تبرک: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی حج
جزبدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{در دست ویرایش|ماه=[[آذر]]|روز=[[۶]]|سال=[[۱۳۹۷]]|کاربر=E ebrahimi }}
{{در دست ویرایش|ماه=[[آذر]]|روز=[[۸]]|سال=[[۱۳۹۷]]|کاربر=E ebrahimi }}


'''تَبَرُّک''': درخواست خیر و برکت از خداوند، از طریق یک موجود مبارک
'''غزوه تبوک''': واپسین [[غزوه]] [[پیامبر(ص)]] در برابر رومیان در شمالی‌ترین منطقه [[حجاز]] به سال نهم ق. است.


==واژه‌شناسی==
این منطقه در مسیر حج شامیان قرار دارد و به علت وجود چشمه‌‌های آب در آن، یکی از منزلگاه‌های حاجیان می‌باشد. وقتی گزارش بازرگانان نبطی مبنی بر لشکرکشی [[هراکلیوس]] امپراتور روم شرقی برای حمله به مسلمانان به [[مدینه]] رسید و با خطری که [[پیامبر(ص)]] از حمله رومیان احساس کردند؛ نامه‌ها و نمایندگانی به قبایل مناطق مختلف اعزام کرده و آنان را به نبرد با رومیان فراخواندند.


«تبرک» مصدر باب تفعّل از ریشه «ب ـ ر ـ ک» به معنای خیر کثیر و فزونی،<ref>لسان العرب، ج10، ص395-396، «برک. </ref> سینه شتر،<ref>مفردات، ص44، «برک.</ref> سعادت<ref>نک: قاموس قرآن، ج1، ص189.</ref> و ثبات<ref>معجم مقاییس اللغه، ج1، ص227؛ الصحاح، ص1574، «برک. </ref> است.
جبران شکست مسلمانان در [[جنگ موته]]، گرفتن [[جزیه]] از [[اهل کتاب]]، انتقام خون [[جعفر بن ابی‌طالب]] و... باعث ایجاد انگیزه بیش از پیش برای نبرد با رومیان گردید.


برخی معنای فراگیر برکت را فایده پایدار می‌دانند و باور دارند که این معنا با معانی دیگر آن سازگار است.<ref>قاموس قرآن، ج1، ص190.</ref> برخی نیز اصل آن را «پایداری» دانسته، بر این باورند که دیگر معانی با آن نزدیک هستند.<ref>معجم مقاییس اللغه، ج1، ص227.</ref> بعضی نیز اصل آن را فضل، خیر و افزونیِ مادی و معنوی می‌دانند.<ref>التحقیق، ج1، ص259، «برک. </ref>
در این میان برخی از عوامل مانند تجربه شکست موته، دوری راه تبوک با مدینه، قحطی و گرمای شدید تابستان باعث شد تا برخی از مسلمانان به تردید بیافتند و منافقین با وجود داشتن توانایی برای شرکت در جنگ، برای پیامبر عذر آورند.


آورده‌اند که این واژه در اصل، سامی و به معنای نزدیکی و قرابت است و از واژه‌های راه‌یافته در [[زبان عربی]] است.<ref>واژه‌های دخیل، ص135-136.</ref>
به دستور پیامبر(ص) کسانی که به خاطر فقر مالی نمی‌توانستند در جنگ شرکت کنند، توسط توانمندان تجهیز شدند. با وجود تمام مشکلات مسلمانان در یکی از روزهای آغازین ماه رجب به سوی تبوک حرکت کردند. این سومین لشکرکشی پیامبر برای مقابله با رومیان بود.


==معنای اصطلاحی==
مسلمانان در راه تبوک سختی‌های زیادی متحمل شدند به گونه‌ای که بعضی اوقات مجبور بودند برای رهایی از تشنگی و گرسنگی شتران خود را نحر کنند. البته گزارش‌های زیادی در مورد معجزات پیامبر(ص) برای حل کمبود آب و غذا وجود دارد.


برکت در اصطلاح متون دینی، عبارت است از پدید آمدن خیر الهی در امور<ref>مفردات، ص44؛ المیزان، ج7، ص280-281.</ref> و فراوانی خیر و بسیار شدن آن<ref>تفسیر قرطبی، ج4، ص139.</ref> که شامل امور خیر دنیوی و اخروی از جمله پاداش اعمال، امنیت و مایه دوری انسان از دنیا است.<ref>نک: احکام القرآن، ابن عربی، ج1، ص102.</ref>
مسلمانان بعد از سختی‌های فراوان به منطقه تبوک وارد شدند اما اثری از رومیان نیافتند. با وجود این پیامبر با توقف 10 یا 20 روزه در این منطقه کارهای مهمی را انجام دادند از جمله این کارها می‌توان از مصالحه توافق بر پرداخت جزیه با برخی از ساکنان مسیحی اطراف شام، فرستادن [[خالد بن ولید]] به [[دومة‌الجندل]] و اقداماتی دیگر نام برد.


تبرک همچنین عبارت است از تیمن<ref>لسان العرب، ج10، ص396؛ النهایه، ج5، ص302، «یمن. </ref> و مبارک شمردن چیزی<ref>لغت‌نامه، ج1، ص6367.</ref> و در اصطلاح متون دینی، یعنی طلب برکت و خیر الهی<ref>نک: تسهیل العقیدة الاسلامیه، ص334.</ref> که در یک موجود نهاده شده<ref>الموسوعة الفقهیة الکویتیه، ج10، ص69.</ref> و [[خداوند]] برای او امتیازها و مقام‌هایی خاص قرار داده است،<ref>سلفی‌گری و پاسخ به شبهات، ص434.</ref> خواه این برکت مادی باشد و خواه معنوی.<ref>التبرک، جدیع، ص43.</ref>
در این جنگ منافقان بیش از گذشته چهره [[نفاق]] خود را آشکار کردند و از هر فرصتی برای بازداشتن مسلمانان از جنگ و بدبین کردن آنان نسبت به [[اسلام]] فروگذار نشدند. از مهم‌ترین کارهای آنان می‌توان به توطئه آنان نسبت به ترور پیامبر(ص)، تمسخر ایشان و نیز ماجرای گم‌شدن ناقه پیامبر(ص) و آگاهی ایشان از مکان آن نام برد.


==رابطه تبرک و توسل==
پیامبر(ص) در این جنگ [[حضرت علی(ع)]] را جانشین خود در مدینه گذاشتند وقتی برخی از مسلمانان به این اقدام پیامبر اعتراض کردند، اما ایشان کسی را غیر از علی(ع) شایسته این کار ندانستند و حرکت خود به سمت تبوک را منوط به جانشینی علی(ع) کردند.


هم در [[توسل]] و هم در تبرک، [[انسان]] در پی دریافت خیری به واسطه یک موجود دیگر است. از این رو، این دو شباهت مفهومی و مصداقی فراوان با هم دارند؛ به ویژه آن جا که شخص در صدد دستیابی به خیر معنوی است. برخی باور دارند که حقیقت تبرک، توسل است؛ پس تفاوتی میان این دو نیست.
پیامبر(ص) بعد از سه یا چهار ماه در رمضان یا شوال سال نهم هجری وارد مدینه شدند. این لشکرکشی آثار و ثمرات زیادی برای مسلمانان داشت از جمله می‌توان به گسترش حکومت پیامبر، دفع تهدید رومیان و قدرت‌نمایی مسلمانان در مقابل آنان و نیز آشکار شدن چهره منافقان اشاره کرد.


اما با فرض تفاوت این دو، توسل عبارت است از واسطه قرار دادن بزرگان دین در پیشگاه خداوند برای رسیدن به خواسته‌ای. تبرک نیز یعنی طلب خیر و برکت مادی و معنوی که خداوند در انسان‌ها یا اشیا قرار داده است.<ref>الموسوعة الفقهیة الکویتیه، ج10، ص69.</ref>
==پیشینه==


==کاربرد قرآنی==
نام تبوک در منابع اسلامی به سبب غزوه‌ای که در اواخر زندگانی [[پیامبر(ص)]] در آن جا رخ داد، مشهور گشت. در این میان، نبردی با رومیان رخ نداد؛ اما ویژگی‌های این اعزام به یکی از دورترین و حساس‌ترین مناطق شبه جزیره، آن هم در برابر قدرت بزرگ جهان آن روز، بر اهمیت این غزوه می‌افزاید.


واژه تبرک در [[قرآن مجید]] به کار نرفته است؛ اما ماده آن 34 بار و در قالب واژه‌های «بارک»، «بارکنا»، «بورک»، «تبارک»، «برکات»، «برکاته»، «مبارک»، «مبارکاً» و «مبارکة» به کار رفته است.<ref>التبرک، جدیع، ص31.</ref> در قرآن، «مبارک» وصف انسان‌ها، موجودات، مکان‌ها و زمان‌های خاص شده است که عبارتند از:


[[نوح(ع)]] و همراهانش: {{قلم رنگ|سبز|﴿اهْبِطْ بِسَلامٍ مِنَّا وَ بَرَکاتٍ عَلَیْکَ وَ عَلی‌ اُمَمٍ مِمَّنْ مَعَکَ﴾}} ([[سوره هود]]، آیه 48)؛
تبوک نام یک وادی در شمالی‌ترین نقطه [[حجاز]] بین سرزمین [[حجر|حِجر]] و [[شام]] است.<ref>صورة الارض، ج1، ص32؛ معجم ما استعجم، ج1، ص12؛ نک: معجم البلدان، ج2، ص219.</ref> برخی این سرزمین را بخشی از قلمرو شام دانسته‌اند.<ref>فتوح البلدان، ج1، ص71؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص67؛ التنبیه و الاشراف، ص230.</ref> این وادی در 4 منزلی حجر، 6 منزلی [[مدین|مَدین]]، 12منزلی [[مدینه]] و 11منزلی [[دمشق]] و در میانه راه مدینه و دمشق قرار دارد.<ref>معجم البلدان، ج2، ص14؛ المسالک و الممالک، عزیزی، ص22.</ref>


[[موسی(ع)]]:<ref>مجمع البیان، ج7، ص330؛ تفسیر بیضاوی، ج4، ص155؛ البحر المحیط، ج8، ص212.</ref> {{قلم رنگ|سبز|﴿فَلَمَّا جَاءَهَا نُودِیَ اَن بُورِکَ مَن فیِ النَّارِ وَ مَنْ حَوْلَهَا﴾}} ([[سوره نمل]]، آیه 8)؛
==وجه تسمیه==


[[عیسی(ع)]]: {{قلم رنگ|سبز|﴿وَ جَعَلَنیِ مُبَارَکا اَیْنَ مَا کُنتُ﴾}} ([[سوره مریم]]، آیه 31)؛
در وجه نام‌گذاری تبوک اختلاف است. برخی این نام را برگرفته از سخن پیامبر(ص) درباره چشمه‌ای در آن سرزمین دانسته‌اند.<ref>الصحاح، ج4، ص1576-1577؛ النهایه، ج1، ص162، «بوک. </ref> اما بعضی به استناد روایتی از [[معاذ بن جبل]]، تبوک را نام این چشمه پیش از حضور رسول خدا در تبوک<ref>ملء العیبه، ج1، ص9.</ref> دانسته‌اند.<ref>الموسوعة العربیة العالمیه، ج6، ص86.</ref> [[بطلمیوس]] در کتاب جغرافیای خود، آن را «تپوا» خوانده است.<ref>المفصل، ج7، ص251.</ref>


[[ابراهیم(ع)]] و [[اسحاق(ع)]]: {{قلم رنگ|سبز|﴿وَ بَارَکْنَا عَلَیْهِ وَ عَلیَ اِسْحَاقَ﴾}} ([[سوره صافات]]، آیه 113)؛
==جغرافیای تبوک==


خاندان ابراهیم(ع): {{قلم رنگ|سبز|﴿رَحْمَتُ اللهِ وَ بَرَکَاتُهُ عَلَیْکمُ اَهْلَ الْبَیْتِ﴾}} ([[سوره هود]]، آیه 73)؛
تبوک با قدمت 2500ساله<ref>الموسوعة العربیة العالمیه، ج6، ص86.</ref> در سال 500ق. م. شاهد تمدن بزرگ نَبَطی‌ها بود.<ref>شمال الحجاز، ج1، ص93.</ref> این سرزمین سکونت‌گاه [[اصحاب ایکه|اصحاب اَیکه]] بود که [[حضرت شعیب(ع)]] پیامبر آنان به شمار می‌رفت.<ref>المسالک و الممالک، اصطخری، ص20؛ تقویم البلدان، ص94؛ جغرافیای حافظ ابرو، ج1، ص215.</ref>


[[پیامبر]]؛ مؤمنان صالح؛ قرآن کریم: {{قلم رنگ|سبز|﴿هذا کِتابٌ اَنْزَلْناهُ مُبارَکٌ﴾}} ([[سوره انعام]]، آیه 155)؛


فرشتگان:<ref>مجمع البیان، ج7، ص330؛ البحر المدید، ج4، ص177.</ref> {{قلم رنگ|سبز|﴿فَلَمَّا جاءَها نُودِیَ اَنْ بُورِکَ مَنْ فِی النَّارِ وَ مَنْ حَوْلَها﴾}} ([[سوره نمل]]، آیه 8)؛
چاه [[ثمود]] که [[ناقه صالح(ع)]] باید از آب آن می‌نوشید، در سرزمین حجر و در مسیر همین وادی قرار دارد.<ref>المسالک و الممالک، اصطخری، ص20.</ref> اعراب قحطانی (جنوبی) [[بنی‌عذره|بنی‌عُذره]]<ref>معجم البلدان، ج2، ص14.</ref> و [[بنی‌کلب]]<ref>خطط الشام، ج1، ص28؛ شمال الحجاز، ج1، ص110.</ref> از زیرمجموعه‌های [[قضاعه|قُضاعه]] و نیز قبایل [[جذام|جُذام]]، [[لخم]]، <ref>نزهة المشتاق، ج1، ص352؛ صفة جزیرة العرب، ج2، ص243.</ref> [[بنی‌عبس|بنی‌عَبس]]، [[مره|مُره]]، و [[ذبیان|ذِبیان]] از ساکنان تبوک در دوران جاهلی و آغاز دوره اسلامی بودند.<ref>شمال الحجاز، ج1، ص110.</ref>


آب: {{قلم رنگ|سبز|﴿وَ نَزَّلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً مُبارَکاً...﴾}} ([[سوره ق]]، آیه 9)؛
حِسمی در شمال غربی و شَرَورَی در شمال شرقی تبوک، از کوه‌های این منطقه هستند.<ref>معجم البلدان، ج2، ص14، 258؛ مراصد الاطلاع، ج1، ص403.</ref>


زیتون: {{قلم رنگ|سبز|﴿... شَجَرَةٍ مُبارَکَةٍ زَیْتُونَة...﴾}} ([[سوره نور]]، آیه 35)
چشمه معروف تبوک با نام [[موله|مُولَه]] که به برکت پیامبر(ص) پرآب شد و تا 1367ق. همچنان پرآب بود و ساکنان و حاجیان از آن استفاده می‌کردند، <ref>المعجم الجغرافی للبلاد العربیه، ج3، ص1291.</ref> قلعه تبوک که این چشمه در آن قرار دارد، دیواری که پیامبر بر آن تکیه داد، <ref>المسالک و الممالک، اصطخری، ص20؛ جغرافیای حافظ ابرو، ج1، ص215.</ref> و [[مسجد توبه]] که [[عمر بن عبدالعزیز]] (حک: 99-101ق.) به سال 99ق. آن را در جایی ساخت که پیامبر 10 شب در آن نماز گزارده بود، <ref>التعریف بما آنست، ص201؛ بهجة النفوس، ج1، ص633؛ وفاء الوفاء، ج3، ص179.</ref> از آثار اسلامی به جا مانده در این سرزمین هستند.


مکان‌های مبارک در قرآن عبارتند از: بیت الله<ref>تفسیر قرطبی، ج4، ص138-139.</ref> که در روایتی از [[علی(ع)]] نخستین خانه‌ مبارک است<ref>التفسیر الکبیر، ج8، ص130.</ref>؛
==راه حج شام==


[[مسجدالحرام]]:<ref>صحیح البخاری، ج2، ص58؛ سنن ابن ماجه، ج1، ص451؛ احکام القرآن، ابن عربی، ج1، ص102.</ref> {{قلم رنگ|سبز|﴿اِنَّ اَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبَارَکاً﴾}} ([[سوره آل‌عمران]]، آیه 96)؛
تبوک از راه‌های حج حاجیان شام است<ref>الخراج و صناعة الکتابه، ص85؛ الاماکن، ص127؛ معجم البلدان، ج3، ص212.</ref> و آن را پنجمین منزل این راه در پی حرکت از شام شمرده‌اند.<ref>الاعلاق النفیسه، ص183؛ المسالک و الممالک، ابن‌خرداذبه، ص150؛ بغیة الطلب، ج8، ص3602.</ref> [[محمد بن رشید|محمد بن رُشید]] (م. 721ق.) و [[صلاح الدین صفدی]] (م. 764ق.) و [[ابن‌بطوطه]] (م. 779ق.) از تبوک دیدار کرده و از سنت ورود حاجیان به تبوک با شمشیرهای برهنه با اقتدا به رفتار پیامبر در غزوه تبوک، گزارش داده‌اند.<ref>ملء العیبه، ج1، ص7؛ رحلة ابن‌بطوطه، ج1، ص347-348؛ شمال الحجاز، ج1، ص88.</ref>


[[مسجدالنبی]]؛<ref>صحیح البخاری، ج2، ص58؛ صحیح مسلم، ج4، ص124؛ سنن ابن ماجه، ج1، ص451.</ref>


[[شهر مدینه]]؛<ref>صحیح البخاری، ج2، ص221؛ ج8، ص153؛ صحیح مسلم، ج4، ص112-114.</ref>
به گزارشی، حاجیان چهار روز کنار چشمه تبوک استراحت می‌کردند و سپس با برداشتن آب کافی از این چشمه، آماده حرکت به سوی [[مکه]] می‌شدند.<ref>رحلة ابن‌بطوطه، ج1، ص347.</ref> از آن جا که تبوک استراحتگاه حاجیان بود، [[عثمانی‌ها]] قلعه‌هایی برای استراحت حاجیان ساختند که به [[حصن حجاج|حِصن حُجاج]] معروف است.<ref>فی شمال غرب الجزیره، ص443؛ الموسوعة العربیة العالمیه، ج6، ص90.</ref>


[[وادی طور]]: {{قلم رنگ|سبز|﴿فَلَمَّا اَتاها نُودِیَ مِنْ شاطِئِ الْوادِ الْاَیْمَنِ فِی الْبُقْعَةِ الْمُبارَکَةِ﴾}} ([[سوره قصص]]، آیه 30)


[[فلسطین]]؛<ref>المیزان، ج8، ص228.</ref>
امروزه ناحیه تبوک بزرگ‌ترین منطقه در شمال عربستان است<ref>المعجم الجغرافی للبلاد العربیه، ج1، ص314.</ref> که به مرکزیت شهر تبوک<ref>شمال الحجاز، ج1، ص83؛ المعجم الجغرافی للبلاد العربیه، ج1، ص116.</ref> یکی از 13 ناحیه پادشاهی سعودی است و از پنج استان [[املج]]، [[حقل|حَقل]]، [[وجه|وَجه]]، [[ضباء|ضَباء]]، [[تیماء]] و ده‌ها روستا تشکیل شده است.<ref>الموسوعة العربیة العالمیه، ج6، ص85.</ref> رشد و گسترش امروزین تبوک، مدیون راه آهنی است که در سال‌های 1324 تا 1326ق./1906-1908م. حجاز را به شام پیوند داد. پیش از آن، تبوک تنها یک آبادی بود که حدود 200 تن جمعیت داشت.<ref>الموسوعة الذهبیه، ج8، ص469؛ شمال الحجاز، ج1، ص95.</ref> اما امروزه این تعداد به 150 هزار تن افزایش یافته است.<ref>الموسوعة العربیة العالمیه، ج6، ص87.</ref>


[[مسجد الاقصی]]؛<ref>سنن ابن ماجه، ج1، ص451-452.</ref> و پیرامون آن:<ref>مسند احمد، ج2، ص278.</ref> {{قلم رنگ|سبز|﴿... الْمَسْجِدِ الْاَقْصَـی الَّذی بارَکْنا حَوْلَهُ﴾}} ([[سوره اسراء]]، آیه 1)


[[مصر]] <ref>البحر المحیط، ج5، ص154-155.</ref> و [[شام]]:<ref>صحیح البخاری، ج2، ص23؛ روح المعانی، ج5، ص37-38؛ فتح القدیر، ج3، ص246.</ref> {{قلم رنگ|سبز|﴿وَ اَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذینَ کانُوا یُسْتَضْعَفُونَ مَشارِقَ الْاَرْضِ وَ مَغارِبَهَا الَّتی‌ بارَکْنا فیها﴾}} ([[سوره اعراف]]، آیه 137)؛
راه‌های آسفالت متعدد، این شهر را به دیگر شهرها پیوند داده و در این میان، راه تبوک به مدینه به مسافت 700<ref>شمال الحجاز، ج1، ص84-85.</ref> و به نقلی 674<ref>الموسوعة العربیة العالمیه، ج6، ص87.</ref> کیلومتر مهم‌ترین راه آسفالت تبوک به شمار می‌رود و فرودگاه آن مهم‌ترین فرودگاه شمال عربستان است. این شهر به سبب وجود یکی از بزرگ‌ترین پایگاه‌های نظامی [[عربستان]] در مرز [[اردن]] و [[سوریه]]، از اهمیتی ویژه برخوردار است.<ref>الموسوعة العربیة العالمیه، ج6، ص88.</ref>


[[یمن]]<ref>صحیح البخاری، ج8، ص95؛ فتح الباری، ج13، ص39.</ref>؛ عریش مصر؛ ثنیه؛ قبر هود نبی(ع)<ref>روح المعانی، ج9، ص38.</ref>؛ فلسطین<ref>المیزان، ج8، ص228.</ref> که هم با نعمت‌های مادی برکت یافته<ref>فتح القدیر، ج3، ص246؛ ارشاد الاذهان، ص287.</ref> و هم به دلیل مبعوث شدن بیشتر پیامبران از آن منطقه و انتشار شرایع و کتاب‌های آسمانی<ref>التفسیر الکبیر، ج22، ص164-165؛ جوامع الجامع، ج2، ص316؛ مجمع البیان، ج6، ص611.</ref> و سکونت پیامبران<ref>المیزان، ج5، ص288.</ref> و قبر پیامبرانی همانند ابراهیم و اسحق و یعقوب و صالحان برکت معنوی یافته است. <ref>نک: تفسیر قرطبی، ج10، ص212.</ref>
==لشکرکشی رومیان==


[[شب قدر]]:<ref>المیزان، ج18، ص130.</ref> {{قلم رنگ|سبز|﴿اِنَّا اَنْزَلْناهُ فی‌ لَیْلَةٍ مُبارَکَة﴾}} ([[سوره دخان]]، آیه 3)
به سال نهم ق. بازرگانان نبَطی که با مدینه روابط تجاری داشتند، از تصمیم هراکلیوس/هرقل، امپراتور روم شرقی، برای حمله به [[مسلمانان]] گزارش دادند. بر اساس این گزارش، هراکلیوس با فراخوانی قبایل عرب مسیحی سرزمین‌های مرزی شام و حجاز همچون [[غسان|غَسّان]]، جُذام و لَخم، سپاهیان خود را با شمار40000 تن تا بلقاء، از شهرهای شام در [[اردن]] امروزی، پیش راند و خود نیز در [[حمص]]، از شهرهای شمالی سوریه، مستقر شد.<ref>المغازی، ج3، ص990؛ الطبقات، ج2، ص165.</ref>


==شیوه‌های انتقال برکت==


تبرک به سه‌گونه تحقق می‌یابد:<ref>دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج14، «تبرک».</ref> گاه با تماس و لمس موجود مبارک صورت می‌پذیرد؛ همچون: لمس نمودن پیامبر<ref>الاصابه، ج1، ص53.</ref> یا اجزای جدا شده از بدن ایشان<ref>صحیح مسلم، ج7، ص81-82.</ref> و یا اشیایی که با بدن وی تماس داشته است،<ref>صحیح مسلم، ج7، ص79-80.</ref> [[استلام]] [[حجرالاسود]] و ارکان کعبه<ref>اخبار مکه، ازرقی، ج1، ص336.</ref> به دست زائران کعبه در [[مناسک حج]] و [[عمره]]، لمس ضریح یا صندوق قبر [[امامان معصوم]] و اولیای الهی، لمس جای پای پیامبر(ص) در سنگی در بخش جنوبی [[مسجدالحرام]].<ref>سفرنامه ناصر خسرو، ص128.</ref>
برخی علت این لشکرکشی را نامه مسیحیان عرب به هراکلیوس می‌دانند که در آن به دروغ، از درگذشت [[پیامبر(ص)]] و قحطی سخت در شبه جزیره و ناتوانی اقتصادی مسلمانان گزارش داده و از امپراتور روم خواسته بودند تا برای برچیدن این دین و پیروانش تلاش نماید.<ref>تاریخ دمشق، ج39، ص63؛ کنز العمال، ج13، ص37.</ref>


گاه در موارد مشابهت با موجودات و اشیای دارای برکت، آن شباهت افزون بر این‌که خود مایه برکت است، قدرت برکت‌دهی نیز دارد؛ همچون: طلب برکت از تصاویر [[مکه]] و [[مدینه]] که مسلمانان در خانه‌های خویش دارند یا تابوت‌واره‌های همانند قبر و تابوت [[امام حسین(ع)]] در مراسم تعزیه.<ref>نخل‌گردانی، ص23-32</ref>


تبرک گاهی بر خواست و التفات شخصی استوار است. در این حالت، خداوند یا کسی که قدرت برکت‌بخشی دارد، آگاهانه کسی یا چیزی را متبرک می‌کند. ممکن است این کار تنها با بیان اراده یا با دست نهادن بر کسی یا چیزی و یا با دعای خیر و طلب برکت برای کسی یا چیزی صورت گیرد. در این حال، انتقال برکت به صورت ابتدایی و بدون درخواست شخص خواهان برکت است؛ همچون موردی که خداوند به یعقوب برکت داد<ref>کتاب مقدس، سفر پیدایش، 32: 30؛کتاب مقدس، سفر پیدایش، 28: 1-4.</ref> و نیز اسحاق(ع) به پسرش یعقوب برکت بخشید<ref>کتاب مقدس، سفر پیدایش، 27: 8-40.</ref> و یعقوب(ع) با دعای خیر به پسرانش برکت بخشید و آن‌ها را مبارک ساخت<ref>کتاب مقدس، سفر پیدایش، 48: 20.</ref> و یا رسول خدا(ص) دختر و دامادش را متبرک نمود.<ref>ازالة الخفاء، ج2، ص254.</ref> وجه مشترک در این سه نوع، وجود التفات و اراده‌ای از سوی خداوند یا شخصی مقدس است که مایه برکت می‌شود.
پیامبر(ص) در پی احساس خطر از رومیان، با نگاشتن نامه‌های گوناگون و اعزام نمایندگانی، قبایل مسلمان بیرون از مدینه را به نبرد با رومیان فراخواند.<ref>المغازی، ج3، ص990؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص67.</ref> در این میان، نامه‌نگاری با قبایلی چون [[غطفان|غَطَفان]]، [[تمیم]] و [[طی]]<ref>اعلام الوری، ج1، ص243.</ref> و اعزام [[بریدة بن حصیب|بُریدة بن حُصیب]]، [[ابورهم غفاری|ابورُهم غِفاری]]، [[نعیم بن مسعود|نُعیم بن مسعود]]، [[بدیل بن ورقاء|بدیل بن وَرقاء]]، [[جندب|جُندب]] و رافع فرزندان مکیث، [[ابوواقد لیثی]]، [[ابوجعد ضمری|ابوجعد ضُمَری]]، و [[عباس بن مرداس|عباس بن مِرداس]] به سوی قبایل [[اسلم]]، [[غفار]]، [[بنی‌اشجع]]، بنی‌کعب بن عمرو خُزاعی، جُهَینه، بنی‌لیث، بنی‌ضَمره و بنی‌سُلیم گزارش شده است.<ref>الطبقات، ج4، ص242؛ الطبقات، ج4، ص244؛ الطبقات، ج4، ص279؛ الطبقات، ج4، ص294؛ المغازی، ج3، ص990؛ تاریخ دمشق، ج2، ص34؛ تاریخ دمشق، ج67، ص274.</ref>


==پیشینه برکت در متون دینی==


پیشینه برکت جستن در متون دینی آمده است. در [[عهد عتیق]]، درباره احوال حضرت یعقوب و [[یوسف]]، از تبرّک سخن رفته است.<ref>کتاب مقدس، سفر پیدایش، 48: 20.</ref> در «ده فرمان» [[حضرت موسی]] آمده که روز هفتم و سبَّت (شنبه) را مبارک قرار داده است.<ref>کتاب مقدس، سفر خروج، 20: 8-11.</ref> در انجیل مرقس نیز بیان شده که [[حضرت مسیح(ع)]] با کشیدن دست بر سر کودکان، به آنان برکت می‌داد.<ref>کتاب مقدس، مرقس، 10: 13-16.</ref>
در منابع، از اعزام نماینده پیامبر(ص) برای دعوت از قبایل تازه‌مسلمان ساکن در مکه و پیرامون آن گزارشی در دست نیست. این شاید به سبب مسافت طولانی مکه تا مدینه و تلاش پیامبر برای شتاب در گردآوری و اعزام نیرو باشد.


