جنگ‌های فجار: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی حج
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''جنگ‌های فجار'''، نبردها و منازعه‌های [[جاهلیت|جاهلی]] در ماه‌های حرام در اطراف [[مکه]] است.
'''جنگ‌های فجار'''، نبردها و منازعه‌های [[جاهلیت|جاهلی]] در ماه‌های حرام در اطراف [[مکه]] است.


== واژه ==
==واژه==
فِجارمصدر مزید از ماده «ف ـ ج ـ ر» به معنای خارج شدن از حد و افتادن در گناه است.<ref>نک: لسان العرب، ج5، ص45-48 «فجر».</ref> این نام به کشمکش‌ها و جنگهایی گفته شد که در جاهلیت در ماه‌های حرام* (رجب، ذی قعده، ذی حجه و محرم) رخ می‌داد زیرا این درگیری‌ها باعث حرمت شکنی این ماه‌ها بود<ref>. السیرة النبویه، ابن هشام، ج1، ص186؛ مروج الذهب، ج2، ص267، 286؛ اخبار مکه، ج5، ص185.</ref>(ماه‌های حرام) و مرتکبان قتل و جنایت در این زمان از مرز و حدود سنت و آیین زمانه جاهلی تجاوز می‌کردند<ref>العقد الفرید، ج6، ص102؛ اجوبة المسائل الدینیه، ج11، ص198-200؛ حروب الفجار، ص136.</ref>غالب درگیری‌های مشهور فجار میان افراد دو کلان قبیله کنانه و قیس عیلان که در مکه و اطراف آن ساکن بودند رخ داد.<ref>البدایة و النهایه، ج2، ص289.</ref>
واژه فِجار، مصدر مزید از ماده «ف، ج، ر» به معنای خارج شدن از حد و افتادن در گناه است.<ref>نک: لسان العرب، ج5، ص45-48 «فجر».</ref> این نام به کشمکش‌ها و جنگ‌هایی گفته شد که در [[جاهلیت]] در [[ماه‌های حرام]] رخ می‌داد؛ زیرا این درگیری‌ها باعث حرمت شکنی این ماه‌ها بود<ref>. السیرة النبویه، ابن هشام، ج1، ص186؛ مروج الذهب، ج2، ص267، 286؛ اخبار مکه، ج5، ص185.</ref> و مرتکبان قتل و جنایت در این زمان از مرز و حدود سنت و آیین زمانه جاهلی تجاوز می‌کردند.<ref>العقد الفرید، ج6، ص102؛ اجوبة المسائل الدینیه، ج11، ص198-200؛ حروب الفجار، ص136.</ref> بیشتر درگیری‌های مشهور فجار، میان افراد دو قبیله بزرگ [[بنی‌کنانه|کنانه]] و قیس عیلان که در [[مکه]] و اطراف آن ساکن بودند رخ داد.<ref>البدایة و النهایه، ج2، ص289.</ref>


== درگیری‌ها ==
==درگیری‌ها==
با وجود منزلت ماه‌های حرام در جامعه آن روز عرب، طی چند درگیری و یک سلسله جنگ چهار ساله، حرمت این ماه‌ها شکسته شد و این جنگ‌ها فجار نام گرفت. آنچه در بیشتر منابع آمده و معروف تر است، دو مجموعه حادثه در اطراف مکه بین قبایل کنانه و قیس عیلان که اکثر حاضران عکاظ را به تناسب نزدیکی محل سکونت خود تشکیل می‌دانند اطلاق می‌شود. مجموعه اول سه درگیری و نزاع دسته جمعی میان افراد دو قبیله است که نمی‌توان آن را به معنای واقعی جنگ دانست. این درگیری‌ها که با دلایلی ساده و سطحی رخ داد، با مصالحه و عقب‌نشینی دو طرف یا پذیرش خون‌بهای آسیب دیدگان پایان یافت.<ref>الاغانی، ج22، ص307؛ المفصل، ج10، ص52؛ حروب الفجار، ص135.</ref>مجموعه دوم شامل پنج درگیری به نام‌های نَخله، شَمطه، عَبلاء، عُکاظ، الحُریره، بود که درپنج مرحله، در چهارسال پیاپی رخ داد. آغاز این نبردها، بیست سال پس از عام الفیل و ۱۲ سال پس از وفات عبدالمطلب بود. این جنگها با مصالحه دو طرف، در سال ۵۸۹م. خاتمه یافت<ref>حروب الفجار، ص136.</ref>در کنار این دو مجموعه، گاهی به جنگ‌هایی که در یثرب در این ماه‌ها رخ داده نیز فجار انصار گفته می‌شود<ref>تاریخ یعقوبی، ج2، ص37؛ الکامل، ج1، ص380.</ref>
آنچه در بیشتر منابع آمده و معروف تر است، دو مجموعه حادثه، در اطراف مکه بین قبایل کنانه و قیس عیلان که اکثر حاضران عکاظ را به تناسب نزدیکی محل سکونت خود تشکیل می‌دانند اطلاق می‌شود.<ref name=":0">الاغانی، ج22، ص307؛ المفصل، ج10، ص52؛ حروب الفجار، ص135.</ref>  


=== فجار نخست ===
فجار نخست، معروف به فجار الرِجل یا فجار الفَخر،<ref>المنمق، ص161.</ref> میان دو قبیله بنی غِفار و هَوازن رخ داد<ref>اتحاف الوری، ج1، ص103-104؛ المفصل، ج7، ص83.</ref>در این منازعه کسی کشته نشد واین فجار منحصر در بگومگو و درگیری لفظی میان این دو قبیله بود. علت این کشمکش گردنکشی و غرور مردی از قبیله غفار، به نام بَدر بن مَعشر غفاری بود که در اجتماع بازار عُکاظ، پای خویش را دراز کرد و خود را عزیزترین فرد عرب خواند! و رقیب طلبید. رفتار مغرورانه وی واکنش مردی از بنی نصر بن معاویه را در پی داشت که با شمشیر خویش به پای او ضربه ای زد و آتش نزاع را میان دو قبیله شعله‌ور کرد ولی پیش از اینکه کار به خونریزی برسد، با عقب‌نشینی دو طرف نزاع پایان یافت.<ref>العقد الفرید، ج6، ص101-102؛ الاغانی، ج22، ص307-308؛ ایام العرب قبل الاسلام، ج2، ص503-504.</ref>


=== فجار دوم ===
در کنار این دو مجموعه، گاهی به جنگ‌هایی که در [[یثرب]]، در این ماه‌ها رخ داده نیز، «فجار انصار» گفته می‌شود.<ref>تاریخ یعقوبی، ج2، ص37؛ الکامل، ج1، ص380.</ref>
درگیری میان این قبایل در فجار دوم (فجار المرأه) به دلیل هرزه‌گی چند جوان مکی ازقریش و کنانه، نسبت به زنی زیبا رو از طایفه بنی عامر هوازن در بازار عکاظ رخ داد. پس از یاری خواهی زن که مورد اهانت قرار گرفته بود، نزاع میان دو قبیله آغاز شد. این درگیری با میانجی‌گری حرب بن امیه از قریش و به عهده گرفتن خسارت آسیب دیدگان، به پایان رسید.<ref>العقد الفرید، ج6، ص102؛ الاغانی، ج22، ص308؛ ایام العرب قبل الاسلام، ج2، ص504-505.</ref>


