قاسم بن موسی الکاظم(ع): تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی حج
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۰: خط ۱۰:
عالمان انساب، او را از فرزندان بدون نسل امام کاظم(ع) شمرده‌اند. وی موفق به انتخاب همسر نشده و فرزندی نداشته است؛<ref>عمدة الطالب، ص٢٢٧؛ النفحة العنبرية، ص۶٣؛ مناهل الضرب فى انساب العرب، ص٣٩٣؛ الشجرة المباركة، ص٧٧؛ الفخرى فى انساب الطالبيّين، ص١٧؛ التذكرة، ص١۵١.</ref> ولی نویسنده کتاب شجره طوبی ماجرای فرار قاسم به حله را با جزئیات بیشتری گفته و در ضمن آن جزئیات دختری برای او معرفی کرده است.{{یادداشت|برخی این ماجرا را به قاسم بن عباس بن موسی الکاظم(ع) منتسب کرده‌ و برخی دیگر این انتساب را خلط در اسم وی با قاسم بن موسی الکاظم(ع) دانسته و این ماجرا را درباره قاسم بن موسی الکاظم(ع)‌ دانسته‌اند.<ref>زیارتگاه‌های عراق، ص۱۴۰.</ref>}}<ref name=":0">شجره طوبى، ص٢١٠؛ اختران تابناك، ج١، ص٣٨۴.</ref>
عالمان انساب، او را از فرزندان بدون نسل امام کاظم(ع) شمرده‌اند. وی موفق به انتخاب همسر نشده و فرزندی نداشته است؛<ref>عمدة الطالب، ص٢٢٧؛ النفحة العنبرية، ص۶٣؛ مناهل الضرب فى انساب العرب، ص٣٩٣؛ الشجرة المباركة، ص٧٧؛ الفخرى فى انساب الطالبيّين، ص١٧؛ التذكرة، ص١۵١.</ref> ولی نویسنده کتاب شجره طوبی ماجرای فرار قاسم به حله را با جزئیات بیشتری گفته و در ضمن آن جزئیات دختری برای او معرفی کرده است.{{یادداشت|برخی این ماجرا را به قاسم بن عباس بن موسی الکاظم(ع) منتسب کرده‌ و برخی دیگر این انتساب را خلط در اسم وی با قاسم بن موسی الکاظم(ع) دانسته و این ماجرا را درباره قاسم بن موسی الکاظم(ع)‌ دانسته‌اند.<ref>زیارتگاه‌های عراق، ص۱۴۰.</ref>}}<ref name=":0">شجره طوبى، ص٢١٠؛ اختران تابناك، ج١، ص٣٨۴.</ref>


== درگذشت ==
تاریخ‌دانان، همه بر این باورند که قاسم بن موسی (ع)، در زمان زندگی پدرش امام کاظم (ع) درگذشت. او مانند برخی دیگر از خویشان و فرزندان علوی (ع)، تحت پیگرد مخالفان [[اهل بیت|اهل‌بیت(ع)]] قرار گرفت و به ناچار، [[مدینه]] را ترک کرد و به‌صورت ناشناس، در منطقه سوری{{یادداشت|درگذشته، زمان زندگی قاسم بن موسی(ع)، «شهر قاسم» که اکنون محل دفن اوست، روستایی به نام شوشه یا سورا بود.}}<ref>زندگی و مزار حضرت قاسم(ع)، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۹، ص۴۵.</ref> در اطراف حلّه، با سختی زندگی کرد؛ تا این‌که به سبب غصه زندانی بودن پدرش، امام کاظم(ع) و سختی غربت و تنهایی، در جوانی درگذشته، به خاک سپرده شد و بارگاهی برایش ساختند.<ref>حیاة الامام موسی بن جعفر (ع)، ج٢، ص۴٣١.</ref>


