حاضر و بادی: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «==پانویس== {{پانویس}} ==منابع== {{منابع}} {{دانشنامه | آدرس = | عنوان = حاضر و بادی |...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''حج ناتمام'''، [[حج]] یا عمره پایان نیافته است که در فقه [[شیعه]] و [[اهل سنت]] احکام و دستورات ویژهای دارد. | |||
در فقه اسلامی در موارد متعددی حج، ناتمام دانسته شده است. در منابع روایی و فقهی، از ناتمام ماندن حج، بیشتر با تعابیری چون: نقصان حج،<ref>تهذیب الأحکام، ج5، ص225؛ کتاب الحج، شاهرودی، ج1، ص75؛ براهین الحج، ج1، ص210-211.</ref> بطلان حج،<ref>الحدائق الناضرة، ج14، ص396؛ ج15، ص66؛ ج16، ص165، ص454-455؛ مستند الشیعه، ج12، ص151، 266.</ref> فوات حج*،<ref>الکافی، ج4، ص475-476؛ مسالک الإفهام، ج2، ص277، 288، 388-389، 494-495؛ جواهر الکلام، ج19، ص42، 86-89، 374؛ ج20، ص115، 448.</ref> فساد حج*<ref>الکافی، ج4، ص339، 379-380؛ المبسوط فی فقه الامامیه، ج1، ص329، 336-337؛ مدارک الأحکام، ج7، ص402؛ ج8، ص406-408.</ref> و قضای حج*<ref>الدروس الشرعیه، ج1، ص482؛ کشف اللثام، ج9، ص102.</ref> یاد شده است. همچنین از اصطلاحات مرتبط با حج ناتمام، اصطلاح اِحصار (ناتمام ماندن حج به علت بیماری) و اصطلاح صَدّ (ناتمام ماندن حج به علت جلوگیری دشمن) است ( احصار و صدّ*). ناتمام ماندن حج، گاه به لحاظ فقهی و به معنای فساد و بطلان حج است که در مواردی مستلزم قضاست و گاه به لحاظ معنوی و به معنای ثواب کمتر و عدم کمال حج است که قضا لازم ندارد. | |||
از مهمترین مصادیق حج یا عمرة ناتمام در تاریخ میتوان به ماجرای حُدَیبیه در سال ششم هجری اشاره کرد که در آن عمرة پیامبر صلّی الله علیه و آله و مسلمانان به دلیل جلوگیری مشرکان مکه ناتمام ماند و آن حضرت در حدیبیه با انجام قربانی از احرام خارج شده و سال بعد عمرة دیگری مشهور به«عمرة القضاء» به جا آوردند.<ref>المغازی، ج2، ص571-575؛ السیرة النبویه، ج2، ص308؛ تاریخ الیعقوبی، ج2، ص54-55.</ref> در همین ماجرا بود که آیة ۱۹۶ بقره/۲ نازل شد و وظیفة مسلمانان را در صورت ناتمام ماندن حج مشخص کرد:<ref>الأم، ج2، ص173؛ جامع البیان، ج2، ص132؛ السنن الصغیر، ج2، ص207.</ref> «... فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَیسَرَ مِنَ الْهَدْی…» یعنی: «اگر [به علت موانعی از اتمام حج] بازداشته شدید، آنچه از قربانی میسّر است [قربانی کنید]» (عمرة القضاء). | |||
علاوه بر ماجرای حدیبیه، در مواردی حج یا عمرة برخی امامان علیهمالسلام نیز ناتمام مانده است. از جمله عمرة امام حسین(ع) در زمان حیات امام علی(ع) به سبب بیماری به پایان نرسید و ایشان با نحر شتر و حلق از احرام خارج شده و پس از بهبودی عمرة دیگری به جا آوردند.<ref>الکافی، ج4، ص369-370؛ تهذیب الأحکام، ج5، ص421-422.</ref> همچنین آن حضرت در بعد از ظهر روز هشتم ذیحجة سال ۶۰ قمری پس از یک اقامت چهارماهه در مکه و در حالی که حجاج همگی به سوی منا در حرکت بودند، احرام خود را تبدیل به عمرة مفرده کرده، پس از طواف و سعی و تقصیر از احرام خارج شده، مکه را به قصد اصلاح دین و امر به معروف و نهی از منکر ترک نموده و به سمت عراق حرکت کردند.<ref>الإرشاد، ج2، ص66-67؛ تاریخ الطبری، ج5، ص381-383.</ref> | |||
همچنین در منابع تاریخی موارد متعددی از ناتمام ماندن حج به اسباب مختلف گزارش شده است<ref>الکامل، ج4، ص350؛ ج11، ص287-288؛ نک شفاء الغرام، ج2، ص260-313.</ref>؛ از جمله: ۱) ناتمام ماندن حج برخی به سبب جلوگیری عبدالله بن زبیر از طواف و سعی و محاصرة مکه توسط حَجّاج بن یوسف در سال ۷۲ق.<ref>أنساب الأشراف، ج7، ص119؛ تاریخ الطبری، ج6، ص175؛ الکامل، ج4، ص350.</ref> ۲) تعطیلی حج از منطقة عراق به سبب فتنه و ممانعت قرامطه در سالهای ۳۱۲ق،<ref>تاریخ الطبری، ج11، ص107؛ تجارب الأمم، ج5، ص213-214؛ تاریخ ابنخلدون، ج4، ص128.</ref> ۳۱۳ق. تا ۳۱۶ق.<ref>شفاء الغرام، ج2، ص261؛ تاریخ الإسلام، ج23، ص374؛ شذرات الذهب، ج4، ص70، 76.</ref> و ۳۱۷ق.<ref>مروج الذهب، ج4، ص312.</ref> تا ۳۲۶ق<ref>المنتظم، ج13، ص378؛ البدایة و النهایة، ج11، ص183، 189؛ تاریخ ابنخلدون، ج4، ص128-129.</ref> ۳) تعطیلی حج به سبب فتنة بنی هلال و کشتار حجاج توسط آنان در سال ۳۶۳ق.<ref>المنتظم، ج14، ص210؛ الکامل، ج8، ص647؛ البدایة و النهایة، ج11، ص277.</ref> ۵) اختلاف حاکمان در سال ۴۸۷ق که موجب تعطیلی حج گردید.<ref>البدایة و النهایة، ج12، ص147؛ شفاء الغرام، ج2، ص275.</ref> ۶) ناتوانی حجگزاران از ورود به مکه و ادای طواف و سعی به سبب درگیری میان امیر الحاج و امیر مکه در سال ۵۵۷ق؛ و ۵۵۸ق.<ref>المنتظم، ج18، ص152، 155؛ الکامل، ج11، ص287- 288؛ تاریخ الإسلام، ج38، ص35-36.</ref> ۷) اختلال در سفر حج به سبب تسلط مغولان در سالهای ۶۵۶ تا ۶۶۵ق.<ref>شفاء الغرام، ج2، ص287-289.</ref> ۸) ناتمام ماندن حج به سبب آشوب و قتل و غارت در مکه و عرفات در سالهای ۶۸۹ق؛ و ۶۹۸ق.<ref>شفاء الغرام، ج2، ص290-292.</ref> ۹) آشوب و درگیری در منا میان مصریان و حجازیان در سال ۷۰۵ق.<ref>شفاء الغرام، ج2، ص293.</ref> ۱۰) اخلال در ادای برخی مناسک به سبب نزاع میان امیر الحاج مصری و اشراف در عرفات در سال ۷۴۳ق.<ref>شفاء الغرام، ج2، ص298.</ref> ۱۱) کشتار و غارت حجاج در روز هشتم و نهم ذیحجة سال ۷۹۷ق.<ref>شفاء الغرام، ج2، ص303.</ref> ۱۲) آشوب و قتل و غارت در مسجدالحرام و منا در سال ۸۱۷ق.<ref>شفاء الغرام، ج2، ص309-310.</ref> ۱۳) ناتوانی حجاج از عزیمت به حج و ناتوانی ساکنان مکه از وقوف در عرفات به سبب تصرف مکه توسط وهابیان در سال ۱۲۱۹ق.<ref>تاریخ حج گزاری ایرانیان، ص221-222.</ref> ۱۴) ناتمام ماندن حج گروهی از ایرانیان پس از احرام در مسجد شجره در نیمة قرن ۱۴ قمری.<ref>أعیان الشیعة، ج3، ص376-377.</ref> ۱۵) ناتمام ماندن حج به سبب بسته شدن درهای مسجدالحرام وکشتار برخی از زائران در مسجدالحرام به دست وهابی افراطی جهیمان عتیبی در سال ۱۴۰۰ق.<ref>المهدی المنتظر فی ضوء الأحادیث و الآثار الصحیحة، ص101.</ref> | |||
در قرآن کریم در آیة ۱۹۶ سوره بقره/۲ بر به پایان رساندن حج و عمره تأکید و مسلمانان به اتمام آن دو امر شدهاند: «وَأَتِمُّواْ الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلّهِ…» یعنی: «و برای خدا حجّ و عمره را به پایان رسانید». به نظر مفسران<ref>الکشاف، ج1، ص238؛ مجمع البیان، ج2، ص518.</ref> و فقیهان،<ref>فقه القرآن، ج1، ص263؛ کنز العرفان، ج1، ص272؛ زبدة البیان، ص231-234.</ref> منظور از امر به اتمام حج در این آیه، تأکید بر وجوب آن یا انجام دادن همة مناسک با تمام شرایط، حدود و اَجزاء، یا وجوب اتمام حج و عمره پس از شروع - هر چند مستحب بوده باشد - یا وجوب اتمام حج فاسد شده است. در احادیث نیز اتمام حج در آیه به«اقامة حج تا آخرین جزء»،<ref>فقه القرآن، ج1، ص264</ref> «ادای حج بدون ارتکاب محرّمات احرام»<ref>الکافی، ج4، ص265</ref> و «ترک جماع، فسوق و جدال»<ref>تفسیر العیاشی، ج1، ص88؛ الکافی، ج4، ص337</ref> تفسیر شده است. | |||
همچنین در این آیه و آیات متعدد دیگر از جمله: نساء/۴، ۱۶۷؛ مائده/۵، ۲؛ انفال/۸، ۳۴، ۴۷؛ ابراهیم/۱۴، ۳؛ نحل/۱۶، ۸۸، ۹۴؛ حج/۲۲، ۲۵؛ محمد/۴۷، ۳۲ و فتح/۴۸، ۲۵ به ناتمام ماندن حج و برخی احکام آن اشاره شده و عاملان ناتمام ماندن حج مذمّت شدهاند. | |||
در احادیث، برخی اعمال موجب تمامیت حج و عمره دانسته شده و تعبیر «تمام الحج» دربارة آنها به کار رفته است؛ از جمله: ۱) احرام بستن از میقاتهای مشخص شده توسط پیامبر اکرم(ص) برای غیر مجاوران<ref>الکافی، ج4، ص318؛ تهذیب الأحکام، ج5، ص54؛ علل الشرائع، ج2، ص434</ref> و از منزل برای مجاوران<ref>الکافی، ج4، ص322؛ نک: الآثار، ص101؛ السنن الکبری، بیهقی، ج5، ص29-30.</ref>؛ ۲) وقوف در عرفات<ref>سنن إبن ماجه، ج2، ص1003؛ السنن الکبری، نسائی، ج2، ص417-418؛ السنن الکبری، بیهقی، ج5، ص113، 116.</ref> یا وقوف در عرفات و مزدلفه<ref>مسند الامام احمد بن حنبل، ج4، ص82-261؛ سنن أبی داود، ج1، ص435-436؛ السنن الکبری، نسائی، ج2، ص427.</ref>؛ ۳) بالا بردن صدا هنگام تلبیه و ریختن خون قربانی<ref>نک: سنن إبن ماجة، ج2، ص975، سنن الترمذی، ج2، ص161.</ref>؛ ۴) حفظ زبان از کلام ناپسند<ref>الکافی، ج4، ص338؛ تهذیب الأحکام، ج5، ص296.</ref>؛ ۵) ملاقات و زیارت امام(ع)<ref>الکافی، ج4، ص549؛ من لایحضره الفقیه، ج2، ص578؛ علل الشرائع، ج2، ص459.</ref>به کار رفتن تعبیر «تمام الحج» دربارة این اعمال نشان دهندة اهمیت آنها در میان مناسک حج است؛ چنانکه برخی مراد از این تعبیر را متمِّم و کامل کنندة حج دانستهاند.<ref>روضة المتقین، ج5، ص362؛ ملاذ الأخیار، ج8، ص56.</ref> | |||
در منابع فقهی باب جداگانه ای به حج ناتمام اختصاص داده نشده و احکام مربوط به آن در مبحث حج -از جمله در باب احصار و صد- پراکنده است. به اجماع<ref>مدارک الأحکام، ج8، ص286.</ref> فقیهان امامی<ref>مسالک الإفهام إلی آیات الأحکام، ج2، ص138؛ تفصیل الشریعة فی شرح تحریر الوسیلة (کتاب الحج)، ج5، ص444.</ref> و اهل سنت،<ref>المغنی، ج3، ص119؛ المجموع، ج7، ص388-389؛ مواهب الجلیل، ج3، ص415.</ref> ناتمام گذاشتن حج یا عمره به دلیل آیة ۱۹۶ بقره/۲ جایز نیست و پس از شروع اعمال و احرام بستن، به پایان رساندن آن واجب است؛ هرچند شروع در آن مستحب بوده باشد.<ref>الجامع للشرائع، ص175؛ مدارک الأحکام، ج8، ص408.</ref> همچنین تحلّل کامل (خروج از احرام) متوقف بر اتمام حج و عمره است؛ مگر این که عاملی ناخواسته موجب ناتمام ماندن حج شود که در آن صورت احرامگزار با شرایطی میتواند از احرام خارج گردد. | |||
==اسباب حج ناتمام== | |||
بر پایة فقه اسلامی، اسباب و عوامل گوناگونی میتواند موجب ناتمام ماندن حج شود که برخی سبب ناتمامی حج به لحاظ فقهی و برخی موجب ناتمامی آن به لحاظ معنوی است: | |||
===الف) اسباب ناتمامی فقهی حج=== | |||
اسباب ناتمامی فقهی، اسبابی هستند که موجب ناقص شدن حج به لحاظ فقهی - به معنای مُجزی نبودن یا فساد و بطلان حج - و در اکثر موارد مستلزم قضای حج است (نیز برای موارد وجوب قضا حج قضا). بیشتر این اسباب، ناشی از شرایط خود مکلف و برخی ناشی از شرایط بیرونی است. مهمترین این اسباب را میتوان به صورت زیر دستهبندی کرد: | |||
