ازلام: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴: خط ۴:


==واژه==
==واژه==
واژه «اَزلام»، جمع زَلَم، به «دست و پای گاو و حیوانات مانند آن»<ref>. معجم مقاییس اللغه، ج3، ص18؛ لسان العرب، ج12، ص271، «زلم».</ref> و نیز به «چوبی تراشیده که به اندازه تیر بی‌پر و پیکان باشد» گفته شده است.<ref>. العین، ج7، ص370؛ القاموس المحیط، ج4، ص125؛ لسان العرب، ج12، ص271، «زلم».</ref> این چوب‌ها را از درخت جدا و شاخ و برگشان را بریده، صاف و راست می‌کردند.<ref>. لسان العرب، ج12، ص271؛ القاموس المحیط، ج4، ص125.</ref> «أزلم»، یکی از ایستگاه‌های حاجیان [[مصر|مصری]]، برگرفته از همین نام است؛ زیرا مانند تیر بی‌پر و پیکان، از هرگونه گیاهی تهی بوده، بیابانی و مسطح است.<ref>. تاج العروس، ج16، ص324، «زلم».</ref> زَلَم مترادف قَلَم،<ref>. المیسر و القداح، ج2، ص32؛ تفسیر ثعلبی، ج2، ص150.</ref> سَهْم<ref>. لسان العرب، ج12، ص270.</ref> و قَدَح دانسته شده که همه بر وزن اَفعال جمع بسته می‌شوند.<ref>. المیسر و القداح، ص32؛ لسان العرب، ج12، ص270.</ref> گویا این هم‌معنایی از آن رو است که در استقسام به ازلام، از همه این ابزارها می‌توان بهره گرفت. در مواردی به آن، حَظوه<ref group="یادداشت">جمع «حِظاء».</ref> نیز گفته‌اند که به معنای تیرهای کوچکی است که برای آموزش و بازی کودکان به کار می‌رود.<ref>. المیسر و القداح، ص69.</ref>
واژه «اَزلام»، جمع زَلَم، به «دست و پای گاو و حیوانات مانند آن»<ref>معجم مقاییس اللغه، ج3، ص18؛ لسان العرب، ج12، ص271، «زلم».</ref> و نیز به «چوبی تراشیده که به اندازه تیر بی‌پر و پیکان باشد» گفته شده است.<ref>العین، ج7، ص370؛ القاموس المحیط، ج4، ص125؛ لسان العرب، ج12، ص271، «زلم».</ref> این چوب‌ها را از درخت جدا و شاخ و برگشان را بریده، صاف و راست می‌کردند.<ref>لسان العرب، ج12، ص271؛ القاموس المحیط، ج4، ص125.</ref> «أزلم»، یکی از ایستگاه‌های حاجیان [[مصر|مصری]]، برگرفته از همین نام است؛ زیرا مانند تیر بی‌پر و پیکان، از هرگونه گیاهی تهی بوده، بیابانی و مسطح است.<ref>تاج العروس، ج16، ص324، «زلم».</ref> زَلَم مترادف قَلَم،<ref>المیسر و القداح، ج2، ص32؛ تفسیر ثعلبی، ج2، ص150.</ref> سَهْم<ref>لسان العرب، ج12، ص270.</ref> و قَدَح دانسته شده که همه بر وزن اَفعال جمع بسته می‌شوند.<ref>المیسر و القداح، ص32؛ لسان العرب، ج12، ص270.</ref> گویا این هم‌معنایی از آن رو است که در استقسام به ازلام، از همه این ابزارها می‌توان بهره گرفت. در مواردی به آن، حَظوه<ref group="یادداشت">جمع «حِظاء».</ref> نیز گفته‌اند که به معنای تیرهای کوچکی است که برای آموزش و بازی کودکان به کار می‌رود.<ref>المیسر و القداح، ص69.</ref>


