرده پوشی نمودی، تویی که آمرزیدی تویی که نادیده گرفتی، تویی که قدرت دادی، تویی که عزّت بخشیدی، تویی که کمک کردی، تویی که مساعدت فرمودی، تویی که تأیید نمودی، تویی که نصرت دادی، تویی که شفا بخشیدی، تویی که سلامت کامل دادی، تویی که گرامی داشتی،
بزرگ و برتری، حمد و شکر همیشگی توراست، اینک معبودا من اعتراف‌کننده به گناهانم هستم، پس مرا بیامرز، منم که بد کردم، منم که خطا کردم، منم که قصد گناه کردم، منم که نادانی نمودم، منم که غفلت ورزیدم، منم که اشتباه کردم، منم که به غیر تو اعتماد کردم، منم که در گناه تعمّد داشتم، منم که وعده کردم، منم که وعده شکستم، منم که پیمان‌شکنی نمودم، منم که اقرار کردم، منم که به نعمتت بر خود و پیش خود اعتراف کردم، و به گناهانم اقرار می‌کنم، پس مرا بیامر، ای آن که گناهان بندگانش به او زیانی نرساند، و او بی‌نیاز از طاعت آنان است، و توفیق دهنده کسی که از آنان به کمک و رحمتش عمل شایسته بجا آورد، تو را سپاس ای معبود من و آقای من، و خدای من، فرمان دادی فرمانت نخواندم، نهیم نمودی، مرتکب نهیت شدم،
اکنون چنانم، که نه دارنده زمینه برائتم تا عذرخواهی کنم، و نه دارای قدرتم، تا یاری ستانم، ای مولای من با چه وسیله ای با تو روبرو شوم؟، آیا با گوشم، یا با دیده‌ام، یا با زبانم، یا با دستم، یا با پایم، آیا این همه نعمت‌های تو نزد من نیست؟ و من به همه اینها تو را معصیت کردم، ای مولای من، تو را بر من حجّت و راه است، ای آن که مرا از پدران و مادران پوشاند، از اینکه مرا از خود برانند، و از خویشان و برادران، از اینکه مرا سرزنش کنند، و از پادشاهان از اینکه مجازاتم نمایند، مولای من اگر اینان آگاه می‌شدند، بر آنچه تو بر آن از من میدانی، در این صورت مهلتم نمی‌دانند، و مرا تنها می‌گذاردند، و از من می‌بریدند، هم اینک ای خدای من در برابرت هستم، ای آقای من،
فروتن و خوار، درمانده و کوچک، نه دارنده زمینه برائتم، تا عذرخواهی کنم، و نه نیروی که یاری بطلبم، و نه دلیلی که با آن احتجاج نمایم، و نه گوینده‌ای هستم که گناه و کار بد نکرده باشم، انکار گناه کجا؟ بر فرض اگر انکار می‌کردم، چه سود می‌داد، چگونه؟ و چسان این معنا ممکن شود، و حال آنکه همه اعضایم بر آنچه عمل کردم بر من گواهند به یقین دانستم بدون تردید. که تو از کارهای بزرگ من پرسنده‌ای، و تو حاکم عدالت پیشه ای هستی که در حکم و داوری ستم نمی‌کنی، و عدالت تو هلاک‌کننده من است، و من از همه عدالت تو گریزانم، معبودا اگر مرا عذاب کنی، به خاطر گناهان من است پس از حجّتی که بر من داری، و اگر از من درگذری، به سب بردباری و جود و کرم توست، معبودی جز تو نیست من از ستمکارانم،
معبودی جز تو نیست من از [آمرزش خواهانم، معبودی جز تو نیست من از یکتاپرستانم، معبودی جز تو نیست من از هراسندگانم معبودی جز تو نیست، من از بیمناکانم، معبودی جز تو نیست من از امیدوارانم، معبودی جز تو نیست من از مشتاقانم، معبودی جز تو نیست من از «لا اله الّه اللّه» گویانم، معبودی جز تو نیست من از درخواست‌کنندگانم، معبودی جز تو نیست من از تسبیح‌کنندگانم، معبودی جز تو نیست منزّهی تو، من از تکبیرگویانم، معبودی جز تو نیست منزّهی تو پروردگار من و پروردگار پدران نخستین من،
خدایا این است ثنای من بر تو برای تعظیم تو، و اخلاصم برای یاد تو. برای یکتاپرستی، و اقرارم به نعمت‌هایت، در شمارش آنان، اگرچه اعتراف دارم نتوانستم آنها را شماره کنم به خاطر کثرت و کمالش و نمایائی و پیشی جستنش تاکنون، آنچه همواره مرا با آن همراه آنها سرپرستی می‌کردی، از هنگامی که مرا آفریدی و پدیدآوردی، از آغاز عمر، و همه آنچه بر من بخشیدی از: بی‌نیاز گرداندنم از تهیدستی، و برطرف کردن بدحالی و فراهم کردن اسباب راحتی و دفع دشواری و گشودن گره اندوه، و تندرستی در بدن، و سلامت در دین، اگر همه جهانیان از گذشتگان و آیندگان به اندازه ای که نعمتت را ذکر کنم یاری ام دهند، نه من قدرت ذکر آن را دارم نه آنها، مقدّسی و برتری، از اینکه پروردگار کریم، بزرگ، مهربانی، عطاهایت به عدد نیابد،
به ثنایت نتوان رسید. نعمت‌هایت تلافی نگردد، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و نعمت‌هایت را بر ما تمام کن و به طاعتت خوشبختان فرما، منزّهی تو، معبودی جز تو نیست. خدایا بیچارگان را پاسخ می‌دهی، و بدی را برطرف می‌کنی، و به فریاد گرفتاران می‌رسی، و بیماران را درمان می‌کنی، و تهیدست را بی‌نیاز می‌گردانی، و شکست را جبران می‌نمایی، و به خردسالان رحم می‌کنی، و به بزرگسالان کمک می‌دهی، جز تو پشتیبانی نیست، و فوق تو قدرت مندی وجود ندارد، و تو برتر و بزرگی ای رهاکننده اسیر در بند، ای روزی دهنده کودک خردسال، ای پناه هراسنده پناه خواه، ای که برایت شریک و وزیری نیست،
بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، و د راین شب به من عطا کن برترین چیزی که عطا کردی و نائل نمودی یکی از بندگانت را، از نعمتی که می‌بخشی، و عطاهایی که تجدید می‌نمایی، و بلایی که برمی‌گردانی و رنجی که برطرف می‌کنی، و دعایی که می‌شنوی، و عمل نیکی که می‌پذیری، و بدی که می‌پوشانی، همانا به هرچه خواهی مهربان و آگاهی، و بر هرچیز توانایی. خدایا تو نزدیک‌ترین کسی هستی که خوانده شود، و سریع‌ترین کسیکه جواب دهد، و بزرگوارترین کسی‌که گذشت کند، و وسیع‌ترین کسی‌که عطا کند، و شنواترین کسی‌که سؤال شود، ای مهربان دنیا و آخرت، و بخشنده دنیاوآخرت، همانند تو سؤال‌شده‌ای نیست، و غیر تو آرزو شده‌ای وجود ندارد، خواندمت، پاسخم دادی، از تو درخواست کردم عطایم نمودی، و به سویت میل کردم، به من رحم فرمودی،
به تو اطمینان کردم، نجاتم دادی، و به تو پناهنده شدم، کفایتم نمودی، خدایا درود فرست بر محمّد بنده و فرستاده‌ات و پیامبرت، و بر همگی اهل‌بیت پاک و پاکیزه‌اش، و نعمت‌هایت را بر ما تمام کن، و عطاهایت را بر ما گوارا گردان، و ما را نسبت به خود از سپاس‌گزاران، و در نعمت‌هایت از یادکنندگان ثبت فرما، آمین آمین ای پروردگار جهانیان، خدایا ای که مالک شد و توانست، و توانست و چیره شد، نافرمانی شد و پوشاند، از او آمرزش خواسته شد و آمرزید، ای هدف خواستاران مشتاق، و نهایت آرزوی امیدواران ای آن که در دانش بر هرچیز احاطه دارد، و در مهربانی و رحمت و بردباری، جویندگان گذشت از گناه را فرا می‌گیرد،
خدایا در این شب به تو رو می‌آوریم، شبی که آن را شرافت و عظمت دادی به محمّد پیامبرت و فرستاده‌ات و برگزیده از خلقت، و امین وحیت، آن مژده‌دهنده و ترساننده، و چراغ نوربخش، آن که به سبب او بر مسلمانان نعمت بخشیدی، و او را رحمت برای جهانیان قرار دادی. خدایا بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، آنچنان که محمّد از جانب تو شایسته آن است، ای بزرگ، بر او بر همه خاندان نجیب و پاک و پاکیزه‌اش درود فرست، و ما را به گذشت از ما بپوشان، که صداها با انواع لغات به جانب تو بلند است، خدایا در این شب برای ما قرار ده، از هر خیری نصیبی که میان بندگانت تقسیم می‌کنی، و نوری که با آن هدایت می‌نمایی، و رحمتی که می‌گسترانی،
و برکتی که فرو می‌فرستی، و عافیتی که بر اندام حیات بندگان می‌پوشانی، و رزقی که می‌گستری، ای مهربان‌ترین مهربانان. خدایا ما را در این وقت از پیشگاه رحمتت پیروز و رستگار و پذیرفته و بهره‌مند بازگردان، و ما را از ناامیدان قرار مده، و از رحمتت با دست خالی مگذار، و از آنچه از فضلت امیدواریم مبتلای به حرمان مکن، و از رحمتت محروممان منما، و از افزونی آنچه از عطایت آرزو داریم ناامید مساز، و ناکام باز مگردان، و از درگاهت مران، ای بخشنده‌ترین بخشندگان، و کریم‌ترین کریمان، یقین کنان به درگاهت رو نمودیم، و آهنگ کنان و قصدکنان به زیارت خانه ات آمده‌ایم، بر ادای مناسک حج یاریمان ده، و حجّمان را کامل نما، و از ما درگذر و به ما سلامت کامل بده، چرا که دست‌های خود را به جانب تو دراز کرده‌ایم، و آن دستها به خواری اعتراف علامت دار است. خدایا آنچه را در این شب از تو خواستیم به ما عطا کن،
و کفایت آنچه را از تو خواستین عهده‌دار باش، که ما را کفایت‌کننده‌ای جز تو نیست، و برای ما پروردگاری جز تو نمی‌باشد، قانونت بر ما نافذ است، دانشت ما را فراگیر است، قضایت دربارهٔ ما عادلانه است، خیر را برای ما حکم کن و ما را اهل خیر قرار بده. خدایا پاداش بزرگ و ذخیره کریمانه و دوام آسایش را به حق جودت بر ما لازم گردان، و گناهان همه ما را بیامرز، و با هلاک‌شدگان هلاکمان مکن، و مهربانی و رحمتت را از ما باز مگردان، ای مهربان‌ترین مهربانان،
خدایا در این وقت ما را از کسانی قرار ده که از تو درخواست کردند، و تو به آنان عطا فرمودی و تو را شکر نمودند پس بر آنان افزودی و به سویت بازگشتند و آنان را پذیرفتی، و به سوی تو از همه گناهانشان بیزای جستند پس همه گن
==منابع==
*'''اعانة الطالبین''': السید البکری الدمیاطی، بیروت،‌ دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۲ق.
*'''بدائع الصنائع''': علاء الدین الکاسانی (درگذشت 587ق.)، پاکستان، المکتبة الحبیبیه، 1409ق.
*'''تاج العروس''': محمد بن محمد مرتضی زبیدی، به کوشش: علی شیری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ق.
*'''تحریر الوسیله''': امام خمینی، نجف، دار الکتب العلمیه، ۱۳۹۰ق.
*'''تحفة الفقهاء''': علاء الدین السمرقندی (درگذشت 535/539ق) ، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1414ق.
*'''تذکرة الفقهاء''': العلامة الحلی (م.۷۲۶ق)، قم، مؤسسة آل البیت، ۱۴۱۴ق.
*'''جامع المقاصد''': علی بن حسین الکرکی (محقق کرکی)، قم، مؤسسة آل البیت(ع)، ۱۴۱۱ق.
*'''جواهر الکلام''': النجفی (درگذشت 1266ق)، به کوشش قوچانی و دیگران، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
*'''حاشیة الدسوقی''': الدسوقی (درگذشت 1230ق)، دار احیاء الکتب العربیه، بی‌تا.
*'''الحدائق الناضره''': یوسف البحرانی (درگذشت 1186ق)، به کوشش آخوندی، قم، نشر اسلامی، 1363ش.
*'''الخلاف''': الطوسی (درگذشت 460ق.)، به کوشش: سید علی خراسانی و دیگران، قم، نشر اسلامی، 14۱۸ق.
*'''روضة الطالبین''': النووی (درگذشت ۶۷۶ق)، به کوشش عادل احمد و علی محمد، بیروت، دار الکتب العلمیه.
*'''شرائع الاسلام''': المحقق الحلی (درگذشت ۶۷۶ق)، به کوشش سید صادق شیرازی، تهران، استقلال، ۱۴۰۹ق.
*'''العروة الوثقی''': سید محمدکاظم طباطبایی یزدی، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، ١٤۲۰ق.
*'''فتح الباری''': ابن حجر العسقلانی (درگذشت ۸۵۲ق)، بیروت، دار المعرفه، بی‌تا.
*'''فتح العزیز''': عبدالکریم بن محمد الرافعی (درگذشت 623ق)، دار الفکر.
*'''فرهنگ فقه فارسی''': جمعی از محققان، قم، مؤسسه دائرة المعارف فقه اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
*'''الفقه الاسلامی و ادلته''': وهبة الزحیلی، دمشق، دار الفکر، 1418ق.
*'''قواعد الاحکام فی معرفة الحلال و الحرام''': حسن بن یوسف حلی(علامه حلی)، قم، انتشارات الاسلامی، ۱۴۱۳ق.
*'''کتاب الحج''': محاضرات الخوئی (درگذشت 1413ق)، الخلخالی، قم، مدرسة دار العلم، 1410ق.
*'''کشاف القناع''': منصور البهوتی (درگذشت ۱۰۵۱ق)، به کوشش محمد حسن، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.
*'''کفایة الاحکام''': محمد باقر السبزواری (-۱۰۹۰ق)، به کوشش الواعظی، قم، النشر الاسلامی، ۱۴۲۳ق.
*'''لسان العرب''': محمد بن مكرم (ابن منظور)، قم، ادب الحوزه، 14۰۵ق.
*'''لغت‌نامه''': علی‌اکبر دهخدا و دیگران، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۷۳ش.
*'''مختلف الشیعه فی احکام الشریعه''': حسن بن یوسف حلی (۶۴۸–۷۲۶ق)، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۱۲ق.
*'''المبسوط''': السرخسی (م.۴۸۳ق)، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق.
*'''المجموع شرح المهذب''': النووی (درگذشت 676ق)، دار الفکر.
*'''مدارک الاحکام'''، سید محمد بن علی الموسوی العاملی، قم، مؤسسة آل البیت، ۱۴۱۰ق.
*'''مستمسک العروة الوثقی''': سید محسن حکیم، قم، انتشارات کتابخانه بزرگ حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی، ۱۴۰۴ق.
*'''مستند الشیعه''': احمد النراقی (درگذشت ۱۲۴۵ق)، قم، آل البیت، ۱۴۱۵ق.
*'''المعتبر فی شرح المختصر''': جعفر بن حسن محقق حلی (۶۰۲–۶۷۶ق)، قم، انتشارات سید الشهداء، ۱۳۶۴ش.
*'''معجم لغة الفقهاء''': محمد قلعه‌جی، بیروت، دار النفائس، ۱۴۰۸ق.
*'''المغنی''': عبدالله بن قدامه (درگذشت 620ق)، بیروت، دار الکتب العلمیه
*'''مغنی المحتاج''': محمد الشربینی، بیروت،‌ دار احیاء التراث العربی، ۱۳۷۷ق.
*'''مفردات ألفاظ القرآن''': حسين بن محمد راغب اصفهانى، دمشق، دار القلم، 1412ق.
*'''مناسک الحج''':‏ سید محمدرضا گلپایگانی، قم، دار القرآن الکریم 141۳ق.
*'''مواهب الجلیل''': الحطاب الرعینی (درگذشت 954ق)، به کوشش زکریا عمیرات، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1416ق.
/////////////////////////////////////////