۱) بیماری: از شایعترین اسباب ناتمام ماندن حج و عمره، بیماری و عواملی مانند شکستگی اعضا و جراحت است. چنانچه احرامگزار به سبب بیماری (یا شکستگی اعضا، جراحت و مانند آن<ref>مناسک حج، محشی، امام خمینی، ص506.</ref>) نتواند حج یا عمرة خود را تمام کند (احصار)، میتواند در همان محل با انجام دادن اعمالی از احرام خارج شود. بنابر نظر مشهور فقهای امامی<ref>المبسوط فی فقه الامامیه، ج1، ص334-335؛ مسالک الإفهام، ج2، ص386-387؛ الإحصار و الصد، ص5.</ref> و اهل سنت،<ref>المبسوط، سرخسی، ج4، ص106؛ المجموع، ج8، ص294.</ref> شخص محصَر در حج، با فرستادن قربانی به منا، ذبح آن در روز عید قربان و حلق یا تقصیر در هنگام ذبح و در عمره با فرستادن قربانی به مکه و حلق یا تقصیر در هنگام ذبح آن از احرام خارج گشته و تمامی محرمات - جز مباشرت با زنان که متوقف بر انجام دادن طواف نساء است - بر او حلال میشود. البته در صورت استقرار حج، قضای آن در سال آینده لازم است.<ref>المبسوط فی فقه الامامیه، ج1، ص332؛ المغنی، ج8، ص306؛ المجموع، ج3، ص372؛</ref> ( احصار و صد) | |||
۲) بیهوشی، دیوانگی یا مستی: به اجماع فقیهان امامی<ref>المبسوط فی فقه الامامیه، ج1، ص296-297؛ ریاض المسائل، ج6، ص36-38؛ جواهر الکلام، ج17، ص229.</ref> و اهل سنت،<ref>بدائع الصنائع، ج2، ص120، 160؛ المغنی، ج3، ص161؛ المجموع، ج7، ص20.</ref> از جملة شرایط وجوب و صحت حج، کامل بودن عقل است؛ از این رو ادای حج یا برخی مناسک آن در حال جنون، بیهوشی یا مستی صحیح نیست. بر این اساس، چنانچه شخصی در حج حضور یابد و تمامی مناسک را در جای خود به جا آورد اما هنگام ادای آنها دیوانه، بیهوش، مست، یا خواب باشد حج او باطل و قضای آن بر وی واجب است.<ref>السرائر، ج1، ص620-621؛ مختلف الشیعه، ج4، ص254-255؛ الحدائق الناضرة، ج16، ص460-461.</ref> همچنین اگر حجگزار در اثناء حج دچار دیوانگی یا بیهوشی شود و زمانی بهبود یابد که فرصتی برای جبران اعمال نمانده باشد، حج او ناتمام و باطل میشود. البته در صورت احتمال بهبودی او پیش از وقوفین باید برای اعمالش نایب گرفته شود، اما در غیر این صورت احرام و حج او باطل خواهد بود.<ref>کشف الغطاء، ج4، ص474؛ کتاب الحج، گلپایگانی، ج1، ص77-78.</ref> همچنین اگر پیش از احرام دچار دیوانگی، بیهوشی یا مستی شود، فقها حج را از او ساقط دانستهاند، اما به استناد روایتی،<ref>الکافی، ج4، ص325؛ تهذیب الأحکام، ج5، ص60</ref> احرام دادن او را جایز شمردهاند تا چنانچه پیش از وقوفین بهبود یافت حجش را به اتمام برساند.<ref>الدروس الشرعیه، ج1، ص342؛ مدارک الأحکام، ج7، ص232؛ کشف اللثام، ج5، ص241-243.</ref> برخی فقیهان امامی، هشیاری به هنگام احرام، وقوفین، طواف و سعی را کافی دانسته و در بقیة اعمال، نبود هشیاری را موجب بطلان حج ندانستهاند<ref>المبسوط فی فقه الامامیه، ج1، ص384.</ref>؛ اما برخی دیگر هیچ عملی را از فرد مجنون، بیهوش یا مست (یا حتی شخص به خواب رفته در طول وقوف) به دلیل عدم امکان اراده و نیت صحیح ندانستهاند.<ref>السرائر، ج1، ص620-621.</ref> ( حج محجوران) | |||
۳) مرگ: چنانچه حج به سبب فوت حجگزار ناتمام بماند، اگر فوت او پس از احرام و داخل شدن در محدودة حرم رخ داده باشد، به اجماع فقیهان امامی<ref>مسالک الإفهام، ج2، ص143؛ مجمع الفائدة و البرهان، ج6، ص93؛ جواهر الکلام، ج17، ص295.</ref> حج ناتمام او مُجزی از حجة الاسلام است؛ اما اگر پس از احرام و پیش از ورود به حرم از دنیا رفته باشد و حج بر عهدة او مستقر شده باشد، بنا بر نظر مشهور فقها، حج ناتمام او مُجزی نیست و باید برای او نائب گرفته شود<ref>الحدائق الناضرة، ج14، ص151؛ مستمسک العروة الوثقی، ج10، ص206؛ مهذب الأحکام، ج12، ص129.</ref> و بنا بر نظر معدودی از آنان حج او مجزی است و قضا لازم ندارد.<ref>السرائر، ج1، ص650؛ نک: الحدائق الناضرة، ج14، ص151.</ref> بر همین اساس، برخی فقهای امامی برای کسی که میداند تا زمان معینی فوت میکند و در صورت حرکت به قصد حج پس از احرام و داخل شدن در حرم از دنیا میرود و حجش ناتمام میماند ولی با این حال حرکت نمیکند، حکم به استقرار حج کرده و تصریح کردهاند که تمامیت حج در حق او همان احرام و داخل شدن در حرم است.<ref>العروة الوثقی، محشی، ج4، ص454-455؛ مصباح الهدی، ج12، ص63-64؛ مدارک العروة، ج24، ص281-282.</ref> ( استقرار حج) به نظر فقیهان اهل سنت، در صورتی که حجگزار پیش از اتمام ارکان حج* از دنیا برود، حج او مجزی نیست، اما اعمال انجام شده مقبول بوده و باید برای ادای بقیة مناسک از مکان فوت وی، نائب گرفته شود؛ ولی اگر مرگ او پس از ادای همة ارکان اتفاق افتاده باشد، حج او مجزی خواهد بود و تنها باید برای اعمال باقیمانده کفاره داده شود.<ref>فتح العزیز، ج7، ص70-73؛ المغنی، ج3، ص196-197؛ المجموع، ج7، ص135؛ ج15، ص83.</ref> | |||
به نظر فقیهان امامی<ref>مسالک الإفهام، ج2، ص168؛ الحدائق الناضرة، ج14، ص254؛ جواهر الکلام، ج17، ص366.</ref> و اهل سنت،<ref>فتح العزیز، ج7، ص70-73؛ المغنی، ج3، ص196-197؛ المجموع، ج7، ص135-137؛ ج15، ص83.</ref> احکام مذکور در مورد حج نیابی نیز صادق است؛ یعنی چنانچه نائب پس از احرام و دخول حرم -بنابر نظر امامیان- یا پس از اتمام ارکان -بنابر نظر اهل سنت- از دنیا برود، حج از ذمة منوب عنه ساقط میشود. البته برخی فقهای امامی در حکم اجزاء، فوت نائب را پس از احرام - هر چند پیش از دخول حرم باشد- کافی دانستهاند.<ref>المبسوط فی فقه الامامیه، ج1، ص323؛ السرائر، ج1، ص628؛ مناسک حج، محشی، ص70.</ref> مشهور فقها در این حکم میان اقسام گوناگون حج نیابی (حجة الاسلام یا غیر آن، حج با اجرت یا حج تبرعی و…) تفاوتی قائل نشدهاند؛ اما برخی آن را در حج تبرعی و غیر حجة الاسلام (مانند حج نذری و حج استحبابی) جاری ندانستهاند.<ref>مناسک حج، محشی، ص70.</ref> ( نیابت) | |||
۴) ارتداد: از موانع پایان یافتن حج و عمره مرتد شدن احرامگزار است و فقهای فریقین بر این مطلب اتفاق نظر دارند؛ با این تفاوت که به نظر فقیهان اهل سنت در صورت وقوع ارتداد در حال احرام، احرام و حج مرتد باطل میشود،<ref>مواهب الجلیل، ج4، ص65-68؛ حاشیة رد المحتار، ج2، ص514؛ کشاف القناع، ج2، ص439-440.</ref> ولی به نظر فقهای امامی ارتداد در اثناء حج، موجب بطلان احرام نمیشود و در صورت توبه احرامگزار میتواند اعمالش را ادامه دهد.<ref>الدروس الشرعیه، ج1، ص314؛ جواهر الکلام، ج17، ص304؛ مستمسک العروة الوثقی، ج10، ص221-223.</ref> البته اگر ارتداد همزمان با برخی اعمال و مناسک رخ داده باشد، سبب بطلان آن عمل خاص میشود و در صورت توبه باید آن را تکرار کند.<ref>براهین الحج، ج1، ص236-237.</ref> همچنین ارتداد پس از اتمام حج، به نظر فقهای حنفی<ref>المبسوط، سرخسی، ج2، ص96؛ بدائع الصنائع، ج1، ص95.</ref> و مالکی،<ref>المدونةالکبری، ج2، ص317؛ التاج و الإکلیل، ج6، ص284؛ مواهب الجلیل، ج4، ص65-68.</ref> موجب بطلان حج انجام شده و وجوب تکرار آن پس از توبه میگردد، ولی به نظر فقیهان امامی،<ref>مختلف الشیعه، ج4، ص18؛ مسالک الإفهام، ج2، ص146؛ جواهر الکلام، ج17، ص302.</ref> شافعی<ref>المجموع، ج3، ص5؛ فتح العزیز، ج7، ص5.</ref> و حنبلی<ref>الإنصاف، ج3، ص388؛ کشاف القناع، ج2، ص439؛ مطالب أولی النهی، ج1، ص275.</ref> حج انجام شده پیش از ارتداد نیاز به تکرار ندارد. ( ارتداد) | |||
۵) ترک عمدی رکن: رکن در حج یا عمره عملی است که چنانچه عمداً ترک شود، موجب بطلان حج یا عمره میگردد.<ref>مجمع الفائدة و البرهان، ج7، ص62؛ الحدائق الناضرة، ج16، ص156-157؛ کشف اللثام، ج5، ص19.</ref> از این رو اگر حجگزار یکی از ارکان حج را عمداً ترک کند و زمانی برای جبران آن نداشته باشد، به نظر فقیهان امامی<ref>المبسوط فی فقه الامامیه، ج1، ص314، 382-384؛ کشف اللثام، ج5، ص473؛ ج6، ص19؛ جواهر الکلام، ج18، ص136-137؛ ج19، ص370.</ref> و اهل سنت،<ref>نک: تحفة الفقهاء، ج1، ص381-382؛ المجموع، ج8، ص265-266؛ کشاف القناع، ج2، ص 605.</ref> حج یا عمرة او باطل و ناتمام است و باید سال دیگر آن را قضا کند؛ اما اگر از روی فراموشی آن را ترک کند حجش صحیح است، ولی باید آن را جبران و حج را کامل کند و اگر نتواند شخصاً جبران کند باید نائب بگیرد.<ref>غایة المرام، ج1، ص456؛ جواهر الکلام، ج18، ص136-137.</ref> البته ترک وقوفین -هر چند سهوی باشد- موجب بطلان و ناتمامی حج است. بنا بر نظر مشهور امامیه، ارکان حج عبارتند از: احرام، وقوف در عرفات، وقوف در مشعر الحرام، طواف زیارت و سعی؛ و ارکان عمره عبارتند از: احرام، طواف زیارت و سعی.<ref>الجامع للشرائع، ص180-181؛ کشف اللثام، ج5، ص19-20؛ جواهر الکلام، ج18، ص3-5.</ref> برخی نیت را نیز جزء ارکان شمردهاند.<ref>إشارة السبق، ص140؛ السرائر، ج1، ص537-538؛ الحدائق الناضرة، ج16، ص156-157.</ref> ( ارکان حج، ارکان عمره) | |||
از میان فقهای امامی، برخی در مواردی به ناتمامی حج در صورت ترک ارکان تصریح کردهاند؛ از جمله بعضی احرام را موجب تمامیت حج و عمره دانسته و از این رو حج یا عمره را بدون احرام باطل شمردهاند.<ref>کتاب الحج، محقق داماد، ج1، ص495</ref> نیز برخی فقها تصریح کردهاند که در صورت ترک سعی حج ناتمام میشود.<ref>الخلاف، ج2، ص328؛ الموتلف، ج1، ص384.</ref> از میان فقیهان اهل سنت نیز برخی بر رکن بودن وقوف در عرفات،<ref>الشرح الکبیر، إبن قدامه، ج3، ص502؛ العدة فی شرح العمدة، ج1، ص179.</ref> وقوف در مشعر الحرام<ref>نک: المبسوط، سرخسی، ج4، ص63؛ المجموع، ج8، ص150.</ref> - بر خلاف نظر جمهور آنان -، حلق،<ref>عمدة السالک، ج1، ص140.</ref> طواف زیارت<ref>البیان فی مذهب الإمام الشافعی، ج4، ص345؛ الحاوی الکبیر، ج4، ص192؛ المجموع، ج8، ص220.</ref> و سعی<ref>الکافی فی فقه الإمام أحمد، ج1، ص517؛ العدة فی شرح العمدة، ج1، ص179؛ المغنی، ج3، ص403-404.</ref> تأکید کرده و ترک هر یک از آنها را موجب ناتمامی حج دانستهاند. | |||
۶) ترک وقوفین: به نظر فقهای امامی، ترک وقوفین (وقوف در عرفات و وقوف در مشعر الحرام)، هرچند بهطور غیرعمدی و از روی فراموشی یا جهل به حکم باشد، موجب بطلان و ناتمام ماندن حج است.<ref>مسالک الإفهام، ج2، ص27، 287؛ مستند الشیعه، ج12، ص251؛ جواهر الکلام، ج19، ص85.</ref> در منابع فقهی از این مطلب با عنوان «فوات حج» (از دست رفتن حج) یاد شده و مراد از آن نرسیدن به وقوف در عرفات و مشعر است.<ref>الدروس الشرعیه، ج1، ص426؛ الحدائق الناضرة، ج16، ص461؛ مفاتیح الشرائع، ج1، ص385.</ref> بنابر نظر مشهور فقهای امامی، به استناد احادیث،<ref>الکافی، ج4، ص475-476؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص294-295.</ref> در صورت نرسیدن حجگزار به وقوف عرفات و وقوف اختیاری مشعر - حتی اگر وقوف اضطراری آن را درک کند - حج او ناتمام و تبدیل به عمره میشود و باید با انجام اعمال عمره (طواف، سعی و حلق) از احرام خارج گردد و در صورت واجب بودن حج در سال آینده آن را قضا کند.<ref>مجمع الفائدة، ج7، ص239-240؛ نک رسائل و مسائل، نراقی، ج3، ص365-376؛ التهذیب فی مناسک العمرة و الحج، ج3، ص161-167.</ref> در مقابل، فقیهان اهل سنت به استناد حدیثی نبوی که وقوف عرفه را موجب تمامیت حج معرفی کرده<ref>سنن إبن ماجه، ج2، ص1003؛ السنن الکبری، نسائی، ج2، ص424؛ السنن الکبری، بیهقی، ج5، ص116.</ref> و با توجیه احادیث معارض دیگر،<ref>مسند الامام احمد بن حنبل، ج4، ص82-261؛ سنن أبی داود، ج2، ص196؛ السنن الکبری، نسائی، ج2، ص417-418.</ref> ملاک اتمام حج را، صرفاً درک کردن وقوف عرفات دانستهاند.<ref>الحاوی الکبیر، ج4، ص236؛ بدائع الصنائع، ج2، ص220؛ المغنی، ج3، ص549.</ref> ( فوات حج) | |||
