پرش به محتوا

کاربر:Mo.ali.rezapour/صفحه تمرین۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی حج
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''غزوه خیبر''' به جنگ پیامبر(ص) با یهودیان منطقه خیبر در مدینه گفته می‌شود که با پیروزی یاران پیامبر(ص) پایان یافت.
'''غزوه خیبر''' به جنگ پیامبر(ص) با یهودیان منطقه خیبر در مدینه گفته می‌شود که با پیروزی یاران پیامبر(ص) پایان یافت.


== تهدیدات یهودیان خیبر ==
== علت آغاز جنگ ==
قبيله بني‌نضير که پس از پيمان‌شكني و اعلام جنگ با پيامبر در سال چهارم هجرت، مجبور به تسليم و مهاجرت از مدينه به خيبر شد، دشمني‌اش را با مسلمانان تشديد کرد. اين قبيله در خيبر نيز قلعه و كشاورزي داشت و از اين پايگاه براي دشمني با پيامبر استفاده كرد و زمينه‌هاي نبرد احزاب را فراهم آورد.[1]<ref>السيرة النبويه، ج2، ص191؛ الطبقات الکبري، ج2، ص50.</ref>
علت اصلی لشکرکشی رسول خدا به خیبر، از بین بردن مرکزیت رویارویی با مسلمانان در شمال مدینه بود؛ زیرا از ابتدای حضور مسلمانان در مدینه، منطقه خیبر و یهودیان ساکن آن و همچنین قبایل اطراف، که بیشتر تحت تأثیر و نفوذ خیبر بودند، مدینه را تهدید می‌کردند. رویدادهای یک‌ساله پیش از نبرد و سریه‌هایی که به آن سو انجام شد، نشان دهنده نا امن بودن آن منطقه و توطئه‌های مکرر یهود خیبر و قبایل هم‌پیمان آن‌هاست.