تاریخ‌دانان، همه بر این باورند که قاسم بن موسی (ع)، در زمان زندگی پدرش امام کاظم (ع) درگذشت. او مانند برخی دیگر از خویشان و فرزندان علوی (ع)، تحت پیگرد مخالفان [[اهل بیت|اهل‌بیت (ع)]] قرار گرفت و به ناچار، [[مدینه]] را ترک کرد و به‌صورت ناشناس، در منطقه سوری{{یادداشت|درگذشته، زمان زندگی قاسم بن موسی(ع)، «شهر قاسم» که اکنون محل دفن اوست، روستایی به نام شوشه یا سورا بود.}}<ref>زندگی و مزار حضرت قاسم(ع)، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۹، ص۴۵.</ref> در اطراف حلّه، با سختی زندگی کرد؛ تا این‌که به سبب غصه زندانی بودن پدرش، امام کاظم(ع) و سختی غربت و تنهایی، در جوانی درگذشته، به خاک سپرده شد و بارگاهی برایش ساختند.<ref>حیاة الامام موسی بن جعفر (ع)، ج٢، ص۴٣١.</ref>
نویسنده کتاب شجره طوبی، ماجرای فرار، زندگی و درگذشت قاسم را با جزئیات بیشتری نقل کرده است. به گفته او پس از این که قاسم از ظلم [[هارون‌الرشید]] از [[مدینه]] به سوی [[عراق]] گریخت، روزی در کنار فرات، از گفت‌وگوی دو دختربچه باهمدیگر، فهمید پیرو ولایت [[امام علی(ع)]] هستند؛ خوشحال شده به نزد رئیس قبیله آن‌ها رفته، به کار آب‌رسانی مشغول شد. رئیس قبیله که عبادت و پارسایی او را دید دخترش را به عقد او درآورد. قاسم، صاحب دختری شد. سن او که از سه سال گذشت، رئیس قبیله با خبر شد قاسم فرزند امام کاظم(ع) است. پس از مدتی قاسم بیمار شده، بیماری‌اش شدت گرفت. وصیت کرد پس از مرگش در موسم حج همسر و دخترش را به مدینه نزد مادرش ببرند. وی در جوانی درگذشته، پدر همسرش به وصیتش عمل کرد. مادر قاسم که دختر را دید گریه فراوان کرده او را شناخته و پس از باخبر شدن از مرگ فرزندش قاسم، بیمار شده، بیشتر از سه روز زنده نماند.<ref name=":0" />
 
 
هارون‌الرشيد، زندگى را بر فرزندان پيغمبر(ص) تنگ كرده بود. پس از شهادت حضرت امام موسى كاظم(ع)، بسيارى از فرزندان آن حضرت، متوارى شدند كه از جمله آنها، حضرت قاسم بوده است. او از مدينه، به طرف شرق فرارى شد؛ تا كم‌كم به عراق رسيد. روزى، كنار فرات نشسته بود. ديد دو دختربچه با يكديگر بازى مى‌كنند. ولى [آن دو] براى اثبات مقصود خويش، به حق امير صاحب بيعت، قسم مى‌خورند. قاسم، خوشحال شد. از آنها پرسيد: «منظورتان از اين امير كه قسم مى‌خوريد، كيست؟» گفتند: ابوالحسن، پدر حسن و حسين(ع) قاسم خوشحال شد كه بحمدالله در محل دوستان آل محمد(ص) رسيده است.
 
حضرت قاسم خواست كه آنها، وى را به رئيس قبيله، راهنمايى كنند. معلوم شد كه رئيس قبيله، پدر يكى از آن دو دختر است. رئيس قبيله، او را به خانه خود برد و از او، پذيرايى درخور توجهى كرد. پس از پايان دوران مهمانى كه سه روز است، قاسم فرمود: «دوران مهمانى من تمام شد. بعد از اين، هرچه بخورم، صدقه است و من دوست ندارم صدقه بخورم. اگر كارى باشد، مايلم كار كنم». ميزبان نيز كارى از قبيل سقايت (آب‌رسانى)، به او واگذار كرد.
 
رئيس قبيله، در اين مدت، آثار بزرگى و كرامت را از كارگر جديد و مهمان عزيز خود مشاهده كرد؛ به‌ويژه شبى او را در تهجد و مناجات با خدا ديد كه به پيشگاه پروردگار آن‌چنان خضوعى دارد كه هيچ‌كس و هيچ‌چيز، او را به خود مشغول نمى‌كند. با ديدن اين منظره، محبتى شديد در دل او پديد آمد. روزى بستگان خود را جمع كرد و با اجازه قاسم، دختر خود را به عقد و ازدواج وى درآورد و خداوند نيز فرزند دخترى، به وى كرامت كرد. وقتى كه سه سال از سن دختر مى‌گذشت، رئيس قبيله، از خانواده و فاميل داماد خود باخبر شد و فهميد كه او، از فرزندان برومند رسول اكرم(ص) و يادگار حضرت موسى بن جعفر(ع) است. بى‌اندازه ناراحت شد و گفت: «چقدر شرمنده‌ام؛ زيرا تو فرزند امام منى و من تو را قدر ندانستم». قاسم گفت: «تو از من پذيرايى كردى و من را گرامى و بزرگ داشتى. اميد است با ما در بهشت باشى». كم‌كم قاسم مريض شد و مرض او شدت گرفت. روزى به پدر عيال خود گفت: «بعد از مرگ، تجهيزات مرا به خوبى انجام دهيد و موسم حج، زن و دخترم را ببريد نزد مادرم در مدينه كه ديگر بيش از اين، انتظار مرا نكشد».
 