۷) ترک طواف نساء: بعضی از فقهای امامی، به استناد برخی احادیث، تصریح کردهاند که تمامیت حج و عمره متوقف بر انجام طواف نساء است و بدون آن حج ناتمام است.<ref>کتاب الحج، محقق داماد، ج3، ص378؛ التهذیب فی مناسک العمرة و الحج، ج3، ص279؛ نک: براهین الحج، ج1، ص245.</ref> البته ترک طواف نساء - هرچند عامدانه باشد - به اجماع فقها<ref>مسالک الإفهام، ج2، ص348؛ مدارک الأحکام، ج8، ص172؛ الحدائق الناضرة، ج16، ص157.</ref> موجب بطلان حج یا عمره نمیشود؛ زیرا آنان طواف نساء را از ارکان حج یا عمره نشمردهاند، اما به استناد احادیث<ref>الکافی، ج4، ص512-513؛ من لایحضره الفقیه، ج2، ص389.</ref> آن را واجب و حلیت مباشرت با زنان را منوط به انجام آن دانستهاند. از این رو اگر احرامگزار آن را ترک کند باید شخصاً یا به وسیلة نائب جبران نماید.<ref>المبسوط فی فقه الامامیه، ج1، ص383؛ الدروس الشرعیه، ج1، ص403-404؛ جواهر الکلام، ج19، ص405-407.</ref> ( طواف نساء) | |||
۸) ترک برخی شروط یا اجزاء: فقها در مواردی ترک برخی شروط یا اجزاء واجب حج را موجب ناتمامی حج دانستهاند؛ از جمله در مورد اسلام که به اجماع فقیهان امامی<ref>المبسوط فی فقه الامامیه، ج1، ص297؛ مسالک الإفهام، ج2، ص144-145؛ مستمسک العروةالوثقی، ج10، ص213.</ref> و اهل سنت<ref>المغنی، ج3، ص214؛ مواهب الجلیل، ج3، ص24؛ تحفة المحتاج، ج3، ص236.</ref> شرط صحت حج است، برخی به ناتمامی حج بدون اسلام تصریح کردهاند.<ref>جامع الشتات، ج1، ص343.</ref> همچنین در مورد نیت که شرط صحت حج<ref>المبسوط فی فقه الامامیه، ج1، ص307؛ إیضاح الفوائد، ج1، ص261-262؛ مجمع الفائدة، ج6، ص157-158.</ref> و مناسک آن<ref>جامع المقاصد، ج3، ص165-166، 189، 205، 222، 233.</ref> است، برخی تصریح کردهاند که در صورت ترک قصد قربت، حج باطل است.<ref>السرائر، ج1، ص621.</ref> نیز برخی اخلال در نیت حج را در بعضی موارد به استناد برخی احادیث موجب نقصان حج دانستهاند.<ref>کتاب الحج، شاهرودی، ج2، ص204-205؛ براهین الحج، ج2، ص248.</ref> برخی هم در حج نیابی تغییر نیت را از سوی نائب موجب ناتمامی حج شمرده و چنین حجی را برای هیچیک از نائب و منوب عنه مُجزی ندانستهاند<ref>إرشاد الأذهان، ج1، ص313؛ شرائع الإسلام، ج1، ص169-171؛ قواعد الأحکام، ج1، ص411.</ref> - زیرا نیت در باقیماندة اعمال وجود ندارد<ref>غایة المراد، ج1، ص384-385؛ مدارک الأحکام، ج7، ص147-148؛ کشف اللثام، ج5، ص173-174.</ref> - و گفتهاند که در صورت مقید بودن نیابت به همان سال، اجرت باید بازگردانده شود، زیرا به شرط عمل نشده است.<ref>ارشاد الاذهان، ج1، ص313-314؛ ذخیرة المعاد، ج1، ص569-570.</ref> | |||
همچنین فقیهان امامی به استناد صحیحة معاویة بن عمار از امام صادق(ع) که احرام بستن از مواقیت مشخص شده توسط پیامبر(ص) را موجب تمامیت حج و عمره دانسته است،<ref>الکافی، ج4، ص318؛ تهذیب الأحکام، ج5، ص54.</ref> احرام از مواقیت را واجب شمرده و عبور از آنها بدون احرام یا احرام بستن پیش از میقات را (جز در موارد استثنا شده) جایز ندانستهاند.<ref>المبسوط فی فقه الامامیه، ج1، ص311؛ مجمع الفائدة و البرهان، ج6، ص159؛ کتاب الحج، گلپایگانی، ج1، ص193.</ref> البته ظاهر حدیث مذکور کمال و استحباب است،<ref>براهین الحج، ج2، ص316.</ref> از این رو فقها برای کسانی که از خصوص مواقیت مذکور عبور نمیکنند، احرام بستن از محاذات میقات را کافی دانستهاند.<ref>مدارک الأحکام، ج7، ص223؛ جواهر الکلام، ج18، ص115-117؛ مستمسک العروة الوثقی، ج11، ص274-276.</ref> در هر صورت، فقها به تأخیر انداختن احرام را از میقات (یا محاذی آن) چنانچه از روی علم و عمد باشد و امکان جبران نداشته باشد، موجب بطلان و ناتمامی حج و عمره شمردهاند.<ref>المبسوط فی فقه الامامیه، ج1، ص312؛ مصباح الهدی، ج12، ص424-425؛ کتاب الحج، گلپایگانی، ج1، ص232-237.</ref> فقیهان اهل سنت به استناد روایتی از امام علی(ع) که احرام از منزل را موجب تمامیت حج معرفی کرده،<ref>الآثار، ص101؛ المصنّف، ج4، ص195؛ السنن الکبری، بیهقی، ج5، ص30.</ref> احرام از منزل را برای همگان جایز و حتی برخی افضل دانستهاند.<ref>الحاوی الکبیر، ج4، ص69؛ بدائع الصنائع، ج2، ص164؛ المغنی، ج3، ص215.</ref> اما فقیهان امامی به تصریح برخی احادیث،<ref>الکافی، ج4، ص322؛ دعائم الإسلام، ج1، ص298؛ تهذیب الأحکام، ج5، ص59.</ref> روایت امیرالمؤمنین(ع) را مختص ساکنان میان میقات و مکه شمرده و احرام از منزل را برای آفاقیان -جز در مواردی مثل نذر- جایز ندانستهاند.<ref>مجمع الفائدة و البرهان، ج6، ص184-185 و167؛ مدارک الأحکام، ج7، ص222، 228؛ الحدائق الناظرة، ج14، ص447-449، 458-460.</ref> | |||
نیز برخی فقها تصریح کردهاند که بدون خِتان (ختنه کردن) حج ناتمام است؛ زیرا ختنه برای مردان از شروط صحت طواف است و بدون آن طواف جایز نیست.<ref>المبسوط فی فقه الامامیه، ج1، ص358؛ مدارک الأحکام، ج8، ص117-118؛ جواهر الکلام، ج19، ص274.</ref> از دیگر شروط صحت طواف، به نظر فقهای امامی<ref>المبسوط فی فقه الامامیه، ج1، ص357؛ مسالک الإفهام، ج2، ص328؛ کشف اللثام، ج5، ص405-407.</ref> و اهلسنت<ref>الحاوی الکبیر، ج4، ص144؛ بدایة المجتهد، ج1، ص274-275؛ المغنی، ج3، ص390.</ref> (جز حنفیان<ref>المبسوط، سرخسی، ج4، ص38؛ بدائع الصنائع، ج2، ص129.</ref>) طهارت - از خبث و حدث اکبر و اصغر - است؛ از این رو برخی فقها به تبع برخی احادیث، برای زنی که در عمرة تمتّع پیش از پایان دور چهارم طواف حائض گردد، حکم به ناتمام ماندن عمره و وجوب از سر گرفتن آن پس از پایان حج کرده و در صورت تکمیل چهار دور با طهارت، عمرة او را تمام دانسته و قضای باقیماندة طواف را پس از انجام دادن سایر مناسک و حصول طهارت لازم شمردهاند.<ref>شرح تبصره المتعلمین، ج3، ص354-355</ref> | |||
۹) ارتکاب برخی محرّمات احرام: بر پایة فقه امامی<ref>المبسوط فی فقه الامامیه، ج1، ص336-337؛ السرائر، ج1، ص548؛ جواهر الکلام، ج20، ص349، 352-353، 363، 367-368، 380.</ref> و اهل سنت،<ref>المغنی، ج3، ص315؛ فتح العزیز، ج7، ص473.</ref> انجام دادن برخی محرّمات احرام از روی علم و عمد گاه موجب ناتمام ماندن حج یا عمره میشود. از جمله، آمیزش جنسی در احرام حج - چنانچه پیش از وقوف مشعر (بنابر نظر فقهای امامی<ref>کشف اللثام، ج6، ص435</ref>) یا پیش از وقوف عرفات (بنابر نظر حنفیان<ref>المبسوط، سرخسی، ج4، ص57-58؛ بدائع الصنائع، ج2، ص217-218.</ref>) یا پیش از تحلّل* اول (بنابر نظر سایر مذاهب اهل سنت<ref>المغنی، ج3، ص315؛ المجموع، ج7، ص384، 414.</ref>) رخ دهد - و در احرام عمره - چنانچه پیش از سعی اتفاق افتد- به اجماع فقها و به استناد آیة «... فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِی الْحَجّ…» (بقره/۲، ۱۹۷) و احادیث، موجب فساد و ناتمام ماندن حج و عمره میگردد<ref>المبسوط فی فقه الامامیه، ج1، ص337؛ جواهر الکلام، ج20، ص380؛ التهذیب فی مناسک العمرة و الحج، ج2، ص243 و257.</ref>؛ ( آمیزش) همچنانکه در روایتی، تمامیت حج و عمره به ترک رَفَث (جماع)، فُسوق (دروغ یا دشنام) و جدال (سوگند به خدا با لفظ مخصوص) تفسیر شده است.<ref>تفسیر العیاشی، ج1، ص88؛ الکافی، ج4، ص337</ref> برخی فقیهان ارتکاب فسوق و جدال را نیز موجب ناتمامی و فساد حج شمردهاند.<ref>المقنعة، ص432؛ نک: ریاض المسائل، ج1، ص376؛ کتاب الحج، گلپایگانی، ج2، ص139.</ref> همچنین به نظر برخی فقیهان امامی،<ref>المبسوط فی فقه الامامیه، ج1، ص337؛ مختلف الشیعه، ج4، ص153-154؛ جواهر الکلام، ج20، ص367-368.</ref> به استناد احادیث،<ref>الکافی، ج4، ص376؛ تهذیب الأحکام، ج5، ص324.</ref> خود ارضایی پیش از وقوف به مشعر و به نظر فقهای مالکی<ref>التاج و الإکلیل، ج3، ص166؛ شرح مختصر خلیل، ج2، ص358-359؛ حاشیة الدسوقی، ج2، ص68.</ref> پیش از تحلّل اول موجب فساد و ناتمامی حج است. ( خود ارضایی) نیز به نظر شماری از فقهای اهلسنت (از جمله برخی حنبلیان و مالکیان) بوسیدن و لمس شهوت آمیز و مصادیق دیگری از التذاذ جنسی مانند نگاه شهوت آمیز یا فکر و خیال شهوانی در صورتی که به انزال بینجامد، موجب ناتمامی و فساد حج است.<ref>المغنی، ج3، ص332؛ حاشیةالدسوقی، ج2، ص68؛ مواهب الجلیل، ج4، ص242-243.</ref> (التذاذ جنسی) | |||
در صورت فساد حج، به نظر فقهای امامی<ref>کشف اللثام، ج6، ص435؛ مدارک الأحکام، ج8، ص406-408</ref> و اهل سنت،<ref>الحاوی الکبیر، ج4، ص235.</ref> قربانی کردن به عنوان کفاره، اتمام حج فاسد شده و قضای آن در سال آینده چه در حج واجب و چه در حج مستحبی واجب است و در صورت به پایان نرساندن، احرامگزار از احرام خارج نمیشود. همچنین به نظر فقهای امامی<ref>قواعد الاحکام، ج1، ص469؛ مسالک الإفهام، ج2، ص481؛ جواهر الکلام، ج20، ص383.</ref> و اهل سنت،<ref>المجموع، ج7، ص384؛ المغنی، ج3، ص378-379.</ref> در صورت فساد عمرة مفرده، اتمام عمره و تکرار آن و در صورت فساد عمرة تمتّع، اتمام و تکرار آن پیش از حج و در صورت عدم امکان، تکرار حج در سال بعد واجب است.<ref>مختلف الشیعه، ج4، ص155-156؛ کشف الغطاء، ج4، ص507؛ جواهر الکلام، ج20، ص380</ref> ( فساد حج) | |||
۱۰) جلوگیری دشمن: چنانچه احرامگزار به سبب جلوگیری دشمن (یا فرد دیگر) نتواند حج یا عمرة خود را تمام کند (صَدّ)، بنابر نظر مشهور فقهای امامی<ref>الخلاف، ج2، ص424؛ شرائع الاسلام، ج1، ص211</ref> و اهل سنت<ref>المغنی، ج8، ص302-303؛ المجموع، ج3، ص371؛ المبسوط، سرخسی، ج4، ص106.</ref> با انجام قربانی و حلق یا تقصیر در همان محل از احرام حج یا عمره خارج و تمامی محرمات - حتی مباشرت با زنان - بر او حلال میشود و در صورت استقرار حج، سال بعد باید حج خود را قضا کند. (برای تفصیل احصار و صد*) | |||
۱۱) تقیه: بر پایة فقه امامی، گاه در مواردی تقیه موجب ناقص شدن حج میشود و آن در جایی است که حجگزار به دلیل تقیه اعمال حج را بر طبق مذهب مخالفان انجام دهد. برخی فقها تصریح کردهاند که چنین حجی هرچند ناقص و ناتمام است، مُجزی است و حتی در صورت از بین رفتن سبب تقیه نیازی به اعاده ندارد.<ref>القواعد الفقهیة، ج5، ص61-62.</ref> | |||
