کاربر:Jalalyaghmoori/کارها: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی حج
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۷: خط ۲۷:
*[[اخبار مکه واقدی]]
*[[اخبار مکه واقدی]]
*[[اخبار مکه فاکهی]]
*[[اخبار مکه فاکهی]]
 
*[[احمد بن حنبل]]
==پانویس==
{{پانویس}}
 
== مقاله بعدی ==
 
احمد بن حنبل: امام اهل حدیث و پیشوای مذهب حنبلی و چهره اثرگذار بر سلفی‌گری
 
ابوعبدالله احمد بن محمد بن حنبل (۱۶۴ـ۲۴۱ق./۷۸۰ـ۸۵۵م.) امام اهل حدیث در بغداد، چهارمین پیشوای اهل تسنن در فقه، و مدافع سرسخت مکتب حدیث‌گرایی است. بر اثر تلاش‌های شاگرد مکتبش ابن تیمیه(۶۶۱ـ ۷۲۸ق.) و سپس محمد بن عبدالوهاب (۱۱۱۵ـ ۱۲۰۶ق.)، وی شخصیت مرجع و الهام‌بخش عقیدتی وهابیت به شمار می‌رود. او را به حافظه قوی، زهد، فروتنی، تلاش در طلب دانش و استقامت در راه عقیده ستوده‌اند. آگاهی وی به اخبار، مبانی حدیثی، تنوع طرق، رجال و آسیب‌های حدیث، معروف است.<ref>نک: الجرح و التعدیل، ج۱، ص۲۹۲-۳۱۰.</ref> از اساتید برجسته‌ای چون وکیع (۱۲۹ـ۱۹۷ق.)، سفیان بن عُیینه (۱۰۷ ـ ۱۹۸ق.)، هُشَیم بن بشیر (۱۰۴ـ۱۸۳ق.) و شافعی (۱۵۰ـ۲۰۴ق.) بهره جست و شاگردانی چون بخاری (۱۹۴ـ۲۵۶ق.)، مسلم (۲۰۶ـ۲۶۱ق.) و ابوداود (۲۰۲ـ۲۷۵ق.) را پرورش داد. بیشتر در زمینه حدیث آثاری بر جای نهاد که مشهورترین آن‌ها مسند وی است. او معاصر امام کاظم (۱۲۸ـ۱۸۳ق.)، امام رضا (۱۴۸ـ۲۰۳ق.)، امام جواد (۱۹۵ـ۲۲۰ق.) و امام هادی (۲۱۲ـ۲۵۴ق.)(ع) و هم‌روزگار با خلفای عباسی، ابوجعفر منصور (۹۵ـ۱۵۸ق.)، مهدی (۱۲۷ـ۱۶۹ق.)، هادی (۱۴۴ـ۱۷۰ق.)، هارون (۱۴۹ـ۱۹۳ق.)، امین (۱۷۰ـ۱۹۸ق.)، مأمون (۱۷۰ـ۲۱۸ق.)، معتصم (۱۷۹ـ۲۲۷ق.)، واثق (۲۰۰ـ۲۳۲ق.) و متوکل (۲۰۶ـ۲۴۷ق.) بود.
 
شرح حال
 
۱. تبارنامه و زادگاه: ابن حنبل در ربیع الاول<ref>صفة الصفوه، ج۲، ص۳۳۶؛ تهذیب الاسماء، ج۱، ص۱۴۴.</ref> سال ۱۶۴ق. زاده شد.<ref>تاریخ بغداد، ج۴، ص۴۱۵.</ref> نسب وی به تیره بنی‌شیبان بن ذهل از خاندان بنی‌ربیعه از عرب‌ عدنانی بازمی‌گردد<ref>التاریخ الکبیر، ج۲، ص۵؛ التاریخ الصغیر، ج۲، ص۳۴۴؛ تاریخ بغداد، ج۴، ص۴۱۴.</ref> و از همین روی وی را شیبانی و ذهلی خوانده‌اند.<ref>التاریخ الکبیر، ج۲، ص۵؛ التاریخ الصغیر، ج۲، ص۳۴۴.</ref> برخی نیز اصل وی را به ذهل بن شیبان رسانده‌اند.<ref>تاریخ بغداد، ج۴، ص۴۱۳.</ref> نیز او را سدوسی خوانده‌اند<ref>معرفة الثقات، ج۱، ص۱۹۴؛ تاریخ بغداد، ج۵، ص۱۸۱.</ref>؛ زیرا تبارش به سدوس فرزند شیبان<ref>الاعلام، ج۳، ص۸۰.</ref> بازمی‌گردد.<ref>معرفة الثقات، ج۱، ص۱۹۴.</ref> لیکن در نسب‌نامه وی نامی از سدوس به میان نیامده است.<ref>الثقات، ج۸، ص۱۸؛ جمهرة انساب العرب، ص۳۱۹؛ تاریخ بغداد، ج۴، ص۴۱۲.</ref> او را مروزی الاصل نیز لقب داده‌اند.<ref>الانساب، ج۲، ص۲۷۷.</ref>
 
جد وی، حنبل بن هلال، حکمران سرخس در دوره امویان و داعی (تبلیغ‌گر) عباسیان بود.<ref>تاریخ بغداد، ج۴، ص۴۱۵.</ref> پدرش را در کودکی<ref>تاریخ بغداد، ج۵، ص۱۸۱؛ شذرات الذهب، ج۳، ص۱۸۵.</ref> و به گزارشی در اوان بلوغ<ref>شذرات الذهب، ج۳، ص۱۸۵.</ref> از دست داد و مادرش سرپرستی وی را عهده‌دار گشت.<ref>تاریخ بغداد، ج۴، ص۴۱۵.</ref> در کودکی به بغداد آمد<ref>وفیات الاعیان، ج۱، ص۶۴.</ref> که در آن هنگام تازه تأسیس یافته بود و مرکز خلافت منصور عباسی به شمار می‌رفت.<ref>آثار البلاد، ص۳۷۲-۳۷۳.</ref>
 
۲. سفرها و اساتید: ابن حنبل در طول زندگانی خود، در داخل عراق به کوفه، بصره و سامرا سفر نمود و به مکه، مدینه، یمن، شام و خراسان نیز مسافرت کرد.
 
أ. بغداد: ابن حنبل در مدت حضور خود در بغداد، از محضر دانشمندانی بسیار بهره جست که برجسته‌ترین آن‌ها ابویوسف یعقوب بن ابراهیم (۱۱۳ـ۱۸۲ق.) قاضی القضات بغداد، همراه ۱۷ساله ابوحنیفه و نخستین ترویج‌گر فقه و اصول حنفی است<ref>تاریخ الاسلام، ج۱۲، ص۴۹۸-۴۹۹؛ الاعلام، ج۸، ص۱۹۳.</ref> که بر شاگرد خود بسیار اثر نهاد.<ref>تاریخ الاسلام، ج۱۲، ص۵۰۰، ۵۰۲.</ref> ابن حنبل از سال ۱۷۹ق. به مدت چهار سال با هُشَیم بن بشیر (۱۰۴ـ۱۸۳ق.) همراه بود<ref>الاعلام، ج۸، ص۸۹.</ref> که از محدّثان طراز اول و استاد امام مالک، سفیان ثوری، وکیع و بسیاری دیگر به شمار می‌رفت و همه بر وثاقت وی همداستان بودند.<ref>تهذیب الاسماء، ج۲، ص۱۷۹.</ref> وی از محضر یحیی بن مَعِین (م.۲۳۳ق.) چهره نام‌آور رجالی آن روزگار نیز بهره برد.<ref>تاریخ بغداد، ج۱۴، ص۱۷۹-۱۸۰.</ref> همچنین از ابراهیم بن سعد زهری (۱۰۹ـ۱۸۴ق.) حامل حدیث‌های دانشمندان مدینه، ابن شهاب زهری (۵۸ـ۱۲۴ق.) و محمد بن اسحاق (م.۱۵۱ق.)<ref>تاریخ بغداد، ج۶، ص۸۱.</ref> روایت کرده است.<ref>الجرح و التعدیل، ج۲، ص۱۰۱؛ التعدیل و التجریح، ج۱، ص۳۳۴؛ تهذیب التهذیب، ج۱، ص۱۰۵.</ref> بی‌پروایی وی در حلال دانستن سماع و موسیقی و بهره بردن از آن<ref>تاریخ بغداد، ج۶، ص۸۴.</ref> بر ابن حنبل نیز اثر نهاد و در وی گرایش‌های صوفیانه برانگیخت.<ref>نک: تلبیس ابلیس، ج۱، ص۲۹۸-۲۹۹.</ref> او از اسحاق بن راهویه (۱۶۱ـ۲۳۸ق.) محدث نام‌آور اهل سنت<ref>الجرح و التعدیل، ج۱، ص۲۹۳.</ref> و دوست صمیمی و همراه خود در سفرهای حجاز و یمن<ref>العلل و معرفة الرجال، ج۱، ص۶۲.</ref> نیز حدیث دریافت نمود.<ref>تاریخ بغداد، ج۶، ص۳۴۶، ۳۵۱.</ref> وی از محضر محدثان دیگر چون هاشم بن قاسم (۱۳۴ حدود۲۰۷ق.)<ref>تهذیب الکمال، ج۳۰، ص۱۳۵؛ میزان الاعتدال، ج۴، ص۲۹۰.</ref> مظفر بن مُدرِک (م.۲۰۷ق.)، هَیثم بن جَمیل (م.۲۱۳ق.)<ref>تاریخ الاسلام، ج۱۴، ص۳۸۹.</ref>، حمّاد بن خالد خیاط<ref>التاریخ الکبیر، ج۳، ص۲۶؛ تهذیب الکمال، ج۷، ص۲۳۴.</ref>، منصور بن سَلَمه (م.۲۰۷ـ۲۱۰ق.)<ref>الطبقات، ج۷، ص۲۴۸؛ تهذیب الکمال، ج۲۸، ص۵۳۱؛ تهذیب التهذیب، ج۱۰، ص۲۷۳.</ref>، رَوح بن عُباده (م.۲۰۵ق.)<ref>المنتظم، ج۱۰، ص۱۴۳؛ تاریخ الاسلام، ج۱۴، ص۱۵۵؛ میزان الاعتدال، ج۲، ص۵۸.</ref>، اسود بن شاذان (م.۲۰۸ق.)<ref>المنتظم، ج۱۰، ص۱۸۲.</ref> و عفان بن مسلم (۱۳۴ـ۲۲۰ق.)<ref>تاریخ الاسلام، ج۱۵، ص۲۹۸.</ref> که۱۰ سال با او همراه بود<ref>العلل و معرفة الرجال، ج۳، ص۴۳۵؛ تاریخ الاسلام، ج۱۵، ص۳۰۱.</ref>، بهره جست.
 
