حجاز: تفاوت میان نسخهها
خط ۶: | خط ۶: | ||
==نام، موقعیت، مساحت== | ==نام، موقعیت، مساحت== | ||
واژه حجاز از ریشه حجز و به معنای فاصله، میان و مانع است.<ref>العین، ج3، ص70، «حجز».</ref> | واژه حجاز از ریشه حجز و به معنای فاصله، میان و مانع است.<ref>العین، ج3، ص70، «حجز».</ref> علتهای گوناگونی برای نامگذاری این منطقه به این نام گفته شده است.<ref>نک: معجم البلدان، ج2، ص218-219؛ صبح الاعشی، ج4، ص252.</ref> | ||
حجاز، در شمال غربی شبهجزیره عربستان قرار گرفته و مهمترین بخش آن به شمار میرود. تعیین حدود دقیق آن به جهت اختلاف بسیار میان تاریخنگاران و جغرافینویسان ممکن نیست.<ref>جغرافیه شبه جزیرة العرب، ص130.</ref> بر پایه سازگارترین تعریف با موقعیت جغرافیایی منطقه، حجاز در شرق رشته کوههای سرات قرار گرفته و از جهت غرب تا منطقه نجد ادامه یافته است. شمالیترین بخش شرقی آن، خلیج عَقبه و جنوبیترین قسمت آن، مناطق جنوبی شهر [[طائف]] معرفی شده است.<ref>. معجم مااستعجم، ج1، ص9؛ معجم البلدان، ج2، ص219؛ اطلس تاریخ اسلام، ج1، ص396- 397.</ref> | حجاز، در شمال غربی شبهجزیره عربستان قرار گرفته و مهمترین بخش آن به شمار میرود. تعیین حدود دقیق آن به جهت اختلاف بسیار میان تاریخنگاران و جغرافینویسان ممکن نیست.<ref>جغرافیه شبه جزیرة العرب، ص130.</ref> بر پایه سازگارترین تعریف با موقعیت جغرافیایی منطقه، حجاز در شرق رشته کوههای سرات قرار گرفته و از جهت غرب تا منطقه نجد ادامه یافته است. شمالیترین بخش شرقی آن، خلیج عَقبه و جنوبیترین قسمت آن، مناطق جنوبی شهر [[طائف]] معرفی شده است.<ref>. معجم مااستعجم، ج1، ص9؛ معجم البلدان، ج2، ص219؛ اطلس تاریخ اسلام، ج1، ص396- 397.</ref> | ||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
==پیش از اسلام== | ==پیش از اسلام== | ||
آگاهیها از وضعیت پیش از اسلام شبهجزیره، بویژه حجاز، به جهت فقر منابع محدود است. با این همه، یافتههای مستشرقان و باستانشناسان حاکی از وجود برخی از آثار مربوط به ماقبل تاریخ در نقاطی از حجاز است. نشانههای تمدنی در تیماء، طائف و وادی فاطمه نیز یافت شدهاند.<ref>المفصل، ج1، ص163، 329.</ref> | |||
ثمود از اقوام مورد اشاره در قرآن، یکی از قدیمیترین اقوام تاریخی است که در بخشهایی از حجاز ساکن بودهاند و آثاری از آنها در مناطق مختلف به دست آمده است. برخی از این آثار مربوط | [[ثمود]] از اقوام مورد اشاره در قرآن، یکی از قدیمیترین اقوام تاریخی است که در بخشهایی از حجاز ساکن بودهاند و آثاری از آنها در مناطق مختلف به دست آمده است. برخی از این آثار مربوط به ۸ قرن پیش از میلاد است.<ref>المفصل، ج1، ص324- 326؛ تاریخ العرب القدیم، ص166.</ref> | ||
نشانههایی نیز از حکومت گروهی از مَعینیان مهاجر در مناطق شمالی حجاز در حدود قرن پنجم پیش از میلاد در منطقه معین مصران به پایتختی شهر علت{{یادداشت|العلاء کنونی.}} وجود دارد.<ref>. المفصل، ج3، ص245- 246.</ref> | |||
گویا زمامداری حکومتهای منطقه حجاز بیشتر بر عهده ملکهها بوده و نامهای برجایمانده در کتیبهها چون زبیبی، عدیه، شمسی، تبوئا تأییدی بر این امر است.<ref>. نک: تاریخ شبه جزیرة العربیه، ص125؛ تاریخ العرب القدیم، ص435- 436.</ref> | گویا زمامداری حکومتهای منطقه حجاز بیشتر بر عهده ملکهها بوده و نامهای برجایمانده در کتیبهها چون زبیبی، عدیه، شمسی، تبوئا تأییدی بر این امر است.<ref>. نک: تاریخ شبه جزیرة العربیه، ص125؛ تاریخ العرب القدیم، ص435- 436.</ref> | ||
کتیبهها مطالبی نیز پیرامون تیماء از دورههای بسیار قدیم دربردارند و از حکمرانی | کتیبهها مطالبی نیز پیرامون تیماء از دورههای بسیار قدیم دربردارند و از حکمرانی «نبونید» (حک:۵۵۵–۵۳۹ق) پادشاه بابل، بر این شهر و قصرسازی در آن و نیز تسلط بر دیدان، [[خیبر]] و [[یثرب]] خبر دادهاند.<ref>تاریخ العرب القدیم، ص255؛ المفصل، ج2، ص264- 265.</ref> نشانههایی از توجه حاکمان [[ايران|ایران]] باستان به این منطقه نیز یافت شده است که حاکی از اهمیت سوق الجیشی این منطقه در آن دوران است.<ref>تاریخ العرب القدیم، ص434؛ المفصل، ج1، ص104.</ref> | ||
اهمیت فوقالعاده مکه به جهت قرار گرفتن در تقاطع راههای تجاری حبشه، | اهمیت فوقالعاده مکه به جهت قرار گرفتن در تقاطع راههای تجاری حبشه، [[مصر]]، [[فلسطین]]، [[سوریه]]، [[یمن]] و خلیج فارس و وجود [[کعبه]] در آن، انتظار دادههای فراوان تاریخی را ایجاد میکند؛ ولی به جز روایاتی پراکنده که بیشتر آنها ریشهای اسرائیلی دارند، اطلاعات چندانی در دست نیست.<ref>تاریخ العرب القدیم، ص165- 168.</ref> بطلمیوس جغرافیدان یونانی، نام مکه را در قرن دوم میلادی «مکورابا»{{یادداشت|Macoraba}} ذکر کرده است.<ref>see: ptolemi.map</ref> | ||
عمالقه، جرهمیان و خزاعیان از | عمالقه، [[جرهم|جرهمیان]] و خزاعیان از قبیلههایی هستند که منابع عربی از تسلط ایشان بر مکه سخن رانده و گزارشهایی پراکنده و افسانهگونه از آنان ارائه دادهاند که تنها تصویری مبهم از این دوران را به نمایش میگذارد.<ref>مروج الذهب، ج2، ص22- 23؛ السیرة النبویه، ج1، ص113- 114.</ref> | ||
به گفته این منابع ظلم و ستم جرهمیان در دوره تسلط بر مکه و نیز تعدی و تجاوز آنها به کاروانهای | به گفته این منابع ظلم و ستم جرهمیان در دوره تسلط بر مکه و نیز تعدی و تجاوز آنها به کاروانهای تجاری، شمار حاجیان را به شدت کاهش داده بود و عمرو بن لُحی خزاعی، جهت حل این مشکل کعبه را به بتکده تبدیل کرد و هر قبیله را بتی خاص بخشید.<ref>. تاریخ الیعقوبی، ج1، ص254؛ تاریخ العرب القدیم، ص171.</ref> | ||
قصی بن کلاب جد چهارم | قصی بن کلاب جد چهارم [[حضرت محمد(ص)]]، با اتخاذ روشی هوشمندانه، در میان خزاعیان نفوذ کرد و پس از قدرتیابی، آنها را از مکه بیرون کرد و بدین ترتیب قریش قدرتی بیرقیب یافت و قصی توانست با وضع قوانینی چند و تقسیم وظایف، سیستمی شبهحکومتی در مکه پدیدآورد.<ref>اخبار مکه، ج1، ص109- 110.</ref> | ||
وضعیت مدینه دیگر شهر مهم حجاز نیز در دوره پیش از اسلام چندان روشن نیست و با توجه به وجود نام آن در کتیبههای معینیان باید از قدمتی دیرینه برخوردار باشد. منابع عربی نیز اطلاعات قابلتوجهی از وضعیت پیشین آن ارائه ندادهاند و خبرهای موجود بیشتر نمایی افسانهای دارد. بر اساس گفتههای | وضعیت مدینه دیگر شهر مهم حجاز نیز در دوره پیش از اسلام چندان روشن نیست و با توجه به وجود نام آن در کتیبههای معینیان باید از قدمتی دیرینه برخوردار باشد. منابع عربی نیز اطلاعات قابلتوجهی از وضعیت پیشین آن ارائه ندادهاند و خبرهای موجود بیشتر نمایی افسانهای دارد. بر اساس گفتههای ایشان، عمالیق نخستین ساکنان این شهرند و [[یهودیت|یهودیان]] پس از غلبه بر ایشان در آن ساکن شدند. در مورد مهاجر بودن این یهودیان و یا گرویدن ساکنان قبلی به این آیین اختلاف نظر وجود دارد.<ref>نک: تاریخ العرب القدیم، ص185- 186.</ref> | ||