۱۲) حوادث طبیعی و غیر مترقبه: حوادث طبیعی مانند سیل، طوفان، زلزله، آتشسوزی و… یا حوادث غیر مترقبة دیگر مانند تصادف، خرابی وسیله نقلیه، سقوط هواپیما، غرق شدن کشتی، گم کردن راه، تمام شدن هزینة حج، ازدحام جمعیت، آشوب و درگیری و… نیز گاه میتواند مانع پایان یافتن حج یا عمره شود. در منابع تاریخی، برخی از این موارد گزارش شده است؛ از جمله: حادثة بارش باران شدید و بیسابقه در منا و ریزش کوه در جمرة عقبه در سال ۲۲۸ق که موجب کشته شدن گروهی از حجگزاران شد،<ref>تاریخ الطبری، ج9، ص124؛ المنتظم، ج11، ص129؛ الکامل، ج7، ص9.</ref> ناتمام ماندن حج در سال ۳۵۷ق. به دلیل از بین رفتن شتران در اثر تشنگی،<ref>المنتظم، ج14، ص189</ref> ناتمام ماندن حج در سال ۳۹۷ق. به سبب وزیدن بادهای سیاه و شدید در منطقه ثَعلَبیه (از منازل میان کوفه و مکه<ref>معجم البلدان، ج2، ص78.</ref>) که منجر به بازگشت حجگزاران شد،<ref>المنتظم، ج15، ص54-55.</ref> ازدحام حجگزاران در کعبه در سال ۵۸۱ق که موجب کشته شدن دهها نفر از آنان شد،<ref>تاریخ الإسلام، ج41، ص13؛ شفاء الغرام، ج2، ص279.</ref> کشته شدن تعدادی از حجاج در هنگام سعی به سبب ازدحام جمعیت در سال ۶۱۷ق.<ref>شفاء الغرام، ج2، ص283.</ref> و نیز هنگام خروج از مسجدالحرام برای عمره در چهاردهم ذیحجة سال ۶۷۷ق،<ref>شفاء الغرام، ج2، ص289-290.</ref> بازگشت بیشتر حجاج مصری به سبب کمآبی در منازل میان راه در سال ۷۲۵ق،<ref>شفاء الغرام، ج2، ص295.</ref> مرگ برخی حجگزاران یمنی به سبب تشنگی در نزدیکی مکه در سال ۸۰۰ق.<ref>شفاء الغرام، ج2، ص303.</ref> | |||
در برخی موارد ممکن است دو یا چند سبب از اسباب پیشین، حج را ناتمام سازد، مانند آن که پس از فساد یا فوات حج، حجگزار مُحصَر یا مصدود شود. در فرض اجتماع احصار و فساد حج، به نظر فقیهان امامی<ref>المبسوط فی فقه الامامیه، ج1، ص333، 338؛ الدروس الشرعیه، ج1، ص373؛ مسالک الإفهام، ج2، ص396-397، 483.</ref> و اهل سنت،<ref>الحاوی الکبیر، ج4، ص356؛ مواهب الجلیل، ج3، ص532.</ref> اِحصار کفارة اِفساد حج را اسقاط نمیکند و فساد حج نیز مانع تحلّل نمیشود و ادای یک حج قضا در سال آینده کافی است. همچنین هرگاه پیش از تحلّل مصدود یا محصر، سبب احصار یا صدّ از میان برود و فرصت ادای حج باقی باشد، به نظر فقیهان امامی<ref>المبسوط فی فقه الامامیه، ج1، ص333؛ مدارک الأحکام، ج8، ص297؛ جواهر الکلام، ج20، ص135-137.</ref> و اهلسنت،<ref>المجموع، ج7، ص389، ج8، ص307؛ کشاف القناع، ج2، ص528-529.</ref> وی باید در همان سال حج خود را به پایان برساند. | |||
===ب) اسباب ناتمامی معنوی حج=== | |||
افزون بر اسباب یاد شده که موجب ناتمامی حج به لحاظ فقهی میگردد، در احادیث و منابع فقهی، برخی اعمال موجب ناتمامی حج معرفی شدهاند، با اینکه مسلماً موجب بطلان و ناتمامی فقهی حج نمیشوند و مراد از آنها فقدان کمال و تمامیت معنوی است. از جمله: | |||
۱) ملاقات نکردن با امام(ع): در روایات متعددی، تمامیت حج به ملاقات با امام(ع) منوط شده و تأکید گردیده است که از جملة اعمالی که حج با آن تمام میشود، ملاقات و زیارت امام(ع) بعد از فریضة حج است.<ref>الکافی، ج4، ص549؛ من لایحضره الفقیه، ج2، ص578؛ علل الشرائع، ج2، ص459.</ref> حتی از برخی احادیث برمیآید که غرض اصلی از واجب شدن حج، زیارت پیامبر اکرم(ص) و امامان(ع) است و حج جز با آن تمام نمیشود.<ref>علل الشرائع، ج2، ص459؛ شرح فروع الکافی، ج5، ص521-522.</ref> همچنین در روایتی دیگر، به کامل کردن و اتمام حج با زیارت پیامبر(ص) و قبور معصومان(ع) و طلب روزی نزد قبر آنان امر شده است.<ref>الخصال، ص616.</ref> مراد از لقاء امام در زمان حضور، دیدار با امام معصوم(ع)، تجدید پیمان با وی و اعلام ولایت و نصرت نسبت به او و در زمان غیبت، زیارت قبر پیامبر(ص) و امامان(ع) به منظور تجدید عهد و طلب یاری و شفاعت از آنان است.<ref>روضة المتقین، ج5، ص313-314.</ref> | |||
فقیهان امامی به استناد این احادیث و روایات فراوان دیگر، زیارت حرم نبوی و قبور شریف امامان(ع) را پس از فریضة حج تکمیلکنندة حج<ref>روضة المتقین، ج5، ص362؛ دلیل الناسک، ص493.</ref> و مستحب مؤکّد<ref>وسائل الشیعة، ج14، ص320-325؛ الحدائق الناضرة، ج17، ص401؛ جواهر الکلام، ج20، ص79-82.</ref> (یا حتی واجب<ref>علل الشرائع، ج2، ص459-460.</ref>) دانسته و تصریح کردهاند که هرچند مورد این روایات مختص به حال حیات امام است، اما حکم آن بنا بر روایات متعدد، بعد از وفات نیز جاری است و شامل زیارت قبر پیامبر(ص) هم میشود.<ref>الوافی، ج14، ص1320-1321؛ الحدائق الناضرة، ج17، ص403.</ref> | |||
۲) کلام ناپسند: در برخی احادیث، پس از توصیه به تقوا، ذکر فراوان خدا و کم گویی در حال احرام، حفظ زبان از کلام ناپسند موجب تمامیت حج و عمره معرفی شده است.<ref>الکافی، ج4، ص338؛ تهذیب الأحکام، ج5، ص296</ref> برخی فقیهان امامی به استناد این احادیث حفظ زبان را در حال احرام مستحب دانسته<ref>الدروس الشرعیه، ج1، ص349؛ مجمع الفائدة و البرهان، ج6، ص294</ref> یا بیهودهگویی را از مکروهات احرام شمردهاند.<ref>سداد العباد و رشاد العباد، ص304.</ref> حتی برخی به استناد آن هرگونه کلام بد و ناپسند را مصداق فسوق و برای احرامگزار حرام دانستهاند.<ref>براهین الحج، ج3، ص128-129.</ref> | |||
۳) ننوشیدن از آب زمزم: برخی فقهای اهل سنت نوشیدن از آب زمزم را مستحب دانسته و از موارد تمامیت حج برشمردهاند.<ref>عمدة القاری، ج9، ص276- 277.</ref> فقیهان شافعی<ref>الحاوی الکبیر، ج4، ص193؛ المجموع، ج8، ص271.</ref> نیز نوشیدن از سقایة عباس را پس از طواف زیارت به استناد عمل پیامبر(ص) و اخباری که آن را موجب تمامیت حج دانسته،<ref>مصنف، ج4، ص265؛ اخبار مکه، الازرقی، ج2، ص55، 58؛ اخبار مکه، فاکهی، ج2، ص56، 59.</ref> مستحب شمردهاند. | |||
در منابع اهل سنت موارد دیگری نیز موجب تمامیت حج دانسته شده است؛ از جمله: انجام دادن عمره قبل از حج (ادای حج به صورت تمتّع)<ref>مصنف، ج4، ص304.</ref> و حضور در نماز جماعت ظهر و عصر عرفه.<ref>مصنف، ج4، ص327.</ref> | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} |
نسخهٔ ۲۲ فوریهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۴:۳۸
حج ناتمام، حج یا عمره پایان نیافته است که در فقه شیعه و اهل سنت احکام و دستورات ویژهای دارد.
در فقه اسلامی در موارد متعددی حج، ناتمام دانسته شده است. در منابع روایی و فقهی، از ناتمام ماندن حج، بیشتر با تعابیری چون: نقصان حج،[۱] بطلان حج،[۲] فوات حج*،[۳] فساد حج*[۴] و قضای حج*[۵] یاد شده است. همچنین از اصطلاحات مرتبط با حج ناتمام، اصطلاح اِحصار (ناتمام ماندن حج به علت بیماری) و اصطلاح صَدّ (ناتمام ماندن حج به علت جلوگیری دشمن) است ( احصار و صدّ*). ناتمام ماندن حج، گاه به لحاظ فقهی و به معنای فساد و بطلان حج است که در مواردی مستلزم قضاست و گاه به لحاظ معنوی و به معنای ثواب کمتر و عدم کمال حج است که قضا لازم ندارد.
از مهمترین مصادیق حج یا عمرة ناتمام در تاریخ میتوان به ماجرای حُدَیبیه در سال ششم هجری اشاره کرد که در آن عمرة پیامبر صلّی الله علیه و آله و مسلمانان به دلیل جلوگیری مشرکان مکه ناتمام ماند و آن حضرت در حدیبیه با انجام قربانی از احرام خارج شده و سال بعد عمرة دیگری مشهور به«عمرة القضاء» به جا آوردند.[۶] در همین ماجرا بود که آیة ۱۹۶ بقره/۲ نازل شد و وظیفة مسلمانان را در صورت ناتمام ماندن حج مشخص کرد:[۷] «... فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَیسَرَ مِنَ الْهَدْی…» یعنی: «اگر [به علت موانعی از اتمام حج] بازداشته شدید، آنچه از قربانی میسّر است [قربانی کنید]» (عمرة القضاء).
علاوه بر ماجرای حدیبیه، در مواردی حج یا عمرة برخی امامان علیهمالسلام نیز ناتمام مانده است. از جمله عمرة امام حسین(ع) در زمان حیات امام علی(ع) به سبب بیماری به پایان نرسید و ایشان با نحر شتر و حلق از احرام خارج شده و پس از بهبودی عمرة دیگری به جا آوردند.[۸] همچنین آن حضرت در بعد از ظهر روز هشتم ذیحجة سال ۶۰ قمری پس از یک اقامت چهارماهه در مکه و در حالی که حجاج همگی به سوی منا در حرکت بودند، احرام خود را تبدیل به عمرة مفرده کرده، پس از طواف و سعی و تقصیر از احرام خارج شده، مکه را به قصد اصلاح دین و امر به معروف و نهی از منکر ترک نموده و به سمت عراق حرکت کردند.[۹]
همچنین در منابع تاریخی موارد متعددی از ناتمام ماندن حج به اسباب مختلف گزارش شده است[۱۰]؛ از جمله: ۱) ناتمام ماندن حج برخی به سبب جلوگیری عبدالله بن زبیر از طواف و سعی و محاصرة مکه توسط حَجّاج بن یوسف در سال ۷۲ق.[۱۱] ۲) تعطیلی حج از منطقة عراق به سبب فتنه و ممانعت قرامطه در سالهای ۳۱۲ق،[۱۲] ۳۱۳ق. تا ۳۱۶ق.[۱۳] و ۳۱۷ق.[۱۴] تا ۳۲۶ق[۱۵] ۳) تعطیلی حج به سبب فتنة بنی هلال و کشتار حجاج توسط آنان در سال ۳۶۳ق.[۱۶] ۵) اختلاف حاکمان در سال ۴۸۷ق که موجب تعطیلی حج گردید.[۱۷] ۶) ناتوانی حجگزاران از ورود به مکه و ادای طواف و سعی به سبب درگیری میان امیر الحاج و امیر مکه در سال ۵۵۷ق؛ و ۵۵۸ق.[۱۸] ۷) اختلال در سفر حج به سبب تسلط مغولان در سالهای ۶۵۶ تا ۶۶۵ق.[۱۹] ۸) ناتمام ماندن حج به سبب آشوب و قتل و غارت در مکه و عرفات در سالهای ۶۸۹ق؛ و ۶۹۸ق.[۲۰] ۹) آشوب و درگیری در منا میان مصریان و حجازیان در سال ۷۰۵ق.[۲۱] ۱۰) اخلال در ادای برخی مناسک به سبب نزاع میان امیر الحاج مصری و اشراف در عرفات در سال ۷۴۳ق.[۲۲] ۱۱) کشتار و غارت حجاج در روز هشتم و نهم ذیحجة سال ۷۹۷ق.[۲۳] ۱۲) آشوب و قتل و غارت در مسجدالحرام و منا در سال ۸۱۷ق.[۲۴] ۱۳) ناتوانی حجاج از عزیمت به حج و ناتوانی ساکنان مکه از وقوف در عرفات به سبب تصرف مکه توسط وهابیان در سال ۱۲۱۹ق.[۲۵] ۱۴) ناتمام ماندن حج گروهی از ایرانیان پس از احرام در مسجد شجره در نیمة قرن ۱۴ قمری.[۲۶] ۱۵) ناتمام ماندن حج به سبب بسته شدن درهای مسجدالحرام وکشتار برخی از زائران در مسجدالحرام به دست وهابی افراطی جهیمان عتیبی در سال ۱۴۰۰ق.[۲۷]
در قرآن کریم در آیة ۱۹۶ سوره بقره/۲ بر به پایان رساندن حج و عمره تأکید و مسلمانان به اتمام آن دو امر شدهاند: «وَأَتِمُّواْ الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلّهِ…» یعنی: «و برای خدا حجّ و عمره را به پایان رسانید». به نظر مفسران[۲۸] و فقیهان،[۲۹] منظور از امر به اتمام حج در این آیه، تأکید بر وجوب آن یا انجام دادن همة مناسک با تمام شرایط، حدود و اَجزاء، یا وجوب اتمام حج و عمره پس از شروع - هر چند مستحب بوده باشد - یا وجوب اتمام حج فاسد شده است. در احادیث نیز اتمام حج در آیه به«اقامة حج تا آخرین جزء»،[۳۰] «ادای حج بدون ارتکاب محرّمات احرام»[۳۱] و «ترک جماع، فسوق و جدال»[۳۲] تفسیر شده است.
