کاربر:Salar/صفحه تمرین۲: تفاوت میان نسخهها
(←معرفی) |
(←معرفی) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''کعب الاَحبار'''، | '''کعب الاَحبار'''(درگذشت: ۳۲ق)، | ||
/// | /// | ||
== معرفی == | == معرفی == | ||
کعب بن ماتع حمیری یمانی، معروف به کعب الاَحبار و کعب الحبر،<ref name=":0">تاج العروس، ج۶، ص۲۳۵، «حبر».</ref> از بزرگان و [[احبار|دانشمندان یهود]] در در زمان جاهلیت در یمن بود.<ref>الأعلام، ج۵، ص۲۲۸.</ref> | کعب بن ماتع حمیری یمانی، معروف به کعب الاَحبار و کعب الحبر،<ref name=":0">تاج العروس، ج۶، ص۲۳۵، «حبر».</ref> از بزرگان و [[احبار|دانشمندان یهود]] در در زمان جاهلیت در یمن بود.<ref>الأعلام، ج۵، ص۲۲۸.</ref> به گفته برخی، در زمان پیامبر(ص) مسلمان شد؛ ولی پس از وفات ایشان در زمان خلافت عمر بن خطاب یا ابوبکر به مدینه آمد و اسلام آورد.<ref>المعارف، ص۴۳۰؛ الاصابه، ج۵، ص۴۸۲؛ عمدة القاری، ج۲۵، ص۷۴.</ref> وی از اصحاب پیامبر(ص) به شمار نمیآید و از تابعین{{یادداشت|تابعین مسلمانانی هستند که با یک یا چند تن از صحابه پیامبر اسلام(ص) ملاقات یا مصاحبت داشته و یا آنها را درک کردهاند؛ ولی خود پیامبر را ندیدهاند.<ref>فتح المغیث شرح الفیة الحدیث، ج۳، ص۱۲۳</ref>}} است.<ref>الأعلام، ج۵، ص۲۲۸.</ref> | ||
/ | گفته شده دلیل اسلام آوردن کعب، نوشتههایی از تورات بود که از پدرش به او رسید. وی با مشاهده نام و صفات حضرت محمد(ص) در آن نوشتهها مسلمان شد.<ref>امتاع الاسماع، ج۳، ص۳۶۵-۳۶۶؛ الاصابه، ج۵، ص۴۸۲.</ref> | ||
=== درگذشت === | |||
کعب با هدف شرکت در فتوحات اسلامی به حمصِ در شام رفت و آنجا سکونت گزید و زمان خلافت عثمان در ۱۰۴ سالگی در سال ۳۲ق درگذشت.<ref>المعارف، ص۴۳۰؛ تاریخ الاسلام، ج۳، ص۳۹۷؛ الاصابه، ج۴، ص۶۲۲.</ref> | |||
== اسرائیلیات == | |||
کعب احبار نقشی موثر در ترویج اسرائیلیات در جامعه اسلامی داشت و بسیاری از اسرائیلیات به او منسوب است.<ref name=":0" /> برخی او را به تظاهر به اسلام، دروغ بستن به پیامبر(ص) و ترویج آگاهانه اسرائیلیات متهم کردهاند.<ref>من حیاة الخلیفة عمر، ص۳۸۷؛ شیخ المضیره، ص۹۲.</ref> گروهی او را در قتل عمر بن خطاب نیز دخیل دانسته و به این گزارش استناد کردهاند که وی سه روز پیش از کشته شدن عمر، از مرگ او خبر داد و گفت که این رویداد در تورات آمده است؛ اما عمر سخن او را باور نکرد.<ref>الطبقات، ج۳، ص۳۴۰؛ قس: السنن الکبری، ج۳، ص۱۱۳؛ الکامل، ج۳، ص۵۰.</ref> | |||
بر پایه برخی گزارشها، کعب رابطه خوبی با امام علی(ع) نداشت و امام او را کذّاب میدانست.<ref>طرائف المقال، ج۲، ص۱۰۵.</ref> به روایتی، امام باقر(ع) این سخن کعب را که کعبه هر روز بر بیت المقدس سجده میکند، دروغ خواند.<ref>طرائف المقال، ج۲، ص۱۰۵؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۴، ص۳۱۱.</ref> در برابر، برخی دیگر او را مسلمان و ثقه دانستهاند.