در میان [[بنی‌اسرائیل]] رسم بوده که برای تبرک جستن، با روغن زیتون متبرک، خود را روغن‌مالی می‌کردند. آورده‌اند که وجه تسمیه حضرت عیسی به مسیح، همین است که با روغن زیتون متبرک، مسح شده است.<ref>المیزان، ج3، ص194.</ref>
==علل و انگیزه جنگ==


==مشروعیت تبرک==
گردآوری نیرو برای رویارویی با [[روم]] در حالی رخ داد که به سبب برخی عوامل، انگیزه‌هایی دوچندان برای همراهی با پیامبر(ص) در شماری از [[صحابه]] و مسلمانان پدید آمده بود و در همین حال، برخی عوامل بازدارنده نیز بسیاری از آنان را برای حضور در نبرد به تردید و سستی افکنده بود.


بر پایه دیدگاه رایج میان مسلمانان، زیارت قبور بزرگان و تبرک به آثار منسوب به ایشان، کاری پسندیده بوده است. برکت و مغفرت الهی به واسطه انبیا و اولیا نازل می‌گردد.<ref>مجموعه آثار مطهری، ج1، ص259، «عدل الهی. </ref> در این فرایند، واسطه‌هایی از سوی خداوند قرار داده شده‌اند که ریشه آن، برکت خداوند است<ref>مجموعه آثار مطهری، ج1، ص261-262، «عدل الهی. </ref> و امور مقدس که مسلمانان از آن‌ها برکت می‌طلبند، شانی مستقل از خداوند ندارند. از این رو، تبرک جستن از آن‌ها با [[شرک]] ملازم نیست.
جبران شکست مسلمانان در [[سریه مؤته]] (8ق.) و ستاندن انتقام خون [[جعفر بن ابی‌طالب]] که همراه برخی از بهترین صحابه پیامبر(ص) در این نبرد به دست رومیان به شهادت رسیده بود، از انگیزه‌های اصحاب برای حضور در سپاه به شمار می‌رفت.<ref>تاریخ یعقوبی، ج2، ص67.</ref>


بر خلاف این دیدگاه، به باور [[وهابیان]]، تبرک نوعی عبادت است؛ اما عبادت امری توقیفی است. پس تبرک جستن تنها در مواردی مانند نام خدا، قرآن، پیامبر در زمان زندگانی ایشان، و آثار مربوط به هنگام حیات پیامبر که دلیلی بر جواز آن‌ها در [[قرآن]] یا [[سنت پیامبر]] و [[صحابه]] یافت می‌شود، جایز است<ref>التبرک، جدیع، ص329، 343، 401.</ref> و در موارد دیگر که نصی بر جواز آن در قرآن و سنت در دست نیست و پیشینه‌ای میان سلف صالح وجود ندارد، تبرک غیر مشروع<ref>العبودیه، ص72؛ التبرک، جدیع، ص329-332.</ref> و [[بدعت]]<ref>اقتضاء الصراط المستقیم، ج2، ص193؛ التبرک، جدیع، ص426-427؛ تسهیل العقیدة الاسلامیه، ص336-337.</ref> است و هر بدعتی نیز ضلالت و گمراهی به شمار می‌رود.<ref>صحیح مسلم، ج3، ص11.</ref> از این رو، استلام دو رکن پیرامون حجرالاسود، دیوارهای کعبه، [[مقام ابراهیم]]، صخره بیت‌المقدس، و قبرهای پیامبران و صالحان بدعت و نادرست است.<ref>زیارة القبور، ج1، ص31؛ مجموع فتاوی ابن تیمیه، ج27، ص79؛ نک: التبرک، جدیع، ص426-428؛ التبرک، جدیع، ص449-453؛ التبرک، جدیع، ص458-460.</ref> از این رو، برخی از صحابه، لمس حجرالاسود را تنها به عنوان پیروی از رفتار پیامبر(ص) مفید می‌دانستند.<ref>مسند احمد، ج2، ص3.</ref>


===رد دیدگاه وهابیت===
گرفتن [[جزیه]] از [[اهل کتاب]] که با نزول آیه 29 [[سوره توبه]] برای مسلمانان مجاز شمرده شده بود، عاملی دیگر بود که برخی از مسلمانان را برای رویارویی با رومیان ترغیب می‌کرد؛ زیرا پیشتر در پی نزول آیه 28 سوره توبه و منع حضور مشرکان در مسجدالحرام و از میان رفتن زمینه تجارت قریش با بازرگانان غیر مسلمان در ایام حج، نگرانی‌هایی برای قریشیان پدید آمده بود.


یکم. عبادت کاری است که به نیت پرستش خداوند انجام پذیرد؛ اما کسی که در صدد تبرک‌جویی از آثار بزرگان دین برمی‌آید، هرگز این افراد را دارای مقام الوهیت نمی‌داند و در تبرک‌جویی هرگز قصد عبادت ندارد. بنا بر این، کار او مصداق عبادت نیست<ref>تهذیب الاصول، ج1، ص147.</ref> تا با توحید در الوهیت و عبودیت منافات داشته باشد یا غلوآمیز قلمداد گردد. شاهد این سخن، نهی نکردن پیامبر از مواردی است که در محضر ایشان به دست صحابه انجام می‌گرفته،<ref>التبرک، جدیع، ص244.</ref> حال آن‌که ایشان از برخی الفاظ غلوآمیز منع می‌نمودند.<ref>التوحید، ص106-108.</ref>


دوم. با وجود ادله و شواهد گوناگون بر جواز این کار، نمی‌توان آن را بدعت‌آمیز شمرد. از این گذشته، هر‌گونه بدعتی ناپسند و حرام نیست؛ بلکه بدعت ناپسند و حرام، امری جدید است که در دین درونی شود و دلیلی بر مشروعیت آن نباشد و با سنت سازگار نگردد.<ref>جامع العلوم و الحکم، ج2، ص127.</ref> تبرک را که دارای ادله و شواهد گوناگون از سنت و سیره مسلمانان است، نمی‌توان بدعت ناپسند دانست؛ بلکه بر پایه نظر شافعی، بدعتی پسندیده است.<ref>جامع العلوم و الحکم، ج2، ص131.</ref> در مواردی هم که نصی بر جواز در میان نیست، بر خلاف نظر وهابیان، اصل عملی مورد استناد، اصل اباحه است که بر پایه آن، هر کاری که دلیلی استوار بر عدم جواز و حرمتش در دست نباشد، مجاز و مباح است.<ref>کشف الارتیاب، ص82.</ref>
با صدور فرمان نبرد با رومیان هم‌زمان با نزول آیه 29 توبه<ref>جامع البیان، ج10، ص141؛ مجمع البیان، ج5، ص39-40.</ref> که مسلمانان را به نبرد با آن دسته از اهل کتاب که با دین اسلام دشمنی می‌ورزیدند، فراخواند و گرفتن جزیه از آنان را برای مسلمانان مجاز ساخت، نگرانی‌های مالی و اقتصادی مسلمانان از میان رفت.<ref>البدایة و النهایه، ج5، ص5.</ref>


از دیدگاه فقیهان شیعی، طلب برکت از چیزهایی که در شرع از قداست، عظمت و طهارت برخوردارند، جایز و بلکه راجح و مستحب است.<ref>فرهنگ فقه، ج2، ص335.</ref> از دیدگاه ایشان، تبرک جستن به نام امامان: با نوشتن بر کفن و جریدتین (دو تکه چوب تازه)<ref>جواهر الکلام، ج4، ص225-241.</ref> و نیز به واسطه نام‌گذاری فرزندان به نام ایشان،<ref>جواهر الکلام، ج31، ص254.</ref> قرار دادن تربت در قبر به قصد تبرک،<ref>مختلف الشیعه، ج2، ص312؛ جواهر الکلام، ج4، ص304.</ref> تبرک به قرآن با نوشتن آن بر کفن<ref>جواهر الکلام، ج31، ص254؛ مستمسک العروه، ج4، ص182.</ref> و مس کلمات و حروف آن<ref>مصباح الهدی، ج3، ص170.</ref> مستحب است.


علما و فقیهان اهل سنت، میان جواز و استحباب و کراهت تبرک به قبر رسول خدا(ص) اختلاف نظر دارند.<ref>نک: الغدیر، ج5، ص146-155.</ref> حکم به کراهت نیز شاید به علت ترس از منافات آن رفتار با ادب‌ورزی در حق پیامبر باشد.<ref>کشف الارتیاب، ص344-345؛ الغدیر، ج5، ص146.</ref> احمد بن حنبل تبرک به منبر و قبر پیامبر9 و بوسیدن آن را مجاز می‌داند.<ref>العلل، ج2، ص492.</ref> شهاب الدین خفاجی حنفی نیز به کراهت مس و بوسیدن و چسباندن سینه به قبر پیامبر9 باور دارد.<ref>الغدیر، ج5، ص153.</ref> برخی از فقیهان شافعی همانند رملی شافعی، لمس قبر نبی، ولیّ خدا یا عالم و نیز سردرهای ورودی قبر اولیا و بوسیدن آن را به قصد تبرک مجاز می‌داند.<ref>نک: الغدیر، ج5، ص222.</ref> محب الدین طبری شافعی نیز مس قبر و بوسیدن آن را جایز و موافق با سیره دانشوران و صالحان می‌شمرد.<ref>نک: الغدیر، ج5، ص223.</ref> زرقانی مالکی نیز باور دارد که بوسیدن قبر پیامبر9 به قصد تبرک ایرادی ندارد.<ref>شرح الزرقانی علی المواهب، ج12، ص215.</ref> حکم به جواز تبرک، مستند به قرآن، سنت پیامبر9 و سیره پیوسته اهل شریعت است. در مواردی که جواز و صحت برکت‌جویی مشکوک باشد، اصل اباحه پشتوانه حکم به جواز است.
شاید از این رو است که برخی گزارش‌های تفسیری بهترین مصداق آیه 123 توبه را نبرد با رومیان دانسته‌اند. خداوند در این آیه، مسلمانان را به نبرد با کافرانی فراخوانده که به مناطق اسلامی نزدیک‌ترند.<ref>جامع البیان، ج11، ص95؛ مجمع البیان، ج5، ص145.</ref>


==تبرک در قرآن کریم==
==عوامل بازدارنده از جنگ==


قرآن کریم در چند آیه به موضوع تبرک پرداخته است. تبرک یعقوب(ع) به پیراهن یوسف(ع) یکی از این موارد است. هنگامی که یوسف به برادرانش گفت که پیراهنش را بر چشمان پدرشان بیفکنند: {{قلم رنگ|سبز|﴿اذْهَبُواْ بِقَمِیصیِ هَذَا فَاَلْقُوهُ عَلیَ‌ وَجْهِ اَبیِ یَاْتِ بَصِیرًا﴾}} (سوره یوسف، آیه 93) رحمت حق از مجرای پیراهن یوسف بر حضرت یعقوب جاری شد و یعقوب با برکت جستن از آن لباس،<ref>توحید در قرآن، ص534.</ref> بینایی خود را بازیافت.<ref>البحر المحیط، ج6، ص324؛ تبیین القرآن، ج2، ص57.</ref>
در برابر این عوامل، نگاه نومیدانه بسیاری از مسلمانان را که قدرت روم را در نبرد مؤته تجربه کرده بودند، می‌توان از مهم‌ترین عوامل بازدارنده مسلمانان شمرد. بهانه کردن مسافت طولانی مدینه تا تبوک و نیز وقوع نبرد در تابستانِ آن سال که گرما سخت بود و مسلمانان دچار قحطی بودند و هنوز محصولات کشاورزی خود را برداشت نکرده بودند، <ref>جامع البیان، ج11، ص95؛ مجمع البیان، ج5، ص145.</ref> از همین عامل برخاسته است. از این رو، برخی به رغم توانمندی مالی از پیامبر عذر خواستند و شماری نیز تعهد سپردند که پس از چند روز خود را به سپاه برسانند.


نمونه دیگر، تبرک بنی‌اسرائیل به تابوت موسی بوده است. این تابوت، صندوقی بود که در آن، امور متعلق به خاندان موسی و‌هارون و الواح مقدس نازل شده بر موسی(ع) قرار داشت و موسی بن عمران(ع) آن را به یوشع بن نون سپرده بود.<ref>نمونه، ج2، ص240.</ref> بنی‌اسرائیل این صندوق را که مایه آرامش آنان بوده است، بسیار مقدس می‌دانستند و در نبرد با بت‌پرستان آن را با خود حمل می‌نمودند:<ref>مجمع البیان، ج2، ص614-615؛ الدر المنثور، ج1، ص314-315.</ref> {{قلم رنگ|سبز|﴿... التَّابُوتُ فِیهِ سَکِینَةٌ مِّن رَّبِّکُمْ وَ بَقِیَّةٌ مِّمَّا تَرَکَ ءَالُ مُوسیَ‌ وَ ءَالُ هَرُونَ تحَمِلُهُ الْمَلَائکَةُ﴾}} (سوره بقره، آیه 248) و به آن تبرک می‌جستند.<ref>تفسیر قمی، ج1، ص81-82.</ref> این عمل ممکن است افزون بر تبرک، به قصد احترام و تعظیم نیز باشد؛ اما این قصد منافاتی با تبرک ندارد. پیدا است که حمل این تابوت به ویژه هنگام جنگ، جز به جهت تبرک و استمداد از آن وجهی نداشته است.<ref>نک: فی ظلال التوحید، ص294.</ref>


مقام ابراهیم(ع) نیز که اثر گام‌های حضرت ابراهیم بر آن قرار دارد، به همین سبب محل نماز خواندن مردم گشته است: {{قلم رنگ|سبز|﴿وَ اِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثَابَةً لِّلنَّاسِ وَ اَمْنًا وَ اتخَّذُواْ مِن مَّقَامِ اِبْرَاهِمَ مُصَلیً...) (سوره بقره، آیه 125)<ref>مجمع البیان، ج1، ص383؛ آلاء الرحمن، ج1، ص125.</ref> به جهت تماس آن سنگ با پای حضرت ابراهیم(ع) مردم به آن تبرک می‌جویند.<ref>کشف الارتیاب، ص341-343.</ref> از این روی، می‌توان گفت که تبرک به محل نشستن و نماز پیامبر اسلام نیز مجاز است. در روایتی، میان حجرالاسود و مقام ابراهیم مدفن شماری فراوان از پیامبران خوانده شده که به همین جهت، مبارک است.<ref>احسن الحدیث، ج1، ص243.</ref>
گروهی نیز با این بهانه که نتوانسته‌اند برای حضور در تبوک از پدر و مادر خویش رخصت بگیرند، <ref>مجمع البیان، ج8، ص121؛ الصافی، ج4، ص164.</ref> از همراهی سپاه خودداری کردند. منابع در ذکر نام این عذرآورندگان، تنها از برخی [[انصار]] یاد نموده و از بیان نام مهاجران متخلف خودداری کرده‌اند.


==سنت نبوی==
افرادی چون [[مرارة بن ربیع]] و [[هلال بن امیه]] از تیره‌های اوسی [[بنی‌عمرو بن عوف]] و [[بنی‌واقف]]، و [[کعب بن مالک خزرجی]] و ابوخیثمه [[مالک بن قیس]] از تیره‌های خزرجی [[بنی‌سلمه]] و [[بنی‌سالم بن عوف]]، در شمار این افراد هستند.<ref>المحبر، ص284؛ السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص946؛ تاریخ طبری، ج2، ص367.</ref>


سنت پیامبر به عنوان یکی از پشتوانه‌های احکام شرعی، پشتوانه جواز تبرک‌جویی است. برخی روایات حکایت دارند که رسول خدا اصحاب را به این کار برمی‌انگیخت. متون تاریخی و حدیثی شیعه و سنی مواردی فراوان از این دست را گزارش نموده‌اند.<ref>نک: التبرک، میانجی، ص42-62.</ref> برای نمونه، ایشان به اصحاب امر فرمود که از چاه ناقه صالح تبرک جوید. همین دلیل جواز تبرک به آثار پیامبران و صالحان است، اگر چه درگذشته باشند.<ref>تفسیر قرطبی، ج10، ص47؛ مواهب الجلیل، ج1، ص68.</ref>


در شب ازدواج حضرت فاطمه(س) پیامبر پس از وضو، باقی‌مانده آب وضوی خویش را به سر و صورت و بدن حضرت زهرا و علی(ع) پاشید و از خداوند خواستار برکت برای ایشان و نسلشان شد.<ref>ینابیع الموده، ج2، ص63.</ref> امام علی روایت نموده که به برکت پیامبر و مسح ایشان در نبرد خیبر گرفتار چشم‌درد و بیماری نشده است.<ref>ینابیع الموده، ج1، ص153.</ref> آورد‌ه‌اند که پیامبر آب وضویش را بر فردی بیمار ریخت و او به برکت آن شفا یافت.<ref>صحیح البخاری، ج1، ص56-57.</ref> در چند روایت گزارش شده که ایشان پس از انجام اعمال حج، موهای خویش را تراشید و آن‌ها را میان مسلمانان تقسیم نمود.<ref>نک: السنن الکبری، ج2، ص42؛ فضائل الخمسه، ج1، ص21؛ البدایة و النهایه، ج5، ص189.</ref> نیز ایشان در شب معراج، در مکان‌های منسوب به پیامبران نماز خواند.<ref>سبل الهدی، ج3، ص80-81.</ref> پیامبر به هنگام دفن فاطمه بنت اسد، او را با لباس خودش کفن نمود<ref>المستدرک، ج3، ص108؛ المعجم الکبیر، ج24، ص352.</ref> و در قبر او خوابید تا به برکت ایشان سختی قبر بر وی آسان گردد.<ref>جامع الاحادیث، ج32، ص42؛ المستدرک، ج3، ص116.</ref> عبدالله بن ابیّ نیز از حضرت درخواست کرد که او را در لباسی که بر تن داشته‌، به خاک بسپارد.<ref>تفسیر سمرقندی، ج2، ص79.</ref> وی با این کار در پی تبرک به لباس رسول خدا و پیشگیری از عذاب الهی بوده است.
ابوخیثمه، خود، در گزارشی از پشیمانی خود آن گاه که با اجازه پیامبر(ص) در مدینه ماند، سخن رانده است. در این گزارش آمده که وی از این‌که پیامبر دچار دشواری گشته و او در کنار همسرانش و زیر سایبان درختان باغش به استراحت مشغول است، پشیمان شد و به سرعت خود را آماده سفر برای نبرد کرد و در حالی که 10 روز از حرکت سپاه از مدینه گذشته بود، از شهر بیرون رفت و هنگامی که [[رسول خدا]] در تبوک به سر می‌برد، به سپاه مسلمانان ملحق شد.<ref>المغازی، ج3، ص998-999؛ السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص947.</ref>


فرستاده قریش در رویداد صلح حدیبیه، اهتمام فراوان اصحاب برای تبرک به قطرات وضوی رسول خدا را حکایت می‌کند. این کار که در محضر حضرت اتفاق می‌افتاده، آن گاه که با عدم منع ایشان همراه می‌شود، می‌تواند ماخذ جواز برکت‌جویی قلمداد گردد. تبرک به آب وضوی رسول خدا و باقی‌مانده آن، نه تنها با نهی ایشان روبه‌رو نشد؛ بلکه گاه خود به اصحاب می‌فرمود که به آن آب تبرک جویند.<ref>صحیح البخاری، ج1، ص56.</ref>
==دستور تجهیز فقراء برای جنگ==


==سیره اهل بیت==
فقر و ناتوانی مالی بسیاری از مسلمانان می‌توانست حرکت سپاه را به مخاطره‌ اندازد. از این رو، پیامبر(ص) از همه توانمندان خواست تا برای فراهم شدن زمینه حضور تعداد بیشتر مسلمانان در این نبرد، از ناتوانان دستگیری کنند.<ref>الاستغاثه، ج2، ص55؛ تاریخ طبری، ج2، ص367.</ref> بسیاری از توانمندان به فقرا یاری رساندند و آنان را تجهیز کردند.


در متون روایی و تاریخی، مواردی فراوان از تبرک‌جویی اهل بیت و امامان شیعه به پیامبر9 گزارش شده است. فاطمه، دختر پیامبر، پس از وفات ایشان بر مزارش حضور می‌یافت و خاک آن را به نشانه تبرک بر سر و صورت خویش می‌مالید.<ref>وفاء الوفاء، ج4، ص217؛ احقاق الحق، ج10، ص435.</ref> تبرک‌جویی به قبر شریف پیامبر، سیره پیوسته امامان معصوم و اهل بیت بوده است. در منابع روایی، تبرک امام حسین،<ref>الفتوح، ج5، ص18-19؛ بحار الانوار، ج44، ص328.</ref> امام صادق،<ref>بحار الانوار، ج97، ص150-153.</ref> امام رضا<ref>بحار الانوار، ج80، ص314؛ ج93، ص153.</ref> و امام جواد:<ref>نک: الکافی، ج1، ص353؛ بحار الانوار، ج50، ص68.</ref> به مزار پیامبر گزارش شده است. امام حسن7 نیز وصیت نمود که در صورت امکان، کنار مزار رسول خدا به خاک سپرده شود.<ref>فضائل الخمسه، ج3، ص256.</ref> تبرک امام صادق7 به عصای پیامبر<ref>الکنی و الالقاب، ج1، ص27.</ref> و نیز تبرک حضرت علی به باقی‌مانده حنوط پیامبر<ref>المستدرک، ج1، ص361.</ref> شواهد دیگر این سیره است. از دیگر موارد برکت‌جویی اهل بیت، تبرک به سنگی در خانه حضرت زهرا است که محل نشستن ایشان بوده است.<ref>وفاء الوفاء، ج2، ص58.</ref>
همان گروه بکّائین را افرادی چون [[یامین بن عمرو]] از یهودیان تازه مسلمان شده [[بنی‌نضیر]]، [[عباس بن عبدالمطلب]] عموی پیامبر، و نیز [[عثمان بن عفان]] تامین مالی کردند.<ref>المغازی، ج3، ص994؛ السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص945-946؛ السیرة النبویه، ابن‌کثیر، ج4، ص7-9.</ref> از [[عبدالرحمن بن عوف]]، [[زبیر بن عوام]]، [[طلحة بن عبیدالله]]، [[سعد بن عباده]] و [[عاصم بن عدی]] نیز در شمار انفاق کنندگان در این نبرد یاد شده است.<ref>المغازی، ج3، ص991؛ تاریخ دمشق، ج2، ص34-35.</ref> افزون بر اصحاب ثروتمند پیامبر(ص)، بسیاری از زنان و مردان کم توان نیز با انفاق و اهدای مالی‌اندک در تجهیز سپاه همراهی کردند.<ref>المغازی، ج3، ص991-992.</ref>


==سیره صحابه و تابعین==
اختلاف در نام انفاق کنندگان و میزان بخشش آنان به ویژه افرادی چون عثمان بن عفان که از تهیه بند مشک‌های آب به دست او نیز یاد شده<ref>المغازی، ج3، ص991؛ تاریخ دمشق، ج2، ص28-39؛ السیرة النبویه، ابن‌کثیر، ج4، ص6.</ref> و نیز اختلاف در شان نزول برخی از آیات انفاق، <ref>تفسیر ثعالبی، ج5، ص378؛ تفسیر قرطبی، ج3، ص303.</ref> بیانگر توجه ویژه گزارشگران و مفسران به این ماجرا است. در این میان، گاه تلاش‌هایی متعصبانه با هدف فضیلت‌تراشی برای آن افراد صورت گرفته است.<ref>الاستغاثه، ج2، ص55-56؛ الصحیح من سیرة النبی، ج7، ص282.</ref>


صحابه نیز هم‌زمان با پیامبر و بعد از ایشان به وی تبرک می‌جستند. بررسی زندگانی پیامبر گرامی و چگونگی رفتار یاران ایشان حکایت از این دارد که مسلمانان در روزگار آغاز اسلام، به برکت‌جویی از وجود وی و امور متعلق به او اهتمام داشته‌اند.<ref>تبرک الصحابه، ص15-17.</ref> گاهی این اهتمام از سوی یک فرد چندان اوج می‌گرفت که گمان می‌رفت او مجنون شده است.<ref>سیر اعلام النبلاء، ج3، ص213.</ref> از همین رو، صحابه به نگهداری آثار حضرت و بزرگداشت آن‌ها می‌پرداختند.
بررسی گزارش تخلف مسلمانان از حضور در سپاه کنار گزارش‌هایی که به انفاق صحابه ثروتمند اشاره دارند، این واقعیت را آشکار می‌نماید که همواره تلاش شده تا نام مهاجران از شمار متخلفان حذف گردد و تنها از حضور پرتعداد آنان در میان انفاق‌کنندگان یاد شود.