'''تکبیر''' گفتن ذکر مخصوص بوده و از کارهای مستحب در [[مناسک حج|مناسک]] و [[آداب حج]] و [[حرمین]] است.


واژه تکبیر، در [[لغت]] به معنای بزرگ داشتن، بزرگ شمردن و به بزرگی یادکردن [[خداوند]] بوده و بیشتر با جمله الله اکبر بیان می‌شود. این جمله تنها یک بار در [[قرآن]] ذکر شده است. از ذکر الله اکبر به عنوان شعار [[مسلمانان]] یاد می‌شود.


تکبیر پیش از ظهور [[اسلام]] نیز شعار یکتا‌پرستان در کارهای مهم بوده است. در روایات نقل شده از پیامبر(ص) و [[امامان شیعه(ع)]] و نیز در کتب اهل سنت، فضیلت و ثواب بسیار زیادی برای ذکر الله اکبر آمده است و گفتن و مداومت بر آن در همه حالات، مستحب است. گفتن الله اکبر در آغاز [[نماز]] به عنوان [[تکبیرة الاحرام]] و در [[تسبیحات اربعه]] به عنوان جزیی از آن واجب است.


تکبیر در بسیاری از مناسک حج کاربرد دارد. از جمله می‌توان به تکبیر گفتن در آغاز مراسم حج، هنگام رؤیت [[کعبه]] و [[حجرالاسود]] و [[استلام]] آن، [[ایام تشریق]]، هنگام [[رمی جمرات]]، [[قربانی‌کردن]] و [[حلق]] اشاره کرد.


==واژه‌شناسی==
تکبیر در اصطلاح به معنای جاری کردن جمله «الله اکبر» بر زبان است. به نظر برخی، به جملاتی همچون؛ «اللهُ اَکْبَرُ لا اله الا الله»<ref>مسائل علی بن جعفر، ص141-142؛ الکافی، کلینی، ج4، ص516.</ref> و الفاظی مانند «الله الاکبر»، «الله الکبیر» و «الله کبیر» بر پایه نظر شماری از [[اهل سنت]]<ref>المبسوط، سرخسی، ج1، ص35-36؛ تحفة الفقهاء، ج1، ص123-124.</ref> نیز تکبیر گفته شده است.


