کاربر:Ahmad/صفحه تمرین۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی حج
(اصلاح نویسه‌های عربی)
خط ۱: خط ۱:
وادى محسر
'''وادی مُحسّر'''


==موقعیت جغرافیایی==‏
«محسّر» رود کوچکی است که از سمتِ شرقی کوه «ثبیر» بزرگ از سوی ثقبه سرازیر می‌شود و به «وادی عُرَنه» می‌ریزد. هنگامی که از میان منی و مزدلفه می‌گذرد به صورت مرز و فاصله‌ای میان آن دو قرار می‌گیرد و به سوی جنوب می‌رود. آبِ سیل این رودخانه قبل از اینکه به «عُرَنه» بریزد، از کنار چشمه حسینیه (عین الحسینیّه) می‌گذرد و با سه رود کوچک در منطقه مَفاجر مخلوط می‌شود و همگی یک رودخانه را تشکیل می‌دهند. محلّ به هم پیوستن این سه رودخانه، اکنون آباد شده و یکی از محلّات شهر مکّه‏
گردیده است. در محسّر، کشاورزی و آبادانی وجود ندارد، مردم بیشتر با آن قسمت از محسّر آشنا هستند که در میان مزدلفه و مِنی قرار دارد و حاجیان از آن می‌گذرند، در این قسمت، تابلوهایی وجود دارد که حدود «محسّر» را نشان می‌دهد.[1]


عباسعلى براتى‏
==معنای لغوی‏==


موقعیت جغرافیایى‏
محسّر از ریشه «حَسَرَ» و معنای آن خسته شدن و از پا افتادن است.[2]


«محسّر» رود کوچکى است که از سمتِ شرقى کوه «ثبیر» بزرگ از سوى ثقبه سرازیر مى‏شود و به «وادى عُرَنه» مى‏ریزد. هنگامى که از میان منى و مزدلفه مى‏گذرد به صورت مرز و فاصله‏اى میان آن دو قرار مى‏گیرد و به سوى جنوب مى‏رود. آبِ سیل این رودخانه قبل از اینکه به «عُرَنه» بریزد، از کنار چشمه حسینیه (عین الحسینیّه) مى‏گذرد و با سه رود کوچک در منطقه مَفاجر مخلوط مى‏شود و همگى یک رودخانه را تشکیل مى‏دهند. محلّ به هم پیوستن این سه رودخانه، اکنون آباد شده و یکى از محلّات شهر مکّه‏
د: «... یَنْقَلِبْ إِلَیْکَ الْبَصَرُ خاسِئاً وَ هُوَ حَسِیرٌ» (الملک: 4)؛ «چشم، با خستگی به سوی تو باز می‌گردد».[3]


میقات حج، ج‏3، ص: 196
علت نامگذاری آن به وادی محسّر آن است که ابرهه و لشکرش با فیل برای نابودی کعبه آمدند، آنان وقتی به این رودخانه رسیدند؛ از پای در آمدند و از توان افتادند، و بنا به گفته قرآن، با سنگریزه‌های «سجیل» از پای افتادند. و ابرهه یاران خود را از پیروزی نا امید ساخت و آنان به خاطر از دست رفتن پیروزی، حسرت خوردند.[4]
گردیده است. در محسّر، کشاورزى و آبادانى وجود ندارد، مردم بیشتر با آن قسمت از محسّر آشنا هستند که در میان مزدلفه و مِنى قرار دارد و حاجیان از آن مى‏گذرند، در این قسمت، تابلوهایى وجود دارد که حدود «محسّر» را نشان مى‏دهد.[1]


معناى لغوى‏
فیل ابرهه «محمود» نام داشت و هر چه وادار کردند، وارد منطقه حرم نشد و حتی به وادی محسر هم نرسید، ولی هرگاه روی او را به سوی یمن باز می‌گرداندند، با شتاب می‌رفت.


محسّر از ریشه «حَسَرَ» و معناى آن خسته شدن و از پا افتادن است.[2]
==نام‌های مختلف محسّر==


خداوند متعال در قرآن مى‏فرماید: «... یَنْقَلِبْ إِلَیْکَ الْبَصَرُ خاسِئاً وَ هُوَ حَسِیرٌ» (الملک: 4)؛ «چشم، با خستگى به سوى تو باز مى‏گردد».[3]
وادی محسر چند نام دیگر نیز دارد به این شرح:


علت نامگذارى آن به وادى محسّر آن است که ابرهه و لشکرش با فیل براى نابودى کعبه آمدند، آنان وقتى به این رودخانه رسیدند؛ از پاى در آمدند و از توان افتادند، و بنا به گفته قرآن، با سنگریزه‏هاى «سجیل» از پاى افتادند. و ابرهه یاران خود را از پیروزى نا امید ساخت و آنان به خاطر از دست رفتن پیروزى، حسرت خوردند.[4]
1- وادی النار؛ که مردم مکّه، آن را به این نام می‌خوانند.[5]


فیل ابرهه «محمود» نام داشت و هر چه وادار کردند، وارد منطقه حرم نشد و حتى به وادى محسر هم نرسید، ولى هرگاه روى او را به سوى یمن باز مى‏گرداندند، با شتاب مى‏رفت.
علت این نامگذاری آن است که مردی از اهل مکّه برای شکار به آنجا رفته بود که آتشی از آسمان آمد و او را سوزانید.[6]


نامهاى مختلف محسّر
محمد حسین هیکل بر طبق دیدگاه علمی- تجربی خود، این نامگذاری را چنین توجیه می‌کند که: آتش بیماری آبله در این رودخانه، سپاهیان ابرهه را سوزانید و آنان با حسرت به کشورشان بازگشتند[7] و این بر خلاف ظاهر قرآن است.


وادى محسر چند نام دیگر نیز دارد به این شرح:
2- مهلل، زیرا وقتی مردم به این وادی می‌رسند، شتاب می‌گیرند.[8]
 
1- وادى النار؛ که مردم مکّه، آن را به این نام مى‏خوانند.[5]
 
علت این نامگذارى آن است که مردى از اهل مکّه براى شکار به آنجا رفته بود که آتشى از آسمان آمد و او را سوزانید.[6]
 
محمد حسین هیکل بر طبق دیدگاه علمى- تجربى خود، این نامگذارى را چنین توجیه مى‏کند که: آتش بیمارى آبله در این رودخانه، سپاهیان ابرهه را سوزانید و آنان با حسرت به کشورشان بازگشتند[7] و این بر خلاف ظاهر قرآن است.
 
2- مهلل، زیرا وقتى مردم به این وادى مى‏رسند، شتاب مى‏گیرند.[8]


3- مهلهل؛ زیرا این جایگاه نزد مردم مشهور است، و یا به همین دلیل سابق.[9]
3- مهلهل؛ زیرا این جایگاه نزد مردم مشهور است، و یا به همین دلیل سابق.[9]
خط ۳۷: خط ۳۱:
4- بطن محسّر.[10]
4- بطن محسّر.[10]


______________________________
==آیا «وادی محسّر» بخشی از مِنا است؟==
(1). عاتق بن غیث بلادى، معجم معالم مکّه، ص 248، دار مکّه، مکّة المکرّمة، 1403 ه/ 1983؛ همو، أودیة مکّة، ص 28، 86، 115، دار مکّه.
از آنجا که احکام فقهی خاصّی برای هریک از مزدلفه، مِنی و محسّر وجود دارد، لذا فقهای گذشته، به بررسی حدود این سرزمین و دیگر مشاعر مقدّسه پرداخته‌اند.
 
اکثریت قاطع نویسندگان و فقهای اهل سنّت و شیعه، وادی محسّر را بیرون از منی و نیز بیرون از مزدلفه می‌دانند و معتقدند این سه منقطه به ترتیب و بدون فاصله پشت سر هم قرار دارند: «منی»، «محسر» و «مزدلفه»؛ مثلًا می‌گویند: محسّر، بیرون از منی و چسبیده به آن است.[11] و یا می‌نویسند: محسّر میان منی و مزدلفه قرار گرفته است. و منی، میان دو رودخانه قرار دارد که یکی چسبیده به موضع «جمره عقبه» نزدیک مکّه، و دیگری محسّر است.[12]
(2). طریحى، مجمع البحرین، مادّه «حسر».
 
(3). طبرسى، مجمع البیان، 10/ 323، دار احیاء التراث العربى، بیروت، 1379 ه.
 
(4). عاتق بن غیث بلادى، اودیة مکّة، ص 86، سبیتى، ملئ العیبة، 5/ 101، وفاسى، شفاء الغرام، 1/ 499، ابن اثیر، النهایة فى غریب الحدیث، مادّه «حبس»، عاتق بن غیث بلادى، أودیة مکّة، ص 86؛ همو، فضائل مکّة و حرمة البیت الحرام، ص 197؛ ابن هشام، السیرة النبویة 1/ 44.
 
46. ابن صلاح، المقدّمة فى علوم الحدیث، 44 أ، حلب، 1931 م، وصلة الناسک فى صفة المناسک، مخطوط، دارلکتب المصریة.
 
(5). أزرقى، أخبار مکة، 2/ 93؛ فاسى، شفاء الغرام، 1/ 499؛ بلادى، معجم معالم مکّه، ص 249، سبیتى، ملئ العیبة بما جمع بطول الغیبة، 5/ 102.
 
(6). سبیتى، ملئ العیبة، 5/ 102؛ ابن الصلاح، المقدّمة فى علوم الحدیث، 44 أ، حلب، 1931 م، وصلة الناسک وصفة المناسک؛ سلیمان الجمل، الحاشیة على شرح المنهج، 2/ 463.
 