ب. کوفه: بر پایه روایتی، نخستین تجربه حدیثی احمد در ۱۵ سالگی و با سفرش به کوفه به قصد استماع از علی بن هاشم (م.۱۷۹ق.)آغاز گردید.<ref>تاریخ بغداد، ج۴، ص۴۱۶.</ref> علی بن هاشم از شیعیانی بود که برخی عوام به او کینه می‌ورزیدند؛ اما پیشوایان حدیث وی را ثقه می‌شمردند.<ref>تاریخ الاسلام، ج۱۲، ص۳۱۰.</ref> نیز از محضر وَکیع بن جرّاح (۱۲۹ـ۱۹۷ق.) بهره برد که در فقه از مذهب ابوحنیفه پیروی می‌کرد<ref>تهذیب الاسماء، ج۳، ص۵-۶؛ تاریخ الاسلام، ج۱۳، ص۴۳۹-۴۴۹.</ref> و به جهت دلبستگی به خاندان اهل بیت(ع) به رافضی‌گری متهم بود.<ref>تهذیب التهذیب، ج۱۰، ص۸۹؛ میزان الاعتدال، ج۴، ص۹۴؛ تاریخ الاسلام، ج۱۳، ص۴۴۹.</ref> دیدار او با عبدالله بن ادریس (۱۲۰ـ۱۹۲ق.) از پیروان مکتب مدینه و راوی مرسلات مالک از علی(ع) نیز در همین شهر رخ داد.<ref>تاریخ الاسلام، ج۱۳، ص۲۴۹.</ref> گویا وی با ابن أبی‌زائده (۱۱۹ـ۱۸۲ق.)<ref>میزان الاعتدال، ج۴، ص۳۷۴.</ref>، ابو‌معاویه ضَرِیر (۱۱۳ـ۱۹۵ق.) مرجئی<ref>الانساب، ج۸، ص۳۹۱.</ref>، عبدالله بن نُمیر (۱۱۵ـ۱۹۹ق.)<ref>تاریخ الاسلام، ج۱۳، ص۲۶۴.</ref> راوی حدیث‌های اعمش<ref>العلل و معرفة الرجال، ج۳، ص۳۰۹.</ref> و حماد بن اسامه (۱۲۱ـ۲۰۱ق.)<ref>التاریخ الکبیر، ج۳، ص۲۸؛ تاریخ الاسلام، ج۱۴، ص۱۲۵؛ تهذیب التهذیب، ج۳، ص۳.</ref> نیز در همین شهر دیدار و از آن‌ها حدیث گزارش کرده است.
 
ج. بصره: ابن حنبل چهار بار در سال‌های ۱۸۶، ۱۹۰، ۱۹۴ و ۲۰۰ق. به بصره سفر کرد.<ref>تهذیب الکمال، ج۱، ص۴۴۶.</ref> در نخستین سفر خود، از محضر بِشر بن مفضّل (م.۱۸۶/۱۸۷ق.) از مخالفان جدی جهمیه<ref>المعرفة و التاریخ، ج۳، ص۳۷۸.</ref> بهره برد و از وی بسیار اثر پذیرفت.<ref>تهذیب الکمال، ج۱، ص۴۴۶.</ref> او در این سفر از مرحوم بن عبدالعزیز (۱۰۳ـ۱۸۷/۱۸۸ق.) و نیز زیاد بن رَبیع (م.۱۸۵/۱۸۶ق.) بهره جست. در سفر دوم خود، از محمد بن ابی‌عَدِی (م.۱۹۴ق.)<ref>تهذیب الکمال، ج۲۴، ص۳۲۲؛ تاریخ الاسلام، ج۱۳، ص۳۷۳؛ میزان الاعتدال، ج۳، ص۶۴۷.</ref> و در سفر سوم به مدت شش ماه از یحیی بن سعید قَطّان (۱۲۰ـ۱۹۸ق.) نخستین نویسنده در زمینه جرح و تعدیل بهره برد.<ref>تهذیب الاسماء، ج۳، ص۱۸؛ تهذیب الکمال، ج۱، ص۴۴۶؛ میزان الاعتدال، ج۱، ص۱.</ref> سرانجام در چهارمین سفر خود به بصره، از محضر عبدالصمد بن عبدالوارث(م.۲۰۷ق.) و ابوداود طیالسی (م.۲۰۳/۲۰۴ق.) صاحب مسند و محمد بن بکر بُرسانی (م.۲۰۳ق.) حدیث آموخت.<ref>تهذیب الکمال، ج۱، ص۴۴۶.</ref> گویا استماع او از عبدالرحمن بن مهدی (۱۳۵ـ۱۹۸ق.) نقاد خبیر رجال<ref>طبقات الفقهاء، ج۱، ص۹۱؛ تهذیب الاسماء، ج۱، ص۴۲۱.</ref>، عثمان بن عمر (م.۲۰۷ تا ۲۰۹ق.)<ref>تهذیب الکمال، ج۱۹، ص۴۶۱؛ میزان الاعتدال، ج۳، ص۴۹.</ref>، محمد بن جعفر غندر (م.۱۹۳ق.)<ref>میزان الاعتدال، ج۳، ص۵۰۲.</ref>، اسماعیل بن عُلَیه(۱۱۶ـ۱۹۳ق.)<ref>المنتظم، ج۹، ص۲۲۶؛ تاریخ الاسلام، ج۱۳، ص۶۶.</ref> و وهب بن جریر (م.۲۰۶ق.)<ref>تهذیب الکمال، ج۳۱، ص۱۲۳.</ref> نیز در بصره رخ داده است.
 
د. مکه: سال‌های ۱۸۷ تا ۱۹۸ق. شاهد رفت و آمدهای احمد به حجاز و گاه درنگ وی در آن سرزمین بوده است. وی میان این سال‌ها پنج بار برای زیارت بیت‌ الله الحرام و حج گزاردن راهی مکه شد. این سفرها در سال‌های ۱۸۷، ۱۹۱، ۱۹۶، ۱۹۷ و ۱۹۸ق. رخ داد. در سال ۱۹۷ق. مدتی کوتاه در مکه مقیم شد.<ref>تهذیب الکمال، ج۱، ص۴۴۷. </ref> به علت ناتوانی مالی، از این پنج حج، سه حج را پیاده به جای آورد و در یک حج تنها۳۰ درهم هزینه کرد.<ref>المنتظم، ج۱۱، ص۲۸۷.</ref> بر پایه روایت نوح بن حبیب، ابن حنبل در سال ۱۹۸ق. در کنار مسجد خیف به تعلیم حدیث و فقه اشتغال داشت.<ref>تهذیب التهذیب، ج۱، ص۶۴.</ref> احمد در مکه از محضر محدثانی برجسته بهره برد و ابوالبخْتری (م.۲۰۰ق.) را در سال ۱۸۷ق. دیدار کرد؛ امااز وی به سبب ضعیف بودنش روایتی ننوشت.<ref>تهذیب الکمال، ج۱، ص۴۴۶.</ref> در سال ۱۹۱ق. با ولید بن مسلم (۱۱۹ـ۱۹۵ق.) حافظ حدیث‌های دراز و ملاحم<ref>المعرفة و التاریخ، ج۲، ص۴۲۱.</ref> دیدار کرد.<ref>تهذیب الکمال، ج۱، ص۴۴۷.</ref> در همین سال، از سفیان بن عیینه (۱۰۷ـ ۱۹۸ق.) هم‌طبقه مالک بن انس (۹۳ـ۱۷۹ق.)<ref>الجرح و التعدیل، ج۱، ص۳۳؛ تاریخ بغداد، ج۶، ص۲۳۴؛ ج۹، ص۱۷۹.</ref> و مرجع مکتب حدیثی مکه و حجاز<ref>تهذیب التهذیب، ج۴، ص۱۰۷؛ الاعلام، ج۳، ص۱۰۵.</ref> روایت آموخت.<ref>المنتظم، ج۱۰، ص۶۶؛ تهذیب الکمال، ج۱، ص۴۴۷.</ref> وی به اعتراف ابن حنبل و دیگران، وارث حدیث‌های عمرو بن دینار (۴۶ـ۱۲۶ق.) فقیه نامدار شیعی<ref>الاعلام، ج۵، ص۷۷.</ref> مکه بود.<ref>تاریخ ابن معین، ج۳، ص۸۰، ۱۳۷؛ الجرح و التعدیل، ج۱، ص۳۳؛ تاریخ بغداد، ج۹، ص۱۸۱؛ تهذیب الاسماء، ج۱، ص۳۰۵.</ref> احمد در گرایش به مکتب حجاز، وامدار او بود و وی را بر همه مشایخ خود ترجیح می‌داد<ref>المنتظم، ج۱۰، ص۶۸.</ref> و داناترین مردم روزگار خود به سنّت می‌دانست.<ref>الجرح و التعدیل، ج۱، ص۳۳؛ تاریخ بغداد، ج۹، ص۱۸۳.</ref> ابن حنبل در مکه از ابوسعید مولی بنی‌هاشم (م.۱۹۷ق.)<ref>تاریخ ابن معین، ج۴، ص۳۲۷؛ تهذیب الکمال، ج۱۷، ص۲۱۷.</ref> و اسحاق بن راهویه پیش‌گفته نیز بهره حدیثی برد. وی یحیی بن سلیم طائفی (م.۱۹۵ق.) را هم دیدار کرد؛ ولی از او که حدیث‌ها را به هم می‌آمیخت، جز یک روایت گزارش نکرد.<ref>تهذیب الکمال، ج۳۱، ص۳۶۶؛ میزان الاعتدال، ج۴، ص۳۸۴.</ref>
 