اهالی خیبر، با پشتوانه مالی حاصل از کشاورزی، قبایل اطراف خود و شمال مدینه را علیه مدینه تحریک کردند. در سال ششم که دحیه کلبی، برای رساندن پیام رسول خدا۹ نزد قیصر روم رفته بود[1]،<ref>تاریخ الطبری، ج2، ص286.</ref> مورد هجوم و غارت افراد قبیله جذام قرار گرفت[2]<ref>السیرة النبویه، ج2، ص612؛ الاصابه، ج6، ص135.</ref> و در پی آن رسول خدا۹ زید بن حارثه را به منطقه اعزام کرد.[3]<ref>المغازی، ص556-557؛ التنبیه و الاشراف، ص219.</ref>در همین سال، زمانی که به پیامبر خبر رسید غطفان درصدد است با کمک خیبر علیه مدینه توطئه کند، علی۷ را به فدک (نزدیکی خیبر) فرستاد.[4]<ref>تاریخ الیعقوبی، ج2، ص73-74؛ عیون الاثر، ج2، ص150.</ref> گزارش‌های دیگری از آمادگی و قصد بزرگان خیبر برای حمله به مدینه وجود دارد.<ref>المغازی، ص530، 563؛ الطبقات الکبری، ج2، ص70.</ref>[۵] چنان‌که دو ماه پیش از غزوه خیبر، پیامبر خبردار شد که یکی از فرماندهان یهود منطقه، قصد حمله به مدینه را دارد.<ref>تاریخ الطبری، ج3، ص23؛ دلائل النبوه، ج4، ص301.</ref>[۶] به نظر می‌رسد اعزام عبدالله بن رواحه، به منظور کسب اطلاعات از خیبر[7]،<ref>المغازی، ج2، ص566.</ref> با توجه به همین تهدیدها بوده باشد. نامه‌ای از پیامبر۹ به اهالی خیبر هم موجود است که با اشاره به پیشگویی تورات و حضرت موسی درباره پیامبری محمد۹، آنان را به اسلام دعوت کرده است.[8]<ref>السیرة النبویه، ج1، ص544.</ref>هرچند زمان این نامه روشن نیست، ولی برخی آن را مربوط به سال هفتم دانسته‌اند.[9]<ref>مکاتیب الرسول، ج2، ص488.</ref> چنان‌که از کلمات آن هم استفاده می‌شود، پیش از غزوه خیبر نوشته شده و اتمام حجتی با اهل خیبر بوده و پس از این نامه، به آن سو لشکرکشی شده است.
قبيله بني‌نضير که پس از پيمان‌شكني و اعلام جنگ با پيامبر در سال چهارم هجرت، مجبور به تسليم و مهاجرت از مدينه به خيبر شد، دشمني‌اش را با مسلمانان تشديد کرد. اين قبيله در خيبر نيز قلعه و كشاورزي داشت و از اين پايگاه براي دشمني با پيامبر استفاده كرد.<ref>السيرة النبويه، ج2، ص191؛ الطبقات الکبري، ج2، ص50.</ref> اهالی خیبر، با پشتوانه مالی حاصل از کشاورزی، قبایل اطراف خود و شمال مدینه را علیه مدینه تحریک کردند. <ref>تاریخ الطبری، ج2، ص286.</ref><ref>السیرة النبویه، ج2، ص612؛ الاصابه، ج6، ص135.</ref> گزارش‌هایی از آمادگی و قصد بزرگان خیبر برای حمله به مدینه وجود دارد.<ref>المغازی، ص530، 563؛ الطبقات الکبری، ج2، ص70.</ref>[۵] چنان‌که دو ماه پیش از غزوه خیبر، پیامبر خبردار شد که یکی از فرماندهان یهود منطقه، قصد حمله به مدینه را دارد.<ref>تاریخ الطبری، ج3، ص23؛ دلائل النبوه، ج4، ص301.</ref> نامه‌ای از پیامبر به اهالی خیبر هم موجود است که آنان را به اسلام دعوت کرده است.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص544.</ref>هرچند زمان این نامه روشن نیست، ولی برخی آن را مربوط به سال هفتم دانسته‌اند.<ref>مکاتیب الرسول، ج2، ص488.</ref> چنان‌که از کلمات آن هم استفاده می‌شود، پیش از غزوه خیبر نوشته شده و اتمام حجتی با اهل خیبر بوده و پس از این نامه، به آن سو لشکرکشی شده است.
 
علت اصلی لشکرکشی رسول خدا به خیبر، از بین بردن مرکزیت رویارویی با مسلمانان در شمال مدینه بود؛ زیرا از ابتدای حضور مسلمانان در مدینه، منطقه خیبر و یهودیان ساکن آن و همچنین قبایل اطراف، که بیشتر تحت تأثیر و نفوذ خیبر بودند، مدینه را تهدید می‌کردند. رویدادهای یک‌ساله پیش از نبرد و سریه‌هایی که به آن سو انجام شد، نشان دهنده نا امن بودن آن منطقه و توطئه‌های مکرر یهود خیبر و قبایل هم‌پیمان آن‌هاست.


== جنگ پیامبر (ص) با یهودیان منطقه خیبر ==
== جنگ پیامبر (ص) با یهودیان منطقه خیبر ==

نسخهٔ ‏۱۴ مهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۰:۴۹

غزوه خیبر به جنگ پیامبر(ص) با یهودیان منطقه خیبر در مدینه گفته می‌شود که با پیروزی یاران پیامبر(ص) پایان یافت.

علت آغاز جنگ

علت اصلی لشکرکشی رسول خدا به خیبر، از بین بردن مرکزیت رویارویی با مسلمانان در شمال مدینه بود؛ زیرا از ابتدای حضور مسلمانان در مدینه، منطقه خیبر و یهودیان ساکن آن و همچنین قبایل اطراف، که بیشتر تحت تأثیر و نفوذ خیبر بودند، مدینه را تهدید می‌کردند. رویدادهای یک‌ساله پیش از نبرد و سریه‌هایی که به آن سو انجام شد، نشان دهنده نا امن بودن آن منطقه و توطئه‌های مکرر یهود خیبر و قبایل هم‌پیمان آن‌هاست.