(7). فى منزل الوحى، ص 285، ط 7، دارالمعارف، القاهره، بى تا.
 
(8). أزرقى، اخبار مکّه، 2/ 93.
 
(9). فاسى، شفاء الغرام، 1/ 499؛ ابن الصلاح، المقدّمة، 44 أ.
 
(10). زبیدى، تاج العروس، 3/ 140، دار مکتبة الحیاة، بیروت؛ الجوهرى، الصحاح، 2/ 630، منتهى الأرب، مادّه «حسر».
 
میقات حج، ج‏3، ص: 197
آیا «وادى محسّر» بخشى از «منى» است؟
 
از آنجا که احکام فقهى خاصّى براى هریک از مزدلفه، مِنى‏ و محسّر وجود دارد، لذا فقهاى گذشته، به بررسى حدود این سرزمین و دیگر مشاعر مقدّسه پرداخته‏اند.
 
اکثریت قاطع نویسندگان و فقهاى اهل سنّت و شیعه، وادى محسّر را بیرون از منى و نیز بیرون از مزدلفه مى‏دانند و معتقدند این سه منقطه به ترتیب و بدون فاصله پشت سر هم قرار دارند: «منى»، «محسر» و «مزدلفه»؛ مثلًا مى‏گویند: محسّر، بیرون از منى و چسبیده به آن است.[11] و یا مى‏نویسند: محسّر میان منى و مزدلفه قرار گرفته است. و منى، میان دو رودخانه قرار دارد که یکى چسبیده به موضع «جمره عقبه» نزدیک مکّه، و دیگرى محسّر است.[12]
 
ابن قدامه فقیه حنبلى (م. 620 ه) مى‏نویسد: محسّر جزئى از منى نیست.[13]
 
شیخ یوسف بحرانى از علماى شیعه مى‏نویسد: محسر مرز منى است، بنا بر این، خارج از آن حساب مى‏شود.[14]
 
حضرت آیة اللَّه العظمى امام خمینى- قدس سره الشریف- مى‏نویسد: وادى محسّر، خارج از منى است.[15]
 
عدّه‏اى از نویسندگان سنّى و شیعه، با پیروى از برخى روایات، وادى محسّر را بخشى از منى دانسته‏اند.
 
محبّ طبرى آورده است: فضل بن عباس حدیثى دارد که مى‏رساند: محسّر از منى است. این حدیث در صحیحین آمده است.[16]


و صاحب مطالع مى‏نویسد: بخشى از محسّر داخل در منى و بخشى از آن در مزدلفه قرار دارد.[17]
ابن قدامه فقیه حنبلی (م. 620 ه) می‌نویسد: محسّر جزئی از منی نیست.[13]


شوکانى آورده است: محسّر بخشى از منى است.[18]
شیخ یوسف بحرانی از علمای شیعه می‌نویسد: محسر مرز منی است، بنا بر این، خارج از آن حساب می‌شود.[14]


و از علماى شیعه، شهید ثانى مى‏نویسد: وادى محسّر بخشى از منى است، بنابر این واسطه‏اى میان مشعر و منى، وجود ندارد.[19]
حضرت آیة اللَّه العظمی امام خمینی- قدس سره الشریف- می‌نویسد: وادی محسّر، خارج از منی است.[15]


و نیز محقّق ثانى، شیخ على بن حسین کَرَکى (م. 940 ه) مى‏نویسد: محسّر (به کسر سین) جایى در منى است که در صحاح نیز نام آن آمده است.[20]
عدّه‌ای از نویسندگان سنّی و شیعه، با پیروی از برخی روایات، وادی محسّر را بخشی از منی دانسته‌اند.


احکام و آداب مُحسِّر
محبّ طبری آورده است: فضل بن عباس حدیثی دارد که می‌رساند: محسّر از منی است. این حدیث در صحیحین آمده است.[16]


یکى از احکام وادى محسِّر آن است که قبل از طلوع آفتاب نباید از آن عبور کرد.
و صاحب مطالع می‌نویسد: بخشی از محسّر داخل در منی و بخشی از آن در مزدلفه قرار دارد.[17]


______________________________
شوکانی آورده است: محسّر بخشی از منی است.[18]
(1). حربى، کتاب المناسک و أماکن طرق الحج و معالم الجزیرة، تحقیق حمد الجاسر، ص 506، دارلیمامه، ریاض، 1401 ه/ 1981 م؛ عاتق بن غیث بلادى، معجم معالم الحجاز، 8/ 40.


42، یاقوت حموى، معجم البلدان، 5/ 62، دار احیاء التراث العربى، بیروت، 1399 ه/ 1979 م.
و از علمای شیعه، شهید ثانی می‌نویسد: وادی محسّر بخشی از منی است، بنابر این واسطه‌ای میان مشعر و منی، وجود ندارد.[19]


(2). عاتق بن غیث بلادى، معجم الحجاز، 8/ 40، سبیتى ملئ العیبة، 5/ 101.
و نیز محقّق ثانی، شیخ علی بن حسین کَرَکی (م. 940 ه) می‌نویسد: محسّر (به کسر سین) جایی در منی است که در صحاح نیز نام آن آمده است.[20]


(3). المغنى، 3/ 427 و 447.
==احکام و آداب مُحسِّر==


(4). الحدائق الناضرة، 17/ 4، ط 2، دارالاضواء، بیروت، 1405 ه/ 1985 م.
یکی از احکام وادی محسِّر آن است که قبل از طلوع آفتاب نباید از آن عبور کرد.
این حکم، برای کسانی است که در صبح روز عید قربان، می‌خواهند برای افاضه به منی، مشعر الحرام (مزدلفه) را به سوی منی ترک کنند. آنان می‌توانند تا نزدیکی وادی محسّر بیایند و آنجا توقف کنند و با طلوع خورشید وارد محسر شوند و از آن بگذرند و به منی بروند.[21]


(5). مناسک حج، ص 213، ط 4، شرکت افست، تهران، 1407 ه.
مراجع کنونی شیعه نیز می‌فرمایند: باید قبل از طلوع آفتاب از وادی محسّر نگذرند.[22]


(6). الفاسى، شفاء الغرام، 1/ 498، ط 1، دارالکتاب العربى، بیروت 1405 ه/ 1985 م، به نقل از محب طبرى، القِرى‏؛ مسلم، صحیح. کتاب حج (حدیث 1282)- 3/ 104، مؤسسة عزالدین، بیروت، 1407 ه/ 1987 م؛ ابن قدامه، المغنى، 3/ 444؛ شوکانى، نیل الاوطار، 5/ 62.
یکی دیگر از احکام ویژه محسّر آن است که به هنگام عبور از آن، مستحب است انسان، با حالت دویدن، مسیر را طی کند. و این حکم، تقریباً در میان همه مسلمین اجماعی است، زیرا پیامبر- ص- و صحابه نیز چنین می‌کرده‌اند.


(7). الفاسى، شفاء الغرام، 1/ 498 به نقل از صاحب مطالع، السبیتى، محمد بن عمر بن رشید (م.
پیامبر- ص- وقتی به محسّر می‌رسید، با شتاب، مرکب خود را مراند.[23]


721 ه)، ملئ العیبة بما جمع بطول الغیبة، 5/ 101 (پاورقى)، دارالغرب الاسلامى، بیروت، 1408 ه/ 1988 م؛ البکرى، معجم ما استعجم من اسماء البلاد و المواضع، 4/ 1191 تحقیق مصطفى السقاء، بیروت، 1983 م، أزرقى، اخبار مکّة، 2/ 93.
عمر بن خطاب نیز وقتی به این نقطه می‌رسید، چنین می‌کرد و این اشعار را می‌خواند:


(8). نیل الأوطار، 5/ 62، دارالجیل، بیروت (افست از روى چاپ دارالحدیث- قاهره) بى‏تا.
الیک تسعی قلقاً وزینها مخالفاً دین النصاری دینها
 
معترضا فی بطنها جنینها قد ذهب الشحم الذی یزینها
(9). الروضة البهیة فى شرح اللمعة الدمشقیة، 1/ 234، چاپ اسلامیة، تهران، بى‏تا (کتاب حج، فصل خامس، فى الاحرام والوقوفین).
 
(10). جامع المقاصد، 3/ 220، مؤسسة آل البیت، قم، 1408 ه؛ الجوهرى، صحاح اللغة، 2/ 630، دارالعلم للملایین، بیروت، 1376 ه/ 1956 م.
 
میقات حج، ج‏3، ص: 198
این حکم، براى کسانى است که در صبح روز عید قربان، مى‏خواهند براى افاضه به منى، مشعر الحرام (مزدلفه) را به سوى منى ترک کنند. آنان مى‏توانند تا نزدیکى وادى محسّر بیایند و آنجا توقف کنند و با طلوع خورشید وارد محسر شوند و از آن بگذرند و به منى بروند.[21]
 
مراجع کنونى شیعه نیز مى‏فرمایند: باید قبل از طلوع آفتاب از وادى محسّر نگذرند.[22]
 
یکى دیگر از احکام ویژه محسّر آن است که به هنگام عبور از آن، مستحب است انسان، با حالت دویدن، مسیر را طى کند. و این حکم، تقریباً در میان همه مسلمین اجماعى است، زیرا پیامبر- ص- و صحابه نیز چنین مى‏کرده‏اند.
 