ه. مدینه: ابن حنبل دو بار میان سال‌های ۱۹۷ و ۱۹۹ق. به مدینه سفر کرد. این سفرها پس از انجام مناسک حج صورت پذیرفت.<ref>EI (The Encyclopaedia of Islam) AHMAD.</ref> به باور شیخ طوسی (۳۸۵ـ۴۶۰ق.) او از محضر امام رضا(ع) بهره برده است.<ref>رجال طوسی، ص۳۵۱.</ref> بیشترین بهره‌گیری احمد از مکتب حجاز در عراق رخ داد. محمد بن ادریس شافعی (۱۵۰ـ۲۰۴ق.) که احمد پیشتر در بغداد او را دیدار کرده بود، از اساتید فقه وی در مدینه به شمار می‌رود.<ref>الجرح و التعدیل، ج۷، ص۲۰۲-۲۰۳.</ref> بر خلاف برخی پندار‌ها<ref>EI (The Encyclopaedia of Islam) AHMAD.</ref> این دیدار بارها صورت ‌پذیرفت.<ref>تهذیب الاسماء، ج۱، ص۷۵.</ref> ابن حنبل همنشینی با وی را بر ابن عیینه ترجیح می‌داد و او را آگاه‌ترین مردم به کتاب و سنّت می‌دانست و همواره عقل و بیان وی را می‌ستود<ref>الجرح و التعدیل، ج۷، ص۲۰۳.</ref>؛ چنان‌که شافعی نیز در حدیث به احمد اقتدا می‌کرد و او را داناتر از خود می‌شمرد.<ref>العلل و معرفة الرجال، ج۱، ص۴۶۲.</ref> از سفارشی که او به ابن راهویه (۱۶۱ـ۲۳۸ق.) درباره بهره بردن از مجلس شافعی پیش از مهاجرت وی به مصر در ۱۹۹ق.کرده، برمی‌آید که این دیدارها میان سال‌های ۱۹۷ و ۱۹۸ق. صورت گرفته است.
 
و. یمن: ابن حنبل در سال ۱۹۹ق. به‌ رغم ناتوانی مالی، برای بهره‌بردن از محضر عبدالرزاق بن هَمّام (۱۲۶ـ۲۱۱ق.) محدّث برجسته شیعی یمن<ref>معرفة الثقات، ج۲، ص۹۳؛ تهذیب الکمال، ج۱۸، ص۵۹.</ref> از حجاز راهی صنعا شد.<ref>تهذیب الکمال، ج۱، ص۴۴۷.</ref> احمد وی را بر شیوخ بصری خود ترجیح می‌داد<ref>تهذیب الکمال، ج۱۸، ص۵۷؛ تهذیب التهذیب، ج۶، ص۲۷۹.</ref> و او را بهترین کسی می‌دانست که حدیث گزارش کرده است.<ref>الکامل، ج۶، ص۴۰۶؛ تهذیب الکمال، ج۱۸، ص۵۶.</ref> وی درباره غلوّ عبدالرزاق در تشیع اظهار ناآگاهی کرده، ولی او را علاقه‌مند به نقل روایات شایعه‌آمیز دانسته است.<ref>تهذیب الکمال، ج۱۸، ص۶۰؛ میزان الاعتدال، ج۲، ص۶۱۰.</ref> نیز او با ابوقرّه موسی بن طارق (م.۲۰۳ق.) دیدار داشته است.<ref>معجم البلدان، ج۳، ص۱۳۱؛ تهذیب الکمال، ج۲۹، ص۸۱؛ تاریخ الاسلام، ج۱۳، ص۴۱۶.</ref>
 
۳. رویداد مِحنَه: مأمون عباسی در ربیع الاول سال ۲۱۸ق. به بازجویی از عقاید شخصیت‌های دینی و سیاسی درباره حدوث و قدم قرآن همت گماشت و همگان را به پذیرش اندیشه حدوث قرآن وادار ساخت. اسحاق بن ابراهیم، حکمران بغداد، به فرمان وی همه فقیهان و محدثان بغداد، از جمله ابن حنبل را بازجویی کرد.<ref>تاریخ طبری، ج۸، ص۶۳۶-۶۳۷؛ تجارب الامم، ج۴، ص۱۶۷.</ref> وی به‌ رغم اعتراف یارانش، از پذیرش مفاد اعترافنامه خودداری ورزید<ref>تاریخ طبری، ج۸، ص۶۳۱-۶۳۹؛ قس: تجارب الامم، ج۴، ص۱۶۶-۱۶۷؛ المنتظم، ج۱۱، ص۱۹-۲۲.</ref> و در پی آن به حبس و قتل تهدید شد. اسحاق بار دیگر حجت را بر محدثان تمام و تهدید کرد که در صورت مخالفت، آن‌ها را دست بسته به اردوگاه خلیفه در طرطوس در کرانه شرقی دریای مدیترانه خواهد برد. سرانجام تنها ابن حنبل و محمد بن نوح بر عقیده خود پای فشردند. دیری نپایید که به فرمان خلیفه، همه آن‌ها از مسیر شهر انبار به طرطوس فرستاده شدند؛ اما با رسیدن خبر مرگ مأمون در رقه شام، در کرانه غربی رود فرات، از همان مسیر به بغداد بازگشتند.<ref>تاریخ طبری، ج۸، ص۶۴۰-۶۴۵؛ الفتوح، ج۸، ص۴۲۲؛ المنتظم، ج۱۱، ص۲۲-۲۴.</ref> بر پایه گزارشی، دستگیری و حبس وی ۲۸ ماه طول کشید.<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۱۱، ص۲۵۲.</ref> با توجه به آزادی او در ماه رمضان سال ۲۲۰ق. این گزارش معقول می‌نماید. برخی مجموع دوران حبس او را ۲۸ روز دانسته‌اند.<ref>وفیات الاعیان، ج۱، ص۶۴.</ref> با روی کار آمدن معتصم عباسی در سال ۲۱۸ق. و به تحریک معتزله، دیگر بار کار بر اهل حدیث سخت شد. معتصم احمد را فراخواند وچون با اصرار وی بر قدیم دانستن قرآن روبه‌رو شد، او را ۳۳ یا ۲۳ یا ۱۸ و یا۸۰ ضربه تازیانه زد.<ref>مروج الذهب، ج۳، ص۴۶۴؛ قس: المنتظم، ج۱۱، ص۴۴.</ref> به گفته برخی، احمد زخم بسیار برداشت و بی‌هوش شد.<ref>تاریخ مختصر الدول، ص۱۳۹.</ref> به باور یعقوبی (م.۲۹۲ق.) سرانجام وی به‌اندیشه حدوث قرآن تن داد. ابن حبّان (م.۳۵۴ق.) و بسیاری دیگر بر این باورند که او تا پایان بر دیدگاه خود پای فشرد.<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۷۲؛ وفیات الاعیان، ج۱، ص۶۴، ۸۴؛ قس: الثقات، ج۸، ص۱۹.</ref> وی در دوران ۱۴ ساله خلافت معتصم و واثق، به حبس خانگی دچار گردید<ref>وفیات الاعیان، ج۱، ص۶۴.</ref> و از تکاپوهای حدیثی محروم ماند. سرانجام در دوران متوکل و با بازگشت حدیثگرایی به عرصه دربار، گویا وی پنج سال تدریس کرد. در پی درخواست خلیفه از او برای تعلیم فرزندانش در سال ۲۳۷ق. سوگند یاد کرد تا دیگر حدیث نگوید و تا هنگام مرگش حدیث نگفت.<ref>المنتظم، ج۱۱، ص۲۸۸.</ref>
 
۴. وفات و نسل: احمد سرانجام در یک روز جمعه از ماه ربیع الآخر<ref>المعرفة و التاریخ، ج۱، ص۲۱۲.</ref> سال ۲۴۱ق.<ref>التاریخ الکبیر، ج۲، ص۵.</ref> در عراق<ref>مروج الذهب، ج۴، ص۲۰.</ref> درگذشت. وی در بخش غربی بغداد<ref>الطرائف، ص۳۵۵.</ref> در باب الحرب<ref>التعدیل و التجریح، ج۱، ص۳۲۰.</ref> به خاک سپرده شد و محمد بن طاهر (م.۲۹۸ق.) فرزند امیر خراسان<ref>الاعلام، ج۶، ص۱۷۱.</ref> بر او نماز گزارد.<ref>مروج الذهب، ج۴، ص۲۰.</ref> جمعیتی انبوه برای تشییع وی گرد آمدند و در سوگش نوحه سرودند.<ref>مروج الذهب، ج۴، ص۲۰؛ وفیات الاعیان، ج۱، ص۶۵؛ السلفیه، ‌ص۱۱۹.</ref> در سال ۴۶۶ق. قبر او بر اثر سیل بغداد ویران شد.<ref>البدایة و النهایه، ج۱۲، ص۱۰۹.</ref> در سال ۵۷۴ق. خلیفه مستضیء عباسی (۵۵۳ـ۶۲۲ق.) لوحی منقوش به آیة الکرسی و مشتمل بر ستایش ابن حنبل، بر قبر وی نهاد.<ref>المنتظم، ج۱۸، ص۲۴۹.</ref> از فرزندان او، عبدالله و صالح از دانشمندان دوران خود به شمار می‌رفتند.<ref>وفیات الاعیان، ج۱، ص۶۵.</ref> صالح (م.۲۶۶ق.) در اصفهان منصب قضاوت داشت و در همان جا نیز درگذشت.<ref>وفیات الاعیان، ج۱، ص۶۵.</ref> عبدالله (م.۲۹۰ق.) نیز راوی آثار پدر بود و بر آن روایاتی افزود.<ref>الاعلام، ج۴، ص۶۵؛ معجم المؤلفین، ج۶، ص۲۹.</ref>
 
