ازلام: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی حج
بدون خلاصۀ ویرایش
(اصلاح نویسه‌های عربی، اصلاح فاصلهٔ مجازی، اصلاح ارقام، اصلاح سجاوندی، اصلاح املا)
خط ۱: خط ۱:
{{در دست ویرایش|ماه=[[فروردین]]|روز=[[۲۸]]|سال=[[۱۳۹۹]]|کاربر=Abbasahmadi1363 }}
{{در دست ویرایش|ماه=[[فروردین]]|روز=[[۲۸]]|سال=[[۱۳۹۹]]|کاربر=Abbasahmadi1363}}


[[رده:مقاله‌های در دست ویرایش]]
'''ازلام'''، تیرهای ویژه قمار و قرعه، نگاه داشته شده در کعبه در روزگار جاهلیت است.
'''ازلام'''، تيرهاي ويژه قمار و قرعه، نگاه ‌داشته شده در کعبه در روزگار جاهليت است.


اَزلام جمع زَلَم، به دست و پاي گاو و حيوانات مانند آن<ref>. معجم مقاييس اللغه، ج3، ص18؛ لسان العرب، ج12، ص271، «زلم».</ref> و نيز چوبي تراشيده را گويند که به اندازه تير بي‌‌پر و پيکان باشد.<ref>. العين، ج7، ص370؛ القاموس المحيط، ج4، ص125؛ لسان العرب، ج12، ص271، «زلم».</ref> اين چوب‌ها را از درخت جدا و شاخ و برگشان را بريده، صاف و راست مي‌کردند.<ref>. لسان العرب، ج12، ص271؛ القاموس المحيط، ‌ج4، ص125.</ref> «أزلم» از ايستگاه‌هاي حاجيان مصري، برگرفته از همين نام است؛ زيرا مانند تير بي‌پر و پيکان، از هر‌گونه گياهي تهي بوده، بياباني و مسطح است.<ref>. تاج العروس، ج16، ص324، «زلم».</ref> زَلَم مترادف قَلَم<ref>. الميسر و القداح، ج2، ص32؛ تفسير ثعلبي، ج2، ص150.</ref>، سَهم<ref>. لسان العرب، ج12، ص270.</ref> و قَدَح دانسته شده که همه بر وزن اَفعال جمع بسته مي‌شوند.<ref>. الميسر و القداح، ص32؛ لسان العرب، ج12، ص270.</ref> گويا اين هم‌معنايي از آن رو است که در استقسام٭ به ازلام، از همه اين ابزارها مي‌توان بهره گرفت. در مواردي به آن، حَظوه (ج: حِظاء) نيز گفته‌اند که به معناي تيرهاي کوچکي است که براي آموزش و بازي کودکان به کار مي‌رود.<ref>. الميسر و القداح، ص69.</ref>
اَزلام جمع زَلَم، به دست و پای گاو و حیوانات مانند آن<ref>. معجم مقاییس اللغه، ج3، ص18؛ لسان العرب، ج12، ص271، «زلم».</ref> و نیز چوبی تراشیده را گویند که به اندازه تیر بی‌پر و پیکان باشد.<ref>. العین، ج7، ص370؛ القاموس المحیط، ج4، ص125؛ لسان العرب، ج12، ص271، «زلم».</ref> این چوب‌ها را از درخت جدا و شاخ و برگشان را بریده، صاف و راست می‌کردند.<ref>. لسان العرب، ج12، ص271؛ القاموس المحیط، ج4، ص125.</ref> «أزلم» از ایستگاه‌های حاجیان مصری، برگرفته از همین نام است؛ زیرا مانند تیر بی‌پر و پیکان، از هرگونه گیاهی تهی بوده، بیابانی و مسطح است.<ref>. تاج العروس، ج16، ص324، «زلم».</ref> زَلَم مترادف قَلَم،<ref>. المیسر و القداح، ج2، ص32؛ تفسیر ثعلبی، ج2، ص150.</ref> سَهم<ref>. لسان العرب، ج12، ص270.</ref> و قَدَح دانسته شده که همه بر وزن اَفعال جمع بسته می‌شوند.<ref>. المیسر و القداح، ص32؛ لسان العرب، ج12، ص270.</ref> گویا این هم‌معنایی از آن رو است که در استقسام٭ به ازلام، از همه این ابزارها می‌توان بهره گرفت. در مواردی به آن، حَظوه (ج: حِظاء) نیز گفته‌اند که به معنای تیرهای کوچکی است که برای آموزش و بازی کودکان به کار می‌رود.<ref>. المیسر و القداح، ص69.</ref>


ازلام در عرف جاهلي، تيرهاي هم‌اندازه و بي‌پر و پيکان بود<ref>. الموسوعة الفقهيه، ج3، ص56-58؛ القاموس الفقهي، ص159.</ref> که هر يک نشانه‌هايي متفاوت داشت<ref>. الموسوعة الفقهيه، ج3، ص56.</ref> و با آن استقسام مي‌کردند.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج3، ص580؛ وسائل الشيعه، ج17، ص164.</ref> استقسام به معناي طلب تعيين سهم خود از سهام ديگران بود<ref>. لسان العرب، ج12، ص478، «قسم».</ref> که با هدف آگاهي از قسمت و روزي خويش انجام مي‌شد.<ref>. جامع البيان، ج6، ص101؛ بلوغ الارب، ج3، ص68؛ الموسوعة الفقهيه، ج3، ص57.</ref> افزون بر تير که پرکاربردترين نوع ازلام است، برخي آن را شامل سنگريزه‌هاي سفيدي مي‌دانند که در قمار به کار مي‌رفت.<ref>. جامع البيان، ج7، ص102؛ فتح الباري، ج8، ص208.</ref> در معنايي عام‌تر، ازلام مطلق ابزار قمار<ref>. احکام القرآن، ج2، ص545؛ تاج العروس، ج16، ص321.</ref> و شامل تير، سنگريزه، شطرنج، نرد<ref>. جامع البيان، ج1، ص101-104؛ تفسير قرطبي، ج6، ص59؛ مستند الشيعه، ج2، ص341.</ref>، کعاب (تاس)، قراطيس (ورق) و هر چيز ديگري مي‌شود که آلت قمار باشد.<ref>. المهذب، ج2، ص341؛ زبدة البيان، ص626.</ref>
ازلام در عرف جاهلی، تیرهای هم‌اندازه و بی‌پر و پیکان بود<ref>. الموسوعة الفقهیه، ج3، ص56-58؛ القاموس الفقهی، ص159.</ref> که هر یک نشانه‌هایی متفاوت داشت<ref>. الموسوعة الفقهیه، ج3، ص56.</ref> و با آن استقسام می‌کردند.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج3، ص580؛ وسائل الشیعه، ج17، ص164.</ref> استقسام به معنای طلب تعیین سهم خود از سهام دیگران بود<ref>. لسان العرب، ج12، ص478، «قسم».</ref> که با هدف آگاهی از قسمت و روزی خویش انجام می‌شد.<ref>. جامع البیان، ج6، ص101؛ بلوغ الارب، ج3، ص68؛ الموسوعة الفقهیه، ج3، ص57.</ref> افزون بر تیر که پرکاربردترین نوع ازلام است، برخی آن را شامل سنگریزه‌های سفیدی می‌دانند که در قمار به کار می‌رفت.<ref>. جامع البیان، ج7، ص102؛ فتح الباری، ج8، ص208.</ref> در معنایی عام‌تر، ازلام مطلق ابزار قمار<ref>. احکام القرآن، ج2، ص545؛ تاج العروس، ج16، ص321.</ref> و شامل تیر، سنگریزه، شطرنج، نرد،<ref>. جامع البیان، ج1، ص101-104؛ تفسیر قرطبی، ج6، ص59؛ مستند الشیعه، ج2، ص341.</ref> کعاب (تاس)، قراطیس (ورق) و هر چیز دیگری می‌شود که آلت قمار باشد.<ref>. المهذب، ج2، ص341؛ زبدة البیان، ص626.</ref>


ازلام وکاربرد آن دو بار در قرآن ياد شده است: استقسام با ازلام در آيات 3 و 90 مائده/5 آمده و واژه‌هاي هم‌معناي آن، اقلام در آيه 44 آل عمران/3 و سهام در آيه 141 صافّات/37 ياد شده است.
ازلام وکاربرد آن دو بار در قرآن یاد شده است: استقسام با ازلام در آیات ۳ و ۹۰ مائده/۵ آمده و واژه‌های هم‌معنای آن، اقلام در آیه ۴۴ آل عمران/۳ و سهام در آیه ۱۴۱ صافّات/۳۷ یاد شده است.