با افول تمدن یمن بر اثر تخریب سد مأرب، اختلافات حاکمان سیاسی، حملات متعدد احباش به یمن و مهاجرت گسترده جنوبیها به مناطق مختلف حجاز، اوس و خزرج از قبیله ازد در اواخر قرن چهارم میلادی به یثرب رفته و ابتدا همزیستی مسالمتآمیزی با ساکنان پیشین برقرار | با افول تمدن یمن بر اثر تخریب سد مأرب، اختلافات حاکمان سیاسی، حملات متعدد احباش به یمن و مهاجرت گسترده جنوبیها به مناطق مختلف حجاز، اوس و خزرج از قبیله ازد در اواخر قرن چهارم میلادی به یثرب رفته و ابتدا همزیستی مسالمتآمیزی با ساکنان پیشین برقرار کردند؛ ولی با گذر زمان و قدرتگیری ازدیان اختلافاتی بین ایشان و یهود روی داد و ازدیان با یاریگرفتن از حاکمان غسانی در شام، یهود را به حاشیه راندند. یهود نیز به اختلافافکنی بین دو قبیله روی آورد و جنگهای طولانی مدت میان اوس و خزرج پیش از ظهور اسلام نتیجه این تلاشها بود.<ref>امتاع الاسماع، ج9، ص171- 174؛ تاریخ العرب القدیم، ص185- 189.</ref> | ||
در مورد طائف دیگر شهر مهم حجاز نیز به جز اشاره به نام قدیم آن و تناسب آن با نام حاکم عمالقی آن، و بنای دیوار آن توسط تاجری از | در مورد طائف دیگر شهر مهم حجاز نیز به جز اشاره به نام قدیم آن و تناسب آن با نام حاکم عمالقی آن، و بنای دیوار آن توسط تاجری از حضرموت، خبر دیگری ذکر نشده است. سنگنبشتههایی به زبانهای نبَطی، ثمودی، ابجدی و عربی- اسلامی در اطراف طائف به دست آمده که به احتمال در آینده گوشههایی از تاریخ این خطه را روشن سازد.<ref>المفصل، ج7، ص143.</ref> | ||
متون تاریخی | متون تاریخی پس از اسلام و نوشتههای تاریخ جغرافیایی مسلمانان، تصویر روشن و واضحی از گذشته حجاز به دست نمیدهند. بر اساس این گزارشهای آشفته، بنای کعبه به دست [[حضرت آدم(ع)]] صورت گرفته است.<ref>اخبار مکه، ج1، ص38.</ref> قبرهای منتسب به حضرت آدم(ع)<ref>معجم البلدان، ج4، ص183.</ref> و [[حوا]]،<ref>بستان السیاحه، ص199؛ المعالم الاثیره، ص88.</ref> تجدید بنای کعبه توسط [[حضرت ابراهیم(ع)]]<ref>. اخبار مکه، ج1، ص61- 62.</ref> و اسکان [[حضرت اسماعیل(ع)|اسماعیل(ع)]] در مهمترین شهر حجاز<ref>الاعلاق النفیسه، ص27.</ref> و فعالیتهای تبلیغی [[حضرت صالح(ع)]] برای قوم ثمود{{یادداشت|آثار تمدنی ثمود، در نقاط مختلفی از حجاز برجایمانده است.}}<ref>. المفصل، ج1، ص326.</ref> بخشی از اخبار تاریخی منعکسشده مربوط به حجاز در این منابع میباشند. | ||
داستانهای افسانهگونهای از ارسال لشکر | داستانهای افسانهگونهای از ارسال لشکر یهودی، توسط [[حضرت موسی(ع)]] به یثرب، برای نبرد با عمالیق در برخی از کتابها ذکر شده است،<ref>. الدرة الثمینه، ص27؛ معجم البلدان، ج5، ص84.</ref> که نمیتواند ارزش تاریخی داشته باشد و به احتمال، جهت ساخت پیشینهای کهن برای یهودیان ساکن در مناطق مختلفی چون یثرب، طائف، مکه، خیبر، [[فدک]] و تیماء جعل شده باشد.<ref>.. نک: تاریخ العرب القدیم، ص82- 86؛ المفصل، ج12، ص103و 158- 197.</ref> اخباری از تردد اسعد تُبَع از حاکمان حِمیری یمن به مکه و مدینه نیز در منابع عربی بازتاب یافته است که نمایی افسانهای دارد.<ref>تاریخ الطبری، ج2، ص105؛ تاریخ الیعقوبی، ج1، ص197- 198.</ref> | ||
ساختار حجاز قبیلهای بود و بافت قبیلهای ویژگیهای خاصی چون سخاوت، شجاعت، عفت و پاکدامنی، وفا به عهد را در میان حجازیان محبوب ساخته بود.<ref>. نک: تاریخ العرب فی عصر الجاهلیه، ص441- 445.</ref> | |||
برآیند گزارشهای منابع عربی-اسلامی در مورد حجاز نشان از قدمت توحید و یکتاپرستی در این منطقه دارد و پیروان دو آیین کهن یهود و مسیحیت نیز در جاهای مختلف حجاز حضور داشتهاند.<ref>نک: تاریخ العرب القدیم، ص82- 86؛ المفصل، ج12، ص103و 158- 197.</ref> نشانههایی از بزرگداشت موجوداتی نامرئی در برخی از نقاط حجاز به چشم میخورد.<ref>. نک: المفصل، ج12، ص281- 282.</ref> | برآیند گزارشهای منابع عربی-اسلامی در مورد حجاز نشان از قدمت توحید و یکتاپرستی در این منطقه دارد و پیروان دو آیین کهن یهود و [[مسیحیت]] نیز در جاهای مختلف حجاز حضور داشتهاند.<ref>نک: تاریخ العرب القدیم، ص82- 86؛ المفصل، ج12، ص103و 158- 197.</ref> نشانههایی از بزرگداشت موجوداتی نامرئی در برخی از نقاط حجاز به چشم میخورد.<ref>. نک: المفصل، ج12، ص281- 282.</ref> | ||
بتپرستی در آستانه ظهور اسلام در سراسر شبه جزیره بویژه حجاز گسترش یافته بود و تنها گروهی محدود که به حنیف شهره بودند دارای ویژگیهای ممتازی بوده و از منکرات پرهیز میکردند. کلام مشهور | بتپرستی در آستانه ظهور اسلام در سراسر شبه جزیره بویژه حجاز گسترش یافته بود و تنها گروهی محدود که به حنیف شهره بودند دارای ویژگیهای ممتازی بوده و از منکرات پرهیز میکردند. کلام مشهور جعفر بن ابیطالب در حضور حاکم حبشه<ref>السیرة النبویه، ج1، ص336؛ تاریخ الیعقوبی، ج2، ص29.</ref> میتواند بیانگر گوشهای از وضعیت فرهنگی دینی حاکم بر مکه مرکز سیاسی فرهنگی حجاز باشد. | ||
اقتصاد مناطق مسکونی حجاز بر دامداری، کشاورزی، معادن و تجارت استوار بود، | اقتصاد مناطق مسکونی حجاز بر دامداری، کشاورزی، معادن و تجارت استوار بود، | ||
با جهانی شدن اسلام و مورد توجه قرار گرفتن بیش از پیش کعبه و نیز کشف نفت این اقتصاد دچار تحولی شگرف شد. (جزیرة العرب) | با جهانی شدن اسلام و مورد توجه قرار گرفتن بیش از پیش کعبه و نیز کشف نفت این اقتصاد دچار تحولی شگرف شد. (جزیرة العرب) | ||
== | ==پس از اسلام== | ||
نگاه اجمالی به شبهجزیره و بویژه حجاز و گذشته سیاسی اجتماعی آن ما را با ویژگیهای منحصر به فردی در این منطقه روبرو میسازد. دربرداشتن کعبه، گذر راههای تجاری مهم از آن، عدم برخورداری از حاکمیت منسجم و قدرتمند، دلاوری و شجاعت ساکنان ناشی از زندگی در محیطی خشک و بیآب و علف، روحیه ساده و آسان پذیر به جهت دوری از مراکز دینی با پشتوانههای سیاسی، و قرار نداشتن در کانون توجه قدرتهای بزرگ روز از جمله این ویژگیهاست که پتانسیل لازم برای ظهور یک امپراتوری عظیم را فراهم میآورد. | نگاه اجمالی به شبهجزیره و بویژه حجاز و گذشته سیاسی اجتماعی آن ما را با ویژگیهای منحصر به فردی در این منطقه روبرو میسازد. دربرداشتن کعبه، گذر راههای تجاری مهم از آن، عدم برخورداری از حاکمیت منسجم و قدرتمند، دلاوری و شجاعت ساکنان ناشی از زندگی در محیطی خشک و بیآب و علف، روحیه ساده و آسان پذیر به جهت دوری از مراکز دینی با پشتوانههای سیاسی، و قرار نداشتن در کانون توجه قدرتهای بزرگ روز از جمله این ویژگیهاست که پتانسیل لازم برای ظهور یک امپراتوری عظیم را فراهم میآورد. | ||