پیامبر- ص- وقتى به محسّر مى‏رسید، با شتاب، مرکب خود را مراند.[23]
 
عمر بن خطاب نیز وقتى به این نقطه مى‏رسید، چنین مى‏کرد و این اشعار را مى‏خواند:
 
الیک تسعى‏ قلقاً وزینها مخالفاً دین النصارى دینها
معترضا فى بطنها جنینها قد ذهب الشحم الذى یزینها
 
 
در حالیکه کمربندش می‌جنبد به سوی تو می‌آید و دین او با دین نصاری مخالف است فرزند خود را در شکم، جای داده است و پیه و چربی که زینت بخش او بود، از دست داده است‏


عبداللَّه بن عمر نیز هنگامی که به میان این وادی می‌رسید همین کار را می‌کرد، و تاکنون نیز مردم چنین می‌کنند.[24] ائمه أربعه اهل سنت، درباره استحباب دویدن در این وادی اتفاق نظر دارند.[25] در منابع شیعه نیز روایاتی درباره استحباب دویدن در محسّر آمده است.[26]


در حالیکه کمربندش مى‏جنبد به سوى تو مى‏آید و دین او با دین نصارى مخالف است فرزند خود را در شکم، جاى داده است و پیه و چربى که زینت بخش او بود، از دست داده است‏
استحباب دویدن به قدری مؤکد است که در روایتی آمده است که امام صادق- ع- به کسی که دویدن در آنجا را فراموش کرده بود؛ سفارش فرمود که از مکّه بازگردد و دوباره در آنجا بدود، و اگر جایِ محسّر را نمی‌داند؛ از مردم بپرسد.[27]


عبداللَّه بن عمر نیز هنگامى که به میان این وادى مى‏رسید همین کار را مى‏کرد، و تاکنون نیز مردم چنین مى‏کنند.[24] ائمه أربعه اهل سنت، درباره استحباب دویدن در این وادى اتفاق نظر دارند.[25] در منابع شیعه نیز روایاتى درباره استحباب دویدن در محسّر آمده است.[26]
دعایی نیز برای هنگام دویدن در محسر رسیده است که متن آن چنین است:


استحباب دویدن به قدرى مؤکد است که در روایتى آمده است که امام صادق- ع- به کسى که دویدن در آنجا را فراموش کرده بود؛ سفارش فرمود که از مکّه بازگردد و دوباره در آنجا بدود، و اگر جاىِ محسّر را نمى‏داند؛ از مردم بپرسد.[27]
«الّلهم سلّم عهدی واقبل توبتی و أجب دعوتی و اخلفنی فیمن ترکت بعدی».


دعایى نیز براى هنگام دویدن در محسر رسیده است که متن آن چنین است:
این دعا از رسول خدا- ص- روایت می‌شود و مقدار دویدن در محسر، صدگام‏ است.[28]


«الّلهم سلّم عهدى واقبل توبتى و أجب دعوتى و اخلفنى فیمن ترکت بعدى».
در منابع اهل سنّت آمده است که توقف در این منطقه مکروه، و وقوف در آن ممنوع است، و شاید علّت، آن باشد که اینجا مکان نزول عذاب است، بنابر این، باید از عذاب خدا، به خود او پناه برد، و زودتر آن مکان را ترک کرد. برخی گفته‌اند: این وادی جایگاه شیاطین است.[29] و برخی گفته‌اند که این سرزمین موقف مسیحیان، به هنگام حج بوده است.[30]


این دعا از رسول خدا- ص- روایت مى‏شود و مقدار دویدن در محسر، صدگام‏
==آیا قربانی کردن در وادی محسّر، درست است؟==


______________________________
فتوای مراجع کنونی شیعه آن است که قربانی باید در منی باشد، و در وادی محسّر، نیز قربانی، صحیح است و اگر عسر و حرجی در کار باشد، ذبح و قربانی در خارج از منی نیز اشکالی ندارد.[31]
(1). ابن حمزه، وسیله (الینابیع الفقهیه) 8/ 441؛ ابن زهره، الغنیة (الینابع الفقهیه)، 8/ 410؛ شیخ مفید، المقنعة، ص 417، مؤسسة النشر الاسلامى، قم، 1410 ه؛ شیخ طوسى، المبسوط، 1/ 368، المکتبة المرتضویة. المطبعة الحیدریة، تهران، 1387؛ محقق حلى، الشرائع، 1/ 258، دار الاضواء، بیروت، 1403 ه/ 1983 م. محقق کرکى، جامع المقاصد، 3/ 220 شهید ثانى، اللمعة الدمشقیة، 2/ 272، دارالعالم الاسلامى، بیروت، باشراف السید محمد کلانتر.


(2). على افتخارى، آراء المراجع فى الحج، ص 338، دارالقرآن الکریم، قم 1412 ه/ 1371 ه
در روایات شیعه آمده است که: امام صادق- ع- فرمود: هدی واجب را فقط در منی و هدی غیر واجب را در مکه و یا منی می‌توان انجام داد.[32]


(3). عاتق بن غیث بلادى، معجم معالم مکّة، ص 249؛ همو، معجم معالم الحجاز، 8/ 41 به نقل از جابر بن عبداللَّه انصارى؛ فاسى، شفاء الغرام، 2/ 93؛ البکرى، المعجم، 4/ 119، به نقل از نووى، الایضاح و المحب الطبرى، القرى و المطالع؛ الأزرقى، اخبار مکّة 2/ 93.
در روایت دیگر آمده است: معاویة بن عمار گفت: به امام صادق- ع- گفتم: مردم تعجب کردند که شما قربانی خود را در منزل خود، در مکّه کشتید. فرمود: سراسر مکّه، قربانگاه است.[33] که تفسیر و تأویل آن، همان روایت قبلی است.


(4). همه مصادر فوق.
از نظر اهل سنّت، قربانی کردن در تمام درّه‌های مکّه، درست است. و روایات آنها نیز در این باره دو دسته است، که برخی از آنها به جواز قربانی در همه جای مکّه اشاره می‌کند:


(5). فاسى، شفاء الغرام، 1/ 499؛ أزرقى، اخبار مکة، 2/ 189- 190.
در روایتی از جابر بن عبداللَّه انصاری از رسول خدا روایت شده است که فرمود: «... سراسر منی، قربانگاه است، و همه دره‌های مکّه راهِ عبور و قربانگاه است».[34]


(6). الحرّ العاملى، وسائل الشیعة، 10/ 46، دار احیاء التراث العربى، بیروت، به نقل از تهذیب و من لایحضره الفقیه، کافى و مستدرک الوسائل، 10/ 54، به نقل از دعائم الاسلام و فقه الرضا و الهدایة؛ شهید ثانى، الروضة البهیّة (کتاب الحج، اعمال الوقوفین).
در روایا دیگر آمده است: عبداللَّه بن عباس در مکه نیز قربانی می‌کرد، ولی عبداللَّه بن عمر، در مکه قربانی نمی‌کرد، و فقط در منی، ذبیحه خود را می‌کشت.[35]


(7). وسائل الشیعه، 10/ 46، حدیث 1 و 2 و 3، از باب 13، از ابواب وقوف به مشعر، نجفى، جواهر الکلام، 19/ 102.
ولی روایات دیگری نیز دارند که ظاهر آنها فقط جواز قربانی در منی است مانند حدیث زیر:


میقات حج، ج‏3، ص: 199
ابو رافع می‌گوید: پیامبر- ص- فرمود: سراسر منی قربانگاه است.[36]
است.[28]


در منابع اهل سنّت آمده است که توقف در این منطقه مکروه، و وقوف در آن ممنوع است، و شاید علّت، آن باشد که اینجا مکان نزول عذاب است، بنابر این، باید از عذاب خدا، به خود او پناه برد، و زودتر آن مکان را ترک کرد. برخى گفته‏اند: این وادى جایگاه شیاطین است.[29] و برخى گفته‏اند که این سرزمین موقف مسیحیان، به هنگام حج بوده است.[30]
و جابر بن عبداللَّه انصاری می‌گوید: من در اینجا عرفه توقف کردم، ولی سراسر عرفه، موقف است. و در اینجای مزدلفه توقف کردم ولی سراسر آن موقف است، و در اینجای منی قربانی کردم ولی سراسر آن قربانگاه است.[37]


آیا قربانى کردن در وادى محسّر، درست است؟
==احکام دیگر وادی محسّر==


فتواى مراجع کنونى شیعه آن است که قربانى باید در منى باشد، و در وادى محسّر، نیز قربانى، صحیح است و اگر عسر و حرجى در کار باشد، ذبح و قربانى در خارج از منى نیز اشکالى ندارد.[31]
* یکی از احکامِ محسّر در فقه اهل سنت این است که مستحب است، سنگریزه‌هایِ مورد نیاز برای رمی جمرات را از آنجا جمع کرد.