==انواع استقسام با ازلام==  
== انواع استقسام با ازلام ==
استقسام با ازلام به عنوان يکي از سنت‌هاي جاهلي به شيوه‌هايي متفاوت انجام مي‌شد وکاربردهايي ويژه به صورت‌هاي زير داشت:
استقسام با ازلام به عنوان یکی از سنت‌های جاهلی به شیوه‌هایی متفاوت انجام می‌شد وکاربردهایی ویژه به صورت‌های زیر داشت:


===مَيْسِر (قمار)===  
=== مَیْسِر (قمار) ===
در ميان عرب جاهلي، براي چيره شدن بر قحطي و کمبود غذا در زمستان‌هاي سخت، شيوه‌اي در استقسام به کار گرفته مي‌شد که از آن به «ميسر» تعبير مي‌کردند. در اين حال، ثروتمندان با ذبح شتران و تقسيم آن ميان تهيدستان، وضع را متعادل مي‌کردند.<ref>. الميسر و القداح، ص36-37.</ref> اين شيوه از سنت‌هاي افتخارآميز آنان بود و اگر ثروتمندي از شرکت در آن خودداري مي‌کرد، او را سرزنش نموده، بَرَم مي‌خواندند<ref>. الميسر و القداح، ص36-37.</ref>، يعني کسي که از قمار خودداري مي‌ورزد.<ref>. العين، ج8، ص272؛ لسان العرب، ج12، ص43، «برم».</ref> اين مراسم معمولاً در شب‌هاي زمستان انجام مي‌شد.<ref>. الميسر و القداح، ص83-84.</ref> در انجام آن 10 تن همراه 10 تير شرکت داشتند. هر يک از اين تيرهاي يک شکل و يک اندازه، نامي متناسب با سهم تعيين شده داشت. تيرها عبارت بودند از: فَذ (يک سهم)، توأم (2 سهم)، رقيب (3 سهم)، حِلس (4 سهم)، نافِس(5 سهم)، مُسبّل(6 سهم)، مُعلّي(7 سهم). سه تير ديگر سَفيح، مَنيح و وَغْد نام داشتند.<ref>. تاريخ يعقوبي، ج1، ص259.</ref>
در میان عرب جاهلی، برای چیره شدن بر قحطی و کمبود غذا در زمستان‌های سخت، شیوه‌ای در استقسام به کار گرفته می‌شد که از آن به«میسر» تعبیر می‌کردند. در این حال، ثروتمندان با ذبح شتران و تقسیم آن میان تهیدستان، وضع را متعادل می‌کردند.<ref>. المیسر و القداح، ص36-37.</ref> این شیوه از سنت‌های افتخارآمیز آنان بود و اگر ثروتمندی از شرکت در آن خودداری می‌کرد، او را سرزنش نموده، بَرَم می‌خواندند،<ref>. المیسر و القداح، ص36-37.</ref> یعنی کسی که از قمار خودداری می‌ورزد.<ref>. العین، ج8، ص272؛ لسان العرب، ج12، ص43، «برم».</ref> این مراسم معمولاً در شب‌های زمستان انجام می‌شد.<ref>. المیسر و القداح، ص83-84.</ref> در انجام آن ۱۰ تن همراه ۱۰ تیر شرکت داشتند. هر یک از این تیرهای یک شکل و یک اندازه، نامی متناسب با سهم تعیین شده داشت. تیرها عبارت بودند از: فَذ (یک سهم)، توأم (۲ سهم)، رقیب (۳ سهم)، حِلس (۴ سهم)، نافِس(۵ سهم)، مُسبّل(۶ سهم)، مُعلّی(۷ سهم). سه تیر دیگر سَفیح، مَنیح و وَغْد نام داشتند.<ref>. تاریخ یعقوبی، ج1، ص259.</ref>


گاه که شرکت‌‌کنندگان به 10 تن نمي‌رسيدند، برخي دو يا سه تير برمي‌داشتند و اين موجب برتري آنان مي‌شد.<ref>. الميسر و القداح، ص86.</ref> بعضي شرکت‌‌کنندگان نيز تيرهاي ديگران را قرض مي‌گرفتند؛ زيرا عقيده داشتند که تيرهاي آن شخص ديگر خوش اقبال بوده، برنده مي‌شود.<ref>. غريب الحديث، ج3، ص468-471.</ref> اعضا پس از خريدن شتر، پيش از پرداخت بهاي آن ذبحش مي‌کردند. سپس آن را به 28 بخش مساوي قسمت مي‌نمودند. به هر تير به تناسب نامش سهام معيني تعلق مي‌گرفت. آن‌گاه شخصي از ميان فقرا با عنوان «حرضه» حاضر مي‌شد و در برابرش پارچه سفيدي گسترده، دست راستش را با پارچه‌اي ضخيم مي‌پوشاندند تا نتواند با لمس تيرها سهم آن را تشخيص دهد. پشت سر او نيز شخصي به نام رقيب براي نظارت بر کار وي و کمک به او مي‌ايستاد.<ref>. المحبر، ص335.</ref> تيرها را در جعبه مخصوصي به نام ربابه مي‌نهادند. سپس حرضه در حالي که از ازلام روي برگردانده بود، با دست چپ آن‌ها را به هم مي‌آميخت و هر تيري که بيرون مي‌جهيد، با دست راست گرفته، به رقيب مي‌داد و رقيب سهام روي آن را مي‌خواند. اگر سهام داشت، به همان مقدار از گوشت به صاحبش مي‌دادند و اگر پوچ بود، به داخل ظرف بازمي‌گرداند. اين کار تا آن‌گاه که گوشت باقي مانده کمتر از سهام تيرهاي باقي مانده شود، ادامه داشت. در پايان بازندگان بهاي شتر را مي‌پرداختند<ref>. الميسر و القداح، ص85-102؛ تاريخ يعقوبي، ج1، ص259-260.</ref> و گوشت‌هاي مانده ميان تهيدستان قسمت مي‌شد.<ref>. المحبر، ص332.</ref>
گاه که شرکت‌کنندگان به۱۰ تن نمی‌رسیدند، برخی دو یا سه تیر برمی‌داشتند و این موجب برتری آنان می‌شد.<ref>. المیسر و القداح، ص86.</ref> بعضی شرکت‌کنندگان نیز تیرهای دیگران را قرض می‌گرفتند؛ زیرا عقیده داشتند که تیرهای آن شخص دیگر خوش‌اقبال بوده، برنده می‌شود.<ref>. غریب الحدیث، ج3، ص468-471.</ref> اعضا پس از خریدن شتر، پیش از پرداخت بهای آن ذبحش می‌کردند. سپس آن را به۲۸ بخش مساوی قسمت می‌نمودند. به هر تیر به تناسب نامش سهام معینی تعلق می‌گرفت. آن‌گاه شخصی از میان فقرا با عنوان «حرضه» حاضر می‌شد و در برابرش پارچه سفیدی گسترده، دست راستش را با پارچه‌ای ضخیم می‌پوشاندند تا نتواند با لمس تیرها سهم آن را تشخیص دهد. پشت سر او نیز شخصی به نام رقیب برای نظارت بر کار وی و کمک به او می‌ایستاد.<ref>. المحبر، ص335.</ref> تیرها را در جعبه مخصوصی به نام ربابه می‌نهادند. سپس حرضه در حالی که از ازلام روی برگردانده بود، با دست چپ آن‌ها را به هم می‌آمیخت و هر تیری که بیرون می‌جهید، با دست راست گرفته، به رقیب می‌داد و رقیب سهام روی آن را می‌خواند. اگر سهام داشت، به همان مقدار از گوشت به صاحبش می‌دادند و اگر پوچ بود، به داخل ظرف بازمی‌گرداند. این کار تا آن‌گاه که گوشت باقی مانده کمتر از سهام تیرهای باقی مانده شود، ادامه داشت. در پایان بازندگان بهای شتر را می‌پرداختند<ref>. المیسر و القداح، ص85-102؛ تاریخ یعقوبی، ج1، ص259-260.</ref> و گوشت‌های مانده میان تهیدستان قسمت می‌شد.<ref>. المحبر، ص332.</ref>


===امر و نهي، تشخيص نيک و بد===  
=== امر و نهی، تشخیص نیک و بد ===
از ديگر کاربرد‌هاي ازلام در روزگار جاهليت، کاري همانند استخاره و تعيين تکليف در اموري بود که فرد در آن ترديد داشت و تصميم‌گيري برايش دشوار بود. اين‌گونه استقسام براي دانستن نيک و بد کارها و اراده غيبي خدايان در اموري همچون ازدواج، سفر، و جنگ و صلح انجام مي‌شد.<ref>. الاصنام، ص28؛ جامع البيان، ج6، ص101.</ref>
از دیگر کاربردهای ازلام در روزگار جاهلیت، کاری همانند استخاره و تعیین تکلیف در اموری بود که فرد در آن تردید داشت و تصمیم‌گیری برایش دشوار بود. این‌گونه استقسام برای دانستن نیک و بد کارها و اراده غیبی خدایان در اموری همچون ازدواج، سفر، و جنگ و صلح انجام می‌شد.<ref>. الاصنام، ص28؛ جامع البیان، ج6، ص101.</ref>


تعداد تيرهاي اين نوع استقسام سه عدد بود. بر روي دو تير نوشته بود: «أمرني ربّي»، «نهاني ربّيسومي نيز بدون نوشته به نام غُفل(پوچ) بود.<ref>. جامع البيان، ج6، ص101؛ الکشاف، ج1، ص593.</ref> گاه نيز ترتيب آن‌ها چنين بود: افعل، لاتفعل و غفل<ref>. المدونة الکبري، ج2، ص68؛ تفسير قرطبي، ج6، ص58.</ref>؛ يا: نعم، لا و غُفل.<ref>. معجم لغة الفقهاء، ص358.</ref> اين تيرها درون کعبه و نزد بت‌ها و کاهنان يا در دست مردم نگهداري مي‌شد. اگر کسي مي‌خواست نيک و بد کاري را بداند، با اين سه تير استقسام مي‌کرد. معمولاً در امور مهم اين کار به دست کاهن يا متوليان بت‌ها انجام مي‌شد. مردم با دادن مبلغي از آن‌ها مي‌خواستند مراسم را نزد بت بزرگ هبل اجرا کنند تا اراده خدايانشان را درباره آن کار بدانند.<ref>. اخبار مکه، ازرقي، ص118؛ جامع البيان، ج6، ص103؛ بلوغ الارب، ج3، ص68.</ref>
تعداد تیرهای این نوع استقسام سه عدد بود. بر روی دو تیر نوشته بود: «أمرنی ربّی»، «نهانی ربّیسومی نیز بدون نوشته به نام غُفل (پوچ) بود.<ref>. جامع البیان، ج6، ص101؛ الکشاف، ج1، ص593.</ref> گاه نیز ترتیب آن‌ها چنین بود: افعل، لاتفعل و غفل<ref>. المدونة الکبری، ج2، ص68؛ تفسیر قرطبی، ج6، ص58.</ref>؛ یا: نعم، لا و غُفل.<ref>. معجم لغة الفقهاء، ص358.</ref> این تیرها درون کعبه و نزد بت‌ها و کاهنان یا در دست مردم نگهداری می‌شد. اگر کسی می‌خواست نیک و بد کاری را بداند، با این سه تیر استقسام می‌کرد. معمولاً در امور مهم این کار به دست کاهن یا متولیان بت‌ها انجام می‌شد. مردم با دادن مبلغی از آن‌ها می‌خواستند مراسم را نزد بت بزرگ هبل اجرا کنند تا اراده خدایانشان را درباره آن کار بدانند.<ref>. اخبار مکه، ازرقی، ص118؛ جامع البیان، ج6، ص103؛ بلوغ الارب، ج3، ص68.</ref>