جایگاه و آثار علمی ابن حنبل: فارغ از اغراق‌های برخی معاصران در ستایش ابن حنبل<ref>نک: صفة الصفوه، ج۲، ص۳۳۷؛ وفیات الاعیان، ج۱، ص۶۴؛ سیر اعلام النبلاء، ج۱۱، ص۱۸۷.</ref> وی از حافظان بزرگ حدیث بوده است. به‌ رغم تفاخرهای رایج آن دوران به حفظ‌خوانی حدیث، او همواره بر نگاشته‌ها تکیه می‌کرد<ref>الجرح و التعدیل، ج۱، ص۲۹۵؛ ج۲، ص۶۹.</ref> و در کنار پرورش شاگردانی برجسته، آثاری مکتوب بر جای نهاد که برجسته‌ترین آن‌ها مسند است. این اثر با ۲۶۳۰۰ روایت از میان ده‌ها هزار روایت رایج<ref>خصائص مسند احمد، ص۱۳، ۱۵.</ref>، بزرگ‌ترین کتاب حدیثی متقدم اهل سنت در زمینه‌های عقیدتی، اخلاقی، تفسیری، فقهی، فضیلت‌ها، ‌و سیره، از زبان حدود ۷۰۰ صحابی<ref>خصائص مسند احمد، ص۱۵.</ref> است. به باور برخی، گردآوری نهایی مسند به دست عبدالله بن احمد صورت گرفت.<ref>EI (The Encyclopaedia of Islam) AHMAD HANBAL.</ref> گویا او چند حدیث نیز به اثر پدر افزوده است.<ref>نک: خصائص مسند احمد، ص۱۳.</ref> وی روایت‌های مسند را که بر خلاف ترتیب موضوعی صحاح، به ترتیب اشخاص یا قبایل سامان گرفته<ref>خصائص مسند احمد، ص۱۸-۲۱.</ref>، از طریق سماع از پدر<ref>تهذیب الکمال، ج۱۴، ص۲۸۹.</ref> یا قرائت بر وی، به‌ رغم نهی پدر از آن، با افزوده‌هایی از خود<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۱۳، ص۵۲۴.</ref> ترتیب داده است. حنبل بن اسحاق، برادرزاده ابن حنبل و صالح، فرزندش، نیز مسند را از او شنیده‌اند.<ref>خصائص مسند احمد، ص۱۳.</ref> ابوبکر قطیعی، شاگرد عبدالله، آن را با افزوده‌هایی از خود، روایت کرده است.<ref>منهاج السنة النبویه، ج۷، ص۹۷.</ref> مهم‌ترین ویژگی مسند ابن حنبل نسبت به مجموعه‌های حدیثی اهل سنت، وجود بسیاری از روایت‌های منقول از اهل بیت یا درفضیلت‌ ایشان و اختصاص مسندی به امام علی(ع) و فاطمه زهرا(س) است.
 
مسند ابن حنبل که با گزینشی احتیاط‌آمیز<ref>خصائص مسند احمد، ص۱۳-۱۴.</ref> به گزارش گسترده روایت‌ پرداخته، از استقبال کم‌نظیر محدثان آن روزگار برخوردار گشت و دیری نپایید که منزلتی والا یافت تا جایی که از همان آغاز، برخی همه روایت‌های آن را از دیدگاه ابن حنبل صحیح دانستند و برای اثبات مدعای خود، به گزارش‌هایی درباره میزان حزم‌گرایی ابن حنبل در هنگام فراهم ساختن مسند و نیز تصریحات گاه و بی‌گاه وی بر معیار خواندن این کتاب، استناد کردند.<ref>خصائص مسند احمد، ص۱۵-۱۸.</ref> این دیدگاه به تدریج به افراط گرایید تا آن‌جا که ابوالعلاء همدانی وجود هر‌گونه حدیث‌ ساختگی را در مسند احمد انکار نمود.<ref>اضواء علی السنة المحمدیه، ص۳۲۶.</ref> ولی ابن جوزی (م.۵۹۷ق.) با ذکر نمونه‌هایی، به وجود احادیث ساختگی در این اثر اعتراف کرده است.<ref>مجموع الفتاوی، ج۱، ص۲۴۸.</ref> ابن تیمیه (م.۷۲۸ق.) در تلاش برای داوری میان این دو نگرش، به پشتوانه رسالت کلی مسند نویسان، یعنی گزارش بیطرفانه روایات، تعمّد کذب را از ابن حنبل که خود را متعهد به ترک روایت‌های راویان مشهور به کذب دانسته، نفی می‌کند.<ref>منهاج السنة النبویه، ج۷، ص۹۷.</ref>
 
این جهت‌گیری در پی رشد دانش رجال و نیز وجود حدیث‌های مخالف با مزاج سلفیان، از جمله اخبار فضیلت‌های علی(ع) صورت پذیرفته است.<ref>الموضوعات، ج۱، ص۳۶۶؛ منهاج السنة النبویه، ج۷، ص۲۲۴.</ref> ابن حجر عسقلانی (۷۷۳ـ۸۵۲ق.) با تدوین کتابی در تبیین احادیث ساختگی مسند و دفاع از برخی از آن‌ها، به تثبیت این نظریه یاری رساند<ref>القول المسدد، ص۵.</ref>؛ ولی با جعلی خواندن روایت‌های فضیلت مخالفت کرد.<ref>القول المسدد، ص۷.</ref>
 
ابن حنبل کتابی دیگر در باب زهد نگاشته که به تعبیر ابن تیمیه، از دروغ‌پردازی‌های متداول در این‌گونه کتب تهی است.<ref>مجموع الفتاوی، ج۱۸، ص۷۲.</ref> از کتاب‌های منسوب به وی العلل و معرفة الرجال، الاسماء و الکنی و... است که بر پایه استقرای برخی معاصران به۵۰ اثر میرسد.<ref>نک: مسائل الامام احمد، ج۱، ص۱۱۷-۱۲۴.</ref> بسیاری از این کتاب‌ها به دست شاگردان وی تدوین شده‌اند. برای نمونه در میان کتاب‌های فقهی چون الاشربه صغیر، الاشربه کبیر، و المناسکتنها کتاب فقهی تألیف خود وی رساله‌ای در باب نماز است.<ref>المدخل الی مذهب الامام احمد، ج۱، ص۱۲۴.</ref> البته به ادعای ذهبی (م.۷۴۸ق.) همین کتاب نیز از آنِ وی نیست.<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۱۱، ص۳۳۰.</ref> عبدالله بن احمد راوی برخی از این کتب است.<ref>تاریخ بغداد، ج۹، ص۳۷۵.</ref>
 
اندیشه‌های ابن حنبل: برخی عوامل در شکل‌دهی به شخصیت و باورهای ابن حنبل سهیم بودند؛ از جمله: رواج فزاینده حدیث‌های دروغین تا جایی که بغداد‌دار الضرب لقب یافت؛ گسترش قلمرو جغرافیایی اسلام و ارتباط مسلمانان با تمدن‌ها و فلسفه‌های بزرگ آن زمان؛ آغاز نهضت ترجمه؛ رواج مکاتب و مذاهب مختلف؛ نفوذ موالی به دستگاه خلافت و اقتدار روزافزون آن‌ها؛ پیدایش ستیز‌ها و تکفیرها میان مذاهب؛ و رواج اشرافیت در جامعه.
 
۱. دیدگاه‌های عقیدتی: به روایت ابن خیاط (م.۵۱۳ق.) از عقاید توحیدی ابن حنبل، جزء ناپذیری خداوند و توقیفی بودن صفات او است.<ref>العقیده، ص۱۰۱-۱۰۲.</ref> وی اوصافی چون سمیع و بصیر را مستلزم وجود سمع و بصر در خداوند می‌داند و او را دارای وجه می‌شمرد؛ اما نه به‌گونه دیگر وجوه و نه همراه با جسمانیت وی. دستان وی نیز گرچه صفت ذاتی اویند، به هیچ وجه مستلزم جسمانیت وی یا ترکب و محدودیت و مانند آن نیستند.<ref>العقیده، ص۱۰۲-۱۰۴.</ref> از این رو، وی از مخالفان دیدگاه‌های جهم بن صفوان (م.۱۲۸ق.) است<ref>کتاب السنه، ج۱، ص۱۰۳.</ref> و انتقادهای او به جهمیه در دو کتاب الرد علی الجهمیه منسوب به وی و نیز کتاب السنّه نگاشته فرزندش عبدالله، گرد آمده است. وی آن‌ها را به پیروی از متشابهات قرآن متهم کرد و در توصیف مذهب آنان در قالبی اعتراض‌آمیز، نامحدود بودن خداوند، عینیت ذات و صفات و... را نفی نمود.<ref>الرد علی الزنادقه، ص۱۹-۲۲.</ref> کتاب الرد علی الجهمیه با حمایت بیهقی (م.۴۵۸ق.)، ابن ابی‌یعلی (م.۵۲۶ق.)، ابن تیمیه (م.۷۲۸ق.) و نیز ابن قیم (م.۷۵۱ق.) روبه‌رو شد. ذهبی با تشکیک در سند این کتاب، صحت انتساب آن به او را نپذیرفته است.<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۱۱، ص۲۸۷.</ref>
 
درباره خلقت قرآن نیز از ابن حنبل دیدگاه‌های گوناگون گزارش شده است؛ چنان‌که در رویداد محنه توقف نمود.<ref>الثقات، ج۱، ص۱۹۴.</ref> لیکن به روایت یعقوبی، او در پی فشارهای حکومت و با تلقین اسحاق بن ابراهیم، از راه تقیه حدوث قرآن را پذیرفت.<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۷۲.</ref> وی در روایاتی به رد مخلوق دانستن قرآن بسنده کرده است<ref>کتاب السنه، ج۱، ص۱۳۲.</ref>، گر چه روایت‌های فراوان تأکید دارند که او به قدیم بودن قرآن باور داشته است.<ref>کتاب السنه، ج۱، ص۱۰۲، ۱۰۳؛ العقیده، ص۶۰، ۶۸، ۷۲، ۷۹.</ref>
 
بر پایه شواهدی، ابن حنبل ایمان را پذیرنده زیادت و نقصان می‌دانست<ref>کتاب السنه، ج۱، ص۳۰۷. </ref> و آن را ترکیب نیت و سخن و عمل می‌خواند. وی جبری‌مذهب بود و حسن و قبح عقلی را باور نداشت و بهشت و دوزخ را مخلوق می‌شمرد و به شفاعت در روز قیامت پایبند بود.<ref>العقیده، ص۶۲-۷۷.</ref> از جمله عقاید منسوب به او، رؤیت خداوند در روز قیامت است.<ref>اصول السنه، ص۲۳؛ درء تعارض العقل و النقل، ج۱، ص۳۰۱.</ref>
 