تبرک به ایشان افزون بر دریافت آثار معنوی و فیض الهی از مسیر غیر طبیعی، به انگیزه اظهار ارادت و محبت به پیامبر و اهل بیت ایشان، از سوی خداوند و پیامبر نیز توصیه شده است؛ زیرا احترام به پیامبران و اولیا و آثار ایشان از مصداق‌های بزرگداشت شعائر الهی است<ref>البراهین الجلیه، ص57.</ref> که قرآن بر آن تاکید کرده است: {{قلم رنگ|سبز|﴿وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللهِ فَاِنَّها مِنْ تَقْوَی الْقُلُوبِ) (سوره حج، آیه 32) با دقت در موارد تبرک‌جویی اصحاب آشکار می‌شود که آنان افزون بر برکت‌جویی، در صدد بزرگداشت آن انسان بزرگ بوده‌اند. مواردی مانند تعظیم قبر و تربت مزار نبوی از سوی دختر پیامبر(ص)<ref>المغنی، ج2، ص410.</ref> و امامان شیعه:،<ref>الفتوح، ج5، ص18-19؛ بحار الانوار، ج44، ص328.</ref> بر چشم نهادن موی پیامبر به دست احمد بن حنبل، و خودداری امام شافعی از اسب‌سواری در مدینه به این دلیل که آن جا محل گام‌های رسول خدا بوده است،<ref>ترتیب المدارک، ج2، ص53.</ref> نشان می‌دهد که مسلمانان آغاز اسلام برای مکان‌ها و آثار منسوب به اولیای دین عظمتی خاص باور داشته‌اند و این تعظیم به واسطه انتساب به ولیّ خدا بوده است.
==حرکت سپاه و رویدادهای میان راه==


==انواع تبرک به پیامبر==
پس از تعیین [[ثنیة الوداع]] به عنوان اردوگاه و استقرار سپاه در این منطقه، <ref>السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص946؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص67.</ref> پیامبر(ص) در سخنانی شهادت را بهترین‌گونه مرگ و حمایت خداوند را برترین پشتیبانی خواند و از خداوند برای خود و امتش آمرزش خواست.<ref>الاختصاص، ص342؛ تاریخ دمشق، ج51، ص240؛ البدایة و النهایه، ج5، ص17.</ref> سپاه مسلمانان در روز دوشنبه<ref>المحبر، ص116.</ref> یا پنجشنبه<ref>المغازی النبویه، ص107؛ الطبقات، ج2، ص167؛ الکامل، ج3، ص324.</ref> از روزهای آغازین ماه رجب<ref>تاریخ خلیفه، ص56؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص67.</ref> به سوی تبوک رهسپار شد و بدین ترتیب، سومین لشکرکشی پیامبر(ص) برای رویارویی با رومیان پس از اعزام به [[دومة الجندل]] (5ق.) و نبرد موته (8ق.) آغاز گشت.


تبرک‌جویی مسلمانان به رسول خدا بر سه‌گونه بوده است: تبرک به اجزایی از بدن ایشان، تبرک به اشیای متعلق به ایشان، و تبرک به مکان‌های مرتبط با ایشان.
===تبرک به موی پیامبر===
یکی از اشیای مورد اهتمام مسلمانان در تبرک<ref>صحیح مسلم، نووی، ج15، ص82.</ref> موهای پیامبر(ص) بوده است. اصحاب موی سر ایشان را برای تبرک و تیمن<ref>صحیح مسلم، ج7، ص79؛ صحیح مسلم، نووی، ج15، ص82.</ref> نزد خویش نگاه می‌داشتند.<ref>فتح الباری، ج6، ص148.</ref> آورده‌اند هنگامی که رسول خدا موی سرش را اصلاح می‌کرد، اصحاب گرد او می‌گشتند و هر تار مویی که بر زمین می‌افتاد، برای تبرک برمی‌داشتند.<ref>بحار الانوار، ج17، ص32.</ref> خالد بن ولید برای تبرک و به امید پیروزی، در جنگ‌ها پیشانی‌بندی می‌بست که چند تار از موهای رسول خدا در آن قرار داشت.<ref>تاریخ الخمیس، ج2، ص151؛ سبل الهدی، ج2، ص16.</ref> احمد بن حنبل نیز به موی پیامبر تبرک می‌جسته است.<ref>صفة الصفوه، ج1، ص547.</ref> تبرک به عرق ایشان هم میان اصحاب گزارش شده است. تبرک انس بن مالک<ref>صحیح البخاری، ج7، ص140.</ref> و امّ سلیم<ref>صحیح البخاری، ج7، ص140؛ فتح الباری، ج6، ص417؛ صحیح مسلم، ج7، ص81.</ref> به عرق ایشان از گزارش‌های معتبر در این زمینه است.
===تبرک به ناخن پیامبر===
ناخن رسول خدا<ref>دلائل النبوه، ج5، ص441.</ref> که گاهی ایشان آن را برای تبرک میان اصحاب تقسیم می‌نمود،<ref>المواهب اللدنیه، ج3، ص495.</ref> باقی‌مانده آب آشامیدنی<ref>الطبقات، ج1، ص184.</ref> ایشان،<ref>صحیح البخاری، ج6، ص252-253؛ فتح الباری، ج10، ص85، 89.</ref> آب بئر بضاعه<ref>مفاهیم یجب ان تصحح، ص220.</ref> که با آشامیدن پیامبر متبرک شده است، و آب وضوی پیامبر از موارد تبرک‌جویی اصحاب بوده است.<ref>بحار الانوار، ج17، ص32.</ref> حتی گاه اصحاب آب وضوی پیامبر را می‌نوشیدند.<ref>اسد الغابه، ج2، ص258؛اسد الغابه، ج5، ص634.</ref> آورده‌اند که صحابه دهانه مشکی را که پیامبر از آن آب آشامیده بود، بریدند و به قصد تبرک بردند.<ref>الاستیعاب، ج4، ص1907.</ref> در منابع تاریخی، نام 20 چشمه و چاه آمده که با آشامیدن پیامبر متبرّک شده و مورد اهتمام اصحاب بوده‌اند.<ref>وفاء الوفاء، ج3، ص119-150.</ref>
===تبرک به وسایل پیامبر===
وسیله‌های متعلق به پیامبر نیز مورد تبرک بوده است.<ref>التبرک، میانجی، ص123، 171.</ref> لباس،<ref>صحیح البخاری، ج7، ص42؛ صحیح مسلم، ج7، ص116.</ref> عبا،<ref>التبرک، میانجی، ص177؛ اسد الغابه، ج3، ص154؛ الاصابه، ج4، ص68.</ref> عمامه،<ref>السنن الکبری، ج5، ص476؛ اکمال الکمال، ص283.</ref> کفش<ref>صحیح البخاری، ج8، ص113.</ref> و سجاده نبوی<ref>نک: التبرک، میانجی، ص25.</ref> از جمله این موارد است. مسلمانان حتی به دستی که در بیعت با رسول خدا با ایشان در تماس بوده، تبرک می‌جستند.<ref>مجمع الزوائد، ج9، ص325؛ فتح الباری، ج6، ص148.</ref>
===تبرک به اماکن منسوب به پیامبر===
مسلمانان آغاز اسلام به مکان‌هایی که با پیامبر نسبت داشت و ایشان در آن جا نماز خوانده<ref>صحیح البخاری، ج1، ص124؛ اسد الغابه، ج3، ص227.</ref> یا نشسته بود،<ref>فتح الباری، ج1، ص426.</ref> تبرک می‌جستند. آنان کوشیدند تا فهرست مکان‌هایی را که پیامبر بر آن گام نهاده بود، ثبت کنند. حتی در آغاز اسلام، برای زیارت مسجد قبا، درست همان کوچه‌ها و راه‌هایی را طی می‌کردند که رسول خدا پیموده بود.<ref>تاریخ المدینه، ج1، ص56-57.</ref> فهرست این مکان‌ها در سده سوم ق. به دست فاکهی با عنوان «المواضع التی دخلها رسول الله» ثبت گشته<ref>اخبار مکه، فاکهی، ج5، ص91.</ref> و در برخی منابع دیگر یاد گشته است.<ref>وفاء الوفاء، ج3، ص5-7.</ref>


عبدالله بن عمر اهتمامی ویژه به این امر داشت و در مکان‌های منسوب به پیامبر(ص) نماز می‌خواند.<ref>نک: صحیح البخاری، ج1، ص124؛ البدایة و النهایه، ج5، ص149-150.</ref> البته برخی از مخالفان تبرک‌جویی، این کار وی را بر پایه اجتهاد شخصی می‌دانند. اما بعضی بر پایه همین روایات و نقل‌ها بر آنند که پی‌جویی آثار پیامبر(ص) و تبرک به آن مستحب است.<ref>فتح الباری، ج1، ص471.</ref>
سپاه مسلمانان را از30 هزار تا 70 هزار تن دانسته‌اند.<ref>التنبیه و الاشراف، ص235؛ المغازی، ج3، ص996.</ref> پیامبر فرماندهان قسمت‌های گوناگون سپاه را تعیین کرد و مسؤولیت پرچم‌ها و لواهای سپاه را به چندین تن سپرد. [[طلحة بن عبیدالله تیمی]] فرمانده جناح راست و [[عبدالرحمن بن عوف]] فرمانده جناح چپ سپاه شدند.


برخی از این مکان‌ها که در مکه قرار داشته‌اند، عبارتند از: محل تولد<ref>شرح الزرقانی علی المواهب اللدنیه، ج1، ص258.</ref> و جایی که پیامبر شترهای خود را در حج قربانی می‌کرد<ref>صحیح البخاری، ج6، ص236.</ref>؛ مسجد محل آغاز هجرت پیامبر از مکه و نیز مسجد بنا شده در آن منطقه<ref>آثار اسلامی، ص158.</ref>؛ مسجد الغنم که پس از فتح مکه، مشرکان در آن جا با پیامبر بیعت کردند<ref>آثار اسلامی، ص150.</ref>؛ مسجد خَیْف که محل خطبه حجة الوداع<ref>الکافی، ج1، ص403؛ اخبار مکه، فاکهی، ج4، ص270.</ref> و نماز 700 پیامبر است<ref>الکافی، ج4، ص214.</ref> و به نماز خواندن در آن بسیار سفارش شده است<ref>الکافی، ج4، ص519؛ من لا یحضره الفقیه، ج1، ص230.</ref>؛ مسجد ردم الاعلی؛ مسجد مختفی؛ خانه‌ام‌هانی؛ مسجدی در راه ذی طوی؛ مسجد عُرَیض<ref>آثار اسلامی، ص99-104، 228.</ref>؛ خانه خدیجه(س) که مکان تولد فاطمه زهرا3 بوده است<ref>آثار اسلامی، ص125.</ref>؛ خانه ارقم بن ابی‌ارقم که محل پنهان شدن مسلمانان از هجوم مشرکان مکه بوده<ref>اخبار مکه، فاکهی، ج4، ص14.</ref>؛ مسجد الغدیر در مکان خواندن خطبه غدیر<ref>من لا یحضره الفقیه، ج1، ص229.</ref>؛ مسجد الجن، جایگاه بیعت جنیان با پیامبر<ref>آثار اسلامی، ص93.</ref>؛ سنگ در نزدیک قبة الوحی در مسجدالحرام که به پیغمبر سلام نموده است<ref>رحلة ابن بطوطه، ج1، ص379-380.</ref>؛ سنگی نزدیک مکه که پیامبر در بازگشت از عمره روی آن استراحت نموده است<ref>رحلة ابن بطوطه، ج1، ص382.</ref>؛ سنگی در گوشه مسجدالحرام که نقش گام‌های مبارک پیامبر بر آن قرار داشته است.<ref>سفرنامه ناصر خسرو، ص128.</ref>
پرچم مهاجران به [[زبیر بن عوام]]<ref>تاریخ یعقوبی، ج2، ص67؛ اعلام الوری، ج1، ص243-244.</ref>؛ پرچم خزرج به [[ابودجانه]] و لوای آنان به [[حباب بن منذر]]؛ و پرچم اوس به [[اسید بن حضیر]] وا‌گذار شد.<ref>المغازی، ج3، ص996؛ تاریخ دمشق، ج2، ص36.</ref> هر یک از تیره‌های گوناگون نیز لوا و پرچمی داشت که به دست افرادی از همان گروه سپرده شد.


با وجود این پشتوانه‌ها و سیره پیوسته و قطعی مسلمانان در برکت‌جویی، شماری از وهابیان باور دارند که تبرک جستن هنگام زندگانی پیامبر اسلام9 به دلیل رفتار صحابه و عدم منع پیامبر مشروع بوده است؛ اما پس از وفات ایشان، صحابه و مسلمانان به صورت مطلق این رفتار را ترک نمودند. بنا بر این، برکت‌جویی ویژه دوران حیات پیامبر(ص) بوده که ولایت ایشان بر مسلمانان جریان داشته<ref>الاعتصام، ص294-296.</ref>؛ اما پس از وفات او جایز نیست.<ref>حکم الجدیرة بالاذاعه، ص46.</ref>
[[زید بن مالک]] لوای مالک بن نجّار، [[ابوزید]] پرچم بنی‌عمرو بن عوف، [[عمارة بن حزم]] پرچم بنی‌نجار، و [[معاذ بن جبل]] پرچم بنی‌سلمه را در دست داشتند.<ref>المغازی، ج3، ص996؛ اسد الغابه، ج2، ص222.</ref> برخی منابع زبیر را صاحب پرچم اصلی سپاه؛ و [[ابوبکر]] را دارنده لوا<ref>المغازی، ج3، ص996؛ تاریخ دمشق، ج2، ص36.</ref> و یا پرچم اصلی<ref>المغازی، ج3، ص996؛ تاریخ دمشق، ج30، ص15؛ اسد الغابه، ج3، ص212.</ref> دانسته‌اند.


افزون بر پشتوانه‌های یاد شده، پاسخ دیگر آن است که پیامبر اسلام(ص) دارای زندگانی برزخی است و بر پایه برخی روایات، ایشان سلام افراد به خود را می‌شنود و پاسخ می‌دهد.<ref>شفاء السقام، ص119؛ مفاهیم یجب ان تصحح، ص71.</ref> پس ولایت او منحصر به هنگام حیاتش نیست و پس از وفاتش نیز جریان دارد. شواهد تاریخی نیز نشان می‌دهند که تبرک‌جویی همواره پس از وفات پیامبر مورد اهتمام اصحاب و تابعین بوده است.<ref>صحیح البخاری، ج4، ص46.</ref>
==سختی‌های مسیر تبوک==


یکی از دیگر مکان‌های متبرک مدینه، منبر<ref>الکافی، ج4، ص553؛ الجواب الباهر، ج1، ص73؛ الشفاء، ج2، ص57.</ref> و روضه نبوی است که دعا خواندن کنار آن از آداب دینی مورد اتفاق مسلمانان بوده است.<ref>وسائل الشیعه، ج14، ص344.</ref> مسلمانان تربت پیامبر را برای تبرک برمی‌داشتند. این کار به‌اندازه‌ای رواج یافت که عایشه دستور داد دیواری پیشاپیش قبر پیامبر بنا نهند.<ref>وفاء الوفاء، ج1، ص94.</ref> آورده‌اند که چون صحابه به مسجدالنبی وارد می‌شدند، قسمتی از منبر را که کنار قبر پیامبر بود، می‌گرفتند و رو به قبله دعا می‌کردند.<ref>الشفاء، ج2، ص86.</ref> هنگامی که مردم مدینه از خشکسالی شکایت داشتند، به سفارش عایشه، سوراخی بالای روضه پیامبر گشودند و به برکت قبر پیامبر بر مردم باران بارید.<ref>وفاء الوفاء، ج2، ص115.</ref>
پیمودن مسافت طولانی در گرمای سخت تابستان در حالی که سپاه از کمبود آب و غذا در رنج بود، سفر را بر سپاهیان سخت دشوار کرده بود. توشه برخی تنها خرمای خشکیده و جو کرم‌زده بود. گاه تنها یک دانه خرما غذای دو مسلمان در یک روز بود. در این حال، هر چند تن از یک چارپا استفاده می‌کردند و ناچار بودند بسیاری از مسافت را پیاده بپیمایند.


این‌که ابوبکر و عمر خواستند کنار قبر پیامبر به خاک سپرده شوند، جز متبرک شدن به ایشان وجهی نداشته است.<ref>کشف الارتیاب، ص344؛ التبرک، میانجی، ص157.</ref> از دیگر مکان‌های متبرک مدینه، می‌توان به این موارد اشاره کرد: غار ثور، غار حراء،<ref>بحار الانوار، ج57، ص223.</ref> مسجد شجره که محل احرام پیامبر بوده است،<ref>الکافی، ج4، ص248.</ref> مسجد الاجابه که پیامبر در بازگشت از عمره در آن نماز خوانده بود و مردم آن را برای تبرک می‌بوسند،<ref>آثار اسلامی، ص142.</ref> مسجد البغله، مسجد الفتح،<ref>وسائل الشیعه، ج4، ص309.</ref> مسجد قبا که نماز در آن پاداش فراوان دارد،<ref>وسائل الشیعه، ج5، ص285-286.</ref> مشربه‌ام ابراهیم،<ref>الکافی، ج4، ص560.</ref> مسجد فضیخ، قبور شهیدان احد، مسجد احزاب یا فتح،<ref>من لا یحضره الفقیه، ج1، ص229.</ref> مسجد عتبان بن مالک.<ref>آثار اسلامی، ص207-208.</ref>


تبرک به این مکان‌ها که یا پس از وفات پیامبر بنا شده‌اند و یا پس از ایشان بازسازی گشته‌اند، دلیل بطلان دیدگاه شماری از وهابیان است که باور دارند تبرک پس از وفات پیامبر تنها در باره آثاری مجاز است که با بدن پیامبر تماس داشته و صحابه نیز به این موارد تبرک می‌جستند.<ref>التبرک، جدیع، ص252.</ref> آن‌ها تبرک به مواردی مانند در و دیوار مسجدالحرام و مسجدالنبی و نیز ضریح نبوی(ص) را جایز نمی‌شمرند<ref>التبرک و التوسل، ص40-41.</ref> و این کار را در زمره رفتار بت‌پرستان و مشرکان می‌دانند.<ref>نک: کشف الارتیاب، ص342-343.</ref> اما چنان‌که گفتیم، ادله و شواهد آشکار بر جواز تبرک به آثار نبوی پس از زندگانی ایشان، حتی در مواردی که با بدن پیامبر در تماس نبوده، دلالت دارند. فتوای احمد بن حنبل در جواز مسح منبر و روضه نبوی نیز این سخن را تایید می‌کند.<ref>العلل و معرفة الرجال، ج2، ص492.</ref>
شدت تشنگی گاه به حدی می‌رسید که همان‌ اندک شتران نیز نحر می‌شدند تا مسلمانانِ تشنه با رطوبت اَمعا و احشای آن‌ها خود را از مرگ برهانند.<ref>معانی القرآن، ج3، ص263؛ جامع البیان، ج11، ص75؛ البدایة و النهایه، ج5، ص13.</ref> گزارش‌های پرشمار در باره گلایه مسلمانان از تشنگی و گرسنگی به پیامبر(ص) و نیز گزارش معجزات گوناگون پیامبر(ص) برای فراهم کردن آب و غذا، گواه سختی‌هایی است که سپاه با آن دست به گریبان بود.


نکته مغفول در نظر این گروه، تفاوت برکت‌جویی مسلمانان با کار مشرکان است. قصد مسلمانان در زیارت قبور و بارگاه اولیای دین، خود صاحب قبر و بارگاه است، نه سنگ و خاک و دیوار. اما مشرکان به خود بت‌ها نظر دارند. ابوایوب انصاری در پاسخ به اعتراض مروان در باره قرار دادن صورتش بر قبر نبوی، بیان کرد که قصدش زیارت پیامبر است، نه زیارت سنگ و خاک.<ref>المستدرک، ج4، ص515.</ref>


==تبرک‌جویی به غیر پیامبر==
از این رو، بسیاری منابع از این سپاه با عنوان «جیش العُسْره» یاد کرده<ref>انساب الاشراف، ج2، ص349؛ الطبقات، ج3، ص17؛ المحبر، ص116.</ref> و مقصود از «ساعة العسره» در آیه 117 سوره توبه را دشواری‌های مسیر حرکت سپاه تبوک دانسته‌اند.<ref>جامع البیان، ج11، ص75؛ التبیان، ج5، ص314؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج2، ص411.</ref> در این آیه، خداوند رحمت خود را شامل حال پیامبر(ص) و مهاجران و انصاری دانسته که هنگام سختی و مشقت از او پیروی کردند، از آن پس که نزدیک بود دل‌های شماری از آن‌ها از حق منحرف شود و از میدان نبرد باز گردند. این آیه به خوبی نشان می‌دهد که آن دشواری‌ها طاقت شماری از سپاهیان را ربوده و تردید و پشیمانی را بر آنان تحمیل کرده بود.


مسلمانان افزون بر تبرک به پیامبر(ص)، به افراد یا چیزهای دیگر نیز تبرک می‌جسته‌اند. این رفتار در روزگار خود پیامبر نیز انجام می‌گرفته است. آورده‌اند که پیامبر(ص) به عرق پیشانی حضرت علی(ع) تبرّک جسته است.<ref>شرح نهج البلاغه، ج9، ص169؛ المناقب، ص85.</ref>


موارد دیگر تبرک به غیر پیامبر، عبارتند
با ورود سپاه به سرزمین حِجْر که سکونت‌گاه قوم عذاب شده «[[ثمود]]» بود، <ref>المختصر، ج1، ص11.</ref> [[پیامبر(ص)]] مسلمانان را از هر‌گونه بهره‌گیری از آب و غذا و علوفه این سرزمین نفرین شده بر حذر داشت<ref>المغازی، ج3، ص1007؛ اسد الغابه، ج5، ص176؛ السیرة النبویه، ابن‌کثیر، ج4، ص21.</ref> و حتی آنان را از وضو گرفتن نهی کرد.<ref>السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص948؛ تاریخ طبری، ج2، ص369؛ المصنف، ج1، ص415.</ref>


از: قرآن کریم،<ref>کنز العمال، ج1، ص519.</ref> حجرالاسود،<ref>اخبار مکه، ازرقی، ج1، ص330.</ref> پرچم امام حسن و امام حسین(ع)، شمشیر جعفر طیار، قرآن منسوب به علی بن ابی‌طالب(ع)، پرده کعبه،<ref>الکافی، ج4، ص229؛ آثار اسلامی، ص70.</ref> غذای اهل بیت:،<ref>دعائم الاسلام، ج2، ص104؛ مستدرک الوسائل، ج16، ص329.</ref> امام حسین(ع)، عباس بن عبدالمطلب، علی بن ابی‌طالب(ع)،<ref>السجود علی الارض، ص132.</ref> نیم‌خورده مؤمن،<ref>وسائل الشیعه، ج25، ص263.</ref> آب فرات،<ref>وسائل الشیعه، ج14، ص404-407.</ref> آب زمزم،<ref>بحار الانوار، ج96، ص244-245.</ref> خاک مدینه،<ref>وفاء الوفاء، ج1، ص68.</ref> خانه عقیل بن ابی‌طالب، مسجد کوفه.<ref>بحار الانوار، ج97، ص396.</ref>


تبرک به قبور نیز در میان مسلمانان منحصر به قبر پیامبر نبوده است. آنان به قبرهای صحابه و تابعین و صالحان نیز متبرک می‌شدند.<ref>التبرک، بیاتی، ج5، ص11.</ref> سبکی باور دارد که از دیدگاه دین، حتی تبرک به قبرهای برخی از اموات صالح جایز است.<ref>شفاء السقام، ص196.</ref> شماری از موارد تبرک‌جویی صحابه و تابعین عبارتند از: تربت امام حسین(ع)<ref>التبرک، میانجی، ص267.</ref> و نیز مزارهای این افراد: علی بن موسی الرضا7،<ref>تهذیب التهذیب، ج7، ص339.</ref> موسی بن جعفر(ع)،<ref>وفیات الاعیان، ج5، ص310.</ref> حمزة بن عبدالمطلب در منطقه احد،<ref>وفاء الوفاء، ج1، ص96.</ref> بلال حبشی در شام،<ref>رحلة ابن جبیر، ص226؛ جغرافیای حافظ ابرو، ج1، ص335.</ref> ابوایوب انصاری در استانبول،<ref>اسد الغابه، ج2، ص82.</ref> سیده نفیسه<ref>المواهب اللدنیه، ج2، ص688.</ref> در مصر، سعید بن جبیر در واسط میان بصره و کوفه،<ref>شذرات الذهب، ج1، ص386.</ref> ابوعوانه از دانشمندان حدیث در اسفراین.<ref>مسالک الابصار، ج5، ص460.</ref> همچنین در عسقلان جایی به نام «مشهد راس الحسین» دارای ضریح و مسجدی است که برخی باور دارند سر مبارک امام حسین در آن جا است و مردم سرزمین‌های گوناگون
بر پایه روایت [[جابر بن عبدالله انصاری]]، ایشان یاران خود را به عبرت گرفتن از سرگذشت آن قوم فراخواند و محل معجزه [[حضرت صالح]] و بیرون آمدن ناقه پیامبر را به آنان نشان داد و آن گاه با پیراهن خود سر مبارکش را پوشاند و شتابان از این سرزمین بیرون شد.<ref>مجمع البیان، ج4، ص297.</ref> از این رو، با عبور از حجر، ذخیره آب و غذای مسلمانان تمام شد و آنان سخت دچار تشنگی و دشواری شدند و از پیامبر(ص) گله کردند.<ref>السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص949.</ref> اما در پی نماز رسول خدا<ref>لباب النقول، ص187.</ref> و طلب باران از خداوند، مسلمانان از تشنگی رهایی یافتند.<ref>تاریخ طبری، ج2، ص370.</ref>


به آن تبرک می‌جویند.<ref>آثار البلاد، ص222؛ رحلة ابن بطوطه، ج1، ص205.</ref> قبرهای افرادی صالح در منطقه لوشه<ref>آثار البلاد، ص502.</ref> و شیخ صالح قطب الدین بختیار کعکی در دهلی<ref>رحلة ابن بطوطه، ج3، ص113.</ref> نیز مورد تبرک بوده است.
==معجزات پیامبر در تبوک==


با این ادله و شواهد، اختصاص تبرک به پیامبر(ص)<ref>الاعتصام، ص294-296.</ref> نادرست است. نیز نمی‌توان ادعا کرد که صحابه به سبب پیشگیری از افتادن در شرک<ref>التحذیر من تعظیم الآثار، ج1، ص26-27؛ تسهیل العقیدة الاسلامیه، ص337-338.</ref> و غلو<ref>الحکم الجدیرة بالاذاعه، ص46؛ التبرک، جدیع، ص268.</ref> از تبرک‌جویی به غیر پیامبر خودداری می‌نمودند.<ref>الاعتصام، ص295؛ الحکم الجدیرة بالاذاعه، ص46.</ref> از همین روی، شماری از فقیهان اهل سنت فتوا داده‌اند که تبرک به آثار صالحان<ref>صحیح مسلم، نووی، ج15، ص82؛ فتح الباری، ج10، ص277.</ref> و قبر نبوی و مکان‌های مشرفه<ref>عمدة القاری، ج9، ص241.</ref> جایز است و حتی بوسیدن دست و پای صالحان و دانشوران نیز در باور برخی از دانشمندان اهل سنت جایز شمرده شده است.<ref>عمدة القاری، ج9، ص241.</ref> علی بن میمون از امام شافعی گزارش می‌کند که او به ابوحنیفه متبرک می‌شده و برای گزاردن حاجت نزد قبر او می‌آمده است.<ref>الاصول الاربعة فی تردید الوهابیه، ص35.</ref> نیز آورده‌اند که احمد بن حنبل لباس امام شافعی را شست و آب بازمانده از آن را نوشید.<ref>عمدة القاری، ج9، ص241.</ref> تبرک سفیان ثوری، از افراد مورد احترام اهل سنت، به عمرو بن قیس<ref>التذکرة فی احوال الموتی، ص476.</ref> و نیز تبرک به لباس و خاک قدم ابواسحاق شیرازی در منابع روایی و تاریخی گزارش شده است.<ref>طبقات الشافعیة الکبری، ج4، ص219-220.</ref> در تشییع جنازه ابن تیمیه نیز برخی به جنازه او تبرک می‌جستند.<ref>البدایة و النهایه، ج14، ص135-136</ref>
معجزات پیامبر(ص) و تامین غذای سپاه نیز گزارش‌هایی فراوان را به خود اختصاص داده است. در گزارشی آمده که ایشان با دست کشیدن بر مانده آذوقه سپاه که بیش از چند خرما نبود، از یاران خود خواست تا با نام خدا از آن بخورند. سپس همه خوردند و سیر شدند.<ref>المغازی، ج3، ص1036؛ الخرائج و الجرائح، ج1، ص28؛ اعلام الوری، ج1، ص81.</ref> نیز گفته‌اند آن گاه که مسلمانان برای رفع گرسنگی خود از پیامبر(ص) برای نحر شتران اجازه خواستند، با دعای ایشان،‌ اندک غذای مانده چنان برکت و فزونی یافت که همه با آن سیر شدند.<ref>السیرة النبویه، ابن‌کثیر، ج4، ص17؛ دلائل النبوه، ج1، ص296؛ المناقب، ج1، ص89.</ref> فراوانی این‌گونه گزارش‌ها در باره قحطی آب و غذا و معجزات پیامبر(ص)، بیانگر دشواری‌های بزرگ در راه حرکت این سپاه است.