بعثت | [[بعثت]] [[حضرت محمد(ص)]] در سال ۶۱۰ میلادی نقطه عطفی در تاریخ حجاز به شمار میرود. آیین جدید تغییراتی شگرف در ابعاد مختلف تاریخ حجاز به وجود آورد. | ||
همچنان که اشاره رفت قبل از اسلام حجاز هیچگاه شاهد حکومت یکپارچهای نبود و با هجرت پیامبر به مدینه در طی دهسال علاوه بر ایجاد جامعه مدنی در این شهر، مناطق مختلف حجاز نیز به تدریج به اسلام گرویدند. نامهنگاری پیامبر به سران کشورهای مختلف و در رأس آنها ایران و روم نشان از جهانشمولی آیین جدید داشت و دقت در برخی از عبارتهای این نامهها پیشبینی توسعه حکومت حجاز و شکست امپراتوریهای بزرگ را نمایان میسازد.<ref>نک: تاریخ الیعقوبی، ج2، 77- 78.</ref> | همچنان که اشاره رفت قبل از اسلام حجاز هیچگاه شاهد حکومت یکپارچهای نبود و با هجرت پیامبر به مدینه در طی دهسال علاوه بر ایجاد جامعه مدنی در این شهر، مناطق مختلف حجاز نیز به تدریج به اسلام گرویدند. نامهنگاری پیامبر به سران کشورهای مختلف و در رأس آنها [[ايران|ایران]] و روم نشان از جهانشمولی آیین جدید داشت و دقت در برخی از عبارتهای این نامهها پیشبینی توسعه حکومت حجاز و شکست امپراتوریهای بزرگ را نمایان میسازد.<ref>نک: تاریخ الیعقوبی، ج2، 77- 78.</ref> | ||
درگذشت حضرت محمد(ص)، نزاع بر سر جانشینی وی، سرپیچی قبیلههای مختلف از حکومت مرکزی حجاز و میل آنها به بازگشت به وضعیت پیشین خطراتی بود که حکومت نوپای حجاز را به شدت تهدید میکرد؛ ولی سکوتِ مصلحتی [[امام علی(ع)]]، و سرکوب شدید قبائل در جنگهای موسوم به رِده به دستور [[ابوبکر بن ابیقحافه|ابوبکر]]، مهار نیروی سرکش داخلی با اعزام آنها به فتوحات بحرانهای یادشده را از پیش روی برداشت.<ref>. نک: تاریخ الطبری، ج3، ص203 به بعد.</ref> | |||
نام کارگزاران خلفای نخستین در شهرهای مهم حجاز مانند مکه و طائف در منابع در کنار شهرهای دیگر در شبهجزیره و خارج از آن ذکر شده است.<ref>. تاریخ الیعقوبی، ج2، ص138، 161.</ref> | نام کارگزاران خلفای نخستین در شهرهای مهم حجاز مانند مکه و طائف در منابع در کنار شهرهای دیگر در شبهجزیره و خارج از آن ذکر شده است.<ref>. تاریخ الیعقوبی، ج2، ص138، 161.</ref> | ||
فتح پی در پی شهرها و گسیل غنائم و خراجهای فراوان به حجاز تغییراتی را در نوع زندگی حاکمان و مردمان آن ایجاد کرد و ساده زیستی و شجاعت که از ویژگیهای اساسی آنها بود به تجمل و عافیتطلبی بدل گشت.<ref>. نک: تاریخ العرب القدیم، ص305.</ref> در دوره عثمان (حک:۲۳–۳۵هـ) این دگرگونی فرهنگی به اوج رسید و مشکلات ناشی از این تغییرات به منصه ظهور رسید.<ref>. نک: تاریخ الیعقوبی، ج2، ص164- 174.</ref> | === انتقال پایتخت از حجاز === | ||
فتح پی در پی شهرها و گسیل غنائم و خراجهای فراوان به حجاز تغییراتی را در نوع زندگی حاکمان و مردمان آن ایجاد کرد و ساده زیستی و شجاعت که از ویژگیهای اساسی آنها بود به تجمل و عافیتطلبی بدل گشت.<ref>. نک: تاریخ العرب القدیم، ص305.</ref> در دوره عثمان (حک:۲۳–۳۵هـ) این دگرگونی فرهنگی به اوج رسید و مشکلات ناشی از این تغییرات به منصه ظهور رسید.<ref>. نک: تاریخ الیعقوبی، ج2، ص164- 174.</ref> امام علی(ع) نیز با توجه به این امر و عواملی دیگر مرکز حکومت را به [[کوفه]] تغییر داد و این امر جایگاه سیاسی حجاز را به شدت تحت تأثیر قرارداد.<ref>. نک: الغارات، ج1، ص29- 30.</ref> | |||
امویان نیز به جهت سابقه طولانی حکومت در شام و عدم برخورداری از جایگاه مشروعیتی مناسب در حجاز انگیزهای برای انتقال مرکز به آن نداشتند و تلاشهای چندی که از سوی حجازیان برای برگرداندن مرکزیت قدرت به حجاز صورت گرفت به شدت سرکوب شد. قیام عبدالله بن زبیر (حک:۶۳–۷۳هـ) مهمترین حرکتی بود که توانست برای مدتی مرکزیت سیاسی حجاز را بدان | [[بنیامیه|امویان]] نیز به جهت سابقه طولانی حکومت در [[شام]] و عدم برخورداری از جایگاه مشروعیتی مناسب در حجاز انگیزهای برای انتقال مرکز به آن نداشتند و تلاشهای چندی که از سوی حجازیان برای برگرداندن مرکزیت قدرت به حجاز صورت گرفت به شدت سرکوب شد. قیام [[عبدالله بن زبیر]] (حک:۶۳–۷۳هـ) مهمترین حرکتی بود که توانست برای مدتی مرکزیت سیاسی حجاز را بدان برگرداند؛ ولی این قیام نیز به سال ۷۳ق به دستور عبدالملک بن مروان (حک:۶۵–۸۶هـ) و توسط حجاج بن یوسف سرکوب شد.<ref>. اتحاف الوری، ج2، ص96- 99.</ref> | ||
عباسیان | [[بنیعباس|عباسیان]] نیز به دلایل راهبُردی مرکز حکومت خویش را در شهرهای [[عراق]] قرار دادند و به تعیین والیانی برای حجاز بسنده میکردند. تلاشهای برخی از [[علویان]] برای قدرتگیری در حجاز راه به جایی نبرد و افرادی چون نفس زکیه (م. ۱۴۵ق)، شهید فخ (م. ۱۶۹ق) و معترضان دیگر به شهادت رسیدند. | ||
با وجود عدم اشتیاق حکومتها برای انتخاب حجاز به عنوان پایتخت سیاسی، نقش معنوی و مشروعیتی آن هماره مورد توجه حکومتها بود. قرار داشتن خانه کعبه، | === مورد توجه حکومتها === | ||
با وجود عدم اشتیاق حکومتها برای انتخاب حجاز به عنوان پایتخت سیاسی، نقش معنوی و مشروعیتی آن هماره مورد توجه حکومتها بود. قرار داشتن خانه کعبه، [[مسجدالنبی(ص)]]، مزار حضرت محمد(ص)، [[اهل بیت(ع)]]، خلفا و صحابه در حجاز و پتانسیل بالای حج برای مانور سیاسی؛ توجه ویژه حکومتها به حجاز و بویژه [[حرمین]] را در پی داشت. کارهای عمرانی بسیاری که در دورههای مختلف در مکه و مدینه و راههای حج انجام میگرفت درجهت بهبود وجهه دینی حکومت بود. | |||
با روی کار آمدن فاطمیان مصر از نیمه دوم قرن چهارم و منازعات مشروعیتی آنها با عباسیان، رقابت بر سر سیادت بر حجاز و حرمین شریفین شدت گرفت و فاطمیان با بکار بردن لقب شریف برای جعفربن | با روی کار آمدن [[فاطمیان]] مصر از نیمه دوم قرن چهارم و منازعات مشروعیتی آنها با عباسیان، رقابت بر سر سیادت بر حجاز و حرمین شریفین شدت گرفت و فاطمیان با بکار بردن لقب شریف برای جعفربن محمد بن حسن، و پس از او به فرزندش حسن بن جعفر که برای تهنیت به دربار المعز خلیفه فاطمی به مصر رفته بود، آنها را به امارت مکه گماردند و همین کار را در مورد حسینیهای حاکم بر مکه نیز صورت دادند.<ref>غایة المرام، ج1، ص483- 485؛ موسوعه مکة المکرمه، ج2، ص588.</ref> حکومت اَشراف از سال ۳۵۸ تا ۱۳۴۳ق بر حرمین شریفین جز در مواردی نادر مستمر بود.<ref>تاریخ مکه، ص417.</ref> | ||
