حیره: تفاوت میان نسخهها
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
آنچه نقش مؤثر سیاسی-اجتماعی حیره را اثبات میکند عبارت است از: موقعيت حيره به عنوان مركز سياسى قبايل عرب، اعتبار فرمانروايان آن، شهرت لَخميان، نظام دولتى و روابط گسترده با ديگر سرزمينها و قبیلهها.<ref name=":3" /> | آنچه نقش مؤثر سیاسی-اجتماعی حیره را اثبات میکند عبارت است از: موقعيت حيره به عنوان مركز سياسى قبايل عرب، اعتبار فرمانروايان آن، شهرت لَخميان، نظام دولتى و روابط گسترده با ديگر سرزمينها و قبیلهها.<ref name=":3" /> | ||
==حیره در حکومت امام علی(ع)== | ==حیره در حکومت امام علی(ع)== | ||
امام علی(ع) پایتخت حکومت را از مدینه به کوفه انتقال داد. حیره تقریبا در فاصله شش کیلومتری کوفه قرار داشت. | امام علی(ع) پایتخت حکومت را از مدینه به کوفه انتقال داد. حیره تقریبا در فاصله شش کیلومتری کوفه قرار داشت. امام(ع)، عمرو بن قرظه انصارى{{یادداشت|پدر وی، قرظة بن كعب انصارى از شخصيتهاى برجسته صدر اسلام بود. عمرو بن قرظه، در قيام عاشورا در زمرهْ اصحاب امام حسين (ع) بود و در ركاب وی به شهادت رسيد.}} را به عنوان كارگزار بهقباذات (مناطقى از حيره)، تعيين کرد.<ref>اخبار الطوال، ص ١۵٣؛ نصر بن مزاحم منقدى، پيكار صفين ص ١٢.</ref> | ||
امام در نامهای به عمرو دستور داده نهری که در حوزه استحفاظی او خشک شده و متعلق به کافران ذمّی است احیا کند.{{یادداشت|«مردانى از ذمّيان حوزه مأموريت تو، نهرى را در زمين خود نام بُردند كه بىاثر گرديده و زير خاك رفته است كه مسلمانان عهدهدار احياى آن مىباشند؛ پس تو و ايشان بنگريد. سپس نهر را آباد ساز كه اگر احيا شود و آنان توانا گردند، نزد من بهتر است تا بيرون روند يا اينكه در اصلاح و احياى سرزمينها ناتوان باشند و كوتاهى كنند.»}}<ref>تاريخ يعقوبى، ح ٢، ص ١١٨.</ref> | |||
يكى از سران خوارج به خَريت بن راشد شورشى برپا كرد و براى نواحى قلمرو حضرت على (عليه السلام) در عراق مشكلاتى به وجود آورد. حضرت بخشنامهاى از تمامى كارگزاران خود خواست در صورتى كه با او برخورد كردند، گزارش دهند. قرظة بن كعب پيكى را همراه نامهاى نزد حضرت در فرستاد و امام را از برخى تنشهاى سياسى كه خَريت بن راشد در حيره به وجود آورده بود، آگاه كرد.<ref>شرح نهجالبلاغه، ابن ابى الحديد، ح ٣، ص ١٣١.</ref> قرظه پس از فرماندارى بر بهقباذات (بخش جنوبى حيره) مسئول جمعآورى مآليات در منطقه عين التمر گرديد. سرانجام وى در سال ۴٠ هجرى درگذشت و حضرت على (عليه السلام) بر پيكرش نماز خواند.<ref>سيد محسن امين، اعيان الشيعه، ج ٨، ص ۴٢٩؛ محدث قمى، تحفه الاحباب، ص ٣٩۵.</ref> | يكى از سران خوارج به خَريت بن راشد شورشى برپا كرد و براى نواحى قلمرو حضرت على (عليه السلام) در عراق مشكلاتى به وجود آورد. حضرت بخشنامهاى از تمامى كارگزاران خود خواست در صورتى كه با او برخورد كردند، گزارش دهند. قرظة بن كعب پيكى را همراه نامهاى نزد حضرت در فرستاد و امام را از برخى تنشهاى سياسى كه خَريت بن راشد در حيره به وجود آورده بود، آگاه كرد.<ref>شرح نهجالبلاغه، ابن ابى الحديد، ح ٣، ص ١٣١.</ref> قرظه پس از فرماندارى بر بهقباذات (بخش جنوبى حيره) مسئول جمعآورى مآليات در منطقه عين التمر گرديد. سرانجام وى در سال ۴٠ هجرى درگذشت و حضرت على (عليه السلام) بر پيكرش نماز خواند.<ref>سيد محسن امين، اعيان الشيعه، ج ٨، ص ۴٢٩؛ محدث قمى، تحفه الاحباب، ص ٣٩۵.</ref> | ||
خط ۹۱: | خط ۸۱: | ||
نامهات همراه عبدالرحمن بن عبيد ازدى رسيد. گفته بودى ضحاك بن قيس بر مردم حيره حمله برده است. ضحاك بسى كمتر و حقيرتر از آن است كه بخواهد در حيره توقفى داشته باشد (و در اين منطقه تشنجآفرينى كند) ؛ بلكه او با چند سوار آمد، آهنگ سماوه (از توابع حيره) نمود و بر واقعه، شِراف و قسطنقطانه و حوالى آن گذاشت. من سپاهى عظيم از مسلمانان را بر سرش فرستادم. چون خبر به او رسيد، گريخت؛ اما با آنكه دور شده بود، به وى رسيدند و خورشيد نزديك غروب بود كه ميان دو گروه پيكارى درگرفت، ولى ضحاك و يارانش تاب شمشيرهاى ما را نياوردند و پا به گريز نهادند؛ درحالىكه نوزده تن از يارانش كشته شدند. باقى با دل خسته و تن فرسوده، بعد از آنكه كارشان به جان رسيده بود و جز رمقى بيش نداشتند، بعد از رنج فراوان نجات يافتند.