==برای مطالعه بیشتر==
سرانجام پیامبر(ص) در روز سه‌شنبه<ref>اعلام الوری، ج1، ص244؛ المناقب، ج1، ص183.</ref> از ماه شعبان<ref>تاریخ یعقوبی، ج2، ص68.</ref> سال نهم ق. پس از حدود یک ماه طی مسیر وارد تبوک شد. روشن نیست که چرا پیامبر(ص) مسافت 12روزه<ref>التنبیه و الاشراف، ص235؛ معجم البلدان، ج2، ص15.</ref> مدینه به تبوک را در این مدت پیموده است. ضعف تدارکات سپاه و کمبود مَرکب و لزوم پیمودن راه در هوای خنک‌تر با توجه به گرمای شدید هوا، می‌تواند از عوامل طولانی شدن این سفر باشد.


*''' تبرک الصحابة بآثار رسول الله'''، محمد طاهر کردی مکی؛
==مساجد مسیر تبوک==


*'''التبرک'''، علی احمدی میانجی؛
[[ابن‌هشام]] از 17 مسجد برای پیامبر(ص) در طول مسیر مدینه به تبوک یاد کرده که به اسامی توقف‌گاه‌های سپاه، نام‌گذاری شده‌اند و بعدها مسلمانان برای تبرک جستن، در آن مکان‌ها مسجدی بنا نهادند. این مساجد عبارت بودند از: [[ثنیه مدران|ثَنِیَّه مَدِران]]، [[ذات الزراب|ذات الزِراب]]، [[اخضر|اَخْضر]]، [[ذات الخطمی|ذات الخِطْمی]]، [[علاء]]/ اَلاء، [[طرف البتراء|طرف البَتْراء]]، [[شق التارا|شَقّ تارا]]، [[ذی الحیفه|ذی الجِیفه]]، [[صدر حوضی|صَدْر حوضی]]، [[حجر]]، [[صعید|صَعِید]]، [[وادی القری|وادی القُری]]، [[رقعه|رَقْعه]]، [[ذی مروه|ذی مَرْوه]]، [[فیفاء|فَیفْاء]]، [[ذی خشب|ذی خُشُب]]، تبوک.<ref>السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص957.</ref> [[ابن‌حبّان]] و [[یاقوت]] به برخی از این مساجد اشاره کرده‌اند.<ref>الثقات، ج2، ص99؛ معجم البلدان، ج1، ص123؛ ج2، ص85، 201؛ ج3، ص408.</ref> [[سمهودی]] تعداد مساجد میان راه را تا 20 مسجد دانسته است.<ref>وفاء الوفاء، ج3، ص179-180.</ref> رفعت پاشا (م. 1353ق.) نیز از وجود این مساجد در زمانه خود سخن گفته است.<ref>موسوعة مرآة الحرمین، ج4، ص824.</ref>


*'''التبرک المشروع و التبرک الممنوع'''، علی بن نفیع علیانی؛
==کارهای پیامبر در تبوک==


*'''التبرک انواعه و احکامه'''، ناصر بن عبدالرحمن جدیع؛
سپاهیان مسلمان با ورود به تبوک، سپاهی از رومیان را ندیدند. برخی پراکنده شدن نیروهای دشمن<ref>معجم البلدان، ج2، ص15.</ref> یا دروغ بودن اطلاعات بازرگانان نبطی را علت این امر می‌دانند.<ref>سبل الهدی، ج5، ص433.</ref> مدت حضور پیامبر(ص) در تبوک را بیش از 10 روز<ref>السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص953؛ التنبیه و الاشراف، ص235؛ فتح الباری، ج8، ص86.</ref> و تا 20 روز<ref>المغازی، ج3، ص1015؛ الطبقات، ج2، ص166.</ref> و حتی بیش از آن<ref>المحبر، ص116.</ref> دانسته‌اند.


*'''تبرک و قبور'''، سید حسن طاهری خرم‌آبادی؛
در این مدت، برخی از مسیحیان ساکن در منطقه مرزی [[شام]] همچون [[یحنة بن رؤبه|یُحَنَّـِة بن رُؤْبه]]، حاکم یا اسقف<ref>تاریخ یعقوبی، ج2، ص68؛ التنبیه و الاشراف، ص236.</ref> شهر اَیْلَه در ساحل دریای سرخ، <ref>معجم البلدان، ج1، ص292؛ تاریخ ابن‌خلدون، ج2، ق1، ص247.</ref> در دیدار با پیامبر(ص) با قبول پرداخت جزیه سالانه به مقدار 300 دینار، با ایشان پیمان بستند. او در برابر، از پیامبر خواست تا امنیت کشتی‌ها و کاروان‌های تجاری او را تامین کند.<ref>السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص952؛ فتوح البلدان، ج1، ص71.</ref>


*'''التوسل بالنبی(ص) و التبرک بآثاره'''، مرتضی عسکری؛
از مصالحه مردم [[اذرح|اَذْرُح]]، از شهرهای شام، <ref>معجم البلدان، ج1، ص129.</ref> به مقدار 100 دینار، <ref>المغازی، ج3، ص1032؛ فتوح البلدان، ج1، ص71؛ البدایة و النهایه، ج5، ص21.</ref> ساکنان جَرْباء به فاصله سه روز تا اذرح<ref>معجم البلدان ج1، ص129.</ref> و مردم شهر مَقنا نیز در منابع یاد شده است. پیامبر(ص) در نامه به مردم مقنا به آنان اختیار بخشید تا حاکمی از میان خود یا خاندان پیامبر برگزینند.<ref>فتوح البلدان، ج1، ص72.</ref>


*'''اقناع المؤمنین بتبرک الصالحین'''، عثمان بن شیخ شافعی؛
برخی از نامه رسول خدا به هراکلیوس، امپراتور روم، گزارش داده‌اند.<ref>مسند احمد، ج4، ص74؛ السیرة النبویه، ابن‌کثیر، ج4، ص27.</ref> بسیاری از منابع، این نامه‌نگاری را گزارش کرده‌اند؛ ولی به وقوع آن در غزوه تبوک اشاره‌ای ندارند.<ref>الطبقات، ج4، ص251؛ الثقات، ج2، ص6؛ المعجم الکبیر، ج8، ص19-20.</ref> از این‌ رو، گمان می‌رود که نامه پیامبر به هراکلیوس مربوط به زمانی دیگر باشد.


*'''وهابیت و تبرک'''، علی اصغر رضوانی.
===اعزام خالد بن ولید به دومة‌الجندل===


اعزام [[خالد بن ولید]] به [[دومة الجندل|دَومة الجَندل]] نزدیک شام که امروزه با نام جوف در مرز شمالی [[عربستان]] قرار دارد، <ref>خطط الشام، ج1، ص10؛ الرحلة الحجازیه، ص166.</ref> از دیگر کارهای پیامبر در آن مدت بود. پیامبر(ص) پس از آن که با مشورت اصحاب خود بر آن شد که تبوک را به مقصد مدینه ترک کند، خالد بن ولید را همراه 420 تن از جنگجویان به سوی تیره‌های کِنانی ساکن در این سرزمین فرستاد.


کنانی‌ها در این منطقه زیر حکومت مردی مسیحی از کندیان [[یمن]] به نام اُکَیْدر بن عبدالملک زندگی می‌کردند.<ref>فتوح البلدان، ج1، ص73؛ الطبقات، ج2، ص166؛ المغازی، ج3، ص1025.</ref> [[واقدی]] و [[ابن‌سعد]] هنگام اعزام خالد را رجب سال نهم ق. می‌دانند.<ref>المغازی، ج3، ص1025؛ الطبقات، ج2، ص166.</ref> با توجه به آن که پیامبر(ص) در ماه شعبان وارد تبوک شد و در رمضان به سوی مدینه بازگشت<ref>تاریخ یعقوبی، ج2، ص68؛ الدرر، ص247.</ref> و اعزام خالد نیز هنگام بازگشت از تبوک بود، <ref>البدایة و النهایه، ج5، ص21.</ref> باید این اعزام را در رمضان همان سال دانست.


==پانویس==
رسول خدا خالد را مامور ساخت تا اکیدر را اسیر سازد و او را از شیوه انجام این کار آگاه کرد. خالد طبق پیشگویی پیامبر(ص) اکیدر را در حال شکار گاوی وحشی اسیر کرد. در درگیری میان دو طرف، حسان برادر اکیدر کشته شد و لباس او که از ابریشم زرباف بود، به غنیمت خالد درآمد. خالد در برابر 2000 شتر، 800 برده، 400 زره، 400 نیزه و 500 شمشیر تعهد سپرد تا اکیدر و دیگر برادر او را به سلامت نزد پیامبر(ص) ببرد.<ref>الثقات، ج2، ص96-97؛ تاریخ دمشق، ج9، ص203-204.</ref> بدین ترتیب، اکیدر همراه اسیران رهسپار مدینه شد.<ref>المغازی، ج3، ص1027؛ فتوح البلدان، ج1، ص73؛ الطبقات، ج2، ص166.</ref> [[عمرو بن امیه ضمری|عمرو بن امیه ضُمری]] از سوی خالد مامور شد تا زودتر به مدینه وارد شود و گزارش پیروزی سپاه را به پیامبر(ص) برساند.<ref>المغازی، ج3، ص1026؛ تاریخ دمشق، ج9، ص203.</ref>


{{پانویس}}
سپاه اسلام به فرمان پیامبر(ص) در رمضان سال نهم ق. از تبوک به سوی مدینه حرکت کرد.<ref>الدرر، ص247؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص68؛ اعلام الوری، ج1، ص244.</ref> گزارش‌های فراوان از معجزات پیامبر(ص) در مسیر بازگشت همانند زمان حرکت به سوی تبوک، از مشکل کمبود آذوقه و آب در این مسیر حکایت دارد.<ref>الدرر، ص242؛ السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص954؛ تاریخ طبری، ج2، ص373.</ref>


==منابع ==
==نقش منافقان در غزوه تبوک==


{{منابع}}
حضور و نقش‌آفرینی [[منافقان]] در همه مراحل این نبرد با توجه به حساسیت و اهمیت غزوه تبوک، همواره مورد توجه مفسران و تاریخ‌نگاران قرار گرفته است. اعزام سپاه در آن وضع دشوار، موقعیتی مناسب را برای فتنه‌انگیزی منافقانی که همواره در پی تفرقه و شکست مسلمانان بودند، فراهم آورد. از این رو، در میان انبوه گزارش‌هایی که به رویدادهای غزوه تبوک می‌پردازند، آن چه بیش از دیگر رویدادها توجه تاریخ‌نگاران را به خود جلب کرده، واکنش‌های منافقان در برابر پیامبر(ص) و مسلمانان بوده است.


{{دانشنامه
برخی از منافقان مانند [[جد بن قیس خزرجی|جُدّ بن قیس خزرجی]] به بهانه ضعف در برابر زنان رومی، از پیامبر اذن ماندن گرفتند. فرزند جدّ آن گاه که از بهانه‌تراشی و نافرمانی پدرش آگاه شد، وی را از نزول آیات قرآن در نکوهش او بیم داد.<ref>المغازی ج3، ص993؛ السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص944؛ الاستیعاب، ج1، ص266.</ref> جدّ در تلاشی دیگر، قبیله‌اش را نیز از همراهی با پیامبر و سپاه اعزامی به تبوک، به بهانه گرمای هوا بر حذر داشت.<ref>المغازی ج3، ص993.</ref> روایات تفسیری از نزول آیات 49<ref>جامع البیان، ج10، ص191؛ التبیان، ج5، ص232؛ تفسیر قرطبی، ج8، ص158.</ref> و 81-82 سوره توبه<ref>جامع البیان، ج10، ص256؛ التبیان، ج5، ص268؛ الدر المنثور، ج3، ص265.</ref> در شان جد بن قیس حکایت دارند. خداوند در این آیات، جد را در شمار منافقانی یاد می‌کند که به سبب نافرمانی، خود را در بلا و دوزخ افکنده‌اند.


| آدرس = http://phz.hajj.ir/422/7528
بهانه‌تراشی بیش از 80 تن از منافقان و رخصت‌گیری از پیامبر(ص) برای اقامت در مدینه<ref>المغازی، ج3، ص995؛ المصنف، ج5، ص399؛ الثقات، ج2، ص100.</ref>؛ همایش برخی از منافقان در منزل [[سویلم|سُویلم]] با هدف تلاش برای بازداشتن مسلمانان از شرکت در سپاه پیامبر(ص)<ref>السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص944؛ الدرر، ص238؛ البدایة و النهایه، ج5، ص7.</ref>؛ و نیز جدایی بسیاری از منافقان را که همراه [[عبدالله بن ابی|عبدالله بن اُبَی]] از تیره بنی‌عوف خزرج از منزل جُرف در سه میلی مدینه به سوی شام از سپاه پیامبر جدا شدند و به مدینه بازگشتند، باید از دیگر کارهای تفرقه‌افکنانه منافقان مدینه دانست.<ref>المغازی، ج3، ص995؛ تاریخ دمشق، ج2، ص36.</ref>


| عنوان = تبرک
خداوند در آیات 45-50 سوره توبه نشانه‌ها و ویژگی‌های منافقان را بیان می‌کند و آنان را افرادی می‌شمرد که قلب‌هایشان با تردید درآمیخته است و به خدا و روز جزا اعتقادی ندارند. اینان اگر قصد همراهی پیامبر و مسلمانان را داشتند، می‌توانستند مقدمات سفر خود را فراهم سازند. خداوند از همراهی آنان کراهت داشت و بدین سبب، این توفیق از آنان سلب شد و آن‌ها همنشین کودکان و پیران و بیماران شدند.


| نویسنده = حسن رضایی


}}
حضور اینان سبب [[فتنه]] و اضطراب و تردید در میان افراد کم‌روحیه سپاه می‌شد. این منافقان همان کسانی هستند که هر گاه به پیامبر و مسلمانان نیکی و موفقیتی می‌رسید،‌ اندوهگین می‌گشتند و از رسیدن مصیبت‌ها و مشکلات به مسلمانان خوشحال می‌شدند. در آیات 51-54 سوره توبه نیز [[خداوند]] از پیامبر می‌خواهد که به منافقان بگوید: هیچ رویدادی برای مسلمانان رخ نمی‌دهد، مگر آن چه خداوند برای آنان مقرر کند و خدا سرپرست آنان است. انفاق منافقان نیز پذیرفتنی نیست؛ زیرا به خدا و پیامبر باور حقیقی ندارند و نمازشان با کسالت و انفاقشان با ناخرسندی همراه است.


*'''آثار اسلامي مكه و مدينه''': رسول جعفريان، قم، مشعر، 1386ش؛
===جانشینی امام علی در مدینه===


*'''آثار البلاد''': زكريا بن محمد القزويني (م.682ق.)، ترجمه: ميرزا جهانگير، تهران، امير كبير، 1373ش؛
دوری فاصله تبوک از مدینه که مدت غیبت پیامبر و سپاه مسلمان را از مدینه به درازا می‌کشاند، فرصتی مناسب برای اجرای توطئه‌های منافقان و تهاجم کینه‌توزان عرب بود.<ref>تاریخ طبری، ج2، ص368؛ عیون الاثر، ج2، ص255.</ref> از این رو، پیامبر(ص) همانند همه جنگ‌هایی که خود سپاه را همراهی می‌کرد، کسانی را برای حفظ امنیت و جان مسلمانان و اداره شهر در مدینه گذارد. این جا بود که نخستین بار از [[علی بن ابی‌طالب(ع)]] که همیشه در همه غزوه‌ها دوشادوش پیامبر بود، برای جانشینی و کار‌گزاری خود بهره گرفت<ref>المحبر، ص125-126؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص67؛ التنبیه و الاشراف، ص235.</ref> و هیچ فرد دیگر را شایسته این کار ندانست.<ref>الارشاد، ج1، ص155.</ref> برخی علی(ع) را فقط جانشین ایشان در میان خویشاوندان و اهل بیت پیامبر(ص) دانسته‌اند<ref>السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص946؛ تاریخ طبری، ج2، ص368؛ الطبقات، ج3، ص23.</ref> و از افرادی چون [[سباع بن عرفطه]]، <ref>تاریخ خلیفه، ص60؛ تاریخ طبری، ج2، ص368؛ البدایة و النهایه، ج5، ص11.</ref> [[محمد بن مسلمه|محمد بن مَسلمه]]، <ref>السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص946؛ المغازی، ج3، ص995.</ref> [[ابورهم|ابورُهم]] و [[ابن‌ام مکتوم]]<ref>التنبیه و الاشراف، ص235.</ref> به عنوان عامل پیامبر(ص) در مدینه یاد کرده‌اند؛ اما سخن ایشان با علی(ع) جانشینی وی را بر همه مدینه تایید می‌کند.


*'''آلاء الرحمن''': البلاغي (م.1352ق.)، تهران، بعثت، 1420ق؛
منافقان که از حضور علی(ع) در مدینه ناخرسند بودند و او را مانع دستیابی به اهداف خود در غیبت پیامبر(ص) می‌دانستند، با شایع کردن این ادعا که بازماندن علی(ع) از سپاه پیامبر(ص) نتیجه نارضایتی پیامبر از او است، کوشیدند تا فضای مدینه را بر ضد ایشان متشنج کنند. علی(ع) برای دفع این فتنه، خود را در اردوگاه ثنیة الوداع<ref>السنن الکبری، ج5، ص124؛ تاریخ دمشق، ج42، ص162؛ البدایة و النهایه، ج7، ص377.</ref> نزدیک مدینه و در مسیر شام<ref>وفاء الوفاء، ج4، ص44؛ سبل السلام، ج4، ص70؛ نیل الاوطار، ج8، ص239.</ref> یا توقف‌گاه جُرف به پیامبر رساند<ref>السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص946-947؛ الارشاد، ج1، ص155.</ref> و از علت ماندن خویش پرس‌وجو کرد. پیامبر(ص) در پاسخ، علی را برای خود همچون‌ [[هارون]] برای [[موسی]] خواند<ref>المحبر، ص125-126؛ الطبقات، ج3، ص24؛ تاریخ طبری، ج2، ص368.</ref> و او را ولیّ همه مردان و زنان مؤمن یاد کرد.<ref>السنن الکبری، ج5، ص113؛ تاریخ دمشق، ج42، ص98-99.</ref>


*'''احسن الحديث''': سيد علي اكبر قرشي، تهران، بنياد بعثت، 1366ق؛
به گزارش از [[براء بن عازب]] و [[زید بن ارقم]]، پیامبر(ص) حرکت سپاه به سوی تبوک را به حضور خود یا علی(ع) در مدینه منوط کرد<ref>الطبقات، ج3، ص24؛ انساب الاشراف، ج2، ص349؛ الارشاد، ج1، ص155؛ کشف الغمه، ج1، ص227.</ref> و هیچ فرد دیگر را شایسته این امر ندانست.<ref>الارشاد، ج1، ص155.</ref>


*'''احقاق الحق''': نورالله الحسيني الشوشتري (م.1019ق.)، تعليقات: شهاب الدين نجفي، قم، مكتبة النجفي، 1406ق؛
===تمسخر پیامبر===


*'''احكام القرآن''': ابن العربي (م.543ق.به كوشش محمد عطاء، لبنان، دار الفكر؛
توطئه‌های منافقانِ حاضر در سپاه که با هدف سست کردن ایمان و انگیزه سپاهیان آمده بودند، در منابع تاریخی گزارش شده است. اینان از طریق به سخره گرفتن پیامبر(ص) در میان مسلمانان، امیدوار بودند که به اهداف خود برسند. منافقانی چون [[ودیعة بن ثابت]]، [[جلاس بن سوید|جُلاس بن سوید]]، [[ثعلبة بن حاطب]] و [[مخشی بن حمیر|مَخشی بن حُمیَّر]]<ref>المحبر، ص468-469؛ السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص951؛ المغازی، ج3، ص1003.</ref> که شکست مسلمانان را قطعی می‌دانستند، گاه با سخنان خود، امیدواری پیامبر و مسلمانان به شکست رومیان را ریشخند می‌کردند.


*'''اخبار مكه''': الازرقي (م.248ق.به كوشش رشدي الصالح، مكه، مكتبة الثقافه، 1415ق؛
البته خود نگران بودند که در پی این سخنان، آیاتی در شان آنان نازل شود و نفاقشان بر همگان آشکار گردد. مخشی بن حُمیَّر سوگند یاد کرد که آماده است 100 تازیانه بخورد؛ اما آیه‌ای از قرآن برای این گفته‌ها نازل نشود. آن گاه که سخنان آن‌ها به گوش پیامبر رسید، این سخنان را شوخی دانستند.<ref>السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص952؛ تاریخ طبری، ج2، ص372.</ref>


*'''اخبار مكه''': الفاكهي (م.279ق.)، به كوشش ابن دهيش، بيروت، دار خضر، 1414ق؛
به گزارش قتاده، آیات 65-66 سوره توبه در شان این گروه از استهزا‌کنندگان نازل شد.<ref>جامع البیان، ج10، ص221؛ تفسیر قرطبی، ج8، ص197.</ref> در این آیات، خداوند سخنان منافقان را تمسخر خدا و رسولش و دلیل کفرشان دانسته است.


*'''ارشاد الاذهان الي تفسير القرآن''': محمد سبزواري (م.1409ق.)، بيروت، دار التعارف، 1419ق؛
===گم‌شدن ناقه پیامبر===


*'''ازالة الخفاء عن خلافة الخلفاء''': ولي الله محدث دهلوي، پاکستان، سهيل اکيديمي، 1396ق؛
گم شدن شتر پیامبر(ص) در مسیر راه، بهانه‌ای دیگر به دست منافقان داد. [[زید بن لصیت|زید بن لُصَیت]]، از یهودیان [[بنی‌قینقاع]] که به [[نفاق]] اظهار [[اسلام]] می‌کرد، آن گاه که از گم شدن شتر پیامبر(ص) آگاه شد، با این سخن که پیامبری که از آسمان‌ها گزارش می‌دهد، از شتر خود آگاهی ندارد، به تمسخر پیامبر پرداخت.


*'''اسد الغابه''': ابن اثير (م.630ق.)، بيروت، دار الكتاب العربي؛
رسول خدا که با الهام خداوند از گفتار توهین‌آمیز زید آگاه شد، بدون نام بردن از وی، سخنانش را نزد اصحاب خود که [[عمارة بن حزم]] نیز در میان آنان بود، بازگفت. سپس از مکانی که شتر در آن جا مهار شده بود، خبر داد. آن گاه اصحاب توانستند شتر پیامبر(ص) را بیابند و نزد ایشان بیاورند. عماره آن گاه که نزد اطرافیان خود بازگشت، سخنان پیامبر(ص) و ماجرای پس از آن را گزارش داد و چون از آنان شنید که همه این گفته‌های توهین‌آمیز را زید بر زبان رانده، او را از اقامتگاه خود دور ساخت.<ref>تاریخ طبری، ج2، ص370-371؛ السیرة النبویه، ابن‌کثیر، ج4، ص16-17.</ref>


*'''الاستيعاب''': ابن عبدالبر (م.463ق.)، به كوشش البجاوي، بيروت، دار الجيل، 1412ق؛
===توطئه ترور پیامبر===


*'''الاصابه''': ابن حجر العسقلاني (م.852ق.به كوشش علي معوض و عادل عبدالموجود، بيروت، دار الكتب العلميه، 1415ق؛
در میان این رویدادها، آن چه بیش از همه توجه تاریخ‌نگاران و سیره‌نویسان را جلب کرده، توطئه ترور پیامبر(ص) در گردنه کوهی است که مکان آن مشخص نیست. در این توطئه 12 تا 15 تن<ref>المغازی، ج3، ص1044؛ العمده، ص341؛ البدایة و النهایه، ج5، ص24-25.</ref> از منافقان حاضر در سپاه مصمم شدند که شتر ایشان را در گردنه کوهی رم دهند، بدان امید که پیامبر از کوه به درّه پرتاب و کشته شود. اما در حالی‌که خود را به شتر پیامبر نزدیک کرده بودند، ایشان از نقشه آنان آگاه شد و [[حذیفه]] را مامور دور ساختن آن‌ها کرد و با تهدید افشای نام خود و پدران و قبایلشان، نقشه آنان را ناکام نهاد.<ref>تاریخ یعقوبی، ج2، ص68؛ دلائل النبوه، ج5، ص256؛ تاریخ دمشق، ج12، ص276.</ref>


*'''الاصول الاربعة في ترديد الوهابيه''': حکيم معراج الدين (م.1346ق.)، به کوشش مولوي، استانبول، اشيق؛


*'''الاعتصام''': الشاطبي (م.790ق.به كوشش عبدالرزاق المهدي، بيروت، دار الكتاب العربي، 1417ق؛
در تعیین ماهیت این افراد اختلاف فراوان به چشم می‌خورد. [[ابن‌قتیبه]] از افرادی چون عبدالله بن ابیّ که در تبوک حضور نداشت و نیز از مُلیح تیمی که هیچ اطلاعی از او در منابع تاریخی و نسب‌شناسی به چشم نمی‌خورد، نام برده است.<ref>المعارف، ص343.</ref> برخی همه یا شماری از این منافقان را از [[قریش]]<ref>التبیان، ج5، ص261؛ الخرائج و الجرائح، ج2، ص504؛ العمده، ص342.</ref> و [[بنی‌امیه]] می‌دانند.<ref>الخصال، ص398.</ref> بعضی آنان را از [[انصار]] می‌شمرند.<ref>تاریخ دمشق، ج12، ص277؛ تهذیب الکمال، ج5، ص505.</ref> این اختلاف را می‌توان برآمده از رخدادهای سیاسی پس از پیامبر(ص) دانست که سبب شد نام برخی افراد از زمره منافقان عقبه حذف گردد و افرادی دیگر جایگزین آنان شوند. برخی بر آنند که جز پیامبر(ص) حذیفه و [[عمار]] نیز از نام‌های این منافقان آگاه بوده‌اند؛ بدین سان که پیامبر آن دو را از نام آن‌ها آگاه کرد<ref>المغازی، ج3، ص1044؛ تاریخ دمشق، ج12، ص276؛ العمده، ص341؛ البدایة و النهایه، ج5، ص24.</ref> و یا خود آن دو با منافقان روبه‌رو شده بودند.<ref>اعلام الوری، ج1، ص245-246.</ref> برخی این توطئه را در [[عقبه]] به سال دهم ق. و در [[حجة الوداع]] دانسته‌اند.<ref>تفسیر قمی، ج1، ص301.</ref>


*'''اقتضاء الصراط المستقيم''': ابن تيميه (م.728ق.)، به کوشش ناصر عبدالکريم، بيروت، دار عالم الکتاب، 1419ق؛
===مسجد ضرار===


*'''بحار الانوار''': المجلسي (م.1110ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1403ق؛
پیامبر در توقف‌گاه «[[ذی اوان]]» در نزدیکی مدینه، از توطئه دیگر منافقان آگاهی یافت. این دسته از منافقان که پیش از حرکت پیامبر(ص) به سوی تبوک، مسجدی نزدیک [[مسجد قبا]] در جنوب مدینه بنا نهاده بودند، امید داشتند تا از آن برای دستیابی به اهداف خصمانه خود بهره گیرند. از این رو، از رسول خدا خواستند که پیش از خروج از مدینه، نخستین بار در آن نماز بگزارد.