قاسم، خيلى زود و در جوانى از دنيا رفت و پس از تشريفات كفن و دفن، ايام حج، خانواده او با اندوه فراوان به مكه رفتند و حج انجام دادند و سپس به مدينه رفتند و به خانه حضرت موسى بن جعفر(ع) رسيدند. رئيس قبيله، دختر بچه را بر زمين گذاشت. اهل آن خانه، چون دخترك را ديدند كه شباهت تامّى به قاسم دارد، دور او را گرفتند؛ به‌ويژه مادر حضرت قاسم با ديدن دختر، گريه فراوانى كرد و مى‌گفت: «به خدا قسم! اين فرزند من است». پرسيدند:
 
«از كجا مى‌دانى؟» گفت: «چون شباهت زيادى به فرزندم، قاسم دارد». آن‌گاه دختر بچه گفت: «مادر و پدربزرگم به همراه من آمده‌اند و اكنون دم در ايستاده‌اند». آنها به درون خانه راهنمايى شدند و از مرگ حضرت قاسم، به خانواده امام موسى كاظم(ع) خبر دادند. مادر قاسم، چون از مرگ فرزندش با خبر شد، مريض شد و بيش از سه روز نماند و از دنيا رفت.<ref name=":0" />


==جایگاه==
==جایگاه==

نسخهٔ ‏۱۳ اکتبر ۲۰۱۹، ساعت ۰۵:۵۸

قاسم به موسی الکاظم (ع)، فرزند امام کاظم(ع)

شیخ مفید (رحمه الله) و دیگران، مادرش را ام ولد دانسته‌اند.[۱] ولی حرزالدین، بر این باور است که، مادرش اُم‌البنین و برادر اعیانی امام رضا(ع) و حضرت معصومه(س) است.[۲]


عالمان انساب، او را از فرزندان بدون نسل امام کاظم(ع) شمرده‌اند. وی موفق به انتخاب همسر نشده و فرزندی نداشته است؛[۳] ولی نویسنده کتاب شجره طوبی ماجرای فرار قاسم به حله را با جزئیات بیشتری گفته و در ضمن آن جزئیات دختری برای او معرفی کرده است.[یادداشت ۱][۵]

درگذشت

تاریخ‌دانان، همه بر این باورند که قاسم بن موسی (ع)، در زمان زندگی پدرش امام کاظم (ع) درگذشت. او مانند برخی دیگر از خویشان و فرزندان علوی (ع)، تحت پیگرد مخالفان اهل‌بیت(ع) قرار گرفت و به ناچار، مدینه را ترک کرد و به‌صورت ناشناس، در منطقه سوری[یادداشت ۲][۶] در اطراف حلّه، با سختی زندگی کرد؛ تا این‌که به سبب غصه زندانی بودن پدرش، امام کاظم(ع) و سختی غربت و تنهایی، در جوانی درگذشته، به خاک سپرده شد و بارگاهی برایش ساختند.[۷]

نویسنده کتاب شجره طوبی، ماجرای فرار، زندگی و درگذشت قاسم را با جزئیات بیشتری نقل کرده است. به گفته او پس از این که قاسم از ظلم هارون‌الرشید از مدینه به سوی عراق گریخت، روزی در کنار فرات، از گفت‌وگوی دو دختربچه باهمدیگر، فهمید پیرو ولایت امام علی(ع) هستند؛ خوشحال شده به نزد رئیس قبیله آن‌ها رفته، به کار آب‌رسانی مشغول شد. رئیس قبیله که عبادت و پارسایی او را دید دخترش را به عقد او درآورد. قاسم، صاحب دختری شد. سن او که از سه سال گذشت، رئیس قبیله با خبر شد قاسم فرزند امام کاظم(ع) است. پس از مدتی قاسم بیمار شده، بیماری‌اش شدت گرفت. وصیت کرد پس از مرگش در موسم حج همسر و دخترش را به مدینه نزد مادرش ببرند. وی در جوانی درگذشته، پدر همسرش به وصیتش عمل کرد. مادر قاسم که دختر را دید گریه فراوان کرده او را شناخته و پس از باخبر شدن از مرگ فرزندش قاسم، بیمار شده، بیشتر از سه روز زنده نماند.[۵]