<ref>الغارات، ص ١۶١.</ref> | نامهات همراه عبدالرحمن بن عبيد ازدى رسيد. گفته بودى ضحاك بن قيس بر مردم حيره حمله برده است. ضحاك بسى كمتر و حقيرتر از آن است كه بخواهد در حيره توقفى داشته باشد (و در اين منطقه تشنجآفرينى كند) ؛ بلكه او با چند سوار آمد، آهنگ سماوه (از توابع حيره) نمود و بر واقعه، شِراف و قسطنقطانه و حوالى آن گذاشت. من سپاهى عظيم از مسلمانان را بر سرش فرستادم. چون خبر به او رسيد، گريخت؛ اما با آنكه دور شده بود، به وى رسيدند و خورشيد نزديك غروب بود كه ميان دو گروه پيكارى درگرفت، ولى ضحاك و يارانش تاب شمشيرهاى ما را نياوردند و پا به گريز نهادند؛ درحالىكه نوزده تن از يارانش كشته شدند. باقى با دل خسته و تن فرسوده، بعد از آنكه كارشان به جان رسيده بود و جز رمقى بيش نداشتند، بعد از رنج فراوان نجات يافتند.<ref>الغارات، ص ١۶١.</ref> | ||
از منابع معتبر تاريخى چنين برمىآيد كه آن حضرت سپاه خود را در محلى بين حيره و كوفه كه «جَرَعه» نام داشت، بسيج و تجهيز مىكرد. جندب بن عبدالله ازدى (از صحابى آن حضرت) مىگويد: نزد امام نشسته بودم كه عبدالله بن قعين از جانب محمد بن ابىبكر (حاكم مصر) آمد و خواست كه به فرياد او برسند. حضرت مردم را به مسجد فراخواند و در سخنانى از آنان خواست در جَرَعه (بين حيره و كوفه) اجتماع كنند تا از آنجا به امداد والى مصر بروند. امام بامداد روز ديگر به سوى اين ناحيه به راه افتاد و تا نيمروز درنگ كرد؛ ولى حتى صد نفر هم نيامد. شبانگاه بزرگان كوفه را فراخواند و خطاب به آنان فرمود: چرا در يارى من اين همه درنگ مىكنيد و براى گرفتن حقتان نمىجنگيد؟ ! | |||
مالك بن كعب ارحَبى (از ياران و كارگزاران حضرت) اعلام آمادگى كرد. وقتى شمارى از افراد با وى همراه گرديدند، با آنان از كوفه بيرون رفت و در جايى ميان حيره و كوفه لشكرگاه برپا كرد. حضرت على (عليه السلام) وى و سپاهيانش را كه دوهزار نفر بودند، تا حدود حيره همراهى كرد. مالك با اين نيروها چند شبانهروز طى طريق كرده بود كه خبر شهادت محمد بن ابوبكر به امام رسيد. امام نيز عبدالرحمن بن شُريح شامى را از پى مالك فرستاد و او را از راه بازگردانيد.<ref>ابن هلال ثقفى، الغارات، ص ١٠۶ و ١٠۵.</ref> | |||
احمد بن مروان مالكى به سند خود از هارون بن عنتره، از پدرش نقل كرده است كه گفت: در حيره، كنار خورنق، بر حضرت على (عليه السلام) وارد شدم. آن وجود مبارك كه فرمانرواى جهان اسلام بود، حولهاى بر دوش داشت كه فرسوده و كهنه بود؛ با اين وجود به دليل غلبه برودت زمستان، از سرماى شديد برخود مىلرزيد. عرض كردم: اى امير اهل ايمان! خداوند متعال براى تو و خانوادهات از بيتالمال مسلمين بهرهاى قرار داده است؛ با اين حال چرا برخود تنگ مىگيرى و اين مشقت را تحمل مىكنى؟ ! فرمود: به خدا سوگند از اموال شما اهالى كوفه چيزى ذخيره نكردهام و اين حوله را هم با خود از مدينه آوردهام.<ref>سبط ابن جوزى، تذكرة الخواص، ص ١٠٨، على بن عيسى اربلى، كشف الغمه، ج اول، ص ٢٣٠.</ref> | |||
==حیره و قیام مختار== | ==حیره و قیام مختار== |
نسخهٔ ۳ اکتبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۰:۱۷
این مقاله هماکنون در دست ویرایش است.
این برچسب را کاربر:Abbasahmadi1363 در تاریخ ۱۰ مهر ۱۳۹۸ برای جلوگیری از تعارض ویرایشی قرار داده است. لطفا بدون توافق با کاربر فوق برچسب را برندارید. |
موقعیت
شهر حيره، در جنوب شرقى نجف كنونى و كنار درياچهاى به نام نجف[یادداشت ۱] قرار داشت. شهر حیره، مرکز سرزمین حیره بود، که دره پاييندستِ فرات و قسمت بالاى خليج فارس را دربر مىگرفت.[۱] مسعودی، تاریخنگار فاصله بین کوفه و شهر حیره را سه میل[یادداشت ۲] گزارش کرده است.[۲]
علت نامگذاری
واژه «حيره» در زبان مردم عربستان جنوبى به معناى اردوگاه است. در برخى منابع آمده كه حيره واژهای آرامى بوده و به معناى مجموعهاى از خيمههاست. پیش از شکلگیری شهر حیره، مردم آن منطقه خیمهنشین بودند، تا این که خیمهنشینها گرد هم آمده، اردوگاه ثابت اميران لَخمى شکل گرفت و به تدریج، شهر پدید آمد. از این روی، این شهر به حیره یعنی اردوگاه و مجموعهای از خیمهها نامیده شد.[۱]
به این شهر، «حیرة النجف» نیز گفته میشد. چون حيره، در منطقه نجف، در سه ميلى كوفه قرار داشت.[۳]