ازلام در عرف [[جاهلیت|جاهلی]]، تیرهای هم‌اندازه و بی‌پر و پیکان بود<ref>. الموسوعة الفقهیه، ج3، ص56-58؛ القاموس الفقهی، ص159.</ref> که هر یک نشانه‌هایی متفاوت داشت<ref>. الموسوعة الفقهیه، ج3، ص56.</ref> و با آن استقسام می‌کردند.<ref>. تذکرة الفقهاء، ج3، ص580؛ وسائل الشیعه، ج17، ص164.</ref> استقسام به معنای طلب تعیین سهم خود از سهام دیگران بود<ref>. لسان العرب، ج12، ص478، «قسم».</ref> که با هدف آگاهی از قسمت و روزی خویش انجام می‌شد.<ref>. جامع البیان، ج6، ص101؛ بلوغ الارب، ج3، ص68؛ الموسوعة الفقهیه، ج3، ص57.</ref> افزون بر تیر که پرکاربردترین نوع ازلام است، برخی آن را شامل سنگریزه‌های سفیدی می‌دانند که در قمار به کار می‌رفت.<ref>. جامع البیان، ج7، ص102؛ فتح الباری، ج8، ص208.</ref> در معنایی عام‌تر، ازلام مطلق ابزار قمار<ref>. احکام القرآن، ج2، ص545؛ تاج العروس، ج16، ص321.</ref> و شامل تیر، سنگریزه، شطرنج، نرد،<ref>. جامع البیان، ج1، ص101-104؛ تفسیر قرطبی، ج6، ص59؛ مستند الشیعه، ج2، ص341.</ref> کعاب،<ref group="یادداشت">تاس.</ref> قراطیس<ref group="یادداشت">ورق.</ref> و هر چیز دیگری می‌شود که آلت قمار باشد.<ref>. المهذب، ج2، ص341؛ زبدة البیان، ص626.</ref>
ازلام در عرف [[جاهلیت|جاهلی]]، تیرهای هم‌اندازه و بی‌پر و پیکان بود<ref>الموسوعة الفقهیه، ج3، ص56-58؛ القاموس الفقهی، ص159.</ref> که هر یک نشانه‌هایی متفاوت داشت<ref>الموسوعة الفقهیه، ج3، ص56.</ref> و با آن استقسام می‌کردند.<ref>تذکرة الفقهاء، ج3، ص580؛ وسائل الشیعه، ج17، ص164.</ref> استقسام به معنای طلب تعیین سهم خود از سهام دیگران بود<ref>لسان العرب، ج12، ص478، «قسم».</ref> که با هدف آگاهی از قسمت و روزی خویش انجام می‌شد.<ref>جامع البیان، ج6، ص101؛ بلوغ الارب، ج3، ص68؛ الموسوعة الفقهیه، ج3، ص57.</ref> افزون بر تیر که پرکاربردترین نوع ازلام است، برخی آن را شامل سنگریزه‌های سفیدی می‌دانند که در قمار به کار می‌رفت.<ref>جامع البیان، ج7، ص102؛ فتح الباری، ج8، ص208.</ref> در معنایی عام‌تر، ازلام مطلق ابزار قمار<ref>احکام القرآن، ج2، ص545؛ تاج العروس، ج16، ص321.</ref> و شامل تیر، سنگریزه، شطرنج، نرد،<ref>جامع البیان، ج1، ص101-104؛ تفسیر قرطبی، ج6، ص59؛ مستند الشیعه، ج2، ص341.</ref> کعاب،<ref group="یادداشت">تاس.</ref> قراطیس<ref group="یادداشت">ورق.</ref> و هر چیز دیگری می‌شود که آلت قمار باشد.<ref>المهذب، ج2، ص341؛ زبدة البیان، ص626.</ref>


ازلام و کاربرد آن دو بار در قرآن یاد شده است؛ در یکی از آیات واژگان استقسام و ازلام<ref group="یادداشت">{{آیه|حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ... وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ}}.</ref><ref>سوره مائده (۵)، آیه ۳.</ref> و در آیه‌ای دیگر واژه ازلام<ref group="یادداشت">{{آیه|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ}}.</ref><ref>سوره مائده (۵)، آیه ۹۰.</ref> ذکر شده است. واژه‌های هم‌معنای آن نیز، مانند اقلام<ref>سوره آل عمران(۳)، آیه ۴۴.</ref> و سهام<ref>سوره صافّات (۳۷)، آیه ۱۴۱.</ref> در قرآن یاد شده است.
ازلام و کاربرد آن دو بار در قرآن یاد شده است؛ در یکی از آیات واژگان استقسام و ازلام<ref group="یادداشت">{{آیه|حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ... وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ}}.</ref><ref>سوره مائده (۵)، آیه ۳.</ref> و در آیه‌ای دیگر واژه ازلام<ref group="یادداشت">{{آیه|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ}}.</ref><ref>سوره مائده (۵)، آیه ۹۰.</ref> ذکر شده است. واژه‌های هم‌معنای آن نیز، مانند اقلام<ref>سوره آل عمران(۳)، آیه ۴۴.</ref> و سهام<ref>سوره صافّات (۳۷)، آیه ۱۴۱.</ref> در قرآن یاد شده است.
خط ۱۴: خط ۱۴:


