کفاره: تفاوت میان نسخهها
Hosainahmadi (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Hosainahmadi (بحث | مشارکتها) (←منابع) |
||
خط ۷۰: | خط ۷۰: | ||
* '''الإفصاح في فقه اللغة'''، عبدالفتاح الصعیدي، حسین یوسف موسی، بیروت، دار الکتب العلمية، 1407ق. | * '''الإفصاح في فقه اللغة'''، عبدالفتاح الصعیدي، حسین یوسف موسی، بیروت، دار الکتب العلمية، 1407ق. | ||
* '''التوقیف علی مهمات التعاریف'''، محمد عبدالرئوف المناوي، بیروت، دار الفکر المعاصر، 1410ق. | * '''التوقیف علی مهمات التعاریف'''، محمد عبدالرئوف المناوي، بیروت، دار الفکر المعاصر، 1410ق. | ||
* '''شرائع الاسلام'''، المحقّق الحلّي، تهران، | * '''شرائع الاسلام'''، المحقّق الحلّي، تهران، انتشارات الاستقلال، 1409ق. | ||
* '''مصطلحات الفقه'''، علی مشکیني الأردبیلي، قم، | * '''مصطلحات الفقه'''، علی مشکیني الأردبیلي، قم، موسسه علمی و فرهنگی دارالحديث، 1434ق. | ||
[[رده:اصطلاحات فقهی]] | [[رده:اصطلاحات فقهی]] |
نسخهٔ ۲۴ ژوئیهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۵۱
کفّاره، جریمهای است که به دلیل ارتکاب برخی از کارهای حرام، بر انسان واجب میشود. برای مثال اگر انسان مُحرم انگشتر یا دستبندی را برای زیبایی بپوشد، بر او واجب میشود که به عنوان کفّارهی این گناه، گوسفندی را قربانی کرده و آن را بین فقرا تقسیم کند.
برای بعضی از کارهای حرام کفّارههای متعدّدی تعیین شده است که مکلّف گاهی بین این کفّارهها حق انتخاب دارد و گاهی باید چند کفّاره را انجام بدهد و گاهی نیز، بین کفّارهها اولویت جاری است که اگر قادر به انجام اوّلی نبود، انجام دوّمی بر او واجب میشود.
شماری از عالمان دین کفّاره و فدیه را یک مفهوم به حساب میآورند ولی برخی دیگر از آنها معتقد به تفاوت بین این دو هستند.
معنای لغوی
کلمه کفاره از ماده «ک - ف - ر» گرفته شده است که به معنای پوشاندن استفاده میشود؛ بنابرین کفّاره در لغت به معنای پوشاننده و پنهانکننده است. نام این مفهوم را کفاره گذاشتهاند زیرا گناهان و اشتباههای انسان را پنهان میکند.[۱]
معنای اصطلاحی
کفّاره در اصطلاح فقهی عبارت است از مال یا کاری که مکلّف به هدف جبران شدن گناه خویش میپردازد یا انجام میدهد؛ مانند اطعام فقیران یا چند روز روزه گرفتن.
کفّاره، وسیلهی بخشش گناهکاری است که کارهای حرام خاصّی را انجام داده است، مانند شکار کردن در حال احرام.[۲]
انواع کفّاره
کفاره را میتوان به چهار نوع، تقسیم کرد:
- کفّاره معیّنه: بعد از ارتکاب بعضی از افعال حرام، انجام یا پرداخت کفّارهای مشخص و معیّن بر مکلّف واجب میشود. مثلا استفاده از بوی خوش در حال احرام، واجب شدن کفّاره ذبح گوسفند را در پی دارد.
- کفّاره مخیّره: در شرع اسلام برای بعضی از گناهان، کفّارههای متعدّدی مشخص شده است که مکلّف میتواند یکی از آنها را انتخاب کند و به انجام برساند. مثلا اگر روزهداری در ماه رمضان عمدا روزهاش را باطل کند، باید یا بردهای را آزاد کند، یا دو ماه روزه بگیرد، یا شصت فقیر را اطعام کند.
- کفّاره مرتّبه: برای بعضی از کارهای حرام، کفّارههای متعددی مشخص شده است که به شکل ترتیبی واجب میشوند، اگر مکلّف از انجام کفّاره اول ناتوان بود، کفّاره بعدی بر او واجب میشود. برای مثال اگر کسی، دیگری را بدون عمد به قتل برساند، باید بردهای را آزاد کند؛ اگر این امر برایش مقدور نبود، باید شصت فقیر را اطعام کند.
- کفّاره جمع: بعضی از گناهان باعث واجب شدن چندین کفّاره بر شخص گناهکار میشوند. مثلا اگر روزهداری در ماه رمضان، با انجام یک کار حرام (مثلا با نوشیدن شراب) روزهاش را باطل کند، بر او واجب است هم یک برده آزاد کند، هم دو ماه روزه بگیرد، و هم شصت فقیر را اطعام کند.[۳]
موارد وجوب کفّاره
بنابر فقه شیعه، کفّاره در این موارد واجب است:
- قتل
- باطل کردن روزهی ماه رمضان
- باطل کردن قضای روزهی ماه رمضان بعد از ظهر
- شکستن قسم
- شکستن نذر
- شکستن عهد
- جماع در حال اعتکاف
- اینکه زنی در مصیبت به صورتش چنگ بزند یا موهای خویش را بکند.
- اینکه مردی در مصیبت لباس خویش را پاره کند.[۴]
فرق کفّاره و فدیه
بعضی از عالمان دین اسلام، فرقی بین مفهوم کفاره و فدیه قائل نیستند و از این دو واژه به جای یکدیگر استفاده میکنند اما بخش دیگری از عالمان، این دو را، دو مفهوم جدا ازیکدیگر میدانند. بنا بر نظر گروه دوم، تفاوت فدیه با کفّاره در دو چیز است:
- در موارد وجوب فدیه، تقصیری از جانب مکلّف وجود ندارد، بلکه فدیه تنها بهخاطر راحت شدن امور بر وی واجب شده است. اما کفاره جریمهای است که مکلّف در ازای گناهی که مرتکب شده به انجام میرساند.
- اصطلاح فدیه متضمن معانی راحتی و گشایش در کارها، و انتقال از شرایط سخت به شرایط آسان است. اما کفّاره به معانی پوشانیدن و مخفی کردن گناهان اشاره دارد. کفاره، بازدارندهی انسان از انجام دادن دوبارهی خطاهای اوست.
پانویس
منابع
- المعجم الوسیط، مجمع اللغة العربية بالقاهرة، مصر، مکتبة الشروق الدولية، 1380ق.
- الإفصاح في فقه اللغة، عبدالفتاح الصعیدي، حسین یوسف موسی، بیروت، دار الکتب العلمية، 1407ق.
- التوقیف علی مهمات التعاریف، محمد عبدالرئوف المناوي، بیروت، دار الفکر المعاصر، 1410ق.
- شرائع الاسلام، المحقّق الحلّي، تهران، انتشارات الاستقلال، 1409ق.
- مصطلحات الفقه، علی مشکیني الأردبیلي، قم، موسسه علمی و فرهنگی دارالحديث، 1434ق.