از شکلگیری تا سرانجام
پیدایش
در اوايل سده سوم ميلادى شماری از طایفههای عرب در پايان دوره اشكانيان، به كرانه فرات آمده و به بخشهايى از بينالنهرين دست يافتند. [یادداشت ۳][۴] اين مهاجرين، به تدریج روستاها و قلعههايى بنا كردند كه از پيوستن آنها به يكديگر، شهرهايى پديد آمد؛ حيره یکی از آنها بود و در جايى نزديك محل كنونى كوفه در كنار بيابان قرار داشت. آب و هواى قابل تحمل، فراوانى جويبارهاى فرات، مساعد بودن شرايط طبيعى و هموار بودن زمين باعث آبادانى و گسترش اين سرزمين شد و صحراگردان و چادرنشينان را به سوى تمدن پيش برد.[۵]
حيره، حلقه وصل بين صحرا و مرز عراق به شمار مىرفت و محل تلاقى زندگى بدوى و شهرنشينى بود. اعرابى كه در بحرين گردآمده و به آنان «تنوخى» مىگفتند، به قبیلهای لَخمى و اَزْدْ پيوسته و در غرب فرات، حيره كنونى و توابع آن ساكن شدند. صحرانوردانى كه از زندگى كوچنشينى خسته شده و کسانی كه از ميان قوم خود طرد میشدند، به اين ناحيه آمده و در آنجا اقامت گزيدند.[۶]
اوج
در سدهی پنجم و ششم ميلادى توان رزمى حيره و شعاع عمل آن افزایش يافت و حدود شرقى شبهجزيره عربستان جزَء قلمرو آنان شد. بنی لخم که حاکمیت حیره را در دست داشتند، افراد قبيله بَكر را ياور مزدبگير خود کرده، با قبیلههای سليم و هوازِن معاهده بسته و با اعضاى طايفه نُمير و بنىتميم متحد شدند.[۷] در این دوره، حيره و توابعش كشورى وسيع را تشكيل مىداد كه سواحل جنوبى فرات تا باديةالشام، واقع در غرب عراق كنونى را دربر مىگرفت.[۸] در شهر حیره، قصرها، بناها، معبدها، ديرها و كنيسههاى متعددى وجود داشته است. امروزه آن منطقه در حواشى نجف و كوفه قرار دارد.[۳]
ضعف
حضرت محمد(ص) پس از تشکیل حکومت،[یادداشت ۴] از پیروز شدن مسلمانان بر امپراتورى ايران و حيره خبر داد.[یادداشت ۵] [۹] در دوره عمر بن خطاب، خلیفه دوم و در جریان فتوحات وی، خالد بن ولید، سردار سپاه اسلام حیره را محاصره کرد. این محاصره در سال ۱۲ق. پس از نبرد نهر الدم[یادداشت ۶] رخ داد. این محاصره با صلح بین اهل حیره و مسلمانان با دو شرط به سود مسلمانان به پایان رسید؛ یکی پرداخت جزیه و دیگری نشوریدن علیه مسلمانان. اینگونه حیره، توسط سپاه اسلام فتح شد.[یادداشت ۷][۱۰] اگر چه پس از چندی با دخالت رستم فرخزاد، سردار ایرانی، حیره را از دست داد، ولی این بار به فرماندهی ابوعبيدة بن مسعود ثقفى حیره را فتح کرد.[یادداشت ۸] [۱۱]
ویرانی
سعد بن ابىوقاص، فرمانده سپاه اسلام، پس از پیروزی در نبرد قادسيه (۱۵ق) و فتح مدائن، دنبال مقّری مناسب برای سکونت رزمندگان بود. او در چند كيلومترى حيره، طرح شهر جديدى را ريخت كه كوفه نام گرفت. بنيان اين شهر در سال ١٧ق. گذاشته شد و بر روى رسوبات استپى در كنار شاخه اصلى رود فرات و در ارتفاع حدود ٢٢ مترى از سطح درياى آزاد، در نزديكى حيره ساخته شد.[۱۲]
با تأسيس كوفه، حيات سياسى و اجتماعى حيره در مسير زوال افتاد و آبادانى در آن كاستى گرفت و در اوايل حكومت معتضد عباسى كاملاً ويران شد. مسعودى، تاریخنگار در کتاب مروج الذهب که سال ۳۳۲ق. تألیف شده، از ویرانی کامل حیره در زمان نگاشتن کتاب گزارش داده است.[یادداشت ۹][۱۳] برخی گفتهاند براى برپايى ستونهاى مسجد كوفه از سنگهاى قصرهاى حيره استفاده كردند.[۱۴]
نظام سیاسی
حاکمان حیره، بيست و چند نفر از لخميان، بنى نصر، غسّانيان، تميم، كِنده و ايرانىان كه بودهاند. این افراد در مجموع ۵۲۲ سال و چند ماه حکومت کردهاند.[۱۵] بیشترین دوره حکومت حیره، نزدیک به ۳۰۰ سال دست اعراب بنىلَخم بوده است. آنها بنیانگذار حکومت حیره بوده و از سوی فرمانروايان ساسانى حمايت مىشدند؛ زيرا لَخميان سدّى ميان ايران و اعراب پديد آورده و از تجاوز قبلیههای بدوى به مرزهاى ايران جلوگيرى مىكردند.[۱۶] امیران معروف لخمی عبارتند از:
- نُعمان اول: معروف به «اعور» بوده و با يزدگرد اول، حاكم ساسانى معاصر بود. گويند قصر خورنق را او ساخت كه پرورشگاه «بهرام گور» گرديد؛ ولى در سالهای پایانی زندگی از فرمانروايى كنارهگيرى كرده، جامه زهد پوشيد و به سير و سياحت پرداخت.
- پسر نعمان اول: او اميرى با همت، سختكوش و مقتدر معرفى شده است که در جنگ بين ايران و روم فداكارى فوقالعادهاى از خود بروز داد.