===مَیْسِر (قمار)===
===مَیْسِر (قمار)===
در میان عرب جاهلی، برای چیره شدن بر قحطی و کمبود غذا در زمستان‌های سخت، شیوه‌ای در استقسام به کار گرفته می‌شد که از آن به «میسر» تعبیر می‌کردند. در این حال، ثروتمندان با ذبح شتران و تقسیم آن میان تهیدستان، وضع را متعادل می‌کردند.<ref>. المیسر و القداح، ص36-37.</ref> این شیوه از سنت‌های افتخارآمیز آنان بود و اگر ثروتمندی از شرکت در آن خودداری می‌کرد، او را سرزنش نموده، بَرَم می‌خواندند،<ref>. المیسر و القداح، ص36-37.</ref> یعنی کسی که از قمار خودداری می‌ورزد.<ref>. العین، ج8، ص272؛ لسان العرب، ج12، ص43، «برم».</ref> این مراسم معمولاً در شب‌های زمستان انجام می‌شد.<ref>. المیسر و القداح، ص83-84.</ref> در انجام آن ۱۰ تن همراه ۱۰ تیر شرکت داشتند. هر یک از این تیرهای یک شکل و یک اندازه، نامی متناسب با سهم تعیین شده داشت. تیرها عبارت بودند از: فَذ (یک سهم)، توأم (۲ سهم)، رقیب (۳ سهم)، حِلس (۴ سهم)، نافِس(۵ سهم)، مُسبّل(۶ سهم)، مُعلّی(۷ سهم). سه تیر دیگر سَفیح، مَنیح و وَغْد نام داشتند.<ref>. تاریخ یعقوبی، ج1، ص259.</ref>
در میان عرب جاهلی، برای چیره شدن بر قحطی و کمبود غذا در زمستان‌های سخت، شیوه‌ای در استقسام به کار گرفته می‌شد که از آن به «میسر» تعبیر می‌کردند. در این حال، ثروتمندان با ذبح شتران و تقسیم آن میان تهیدستان، وضع را متعادل می‌کردند.<ref>المیسر و القداح، ص36-37.</ref> این شیوه از سنت‌های افتخارآمیز آنان بود و اگر ثروتمندی از شرکت در آن خودداری می‌کرد، او را سرزنش نموده، بَرَم می‌خواندند،<ref>المیسر و القداح، ص36-37.</ref> یعنی کسی که از قمار خودداری می‌ورزد.<ref>العین، ج8، ص272؛ لسان العرب، ج12، ص43، «برم».</ref> این مراسم معمولاً در شب‌های زمستان انجام می‌شد.<ref>المیسر و القداح، ص83-84.</ref> در انجام آن ۱۰ تن همراه ۱۰ تیر شرکت داشتند. هر یک از این تیرهای یک شکل و یک اندازه، نامی متناسب با سهم تعیین شده داشت. تیرها عبارت بودند از: فَذ (یک سهم)، توأم (۲ سهم)، رقیب (۳ سهم)، حِلس (۴ سهم)، نافِس(۵ سهم)، مُسبّل(۶ سهم)، مُعلّی(۷ سهم). سه تیر دیگر سَفیح، مَنیح و وَغْد نام داشتند.<ref>تاریخ یعقوبی، ج1، ص259.</ref>


گاه که شرکت‌کنندگان به ۱۰ تن نمی‌رسیدند، برخی دو یا سه تیر برمی‌داشتند و این موجب برتری آنان می‌شد.<ref>. المیسر و القداح، ص86.</ref> بعضی شرکت‌کنندگان نیز تیرهای دیگران را قرض می‌گرفتند؛ زیرا عقیده داشتند که تیرهای آن شخص دیگر خوش‌اقبال بوده، برنده می‌شود.<ref>. غریب الحدیث، ج3، ص468-471.</ref> اعضا پس از خریدن شتر، پیش از پرداخت بهای آن ذبحش می‌کردند. سپس آن را به ۲۸ بخش مساوی قسمت می‌نمودند. به هر تیر به تناسب نامش سهام معینی تعلق می‌گرفت. آن‌گاه شخصی از میان فقیران با عنوان «حرضه» حاضر می‌شد و در برابرش پارچه سفیدی گسترده، دست راستش را با پارچه‌ای ضخیم می‌پوشاندند تا نتواند با لمس تیرها سهم آن را تشخیص دهد. پشت سر او نیز شخصی به نام رقیب برای نظارت بر کار وی و کمک به او می‌ایستاد.<ref>. المحبر، ص335.</ref> تیرها را در جعبه مخصوصی به نام ربابه می‌نهادند. سپس حرضه در حالی که از ازلام روی برگردانده بود، با دست چپ آن‌ها را به هم می‌آمیخت و هر تیری که بیرون می‌جهید، با دست راست گرفته، به رقیب می‌داد و رقیب سهام روی آن را می‌خواند. اگر سهام داشت، به همان مقدار از گوشت به صاحبش می‌دادند و اگر پوچ بود، به داخل ظرف بازمی‌گرداند. این کار تا آن‌گاه که گوشت باقی مانده کمتر از سهام تیرهای باقی مانده شود، ادامه داشت. در پایان بازندگان بهای شتر را می‌پرداختند<ref>. المیسر و القداح، ص85-102؛ تاریخ یعقوبی، ج1، ص259-260.</ref> و گوشت‌های مانده میان تهیدستان قسمت می‌شد.<ref>. المحبر، ص332.</ref>
گاه که شرکت‌کنندگان به ۱۰ تن نمی‌رسیدند، برخی دو یا سه تیر برمی‌داشتند و این موجب برتری آنان می‌شد.<ref>المیسر و القداح، ص86.</ref> بعضی شرکت‌کنندگان نیز تیرهای دیگران را قرض می‌گرفتند؛ زیرا عقیده داشتند که تیرهای آن شخص دیگر خوش‌اقبال بوده، برنده می‌شود.<ref>غریب الحدیث، ج3، ص468-471.</ref> اعضا پس از خریدن شتر، پیش از پرداخت بهای آن ذبحش می‌کردند. سپس آن را به ۲۸ بخش مساوی قسمت می‌نمودند. به هر تیر به تناسب نامش سهام معینی تعلق می‌گرفت. آن‌گاه شخصی از میان فقیران با عنوان «حرضه» حاضر می‌شد و در برابرش پارچه سفیدی گسترده، دست راستش را با پارچه‌ای ضخیم می‌پوشاندند تا نتواند با لمس تیرها سهم آن را تشخیص دهد. پشت سر او نیز شخصی به نام رقیب برای نظارت بر کار وی و کمک به او می‌ایستاد.<ref>المحبر، ص335.</ref> تیرها را در جعبه مخصوصی به نام ربابه می‌نهادند. سپس حرضه در حالی که از ازلام روی برگردانده بود، با دست چپ آن‌ها را به هم می‌آمیخت و هر تیری که بیرون می‌جهید، با دست راست گرفته، به رقیب می‌داد و رقیب سهام روی آن را می‌خواند. اگر سهام داشت، به همان مقدار از گوشت به صاحبش می‌دادند و اگر پوچ بود، به داخل ظرف بازمی‌گرداند. این کار تا آن‌گاه که گوشت باقی مانده کمتر از سهام تیرهای باقی مانده شود، ادامه داشت. در پایان بازندگان بهای شتر را می‌پرداختند<ref>المیسر و القداح، ص85-102؛ تاریخ یعقوبی، ج1، ص259-260.</ref> و گوشت‌های مانده میان تهیدستان قسمت می‌شد.<ref>المحبر، ص332.</ref>