<ref>الثقات، ج۵، ص۳۳۴؛ سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۴۸۹.</ref> به عقیده ابن کثیر، کعب الاحبار با آگاهی فراوان از کتب ادیان مختلف، داستانها و سخنان بنیاسرائیل و کتابهای گذشته را بدون آن که به پیامبر(ص) نسبت دهد، برای مردم بازگو میکرد. از آنجا که بسیاری از این سخنان درست و تأییدگر اسلام بود، از این کار او جلوگیری نشد. اما بعدها برخی از کسانی که گفتههای وی را شنیده بودند، آنها را به پیامبر گرامی(ص) نسبت دادند و حدیثهای نادرست بسیاری را از او رواج دادند.<ref>البدایة و النهایه، ج۱، ص۱۹؛ ج۲، ص۱۵۹.</ref> ابن کثیر او را به سبب زیادهروی در گزارش داستانها و سخنان بنیاسرائیل نکوهش کرده است.<ref>البدایة و النهایه، ج۱، ص۱۹؛ ج۲، ص۱۵۹.</ref> | |||
بنابر منابع تاریخی، در زمان خلافت عثمان، فعالیتهای کعب الاحبار با حمایت معاویه گسترش یافت. معاویه او را به سبب دانش فراوان، مشاور خود قرار داد.<ref>اضواء علی السنة المحمدیه، ص۱۴۷-۱۴۸؛ اضواء علی الصحیحین، ص۲۲۷، «پاورقی».</ref> گفتهاند که هدف معاویه از این کار، بهرهگیری از وی در جعل حدیث به سود بنیامیه و شامیان بود.<ref>اضواء علی الصحیحین، ص۲۲۷، «پاورقی».</ref> معاویه او را از راستگوترین کسانی میدانست که درباره اهل کتاب سخن میگویند؛ اما بر آن بود که در سخنان او دروغهایی یافت میشود.<ref>صحیح البخاری، ج۸، ص۱۶۰.</ref> | |||
بر پایه برخی گزارشها، محمد بن کعب قرظی، فرزند کعب الاحبار، در پاسخ عمر بن عبدالعزیز که درباره ذبیح از او پرسید، حضرت اسماعیل(ع) را ذبیح دانست. وی همین را از یکی از احبار مسلمان شده شام پرسید. او هم حضرت اسماعیل(ع) را ذبیح دانست و اقرار نمود که یهودیان به رغم آگاهی از این حقیقت، از سر حسادت آن را انکار میکنند.<ref>بحار الانوار، ج۱۲، ص۱۳۴.</ref> | بر پایه برخی گزارشها، محمد بن کعب قرظی، فرزند کعب الاحبار، در پاسخ عمر بن عبدالعزیز که درباره ذبیح از او پرسید، حضرت اسماعیل(ع) را ذبیح دانست. وی همین را از یکی از احبار مسلمان شده شام پرسید. او هم حضرت اسماعیل(ع) را ذبیح دانست و اقرار نمود که یهودیان به رغم آگاهی از این حقیقت، از سر حسادت آن را انکار میکنند.<ref>بحار الانوار، ج۱۲، ص۱۳۴.</ref> |
نسخهٔ ۱۳ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۳۳
کعب الاَحبار(درگذشت: ۳۲ق)،
///
معرفی
کعب بن ماتع حمیری یمانی، معروف به کعب الاَحبار و کعب الحبر،[۱] از بزرگان و دانشمندان یهود در در زمان جاهلیت در یمن بود.[۲] به گفته برخی، در زمان پیامبر(ص) مسلمان شد؛ ولی پس از وفات ایشان در زمان خلافت عمر بن خطاب یا ابوبکر به مدینه آمد و اسلام آورد.[۳] وی از اصحاب پیامبر(ص) به شمار نمیآید و از تابعین[یادداشت ۱] است.[۵]
گفته شده دلیل اسلام آوردن کعب، نوشتههایی از تورات بود که از پدرش به او رسید. وی با مشاهده نام و صفات حضرت محمد(ص) در آن نوشتهها مسلمان شد.[۶]
درگذشت
کعب با هدف شرکت در فتوحات اسلامی به حمصِ در شام رفت و آنجا سکونت گزید و زمان خلافت عثمان در ۱۰۴ سالگی در سال ۳۲ق درگذشت.[۷]