جایگاه

بر پایه روایتی در کتاب کافی، وقتی از امام کاظم(ع) درباره امامِ پس از خود سؤال می‌شود، او فرزندش علی (ع) را معرفی می‌کند و به گفته وی، اگر تعیین امام به عهده او بود، فرزند دیگرش قاسم را معرفی می‌کرد؛ چون او شخص سزاوری است و امام (ع) نیز او را دوست دارد؛ ولی تعیین امامت بر عهده خدا است و این مقام را در وجود هرکسی که لایق باشد و خود صلاح بداند قرار می‌دهد.[۸] امام کاظم (ع) نام قاسم را در وصیت‌نامه خود آورده است. او برخی کارهای معنوی را به او می‌سپرد؛[۹] برای نمونه از سلیمان جعفری راوی شیعی، روایت شده که دیده است امام کاظم (ع) به قاسم دستور داد بالای سر برادرش که در حال جان دادن بود برود و سوره صافات را بخواند؛ وقتی به آیه یازدهم سوره[یادداشت ۳] رسید، آخرین نفس را کشید و به راحتی از دنیا رفت.[۱۰]

در نگاه عالمان

علی نمازی شاهرودی، نویسنده مستدرک سفینة البحار، او را «سیدی جلیل‌القدر» خوانده که پدرش، امام کاظم (ع) او را بسیار دوست داشته است.[۱۱] عبدالحسین شبستری، نویسنده احسن التراجم، او را «مردی عالم و دارای جایگاهی بلند» معرفی کرده است.[۱۲] شیخ عباس قمی نیز از بزرگی قدر و شأن او خبر داده است.[۱۳]

پانویس

  1. الارشاد، ج٢، ص٢٠١؛ المجدی فی انساب الطالبیّین، ص١٠٧؛ الکواکب المشرقه، ج٢، ص١٨؛ کشف الغمه، ج٣، ص٢۶.
  2. مراقد المعارف، ج٢، ص١٨١.
  3. عمدة الطالب، ص٢٢٧؛ النفحة العنبرية، ص۶٣؛ مناهل الضرب فى انساب العرب، ص٣٩٣؛ الشجرة المباركة، ص٧٧؛ الفخرى فى انساب الطالبيّين، ص١٧؛ التذكرة، ص١۵١.
  4. زیارتگاه‌های عراق، ص۱۴۰.
  5. ۵٫۰ ۵٫۱ شجره طوبى، ص٢١٠؛ اختران تابناك، ج١، ص٣٨۴.
  6. زندگی و مزار حضرت قاسم(ع)، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۹، ص۴۵.
  7. حیاة الامام موسی بن جعفر (ع)، ج٢، ص۴٣١.
  8. الکافی، ج١، ص٣١۴؛ عیون اخبار الرضا، ج٢، ص٧٠؛ تنقیح المقال، ج٢؛ ص٢۶؛ الجامع لرواة واصحاب الامام الرضا، ج١، ص۵١٢؛ بحارالانوار، ج۵٠، ص٢۶؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۶، ص٢۶٣.
  9. زیاتگاه‌های عراق، ص۱۲۰.
  10. الفوائد الرجالیة، ج٣، ص١٩٢؛ حیاة الامام موسی بن جعفر (ع)، ج٢؛ ص۴٣٠؛ تنقیح المقال، ج٢، ص٢۶؛ منتهی الآمال، ج٢، ص٣۵۵؛ بدر فروزان، ص٣٧.
  11. مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۶، ص٢۶٢.
  12. احسن التراجم، ج٢، ص٢٨ و ٢٩.
  13. منتهی الآمال، ج٢، ص٣۵۴؛ تحفة الاحباب، ص٣٩٣؛ بدر فروزان، صص٣۶ و ٣٧.
  1. برخی این ماجرا را به قاسم بن عباس بن موسی الکاظم(ع) منتسب کرده‌ و برخی دیگر این انتساب را خلط در اسم وی با قاسم بن موسی الکاظم(ع) دانسته و این ماجرا را درباره قاسم بن موسی الکاظم(ع)‌ دانسته‌اند.[۴]
  2. درگذشته، زمان زندگی قاسم بن موسی(ع)، «شهر قاسم» که اکنون محل دفن اوست، روستایی به نام شوشه یا سورا بود.
  3. «فَاسْتَفْتِهِمْ أَهُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَمْ مَنْ خَلَقْنَا» که برگردان فارسی آن عبارت است از: «پس [از کافران] بپرس آیا ایشان [از نظر] آفرینش سخت ترند یا کسانی که [در آسمانها] خلق کردیم»