===امر و نهی، تشخیص نیک و بد===
===امر و نهی، تشخیص نیک و بد===
از دیگر کاربردهای ازلام در روزگار [[جاهلیت]]، کاری همانند استخاره و تعیین تکلیف در اموری بود که فرد در آن تردید داشت و تصمیم‌گیری برایش دشوار بود. این‌گونه استقسام برای دانستن نیک و بد کارها و اراده غیبی خدایان در اموری همچون ازدواج، سفر، و جنگ و صلح انجام می‌شد.<ref>. الاصنام، ص28؛ جامع البیان، ج6، ص101.</ref>
از دیگر کاربردهای ازلام در روزگار [[جاهلیت]]، کاری همانند استخاره و تعیین تکلیف در اموری بود که فرد در آن تردید داشت و تصمیم‌گیری برایش دشوار بود. این‌گونه استقسام برای دانستن نیک و بد کارها و اراده غیبی خدایان در اموری همچون ازدواج، سفر، و جنگ و صلح انجام می‌شد.<ref>الاصنام، ص28؛ جامع البیان، ج6، ص101.</ref>


تعداد تیرهای این نوع استقسام سه عدد بود. بر روی دو تیر نوشته بود: «أمرنی ربّی»، «نهانی ربّی». سومی نیز بدون نوشته به نام غُفل به معنای پوچ بود.<ref>. جامع البیان، ج6، ص101؛ الکشاف، ج1، ص593.</ref> گاه نیز ترتیب آن‌ها چنین بود: افعل، لاتفعل و غفل؛<ref>. المدونة الکبری، ج2، ص68؛ تفسیر قرطبی، ج6، ص58.</ref> یا: نعم، لا و غُفل.<ref>. معجم لغة الفقهاء، ص358.</ref> این تیرها، درون [[کعبه]] و نزد بت‌ها و کاهنان یا در دست مردم نگهداری می‌شد. اگر کسی می‌خواست نیک و بد کاری را بداند، با این سه تیر استقسام می‌کرد. بیشتر در امور مهم، این کار به دست کاهن یا متولیان بت‌ها انجام می‌شد. مردم با دادن مبلغی از آن‌ها می‌خواستند مراسم را نزد بت بزرگ هبل اجرا کنند تا اراده خدایانشان را درباره آن کار بدانند.<ref>. اخبار مکه، ازرقی، ص118؛ جامع البیان، ج6، ص103؛ بلوغ الارب، ج3، ص68.</ref>
تعداد تیرهای این نوع استقسام سه عدد بود. بر روی دو تیر نوشته بود: «أمرنی ربّی»، «نهانی ربّی». سومی نیز بدون نوشته به نام غُفل به معنای پوچ بود.<ref>جامع البیان، ج6، ص101؛ الکشاف، ج1، ص593.</ref> گاه نیز ترتیب آن‌ها چنین بود: افعل، لاتفعل و غفل؛<ref>المدونة الکبری، ج2، ص68؛ تفسیر قرطبی، ج6، ص58.</ref> یا: نعم، لا و غُفل.<ref>معجم لغة الفقهاء، ص358.</ref> این تیرها، درون [[کعبه]] و نزد بت‌ها و کاهنان یا در دست مردم نگهداری می‌شد. اگر کسی می‌خواست نیک و بد کاری را بداند، با این سه تیر استقسام می‌کرد. بیشتر در امور مهم، این کار به دست کاهن یا متولیان بت‌ها انجام می‌شد. مردم با دادن مبلغی از آن‌ها می‌خواستند مراسم را نزد بت بزرگ هبل اجرا کنند تا اراده خدایانشان را درباره آن کار بدانند.<ref>اخبار مکه، ازرقی، ص118؛ جامع البیان، ج6، ص103؛ بلوغ الارب، ج3، ص68.</ref>


برای انجام این کار، سه تیر را درون ظرفی مخصوص با عنوان «ربابه» می‌گذاشتند و پس از درآمیختن آن‌ها، یکی را که از ظرف بیرون می‌جهید، برمی‌داشتند. اگر پوچ نبود، به نوشته روی آن عمل می‌کردند. اما اگر پوچ بود، آن را به ظرف بازگردانده، این‌کار را تکرار می‌کردند. گاه اگر نهی می‌آمد، تا یک سال صبر می‌نمودند و استقسام را دیگر بار انجام می‌دادند.<ref>. جامع البیان، ج6، ص104.</ref>
برای انجام این کار، سه تیر را درون ظرفی مخصوص با عنوان «ربابه» می‌گذاشتند و پس از درآمیختن آن‌ها، یکی را که از ظرف بیرون می‌جهید، برمی‌داشتند. اگر پوچ نبود، به نوشته روی آن عمل می‌کردند. اما اگر پوچ بود، آن را به ظرف بازگردانده، این‌کار را تکرار می‌کردند. گاه اگر نهی می‌آمد، تا یک سال صبر می‌نمودند و استقسام را دیگر بار انجام می‌دادند.<ref>جامع البیان، ج6، ص104.</ref>