بر پایه برخی روایات، وی در فضیلت خلفا به ترتیب آن‌ها پایبند بود<ref>کتاب السنه، ج۲، ص۵۷۳.</ref> و از این رو، شیعیان را که علی(ع) را بر ابابکر برتری می‌دهند، بر خطا می‌دانست. توقف وی در برتر شمردن علی(ع) بر عثمان را گزارش کرده‌اند<ref>العقیده، ص۶۲-۶۴.</ref>، حال آن‌که وی راوی انبوهی از روایت‌ها در برتری علی(ع) چون حدیث طیر مشوی، مؤاخات، رایت و غدیر است<ref>فضائل الصحابه، ج۲، ص۵۶۵-۷۲۷.</ref> و بر اختصاص بیشترین روایت‌های فضیلت به علی(ع) تصریح نموده<ref>تفسیر ثعلبی، ج۴، ص۸۱؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۶-۲۷.</ref> و از این طریق، در تعدیل عثمان‌گرایی در میان اهل سنت نقشی مهم ایفا کرده است. بر پایه گزارشی از عبدالله بن احمد، وی از دلیل سکوت پدر درباره علی(ع) پرسید. او به برتری علی بر خلفای سه‌گانه و دیگر صحابه اشاره کرد؛ با این استدلال که علی از خاندانی است که هیچ‌کس را نمی‌توان با آن‌ها مقایسه کرد.<ref>طبقات الحنابله، ج۲، ص۱۲۰.</ref>
 
۲. دیدگاه‌ها و جهت‌گیری‌های سیاسی: وی خلافت را تنها حق قریش می‌دانست؛ حقی که با جور و ستم از اعتبار نمی‌افتد. فارغ از باور به مشروعیت حکومت‌ها، چنان‌که از سیره وی نیز نمایان است، او به حرمت قیام بر ضدّ هر حاکم شایسته یا ناشایست معتقد بود. البته اطاعت از حاکمان را تنها تا جایی روا می‌دانست که به ارتکاب حرام الهی نینجامد. بر این اساس، همراهی در جنگ‌ها واجب و نمازگزاردن به امامت حاکم، سنّت است؛ زیرا خداوند به ولایت وی بر جامعه راضی است و نباید به مشیت خدا اعتراض کرد.<ref>العقیده، ص۶۵-۷۶.</ref>
 
‚۳. دیدگاه‌های فقهی: دیدگاه‌های فقهی ابن حنبل همچون دیدگاه‌های کلامی‌اش، افزون بر سخنان پراکنده وی، از کتاب مسند و دیگر کتاب‌های او برآمده است. از آن‌جا که او مسند را بدون پایبندی به صحّت همه روایت‌های آن نگاشته، برخی از دانشمندان در فقیه نامیدن وی تردید کرده‌اند؛ چنان‌که طبری (م.۳۱۰ق.) در اختلاف الفقهاء و ابن عبدالبرّ (م.۴۶۳ق.) در الاتقاء علی الائمة الثلاثة از یادکرد وی به منزله فقیه خودداری ورزیده‌اند. طبری در همین راه به بهانه تشیعش از حنبلیان آزار دید و از دفن در قبرستان مسلمانان محروم ماند.<ref>تاریخ بخارا، ص۲۸۱.</ref> در این میان، حنبلیان به پشتوانه گزارش‌هایی از احتیاط ابن حنبل در نقل حدیث‌های مربوط به حلال و حرام<ref>خصائص المسند، ص۱۳-۱۵.</ref>، حدیث‌های فقهی مسند وی را در حکم دیدگاه‌های او می‌انگارند و از فقیه خواندن او ابا ندارند.<ref>برای نمونه: طبقات الفقهاء، ص۹۱-۹۲؛ المدخل الی مذهب الامام احمد، ج۱، ص۱۰۶-۱۰۸.</ref>
 
ابن حنبل زیارت قبور را برای مردان مستحب می‌دانست.<ref>المغنی، ج۲، ص۴۲۶.</ref> ولی ابن تیمیه به پشتوانه کلام خرقی، ظاهر این گفتار را فقط دلالتگر بر جواز می‌داند.<ref>المحرر فی الفقه، ج۱، ص۲۱۳.</ref> وی نخست قرائت فاتحه هنگام زیارت قبور را بدعت می‌خواند؛ اما سپس به روایتی در این باب برخورد و از نظر خویش بازگشت.<ref>المغنی، ج۲، ص۴۲۶.</ref> درباره نظر وی در زمینه زیارت زنان نیز روایت‌هایی متعارض در نهی یا اباحه به چشم می‌خورد.<ref>المغنی، ص۴۳۰.</ref>
 
حنبلیان، همچون حنفیان، حج را بر مرتد واجب نمی‌دانند.<ref>الفقه علی المذاهب الاربعه، ج۱، ص۶۳۲.</ref> اما از احمد درباره استنابه در حجّ مستحب برای فرد دارای قدرت که پیشتر حجّة الاسلام به‌جای آورده، دو روایت در منع و جواز به چشم می‌خورد.<ref>المغنی، ج۳، ص۱۸۵.</ref> ابن حنبل تمتع را بر اِفراد و اِفراد را بر قران ترجیح می‌دهد.<ref>المغنی، ج۳، ص۲۳۸.</ref> وی همچون مالک بن انس، احرام عمره از میقات را بهتر از احرام پیش از آن می‌داند.<ref>المغنی، ج۳، ص۲۲۱.</ref> وی به ‌سان شافعی، نیت را در شکل گرفتن احرام کافی می‌داند<ref>الفقه علی المذاهب الاربعه، ج۱، ص۶۳۹.</ref> و تلبیه را مستحب می‌شمرد.<ref>المغنی، ج۳، ص۲۵۶.</ref> از دید او، بر خلاف پیشوایان دیگر مذاهب، محرم نمی‌تواند در عدّه به همسر مطلّقه خود رجوع کند.<ref>المغنی، ج۳، ص۳۴۱.</ref> ولی بر پایه روایتی دیگر از ابن حنبل، این رجوع جایز است.<ref>متن الخرقی، ص۵۷.</ref> درباره رکن بودن سعی میان صفا و مروه، از احمد دو روایت به چشم می‌خورد.<ref>المغنی، ج۳، ص۴۱۰.</ref>
 
مکتب حدیثی ابن حنبل
 
۱. نقل‌گرایی: نقل‌گرایی به معنای اعتماد به حدیث‌های پیامبر اکرم(ص) و صحابه، به گونه‌ای ضابطه‌مند و مبتنی بر دانش رجال، برای ترسیم چهره عقیدتی و فقهی اسلام<ref>لوامع الانوار البهیه، ج۱، ص۶۴.</ref>، با خودداری نسبی از ابراز عقیده شخصی درباره آن<ref>تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۵۵۸.</ref>، در کنار رجوع به ظواهر قرآن با پرهیز از تفسیر یا تأویل آن<ref>الملل و النحل، ج۱، ص۱۰۴.</ref> و تأکید بر سنّت ابزاری در فهم قرآن<ref>اصول السنه، ص۱۶. </ref> است.
 
برخی نهی ابن حنبل از قیاس را به سبب تشویق مردم برای فراگیری حدیث دانسته‌اند.<ref>المدخل الی مذهب الامام احمد، ج۱، ص۱۰۱-۱۰۲.</ref> زادگاه اهل حدیث، حجاز است و ابن حنبل امتداد عراقی آن را رقم زده است.<ref>نک: تاریخ الاسلام، ج۱۱، ص۳۲۷.</ref>
 
همچنین احتیاط‌های سندی و سختگیری‌هایی در گزارش و تحمل حدیث در این سرزمین به کار بسته می‌شد و رفته رفته، با مهاجرت دانشمندان حجازی به عراق، میراث حجاز در آن خطه نیز رواج گرفت.<ref>تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۵۵۷-۵۶۸.</ref> وی با تأکید بر همه آموزه‌های اهل حدیث، خود را پیرو صحابه رسول خدا معرفی کرد.<ref>اصول السنه، ص۱۴.</ref> احمد به سان دیگر هم‌مشربان خود هیچ پروا نداشت که درباره آن‌چه نمی‌داند، ابراز جهل کند.<ref>اعلام الموقعین، ج۱، ص۳۳.</ref> او با دو رویداد مواجه بود؛ یکی افراطی یعنی اظهار نظر در همه مسائل مستحدثه بر پایه رأی؛ و دیگری تفریطی یعنی سکوت در همه مسائل مستحدثه. او با انتخاب مسلکی میانه مبتنی بر رجوع به حدیث و عدم اعتنا به مستحدثات نادره، با ردّ لا ادری‌گری مالک و برای فرار از قیاسگرایی ابوحنیفه، به حجیت نسبی روایت‌های ضعیف تن داد.<ref>جامع العلوم، ص۹۳. </ref>
 
وی به منظور تدوین حدیث، نخست روایات را فارغ از صدق و کذب گردآوری کرد.<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۱۱، ص۱۸۸. </ref> سپس با گزینش حدیث‌های معروف<ref>اضواء علی السنة المحمدیه، ص۳۲۹.</ref> به نگاشتن روایات صحیح و ضعیف همت گمارد. او در فراوانی نقل حدیث بر صاحبان مکتب حجاز، چون مالک بن انس، برتری دارد. به گمان برخی، این ناشی از حجم بسیار انباشته‌های حدیثی او است. برخی نیز با ردّ این نظریه، احتیاطگرایی مالک در ترک حدیث‌های مشکوک را عامل این پدیده می‌دانند.<ref>تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۵۶۱-۵۶۲. </ref> البته نمی‌توان از مشایخ فراوان ابن حنبل غافل ماند.
 