تکبیر از ریشه «ک ـ ب ـ ر» به معنای بزرگ شمردن است.<ref>العین، ج5، ص361؛ المحیط فی اللغه، ج6، ص257؛ الصحاح، ج2، ص802، «کبر. </ref>
===معنای الله اکبر===
بنا بر روایات [[اهل بیت(ع)]] مقصود از الله اکبر آن است که [[خداوند]] بزرگ‌تر از آن است که وصف شود.<ref>المحاسن، ج1، ص241؛ الکافی، کلینی، ج1، ص117؛ معانی الاخبار، ص11.</ref>
دیگر معانی آن عبارت است از: خدا بزرگ است، خدا بزرگ‌تر از هر چیز است، خدا بزرگ‌تر از آن است که کُنه و ذات آن شناخته شود.<ref>تهذیب اللغه، ج10، ص122؛ لسان العرب، ج5، ص127؛ تاج العروس، ج7، ص430، «کبر».</ref>


==تکبیر هنگام قربانی کردن در حج==
در آیه 37 [[سوره حج]]: {{قلم رنگ|سبز|کَذلِکَ سَخَّرَهَا لَکُمْ لِتُکَبِّرُوا اللهَ عَلَی مَا هَدَاکُمْ وَ بَشّـِرِ الْمُحْسِنِینَ}} (اینچنین این چهارپایان را رام و مطیع شما ساخته تا خدا را به پاس آنکه شما را هدایت فرمود تکبیر و تسبیح گویید [و شکر نعمتش به جای آورید] و تو [ای رسول] نیکوکاران را [به سعادت ابدی] بشارت ده.)، تکبیر، از حکمت‌های قربانی کردن شمرده شده است.


شماری از مفسران، مقصود از این تکبیر را یاد کردن خداوند به عظمت<ref>التفسیر الکبیر، ج23، ص227؛ تفسیر شاهی، ج1، ص381؛ المیزان، ج14، ص376.</ref> یا شناخت بزرگی خداوند<ref>مجمع البیان، ج7، ص138؛ نک: المیزان، ج14، ص376.</ref> دانسته‌اند و شماری نیز مقصود از آن را تکبیر گفتن با عباراتی ویژه در [[ایام تشریق]] (یازدهم تا سیزدهم [[ذی‌حجه]])<ref>تفسیر قمی، ج2، ص84؛ نک: مجمع البیان، ج7، ص138.</ref> یا هنگام ذبح [[قربانی]]<ref>احکام القرآن، ج3، ص1295؛ نک: التبیان، ج7، ص320؛ کشف الاسرار، ج6، ص369.</ref> می‌دانند.


==پیشینه==
به روایتی، هنگام بنای [[کعبه]]، آن گاه که [[حضرت آدم(ع)]] از کنار [[کوه صفا]] به [[رکن حجر]] نگریست، تکبیر گفت<ref>الکافی، کلینی، ج4، ص186؛ علل الشرائع، ج2، ص431.</ref> و در مناسکی که خداوند از طریق [[جبرئیل]] به او آموخت تا توبه وی را بپذیرد، در پی عبور از [[عرفات]] بر بالای هر یک از کوه‌های هفت‌گانه به دستور جبرئیل چهار تکبیر گفت.  همچنین پس از انجام قربانی و [[حلق]] در [[منا]] در راه بازگشت به سوی مکه، هنگام ظاهر شدن [[شیطان]] در محل [[جمرات سه‌گانه]]، جبرئیل هر بار به او فرمان داد تا هفت سنگریزه به سوی شیطان پرتاب کند و با هر پرتاب تکبیر بگوید.<ref>الکافی، کلینی، ج4، ص191؛ علل الشرائع، ج2، ص401.</ref> بر پایه روایات، [[هبةالله]] جانشین حضرت آدم در نماز بر جنازه او 30 تکبیر گفت.<ref>الکافی، کلینی، ج8، ص114؛ الوافی، ج2، ص284.</ref>


پیش از [[اسلام]]، تکبیر شعار یکتاپرستان در امور مهم بود؛ چنان‌که به روایتی، هنگامی که [[عبدالمطلب]] توانست با حفر دیگر بار [[چاه زمزم]]، به آب و هدایای کعبه که در آن دفن شده بود دست یابد، از خوشحالی تکبیر گفت و برخی قریشیان نیز با او همراهی کردند.<ref>اخبار مکه، ازرقی، ج2، ص44؛ الکافی، کلینی، ج4، ص219-220؛ الوافی، ج12، ص74.</ref>


==تکبیر در سیره پیامبر==
[[حضرت محمد (ص)]] در نبرد‌های گوناگون؛ از جمله [[بدر]] (2ق.)،<ref>المغازی، ج1، ص92؛ دلائل النبوه، ج3، ص95؛ امتاع الاسماع، ج12، ص166.</ref> [[احد]] (3ق.)،<ref>تاریخ طبری، ج2، ص509؛ الکامل، ج2، ص152.</ref> [[بنی‌نضیر]] (4ق.)<ref>الطبقات، ج2، ص44؛ تاریخ طبری، ج2، ص553؛ المنتظم، ج3، ص204.</ref> و [[خندق]] (5ق.) تکبیر گفت و [[مسلمانان]] نیز همراهی کردند.<ref>الطبقات، ج4، ص62؛ تاریخ طبری، ج2، ص569؛ الخصال، ج1، ص162؛ البدایة و النهایه، ج4، ص100.</ref> همچنین پیامبر با شنیدن تکبیر [[امام علی(ع)]] هنگام کشته شدن [[عمرو بن عبدود]]، تکبیر گفت.<ref>شرح نهج البلاغه، ج13، ص284؛ ارشاد القلوب، ج2، ص243.</ref>


گفته شده از تکبیر پیامبر(ص) هنگام استجابت دعای ایشان برای نزول باران در [[غزوه تبوک]] (9ق.)<ref>المغازی، ج2، ص1009؛ البدایة و النهایه، ج5، ص89؛ امتاع الاسماع، ج2، ص56.</ref> و نیز شب عروسی حضرت علی(ع) و [[حضرت فاطمه(س)]] گزارش‌هایی در دست است.<ref>الامالی، ص258؛ دلائل الامامه، ص101؛ مکارم الاخلاق، ص208.</ref>


==تکبیر بعد از دوران پیامبر==


در دوره‌های بعد نیز مسلمانان هنگام دریافت گزارش پیروزی یا شادی، تکبیر می‌گفتند. بدین سان، این کار را «تکبیر فتح» نامیدند.<ref>الطبقات، ج4، ص62؛ تاریخ طبری، ج2، ص569؛ البدایة و النهایه، ج4، ص100.</ref> به سال 241ق. [[اسحق بن سلمه]]، سرپرست گروه اعزامی از سوی [[متوکل]] خلیفه عباسی برای بررسی گزارش خرابی دیوار کعبه، دیوار‌های آن را سالم یافت و پس از استفسار از [[حاجبان کعبه]] در باره جواز تکبیر گفتن درون [[کعبه]]، به نشانه سپاس برای سالم بودن کعبه تکبیر گفت و حاضران در مسجد نیز با او هم‌صدا شدند.<ref>اخبار مکه، ج1، ص302.</ref> نیز تکبیر و [[تهلیل]] مسلمانان در نبردها، از جمله هنگام [[فتح بیت‌المقدس]] به سال 492ق. در جنگ‌های صلیبی گزارش شده است.<ref>الکامل، ج11، ص551، 534؛ النجوم الزاهره، ج6، ص37.</ref>  
{{جعبه نقل قول | عنوان= توصف ناصر خسرو از در کعبه به سال ۴۴۱ قمری| نقل‌قول=در کعبه دری است از چوب ساج، به دو مصراع. و بالای در شش اَرَش و نیم است. و پهنای هر مصراعی یک گز و سه چهار یک، چنانکه هر دو مصراع سه گز و نیم باشد. و روی در و در افرازِ هم نبشته است و بر آن نقره کاری دایره‌ها و کتابت‌ها نقاشی منَبَّت کرده‌اند، و کتابت‌های بزرکرده و سیمِ سوخته در رانده، و این آیات را تا آخر بر آنجا نوشته: آیه: {{قلم رنگ|سبز|اِنَّ اَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ…}} ([[سوره آل عمران]]، ۹۰) الآیة. و دو حلقه نقره‌گین بزرگ که از غزنین فرستاده‌اند بر دو مصراع در زده،‌ چنانکه دست هر کس که خواهد بدان نرسد و دو حلقه دیگر نقره‌گین خردتر از آن هم بر دو مصراع در زده، چنانکه دست هر کس که خواهد بدان رسد. و قفلی بزرگ از نقره بر این دو حلقه زیرین بگذرانده که بستن در به آن باشد و تا آن قفل بر نگیرند در گشوده نشود.<ref>سفرنامه ناصر خسرو، ص130-131.</ref>|تاریخ بایگانی | | منبع = | تراز = چپ| عرض = 23۰px | اندازه خط = 15px|رنگ پس‌زمینه=#f3fca4 | گیومه نقل‌قول = | تراز منبع = چپ}}


در روزگار [[فاطمیان]] (حک: 297-567ق.) در [[ماه رمضان]] برای بیدارکردن مردم در سحرگاه و مراسم مناجات‌خوانی، تکبیر می‌گفتند.<ref>المواعظ و الاعتبار، ج2، ص438؛ النجوم الزاهره، ج4، ص223.</ref>  
== احکام ==
به فتوای فقیهان شیعه، یک‌بار گفتن تلبیه، برای تحقق احرام در [[حج]] و [[عمره تمتع]] و [[حج افراد|حج اِفراد]] و [[عمره مفرده]]، [[واجب]] و شرط صحت احرام است؛ ولی در [[حج قران|حج قِران]]، حج‌‌گزار برای انعقاد احرام، میان تلبیه و [[اشعار و تقلید|اِشعار و تقلید]] مخیر است.<ref>تذکرة الفقهاء، ج7، ص248؛ العروة الوثقی، ج4، ص666؛ معتمد العروه، ج2، ص528.</ref>


==فضیلت تکبیر در روایات==
فقیهان [[شافعی]]<ref>المجموع، ج7، ص224-246؛ اعانة الطالبین، ج2، ص324، 350.</ref> و [[حنبلی]]<ref>المغنی، ج3، ص254؛ کشاف القناع، ج2، ص486؛ الشرح الکبیر، ابن قدامه، ج3، ص254، 256.</ref> تلبیه را مستحب شمرده‌اند؛ ولی فقیهان [[مالکی]] آن را واجب دانسته‌اند.<ref>مواهب الجلیل، ج4، ص148؛ حاشیة الدسوقی، ج2، ص21، 39-40؛ الثمر الدانی، ص363.</ref> به نظر فقیهان [[حنفی]]، تلبیه با نیت تلبیه یا گفتن یکی از ذکرهای لا اله الا الله، الحمد لله و سبحان الله یا [[اشعار و تقلید|تقلید]] منعقد می‌گردد؛<ref>تحفة الفقهاء، ج1، ص398-400؛ بدائع الصنائع، ج2، ص161.</ref> ولی گفتن عبارات تلبیه مستحب است.<ref>البحر الرائق، ج2، ص565؛ حاشیة رد المحتار، ج2، ص533.</ref>
احادیث متعدد از فضیلت و اهمیت تکبیر گفتن، نقل شده است. پیامبر(ص) 100 بار تکبیر گفتن را بهتر از آزاد کردن 100 برده دانسته است.<ref>ثواب الاعمال، ص10؛ هدایة الامه، ج3، ص139.</ref> در روایات [[امامان شیعه(ع)]]، تکبیر ذکری با پاداش بسیار زیاد<ref>الکافی، کلینی، ج2، ص506؛ الوافی، ج9، ص1455.</ref> و برترین ذکر<ref>الکافی، کلینی، ج2، ص506؛ ثواب الاعمال، ص4.</ref> خوانده شده است.