=== فجار سوم ===
=== مجموعه نخست ===
فجار سوم، معروف به فجار القِرد<ref>مروج الذهب، ج2، ص271؛ المفصل، ج7، ص83.</ref> یا فجار الرُبّاح<ref>التنبیه والاشراف، ص179.</ref> (هردو به معنای میمون) هنگامی پدید آمد که مردی از بنو کَنانه نسبت به پرداخت بدهی خویش به مردی از قبیله هوازن (بنو جشم<ref>الاغانی، ج22، ص308.</ref> بن بکر بن هوازن) تعلل ورزید. از این رو مرد طلبکار که ناامید از بازپس‌گیری طلب خود بود، باترفندی خاص به استهزا و ریشخند مرد بدهکار پرداخت. وی با آوردن میمونی به بازار عکاظ، با صدای بلند اعلام کرد که حاضر است با گرفتن میمونی دیگر شبیه میمونی که داشت، از دین مرد کنانی صرف نظر کند. اینکار باعث شد تا مردی از بنی کنانه، اینکار را اهانت به قبیله خود تلقی کرده و میمون را با شمشیر خویش بکشد و درگیری میان دوقبیله آغاز شود اما این اختلاف، با میانجی گری عبدالله بن جَدعان تیمی از شخصیت‌های بزرگ مکه، بدون خونریزی پایان یافت.<ref>اخبار مکه، ج5، ص183-184؛ ایام العرب قبل الاسلام، ج2، ص505-506.</ref>
مجموعه اول، سه درگیری و نزاع دسته جمعی میان افراد دو قبیله است که نمی‌توان آن را به معنای واقعی جنگ دانست. این درگیری‌ها که با دلایلی ساده و سطحی رخ داد، با مصالحه و عقب‌نشینی دو طرف یا پذیرش خون‌بهای آسیب دیدگان پایان یافت.<ref name=":0" />  


=== فجار چهارم ===
====فجار نخست====
فجار چهارم، فجار البَرّاض، در واقع یک نبرد پنج مرحله ای بود که هرسال در سالگرد نبرد قبلی، در ایام بازار عکاظ (از ذی قعده تا محرم)<ref>الاغانی، ج22، ص309.</ref>تکرار می‌شد. اولین درگیری در سال ۵۸۴م. بین قبایل قریش و کنانه از یک طرف و قبیله هوازن و برخی از هم پیمانانش از طرف دیگر رخ داد و پایان این نبردها در سال ۵۸۹م. میلادی بود، چرا که قبایل درگیر در پایان هرجنگ برادامه آن در سال آینده در همان زمان تأکید می‌کردند.<ref>العقد الفرید، ج6، ص103؛ ایام العرب قبل الاسلام، ج2، ص506؛ سالنامه المورد، ش5، ص42، «ایام العرب فی الجاهلیة و قیمتها التاریخیه»؛ حروب الفجار، ص136.</ref>
فجار نخست، معروف به فجار الرِجل یا فجار الفَخر،<ref>المنمق، ص161.</ref> میان دو قبیله بنی غِفار و هَوازن رخ داد.<ref>اتحاف الوری، ج1، ص103-104؛ المفصل، ج7، ص83.</ref>در این منازعه کسی کشته نشد و این فجار منحصر در بگومگو و درگیری لفظی میان این دو قبیله بود. علت این کشمکش گردنکشی و غرور مردی از قبیله غفار، به نام بَدر بن مَعشر غفاری بود که در اجتماع بازار عُکاظ، پای خویش را دراز کرد و خود را عزیزترین فرد عرب خواند و رقیب طلبید. رفتار مغرورانه وی واکنش مردی از بنی نصر بن معاویه را در پی داشت که با شمشیر خویش به پای او ضربه ای زد و آتش نزاع را میان دو قبیله شعله‌ور کرد؛ ولی پیش از اینکه کار به خونریزی برسد، با عقب‌نشینی دو طرف نزاع پایان یافت.<ref>العقد الفرید، ج6، ص101-102؛ الاغانی، ج22، ص307-308؛ ایام العرب قبل الاسلام، ج2، ص503-504.</ref>


برخی از پژوهشگران، بدون ارایه شواهد عینی عامل اصلی طولانی شدن این درگیری‌ها را رقابت برسر راه‌های تجاری مشترک بین قبایل هوازن و مکیان دانسته‌اند. بنابر این تحلیل پس از تلاشهای هاشم بن عبدمناف برای تنظیم سفرهای زمستانی و تابستانی مکیان و ایجاد یک پل اقتصادی مستمر میان جنوب و شمال مکه، این شهر موقعیت تجاری و اقتصادی ویژه ای در میان شبه جزیره یافت و موقعیت مذهبی آن تقویت شد. تلاش قبایل هوازن برای دستیابی به این مرکز اقتدار، به بهانه خونخواهی و تعصب قبیلگی باعث استمرار و طولانی شدن این درگیری‌ها شد.<ref>حروب الفجار، ص136-138.</ref>
====فجار دوم====
درگیری میان این قبایل در فجار دوم<ref group="یادداشت">فجار المرأه.</ref> به دلیل هرزه‌گی چند جوان مکی از [[قریش]] و [[کنانه]]، نسبت به زنی زیبا رو از طایفه بنی عامر هوازن در بازار عکاظ رخ داد. پس از یاری خواهی زن که مورد اهانت قرار گرفته بود، نزاع میان دو قبیله آغاز شد. این درگیری با میانجی‌گری حرب بن امیه از قریش و به عهده گرفتن خسارت آسیب دیدگان، به پایان رسید.<ref>العقد الفرید، ج6، ص102؛ الاغانی، ج22، ص308؛ ایام العرب قبل الاسلام، ج2، ص504-505.</ref>


شروع این نبردها با کشته شدن عروة بن عُتبه، از بزرگان هوازن، به دست مردی از قبیله کنانه به نام بَرّاض بن قیس بود. براض که در جامعه و قبیله خود جایی نداشت، در دربار نُعمان بن مُنذر پادشاه حیره(۵۸۳–۶۰۵ م) نفوذ کرد و اعتماد وی را برای سرپرستی و حمایت کاروان تجاری نعمان بدست آورد. این کاروان در ماه‌های حرام ذی قعده تا محرم، به بازار عکاظ گسیل می‌شد.<ref>الاغانی، ج22، ص309؛ العقد الفرید، ج6، ص103.</ref> اما پیش از اعزام کاروان، با پیشنهاد عروة بن عتبه، که براض را شایسته اعتماد پادشاه حیره نمی‌دید، نُعمان این سمت را به عروه واگذار کرد در پی آن براض، پس از تعقیب کاروان، در نزدیکی فدک، عروه را به‌طور ناگهانی کشت و با کاروان اموال نعمان به خیبر گریخت. خبر کشته شدن غافلگیرانه عروه، خشم هوازن را برانگیخت. میانجیگری قریش که هم‌پیمانان اصلی قبیله براض ـکنانه ـ بودند، برای جلوگیری از جنگ و خونریزی، به نتیجه نرسید. مردان هوازن ادعا داشتند که چون عروه از اشراف هوازن است باید فردی از بزرگان قریش یا کنانه به قصاص وی کشته شود و قصاص براض به عنوان قاتل عروه جبران کننده خون ریخته شده نیست<ref>ایام العرب قبل الاسلام، ج2، ص506، 512.</ref>پس از این بود که جنگجویان هوازن به سمت مکه حرکت کردند وپیش از آنکه مکیان بتوانند خود را از محل بازار عکاظ به سرعت بسوی حرم مکه برسانند، در منطقه نخله به آنها رسیدند و جنگی بین آنها درگرفت که تا شب، ادامه پیدا کرد. با رسیدن شب قریش و کنانه به حرم فرار کردند و جنگ یوم نخله با شکست مکیان تا سال بعد خاتمه یافت.<ref>نک: العقد الفرید، ج6، ص103-104؛ ایام العرب قبل الاسلام، ج2، ص514، 506.</ref> تا چهارسال پیاپی در این تاریخ نبردهایی میان این قبایل با نام‌های زیر ادامه یافت:
====فجار سوم====
فجار سوم، معروف به فجار القِرد<ref>مروج الذهب، ج2، ص271؛ المفصل، ج7، ص83.</ref> یا فجار الرُبّاح<ref>التنبیه والاشراف، ص179.</ref><ref group="یادداشت">هردو به معنای میمون.</ref> هنگامی پدید آمد که مردی از بنو کَنانه نسبت به پرداخت بدهی خود به مردی از قبیله هوازن<ref group="یادداشت">بنو جشم بن بکر بن هوازن.</ref><ref>(بنو جشم) الاغانی، ج22، ص308.</ref> تعلل ورزید. از این رو مرد طلبکار که ناامید از بازپس‌گیری طلب خود بود، با ترفندی خاص به استهزا و ریشخند مرد بدهکار پرداخت. وی با آوردن میمونی به بازار عکاظ، با صدای بلند اعلام کرد که حاضر است با گرفتن میمونی دیگر شبیه میمونی که داشت، از دین مرد کنانی صرف نظر کند. اینکار باعث شد تا مردی از بنی کنانه، اینکار را اهانت به قبیله خود تلقی کرده و میمون را با شمشیر خویش بکشد و درگیری میان دو قبیله آغاز شود؛ ولی این اختلاف، با میانجی گری عبدالله بن جَدعان تیمی از شخصیت‌های بزرگ مکه، بدون خونریزی پایان یافت.<ref>اخبار مکه، ج5، ص183-184؛ ایام العرب قبل الاسلام، ج2، ص505-506.</ref>