- منذر سوم: وی را با شكوه و جلال معرفی كردهاند.[۱۷]
- نُعمان سوم: وی واپسين امیر از دودمان لَخميان است كه از ۵٩٢ تا ۶١۴م. حكومت كرد. او در برابر شاهان ايران روش مستقلى در پيش گرفت و در برابر خواستههاى آنان سر تسليم فرود نمىآورد.[۱۸]
حیره و دیگر دولتها
شیوخ غسّانی
شيوخ غسّانى از سده سوم تا هفتم ميلادى در شمال شرقى شبه جزيره عربستان و اطراف پالميرا[یادداشت ۱۰] با حمايت بيزانس[یادداشت ۱۱] فرمانروايى مىكردند. شیوخ غسانی، روميان را در برابر یورش اعراب باديه حفظ مىكردند و در جنگها اين امپراتورى را يارى مىدادند. غسّانىها با اميران لَخمى حيره در رقابت و نزاع دائمى بودند. در نيمه سده ششم ميلادى، لَخميان در اطراف حلب از غسّانىها شكست خوردند و نفوذ سياسى و اجتماعى خود را در عربستان از دست دادند.[۱۹]
دولت بنی کِنده
دولت بنىكِنده، چندى در حَضرَموت يمن استقرار داشت و در نيمه سده پنجم ميلادى قلمرو خود را تا نَجد، در شبهجزيره عربستان گسترش داد. حارث بن عمرو كندى، با قبول عقايد انحرافى مزدكى كه از جانب قباد، فرمانرواى وقت ايران حمايت مىشد، امارت حيره را به دست آورد؛ اما در عهد انوشيروان حيره دوباره به دست امراى لَخمى افتاد.[۲۰]
دولت حمیریان
دولت حميريان كه در يمن استقرار داشت و حتى كِندىها زير نظر آنان بودند، با لَخميان حيره مناسباتى داشتند. مُنذر، حاكم حيره با ذونُواس حِميرى متحد شده، موفق شد تا تلاش بيزانس براى دستيابى به اتحاد حِمير و حبشه و حصول روابط دوستانه با نوبيان، در آفريقاى شرقى را برهم زند.[۲۱]
ساسانیان
ساسانيان در صدد بودند تا با وساطت لَخميان، از حواشى بيابان حراست کرده و نفوذ سياسى خود را در غرب شبهجزيره عربستان گسترش دهند. چنين مىنمايد كه ايران به عنوان بخشى از مبارزهاش با بيزانس، از قبل از سده ششم ميلادى مىكوشيد از طريق مسير فرهنگى تجارى حيره-مكه در مكه و يثرب اعمال نفوذ كند و اینگونه با نفوذ قبلیههای قدرتمند حجاز و يمن مقابله نمايد.[۲۲]
دین و فرهنگ
حيره و توابعش كشور گستردهای بود كه از سواحل جنوبى فرات تا باديةالشام، واقع در غرب عراق كنونى را دربر مىگرفت. اين قلمرو گسترده و تنوع قومى و قبيلهاى آن، بر شبكه روابط اجتماعى و فرهنگ اين سرزمين اثر گذاشته بود.[۸] در حيره گرايشهاى گوناگون فرقهاى وجود داشت؛ برای نمونه، عمرو بن عُدى، پادشاه عرب حيره از فرقه مانويان حمايت مىكرد.[۲۳] با این همه، بیشتر ساکنان حیره مسيحيان نسطورى بودند.[۶] آزار مسیحیان توسط ذونواسِ يهودى و فتنه مَزدكى در دوره قباد، فرمانروای ایران که باعث تشنجهايى در سرزمين حيره شد بخشی از رویدادهای فرهنگی حیره است.[۲۳] زبانهای گوناگونی در حیره جریان داشته است. زبان دينى و فرهنگى مسیحیان نسطوری «سُريانى» بود. آنها خواندن و نوشتن مىدانستند و برخى افراد كه با حيره در ارتباط بودند، الفباى زبان عربى را كه به تازگى مراحل تكامل خود را طى مىكرد، به حجاز بردند.[۶] از نظر معماری، سبك ايرانى همراه با رنگ و بوى بابلى كه صبغهاى از عناصر يونانى نيز در آن ديده مىشد، در سبك معمارى حيره و اطراف آن آشكار بود.[۲۴]
آنچه نقش مؤثر سیاسی-اجتماعی حیره را اثبات میکند عبارت است از: موقعيت حيره به عنوان مركز سياسى قبايل عرب، اعتبار فرمانروايان آن، شهرت لَخميان، نظام دولتى و روابط گسترده با ديگر سرزمينها و قبیلهها.[۸]
حیره در حکومت امام علی(ع)
امام علی(ع) پایتخت حکومت را از مدینه به کوفه انتقال داد. حیره تقریبا در فاصله شش کیلومتری کوفه قرار داشت. امام(ع)، عمرو بن قرظه انصارى[یادداشت ۱۲] را به عنوان كارگزار بهقباذات (مناطقى از حيره)، تعيين کرد.[۲۵]
امام در نامهای به عمرو دستور داده نهری که در حوزه استحفاظی او خشک شده و متعلق به کافران ذمّی است احیا کند.[یادداشت ۱۳][۲۶]
يكى از سران خوارج به خَريت بن راشد شورشى برپا كرد و براى نواحى قلمرو حضرت على (عليه السلام) در عراق مشكلاتى به وجود آورد. حضرت بخشنامهاى از تمامى كارگزاران خود خواست در صورتى كه با او برخورد كردند، گزارش دهند. قرظة بن كعب پيكى را همراه نامهاى نزد حضرت در فرستاد و امام را از برخى تنشهاى سياسى كه خَريت بن راشد در حيره به وجود آورده بود، آگاه كرد.[۲۷] قرظه پس از فرماندارى بر بهقباذات (بخش جنوبى حيره) مسئول جمعآورى مآليات در منطقه عين التمر گرديد. سرانجام وى در سال ۴٠ هجرى درگذشت و حضرت على (عليه السلام) بر پيكرش نماز خواند.[۲۸]
ابرهاى تيره و تار در آسمان حيره
كارگزار امام على (عليه السلام) در حيره به حضرت گزارش داد كه خريت بن راشد و حاميانش به سوى نِفْرْ رفته، مرد تازهمسلمانى را كشتهاند و مخالف مشركى را امان دادهاند. امير مؤمنان (عليه السلام) در پاسخ وى نوشت:
اما بعد، از مضمون نامه و آنچه دربارهْ گروهى كه از قلمرو تو گذشتهاند و مسلمانان نيكوكارى را كشته و مشركى را امان دادهاند گفته بودى، آگاه شدم. اينها افرادى هستند كه شيطان فريبشان داده و گمراه گرديدهاند. پس بر سر كارت باش و خراج گردآورى شده را بفرست؛ زيرا تو فرمانبُردار و نيكخواه هستى.[۲۹]
سپس مولاى متقيان نامهاى براى زياد بن حفصه نوشت و از وى خواست تا شورشيان را تعقيب كند و اگر آنان را دستگير كرد، به كوفه نزد حضرت بفرستد و در صورتى كه سر برتافتند، با آنان به ستيز برخيزد؛ زيرا به فرمايش امام، اين منحرفان از حق فاصله گرفته، مرتكب قتل شده و در راههاى سواد (حيره و توابع) هراس ايجاد كردهاند.[۳۰]