همچنین در این آیه و آیات متعدد دیگر از جمله: نساء/۴، ۱۶۷؛ مائده/۵، ۲؛ انفال/۸، ۳۴، ۴۷؛ ابراهیم/۱۴، ۳؛ نحل/۱۶، ۸۸، ۹۴؛ حج/۲۲، ۲۵؛ محمد/۴۷، ۳۲ و فتح/۴۸، ۲۵ به ناتمام ماندن حج و برخی احکام آن اشاره شده و عاملان ناتمام ماندن حج مذمّت شدهاند.
در احادیث، برخی اعمال موجب تمامیت حج و عمره دانسته شده و تعبیر «تمام الحج» دربارة آنها به کار رفته است؛ از جمله: ۱) احرام بستن از میقاتهای مشخص شده توسط پیامبر اکرم(ص) برای غیر مجاوران[۳۳] و از منزل برای مجاوران[۳۴]؛ ۲) وقوف در عرفات[۳۵] یا وقوف در عرفات و مزدلفه[۳۶]؛ ۳) بالا بردن صدا هنگام تلبیه و ریختن خون قربانی[۳۷]؛ ۴) حفظ زبان از کلام ناپسند[۳۸]؛ ۵) ملاقات و زیارت امام(ع)[۳۹]به کار رفتن تعبیر «تمام الحج» دربارة این اعمال نشان دهندة اهمیت آنها در میان مناسک حج است؛ چنانکه برخی مراد از این تعبیر را متمِّم و کامل کنندة حج دانستهاند.[۴۰]
در منابع فقهی باب جداگانه ای به حج ناتمام اختصاص داده نشده و احکام مربوط به آن در مبحث حج -از جمله در باب احصار و صد- پراکنده است. به اجماع[۴۱] فقیهان امامی[۴۲] و اهل سنت،[۴۳] ناتمام گذاشتن حج یا عمره به دلیل آیة ۱۹۶ بقره/۲ جایز نیست و پس از شروع اعمال و احرام بستن، به پایان رساندن آن واجب است؛ هرچند شروع در آن مستحب بوده باشد.[۴۴] همچنین تحلّل کامل (خروج از احرام) متوقف بر اتمام حج و عمره است؛ مگر این که عاملی ناخواسته موجب ناتمام ماندن حج شود که در آن صورت احرامگزار با شرایطی میتواند از احرام خارج گردد.
اسباب حج ناتمام
بر پایة فقه اسلامی، اسباب و عوامل گوناگونی میتواند موجب ناتمام ماندن حج شود که برخی سبب ناتمامی حج به لحاظ فقهی و برخی موجب ناتمامی آن به لحاظ معنوی است:
الف) اسباب ناتمامی فقهی حج
اسباب ناتمامی فقهی، اسبابی هستند که موجب ناقص شدن حج به لحاظ فقهی - به معنای مُجزی نبودن یا فساد و بطلان حج - و در اکثر موارد مستلزم قضای حج است (نیز برای موارد وجوب قضا حج قضا). بیشتر این اسباب، ناشی از شرایط خود مکلف و برخی ناشی از شرایط بیرونی است. مهمترین این اسباب را میتوان به صورت زیر دستهبندی کرد:
۱) بیماری: از شایعترین اسباب ناتمام ماندن حج و عمره، بیماری و عواملی مانند شکستگی اعضا و جراحت است. چنانچه احرامگزار به سبب بیماری (یا شکستگی اعضا، جراحت و مانند آن[۴۵]) نتواند حج یا عمرة خود را تمام کند (احصار)، میتواند در همان محل با انجام دادن اعمالی از احرام خارج شود. بنابر نظر مشهور فقهای امامی[۴۶] و اهل سنت،[۴۷] شخص محصَر در حج، با فرستادن قربانی به منا، ذبح آن در روز عید قربان و حلق یا تقصیر در هنگام ذبح و در عمره با فرستادن قربانی به مکه و حلق یا تقصیر در هنگام ذبح آن از احرام خارج گشته و تمامی محرمات - جز مباشرت با زنان که متوقف بر انجام دادن طواف نساء است - بر او حلال میشود. البته در صورت استقرار حج، قضای آن در سال آینده لازم است.[۴۸] ( احصار و صد)
۲) بیهوشی، دیوانگی یا مستی: به اجماع فقیهان امامی[۴۹] و اهل سنت،[۵۰] از جملة شرایط وجوب و صحت حج، کامل بودن عقل است؛ از این رو ادای حج یا برخی مناسک آن در حال جنون، بیهوشی یا مستی صحیح نیست. بر این اساس، چنانچه شخصی در حج حضور یابد و تمامی مناسک را در جای خود به جا آورد اما هنگام ادای آنها دیوانه، بیهوش، مست، یا خواب باشد حج او باطل و قضای آن بر وی واجب است.[۵۱] همچنین اگر حجگزار در اثناء حج دچار دیوانگی یا بیهوشی شود و زمانی بهبود یابد که فرصتی برای جبران اعمال نمانده باشد، حج او ناتمام و باطل میشود. البته در صورت احتمال بهبودی او پیش از وقوفین باید برای اعمالش نایب گرفته شود، اما در غیر این صورت احرام و حج او باطل خواهد بود.[۵۲] همچنین اگر پیش از احرام دچار دیوانگی، بیهوشی یا مستی شود، فقها حج را از او ساقط دانستهاند، اما به استناد روایتی،[۵۳] احرام دادن او را جایز شمردهاند تا چنانچه پیش از وقوفین بهبود یافت حجش را به اتمام برساند.[۵۴] برخی فقیهان امامی، هشیاری به هنگام احرام، وقوفین، طواف و سعی را کافی دانسته و در بقیة اعمال، نبود هشیاری را موجب بطلان حج ندانستهاند[۵۵]؛ اما برخی دیگر هیچ عملی را از فرد مجنون، بیهوش یا مست (یا حتی شخص به خواب رفته در طول وقوف) به دلیل عدم امکان اراده و نیت صحیح ندانستهاند.[۵۶] ( حج محجوران)
۳) مرگ: چنانچه حج به سبب فوت حجگزار ناتمام بماند، اگر فوت او پس از احرام و داخل شدن در محدودة حرم رخ داده باشد، به اجماع فقیهان امامی[۵۷] حج ناتمام او مُجزی از حجة الاسلام است؛ اما اگر پس از احرام و پیش از ورود به حرم از دنیا رفته باشد و حج بر عهدة او مستقر شده باشد، بنا بر نظر مشهور فقها، حج ناتمام او مُجزی نیست و باید برای او نائب گرفته شود[۵۸] و بنا بر نظر معدودی از آنان حج او مجزی است و قضا لازم ندارد.[۵۹] بر همین اساس، برخی فقهای امامی برای کسی که میداند تا زمان معینی فوت میکند و در صورت حرکت به قصد حج پس از احرام و داخل شدن در حرم از دنیا میرود و حجش ناتمام میماند ولی با این حال حرکت نمیکند، حکم به استقرار حج کرده و تصریح کردهاند که تمامیت حج در حق او همان احرام و داخل شدن در حرم است.[۶۰] ( استقرار حج) به نظر فقیهان اهل سنت، در صورتی که حجگزار پیش از اتمام ارکان حج* از دنیا برود، حج او مجزی نیست، اما اعمال انجام شده مقبول بوده و باید برای ادای بقیة مناسک از مکان فوت وی، نائب گرفته شود؛ ولی اگر مرگ او پس از ادای همة ارکان اتفاق افتاده باشد، حج او مجزی خواهد بود و تنها باید برای اعمال باقیمانده کفاره داده شود.[۶۱]
به نظر فقیهان امامی[۶۲] و اهل سنت،[۶۳] احکام مذکور در مورد حج نیابی نیز صادق است؛ یعنی چنانچه نائب پس از احرام و دخول حرم -بنابر نظر امامیان- یا پس از اتمام ارکان -بنابر نظر اهل سنت- از دنیا برود، حج از ذمة منوب عنه ساقط میشود. البته برخی فقهای امامی در حکم اجزاء، فوت نائب را پس از احرام - هر چند پیش از دخول حرم باشد- کافی دانستهاند.[۶۴] مشهور فقها در این حکم میان اقسام گوناگون حج نیابی (حجة الاسلام یا غیر آن، حج با اجرت یا حج تبرعی و…) تفاوتی قائل نشدهاند؛ اما برخی آن را در حج تبرعی و غیر حجة الاسلام (مانند حج نذری و حج استحبابی) جاری ندانستهاند.[۶۵] ( نیابت)
۴) ارتداد: از موانع پایان یافتن حج و عمره مرتد شدن احرامگزار است و فقهای فریقین بر این مطلب اتفاق نظر دارند؛ با این تفاوت که به نظر فقیهان اهل سنت در صورت وقوع ارتداد در حال احرام، احرام و حج مرتد باطل میشود،[۶۶] ولی به نظر فقهای امامی ارتداد در اثناء حج، موجب بطلان احرام نمیشود و در صورت توبه احرامگزار میتواند اعمالش را ادامه دهد.[۶۷] البته اگر ارتداد همزمان با برخی اعمال و مناسک رخ داده باشد، سبب بطلان آن عمل خاص میشود و در صورت توبه باید آن را تکرار کند.[۶۸] همچنین ارتداد پس از اتمام حج، به نظر فقهای حنفی[۶۹] و مالکی،[۷۰] موجب بطلان حج انجام شده و وجوب تکرار آن پس از توبه میگردد، ولی به نظر فقیهان امامی،[۷۱] شافعی[۷۲] و حنبلی[۷۳] حج انجام شده پیش از ارتداد نیاز به تکرار ندارد. ( ارتداد)
۵) ترک عمدی رکن: رکن در حج یا عمره عملی است که چنانچه عمداً ترک شود، موجب بطلان حج یا عمره میگردد.[۷۴] از این رو اگر حجگزار یکی از ارکان حج را عمداً ترک کند و زمانی برای جبران آن نداشته باشد، به نظر فقیهان امامی[۷۵] و اهل سنت،[۷۶] حج یا عمرة او باطل و ناتمام است و باید سال دیگر آن را قضا کند؛ اما اگر از روی فراموشی آن را ترک کند حجش صحیح است، ولی باید آن را جبران و حج را کامل کند و اگر نتواند شخصاً جبران کند باید نائب بگیرد.[۷۷] البته ترک وقوفین -هر چند سهوی باشد- موجب بطلان و ناتمامی حج است. بنا بر نظر مشهور امامیه، ارکان حج عبارتند از: احرام، وقوف در عرفات، وقوف در مشعر الحرام، طواف زیارت و سعی؛ و ارکان عمره عبارتند از: احرام، طواف زیارت و سعی.[۷۸] برخی نیت را نیز جزء ارکان شمردهاند.[۷۹] ( ارکان حج، ارکان عمره)
از میان فقهای امامی، برخی در مواردی به ناتمامی حج در صورت ترک ارکان تصریح کردهاند؛ از جمله بعضی احرام را موجب تمامیت حج و عمره دانسته و از این رو حج یا عمره را بدون احرام باطل شمردهاند.[۸۰] نیز برخی فقها تصریح کردهاند که در صورت ترک سعی حج ناتمام میشود.[۸۱] از میان فقیهان اهل سنت نیز برخی بر رکن بودن وقوف در عرفات،[۸۲] وقوف در مشعر الحرام[۸۳] - بر خلاف نظر جمهور آنان -، حلق،[۸۴] طواف زیارت[۸۵] و سعی[۸۶] تأکید کرده و ترک هر یک از آنها را موجب ناتمامی حج دانستهاند.