براي انجام اين کار، سه تير را درون ظرفي مخصوص با عنوان «ربابه» مي‌گذاشتند و پس از درآميختن آن‌ها، يکي را که از ظرف بيرون مي‌جهيد، برمي‌داشتند. اگر پوچ نبود، به نوشته روي آن عمل مي‌کردند. اما اگر پوچ بود، آن را به ظرف بازگردانده، اين‌کار را تکرار مي‌کردند. گاه اگر نهي مي‌آمد، تا يک سال صبر مي‌نمودند و استقسام را ديگر بار انجام مي‌دادند.<ref>. جامع البيان، ج6، ص104.</ref>
برای انجام این کار، سه تیر را درون ظرفی مخصوص با عنوان «ربابه» می‌گذاشتند و پس از درآمیختن آن‌ها، یکی را که از ظرف بیرون می‌جهید، برمی‌داشتند. اگر پوچ نبود، به نوشته روی آن عمل می‌کردند. اما اگر پوچ بود، آن را به ظرف بازگردانده، این‌کار را تکرار می‌کردند. گاه اگر نهی می‌آمد، تا یک سال صبر می‌نمودند و استقسام را دیگر بار انجام می‌دادند.<ref>. جامع البیان، ج6، ص104.</ref>


از مشرکان نام‌آور که اين کار را انجام مي‌دادند، مي‌توان از سراقة بن مالک نام برد که در شب هجرت پيامبر گرامي9 براي تعقيب ايشان استقسام کرد و نهي آمد.<ref>. صحيح البخاري، ج4، ص256؛ البداية و النهايه، ج3، ص226؛ الميزان، ج6، ص118.</ref> امية بن خلف و عتبه نيز از اين شمار بودند. شيبه هم براي شرکت در نبرد بدر اين کار را انجام داد و نهي آمد. اما در نبرد شرکت کرد وکشته شد.<ref>. الامتاع و الاسماع، ج1، ص86.</ref> گفته‌اند: امرؤ القيس هنگامي که قصد خونخواهي پدر را داشت، نزد بت ذو الخصله استقسام کرد و نهي آمد. اما وي تيرها را شکست و اين نهي را نپذيرفت<ref>. الاصنام، ص35؛ معجم البلدان، ج2، ص384.</ref>. ابو سفيان نيز در نبرد بدر و حنين ازلام خود را در تيردان داشت.<ref>. الميزان، ج9، ص235.</ref>
از مشرکان نام‌آور که این کار را انجام می‌دادند، می‌توان از سراقة بن مالک نام برد که در شب هجرت پیامبر گرامی۹ برای تعقیب ایشان استقسام کرد و نهی آمد.<ref>. صحیح البخاری، ج4، ص256؛ البدایة و النهایه، ج3، ص226؛ المیزان، ج6، ص118.</ref> امیة بن خلف و عتبه نیز از این شمار بودند. شیبه هم برای شرکت در نبرد بدر این کار را انجام داد و نهی آمد. اما در نبرد شرکت کرد وکشته شد.<ref>. الامتاع و الاسماع، ج1، ص86.</ref> گفته‌اند: امرؤ القیس هنگامی که قصد خونخواهی پدر را داشت، نزد بت ذو الخصله استقسام کرد و نهی آمد. اما وی تیرها را شکست و این نهی را نپذیرفت.<ref>. الاصنام، ص35؛ معجم البلدان، ج2، ص384.</ref> ابو سفیان نیز در نبرد بدر و حنین ازلام خود را در تیردان داشت.<ref>. المیزان، ج9، ص235.</ref>


===قرعه‌زدن براي قضاوت در امور مبهم و تعيين حکم===  
=== قرعه‌زدن برای قضاوت در امور مبهم و تعیین حکم ===
ازلام افزون بر ميسر و امر و نهي، کاربردي ديگر داشت که بسيار همانند قرعه بود. در اين‌گونه استقسام هفت تير به کار مي‌رفت که در کعبه و نزد بت بزرگ هبل نگهداري مي‌شد.<ref>. اخبار مکه، ازرقي، ص117؛ الاصنام، ص28؛ بلوغ الارب، ج3، ص66-67.</ref> از اين تيرها براي تعيين حکم امور مشکوک که حل آن‌ها دشوار بود، بهره مي‌گرفتند. بيشتر اين امور در مواردي همچون تعيين نسب مشکوک، ازدواج، پرداخت ديه، تعيين قاتل، دفن مرده و حفر چاه براي آب بود. اين مراسم با اهداي 100 درهم يا يک شتر به متولي کعبه انجام مي‌شد.<ref>. اخبار مکه، ازرقي، ص118.</ref> براي حل هر مشکل، تيرهايي مخصوص وجود داشت. براي مثال، در نسب مشکوک، از تيرهايي به نام «مِنْکُم»، «من غيرکم» و «ملصق» بهره مي‌گرفتند. براي انجام مراسم، متولي کعبه تيرها را درون جعبه مخصوص مي‌نهاد و در حالي که ورد مي‌خواند و رويش را برگردانده بود، تيرها را در هم مي‌آميخت. تيري که بيرون مي‌جهيد، تعيين‌کننده حکم بود. مثلاً اگر «منکم» بيرون مي‌جهيد، آن کودک يا شخص به مراجعه‌کننده نسبت مي‌يافت. اگر «من غيرکم» بيرون مي‌جهيد، «حليف» يا هم‌پيمان بود و اگر «ملصق» بيرون مي‌آمد، نه هم‌پيمان بود و نه داراي نسب.<ref>. جامع البيان، ج6، ص104.</ref>
ازلام افزون بر میسر و امر و نهی، کاربردی دیگر داشت که بسیار همانند قرعه بود. در این‌گونه استقسام هفت تیر به کار می‌رفت که در کعبه و نزد بت بزرگ هبل نگهداری می‌شد.<ref>. اخبار مکه، ازرقی، ص117؛ الاصنام، ص28؛ بلوغ الارب، ج3، ص66-67.</ref> از این تیرها برای تعیین حکم امور مشکوک که حل آن‌ها دشوار بود، بهره می‌گرفتند. بیشتر این امور در مواردی همچون تعیین نسب مشکوک، ازدواج، پرداخت دیه، تعیین قاتل، دفن مرده و حفر چاه برای آب بود. این مراسم با اهدای ۱۰۰ درهم یا یک شتر به متولی کعبه انجام می‌شد.<ref>. اخبار مکه، ازرقی، ص118.</ref> برای حل هر مشکل، تیرهایی مخصوص وجود داشت. برای مثال، در نسب مشکوک، از تیرهایی به نام «مِنْکُم»، «من غیرکم» و «ملصق» بهره می‌گرفتند. برای انجام مراسم، متولی کعبه تیرها را درون جعبه مخصوص می‌نهاد و در حالی که ورد می‌خواند و رویش را برگردانده بود، تیرها را در هم می‌آمیخت. تیری که بیرون می‌جهید، تعیین‌کننده حکم بود. مثلاً اگر «منکم» بیرون می‌جهید، آن کودک یا شخص به مراجعه‌کننده نسبت می‌یافت. اگر «من غیرکم» بیرون می‌جهید، «حلیف» یا هم‌پیمان بود و اگر «ملصق» بیرون می‌آمد، نه هم‌پیمان بود و نه دارای نسب.<ref>. جامع البیان، ج6، ص104.</ref>


==استسقام در اسلام==
== استسقام در اسلام ==
گونه اول استقسام به منزله يکي از سنت‌هاي جاهلي، قمار به شمار مي‌رفت که براي لهو و لعب و گاه اطعام فقرا به کار مي‌رفت.<ref>. تفسير قرطبي، ج6، ص58.</ref> در‌گونه دوم و سوم نيز رنگ و بويي مذهبي مي‌يافت و به عنوان آييني براي آگاهي از غيب و اراده خدايان اجرا مي‌شد. در هر صورت، استقسام به ازلام با تعاليم اسلام سازگار نبود. در مورد اول، به دليل حرام بودن قمار و در مورد دوم، به دليل شرک‌آميز بودن آن، اين کار ناروا به شمار رفت. از اين رو، پيامبر9 پس از فتح مکه هنگامي که وارد کعبه شد و تصاويري از حضرت ابراهيم و اسماعيل8 بر ديوارهاي کعبه ديد که ازلام در دستشان بود، فرمان داد که حضرت علي7 آن‌ها را پاک کند.<ref>. تاريخ الاسلام، ج1، ص73؛ ج2، ص550؛ بحار الانوار، ج21، ص106.</ref> سپس فرمود: به خدا سوگند! آن‌ها هرگز استقسام نکردند.<ref>. صحيح البخاري، ج4، ص111؛ السيرة النبويه، ج3، ص573؛ البداية و النهايه، ج1، ص194.</ref>
گونه اول استقسام به منزله یکی از سنت‌های جاهلی، قمار به شمار می‌رفت که برای لهو و لعب و گاه اطعام فقرا به کار می‌رفت.<ref>. تفسیر قرطبی، ج6، ص58.</ref> درگونه دوم و سوم نیز رنگ و بویی مذهبی می‌یافت و به عنوان آیینی برای آگاهی از غیب و اراده خدایان اجرا می‌شد. در هر صورت، استقسام به ازلام با تعالیم اسلام سازگار نبود. در مورد اول، به دلیل حرام بودن قمار و در مورد دوم، به دلیل شرک‌آمیز بودن آن، این کار ناروا به شمار رفت. از این رو، پیامبر۹ پس از فتح مکه هنگامی که وارد کعبه شد و تصاویری از حضرت ابراهیم و اسماعیل۸ بر دیوارهای کعبه دید که ازلام در دستشان بود، فرمان داد که حضرت علی۷ آن‌ها را پاک کند.<ref>. تاریخ الاسلام، ج1، ص73؛ ج2، ص550؛ بحار الانوار، ج21، ص106.</ref> سپس فرمود: به خدا سوگند! آن‌ها هرگز استقسام نکردند.<ref>. صحیح البخاری، ج4، ص111؛ السیرة النبویه، ج3، ص573؛ البدایة و النهایه، ج1، ص194.</ref>