هنگامىكه معاوية بن ابىسفيان از طريق جاسوسان خود مطلع گرديد كه در عراق اختلاف پديده آمده، زمينه را براى پياده كردن نيرنگهاى خود مناسب ديد و تصميم گرفت تا با ايجاد ناامنى و يغماگرى، بر آشفتگى بينالنهرين بيفزايد. ضحاك بن قيس از افرادى بود كه مأمور اجراى اين نقشه شوم شد، ولى در جنگ صفين با فرزند ابوسفيان همراه گرديده و بعد از هلاكت زياد بن اميه، از سوى معاويه، والى كوفه شده بود و تا سال ۵٧ هجرى امارت كوفه و توابع را عهدهدار بود.[۳۱]
معاويه ضحاك را با چهارهزار نفر مأمور كرد كه اطراف كوفه را مورد تاخت و تاز قرار دهند، ولى به شهر كوفه وارد نشوند. ضحاك به عراق آمد و بر اطراف شهر حيره يورش برد. او برادرزاده عبدالله بن مسعود (صحابى رسول اكرم (صلى الله عليه و آله)) را كه عازم سفر حج بود، به شهادت رساند و وسايل و امكانات حاجيان را غارت كرد. گزارش دستبُرد وى به حيره و توابع، به اطلاع امام (عليه السلام) رسيد. امام در مسجد كوفه در خطبهاى مردم را براى سركوبى و دستگيرى ضحاك بسيج كرد. در آغاز كسى پاسخ امام را نداد و چون حضرت از پراكندگى و سُست عنصرى آنان زبان بر مذمت و گلايه گشود و تنها و پاى پياده از كوفه خارج شد و به سوى حيره حركت كرد، حدود چهارهزار نفر گرد آمدند. امام، حجر بن عدى كندى را فرمانده آنان قرار داد تا ضحاك را تعقيب و مجازات كنند. حُجر در حالت جنگوگريز به جستوجوى اين فرد شقى و پليد پرداخت تا در ناحيه تدمير به او رسيد و وى را متوقف ساخت و ساعتها با هم جنگيدند. از ياران ضحاك نوزده نفر و از نيروهاى حُجر دو تن كشته شدند و ضحاك شبهنگام گريخت.[۳۲]
عقيل بن ابىطالب وقتى از ياغىگرى ضحاك در حيره آگاه شد، به برادر خود على (عليه السلام) نامهاى با اين مضامين نگاشت:
در مكه بودم كه از مردمش شنيدم فرزند قيس بر حيره حمله بُرده و هرچه خواسته، اموال مردم اين سامان را تاراج كرده و بدون آنكه آسيبى به وى وارد شود، بازگشته است و اين ضحاك كيست؟ زبون بىريشهاى چون گياه هرزى فاقد ارزش در بيابان. وقتى خبر يورش او را به حيره شنيدم با خود گفتم: مگر شيعيان و يارانت، تو را رها كردهاند؟![۳۳]
امام در پاسخ برادر خود نوشت:
نامهات همراه عبدالرحمن بن عبيد ازدى رسيد. گفته بودى ضحاك بن قيس بر مردم حيره حمله برده است. ضحاك بسى كمتر و حقيرتر از آن است كه بخواهد در حيره توقفى داشته باشد (و در اين منطقه تشنجآفرينى كند) ؛ بلكه او با چند سوار آمد، آهنگ سماوه (از توابع حيره) نمود و بر واقعه، شِراف و قسطنقطانه و حوالى آن گذاشت. من سپاهى عظيم از مسلمانان را بر سرش فرستادم. چون خبر به او رسيد، گريخت؛ اما با آنكه دور شده بود، به وى رسيدند و خورشيد نزديك غروب بود كه ميان دو گروه پيكارى درگرفت، ولى ضحاك و يارانش تاب شمشيرهاى ما را نياوردند و پا به گريز نهادند؛ درحالىكه نوزده تن از يارانش كشته شدند. باقى با دل خسته و تن فرسوده، بعد از آنكه كارشان به جان رسيده بود و جز رمقى بيش نداشتند، بعد از رنج فراوان نجات يافتند.[۳۴]
از منابع معتبر تاريخى چنين برمىآيد كه آن حضرت سپاه خود را در محلى بين حيره و كوفه كه «جَرَعه» نام داشت، بسيج و تجهيز مىكرد. جندب بن عبدالله ازدى (از صحابى آن حضرت) مىگويد: نزد امام نشسته بودم كه عبدالله بن قعين از جانب محمد بن ابىبكر (حاكم مصر) آمد و خواست كه به فرياد او برسند. حضرت مردم را به مسجد فراخواند و در سخنانى از آنان خواست در جَرَعه (بين حيره و كوفه) اجتماع كنند تا از آنجا به امداد والى مصر بروند. امام بامداد روز ديگر به سوى اين ناحيه به راه افتاد و تا نيمروز درنگ كرد؛ ولى حتى صد نفر هم نيامد. شبانگاه بزرگان كوفه را فراخواند و خطاب به آنان فرمود: چرا در يارى من اين همه درنگ مىكنيد و براى گرفتن حقتان نمىجنگيد؟ !
مالك بن كعب ارحَبى (از ياران و كارگزاران حضرت) اعلام آمادگى كرد. وقتى شمارى از افراد با وى همراه گرديدند، با آنان از كوفه بيرون رفت و در جايى ميان حيره و كوفه لشكرگاه برپا كرد. حضرت على (عليه السلام) وى و سپاهيانش را كه دوهزار نفر بودند، تا حدود حيره همراهى كرد. مالك با اين نيروها چند شبانهروز طى طريق كرده بود كه خبر شهادت محمد بن ابوبكر به امام رسيد. امام نيز عبدالرحمن بن شُريح شامى را از پى مالك فرستاد و او را از راه بازگردانيد.[۳۵]
احمد بن مروان مالكى به سند خود از هارون بن عنتره، از پدرش نقل كرده است كه گفت: در حيره، كنار خورنق، بر حضرت على (عليه السلام) وارد شدم. آن وجود مبارك كه فرمانرواى جهان اسلام بود، حولهاى بر دوش داشت كه فرسوده و كهنه بود؛ با اين وجود به دليل غلبه برودت زمستان، از سرماى شديد برخود مىلرزيد. عرض كردم: اى امير اهل ايمان! خداوند متعال براى تو و خانوادهات از بيتالمال مسلمين بهرهاى قرار داده است؛ با اين حال چرا برخود تنگ مىگيرى و اين مشقت را تحمل مىكنى؟ ! فرمود: به خدا سوگند از اموال شما اهالى كوفه چيزى ذخيره نكردهام و اين حوله را هم با خود از مدينه آوردهام.[۳۶]
حیره و قیام مختار
اگرچه كوفه جديد، حيات سياسى، اجتماعى و فرهنگى حيره را تحت تأثير خود قرار داد، اما حيره همچنان كانون حركتها و خيزشها يا پناهگاهى براى برخى فرمانروايان خودسر باقى ماند.