===مجموعه دوم (فجار چهارم)===
مجموعه دوم، که همان فجار چهارم است، شامل پنج درگیری به نام‌های نَخله، شَمطه، عَبلاء، عُکاظ و الحُریره بود که در پنج مرحله، در چهارسال پیاپی رخ داد. آغاز این نبردها، بیست سال پس از عام الفیل و ۱۲ سال پس از وفات عبدالمطلب بود. این جنگ‌ها با مصالحه دو طرف، در سال ۵۸۹م. پایان یافت.<ref>حروب الفجار، ص136.</ref>
فجار چهارم، فجار البَرّاض، در واقع یک نبرد پنج مرحله ای بود که هرسال در سالگرد نبرد قبلی، در ایام بازار عکاظ، از ذی قعده تا محرم<ref>الاغانی، ج22، ص309.</ref> تکرار می‌شد.
==== درگیری نخست ====
نخستین درگیری در سال ۵۸۴م. میان قبایل قریش و [[بنی‌کنانه|کنانه]] از یک طرف و قبیله هوازن و برخی از هم پیمانانش از طرف دیگر رخ داد و پایان این نبردها در سال ۵۸۹م. بود، چرا که قبایل درگیر در پایان هرجنگ بر ادامه آن در سال آینده در همان زمان تأکید می‌کردند.<ref>العقد الفرید، ج6، ص103؛ ایام العرب قبل الاسلام، ج2، ص506؛ سالنامه المورد، ش5، ص42، «ایام العرب فی الجاهلیة و قیمتها التاریخیه»؛ حروب الفجار، ص136.</ref>
==== علت طولانی شدن ====
برخی از پژوهشگران، بدون ارایه شواهد عینی عامل اصلی طولانی شدن این درگیری‌ها را رقابت بر سر راه‌های تجاری مشترک بین قبایل هوازن و مکیان دانسته‌اند. بنابر این تحلیل پس از تلاشهای هاشم بن عبدمناف برای تنظیم سفرهای زمستانی و تابستانی مکیان و ایجاد یک پل اقتصادی مستمر میان جنوب و شمال مکه، این شهر موقعیت تجاری و اقتصادی ویژه ای در میان شبه جزیره یافت و موقعیت مذهبی آن تقویت شد. تلاش قبایل هوازن برای دستیابی به این مرکز اقتدار، به بهانه خونخواهی و تعصب قبیلگی باعث استمرار و طولانی شدن این درگیری‌ها شد.<ref>حروب الفجار، ص136-138.</ref>
==== جنگ یوم نخله ====
شروع این نبردها با کشته شدن عروة بن عُتبه، از بزرگان هوازن، به دست مردی از قبیله کنانه به نام بَرّاض بن قیس بود. براض که در جامعه و قبیله خود جایی نداشت، در دربار نُعمان بن مُنذر پادشاه حیره (۵۸۳–۶۰۵م) نفوذ کرد و اعتماد وی را برای سرپرستی و حمایت کاروان تجاری نعمان بدست آورد. این کاروان در ماه‌های حرام ذی قعده تا محرم، به بازار عکاظ گسیل می‌شد.<ref>الاغانی، ج22، ص309؛ العقد الفرید، ج6، ص103.</ref> ولی پیش از اعزام کاروان، با پیشنهاد عروة بن عتبه، که براض را شایسته اعتماد پادشاه حیره نمی‌دید، نُعمان این سمت را به عروه واگذار کرد در پی آن براض، پس از تعقیب کاروان، در نزدیکی فدک، عروه را به‌طور ناگهانی کشت و با کاروان اموال نعمان به خیبر گریخت. خبر کشته شدن غافلگیرانه عروه، خشم هوازن را برانگیخت. میانجیگری قریش که هم‌پیمانان اصلی قبیله براض ـکنانه ـ بودند، برای جلوگیری از جنگ و خونریزی، به نتیجه نرسید. مردان هوازن ادعا داشتند که چون عروه از اشراف هوازن است باید فردی از بزرگان قریش یا کنانه به قصاص وی کشته شود و قصاص براض به عنوان قاتل عروه جبران کننده خون ریخته شده نیست<ref>ایام العرب قبل الاسلام، ج2، ص506، 512.</ref> پس از این بود که جنگجویان هوازن به سمت مکه حرکت کردند و پیش از آنکه مکیان بتوانند خود را از محل بازار عکاظ به سرعت بسوی حرم مکه برسانند، در منطقه نخله به آنها رسیدند و جنگی بین آنها درگرفت که تا شب، ادامه پیدا کرد. با رسیدن شب قریش و کنانه به حرم فرار کردند و جنگ یوم نخله با شکست مکیان تا سال بعد خاتمه یافت.<ref>نک: العقد الفرید، ج6، ص103-104؛ ایام العرب قبل الاسلام، ج2، ص514، 506.</ref> تا چهارسال پیاپی در این تاریخ نبردهایی میان این قبایل با نام‌های زیر ادامه یافت:
==== جنگ یوم شمطه ====
۱-یوم شَمطه: این نبرد در سال بعد در شَمطه – جائی نزدیک بازار عکاظ<ref>نک: معجم البلدان، ج3، ص363.</ref> - به وقوع پیوست.<ref>ایام العرب قبل الاسلام، ج2، ص 515 و 516.</ref>در این درگیری قبیله سلیم در کنار هوازن و بنوعبد منات و احابیش (بنو المصطلق از خزاعه و بنو هون بن خزیمه که کنار کوه حبشی در پایین مکه (کوه اَحبَش) با قریش هم‌پیمان شدند)<ref>نک: المعارف، ص603-604؛ العقد الفرید، ج6، ص106-108.</ref> در کنار قریش و کنانه حضور داشتند. عبدالله بن جدعان پشتیبانی مالی این جنگ را برعهده گرفت. وی به همراه حرب بن امیه و هشام بن مغیره از فرماندهان این سپاه بودند. نبرد با شکست مکیان و کشته شدن صد نفر و به قولی هشتاد نفر از قبیله کنانه پایان یافت<ref>المفصل، ج10، ص54-55؛ العقد الفرید، ج6، ص106.</ref>این درحالی است که کسی از قریش کشته نشد.<ref>اخبار مکه، ج5، ص186؛ العقد الفرید، ج6، ص106.</ref>تعداد تلفات هوازن یا سلیم مشخص نیست.  
۱-یوم شَمطه: این نبرد در سال بعد در شَمطه – جائی نزدیک بازار عکاظ<ref>نک: معجم البلدان، ج3، ص363.</ref> - به وقوع پیوست.<ref>ایام العرب قبل الاسلام، ج2، ص 515 و 516.</ref>در این درگیری قبیله سلیم در کنار هوازن و بنوعبد منات و احابیش (بنو المصطلق از خزاعه و بنو هون بن خزیمه که کنار کوه حبشی در پایین مکه (کوه اَحبَش) با قریش هم‌پیمان شدند)<ref>نک: المعارف، ص603-604؛ العقد الفرید، ج6، ص106-108.</ref> در کنار قریش و کنانه حضور داشتند. عبدالله بن جدعان پشتیبانی مالی این جنگ را برعهده گرفت. وی به همراه حرب بن امیه و هشام بن مغیره از فرماندهان این سپاه بودند. نبرد با شکست مکیان و کشته شدن صد نفر و به قولی هشتاد نفر از قبیله کنانه پایان یافت<ref>المفصل، ج10، ص54-55؛ العقد الفرید، ج6، ص106.</ref>این درحالی است که کسی از قریش کشته نشد.<ref>اخبار مکه، ج5، ص186؛ العقد الفرید، ج6، ص106.</ref>تعداد تلفات هوازن یا سلیم مشخص نیست.  