*'''البحر المحيط''': ابوحيان الاندلسي (م.754ق.)، بيروت، دار الفكر، 1412ق؛
پیامبر(ص) این کار را به بازگشت از تبوک موکول کرد؛ ولی در بازگشت با وحی خداوند از هدف بانیان مسجد آگاه شد و [[مالک بن دخشم|مالک بن دُخشم]] از بنی‌سالم بن عوف و نیز [[معن بن عدی|مُعن بن عدی]] و برادرش عاصم از بنی‌عجلان را فرمان داد که از سپاه جدا شوند و خود را به آن مسجد رسانند و آن را ویران کنند و در آتش بسوزانند.<ref>السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص956؛ السیرة النبویه، ابن‌کثیر، ج4، ص38-39.</ref> خداوند در آیات 107-110 [[سوره توبه]] از این مسجد با نام [[مسجد ضرار]] یاد کرده و به اهداف بانیان آن اشاره نموده است.<ref>جامع البیان، ج11، ص31-38؛ التبیان، ج5، ص297؛ تفسیر قرطبی، ج8، ص253.</ref>


*'''البحر المديد''': ابن عجيبه (م.1224ق.)، به كوشش القرشي، قاهره، حسن عباس زكي، 1419ق؛
==ورود به مدینه و برخورد با غایبان==


*'''البداية و النهايه''': ابن كثير (م.774ق.)، بيروت، مكتبة المعارف؛
سرانجام پیامبر(ص) در رمضان<ref>السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص964؛ المغازی، ج3، ص1056.</ref> یا آخر شوال<ref>المحبر، ص116.</ref> سال نهم ق. پس از سه یا چهار ماه وارد مدینه شد. ایشان نخست برای اقامه نماز به مسجد رفت. در همان حال، عذرآورندگان از تبوک به مسجد سرازیر شدند.<ref>الثقات، ج2، ص100؛ المعجم الکبیر، ج19، ص48.</ref>


*'''البراهين الجليلة في رفع تشکيکات الوهابيه''': محمد حسن قزويني، قاهره، 1397ق؛
آن چه اکنون بسیار اهمیت داشت، ‌گونه برخورد پیامبر و مسلمانان با افرادی بود که به دلیل‌های گوناگون از همراهی سپاه خودداری کرده بودند. این افراد را می‌توان به سه گروه تقسیم کرد: 1. عذرآورندگان. 2. معترفان به گناه (توابین). 3. دروغگویان و بهانه‌تراشان (منافقان).


*'''تاريخ الخميس''': حسين الدياربكري (م.966ق.)، بيروت، مؤسسة شعبان، 1283ق؛
گروه اول که شمارشان فراوان بود، پس از بازگشت پیامبر به مدینه، عذرهای خود را بار دیگر برای پیامبر بیان کردند. ایشان با رحمت و بزرگواری عذرهای آنان را پذیرفت. در این میان، [[مهاجر بن ابی‌امیه]] که گمان می‌رود بیش از دیگران نگران پذیرفته نشدن عذرش بود، با واسطه قرار دادن‌ [[ام سلمه]]، همسر پیامبر، از ایشان طلب بخشش کرد.<ref>تاریخ طبری، ج2، ص541-542؛ اسد الغابه، ج4، ص422-423.</ref>


*'''تاريخ المدينة المنوره''': ابن شبّه (م.262ق.)، به كوشش شلتوت، قم، دار الفكر، 1410ق؛
گروه دوم کسانی بودند که پس از اقرار به بهانه‌تراشی و کوتاهی در همراهی با پیامبر(ص)، در صدد توبه برآمدند. سه تن از این متخلفان با بستن خود به ستون‌های مسجد و پرهیز از خوردن و آشامیدن، اظهار پشیمانی کردند. خداوند پس از هفت روز از خطای آنان درگذشت و توبه ایشان را پذیرفت.<ref>المصنف، ج5، ص405؛ اسد الغابه، ج5، ص285؛ الاصابه، ج1، ص299.</ref> بسیاری [[ابولبابة بن عبدالمنذر]] از بنی‌عمرو بن عوف اوس را از این سه تن دانسته‌اند؛ اما برخی سبب حضور ابولبابه در جمع این توبه‌کنندگان را [[خیانت]] او در [[غزوه بنی‌قریظه]] (5ق.) شمرده‌اند.<ref>الاستیعاب، ج4، ص1741؛ اسد الغابه، ج1، ص144.</ref> منابع در نام دو تن دیگر اختلاف دارند و از افرادی یاد می‌نمایند که نسب مشخصی از آنان در منابع به چشم نمی‌خورد. وداعة بن خدام/ خذام/ حرام، اوس بن خذام، اوس بن ثعلبه، و ثعلبة بن ودیعه از جمله این افراد هستند.<ref>اسد الغابه، ج1، ص144؛ اسد الغابه، ج1، ص245؛ اسد الغابه، ج4، ص958؛ الاصابه، ج1، ص299.</ref>


*'''تبرک الصحابه''': محمد طاهر بن عبدالقادر، جده، دار المنهاج، 1433ق؛
این سه تن در پی آگاهی از قبول توبه خود نزد پیامبر آمدند تا اموالشان را صدقه دهند؛ اما پیامبر پذیرش آن را به اذن خداوند وانهاد<ref>تاریخ دمشق، ج50، ص195؛ اسد الغابه، ج5، ص85؛ بحار الانوار، ج21، ص201.</ref> تا آیات103-104 توبه/9 نازل شد<ref>جامع البیان، ج11، ص23-24؛ البدایة و النهایه، ج5، ص33؛ تفسیر قرطبی، ج8، ص242.</ref> و از پیامبر خواست که بخشی از اموال این توبه کنندگان را بردارد.


*'''التبرک''': صباح البياتي، مرکز الابحاث العقائديه؛
منابع بر آنند که کعب بن مالک از بنی‌سلمه خزرج، [[هلال بن امیه]] از بنی‌واقف، و [[مرارة بن ربیع]] از بنی‌عمرو بن عوف اوس پس از بازگشت پیامبر(ص) توبه کردند.<ref>السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص957-958؛ الطبقات، ج2، ص167؛ تاریخ طبری، ج2، ص374.</ref> اینان امیدوار بودند که بدون بستن خود به ستون مسجد، توبه‌شان پذیرفته شود.<ref>المغازی، ج3، ص1050-1051.</ref>
===گزارش زهری===
زهری به گزارش از [[کعب بن مالک]] آورده که پیامبر(ص) مسلمانان را از سخن گفتن با این سه تن منع کرد. از این رو، هلال و مراره خود را در خانه حبس کردند و بر گناه خود می‌گریستند؛ اما کعب مانند دیگر مردم به بازار و مسجد می‌آمد و بی‌اعتنایی مسلمانان را تحمل می‌کرد.<ref>المغازی النبویه، ص109.</ref> پس از گذشت 40 روز، پیامبر(ص) همسر و فرزندان این سه تن را نیز از معاشرت با آنان بازداشت و تنها همسر هلال بن امیه اجازه یافت نزد او بماند. سرانجام پس از 50 روز خداوند توبه این سه تن را نیز پذیرفت.<ref>الثقات، ج2، ص100-103.</ref>


*'''التبرك''': علي الاحمدي الميانجي، تهران، مشعر، 1422ق؛
گروه سوم منافقانی بودند که با بهانه‌تراشی و عذرهای دروغین از همراهی پیامبر سر باززدند و پس از بازگشت ایشان نیز به جای اعتراف به گناه و سهل‌ا‌نگاری خود، بر همان بهانه‌های واهی پای فشردند. اینان پس از ورود پیامبر(ص) با ایشان تجدید بیعت نمودند و سوگند یاد کردند که از آن پس تخلف نکرده، در همه جنگ‌ها همراه پیامبر خواهند بود.


*'''التبرک انواعه و احکامه''': ناصر بن عبدالرحمن الجديع، رياض، مکتبة الرشد، 1421ق؛
خداوند پیش از مواجهه پیامبر با این افراد، در آیات 94-96 توبه/9 نوع رفتار رسول خدا و همراهانش را با این گروه معین فرمود و عذر این دسته را ناپذیرفتنی شمرد و از مسلمانان خواست تا از آنان دوری گزینند.<ref>جامع البیان، ج11، ص3-6؛ تفسیر قرطبی، ج8، ص230-231؛ التبیان، ج5، ص282-283.</ref> از این رو، پیامبر(ص) عذرها و تعهدهای آنان را نپذیرفت. واقدی بر آن است که حضور و اعتذار منافقان نزد پیامبر(ص) پیش از رسیدن ایشان به مدینه و در توقف‌گاه ذی اوان بود.<ref>المغازی، ج3، ص1049.</ref>


*'''التبرک و التوسل و الصلح مع العدوّ الصيهوني''': فتح الله بن تقي النجار، تهران، مشعر، 1428؛
==آثار و نتایج==


*'''تبيين القرآن''': سيد محمد الشيرازي، کربلا، المجتبي، 1389ق؛
اعزام به تبوک، نبرد با رومیان را همراه نداشت؛ اما آثار و نتایجی سودمند برای مسلمانان در بر داشت. گسترش حوزه حکومت پیامبر(ص) تا شمالی‌ترین نقطه شبه جزیره عربستان را شاید بتوان از مهم‌ترین دستاوردها دانست. رهاوردهای دیگر این سفر را می‌توان چنین برشمرد:


*'''التحقيق''': المصطفوي، تهران، وزارت ارشاد، 1374ش؛
قدرت‌نمایی مسلمانان در مرزهای روم در پی شکست سنگین از رومیان در سال قبل؛ دفع تهدید رومیان و قبایل مسیحی هم‌پیمان با آنان؛ نزول آیات گوناگون در شان منافقان و آشنایی بیشتر مسلمانان با چهره‌ دیگر آنان؛ سنجش توان بسیج نظامی و تدارکاتی مسلمانان؛ اقبال بیشتر قبایل عرب برای قبول اسلام با اعزام هیئت‌های نمایندگی به مدینه پس از بازگشت پیامبر؛ ظهور بیشتر مقام و جایگاه [[علی(ع)]] نزد [[پیامبر(ص)]] برای مسلمانان در پی سخن پیامبر که به [[حدیث منزلت]] مشهور گشته و به تواتر از زبان بزرگان [[صحابه]] گزارش شده است.


*'''التحذير من تعظيم الآثار غير المشروعه''': عبدالمحسن بن حمد العباد البدر، مصر، دار الحديثه، 1425ق؛
==پانویس==


*'''التذکرة في احوال الموتي و امور الآخره''': قرطبي، المکتبة الاسلاميه؛
{{پانویس}}


*'''ترتيب المدارک''': قاضي عياض (م.544ق.)، به کوشش گروهي از نويسندگان، مغرب، مطبعة فضالة المحمديه، 1981م؛
==منابع ==


*'''تسنيم''': جوادي آملي، قم، اسراء، 1378ش؛
{{منابع}}


*'''تسهيل العقيدة الاسلاميه''': عبدالله بن عبدالعزيز الجبرين، رياض، دار العصيمي؛
{{دانشنامه


*'''تفسير ابن كثير (تفسير القرآن العظيم)''': ابن كثير (م.774ق.)، به كوشش شمس الدين، بيروت، دار الكتب العلميه، 1419ق؛
| آدرس = http://phz.hajj.ir/422/7526


*'''تفسير الجلالين''': جلال الدين المحلي (م.864ق.)، جلال الدين السيوطي (م.911ق.)، بيروت، النور، 1416ق؛
| عنوان = غزوه تبوک


*'''تفسير القمي''': القمي (م.307ق.)، به كوشش الجزائري، قم، دار الكتاب، 1404ق؛
| نویسنده = سیدعلی خیرخواه علوی


*'''التفسير الكبير''': الفخر الرازي (م.606ق.)، بيروت، دار الكتب العلميه، 1421ق؛
}}


*'''تفسير بيضاوي (انوار التنزيل)''': البيضاوي (م.685ق.)، به كوشش مرعشلي، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1418ق؛
* '''الاختصاص''': المفید (م. 413ق.)، به کوشش غفاری و زرندی، بیروت، دار المفید، 1414ق؛


*'''تفسير سمرقندي (بحر العلوم)''': السمرقندي (م.375ق.)، به كوشش عمر بن غرامه، بيروت، دار الفكر، 1416ق؛
* '''الارشاد''': المفید (م. 413ق.)، بیروت، دار المفید، 1414ق؛


*'''تفسير شاهي (آيات الاحكام)''': ابوالفتح جرجاني (م.976ق.)، به كوشش اشراقي، تهران، نويد، 1362ش؛
* '''سیر اعلام النبلاء''': الذهبی (م. 748ق.)، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرساله، 1413ق؛


*'''تفسير شريف لاهيجي''': شريف لاهيجي (م.1088ق.)، به كوشش حسيني و آيتي، انتشارات علمي، 1363ش؛
* '''الاستغاثه''': ابوالقاسم الکوفی (م. 352ق.) ؛


*'''تفسير قرطبي (الجامع لاحكام القرآن)''': القرطبي (م.671ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1405ق؛
* '''الاستیعاب''': ابن عبدالبر (م. 463ق.)، به کوشش البجاوی، بیروت، دار الجیل، 1412ق؛


*'''توحيد در قرآن''': جوادي آملي، قم، اسراء، 1383ش؛
* '''اسد الغابه''': ابن اثیر (م. 630ق.)، بیروت، دار الکتاب العربی؛


*'''التوحيد''': صالح بن فوزان، رياض، وزارت اوقاف، 1423ق؛
* '''الاصابه''': ابن حجر العسقلانی (م. 852ق.)، به کوشش علی معوض و عادل عبدالموجود، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1415ق؛


*'''تهذيب الاصول''': تقريرات بحث امام خميني1، السبحاني، تهران، نشر آثار امام، 1423ق؛
* '''الاعلاق النفیسه''': ابن رسته (م. قرن3ق.)، بیروت، دار صادر، 1892م؛


*'''تهذيب التهذيب''': ابن حجر العسقلاني (م.852ق.)، به كوشش مصطفي، بيروت، دار الكتب العلميه، 1415ق؛
* '''اعلام الوری''': الطبرسی (م. 548ق.)، قم، آل البیت، 1417ق؛


*'''جامع الاحاديث''': جلال الدين السيوطي (م.911ق.)؛
* '''الاماکن''': محمد الحازمی (م. 854ق.) ؛


*'''جامع العلوم و الحکم''': عبدالرحمن السلامي (م.795ق.)، به کوشش الارنؤوط و ابراهيم باجس، بيروت، الرساله، 1408ق؛
* '''اعلام قرآن''': خزائلی، تهران، امیر کبیر، 1371ش؛


*'''جغرافياي حافظ ابرو''': عبدالله حافظ ابرو (م.833ق.)، به کوشش سجادي، تهران، ميراث مکتوب، 1375ش؛
* '''بحار الانوار''': المجلسی (م. 1110ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403ق؛


*'''جلاء الافهام في الصلاة و السلام علي خير الانام''': ابن قيم الجوزيه (م.751ق.)، به کوشش الارنؤوط، کويت، دار العروبه، 1407ق؛
* '''البدایة و النهایه''': ابن کثیر (م. 774ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1408ق؛


*'''الجواب الباهر لزوار المقابر''': ابن تيميه (م.728ق.)؛
* '''بغیة الطلب فی تاریخ حلب''': عمر بن احمد ابن العدیم (م. 660ق.)، به کوشش زکار، بیروت، دار الفکر؛


*'''جوامع الجامع''': الطبرسي (م.548ق.)، به كوشش گرجي، تهران، 1378ش؛
* '''بهجة النفوس و الاسرار''': عبدالله المرجانی (م. 699ق.)، به کوشش محمد عبدالوهاب، بیروت، دار الغرب الاسلامی، 2002م؛


*'''جواهر الكلام''': النجفي (م.1266ق.)، به كوشش قوچاني و ديگران، بيروت، دار احياء التراث العربي؛
* '''تاریخ ابن خلدون''': ابن خلدون (م. 808ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1391ق؛


*'''حکم الجديرة بالاذاعه''': عبدالرحمن السلامي (م.795ق.)، به کوشش الارنؤوط، دمشق، دار المأمون، 1990م؛
* '''تاریخ خلیفه''': خلیفة بن خیاط (م. 240ق.)، به کوشش زکار، بیروت، دار الفکر، 1414ق؛


*'''دائرة المعارف بزرگ اسلامي''': زير نظر بجنوردي، تهران، مركز دائرة المعارف بزرگ، 1372ش؛
* '''تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک) ''': الطبری (م. 310ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، 1403ق؛


*'''الدر المنثور''': السيوطي (م.911ق.)، بيروت، دار المعرفه، 1365ق؛
* '''تاریخ مدینة دمشق''': ابن عساکر (م. 571ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، 1415ق؛


*'''دعائم الاسلام''': النعمان المغربي (م.363ق.)، به كوشش فيضي، قاهره، دار المعارف، 1383ق؛
* '''تاریخ الیعقوبی''': احمد بن یعقوب (م. 292ق.)، بیروت، دار صادر، 1415ق؛


*'''دلائل النبوه''': البيهقي (م.458ق.)، به كوشش عبدالمعطي، بيروت، دار الكتب العلميه، 1405ق؛
* '''التبیان''': الطوسی (م. 460ق.)، به کوشش العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛


*'''رحلة ابن بطوطه''': ابن بطوطه (م.779ق.)، به كوشش التازي، الرباط، المملكة المغربيه، 1417ق؛
* '''التعریف بما آنست الهجره''': محمد المطری (م. 741ق.)، به کوشش الرحیلی، ریاض، دار الملک عبدالعزیز، 1426ق؛


*'''رحلة ابن جبير''': محمد بن احمد (م.614ق.)، بيروت، دار مكتبة الهلال، 1986م؛
* '''تفسیر ابن کثیر (تفسیر القرآن العظیم) ''': ابن کثیر (م. 774ق.)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دار المعرفه، 1409ق؛


*'''روح المعاني''': الآلوسي (م.1270ق.)، به كوشش عبدالباري، بيروت، دار الكتب العلميه، 1415ق؛
* '''تفسیر ثعالبی (الجواهر الحسان) ''': الثعالبی (م. 875ق.)، به کوشش عبدالفتاح و دیگران، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1418ق؛


*'''زيارة القبور و الاستنجاد بالمقبور''': ابن تيميه (م.728ق.)، رياض، ادارة العامه، 1410ق؛
* '''تفسیر قرطبی (الجامع لاحکام القرآن) ''': القرطبی (م. 671ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1405ق؛


*'''سبل الهدي''': محمد بن يوسف الصالحي (م.942ق.)، به كوشش عادل احمد و علي محمد، بيروت، دار الكتب العلميه، 1414ق؛
* '''تفسیر القمی''': القمی (م. 307ق.)، به کوشش الجزائری، قم، دار الکتاب، 1404ق؛


*'''السجود علي الارض''': علي احمدي، بيروت، مرکز جواد، 1414ق؛
* '''تقویم البلدان''': اسماعیل ابوالفداء (م. 732ق.)، قاهره، مکتبة الثقافة الدینیه، 2007م؛


*'''سفرنامه ناصر خسرو''': ناصر خسرو (م.481ق.)، تهران، زوّار، 1381ش؛
* '''التنبیه و الاشراف''': المسعودی (م. 345ق.)، بیروت، دار صعب؛


*'''سلفي‌گري و پاسخ به شبهات''': علي اصغر رضواني، قم، مسجد جمکران، 1384ش؛
* '''تهذیب الکمال''': المزی (م. 742ق.)، به کوشش بشار عواد، بیروت، الرساله، 1415ق؛


*'''سنن ابن ماجه''': ابن ماجه (م.275ق.)، به كوشش محمد فؤاد، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1395ق؛
* '''الثقات''': ابن حبان (م. 354ق.)، الکتب الثقافیه، 1393ق؛


*'''السنن الكبري''': البيهقي (م.458ق.)، بيروت، دار الفكر؛
* '''جامع البیان''': الطبری (م. 310ق.)، به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دار الفکر، 1415ق؛


*'''سير اعلام النبلاء''': الذهبي (م.748ق.)، به كوشش گروهي از محققان، بيروت، الرساله، 1413ق؛
* '''جغرافیای حافظ ابرو''': عبدالله حافظ ابرو (م. 833ق.)، به کوشش سجادی، تهران، میراث مکتوب، 1375ش؛


*'''شذرات الذهب''': عبدالحي بن العماد (م.1089ق.)، به كوشش الارنؤوط، بيروت، دار ابن كثير، 1406ق؛
* '''الخراج و صناعة الکتابه''': قدامة بن جعفر (م. 328ق.)، به کوشش الزبیدی، بغداد، دار الرشید، 1981م؛


*'''شرح الزرقاني علي المواهب اللدنيه''': محمد الزرقاني (م.1122ق.)، قاهره، دار الکتب العلميه، 1417ق؛
* '''الخرائج و الجرائح''': الراوندی (م. 573ق.)، قم، مؤسسة الامام المهدی؛


*'''شرح نهج البلاغه''': ابن ابي‌الحديد (م.656ق.)، به كوشش محمد ابوالفضل، دار احياء الكتب العربيه، 1378ق؛
* '''الخصال''': الصدوق (م. 381ق.)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، 1416ق؛


*'''شفاء السقام''': تقي الدين السبكي (م.756ق.)، به كوشش الحسيني الجلالي، 1419ق؛
* '''خطط الشام''': محمد کرد علی، بیروت، مکتبة النوری، 1403ق؛


*'''الشفاء بتعريف حقوق المصطفي9''': قاضي عياض (م.544ق.)، بيروت، دار الفكر، 1409ق؛
* '''الدر المنثور''': السیوطی (م. 911ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1365ق؛


*'''الصحاح''': الجوهري (م.393ق.)، به كوشش العطار، بيروت، دار العلم للملايين، 1407ق؛
* '''الدرر فی اختصار المغازی و السیر''': ابن عبدالبر (م. 463ق.) ؛


*'''صحيح البخاري''': البخاري (م.256ق.)، بيروت، دار الفكر، 1401ق؛
* '''دلائل النبوه''': اسماعیل الاصفهانی (م. 535ق.)، به کوشش مساعد بن سلیمان، دار العاصمه؛


*'''صحيح مسلم بشرح النووي''': النووي (م.676ق.)، بيروت، دار الكتاب العربي، 1407ق؛
* '''دلائل النبوه''': البیهقی (م. 458ق.)، به کوشش عبدالمعطی، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1405ق؛


*'''صحيح مسلم''': مسلم (م.261ق.)، بيروت، دار الفكر؛
* '''رحلة ابن بطوطه''': ابن بطوطه (م. 779ق.)، به کوشش التازی، الرباط، المملکة المغربیه، 1417ق؛


*'''صفة الصفوة''': ابوالفرج الجوزي (م.597ق.)، بيروت، دار الجيل، 1412ق؛
* '''الرحلة الحجازیة المسماة الارتسامات اللطاف''': الامیر شکیب ارسلان، به کوشش حسن السمامی، بیروت، دار النوادر، 1428ق؛


*'''طبقات الشافعية الکبري''': تاج‌ الدين السبکي (م.771ق.)، به کوشش الطناحي و عبدالفتاح، هجر للطباعة و النشر، 1413ق؛
* '''زاد المسیر''': ابن الجوزی (م. 597ق.)، به کوشش محمد عبدالرحمن، بیروت، دار الفکر، 1407ق؛


*'''الطبقات الكبري''': ابن سعد (م.230ق.)، بيروت، دار صادر؛
* '''سبل السلام''': الکحلانی (م. 1182ق.)، مصر، مصطفی البابی، 1379ق؛


*'''العبوديه''': ابن تيميه (م.728ق.)، به کوشش الشاويش، بيروت، المکتب الاسلامي، 1426ق؛
* '''سبل الهدی''': محمد بن یوسف الصالحی (م. 942ق.)، به کوشش عادل احمد و علی محمد، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1414ق؛


*'''العلل و معرفة الرجال''': احمد بن حنبل (م.241ق.)، به کوشش وصي ‌الله، بيروت، المکتب الاسلامي، 1408ق؛
* '''السنن الکبری (سنن النسائی) ''': النسائی (م. 303ق.)، به کوشش عبدالغفار و سید کسروی، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1411ق؛


*'''عمدة القاري''': العيني (م.855ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي؛
* '''سیر اعلام النبلاء''': الذهبی (م. 748ق.)، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرساله، 1413ق؛


*'''الغدير''': الاميني (م.1390ق.)، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1366ش؛
* '''السیرة النبویه''': ابن کثیر (م. 774ق.)، به کوشش مصطفی عبدالواحد، بیروت، دار المعرفه، 1396ق؛


*'''فتح الباري''': ابن حجر العسقلاني (م.852ق.)، بيروت، دار المعرفه؛
* '''السیرة النبویه''': ابن هشام (م. 213ق./218ق.)، به کوشش محمد محیی الدین، مصر، مکتبة محمد علی صبیح، 1383ق؛


*'''فتح القدير''': الشوكاني (م.1250ق.)، بيروت، دار ابن كثير، 1414ق؛
* '''شمال الحجاز''': دکتر حمود بن ضاوی، العصر الحدیث، بیروت، 1412ق؛


*'''الفتوح''': ابن اعثم الكوفي (م.314ق.)، به كوشش علي شيري، بيروت، دار الاضواء، 1411ق؛
* '''الصافی''': الفیض الکاشانی (م. 1091ق.)، بیروت، اعلمی، 1402ق؛


*'''فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بيت''': سيد محمود شاهرودي، قم، دائرة المعارف فقه اسلامي، 1382ش؛
* '''الصحاح''': الجوهری (م. 393ق.)، به کوشش العطار، بیروت، دار العلم للملایین، 1407ق؛


*'''فضائل الخمسة من الصحاح الستة و غيرها''': مرتضي حسيني فيروزآبادي، بيروت، اعلمي، 1393ق؛
* '''الصحیح من سیرة النبی9''': جعفر مرتضی العاملی، بیروت، دار السیره، 1414ق؛


*'''في ظلال التوحيد''': جعفر سبحاني، قم، مؤسسه امام صادق7، 1412ق؛
* '''صفة جزیرة العرب''': الحسن بن احمد الهمدانی (م. 334ق.)، به کوشش محمد الاکوع، صنعاء، مکتبة الارشاد، 1410ق؛


*'''قاموس قرآن''': علي اكبر قرشي، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1371ش؛
* '''صورة الارض''': محمد بن حوقل النصیبی (م. 367ق.)، بیروت، دار صادر، 1938م؛


*'''الكافي''': الكليني (م.329ق.)، به كوشش غفاري، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1375ش؛
* '''الطبقات الکبری''': ابن سعد (م. 230ق.)، بیروت، دار صادر؛


*'''كتاب مقدس''': ترجمه''': فاضل خان همداني، ويليام گلن، هنري مرتن، تهران، اساطير، 1380ش؛
* '''عمدة عیون صحاح الاخبار''': ابن البطریق (م. 600ق.)، قم، نشر اسلامی، 1407ق؛


*'''كشف الارتياب''': سيد محسن الامين (م.1371ق.)، به كوشش امين، مكتبة الحريس، 1382ق؛
* '''عیون الاثر''': ابن سید الناس (م. 734ق.)، بیروت، مؤسسة عزالدین، 1406ق؛