در سال ۶۶ هجرى كه مختار بن ابوعبيد ثقفى قيام كرد، در اولين مرحله، اردوى خود را در منطقه سبخه مستقر ساخت. سبخه پهنهاى خشك و نمكزار يا به نقلى مردابى بود كه در بعضى فصول از آب اشباع مىگرديد و نىهاى خودرو در آن مىروييد. سبخه بين حيره و نجف قرار داشت و گاهى طغيان آب فرات آن را به زير خود فرو مىبُرد. مختار در اين قلمرو با چهارهزار مرد جنگى در مقابل نيروى دوهزار نفرى سرسپرده به امير كوفه موضع گرفت. منطقه نبرد از چنان موقعيتى برخوردار بود كه مىتوانست اين سپاه بزرگ را در خود جاى دهد و در عين حال، عقبنشينى و كمكرسانى يا حتى فرار نيروها را به بيرون از منطقه نبرد امكانپذير سازد.[۳۷]
مختار پس از آنكه بر اوضاع كوفه احاطه يافت، به انتصاب و اعزام واليان در قلمرو خود پرداخت. در آن زمان مناطقى كه از رود فرات و نهرهاى آن سيراب مىشدند، به «بهقباذات» موسوم بودند. حيره و برخى توابعش نيز جزو بهقباذات سُفلى قرار مىگرفت كه مختار فردى لايق و شايسته به نام حبيب بن منقذ ثورى را به سمت فرماندارى اين منطقه تعيين كرد.[۳۸]
حیره و قیام زید بن علی(ع)
به سال ١٢٢ هجرى زيد بن على در شهر كوفه عليه ستمگران اموى و مروانى قيام كرد. اين زمان با خلافت غاصبانه هشام بن عبدالملك مقارن بود. يوسف بن عمر ثقفى كه امير وقت كوفه بود، به دليل فعاليتهاى انقلابى زيد در اين شهر، كوفه را براى اقامت خود مناسب نديد و از شهر بيرون رفت و در حيره، با قواى خود بر تپهاى موضع گرفت و رَيان بن سلمه اراشى را با دو هزار نفر به جنگ با فرزند امام سجاد (عليه السلام) فرستاد. سپاه ريان در حيره استقرار يافت تا آنكه قواى شامى از راه رسيد و به آنان پيوست. درگيرى شديدى بين آنان و نيروهاى زيد درگرفت. عمده نبرد در مناطقى بين حيره و كوفه روى داد. هنگامى كه قيام زيد سركوب شد و آن انسان شجاع و وارسته به شهادت رسيد و يوسف بن عمر مطمئن شد كه آشفتگىهاى كوفه رو به پايان است، از به كوفه بازگشت و بر بالاى منبر رفت و به مذمت كوفيان پرداخت و آنان را كه با اين جنبش دينى و مردمى همراهى كرده بودند به قتل، اسارت و تبعيد تهديد كرد.[۳۹]
در برخى منابع تصريح شده است كه اگر زيد به سوى حيره رفته بود، قيامش با شكست مواجه نمىشد؛ زيرا او به كُناسه كوفه رفت كه در آنجا گروهى شامى كمين كرده بودند و بر آنان حمله آورد و اين قواى اعزامى را در هم شكست. از آنجا به طرف جبانه رفت كه بين كوفه و حيره قرار داشت. يوسف بن عمرو و قوايش در همان حوالى موضع گرفته بودند و عدهاى از اشراف كوفه با وى همراهى مىكردند. ريان بن سلمه كه فرماندهى نيروهاى دشمن را عهدهدار بود، اجازه نداد زيد بن على به يوسف بن عمرو كه در حيره بود، نزديك شود. اگر شرايط براى ورود زيد به مقر يوسف در حيره فراهم شده بود، حاكم كوفه و همراهانش كه بر تپهاى قرار گرفته بودند، بر اثر هجوم سپاهيان زيد به هلاكت مىرسيدند. او وقتى با نيروهاى ريان بن سلمه مواجه گرديد، ناگزير به كوفه بازگشت و درگيرىها در كوچههاى اين شهر شدت يافت. رفته رفته اطرافيانش پراكنده گرديدند و سرانجام وى به شهادت رسيد. والى كوفه به اين جنايات بسنده نكرد و همسر زيد را در حيره به قتل رساند.[۴۰]
خلفاى عباسى نيز از حيره به عنوان پايگاهى براى سركوب خيزشهاى شيعيان، سادات و امامزادگان استفاده مىكردند. ابوجعفر منصور عباسى هنگامى كه در حيره اقامت داشت (به سال ١٣٧ق) عدهاى از هاشميان را دستگير و روانه زندان كرد. همچنين وى عبدالله بن حسن بن حسن (عليه السلام) و خانوادهاش را در حيره دستگير و محبوس نمود. آنان پيوسته در زندان به سر مىبُردند تا به شهادت رسيدند و به قولى عدهاى آنان را ديدند كه بر ديوارهاى حيره ميخكوب شدهاند. منصور در كنار همين شهر، هاشميه را ساخت كه در واقع زندان او براى مخالفانش بود.[۴۱]
هنگامىكه منتصر عباسى به خلافت رسيد، دستور داد تا مردم را از زيارت قبور آل ابوطالب در حيره منع نكنند، اوقاف اين خاندان را رها كرده و متعرض شيعيان آنها نشوند.[۴۲] از اين نكته تاريخى برمىآيد كه در زمان عباسيان، حيره پايگاهى براى پيروان اهل بيت (عليهم السلام) و افرادى از خاندان عترت و طهارت به شمار مىرفته است.[۴۳]
حیره در روایات
در روايات است كه حضرت على (عليه السلام) منطقۀ ميان نجف تا حيره را به چهلهزار درهم از دهقانان خريد و بر اين معامله، شاهدانى گرفت؛ چون ميدانست مدفن او در اين منطقه خواهد بود.[۴۴] امام صادق (عليه السلام) نيز قبر حضرت على (عليه السلام) را در منطقۀ بين حيره و نجف معرفى ميكرد و به زيارت ميرفت.[۴۵] عبدالله بن سنان ميگويد: وقتى امام صادق (عليه السلام) در حيره بود، بارها به زيارت آنجا رفت و فرمود كه اين قبر على بن ابيطالب است.[۴۶]
پانوشت
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ دائرة المعارف فارسى، ج اول، ص ٨٧٣.