۲. تأویل‌ستیزی و تشبیه‌گریزی: پرهیز از تأویل قرآن کریم و سنت با تلاش در تفسیر آن دو بر پایه ظواهر بدون توجه به اقتضائات عقلی و عقلایی، شیوه ابن حنبل به شمار می‌رود.<ref>اصول السنه، ص۱۶. </ref> وی با پیروی از مالک بن انس و با استناد به آیه ۷ آل عمران/۳ از تأویل کتاب و سنّت خودداری می‌کرد.<ref>الملل و النحل، ج۱، ص۱۰۴.</ref> او با ردّ عقیده جهمیه در نفی صفاتی چون ید و وجه از خداوند و تأویل آن‌ها، با اثبات این‌گونه صفات برای خدا، از تشبیه آن به صفات مخلوق پرهیز کرد<ref>الصواعق المرسله، ج۱، ص۲۳۰. </ref> و کسانی را که صفات خداوند را به مخلوق قیاس می‌کنند، تکفیر نمود.<ref>الملل و النحل، ج۱، ص۱۰۳.</ref> به باور ابن قیم (م.۷۵۱ق.) وی از تعطیل، تخییل، تمثیل، و تجهیل گریخت و دانش این دست روایت‌ها را به خداوند واگذارد.<ref>الصواعق المرسله، ج۲، ص۴۴۰. </ref> او به سبب مشی احتیاط آمیزش از نگاشتن دیدگاه‌های کلامی و فقهی خود پرهیز می‌کرد و اندیشه‌های وی به دست شاگردانش تنظیم شد.<ref>اعلام الموقعین، ج۱، ص۲۸. </ref> دلبستگی فراوان وی به ‌گزارشگری و فرار از داوری، باعث پدید آمدن قرائت‌های گوناگون از دیدگاه‌های عقیدتی و فقهی وی شد تا جایی که گاه چهار دیدگاه گوناگون در یک فرع فقهی به وی نسبت یافته است.
 
۳. مبانی نص‌گرایی و سلفگروی: ابن قیم (م.۷۵۱ق.) پنج حاکم بر فتاوی ابن حنبل را به ترتیب چنین برشمرده است: نصگرایی، پذیرش فتوای صحابه، اجتهاد شخصی به هنگام اختلاف صحابه بر پایه اقربیت به کتاب و سنت، عمل به حدیث‌های ضعیف به شرط نداشتن معارض، و قیاس به منزله آخرین راه چاره.<ref>اعلام الموقعین، ج۱، ص۲۹-۳۲. </ref> وی در تبیین مراد از حدیث ضعیف، آن را نه باطل و منکر، بلکه یکی از انواع حدیث حسن می‌انگارد؛ زیرا تا آن هنگام، برخلاف تقسیم سه‌گانه حدیث به صحیح، حسن و ضعیف، تقسیم دوگانه صحیح و ضعیف رواج داشت.<ref>اعلام الموقعین، ج۱، ص۳۱.</ref> ولی این مبنا چندان محکم نمی‌نماید؛ زیرا ابن حنبل حدیث ضعیف را در مرحله متأخر از سخن صحابه به شمار آورده است. او اجماع‌های ادعا شده را دروغین می‌پنداشت و آن را ناشی از دست نیافتن به سخن مخالف می‌دانست.<ref>الصواعق المرسله، ج۲، ص۵۷۹.</ref> وی تنها اجماع صحابه را حجت می‌دانست<ref>العقیده، ص۱۲۳.</ref> و به لزوم پیروی از سنت و مذهب امت و پرهیز از گرایش به اقلیت‌های مذهبی سفارش می‌کرد.<ref>العقیده، ص۶۰.</ref>
 
۴. مبانی نقد رجال: احمد با بهره‌گیری از اساتیدی چون سفیان بن عیینه (۱۰۷ـ ۱۹۸ ق.)، عبدالرحمن بن مهدی (۱۳۵ـ۱۹۸ق.)، یحیی بن سعید قَطّان (۱۲۰ـ۱۹۸ق.) و یحیی بن مَعِین (م.۲۳۳ق.) به منزله پیشوا در جرح و تعدیل تجلی نمود.<ref>الجرح و التعدیل، ج۱، ص۳۰۲.</ref> او از صحابه یعنی کسانی که پیامبر اکرم(ص) را گر چه لحظه‌ای دیدار کرده باشند<ref>اسد الغابه، ج۱، ص۱۹.</ref>، قدردانی می‌کرد<ref>العقیده، ص۶۷.</ref> و پیوسته به یادکرد محاسن آن‌ها و اجتناب از بیان اختلاف‌های میان آنان سفارش می‌نمود.<ref>العقیده، ص۶۵. </ref> وی اعتماد به حدیث‌های عامه‌پسند و باورهای ناسازگار با مشرب اهل حدیث را مخل به وثاقت نمی‌دانست.<ref>تهذیب الکمال، ج۱۸، ص۶۰؛ میزان الاعتدال، ج۲، ص۶۱۰.</ref> به رغم پرهیز از همنشینی با اصحاب رأی، گزارش حدیث آنان را جایز شمرده و البته از دیگر محدثان در نکوهش ابوحنیفه حدیث‌هایی روایت کرده است.<ref>العلل و معرفة الرجال، ج۲، ص۱۷۸، ۴۷۷؛ ج۳، ص۲۶۹- ۲۷۶.</ref> وی همچنین اعتقاد به اختیار و خلق قرآن را مخل به وثاقت نمی‌شمرد.<ref>العلل و معرفة الرجال، ج۲، ص۵۰۴؛ ج۳، ص۱۵۶.</ref>
 
ملازمت او با دانشمندان شیعی چون سفیان بن عیینه (۱۰۷ـ۱۹۸ق.)، عبدالرزاق بن هَمّام (۱۲۶ـ۲۱۱ق.)، علی بن هاشم بن بُرید (م.۱۷۹ق.)، وَکیع بن جرّاح (۱۲۹ـ۱۹۷ق.) و بیشتر محدثان کوفه و بسیاری دیگر، خود شاهدی گویا بر میزان اعتماد وی به حدیث‌های شیعی است.<ref>العلل و معرفة الرجال، ج۱، ص۲۷۹؛ ج۲، ص۴۹۰، ۵۴۵.</ref> او به تولی و محبّت اهل بیت هیچ اعتراض نکرد؛ بلکه در پاسخ تنداندیشانی که وی را از همنشینی با این‌گونه دانشوران پرهیز می‌دادند، آن را کاری شایسته و نشانه سرسپردگی به خاندان پیامبر(ص) به شمار می‌آورد.<ref>تاریخ بغداد، ج۱۰، ص۲۶۱؛ تهذیب الکمال، ج۱۷، ص۱۸۰؛ تهذیب التهذیب، ج۶، ص۱۷۹.</ref> البته وی دشنام دهندگان به صحابه را رافضی می‌خواند و وثاقت آن‌ها را باور نداشت.<ref>العلل و معرفة الرجال، ج۲، ص۶۰۱.</ref>
 
۵. جایگاه ابن حنبل میان اهل حدیث و سلفیان: از او به منزله داناترین عالم دوران در زمینه حدیث یاد کرده‌اند.<ref>الجرح و التعدیل، ج۱، ص۲۹۲، ۳۰۲.</ref> ابن بدران عواملی از این قبیل را در گرایش دانشوران به مذهب وی مؤثر می‌داند: سلامت نظر ابن حنبل، تسلط وی بر علوم قرآن و تاریخ و نقد رجال، وسعت بی‌نظیر دانش حدیث‌شناسی و احاطه وی به دیدگاه‌های صحابه و تابعان و مبانی اجتهاد و قیاس.<ref>المدخل الی مذهب الامام احمد، ج۱، ص۱۰۳-۱۰۶.</ref> با وفات او، شاگردان فراوانش به ترویج حدیث‌ها و دیدگاه‌های وی پرداختند. نام این شاگردان در احصاء ابو الحجاج مزی (م.۷۴۲ق.) یاد شده است.<ref>تهذیب الکمال، ج۱، ص۴۴۰-۴۴۲.</ref>
 
ابن حنبل از اظهار رأی خودداری می‌کرد؛ اما آرای وی را فرزندان و شاگردانش گرد آوردند. به ‌گزارش ابن قیم (م.۷۵۱ق.)، احمد بن محمد خلال (م.۳۱۱ق.) مجموعه آرای وی را در ۲۰ کتابچه گرد آورد.<ref>اعلام الموقعین، ج۱، ص۲۸. </ref> کتاب خلال، بنیان مذهب حنبلی قرار گرفت. عمر بن حسین خرقی (م.۳۳۴ق.) کتاب فقهی مختصری افزون بر ۲۳۰۰ مسئله تحریر کرد که به دست ابویعلی، ابن حامد و موفق الدین مقدسی (م.۶۲۰ق.) با کتاب المغنی و نیز به دست برخی دانشوران دیگر شرح شد. عبدالعزیز بن جعفر (م.۲۶۳ق.) با نگاشتن الشافی و التنبیه بر غنای فقهی کتاب خلال افزود.<ref>المدخل الی مذهب الامام احمد، ج۱، ص۱۲۴. </ref> در میان نویسندگان فقه حنبلی، موفق الدین مقدسی (م.۶۲۰ق.) به نگارش المقنع، الکافی، الانصاف و العمده همت گماشت. کتاب المقنع وی به‌ دست ابن قدامه مقدسی (م.۶۸۲ق.) در الشرح الکبیر و نیز ابن مفلح مقدسی (م.۸۰۳ق.) در المبدع، شرح شد و محمد بن أبی‌الفتح (م.۷۰۹ق.) در کتاب المطلع علی ابواب المقنع آن را تلخیص کرد. ابن تیمیه نیز شرحی بر عمده وی نگاشت. عبدالسلام بن عبدالله بن‌ تیمیه (م.۶۵۲ق.) المحرر فی الفقه را به رشته تحریر درآورد و محمد بن مفلح مقدسی(م.۷۶۳ق.) الفروع را در فقه حنبلی نگاشت. موسی بن احمد حجاوی (م.۹۶۸ق.) تألیفاتی در فقه پدید آورد. کتاب الاقناع وی به دست محمد بن صالح عثیمین (م.۱۴۲۱ق.) از پیشوایان معاصر سلفیه تلخیص شد و کتاب زاد المستنقع فی اختصار المقنع از همو نیز به دست دانشمندانی چون محمد بن محمد شنقیطی (م.۱۱۸۶ق.)، فیصل بن عبدالعزیز (م.۱۳۷۶ق.)، محمد بن صالح عثیمین (م.۱۴۲۱ق.) با الشرح الممتع و نیز حمد بن عبدالله بن حمد شرح گشت. همچنین منصور بن یونس (م.۱۰۵۱ق.) شرح منتهی الارادات را به رشته تحریر درآورد و علی بن محمد بعلی با نگارش الاختیارات الفقهیه دیدگاه‌های فقهی ابن تیمیه را که بر پایه اجتهاد خود از مکتب فقهی ابن حنبل برگزیده بود، گرد آورد.
 