==== جنگ یوم عبلاء ====
۲-یوم عَبلاء:سومین مرحله فجار بود که به مناسبت وقوع آن در کنار صخره ای سفید به نام عَبلاء نزدیک بازار عکاظ<ref>معجم البلدان، ج 4، ص80.</ref> به همین نام خوانده شد. در این درگیری نیز هوازن بر کنانه و قریش پیروز شدند. عَوّام بن خویلد اسدی، پدر زبیر صحابی معروف، از کشته شدگان در این روز بود.<ref>ایام العرب قبل الاسلام، ج2، ص517-518.</ref>
۲-یوم عَبلاء:سومین مرحله فجار بود که به مناسبت وقوع آن در کنار صخره ای سفید به نام عَبلاء نزدیک بازار عکاظ<ref>معجم البلدان، ج 4، ص80.</ref> به همین نام خوانده شد. در این درگیری نیز هوازن بر کنانه و قریش پیروز شدند. عَوّام بن خویلد اسدی، پدر زبیر صحابی معروف، از کشته شدگان در این روز بود.<ref>ایام العرب قبل الاسلام، ج2، ص517-518.</ref>


۳-یوم شَرِب: مکیان پس از تحمل دو شکست پیاپی برای این نبرد تدارک دیدند و عبدالله جدعان در این نبرد نیز تجهیز هزار مرد از جنگجویان کنانه را متقبل شد، تا در چهارمین مرحله فجار با استقامت قریشیان از جمله بنی مخزوم و بنی امیه، هوازن شکست بخورند<ref>العقد الفرید، ج6، ص107.</ref> و باقیمانده آنان برای در امان ماندن از شمشیر مکیان به سبیعه دختر عبدشمس پناه ببرند و پیرامون خیمه او چادر بزنند. داستان این خیمه‌ها که یادآوری اش، مایه سرافکندگی قبیله قیس بود، به مدار قیس معروف شد<ref>الاغانی، ج22، ص316؛ المفصل، ج10، ص55.</ref>این جنگ، در شَرِب جائی نزدیک مکه به وقوع پیوست و به همین نام<ref>العقد الفرید، ج6، ص107؛ ایام العرب قبل الاسلام، ج2، ص518.</ref> ودر برخی از منابع با عنوان یوم عکاظ یاد شد، چراکه این مکان نزدیک بازار عکاظ بین نخله و طائف بود.<ref>الاغانی، ج22، ص315.</ref>
۳-یوم شَرِب: مکیان پس از تحمل دو شکست پیاپی برای این نبرد تدارک دیدند و عبدالله جدعان در این نبرد نیز تجهیز هزار مرد از جنگجویان کنانه را متقبل شد، تا در چهارمین مرحله فجار با استقامت قریشیان از جمله بنی مخزوم و بنی امیه، هوازن شکست بخورند<ref>العقد الفرید، ج6، ص107.</ref> و باقیمانده آنان برای در امان ماندن از شمشیر مکیان به سبیعه دختر عبدشمس پناه ببرند و پیرامون خیمه او چادر بزنند. داستان این خیمه‌ها که یادآوری اش، مایه سرافکندگی قبیله قیس بود، به مدار قیس معروف شد<ref>الاغانی، ج22، ص316؛ المفصل، ج10، ص55.</ref>این جنگ، در شَرِب جائی نزدیک مکه به وقوع پیوست و به همین نام<ref>العقد الفرید، ج6، ص107؛ ایام العرب قبل الاسلام، ج2، ص518.</ref> ودر برخی از منابع با عنوان یوم عکاظ یاد شد، چراکه این مکان نزدیک بازار عکاظ بین نخله و طائف بود.<ref>الاغانی، ج22، ص315.</ref>


==== جنگ یوم حریره ====
۴-یوم حُرَیره:آخرین مرحله فجار در سال ۵۸۹ میلادی، در محلی میان أبواء و مکه به نام حریره رخداد. در این روز پس از کشته شدن عده ای از دو جبهه، طرفین حاضر شدند با تسویه خون‌بهای کشتگان، با یکدیگر سازش کنند. بر این اساس تعداد کشته شدگان شمارش شد و پس از اینکه مشخص شد از هوازن ۲۰ نفر بیشتر کشته شده‌اند، حرب بن امیه دیه آنها را پرداخت کرد و نبردهای چهارساله خاتمه یافت.<ref>ایام العرب قبل الاسلام، ج2، ص522، 525؛ معجم البلدان، ج2، ص250؛ مراصد الاطلاع، ج1، ص397.</ref> از مقتولین این نبرد ابو سفیان بن امیه، عموی ابوسفیان معروف بود.<ref>اخبار مکه، ج5، ص188؛ العقد الفرید، ج6، ص108.</ref>
۴-یوم حُرَیره:آخرین مرحله فجار در سال ۵۸۹ میلادی، در محلی میان أبواء و مکه به نام حریره رخداد. در این روز پس از کشته شدن عده ای از دو جبهه، طرفین حاضر شدند با تسویه خون‌بهای کشتگان، با یکدیگر سازش کنند. بر این اساس تعداد کشته شدگان شمارش شد و پس از اینکه مشخص شد از هوازن ۲۰ نفر بیشتر کشته شده‌اند، حرب بن امیه دیه آنها را پرداخت کرد و نبردهای چهارساله خاتمه یافت.<ref>ایام العرب قبل الاسلام، ج2، ص522، 525؛ معجم البلدان، ج2، ص250؛ مراصد الاطلاع، ج1، ص397.</ref> از مقتولین این نبرد ابو سفیان بن امیه، عموی ابوسفیان معروف بود.<ref>اخبار مکه، ج5، ص188؛ العقد الفرید، ج6، ص108.</ref>