قبيله بني‌نضير که پس از پيمان‌شكني و اعلام جنگ با پيامبر در سال چهارم هجرت، مجبور به تسليم و مهاجرت از مدينه به خيبر شد، دشمني‌اش را با مسلمانان تشديد کرد. اين قبيله در خيبر نيز قلعه و كشاورزي داشت و از اين پايگاه براي دشمني با پيامبر استفاده كرد.[۱] اهالی خیبر، با پشتوانه مالی حاصل از کشاورزی، قبایل اطراف خود و شمال مدینه را علیه مدینه تحریک کردند. [۲][۳] گزارش‌هایی از آمادگی و قصد بزرگان خیبر برای حمله به مدینه وجود دارد.[۴][۵] چنان‌که دو ماه پیش از غزوه خیبر، پیامبر خبردار شد که یکی از فرماندهان یهود منطقه، قصد حمله به مدینه را دارد.[۵] نامه‌ای از پیامبر به اهالی خیبر هم موجود است که آنان را به اسلام دعوت کرده است.[۶]هرچند زمان این نامه روشن نیست، ولی برخی آن را مربوط به سال هفتم دانسته‌اند.[۷] چنان‌که از کلمات آن هم استفاده می‌شود، پیش از غزوه خیبر نوشته شده و اتمام حجتی با اهل خیبر بوده و پس از این نامه، به آن سو لشکرکشی شده است.

جنگ پیامبر (ص) با یهودیان منطقه خیبر

غزوه خیبر در سال هفتم هجری اتفاق افتاد.[۸]

شیوه رسول خدا۹ پیش از هر حمله آن بود که از نرسیدن صدای اذان در منطقه مطمئن شود و چون صدای اذان از داخل خیبر نشنید، راه افتاد. پرچمی به دست حباب بن منذر و یکی به دست سعد بن عباده داد و پرچم اصلی (لواء) را به علی۷ سپرد.[1][۹]

پیامبر و سپاه او طی چند روز قلعه‌های یهودیان در خیبر را فتح کردند.[۱۰][۱۱] مهم‌ترین و مستحکم‌ترین قلعه این منطقه قلعه قَموص بود که هنگام نبرد آن، پیامبر دچار سردرد شده بود و در اردوگاه به سر می‌برد.[3][۱۲]

صبحگاهان پیامبر۹، در پی علی۷ فرستاد و چون آن حضرت از درد چشم رنج می‌برد با آب دهانش چشم او را شفا بخشید، پرچم را به دستش سپرد و برایش دعا کرد.[۱۳][۱] امیرمؤمنان پس از کشتن قهرمان یهود، مرحب، پیروزی مسلمانان و فرار یهودیان را محقق ساخت.[2][۱۴]

در هنگامه این درگیری، سپر علی شکست و به جای آن درِ قلعه را با دستان پرتوان خود کَند و سپر قرار داد.[1][۱۵] آن‌گاه روی خندقی که پیرامون قلعه حفر شده بود، انداخت تا رزمندگان از روی آن عبور کنند.[2][۱۶] ابورافع گوید: «هشت نفری تلاش کردیم آن در را جابه‌جا کنیم، نتوانستیم».[۱۷][۳] شیخ مفید و بیهقی این رقم را به هفتاد نفر هم رسانده‌اند.[4][۱۸] خود آن حضرت فرموده است: «من با قدرت الهی این کار را کردم، نه با قدرت جسمانی».[۱۹][۵] در آخرین مرحله غزوه خیبر، دژهای وطیح و سُلالم که به بنی‌نضیر تعلق داشت، به محاصره سپاه اسلام درآمد و با مذاکره به دست پیامبر۹ افتاد.[6][۲۰]

