تحنث: تفاوت میان نسخهها
خط ۸: | خط ۸: | ||
==تحنث در اصطلاح== | ==تحنث در اصطلاح== | ||
شماری از مستشرقان، تحنُّث را معرّب کلمه عبری «تحنوت» یا «تحنوث» به معنای [[اعتکاف]] و توجه به خدا دانسته<ref>محمد (ص) فی | شماری از مستشرقان، تحنُّث را معرّب کلمه عبری «تحنوت» یا «تحنوث» به معنای [[اعتکاف]] و توجه به خدا دانسته<ref>محمد (ص) فی مکة، ص109-110؛ تاریخ العرب فی الاسلام، ص163</ref> و رفتار [[پیامبر گرامی(ص)]] را در پرتو روش [[راهبان یهودی]] و [[راهبان مسیحی|مسیحی]] یا پارهای تجارب شخصی پنداشتهاند<ref>محمد (ص) فی مکة، ص109</ref> و در تداول لفظ تحنُّث یا رواج این [[سنّت]] در میان [[قریش]] پیش از [[اسلام]] تردید کردهاند و بر همین پایه، هرگونه ارتباط میان تحنُّث و [[تحنُّف]] یا [[حنفاء]] را انکار کردهاند.<ref>دانشنامه جهان اسلام، ج6، ص685</ref> | ||
در برابر، گروهی تحنُّث و تحنُّف را به یک معنا دانسته<ref>اساس | در برابر، گروهی تحنُّث و تحنُّف را به یک معنا دانسته<ref>اساس البلاغة، ج1، ص97</ref> و حتی تحنُّث را شکل تبدیل یافته تحنُّف شمردهاند<ref>السیرة النبویة، ج1، ص235؛ الصحاح، ج1، ص280؛ تاج العروس، ج3، ص198-199، «حنث»</ref> و باور دارند که تحنّث استمرار سنّتی حنیفانه است که برخی از قریش که به حنفاء شناخته میشدند، پی میگرفتند.<ref>السیرة النبویة، ج1، ص235</ref> | ||
==ریشه تاریخی تحنث == | ==ریشه تاریخی تحنث == |
نسخهٔ ۱۳ دسامبر ۲۰۱۸، ساعت ۰۱:۱۹
این مقاله هماکنون در دست ویرایش است.
این برچسب را کاربر:Hodjat p در تاریخ ۲۷ آبان ۱۳۹۷ برای جلوگیری از تعارض ویرایشی قرار داده است. لطفا بدون توافق با کاربر فوق برچسب را برندارید. |
تحنث، یکی از اعمال عبادی قریش در ماه مبارک رمضان بود که پیامبر گرامی اسلام(ص) نیز تا زمان بعثت بدان ملتزم بودند؛ لکن در مورد تکرار تحنث، برای بعد از بعثت، تاریخ ساکت است. در مدینه نیز پیامبر هر سه دهه ماه مبارک رمضان را در مسجد اعتکاف مینمود. تحنث و اعتکاف در "خلوتگزینی برای تفکر و عبادت خداوند" مشترکند؛ ولی فرقهایی را نیز دارند که عمده آنها مربوط به وجود احکام شرعی خاص برای اعتکاف است. نمیتوان عنوان رهبانیت به تحنث داد؛ چراکه دین اسلام و شخص پیامبر(ص) همیشه مخالف رهبانیت بودهاند و از همین مخالفت، معلوم میشود کارهای پیامبر(ص) در زمان تحنث، با رهبانیت فرق داشته است؛ اگرچه تاریخ از کیفیت جزئیات کار پیامبر در تحنث، بیخبر است.