قرآن در دو آيه ازلام و استقسام با آن را تحريم کرده است: آيه 3 و 90 مائده/5. در اين آيات، دليل تحريم و‌گونه استقسام مورد نظر معين نشده است. از اين رو، مفسران در تفسير آن ديدگاه‌هاي متفاوت دارند:
قرآن در دو آیه ازلام و استقسام با آن را تحریم کرده است: آیه ۳ و ۹۰ مائده/۵. در این آیات، دلیل تحریم وگونه استقسام مورد نظر معین نشده است. از این رو، مفسران در تفسیر آن دیدگاه‌های متفاوت دارند:


الف. گروهي ازلام را به معناي ميسر مي‌دانند<ref>. الکشاف، ج1، ص359؛ مجمع البيان، ج3، ص272؛ تفسير قرطبي، ج6، ص59.</ref> و به سياق آيه استناد مي‌کنند که درباره خوردني‌هاي حرام است.<ref>. تفسير قرطبي، ج6، ص118؛ الميزان، ج5، ص166.</ref> نيز در روايت‌هايي، منظور اين آيه همان قمار دانسته شده است.<ref>. تفسير قرطبي، ج6، ص59.</ref>  
الف. گروهی ازلام را به معنای میسر می‌دانند<ref>. الکشاف، ج1، ص359؛ مجمع البیان، ج3، ص272؛ تفسیر قرطبی، ج6، ص59.</ref> و به سیاق آیه استناد می‌کنند که درباره خوردنی‌های حرام است.<ref>. تفسیر قرطبی، ج6، ص118؛ المیزان، ج5، ص166.</ref> نیز در روایت‌هایی، منظور این آیه همان قمار دانسته شده است.<ref>. تفسیر قرطبی، ج6، ص59.</ref>
ب. بيشتر مفسران ازلام در اين دو آيه را به معناي ابزار تعيين خير و شر مي‌دانند و تحريم آن را به دليل ادعاي علم غيب دانسته‌اند.<ref>. الکشاف، ج1، ص360؛ التبيان، ج4، ص17؛ زبدة البيان، ص626.</ref> برخي استدلال کرده‌اند که در اين آيه، واژه ميسر ياد شده و ازلام نمي‌تواند به همين معنا به کار رود، مگر اين‌که عطف را از نوع تفسيري بدانيم که برخلاف سياق، براي شمارش موارد گوناگون در آيه است.<ref>. تفسير ابن کثير، ج2، ص13.</ref>
ب. بیشتر مفسران ازلام در این دو آیه را به معنای ابزار تعیین خیر و شر می‌دانند و تحریم آن را به دلیل ادعای علم غیب دانسته‌اند.<ref>. الکشاف، ج1، ص360؛ التبیان، ج4، ص17؛ زبدة البیان، ص626.</ref> برخی استدلال کرده‌اند که در این آیه، واژه میسر یاد شده و ازلام نمی‌تواند به همین معنا به کار رود، مگر این‌که عطف را از نوع تفسیری بدانیم که برخلاف سیاق، برای شمارش موارد گوناگون در آیه است.<ref>. تفسیر ابن کثیر، ج2، ص13.</ref>


ج. شماري نيز ازلام را به همه معاني آن گسترش داده‌اند؛ زيرا هيچ يک با تعاليم اسلام سازگاري ندارد و يا شرک‌آميز است و يا مانند ميسر حرام است.<ref>. المحرر الوجيز، ج2، ص233؛ تفسير بيضاوي، ج2، ص293.</ref>
ج. شماری نیز ازلام را به همه معانی آن گسترش داده‌اند؛ زیرا هیچ‌یک با تعالیم اسلام سازگاری ندارد یا شرک‌آمیز است یا مانند میسر حرام است.<ref>. المحرر الوجیز، ج2، ص233؛ تفسیر بیضاوی، ج2، ص293.</ref>


==ستقسام و قرعه==  
== ستقسام و قرعه ==
با وجود شرک‌آميز بودن استقسام و تحريم آن، مواردي ياد شده که موحدان پيش از اسلام و نيز مسلمانان پس از اسلام از استقسام و همانند آن، يعني قرعه با سهام و اقلام، سود جسته‌اند. در آيه 44 آل عمران/3 از استقسام با اقلام به دست يهوديان در ماجراي کفالت مريم3 سخن رفته
با وجود شرک‌آمیز بودن استقسام و تحریم آن، مواردی یاد شده که موحدان پیش از اسلام و نیز مسلمانان پس از اسلام از استقسام و همانند آن، یعنی قرعه با سهام و اقلام، سود جسته‌اند. در آیه ۴۴ آل عمران/۳ از استقسام با اقلام به دست یهودیان در ماجرای کفالت مریم۳ سخن رفته
است.<ref>. مجمع البيان، ج2، ص747؛ التفسير الکبير، ج4، ص48.</ref> آيات 139ـ142 صافّات/37 نيز ماجراي به آب افکندن يونس7 و قرعه به همين منظور ياد شده است.<ref>. تفسير عياشي، ج2، ص136.</ref> عبدالمطلب نيز از موحدان دوره جاهلي بود که براي حفر زمزم<ref>. اخبار مکه، فاکهي، ج2، ص12؛ الخصال، ج1، ص157؛ جامع البيان، ج6، ص103.</ref> و ذبح فرزندش عبدالله، از همين‌گونه استقسام بهره برد.<ref>. الاصنام، ص28؛ من لا يحضره الفقيه، ج3، ص51؛ تفسير قرطبي، ج6، ص59.</ref>
است.<ref>. مجمع البیان، ج2، ص747؛ التفسیر الکبیر، ج4، ص48.</ref> آیات ۱۳۹–۱۴۲ صافّات/۳۷ نیز ماجرای به آب افکندن یونس۷ و قرعه به همین منظور یاد شده است.<ref>. تفسیر عیاشی، ج2، ص136.</ref> عبدالمطلب نیز از موحدان دوره جاهلی بود که برای حفر زمزم<ref>. اخبار مکه، فاکهی، ج2، ص12؛ الخصال، ج1، ص157؛ جامع البیان، ج6، ص103.</ref> و ذبح فرزندش عبدالله، از همین‌گونه استقسام بهره برد.<ref>. الاصنام، ص28؛ من لا یحضره الفقیه، ج3، ص51؛ تفسیر قرطبی، ج6، ص59.</ref>


پس از اسلام نيز از مواردي ياد شده که پيامبر9 از قرعه بهره مي‌گرفت. ايشان براي همراه بردن همسرانش به غزوه‌ها<ref>. التحرير و التنوير، ج23، ص175.</ref> و حل اختلاف ميان دو تن در ارث و اين‌گونه موارد، از قرعه با تير بهره‌ مي‌گرفت.<ref>. التحرير و التنوير، ج23، ص175.</ref>
پس از اسلام نیز از مواردی یاد شده که پیامبر۹ از قرعه بهره می‌گرفت. ایشان برای همراه بردن همسرانش به غزوه‌ها<ref>. التحریر و التنویر، ج23، ص175.</ref> و حل اختلاف میان دو تن در ارث و این‌گونه موارد، از قرعه با تیر بهره می‌گرفت.<ref>. التحریر و التنویر، ج23، ص175.</ref>


در رفع اين تعارض، با توجه به تفاوت قرعه با استقسام به ازلام، گفته‌اند: درست است که هر دو در ابزار، يعني سهام و ازلام و اقلام، و نيز در هدف، يعني تعيين تکليف و خير و شر، با هم شباهت دارند؛ اما استقسام جاهلي، بيانگر اراده بت‌ها است و جنبه شرک‌آميز دارد<ref>. روح المعاني، ج6، ص58.</ref>؛ اما انجام استقسام به منزله قرعه، بر اراده خداوند دلالت دارد.<ref>. التحرير و التنوير، ج23، ص174.</ref> بدين روي، استقسام تهي از هر‌گونه شرک و در معناي «طلب خير از خداوند يا خواستن رهنمود و ياري از او هنگام تحير و سرگرداني» جايز است.<ref>. الميزان، ج6، ص118.</ref>  
در رفع این تعارض، با توجه به تفاوت قرعه با استقسام به ازلام، گفته‌اند: درست است که هر دو در ابزار، یعنی سهام و ازلام و اقلام، و نیز در هدف، یعنی تعیین تکلیف و خیر و شر، با هم شباهت دارند؛ اما استقسام جاهلی، بیانگر اراده بت‌ها است و جنبه شرک‌آمیز دارد<ref>. روح المعانی، ج6، ص58.</ref>؛ اما انجام استقسام به منزله قرعه، بر اراده خداوند دلالت دارد.<ref>. التحریر و التنویر، ج23، ص174.</ref> بدین روی، استقسام تهی از هرگونه شرک و در معنای «طلب خیر از خداوند یا خواستن رهنمود و یاری از او هنگام تحیر و سرگردانی» جایز است.<ref>. المیزان، ج6، ص118.</ref>