صلاحالدین ایوبی پس از تسلط بر مصر و برانداختن فاطمیان، نفوذ خود را به حجاز و حرمین شریفین گسترش داد و اوضاع کمی به سود عباسیان پیش رفت.<ref>شفاء الغرام، ج2، ص231- 232؛ تاریخ مکه، ص221.</ref> در برخی از برههها حاکمان یمن نیز سودای سیادت بر حجاز را داشته و در همین راستا حملاتی به مکه تدارک میدیدند.<ref>. نک: اتحاف الوری، ج3، ص34؛ تاریخ مکه، ص231- 233؛ تنضید العقود، ج1، ص50.</ref> | صلاحالدین ایوبی پس از تسلط بر مصر و برانداختن فاطمیان، نفوذ خود را به حجاز و حرمین شریفین گسترش داد و اوضاع کمی به سود عباسیان پیش رفت.<ref>شفاء الغرام، ج2، ص231- 232؛ تاریخ مکه، ص221.</ref> در برخی از برههها حاکمان یمن نیز سودای سیادت بر حجاز را داشته و در همین راستا حملاتی به مکه تدارک میدیدند.<ref>. نک: اتحاف الوری، ج3، ص34؛ تاریخ مکه، ص231- 233؛ تنضید العقود، ج1، ص50.</ref> | ||
با از بین رفتن عباسیان در قرن هفتم زمینه برای سیادت ممالیک (حک: ۶۴۸–۹۲۳ق) بر حجاز فراهم آمد و نصب و عزل اشراف به دست حاکمان مملوکی صورت میگرفت. اقدامات فراوان ممالیک در حرمین شریفین و تلاش برای تأمین امنیت راههای حج در منابع انعکاس یافته است.<ref>خلاصة الکلام، ص46؛ نک: تاریخ عمارت مسجد الحرام، ص58- 162؛ عماره المسجدالنبوی منذ انشائه، ص185 به بعد.</ref> تلاش سلطان محمد خدابنده ایلخانی برای تسلط بر حرمین شریفین با مرگ وی ناکام ماند.<ref>نک: العقد الثمین، ج4، ص239.</ref> | با از بین رفتن عباسیان در قرن هفتم زمینه برای سیادت [[ممالیک]] (حک: ۶۴۸–۹۲۳ق) بر حجاز فراهم آمد و نصب و عزل اشراف به دست حاکمان مملوکی صورت میگرفت. اقدامات فراوان ممالیک در حرمین شریفین و تلاش برای تأمین امنیت راههای حج در منابع انعکاس یافته است.<ref>خلاصة الکلام، ص46؛ نک: تاریخ عمارت مسجد الحرام، ص58- 162؛ عماره المسجدالنبوی منذ انشائه، ص185 به بعد.</ref> تلاش سلطان محمد خدابنده ایلخانی برای تسلط بر حرمین شریفین با مرگ وی ناکام ماند.<ref>نک: العقد الثمین، ج4، ص239.</ref> | ||
شریف برکات بن محمد در پی شکست ممالیک از سلطان سلیم عثمانی در ۹۲۳ق؛ و تسلط عثمانیان بر مصر و شام، فرزند خود ابونُمَی دوم را با هدایایی نزد سلطان عثمانی فرستاد و پیروی خود را از او اعلان کرد. او هم حاکمیت اشراف را بر مکه به رسمیت شناخت و حکمرانی برکات و فرزندش محمد را تأیید کرد. از آن پس تا حدود ۴ قرن حجاز زیر نظر عثمانی اداره میشد.<ref>حسن الصفاء و الابتهاج، ص150.</ref> | شریف برکات بن محمد در پی شکست ممالیک از سلطان سلیم عثمانی در ۹۲۳ق؛ و تسلط عثمانیان بر مصر و شام، فرزند خود ابونُمَی دوم را با هدایایی نزد سلطان عثمانی فرستاد و پیروی خود را از او اعلان کرد. او هم حاکمیت اشراف را بر مکه به رسمیت شناخت و حکمرانی برکات و فرزندش محمد را تأیید کرد. از آن پس تا حدود ۴ قرن حجاز زیر نظر عثمانی اداره میشد.<ref>حسن الصفاء و الابتهاج، ص150.</ref> | ||
به سال ۱۱۵۷ق محمد بن عبدالوهاب با دعوی اصلاحات دینی به احیای تفکر ابن تیمیه اقدام کرد و با حمایت محمد بن سعود حاکم شهر دِرعیه توانست به نشر آیین ابداعی که بعدها به نام خود وی به وهابیت | به سال ۱۱۵۷ق محمد بن عبدالوهاب با دعوی اصلاحات دینی به احیای تفکر ابن تیمیه اقدام کرد و با حمایت محمد بن [[آل سعود|سعود]] حاکم شهر دِرعیه توانست به نشر آیین ابداعی که بعدها به نام خود وی به [[وهابیت]] شهره گشت، بپردازد. حمایت سیاسی و نظامی خاندان سعود منازعات بسیاری بین آنها و عثمانی را در پی داشت و سرانجام پس از کش و قوسهای فراوان به سال ۱۳۴۳ق کشور مستقل عربستان شکل گرفت و حجاز به عنوان بخش مهمی از آن شناخته شد.<ref>نک :تاریخ آل سعود، ج1، ص34- 35؛ کشتار مکه، ص67.</ref> | ||
از آن زمان تاکنون حجاز به عنوان بخشی از عربستان در حاکمیت سعودیها به سر میبرد و بر حسب تقسیمات اداری در سال ۱۹۹۲م نام حجاز بر ۵ منطقه از ۱۳منطقه عربستان اطلاق میشود.<ref>اطلس المملکة العربیة السعودیه، ص14- 15.</ref> | از آن زمان تاکنون حجاز به عنوان بخشی از عربستان در حاکمیت سعودیها به سر میبرد و بر حسب تقسیمات اداری در سال ۱۹۹۲م. نام حجاز بر ۵ منطقه از ۱۳منطقه عربستان اطلاق میشود.<ref>اطلس المملکة العربیة السعودیه، ص14- 15.</ref> | ||
==پانویس== | ==پانویس== |
نسخهٔ ۱۱ فوریهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۲:۰۳
این مقاله هماکنون در دست ویرایش است.
این برچسب را کاربر:Abbasahmadi1363 در تاریخ ۲۰ بهمن ۱۳۹۸ برای جلوگیری از تعارض ویرایشی قرار داده است. لطفا بدون توافق با کاربر فوق برچسب را برندارید. |
حجاز، خاستگاه دین اسلام در شمال غربی شبه جزیره عربستان
نام، موقعیت، مساحت
واژه حجاز از ریشه حجز و به معنای فاصله، میان و مانع است.[۱] علتهای گوناگونی برای نامگذاری این منطقه به این نام گفته شده است.[۲]
حجاز، در شمال غربی شبهجزیره عربستان قرار گرفته و مهمترین بخش آن به شمار میرود. تعیین حدود دقیق آن به جهت اختلاف بسیار میان تاریخنگاران و جغرافینویسان ممکن نیست.[۳] بر پایه سازگارترین تعریف با موقعیت جغرافیایی منطقه، حجاز در شرق رشته کوههای سرات قرار گرفته و از جهت غرب تا منطقه نجد ادامه یافته است. شمالیترین بخش شرقی آن، خلیج عَقبه و جنوبیترین قسمت آن، مناطق جنوبی شهر طائف معرفی شده است.[۴]
طول حجاز، از شمال به جنوب ۷۰۰ مایل و عرض آن از شرق به غرب ۲۵۰ مایل ذکر شده است.[۵] مساحت تقریبی حجاز ۳۸۸,۵۰۰ کیلومتر مربع است و از نگاه مساحتی جایگاه دوم را در تقسیمات کشور عربستان دارد.[۶]
ویژگیها
حجاز بر اساس ویژگیهای جغرافیایی به پنج منطقه تقسیم شده است:
- منطقه ساحلی، که به تِهامه حجاز مشهور است که عقبه، مویلح، ینبُع، رابغ در این قسمت قرار دارند.
- منطقه کوهستانی، که به تدریج از ارتفاع آن کاسته میشود و در حد فاصل جده و مکه به کمترین حد خود میرسد.
- منطقه نجدیه، که میان ارتفاعات قرار دارد و از شمال به جنوب از ارتفاع آن کاسته میشود و شهرهای علا، مکه و مدینه در این قسمت قرار دارند.
- مناطق مرتفع متشکل از گدازههای آتشفشانی، که حَرّههای خرمه، خیبر و عویرض در آن قرار دارند.
- منطقهای که در مجاورت درههای واقع در قسمت میانی جزیرة العرب قرار دارد.[۷]
بخش غربی حجاز، با طولانیترین رشته کوههای شبهجزیره یعنی سرات قرین است. ارتفاعات مشهور دیگری نیز در بخشهای داخلی حجاز وجود دارند که قُعیقَعان، ثور، ابوقُبیس، نور، احد، ورقان از مشهورترین آنها هستند.