در روایات شیعه آمده است که: امام صادق- ع- فرمود: هدى واجب را فقط در منى و هدى غیر واجب را در مکه و یا منى مى‏توان انجام داد.[32]
مسلم آورده است: پیامبر- ص- وقتی به محسر- که بخشی از منی است- رسید، به اصحاب فرمود: سنگریزه‌هایی (به اندازه دانه باقلا) برای رمی جمرات، جمع کنید.[38]


در روایت دیگر آمده است: معاویة بن عمار گفت: به امام صادق- ع- گفتم: مردم تعجب کردند که شما قربانى خود را در منزل خود، در مکّه کشتید. فرمود: سراسر مکّه، قربانگاه است.[33] که تفسیر و تأویل آن، همان روایت قبلى است.
* توقف در وادی محسّر جز در صورت ضرورت جایز نیست،[39] زیرا نصاری و مسیحیان در آنجا توقف می‌کردند، و مأموریم با آنها مخالفت کنیم.[40]


از نظر اهل سنّت، قربانى کردن در تمام درّه‏هاى مکّه، درست است. و روایات آنها نیز در این باره دو دسته است، که برخى از آنها به جواز قربانى در همه جاى مکّه اشاره مى‏کند:
* مستحب است در حال عبور از وادی محسر پیوسته تلبیه بگوید.[41]


در روایتى از جابر بن عبداللَّه انصارى از رسول خدا روایت شده است که فرمود: «... سراسر منى، قربانگاه است، و همه دره‏هاى مکّه راهِ عبور و قربانگاه است».[34]
* مستحب است دویدن در وادی محسر را به مقدار پرتاب یک سنگ ادامه دهد.


در روایا دیگر آمده است: عبداللَّه بن عباس در مکه نیز قربانى مى‏کرد، ولى عبداللَّه بن عمر، در مکه قربانى نمى‏کرد، و فقط در منى، ذبیحه خود را مى‏کشت.[35]
==مساحت وادی محسّر==


ولى روایات دیگرى نیز دارند که ظاهر آنها فقط جواز قربانى در منى است مانند حدیث زیر:
طول محسر، 3812 متر است. نقطه پایان آن، مأزمین (دو کوهی که در مسیر حجّاج از مزدلفه به منی قرار دارد) است. بخش وسیع و گسترده محسّر، مزدلفه نامیده می‌شود، و 2548 متر طول دارد و از مشعر الحرام یا منطقه «قُزَح» که حاجیان، صبح روز عید برای دعا نزد آن می‌ایستند؛ آغاز می‌شود و علامت آن دو دیوار است یکی از راست و دیگری از چپ.


ابو رافع مى‏گوید: پیامبر- ص- فرمود: سراسر منى‏ قربانگاه است.[36]
این رودخانه (محسّر) در پایان سرزمین مزدلفه، باریک می‌شود و عرض آن به 50 متر می‌رسد و تا مسافتی در حدود 4372 متر یعنی تا «العلمین» که مرز حرم از سمت عرفه است؛ امتداد پیدا می‌کند. این دو ساختمان، مانند دو ساختمان موجود در مشعر (ستون سنگی) ولی کوچکتر هستند و فاصله میان آندو، 100 متر است. اینجا رودخانه را «مأزَمین»، یا «طریق المأزمین» یا تنگه میان مزدلفه و عرفه می‌نامند. زیرا دو کوهی که در دو طرف آن است «مأزمین» نام دارند، و «مأزم» به معنای راه باریک میان دو کوه است.[42]


و جابر بن عبداللَّه انصارى مى‏گوید: من در اینجا عرفه توقف کردم، ولى سراسر
فاصله میان جمره عقبه تا وادی محسر (طول منی‏): 3528 متر.


______________________________
پایان وادی محسر تا آغاز مأزمین (طول مزدلفه): 3812 متر.
(1). وسائل الشیعة 10/ 47، حدیث 1 و 2، از باب 14، از ابواب وقوف به مشعر؛ النجفى، جواهرالکلام، 19/ 102.
 
(2). فاسى، شفاء الغرام، 1/ 500.
 
(3). نى بیدى، تاج العروس، 3/ 140.
 
(4). على افتخارى گلپایگانى، آراء المراجع فى الحج، ص 358، دارالقرآن الکریم، قم، 1412 ه/ 1371 ش.
 
(5). شیخ طوسى، الاستبصار، 2/ 263، دارالکتب الاسلامیة، تهران، 1390 ه.
 
(6). همان، والتهذیب، 1/ 502؛ الکافى، 1/ 299.
 
(7). بیهقى، السنن الکبرى، 5/ 122، دارالفکر، بیروت.
 
(8). همان.
 
(9). همان.
 
میقات حج، ج‏3، ص: 200
عرفه، موقف است. و در اینجاى مزدلفه توقف کردم ولى سراسر آن موقف است، و در اینجاى منى‏ قربانى کردم ولى سراسر آن قربانگاه است.[37]
 
احکام دیگر وادى محسّر
 
* یکى از احکامِ محسّر در فقه اهل سنت این است که مستحب است، سنگریزه‏هاىِ مورد نیاز براى رمى جمرات را از آنجا جمع کرد.
 
مسلم آورده است: پیامبر- ص- وقتى به محسر- که بخشى از منى است- رسید، به اصحاب فرمود: سنگریزه‏هایى (به اندازه دانه باقلا) براى رمى جمرات، جمع کنید.[38]
 
* توقف در وادى محسّر جز در صورت ضرورت جایز نیست،[39] زیرا نصارى‏ و مسیحیان در آنجا توقف مى‏کردند، و مأموریم با آنها مخالفت کنیم.[40]
 
* مستحب است در حال عبور از وادى محسر پیوسته تلبیه بگوید.[41]
 
* مستحب است دویدن در وادى محسر را به مقدار پرتاب یک سنگ ادامه دهد.
 
مساحت وادى محسّر
 
طول محسر، 3812 متر است. نقطه پایان آن، مأزمین (دو کوهى که در مسیر حجّاج از مزدلفه به منى قرار دارد) است. بخش وسیع و گسترده محسّر، مزدلفه نامیده مى‏شود، و 2548 متر طول دارد و از مشعر الحرام یا منطقه «قُزَح» که حاجیان، صبح روز عید براى دعا نزد آن مى‏ایستند؛ آغاز مى‏شود و علامت آن دو دیوار است یکى از راست و دیگرى از چپ.
 
این رودخانه (محسّر) در پایان سرزمین مزدلفه، باریک مى‏شود و عرض آن به 50 متر مى‏رسد و تا مسافتى در حدود 4372 متر یعنى تا «العلمین» که مرز حرم از سمت عرفه است؛ امتداد پیدا مى‏کند. این دو ساختمان، مانند دو ساختمان موجود در مشعر (ستون سنگى) ولى کوچکتر هستند و فاصله میان آندو، 100 متر است. اینجا رودخانه را «مأزَمین»، یا «طریق المأزمین» یا تنگه میان مزدلفه و عرفه مى‏نامند. زیرا دو کوهى که در دو طرف آن است «مأزمین» نام دارند، و «مأزم» به معناى راه باریک میان دو کوه است.[42]
 
فاصله میان جمره عقبه تا وادى محسر (طول منى‏): 3528 متر.
 
پایان وادى محسر تا آغاز مأزمین (طول مزدلفه): 3812 متر.


آغاز مأزمین تا نقطه العین، مرز حرم (طول مأزمین): 4372 متر.[43]
آغاز مأزمین تا نقطه العین، مرز حرم (طول مأزمین): 4372 متر.[43]
______________________________
(1). همان، 5/ 239.
(2). مسلم، صحیح، کتاب حج، حدیث 268 (شماره مسلسل حدیث 1281)، ج 3، ص 104، ط 1، مؤسسة عزالدین، 1407 ه/ 1987 م؛ النسائى، السنن، 5/ 258؛ عاتق بن غیث بلادى، فضائل مکه و حرمة البیت الحرام، ص 169، دارمکّة، مکّة المکرمة، 1410 ه/ 1985 م.
(3). عاتق بن غیث بلادى، اودیة مکّة، ص 86، دار مکّة، مکّة المکرمة، 1405 ه/ 1985 م.
(4). سلیمان الجمل، الحاشیة على شرح المنهج، 2/ 463، دارالفکر، بیروت، بى‏تا.
(5). ابن قدامة، المغنى، 3/ 444.
(6). ابراهیم رفعت پاشا، مرآة الحرمین، ج 1، ص 339- 341، المطبعة العلمیة، قم، افست از روى ط 2، مطبعة دارالکتب المصریة، القاهرة 1344 ه/ 1925 م.
(7). همان، 341.
میقات حج، ج‏3، ص: 201
در اینجا براى آشنایى بیشتر با موقعیت جغرافیایى محسّر توجه شما را به این نقشه جلب مى‏کنیم:


==پانویس==
==پانویس==
خط ۲۵۷: خط ۱۳۷:
  | نویسنده = عباسعلی براتی
  | نویسنده = عباسعلی براتی
}}
}}
[1] . عاتق بن غیث بلادى، معجم معالم مکّه، ص 248، دار مکّه، مکّة المکرّمة، 1403 ه/ 1983؛ همو، أودیة مکّة، ص 28، 86، 115، دار مکّه.
[1] . عاتق بن غیث بلادی، معجم معالم مکّه، ص 248، دار مکّه، مکّة المکرّمة، 1403 ه/ 1983؛ همو، أودیة مکّة، ص 28، 86، 115، دار مکّه.
[2] . طریحى، مجمع البحرین، مادّه« حسر».
[2] . طریحی، مجمع البحرین، مادّه« حسر».
[3] . طبرسى، مجمع البیان، 10/ 323، دار احیاء التراث العربى، بیروت، 1379 ه.
[3] . طبرسی، مجمع البیان، 10/ 323، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1379 ه.
[4] . عاتق بن غیث بلادى، اودیة مکّة، ص 86، سبیتى، ملئ العیبة، 5/ 101، وفاسى، شفاء الغرام، 1/ 499، ابن اثیر، النهایة فى غریب الحدیث، مادّه« حبس»، عاتق بن غیث بلادى، أودیة مکّة، ص 86؛ همو، فضائل مکّة و حرمة البیت الحرام، ص 197؛ ابن هشام، السیرة النبویة 1/ 44.
[4] . عاتق بن غیث بلادی، اودیة مکّة، ص 86، سبیتی، ملئ العیبة، 5/ 101، وفاسی، شفاء الغرام، 1/ 499، ابن اثیر، النهایة فی غریب الحدیث، مادّه« حبس»، عاتق بن غیث بلادی، أودیة مکّة، ص 86؛ همو، فضائل مکّة و حرمة البیت الحرام، ص 197؛ ابن هشام، السیرة النبویة 1/ 44.
46. ابن صلاح، المقدّمة فى علوم الحدیث، 44 أ، حلب، 1931 م، وصلة الناسک فى صفة المناسک، مخطوط، دارلکتب المصریة.
46. ابن صلاح، المقدّمة فی علوم الحدیث، 44 أ، حلب، 1931 م، وصلة الناسک فی صفة المناسک، مخطوط، دارلکتب المصریة.
[5] . أزرقى، أخبار مکة، 2/ 93؛ فاسى، شفاء الغرام، 1/ 499؛ بلادى، معجم معالم مکّه، ص 249، سبیتى، ملئ العیبة بما جمع بطول الغیبة، 5/ 102.
[5] . أزرقی، أخبار مکة، 2/ 93؛ فاسی، شفاء الغرام، 1/ 499؛ بلادی، معجم معالم مکّه، ص 249، سبیتی، ملئ العیبة بما جمع بطول الغیبة، 5/ 102.
[6] . سبیتى، ملئ العیبة، 5/ 102؛ ابن الصلاح، المقدّمة فى علوم الحدیث، 44 أ، حلب، 1931 م، وصلة الناسک وصفة المناسک؛ سلیمان الجمل، الحاشیة على شرح المنهج، 2/ 463.
[6] . سبیتی، ملئ العیبة، 5/ 102؛ ابن الصلاح، المقدّمة فی علوم الحدیث، 44 أ، حلب، 1931 م، وصلة الناسک وصفة المناسک؛ سلیمان الجمل، الحاشیة علی شرح المنهج، 2/ 463.
[7] . فى منزل الوحى، ص 285، ط 7، دارالمعارف، القاهره، بى تا.
[7] . فی منزل الوحی، ص 285، ط 7، دارالمعارف، القاهره، بی تا.
[8] . أزرقى، اخبار مکّه، 2/ 93.
[8] . أزرقی، اخبار مکّه، 2/ 93.
[9] . فاسى، شفاء الغرام، 1/ 499؛ ابن الصلاح، المقدّمة، 44 أ.
[9] . فاسی، شفاء الغرام، 1/ 499؛ ابن الصلاح، المقدّمة، 44 أ.
[10] . زبیدى، تاج العروس، 3/ 140، دار مکتبة الحیاة، بیروت؛ الجوهرى، الصحاح، 2/ 630، منتهى الأرب، مادّه« حسر».
[10] . زبیدی، تاج العروس، 3/ 140، دار مکتبة الحیاة، بیروت؛ الجوهری، الصحاح، 2/ 630، منتهی الأرب، مادّه« حسر».
[11] . حربى، کتاب المناسک و أماکن طرق الحج و معالم الجزیرة، تحقیق حمد الجاسر، ص 506، دارلیمامه، ریاض، 1401 ه/ 1981 م؛ عاتق بن غیث بلادى، معجم معالم الحجاز، 8/ 40.
[11] . حربی، کتاب المناسک و أماکن طرق الحج و معالم الجزیرة، تحقیق حمد الجاسر، ص 506، دارلیمامه، ریاض، 1401 ه/ 1981 م؛ عاتق بن غیث بلادی، معجم معالم الحجاز، 8/ 40.
42، یاقوت حموى، معجم البلدان، 5/ 62، دار احیاء التراث العربى، بیروت، 1399 ه/ 1979 م.
42، یاقوت حموی، معجم البلدان، 5/ 62، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1399 ه/ 1979 م.
[12] . عاتق بن غیث بلادى، معجم الحجاز، 8/ 40، سبیتى ملئ العیبة، 5/ 101.
[12] . عاتق بن غیث بلادی، معجم الحجاز، 8/ 40، سبیتی ملئ العیبة، 5/ 101.
[13] . المغنى، 3/ 427 و 447.
[13] . المغنی، 3/ 427 و 447.
[14] . الحدائق الناضرة، 17/ 4، ط 2، دارالاضواء، بیروت، 1405 ه/ 1985 م.
[14] . الحدائق الناضرة، 17/ 4، ط 2، دارالاضواء، بیروت، 1405 ه/ 1985 م.
[15] . مناسک حج، ص 213، ط 4، شرکت افست، تهران، 1407 ه.
[15] . مناسک حج، ص 213، ط 4، شرکت افست، تهران، 1407 ه.
[16] . الفاسى، شفاء الغرام، 1/ 498، ط 1، دارالکتاب العربى، بیروت 1405 ه/ 1985 م، به نقل از محب طبرى، القِرى‏؛ مسلم، صحیح. کتاب حج( حدیث 1282)- 3/ 104، مؤسسة عزالدین، بیروت، 1407 ه/ 1987 م؛ ابن قدامه، المغنى، 3/ 444؛ شوکانى، نیل الاوطار، 5/ 62.
[16] . الفاسی، شفاء الغرام، 1/ 498، ط 1، دارالکتاب العربی، بیروت 1405 ه/ 1985 م، به نقل از محب طبری، القِری‏؛ مسلم، صحیح. کتاب حج( حدیث 1282)- 3/ 104، مؤسسة عزالدین، بیروت، 1407 ه/ 1987 م؛ ابن قدامه، المغنی، 3/ 444؛ شوکانی، نیل الاوطار، 5/ 62.
[17] . الفاسى، شفاء الغرام، 1/ 498 به نقل از صاحب مطالع، السبیتى، محمد بن عمر بن رشید( م.
[17] . الفاسی، شفاء الغرام، 1/ 498 به نقل از صاحب مطالع، السبیتی، محمد بن عمر بن رشید( م.
721 ه)، ملئ العیبة بما جمع بطول الغیبة، 5/ 101( پاورقى)، دارالغرب الاسلامى، بیروت، 1408 ه/ 1988 م؛ البکرى، معجم ما استعجم من اسماء البلاد و المواضع، 4/ 1191 تحقیق مصطفى السقاء، بیروت، 1983 م، أزرقى، اخبار مکّة، 2/ 93.
721 ه)، ملئ العیبة بما جمع بطول الغیبة، 5/ 101( پاورقی)، دارالغرب الاسلامی، بیروت، 1408 ه/ 1988 م؛ البکری، معجم ما استعجم من اسماء البلاد و المواضع، 4/ 1191 تحقیق مصطفی السقاء، بیروت، 1983 م، أزرقی، اخبار مکّة، 2/ 93.
[18] . نیل الأوطار، 5/ 62، دارالجیل، بیروت( افست از روى چاپ دارالحدیث- قاهره) بى‏تا.
[18] . نیل الأوطار، 5/ 62، دارالجیل، بیروت( افست از روی چاپ دارالحدیث- قاهره) بی‌تا.
[19] . الروضة البهیة فى شرح اللمعة الدمشقیة، 1/ 234، چاپ اسلامیة، تهران، بى‏تا( کتاب حج، فصل خامس، فى الاحرام والوقوفین).
[19] . الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، 1/ 234، چاپ اسلامیة، تهران، بی‌تا( کتاب حج، فصل خامس، فی الاحرام والوقوفین).
[20] . جامع المقاصد، 3/ 220، مؤسسة آل البیت، قم، 1408 ه؛ الجوهرى، صحاح اللغة، 2/ 630، دارالعلم للملایین، بیروت، 1376 ه/ 1956 م.
[20] . جامع المقاصد، 3/ 220، مؤسسة آل البیت، قم، 1408 ه؛ الجوهری، صحاح اللغة، 2/ 630، دارالعلم للملایین، بیروت، 1376 ه/ 1956 م.
[21] . ابن حمزه، وسیله( الینابیع الفقهیه) 8/ 441؛ ابن زهره، الغنیة( الینابع الفقهیه)، 8/ 410؛ شیخ مفید، المقنعة، ص 417، مؤسسة النشر الاسلامى، قم، 1410 ه؛ شیخ طوسى، المبسوط، 1/ 368، المکتبة المرتضویة. المطبعة الحیدریة، تهران، 1387؛ محقق حلى، الشرائع، 1/ 258، دار الاضواء، بیروت، 1403 ه/ 1983 م. محقق کرکى، جامع المقاصد، 3/ 220 شهید ثانى، اللمعة الدمشقیة، 2/ 272، دارالعالم الاسلامى، بیروت، باشراف السید محمد کلانتر.
[21] . ابن حمزه، وسیله( الینابیع الفقهیه) 8/ 441؛ ابن زهره، الغنیة( الینابع الفقهیه)، 8/ 410؛ شیخ مفید، المقنعة، ص 417، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، 1410 ه؛ شیخ طوسی، المبسوط، 1/ 368، المکتبة المرتضویة. المطبعة الحیدریة، تهران، 1387؛ محقق حلی، الشرائع، 1/ 258، دار الاضواء، بیروت، 1403 ه/ 1983 م. محقق کرکی، جامع المقاصد، 3/ 220 شهید ثانی، اللمعة الدمشقیة، 2/ 272، دارالعالم الاسلامی، بیروت، باشراف السید محمد کلانتر.
[22] . على افتخارى، آراء المراجع فى الحج، ص 338، دارالقرآن الکریم، قم 1412 ه/ 1371 ه
[22] . علی افتخاری، آراء المراجع فی الحج، ص 338، دارالقرآن الکریم، قم 1412 ه/ 1371 ه
[23] . عاتق بن غیث بلادى، معجم معالم مکّة، ص 249؛ همو، معجم معالم الحجاز، 8/ 41 به نقل از جابر بن عبداللَّه انصارى؛ فاسى، شفاء الغرام، 2/ 93؛ البکرى، المعجم، 4/ 119، به نقل از نووى، الایضاح و المحب الطبرى، القرى و المطالع؛ الأزرقى، اخبار مکّة 2/ 93.
[23] . عاتق بن غیث بلادی، معجم معالم مکّة، ص 249؛ همو، معجم معالم الحجاز، 8/ 41 به نقل از جابر بن عبداللَّه انصاری؛ فاسی، شفاء الغرام، 2/ 93؛ البکری، المعجم، 4/ 119، به نقل از نووی، الایضاح و المحب الطبری، القری و المطالع؛ الأزرقی، اخبار مکّة 2/ 93.
[24] . همه مصادر فوق.
[24] . همه مصادر فوق.
[25] . فاسى، شفاء الغرام، 1/ 499؛ أزرقى، اخبار مکة، 2/ 189- 190.
[25] . فاسی، شفاء الغرام، 1/ 499؛ أزرقی، اخبار مکة، 2/ 189- 190.
[26] . الحرّ العاملى، وسائل الشیعة، 10/ 46، دار احیاء التراث العربى، بیروت، به نقل از تهذیب و من لایحضره الفقیه، کافى و مستدرک الوسائل، 10/ 54، به نقل از دعائم الاسلام و فقه الرضا و الهدایة؛ شهید ثانى، الروضة البهیّة( کتاب الحج، اعمال الوقوفین).
[26] . الحرّ العاملی، وسائل الشیعة، 10/ 46، دار احیاء التراث العربی، بیروت، به نقل از تهذیب و من لایحضره الفقیه، کافی و مستدرک الوسائل، 10/ 54، به نقل از دعائم الاسلام و فقه الرضا و الهدایة؛ شهید ثانی، الروضة البهیّة( کتاب الحج، اعمال الوقوفین).
[27] . وسائل الشیعه، 10/ 46، حدیث 1 و 2 و 3، از باب 13، از ابواب وقوف به مشعر، نجفى، جواهر الکلام، 19/ 102.
[27] . وسائل الشیعه، 10/ 46، حدیث 1 و 2 و 3، از باب 13، از ابواب وقوف به مشعر، نجفی، جواهر الکلام، 19/ 102.
[28] . وسائل الشیعة 10/ 47، حدیث 1 و 2، از باب 14، از ابواب وقوف به مشعر؛ النجفى، جواهرالکلام، 19/ 102.
[28] . وسائل الشیعة 10/ 47، حدیث 1 و 2، از باب 14، از ابواب وقوف به مشعر؛ النجفی، جواهرالکلام، 19/ 102.
[29] . فاسى، شفاء الغرام، 1/ 500.
[29] . فاسی، شفاء الغرام، 1/ 500.
[30] . نى بیدى، تاج العروس، 3/ 140.
[30] . نی بیدی، تاج العروس، 3/ 140.
[31] . على افتخارى گلپایگانى، آراء المراجع فى الحج، ص 358، دارالقرآن الکریم، قم، 1412 ه/ 1371 ش.
[31] . علی افتخاری گلپایگانی، آراء المراجع فی الحج، ص 358، دارالقرآن الکریم، قم، 1412 ه/ 1371 ش.
[32] . شیخ طوسى، الاستبصار، 2/ 263، دارالکتب الاسلامیة، تهران، 1390 ه.
[32] . شیخ طوسی، الاستبصار، 2/ 263، دارالکتب الاسلامیة، تهران، 1390 ه.
[33] . همان، والتهذیب، 1/ 502؛ الکافى، 1/ 299.
[33] . همان، والتهذیب، 1/ 502؛ الکافی، 1/ 299.
[34] . بیهقى، السنن الکبرى، 5/ 122، دارالفکر، بیروت.
[34] . بیهقی، السنن الکبری، 5/ 122، دارالفکر، بیروت.
[35] . همان.
[35] . همان.
[36] . همان.
[36] . همان.
[37] . همان، 5/ 239.
[37] . همان، 5/ 239.
[38] . مسلم، صحیح، کتاب حج، حدیث 268( شماره مسلسل حدیث 1281)، ج 3، ص 104، ط 1، مؤسسة عزالدین، 1407 ه/ 1987 م؛ النسائى، السنن، 5/ 258؛ عاتق بن غیث بلادى، فضائل مکه و حرمة البیت الحرام، ص 169، دارمکّة، مکّة المکرمة، 1410 ه/ 1985 م.
[38] . مسلم، صحیح، کتاب حج، حدیث 268( شماره مسلسل حدیث 1281)، ج 3، ص 104، ط 1، مؤسسة عزالدین، 1407 ه/ 1987 م؛ النسائی، السنن، 5/ 258؛ عاتق بن غیث بلادی، فضائل مکه و حرمة البیت الحرام، ص 169، دارمکّة، مکّة المکرمة، 1410 ه/ 1985 م.
[39] . عاتق بن غیث بلادى، اودیة مکّة، ص 86، دار مکّة، مکّة المکرمة، 1405 ه/ 1985 م.
[39] . عاتق بن غیث بلادی، اودیة مکّة، ص 86، دار مکّة، مکّة المکرمة، 1405 ه/ 1985 م.
[40] . سلیمان الجمل، الحاشیة على شرح المنهج، 2/ 463، دارالفکر، بیروت، بى‏تا.
[40] . سلیمان الجمل، الحاشیة علی شرح المنهج، 2/ 463، دارالفکر، بیروت، بی‌تا.
[41] . ابن قدامة، المغنى، 3/ 444.
[41] . ابن قدامة، المغنی، 3/ 444.
[42] . ابراهیم رفعت پاشا، مرآة الحرمین، ج 1، ص 339- 341، المطبعة العلمیة، قم، افست از روى ط 2، مطبعة دارالکتب المصریة، القاهرة 1344 ه/ 1925 م.
[42] . ابراهیم رفعت پاشا، مرآة الحرمین، ج 1، ص 339- 341، المطبعة العلمیة، قم، افست از روی ط 2، مطبعة دارالکتب المصریة، القاهرة 1344 ه/ 1925 م.
[43] . همان، 341.
[43] . همان، 341.