*'''كنز العمال''': المتقي الهندي (م.975ق.)، به كوشش الدمياطي، بيروت، دار الكتب العلميه، 1419ق؛
* '''فتح الباری''': ابن حجر العسقلانی (م. 852ق.)، بیروت، دار المعرفه؛


*'''الكني و الالقاب''': شيخ عباس القمي (م.1359ق.)، تهران، مكتبة الصدر، 1368ش؛
* '''فتوح البلدان''': البلاذری (م. 279ق.)، به کوشش صلاح‌ الدین، قاهره، النهضة المصریه، 1956م؛


*'''لسان العرب''': ابن منظور (م.711ق.)، قم، ادب الحوزه، 1405ق؛
* '''فی شمال غرب الجزیره''': حمد الجاسر، ریاض، دار الیمامه، 1401ق؛


*'''لغت‌نامه''': دهخدا (م.1334ش.) و ديگران، مؤسسه لغت‌نامه و دانشگاه تهران، 1377ش؛
* '''الکامل فی التاریخ''': علی ابن اثیر (م. 630ق.)، بیروت، دار صادر، 1385ق؛


*'''مجمع البيان''': الطبرسي (م.548ق.)، بيروت، دار المعرفه، 1406ق؛
* '''کشف الغمه''': علی بن عیسی الاربلی (م. 693ق.)، بیروت، دار الاضواء، 1405ق؛


*'''مجمع الزوائد''': الهيثمي (م.807ق.)، بيروت، دار الكتاب العربي، 1402ق؛
* '''کنز العمال''': المتقی الهندی (م. 975ق.)، به کوشش السقاء، بیروت، الرساله، 1413ق؛


*'''مجموع الفتاوي''': ابن تيميه (م.728ق.)، به كوشش عبدالرحمن، مكتبة ابن تيميه؛
* '''لباب النقول''': السیوطی (م. 911ق.)، به کوشش احمد عبدالشافی، بیروت، دار الکتب العلمیه؛


*'''مجموعه آثار''': مرتضي مطهري (م.1358ش.)، تهران، صدرا، 1377ش؛
* '''مجمع البیان''': الطبرسی (م. 548ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، 1415ق؛


*'''مختلف الشيعه''': العلامة الحلي (م.726ق.)، قم، النشر الاسلامي، 1412ق؛
* '''المحبّر''': ابن حبیب (م. 245ق.)، به کوشش ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دار الآفاق الجدیده؛


*'''مسالک الابصار في ممالک الامصار''': احمد العمري (م.749ق.)، به کوشش الشاذلي، ابوظبي، المجمع الثقافي، 1423ق؛
* '''المختصر فی اخبار البشر''': اسماعیل ابوالفداء (م. 732ق.)، بیروت، دار المعرفه؛


*'''مستدرك الوسائل''': النوري (م.1320ق.)، بيروت، آل البيت:، 1408ق؛
* '''مراصد الاطلاع''': صفی الدین عبدالمؤمن بغدادی (م. 739ق.)، بیروت، دار الجیل، 1412ق؛


*'''المستدرك علي الصحيحين''': الحاكم النيشابوري (م.405ق.)، به كوشش مرعشلي، بيروت، دار المعرفه، 1406ق؛
* '''المسالک و الممالک''': ابراهیم الفارسی الاصطخری (م. 346ق.)، به کوشش الحسینی، وزارة الثقافة و الارشاد، 1381ق؛


*'''مستمسك العروة الوثقي''': سيد محسن حكيم (م.1390ق.)، قم، مكتبة النجفي، 1404ق؛
* '''المسالک و الممالک''': الحسن الهلبی العزیزی (م. 380ق.)، به کوشش تیسیر خلف؛


*'''مسند احمد''': احمد بن حنبل (م.241ق.)، بيروت، دار صادر؛
* '''المسالک و الممالک''': عبیدالله بن خرداذبه (م. 300ق.)، به کوشش محمد المخزوم، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1408ق؛


*'''مصباح الهدي في شرح العروة الوثقي''': ميرزا محمد تقي آملي، تهران، ناشر: مؤلف، 1380ش؛
* '''مسند احمد''': احمد بن حنبل (م. 241ق.)، بیروت، دار صادر؛


*'''المعجم الكبير''': الطبراني (م.360ق.)، به كوشش حمدي عبدالمجيد، دار احياء التراث العربي، 1405ق؛
* '''المصنّف''': عبدالرزاق الصنعانی (م. 211ق.)، به کوشش حبیب الرحمن، المجلس العلمی؛


*'''معجم مقاييس اللغه''': ابن فارس (م.395ق.)، به كوشش عبدالسلام، قم، دفتر تبليغات، 1404ق؛
* '''المعارف''': ابن قتیبه (م. 276ق.)، به کوشش ثروت عکاشه، قم، الرضی، 1373ش؛


*'''المغني''': عبدالله بن قدامه (م.620ق.)، بيروت، دار الكتب العلميه؛
* '''معانی القرآن''': النحاس (م. 338ق.)، به کوشش الصابونی، عربستان، جامعة‌ام القری، 1409ق؛


*'''مفاهيم يجب ان تصحح''': سيد محمد بن علوي المالکي الحسني، دبي، دائرة الاوقاف و الشؤون الاسلاميه، 1415ق؛
* '''معجم البلدان''': یاقوت الحموی (م. 626ق.)، بیروت، دار صادر، 1995م؛


*'''مفردات''': الراغب (م.425ق.)، نشر الكتاب، 1404ق؛
* '''المعجم الجغرافی للبلاد العربیة السعودیه''': حمد الجاسر، ریاض، دار الیمامه؛


*'''من لا يحضره الفقيه''': الصدوق (م.381ق.)، به كوشش غفاري، قم، نشر اسلامي، 1404ق؛
* '''المعجم الکبیر''': الطبرانی (م. 360ق.)، به کوشش حمدی عبدالمجید، دار احیاء التراث العربی، 1405ق؛


*'''المناقب''': الخوارزمي (م.568ق.)، به كوشش مالك محمودي، قم، نشر اسلامي، 1411ق؛
* '''معجم ما استعجم''': عبدالله البکری (م. 487ق.)، به کوشش السقاء، بیروت، عالم الکتب، 1403ق؛


*'''مواهب الجليل''': الحطاب الرعيني (م.954ق.)، به كوشش زكريا عميرات، بيروت، دار الكتب العلميه، 1416ق؛
* '''المعرفة و التاریخ''': الفسوی (م. 277ق.)، به کوشش العمری، بیروت، الرساله، 1401ق؛


*'''المواهب اللدنيه''': القسطلاني (م.923ق.)، قاهره، المکتبة التوفيقيه؛
* '''المغازی النبویه''': ابن شهاب الزهری (م. 124ق.)، به کوشش زکار، دمشق، دار الفکر، 1401ق؛


*'''الموسوعة الفقهيه''': كويت، وزارة الاوقاف و الشؤون الاسلاميه، 1410ق؛
* '''المغازی''': الواقدی (م. 207ق.)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، 1409ق؛


*'''الميزان''': الطباطبائي (م.1402ق.)، بيروت، اعلمي، 1393ق؛
* '''المفصل''': جواد علی، بیروت، دار العلم للملایین، 1976م؛


*'''نخل‌گرداني''': علي بلوکباشي، تهران، دفتر پژوهش‌هاي فرهنگي، 1380ش؛
* '''ملء العیبه''': محمد بن رشید الفهری (م. 721ق.)، به کوشش ابن الخوجه، بیروت، دار الغرب الاسلامی، 1408ق؛


*'''نمونه''': مكارم شيرازي و ديگران، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1375ش؛
* '''مناقب آل ابی‌طالب''': ابن شهرآشوب (م. 588ق.)، به کوشش گروهی از اساتید نجف، نجف، المکتبة الحیدریه، 1376ق؛


*'''النهايه''': مبارك ابن اثير (م.606ق.)، به کوشش الزاوي و الطناحي، قم، اسماعيليان، 1367ش؛
* '''الموسوعة الذهبیه''': فاطمه محجوب، قاهره، دار الغد العربی؛


*'''واژه‌هاي دخيل در قرآن مجيد''': آرتور جفري، ترجمه: بدره‌اي، توس، 1372ش؛
* '''الموسوعة العربیة العالمیه''': مؤسسة اعمال الموسوعة للنشر، ریاض، 1419ق؛


*'''وسائل الشيعه''': الحر العاملي (م.1104ق.)، قم، آل البيت، 1412ق؛
* '''موسوعة مرآة الحرمین الشریفین''': ایوب صبری پاشا (م. 1290ق.)، قاهره، دار الآفاق العربیه، 1424ق؛


*'''وفاء الوفاء''': السمهودي (م.911ق.)، به كوشش خالد عبدالغني، بيروت، دار الكتب العلميه، 2006م؛
* '''نزهة المشتاق''': محمد الادریسی (م. 560ق.)، بیروت، عالم الکتب، 1409ق؛


*'''وفيات الاعيان''': ابن خلكان (م.681ق.)، به كوشش احسان عباس، بيروت، دار صادر؛
* '''النهایه''': مبارک ابن اثیر (م. 606ق.)، به کوشش الزاوی و الطناحی، قم، اسماعیلیان، 1367ش؛


*'''ينابيع الموده''': القندوزي (م.1294ق).
* '''نیل الاوطار''': الشوکانی (م. 1255ق.)، بیروت، دار الجیل، 1973م؛


[[رده:مقاله‌های در دست ویرایش]]
* '''وفاء الوفاء''': السمهودی (م. 911ق.)، به کوشش خالد عبدالغنی، بیروت، دار الکتب العلمیه، 2006م.

نسخهٔ ‏۵ دسامبر ۲۰۱۸، ساعت ۱۹:۲۲

غزوه تبوک: واپسین غزوه پیامبر(ص) در برابر رومیان در شمالی‌ترین منطقه حجاز به سال نهم ق. است.

این منطقه در مسیر حج شامیان قرار دارد و به علت وجود چشمه‌‌های آب در آن، یکی از منزلگاه‌های حاجیان می‌باشد. وقتی گزارش بازرگانان نبطی مبنی بر لشکرکشی هراکلیوس امپراتور روم شرقی برای حمله به مسلمانان به مدینه رسید و با خطری که پیامبر(ص) از حمله رومیان احساس کردند؛ نامه‌ها و نمایندگانی به قبایل مناطق مختلف اعزام کرده و آنان را به نبرد با رومیان فراخواندند.

جبران شکست مسلمانان در جنگ موته، گرفتن جزیه از اهل کتاب، انتقام خون جعفر بن ابی‌طالب و... باعث ایجاد انگیزه بیش از پیش برای نبرد با رومیان گردید.

در این میان برخی از عوامل مانند تجربه شکست موته، دوری راه تبوک با مدینه، قحطی و گرمای شدید تابستان باعث شد تا برخی از مسلمانان به تردید بیافتند و منافقین با وجود داشتن توانایی برای شرکت در جنگ، برای پیامبر عذر آورند.

به دستور پیامبر(ص) کسانی که به خاطر فقر مالی نمی‌توانستند در جنگ شرکت کنند، توسط توانمندان تجهیز شدند. با وجود تمام مشکلات مسلمانان در یکی از روزهای آغازین ماه رجب به سوی تبوک حرکت کردند. این سومین لشکرکشی پیامبر برای مقابله با رومیان بود.

مسلمانان در راه تبوک سختی‌های زیادی متحمل شدند به گونه‌ای که بعضی اوقات مجبور بودند برای رهایی از تشنگی و گرسنگی شتران خود را نحر کنند. البته گزارش‌های زیادی در مورد معجزات پیامبر(ص) برای حل کمبود آب و غذا وجود دارد.

مسلمانان بعد از سختی‌های فراوان به منطقه تبوک وارد شدند اما اثری از رومیان نیافتند. با وجود این پیامبر با توقف 10 یا 20 روزه در این منطقه کارهای مهمی را انجام دادند از جمله این کارها می‌توان از مصالحه توافق بر پرداخت جزیه با برخی از ساکنان مسیحی اطراف شام، فرستادن خالد بن ولید به دومة‌الجندل و اقداماتی دیگر نام برد.

در این جنگ منافقان بیش از گذشته چهره نفاق خود را آشکار کردند و از هر فرصتی برای بازداشتن مسلمانان از جنگ و بدبین کردن آنان نسبت به اسلام فروگذار نشدند. از مهم‌ترین کارهای آنان می‌توان به توطئه آنان نسبت به ترور پیامبر(ص)، تمسخر ایشان و نیز ماجرای گم‌شدن ناقه پیامبر(ص) و آگاهی ایشان از مکان آن نام برد.

پیامبر(ص) در این جنگ حضرت علی(ع) را جانشین خود در مدینه گذاشتند وقتی برخی از مسلمانان به این اقدام پیامبر اعتراض کردند، اما ایشان کسی را غیر از علی(ع) شایسته این کار ندانستند و حرکت خود به سمت تبوک را منوط به جانشینی علی(ع) کردند.

پیامبر(ص) بعد از سه یا چهار ماه در رمضان یا شوال سال نهم هجری وارد مدینه شدند. این لشکرکشی آثار و ثمرات زیادی برای مسلمانان داشت از جمله می‌توان به گسترش حکومت پیامبر، دفع تهدید رومیان و قدرت‌نمایی مسلمانان در مقابل آنان و نیز آشکار شدن چهره منافقان اشاره کرد.

پیشینه

نام تبوک در منابع اسلامی به سبب غزوه‌ای که در اواخر زندگانی پیامبر(ص) در آن جا رخ داد، مشهور گشت. در این میان، نبردی با رومیان رخ نداد؛ اما ویژگی‌های این اعزام به یکی از دورترین و حساس‌ترین مناطق شبه جزیره، آن هم در برابر قدرت بزرگ جهان آن روز، بر اهمیت این غزوه می‌افزاید.


تبوک نام یک وادی در شمالی‌ترین نقطه حجاز بین سرزمین حِجر و شام است.[۱] برخی این سرزمین را بخشی از قلمرو شام دانسته‌اند.[۲] این وادی در 4 منزلی حجر، 6 منزلی مَدین، 12منزلی مدینه و 11منزلی دمشق و در میانه راه مدینه و دمشق قرار دارد.[۳]

وجه تسمیه

در وجه نام‌گذاری تبوک اختلاف است. برخی این نام را برگرفته از سخن پیامبر(ص) درباره چشمه‌ای در آن سرزمین دانسته‌اند.[۴] اما بعضی به استناد روایتی از معاذ بن جبل، تبوک را نام این چشمه پیش از حضور رسول خدا در تبوک[۵] دانسته‌اند.[۶] بطلمیوس در کتاب جغرافیای خود، آن را «تپوا» خوانده است.[۷]

جغرافیای تبوک

تبوک با قدمت 2500ساله[۸] در سال 500ق. م. شاهد تمدن بزرگ نَبَطی‌ها بود.[۹] این سرزمین سکونت‌گاه اصحاب اَیکه بود که حضرت شعیب(ع) پیامبر آنان به شمار می‌رفت.[۱۰]


چاه ثمود که ناقه صالح(ع) باید از آب آن می‌نوشید، در سرزمین حجر و در مسیر همین وادی قرار دارد.[۱۱] اعراب قحطانی (جنوبی) بنی‌عُذره[۱۲] و بنی‌کلب[۱۳] از زیرمجموعه‌های قُضاعه و نیز قبایل جُذام، لخم، [۱۴] بنی‌عَبس، مُره، و ذِبیان از ساکنان تبوک در دوران جاهلی و آغاز دوره اسلامی بودند.[۱۵]

حِسمی در شمال غربی و شَرَورَی در شمال شرقی تبوک، از کوه‌های این منطقه هستند.[۱۶]


چشمه معروف تبوک با نام مُولَه که به برکت پیامبر(ص) پرآب شد و تا 1367ق. همچنان پرآب بود و ساکنان و حاجیان از آن استفاده می‌کردند، [۱۷] قلعه تبوک که این چشمه در آن قرار دارد، دیواری که پیامبر بر آن تکیه داد، [۱۸] و مسجد توبه که عمر بن عبدالعزیز (حک: 99-101ق.) به سال 99ق. آن را در جایی ساخت که پیامبر 10 شب در آن نماز گزارده بود، [۱۹] از آثار اسلامی به جا مانده در این سرزمین هستند.

راه حج شام

تبوک از راه‌های حج حاجیان شام است[۲۰] و آن را پنجمین منزل این راه در پی حرکت از شام شمرده‌اند.[۲۱] محمد بن رُشید (م. 721ق.) و صلاح الدین صفدی (م. 764ق.) و ابن‌بطوطه (م. 779ق.) از تبوک دیدار کرده و از سنت ورود حاجیان به تبوک با شمشیرهای برهنه با اقتدا به رفتار پیامبر در غزوه تبوک، گزارش داده‌اند.[۲۲]


به گزارشی، حاجیان چهار روز کنار چشمه تبوک استراحت می‌کردند و سپس با برداشتن آب کافی از این چشمه، آماده حرکت به سوی مکه می‌شدند.[۲۳] از آن جا که تبوک استراحتگاه حاجیان بود، عثمانی‌ها قلعه‌هایی برای استراحت حاجیان ساختند که به حِصن حُجاج معروف است.[۲۴]


امروزه ناحیه تبوک بزرگ‌ترین منطقه در شمال عربستان است[۲۵] که به مرکزیت شهر تبوک[۲۶] یکی از 13 ناحیه پادشاهی سعودی است و از پنج استان املج، حَقل، وَجه، ضَباء، تیماء و ده‌ها روستا تشکیل شده است.[۲۷] رشد و گسترش امروزین تبوک، مدیون راه آهنی است که در سال‌های 1324 تا 1326ق./1906-1908م. حجاز را به شام پیوند داد. پیش از آن، تبوک تنها یک آبادی بود که حدود 200 تن جمعیت داشت.[۲۸] اما امروزه این تعداد به 150 هزار تن افزایش یافته است.[۲۹]


راه‌های آسفالت متعدد، این شهر را به دیگر شهرها پیوند داده و در این میان، راه تبوک به مدینه به مسافت 700[۳۰] و به نقلی 674[۳۱] کیلومتر مهم‌ترین راه آسفالت تبوک به شمار می‌رود و فرودگاه آن مهم‌ترین فرودگاه شمال عربستان است. این شهر به سبب وجود یکی از بزرگ‌ترین پایگاه‌های نظامی عربستان در مرز اردن و سوریه، از اهمیتی ویژه برخوردار است.[۳۲]

لشکرکشی رومیان

به سال نهم ق. بازرگانان نبَطی که با مدینه روابط تجاری داشتند، از تصمیم هراکلیوس/هرقل، امپراتور روم شرقی، برای حمله به مسلمانان گزارش دادند. بر اساس این گزارش، هراکلیوس با فراخوانی قبایل عرب مسیحی سرزمین‌های مرزی شام و حجاز همچون غَسّان، جُذام و لَخم، سپاهیان خود را با شمار40000 تن تا بلقاء، از شهرهای شام در اردن امروزی، پیش راند و خود نیز در حمص، از شهرهای شمالی سوریه، مستقر شد.[۳۳]


برخی علت این لشکرکشی را نامه مسیحیان عرب به هراکلیوس می‌دانند که در آن به دروغ، از درگذشت پیامبر(ص) و قحطی سخت در شبه جزیره و ناتوانی اقتصادی مسلمانان گزارش داده و از امپراتور روم خواسته بودند تا برای برچیدن این دین و پیروانش تلاش نماید.[۳۴]


پیامبر(ص) در پی احساس خطر از رومیان، با نگاشتن نامه‌های گوناگون و اعزام نمایندگانی، قبایل مسلمان بیرون از مدینه را به نبرد با رومیان فراخواند.[۳۵] در این میان، نامه‌نگاری با قبایلی چون غَطَفان، تمیم و طی[۳۶] و اعزام بُریدة بن حُصیب، ابورُهم غِفاری، نُعیم بن مسعود، بدیل بن وَرقاء، جُندب و رافع فرزندان مکیث، ابوواقد لیثی، ابوجعد ضُمَری، و عباس بن مِرداس به سوی قبایل اسلم، غفار، بنی‌اشجع، بنی‌کعب بن عمرو خُزاعی، جُهَینه، بنی‌لیث، بنی‌ضَمره و بنی‌سُلیم گزارش شده است.[۳۷]


در منابع، از اعزام نماینده پیامبر(ص) برای دعوت از قبایل تازه‌مسلمان ساکن در مکه و پیرامون آن گزارشی در دست نیست. این شاید به سبب مسافت طولانی مکه تا مدینه و تلاش پیامبر برای شتاب در گردآوری و اعزام نیرو باشد.

علل و انگیزه جنگ

گردآوری نیرو برای رویارویی با روم در حالی رخ داد که به سبب برخی عوامل، انگیزه‌هایی دوچندان برای همراهی با پیامبر(ص) در شماری از صحابه و مسلمانان پدید آمده بود و در همین حال، برخی عوامل بازدارنده نیز بسیاری از آنان را برای حضور در نبرد به تردید و سستی افکنده بود.

جبران شکست مسلمانان در سریه مؤته (8ق.) و ستاندن انتقام خون جعفر بن ابی‌طالب که همراه برخی از بهترین صحابه پیامبر(ص) در این نبرد به دست رومیان به شهادت رسیده بود، از انگیزه‌های اصحاب برای حضور در سپاه به شمار می‌رفت.[۳۸]


گرفتن جزیه از اهل کتاب که با نزول آیه 29 سوره توبه برای مسلمانان مجاز شمرده شده بود، عاملی دیگر بود که برخی از مسلمانان را برای رویارویی با رومیان ترغیب می‌کرد؛ زیرا پیشتر در پی نزول آیه 28 سوره توبه و منع حضور مشرکان در مسجدالحرام و از میان رفتن زمینه تجارت قریش با بازرگانان غیر مسلمان در ایام حج، نگرانی‌هایی برای قریشیان پدید آمده بود.


با صدور فرمان نبرد با رومیان هم‌زمان با نزول آیه 29 توبه[۳۹] که مسلمانان را به نبرد با آن دسته از اهل کتاب که با دین اسلام دشمنی می‌ورزیدند، فراخواند و گرفتن جزیه از آنان را برای مسلمانان مجاز ساخت، نگرانی‌های مالی و اقتصادی مسلمانان از میان رفت.[۴۰]


شاید از این رو است که برخی گزارش‌های تفسیری بهترین مصداق آیه 123 توبه را نبرد با رومیان دانسته‌اند. خداوند در این آیه، مسلمانان را به نبرد با کافرانی فراخوانده که به مناطق اسلامی نزدیک‌ترند.[۴۱]

عوامل بازدارنده از جنگ

در برابر این عوامل، نگاه نومیدانه بسیاری از مسلمانان را که قدرت روم را در نبرد مؤته تجربه کرده بودند، می‌توان از مهم‌ترین عوامل بازدارنده مسلمانان شمرد. بهانه کردن مسافت طولانی مدینه تا تبوک و نیز وقوع نبرد در تابستانِ آن سال که گرما سخت بود و مسلمانان دچار قحطی بودند و هنوز محصولات کشاورزی خود را برداشت نکرده بودند، [۴۲] از همین عامل برخاسته است. از این رو، برخی به رغم توانمندی مالی از پیامبر عذر خواستند و شماری نیز تعهد سپردند که پس از چند روز خود را به سپاه برسانند.


گروهی نیز با این بهانه که نتوانسته‌اند برای حضور در تبوک از پدر و مادر خویش رخصت بگیرند، [۴۳] از همراهی سپاه خودداری کردند. منابع در ذکر نام این عذرآورندگان، تنها از برخی انصار یاد نموده و از بیان نام مهاجران متخلف خودداری کرده‌اند.

افرادی چون مرارة بن ربیع و هلال بن امیه از تیره‌های اوسی بنی‌عمرو بن عوف و بنی‌واقف، و کعب بن مالک خزرجی و ابوخیثمه مالک بن قیس از تیره‌های خزرجی بنی‌سلمه و بنی‌سالم بن عوف، در شمار این افراد هستند.[۴۴]


ابوخیثمه، خود، در گزارشی از پشیمانی خود آن گاه که با اجازه پیامبر(ص) در مدینه ماند، سخن رانده است. در این گزارش آمده که وی از این‌که پیامبر دچار دشواری گشته و او در کنار همسرانش و زیر سایبان درختان باغش به استراحت مشغول است، پشیمان شد و به سرعت خود را آماده سفر برای نبرد کرد و در حالی که 10 روز از حرکت سپاه از مدینه گذشته بود، از شهر بیرون رفت و هنگامی که رسول خدا در تبوک به سر می‌برد، به سپاه مسلمانان ملحق شد.[۴۵]

دستور تجهیز فقراء برای جنگ

فقر و ناتوانی مالی بسیاری از مسلمانان می‌توانست حرکت سپاه را به مخاطره‌ اندازد. از این رو، پیامبر(ص) از همه توانمندان خواست تا برای فراهم شدن زمینه حضور تعداد بیشتر مسلمانان در این نبرد، از ناتوانان دستگیری کنند.[۴۶] بسیاری از توانمندان به فقرا یاری رساندند و آنان را تجهیز کردند.

همان گروه بکّائین را افرادی چون یامین بن عمرو از یهودیان تازه مسلمان شده بنی‌نضیر، عباس بن عبدالمطلب عموی پیامبر، و نیز عثمان بن عفان تامین مالی کردند.[۴۷] از عبدالرحمن بن عوف، زبیر بن عوام، طلحة بن عبیدالله، سعد بن عباده و عاصم بن عدی نیز در شمار انفاق کنندگان در این نبرد یاد شده است.[۴۸] افزون بر اصحاب ثروتمند پیامبر(ص)، بسیاری از زنان و مردان کم توان نیز با انفاق و اهدای مالی‌اندک در تجهیز سپاه همراهی کردند.[۴۹]

اختلاف در نام انفاق کنندگان و میزان بخشش آنان به ویژه افرادی چون عثمان بن عفان که از تهیه بند مشک‌های آب به دست او نیز یاد شده[۵۰] و نیز اختلاف در شان نزول برخی از آیات انفاق، [۵۱] بیانگر توجه ویژه گزارشگران و مفسران به این ماجرا است. در این میان، گاه تلاش‌هایی متعصبانه با هدف فضیلت‌تراشی برای آن افراد صورت گرفته است.[۵۲]

بررسی گزارش تخلف مسلمانان از حضور در سپاه کنار گزارش‌هایی که به انفاق صحابه ثروتمند اشاره دارند، این واقعیت را آشکار می‌نماید که همواره تلاش شده تا نام مهاجران از شمار متخلفان حذف گردد و تنها از حضور پرتعداد آنان در میان انفاق‌کنندگان یاد شود.

حرکت سپاه و رویدادهای میان راه

پس از تعیین ثنیة الوداع به عنوان اردوگاه و استقرار سپاه در این منطقه، [۵۳] پیامبر(ص) در سخنانی شهادت را بهترین‌گونه مرگ و حمایت خداوند را برترین پشتیبانی خواند و از خداوند برای خود و امتش آمرزش خواست.[۵۴] سپاه مسلمانان در روز دوشنبه[۵۵] یا پنجشنبه[۵۶] از روزهای آغازین ماه رجب[۵۷] به سوی تبوک رهسپار شد و بدین ترتیب، سومین لشکرکشی پیامبر(ص) برای رویارویی با رومیان پس از اعزام به دومة الجندل (5ق.) و نبرد موته (8ق.) آغاز گشت.


سپاه مسلمانان را از30 هزار تا 70 هزار تن دانسته‌اند.[۵۸] پیامبر فرماندهان قسمت‌های گوناگون سپاه را تعیین کرد و مسؤولیت پرچم‌ها و لواهای سپاه را به چندین تن سپرد. طلحة بن عبیدالله تیمی فرمانده جناح راست و عبدالرحمن بن عوف فرمانده جناح چپ سپاه شدند.