تحنث در لغت
«تحنُّث» مصدر باب تفعل، از ریشه «ح ـ ن ـ ث» یعنی گناه، [۱] به معنای بندگی، عبادت کردن، [۲] نیکوکاری، [۳] انجام کارهای دورکننده انسان از گناه، [۴] و پرهیز از پرستش بتها است.[۵] برخی واژهشناسان، تحنُّث را از اندک موارد کاربرد لفظ در خلاف معنای آن و به معنای خودداری از اصل معنا (گناه) دانستهاند.[۶]
تحنث در اصطلاح
شماری از مستشرقان، تحنُّث را معرّب کلمه عبری «تحنوت» یا «تحنوث» به معنای اعتکاف و توجه به خدا دانسته[۷] و رفتار پیامبر گرامی(ص) را در پرتو روش راهبان یهودی و مسیحی یا پارهای تجارب شخصی پنداشتهاند[۸] و در تداول لفظ تحنُّث یا رواج این سنّت در میان قریش پیش از اسلام تردید کردهاند و بر همین پایه، هرگونه ارتباط میان تحنُّث و تحنُّف یا حنفاء را انکار کردهاند.[۹]
در برابر، گروهی تحنُّث و تحنُّف را به یک معنا دانسته[۱۰] و حتی تحنُّث را شکل تبدیل یافته تحنُّف شمردهاند[۱۱] و باور دارند که تحنّث استمرار سنّتی حنیفانه است که برخی از قریش که به حنفاء شناخته میشدند، پی میگرفتند.[۱۲]
ریشه تاریخی تحنث
بر پایه گزارش تاریخنگاران و سیرهنگاران، تحنُّث سنت برخی از قریش است که در ماه مبارک رمضان در غار حراء عبادت و تهجد نموده، فقیران را اطعام میکردند و سپس به طواف کعبه میپرداختند.[۱۳] بلاذری، عبدالمطلب، جد پیامبر گرامی(ص) را پایهگذار این سنت در میان قریش میداند.[۱۴] از افرادی دیگر مانند ورقة بننوفل و ابوامیة بنمغیره نیز در این شمار نام بردهاند.[۱۵] برخی چون ابنهشام ضمن بیان ارتباط واژگانی تحنُّف و تحنُّث، این سیره را مربوط به حنفاء و افرادی از جمله زید بنعمرو بننفیل دانستهاند که برای پرهیز از پرستش بتها و آداب جاهلی و دور ماندن از آزار بتپرستان، به غار حراء میرفتند و به اطعام مساکین میپرداختند.[۱۶]
تحنث پیامبر
پیامبر گرامی هر سال پیش از بعثت، مدتی مجاور غار حراء بود[۱۷] و در آنجا خلوت گزیده، به عبادت و تهجد میپرداخت و در آن هنگام و پس از بازگشت از حراء، فقیران را اطعام مینمود و پیش از بازگشت به خانه، کعبه را طواف میکرد.[۱۸]
درباره چگونگی و علت تحنُّث پیامبر(ص)، آگاهیهای چندان در روایات در دست نیست؛ اما تحنُّث در همه یا بخشی از ماه رمضان و در غار حراء صورت میپذیرفت و بیشتر با توشهای اندک، معمولاً روغن زیتون و نان خشک، همراه بود.[۱۹] بر پایه بیشتر گزارشها، پیامبر(ص) به تنهایی درون غار میرفت و در آنجا بیتوته میکرد تا کنار عبادت، مجالی بیشتر برای تفکر و تامل داشته باشد.[۲۰] روایاتی نیز از همراهی علی(ع) با پیامبر(ص) در غار حراء حکایت دارد.[۲۱] برخی روایاتی را که در باره همراهی حضرت خدیجه(ع) یا دیگران در این ایام آمده[۲۲] نشانگر همراهی تا محل تحنُّث یا برای بردن توشه و آب دانستهاند.[۲۳] پیامبر(ص) هنگام آغاز وحی در غار تنها بود و از آن جا نزد خدیجه(ع) رفت.[۲۴]
ابنحزم باور دارد هیچکس رسول خدا(ص) را به این کار دستور نداده و ایشان این رفتار را با الگوگیری از کسی انجام نداده است[۲۵] ؛ بلکه از 10 سال پیش از بعثت، ندا و نور غیبی و آواز سنگها و درختان را میشنید تا پرده از دیدگانش کنار رفت. اینکه از عادتشکنیها و دلیلهای نبوت پیامبر (اِرهاصات) به شمار میآید، [۲۶] او را به تفکر و ژرفاندیشی درباره جهان و انسان و آفریدگار هستی که انگیزه اصلی مجاورت در غار حراء بود، وامیداشت. از همین رو، وی در این مدت، بیشتر به تفکر و عبادت خدا و مشاهده کعبه مشغول بوده است.[۲۷] خداوند این خلوت و تنهایی را برای او محبوب گرداند؛ به گونهای که انوار معرفت بر قلب وی تابید و چیزی محبوبتر از این خلوت برایش نبود.[۲۸] در پی آن، حقایقی از جهان برایش کشف شد و سرانجام وحی رسالت در غار حراء بر او نازل گشت.