از مشرکان نام‌آور که این کار را انجام می‌دادند، می‌توان از سراقة بن مالک نام برد که در شب هجرت [[حضرت محمد(ص)]] برای تعقیب ایشان استقسام کرد و نهی آمد.<ref>. صحیح البخاری، ج4، ص256؛ البدایة و النهایه، ج3، ص226؛ المیزان، ج6، ص118.</ref> [[امیة بن خلف]] و عتبه نیز از این شمار بودند. شیبه هم برای شرکت در [[غزوه بدر|نبرد بدر]] این کار را انجام داد و نهی آمد. اما در نبرد شرکت کرد وکشته شد.<ref>. الامتاع و الاسماع، ج1، ص86.</ref> گفته‌اند: امرؤ القیس هنگامی که قصد خونخواهی پدر را داشت، نزد بت ذو الخصله استقسام کرد و نهی آمد. اما وی تیرها را شکست و این نهی را نپذیرفت.<ref>. الاصنام، ص35؛ معجم البلدان، ج2، ص384.</ref> ابو سفیان نیز در نبرد بدر و حنین ازلام خود را در تیردان داشت.<ref>. المیزان، ج9، ص235.</ref>
از مشرکان نام‌آور که این کار را انجام می‌دادند، می‌توان از سراقة بن مالک نام برد که در شب هجرت [[حضرت محمد(ص)]] برای تعقیب ایشان استقسام کرد و نهی آمد.<ref>صحیح البخاری، ج4، ص256؛ البدایة و النهایه، ج3، ص226؛ المیزان، ج6، ص118.</ref> [[امیة بن خلف]] و عتبه نیز از این شمار بودند. شیبه هم برای شرکت در [[غزوه بدر|نبرد بدر]] این کار را انجام داد و نهی آمد. اما در نبرد شرکت کرد وکشته شد.<ref>الامتاع و الاسماع، ج1، ص86.</ref> گفته‌اند: امرؤ القیس هنگامی که قصد خونخواهی پدر را داشت، نزد بت ذو الخصله استقسام کرد و نهی آمد. اما وی تیرها را شکست و این نهی را نپذیرفت.<ref>الاصنام، ص35؛ معجم البلدان، ج2، ص384.</ref> ابو سفیان نیز در نبرد بدر و حنین ازلام خود را در تیردان داشت.<ref>المیزان، ج9، ص235.</ref>


===قرعه‌زدن برای قضاوت در امور مبهم===
===قرعه‌زدن برای قضاوت در امور مبهم===
ازلام افزون بر میسر و امر و نهی، کاربردی دیگر داشت که بسیار همانند قرعه بود. در این‌گونه استقسام هفت تیر به کار می‌رفت که در کعبه و نزد بت بزرگ هبل نگهداری می‌شد.<ref>. اخبار مکه، ازرقی، ص117؛ الاصنام، ص28؛ بلوغ الارب، ج3، ص66-67.</ref> از این تیرها برای تعیین حکم امور مشکوک که حل آن‌ها دشوار بود، بهره می‌گرفتند. بیشتر این امور در مواردی همچون تعیین نسب مشکوک، ازدواج، پرداخت دیه، تعیین قاتل، دفن مرده و حفر چاه برای آب بود. این مراسم با اهدای ۱۰۰ درهم یا یک شتر به متولی کعبه انجام می‌شد.<ref>. اخبار مکه، ازرقی، ص118.</ref> برای حل هر مشکل، تیرهایی مخصوص وجود داشت. برای مثال، در نسب مشکوک، از تیرهایی به نام «مِنْکُم»، «من غیرکم» و «ملصق» بهره می‌گرفتند. برای انجام مراسم، متولی کعبه تیرها را درون جعبه مخصوص می‌نهاد و در حالی که ورد می‌خواند و رویش را برگردانده بود، تیرها را در هم می‌آمیخت. تیری که بیرون می‌جهید، تعیین‌کننده حکم بود. مثلاً اگر «منکم» بیرون می‌جهید، آن کودک یا شخص به مراجعه‌کننده نسبت می‌یافت. اگر «من غیرکم» بیرون می‌جهید، «حلیف» یا هم‌پیمان بود و اگر «ملصق» بیرون می‌آمد، نه هم‌پیمان بود و نه دارای نسب.<ref>. جامع البیان، ج6، ص104.</ref>
ازلام افزون بر میسر و امر و نهی، کاربردی دیگر داشت که بسیار همانند قرعه بود. در این‌گونه استقسام هفت تیر به کار می‌رفت که در کعبه و نزد بت بزرگ هبل نگهداری می‌شد.<ref>اخبار مکه، ازرقی، ص117؛ الاصنام، ص28؛ بلوغ الارب، ج3، ص66-67.</ref> از این تیرها برای تعیین حکم امور مشکوک که حل آن‌ها دشوار بود، بهره می‌گرفتند. بیشتر این امور در مواردی همچون تعیین نسب مشکوک، ازدواج، پرداخت دیه، تعیین قاتل، دفن مرده و حفر چاه برای آب بود. این مراسم با اهدای ۱۰۰ درهم یا یک شتر به متولی کعبه انجام می‌شد.<ref>اخبار مکه، ازرقی، ص118.</ref> برای حل هر مشکل، تیرهایی مخصوص وجود داشت. برای مثال، در نسب مشکوک، از تیرهایی به نام «مِنْکُم»، «من غیرکم» و «ملصق» بهره می‌گرفتند. برای انجام مراسم، متولی کعبه تیرها را درون جعبه مخصوص می‌نهاد و در حالی که ورد می‌خواند و رویش را برگردانده بود، تیرها را در هم می‌آمیخت. تیری که بیرون می‌جهید، تعیین‌کننده حکم بود. مثلاً اگر «منکم» بیرون می‌جهید، آن کودک یا شخص به مراجعه‌کننده نسبت می‌یافت. اگر «من غیرکم» بیرون می‌جهید، «حلیف» یا هم‌پیمان بود و اگر «ملصق» بیرون می‌آمد، نه هم‌پیمان بود و نه دارای نسب.<ref>جامع البیان، ج6، ص104.</ref>