نسخهٔ ‏۱۵ ژوئیهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۱۱

وادی مُحسّر

==موقعیت جغرافیایی==‏ «محسّر» رود کوچکی است که از سمتِ شرقی کوه «ثبیر» بزرگ از سوی ثقبه سرازیر می‌شود و به «وادی عُرَنه» می‌ریزد. هنگامی که از میان منی و مزدلفه می‌گذرد به صورت مرز و فاصله‌ای میان آن دو قرار می‌گیرد و به سوی جنوب می‌رود. آبِ سیل این رودخانه قبل از اینکه به «عُرَنه» بریزد، از کنار چشمه حسینیه (عین الحسینیّه) می‌گذرد و با سه رود کوچک در منطقه مَفاجر مخلوط می‌شود و همگی یک رودخانه را تشکیل می‌دهند. محلّ به هم پیوستن این سه رودخانه، اکنون آباد شده و یکی از محلّات شهر مکّه‏ گردیده است. در محسّر، کشاورزی و آبادانی وجود ندارد، مردم بیشتر با آن قسمت از محسّر آشنا هستند که در میان مزدلفه و مِنی قرار دارد و حاجیان از آن می‌گذرند، در این قسمت، تابلوهایی وجود دارد که حدود «محسّر» را نشان می‌دهد.[1]

معنای لغوی‏

محسّر از ریشه «حَسَرَ» و معنای آن خسته شدن و از پا افتادن است.[2]

د: «... یَنْقَلِبْ إِلَیْکَ الْبَصَرُ خاسِئاً وَ هُوَ حَسِیرٌ» (الملک: 4)؛ «چشم، با خستگی به سوی تو باز می‌گردد».[3]

علت نامگذاری آن به وادی محسّر آن است که ابرهه و لشکرش با فیل برای نابودی کعبه آمدند، آنان وقتی به این رودخانه رسیدند؛ از پای در آمدند و از توان افتادند، و بنا به گفته قرآن، با سنگریزه‌های «سجیل» از پای افتادند. و ابرهه یاران خود را از پیروزی نا امید ساخت و آنان به خاطر از دست رفتن پیروزی، حسرت خوردند.[4]

فیل ابرهه «محمود» نام داشت و هر چه وادار کردند، وارد منطقه حرم نشد و حتی به وادی محسر هم نرسید، ولی هرگاه روی او را به سوی یمن باز می‌گرداندند، با شتاب می‌رفت.

نام‌های مختلف محسّر

وادی محسر چند نام دیگر نیز دارد به این شرح:

1- وادی النار؛ که مردم مکّه، آن را به این نام می‌خوانند.[5]

علت این نامگذاری آن است که مردی از اهل مکّه برای شکار به آنجا رفته بود که آتشی از آسمان آمد و او را سوزانید.[6]

محمد حسین هیکل بر طبق دیدگاه علمی- تجربی خود، این نامگذاری را چنین توجیه می‌کند که: آتش بیماری آبله در این رودخانه، سپاهیان ابرهه را سوزانید و آنان با حسرت به کشورشان بازگشتند[7] و این بر خلاف ظاهر قرآن است.