==پانویس==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}


==منابع==
== منابع ==


{{دانشنامه
{{دانشنامه
  | آدرس = http://hzrc.ac.ir/post/9043/اطعام
  | آدرس = http://hzrc.ac.ir/post/9043/اطعام
  | عنوان = ازلام
  | عنوان = ازلام
  | نویسنده = فريده منبري
  | نویسنده = فریده منبری
}}
}}
* '''احكام القرآن'''، ابن العربي (م.543ق)، به كوشش محمد، لبنان، دار الفكر.  
* '''احکام القرآن'''، ابن العربی (م. ۵۴۳ق)، به کوشش محمد، لبنان، دار الفکر.
* '''اخبار مکه'''، الفاکهي (م.279ق)، به کوشش ابن دهيش، مکه، النهضة الحديثه، 1407ق.  
* '''اخبار مکه'''، الفاکهی (م. ۲۷۹ق)، به کوشش ابن دهیش، مکه، النهضة الحدیثه، ۱۴۰۷ق.
* '''اخبار مكه'''، الازرقي (م.248ق)، به كوشش رشدي الصالح، مکه، مکتبة الثقافه، 1415ق.  
* '''اخبار مکه'''، الازرقی (م. ۲۴۸ق)، به کوشش رشدی الصالح، مکه، مکتبة الثقافه، ۱۴۱۵ق.
* '''الاصنام (تنکيس الاصنام)'''، هشام بن محمد کلبي (م.201ق)، ترجمه، جلالي، تهران، نشر نو، 1364ش.  
* '''الاصنام (تنکیس الاصنام)'''، هشام بن محمد کلبی (م. ۲۰۱ق)، ترجمه، جلالی، تهران، نشر نو، ۱۳۶۴ش.
* '''امتاع الاسماع'''، المقريزي (م.845ق)، به كوشش محمد شاكر.  
* '''امتاع الاسماع'''، المقریزی (م. ۸۴۵ق)، به کوشش محمد شاکر.
* '''بحارالانوار'''، المجلسي (م.1110قبيروت، دار احياء التراث العربي، 1403ق.  
* '''بحارالانوار'''، المجلسی (م. ۱۱۱۰قبیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
* '''البداية و النهايه'''، ابن کثير (م.774ق)، به كوشش شيري، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1408ق.  
* '''البدایة و النهایه'''، ابن کثیر (م. ۷۷۴ق)، به کوشش شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق.
* '''بلوغ الارب'''، الآلوسي (م.1263ق)، به كوشش محمد بهجة الاثري، بيروت، دار الكتب العلميه، 1314ق.  
* '''بلوغ الارب'''، الآلوسی (م. ۱۲۶۳ق)، به کوشش محمد بهجة الاثری، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۳۱۴ق.
* '''تاج العروس'''، الزبيدي (م.1205ق)، به كوشش علي شيري، بيروت، دار الفكر، 1414ق.  
* '''تاج العروس'''، الزبیدی (م. ۱۲۰۵ق)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ق.
* '''تاريخ الاسلام و وفيات المشاهير'''، الذهبي (م.748ق)، به كوشش عمر عبدالسلام، بيروت، دار الكتاب العربي، 1410ق.  
* '''تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر'''، الذهبی (م. ۷۴۸ق)، به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۱۰ق.
* '''تاريخ اليعقوبي'''، احمد بن يعقوب (م.292قبيروت، دار صادر، 1415ق.  
* '''تاریخ الیعقوبی'''، احمد بن یعقوب (م. ۲۹۲قبیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق.
* '''التبيان'''، الطوسي (م.460ق)، به كوشش العاملي، بيروت، دار احياء التراث العربي.  
* '''التبیان'''، الطوسی (م. ۴۶۰ق)، به کوشش العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
* '''التحرير و التنوير'''، ابن عاشور، الدار التونسيه.  
* '''التحریر و التنویر'''، ابن عاشور، الدار التونسیه.
* '''تذكرة الفقهاء'''، العلامة الحلي (م.726ق)، قم، آل البيت،، 1414ق.  
* '''تذکرة الفقهاء'''، العلامة الحلی (م. ۷۲۶ق)، قم، آل البیت، ۱۴۱۴ق.
* '''تفسير ابن کثير (تفسير القرآن العظيم)'''، ابن کثير (م.774ق)، به كوشش مرعشلي، بيروت، دار المعرفه، 1409ق.  
* '''تفسیر ابن کثیر (تفسیر القرآن العظیم)'''، ابن کثیر (م. ۷۷۴ق)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۹ق.
* '''تفسير بيضاوي (انوار التنزيل)'''، البيضاوي (م.685ق)، به کوشش عبدالقادر، بيروت، دار الفکر، 1416ق.  
* '''تفسیر بیضاوی (انوار التنزیل)'''، البیضاوی (م. ۶۸۵ق)، به کوشش عبدالقادر، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۶ق.
* '''تفسير ثعلبي (الکشف و البيان)'''، الثعلبي (م.427ق)، به کوشش ابن عاشور، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1422ق.  
* '''تفسیر ثعلبی (الکشف و البیان)'''، الثعلبی (م. ۴۲۷ق)، به کوشش ابن عاشور، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۲ق.
* '''تفسير العياشي'''، العياشي (م.320ق)، به كوشش رسولي محلاتي، تهران، المكتبة العلمية الاسلاميه.  
* '''تفسیر العیاشی'''، العیاشی (م. ۳۲۰ق)، به کوشش رسولی محلاتی، تهران، المکتبة العلمیة الاسلامیه.
* '''تفسير قرطبي (الجامع لأحكام القرآن)'''، القرطبي (م.671قبيروت، دار احياء التراث العربي، 1405ق.  
* '''تفسیر قرطبی (الجامع لأحکام القرآن)'''، القرطبی (م. ۶۷۱قبیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ق.
* '''جامع البيان'''، الطبري (م.310ق)، به كوشش صدقي جميل، بيروت، دار الفكر، 1415ق.  
* '''جامع البیان'''، الطبری (م. ۳۱۰ق)، به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
* '''الخصال'''، الصدوق (م.381ق)، به کوشش غفاري، قم، نشر اسلامي، 1403ق.  
* '''الخصال'''، الصدوق (م. ۳۸۱ق)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۳ق.
* '''روح المعاني'''، الآلوسي (م.1270قبيروت، دار احياء التراث العربي.  
* '''روح المعانی'''، الآلوسی (م. ۱۲۷۰قبیروت، دار احیاء التراث العربی.
* '''زبدة البيان'''، المقدس الاردبيلي (م.993ق)، به کوشش بهبودي، تهران، المکتبة المرتضويه.  
* '''زبدة البیان'''، المقدس الاردبیلی (م. ۹۹۳ق)، به کوشش بهبودی، تهران، المکتبة المرتضویه.
* '''السيرة النبويه'''، ابن کثير (م.774ق)، به كوشش مصطفي عبدالواحد، بيروت، دار المعرفه، 1396ق.  
* '''السیرة النبویه'''، ابن کثیر (م. ۷۷۴ق)، به کوشش مصطفی عبدالواحد، بیروت، دار المعرفه، ۱۳۹۶ق.
* '''صحيح البخاري'''، البخاري (م.256قبيروت، دار الفكر، 1401ق.  
* '''صحیح البخاری'''، البخاری (م. ۲۵۶قبیروت، دار الفکر، ۱۴۰۱ق.
* '''العين'''، خليل (م.175ق)، به كوشش المخزومي و السامرائي، دار الهجره، 1409ق.  
* '''العین'''، خلیل (م. ۱۷۵ق)، به کوشش المخزومی و السامرائی، دار الهجره، ۱۴۰۹ق.
* '''غريب الحديث'''، ابن سلام الهروي (م.224ق)، به كوشش محمد عبدالمعيد خان، بيروت، دار الكتاب العربي، 1396ق.  
* '''غریب الحدیث'''، ابن سلام الهروی (م. ۲۲۴ق)، به کوشش محمد عبدالمعید خان، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۳۹۶ق.
* '''فتح الباري'''، ابن حجر العسقلاني (م.852قبيروت، دار المعرفه.  
* '''فتح الباری'''، ابن حجر العسقلانی (م. ۸۵۲قبیروت، دار المعرفه.
* '''القاموس الفقهي لغةً و اصطلاحاً'''، سعدي ابوجيب، دمشق، دار الفکر، 1419ق.  
* '''القاموس الفقهی لغةً و اصطلاحاً'''، سعدی ابوجیب، دمشق، دار الفکر، ۱۴۱۹ق.
* '''القاموس المحيط'''، الفيروزآبادي (م.817قبيروت، دار العلم.  
* '''القاموس المحیط'''، الفیروزآبادی (م. ۸۱۷قبیروت، دار العلم.
* '''الکشاف'''، الزمخشري (م.538ق)، مصر، مکتبة المصطفي البابي، 1385ق.  
* '''الکشاف'''، الزمخشری (م. ۵۳۸ق)، مصر، مکتبة المصطفی البابی، ۱۳۸۵ق.
* '''لسان العرب'''، ابن منظور (م.711ق)، قم، ادب الحوزه، 1405ق.  
* '''لسان العرب'''، ابن منظور (م. ۷۱۱ق)، قم، ادب الحوزه، ۱۴۰۵ق.
* '''مجمع البيان'''، الطبرسي (م.548ق)، به كوشش گروهي از علما، بيروت، اعلمي، 1415ق.  
* '''مجمع البیان'''، الطبرسی (م. ۵۴۸ق)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، ۱۴۱۵ق.
* '''المحبّر'''، ابن حبيب (م.245ق)، به كوشش ايلزه ليختن شتيتر، بيروت، دار الآفاق الجديده.  
* '''المحبّر'''، ابن حبیب (م. ۲۴۵ق)، به کوشش ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دار الآفاق الجدیده.
* '''المحرر الوجيز'''، ابن عطية الاندلسي (م.546ق)، به كوشش عبدالسلام، لبنان، دار الكتب العلميه، 1413ق.  
* '''المحرر الوجیز'''، ابن عطیة الاندلسی (م. ۵۴۶ق)، به کوشش عبدالسلام، لبنان، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۳ق.
* '''المدونة الكبري'''، مالك بن انس (م.179ق)، المصر، مطبعة السعاده.  
* '''المدونة الکبری'''، مالک بن انس (م. ۱۷۹ق)، المصر، مطبعة السعاده.
* '''مستند الشيعه'''، احمد النراقي (م.1245ق)، قم، آل البيت،، 1415ق.  
* '''مستند الشیعه'''، احمد النراقی (م. ۱۲۴۵ق)، قم، آل البیت، ۱۴۱۵ق.
* '''معجم البلدان'''، ياقوت الحموي (م.626قبيروت، دار صادر، 1995م.  
* '''معجم البلدان'''، یاقوت الحموی (م. ۶۲۶قبیروت، دار صادر، ۱۹۹۵م.
* '''معجم لغة الفقهاء'''، محمد قلعه‌جي، بيروت، دار النفائس، 1408ق.  
* '''معجم لغة الفقهاء'''، محمد قلعه‌جی، بیروت، دار النفائس، ۱۴۰۸ق.
* '''معجم مقاييس اللغه'''، ابن فارس (م.395ق)، به كوشش عبدالسلام، قم، دفتر تبليغات، 1404ق.  
* '''معجم مقاییس اللغه'''، ابن فارس (م. ۳۹۵ق)، به کوشش عبدالسلام، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۰۴ق.
* '''من لا يحضره الفقيه'''، الصدوق (م.381ق)، به كوشش غفاري، قم، نشر اسلامي، 1404ق.  
* '''من لا یحضره الفقیه'''، الصدوق (م. ۳۸۱ق)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۴ق.
* '''الموسوعة الفقهية الميسره'''، محمد علي الانصاري، قم، مجمع الفكر الاسلامي، 1415ق.  
* '''الموسوعة الفقهیة المیسره'''، محمد علی الانصاری، قم، مجمع الفکر الاسلامی، ۱۴۱۵ق.
* '''المهذب'''، القاضي ابن البراج (م.481ق)، قم، نشر اسلامي، 1406ق.  
* '''المهذب'''، القاضی ابن البراج (م. ۴۸۱ق)، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۶ق.
* '''الميزان'''، الطباطبائي (م.1402قبيروت، اعلمي، 1393ق.  
* '''المیزان'''، الطباطبائی (م. ۱۴۰۲قبیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ق.
* '''الميسر و القداح'''، ابن قتيبه (م.276ق)، به كوشش محب الخطيب، قاهره، السلفيه، 1385ق.  
* '''المیسر و القداح'''، ابن قتیبه (م. ۲۷۶ق)، به کوشش محب الخطیب، قاهره، السلفیه، ۱۳۸۵ق.
* '''وسائل الشيعه'''، الحر العاملي (م.1104ق)، به كوشش رباني شيرازي، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1403ق.
* '''وسائل الشیعه'''، الحر العاملی (م. ۱۱۰۴ق)، به کوشش ربانی شیرازی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
{{پایان}}
{{پایان}}