- ↑ مسعودى، مروج الذهب، ج اول، ص۹۸.
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ حیره، فرهنگنامه زیارت، فصلنامه زیارت، شماره ۵، ص۱۰.
- ↑ تاريخ نوين عراق، ص ٢١؛ تاريخ سياسى اقتصادى عراق، ص ٢٢؛ عراق ساختارها و فرايند گرايش سياسى، ص ٢٨.
- ↑ كوفه پيدايش شهر اسلامى، ص ١۶و ١٧.
- ↑ ۶٫۰ ۶٫۱ ۶٫۲ الاعلاق النفسيه، ص ٢٢۶.
- ↑ كوفه پيدايش شهر اسلامى، ص ١٨.
- ↑ ۸٫۰ ۸٫۱ ۸٫۲ اعراب حدود مرزهاى روم شرقى و ايران، ص ١٨۶- ١٨۵.
- ↑ عزالدين ابن اثير، الكامل فى التاريخ، ج ٣، ص ١٢٧٩، طبقات، واقدى، ج اول، ص ٢۴٩.
- ↑ بلاذرى، فتوح البلدان، ص ٢۴۴؛ تاريخ طبرى، ج ۴، ص ١۴٨١ و ١۴٨٠؛ كامل ابن اثير، ج ٣، ص ١٢٧٩ و ١٢٧٨؛ دينورى، اخبار الطوال، ص ١١٧.
- ↑ فتوح البلدان، ص ١٨؛ محمد حميدالله، وثائق، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، ص ٣١٠ و ٣٠٩؛ س. ج. تقىزاده، از پرويز تا چنگيز، ص ٣.
- ↑ سيد حسين بن السيد احمد البراقى النجفى، تاريخ كوفه، حرره و اضاف اليه: سيد محمدصادق بحرالعلوم، ص ١١۴ و ١١٣؛ كوفه پيدايش شهر اسلامى، ص ٨۴ و ٨٣.
- ↑ مسعودى، مروج الذهب، ج اول، ص ۴۶۵.
- ↑ لسترنج، جغرافياى تاريخى سرزمينهاى خلافت شرقى، ترجمه محمود عرفان، ص ٨٢ و ٨١.
- ↑ مسعودى، التنبيه والاشراف، ص ١۶٧.
- ↑ حمزه بن حسن اصفهانى سنى مسلوك الارض. . . ، ص ٧۴ و ٧٣، اخبار الطوال، دينورى، ص ١٠٩؛ عبدالحسين زرينكوب، تاريخ ايران بعد از اسلام، ص ٢٣٠ و ٢٢٩.
- ↑ عبدالحسين زرينكوب، تاريخ ايران بعد از اسلام، ص ٢٣٠ و ٢٢٩.
- ↑ اعراب حدود مرزهاى روم شرقى و ايران، ص ٢٨٢- ٢٨٠.
- ↑ ويل دورانت تاريخ تمدن، ج ۴، بخش اول، ص ١٩٩، تاريخ يعقوبى، ج اول، ص ٢٠٣.
- ↑ احسان يارشاطر و ديگران، تاريخ ايران از سلوكيان تا فروپاشى دولت ساسانيان، ج سوم، قسمت اول، ص ٧١۵.
- ↑ نينا پيگولوسكايا، اعراب حدود مرزهاى روم شرقى و ايران، ص ١٩٠و ١٨٩.
- ↑ تاريخ ايران از سلوكيان تا فروپاشى ساسانيان، ج ٣، قسمت اول، ص ٧١٢ و ٧١١.
- ↑ ۲۳٫۰ ۲۳٫۱ ابن واضح يعقوبى، البلدان، ص ١۵٣؛ كريستن سن، ايران در زمان ساسانيان، ص ٢١٠.
- ↑ فتوح البلدان، ص ٢٧۵؛ كوفه پيدايش شهر سالامى، ص ٨٢ و ١١٣.
- ↑ اخبار الطوال، ص ١۵٣؛ نصر بن مزاحم منقدى، پيكار صفين ص ١٢.
- ↑ تاريخ يعقوبى، ح ٢، ص ١١٨.
- ↑ شرح نهجالبلاغه، ابن ابى الحديد، ح ٣، ص ١٣١.
- ↑ سيد محسن امين، اعيان الشيعه، ج ٨، ص ۴٢٩؛ محدث قمى، تحفه الاحباب، ص ٣٩۵.
- ↑ الغارات، ص ٢٢٨؛ شرح نهجالبلاغه، ج ٣، ص ١٣٢.
- ↑ مجلسى، بحارالانوار، ج ٣٣، ص ۴٠٨؛ شرح نهجالبلاغه، ج ٣، ص ١٣٢.
- ↑ عزيزالله عطاردى، اعلام كتاب الغارات، ص ۴۵٠ و ۴۴٩.
- ↑ الغارات، ص ١۶٠ - ١۵٩؛ فرازى از خطبه ٢٩ نهجالبلاغه؛ تاريخ طبرى، ج ۴، ص ١٠۴؛ بلاذرى، انساب الاشراف، ج ٢، ص ٧۴.
- ↑ ابن قتيبه دينورى، الامامة و السياسية، ج اول، ص ١۵٣؛ انساب الاشراف، ج ٢، ص ٧۴.
- ↑ الغارات، ص ١۶١.
- ↑ ابن هلال ثقفى، الغارات، ص ١٠۶ و ١٠۵.