۶) ترک وقوفین: به نظر فقهای امامی، ترک وقوفین (وقوف در عرفات و وقوف در مشعر الحرام)، هرچند بهطور غیرعمدی و از روی فراموشی یا جهل به حکم باشد، موجب بطلان و ناتمام ماندن حج است.[۸۷] در منابع فقهی از این مطلب با عنوان «فوات حج» (از دست رفتن حج) یاد شده و مراد از آن نرسیدن به وقوف در عرفات و مشعر است.[۸۸] بنابر نظر مشهور فقهای امامی، به استناد احادیث،[۸۹] در صورت نرسیدن حجگزار به وقوف عرفات و وقوف اختیاری مشعر - حتی اگر وقوف اضطراری آن را درک کند - حج او ناتمام و تبدیل به عمره میشود و باید با انجام اعمال عمره (طواف، سعی و حلق) از احرام خارج گردد و در صورت واجب بودن حج در سال آینده آن را قضا کند.[۹۰] در مقابل، فقیهان اهل سنت به استناد حدیثی نبوی که وقوف عرفه را موجب تمامیت حج معرفی کرده[۹۱] و با توجیه احادیث معارض دیگر،[۹۲] ملاک اتمام حج را، صرفاً درک کردن وقوف عرفات دانستهاند.[۹۳] ( فوات حج)
۷) ترک طواف نساء: بعضی از فقهای امامی، به استناد برخی احادیث، تصریح کردهاند که تمامیت حج و عمره متوقف بر انجام طواف نساء است و بدون آن حج ناتمام است.[۹۴] البته ترک طواف نساء - هرچند عامدانه باشد - به اجماع فقها[۹۵] موجب بطلان حج یا عمره نمیشود؛ زیرا آنان طواف نساء را از ارکان حج یا عمره نشمردهاند، اما به استناد احادیث[۹۶] آن را واجب و حلیت مباشرت با زنان را منوط به انجام آن دانستهاند. از این رو اگر احرامگزار آن را ترک کند باید شخصاً یا به وسیلة نائب جبران نماید.[۹۷] ( طواف نساء)
۸) ترک برخی شروط یا اجزاء: فقها در مواردی ترک برخی شروط یا اجزاء واجب حج را موجب ناتمامی حج دانستهاند؛ از جمله در مورد اسلام که به اجماع فقیهان امامی[۹۸] و اهل سنت[۹۹] شرط صحت حج است، برخی به ناتمامی حج بدون اسلام تصریح کردهاند.[۱۰۰] همچنین در مورد نیت که شرط صحت حج[۱۰۱] و مناسک آن[۱۰۲] است، برخی تصریح کردهاند که در صورت ترک قصد قربت، حج باطل است.[۱۰۳] نیز برخی اخلال در نیت حج را در بعضی موارد به استناد برخی احادیث موجب نقصان حج دانستهاند.[۱۰۴] برخی هم در حج نیابی تغییر نیت را از سوی نائب موجب ناتمامی حج شمرده و چنین حجی را برای هیچیک از نائب و منوب عنه مُجزی ندانستهاند[۱۰۵] - زیرا نیت در باقیماندة اعمال وجود ندارد[۱۰۶] - و گفتهاند که در صورت مقید بودن نیابت به همان سال، اجرت باید بازگردانده شود، زیرا به شرط عمل نشده است.[۱۰۷]
همچنین فقیهان امامی به استناد صحیحة معاویة بن عمار از امام صادق(ع) که احرام بستن از مواقیت مشخص شده توسط پیامبر(ص) را موجب تمامیت حج و عمره دانسته است،[۱۰۸] احرام از مواقیت را واجب شمرده و عبور از آنها بدون احرام یا احرام بستن پیش از میقات را (جز در موارد استثنا شده) جایز ندانستهاند.[۱۰۹] البته ظاهر حدیث مذکور کمال و استحباب است،[۱۱۰] از این رو فقها برای کسانی که از خصوص مواقیت مذکور عبور نمیکنند، احرام بستن از محاذات میقات را کافی دانستهاند.[۱۱۱] در هر صورت، فقها به تأخیر انداختن احرام را از میقات (یا محاذی آن) چنانچه از روی علم و عمد باشد و امکان جبران نداشته باشد، موجب بطلان و ناتمامی حج و عمره شمردهاند.[۱۱۲] فقیهان اهل سنت به استناد روایتی از امام علی(ع) که احرام از منزل را موجب تمامیت حج معرفی کرده،[۱۱۳] احرام از منزل را برای همگان جایز و حتی برخی افضل دانستهاند.[۱۱۴] اما فقیهان امامی به تصریح برخی احادیث،[۱۱۵] روایت امیرالمؤمنین(ع) را مختص ساکنان میان میقات و مکه شمرده و احرام از منزل را برای آفاقیان -جز در مواردی مثل نذر- جایز ندانستهاند.[۱۱۶]
نیز برخی فقها تصریح کردهاند که بدون خِتان (ختنه کردن) حج ناتمام است؛ زیرا ختنه برای مردان از شروط صحت طواف است و بدون آن طواف جایز نیست.[۱۱۷] از دیگر شروط صحت طواف، به نظر فقهای امامی[۱۱۸] و اهلسنت[۱۱۹] (جز حنفیان[۱۲۰]) طهارت - از خبث و حدث اکبر و اصغر - است؛ از این رو برخی فقها به تبع برخی احادیث، برای زنی که در عمرة تمتّع پیش از پایان دور چهارم طواف حائض گردد، حکم به ناتمام ماندن عمره و وجوب از سر گرفتن آن پس از پایان حج کرده و در صورت تکمیل چهار دور با طهارت، عمرة او را تمام دانسته و قضای باقیماندة طواف را پس از انجام دادن سایر مناسک و حصول طهارت لازم شمردهاند.[۱۲۱]
۹) ارتکاب برخی محرّمات احرام: بر پایة فقه امامی[۱۲۲] و اهل سنت،[۱۲۳] انجام دادن برخی محرّمات احرام از روی علم و عمد گاه موجب ناتمام ماندن حج یا عمره میشود. از جمله، آمیزش جنسی در احرام حج - چنانچه پیش از وقوف مشعر (بنابر نظر فقهای امامی[۱۲۴]) یا پیش از وقوف عرفات (بنابر نظر حنفیان[۱۲۵]) یا پیش از تحلّل* اول (بنابر نظر سایر مذاهب اهل سنت[۱۲۶]) رخ دهد - و در احرام عمره - چنانچه پیش از سعی اتفاق افتد- به اجماع فقها و به استناد آیة «... فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِی الْحَجّ…» (بقره/۲، ۱۹۷) و احادیث، موجب فساد و ناتمام ماندن حج و عمره میگردد[۱۲۷]؛ ( آمیزش) همچنانکه در روایتی، تمامیت حج و عمره به ترک رَفَث (جماع)، فُسوق (دروغ یا دشنام) و جدال (سوگند به خدا با لفظ مخصوص) تفسیر شده است.[۱۲۸] برخی فقیهان ارتکاب فسوق و جدال را نیز موجب ناتمامی و فساد حج شمردهاند.[۱۲۹] همچنین به نظر برخی فقیهان امامی،[۱۳۰] به استناد احادیث،[۱۳۱] خود ارضایی پیش از وقوف به مشعر و به نظر فقهای مالکی[۱۳۲] پیش از تحلّل اول موجب فساد و ناتمامی حج است. ( خود ارضایی) نیز به نظر شماری از فقهای اهلسنت (از جمله برخی حنبلیان و مالکیان) بوسیدن و لمس شهوت آمیز و مصادیق دیگری از التذاذ جنسی مانند نگاه شهوت آمیز یا فکر و خیال شهوانی در صورتی که به انزال بینجامد، موجب ناتمامی و فساد حج است.[۱۳۳] (التذاذ جنسی)
در صورت فساد حج، به نظر فقهای امامی[۱۳۴] و اهل سنت،[۱۳۵] قربانی کردن به عنوان کفاره، اتمام حج فاسد شده و قضای آن در سال آینده چه در حج واجب و چه در حج مستحبی واجب است و در صورت به پایان نرساندن، احرامگزار از احرام خارج نمیشود. همچنین به نظر فقهای امامی[۱۳۶] و اهل سنت،[۱۳۷] در صورت فساد عمرة مفرده، اتمام عمره و تکرار آن و در صورت فساد عمرة تمتّع، اتمام و تکرار آن پیش از حج و در صورت عدم امکان، تکرار حج در سال بعد واجب است.[۱۳۸] ( فساد حج)
۱۰) جلوگیری دشمن: چنانچه احرامگزار به سبب جلوگیری دشمن (یا فرد دیگر) نتواند حج یا عمرة خود را تمام کند (صَدّ)، بنابر نظر مشهور فقهای امامی[۱۳۹] و اهل سنت[۱۴۰] با انجام قربانی و حلق یا تقصیر در همان محل از احرام حج یا عمره خارج و تمامی محرمات - حتی مباشرت با زنان - بر او حلال میشود و در صورت استقرار حج، سال بعد باید حج خود را قضا کند. (برای تفصیل احصار و صد*)
۱۱) تقیه: بر پایة فقه امامی، گاه در مواردی تقیه موجب ناقص شدن حج میشود و آن در جایی است که حجگزار به دلیل تقیه اعمال حج را بر طبق مذهب مخالفان انجام دهد. برخی فقها تصریح کردهاند که چنین حجی هرچند ناقص و ناتمام است، مُجزی است و حتی در صورت از بین رفتن سبب تقیه نیازی به اعاده ندارد.[۱۴۱]
۱۲) حوادث طبیعی و غیر مترقبه: حوادث طبیعی مانند سیل، طوفان، زلزله، آتشسوزی و… یا حوادث غیر مترقبة دیگر مانند تصادف، خرابی وسیله نقلیه، سقوط هواپیما، غرق شدن کشتی، گم کردن راه، تمام شدن هزینة حج، ازدحام جمعیت، آشوب و درگیری و… نیز گاه میتواند مانع پایان یافتن حج یا عمره شود. در منابع تاریخی، برخی از این موارد گزارش شده است؛ از جمله: حادثة بارش باران شدید و بیسابقه در منا و ریزش کوه در جمرة عقبه در سال ۲۲۸ق که موجب کشته شدن گروهی از حجگزاران شد،[۱۴۲] ناتمام ماندن حج در سال ۳۵۷ق. به دلیل از بین رفتن شتران در اثر تشنگی،[۱۴۳] ناتمام ماندن حج در سال ۳۹۷ق. به سبب وزیدن بادهای سیاه و شدید در منطقه ثَعلَبیه (از منازل میان کوفه و مکه[۱۴۴]) که منجر به بازگشت حجگزاران شد،[۱۴۵] ازدحام حجگزاران در کعبه در سال ۵۸۱ق که موجب کشته شدن دهها نفر از آنان شد،[۱۴۶] کشته شدن تعدادی از حجاج در هنگام سعی به سبب ازدحام جمعیت در سال ۶۱۷ق.[۱۴۷] و نیز هنگام خروج از مسجدالحرام برای عمره در چهاردهم ذیحجة سال ۶۷۷ق،[۱۴۸] بازگشت بیشتر حجاج مصری به سبب کمآبی در منازل میان راه در سال ۷۲۵ق،[۱۴۹] مرگ برخی حجگزاران یمنی به سبب تشنگی در نزدیکی مکه در سال ۸۰۰ق.[۱۵۰]
در برخی موارد ممکن است دو یا چند سبب از اسباب پیشین، حج را ناتمام سازد، مانند آن که پس از فساد یا فوات حج، حجگزار مُحصَر یا مصدود شود. در فرض اجتماع احصار و فساد حج، به نظر فقیهان امامی[۱۵۱] و اهل سنت،[۱۵۲] اِحصار کفارة اِفساد حج را اسقاط نمیکند و فساد حج نیز مانع تحلّل نمیشود و ادای یک حج قضا در سال آینده کافی است. همچنین هرگاه پیش از تحلّل مصدود یا محصر، سبب احصار یا صدّ از میان برود و فرصت ادای حج باقی باشد، به نظر فقیهان امامی[۱۵۳] و اهلسنت،[۱۵۴] وی باید در همان سال حج خود را به پایان برساند.
ب) اسباب ناتمامی معنوی حج
افزون بر اسباب یاد شده که موجب ناتمامی حج به لحاظ فقهی میگردد، در احادیث و منابع فقهی، برخی اعمال موجب ناتمامی حج معرفی شدهاند، با اینکه مسلماً موجب بطلان و ناتمامی فقهی حج نمیشوند و مراد از آنها فقدان کمال و تمامیت معنوی است. از جمله:
۱) ملاقات نکردن با امام(ع): در روایات متعددی، تمامیت حج به ملاقات با امام(ع) منوط شده و تأکید گردیده است که از جملة اعمالی که حج با آن تمام میشود، ملاقات و زیارت امام(ع) بعد از فریضة حج است.[۱۵۵] حتی از برخی احادیث برمیآید که غرض اصلی از واجب شدن حج، زیارت پیامبر اکرم(ص) و امامان(ع) است و حج جز با آن تمام نمیشود.[۱۵۶] همچنین در روایتی دیگر، به کامل کردن و اتمام حج با زیارت پیامبر(ص) و قبور معصومان(ع) و طلب روزی نزد قبر آنان امر شده است.[۱۵۷] مراد از لقاء امام در زمان حضور، دیدار با امام معصوم(ع)، تجدید پیمان با وی و اعلام ولایت و نصرت نسبت به او و در زمان غیبت، زیارت قبر پیامبر(ص) و امامان(ع) به منظور تجدید عهد و طلب یاری و شفاعت از آنان است.[۱۵۸]
فقیهان امامی به استناد این احادیث و روایات فراوان دیگر، زیارت حرم نبوی و قبور شریف امامان(ع) را پس از فریضة حج تکمیلکنندة حج[۱۵۹] و مستحب مؤکّد[۱۶۰] (یا حتی واجب[۱۶۱]) دانسته و تصریح کردهاند که هرچند مورد این روایات مختص به حال حیات امام است، اما حکم آن بنا بر روایات متعدد، بعد از وفات نیز جاری است و شامل زیارت قبر پیامبر(ص) هم میشود.[۱۶۲]
۲) کلام ناپسند: در برخی احادیث، پس از توصیه به تقوا، ذکر فراوان خدا و کم گویی در حال احرام، حفظ زبان از کلام ناپسند موجب تمامیت حج و عمره معرفی شده است.[۱۶۳] برخی فقیهان امامی به استناد این احادیث حفظ زبان را در حال احرام مستحب دانسته[۱۶۴] یا بیهودهگویی را از مکروهات احرام شمردهاند.[۱۶۵] حتی برخی به استناد آن هرگونه کلام بد و ناپسند را مصداق فسوق و برای احرامگزار حرام دانستهاند.[۱۶۶]
۳) ننوشیدن از آب زمزم: برخی فقهای اهل سنت نوشیدن از آب زمزم را مستحب دانسته و از موارد تمامیت حج برشمردهاند.[۱۶۷] فقیهان شافعی[۱۶۸] نیز نوشیدن از سقایة عباس را پس از طواف زیارت به استناد عمل پیامبر(ص) و اخباری که آن را موجب تمامیت حج دانسته،[۱۶۹] مستحب شمردهاند.