نیز افرادی چون عبدالله بن احمد (م.۲۹۰ق.)، محمد بن اسماعیل بخاری (۱۹۴ـ۲۵۶ق.)، ابراهیم بن یعقوب جوزجانی (م.۲۵۹ق.)، ابوبکر أثرم (م.۲۶۱ق.)، احمد بن عبدالله عجلی (م.۲۶۱ق.)، ابوداود سجستانی (۲۰۲ـ۲۷۵ق.)، ابوزرعه دمشقی (م.۲۸۰ق.)، ابوعبید آجری، ابوحاتم رازی (۱۹۵ـ۲۷۷ق.)، نسائی (۲۱۵ـ۳۰۳ق.)، محمد بن عمرو عُقَیلی (م.۳۲۲ق.)، ابن ابی‌حاتم (م.۳۲۷ق.)، ابن حبان بستی (م۳۵۴ق.)، عبدالله بن عدی (۲۷۷ـ۳۶۵ق.)، ابویعلی خلیلی (م.۴۴۶ق.)، و خطیب بغدادی (م.۴۶۳ق.) در قالب سؤالات، علل حدیث، تاریخ، و جرح و تعدیل یا تراجم، به گردآوری دیدگاه‌های رجالی وی همت گماردند.
 
گرایش اعتقادی احمد که مبتنی بر فهم ساختارمند حدیث‌ بود، دستخوش قرائت‌های گوناگون شد. ابوالحسن اشعری (۲۶۰ـ۳۲۴ق.) بنیان‌گذار مکتب کلامی، دیدگاه‌های خود را به ابن حنبل نسبت داد و خود را اهل حدیث خواند.<ref>الابانه، ج۱، ص۲۰. </ref> با ظهور محمد بن حسن بربهاری (م.۳۶۲ق.) گرایش تشبیه به‌اندیشه کلامی ابن حنبل نسبت یافت.<ref>البدء و التاریخ، ج۵، ص۱۵۰؛ قس: الانساب، ج۲، ص۱۳۳-۱۳۴؛ تاریخ الاسلام، ج۲۴، ص۳۰.</ref> تفکر تشبیه با تقریر کتاب طبقات الحنابله به دست ابن ابی‌یعلی حنبلی (م.۵۲۶ق.) در میان حنبلیان رسمیت گرفت. نویسنده با استناد به روایتی مرسل از ابوالعباس اصطخری (م.۳۳۶ق.) درباره عقیده ابن حنبل، خداوند را بر عرشی نشاند که بر آب است و بالاتر از آسمان هفتم جای گرفته و چند سالی تا زمین فاصله دارد. او معیت خدا با آدمی را به معنای دانش وی به احوال انسان دانست و خدا را عالم‌تر از دیگران به قلمرو خویش خواند. از دید او، خداوند می‌جنبد، می‌خندد و هر شب به آسمان دنیا نزول اجلال می‌کند. خدا آدمی را بر صورت خویش آفریده؛ آسمان و زمین را به کف گرفته؛ در روز قیامت پای خود را در آتش می‌نهد.<ref>العقیده، ص۷۸-۷۹.</ref> این تقریر با اعتراض معاصران وی روبه‌رو شد تا جایی که او را پایهگذار اندیشه تشبیه در میان حنبلیان خواندند.<ref>الوافی بالوفیات، ج۳، ص۸.</ref>
 
از دیدگاه ذهبی (م.۷۴۸ق.) وی به علل و رجال حدیث ناآگاه بوده و به حدیث‌های واهی بسیار در اصول و فروع استناد کرده است.<ref>الوافی بالوفیات، ج۳، ص۸.</ref> از دیدگاه ابن عساکر (م.۵۷۱ق.) همین قرائت سبب پدید آمدن طیف حدیثگرای افراطی در میان حنبلیان شد.<ref>تبیین کذب المفتری، ص۱۶۳. </ref>
 
حنبلیان، بر خلاف دیگر مذاهب، نتوانستند از جمعیتی انبوه برخوردار شوند. ابن خلدون دوری این مذهب از اجتهاد را دلیل استقبال اندک مقلّدان می‌داند.<ref>تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۵۶۶. </ref> ولی ابن بدران این علت را در عزلت‌گزینی و زهدگرایی هواداران این مکتب می‌جوید<ref>المدخل الی مذهب الامام احمد، ج۱، ص۱۱۰. </ref>، چنان‌که استقبال حجاز از رهاورد فکری ابن حنبل به علت سادگی مظاهر تمدن در آن سرزمین دانسته شده است.<ref>نک: تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۵۶۸. </ref> به روایت ابن خلدون (م.۸۰۸ق.) تا پیش از حمله تاتارها به بغداد در سال ۶۱۶ق. بیشتر حنبلیان در این شهر و شام اقامت داشتند و گاه ستیز‌هایی میان آن‌ها و شیعیان درمی‌گرفت. آنان سپس در شام تمرکز گزیدند.<ref>تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۵۶۶. </ref>
 
ابن تیمیه حرانی در شام نقشی مهم در تحکیم این حرکت ایفا کرد و با تألیف کتاب منهاج السنه بسیاری از مناقب علی(ع) را از جمله افزوده‌های ابوبکر قطیعی دانست. وی با زیارت قبور به قصد توسل سخت مخالفت ورزید<ref>رفع الملام عن الائمة الاعلام، ص۷۰؛ اقتضاء الصراط المستقیم، ص۱۰۸-۱۰۹.</ref> و کتاب الجواب الباهر فی زوّار المقابر و زیارة القبور و الاستنجاد بالمقبور را در این زمینه نگاشت.
 
حرکت ابن تیمیه این بار نیز با عنوان حنبلی‌گری به دست محمد بن عبدالوهاب (۱۱۱۵ـ۱۲۰۶ق.) رهبر حرکت سلفی وهابیت حجاز کامل شد. وی دعوت خود را در سال ۱۱۴۳ق. آغاز کرد و پس از تجربه‌ای ناموفق در عیینه نجد، به سال ۱۱۵۷ق. راهی درعیه شد. افکار وی با استقبال حکمران درعیه، محمد بن سعود (م.۱۱۷۹ق.) روبه‌رو گشت و او توانست به پشتوانه فتاوی ابن تیمیه، قلمروی گسترده شامل شرق شبه جزیره، صحرای نجد، حجاز، و بخشی از یمن را تصرف کند.<ref>الاعلام، ج۶، ص۲۵۷. </ref> حرکت محمد بن عبدالوهاب همچون جمال الدین قاسمی (م.۱۳۳۲ق.) در شام و مودودی در هند، در شمار حرکت‌های سلفی به شمار می‌رود، با این تفاوت که ستیزی عقیدتی و میان‌مذهبی خوانده شده که برخلاف این‌گونه نهضت‌ها، از مدل سلفی تنویری بر پایه وحدت جامعه اسلامی در برابر استعمار غرب پیروی نمی‌کند.<ref>السلفیة بین اهل السنة و الامامیه، ص۴۲-۴۳. </ref>
 