2- مهلل، زیرا وقتی مردم به این وادی می‌رسند، شتاب می‌گیرند.[8]

3- مهلهل؛ زیرا این جایگاه نزد مردم مشهور است، و یا به همین دلیل سابق.[9]

4- بطن محسّر.[10]

آیا «وادی محسّر» بخشی از مِنا است؟

از آنجا که احکام فقهی خاصّی برای هریک از مزدلفه، مِنی و محسّر وجود دارد، لذا فقهای گذشته، به بررسی حدود این سرزمین و دیگر مشاعر مقدّسه پرداخته‌اند. اکثریت قاطع نویسندگان و فقهای اهل سنّت و شیعه، وادی محسّر را بیرون از منی و نیز بیرون از مزدلفه می‌دانند و معتقدند این سه منقطه به ترتیب و بدون فاصله پشت سر هم قرار دارند: «منی»، «محسر» و «مزدلفه»؛ مثلًا می‌گویند: محسّر، بیرون از منی و چسبیده به آن است.[11] و یا می‌نویسند: محسّر میان منی و مزدلفه قرار گرفته است. و منی، میان دو رودخانه قرار دارد که یکی چسبیده به موضع «جمره عقبه» نزدیک مکّه، و دیگری محسّر است.[12]

ابن قدامه فقیه حنبلی (م. 620 ه) می‌نویسد: محسّر جزئی از منی نیست.[13]

شیخ یوسف بحرانی از علمای شیعه می‌نویسد: محسر مرز منی است، بنا بر این، خارج از آن حساب می‌شود.[14]

حضرت آیة اللَّه العظمی امام خمینی- قدس سره الشریف- می‌نویسد: وادی محسّر، خارج از منی است.[15]

عدّه‌ای از نویسندگان سنّی و شیعه، با پیروی از برخی روایات، وادی محسّر را بخشی از منی دانسته‌اند.

محبّ طبری آورده است: فضل بن عباس حدیثی دارد که می‌رساند: محسّر از منی است. این حدیث در صحیحین آمده است.[16]

و صاحب مطالع می‌نویسد: بخشی از محسّر داخل در منی و بخشی از آن در مزدلفه قرار دارد.[17]

شوکانی آورده است: محسّر بخشی از منی است.[18]

و از علمای شیعه، شهید ثانی می‌نویسد: وادی محسّر بخشی از منی است، بنابر این واسطه‌ای میان مشعر و منی، وجود ندارد.[19]

و نیز محقّق ثانی، شیخ علی بن حسین کَرَکی (م. 940 ه) می‌نویسد: محسّر (به کسر سین) جایی در منی است که در صحاح نیز نام آن آمده است.[20]

احکام و آداب مُحسِّر

یکی از احکام وادی محسِّر آن است که قبل از طلوع آفتاب نباید از آن عبور کرد. این حکم، برای کسانی است که در صبح روز عید قربان، می‌خواهند برای افاضه به منی، مشعر الحرام (مزدلفه) را به سوی منی ترک کنند. آنان می‌توانند تا نزدیکی وادی محسّر بیایند و آنجا توقف کنند و با طلوع خورشید وارد محسر شوند و از آن بگذرند و به منی بروند.[21]

مراجع کنونی شیعه نیز می‌فرمایند: باید قبل از طلوع آفتاب از وادی محسّر نگذرند.[22]

یکی دیگر از احکام ویژه محسّر آن است که به هنگام عبور از آن، مستحب است انسان، با حالت دویدن، مسیر را طی کند. و این حکم، تقریباً در میان همه مسلمین اجماعی است، زیرا پیامبر- ص- و صحابه نیز چنین می‌کرده‌اند.

پیامبر- ص- وقتی به محسّر می‌رسید، با شتاب، مرکب خود را مراند.[23]

عمر بن خطاب نیز وقتی به این نقطه می‌رسید، چنین می‌کرد و این اشعار را می‌خواند:

الیک تسعی قلقاً وزینها مخالفاً دین النصاری دینها معترضا فی بطنها جنینها قد ذهب الشحم الذی یزینها

در حالیکه کمربندش می‌جنبد به سوی تو می‌آید و دین او با دین نصاری مخالف است فرزند خود را در شکم، جای داده است و پیه و چربی که زینت بخش او بود، از دست داده است‏

عبداللَّه بن عمر نیز هنگامی که به میان این وادی می‌رسید همین کار را می‌کرد، و تاکنون نیز مردم چنین می‌کنند.[24] ائمه أربعه اهل سنت، درباره استحباب دویدن در این وادی اتفاق نظر دارند.[25] در منابع شیعه نیز روایاتی درباره استحباب دویدن در محسّر آمده است.[26]

استحباب دویدن به قدری مؤکد است که در روایتی آمده است که امام صادق- ع- به کسی که دویدن در آنجا را فراموش کرده بود؛ سفارش فرمود که از مکّه بازگردد و دوباره در آنجا بدود، و اگر جایِ محسّر را نمی‌داند؛ از مردم بپرسد.[27]

دعایی نیز برای هنگام دویدن در محسر رسیده است که متن آن چنین است:

«الّلهم سلّم عهدی واقبل توبتی و أجب دعوتی و اخلفنی فیمن ترکت بعدی».

این دعا از رسول خدا- ص- روایت می‌شود و مقدار دویدن در محسر، صدگام‏ است.[28]

در منابع اهل سنّت آمده است که توقف در این منطقه مکروه، و وقوف در آن ممنوع است، و شاید علّت، آن باشد که اینجا مکان نزول عذاب است، بنابر این، باید از عذاب خدا، به خود او پناه برد، و زودتر آن مکان را ترک کرد. برخی گفته‌اند: این وادی جایگاه شیاطین است.[29] و برخی گفته‌اند که این سرزمین موقف مسیحیان، به هنگام حج بوده است.[30]

آیا قربانی کردن در وادی محسّر، درست است؟

فتوای مراجع کنونی شیعه آن است که قربانی باید در منی باشد، و در وادی محسّر، نیز قربانی، صحیح است و اگر عسر و حرجی در کار باشد، ذبح و قربانی در خارج از منی نیز اشکالی ندارد.[31]

در روایات شیعه آمده است که: امام صادق- ع- فرمود: هدی واجب را فقط در منی و هدی غیر واجب را در مکه و یا منی می‌توان انجام داد.[32]

در روایت دیگر آمده است: معاویة بن عمار گفت: به امام صادق- ع- گفتم: مردم تعجب کردند که شما قربانی خود را در منزل خود، در مکّه کشتید. فرمود: سراسر مکّه، قربانگاه است.[33] که تفسیر و تأویل آن، همان روایت قبلی است.

از نظر اهل سنّت، قربانی کردن در تمام درّه‌های مکّه، درست است. و روایات آنها نیز در این باره دو دسته است، که برخی از آنها به جواز قربانی در همه جای مکّه اشاره می‌کند:

در روایتی از جابر بن عبداللَّه انصاری از رسول خدا روایت شده است که فرمود: «... سراسر منی، قربانگاه است، و همه دره‌های مکّه راهِ عبور و قربانگاه است».[34]

در روایا دیگر آمده است: عبداللَّه بن عباس در مکه نیز قربانی می‌کرد، ولی عبداللَّه بن عمر، در مکه قربانی نمی‌کرد، و فقط در منی، ذبیحه خود را می‌کشت.[35]

ولی روایات دیگری نیز دارند که ظاهر آنها فقط جواز قربانی در منی است مانند حدیث زیر:

ابو رافع می‌گوید: پیامبر- ص- فرمود: سراسر منی قربانگاه است.[36]

و جابر بن عبداللَّه انصاری می‌گوید: من در اینجا عرفه توقف کردم، ولی سراسر عرفه، موقف است. و در اینجای مزدلفه توقف کردم ولی سراسر آن موقف است، و در اینجای منی قربانی کردم ولی سراسر آن قربانگاه است.[37]

احکام دیگر وادی محسّر

  • یکی از احکامِ محسّر در فقه اهل سنت این است که مستحب است، سنگریزه‌هایِ مورد نیاز برای رمی جمرات را از آنجا جمع کرد.

مسلم آورده است: پیامبر- ص- وقتی به محسر- که بخشی از منی است- رسید، به اصحاب فرمود: سنگریزه‌هایی (به اندازه دانه باقلا) برای رمی جمرات، جمع کنید.[38]

  • توقف در وادی محسّر جز در صورت ضرورت جایز نیست،[39] زیرا نصاری و مسیحیان در آنجا توقف می‌کردند، و مأموریم با آنها مخالفت کنیم.[40]
  • مستحب است در حال عبور از وادی محسر پیوسته تلبیه بگوید.[41]
  • مستحب است دویدن در وادی محسر را به مقدار پرتاب یک سنگ ادامه دهد.

مساحت وادی محسّر

طول محسر، 3812 متر است. نقطه پایان آن، مأزمین (دو کوهی که در مسیر حجّاج از مزدلفه به منی قرار دارد) است. بخش وسیع و گسترده محسّر، مزدلفه نامیده می‌شود، و 2548 متر طول دارد و از مشعر الحرام یا منطقه «قُزَح» که حاجیان، صبح روز عید برای دعا نزد آن می‌ایستند؛ آغاز می‌شود و علامت آن دو دیوار است یکی از راست و دیگری از چپ.