مناطق آتشفشانی نیز در برخی از مناطق حجاز وجود دارند و فعالیتهای آنها موجب شکلگیری مناطقی به نام حَرّه شده است که بیشتر در اطراف مدینه و جهت شمالی آن قرار دارند. مشهورترین حرههای واقع در این منطقه عبارتند از حرههای نار، شوران، سلیم، واقم، حقل، میطان، عویرض و رهاب. برخی از این حرهها دارای چشمههای آب فراوان و پوشش گیاهی فراوانند که خیبر از آن جمله است؛ ولی به سبب همین ویژگی، با نام حره شناخته نمیشود.[۸]
در مجاورت ارتفاعات، مناطق پستی به نام وادی وجود دارند که به جهت جریان آبِ حاصل از بارش در ارتفاعات به این مناطق، اهمیت بسیاری دارند. وادیهای رمه، عقیق، حمض، جزل، فاطمه، قدید، قاحه، صفرا، رقوب از آن جملهاند.[۹] واحهها یا بخشهای قابل کشت نیز در برخی از نقاط حجاز وجود دارند.[۱۰]
حجاز منطقهای بیابانی و دارای آب و هوای گرم و خشک است و میزان بارش در آن به جز مناطق کوهستانی کم است. بارشها در تابستان و زمستان موسمی است و میزان آن در نقاط مختلف متفاوت است. البته بارش در کوهستانها به جاری شدن آب در وادیها و نیز پیدایش چشمهها منجر میشود که نمونه آن شهر طائف است.[۱۱]
ویژگی محیطی دیگر حجاز، فقر پوشش گیاهی آن است و غیر از خارها و گیاهان خودرو در بیشتر مناطق، گیاهی مشاهده نمیشود. در مناطق کوهستانی و وادیها، درختانی مانند سرو کوهی، موز، شوره گز، کُنار، نخل و زیتون دیده میشود.[۱۲]
جغرافیای انسانی
برخی از مستشرقان بر پایه دادههای تورات بر این باورند که در روزگاران کهن، تمامی نقاط جزیرة العرب بویژه حجاز، منابع آب فراوان و پوشش گیاهی مناسب داشتهاند.[۱۳] این شرایط آب و هوایی در گذر زمان دچار تغییرات اساسی شده و به دنبال آن ساکنان آن به مکانهای دیگر کوچ کردهاند.[۱۴] تأثیر عوامل زیستمحیطی بر پراکندگی جمعیت در حجاز آشکار است. آب مهمترین عامل گردآمدن جمعیتها بوده و شکلگیری روستاها و شهرها در کنار وادیها و مکانهایی که از فراوانی نسبی آب بهرهمند بودند، صورت گرفته است. نقش اساسی زمزم در شکلگیری مکه،[۱۵] وجود چشمههای آب در مدینه،[۱۶] و بهرهمندی از بارش مناسب در طائف[۱۷] گواه این امرند.
اجتماعات اولیه حجاز بر پایه شغلهای سادهای مانند دامداری و کشاورزی شکل گرفتهاند. کشاورزان به «اهل حضر»[یادداشت ۱] ودامداران به «اهل وبر»[یادداشت ۲] شهره بودند.[۱۸]
با گذر زمان و گسترش راههای تجاری، روستاها و شهرهایی در کنار آنها ایجاد و یا توسعه یافت. مکه، مدینه، طائف، رابغ، جده و ینبع از مهمترین شهرهای حجازند.
بر پایه اطلاعات برگرفته شده از تورات، قوم افسانهای عَمالیق نخستین ساکنان مکه بودهاند. با جریان دوباره زمزم در دوره حضرت اسماعیل(ع)، جُرهمیان در کنار آن ساکن شدند. پس از مدتی قبیله اَزد از جنوب و در رأس آنها خُزاعه به مکه هجرت کرده و جرهمیان را به اطراف و تهامه راندند. قُصی بن کِلاب جدّ حضرت محمد(ص) توانست بر خزاعیان چیره شده و مکه را از دست ایشان خارج کند و بعد از آن سیادت مکه با قریشیان بود.[۱۹] خزاعیان به اطراف مکه رانده شدند که امروزه نیز گروهی از ایشان در نواحی جنوبی مکه سکونت دارند.[۲۰] همچنین گروهی از عربها که به قریش نسب میبرند در اطراف مکه یعنی منا، عرفات و اطراف کوه ثور ساکناند.[۲۱]
ساکنان نخستین شهر مدینه نیز چندان شناخته شده نیستند و به نظر میرسد ترکیبی از نسلهای عربهای شمالی و جنوبی در این منطقه ساکن بوده باشند. در دوره جاهلی دو قبیله مشهور أوس و خزرج بیشترین ساکنان این شهر را تشکیل میدادند[۲۲] و پس از اسلام گروهی از قریشیان و بادیهنشینان به آنجا مهاجرت کردند.[۲۳]
طائف، مأوای قبیله ثقیف بود. این قبیله همچنان در طائف و اطراف آن حضور دارند.[۲۴] بقیه شهرها و روستاهای واقع در حجاز نیز همچنان بافت قبیلهای خود را حفظ کردهاند و قبیلههایی چون غَطَفان، بنی اسد، قُضاعه، بلی، جُذام، جُهینه، مُزینه در مناطق مختلف حجاز پراکندهاند.[۲۵]
بر اساس سرشماری سال ۱۹۹۱م جمعیت حجاز ۵۴۶۳۰۰۰ نفر و حدود۳۲ درصد از جمعیت عربستان بوده است.[۲۶]
پیش از اسلام
آگاهیها از وضعیت پیش از اسلام شبهجزیره، بویژه حجاز، به جهت فقر منابع محدود است. با این همه، یافتههای مستشرقان و باستانشناسان حاکی از وجود برخی از آثار مربوط به ماقبل تاریخ در نقاطی از حجاز است. نشانههای تمدنی در تیماء، طائف و وادی فاطمه نیز یافت شدهاند.[۲۷]
ثمود از اقوام مورد اشاره در قرآن، یکی از قدیمیترین اقوام تاریخی است که در بخشهایی از حجاز ساکن بودهاند و آثاری از آنها در مناطق مختلف به دست آمده است. برخی از این آثار مربوط به ۸ قرن پیش از میلاد است.[۲۸]
نشانههایی نیز از حکومت گروهی از مَعینیان مهاجر در مناطق شمالی حجاز در حدود قرن پنجم پیش از میلاد در منطقه معین مصران به پایتختی شهر علت[یادداشت ۳] وجود دارد.[۲۹]
گویا زمامداری حکومتهای منطقه حجاز بیشتر بر عهده ملکهها بوده و نامهای برجایمانده در کتیبهها چون زبیبی، عدیه، شمسی، تبوئا تأییدی بر این امر است.[۳۰]
کتیبهها مطالبی نیز پیرامون تیماء از دورههای بسیار قدیم دربردارند و از حکمرانی «نبونید» (حک:۵۵۵–۵۳۹ق) پادشاه بابل، بر این شهر و قصرسازی در آن و نیز تسلط بر دیدان، خیبر و یثرب خبر دادهاند.[۳۱] نشانههایی از توجه حاکمان ایران باستان به این منطقه نیز یافت شده است که حاکی از اهمیت سوق الجیشی این منطقه در آن دوران است.[۳۲]
اهمیت فوقالعاده مکه به جهت قرار گرفتن در تقاطع راههای تجاری حبشه، مصر، فلسطین، سوریه، یمن و خلیج فارس و وجود کعبه در آن، انتظار دادههای فراوان تاریخی را ایجاد میکند؛ ولی به جز روایاتی پراکنده که بیشتر آنها ریشهای اسرائیلی دارند، اطلاعات چندانی در دست نیست.[۳۳] بطلمیوس جغرافیدان یونانی، نام مکه را در قرن دوم میلادی «مکورابا»[یادداشت ۴] ذکر کرده است.[۳۴]
عمالقه، جرهمیان و خزاعیان از قبیلههایی هستند که منابع عربی از تسلط ایشان بر مکه سخن رانده و گزارشهایی پراکنده و افسانهگونه از آنان ارائه دادهاند که تنها تصویری مبهم از این دوران را به نمایش میگذارد.[۳۵]
به گفته این منابع ظلم و ستم جرهمیان در دوره تسلط بر مکه و نیز تعدی و تجاوز آنها به کاروانهای تجاری، شمار حاجیان را به شدت کاهش داده بود و عمرو بن لُحی خزاعی، جهت حل این مشکل کعبه را به بتکده تبدیل کرد و هر قبیله را بتی خاص بخشید.[۳۶]
قصی بن کلاب جد چهارم حضرت محمد(ص)، با اتخاذ روشی هوشمندانه، در میان خزاعیان نفوذ کرد و پس از قدرتیابی، آنها را از مکه بیرون کرد و بدین ترتیب قریش قدرتی بیرقیب یافت و قصی توانست با وضع قوانینی چند و تقسیم وظایف، سیستمی شبهحکومتی در مکه پدیدآورد.[۳۷]