در آغاز این نبردها ابوطالب، به عنوان بزرگ بنی‌هاشم، با استدلال به اینکه این جنگ ظلم و عدوان، قطع پیوند خویشاوندی و حلال شمردن ماه حرام است، اجازه شرکت در این نبردها را به بنی‌هاشم نداد و در این مرحله تنها زبیر بن عبدالمطلب به اکراه به سوی میدان جنگ رهسپار گردید.<ref>تاریخ الیعقوبی، ج2، ص15.</ref> اما بنا به گزارش‌های مشهور مورخان<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج1، ص184؛ الطبقات، ج1، ص102؛ مروج الذهب، ج2، ص286</ref> از پیامبر اکرم(ص)، ایشان در برخی از این نبردها به همراه عموهای خود حضور داشت<ref>الاغانی، ج22، ص307، 313؛ الکامل، ج1، ص593؛ البدایة و النهایه، ج2، ص289.</ref> حضور ایشان در این نبردها پس از این بود که ماهیت این نبردها از شکل دفاع متعصبانه از هم پیمانان قبیله، تغییرکرده وماهیتی دفاعی به خود گرفته بود و هوازن به هیچ قیمتی حاضر به ترک مخاصمه نبود. ایشان در پاسخ به سئوالی درباره حضورشان در این جنگ‌ها، با بیان این دلیل برای شرکت خود در این نبردها، از شرکت در آن، ابراز خرسندی فرمود.<ref>الاغانی، ج22، ص319؛ الطبقات، ج1، ص102؛ اتحاف الوری، ج1، ص112.</ref> طبق این گزارش‌ها، ایشان همراهی خود را با مکیان، که حضور وی را به فال نیک می‌گرفتند، مشروط بر دوری از ستم و زیاده روی و اتهام بی اساس به دشمن کرد.<ref>تاریخ یعقوبی، ج2، ص16.</ref>البته در روایات اهل بیت نشانی از تأیید این حضور یافت نشد و برخی از جزئیات ذکر شده درباره حضور ایشان، برخلاف قراین تاریخی است، مانند اینکه ایشان در جریان فجار یکی از بزرگان دشمن به نام ابو بَراء مُلاعِب الأَسِنّه را با زدن نیزه ای به او به هلاکت رساند،<ref>ایام العرب قبل الاسلام، ج2، ص525؛ الاغانی، ج22، ص319.</ref> در حالی که گزارش‌های متقن از حیات ابو براء تا سال چهارم هجری خبر داده است.<ref>المصنّف، ج5، ص382؛ السیرة النبویه، اسماعیل بن عمر بن کثیر، ج3، ص141؛ المعجم الکبیر، ج19، ص70-71.</ref>
== بنی‌هاشم (حضرت محمد(ص)) ==
در آغاز این نبردها ابوطالب، به عنوان بزرگ بنی‌هاشم، با استدلال به اینکه این جنگ ظلم و عدوان، قطع پیوند خویشاوندی و حلال شمردن ماه حرام است، اجازه شرکت در این نبردها را به بنی‌هاشم نداد و در این مرحله تنها زبیر بن عبدالمطلب به اکراه به سوی میدان جنگ رهسپار گردید.<ref>تاریخ الیعقوبی، ج2، ص15.</ref> اما بنا به گزارش‌های مشهور مورخان<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج1، ص184؛ الطبقات، ج1، ص102؛ مروج الذهب، ج2، ص286</ref> از پیامبر اکرم(ص)، ایشان در برخی از این نبردها به همراه عموهای خود حضور داشت<ref>الاغانی، ج22، ص307، 313؛ الکامل، ج1، ص593؛ البدایة و النهایه، ج2، ص289.</ref> حضور ایشان در این نبردها پس از این بود که ماهیت این نبردها از شکل دفاع متعصبانه از هم پیمانان قبیله، تغییر کرده وماهیتی دفاعی به خود گرفته بود و هوازن به هیچ قیمتی حاضر به ترک مخاصمه نبود. ایشان در پاسخ به سئوالی درباره حضورشان در این جنگ‌ها، با بیان این دلیل برای شرکت خود در این نبردها، از شرکت در آن، ابراز خرسندی فرمود.<ref>الاغانی، ج22، ص319؛ الطبقات، ج1، ص102؛ اتحاف الوری، ج1، ص112.</ref> طبق این گزارش‌ها، ایشان همراهی خود را با مکیان، که حضور وی را به فال نیک می‌گرفتند، مشروط بر دوری از ستم و زیاده روی و اتهام بی اساس به دشمن کرد.<ref>تاریخ یعقوبی، ج2، ص16.</ref> البته در روایات اهل بیت نشانی از تأیید این حضور یافت نشد و برخی از جزئیات ذکر شده درباره حضور ایشان، برخلاف قراین تاریخی است، مانند اینکه ایشان در جریان فجار یکی از بزرگان دشمن به نام ابو بَراء مُلاعِب الأَسِنّه را با زدن نیزه ای به او به هلاکت رساند،<ref>ایام العرب قبل الاسلام، ج2، ص525؛ الاغانی، ج22، ص319.</ref> در حالی که گزارش‌های متقن از حیات ابو براء تا سال چهارم هجری خبر داده است.<ref>المصنّف، ج5، ص382؛ السیرة النبویه، اسماعیل بن عمر بن کثیر، ج3، ص141؛ المعجم الکبیر، ج19، ص70-71.</ref>


مبالغه و اسطوره پردازی قصه گویان عرب در مورد این جنگها باعث شده تا برخی از مستشرقان، آن را یکسره افسانه بشمارند؛ ولی با توجه به اینکه این نبردها فاصله چندانی با ظهور اسلام نداشت، در حافظه تاریخی عرب ماندگار شد ونشانه‌های تاریخی به جا مانده از آن، مانع از انکار اصل رویداد است.<ref>نک: المفصل، ج10، ص55؛ المورخ العربی، ش29، ص117-118، «الحرب عند القبائل العربیة فی الجاهلیه».</ref>
== در نگاه مستشرقان ==
مبالغه و اسطوره پردازی قصه گویان عرب در مورد این جنگها باعث شده تا برخی از مستشرقان، آن را یکسره افسانه بشمارند؛ ولی با توجه به اینکه این نبردها فاصله چندانی با ظهور اسلام نداشت، در حافظه تاریخی عرب ماندگار شد و نشانه‌های تاریخی به جا مانده از آن، مانع از انکار اصل رویداد است.<ref>نک: المفصل، ج10، ص55؛ المورخ العربی، ش29، ص117-118، «الحرب عند القبائل العربیة فی الجاهلیه».</ref>


==پانویس==
==پانویس==

نسخهٔ ‏۲۶ مارس ۲۰۲۰، ساعت ۱۳:۵۳

جنگ‌های فجار، نبردها و منازعه‌های جاهلی در ماه‌های حرام در اطراف مکه است.