[[رده:مقاله‌های در دست ویرایش]]
[[رده:قمار]]
[[رده:قمار]]

نسخهٔ ‏۱۶ آوریل ۲۰۲۰، ساعت ۱۷:۴۳

ازلام، تیرهای ویژه قمار و قرعه، نگاه داشته شده در کعبه در روزگار جاهلیت است.

اَزلام جمع زَلَم، به دست و پای گاو و حیوانات مانند آن[۱] و نیز چوبی تراشیده را گویند که به اندازه تیر بی‌پر و پیکان باشد.[۲] این چوب‌ها را از درخت جدا و شاخ و برگشان را بریده، صاف و راست می‌کردند.[۳] «أزلم» از ایستگاه‌های حاجیان مصری، برگرفته از همین نام است؛ زیرا مانند تیر بی‌پر و پیکان، از هرگونه گیاهی تهی بوده، بیابانی و مسطح است.[۴] زَلَم مترادف قَلَم،[۵] سَهم[۶] و قَدَح دانسته شده که همه بر وزن اَفعال جمع بسته می‌شوند.[۷] گویا این هم‌معنایی از آن رو است که در استقسام٭ به ازلام، از همه این ابزارها می‌توان بهره گرفت. در مواردی به آن، حَظوه (ج: حِظاء) نیز گفته‌اند که به معنای تیرهای کوچکی است که برای آموزش و بازی کودکان به کار می‌رود.[۸]

ازلام در عرف جاهلی، تیرهای هم‌اندازه و بی‌پر و پیکان بود[۹] که هر یک نشانه‌هایی متفاوت داشت[۱۰] و با آن استقسام می‌کردند.[۱۱] استقسام به معنای طلب تعیین سهم خود از سهام دیگران بود[۱۲] که با هدف آگاهی از قسمت و روزی خویش انجام می‌شد.[۱۳] افزون بر تیر که پرکاربردترین نوع ازلام است، برخی آن را شامل سنگریزه‌های سفیدی می‌دانند که در قمار به کار می‌رفت.[۱۴] در معنایی عام‌تر، ازلام مطلق ابزار قمار[۱۵] و شامل تیر، سنگریزه، شطرنج، نرد،[۱۶] کعاب (تاس)، قراطیس (ورق) و هر چیز دیگری می‌شود که آلت قمار باشد.[۱۷]

ازلام وکاربرد آن دو بار در قرآن یاد شده است: استقسام با ازلام در آیات ۳ و ۹۰ مائده/۵ آمده و واژه‌های هم‌معنای آن، اقلام در آیه ۴۴ آل عمران/۳ و سهام در آیه ۱۴۱ صافّات/۳۷ یاد شده است.

انواع استقسام با ازلام

استقسام با ازلام به عنوان یکی از سنت‌های جاهلی به شیوه‌هایی متفاوت انجام می‌شد وکاربردهایی ویژه به صورت‌های زیر داشت:

مَیْسِر (قمار)

در میان عرب جاهلی، برای چیره شدن بر قحطی و کمبود غذا در زمستان‌های سخت، شیوه‌ای در استقسام به کار گرفته می‌شد که از آن به«میسر» تعبیر می‌کردند. در این حال، ثروتمندان با ذبح شتران و تقسیم آن میان تهیدستان، وضع را متعادل می‌کردند.[۱۸] این شیوه از سنت‌های افتخارآمیز آنان بود و اگر ثروتمندی از شرکت در آن خودداری می‌کرد، او را سرزنش نموده، بَرَم می‌خواندند،[۱۹] یعنی کسی که از قمار خودداری می‌ورزد.[۲۰] این مراسم معمولاً در شب‌های زمستان انجام می‌شد.[۲۱] در انجام آن ۱۰ تن همراه ۱۰ تیر شرکت داشتند. هر یک از این تیرهای یک شکل و یک اندازه، نامی متناسب با سهم تعیین شده داشت. تیرها عبارت بودند از: فَذ (یک سهم)، توأم (۲ سهم)، رقیب (۳ سهم)، حِلس (۴ سهم)، نافِس(۵ سهم)، مُسبّل(۶ سهم)، مُعلّی(۷ سهم). سه تیر دیگر سَفیح، مَنیح و وَغْد نام داشتند.[۲۲]

گاه که شرکت‌کنندگان به۱۰ تن نمی‌رسیدند، برخی دو یا سه تیر برمی‌داشتند و این موجب برتری آنان می‌شد.[۲۳] بعضی شرکت‌کنندگان نیز تیرهای دیگران را قرض می‌گرفتند؛ زیرا عقیده داشتند که تیرهای آن شخص دیگر خوش‌اقبال بوده، برنده می‌شود.[۲۴] اعضا پس از خریدن شتر، پیش از پرداخت بهای آن ذبحش می‌کردند. سپس آن را به۲۸ بخش مساوی قسمت می‌نمودند. به هر تیر به تناسب نامش سهام معینی تعلق می‌گرفت. آن‌گاه شخصی از میان فقرا با عنوان «حرضه» حاضر می‌شد و در برابرش پارچه سفیدی گسترده، دست راستش را با پارچه‌ای ضخیم می‌پوشاندند تا نتواند با لمس تیرها سهم آن را تشخیص دهد. پشت سر او نیز شخصی به نام رقیب برای نظارت بر کار وی و کمک به او می‌ایستاد.[۲۵] تیرها را در جعبه مخصوصی به نام ربابه می‌نهادند. سپس حرضه در حالی که از ازلام روی برگردانده بود، با دست چپ آن‌ها را به هم می‌آمیخت و هر تیری که بیرون می‌جهید، با دست راست گرفته، به رقیب می‌داد و رقیب سهام روی آن را می‌خواند. اگر سهام داشت، به همان مقدار از گوشت به صاحبش می‌دادند و اگر پوچ بود، به داخل ظرف بازمی‌گرداند. این کار تا آن‌گاه که گوشت باقی مانده کمتر از سهام تیرهای باقی مانده شود، ادامه داشت. در پایان بازندگان بهای شتر را می‌پرداختند[۲۶] و گوشت‌های مانده میان تهیدستان قسمت می‌شد.[۲۷]