وضعیت مدینه دیگر شهر مهم حجاز نیز در دوره پیش از اسلام چندان روشن نیست و با توجه به وجود نام آن در کتیبههای معینیان باید از قدمتی دیرینه برخوردار باشد. منابع عربی نیز اطلاعات قابلتوجهی از وضعیت پیشین آن ارائه ندادهاند و خبرهای موجود بیشتر نمایی افسانهای دارد. بر اساس گفتههای ایشان، عمالیق نخستین ساکنان این شهرند و یهودیان پس از غلبه بر ایشان در آن ساکن شدند. در مورد مهاجر بودن این یهودیان و یا گرویدن ساکنان قبلی به این آیین اختلاف نظر وجود دارد.[۳۸]
با افول تمدن یمن بر اثر تخریب سد مأرب، اختلافات حاکمان سیاسی، حملات متعدد احباش به یمن و مهاجرت گسترده جنوبیها به مناطق مختلف حجاز، اوس و خزرج از قبیله ازد در اواخر قرن چهارم میلادی به یثرب رفته و ابتدا همزیستی مسالمتآمیزی با ساکنان پیشین برقرار کردند؛ ولی با گذر زمان و قدرتگیری ازدیان اختلافاتی بین ایشان و یهود روی داد و ازدیان با یاریگرفتن از حاکمان غسانی در شام، یهود را به حاشیه راندند. یهود نیز به اختلافافکنی بین دو قبیله روی آورد و جنگهای طولانی مدت میان اوس و خزرج پیش از ظهور اسلام نتیجه این تلاشها بود.[۳۹]
در مورد طائف دیگر شهر مهم حجاز نیز به جز اشاره به نام قدیم آن و تناسب آن با نام حاکم عمالقی آن، و بنای دیوار آن توسط تاجری از حضرموت، خبر دیگری ذکر نشده است. سنگنبشتههایی به زبانهای نبَطی، ثمودی، ابجدی و عربی- اسلامی در اطراف طائف به دست آمده که به احتمال در آینده گوشههایی از تاریخ این خطه را روشن سازد.[۴۰]
متون تاریخی پس از اسلام و نوشتههای تاریخ جغرافیایی مسلمانان، تصویر روشن و واضحی از گذشته حجاز به دست نمیدهند. بر اساس این گزارشهای آشفته، بنای کعبه به دست حضرت آدم(ع) صورت گرفته است.[۴۱] قبرهای منتسب به حضرت آدم(ع)[۴۲] و حوا،[۴۳] تجدید بنای کعبه توسط حضرت ابراهیم(ع)[۴۴] و اسکان اسماعیل(ع) در مهمترین شهر حجاز[۴۵] و فعالیتهای تبلیغی حضرت صالح(ع) برای قوم ثمود[یادداشت ۵][۴۶] بخشی از اخبار تاریخی منعکسشده مربوط به حجاز در این منابع میباشند.
داستانهای افسانهگونهای از ارسال لشکر یهودی، توسط حضرت موسی(ع) به یثرب، برای نبرد با عمالیق در برخی از کتابها ذکر شده است،[۴۷] که نمیتواند ارزش تاریخی داشته باشد و به احتمال، جهت ساخت پیشینهای کهن برای یهودیان ساکن در مناطق مختلفی چون یثرب، طائف، مکه، خیبر، فدک و تیماء جعل شده باشد.[۴۸] اخباری از تردد اسعد تُبَع از حاکمان حِمیری یمن به مکه و مدینه نیز در منابع عربی بازتاب یافته است که نمایی افسانهای دارد.[۴۹]
ساختار حجاز قبیلهای بود و بافت قبیلهای ویژگیهای خاصی چون سخاوت، شجاعت، عفت و پاکدامنی، وفا به عهد را در میان حجازیان محبوب ساخته بود.[۵۰]
برآیند گزارشهای منابع عربی-اسلامی در مورد حجاز نشان از قدمت توحید و یکتاپرستی در این منطقه دارد و پیروان دو آیین کهن یهود و مسیحیت نیز در جاهای مختلف حجاز حضور داشتهاند.[۵۱] نشانههایی از بزرگداشت موجوداتی نامرئی در برخی از نقاط حجاز به چشم میخورد.[۵۲]
بتپرستی در آستانه ظهور اسلام در سراسر شبه جزیره بویژه حجاز گسترش یافته بود و تنها گروهی محدود که به حنیف شهره بودند دارای ویژگیهای ممتازی بوده و از منکرات پرهیز میکردند. کلام مشهور جعفر بن ابیطالب در حضور حاکم حبشه[۵۳] میتواند بیانگر گوشهای از وضعیت فرهنگی دینی حاکم بر مکه مرکز سیاسی فرهنگی حجاز باشد.
اقتصاد مناطق مسکونی حجاز بر دامداری، کشاورزی، معادن و تجارت استوار بود،
با جهانی شدن اسلام و مورد توجه قرار گرفتن بیش از پیش کعبه و نیز کشف نفت این اقتصاد دچار تحولی شگرف شد. (جزیرة العرب)
پس از اسلام
نگاه اجمالی به شبهجزیره و بویژه حجاز و گذشته سیاسی اجتماعی آن ما را با ویژگیهای منحصر به فردی در این منطقه روبرو میسازد. دربرداشتن کعبه، گذر راههای تجاری مهم از آن، عدم برخورداری از حاکمیت منسجم و قدرتمند، دلاوری و شجاعت ساکنان ناشی از زندگی در محیطی خشک و بیآب و علف، روحیه ساده و آسان پذیر به جهت دوری از مراکز دینی با پشتوانههای سیاسی، و قرار نداشتن در کانون توجه قدرتهای بزرگ روز از جمله این ویژگیهاست که پتانسیل لازم برای ظهور یک امپراتوری عظیم را فراهم میآورد.
بعثت حضرت محمد(ص) در سال ۶۱۰ میلادی نقطه عطفی در تاریخ حجاز به شمار میرود. آیین جدید تغییراتی شگرف در ابعاد مختلف تاریخ حجاز به وجود آورد.
همچنان که اشاره رفت قبل از اسلام حجاز هیچگاه شاهد حکومت یکپارچهای نبود و با هجرت پیامبر به مدینه در طی دهسال علاوه بر ایجاد جامعه مدنی در این شهر، مناطق مختلف حجاز نیز به تدریج به اسلام گرویدند. نامهنگاری پیامبر به سران کشورهای مختلف و در رأس آنها ایران و روم نشان از جهانشمولی آیین جدید داشت و دقت در برخی از عبارتهای این نامهها پیشبینی توسعه حکومت حجاز و شکست امپراتوریهای بزرگ را نمایان میسازد.[۵۴]
درگذشت حضرت محمد(ص)، نزاع بر سر جانشینی وی، سرپیچی قبیلههای مختلف از حکومت مرکزی حجاز و میل آنها به بازگشت به وضعیت پیشین خطراتی بود که حکومت نوپای حجاز را به شدت تهدید میکرد؛ ولی سکوتِ مصلحتی امام علی(ع)، و سرکوب شدید قبائل در جنگهای موسوم به رِده به دستور ابوبکر، مهار نیروی سرکش داخلی با اعزام آنها به فتوحات بحرانهای یادشده را از پیش روی برداشت.[۵۵]
نام کارگزاران خلفای نخستین در شهرهای مهم حجاز مانند مکه و طائف در منابع در کنار شهرهای دیگر در شبهجزیره و خارج از آن ذکر شده است.[۵۶]
انتقال پایتخت از حجاز
فتح پی در پی شهرها و گسیل غنائم و خراجهای فراوان به حجاز تغییراتی را در نوع زندگی حاکمان و مردمان آن ایجاد کرد و ساده زیستی و شجاعت که از ویژگیهای اساسی آنها بود به تجمل و عافیتطلبی بدل گشت.[۵۷] در دوره عثمان (حک:۲۳–۳۵هـ) این دگرگونی فرهنگی به اوج رسید و مشکلات ناشی از این تغییرات به منصه ظهور رسید.[۵۸] امام علی(ع) نیز با توجه به این امر و عواملی دیگر مرکز حکومت را به کوفه تغییر داد و این امر جایگاه سیاسی حجاز را به شدت تحت تأثیر قرارداد.[۵۹]
امویان نیز به جهت سابقه طولانی حکومت در شام و عدم برخورداری از جایگاه مشروعیتی مناسب در حجاز انگیزهای برای انتقال مرکز به آن نداشتند و تلاشهای چندی که از سوی حجازیان برای برگرداندن مرکزیت قدرت به حجاز صورت گرفت به شدت سرکوب شد. قیام عبدالله بن زبیر (حک:۶۳–۷۳هـ) مهمترین حرکتی بود که توانست برای مدتی مرکزیت سیاسی حجاز را بدان برگرداند؛ ولی این قیام نیز به سال ۷۳ق به دستور عبدالملک بن مروان (حک:۶۵–۸۶هـ) و توسط حجاج بن یوسف سرکوب شد.[۶۰]
عباسیان نیز به دلایل راهبُردی مرکز حکومت خویش را در شهرهای عراق قرار دادند و به تعیین والیانی برای حجاز بسنده میکردند. تلاشهای برخی از علویان برای قدرتگیری در حجاز راه به جایی نبرد و افرادی چون نفس زکیه (م. ۱۴۵ق)، شهید فخ (م. ۱۶۹ق) و معترضان دیگر به شهادت رسیدند.