==پانویس==
{{پانویس}}
 
==منابع==
{{منابع}}
{{دانشنامه
| آدرس =
| عنوان =
نویسنده = سید محسن کاظمی
}}
 
* '''آثار البلاد و اخبار العباد''': زکریا بن محمد القزوینی (م.۶۸۲ق.)، تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۳ش
* '''الابانة عن اصول الدیانه''': ابوالحسن الاشعری (م.۳۲۴ق.)، به کوشش فوقیه حسین، قاهره،‌دار الانصار، ۱۳۹۷ق
* '''اسد الغابه''': ابن اثیر علی بن محمد الجزری (م.۶۳۰ق.)، بیروت،‌دار الفکر، ۱۴۰۹ق
* '''اصول السنه''': احمد بن حنبل (م.۲۴۱ق.)، عربستان،‌دار المنار، ۱۴۱۱ق
* '''اضواء علی السنة المحمدیه''': محمود ابوریه (م.۱۳۸۵ق.)، قم، البطحاء
* '''الاعلام''': الزرکلی (م.۱۳۹۶ق.)، بیروت،‌دار العلم للملایین، ۱۹۸۰م
* '''اعلام الموقعین''': ابن قیم الجوزیه (م.۷۵۱ق.)، به کوشش طه عبدالرئوف، بیروت،‌دار الجیل، ۱۹۷۳م
* '''اقتضاء الصراط المستقیم''': ابن تیمیه (م.۷۲۸ق.)، به کوشش محمد حامد فقهی، قاهره، چاپخانه السنة المحمدیه، ۱۳۶۹ق
* '''الانساب''': عبدالکریم السمعانی (م.۵۶۲ق.)، به کوشش عبدالرحمن، حیدرآباد، دائرة المعارف العثمانیه، ۱۳۸۲ق
* '''البدء و التاریخ''': المطهر المقدسی (م.۳۵۵ق.)، بورسعید، مکتبة الثقافة الدینیه
* '''البدایة و النهایه''': ابن کثیر (م.۷۷۴ق.)، بیروت، مکتبة المعارف
* '''تاریخ ابن خلدون''': ابن خلدون (م.۸۰۸ق.)، به کوشش خلیل شحاده، بیروت،‌دار الفکر، ۱۴۰۸ق
* '''تاریخ ابن معین''': یحیی بن معین (م.۲۳۳ق.)، به کوشش احمد محمد، مکه، مرکز البحث العلمی، ۱۳۹۹ق
* '''تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر''': الذهبی (م.۷۴۸ق.)، به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت،‌دار الکتاب العربی، ۱۴۱۰ق
* '''تاریخ بخارا''': محمد بن جعفر نرشخی (م.۳۴۸ق.)، ترجمه''': القباوی، تلخیص محمد بن زفر، به کوشش مدرس رضوی، تهران، توس، ۱۳۶۳ش
* '''تاریخ بغداد''': الخطیب البغدادی (م.۴۶۳ق.)، به کوشش عبدالقادر، بیروت،‌دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق
* '''التاریخ الصغیر''': البخاری (م.۲۵۶ق.)، به کوشش محمود ابراهیم، بیروت،‌دار المعرفه، ۱۴۰۶ق
* '''تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک)''': الطبری (م.۳۱۰ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، بیروت،‌دار احیاء التراث العربی
* '''التاریخ الکبیر''': البخاری (م.۲۵۶ق.)، بیروت،‌دار الفکر، ۱۴۰۷ق
* '''تاریخ مختصر الدول''': غریغوریوس الملطی ابن العبری (م.۶۸۵ق.)، به کوشش الیسوعی، بیروت،‌دار الشرق، ۱۹۹۲م
* '''تاریخ الیعقوبی''': احمد بن یعقوب (م.۲۹۲ق.)، بیروت،‌دار صادر، ۱۴۱۵ق
* '''تبیین کذب المفتری''': ابن عساکر (م.۵۷۱ق.)، بیروت،‌دار الکتاب العربی، ۱۴۰۴ق
* '''تجارب الامم''': ابوعلی مسکویه (م.۴۲۱ق.)، به کوشش امامی، تهران، سروش، ۱۳۷۹ش
* '''التعدیل و التجریح''': سلیمان بن خلف (م.۴۷۴ق.)، به کوشش البزار، مراکش، وزارة الاوقاف
* '''تفسیر ثعلبی (الکشف و البیان)''': الثعلبی (م.۴۲۷ق.)، به کوشش ابن عاشور، بیروت،‌دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۲ق
* '''تلبیس ابلیس''': عبدالرحمن ابن جوزی (م.۵۹۷ق.)، به کوشش جمیلی، بیروت،‌دار الکتاب العربی، ۱۴۰۵ق
* '''تهذیب الاسماء و اللغات''': النووی (م.۶۷۶ق.)، بیروت،‌دار الکتب العلمیه
* '''تهذیب التهذیب''': ابن حجر العسقلانی (م.۸۵۲ق.)، بیروت،‌دار الفکر، ۱۴۰۴ق
* '''تهذیب الکمال''': المزی (م.۷۴۲ق.)، به کوشش بشار عواد، بیروت، الرساله، ۱۴۱۵ق
* '''الثقات''': ابن حبان (م.۳۵۴ق.)، الکتب الثقافیه، ۱۳۹۳ق
* '''جامع العلوم و الحکم''': عبدالرحمن بن رجب، بیروت،‌دار المعرفه، ۱۴۰۸ق
* '''الجرح و التعدیل''': ابن ابی‌حاتم الرازی (م.۳۲۷ق.)، بیروت،‌دار الفکر، ۱۳۷۲ق
* '''جمهرة انساب العرب''': ابن حزم (م.۴۵۶ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت،‌دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق
* '''خصائص مسند الامام احمد''': محمد بن عمر المدینی (م.۵۸۱ق.)، ریاض، مکتبة التوبه، ۱۴۱۰ق
* '''دَرْءُ تعارض العقل و النقل''': ابن تیمیه (م.۷۲۸ق.)، به کوشش محمد رشاد، ریاض،‌دار الکنوز الادبیه، ۱۳۹۱ق
* '''رجال الطوسی''': الطوسی (م.۴۶۰ق.)، به کوشش قیومی، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۵ق
* '''الرد علی الزنادقة و الجهمیه''': احمد بن حنبل (م.۲۴۱ق.)، به کوشش محمد راشد، قاهره، المطبعة السلفیه، ۱۳۹۳ق
* '''رفع الملام عن الائمة الاعلام''': ابن تیمیه (م.۷۲۸ق.)، ریاض، الرئاسة العامة للادارات العلمیه، ۱۴۰۳ق
* '''السلفیة بین اهل السنة و الامامیه''': سید محمد کثیری، بیروت، غدیر، ۱۴۱۸ق
* '''سیر اعلام النبلاء''': الذهبی (م.۷۴۸ق.)، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ق
* '''شذرات الذهب''': عبدالحی بن العماد (م.۱۰۸۹ق.)، به کوشش الارنؤوط، بیروت،‌دار ابن کثیر، ۱۴۰۶ق
* '''شواهد التنزیل''': الحاکم الحسکانی (م.۵۰۶ق.)، به کوشش محمودی، تهران، وزارت ارشاد، ۱۴۱۱ق
* '''صفة الصفوه''': ابن الجوزی (م.۵۹۷ق.)، به کوشش محمود فاخوری و محمد رواس، بیروت،‌دار المعرفه، ۱۳۹۹ق
* '''الصواعق المرسله''': ابن قیم الجوزیه (م.۷۵۱ق.)، به کوشش علی بن محمد، ریاض،‌دار العاصمه، ۱۴۱۸ق
* '''طبقات الحنابله''': محمد ابن ابی‌یعلی (م.۵۲۶ق.)، بیروت،‌دار المعرفه
* '''طبقات الفقهاء''': ابواسحاق شیرازی (م.۴۷۶ق.)، به کوشش احسان عباس، بیروت،‌دار الرائد العربی، ۱۹۷۰م
* '''الطبقات الکبری''': ابن سعد (م.۲۳۰ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت،‌دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق
* '''الطرائف''': ابن طاوس (م.۶۶۴ق.)، قم، مطبعة الخیام، ۱۳۹۹ق
* '''العقیده''': روایت ابی‌بکر خلاد از احمد بن حنبل، به کوشش عبدالعزیز السیروان، دمشق،‌دار قتیبه، ۱۴۰۸ق
* '''العلل و معرفة الرجال''': احمد بن حنبل (م.۲۴۱ق.)، به کوشش وصی الله محمد عباس، بیروت، المکتب الاسلامی، ۱۴۰۸ق
* '''الفتوح''': ابن اعثم الکوفی (م.۳۱۴ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت،‌دار الاضواء، ۱۴۱۱ق
* '''فضائل الصحابه''': احمد بن حنبل
* '''م.۲۴۱ق.)، به کوشش وصی الله محمد عباس، بیروت، الرساله، ۱۴۰۳ق
* '''الفقه علی المذاهب الاربعه''': عبدالرحمن الجزیری (م.۱۳۶۰ق.)، بیروت،‌دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۶ق
* '''القول المسدد فی الذب عن المسند للامام احمد''': ابن حجر العسقلانی (م.۸۵۲ق.)، قاهره، مکتبة ابن تیمیه، ۱۴۰۱ق
* '''کتاب السنه''': احمد بن حنبل (م.۲۴۱ق.)، به کوشش محمد سعید قحطانی، دمام،‌دار ابن قیم، ۱۴۰۶ق
* '''الکامل فی التاریخ''': ابن اثیر علی بن محمد الجزری (م.۶۳۰ق.)، بیروت،‌دار صادر، ۱۳۸۵ق
* '''لوامع الانوار البهیه''': محمد بن احمد السفارینی (م.۱۱۸۸ق.)، دمشق، الخافقین، ۱۴۰۲ق
* '''متن الخرقی علی مذهب احمد بن حنبل''': عمر بن الحسین خرقی (م.۳۳۴ق.)،‌دار الصحابة للتراث، ۱۴۱۳ق
* '''مجموع الفتاوی ابن تیمیه''': ابن تیمیه (م.۷۲۸ق.)، به کوشش الباز و الجزار،‌دار الوفاء، ۱۴۲۶ق
* '''المحرر فی الفقه علی مذهب احمد بن حنبل''': عبدالسلام بن عبدالله بن الخضر (م.۶۵۲ق.)، ریاض، مکتبة المعارف، ۱۴۰۴ق
* '''المدخل الی مذهب الامام احمد بن حنبل''': عبدالقادر بن بدران (م.۱۳۴۶ق.)، به کوشش عبدالله بن عبدالمحسن، بیروت، الرساله، ۱۴۰۱ق
* '''مروج الذهب''': المسعودی (م.۳۴۶ق.)، به کوشش اسعد داغر، قم،‌دار الهجره، ۱۴۰۹ق
* '''مسائل الامام احمد بن حنبل و اسحاق بن راهویه''': اسحاق بن منصور المروزی (م.۲۵۱ق.)، مدینه، عمادة البحث العلمی، ۱۴۲۵ق
* '''معجم البلدان''': یاقوت الحموی (م.۶۲۶ق.)، بیروت،‌دار صادر، ۱۹۹۵م
* '''معجم المؤلفین''': عمر کحّاله، بیروت،‌دار احیاء التراث العربی ـ مکتبة المثنی
* '''معرفة الثقات''': العجلی (م.۲۶۱ق.)، مدینه، مکتبة الدار، ۱۴۰۵ق
* '''المعرفة و التاریخ''': الفسوی (م.۲۷۷ق.)، به کوشش اکرم الامری، بیروت، الرساله، ۱۴۰۱ق
* '''المغنی''': عبدالله بن قدامه (م.۶۲۰ق.)، بیروت،‌دار الفکر، ۱۴۰۵ق
* '''الملل و النحل''': الشهرستانی (م.۵۴۸ق.)، به کوشش سید کیلانی، بیروت،‌دار المعرفه، ۱۳۹۵ق
* '''المنتظم''': ابن الجوزی (م.۵۹۷ق.)، به کوشش نعیم زرزور، بیروت،‌دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۲ق
* '''منهاج السنة النبویه''': ابن تیمیه (م.۷۲۸ق.)، به کوشش محمد رشاد، قرطبه، ۱۴۰۶ق
* '''الموضوعات''': ابن الجوزی (م.۵۹۷ق.)، به کوشش عبدالرحمن مدینه، المکتبة السلفیه، ۱۳۸۶ق
* '''میزان الاعتدال فی نقد الرجال''': الذهبی (م.۷۴۸ق.)، به کوشش البجاوی، بیروت،‌دار المعرفه، ۱۳۸۲ق
* '''الوافی بالوفیات''': الصفدی (م.۷۶۴ق.)، به کوشش الارنؤوط و ترکی مصطفی، بیروت،‌دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۰ق
* '''وفیات الاعیان''': ابن خلکان (م.۶۸۱ق.)، به کوشش احسان عباس، بیروت،‌دار صادر.
* The Encyclopaedia of Islam, Brill Academic Publishers, 2003.
{{پایان}}

نسخهٔ ‏۶ ژانویهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۷:۳۰