پرچم مهاجران به زبیر بن عوام[۵۹]؛ پرچم خزرج به ابودجانه و لوای آنان به حباب بن منذر؛ و پرچم اوس به اسید بن حضیر وا‌گذار شد.[۶۰] هر یک از تیره‌های گوناگون نیز لوا و پرچمی داشت که به دست افرادی از همان گروه سپرده شد.

زید بن مالک لوای مالک بن نجّار، ابوزید پرچم بنی‌عمرو بن عوف، عمارة بن حزم پرچم بنی‌نجار، و معاذ بن جبل پرچم بنی‌سلمه را در دست داشتند.[۶۱] برخی منابع زبیر را صاحب پرچم اصلی سپاه؛ و ابوبکر را دارنده لوا[۶۲] و یا پرچم اصلی[۶۳] دانسته‌اند.

سختی‌های مسیر تبوک

پیمودن مسافت طولانی در گرمای سخت تابستان در حالی که سپاه از کمبود آب و غذا در رنج بود، سفر را بر سپاهیان سخت دشوار کرده بود. توشه برخی تنها خرمای خشکیده و جو کرم‌زده بود. گاه تنها یک دانه خرما غذای دو مسلمان در یک روز بود. در این حال، هر چند تن از یک چارپا استفاده می‌کردند و ناچار بودند بسیاری از مسافت را پیاده بپیمایند.


شدت تشنگی گاه به حدی می‌رسید که همان‌ اندک شتران نیز نحر می‌شدند تا مسلمانانِ تشنه با رطوبت اَمعا و احشای آن‌ها خود را از مرگ برهانند.[۶۴] گزارش‌های پرشمار در باره گلایه مسلمانان از تشنگی و گرسنگی به پیامبر(ص) و نیز گزارش معجزات گوناگون پیامبر(ص) برای فراهم کردن آب و غذا، گواه سختی‌هایی است که سپاه با آن دست به گریبان بود.


از این رو، بسیاری منابع از این سپاه با عنوان «جیش العُسْره» یاد کرده[۶۵] و مقصود از «ساعة العسره» در آیه 117 سوره توبه را دشواری‌های مسیر حرکت سپاه تبوک دانسته‌اند.[۶۶] در این آیه، خداوند رحمت خود را شامل حال پیامبر(ص) و مهاجران و انصاری دانسته که هنگام سختی و مشقت از او پیروی کردند، از آن پس که نزدیک بود دل‌های شماری از آن‌ها از حق منحرف شود و از میدان نبرد باز گردند. این آیه به خوبی نشان می‌دهد که آن دشواری‌ها طاقت شماری از سپاهیان را ربوده و تردید و پشیمانی را بر آنان تحمیل کرده بود.


با ورود سپاه به سرزمین حِجْر که سکونت‌گاه قوم عذاب شده «ثمود» بود، [۶۷] پیامبر(ص) مسلمانان را از هر‌گونه بهره‌گیری از آب و غذا و علوفه این سرزمین نفرین شده بر حذر داشت[۶۸] و حتی آنان را از وضو گرفتن نهی کرد.[۶۹]


بر پایه روایت جابر بن عبدالله انصاری، ایشان یاران خود را به عبرت گرفتن از سرگذشت آن قوم فراخواند و محل معجزه حضرت صالح و بیرون آمدن ناقه پیامبر را به آنان نشان داد و آن گاه با پیراهن خود سر مبارکش را پوشاند و شتابان از این سرزمین بیرون شد.[۷۰] از این رو، با عبور از حجر، ذخیره آب و غذای مسلمانان تمام شد و آنان سخت دچار تشنگی و دشواری شدند و از پیامبر(ص) گله کردند.[۷۱] اما در پی نماز رسول خدا[۷۲] و طلب باران از خداوند، مسلمانان از تشنگی رهایی یافتند.[۷۳]

معجزات پیامبر در تبوک

معجزات پیامبر(ص) و تامین غذای سپاه نیز گزارش‌هایی فراوان را به خود اختصاص داده است. در گزارشی آمده که ایشان با دست کشیدن بر مانده آذوقه سپاه که بیش از چند خرما نبود، از یاران خود خواست تا با نام خدا از آن بخورند. سپس همه خوردند و سیر شدند.[۷۴] نیز گفته‌اند آن گاه که مسلمانان برای رفع گرسنگی خود از پیامبر(ص) برای نحر شتران اجازه خواستند، با دعای ایشان،‌ اندک غذای مانده چنان برکت و فزونی یافت که همه با آن سیر شدند.[۷۵] فراوانی این‌گونه گزارش‌ها در باره قحطی آب و غذا و معجزات پیامبر(ص)، بیانگر دشواری‌های بزرگ در راه حرکت این سپاه است.

سرانجام پیامبر(ص) در روز سه‌شنبه[۷۶] از ماه شعبان[۷۷] سال نهم ق. پس از حدود یک ماه طی مسیر وارد تبوک شد. روشن نیست که چرا پیامبر(ص) مسافت 12روزه[۷۸] مدینه به تبوک را در این مدت پیموده است. ضعف تدارکات سپاه و کمبود مَرکب و لزوم پیمودن راه در هوای خنک‌تر با توجه به گرمای شدید هوا، می‌تواند از عوامل طولانی شدن این سفر باشد.

مساجد مسیر تبوک

ابن‌هشام از 17 مسجد برای پیامبر(ص) در طول مسیر مدینه به تبوک یاد کرده که به اسامی توقف‌گاه‌های سپاه، نام‌گذاری شده‌اند و بعدها مسلمانان برای تبرک جستن، در آن مکان‌ها مسجدی بنا نهادند. این مساجد عبارت بودند از: ثَنِیَّه مَدِران، ذات الزِراب، اَخْضر، ذات الخِطْمی، علاء/ اَلاء، طرف البَتْراء، شَقّ تارا، ذی الجِیفه، صَدْر حوضی، حجر، صَعِید، وادی القُری، رَقْعه، ذی مَرْوه، فَیفْاء، ذی خُشُب، تبوک.[۷۹] ابن‌حبّان و یاقوت به برخی از این مساجد اشاره کرده‌اند.[۸۰] سمهودی تعداد مساجد میان راه را تا 20 مسجد دانسته است.[۸۱] رفعت پاشا (م. 1353ق.) نیز از وجود این مساجد در زمانه خود سخن گفته است.[۸۲]

کارهای پیامبر در تبوک

سپاهیان مسلمان با ورود به تبوک، سپاهی از رومیان را ندیدند. برخی پراکنده شدن نیروهای دشمن[۸۳] یا دروغ بودن اطلاعات بازرگانان نبطی را علت این امر می‌دانند.[۸۴] مدت حضور پیامبر(ص) در تبوک را بیش از 10 روز[۸۵] و تا 20 روز[۸۶] و حتی بیش از آن[۸۷] دانسته‌اند.

در این مدت، برخی از مسیحیان ساکن در منطقه مرزی شام همچون یُحَنَّـِة بن رُؤْبه، حاکم یا اسقف[۸۸] شهر اَیْلَه در ساحل دریای سرخ، [۸۹] در دیدار با پیامبر(ص) با قبول پرداخت جزیه سالانه به مقدار 300 دینار، با ایشان پیمان بستند. او در برابر، از پیامبر خواست تا امنیت کشتی‌ها و کاروان‌های تجاری او را تامین کند.[۹۰]

از مصالحه مردم اَذْرُح، از شهرهای شام، [۹۱] به مقدار 100 دینار، [۹۲] ساکنان جَرْباء به فاصله سه روز تا اذرح[۹۳] و مردم شهر مَقنا نیز در منابع یاد شده است. پیامبر(ص) در نامه به مردم مقنا به آنان اختیار بخشید تا حاکمی از میان خود یا خاندان پیامبر برگزینند.[۹۴]

برخی از نامه رسول خدا به هراکلیوس، امپراتور روم، گزارش داده‌اند.[۹۵] بسیاری از منابع، این نامه‌نگاری را گزارش کرده‌اند؛ ولی به وقوع آن در غزوه تبوک اشاره‌ای ندارند.[۹۶] از این‌ رو، گمان می‌رود که نامه پیامبر به هراکلیوس مربوط به زمانی دیگر باشد.

اعزام خالد بن ولید به دومة‌الجندل

اعزام خالد بن ولید به دَومة الجَندل نزدیک شام که امروزه با نام جوف در مرز شمالی عربستان قرار دارد، [۹۷] از دیگر کارهای پیامبر در آن مدت بود. پیامبر(ص) پس از آن که با مشورت اصحاب خود بر آن شد که تبوک را به مقصد مدینه ترک کند، خالد بن ولید را همراه 420 تن از جنگجویان به سوی تیره‌های کِنانی ساکن در این سرزمین فرستاد.

کنانی‌ها در این منطقه زیر حکومت مردی مسیحی از کندیان یمن به نام اُکَیْدر بن عبدالملک زندگی می‌کردند.[۹۸] واقدی و ابن‌سعد هنگام اعزام خالد را رجب سال نهم ق. می‌دانند.[۹۹] با توجه به آن که پیامبر(ص) در ماه شعبان وارد تبوک شد و در رمضان به سوی مدینه بازگشت[۱۰۰] و اعزام خالد نیز هنگام بازگشت از تبوک بود، [۱۰۱] باید این اعزام را در رمضان همان سال دانست.

رسول خدا خالد را مامور ساخت تا اکیدر را اسیر سازد و او را از شیوه انجام این کار آگاه کرد. خالد طبق پیشگویی پیامبر(ص) اکیدر را در حال شکار گاوی وحشی اسیر کرد. در درگیری میان دو طرف، حسان برادر اکیدر کشته شد و لباس او که از ابریشم زرباف بود، به غنیمت خالد درآمد. خالد در برابر 2000 شتر، 800 برده، 400 زره، 400 نیزه و 500 شمشیر تعهد سپرد تا اکیدر و دیگر برادر او را به سلامت نزد پیامبر(ص) ببرد.[۱۰۲] بدین ترتیب، اکیدر همراه اسیران رهسپار مدینه شد.[۱۰۳] عمرو بن امیه ضُمری از سوی خالد مامور شد تا زودتر به مدینه وارد شود و گزارش پیروزی سپاه را به پیامبر(ص) برساند.[۱۰۴]

سپاه اسلام به فرمان پیامبر(ص) در رمضان سال نهم ق. از تبوک به سوی مدینه حرکت کرد.[۱۰۵] گزارش‌های فراوان از معجزات پیامبر(ص) در مسیر بازگشت همانند زمان حرکت به سوی تبوک، از مشکل کمبود آذوقه و آب در این مسیر حکایت دارد.[۱۰۶]

نقش منافقان در غزوه تبوک

حضور و نقش‌آفرینی منافقان در همه مراحل این نبرد با توجه به حساسیت و اهمیت غزوه تبوک، همواره مورد توجه مفسران و تاریخ‌نگاران قرار گرفته است. اعزام سپاه در آن وضع دشوار، موقعیتی مناسب را برای فتنه‌انگیزی منافقانی که همواره در پی تفرقه و شکست مسلمانان بودند، فراهم آورد. از این رو، در میان انبوه گزارش‌هایی که به رویدادهای غزوه تبوک می‌پردازند، آن چه بیش از دیگر رویدادها توجه تاریخ‌نگاران را به خود جلب کرده، واکنش‌های منافقان در برابر پیامبر(ص) و مسلمانان بوده است.

برخی از منافقان مانند جُدّ بن قیس خزرجی به بهانه ضعف در برابر زنان رومی، از پیامبر اذن ماندن گرفتند. فرزند جدّ آن گاه که از بهانه‌تراشی و نافرمانی پدرش آگاه شد، وی را از نزول آیات قرآن در نکوهش او بیم داد.[۱۰۷] جدّ در تلاشی دیگر، قبیله‌اش را نیز از همراهی با پیامبر و سپاه اعزامی به تبوک، به بهانه گرمای هوا بر حذر داشت.[۱۰۸] روایات تفسیری از نزول آیات 49[۱۰۹] و 81-82 سوره توبه[۱۱۰] در شان جد بن قیس حکایت دارند. خداوند در این آیات، جد را در شمار منافقانی یاد می‌کند که به سبب نافرمانی، خود را در بلا و دوزخ افکنده‌اند.

بهانه‌تراشی بیش از 80 تن از منافقان و رخصت‌گیری از پیامبر(ص) برای اقامت در مدینه[۱۱۱]؛ همایش برخی از منافقان در منزل سُویلم با هدف تلاش برای بازداشتن مسلمانان از شرکت در سپاه پیامبر(ص)[۱۱۲]؛ و نیز جدایی بسیاری از منافقان را که همراه عبدالله بن اُبَی از تیره بنی‌عوف خزرج از منزل جُرف در سه میلی مدینه به سوی شام از سپاه پیامبر جدا شدند و به مدینه بازگشتند، باید از دیگر کارهای تفرقه‌افکنانه منافقان مدینه دانست.[۱۱۳]

خداوند در آیات 45-50 سوره توبه نشانه‌ها و ویژگی‌های منافقان را بیان می‌کند و آنان را افرادی می‌شمرد که قلب‌هایشان با تردید درآمیخته است و به خدا و روز جزا اعتقادی ندارند. اینان اگر قصد همراهی پیامبر و مسلمانان را داشتند، می‌توانستند مقدمات سفر خود را فراهم سازند. خداوند از همراهی آنان کراهت داشت و بدین سبب، این توفیق از آنان سلب شد و آن‌ها همنشین کودکان و پیران و بیماران شدند.


حضور اینان سبب فتنه و اضطراب و تردید در میان افراد کم‌روحیه سپاه می‌شد. این منافقان همان کسانی هستند که هر گاه به پیامبر و مسلمانان نیکی و موفقیتی می‌رسید،‌ اندوهگین می‌گشتند و از رسیدن مصیبت‌ها و مشکلات به مسلمانان خوشحال می‌شدند. در آیات 51-54 سوره توبه نیز خداوند از پیامبر می‌خواهد که به منافقان بگوید: هیچ رویدادی برای مسلمانان رخ نمی‌دهد، مگر آن چه خداوند برای آنان مقرر کند و خدا سرپرست آنان است. انفاق منافقان نیز پذیرفتنی نیست؛ زیرا به خدا و پیامبر باور حقیقی ندارند و نمازشان با کسالت و انفاقشان با ناخرسندی همراه است.

جانشینی امام علی در مدینه

دوری فاصله تبوک از مدینه که مدت غیبت پیامبر و سپاه مسلمان را از مدینه به درازا می‌کشاند، فرصتی مناسب برای اجرای توطئه‌های منافقان و تهاجم کینه‌توزان عرب بود.[۱۱۴] از این رو، پیامبر(ص) همانند همه جنگ‌هایی که خود سپاه را همراهی می‌کرد، کسانی را برای حفظ امنیت و جان مسلمانان و اداره شهر در مدینه گذارد. این جا بود که نخستین بار از علی بن ابی‌طالب(ع) که همیشه در همه غزوه‌ها دوشادوش پیامبر بود، برای جانشینی و کار‌گزاری خود بهره گرفت[۱۱۵] و هیچ فرد دیگر را شایسته این کار ندانست.[۱۱۶] برخی علی(ع) را فقط جانشین ایشان در میان خویشاوندان و اهل بیت پیامبر(ص) دانسته‌اند[۱۱۷] و از افرادی چون سباع بن عرفطه، [۱۱۸] محمد بن مَسلمه، [۱۱۹] ابورُهم و ابن‌ام مکتوم[۱۲۰] به عنوان عامل پیامبر(ص) در مدینه یاد کرده‌اند؛ اما سخن ایشان با علی(ع) جانشینی وی را بر همه مدینه تایید می‌کند.

منافقان که از حضور علی(ع) در مدینه ناخرسند بودند و او را مانع دستیابی به اهداف خود در غیبت پیامبر(ص) می‌دانستند، با شایع کردن این ادعا که بازماندن علی(ع) از سپاه پیامبر(ص) نتیجه نارضایتی پیامبر از او است، کوشیدند تا فضای مدینه را بر ضد ایشان متشنج کنند. علی(ع) برای دفع این فتنه، خود را در اردوگاه ثنیة الوداع[۱۲۱] نزدیک مدینه و در مسیر شام[۱۲۲] یا توقف‌گاه جُرف به پیامبر رساند[۱۲۳] و از علت ماندن خویش پرس‌وجو کرد. پیامبر(ص) در پاسخ، علی را برای خود همچون‌ هارون برای موسی خواند[۱۲۴] و او را ولیّ همه مردان و زنان مؤمن یاد کرد.[۱۲۵]

به گزارش از براء بن عازب و زید بن ارقم، پیامبر(ص) حرکت سپاه به سوی تبوک را به حضور خود یا علی(ع) در مدینه منوط کرد[۱۲۶] و هیچ فرد دیگر را شایسته این امر ندانست.[۱۲۷]

تمسخر پیامبر

توطئه‌های منافقانِ حاضر در سپاه که با هدف سست کردن ایمان و انگیزه سپاهیان آمده بودند، در منابع تاریخی گزارش شده است. اینان از طریق به سخره گرفتن پیامبر(ص) در میان مسلمانان، امیدوار بودند که به اهداف خود برسند. منافقانی چون ودیعة بن ثابت، جُلاس بن سوید، ثعلبة بن حاطب و مَخشی بن حُمیَّر[۱۲۸] که شکست مسلمانان را قطعی می‌دانستند، گاه با سخنان خود، امیدواری پیامبر و مسلمانان به شکست رومیان را ریشخند می‌کردند.

البته خود نگران بودند که در پی این سخنان، آیاتی در شان آنان نازل شود و نفاقشان بر همگان آشکار گردد. مخشی بن حُمیَّر سوگند یاد کرد که آماده است 100 تازیانه بخورد؛ اما آیه‌ای از قرآن برای این گفته‌ها نازل نشود. آن گاه که سخنان آن‌ها به گوش پیامبر رسید، این سخنان را شوخی دانستند.[۱۲۹]

به گزارش قتاده، آیات 65-66 سوره توبه در شان این گروه از استهزا‌کنندگان نازل شد.[۱۳۰] در این آیات، خداوند سخنان منافقان را تمسخر خدا و رسولش و دلیل کفرشان دانسته است.

گم‌شدن ناقه پیامبر

گم شدن شتر پیامبر(ص) در مسیر راه، بهانه‌ای دیگر به دست منافقان داد. زید بن لُصَیت، از یهودیان بنی‌قینقاع که به نفاق اظهار اسلام می‌کرد، آن گاه که از گم شدن شتر پیامبر(ص) آگاه شد، با این سخن که پیامبری که از آسمان‌ها گزارش می‌دهد، از شتر خود آگاهی ندارد، به تمسخر پیامبر پرداخت.

رسول خدا که با الهام خداوند از گفتار توهین‌آمیز زید آگاه شد، بدون نام بردن از وی، سخنانش را نزد اصحاب خود که عمارة بن حزم نیز در میان آنان بود، بازگفت. سپس از مکانی که شتر در آن جا مهار شده بود، خبر داد. آن گاه اصحاب توانستند شتر پیامبر(ص) را بیابند و نزد ایشان بیاورند. عماره آن گاه که نزد اطرافیان خود بازگشت، سخنان پیامبر(ص) و ماجرای پس از آن را گزارش داد و چون از آنان شنید که همه این گفته‌های توهین‌آمیز را زید بر زبان رانده، او را از اقامتگاه خود دور ساخت.[۱۳۱]

توطئه ترور پیامبر

در میان این رویدادها، آن چه بیش از همه توجه تاریخ‌نگاران و سیره‌نویسان را جلب کرده، توطئه ترور پیامبر(ص) در گردنه کوهی است که مکان آن مشخص نیست. در این توطئه 12 تا 15 تن[۱۳۲] از منافقان حاضر در سپاه مصمم شدند که شتر ایشان را در گردنه کوهی رم دهند، بدان امید که پیامبر از کوه به درّه پرتاب و کشته شود. اما در حالی‌که خود را به شتر پیامبر نزدیک کرده بودند، ایشان از نقشه آنان آگاه شد و حذیفه را مامور دور ساختن آن‌ها کرد و با تهدید افشای نام خود و پدران و قبایلشان، نقشه آنان را ناکام نهاد.[۱۳۳]


در تعیین ماهیت این افراد اختلاف فراوان به چشم می‌خورد. ابن‌قتیبه از افرادی چون عبدالله بن ابیّ که در تبوک حضور نداشت و نیز از مُلیح تیمی که هیچ اطلاعی از او در منابع تاریخی و نسب‌شناسی به چشم نمی‌خورد، نام برده است.[۱۳۴] برخی همه یا شماری از این منافقان را از قریش[۱۳۵] و بنی‌امیه می‌دانند.[۱۳۶] بعضی آنان را از انصار می‌شمرند.[۱۳۷] این اختلاف را می‌توان برآمده از رخدادهای سیاسی پس از پیامبر(ص) دانست که سبب شد نام برخی افراد از زمره منافقان عقبه حذف گردد و افرادی دیگر جایگزین آنان شوند. برخی بر آنند که جز پیامبر(ص) حذیفه و عمار نیز از نام‌های این منافقان آگاه بوده‌اند؛ بدین سان که پیامبر آن دو را از نام آن‌ها آگاه کرد[۱۳۸] و یا خود آن دو با منافقان روبه‌رو شده بودند.[۱۳۹] برخی این توطئه را در عقبه به سال دهم ق. و در حجة الوداع دانسته‌اند.[۱۴۰]

مسجد ضرار

پیامبر در توقف‌گاه «ذی اوان» در نزدیکی مدینه، از توطئه دیگر منافقان آگاهی یافت. این دسته از منافقان که پیش از حرکت پیامبر(ص) به سوی تبوک، مسجدی نزدیک مسجد قبا در جنوب مدینه بنا نهاده بودند، امید داشتند تا از آن برای دستیابی به اهداف خصمانه خود بهره گیرند. از این رو، از رسول خدا خواستند که پیش از خروج از مدینه، نخستین بار در آن نماز بگزارد.

پیامبر(ص) این کار را به بازگشت از تبوک موکول کرد؛ ولی در بازگشت با وحی خداوند از هدف بانیان مسجد آگاه شد و مالک بن دُخشم از بنی‌سالم بن عوف و نیز مُعن بن عدی و برادرش عاصم از بنی‌عجلان را فرمان داد که از سپاه جدا شوند و خود را به آن مسجد رسانند و آن را ویران کنند و در آتش بسوزانند.[۱۴۱] خداوند در آیات 107-110 سوره توبه از این مسجد با نام مسجد ضرار یاد کرده و به اهداف بانیان آن اشاره نموده است.[۱۴۲]

ورود به مدینه و برخورد با غایبان

سرانجام پیامبر(ص) در رمضان[۱۴۳] یا آخر شوال[۱۴۴] سال نهم ق. پس از سه یا چهار ماه وارد مدینه شد. ایشان نخست برای اقامه نماز به مسجد رفت. در همان حال، عذرآورندگان از تبوک به مسجد سرازیر شدند.[۱۴۵]

آن چه اکنون بسیار اهمیت داشت، ‌گونه برخورد پیامبر و مسلمانان با افرادی بود که به دلیل‌های گوناگون از همراهی سپاه خودداری کرده بودند. این افراد را می‌توان به سه گروه تقسیم کرد: 1. عذرآورندگان. 2. معترفان به گناه (توابین). 3. دروغگویان و بهانه‌تراشان (منافقان).

گروه اول که شمارشان فراوان بود، پس از بازگشت پیامبر به مدینه، عذرهای خود را بار دیگر برای پیامبر بیان کردند. ایشان با رحمت و بزرگواری عذرهای آنان را پذیرفت. در این میان، مهاجر بن ابی‌امیه که گمان می‌رود بیش از دیگران نگران پذیرفته نشدن عذرش بود، با واسطه قرار دادن‌ ام سلمه، همسر پیامبر، از ایشان طلب بخشش کرد.[۱۴۶]

گروه دوم کسانی بودند که پس از اقرار به بهانه‌تراشی و کوتاهی در همراهی با پیامبر(ص)، در صدد توبه برآمدند. سه تن از این متخلفان با بستن خود به ستون‌های مسجد و پرهیز از خوردن و آشامیدن، اظهار پشیمانی کردند. خداوند پس از هفت روز از خطای آنان درگذشت و توبه ایشان را پذیرفت.[۱۴۷] بسیاری ابولبابة بن عبدالمنذر از بنی‌عمرو بن عوف اوس را از این سه تن دانسته‌اند؛ اما برخی سبب حضور ابولبابه در جمع این توبه‌کنندگان را خیانت او در غزوه بنی‌قریظه (5ق.) شمرده‌اند.[۱۴۸] منابع در نام دو تن دیگر اختلاف دارند و از افرادی یاد می‌نمایند که نسب مشخصی از آنان در منابع به چشم نمی‌خورد. وداعة بن خدام/ خذام/ حرام، اوس بن خذام، اوس بن ثعلبه، و ثعلبة بن ودیعه از جمله این افراد هستند.[۱۴۹]

این سه تن در پی آگاهی از قبول توبه خود نزد پیامبر آمدند تا اموالشان را صدقه دهند؛ اما پیامبر پذیرش آن را به اذن خداوند وانهاد[۱۵۰] تا آیات103-104 توبه/9 نازل شد[۱۵۱] و از پیامبر خواست که بخشی از اموال این توبه کنندگان را بردارد.

منابع بر آنند که کعب بن مالک از بنی‌سلمه خزرج، هلال بن امیه از بنی‌واقف، و مرارة بن ربیع از بنی‌عمرو بن عوف اوس پس از بازگشت پیامبر(ص) توبه کردند.[۱۵۲] اینان امیدوار بودند که بدون بستن خود به ستون مسجد، توبه‌شان پذیرفته شود.[۱۵۳]

گزارش زهری

زهری به گزارش از کعب بن مالک آورده که پیامبر(ص) مسلمانان را از سخن گفتن با این سه تن منع کرد. از این رو، هلال و مراره خود را در خانه حبس کردند و بر گناه خود می‌گریستند؛ اما کعب مانند دیگر مردم به بازار و مسجد می‌آمد و بی‌اعتنایی مسلمانان را تحمل می‌کرد.[۱۵۴] پس از گذشت 40 روز، پیامبر(ص) همسر و فرزندان این سه تن را نیز از معاشرت با آنان بازداشت و تنها همسر هلال بن امیه اجازه یافت نزد او بماند. سرانجام پس از 50 روز خداوند توبه این سه تن را نیز پذیرفت.[۱۵۵]

گروه سوم منافقانی بودند که با بهانه‌تراشی و عذرهای دروغین از همراهی پیامبر سر باززدند و پس از بازگشت ایشان نیز به جای اعتراف به گناه و سهل‌ا‌نگاری خود، بر همان بهانه‌های واهی پای فشردند. اینان پس از ورود پیامبر(ص) با ایشان تجدید بیعت نمودند و سوگند یاد کردند که از آن پس تخلف نکرده، در همه جنگ‌ها همراه پیامبر خواهند بود.