مورد توجه حکومتها
با وجود عدم اشتیاق حکومتها برای انتخاب حجاز به عنوان پایتخت سیاسی، نقش معنوی و مشروعیتی آن هماره مورد توجه حکومتها بود. قرار داشتن خانه کعبه، مسجدالنبی(ص)، مزار حضرت محمد(ص)، اهل بیت(ع)، خلفا و صحابه در حجاز و پتانسیل بالای حج برای مانور سیاسی؛ توجه ویژه حکومتها به حجاز و بویژه حرمین را در پی داشت. کارهای عمرانی بسیاری که در دورههای مختلف در مکه و مدینه و راههای حج انجام میگرفت درجهت بهبود وجهه دینی حکومت بود.
با روی کار آمدن فاطمیان مصر از نیمه دوم قرن چهارم و منازعات مشروعیتی آنها با عباسیان، رقابت بر سر سیادت بر حجاز و حرمین شریفین شدت گرفت و فاطمیان با بکار بردن لقب شریف برای جعفربن محمد بن حسن، و پس از او به فرزندش حسن بن جعفر که برای تهنیت به دربار المعز خلیفه فاطمی به مصر رفته بود، آنها را به امارت مکه گماردند و همین کار را در مورد حسینیهای حاکم بر مکه نیز صورت دادند.[۶۱] حکومت اَشراف از سال ۳۵۸ تا ۱۳۴۳ق بر حرمین شریفین جز در مواردی نادر مستمر بود.[۶۲]
صلاحالدین ایوبی پس از تسلط بر مصر و برانداختن فاطمیان، نفوذ خود را به حجاز و حرمین شریفین گسترش داد و اوضاع کمی به سود عباسیان پیش رفت.[۶۳] در برخی از برههها حاکمان یمن نیز سودای سیادت بر حجاز را داشته و در همین راستا حملاتی به مکه تدارک میدیدند.[۶۴]
با از بین رفتن عباسیان در قرن هفتم زمینه برای سیادت ممالیک (حک: ۶۴۸–۹۲۳ق) بر حجاز فراهم آمد و نصب و عزل اشراف به دست حاکمان مملوکی صورت میگرفت. اقدامات فراوان ممالیک در حرمین شریفین و تلاش برای تأمین امنیت راههای حج در منابع انعکاس یافته است.[۶۵] تلاش سلطان محمد خدابنده ایلخانی برای تسلط بر حرمین شریفین با مرگ وی ناکام ماند.[۶۶]
شریف برکات بن محمد در پی شکست ممالیک از سلطان سلیم عثمانی در ۹۲۳ق؛ و تسلط عثمانیان بر مصر و شام، فرزند خود ابونُمَی دوم را با هدایایی نزد سلطان عثمانی فرستاد و پیروی خود را از او اعلان کرد. او هم حاکمیت اشراف را بر مکه به رسمیت شناخت و حکمرانی برکات و فرزندش محمد را تأیید کرد. از آن پس تا حدود ۴ قرن حجاز زیر نظر عثمانی اداره میشد.[۶۷]
به سال ۱۱۵۷ق محمد بن عبدالوهاب با دعوی اصلاحات دینی به احیای تفکر ابن تیمیه اقدام کرد و با حمایت محمد بن سعود حاکم شهر دِرعیه توانست به نشر آیین ابداعی که بعدها به نام خود وی به وهابیت شهره گشت، بپردازد. حمایت سیاسی و نظامی خاندان سعود منازعات بسیاری بین آنها و عثمانی را در پی داشت و سرانجام پس از کش و قوسهای فراوان به سال ۱۳۴۳ق کشور مستقل عربستان شکل گرفت و حجاز به عنوان بخش مهمی از آن شناخته شد.[۶۸]
از آن زمان تاکنون حجاز به عنوان بخشی از عربستان در حاکمیت سعودیها به سر میبرد و بر حسب تقسیمات اداری در سال ۱۹۹۲م. نام حجاز بر ۵ منطقه از ۱۳منطقه عربستان اطلاق میشود.[۶۹]
پانویس
- ↑ العین، ج3، ص70، «حجز».
- ↑ نک: معجم البلدان، ج2، ص218-219؛ صبح الاعشی، ج4، ص252.
- ↑ جغرافیه شبه جزیرة العرب، ص130.
- ↑ . معجم مااستعجم، ج1، ص9؛ معجم البلدان، ج2، ص219؛ اطلس تاریخ اسلام، ج1، ص396- 397.
- ↑ . جغرافیه شبه جزیرة العرب، ص132.
- ↑ الموسوعه العربیة المیسره، ج3، ص1312.
- ↑ . جزیرة العرب فی القرن العشرین، ص14-15.
- ↑ المفصل، ج1، ص145-149؛ معجم البلدان، ج2، ص247-253، الموسوعه العربیة العالمیه، ج8، ص61-62.
- ↑ . نک: جغرافیة شبه جزیرة العرب، ص73-74.
- ↑ جغرافیة شبه جزیرة العرب، ص76-79.
- ↑ . اطلس المملکة السعودیة العربیه، ص80؛ جغرافیة شبه جزیرة العرب، ص133؛ الموسوعه العربیة العالمیه، ج8، ص61-62.
- ↑ موسوعه العربیة العالمیه، ج8، ص62-63
- ↑ نک: المفصل، ج1، ص240 به بعد؛ see: ptolemi.map6
- ↑ نک: المفصل، ج1، ص240 به بعد.
- ↑ . اخبار مکه، ج2، ص50- 54.
- ↑ . جغرافیة شبه جزیرة العرب، ص178-180.
- ↑ . جزیرة العرب فی القرن العشرین، ص35.1
- ↑ موسوعه مرآة الحرمین الشریفین، ج5، ص18.
- ↑ . تاریخ شبه جزیرة العربیه فی عصورها القدیمه، ص177-179.
- ↑ معجم قبائل مملکة السعودیه، ص469.
- ↑ معجم قبائل الحجاز، ص419.
- ↑ . نک: تاریخ العرب القدیم، ص186- 188.
- ↑ . نک: السیرة النبویه، ج1، ص468- 469.
- ↑ معجم قبائل المملکة العربیة السعودیه، ج1، ص70- 71.
- ↑ برای مطالعه تفصیلی پراکندگی قبائل در حجاز رک: معجم قبائل الحجاز؛ معجم قبائل المملکة العربیه.
- ↑ الموسوعه العربیة العالمیه، ج8، ص61- 62.
- ↑ المفصل، ج1، ص163، 329.
- ↑ المفصل، ج1، ص324- 326؛ تاریخ العرب القدیم، ص166.
- ↑ . المفصل، ج3، ص245- 246.
- ↑ . نک: تاریخ شبه جزیرة العربیه، ص125؛ تاریخ العرب القدیم، ص435- 436.
- ↑ تاریخ العرب القدیم، ص255؛ المفصل، ج2، ص264- 265.
- ↑ تاریخ العرب القدیم، ص434؛ المفصل، ج1، ص104.
- ↑ تاریخ العرب القدیم، ص165- 168.
- ↑ see: ptolemi.map
- ↑ مروج الذهب، ج2، ص22- 23؛ السیرة النبویه، ج1، ص113- 114.
- ↑ . تاریخ الیعقوبی، ج1، ص254؛ تاریخ العرب القدیم، ص171.
- ↑ اخبار مکه، ج1، ص109- 110.
- ↑ نک: تاریخ العرب القدیم، ص185- 186.
- ↑ امتاع الاسماع، ج9، ص171- 174؛ تاریخ العرب القدیم، ص185- 189.
- ↑ المفصل، ج7، ص143.
- ↑ اخبار مکه، ج1، ص38.
- ↑ معجم البلدان، ج4، ص183.
- ↑ بستان السیاحه، ص199؛ المعالم الاثیره، ص88.
- ↑ . اخبار مکه، ج1، ص61- 62.
- ↑ الاعلاق النفیسه، ص27.
- ↑ . المفصل، ج1، ص326.
- ↑ . الدرة الثمینه، ص27؛ معجم البلدان، ج5، ص84.
- ↑ .. نک: تاریخ العرب القدیم، ص82- 86؛ المفصل، ج12، ص103و 158- 197.
- ↑ تاریخ الطبری، ج2، ص105؛ تاریخ الیعقوبی، ج1، ص197- 198.
- ↑ . نک: تاریخ العرب فی عصر الجاهلیه، ص441- 445.
- ↑ نک: تاریخ العرب القدیم، ص82- 86؛ المفصل، ج12، ص103و 158- 197.
- ↑ . نک: المفصل، ج12، ص281- 282.