واژه

واژه فِجار، مصدر مزید از ماده «ف، ج، ر» به معنای خارج شدن از حد و افتادن در گناه است.[۱] این نام به کشمکش‌ها و جنگ‌هایی گفته شد که در جاهلیت در ماه‌های حرام رخ می‌داد؛ زیرا این درگیری‌ها باعث حرمت شکنی این ماه‌ها بود[۲] و مرتکبان قتل و جنایت در این زمان از مرز و حدود سنت و آیین زمانه جاهلی تجاوز می‌کردند.[۳] بیشتر درگیری‌های مشهور فجار، میان افراد دو قبیله بزرگ کنانه و قیس عیلان که در مکه و اطراف آن ساکن بودند رخ داد.[۴]

درگیری‌ها

آنچه در بیشتر منابع آمده و معروف تر است، دو مجموعه حادثه، در اطراف مکه بین قبایل کنانه و قیس عیلان که اکثر حاضران عکاظ را به تناسب نزدیکی محل سکونت خود تشکیل می‌دانند اطلاق می‌شود.[۵]


در کنار این دو مجموعه، گاهی به جنگ‌هایی که در یثرب، در این ماه‌ها رخ داده نیز، «فجار انصار» گفته می‌شود.[۶]

مجموعه نخست

مجموعه اول، سه درگیری و نزاع دسته جمعی میان افراد دو قبیله است که نمی‌توان آن را به معنای واقعی جنگ دانست. این درگیری‌ها که با دلایلی ساده و سطحی رخ داد، با مصالحه و عقب‌نشینی دو طرف یا پذیرش خون‌بهای آسیب دیدگان پایان یافت.[۵]

فجار نخست

فجار نخست، معروف به فجار الرِجل یا فجار الفَخر،[۷] میان دو قبیله بنی غِفار و هَوازن رخ داد.[۸]در این منازعه کسی کشته نشد و این فجار منحصر در بگومگو و درگیری لفظی میان این دو قبیله بود. علت این کشمکش گردنکشی و غرور مردی از قبیله غفار، به نام بَدر بن مَعشر غفاری بود که در اجتماع بازار عُکاظ، پای خویش را دراز کرد و خود را عزیزترین فرد عرب خواند و رقیب طلبید. رفتار مغرورانه وی واکنش مردی از بنی نصر بن معاویه را در پی داشت که با شمشیر خویش به پای او ضربه ای زد و آتش نزاع را میان دو قبیله شعله‌ور کرد؛ ولی پیش از اینکه کار به خونریزی برسد، با عقب‌نشینی دو طرف نزاع پایان یافت.[۹]

فجار دوم

درگیری میان این قبایل در فجار دوم[یادداشت ۱] به دلیل هرزه‌گی چند جوان مکی از قریش و کنانه، نسبت به زنی زیبا رو از طایفه بنی عامر هوازن در بازار عکاظ رخ داد. پس از یاری خواهی زن که مورد اهانت قرار گرفته بود، نزاع میان دو قبیله آغاز شد. این درگیری با میانجی‌گری حرب بن امیه از قریش و به عهده گرفتن خسارت آسیب دیدگان، به پایان رسید.[۱۰]

فجار سوم

فجار سوم، معروف به فجار القِرد[۱۱] یا فجار الرُبّاح[۱۲][یادداشت ۲] هنگامی پدید آمد که مردی از بنو کَنانه نسبت به پرداخت بدهی خود به مردی از قبیله هوازن[یادداشت ۳][۱۳] تعلل ورزید. از این رو مرد طلبکار که ناامید از بازپس‌گیری طلب خود بود، با ترفندی خاص به استهزا و ریشخند مرد بدهکار پرداخت. وی با آوردن میمونی به بازار عکاظ، با صدای بلند اعلام کرد که حاضر است با گرفتن میمونی دیگر شبیه میمونی که داشت، از دین مرد کنانی صرف نظر کند. اینکار باعث شد تا مردی از بنی کنانه، اینکار را اهانت به قبیله خود تلقی کرده و میمون را با شمشیر خویش بکشد و درگیری میان دو قبیله آغاز شود؛ ولی این اختلاف، با میانجی گری عبدالله بن جَدعان تیمی از شخصیت‌های بزرگ مکه، بدون خونریزی پایان یافت.[۱۴]

مجموعه دوم (فجار چهارم)

مجموعه دوم، که همان فجار چهارم است، شامل پنج درگیری به نام‌های نَخله، شَمطه، عَبلاء، عُکاظ و الحُریره بود که در پنج مرحله، در چهارسال پیاپی رخ داد. آغاز این نبردها، بیست سال پس از عام الفیل و ۱۲ سال پس از وفات عبدالمطلب بود. این جنگ‌ها با مصالحه دو طرف، در سال ۵۸۹م. پایان یافت.[۱۵]


فجار چهارم، فجار البَرّاض، در واقع یک نبرد پنج مرحله ای بود که هرسال در سالگرد نبرد قبلی، در ایام بازار عکاظ، از ذی قعده تا محرم[۱۶] تکرار می‌شد.

درگیری نخست

نخستین درگیری در سال ۵۸۴م. میان قبایل قریش و کنانه از یک طرف و قبیله هوازن و برخی از هم پیمانانش از طرف دیگر رخ داد و پایان این نبردها در سال ۵۸۹م. بود، چرا که قبایل درگیر در پایان هرجنگ بر ادامه آن در سال آینده در همان زمان تأکید می‌کردند.[۱۷]

علت طولانی شدن

برخی از پژوهشگران، بدون ارایه شواهد عینی عامل اصلی طولانی شدن این درگیری‌ها را رقابت بر سر راه‌های تجاری مشترک بین قبایل هوازن و مکیان دانسته‌اند. بنابر این تحلیل پس از تلاشهای هاشم بن عبدمناف برای تنظیم سفرهای زمستانی و تابستانی مکیان و ایجاد یک پل اقتصادی مستمر میان جنوب و شمال مکه، این شهر موقعیت تجاری و اقتصادی ویژه ای در میان شبه جزیره یافت و موقعیت مذهبی آن تقویت شد. تلاش قبایل هوازن برای دستیابی به این مرکز اقتدار، به بهانه خونخواهی و تعصب قبیلگی باعث استمرار و طولانی شدن این درگیری‌ها شد.[۱۸]

جنگ یوم نخله

شروع این نبردها با کشته شدن عروة بن عُتبه، از بزرگان هوازن، به دست مردی از قبیله کنانه به نام بَرّاض بن قیس بود. براض که در جامعه و قبیله خود جایی نداشت، در دربار نُعمان بن مُنذر پادشاه حیره (۵۸۳–۶۰۵م) نفوذ کرد و اعتماد وی را برای سرپرستی و حمایت کاروان تجاری نعمان بدست آورد. این کاروان در ماه‌های حرام ذی قعده تا محرم، به بازار عکاظ گسیل می‌شد.[۱۹] ولی پیش از اعزام کاروان، با پیشنهاد عروة بن عتبه، که براض را شایسته اعتماد پادشاه حیره نمی‌دید، نُعمان این سمت را به عروه واگذار کرد در پی آن براض، پس از تعقیب کاروان، در نزدیکی فدک، عروه را به‌طور ناگهانی کشت و با کاروان اموال نعمان به خیبر گریخت. خبر کشته شدن غافلگیرانه عروه، خشم هوازن را برانگیخت. میانجیگری قریش که هم‌پیمانان اصلی قبیله براض ـکنانه ـ بودند، برای جلوگیری از جنگ و خونریزی، به نتیجه نرسید. مردان هوازن ادعا داشتند که چون عروه از اشراف هوازن است باید فردی از بزرگان قریش یا کنانه به قصاص وی کشته شود و قصاص براض به عنوان قاتل عروه جبران کننده خون ریخته شده نیست[۲۰] پس از این بود که جنگجویان هوازن به سمت مکه حرکت کردند و پیش از آنکه مکیان بتوانند خود را از محل بازار عکاظ به سرعت بسوی حرم مکه برسانند، در منطقه نخله به آنها رسیدند و جنگی بین آنها درگرفت که تا شب، ادامه پیدا کرد. با رسیدن شب قریش و کنانه به حرم فرار کردند و جنگ یوم نخله با شکست مکیان تا سال بعد خاتمه یافت.[۲۱] تا چهارسال پیاپی در این تاریخ نبردهایی میان این قبایل با نام‌های زیر ادامه یافت:

جنگ یوم شمطه

۱-یوم شَمطه: این نبرد در سال بعد در شَمطه – جائی نزدیک بازار عکاظ[۲۲] - به وقوع پیوست.[۲۳]در این درگیری قبیله سلیم در کنار هوازن و بنوعبد منات و احابیش (بنو المصطلق از خزاعه و بنو هون بن خزیمه که کنار کوه حبشی در پایین مکه (کوه اَحبَش) با قریش هم‌پیمان شدند)[۲۴] در کنار قریش و کنانه حضور داشتند. عبدالله بن جدعان پشتیبانی مالی این جنگ را برعهده گرفت. وی به همراه حرب بن امیه و هشام بن مغیره از فرماندهان این سپاه بودند. نبرد با شکست مکیان و کشته شدن صد نفر و به قولی هشتاد نفر از قبیله کنانه پایان یافت[۲۵]این درحالی است که کسی از قریش کشته نشد.[۲۶]تعداد تلفات هوازن یا سلیم مشخص نیست.