خداوند پیش از مواجهه پیامبر با این افراد، در آیات 94-96 توبه/9 نوع رفتار رسول خدا و همراهانش را با این گروه معین فرمود و عذر این دسته را ناپذیرفتنی شمرد و از مسلمانان خواست تا از آنان دوری گزینند.[۱۵۶] از این رو، پیامبر(ص) عذرها و تعهدهای آنان را نپذیرفت. واقدی بر آن است که حضور و اعتذار منافقان نزد پیامبر(ص) پیش از رسیدن ایشان به مدینه و در توقف‌گاه ذی اوان بود.[۱۵۷]

آثار و نتایج

اعزام به تبوک، نبرد با رومیان را همراه نداشت؛ اما آثار و نتایجی سودمند برای مسلمانان در بر داشت. گسترش حوزه حکومت پیامبر(ص) تا شمالی‌ترین نقطه شبه جزیره عربستان را شاید بتوان از مهم‌ترین دستاوردها دانست. رهاوردهای دیگر این سفر را می‌توان چنین برشمرد:

قدرت‌نمایی مسلمانان در مرزهای روم در پی شکست سنگین از رومیان در سال قبل؛ دفع تهدید رومیان و قبایل مسیحی هم‌پیمان با آنان؛ نزول آیات گوناگون در شان منافقان و آشنایی بیشتر مسلمانان با چهره‌ دیگر آنان؛ سنجش توان بسیج نظامی و تدارکاتی مسلمانان؛ اقبال بیشتر قبایل عرب برای قبول اسلام با اعزام هیئت‌های نمایندگی به مدینه پس از بازگشت پیامبر؛ ظهور بیشتر مقام و جایگاه علی(ع) نزد پیامبر(ص) برای مسلمانان در پی سخن پیامبر که به حدیث منزلت مشهور گشته و به تواتر از زبان بزرگان صحابه گزارش شده است.

پانویس

  1. صورة الارض، ج1، ص32؛ معجم ما استعجم، ج1، ص12؛ نک: معجم البلدان، ج2، ص219.
  2. فتوح البلدان، ج1، ص71؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص67؛ التنبیه و الاشراف، ص230.
  3. معجم البلدان، ج2، ص14؛ المسالک و الممالک، عزیزی، ص22.
  4. الصحاح، ج4، ص1576-1577؛ النهایه، ج1، ص162، «بوک.
  5. ملء العیبه، ج1، ص9.
  6. الموسوعة العربیة العالمیه، ج6، ص86.
  7. المفصل، ج7، ص251.
  8. الموسوعة العربیة العالمیه، ج6، ص86.
  9. شمال الحجاز، ج1، ص93.
  10. المسالک و الممالک، اصطخری، ص20؛ تقویم البلدان، ص94؛ جغرافیای حافظ ابرو، ج1، ص215.
  11. المسالک و الممالک، اصطخری، ص20.
  12. معجم البلدان، ج2، ص14.
  13. خطط الشام، ج1، ص28؛ شمال الحجاز، ج1، ص110.
  14. نزهة المشتاق، ج1، ص352؛ صفة جزیرة العرب، ج2، ص243.
  15. شمال الحجاز، ج1، ص110.
  16. معجم البلدان، ج2، ص14، 258؛ مراصد الاطلاع، ج1، ص403.
  17. المعجم الجغرافی للبلاد العربیه، ج3، ص1291.
  18. المسالک و الممالک، اصطخری، ص20؛ جغرافیای حافظ ابرو، ج1، ص215.
  19. التعریف بما آنست، ص201؛ بهجة النفوس، ج1، ص633؛ وفاء الوفاء، ج3، ص179.
  20. الخراج و صناعة الکتابه، ص85؛ الاماکن، ص127؛ معجم البلدان، ج3، ص212.
  21. الاعلاق النفیسه، ص183؛ المسالک و الممالک، ابن‌خرداذبه، ص150؛ بغیة الطلب، ج8، ص3602.
  22. ملء العیبه، ج1، ص7؛ رحلة ابن‌بطوطه، ج1، ص347-348؛ شمال الحجاز، ج1، ص88.
  23. رحلة ابن‌بطوطه، ج1، ص347.
  24. فی شمال غرب الجزیره، ص443؛ الموسوعة العربیة العالمیه، ج6، ص90.
  25. المعجم الجغرافی للبلاد العربیه، ج1، ص314.
  26. شمال الحجاز، ج1، ص83؛ المعجم الجغرافی للبلاد العربیه، ج1، ص116.
  27. الموسوعة العربیة العالمیه، ج6، ص85.
  28. الموسوعة الذهبیه، ج8، ص469؛ شمال الحجاز، ج1، ص95.
  29. الموسوعة العربیة العالمیه، ج6، ص87.
  30. شمال الحجاز، ج1، ص84-85.
  31. الموسوعة العربیة العالمیه، ج6، ص87.
  32. الموسوعة العربیة العالمیه، ج6، ص88.
  33. المغازی، ج3، ص990؛ الطبقات، ج2، ص165.
  34. تاریخ دمشق، ج39، ص63؛ کنز العمال، ج13، ص37.
  35. المغازی، ج3، ص990؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص67.
  36. اعلام الوری، ج1، ص243.
  37. الطبقات، ج4، ص242؛ الطبقات، ج4، ص244؛ الطبقات، ج4، ص279؛ الطبقات، ج4، ص294؛ المغازی، ج3، ص990؛ تاریخ دمشق، ج2، ص34؛ تاریخ دمشق، ج67، ص274.
  38. تاریخ یعقوبی، ج2، ص67.
  39. جامع البیان، ج10، ص141؛ مجمع البیان، ج5، ص39-40.
  40. البدایة و النهایه، ج5، ص5.
  41. جامع البیان، ج11، ص95؛ مجمع البیان، ج5، ص145.
  42. جامع البیان، ج11، ص95؛ مجمع البیان، ج5، ص145.
  43. مجمع البیان، ج8، ص121؛ الصافی، ج4، ص164.
  44. المحبر، ص284؛ السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص946؛ تاریخ طبری، ج2، ص367.
  45. المغازی، ج3، ص998-999؛ السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص947.
  46. الاستغاثه، ج2، ص55؛ تاریخ طبری، ج2، ص367.
  47. المغازی، ج3، ص994؛ السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص945-946؛ السیرة النبویه، ابن‌کثیر، ج4، ص7-9.
  48. المغازی، ج3، ص991؛ تاریخ دمشق، ج2، ص34-35.
  49. المغازی، ج3، ص991-992.
  50. المغازی، ج3، ص991؛ تاریخ دمشق، ج2، ص28-39؛ السیرة النبویه، ابن‌کثیر، ج4، ص6.
  51. تفسیر ثعالبی، ج5، ص378؛ تفسیر قرطبی، ج3، ص303.
  52. الاستغاثه، ج2، ص55-56؛ الصحیح من سیرة النبی، ج7، ص282.
  53. السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص946؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص67.
  54. الاختصاص، ص342؛ تاریخ دمشق، ج51، ص240؛ البدایة و النهایه، ج5، ص17.
  55. المحبر، ص116.
  56. المغازی النبویه، ص107؛ الطبقات، ج2، ص167؛ الکامل، ج3، ص324.
  57. تاریخ خلیفه، ص56؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص67.
  58. التنبیه و الاشراف، ص235؛ المغازی، ج3، ص996.
  59. تاریخ یعقوبی، ج2، ص67؛ اعلام الوری، ج1، ص243-244.
  60. المغازی، ج3، ص996؛ تاریخ دمشق، ج2، ص36.
  61. المغازی، ج3، ص996؛ اسد الغابه، ج2، ص222.
  62. المغازی، ج3، ص996؛ تاریخ دمشق، ج2، ص36.
  63. المغازی، ج3، ص996؛ تاریخ دمشق، ج30، ص15؛ اسد الغابه، ج3، ص212.
  64. معانی القرآن، ج3، ص263؛ جامع البیان، ج11، ص75؛ البدایة و النهایه، ج5، ص13.
  65. انساب الاشراف، ج2، ص349؛ الطبقات، ج3، ص17؛ المحبر، ص116.
  66. جامع البیان، ج11، ص75؛ التبیان، ج5، ص314؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج2، ص411.
  67. المختصر، ج1، ص11.
  68. المغازی، ج3، ص1007؛ اسد الغابه، ج5، ص176؛ السیرة النبویه، ابن‌کثیر، ج4، ص21.
  69. السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص948؛ تاریخ طبری، ج2، ص369؛ المصنف، ج1، ص415.
  70. مجمع البیان، ج4، ص297.
  71. السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص949.
  72. لباب النقول، ص187.
  73. تاریخ طبری، ج2، ص370.
  74. المغازی، ج3، ص1036؛ الخرائج و الجرائح، ج1، ص28؛ اعلام الوری، ج1، ص81.
  75. السیرة النبویه، ابن‌کثیر، ج4، ص17؛ دلائل النبوه، ج1، ص296؛ المناقب، ج1، ص89.
  76. اعلام الوری، ج1، ص244؛ المناقب، ج1، ص183.
  77. تاریخ یعقوبی، ج2، ص68.
  78. التنبیه و الاشراف، ص235؛ معجم البلدان، ج2، ص15.
  79. السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص957.
  80. الثقات، ج2، ص99؛ معجم البلدان، ج1، ص123؛ ج2، ص85، 201؛ ج3، ص408.
  81. وفاء الوفاء، ج3، ص179-180.
  82. موسوعة مرآة الحرمین، ج4، ص824.
  83. معجم البلدان، ج2، ص15.
  84. سبل الهدی، ج5، ص433.
  85. السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص953؛ التنبیه و الاشراف، ص235؛ فتح الباری، ج8، ص86.
  86. المغازی، ج3، ص1015؛ الطبقات، ج2، ص166.
  87. المحبر، ص116.
  88. تاریخ یعقوبی، ج2، ص68؛ التنبیه و الاشراف، ص236.
  89. معجم البلدان، ج1، ص292؛ تاریخ ابن‌خلدون، ج2، ق1، ص247.
  90. السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص952؛ فتوح البلدان، ج1، ص71.
  91. معجم البلدان، ج1، ص129.
  92. المغازی، ج3، ص1032؛ فتوح البلدان، ج1، ص71؛ البدایة و النهایه، ج5، ص21.
  93. معجم البلدان ج1، ص129.
  94. فتوح البلدان، ج1، ص72.
  95. مسند احمد، ج4، ص74؛ السیرة النبویه، ابن‌کثیر، ج4، ص27.
  96. الطبقات، ج4، ص251؛ الثقات، ج2، ص6؛ المعجم الکبیر، ج8، ص19-20.
  97. خطط الشام، ج1، ص10؛ الرحلة الحجازیه، ص166.
  98. فتوح البلدان، ج1، ص73؛ الطبقات، ج2، ص166؛ المغازی، ج3، ص1025.
  99. المغازی، ج3، ص1025؛ الطبقات، ج2، ص166.
  100. تاریخ یعقوبی، ج2، ص68؛ الدرر، ص247.
  101. البدایة و النهایه، ج5، ص21.
  102. الثقات، ج2، ص96-97؛ تاریخ دمشق، ج9، ص203-204.
  103. المغازی، ج3، ص1027؛ فتوح البلدان، ج1، ص73؛ الطبقات، ج2، ص166.
  104. المغازی، ج3، ص1026؛ تاریخ دمشق، ج9، ص203.
  105. الدرر، ص247؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص68؛ اعلام الوری، ج1، ص244.
  106. الدرر، ص242؛ السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص954؛ تاریخ طبری، ج2، ص373.
  107. المغازی ج3، ص993؛ السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص944؛ الاستیعاب، ج1، ص266.
  108. المغازی ج3، ص993.
  109. جامع البیان، ج10، ص191؛ التبیان، ج5، ص232؛ تفسیر قرطبی، ج8، ص158.
  110. جامع البیان، ج10، ص256؛ التبیان، ج5، ص268؛ الدر المنثور، ج3، ص265.
  111. المغازی، ج3، ص995؛ المصنف، ج5، ص399؛ الثقات، ج2، ص100.
  112. السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص944؛ الدرر، ص238؛ البدایة و النهایه، ج5، ص7.
  113. المغازی، ج3، ص995؛ تاریخ دمشق، ج2، ص36.
  114. تاریخ طبری، ج2، ص368؛ عیون الاثر، ج2، ص255.
  115. المحبر، ص125-126؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص67؛ التنبیه و الاشراف، ص235.
  116. الارشاد، ج1، ص155.
  117. السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص946؛ تاریخ طبری، ج2، ص368؛ الطبقات، ج3، ص23.
  118. تاریخ خلیفه، ص60؛ تاریخ طبری، ج2، ص368؛ البدایة و النهایه، ج5، ص11.
  119. السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص946؛ المغازی، ج3، ص995.
  120. التنبیه و الاشراف، ص235.
  121. السنن الکبری، ج5، ص124؛ تاریخ دمشق، ج42، ص162؛ البدایة و النهایه، ج7، ص377.
  122. وفاء الوفاء، ج4، ص44؛ سبل السلام، ج4، ص70؛ نیل الاوطار، ج8، ص239.
  123. السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص946-947؛ الارشاد، ج1، ص155.
  124. المحبر، ص125-126؛ الطبقات، ج3، ص24؛ تاریخ طبری، ج2، ص368.
  125. السنن الکبری، ج5، ص113؛ تاریخ دمشق، ج42، ص98-99.
  126. الطبقات، ج3، ص24؛ انساب الاشراف، ج2، ص349؛ الارشاد، ج1، ص155؛ کشف الغمه، ج1، ص227.
  127. الارشاد، ج1، ص155.
  128. المحبر، ص468-469؛ السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص951؛ المغازی، ج3، ص1003.
  129. السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص952؛ تاریخ طبری، ج2، ص372.
  130. جامع البیان، ج10، ص221؛ تفسیر قرطبی، ج8، ص197.
  131. تاریخ طبری، ج2، ص370-371؛ السیرة النبویه، ابن‌کثیر، ج4، ص16-17.
  132. المغازی، ج3، ص1044؛ العمده، ص341؛ البدایة و النهایه، ج5، ص24-25.
  133. تاریخ یعقوبی، ج2، ص68؛ دلائل النبوه، ج5، ص256؛ تاریخ دمشق، ج12، ص276.
  134. المعارف، ص343.
  135. التبیان، ج5، ص261؛ الخرائج و الجرائح، ج2، ص504؛ العمده، ص342.
  136. الخصال، ص398.
  137. تاریخ دمشق، ج12، ص277؛ تهذیب الکمال، ج5، ص505.
  138. المغازی، ج3، ص1044؛ تاریخ دمشق، ج12، ص276؛ العمده، ص341؛ البدایة و النهایه، ج5، ص24.
  139. اعلام الوری، ج1، ص245-246.
  140. تفسیر قمی، ج1، ص301.
  141. السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص956؛ السیرة النبویه، ابن‌کثیر، ج4، ص38-39.
  142. جامع البیان، ج11، ص31-38؛ التبیان، ج5، ص297؛ تفسیر قرطبی، ج8، ص253.
  143. السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص964؛ المغازی، ج3، ص1056.
  144. المحبر، ص116.
  145. الثقات، ج2، ص100؛ المعجم الکبیر، ج19، ص48.
  146. تاریخ طبری، ج2، ص541-542؛ اسد الغابه، ج4، ص422-423.
  147. المصنف، ج5، ص405؛ اسد الغابه، ج5، ص285؛ الاصابه، ج1، ص299.
  148. الاستیعاب، ج4، ص1741؛ اسد الغابه، ج1، ص144.
  149. اسد الغابه، ج1، ص144؛ اسد الغابه، ج1، ص245؛ اسد الغابه، ج4، ص958؛ الاصابه، ج1، ص299.
  150. تاریخ دمشق، ج50، ص195؛ اسد الغابه، ج5، ص85؛ بحار الانوار، ج21، ص201.
  151. جامع البیان، ج11، ص23-24؛ البدایة و النهایه، ج5، ص33؛ تفسیر قرطبی، ج8، ص242.
  152. السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج4، ص957-958؛ الطبقات، ج2، ص167؛ تاریخ طبری، ج2، ص374.
  153. المغازی، ج3، ص1050-1051.
  154. المغازی النبویه، ص109.
  155. الثقات، ج2، ص100-103.
  156. جامع البیان، ج11، ص3-6؛ تفسیر قرطبی، ج8، ص230-231؛ التبیان، ج5، ص282-283.
  157. المغازی، ج3، ص1049.

منابع

محتوای این مقاله برگرفته شده از: دانشنامه حج و حرمین شریفین مدخل غزوه تبوک.
  • الاختصاص: المفید (م. 413ق.)، به کوشش غفاری و زرندی، بیروت، دار المفید، 1414ق؛
  • الارشاد: المفید (م. 413ق.)، بیروت، دار المفید، 1414ق؛
  • سیر اعلام النبلاء: الذهبی (م. 748ق.)، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرساله، 1413ق؛
  • الاستغاثه: ابوالقاسم الکوفی (م. 352ق.) ؛
  • الاستیعاب: ابن عبدالبر (م. 463ق.)، به کوشش البجاوی، بیروت، دار الجیل، 1412ق؛
  • اسد الغابه: ابن اثیر (م. 630ق.)، بیروت، دار الکتاب العربی؛
  • الاصابه: ابن حجر العسقلانی (م. 852ق.)، به کوشش علی معوض و عادل عبدالموجود، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1415ق؛
  • الاعلاق النفیسه: ابن رسته (م. قرن3ق.)، بیروت، دار صادر، 1892م؛
  • اعلام الوری: الطبرسی (م. 548ق.)، قم، آل البیت، 1417ق؛
  • الاماکن: محمد الحازمی (م. 854ق.) ؛
  • اعلام قرآن: خزائلی، تهران، امیر کبیر، 1371ش؛
  • بحار الانوار: المجلسی (م. 1110ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403ق؛
  • البدایة و النهایه: ابن کثیر (م. 774ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1408ق؛
  • بغیة الطلب فی تاریخ حلب: عمر بن احمد ابن العدیم (م. 660ق.)، به کوشش زکار، بیروت، دار الفکر؛
  • بهجة النفوس و الاسرار: عبدالله المرجانی (م. 699ق.)، به کوشش محمد عبدالوهاب، بیروت، دار الغرب الاسلامی، 2002م؛
  • تاریخ ابن خلدون: ابن خلدون (م. 808ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1391ق؛
  • تاریخ خلیفه: خلیفة بن خیاط (م. 240ق.)، به کوشش زکار، بیروت، دار الفکر، 1414ق؛
  • تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک) : الطبری (م. 310ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، 1403ق؛
  • تاریخ مدینة دمشق: ابن عساکر (م. 571ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، 1415ق؛
  • تاریخ الیعقوبی: احمد بن یعقوب (م. 292ق.)، بیروت، دار صادر، 1415ق؛
  • التبیان: الطوسی (م. 460ق.)، به کوشش العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛
  • التعریف بما آنست الهجره: محمد المطری (م. 741ق.)، به کوشش الرحیلی، ریاض، دار الملک عبدالعزیز، 1426ق؛
  • تفسیر ابن کثیر (تفسیر القرآن العظیم) : ابن کثیر (م. 774ق.)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دار المعرفه، 1409ق؛
  • تفسیر ثعالبی (الجواهر الحسان) : الثعالبی (م. 875ق.)، به کوشش عبدالفتاح و دیگران، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1418ق؛
  • تفسیر قرطبی (الجامع لاحکام القرآن) : القرطبی (م. 671ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1405ق؛
  • تفسیر القمی: القمی (م. 307ق.)، به کوشش الجزائری، قم، دار الکتاب، 1404ق؛
  • تقویم البلدان: اسماعیل ابوالفداء (م. 732ق.)، قاهره، مکتبة الثقافة الدینیه، 2007م؛
  • التنبیه و الاشراف: المسعودی (م. 345ق.)، بیروت، دار صعب؛
  • تهذیب الکمال: المزی (م. 742ق.)، به کوشش بشار عواد، بیروت، الرساله، 1415ق؛
  • الثقات: ابن حبان (م. 354ق.)، الکتب الثقافیه، 1393ق؛
  • جامع البیان: الطبری (م. 310ق.)، به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دار الفکر، 1415ق؛
  • جغرافیای حافظ ابرو: عبدالله حافظ ابرو (م. 833ق.)، به کوشش سجادی، تهران، میراث مکتوب، 1375ش؛
  • الخراج و صناعة الکتابه: قدامة بن جعفر (م. 328ق.)، به کوشش الزبیدی، بغداد، دار الرشید، 1981م؛
  • الخرائج و الجرائح: الراوندی (م. 573ق.)، قم، مؤسسة الامام المهدی؛
  • الخصال: الصدوق (م. 381ق.)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، 1416ق؛
  • خطط الشام: محمد کرد علی، بیروت، مکتبة النوری، 1403ق؛
  • الدر المنثور: السیوطی (م. 911ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1365ق؛
  • الدرر فی اختصار المغازی و السیر: ابن عبدالبر (م. 463ق.) ؛
  • دلائل النبوه: اسماعیل الاصفهانی (م. 535ق.)، به کوشش مساعد بن سلیمان، دار العاصمه؛
  • دلائل النبوه: البیهقی (م. 458ق.)، به کوشش عبدالمعطی، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1405ق؛
  • رحلة ابن بطوطه: ابن بطوطه (م. 779ق.)، به کوشش التازی، الرباط، المملکة المغربیه، 1417ق؛
  • الرحلة الحجازیة المسماة الارتسامات اللطاف: الامیر شکیب ارسلان، به کوشش حسن السمامی، بیروت، دار النوادر، 1428ق؛
  • زاد المسیر: ابن الجوزی (م. 597ق.)، به کوشش محمد عبدالرحمن، بیروت، دار الفکر، 1407ق؛
  • سبل السلام: الکحلانی (م. 1182ق.)، مصر، مصطفی البابی، 1379ق؛
  • سبل الهدی: محمد بن یوسف الصالحی (م. 942ق.)، به کوشش عادل احمد و علی محمد، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1414ق؛
  • السنن الکبری (سنن النسائی) : النسائی (م. 303ق.)، به کوشش عبدالغفار و سید کسروی، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1411ق؛
  • سیر اعلام النبلاء: الذهبی (م. 748ق.)، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرساله، 1413ق؛
  • السیرة النبویه: ابن کثیر (م. 774ق.)، به کوشش مصطفی عبدالواحد، بیروت، دار المعرفه، 1396ق؛
  • السیرة النبویه: ابن هشام (م. 213ق./218ق.)، به کوشش محمد محیی الدین، مصر، مکتبة محمد علی صبیح، 1383ق؛
  • شمال الحجاز: دکتر حمود بن ضاوی، العصر الحدیث، بیروت، 1412ق؛
  • الصافی: الفیض الکاشانی (م. 1091ق.)، بیروت، اعلمی، 1402ق؛
  • الصحاح: الجوهری (م. 393ق.)، به کوشش العطار، بیروت، دار العلم للملایین، 1407ق؛
  • الصحیح من سیرة النبی9: جعفر مرتضی العاملی، بیروت، دار السیره، 1414ق؛
  • صفة جزیرة العرب: الحسن بن احمد الهمدانی (م. 334ق.)، به کوشش محمد الاکوع، صنعاء، مکتبة الارشاد، 1410ق؛
  • صورة الارض: محمد بن حوقل النصیبی (م. 367ق.)، بیروت، دار صادر، 1938م؛
  • الطبقات الکبری: ابن سعد (م. 230ق.)، بیروت، دار صادر؛
  • عمدة عیون صحاح الاخبار: ابن البطریق (م. 600ق.)، قم، نشر اسلامی، 1407ق؛
  • عیون الاثر: ابن سید الناس (م. 734ق.)، بیروت، مؤسسة عزالدین، 1406ق؛
  • فتح الباری: ابن حجر العسقلانی (م. 852ق.)، بیروت، دار المعرفه؛
  • فتوح البلدان: البلاذری (م. 279ق.)، به کوشش صلاح‌ الدین، قاهره، النهضة المصریه، 1956م؛
  • فی شمال غرب الجزیره: حمد الجاسر، ریاض، دار الیمامه، 1401ق؛
  • الکامل فی التاریخ: علی ابن اثیر (م. 630ق.)، بیروت، دار صادر، 1385ق؛
  • کشف الغمه: علی بن عیسی الاربلی (م. 693ق.)، بیروت، دار الاضواء، 1405ق؛
  • کنز العمال: المتقی الهندی (م. 975ق.)، به کوشش السقاء، بیروت، الرساله، 1413ق؛
  • لباب النقول: السیوطی (م. 911ق.)، به کوشش احمد عبدالشافی، بیروت، دار الکتب العلمیه؛
  • مجمع البیان: الطبرسی (م. 548ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، 1415ق؛
  • المحبّر: ابن حبیب (م. 245ق.)، به کوشش ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دار الآفاق الجدیده؛
  • المختصر فی اخبار البشر: اسماعیل ابوالفداء (م. 732ق.)، بیروت، دار المعرفه؛
  • مراصد الاطلاع: صفی الدین عبدالمؤمن بغدادی (م. 739ق.)، بیروت، دار الجیل، 1412ق؛
  • المسالک و الممالک: ابراهیم الفارسی الاصطخری (م. 346ق.)، به کوشش الحسینی، وزارة الثقافة و الارشاد، 1381ق؛
  • المسالک و الممالک: الحسن الهلبی العزیزی (م. 380ق.)، به کوشش تیسیر خلف؛
  • المسالک و الممالک: عبیدالله بن خرداذبه (م. 300ق.)، به کوشش محمد المخزوم، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1408ق؛
  • مسند احمد: احمد بن حنبل (م. 241ق.)، بیروت، دار صادر؛
  • المصنّف: عبدالرزاق الصنعانی (م. 211ق.)، به کوشش حبیب الرحمن، المجلس العلمی؛
  • المعارف: ابن قتیبه (م. 276ق.)، به کوشش ثروت عکاشه، قم، الرضی، 1373ش؛
  • معانی القرآن: النحاس (م. 338ق.)، به کوشش الصابونی، عربستان، جامعة‌ام القری، 1409ق؛
  • معجم البلدان: یاقوت الحموی (م. 626ق.)، بیروت، دار صادر، 1995م؛
  • المعجم الجغرافی للبلاد العربیة السعودیه: حمد الجاسر، ریاض، دار الیمامه؛
  • المعجم الکبیر: الطبرانی (م. 360ق.)، به کوشش حمدی عبدالمجید، دار احیاء التراث العربی، 1405ق؛
  • معجم ما استعجم: عبدالله البکری (م. 487ق.)، به کوشش السقاء، بیروت، عالم الکتب، 1403ق؛
  • المعرفة و التاریخ: الفسوی (م. 277ق.)، به کوشش العمری، بیروت، الرساله، 1401ق؛
  • المغازی النبویه: ابن شهاب الزهری (م. 124ق.)، به کوشش زکار، دمشق، دار الفکر، 1401ق؛
  • المغازی: الواقدی (م. 207ق.)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، 1409ق؛
  • المفصل: جواد علی، بیروت، دار العلم للملایین، 1976م؛
  • ملء العیبه: محمد بن رشید الفهری (م. 721ق.)، به کوشش ابن الخوجه، بیروت، دار الغرب الاسلامی، 1408ق؛
  • مناقب آل ابی‌طالب: ابن شهرآشوب (م. 588ق.)، به کوشش گروهی از اساتید نجف، نجف، المکتبة الحیدریه، 1376ق؛
  • الموسوعة الذهبیه: فاطمه محجوب، قاهره، دار الغد العربی؛
  • الموسوعة العربیة العالمیه: مؤسسة اعمال الموسوعة للنشر، ریاض، 1419ق؛
  • موسوعة مرآة الحرمین الشریفین: ایوب صبری پاشا (م. 1290ق.)، قاهره، دار الآفاق العربیه، 1424ق؛
  • نزهة المشتاق: محمد الادریسی (م. 560ق.)، بیروت، عالم الکتب، 1409ق؛
  • النهایه: مبارک ابن اثیر (م. 606ق.)، به کوشش الزاوی و الطناحی، قم، اسماعیلیان، 1367ش؛
  • نیل الاوطار: الشوکانی (م. 1255ق.)، بیروت، دار الجیل، 1973م؛
  • وفاء الوفاء: السمهودی (م. 911ق.)، به کوشش خالد عبدالغنی، بیروت، دار الکتب العلمیه، 2006م.