از تحنُّث یا اعتکاف پیامبر(ص) پس از بعثت در مکه خبری در دست نیست.[۲۹] ایشان در هر سه دهه ماه مبارک رمضان در مسجد مدینه اعتکاف انجام میداد.[۳۰]
تحنث و اعتکاف
تحنُّث قرابتی فراوان با اعتکاف دارد؛ از جمله اینکه هر دو خلوتگزینی برای تفکر و عبادت خداوند هستند که بهترین هنگام آن ماه مبارک رمضان است؛ ولی اعتکاف از دیدگاه شرعی دارای شرایط و احکام خاص مانند روزه و حضور دستکم سه روز در مسجد است.
تحنث و رهبانیت
تحنث از دیدگاه قصد و انگیزه و طول مدت و ارتباط با جامعه، با رهبانیت متفاوت است. رهبانیت هرگز از تایید اسلام و پیامبر(ص) بهره نبرده و ایشان دین خود را بر پایه حنفیت سهل و آسان و نه رهبانیت خوانده[۳۱] و افرادی چون ابوعامر راهب را به دلیل وارد کردن رهبانیت به دین ابراهیم حنیف، فاسق دانسته است.[۳۲]
برای مطالعه بیشتر
- نقد دلالی روایات «تحنّث» پیامبر اکرم (ص)، عبدالهادی فقهی زاده، مجتبی محمدی انویق.
پیوند به بیرون
- «حنفا، حنفیت و رابطه آن با اسلام»، موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران
- دانشنامه جهان اسلام، تحنث
- عبدالهادی فقهیزاده، «تحنث» حضرت محمد صلی الله علیه و آله و انگیزه های آن با تاکید بر نقد دیدگاه های مونتگمری وات، مجله تاریخ اسلام در آینه پژوهش، پاییز و زمستان 1394 - شماره 39 علمی-پژوهشی (حوزه علمیه)/ISC (16 صفحه - از 127 تا 142
پانویس
- ↑ العین، ج3، ص206؛ مفردات، ص260؛ المعجم الوسیط، ج1، ص201، «حنث»
- ↑ الصحاح، ج1، ص280؛ تاج العروس، ج3، ص198-199، «حنث»
- ↑ اساس البلاغة، ج1، ص97، «حنث»؛ السیرة النبویة، ج1، ص235؛ انساب الاشراف، ج1، ص84، 105
- ↑ المعجم الوسیط، ج1، ص201؛ التحقیق، ج2، ص290-291، «حنث»
- ↑ الصحاح، ج1، ص280
- ↑ الصحاح، ص154؛ تاج العروس، ج3، ص198-199
- ↑ محمد (ص) فی مکة، ص109-110؛ تاریخ العرب فی الاسلام، ص163
- ↑ محمد (ص) فی مکة، ص109
- ↑ دانشنامه جهان اسلام، ج6، ص685
- ↑ اساس البلاغة، ج1، ص97
- ↑ السیرة النبویة، ج1، ص235؛ الصحاح، ج1، ص280؛ تاج العروس، ج3، ص198-199، «حنث»
- ↑ السیرة النبویة، ج1، ص235
- ↑ انساب الاشراف، ج1، ص116؛ السیرة النبویه، ج1، ص235؛ تاریخ طبری، ج2، ص300.
- ↑ انساب الاشراف، ج1، ص92؛ السیرة الحلبیه، ج1، ص382.
- ↑ المنمق، ص422؛ السیرة الحلبیه، ج1، ص237.
- ↑ السیرة النبویه، ج1، ص235و 222-232؛ المنمق، ص422؛ سیره رسول الله(ص)، ص79-81.
- ↑ نهج البلاغة، خطبه192؛ فتح الباری، ج10، ص356.
- ↑ سیره ابناسحق، ص121؛ الطبقات، ج1، ص153؛ تاریخ طبری، ج2، ص300.
- ↑ السیرة الحلبیة، ج1، ص381.
- ↑ تاریخ طبری، ج2، ص30؛ الطبقات، ج1، ص153؛ جوامع السیرة النبویة، ص36؛ تاریخ قرآن، ص36.
- ↑ نهج البلاغة، خطبه 192؛ اعیان الشیعة، ج1، ص372.
- ↑ سیره ابناسحق، ص121؛ السیرة النبویة، ج1، ص236-237؛ تاریخ طبری، ج2، ص300؛ امتاع الاسماع، ج1، ص20.