جنگ یوم عبلاء

۲-یوم عَبلاء:سومین مرحله فجار بود که به مناسبت وقوع آن در کنار صخره ای سفید به نام عَبلاء نزدیک بازار عکاظ[۲۷] به همین نام خوانده شد. در این درگیری نیز هوازن بر کنانه و قریش پیروز شدند. عَوّام بن خویلد اسدی، پدر زبیر صحابی معروف، از کشته شدگان در این روز بود.[۲۸]

۳-یوم شَرِب: مکیان پس از تحمل دو شکست پیاپی برای این نبرد تدارک دیدند و عبدالله جدعان در این نبرد نیز تجهیز هزار مرد از جنگجویان کنانه را متقبل شد، تا در چهارمین مرحله فجار با استقامت قریشیان از جمله بنی مخزوم و بنی امیه، هوازن شکست بخورند[۲۹] و باقیمانده آنان برای در امان ماندن از شمشیر مکیان به سبیعه دختر عبدشمس پناه ببرند و پیرامون خیمه او چادر بزنند. داستان این خیمه‌ها که یادآوری اش، مایه سرافکندگی قبیله قیس بود، به مدار قیس معروف شد[۳۰]این جنگ، در شَرِب جائی نزدیک مکه به وقوع پیوست و به همین نام[۳۱] ودر برخی از منابع با عنوان یوم عکاظ یاد شد، چراکه این مکان نزدیک بازار عکاظ بین نخله و طائف بود.[۳۲]

جنگ یوم حریره

۴-یوم حُرَیره:آخرین مرحله فجار در سال ۵۸۹ میلادی، در محلی میان أبواء و مکه به نام حریره رخداد. در این روز پس از کشته شدن عده ای از دو جبهه، طرفین حاضر شدند با تسویه خون‌بهای کشتگان، با یکدیگر سازش کنند. بر این اساس تعداد کشته شدگان شمارش شد و پس از اینکه مشخص شد از هوازن ۲۰ نفر بیشتر کشته شده‌اند، حرب بن امیه دیه آنها را پرداخت کرد و نبردهای چهارساله خاتمه یافت.[۳۳] از مقتولین این نبرد ابو سفیان بن امیه، عموی ابوسفیان معروف بود.[۳۴]

بنی‌هاشم (حضرت محمد(ص))

در آغاز این نبردها ابوطالب، به عنوان بزرگ بنی‌هاشم، با استدلال به اینکه این جنگ ظلم و عدوان، قطع پیوند خویشاوندی و حلال شمردن ماه حرام است، اجازه شرکت در این نبردها را به بنی‌هاشم نداد و در این مرحله تنها زبیر بن عبدالمطلب به اکراه به سوی میدان جنگ رهسپار گردید.[۳۵] اما بنا به گزارش‌های مشهور مورخان[۳۶] از پیامبر اکرم(ص)، ایشان در برخی از این نبردها به همراه عموهای خود حضور داشت[۳۷] حضور ایشان در این نبردها پس از این بود که ماهیت این نبردها از شکل دفاع متعصبانه از هم پیمانان قبیله، تغییر کرده وماهیتی دفاعی به خود گرفته بود و هوازن به هیچ قیمتی حاضر به ترک مخاصمه نبود. ایشان در پاسخ به سئوالی درباره حضورشان در این جنگ‌ها، با بیان این دلیل برای شرکت خود در این نبردها، از شرکت در آن، ابراز خرسندی فرمود.[۳۸] طبق این گزارش‌ها، ایشان همراهی خود را با مکیان، که حضور وی را به فال نیک می‌گرفتند، مشروط بر دوری از ستم و زیاده روی و اتهام بی اساس به دشمن کرد.[۳۹] البته در روایات اهل بیت نشانی از تأیید این حضور یافت نشد و برخی از جزئیات ذکر شده درباره حضور ایشان، برخلاف قراین تاریخی است، مانند اینکه ایشان در جریان فجار یکی از بزرگان دشمن به نام ابو بَراء مُلاعِب الأَسِنّه را با زدن نیزه ای به او به هلاکت رساند،[۴۰] در حالی که گزارش‌های متقن از حیات ابو براء تا سال چهارم هجری خبر داده است.[۴۱]

در نگاه مستشرقان

مبالغه و اسطوره پردازی قصه گویان عرب در مورد این جنگها باعث شده تا برخی از مستشرقان، آن را یکسره افسانه بشمارند؛ ولی با توجه به اینکه این نبردها فاصله چندانی با ظهور اسلام نداشت، در حافظه تاریخی عرب ماندگار شد و نشانه‌های تاریخی به جا مانده از آن، مانع از انکار اصل رویداد است.[۴۲]