اسرائیلیات
کعب احبار نقشی موثر در ترویج اسرائیلیات در جامعه اسلامی داشت و بسیاری از اسرائیلیات به او منسوب است.[۱] برخی او را به تظاهر به اسلام، دروغ بستن به پیامبر(ص) و ترویج آگاهانه اسرائیلیات متهم کردهاند.[۸] گروهی او را در قتل عمر بن خطاب نیز دخیل دانسته و به این گزارش استناد کردهاند که وی سه روز پیش از کشته شدن عمر، از مرگ او خبر داد و گفت که این رویداد در تورات آمده است؛ اما عمر سخن او را باور نکرد.[۹]
بر پایه برخی گزارشها، کعب رابطه خوبی با امام علی(ع) نداشت و امام او را کذّاب میدانست.[۱۰] به روایتی، امام باقر(ع) این سخن کعب را که کعبه هر روز بر بیت المقدس سجده میکند، دروغ خواند.[۱۱] در برابر، برخی دیگر او را مسلمان و ثقه دانستهاند.[۱۲] به عقیده ابن کثیر، کعب الاحبار با آگاهی فراوان از کتب ادیان مختلف، داستانها و سخنان بنیاسرائیل و کتابهای گذشته را بدون آن که به پیامبر(ص) نسبت دهد، برای مردم بازگو میکرد. از آنجا که بسیاری از این سخنان درست و تأییدگر اسلام بود، از این کار او جلوگیری نشد. اما بعدها برخی از کسانی که گفتههای وی را شنیده بودند، آنها را به پیامبر گرامی(ص) نسبت دادند و حدیثهای نادرست بسیاری را از او رواج دادند.[۱۳] ابن کثیر او را به سبب زیادهروی در گزارش داستانها و سخنان بنیاسرائیل نکوهش کرده است.[۱۴]
بنابر منابع تاریخی، در زمان خلافت عثمان، فعالیتهای کعب الاحبار با حمایت معاویه گسترش یافت. معاویه او را به سبب دانش فراوان، مشاور خود قرار داد.[۱۵] گفتهاند که هدف معاویه از این کار، بهرهگیری از وی در جعل حدیث به سود بنیامیه و شامیان بود.[۱۶] معاویه او را از راستگوترین کسانی میدانست که درباره اهل کتاب سخن میگویند؛ اما بر آن بود که در سخنان او دروغهایی یافت میشود.[۱۷]
بر پایه برخی گزارشها، محمد بن کعب قرظی، فرزند کعب الاحبار، در پاسخ عمر بن عبدالعزیز که درباره ذبیح از او پرسید، حضرت اسماعیل(ع) را ذبیح دانست. وی همین را از یکی از احبار مسلمان شده شام پرسید. او هم حضرت اسماعیل(ع) را ذبیح دانست و اقرار نمود که یهودیان به رغم آگاهی از این حقیقت، از سر حسادت آن را انکار میکنند.[۱۸]
///////////////////////////////////
عربهای پیش از اسلام
یکی از آیینهای عربهای پیش از اسلام، حج بود. با توافق همه قبایل، افزون بر ماه رجب، سه ماه پیاپی ذیقعده، ذیحجه و محرم ماه حرام شمرده میشد و در آنها از نبرد و غارت پرهیز میکردند. این امر امنیت حاجیان را فراهم میکرد و به کاروانهای بازرگانی نیز اجازه میداد راهی بازارهای پیرامون مکه شوند.[۱۹]تیرههای قریش مناصب عمومی مکه و منصبهای حج و حرم از قبیل سقایت و حجابت را در اختیار داشتند.[۲۰]
فَاِذَا اَفَضتُم مِن عَرَفَاتٍ فَاذکُرُوا اللهَ عِندَ المَشعَرِ الحَرَامِ* ثُمَّ اَفِیضُوا مِن حَیثُ اَفَاضَ النَّاسُ وَاستَغفِرُوا اللهَ اِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ.