==استسقام در اسلام==
==استسقام در اسلام==
در [[جاهلیت]]، «میسر» که یکی از گونه‌های استقسام بود، قمار به شمار می‌رفت و برای لهو و لعب و گاه [[اطعام در حج|اطعام]] نیازمندان به کار می‌رفت.<ref>. تفسیر قرطبی، ج6، ص58.</ref> دو گونه دیگر آن نیز، گاه رنگ و بویی مذهبی می‌یافت و به عنوان آیینی برای آگاهی از غیب و اراده خدایان اجرا می‌شد.  
در [[جاهلیت]]، «میسر» که یکی از گونه‌های استقسام بود، قمار به شمار می‌رفت و برای لهو و لعب و گاه [[اطعام در حج|اطعام]] نیازمندان به کار می‌رفت.<ref>تفسیر قرطبی، ج6، ص58.</ref> دو گونه دیگر آن نیز، گاه رنگ و بویی مذهبی می‌یافت و به عنوان آیینی برای آگاهی از غیب و اراده خدایان اجرا می‌شد.  


استقسام به ازلام با تعالیم [[اسلام]] سازگار نبود. در مورد اول، به دلیل حرام بودن قمار و در مورد دوم، به دلیل شرک‌آمیز بودن آن، این کار ناروا به شمار رفت. از این رو، [[حضرت محمد(ص)]] پس از فتح [[مکه]] هنگامی که وارد [[کعبه]] شد و تصاویری از [[حضرت ابراهیم(ع)]] و [[حضرت اسماعیل(ع)|اسماعیل(ع)]] بر دیوارهای کعبه دید که ازلام در دستشان بود، فرمان داد که [[امام علی(ع)]] آن‌ها را پاک کند.<ref>. تاریخ الاسلام، ج1، ص73؛ ج2، ص550؛ بحار الانوار، ج21، ص106.</ref> سپس پیامبر(ص) به خدا سوگند خورد که آن دو هرگز استقسام نکردند.<ref>. صحیح البخاری، ج4، ص111؛ السیرة النبویه، ج3، ص573؛ البدایة و النهایه، ج1، ص194.</ref>
استقسام به ازلام با تعالیم [[اسلام]] سازگار نبود. در مورد اول، به دلیل حرام بودن قمار و در مورد دوم، به دلیل شرک‌آمیز بودن آن، این کار ناروا به شمار رفت. از این رو، [[حضرت محمد(ص)]] پس از فتح [[مکه]] هنگامی که وارد [[کعبه]] شد و تصاویری از [[حضرت ابراهیم(ع)]] و [[حضرت اسماعیل(ع)|اسماعیل(ع)]] بر دیوارهای کعبه دید که ازلام در دستشان بود، فرمان داد که [[امام علی(ع)]] آن‌ها را پاک کند.<ref>تاریخ الاسلام، ج1، ص73؛ ج2، ص550؛ بحار الانوار، ج21، ص106.</ref> سپس پیامبر(ص) به خدا سوگند خورد که آن دو هرگز استقسام نکردند.<ref>صحیح البخاری، ج4، ص111؛ السیرة النبویه، ج3، ص573؛ البدایة و النهایه، ج1، ص194.</ref>


== استسقام در قرآن ==
== استسقام در قرآن ==
قرآن در دو آیه، ازلام و استقسام با آن را حرام اعلام کرده است.<ref group="یادداشت">{{آیه|حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ... وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ
قرآن در دو آیه، ازلام و استقسام با آن را حرام اعلام کرده است.<ref group="یادداشت">{{آیه|حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ... وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ}} و {{آیه|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ}}.</ref><ref>سوره مائده (۵)، آیه‌های ۳ و ۹۰.</ref> در این آیات، دلیل تحریم و گونه استقسام مورد نظر معین نشده است. از این رو، مفسران در تفسیر آن دیدگاه‌های متفاوت دارند:
}} و {{آیه|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ
}}.</ref><ref>سوره مائده (۵)، آیه‌های ۳ و ۹۰.</ref> در این آیات، دلیل تحریم و گونه استقسام مورد نظر معین نشده است. از این رو، مفسران در تفسیر آن دیدگاه‌های متفاوت دارند:


* گروهی ازلام را به معنای مِیْسر می‌دانند<ref>. الکشاف، ج1، ص359؛ مجمع البیان، ج3، ص272؛ تفسیر قرطبی، ج6، ص59.</ref> و به سیاق آیه استناد می‌کنند که درباره خوردنی‌های حرام است.<ref>. تفسیر قرطبی، ج6، ص118؛ المیزان، ج5، ص166.</ref> نیز در روایت‌هایی، منظور این آیه همان قمار دانسته شده است.<ref>. تفسیر قرطبی، ج6، ص59.</ref>
* گروهی ازلام را به معنای مِیْسر می‌دانند<ref>الکشاف، ج1، ص359؛ مجمع البیان، ج3، ص272؛ تفسیر قرطبی، ج6، ص59.</ref> و به سیاق آیه استناد می‌کنند که درباره خوردنی‌های حرام است.<ref>تفسیر قرطبی، ج6، ص118؛ المیزان، ج5، ص166.</ref> نیز در روایت‌هایی، منظور این آیه همان قمار دانسته شده است.<ref>تفسیر قرطبی، ج6، ص59.</ref>
* بیشتر مفسران، ازلام در دو آیه پیش‌گفته را به معنای ابزار تعیین خیر و شر می‌دانند و تحریم آن را به دلیل ادعای علم غیب دانسته‌اند.<ref>. الکشاف، ج1، ص360؛ التبیان، ج4، ص17؛ زبدة البیان، ص626.</ref> برخی، استدلال کرده‌اند که در آیه {{آیه|إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ}}، واژه میسر یاد شده و ازلام نمی‌تواند به همین معنا به کار رود، مگر این‌که عطف را از نوع تفسیری بدانیم، که برخلاف سیاق آیه است، زیرا سیاق آیه درباره شمارش موارد گوناگون است.<ref>. تفسیر ابن کثیر، ج2، ص13.</ref>
* بیشتر مفسران، ازلام در دو آیه پیش‌گفته را به معنای ابزار تعیین خیر و شر می‌دانند و تحریم آن را به دلیل ادعای علم غیب دانسته‌اند.<ref>الکشاف، ج1، ص360؛ التبیان، ج4، ص17؛ زبدة البیان، ص626.</ref> برخی، استدلال کرده‌اند که در آیه {{آیه|إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ}}، واژه میسر یاد شده و ازلام نمی‌تواند به همین معنا به کار رود، مگر این‌که عطف را از نوع تفسیری بدانیم، که برخلاف سیاق آیه است، زیرا سیاق آیه درباره شمارش موارد گوناگون است.<ref>تفسیر ابن کثیر، ج2، ص13.</ref>
* شماری نیز، ازلام را به همه معانی آن گسترش داده‌اند؛ زیرا هیچ‌یک با تعالیم اسلام سازگاری ندارد یا شرک‌آمیز است یا مانند میسر حرام است.<ref>. المحرر الوجیز، ج2، ص233؛ تفسیر بیضاوی، ج2، ص293.</ref>
* شماری نیز، ازلام را به همه معانی آن گسترش داده‌اند؛ زیرا هیچ‌یک با تعالیم اسلام سازگاری ندارد یا شرک‌آمیز است یا مانند میسر حرام است.<ref>المحرر الوجیز، ج2، ص233؛ تفسیر بیضاوی، ج2، ص293.</ref>


==استقسام و قرعه==
==استقسام و قرعه==
با وجود شرک‌آمیز بودن استقسام و تحریم آن، مواردی یاد شده که موحدان پیش از [[اسلام]] و نیز مسلمانان پس از اسلام از استقسام و همانند آن، یعنی قرعه با سهام و اقلام، استفاده کرده‌اند. در آیه ۴۴ آل عمران/۳ از استقسام با اقلام به دست یهودیان در ماجرای کفالت مریم۳ سخن رفته است.<ref>. مجمع البیان، ج2، ص747؛ التفسیر الکبیر، ج4، ص48.</ref> آیات ۱۳۹–۱۴۲ صافّات/۳۷ نیز ماجرای به آب افکندن یونس۷ و قرعه به همین منظور یاد شده است.<ref>. تفسیر عیاشی، ج2، ص136.</ref> عبدالمطلب نیز از موحدان دوره [[جاهلیت|جاهلی]] بود که برای حفر [[زمزم]]<ref>. اخبار مکه، فاکهی، ج2، ص12؛ الخصال، ج1، ص157؛ جامع البیان، ج6، ص103.</ref> و ذبح فرزندش عبدالله، از همین‌گونه استقسام بهره برد.<ref>. الاصنام، ص28؛ من لا یحضره الفقیه، ج3، ص51؛ تفسیر قرطبی، ج6، ص59.</ref>
با وجود شرک‌آمیز بودن استقسام و تحریم آن، مواردی یاد شده که موحدان پیش از [[اسلام]] و نیز مسلمانان پس از اسلام از استقسام و همانند آن، یعنی قرعه با سهام و اقلام، استفاده کرده‌اند. در آیه ۴۴ آل عمران/۳ از استقسام با اقلام به دست یهودیان در ماجرای کفالت مریم۳ سخن رفته است.<ref>مجمع البیان، ج2، ص747؛ التفسیر الکبیر، ج4، ص48.</ref> آیات ۱۳۹–۱۴۲ صافّات/۳۷ نیز ماجرای به آب افکندن یونس۷ و قرعه به همین منظور یاد شده است.<ref>تفسیر عیاشی، ج2، ص136.</ref> عبدالمطلب نیز از موحدان دوره [[جاهلیت|جاهلی]] بود که برای حفر [[زمزم]]<ref>اخبار مکه، فاکهی، ج2، ص12؛ الخصال، ج1، ص157؛ جامع البیان، ج6، ص103.</ref> و ذبح فرزندش عبدالله، از همین‌گونه استقسام بهره برد.<ref>الاصنام، ص28؛ من لا یحضره الفقیه، ج3، ص51؛ تفسیر قرطبی، ج6، ص59.</ref>