همچنین در ادعیه گوناگون، مانند ادعیه ماه رمضان<ref>الاقبال، ج1، ص134.</ref> و دعاهای روز عرفه<ref>الاقبال، ج2، ص70.</ref> تکبیر به چشم می‌خورد.
=== رکن بودن تلبیه ===
در باور فقیهان امامی<ref>مسالک الافهام، ج2، ص226؛ کشف اللثام، ج5، ص20؛ جواهر الکلام، ج18، ص3-4.</ref> و اهل‌سنت،<ref>تحفة الفقهاء، ج1، ص381؛ مواهب الجلیل، ج4، ص11؛ مغنی المحتاج، ج1، ص513.</ref> تلبیه از [[ارکان حج]] و [[ارکان عمره|عمره]] به‌شمار نمی‌رود؛<ref>نک: مختلف الشیعه، ج4، ص59.</ref>ولی شماری از فقیهان امامی بر این باورند که تلبیه در حج و عمره، رکن به‌شمار می‌رود.<ref>الکافی، حلبی، ص193؛ السرائر، ج1، ص532؛ مختلف الشیعه، ج4، ص58-59.</ref>


==تکبیر هنگام زیارت اولیاءالله==
=== هنگام آغاز تلبیه ===


در زیارت پیامبر(ص)، امامان(ع) و برخی اولیاء نیز تکبیر گفتن سفارش شده است؛ از جمله زیارت [[امیر مؤمنان علی(ع)]]،<ref>المزار، مفید، ص76؛ مصباح المتهجد، ص740؛ المزار، مشهدی، ص181، 252، 302.</ref> زیارت [[امام حسین(ع)]]،<ref>الکافی، کلینی، ج4، ص576؛ کامل الزیارات، ص255؛ المزار، مشهدی، ص421، 430، 462.</ref> زیارت سرداب مقدس<ref>المزار، مشهدی، ص657.</ref> و زیارت [[حضرت معصومه]].<ref>بحار الانوار، ج99، ص266.</ref> نیز در [[زیارت جامعه کبیره]]، پس از ورود به حرم و دیدن قبر و پیش از خواندن زیارت، 100 بار تکبیر در سه مرحله جدا‌گانه با فاصله سفارش شده است.<ref>من لا یحضره الفقیه، ج2، ص609؛ التهذیب، ج6، ص95-96؛ المزار، مشهدی، ص524.</ref>
=== موارد استحباب تکرار تلبیه ===


در حدیثی، تکبیر گفتن پیش روی امام(ع) همراه با ذکر «لا اِلَهَ اِلا اللهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ» مایه دستیابی به رضوان خداوند دانسته شده است.<ref>بصائر الدرجات، ص332.</ref> از این رو، شماری از فقیهان امامی تکبیرگویی را هنگام دیدن قبر مطهر معصومان(ع) پیش از آغاز زیارت، از آداب آن شمرده‌اند.<ref>مناسک حج و عمره، ص280.</ref>


حکمت این همه تاکید بر تکبیر و ذکر خداوند در زیارت معصومان(ع) را اموری از این قبیل دانسته‌اند: غافل نشدن از بزرگی خداوند و توجه به عظمت او که چنین چهره‌های برجسته‌ای آفریده است؛ توجه دادن به رسالت اصلی معصومان برای دعوت انسان‌ها به یکتاپرستی و پرهیز از [[غلو|غلوّ]] و افراط در باره آن‌ها تا مردم آنان را بندگان مخلص خداوند بدانند و کرامات آن‌ها و برکات قبرهای ایشان را از سوی خداوندگار بشمارند و از تعابیر این زیارات دچار غلوّ نشوند.<ref>لوامع صاحبقرانی، ج8، ص666-667؛ ره‌توشه حج، ج1، ص231-233؛ فرهنگ زیارت، ص344.</ref>


برخی دانشوران امامی بر حضور قلب هنگام تکبیرگویی و توجه به معنای آن تاکید کرده و با تذکر به آگاهی [[خداوند]] از اسرار درونی انسان، آثار بزرگداشت خداوند در ظاهر و باطن انسان و مطابقت رفتار و گفتار او در بزرگداشت خداوند را از آداب تکبیر دانسته‌اند.<ref>الاقبال، ج2، ص71.</ref>


==تکبیر در نماز==
/////////////////////////////////////////////////////


تکبیر در مهم‌ترین عبادت مسلمانان یعنی [[نماز]]، جایگاهی ویژه دارد. همه مذاهب اسلامی تکبیر را از اجزای [[اذان]] و [[اقامه]] می‌دانند که دو بند از آن‌ها را تشکیل می‌دهد.<ref>الخلاف، ج1، ص278-279؛ بدایة المجتهد ج1، ص88.</ref> امامیان شش تکبیر را در اذان و چهار تکبیر را در اقامه واجب شمرده‌اند.<ref>المهذب، ج1، ص88؛ السرائر، ج1، ص213؛ جواهر الکلام، ج9، ص81-82.</ref> در باره تعداد آن در بندهای اذان و اقامه، میان فقیهان [[اهل سنت]] اختلاف دیده می‌شود.<ref>الخلاف، ج1، ص278-279؛ الکافی، ابن‌‌عبدالبر، ج1، ص197؛ بدایة المجتهد، ج1، ص91.</ref>


در باور مشهور فقهی، [[تکبیرة الاحرام]] از ارکان نماز به شمار می‌رود؛ یعنی ذکر نشدن سهوی یا عمدی آن، مایه بطلان نماز است.<ref>المبسوط، سرخسی، ج1، ص11؛ بدائع الصنائع، ج1، ص114؛ منتهی المطلب ج5، ص25؛ الاقناع، ج1، ص120.</ref> نیز تکبیر از ذکرهای تسبیحات چهار‌گانه در رکعت‌های سوم و چهارم نماز است.<ref>تحریر الاحکام، ج1، ص342؛ مدارک الاحکام، ج3، ص379؛ جواهر الکلام، ج10، ص26.</ref>


در باور فقیهان امامی، تکبیرگویی پیش و پس از تکبیرة الاحرام،<ref>ریاض المسائل، ج3، ص259؛ الحدائق، ج8، ص54-55؛ جواهر الکلام، ج10، ص345.</ref> پیش از هر [[سجده]] و [[رکوع]] و پس از هر سجده،<ref>الاشراف، ص23؛ المبسوط، طوسی، ج1، ص111؛ مستند الشیعه، ج5، ص217.</ref> پیش از [[قنوت]]،<ref>المبسوط، طوسی، ج1، ص111؛ الحدائق، ج8، ص384؛ کشف الغطاء، ص245.</ref> در تعقیبات نماز<ref>السرائر، ج1، ص232-233؛ نهایة الاحکام، ج1، ص510؛ الدروس، ج1، ص184.</ref> از جمله سه تکبیر پس از سلام<ref>فلاح السائل، ص163؛ تحریر الاحکام، ج1، ص263؛ الروضة البهیه، ج1، ص634.</ref> و نیز 34 تکبیر در تسبیحات حضرت زهرا3<ref>المقنعه، ص109-110؛ الدروس، ج1، ص184؛ المصباح، ص18.</ref> مستحب به شمار می‌رود.
'''تکبیر''' گفتن ذکر مخصوص بوده و از کارهای مستحب در [[مناسک حج|مناسک]] و [[آداب حج]] و [[حرمین]] است.


نیز در برخی احادیث، مجموع تکبیرهای نمازهای پنج‌گانه در شبانه‌روز 95 تکبیر دانسته شده<ref>الکافی، کلینی، ج3، ص310؛ التهذیب، ج2، ص87.</ref> که از این میان، پنج تکبیر مربوط به تکبیرة الاحرام، پنج تکبیر مربوط به قنوت، و 85 تکبیر مربوط به رکوع و سجده است. بدین سان، در هر رکعت پنج تکبیر گفته می‌شود: 1. پیش از رکوع. 2. پیش از سجده اول. 3. پس از سجده اول. 4. پیش از سجده دوم. 5. پس از سجده دوم.
واژه تکبیر، در [[لغت]] به معنای بزرگ داشتن، بزرگ شمردن و به بزرگی یادکردن [[خداوند]] بوده و بیشتر با جمله الله اکبر بیان می‌شود. این جمله تنها یک بار در [[قرآن]] ذکر شده است. از ذکر الله اکبر به عنوان شعار [[مسلمانان]] یاد می‌شود.