دعوت به اسلام در ایام حج
در موسم حج بازارهای مشهور عکاظ، مجنّه و ذو المجاز در نزدیکی مکه برپا میشدند و مکه میزبان جمعیتی انبوه از بازرگانان و زائران سراسر شبه جزیره بودند. بدینترتیب موسم حج فرصتی برای تبلیغ اسلام در میان زائران بود.[۲۱] گسترش اسلام به خارج از مکه از همین راه انجام شد. پیامبر در سال ۱۱ بعثت در ایام حج با تعدادی از مردم یثرب دیدار کرد. آنان اسلام آوردند و به یثرب بازگشتند. سال دوازدهم بعثت ۱۲ تن از مردم یثرب در ایام حج با پیامبر دیدار و با او بیعت کردند (بیعت عقبه اول). در سال سیزدهم بعثت ۷۵ نفر از مردم یثرب به حج آمدند و با پیامبر بیعت کردند (بیعت عقبه دوم) و از او دعوت کردند به یثرب بیاید.[۲۲]
پانویس
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ تاج العروس، ج۶، ص۲۳۵، «حبر».
- ↑ الأعلام، ج۵، ص۲۲۸.
- ↑ المعارف، ص۴۳۰؛ الاصابه، ج۵، ص۴۸۲؛ عمدة القاری، ج۲۵، ص۷۴.
- ↑ فتح المغیث شرح الفیة الحدیث، ج۳، ص۱۲۳
- ↑ الأعلام، ج۵، ص۲۲۸.
- ↑ امتاع الاسماع، ج۳، ص۳۶۵-۳۶۶؛ الاصابه، ج۵، ص۴۸۲.
- ↑ المعارف، ص۴۳۰؛ تاریخ الاسلام، ج۳، ص۳۹۷؛ الاصابه، ج۴، ص۶۲۲.
- ↑ من حیاة الخلیفة عمر، ص۳۸۷؛ شیخ المضیره، ص۹۲.
- ↑ الطبقات، ج۳، ص۳۴۰؛ قس: السنن الکبری، ج۳، ص۱۱۳؛ الکامل، ج۳، ص۵۰.
- ↑ طرائف المقال، ج۲، ص۱۰۵.
- ↑ طرائف المقال، ج۲، ص۱۰۵؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۴، ص۳۱۱.
- ↑ الثقات، ج۵، ص۳۳۴؛ سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۴۸۹.
- ↑ البدایة و النهایه، ج۱، ص۱۹؛ ج۲، ص۱۵۹.
- ↑ البدایة و النهایه، ج۱، ص۱۹؛ ج۲، ص۱۵۹.
- ↑ اضواء علی السنة المحمدیه، ص۱۴۷-۱۴۸؛ اضواء علی الصحیحین، ص۲۲۷، «پاورقی».
- ↑ اضواء علی الصحیحین، ص۲۲۷، «پاورقی».
- ↑ صحیح البخاری، ج۸، ص۱۶۰.
- ↑ بحار الانوار، ج۱۲، ص۱۳۴.
- ↑ . امتاع الاسماع، ج8، ص309؛ المفصل، ج6، ص392؛ بحارالانوار، ج90، ص351.
- ↑ . البدایة و النهایه، ج2، ص263.
- ↑ الطبقات، ج1، ص170؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص24؛ البدایة و النهایه، ج3، ص54.
- ↑ تاریخ پیامبر اسلام، ص ۱۳۹، ۱۴۲، ۱۴۴، ۱۵۰