- ↑ سبط ابن جوزى، تذكرة الخواص، ص ١٠٨، على بن عيسى اربلى، كشف الغمه، ج اول، ص ٢٣٠.
- ↑ كوفه پيدايش شهر اسلامى، ص ٢٧٣ و ٢٧٢.
- ↑ ياقوت حموى، معجم البلدان، ج اول، ص ۵١۶؛ سيد ابوفاضل رضوى اردكانى، ماهيت قيام مختار، ص ٣٩٠.
- ↑ حسين كريمان، سيره و قيام زيد بن على*، ص ٢٧٧، ٢٩٧، ٢٩٩، ٣١٧؛ سيد عبدالرزاق مقدم، رهبر انقلاب خونين كوفه، ترجمه عزيزالله عطاردى، ص ٢١٨.
- ↑ رهبر انقلاب خونين كوفه، ص ٢٢٣ و ٢٢٢؛ مسعودى، مروج الذهب، ج ٢، ص ٢۵١.
- ↑ تاريخ يعقوبى، ج دوم، ص ٣۵٣، ٣۵٧، ٣۶٠، ٣۶۵.
- ↑ مروج الذهب، ج ٢، ص ۵۴٢.
- ↑ حیره گذرگاه حیرت و عبرت، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۶، ص۹۰.
- ↑ بحار الأنوار، ج ٢٢ ص ٣۶.
- ↑ كامل الزيارات، ص ٣۴.
- ↑ كافى، ج ١ ص ۴۵۶.
- ↑ این دریاچه، اكنون به طور كلّى خشك شده است. برخی بحر نجفِ کنونی را که باتلاقی است نزدیک نجف بخش باقی مانده از همان دریاچه دانستهاند.
- ↑ تقریبا شش کیلومتر.
- ↑ بین النهرین، بخشی از كشور عراق است كه به صورت جلگهاى بين دو رودخانه دجله و فرات قرار گرفته است. این منطقه، در قرون گذشته بسيار حاصلخيزبوده و تمدنى با سابقه چهارهزار ساله وجود داشته است. نخستين ساكنان جلگه بین النهرین، شيوهْ زندگى روستايى و صحرانشينى را رها کرده و به زندگى شهرى روى آوردند.
- ↑ او براى فرمانروايان جهان دربارهْ رسالت خود از جانب خداوند عزوجلّ، نامههايى فرستاد، نامهاى نيز به امير حيره نوشت و او را به سوى اسلام فراخواند. در منابع تاريخى از پاسخ حاكم حيره به اين دعوت گزارشى موجود نيست.
- ↑ او حتى پيشگويى کرد: زنى كه نامش «كرامت» است و اهل حيره مىباشد، به عقد و ازدواج يكى از رزمندگان اسلام درخواهد آمد.
- ↑ به نبرد سپاه اسلام در کوت العماره فعلی، وَلَجَه و اُليس گفته میشود که فتح آنها توسط سپاه اسلام منجر شد.
- ↑ خلاصهای از جریان فتح حیره، عبارت است از: حرکت خالد بن ولید به بینالنهرین، نبرد نهر الدم، حرکت خالد با کشتی از فرات به حیره، تغییر جریان آب رود و کاهش حجم آب فرات توسط فرزندِ مرزدار حیره، به گل نشستن کشتی سپاه اسلام، حرکت خالد از خشکی و قتل فرزند مرزدار حیره، گریختن مرزدار حیره، محاصره حیره توسط خالد، مقاومت بزرگان حیره که نصارا بودند، اعتراض مردم حیره و درخواست تسلیم بزرگان در برابر سپاه اسلام، گفتگوی بزرگان حیره و خالد، برقراری صلح به شرط پرداخت جزیه و نشوریدن علیه مسلمانان.
- ↑ خلاصهای از این جریان: عازم شدن خالد بن ولید به شام، جانشین کردن مثن بن حارثه در حیره، اردو زدن وی در اطراف حیره، یورش اهالی منطقه به دستور و تحریک رستم فرخزاد به مسلمانان، عقب نشینی مسلمانان و رفتن به مدینه برای تجهیز سپاه، گردآوری سپاه بیشتر و اعزام آنان به فرماندهی ابوعبیده ثقفی، فتح دوباره حیره.
- ↑ «با وجود متروك گرديدن حيره، اين شهر به دليل لطافت هوا، جاذبههاى اقليمى و نزديكى به خورنق و نجف، عدهاى از حاكمان عباسى در آن به سر مىبردند اما اكنون (زمان تأليف كتاب: سال ٣٣٢ق) جز بوم (جغد) و انعكاس صوت افراد، كسى آنجا نمىباشد.»
- ↑ از توابع شام
- ↑ روم شرقى
- ↑ پدر وی، قرظة بن كعب انصارى از شخصيتهاى برجسته صدر اسلام بود. عمرو بن قرظه، در قيام عاشورا در زمرهْ اصحاب امام حسين (ع) بود و در ركاب وی به شهادت رسيد.
- ↑ «مردانى از ذمّيان حوزه مأموريت تو، نهرى را در زمين خود نام بُردند كه بىاثر گرديده و زير خاك رفته است كه مسلمانان عهدهدار احياى آن مىباشند؛ پس تو و ايشان بنگريد. سپس نهر را آباد ساز كه اگر احيا شود و آنان توانا گردند، نزد من بهتر است تا بيرون روند يا اينكه در اصلاح و احياى سرزمينها ناتوان باشند و كوتاهى كنند.»
منابع
- الاعلاق النفسيه، ابن رسته،
- دائرة المعارف فارسى، غلامحسين مصاحب
- تاريخ نوين عراق، قب مار، ترجمه محمد عباسپور،
- تاريخ سياسى اقتصادى عراق، على بيگدلى،
- عراق ساختارها و فرايند گرايش سياسى، سيد حسين سيف زاده،.
- بحار الأنوار،
- كامل الزيارات،
- كافى،
- كوفه پيدايش شهر اسلامى، هشام جعيط، ترجمه ابوالحسن سروقد مقدم،
- موسوعه العتبات المقدسه، جعفر خليلى،
- اعراب حدود مرزهاى روم شرقى و ايران، نينا پيگولوسكايا، ترجمه عنايتالله رضا،