بر این اساس، نماز صبح دارای 12 تکبیر، هریک از نمازهای ظهر و عصر و عشا شامل 22 تکبیر، و نماز مغرب حاوی 17 تکبیر است.<ref>المبسوط، طوسی، ج1، ص111؛ نزهة الناظر، ص32-33.</ref> در نماز آیات نیز پس از هر رکوع، جز رکوع پنجم و دهم، تکبیرگویی استحباب دارد.<ref>روض الجنان، ص305؛ الدروس، ج1، ص196؛ الحدائق، ج10، ص338.</ref>
تکبیر پیش از ظهور [[اسلام]] نیز شعار یکتا‌پرستان در کارهای مهم بوده است. در روایات نقل شده از پیامبر(ص) و [[امامان شیعه(ع)]] و نیز در کتب اهل سنت، فضیلت و ثواب بسیار زیادی برای ذکر الله اکبر آمده است و گفتن و مداومت بر آن در همه حالات، مستحب است. گفتن الله اکبر در آغاز [[نماز]] به عنوان [[تکبیرة الاحرام]] و در [[تسبیحات اربعه]] به عنوان جزیی از آن واجب است.


در برخی نمازهای مستحب هم گفتن تکبیر سفارش شده است؛ از جمله در نماز حضرت علی(ع)،<ref>مصباح المتهجد، ص298-299؛ جمال الاسبوع، ص170.</ref> نماز امام صادق(ع)،<ref>الدعوات، ص88.</ref> نماز جعفر طیار،<ref>مصباح المتهجد، ص304؛ مسالک الافهام، شهید، ج1، ص279-280؛ الدروس، ج1، ص198.</ref> پس از نافله‌های [[رجب]] و [[شعبان]] و رمضان،<ref>مصباح المتهجد، ص548، 575، 806، 813، 831؛ المزار، مشهدی، ص194، 196، 199، 405.</ref> و پس از نماز باران.<ref>الدروس، ج1، ص196.</ref>  
تکبیر در بسیاری از مناسک حج کاربرد دارد. از جمله می‌توان به تکبیر گفتن در آغاز مراسم حج، هنگام رؤیت [[کعبه]] و [[حجرالاسود]] و [[استلام]] آن، [[ایام تشریق]]، هنگام [[رمی جمرات]]، [[قربانی‌کردن]] و [[حلق]] اشاره کرد.
 
==واژه‌شناسی==
تکبیر در اصطلاح به معنای جاری کردن جمله «الله اکبر» بر زبان است. به نظر برخی، به جملاتی همچون؛ «اللهُ اَکْبَرُ لا اله الا الله»<ref>مسائل علی بن جعفر، ص141-142؛ الکافی، کلینی، ج4، ص516.</ref> و الفاظی مانند «الله الاکبر»، «الله الکبیر» و «الله کبیر» بر پایه نظر شماری از [[اهل سنت]]<ref>المبسوط، سرخسی، ج1، ص35-36؛ تحفة الفقهاء، ج1، ص123-124.</ref> نیز تکبیر گفته شده است.
 
تکبیر از ریشه «ک ـ ب ـ ر» به معنای بزرگ شمردن است.<ref>العین، ج5، ص361؛ المحیط فی اللغه، ج6، ص257؛ الصحاح، ج2، ص802، «کبر. </ref>
===معنای الله اکبر===
بنا بر روایات [[اهل بیت(ع)]] مقصود از الله اکبر آن است که [[خداوند]] بزرگ‌تر از آن است که وصف شود.<ref>المحاسن، ج1، ص241؛ الکافی، کلینی، ج1، ص117؛ معانی الاخبار، ص11.</ref>
دیگر معانی آن عبارت است از: خدا بزرگ است، خدا بزرگ‌تر از هر چیز است، خدا بزرگ‌تر از آن است که کُنه و ذات آن شناخته شود.<ref>تهذیب اللغه، ج10، ص122؛ لسان العرب، ج5، ص127؛ تاج العروس، ج7، ص430، «کبر».</ref>


==تکبیر در حج و عمره==
==تکبیر در حج و عمره==
به نوشته اخبار مکه، تکبیرگویی حج‌گزار، مایه آبرو و بزرگی او خوانده شده است.<ref>اخبار مکه، فاکهی، ج2، ص421.</ref> همچنین از آن‌جا که امام علی(ع) در [[روز عرفه]] تکبیر می‌گفت، [[معاویه]] برای مخالفت با او، این تکبیر را ترک کرد.<ref>اخبار مکه، فاکهی، ج5، ص6.</ref>


در حدیثی، تکبیرگویی حج‌گزار و عمره‌گزار، مایه اوج‌یابی شرف و بزرگی او خوانده شده است.<ref>اخبار مکه، فاکهی، ج2، ص421.</ref> به روایت [[سعید بن جبیر]]، از آن جا که امیر مؤمنان علی(ع) در [[روز عرفه]] تکبیر می‌گفت، [[معاویه]] برای مخالفت با او، این تکبیر را ترک کرد.<ref>اخبار مکه، فاکهی، ج5، ص6.</ref> بر پایه گزارشی دیگر، تکبیرگویی مردم در [[ایام حج]] در بازارهای مکه تا هنگامی که [[حجاج بن یوسف ثقفی]] (حک: 73-75ق.) به حکومت [[مکه]] رسید، رایج بوده است.
بر پایه گزارشی دیگر، تکبیرگویی مردم در [[ایام حج]] در بازارهای مکه تا هنگامی که [[حجاج بن یوسف ثقفی]] (حک: 73-75ق.) به حکومت [[مکه]] رسید، رایج بوده است. حجاج این کار را ممنوع کرد؛ اما پس از او این سنت دیگر بار تداوم یافت.<ref>اخبار مکه، فاکهی، ج2، ص373.</ref> [[خالد بن عبدالله قسری]]، حاکم اموی مکه (حک: 87-96ق.) برای شمارش تعداد طواف‌ها و نیز ایجاد آمادگی برای خواندن [[نماز تراویح]] در ماه رمضان، شماری از خدمتکاران [[کعبه]] را موظف کرده بود که در هر دورِ [[طواف]]، در پیرامون کعبه تکبیر گویند.<ref>اخبارمکه، فاکهی، ج2، ص101؛ اخبار مکه، ازرقی، ج2، ص65-66؛ تاریخ مکة المشرفه، ج1، ص150.</ref>
 
==پیشینه==
بنا بر روایتی، هنگام بنای [[کعبه]]، آن گاه که [[حضرت آدم(ع)]] از کنار [[کوه صفا]] به [[رکن حجر]] نگریست، تکبیر گفت<ref>الکافی، کلینی، ج4، ص186؛ علل الشرائع، ج2، ص431.</ref> و در مناسکی که خداوند از طریق [[جبرئیل]] به او آموخت تا توبه وی را بپذیرد، در پی عبور از [[عرفات]] بر بالای هر یک از کوه‌های هفت‌گانه به دستور جبرئیل چهار تکبیر گفت.  همچنین پس از انجام قربانی و [[حلق]] در [[منا]] در راه بازگشت به سوی مکه، هنگام ظاهر شدن [[شیطان]] در محل [[جمرات سه‌گانه]]، جبرئیل هر بار به او فرمان داد تا هفت سنگریزه به سوی شیطان پرتاب کند و با هر پرتاب تکبیر بگوید.<ref>الکافی، کلینی، ج4، ص191؛ علل الشرائع، ج2، ص401.</ref> بر پایه روایات، [[هبةالله]] جانشین حضرت آدم در نماز بر جنازه او 30 تکبیر گفت.<ref>الکافی، کلینی، ج8، ص114؛ الوافی، ج2، ص284.</ref>
 
پیش از [[اسلام]]، تکبیر شعار یکتاپرستان در امور مهم بود؛ چنان‌که به روایتی، هنگامی که [[عبدالمطلب]] توانست با حفر دیگر بار [[چاه زمزم]]، به آب و هدایای کعبه که در آن دفن شده بود دست یابد، از خوشحالی تکبیر گفت و برخی قریشیان نیز با او همراهی کردند.<ref>اخبار مکه، ازرقی، ج2، ص44؛ الکافی، کلینی، ج4، ص219-220؛ الوافی، ج12، ص74.</ref>


بر پایه این گزارش، حجاج این کار را ممنوع کرد؛ اما پس از او این سنت دیگر بار تداوم یافت.<ref>اخبار مکه، فاکهی، ج2، ص373.</ref> [[خالد بن عبدالله قسری]]، حاکم اموی مکه (حک: 87-96ق.) برای شمارش تعداد طواف‌ها و نیز ایجاد آمادگی برای خواندن [[نماز تراویح]] در ماه‌های رمضان، شماری از خدمتکاران [[کعبه]] را موظف کرده بود که در هر [[شوط]] [[طواف]]، در پیرامون کعبه تکبیر گویند.<ref>اخبارمکه، فاکهی، ج2، ص101؛ اخبار مکه، ازرقی، ج2، ص65-66؛ تاریخ مکة المشرفه، ج1، ص150.</ref>  
===تکبیر در جنگ‌های مسلمانان===
[[حضرت محمد (ص)]] در نبرد‌های گوناگون؛ از جمله [[بدر]] (2ق.)،<ref>المغازی، ج1، ص92؛ دلائل النبوه، ج3، ص95؛ امتاع الاسماع، ج12، ص166.</ref> [[احد]] (3ق.<ref>تاریخ طبری، ج2، ص509؛ الکامل، ج2، ص152.</ref> [[بنی‌نضیر]] (.)<ref>الطبقات، ج2، ص44؛ تاریخ طبری، ج2، ص553؛ المنتظم، ج3، ص204.</ref> و [[خندق]] (5ق.) تکبیر گفت و [[مسلمانان]] نیز همراهی کردند.<ref>الطبقات، ج4، ص62؛ تاریخ طبری، ج2، ص569؛ الخصال، ج1، ص162؛ البدایة و النهایه، ج4، ص100.</ref> همچنین پیامبر با شنیدن تکبیر [[امام علی(ع)]] هنگام کشته شدن [[عمرو بن عبدود]]، تکبیر گفت.<ref>شرح نهج البلاغه، ج13، ص284؛ ارشاد القلوب، ج2، ص243.</ref>