امر و نهی، تشخیص نیک و بد

از دیگر کاربردهای ازلام در روزگار جاهلیت، کاری همانند استخاره و تعیین تکلیف در اموری بود که فرد در آن تردید داشت و تصمیم‌گیری برایش دشوار بود. این‌گونه استقسام برای دانستن نیک و بد کارها و اراده غیبی خدایان در اموری همچون ازدواج، سفر، و جنگ و صلح انجام می‌شد.[۲۸]

تعداد تیرهای این نوع استقسام سه عدد بود. بر روی دو تیر نوشته بود: «أمرنی ربّی»، «نهانی ربّی.» سومی نیز بدون نوشته به نام غُفل (پوچ) بود.[۲۹] گاه نیز ترتیب آن‌ها چنین بود: افعل، لاتفعل و غفل[۳۰]؛ یا: نعم، لا و غُفل.[۳۱] این تیرها درون کعبه و نزد بت‌ها و کاهنان یا در دست مردم نگهداری می‌شد. اگر کسی می‌خواست نیک و بد کاری را بداند، با این سه تیر استقسام می‌کرد. معمولاً در امور مهم این کار به دست کاهن یا متولیان بت‌ها انجام می‌شد. مردم با دادن مبلغی از آن‌ها می‌خواستند مراسم را نزد بت بزرگ هبل اجرا کنند تا اراده خدایانشان را درباره آن کار بدانند.[۳۲]

برای انجام این کار، سه تیر را درون ظرفی مخصوص با عنوان «ربابه» می‌گذاشتند و پس از درآمیختن آن‌ها، یکی را که از ظرف بیرون می‌جهید، برمی‌داشتند. اگر پوچ نبود، به نوشته روی آن عمل می‌کردند. اما اگر پوچ بود، آن را به ظرف بازگردانده، این‌کار را تکرار می‌کردند. گاه اگر نهی می‌آمد، تا یک سال صبر می‌نمودند و استقسام را دیگر بار انجام می‌دادند.[۳۳]

از مشرکان نام‌آور که این کار را انجام می‌دادند، می‌توان از سراقة بن مالک نام برد که در شب هجرت پیامبر گرامی۹ برای تعقیب ایشان استقسام کرد و نهی آمد.[۳۴] امیة بن خلف و عتبه نیز از این شمار بودند. شیبه هم برای شرکت در نبرد بدر این کار را انجام داد و نهی آمد. اما در نبرد شرکت کرد وکشته شد.[۳۵] گفته‌اند: امرؤ القیس هنگامی که قصد خونخواهی پدر را داشت، نزد بت ذو الخصله استقسام کرد و نهی آمد. اما وی تیرها را شکست و این نهی را نپذیرفت.[۳۶] ابو سفیان نیز در نبرد بدر و حنین ازلام خود را در تیردان داشت.[۳۷]

قرعه‌زدن برای قضاوت در امور مبهم و تعیین حکم

ازلام افزون بر میسر و امر و نهی، کاربردی دیگر داشت که بسیار همانند قرعه بود. در این‌گونه استقسام هفت تیر به کار می‌رفت که در کعبه و نزد بت بزرگ هبل نگهداری می‌شد.[۳۸] از این تیرها برای تعیین حکم امور مشکوک که حل آن‌ها دشوار بود، بهره می‌گرفتند. بیشتر این امور در مواردی همچون تعیین نسب مشکوک، ازدواج، پرداخت دیه، تعیین قاتل، دفن مرده و حفر چاه برای آب بود. این مراسم با اهدای ۱۰۰ درهم یا یک شتر به متولی کعبه انجام می‌شد.[۳۹] برای حل هر مشکل، تیرهایی مخصوص وجود داشت. برای مثال، در نسب مشکوک، از تیرهایی به نام «مِنْکُم»، «من غیرکم» و «ملصق» بهره می‌گرفتند. برای انجام مراسم، متولی کعبه تیرها را درون جعبه مخصوص می‌نهاد و در حالی که ورد می‌خواند و رویش را برگردانده بود، تیرها را در هم می‌آمیخت. تیری که بیرون می‌جهید، تعیین‌کننده حکم بود. مثلاً اگر «منکم» بیرون می‌جهید، آن کودک یا شخص به مراجعه‌کننده نسبت می‌یافت. اگر «من غیرکم» بیرون می‌جهید، «حلیف» یا هم‌پیمان بود و اگر «ملصق» بیرون می‌آمد، نه هم‌پیمان بود و نه دارای نسب.[۴۰]

استسقام در اسلام

گونه اول استقسام به منزله یکی از سنت‌های جاهلی، قمار به شمار می‌رفت که برای لهو و لعب و گاه اطعام فقرا به کار می‌رفت.[۴۱] درگونه دوم و سوم نیز رنگ و بویی مذهبی می‌یافت و به عنوان آیینی برای آگاهی از غیب و اراده خدایان اجرا می‌شد. در هر صورت، استقسام به ازلام با تعالیم اسلام سازگار نبود. در مورد اول، به دلیل حرام بودن قمار و در مورد دوم، به دلیل شرک‌آمیز بودن آن، این کار ناروا به شمار رفت. از این رو، پیامبر۹ پس از فتح مکه هنگامی که وارد کعبه شد و تصاویری از حضرت ابراهیم و اسماعیل۸ بر دیوارهای کعبه دید که ازلام در دستشان بود، فرمان داد که حضرت علی۷ آن‌ها را پاک کند.[۴۲] سپس فرمود: به خدا سوگند! آن‌ها هرگز استقسام نکردند.[۴۳]

قرآن در دو آیه ازلام و استقسام با آن را تحریم کرده است: آیه ۳ و ۹۰ مائده/۵. در این آیات، دلیل تحریم وگونه استقسام مورد نظر معین نشده است. از این رو، مفسران در تفسیر آن دیدگاه‌های متفاوت دارند:

الف. گروهی ازلام را به معنای میسر می‌دانند[۴۴] و به سیاق آیه استناد می‌کنند که درباره خوردنی‌های حرام است.[۴۵] نیز در روایت‌هایی، منظور این آیه همان قمار دانسته شده است.[۴۶] ب. بیشتر مفسران ازلام در این دو آیه را به معنای ابزار تعیین خیر و شر می‌دانند و تحریم آن را به دلیل ادعای علم غیب دانسته‌اند.[۴۷] برخی استدلال کرده‌اند که در این آیه، واژه میسر یاد شده و ازلام نمی‌تواند به همین معنا به کار رود، مگر این‌که عطف را از نوع تفسیری بدانیم که برخلاف سیاق، برای شمارش موارد گوناگون در آیه است.[۴۸]

ج. شماری نیز ازلام را به همه معانی آن گسترش داده‌اند؛ زیرا هیچ‌یک با تعالیم اسلام سازگاری ندارد یا شرک‌آمیز است یا مانند میسر حرام است.[۴۹]

ستقسام و قرعه

با وجود شرک‌آمیز بودن استقسام و تحریم آن، مواردی یاد شده که موحدان پیش از اسلام و نیز مسلمانان پس از اسلام از استقسام و همانند آن، یعنی قرعه با سهام و اقلام، سود جسته‌اند. در آیه ۴۴ آل عمران/۳ از استقسام با اقلام به دست یهودیان در ماجرای کفالت مریم۳ سخن رفته است.[۵۰] آیات ۱۳۹–۱۴۲ صافّات/۳۷ نیز ماجرای به آب افکندن یونس۷ و قرعه به همین منظور یاد شده است.[۵۱] عبدالمطلب نیز از موحدان دوره جاهلی بود که برای حفر زمزم[۵۲] و ذبح فرزندش عبدالله، از همین‌گونه استقسام بهره برد.[۵۳]

پس از اسلام نیز از مواردی یاد شده که پیامبر۹ از قرعه بهره می‌گرفت. ایشان برای همراه بردن همسرانش به غزوه‌ها[۵۴] و حل اختلاف میان دو تن در ارث و این‌گونه موارد، از قرعه با تیر بهره می‌گرفت.[۵۵]

در رفع این تعارض، با توجه به تفاوت قرعه با استقسام به ازلام، گفته‌اند: درست است که هر دو در ابزار، یعنی سهام و ازلام و اقلام، و نیز در هدف، یعنی تعیین تکلیف و خیر و شر، با هم شباهت دارند؛ اما استقسام جاهلی، بیانگر اراده بت‌ها است و جنبه شرک‌آمیز دارد[۵۶]؛ اما انجام استقسام به منزله قرعه، بر اراده خداوند دلالت دارد.[۵۷] بدین روی، استقسام تهی از هرگونه شرک و در معنای «طلب خیر از خداوند یا خواستن رهنمود و یاری از او هنگام تحیر و سرگردانی» جایز است.[۵۸]