این رودخانه (محسّر) در پایان سرزمین مزدلفه، باریک می‌شود و عرض آن به 50 متر می‌رسد و تا مسافتی در حدود 4372 متر یعنی تا «العلمین» که مرز حرم از سمت عرفه است؛ امتداد پیدا می‌کند. این دو ساختمان، مانند دو ساختمان موجود در مشعر (ستون سنگی) ولی کوچکتر هستند و فاصله میان آندو، 100 متر است. اینجا رودخانه را «مأزَمین»، یا «طریق المأزمین» یا تنگه میان مزدلفه و عرفه می‌نامند. زیرا دو کوهی که در دو طرف آن است «مأزمین» نام دارند، و «مأزم» به معنای راه باریک میان دو کوه است.[42]

فاصله میان جمره عقبه تا وادی محسر (طول منی‏): 3528 متر.

پایان وادی محسر تا آغاز مأزمین (طول مزدلفه): 3812 متر.

آغاز مأزمین تا نقطه العین، مرز حرم (طول مأزمین): 4372 متر.[43]

پانویس

منابع

محتوای این مقاله برگرفته شده از: دانشنامه حج و حرمین شریفین مدخل [miqat.hajj.ir/article_37224.html#_ftn1 وادی محسر].

[1] . عاتق بن غیث بلادی، معجم معالم مکّه، ص 248، دار مکّه، مکّة المکرّمة، 1403 ه/ 1983؛ همو، أودیة مکّة، ص 28، 86، 115، دار مکّه. [2] . طریحی، مجمع البحرین، مادّه« حسر». [3] . طبرسی، مجمع البیان، 10/ 323، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1379 ه. [4] . عاتق بن غیث بلادی، اودیة مکّة، ص 86، سبیتی، ملئ العیبة، 5/ 101، وفاسی، شفاء الغرام، 1/ 499، ابن اثیر، النهایة فی غریب الحدیث، مادّه« حبس»، عاتق بن غیث بلادی، أودیة مکّة، ص 86؛ همو، فضائل مکّة و حرمة البیت الحرام، ص 197؛ ابن هشام، السیرة النبویة 1/ 44. 46. ابن صلاح، المقدّمة فی علوم الحدیث، 44 أ، حلب، 1931 م، وصلة الناسک فی صفة المناسک، مخطوط، دارلکتب المصریة. [5] . أزرقی، أخبار مکة، 2/ 93؛ فاسی، شفاء الغرام، 1/ 499؛ بلادی، معجم معالم مکّه، ص 249، سبیتی، ملئ العیبة بما جمع بطول الغیبة، 5/ 102. [6] . سبیتی، ملئ العیبة، 5/ 102؛ ابن الصلاح، المقدّمة فی علوم الحدیث، 44 أ، حلب، 1931 م، وصلة الناسک وصفة المناسک؛ سلیمان الجمل، الحاشیة علی شرح المنهج، 2/ 463. [7] . فی منزل الوحی، ص 285، ط 7، دارالمعارف، القاهره، بی تا. [8] . أزرقی، اخبار مکّه، 2/ 93. [9] . فاسی، شفاء الغرام، 1/ 499؛ ابن الصلاح، المقدّمة، 44 أ. [10] . زبیدی، تاج العروس، 3/ 140، دار مکتبة الحیاة، بیروت؛ الجوهری، الصحاح، 2/ 630، منتهی الأرب، مادّه« حسر». [11] . حربی، کتاب المناسک و أماکن طرق الحج و معالم الجزیرة، تحقیق حمد الجاسر، ص 506، دارلیمامه، ریاض، 1401 ه/ 1981 م؛ عاتق بن غیث بلادی، معجم معالم الحجاز، 8/ 40. 42، یاقوت حموی، معجم البلدان، 5/ 62، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1399 ه/ 1979 م. [12] . عاتق بن غیث بلادی، معجم الحجاز، 8/ 40، سبیتی ملئ العیبة، 5/ 101. [13] . المغنی، 3/ 427 و 447. [14] . الحدائق الناضرة، 17/ 4، ط 2، دارالاضواء، بیروت، 1405 ه/ 1985 م. [15] . مناسک حج، ص 213، ط 4، شرکت افست، تهران، 1407 ه. [16] . الفاسی، شفاء الغرام، 1/ 498، ط 1، دارالکتاب العربی، بیروت 1405 ه/ 1985 م، به نقل از محب طبری، القِری‏؛ مسلم، صحیح. کتاب حج( حدیث 1282)- 3/ 104، مؤسسة عزالدین، بیروت، 1407 ه/ 1987 م؛ ابن قدامه، المغنی، 3/ 444؛ شوکانی، نیل الاوطار، 5/ 62. [17] . الفاسی، شفاء الغرام، 1/ 498 به نقل از صاحب مطالع، السبیتی، محمد بن عمر بن رشید( م. 721 ه)، ملئ العیبة بما جمع بطول الغیبة، 5/ 101( پاورقی)، دارالغرب الاسلامی، بیروت، 1408 ه/ 1988 م؛ البکری، معجم ما استعجم من اسماء البلاد و المواضع، 4/ 1191 تحقیق مصطفی السقاء، بیروت، 1983 م، أزرقی، اخبار مکّة، 2/ 93. [18] . نیل الأوطار، 5/ 62، دارالجیل، بیروت( افست از روی چاپ دارالحدیث- قاهره) بی‌تا. [19] . الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، 1/ 234، چاپ اسلامیة، تهران، بی‌تا( کتاب حج، فصل خامس، فی الاحرام والوقوفین). [20] . جامع المقاصد، 3/ 220، مؤسسة آل البیت، قم، 1408 ه؛ الجوهری، صحاح اللغة، 2/ 630، دارالعلم للملایین، بیروت، 1376 ه/ 1956 م. [21] . ابن حمزه، وسیله( الینابیع الفقهیه) 8/ 441؛ ابن زهره، الغنیة( الینابع الفقهیه)، 8/ 410؛ شیخ مفید، المقنعة، ص 417، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، 1410 ه؛ شیخ طوسی، المبسوط، 1/ 368، المکتبة المرتضویة. المطبعة الحیدریة، تهران، 1387؛ محقق حلی، الشرائع، 1/ 258، دار الاضواء، بیروت، 1403 ه/ 1983 م. محقق کرکی، جامع المقاصد، 3/ 220 شهید ثانی، اللمعة الدمشقیة، 2/ 272، دارالعالم الاسلامی، بیروت، باشراف السید محمد کلانتر. [22] . علی افتخاری، آراء المراجع فی الحج، ص 338، دارالقرآن الکریم، قم 1412 ه/ 1371 ه [23] . عاتق بن غیث بلادی، معجم معالم مکّة، ص 249؛ همو، معجم معالم الحجاز، 8/ 41 به نقل از جابر بن عبداللَّه انصاری؛ فاسی، شفاء الغرام، 2/ 93؛ البکری، المعجم، 4/ 119، به نقل از نووی، الایضاح و المحب الطبری، القری و المطالع؛ الأزرقی، اخبار مکّة 2/ 93. [24] . همه مصادر فوق. [25] . فاسی، شفاء الغرام، 1/ 499؛ أزرقی، اخبار مکة، 2/ 189- 190. [26] . الحرّ العاملی، وسائل الشیعة، 10/ 46، دار احیاء التراث العربی، بیروت، به نقل از تهذیب و من لایحضره الفقیه، کافی و مستدرک الوسائل، 10/ 54، به نقل از دعائم الاسلام و فقه الرضا و الهدایة؛ شهید ثانی، الروضة البهیّة( کتاب الحج، اعمال الوقوفین). [27] . وسائل الشیعه، 10/ 46، حدیث 1 و 2 و 3، از باب 13، از ابواب وقوف به مشعر، نجفی، جواهر الکلام، 19/ 102. [28] . وسائل الشیعة 10/ 47، حدیث 1 و 2، از باب 14، از ابواب وقوف به مشعر؛ النجفی، جواهرالکلام، 19/ 102. [29] . فاسی، شفاء الغرام، 1/ 500. [30] . نی بیدی، تاج العروس، 3/ 140. [31] . علی افتخاری گلپایگانی، آراء المراجع فی الحج، ص 358، دارالقرآن الکریم، قم، 1412 ه/ 1371 ش. [32] . شیخ طوسی، الاستبصار، 2/ 263، دارالکتب الاسلامیة، تهران، 1390 ه. [33] . همان، والتهذیب، 1/ 502؛ الکافی، 1/ 299. [34] . بیهقی، السنن الکبری، 5/ 122، دارالفکر، بیروت. [35] . همان. [36] . همان. [37] . همان، 5/ 239. [38] . مسلم، صحیح، کتاب حج، حدیث 268( شماره مسلسل حدیث 1281)، ج 3، ص 104، ط 1، مؤسسة عزالدین، 1407 ه/ 1987 م؛ النسائی، السنن، 5/ 258؛ عاتق بن غیث بلادی، فضائل مکه و حرمة البیت الحرام، ص 169، دارمکّة، مکّة المکرمة، 1410 ه/ 1985 م. [39] . عاتق بن غیث بلادی، اودیة مکّة، ص 86، دار مکّة، مکّة المکرمة، 1405 ه/ 1985 م. [40] . سلیمان الجمل، الحاشیة علی شرح المنهج، 2/ 463، دارالفکر، بیروت، بی‌تا. [41] . ابن قدامة، المغنی، 3/ 444. [42] . ابراهیم رفعت پاشا، مرآة الحرمین، ج 1، ص 339- 341، المطبعة العلمیة، قم، افست از روی ط 2، مطبعة دارالکتب المصریة، القاهرة 1344 ه/ 1925 م. [43] . همان، 341.