==تکبیر در برخی از مناسک حج==
همچنین مسلمانان هنگام دریافت گزارش پیروزی یا شادی، تکبیر می‌گفتند. بدین سان، این کار را «تکبیر فتح» نامیدند.<ref>الطبقات، ج4، ص62؛ تاریخ طبری، ج2، ص569؛ البدایة و النهایه، ج4، ص100.</ref> تکبیر و [[تهلیل]] مسلمانان در نبردها؛ از جمله هنگام [[فتح بیت‌المقدس]] (سال 492ق) در جنگ‌های صلیبی گزارش شده است.<ref>الکامل، ج11، ص551، 534؛ النجوم الزاهره، ج6، ص37.</ref>


در منابع حدیثی و فقهی، ذکر «الله اکبر» در بسیاری از [[مناسک حج]] و [[عمره]] و پاره‌ای اعمال دیگر مستحب به شمار رفته است؛ از جمله:
==تکبیر هنگام زیارت اولیاءالله==


===آغاز سفر حج===
در زیارت پیامبر(ص)، امامان(ع) و برخی اولیاء نیز تکبیر گفتن سفارش شده است؛ از جمله زیارت [[امیر مؤمنان علی(ع)]]،<ref>المزار، مفید، ص76؛ مصباح المتهجد، ص740؛ المزار، مشهدی، ص181، 252، 302.</ref> زیارت [[امام حسین(ع)]]،<ref>الکافی، کلینی، ج4، ص576؛ کامل الزیارات، ص255؛ المزار، مشهدی، ص421، 430، 462.</ref> زیارت سرداب مقدس<ref>المزار، مشهدی، ص657.</ref> و زیارت [[حضرت معصومه]].<ref>بحار الانوار، ج99، ص266.</ref> نیز در [[زیارت جامعه کبیره]]، پس از ورود به حرم و دیدن قبر و پیش از خواندن زیارت، 100 بار تکبیر در سه مرحله جدا‌گانه با فاصله سفارش شده است.<ref>من لا یحضره الفقیه، ج2، ص609؛ التهذیب، ج6، ص95-96؛ المزار، مشهدی، ص524.</ref>


شماری از منابع، تکبیرگویی را هنگام سوار شدن بر مرکب برای آغاز سفر حج مستحب دانسته‌اند.<ref>مصباح المتهجد، ص675؛ البلد الامین، ص269.</ref>  
در حدیثی، تکبیر گفتن پیش روی امام(ع) همراه با ذکر «لا اِلَهَ اِلا اللهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ» مایه دستیابی به رضوان خداوند دانسته شده است.<ref>بصائر الدرجات، ص332.</ref> از این رو، شماری از فقیهان امامی تکبیرگویی را هنگام دیدن قبر مطهر معصومان(ع) پیش از آغاز زیارت، از آداب آن شمرده‌اند.<ref>مناسک حج و عمره، ص280.</ref>


بر پایه احادیث، مقصود از «ایام معلومات» که در آیه 28 [[سوره حج]] ذکر خداوند در آن‌ها سفارش شده، 10 روز اول ماه ذی‌حجه است.<ref>قرب الاسناد، ص174؛ مصباح المتهجد، ص671؛ الجامع للشرائع، ص219.</ref> پیامبر(ص) این روزها را محبوب‌ترین ایام نزد خداوند خوانده و به تکبیر و تهلیل و یادکرد خدا در آن‌ها سفارش فرموده است.<ref>المصنف، ابن‌‌ابی‌شیبه، ج4، ص332؛ شعب الایمان، ج3، ص353.</ref> شماری از فقیهان امامی، استحباب تکبیر پیش از [[عید قربان]] را نفی کرده‌ و حتی در این زمینه ادعای اجماع نموده‌اند.<ref>المبسوط، طوسی، ج1، ص380؛ تذکرة الفقهاء، ج4، ص153؛ الدروس، ج1، ص462.</ref>
==تکبیر در برخی از مناسک حج==


بر پایه گزارش‌هایی، تکبیرگویی در دهه اول ذی‌حجه در [[بازار‌های مکه]]، به [[عمر]] و [[عبدالله بن عمر]] منسوب است. آورده‌اند که مردم از آن دو پیروی ‌کردند.<ref>اخبار مکه، فاکهی، ج2، ص373؛ ج4، ص227.</ref> از این رو، شماری از فقیهان اهل سنت به استحباب تکبیر در این ایام فتوا داده‌اند و آن را «تکبیر مطلق» خوانده‌اند و تکبیر پس از نماز‌های واجب را در ایام تشریق «تکبیر مقید» نامیده‌اند.<ref>الکافی، ابن‌‌قدامه، ج1، ص343؛ الشرح الکبیر، ج2، ص252؛ اعانة الطالبین، ج1، ص303؛ منار السبیل، ج1، ص153.</ref>
در منابع حدیثی و فقهی، ذکر «الله اکبر» در بسیاری از [[مناسک حج]] و [[عمره]] و پاره‌ای اعمال دیگر مستحب به شمار رفته است؛ از جمله:


===هنگام رؤیت کعبه و حجرالاسود و استلام آن===
===آغاز سفر حج===
شماری از منابع، تکبیرگویی را هنگام سوار شدن بر مرکب برای آغاز سفر حج مستحب دانسته‌اند.<ref>مصباح المتهجد، ص675؛ البلد الامین، ص269.</ref> بر پایه احادیث، پیامبر(ص) 10 روز اول ماه ذی‌حجه را محبوب‌ترین ایام نزد خداوند خوانده و به تکبیر، [[تهلیل]] و یاد خدا در آن‌ها سفارش فرموده است.<ref>المصنف، ابن‌‌ابی‌شیبه، ج4، ص332؛ شعب الایمان، ج3، ص353.</ref>


شماری از فقیهان اهل سنت به پشتوانه روایاتی،<ref>السنن الکبری، ج5، ص73.</ref> تکبیرگویی هنگام دیدن کعبه را مستحب دانسته‌اند.<ref>المبسوط، سرخسی، ج4، ص9.</ref>  
بر پایه گزارش‌هایی، تکبیرگویی در دهه اول ذی‌حجه در [[بازار‌های مکه]]، به [[عمر]] و [[عبدالله بن عمر]] منسوب است. آورده‌اند که مردم از آن دو پیروی ‌کردند.<ref>اخبار مکه، فاکهی، ج2، ص373؛ ج4، ص227.</ref> از این رو، شماری از فقیهان اهل سنت به استحباب تکبیر در این ایام فتوا داده‌اند و آن را «تکبیر مطلق» خوانده‌اند و تکبیر پس از نماز‌های واجب را در [[ایام تشریق]] «تکبیر مقید» نامیده‌اند.<ref>الکافی، ابن‌‌قدامه، ج1، ص343؛ الشرح الکبیر، ج2، ص252؛ اعانة الطالبین، ج1، ص303؛ منار السبیل، ج1، ص153.</ref>


===هنگام دیدن کعبه و حجرالاسود===
پیامبر(ص) در [[فتح مکه]]، هنگام [[استلام حجرالاسود]] تکبیر گفت و [[مسلمانان]] با ایشان همراهی کردند.<ref>امتاع الاسماع، ج1، ص390.</ref> [[امام صادق(ع)]] سفارش فرموده که حج‌گزار هنگام ورود به [[مسجدالحرام]]، روبه‌روی [[حجرالاسود]] قرار گیرد و این ذکر را به زبان آورد: «اللهُ اَکْبَرُ مِنْ خَلْقِهِ وَ اَکْبَرُ مِمَّنْ اَخْشَی وَ اَحْذَر»؛ «خداوند از آفریدگانش بزرگ‌تر است و نیز بزرگ‌تر است از هر که از او می‌ترسم و بیم دارم.»<ref>الکافی، کلینی، ج4، ص403؛ وسائل الشیعه، ج13، ص315.</ref> در حدیثی دیگر، ایشان به تکبیرگویی و درود فرستادن بر پیامبر(ص) و اهل بیت ایشان هنگام روبه‌رو شدن با حجرالاسود سفارش کرده است.<ref>الکافی، کلینی، ج4، ص407.</ref> نیز امام صادق هرگاه نزد حجرالاسود می‌آمد، می‌فرمود: «اللهُ اَکْبَرُ السَّلَامُ عَلَی رسولِ الله.»<ref>الکافی، کلینی، ج4، ص407.</ref>  
پیامبر(ص) در [[فتح مکه]]، هنگام [[استلام حجرالاسود]] تکبیر گفت و [[مسلمانان]] با ایشان همراهی کردند.<ref>امتاع الاسماع، ج1، ص390.</ref> [[امام صادق(ع)]] سفارش فرموده که حج‌گزار هنگام ورود به [[مسجدالحرام]]، روبه‌روی [[حجرالاسود]] قرار گیرد و این ذکر را به زبان آورد: «اللهُ اَکْبَرُ مِنْ خَلْقِهِ وَ اَکْبَرُ مِمَّنْ اَخْشَی وَ اَحْذَر»؛ «خداوند از آفریدگانش بزرگ‌تر است و نیز بزرگ‌تر است از هر که از او می‌ترسم و بیم دارم.»<ref>الکافی، کلینی، ج4، ص403؛ وسائل الشیعه، ج13، ص315.</ref> در حدیثی دیگر، ایشان به تکبیرگویی و درود فرستادن بر پیامبر(ص) و اهل بیت ایشان هنگام روبه‌رو شدن با حجرالاسود سفارش کرده است.<ref>الکافی، کلینی، ج4، ص407.</ref> نیز امام صادق هرگاه نزد حجرالاسود می‌آمد، می‌فرمود: «اللهُ اَکْبَرُ السَّلَامُ عَلَی رسولِ الله.»<ref>الکافی، کلینی، ج4، ص407.</ref>  