- ↑ تاریخ قرآن، ص36.
- ↑ السیرة النبویة، ج1، ص237؛ الطبقات، ج1، ص153؛ تاریخ قرآن، ص36.
- ↑ جوامع السیرة النبویة، ص36؛ سیره رسول خدا(ص)، ص227.
- ↑ السیرة النبویة، ج1، ص234-235؛ بحار الانوار، ج39، ص327-328.
- ↑ السیرة الحلبیة، ج1، ص383؛ سبل الهدی، ج2، ص245-246.
- ↑ السیرة الحلبیة، ج1، ص381.
- ↑ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج9، ص355.
- ↑ الکافی، ج4، ص175.
- ↑ الامالی، ص528؛ میزان الحکمة، ج2، ص951.
- ↑ مجمع البیان، ج4، ص769
منابع
- اساس البلاغه: الزمخشری (م 538ق.) ، به کوشش عبدالرحیم، دفتر تبلیغات.
- اعیان الشیعه: سید محسن الامین (م. 1371ق.) ، به کوشش حسن الامین، بیروت، دار التعارف.
- الامالی: الطوسی (م. 460ق.) ، قم، دار الثقافه، 1414ق.
- انساب الاشراف: البلاذری (م. 279ق.) ، به کوشش زکار و زرکلی، بیروت، دار الفکر، 1417ق.
- بحار الانوار: المجلسی (م. 1110ق.) ، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403ق.
- تاج العروس: الزبیدی (م. 1205ق.) ، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، 1414ق.
- تاریخ العرب فی الاسلام: جواد علی، قم، رضی، 1414ق.
- تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک): الطبری (م. 310ق.) ، به کوشش محمد ابوالفضل، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
- تاریخ قرآن: محمود رامیار، تهران، امیر کبیر، 1346ش.
- التحقیق: المصطفوی، تهران، وزارت ارشاد، 1374ش.
- جوامع السیرة النبویه: ابن حزماندلسی (م. 456ق.) ، بیروت، دار الکتب العلمیه.
- دانشنامه جهان اسلام: زیر نظر حداد عادل و دیگران، تهران، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، 1378ش.
- دائرة المعارف بزرگ اسلامی: زیر نظر بجنوردی، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ، 1372ش.
- سبل الهدی: محمد بن یوسف الصالحی (م. 942ق.) ، به کوشش عادل احمد و علی محمد، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1414ق.
- السیرة الحلبیه: الحلبی (م. 1044ق.) ، بیروت، دار المعرفه، 1400ق.
- السیرة النبویه: ابن هشام (م. 213ق./218ق.) ، به کوشش السقاء و دیگران، بیروت، دار المعرفه.
- سیره ابن اسحق (السیر و المغازی): ابن اسحق (م. 151ق.) ، به کوشش زکار، قم، دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی، 1368ش.
- سیره رسول الله(ص): عباس زریاب خویی، تهران، سروش، 1370ش.
- الصحاح: الجوهری (م. 393ق.) ، به کوشش العطار، بیروت، دار العلم للملایین، 1407ق.
- الطبقات الکبری: ابن سعد (م. 230ق.) ، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1418ق.
- العین: خلیل (م. 175ق.) ، به کوشش المخزومی و السامرائی، دار الهجره، 1409ق.
- فتح الباری: ابن حجر العسقلانی (م. 852ق.) ، بیروت، دار المعرفه.
- الکافی: الکلینی (م. 329ق.) ، به کوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1375ش.
- مجمع البیان: الطبرسی (م. 548ق.) ، بیروت، دار المعرفه، 1406ق.
- محمد(ص) فی مکه: عبدالرحمن عبدالله شیخ حسین عیسی، قاهره، الهیئة المصریه، 2002م.
- المصباح المنیر: الفیومی (م. 770ق.) ، قم، دار الهجره، 1405ق.
- المعجم الوسیط: ابراهیم انیس و دیگران، تهران، فرهنگ اسلامی، 1375ش.
- مفردات: الراغب (م. 425ق.) ، به کوشش صفوان داودی، دمشق، دار القلم، 1412ق.
- المنمق: ابن حبیب (م. 245ق.) ، به کوشش احمد فاروق، بیروت، عالم الکتب، 1405ق.
- میزان الحکمه: ریشهری، قم، دار الحدیث، 1416ق.
- نهج البلاغه: صبحی صالح، تهران، دار الاسوه، 1415ق.