در منابع اهل سنت موارد دیگری نیز موجب تمامیت حج دانسته شده است؛ از جمله: انجام دادن عمره قبل از حج (ادای حج به صورت تمتّع)[۱۷۰] و حضور در نماز جماعت ظهر و عصر عرفه.[۱۷۱]
پانویس
- ↑ تهذیب الأحکام، ج5، ص225؛ کتاب الحج، شاهرودی، ج1، ص75؛ براهین الحج، ج1، ص210-211.
- ↑ الحدائق الناضرة، ج14، ص396؛ ج15، ص66؛ ج16، ص165، ص454-455؛ مستند الشیعه، ج12، ص151، 266.
- ↑ الکافی، ج4، ص475-476؛ مسالک الإفهام، ج2، ص277، 288، 388-389، 494-495؛ جواهر الکلام، ج19، ص42، 86-89، 374؛ ج20، ص115، 448.
- ↑ الکافی، ج4، ص339، 379-380؛ المبسوط فی فقه الامامیه، ج1، ص329، 336-337؛ مدارک الأحکام، ج7، ص402؛ ج8، ص406-408.
- ↑ الدروس الشرعیه، ج1، ص482؛ کشف اللثام، ج9، ص102.
- ↑ المغازی، ج2، ص571-575؛ السیرة النبویه، ج2، ص308؛ تاریخ الیعقوبی، ج2، ص54-55.
- ↑ الأم، ج2، ص173؛ جامع البیان، ج2، ص132؛ السنن الصغیر، ج2، ص207.
- ↑ الکافی، ج4، ص369-370؛ تهذیب الأحکام، ج5، ص421-422.
- ↑ الإرشاد، ج2، ص66-67؛ تاریخ الطبری، ج5، ص381-383.
- ↑ الکامل، ج4، ص350؛ ج11، ص287-288؛ نک شفاء الغرام، ج2، ص260-313.
- ↑ أنساب الأشراف، ج7، ص119؛ تاریخ الطبری، ج6، ص175؛ الکامل، ج4، ص350.
- ↑ تاریخ الطبری، ج11، ص107؛ تجارب الأمم، ج5، ص213-214؛ تاریخ ابنخلدون، ج4، ص128.
- ↑ شفاء الغرام، ج2، ص261؛ تاریخ الإسلام، ج23، ص374؛ شذرات الذهب، ج4، ص70، 76.
- ↑ مروج الذهب، ج4، ص312.
- ↑ المنتظم، ج13، ص378؛ البدایة و النهایة، ج11، ص183، 189؛ تاریخ ابنخلدون، ج4، ص128-129.
- ↑ المنتظم، ج14، ص210؛ الکامل، ج8، ص647؛ البدایة و النهایة، ج11، ص277.
- ↑ البدایة و النهایة، ج12، ص147؛ شفاء الغرام، ج2، ص275.
- ↑ المنتظم، ج18، ص152، 155؛ الکامل، ج11، ص287- 288؛ تاریخ الإسلام، ج38، ص35-36.
- ↑ شفاء الغرام، ج2، ص287-289.
- ↑ شفاء الغرام، ج2، ص290-292.
- ↑ شفاء الغرام، ج2، ص293.
- ↑ شفاء الغرام، ج2، ص298.
- ↑ شفاء الغرام، ج2، ص303.
- ↑ شفاء الغرام، ج2، ص309-310.
- ↑ تاریخ حج گزاری ایرانیان، ص221-222.
- ↑ أعیان الشیعة، ج3، ص376-377.
- ↑ المهدی المنتظر فی ضوء الأحادیث و الآثار الصحیحة، ص101.
- ↑ الکشاف، ج1، ص238؛ مجمع البیان، ج2، ص518.
- ↑ فقه القرآن، ج1، ص263؛ کنز العرفان، ج1، ص272؛ زبدة البیان، ص231-234.
- ↑ فقه القرآن، ج1، ص264
- ↑ الکافی، ج4، ص265
- ↑ تفسیر العیاشی، ج1، ص88؛ الکافی، ج4، ص337
- ↑ الکافی، ج4، ص318؛ تهذیب الأحکام، ج5، ص54؛ علل الشرائع، ج2، ص434
- ↑ الکافی، ج4، ص322؛ نک: الآثار، ص101؛ السنن الکبری، بیهقی، ج5، ص29-30.
- ↑ سنن إبن ماجه، ج2، ص1003؛ السنن الکبری، نسائی، ج2، ص417-418؛ السنن الکبری، بیهقی، ج5، ص113، 116.
- ↑ مسند الامام احمد بن حنبل، ج4، ص82-261؛ سنن أبی داود، ج1، ص435-436؛ السنن الکبری، نسائی، ج2، ص427.
- ↑ نک: سنن إبن ماجة، ج2، ص975، سنن الترمذی، ج2، ص161.
- ↑ الکافی، ج4، ص338؛ تهذیب الأحکام، ج5، ص296.
- ↑ الکافی، ج4، ص549؛ من لایحضره الفقیه، ج2، ص578؛ علل الشرائع، ج2، ص459.
- ↑ روضة المتقین، ج5، ص362؛ ملاذ الأخیار، ج8، ص56.
- ↑ مدارک الأحکام، ج8، ص286.
- ↑ مسالک الإفهام إلی آیات الأحکام، ج2، ص138؛ تفصیل الشریعة فی شرح تحریر الوسیلة (کتاب الحج)، ج5، ص444.
- ↑ المغنی، ج3، ص119؛ المجموع، ج7، ص388-389؛ مواهب الجلیل، ج3، ص415.
- ↑ الجامع للشرائع، ص175؛ مدارک الأحکام، ج8، ص408.
- ↑ مناسک حج، محشی، امام خمینی، ص506.
- ↑ المبسوط فی فقه الامامیه، ج1، ص334-335؛ مسالک الإفهام، ج2، ص386-387؛ الإحصار و الصد، ص5.
- ↑ المبسوط، سرخسی، ج4، ص106؛ المجموع، ج8، ص294.
- ↑ المبسوط فی فقه الامامیه، ج1، ص332؛ المغنی، ج8، ص306؛ المجموع، ج3، ص372؛
- ↑ المبسوط فی فقه الامامیه، ج1، ص296-297؛ ریاض المسائل، ج6، ص36-38؛ جواهر الکلام، ج17، ص229.
- ↑ بدائع الصنائع، ج2، ص120، 160؛ المغنی، ج3، ص161؛ المجموع، ج7، ص20.
- ↑ السرائر، ج1، ص620-621؛ مختلف الشیعه، ج4، ص254-255؛ الحدائق الناضرة، ج16، ص460-461.
- ↑ کشف الغطاء، ج4، ص474؛ کتاب الحج، گلپایگانی، ج1، ص77-78.
- ↑ الکافی، ج4، ص325؛ تهذیب الأحکام، ج5، ص60
- ↑ الدروس الشرعیه، ج1، ص342؛ مدارک الأحکام، ج7، ص232؛ کشف اللثام، ج5، ص241-243.
- ↑ المبسوط فی فقه الامامیه، ج1، ص384.
- ↑ السرائر، ج1، ص620-621.
- ↑ مسالک الإفهام، ج2، ص143؛ مجمع الفائدة و البرهان، ج6، ص93؛ جواهر الکلام، ج17، ص295.
- ↑ الحدائق الناضرة، ج14، ص151؛ مستمسک العروة الوثقی، ج10، ص206؛ مهذب الأحکام، ج12، ص129.
- ↑ السرائر، ج1، ص650؛ نک: الحدائق الناضرة، ج14، ص151.
- ↑ العروة الوثقی، محشی، ج4، ص454-455؛ مصباح الهدی، ج12، ص63-64؛ مدارک العروة، ج24، ص281-282.
- ↑ فتح العزیز، ج7، ص70-73؛ المغنی، ج3، ص196-197؛ المجموع، ج7، ص135؛ ج15، ص83.
- ↑ مسالک الإفهام، ج2، ص168؛ الحدائق الناضرة، ج14، ص254؛ جواهر الکلام، ج17، ص366.
- ↑ فتح العزیز، ج7، ص70-73؛ المغنی، ج3، ص196-197؛ المجموع، ج7، ص135-137؛ ج15، ص83.
- ↑ المبسوط فی فقه الامامیه، ج1، ص323؛ السرائر، ج1، ص628؛ مناسک حج، محشی، ص70.
- ↑ مناسک حج، محشی، ص70.
- ↑ مواهب الجلیل، ج4، ص65-68؛ حاشیة رد المحتار، ج2، ص514؛ کشاف القناع، ج2، ص439-440.
- ↑ الدروس الشرعیه، ج1، ص314؛ جواهر الکلام، ج17، ص304؛ مستمسک العروة الوثقی، ج10، ص221-223.
- ↑ براهین الحج، ج1، ص236-237.
- ↑ المبسوط، سرخسی، ج2، ص96؛ بدائع الصنائع، ج1، ص95.
- ↑ المدونةالکبری، ج2، ص317؛ التاج و الإکلیل، ج6، ص284؛ مواهب الجلیل، ج4، ص65-68.
- ↑ مختلف الشیعه، ج4، ص18؛ مسالک الإفهام، ج2، ص146؛ جواهر الکلام، ج17، ص302.
- ↑ المجموع، ج3، ص5؛ فتح العزیز، ج7، ص5.
- ↑ الإنصاف، ج3، ص388؛ کشاف القناع، ج2، ص439؛ مطالب أولی النهی، ج1، ص275.
- ↑ مجمع الفائدة و البرهان، ج7، ص62؛ الحدائق الناضرة، ج16، ص156-157؛ کشف اللثام، ج5، ص19.
- ↑ المبسوط فی فقه الامامیه، ج1، ص314، 382-384؛ کشف اللثام، ج5، ص473؛ ج6، ص19؛ جواهر الکلام، ج18، ص136-137؛ ج19، ص370.
- ↑ نک: تحفة الفقهاء، ج1، ص381-382؛ المجموع، ج8، ص265-266؛ کشاف القناع، ج2، ص 605.
- ↑ غایة المرام، ج1، ص456؛ جواهر الکلام، ج18، ص136-137.
- ↑ الجامع للشرائع، ص180-181؛ کشف اللثام، ج5، ص19-20؛ جواهر الکلام، ج18، ص3-5.
- ↑ إشارة السبق، ص140؛ السرائر، ج1، ص537-538؛ الحدائق الناضرة، ج16، ص156-157.
- ↑ کتاب الحج، محقق داماد، ج1، ص495
- ↑ الخلاف، ج2، ص328؛ الموتلف، ج1، ص384.
- ↑ الشرح الکبیر، إبن قدامه، ج3، ص502؛ العدة فی شرح العمدة، ج1، ص179.
- ↑ نک: المبسوط، سرخسی، ج4، ص63؛ المجموع، ج8، ص150.
- ↑ عمدة السالک، ج1، ص140.
- ↑ البیان فی مذهب الإمام الشافعی، ج4، ص345؛ الحاوی الکبیر، ج4، ص192؛ المجموع، ج8، ص220.
- ↑ الکافی فی فقه الإمام أحمد، ج1، ص517؛ العدة فی شرح العمدة، ج1، ص179؛ المغنی، ج3، ص403-404.
- ↑ مسالک الإفهام، ج2، ص27، 287؛ مستند الشیعه، ج12، ص251؛ جواهر الکلام، ج19، ص85.
- ↑ الدروس الشرعیه، ج1، ص426؛ الحدائق الناضرة، ج16، ص461؛ مفاتیح الشرائع، ج1، ص385.
- ↑ الکافی، ج4، ص475-476؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص294-295.
- ↑ مجمع الفائدة، ج7، ص239-240؛ نک رسائل و مسائل، نراقی، ج3، ص365-376؛ التهذیب فی مناسک العمرة و الحج، ج3، ص161-167.
- ↑ سنن إبن ماجه، ج2، ص1003؛ السنن الکبری، نسائی، ج2، ص424؛ السنن الکبری، بیهقی، ج5، ص116.
- ↑ مسند الامام احمد بن حنبل، ج4، ص82-261؛ سنن أبی داود، ج2، ص196؛ السنن الکبری، نسائی، ج2، ص417-418.
- ↑ الحاوی الکبیر، ج4، ص236؛ بدائع الصنائع، ج2، ص220؛ المغنی، ج3، ص549.
- ↑ کتاب الحج، محقق داماد، ج3، ص378؛ التهذیب فی مناسک العمرة و الحج، ج3، ص279؛ نک: براهین الحج، ج1، ص245.
- ↑ مسالک الإفهام، ج2، ص348؛ مدارک الأحکام، ج8، ص172؛ الحدائق الناضرة، ج16، ص157.
- ↑ الکافی، ج4، ص512-513؛ من لایحضره الفقیه، ج2، ص389.
- ↑ المبسوط فی فقه الامامیه، ج1، ص383؛ الدروس الشرعیه، ج1، ص403-404؛ جواهر الکلام، ج19، ص405-407.
- ↑ المبسوط فی فقه الامامیه، ج1، ص297؛ مسالک الإفهام، ج2، ص144-145؛ مستمسک العروةالوثقی، ج10، ص213.
- ↑ المغنی، ج3، ص214؛ مواهب الجلیل، ج3، ص24؛ تحفة المحتاج، ج3، ص236.
- ↑ جامع الشتات، ج1، ص343.
- ↑ المبسوط فی فقه الامامیه، ج1، ص307؛ إیضاح الفوائد، ج1، ص261-262؛ مجمع الفائدة، ج6، ص157-158.
- ↑ جامع المقاصد، ج3، ص165-166، 189، 205، 222، 233.
- ↑ السرائر، ج1، ص621.
- ↑ کتاب الحج، شاهرودی، ج2، ص204-205؛ براهین الحج، ج2، ص248.
- ↑ إرشاد الأذهان، ج1، ص313؛ شرائع الإسلام، ج1، ص169-171؛ قواعد الأحکام، ج1، ص411.
- ↑ غایة المراد، ج1، ص384-385؛ مدارک الأحکام، ج7، ص147-148؛ کشف اللثام، ج5، ص173-174.