بر پایه حدیثی، [[امام باقر(ع)]] هنگام استلام حجر دعایی دیگر حاوی تکبیر را سفارش فرموده<ref>الکافی، کلینی، ج4، ص404؛ وسائل الشیعه، ج13، ص315.</ref> که فقیهان امامی بر پایه آن، این ذکر را مستحب شمرده‌اند.<ref>الحدائق، ج16، ص119؛ مستند الشیعه، ج12، ص64؛ جواهر الکلام، ج19، ص340-341.</ref> در منابع اهل سنت نیز ذکر «بِسْمِ اللهِ وَ اللهُ اَکْبَرُ» هنگام استلام حجر از ابن‌عمر به نقل از پیامبر(ص) سفارش شده است<ref>مسند احمد، ج2، ص14.</ref> و شماری از فقیهان بر پایه آن فتوا داده‌اند.<ref>تبیین الحقائق، ج2، ص16.</ref>  
بر پایه حدیثی، [[امام باقر(ع)]] هنگام استلام حجر دعایی دیگر حاوی تکبیر را سفارش فرموده<ref>الکافی، کلینی، ج4، ص404؛ وسائل الشیعه، ج13، ص315.</ref> که فقیهان امامی بر پایه آن، این ذکر را مستحب شمرده‌اند.<ref>الحدائق، ج16، ص119؛ مستند الشیعه، ج12، ص64؛ جواهر الکلام، ج19، ص340-341.</ref>  


به روایتی دیگر، پیامبر(ص) به عمر بن خطاب که در ازدحام جمعیت، با دشواری به سوی حجرالاسود راه می‌گشود، سفارش فرمود که دیگران را آزار ندهد، بلکه روبه‌روی حجر بایستد و ذکر «لا اله الا الله و الله اکبر» را بگوید.<ref>المصنف، صنعانی، ج5، ص32؛ مسند احمد، ج1، ص28؛ السنن الکبری، ج5، ص80.</ref> اهل سنت به پشتوانه این حدیث و روایات مشابه<ref>صحیح البخاری، ج2، ص163-164؛ عمدة القاری، ج9، ص257.</ref> هنگام استلام حجرالاسود و در صورت ممکن نبودن استلام، همانند فقیهان امامی،<ref>المبسوط، طوسی، ج1، ص377؛ السرائر، ج1، ص603؛ تذکرة الفقهاء، ج8، ص352.</ref> به جای استلام، تکبیر گفتن را مستحب شمرده‌اند.<ref>المدونة الکبری، ج1، ص296، 364؛ المغنی، ج3، ص384؛ حاشیة رد المحتار، ج2، ص548.</ref>  
در منابع اهل سنت نیز ذکر «بِسْمِ اللهِ وَ اللهُ اَکْبَرُ» هنگام استلام حجر از ابن‌عمر به نقل از پیامبر(ص) سفارش شده است<ref>مسند احمد، ج2، ص14.</ref> و شماری از فقیهان بر پایه آن فتوا داده‌اند.<ref>تبیین الحقائق، ج2، ص16.</ref>  


===تکبیر در ایام تشریق===
به روایتی دیگر، پیامبر(ص) به عمر بن خطاب که در ازدحام جمعیت، با دشواری به سوی حجرالاسود راه می‌گشود، سفارش فرمود که دیگران را آزار ندهد، بلکه روبه‌روی حجر بایستد و ذکر «لا اله الا الله و الله اکبر» را بگوید.<ref>المصنف، صنعانی، ج5، ص32؛ مسند احمد، ج1، ص28؛ السنن الکبری، ج5، ص80.</ref> اهل سنت به پشتوانه این حدیث و روایات مشابه<ref>صحیح البخاری، ج2، ص163-164؛ عمدة القاری، ج9، ص257.</ref> هنگام استلام حجرالاسود و در صورت ممکن نبودن استلام، همانند فقیهان امامی،<ref>المبسوط، طوسی، ج1، ص377؛ السرائر، ج1، ص603؛ تذکرة الفقهاء، ج8، ص352.</ref> به جای استلام، تکبیر گفتن را مستحب شمرده‌اند.<ref>المدونة الکبری، ج1، ص296، 364؛ المغنی، ج3، ص384؛ حاشیة رد المحتار، ج2، ص548.</ref>


در باور مشهور فقیهان امامی،<ref>الهدایه، صدوق، ص209-210؛ السرائر، ج1، ص319؛ جواهر الکلام، ج20، ص34-35.</ref> تکبیرگویی در ایام تشریق در [[منا]] برای حج‌گزاران، پس از نماز ظهر روز عید قربان تا نماز صبح روز سیزدهم ذی‌حجه (15 نماز) و در دیگر مکان‌ها، جز منا، پس از نماز ظهر روز عید قربان تا نماز صبح روز دوازدهم (10 نماز) مستحب است. پشتوانه آنان، آیات قرآن (سوره بقره،آیه 203) است که به ذکر خدا در «ایام معدودات» فرمان داده و نیز آیه 37 سوره حج که تکبیر را حکمت [[مناسک حج]] شمرده است. پشتوانه دیگر آنان، احادیث<ref>الکافی، ج4، ص517.</ref> است.<ref>نهایة الاحکام، ج2، ص66؛ ذکری، ج4، ص178.</ref>  
برخی از فقیهان اهل سنت به پشتوانه روایاتی،<ref>السنن الکبری، ج5، ص73.</ref> تکبیرگویی هنگام دیدن کعبه را مستحب دانسته‌اند.<ref>المبسوط، سرخسی، ج4، ص9.</ref>


از فقیهان شیعه، تنها [[سید مرتضی]]<ref>جمل العلم، ص75؛ الانتصار، ص172.</ref> و [[ابن‌حمزه طوسی]]<ref>الوسیله، ص189-190.</ref> به پشتوانه احادیثی<ref>الاستبصار، ج2، ص299؛ التهذیب، ج5، ص270.</ref> این تکبیرها را برای حاجیان واجب دانسته‌اند. ذکر این تکبیر بر پایه برخی روایات شیعه<ref>الکافی، کلینی، ج4، ص517.</ref> چنین است: «اللهُ اَکْبَرُ اللهُ اَکْبَرُ «لا اله الا الله» وَ اللهُ اَکْبَرُ اللهُ اَکْبَرُ وَ لِلهِ الْحَمْدُ اللهُ اَکْبَرُ عَلَی مَا هَدَانَا اللهُ اَکْبَرُ عَلَی مَا رَزَقَنَا مِنْ بَهِیمَةِ الْاَنْعَام.»<ref>تحریر الاحکام، ج2، ص12؛ جواهر الکلام، ج20، ص36؛ مهذب الاحکام، ج14، ص386.</ref>
===تکبیر در ایام تشریق===


در برخی روایات، عبارت «وَ الْحَمْدُ لِلهِ عَلَی مَا اَبْلَانَا» یا «و الحمدُ لله علی ما اولانا» به ذکر پیشین افزوده شده است.<ref>الکافی، کلینی، ج4، ص431، 517؛ فقه الرضا، ص209.</ref>  
در باور مشهور فقیهان امامی، تکبیرگویی در ایام تشریق در [[منا]] برای حج‌گزاران، پس از نماز ظهر روز عید قربان تا نماز صبح روز سیزدهم ذی‌حجه (15 نماز) و در دیگر مکان‌ها، جز منا، پس از نماز ظهر روز عید قربان تا نماز صبح روز دوازدهم (10 نماز) مستحب است.<ref>الهدایه، صدوق، ص209-210؛ السرائر، ج1، ص319؛ جواهر الکلام، ج20، ص34-35.</ref> ذکر این تکبیر بر پایه برخی روایات شیعه<ref>الکافی، کلینی، ج4، ص517.</ref> چنین است: «اللهُ اَکْبَرُ اللهُ اَکْبَرُ «لا اله الا الله» وَ اللهُ اَکْبَرُ اللهُ اَکْبَرُ وَ لِلهِ الْحَمْدُ اللهُ اَکْبَرُ عَلَی مَا هَدَانَا اللهُ اَکْبَرُ عَلَی مَا رَزَقَنَا مِنْ بَهِیمَةِ الْاَنْعَام.»<ref>تحریر الاحکام، ج2، ص12؛ جواهر الکلام، ج20، ص36؛ مهذب الاحکام، ج14، ص386.</ref>  