عدد لشکریان مسلمان در خیبر، ۱۵۰۰ نفر گزارش شده است که ۲۰۰ نفر آنان سواره بودند.[۲۱][۱] تعداد جنگجویان خیبر را فقط واقدی در چند مورد از کتاب مغازی، ۰۰۰/۱۰ نفر گزارش کرده[2][۲۲]و در منابع دیگر نیامده است. بی‌توجهی مورخان و عدم تکرار آن در کتاب‌هایشان، این را به ذهن می‌رساند که این عدد، مربوط به کل جمعیت خیبر باشد، نه فقط جنگجویان؛ زیرا در این صورت عدد اهالی خیبر بسیار فزونی خواهد یافت. گروهی از زنان نیز در این نبرد شرکت کردند تا لشکر را امداد، و زخمی‌ها را مداوا کنند. تعداد زنانی که صحابه‌نگاران نام آنان را به مناسبت شرح حال هر یک ثبت کرده‌اند، به۱۵ نفر می‌رسد.[3][۲۳] تعداد شهدای این غزوه ۱۵ نفر و تعداد کشتگان یهود ۹۳ نفر ثبت شده است.[4][۲۴]

صلحنامه

پس از نبرد خیبر، غنائم دو قلعه شق و نطات میان مسلمانان تقسیم شد و غنائم دژ کتیبه، به عنوان خمس، در اختیار پیامبر۹ قرار گرفت. ایشان آن را بین همسران خود، بنی‌هاشم، یتیمان، مساکین و عده‌ای دیگر تقسیم کرد.[1][۲۵] آن‌گاه با اهالی خیبر چنین قرار گذاشت که باغ‌هایشان در اختیارشان بماند و در مقابل نیمی از محصول سالیانه، از آنِ مسلمانان باشد. از این رو هر سال نماینده‌ای از سوی آن حضرت برای تعیین مقدار محصول به خیبر می‌رفت و این تا زمان خلیفه دوم ادامه داشت.[2][۲۶]

پانویس

  1. السيرة النبويه، ج2، ص191؛ الطبقات الکبري، ج2، ص50.
  2. تاریخ الطبری، ج2، ص286.
  3. السیرة النبویه، ج2، ص612؛ الاصابه، ج6، ص135.
  4. المغازی، ص530، 563؛ الطبقات الکبری، ج2، ص70.
  5. تاریخ الطبری، ج3، ص23؛ دلائل النبوه، ج4، ص301.
  6. السیرة النبویه، ج1، ص544.
  7. مکاتیب الرسول، ج2، ص488.
  8. السیرة النبویه، ج2، ص341؛ تاریخ خلیفه، ص4.
  9. الطبقات الکبری، ج2، ص81.
  10. المغازی، ج2، ص666.
  11. دلائل النبوه، ج4، ص226.
  12. المغازی، ج2، ص670.
  13. البدء و التاریخ، ج4، ص226؛ الاستیعاب، ج3، ص1099-1100؛ تاریخ مدینة دمشق، ج42، ص86.
  14. تاریخ الیعقوبی، ج2، ص56.
  15. السیرة النبویه، ج2، ص335؛ الکامل فی التاریخ، ج2، ص220؛ البدایة و النهایه، ج4، ص189.
  16. الارشاد، ج1، ص126-127.
  17. امتاع الاسماع، ج1، ص310؛ البدایة و النهایه، ج4، ص189؛ ج7، ص224.
  18. الارشاد، ج1، ص128-129؛ دلائل النبوه، ج4، ص212.
  19. الامالی، ص604؛ بحارالانوار، ج21، ص26.
  20. المغازی، ج2، ص670.
  21. السیرة النبویه، ج2، ص350؛ المغازی، ج2، ص689؛ الکامل، ج2، ص216.
  22. المغازی، ج2، ص637، 640، 642.
  23. الطبقات الکبری، ج8، ص227، 245، 254، 293، 300، 308، 334، 336؛ الاستیعاب، ج4، ص1935.
  24. الطبقات الکبری، ج2، ص82.
  25. السیرة النبویه، ج2، ص349.
  26. المغازی، ص691.

منابع