منابع

این مقاله برگرفته از مقاله زندگی و مزار حضرت قاسم (ع)، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره نهم، زمستان ۱۳۹۰، ص۴۴ و کتاب زیارتگاه‌های عراق، محمدمهدی فقیه بحرالعلوم، احمد خامه‌یار، مشعر، تهران، ۱۳۹۵ش. است.
  • احسن التراجم لاصحاب الامام موسی الکاظم (ع)، عبدالحسین شبستری، المؤتمر العالمی للامام الرضا (ع)، مشهد، ۱۴۱۱ق.
  • الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، محمد بن محمد بن نعمان (الشیخ المفید)، تحقیق: مؤسسة آل البیت (علیهم السلام) لاحیاء التراث، دار المفید، بیروت، ۱۴۱۴ق. (۱۹۹۳م).
  • اختران تابناك، ذبيح‏‌الله محلاتى، كتابفروشى اسلاميه، تهران، 1349ش.
  • الجامع لرواة وأصحاب الامام الرضا (ع)، کنگره امام رضا (ع)، مشهد، ۱۳۷۸ش.
  • الکافی، محمد بن یعقوب الکلینی، تصحیح علی اکبر الغفاری، دار الکتب الاسلامیة، تهران.
  • الکواکب المشرقة فی انساب وتاریخ و تراجم الاسرة العلویة الزاهرة، السید مهدی الرجائی، مکتبة آیةالله المرعشی النجفی، قم، ۱۳۹۰ش.
  • المجدی فی انساب الطالبیین، علی بن محمد العلوی العمری، تحقیق احمد المهدوی‏، الدامغانی، کتبة آیةالله العظمی المرعشی النجفی العامة، قم، ۱۴۲۲ق (۱۳۸۰ش)
  • بحارالانوار، محمدباقر المجلسی، مؤسسة الوفاء، بیروت، ۱۴۰۳ق.
  • بدر فروزان، عباس فیض، قم، ۱۳۲۲ق‏.
  • تحفة الاحباب فی نوادر آثار الأصحاب، شیخ عباس قمی، تحقیق سید جعفر حسینی و علی محدث‌زاده، دارالکتب الاسلامیّة، تهران، ۱۳۷۰ش.
  • تنقیح المقال فی علم الرجال، عبدالله المامقانی، تحقیق و استدراک محیی‌الدین المامقانی، مؤسسة آل البیت (ع) لإحیاء التراث، قم، ۱۴۲۶ق.
  • شجره طوبی،
  • حیاة الامام موسی بن جعفر (ع)، باقر شریف قرشی، المکتبة الحیدریة، النجف، ۱۳۹۰ق.
  • رجال السید بحرالعلوم (الفوائد الرجالیة)، السید محمد مهدی بحرالعلوم، تحقیق محمد صادق بحرالعلوم و حسین بحرالعلوم، مکتبة العلمین، النجف، ۱۳۸۵ق.
  • عیون اخبار الرضا (ع)، الصدوق، تحقیق حسین اعلمی، مؤسسه الاعلمی، بیروت، ۱۴۰۴ ه‍.ق باترجمه علی‌اکبر غفاری.
  • کشف الغمّة فی معرفة الائمة، علی بن عیسی الاربلی، دار الاضواء، بیروت، ۱۴۰۵ق.
  • مراقد المعارف، محمد حرزالدین، تحقیق محمدحسین حرزالدین، سعید بن جبیر، قم، ۲۰۰۷م.
  • مستدرکات علم رجال الحدیث، علی النمازی الشاهرودی، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، ۱۴۲۵ق.
  • منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، هجرت، قم، ۱۳۸۰ش.
  • التذكرة فى الانساب المطهرة، احمد بن محمد بن المهنّا الحسينى العبيدلى، تحقيق السيد مهدى الرجائى، مكتبة آيت الله العظمى المرعشى النجفى، قم، 1421ق.
  • الشجرة المباركة فى انساب الطالبية، فخرالدين الرازى، مكتبة آيةالله العظمى المرعشى النجفى، قم، 1419ق.
  • الفخرى فى أنساب الطالبييّن، عزيزالدين ابوطالب اسماعيل بن الحسين المروزى الازورقانى، مكتبة آيةالله العظمى مرعشى نجفى، قم، 1409ق.
  • النفحة العنبرية فى أنساب خير البرية، محمدكاظم اليمانى الموسوى، تحقيق السيد مهدى الرجائى، مكتبة آيةالله العظمى المرعشى النجفى، قم، 1419ق.
  • مناهل الضرب فى انساب العرب، سيد جعفر الاعرجى النجفى الحسينى، مكتبة آيت‏‌الله العظمى المرعشى النجفى، قم، 1419ق.