بر پایه حدیثی از امام صادق(ع) گفتن این تکبیرها، پیروی از فرمان خداوند در آیات 198 و 200 سوره بقره است که پس از گزاردن مناسک در [[عرفات]] و منا به ذکر خدا به جای فخرفروشی به نیاکان که در میان [[مشرکان]] رایج بوده، فرمان داده است.<ref>نک: الکافی، کلینی، ص517؛ هدایة الامه، ج5، ص434.</ref> شماری از فقیهان امامی، تکبیر را برای حاضران در منا واجب و برای دیگران مستحب شمرده‌اند.<ref>الوسیله، ص189-190؛ نک: جواهر الکلام، ج11، ص382.</ref> [[شافعیان]]<ref>المجموع، ج5، ص33-34.</ref> و [[مالکیان]]<ref>المدونة الکبری، ج1، ص171-172؛ الثمر الدانی، ص252.</ref> و [[حنبلیان]]<ref>المغنی، ج2، ص227؛ ج3، ص483؛ کشاف القناع، ج2، ص64-65.</ref> به پشتوانه آیاتی، از جمله آیه 37 سوره حج و روایات،<ref>السنن الکبری، ج3، ص315.</ref> تکبیرگویی را در [[ایام تشریق]] مستحب دانسته‌اند؛ ولی در باور مشهور حنفیان، به پشتوانه آیه 203 سوره بقره: {{قلم رنگ|سبز|وَاذْکُرُوا اللهَ فِی اَیَّامٍ مَعْدُودَاتٍ}} و روایات حاکی از سنت نبوی(ص)<ref>السنن الکبری، ج3، ص395.</ref> این تکبیر واجب است.
بر پایه حدیثی از امام صادق(ع) گفتن این تکبیرها، پیروی از فرمان خداوند در آیات 198 و 200 سوره بقره است که پس از گزاردن مناسک در [[عرفات]] و [[منا]] به ذکر خدا به جای فخرفروشی به نیاکان که در میان [[مشرکان]] رایج بوده، فرمان داده است.<ref>نک: الکافی، کلینی، ص517؛ هدایة الامه، ج5، ص434.</ref> شماری از فقیهان امامی، تکبیر را برای حاضران در منا واجب و برای دیگران مستحب شمرده‌اند.<ref>الوسیله، ص189-190؛ نک: جواهر الکلام، ج11، ص382.</ref>  
====دیدگاه اهل سنت====
[[شافعیان]]<ref>المجموع، ج5، ص33-34.</ref> و [[مالکیان]]<ref>المدونة الکبری، ج1، ص171-172؛ الثمر الدانی، ص252.</ref> و [[حنبلیان]]<ref>المغنی، ج2، ص227؛ ج3، ص483؛ کشاف القناع، ج2، ص64-65.</ref> به پشتوانه آیاتی، از جمله آیه 37 سوره حج و روایات،<ref>السنن الکبری، ج3، ص315.</ref> تکبیرگویی را در [[ایام تشریق]] مستحب دانسته‌اند؛ ولی در باور مشهور حنفیان، به پشتوانه آیه 203 سوره بقره: {{قلم رنگ|سبز|وَاذْکُرُوا اللهَ فِی اَیَّامٍ مَعْدُودَاتٍ}} و روایات حاکی از سنت نبوی(ص)<ref>السنن الکبری، ج3، ص395.</ref> این تکبیر واجب است.


در باور فقیهان اهل سنت، هنگام گفتن تکبیر پس از نماز ظهر روز عید قربان تا نماز صبح واپسین روز ایام تشریق است.<ref>المدونة الکبری، ج1، ص172؛ المبسوط، سرخسی، ج2، ص43-44؛ المغنی، ج3، ص483؛ المجموع، ج5، ص33-34.</ref> البته برخی از آنان آغاز این تکبیرها را پس از نماز صبح [[روز عرفه]] دانسته‌اند<ref>بدائع الصنائع، ج1، ص195؛ اخصر المختصرات، ج1، ص130؛ المجموع، ج5، ص34.</ref> و شماری از حنبلیان بر آغاز آن از روز عرفه، ادعای اجماع کرده‌اند.<ref>الشرح الکبیر، ج2، ص252؛ الکافی، ابن‌‌قدامه، ج1، ص343.</ref>  
در باور فقیهان اهل سنت، هنگام گفتن تکبیر، پس از نماز ظهر روز عید قربان تا نماز صبح واپسین روز ایام تشریق است.<ref>المدونة الکبری، ج1، ص172؛ المبسوط، سرخسی، ج2، ص43-44؛ المغنی، ج3، ص483؛ المجموع، ج5، ص33-34.</ref> البته برخی از آنان آغاز این تکبیرها را پس از نماز صبح [[روز عرفه]] دانسته‌اند.<ref>بدائع الصنائع، ج1، ص195؛ اخصر المختصرات، ج1، ص130؛ المجموع، ج5، ص34.</ref>


در باره هنگام پایان این تکبیرها، در فقه اهل سنت، سه دیدگاه یافت می‌شود: پس از نماز صبح روز آخر ایام تشریق، پس از نماز ظهر، و پس از نماز عصر این روز.<ref>المدونة الکبری، ج1، ص172؛ بدائع الصنائع، ج1، ص195-196؛ المغنی، ج3، ص255؛ المجموع، ج5، ص33-34.</ref> عبارت این تکبیر در باور شافعیان و مالکیان چنین است: «الله اکبر الله اکبر الله اکبر «لا اله الا الله» و الله اکبر الله اکبر و لله الحمد.»<ref>المجموع، ج5، ص40؛ الثمر الدانی، ص252-253.</ref> در باور حنفیان و حنبلیان، جمله «الله اکبر» در آغاز تکبیر، به جای سه بار، دو بار تکرار می‌شود.<ref>بدائع الصنائع، ج1، ص195؛ المغنی، ج3، ص483؛ کشاف القناع، ج2، ص65.</ref>  
درباره هنگام پایان این تکبیرها، در فقه اهل سنت، سه دیدگاه یافت می‌شود: پس از نماز صبح روز آخر ایام تشریق، پس از نماز ظهر، و پس از نماز عصر این روز.<ref>المدونة الکبری، ج1، ص172؛ بدائع الصنائع، ج1، ص195-196؛ المغنی، ج3، ص255؛ المجموع، ج5، ص33-34.</ref> عبارت این تکبیر در باور شافعیان و مالکیان چنین است: «الله اکبر الله اکبر الله اکبر «لا اله الا الله» و الله اکبر الله اکبر و لله الحمد.»<ref>المجموع، ج5، ص40؛ الثمر الدانی، ص252-253.</ref> در باور حنفیان و حنبلیان، جمله «الله اکبر» در آغاز تکبیر، به جای سه بار، دو بار تکرار می‌شود.<ref>بدائع الصنائع، ج1، ص195؛ المغنی، ج3، ص483؛ کشاف القناع، ج2، ص65.</ref>


===تکبیر در رمی جمرات===
===تکبیر در رمی جمرات===
خط ۱۱۷: خط ۲۷۴:


===تکبیر هنگام قربانی کردن و حلق===
===تکبیر هنگام قربانی کردن و حلق===
{{جعبه نقل قول| عنوان = | نقل‌قول = «{{قلم رنگ|سبز|کَذلِکَ سَخَّرَهَا لَکُمْ لِتُکَبِّرُوا اللهَ عَلَی مَا هَدَاکُمْ وَ بَشّـِرِ الْمُحْسِنِینَ}}» (اینچنین این چهارپایان را رام و مطیع شما ساخته تا خدا را به پاس آنکه شما را هدایت فرمود تکبیر و تسبیح گویید [و شکر نعمتش به جای آورید] و تو [ای رسول] نیکوکاران را [به سعادت ابدی] بشارت ده). (سوره حج، آیه ۳۷.)| منبع = | تراز = چپ| عرض = ۲۳۰px| اندازه خط = 14px|رنگ پس‌زمینه =#FFF9E7| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = چپ}}
شماری از مفسران، مقصود از تکبیر در آیه ۳۷ سوره حج را یاد کردن خداوند به عظمت<ref>التفسیر الکبیر، ج23، ص227؛ تفسیر شاهی، ج1، ص381؛ المیزان، ج14، ص376.</ref> یا شناخت بزرگی خداوند<ref>مجمع البیان، ج7، ص138؛ نک: المیزان، ج14، ص376.</ref> دانسته‌اند و شماری نیز مقصود از آن را تکبیر گفتن با عباراتی ویژه در [[ایام تشریق]] (یازدهم تا سیزدهم [[ذی‌حجه]])<ref>تفسیر قمی، ج2، ص84؛ نک: مجمع البیان، ج7، ص138.</ref> یا هنگام ذبح [[قربانی]]<ref>احکام القرآن، ج3، ص1295؛ نک: التبیان، ج7، ص320؛ کشف الاسرار، ج6، ص369.</ref> می‌دانند.


بر پایه احادیثی از امام صادق(ع)، دعایی مشتمل بر تکبیر هنگام ذبح یا قربانی کردن، سفارش شده است<ref>الکافی، کلینی، ج4، ص498؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص504.</ref> و فقیهان شیعه بر پایه آن به استحباب این ذکر فتوا داده‌اند.<ref>المقنعه، ص418؛ المبسوط، طوسی، ج1، ص374؛ منتهی المطلب، ج11، ص301-302.</ref> برخی از [[اهل سنت]] نیز به استحباب تکبیرگویی هنگام قربانی کردن باور دارند و به آیه 37 حج استناد کرده‌اند.<ref>احکام القرآن، ج3، ص1295.</ref>  
بر پایه احادیثی از امام صادق(ع)، دعایی مشتمل بر تکبیر هنگام ذبح یا قربانی کردن، سفارش شده است<ref>الکافی، کلینی، ج4، ص498؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص504.</ref> و فقیهان شیعه بر پایه آن به استحباب این ذکر فتوا داده‌اند.<ref>المقنعه، ص418؛ المبسوط، طوسی، ج1، ص374؛ منتهی المطلب، ج11، ص301-302.</ref> برخی از [[اهل سنت]] نیز به استحباب تکبیرگویی هنگام قربانی کردن باور دارند و به آیه 37 حج استناد کرده‌اند.<ref>احکام القرآن، ج3، ص1295.</ref>  


شماری از فقیهان شافعی پس از [[حلق]] در روز عید قربان، تکبیرگویی را مستحب دانسته‌اند.<ref>المجموع، ج8، ص204؛ مغنی المحتاج، ج1، ص502؛ اسنی المطالب، ج1، ص492.</ref>  
شماری از فقیهان شافعی پس از [[حلق]] در روز عید قربان، تکبیرگویی را مستحب دانسته‌اند.<ref>المجموع، ج8، ص204؛ مغنی المحتاج، ج1، ص502؛ اسنی المطالب، ج1، ص492.</ref>


===تکبیر در عید قربان===
===تکبیر در عید قربان===