- ↑ ارشاد الاذهان، ج1، ص313-314؛ ذخیرة المعاد، ج1، ص569-570.
- ↑ الکافی، ج4، ص318؛ تهذیب الأحکام، ج5، ص54.
- ↑ المبسوط فی فقه الامامیه، ج1، ص311؛ مجمع الفائدة و البرهان، ج6، ص159؛ کتاب الحج، گلپایگانی، ج1، ص193.
- ↑ براهین الحج، ج2، ص316.
- ↑ مدارک الأحکام، ج7، ص223؛ جواهر الکلام، ج18، ص115-117؛ مستمسک العروة الوثقی، ج11، ص274-276.
- ↑ المبسوط فی فقه الامامیه، ج1، ص312؛ مصباح الهدی، ج12، ص424-425؛ کتاب الحج، گلپایگانی، ج1، ص232-237.
- ↑ الآثار، ص101؛ المصنّف، ج4، ص195؛ السنن الکبری، بیهقی، ج5، ص30.
- ↑ الحاوی الکبیر، ج4، ص69؛ بدائع الصنائع، ج2، ص164؛ المغنی، ج3، ص215.
- ↑ الکافی، ج4، ص322؛ دعائم الإسلام، ج1، ص298؛ تهذیب الأحکام، ج5، ص59.
- ↑ مجمع الفائدة و البرهان، ج6، ص184-185 و167؛ مدارک الأحکام، ج7، ص222، 228؛ الحدائق الناظرة، ج14، ص447-449، 458-460.
- ↑ المبسوط فی فقه الامامیه، ج1، ص358؛ مدارک الأحکام، ج8، ص117-118؛ جواهر الکلام، ج19، ص274.
- ↑ المبسوط فی فقه الامامیه، ج1، ص357؛ مسالک الإفهام، ج2، ص328؛ کشف اللثام، ج5، ص405-407.
- ↑ الحاوی الکبیر، ج4، ص144؛ بدایة المجتهد، ج1، ص274-275؛ المغنی، ج3، ص390.
- ↑ المبسوط، سرخسی، ج4، ص38؛ بدائع الصنائع، ج2، ص129.
- ↑ شرح تبصره المتعلمین، ج3، ص354-355
- ↑ المبسوط فی فقه الامامیه، ج1، ص336-337؛ السرائر، ج1، ص548؛ جواهر الکلام، ج20، ص349، 352-353، 363، 367-368، 380.
- ↑ المغنی، ج3، ص315؛ فتح العزیز، ج7، ص473.
- ↑ کشف اللثام، ج6، ص435
- ↑ المبسوط، سرخسی، ج4، ص57-58؛ بدائع الصنائع، ج2، ص217-218.
- ↑ المغنی، ج3، ص315؛ المجموع، ج7، ص384، 414.
- ↑ المبسوط فی فقه الامامیه، ج1، ص337؛ جواهر الکلام، ج20، ص380؛ التهذیب فی مناسک العمرة و الحج، ج2، ص243 و257.
- ↑ تفسیر العیاشی، ج1، ص88؛ الکافی، ج4، ص337
- ↑ المقنعة، ص432؛ نک: ریاض المسائل، ج1، ص376؛ کتاب الحج، گلپایگانی، ج2، ص139.
- ↑ المبسوط فی فقه الامامیه، ج1، ص337؛ مختلف الشیعه، ج4، ص153-154؛ جواهر الکلام، ج20، ص367-368.
- ↑ الکافی، ج4، ص376؛ تهذیب الأحکام، ج5، ص324.
- ↑ التاج و الإکلیل، ج3، ص166؛ شرح مختصر خلیل، ج2، ص358-359؛ حاشیة الدسوقی، ج2، ص68.
- ↑ المغنی، ج3، ص332؛ حاشیةالدسوقی، ج2، ص68؛ مواهب الجلیل، ج4، ص242-243.
- ↑ کشف اللثام، ج6، ص435؛ مدارک الأحکام، ج8، ص406-408
- ↑ الحاوی الکبیر، ج4، ص235.
- ↑ قواعد الاحکام، ج1، ص469؛ مسالک الإفهام، ج2، ص481؛ جواهر الکلام، ج20، ص383.
- ↑ المجموع، ج7، ص384؛ المغنی، ج3، ص378-379.
- ↑ مختلف الشیعه، ج4، ص155-156؛ کشف الغطاء، ج4، ص507؛ جواهر الکلام، ج20، ص380
- ↑ الخلاف، ج2، ص424؛ شرائع الاسلام، ج1، ص211
- ↑ المغنی، ج8، ص302-303؛ المجموع، ج3، ص371؛ المبسوط، سرخسی، ج4، ص106.
- ↑ القواعد الفقهیة، ج5، ص61-62.
- ↑ تاریخ الطبری، ج9، ص124؛ المنتظم، ج11، ص129؛ الکامل، ج7، ص9.
- ↑ المنتظم، ج14، ص189
- ↑ معجم البلدان، ج2، ص78.
- ↑ المنتظم، ج15، ص54-55.
- ↑ تاریخ الإسلام، ج41، ص13؛ شفاء الغرام، ج2، ص279.
- ↑ شفاء الغرام، ج2، ص283.
- ↑ شفاء الغرام، ج2، ص289-290.
- ↑ شفاء الغرام، ج2، ص295.
- ↑ شفاء الغرام، ج2، ص303.
- ↑ المبسوط فی فقه الامامیه، ج1، ص333، 338؛ الدروس الشرعیه، ج1، ص373؛ مسالک الإفهام، ج2، ص396-397، 483.
- ↑ الحاوی الکبیر، ج4، ص356؛ مواهب الجلیل، ج3، ص532.
- ↑ المبسوط فی فقه الامامیه، ج1، ص333؛ مدارک الأحکام، ج8، ص297؛ جواهر الکلام، ج20، ص135-137.
- ↑ المجموع، ج7، ص389، ج8، ص307؛ کشاف القناع، ج2، ص528-529.
- ↑ الکافی، ج4، ص549؛ من لایحضره الفقیه، ج2، ص578؛ علل الشرائع، ج2، ص459.
- ↑ علل الشرائع، ج2، ص459؛ شرح فروع الکافی، ج5، ص521-522.
- ↑ الخصال، ص616.
- ↑ روضة المتقین، ج5، ص313-314.
- ↑ روضة المتقین، ج5، ص362؛ دلیل الناسک، ص493.
- ↑ وسائل الشیعة، ج14، ص320-325؛ الحدائق الناضرة، ج17، ص401؛ جواهر الکلام، ج20، ص79-82.
- ↑ علل الشرائع، ج2، ص459-460.
- ↑ الوافی، ج14، ص1320-1321؛ الحدائق الناضرة، ج17، ص403.
- ↑ الکافی، ج4، ص338؛ تهذیب الأحکام، ج5، ص296
- ↑ الدروس الشرعیه، ج1، ص349؛ مجمع الفائدة و البرهان، ج6، ص294
- ↑ سداد العباد و رشاد العباد، ص304.
- ↑ براهین الحج، ج3، ص128-129.
- ↑ عمدة القاری، ج9، ص276- 277.
- ↑ الحاوی الکبیر، ج4، ص193؛ المجموع، ج8، ص271.
- ↑ مصنف، ج4، ص265؛ اخبار مکه، الازرقی، ج2، ص55، 58؛ اخبار مکه، فاکهی، ج2، ص56، 59.
- ↑ مصنف، ج4، ص304.
- ↑ مصنف، ج4، ص327.
منابع
- اخبار مکه و ما جاء فيها من الآثار، محمد بن عبدالله الازرقي( -248ق.)، به کوشش رشدي الصالح ملحس، مکه، دارالثقافه، 1415ق.
- اخبار مکه في قديم الدهر و حديثه، محمد بن اسحق الفاکهي ( -275ق.)، به کوشش عبدالملک بن عبدالله بن دهيش، بيروت، دارخضر، 1414ق.
- الانصاف في معرفه الراجح من الخلاف علي مذهب الامام احمد بن حنبل، علي بن سليمان المرداوي ( -885ق.)، به کوشش محمد حامد فيقي، بيروت، دار احياءالتراث العربي، 1377ق.
- بدائع الصنائع في ترتيب الشرائع، ابوبکر بن مسعود الکاساني ( -587ق.)، پاکستان، المکتبه الحبيبيه، 1409ق.
- البرهان في علوم القرآن، بدرالدين محمد بن عبدالله الزرکشي ( -794ق.)، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، قاهره، احياءالکتب العربيه، 1376ق.
- تاريخ الطبري (تاريخ الامم و الملوک)، محمد بن جرير الطبري (224-310ق.)، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، بيروت، دار احياء التراث العربي.
- التبيان في تفسير القرآن، محمد بن حسن الطوسي (385-460ق.)، به کوشش احمد حبيب قصير عاملي، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1963م.
- تذکرة الفقهاء، حسن بن يوسف حلي (648-726ق.)، قم، انتشارات موسسه آل البيت لاحياء التراث، 1414-1423ق.
- تفسير القمي، علي بن ابراهيم قمي ( -307ق.)، به کوشش سيد طيب موسوي جزائري، قم، انتشارات دارالکتاب، 1404ق.
- تفسير سمعاني (تفسير القرآن)، منصور بن محمد السمعاني ( -489ق.)، به کوشش ياسر ابراهيم و غنيم بن عباس، رياض، دارالوطن، 1418ق.
- تفسير شاهي (آيات الاحکام)، ابوالفتح بن مختوم جرجاني ( -976ق.)، به کوشش اشراقي، تهران، نويد، 1362ش.
- تفسير قرطبي (الجامع لاحکام القرآن)، محمد بن احمد القرطبي ( -671ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1405ق.
- تهذيب الاحکام في شرح المقنعه للشيخ المفيد، محمد بن حسن الطوسي (385-460ق.)، به کوشش سيد حسن موسوي خرسان و علي آخوندي، تهران، انتشارات دارالکتب اسلاميه، 1365ش.
- جواهر الکلام في شرح شرائع الاسلام، محمد حسين نجفي ( -1266ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، بيتا.
- الخلاف في الاحکام، محمد بن حسن الطوسي (385-460ق.)، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1407ق.
- الدر المنثور في التفسير بالماثور و هو مختصر تفسير ترجمان القرآن، عبدالرحمن بن ابيبکر السيوطي (849-911ق.)، بيروت، دارالمعرفه، 1365ق.
- الروضه البهيه في شرح اللمعه الدمشقيه، زين الدين بن علي، شهيد ثاني (911-966ق.)، تحقيق سيد محمد کلانتر، قم، انتشارات مکتبه داوري، 1410ق.
- زبده البيان في احکام القرآن، مقدس اردبيلي احمد بن محمد ( -993ق.)، به کوشش محمد باقر بهبودي، تهران، مکتبه المرتضويه لاحياء الاثار الجعفريه، 1386ش.
- السرائر الحاوي لتحرير الفتاوي، محمد بن احمد ابن ادريس ( -598ق.)، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1411ق.
- الشرح الکبير، عبدالرحمن بن قدامه ( -682ق.)، بيروت، دارالکتب العلميه.
- العين، الخليل بن احمد ( -175ق.)، به کوشش المخزومي و السامرائي، دارالهجره، 1409ق.
- فتاوي ابن الجنيد، به کوشش علي پناه اشتهاردي (1296-1387ش.)، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1416ق.
- الفقه علي المذاهب الاربعة و مذهب اهل البيت. عبدالرحمن الجزيري، محمد غروي و مازج ياسر، بيروت، الثقلين، 1419ق.
- في ضلال نهج البلاغة، محمد جواد المغنيه، کلمة الحق، 1427ق.
- الکافي، محمد بن يعقوب کليني ( -329ق.)، به کوشش علي اکبر غفاري، تهران، انتشارات دارالکتب اسلاميه، 1375ش.
- لسان العرب، محمد بن مکرم ابن منظور (630-711ق.)، قم، انتشارات ادب الحوزه، 1405ق.
- المبسوط في فقه الاماميه، محمد بن حسن الطوسي (385-460ق.)، به کوشش محمد باقر بهبودي و سيد محمد تقي کشفي، تهران، انتشارات مکتبه المرتضويه، 1351ش.
- مجمع البيان في تفسير القرآن، الفضل بن الحسن الطبرسي (468-548ق.)، به کوشش گروهي از علما، بيروت، موسسه الاعلمي، 1415ق.
- مجمع الفائده و البرهان في شرح ارشاد الاذهان، مقدس اردبيلي احمد بن محمد ( -993ق.)، به کوشش مجتبي عراقي و حسين يزدي و علي پناه اشتهاردي (1296-1387ش.)، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1403ق.
- مختلف الشيعه في احکام الشريعه، حسن بن يوسف حلي (648-726ق.)، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1412ق.
- مدارک الاحکام في شرح شرائع الاسلام، سيد محمد بن علي موسوي عاملي (956 – 1009ق.)، قم، انتشارات موسسه آل البيت لاحياء التراث، 1410ق.
- المصنّف في الاحاديث و الآثار، عبدالله بن محمد بن ابي شيبه ( -235ق.)، به کوشش سعيد محمد اللحام، دارالفکر، 1409ق.
- المعتبر في شرح المختصر، جعفر بن حسن محقق حلي (602-676ق.)، قم، انتشارات سيد الشهداء، 1364ش.
- المغني، عبدالله بن قدامه ( -620ق.)، بيروت، دارالکتب العلميه.
- مفردات في غريب القرآن، الحسين بن محمد الراغب الاصفهاني ( -425ق.)، بي جا، نشر الکتاب، 1404ق.
- المقنعه، شيخ مفيد محمد بن محمد بن النعمان (336-413ق.)، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1410ق.
- من لايحضره الفقيه، شيخ صدوق محمد بن علي بن بابويه (311-381ق.)، تحقيق و تصحيح علي اکبر غفاري، قم، دفتر انتشارات اسلامي، چاپ دوم، 1404ق.
- نهج البلاغه، شريف الرضي (م 406ق.)، شرح صبحي صالح، قم، دارالاسوه، 1415ق.
- نيل الاوطار: شرح منتقي الاخبار من احاديث سيد الاخيار، محمد بن علي الشکوکاني ( -1255ق.)، بيروت، دارالجيل، 1973م.
- الوسيلة الي نيل الفضيله، محمد بن علي بن حمزه ( -560ق.)، به کوشش الحسون، قم، مکتبة النجفي، 1408ق.