پانویس

  1. نک: لسان العرب، ج5، ص45-48 «فجر».
  2. . السیرة النبویه، ابن هشام، ج1، ص186؛ مروج الذهب، ج2، ص267، 286؛ اخبار مکه، ج5، ص185.
  3. العقد الفرید، ج6، ص102؛ اجوبة المسائل الدینیه، ج11، ص198-200؛ حروب الفجار، ص136.
  4. البدایة و النهایه، ج2، ص289.
  5. ۵٫۰ ۵٫۱ الاغانی، ج22، ص307؛ المفصل، ج10، ص52؛ حروب الفجار، ص135.
  6. تاریخ یعقوبی، ج2، ص37؛ الکامل، ج1، ص380.
  7. المنمق، ص161.
  8. اتحاف الوری، ج1، ص103-104؛ المفصل، ج7، ص83.
  9. العقد الفرید، ج6، ص101-102؛ الاغانی، ج22، ص307-308؛ ایام العرب قبل الاسلام، ج2، ص503-504.
  10. العقد الفرید، ج6، ص102؛ الاغانی، ج22، ص308؛ ایام العرب قبل الاسلام، ج2، ص504-505.
  11. مروج الذهب، ج2، ص271؛ المفصل، ج7، ص83.
  12. التنبیه والاشراف، ص179.
  13. (بنو جشم) الاغانی، ج22، ص308.
  14. اخبار مکه، ج5، ص183-184؛ ایام العرب قبل الاسلام، ج2، ص505-506.
  15. حروب الفجار، ص136.
  16. الاغانی، ج22، ص309.
  17. العقد الفرید، ج6، ص103؛ ایام العرب قبل الاسلام، ج2، ص506؛ سالنامه المورد، ش5، ص42، «ایام العرب فی الجاهلیة و قیمتها التاریخیه»؛ حروب الفجار، ص136.
  18. حروب الفجار، ص136-138.
  19. الاغانی، ج22، ص309؛ العقد الفرید، ج6، ص103.
  20. ایام العرب قبل الاسلام، ج2، ص506، 512.
  21. نک: العقد الفرید، ج6، ص103-104؛ ایام العرب قبل الاسلام، ج2، ص514، 506.
  22. نک: معجم البلدان، ج3، ص363.
  23. ایام العرب قبل الاسلام، ج2، ص 515 و 516.
  24. نک: المعارف، ص603-604؛ العقد الفرید، ج6، ص106-108.
  25. المفصل، ج10، ص54-55؛ العقد الفرید، ج6، ص106.
  26. اخبار مکه، ج5، ص186؛ العقد الفرید، ج6، ص106.
  27. معجم البلدان، ج 4، ص80.
  28. ایام العرب قبل الاسلام، ج2، ص517-518.
  29. العقد الفرید، ج6، ص107.
  30. الاغانی، ج22، ص316؛ المفصل، ج10، ص55.
  31. العقد الفرید، ج6، ص107؛ ایام العرب قبل الاسلام، ج2، ص518.
  32. الاغانی، ج22، ص315.
  33. ایام العرب قبل الاسلام، ج2، ص522، 525؛ معجم البلدان، ج2، ص250؛ مراصد الاطلاع، ج1، ص397.
  34. اخبار مکه، ج5، ص188؛ العقد الفرید، ج6، ص108.
  35. تاریخ الیعقوبی، ج2، ص15.
  36. السیرة النبویه، ابن هشام، ج1، ص184؛ الطبقات، ج1، ص102؛ مروج الذهب، ج2، ص286
  37. الاغانی، ج22، ص307، 313؛ الکامل، ج1، ص593؛ البدایة و النهایه، ج2، ص289.
  38. الاغانی، ج22، ص319؛ الطبقات، ج1، ص102؛ اتحاف الوری، ج1، ص112.
  39. تاریخ یعقوبی، ج2، ص16.
  40. ایام العرب قبل الاسلام، ج2، ص525؛ الاغانی، ج22، ص319.
  41. المصنّف، ج5، ص382؛ السیرة النبویه، اسماعیل بن عمر بن کثیر، ج3، ص141؛ المعجم الکبیر، ج19، ص70-71.
  42. نک: المفصل، ج10، ص55؛ المورخ العربی، ش29، ص117-118، «الحرب عند القبائل العربیة فی الجاهلیه».
  1. فجار المرأه.
  2. هردو به معنای میمون.
  3. بنو جشم بن بکر بن هوازن.

منابع

محتوای این مقاله برگرفته شده از: دانشنامه حج و حرمین شریفین مدخل جنگ‌های فجار.
  • اتحاف الوری، عمر بن محمد بن فهد ( -۸۸۵ق.)، به کوشش عبدالکریم، مکه، جامعة ام القری، ۱۴۰۸ق.
  • اجوبة المسائل الدینیه (ماهنامه)، عبدالرضا الشهرستانی، نجف.
  • اخبار مکه فی قدیم الدهر و حدیثه، محمد بن اسحق الفاکهی ( -۲۷۵ق.)، به کوشش عبدالملک بن عبدالله بن دهیش، بیروت، دارخضر، ۱۴۱۴ق.
  • الاغانی، ابوالفرج الاصفهانی ( -۳۵۶ق.)، تصحیح عبدالله علی مهنّا و سمیر جابر، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۵ق.
  • ایام العرب قبل الاسلام، معمربن المثنی ( -۲۰۹ق.)، محقق، عادل جاسم، بیروت، عالم الکیب، ۱۴۰۷ق.
  • تفسیر البحر المحیط، ابو حیان محمد بن یوسف ( -۷۵۴ق.)، تحقیق صدقی محمد جمیل، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۲ق.
  • البدایه و النهایه فی التاریخ، اسماعیل بن عمر بن کثیر (۷۰۰-۷۷۴ق.)، بیروت، مکتبه المعارف، ۱۴۱۱ق.
  • تاریخ الشعوب الاسلامیه، کارل بروکلمان، ترجمه فارس و البعلبکی، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۹۹۳م.
  • تاریخ الیعقوبی، احمد بن ابی یعقوب الیعقوبی ( -۲۹۲ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق.
  • التنبیه و الاشراف، علی بن الحسین المسعودی ( -۳۴۶ق.)، بیروت، دارالصعب، بی‌تا.
  • حروب الفجار اسبابها و نتایجها، عبدالجبار منسی العبیدی، بغداد، جامعة بغداد.
  • سالنامه المورد، مدیر تحریر: هادی شوکت، بغداد، وزارة الثقافه و الاعلام.
  • السیره النبویه م‍ق‍ت‍ض‍ب‍ا م‍ن ال‍ب‍دای‍ه و ال‍ن‍ه‍ای‍ه، اسماعیل بن عمر بن کثیر (۷۰۰-۷۷۴ق.)، به کوشش مصطفی عبدالواحد، بیروت، دارالمعرفه/ دار احیاء التراث العربی، ۱۳۹۶ق.
  • السیره النبویه، عبدالملک بن هشام ( -۲۱۸ق.)، تحقیق مصطفی السقاء و عبدالحفیظ شبلی و ابراهیم الابیاری، بیروت، دارالمعرفه، بی تا.
  • الطبقات الکبری ( الطبقه الخامسه من الصحابه)، محمد بن سعد ( -۲۳۰ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۰ق.
  • العقد الفرید، احمد بن محمد بن عبد ربه (۲۴۶-۳۲۸ق.)، به کوشش مفید محمد قمیحه، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۴ق.
  • الکامل فی التاریخ، علی بن محمد ابن الاثیر (۵۵۵-۶۳۰ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق.
  • گلستان قرآن (دو هفته نامه)، تهران، مرکز توسعه و ترویج فعالیتهای قرآنی.
  • لسان العرب، محمد بن مکرم ابن منظور (۶۳۰-۷۱۱ق.)، قم، انتشارات ادب الحوزه، ۱۴۰۵ق.
  • مراصد الاطلاع ع‍ل‍ی اس‍م‍اء الام‍ک‍ن‍ه و ال‍ب‍ق‍اع، و ه‍و م‍خ‍ت‍ص‍ر م‍ع‍ج‍م ال‍ب‍ل‍دان ل‍ی‍اق‍وت، صفی‌الدین عبدالمومن بن عبدالحق ( -۷۳۹ق.)، به کوشش علی محمد البجاوی، بیروت، دارالجیل، ۱۴۱۲ق.
  • مروج الذهب و معادن الجوهر، علی بن الحسین المسعودی ( -۳۴۶ق.)، به کوشش یوسف اسعد داغر، قم، انتشارات هجرت، ۱۴۰۹ق.
  • المصنّف، عبدالرزاق الصنعانی ( -۲۱۱ق.)، به کوشش حبیب الرحمن الاعظمی، بیروت، المجلس العلمی، ۱۳۹۰ق.
  • المعارف، ابن قتیبه دینوری (۲۱۳-۲۷۶ق.)، به کوشش ثروت عکاشه، قم، انتشارات شریف الرضی، ۱۳۷۳ش.
  • معجم البلدان، یاقوت بن عبدالله الحموی ( -۶۲۶ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۵م.
  • المعجم الکبیر، سلیمان بن احمد الطبرانی (۲۶۰-۳۶۰ق.)، به کوشش حمدی عبدالمجید السلفی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ق.
  • المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، جواد علی عبیدی (۱۳۲۴-۱۴۰۸ق.)، بیروت، دارالساقی، ۱۴۲۲ق.
  • المنمق فی اخبار قریش، محمد بن حبیب ( -۲۴۵ق.)، به کوشش خورشید احمد فاروق، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۰۵ق.
  • المورخ العربی (فصلنامه)، رییس التحریر، عبدالقادر النجار، بغداد.