پس از اسلام نیز از مواردی یاد شده که [[حضرت محمد(ص)]] از قرعه بهره می‌گرفت. ایشان برای همراه بردن همسرانش به غزوه‌ها<ref>. التحریر و التنویر، ج23، ص175.</ref> و حل اختلاف میان دو تن در ارث و این‌گونه موارد، از قرعه با تیر بهره می‌گرفت.<ref>. التحریر و التنویر، ج23، ص175.</ref>
پس از اسلام نیز از مواردی یاد شده که [[حضرت محمد(ص)]] از قرعه بهره می‌گرفت. ایشان برای همراه بردن همسرانش به غزوه‌ها<ref>التحریر و التنویر، ج23، ص175.</ref> و حل اختلاف میان دو تن در ارث و این‌گونه موارد، از قرعه با تیر بهره می‌گرفت.<ref>التحریر و التنویر، ج23، ص175.</ref>


برخی، برای رفع این تعارض، به تفاوت قرعه و استقسام به ازلام اشاره کرده‌اند. به باور آنها، درست است که هر دو در ابزار، یعنی سهام و ازلام و اقلام، و نیز در هدف، یعنی تعیین تکلیف و خیر و شر، با هم شباهت دارند؛ ولی استقسام جاهلی، بیانگر اراده بت‌ها است و جنبه شرک‌آمیز دارد؛<ref>. روح المعانی، ج6، ص58.</ref> ولی انجام استقسام به منزله قرعه، بر اراده خداوند دلالت دارد.<ref>. التحریر و التنویر، ج23، ص174.</ref> بدین روی، استقسام تهی از هرگونه شرک و در معنای «طلب خیر از خداوند یا خواستن رهنمود و یاری از او هنگام تحیر و سرگردانی» جایز است.<ref>. المیزان، ج6، ص118.</ref>
برخی، برای رفع این تعارض، به تفاوت قرعه و استقسام به ازلام اشاره کرده‌اند. به باور آنها، درست است که هر دو در ابزار، یعنی سهام و ازلام و اقلام، و نیز در هدف، یعنی تعیین تکلیف و خیر و شر، با هم شباهت دارند؛ ولی استقسام جاهلی، بیانگر اراده بت‌ها است و جنبه شرک‌آمیز دارد؛<ref>روح المعانی، ج6، ص58.</ref> ولی انجام استقسام به منزله قرعه، بر اراده خداوند دلالت دارد.<ref>التحریر و التنویر، ج23، ص174.</ref> بدین روی، استقسام تهی از هرگونه شرک و در معنای «طلب خیر از خداوند یا خواستن رهنمود و یاری از او هنگام تحیر و سرگردانی» جایز است.<ref>المیزان، ج6، ص118.</ref>


==پانویس==
==پانویس==
خط ۵۵: خط ۵۳:


==منابع==
==منابع==
 
{{منابع}}
{{دانشنامه
{{دانشنامه
  | آدرس = http://hzrc.ac.ir/post/9043/اطعام
  | آدرس = http://hzrc.ac.ir/post/9043/اطعام
خط ۶۱: خط ۵۹:
  | نویسنده = فریده منبری
  | نویسنده = فریده منبری
}}
}}
*'''احکام القرآن'''، ابن العربی (م.۵۴۳ق)، به کوشش محمد، لبنان، دار الفکر.
*'''احکام القرآن'''، ابن العربی (م.۵۴۳ق)، به کوشش محمد، لبنان، دار الفکر.
*'''اخبار مکه'''، الفاکهی (م.۲۷۹ق)، به کوشش ابن دهیش، مکه، النهضة الحدیثه، ۱۴۰۷ق.
*'''اخبار مکه'''، الفاکهی (م.۲۷۹ق)، به کوشش ابن دهیش، مکه، النهضة الحدیثه، ۱۴۰۷ق.
خط ۱۰۹: خط ۱۰۶:
*'''وسائل الشیعه'''، الحر العاملی (م.۱۱۰۴ق)، به کوشش ربانی شیرازی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
*'''وسائل الشیعه'''، الحر العاملی (م.۱۱۰۴ق)، به کوشش ربانی شیرازی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
{{پایان}}
{{پایان}}
[[Category:مقاله‌های در دست ویرایش]]
[[Category:قمار]]


[[رده:مقاله‌های در دست ویرایش]]
[[رده:مقاله‌های در دست ویرایش]]
[[رده:قمار]]
[[رده:قمار]]
برگرفته از «https://wikihaj.com/view/ازلام»