- ↑ السیرة النبویه، ج1، ص336؛ تاریخ الیعقوبی، ج2، ص29.
- ↑ نک: تاریخ الیعقوبی، ج2، 77- 78.
- ↑ . نک: تاریخ الطبری، ج3، ص203 به بعد.
- ↑ . تاریخ الیعقوبی، ج2، ص138، 161.
- ↑ . نک: تاریخ العرب القدیم، ص305.
- ↑ . نک: تاریخ الیعقوبی، ج2، ص164- 174.
- ↑ . نک: الغارات، ج1، ص29- 30.
- ↑ . اتحاف الوری، ج2، ص96- 99.
- ↑ غایة المرام، ج1، ص483- 485؛ موسوعه مکة المکرمه، ج2، ص588.
- ↑ تاریخ مکه، ص417.
- ↑ شفاء الغرام، ج2، ص231- 232؛ تاریخ مکه، ص221.
- ↑ . نک: اتحاف الوری، ج3، ص34؛ تاریخ مکه، ص231- 233؛ تنضید العقود، ج1، ص50.
- ↑ خلاصة الکلام، ص46؛ نک: تاریخ عمارت مسجد الحرام، ص58- 162؛ عماره المسجدالنبوی منذ انشائه، ص185 به بعد.
- ↑ نک: العقد الثمین، ج4، ص239.
- ↑ حسن الصفاء و الابتهاج، ص150.
- ↑ نک :تاریخ آل سعود، ج1، ص34- 35؛ کشتار مکه، ص67.
- ↑ اطلس المملکة العربیة السعودیه، ص14- 15.
منابع
- اتحاف الوری بأخبار أم القری، عمر بن محمد ابن فهد (م. ۸۸۵. ق)، محقق محمد شلتوت، مکه، ام القری، ۱۴۰۳ق.
- احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم، محمد بن احمد المقدسی (م. ۳۸۰ق)، قاهره، مکتبه مدبولی، ۱۴۱۱ق.
- اخبار مکه و ما جاء فیها من الآثار، محمد بن عبدالله الازرقی (م. ۲۴۸ق)، به کوشش رشدی الصالح ملحس، بیروت، دارالاندلس، ۱۴۱۶ق.
- اطلس المملکة العربیة السعودیه، وزارة التعلیم العالی، ریاض، مکتبة العبیکان، ۱۴۱۹ق.
- اطلس تاریخ اسلام، گروه نویسندگان زیر نظر عزیز خوشوقت، تهران، تکا، ۱۳۸۹ش.
- الاعلاق النفیسه، احمد بن عمر ابن رسته (م. قرن۳. ق)، بیروت، دار صادر، ۱۸۹۲م.
- امتاع الاسماع بما للنبی من الاحوال و الاموال و الحفدة و المتاع، احمد بن علی المقریزی (م. ۸۴۵ق) به کوشش محمد عبدالحمید النمیسی، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۲۰ق.
- بستان السیاحه، زین العابدین بن اسکندر شیروانی (م. ۱۲۵۳. ق)، تهران، سنائی، بی تا.
- تاریخ العرب فی العصر الجاهلیه، عبدالعزیز السالم، بیروت، دارالکتب النهضه العربیه، بی تا.
- تاریخ مکه، احمد سباعی، مکه، مکتبة احیاء التراث الاسلامی، ۱۴۲۰ق.
- تاریخ العرب القدیم، توفیق ابرو، دارالفکر، ۱۴۲۲ق.
- تاریخ الیعقوبی، احمد بن ابی یعقوب الیعقوبی (م. ۲۹۲. ق)، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق.
- تاریخ آل سعود، ناصر سعید، مکه، دارمکه المکرمه، ۱۴۰۴ق.
- تاریخ شبه الجزیرة العربیة فی عصورها القدیمه، عبدالعزیز صالح، مصر، مکتبة الانجلو المصریه.
- تاریخ الطبری (تاریخ الامم و الملوک)، محمد بن جریر الطبری (۲۲۴–۳۱۰ق)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
- تاریخ عمارة المسجدالحرام، فوزیه حسین مطر، تحقیق عبدالرحمن، مکه، جامعة أم القری، ۱۴۰۶ق.
- تنضید العقود السنیه، رضی الدین عاملی (م. ۱۱۶۳. ق)، تحقیق سید مهدی رجایی، قم، نشر انساب، ۱۴۳۱ق.
- جزیرة العرب فی القرن العشرین طبیعه جزیره العرب و حالتها الاجتماعیه الحاضره… دعوه الوهابیین… الحکومات العربیه… الثوره العربیه… آل سعود… موتمرات الصلح و المعاهدات، حافظ وهبه، قاهره، مکتبة النهضة المصریه، ۱۳۴۰ق.
- جغرافیة شبه جزیرة العرب، عمر رضا کحاله، تحقیق احمد علی، قاهره، مکتبة النهضة الحدیثه، ۱۳۸۴ق.
- حسن الصفاء و الابتهاج، احمد الرشیدی (م. ۱۲۸۲. ق)، تحقیق لیلی عبداللطیف، مصر، مکتبة الخانجی، ۱۹۸۰م.
- تاریخ اشراف الحجاز ۱۸۸۳–۱۸۴۰، خلاصة الکلام فی بیان امراء البلد الحرام، احمد زینی دحلان (م. ۱۳۰۴. ق)، قاهره، المطبعة الخیریه، ۱۳۰۵ق.
- دراسات فی تاریخ العرب القدیم، محمد بیومی مهران الاسکندریه، دارالمعرفه، ۱۹۹۳م.
- الدرة الثمینة فی أخبار المدینة، محمد بن محمود نجار، تحقیق حسین محمد علی شکری، بیروت، دارالارقم.
- السیره النبویه، عبدالملک بن هشام (م. ۲۱۸ق)، تحقیق مصطفی السقاء و عبدالحفیظ شبلی و ابراهیم الابیاری، بیروت، دارالمعرفه، بی تا.
- شفاء الغرام باخبار البلد الحرام، محمد بن احمد التقی الفاسی (م. ۸۳۲. ق)، تحقیق گروهی از علما، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۲۱ق.
- صبح الأعشی فی صناعة الإنشاء، احمد بن علی القلقشندی (م. ۸۲۱. ق)، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۹۸۷.
- العقد الثمین فی تاریخ البلد الامین، محمد بن احمد التقی الفاسی (م. ۸۳۲. ق) تحقیق محمد عبدالقادرعطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۹ق.
- عمارة المسجد النبوی منذ انشائه حتی نهایه العصر المملوکی، محمد هزاع الشهری، قاهره، مکتبة القاهره، ۲۰۰۱م.
- العین، الخلیل بن احمد الفراهیدی (م. ۱۷۵. ق)، تحقیق مهدی المخزومی و ابراهیم سامرائی، قم، دارالهجره، ۱۴۰۹ق.
- الغارات، ابراهیم بن محمد الثقفی (م. ۲۸۳ق)، به کوشش سید جلال الدین محدث ارموی، انجمن آثار ملی، ۱۳۵۶ش.
- غایة المرام باخبار سلطنة البلد الحرام، عبدالعزیز بن عمر بن فهد المکی (م. ۹۲۲. ق)، تحقیق شلتوت، مکه المکرمه، جامعة القری، ۱۴۰۶ق.
- کشتار مکه و آینده حرمین، ظفر بنگاش، ترجمه سید هادی دبستانی، تهران، سروش، ۱۳۶۸ش.
- مروج الذهب و معادن الجوهر، علی بن الحسین المسعودی (م. ۳۴۶ق)، به کوشش یوسف اسعد داغر، قم، انتشارات هجرت، ۱۴۰۹ق.
- المعالم الأثیره فی السنة و السیره، محمد محمد حسن شراب، بیروت، دارالشامیه، ۱۴۱۱ق.
- معجم البلدان، یاقوت بن عبدالله الحموی (م. ۶۲۶. ق)، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۵م.
- معجم قبائل الحجاز، عاتق البلادی، مکه، ۱۴۰۳ق.
- معجم قبائل مملکة السعودیه، حمد جاسر، ریاض، النادی العربی، ۱۴۰۱ق.
- معجم ما استعجم من اسماء البلاد و المواضع، عبدالله بن عبدالعزیز البکری (م. ۴۸۷. ق)، تحقیق السقاء، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۰۳ق.
- المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، جواد علی عبیدی (۱۳۲۴–۱۴۰۸ق)، بیروت، دارالساقی، ۱۴۲۲ق.
- الموسوعه العربیة العالمیه، گروهی از پژوهشگران، ریاض، ۱۴۱۶ق.
- الموسوعه العربیة المیسره، بیروت، مکتبة العصریه، ۱۴۳۱ق.
- موسوعه مرآة الحرمین الشریفین، ایوب صبری پاشا (م. ۱۲۹۰. ق)، قاهره، دارالآفاق العربیه، ۱۴۲۴ق.
- موسوعه مکه المکرمة و المدینة المنوره، اشراف احمد زکی یمانی، لندن، الفرقان للتراث الاسلامی، ۱۴۲۹ق