پانویس

  1. . معجم مقاییس اللغه، ج3، ص18؛ لسان العرب، ج12، ص271، «زلم».
  2. . العین، ج7، ص370؛ القاموس المحیط، ج4، ص125؛ لسان العرب، ج12، ص271، «زلم».
  3. . لسان العرب، ج12، ص271؛ القاموس المحیط، ج4، ص125.
  4. . تاج العروس، ج16، ص324، «زلم».
  5. . المیسر و القداح، ج2، ص32؛ تفسیر ثعلبی، ج2، ص150.
  6. . لسان العرب، ج12، ص270.
  7. . المیسر و القداح، ص32؛ لسان العرب، ج12، ص270.
  8. . المیسر و القداح، ص69.
  9. . الموسوعة الفقهیه، ج3، ص56-58؛ القاموس الفقهی، ص159.
  10. . الموسوعة الفقهیه، ج3، ص56.
  11. . تذکرة الفقهاء، ج3، ص580؛ وسائل الشیعه، ج17، ص164.
  12. . لسان العرب، ج12، ص478، «قسم».
  13. . جامع البیان، ج6، ص101؛ بلوغ الارب، ج3، ص68؛ الموسوعة الفقهیه، ج3، ص57.
  14. . جامع البیان، ج7، ص102؛ فتح الباری، ج8، ص208.
  15. . احکام القرآن، ج2، ص545؛ تاج العروس، ج16، ص321.
  16. . جامع البیان، ج1، ص101-104؛ تفسیر قرطبی، ج6، ص59؛ مستند الشیعه، ج2، ص341.
  17. . المهذب، ج2، ص341؛ زبدة البیان، ص626.
  18. . المیسر و القداح، ص36-37.
  19. . المیسر و القداح، ص36-37.
  20. . العین، ج8، ص272؛ لسان العرب، ج12، ص43، «برم».
  21. . المیسر و القداح، ص83-84.
  22. . تاریخ یعقوبی، ج1، ص259.
  23. . المیسر و القداح، ص86.
  24. . غریب الحدیث، ج3، ص468-471.
  25. . المحبر، ص335.
  26. . المیسر و القداح، ص85-102؛ تاریخ یعقوبی، ج1، ص259-260.
  27. . المحبر، ص332.
  28. . الاصنام، ص28؛ جامع البیان، ج6، ص101.
  29. . جامع البیان، ج6، ص101؛ الکشاف، ج1، ص593.
  30. . المدونة الکبری، ج2، ص68؛ تفسیر قرطبی، ج6، ص58.
  31. . معجم لغة الفقهاء، ص358.
  32. . اخبار مکه، ازرقی، ص118؛ جامع البیان، ج6، ص103؛ بلوغ الارب، ج3، ص68.
  33. . جامع البیان، ج6، ص104.
  34. . صحیح البخاری، ج4، ص256؛ البدایة و النهایه، ج3، ص226؛ المیزان، ج6، ص118.
  35. . الامتاع و الاسماع، ج1، ص86.
  36. . الاصنام، ص35؛ معجم البلدان، ج2، ص384.
  37. . المیزان، ج9، ص235.
  38. . اخبار مکه، ازرقی، ص117؛ الاصنام، ص28؛ بلوغ الارب، ج3، ص66-67.
  39. . اخبار مکه، ازرقی، ص118.
  40. . جامع البیان، ج6، ص104.
  41. . تفسیر قرطبی، ج6، ص58.
  42. . تاریخ الاسلام، ج1، ص73؛ ج2، ص550؛ بحار الانوار، ج21، ص106.
  43. . صحیح البخاری، ج4، ص111؛ السیرة النبویه، ج3، ص573؛ البدایة و النهایه، ج1، ص194.
  44. . الکشاف، ج1، ص359؛ مجمع البیان، ج3، ص272؛ تفسیر قرطبی، ج6، ص59.
  45. . تفسیر قرطبی، ج6، ص118؛ المیزان، ج5، ص166.
  46. . تفسیر قرطبی، ج6، ص59.
  47. . الکشاف، ج1، ص360؛ التبیان، ج4، ص17؛ زبدة البیان، ص626.
  48. . تفسیر ابن کثیر، ج2، ص13.
  49. . المحرر الوجیز، ج2، ص233؛ تفسیر بیضاوی، ج2، ص293.
  50. . مجمع البیان، ج2، ص747؛ التفسیر الکبیر، ج4، ص48.
  51. . تفسیر عیاشی، ج2، ص136.
  52. . اخبار مکه، فاکهی، ج2، ص12؛ الخصال، ج1، ص157؛ جامع البیان، ج6، ص103.
  53. . الاصنام، ص28؛ من لا یحضره الفقیه، ج3، ص51؛ تفسیر قرطبی، ج6، ص59.
  54. . التحریر و التنویر، ج23، ص175.
  55. . التحریر و التنویر، ج23، ص175.
  56. . روح المعانی، ج6، ص58.
  57. . التحریر و التنویر، ج23، ص174.
  58. . المیزان، ج6، ص118.

منابع

محتوای این مقاله برگرفته شده از: دانشنامه حج و حرمین شریفین مدخل ازلام.
  • احکام القرآن، ابن العربی (م. ۵۴۳ق)، به کوشش محمد، لبنان، دار الفکر.
  • اخبار مکه، الفاکهی (م. ۲۷۹ق)، به کوشش ابن دهیش، مکه، النهضة الحدیثه، ۱۴۰۷ق.
  • اخبار مکه، الازرقی (م. ۲۴۸ق)، به کوشش رشدی الصالح، مکه، مکتبة الثقافه، ۱۴۱۵ق.
  • الاصنام (تنکیس الاصنام)، هشام بن محمد کلبی (م. ۲۰۱ق)، ترجمه، جلالی، تهران، نشر نو، ۱۳۶۴ش.
  • امتاع الاسماع، المقریزی (م. ۸۴۵ق)، به کوشش محمد شاکر.
  • بحارالانوار، المجلسی (م. ۱۱۱۰ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
  • البدایة و النهایه، ابن کثیر (م. ۷۷۴ق)، به کوشش شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق.
  • بلوغ الارب، الآلوسی (م. ۱۲۶۳ق)، به کوشش محمد بهجة الاثری، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۳۱۴ق.
  • تاج العروس، الزبیدی (م. ۱۲۰۵ق)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ق.
  • تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر، الذهبی (م. ۷۴۸ق)، به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۱۰ق.
  • تاریخ الیعقوبی، احمد بن یعقوب (م. ۲۹۲ق)، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق.
  • التبیان، الطوسی (م. ۴۶۰ق)، به کوشش العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
  • التحریر و التنویر، ابن عاشور، الدار التونسیه.
  • تذکرة الفقهاء، العلامة الحلی (م. ۷۲۶ق)، قم، آل البیت، ۱۴۱۴ق.
  • تفسیر ابن کثیر (تفسیر القرآن العظیم)، ابن کثیر (م. ۷۷۴ق)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۹ق.
  • تفسیر بیضاوی (انوار التنزیل)، البیضاوی (م. ۶۸۵ق)، به کوشش عبدالقادر، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۶ق.
  • تفسیر ثعلبی (الکشف و البیان)، الثعلبی (م. ۴۲۷ق)، به کوشش ابن عاشور، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۲ق.
  • تفسیر العیاشی، العیاشی (م. ۳۲۰ق)، به کوشش رسولی محلاتی، تهران، المکتبة العلمیة الاسلامیه.
  • تفسیر قرطبی (الجامع لأحکام القرآن)، القرطبی (م. ۶۷۱ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ق.
  • جامع البیان، الطبری (م. ۳۱۰ق)، به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
  • الخصال، الصدوق (م. ۳۸۱ق)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۳ق.
  • روح المعانی، الآلوسی (م. ۱۲۷۰ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
  • زبدة البیان، المقدس الاردبیلی (م. ۹۹۳ق)، به کوشش بهبودی، تهران، المکتبة المرتضویه.
  • السیرة النبویه، ابن کثیر (م. ۷۷۴ق)، به کوشش مصطفی عبدالواحد، بیروت، دار المعرفه، ۱۳۹۶ق.
  • صحیح البخاری، البخاری (م. ۲۵۶ق)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۱ق.
  • العین، خلیل (م. ۱۷۵ق)، به کوشش المخزومی و السامرائی، دار الهجره، ۱۴۰۹ق.
  • غریب الحدیث، ابن سلام الهروی (م. ۲۲۴ق)، به کوشش محمد عبدالمعید خان، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۳۹۶ق.
  • فتح الباری، ابن حجر العسقلانی (م. ۸۵۲ق)، بیروت، دار المعرفه.
  • القاموس الفقهی لغةً و اصطلاحاً، سعدی ابوجیب، دمشق، دار الفکر، ۱۴۱۹ق.
  • القاموس المحیط، الفیروزآبادی (م. ۸۱۷ق)، بیروت، دار العلم.
  • الکشاف، الزمخشری (م. ۵۳۸ق)، مصر، مکتبة المصطفی البابی، ۱۳۸۵ق.
  • لسان العرب، ابن منظور (م. ۷۱۱ق)، قم، ادب الحوزه، ۱۴۰۵ق.
  • مجمع البیان، الطبرسی (م. ۵۴۸ق)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، ۱۴۱۵ق.
  • المحبّر، ابن حبیب (م. ۲۴۵ق)، به کوشش ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دار الآفاق الجدیده.
  • المحرر الوجیز، ابن عطیة الاندلسی (م. ۵۴۶ق)، به کوشش عبدالسلام، لبنان، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۳ق.
  • المدونة الکبری، مالک بن انس (م. ۱۷۹ق)، المصر، مطبعة السعاده.
  • مستند الشیعه، احمد النراقی (م. ۱۲۴۵ق)، قم، آل البیت، ۱۴۱۵ق.
  • معجم البلدان، یاقوت الحموی (م. ۶۲۶ق)، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۵م.
  • معجم لغة الفقهاء، محمد قلعه‌جی، بیروت، دار النفائس، ۱۴۰۸ق.
  • معجم مقاییس اللغه، ابن فارس (م. ۳۹۵ق)، به کوشش عبدالسلام، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۰۴ق.
  • من لا یحضره الفقیه، الصدوق (م. ۳۸۱ق)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۴ق.
  • الموسوعة الفقهیة المیسره، محمد علی الانصاری، قم، مجمع الفکر الاسلامی، ۱۴۱۵ق.
  • المهذب، القاضی ابن البراج (م. ۴۸۱ق)، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۶ق.
  • المیزان، الطباطبائی (م. ۱۴۰۲ق)، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ق.
  • المیسر و القداح، ابن قتیبه (م. ۲۷۶ق)، به کوشش محب الخطیب، قاهره، السلفیه، ۱۳۸۵ق.
  • وسائل الشیعه، الحر العاملی (م. ۱۱۰۴ق)، به کوشش ربانی شیرازی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.