استظلال: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی حج
(نگارش)
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
استظلال
{{در دست ویرایش|ماه=[[اسفند]]|روز=[[۲۲]]|سال=[[۱۳۹۶]]|کاربر=محمدسعيد نجاتي .گروه تاريخ  }}
استظلال:بهره‌گيري احرام‌گزار از سايه، از محرمات احرام
 
واژه استظلال از ريشه «ظ ـ ل ـ ل» به معناي پناه بردن به سايه، به سايه در آمدن، و سايه خواستن به كار مي‌رود.[1]در مبحث حج منابع فقهي، استظلال يا تظليل به عنوان يكي از محرمات احرام٭، به‌گونه مستقل در مبحث پوشاندن سر٭ كه از ديگر محرمات احرام است، بررسي مي‌شود. كاربرد اين واژه در منابع فقهي بيشتر به همان معناي لغوي است؛ اما با توجه به قيود و شرايط استظلال به منزله يكي از محرمات احرام، اين اصطلاح در فقه اسلامي معنايي خاص‌تر از مفهوم لغوي يافته و بيشتر مقصود از آن، بهره‌گيري مرد محرم از سايه آفتاب در حال حركت وسيله حمل و نقل، مانند كجاوه و خودرو و قطار، و حتي در حال پياده‌روي است.[2]
[[رده:مقاله‌های در دست ویرایش]]
البته شماري از فقيهان مقصود از تظليل و استظلال را مفهومي گسترده‌تر از پناه بردن به سايه آفتاب و شامل بهره‌گيري از هر‌گونه مانع در برابر سرما و گرما و باد و باران و مانند اين‌ها دانسته و از استظلال در شب نيز سخن به ميان آورده‌اند.[3]به باور آنان، معناي اصلي ريشه «ظـلـل» پوشاندن است[4]، چنان‌كه در برخي حديث‌هاي مربوط به استظلال نيز نگاه داشتن خود از سرما و گرما و باران در ميان است. (ادامه مقاله← برخي احكام جزئي استظلال)
*'''استظلال'''
ƒحكم استظلال:فقيهان شيعه و اهل سنت به پشتوانه ادله فقهي، به ويژه حديث‌هاي حكايت‌گر سيره پيامبر گرامي (ص) و امامان: و صحابه و تابعين، حكم استظلال را ياد كرده‌اند.
اینکار استفاده محرم از ابزار سایه دار به هنگام ادای مناسک حج و عمره و یکی از محرمات احرام است.
‚1. ديدگاه فقيهان امامي: به باور بيشتر نزديك به همه فقيهان امامي[5]، استظلالِ مُحرم با تحقق شرايطي (ادامه مقاله ← قيود و شرايط حرمت استظلال) جايز نيست. بر اين اساس، احرام‌گزار نمي‌تواند بر وسيله سواري سقف‌دار مانند كجاوه و هودج[6]ـ و حتي به باور فقيهان معاصر، وسايلي چون كشتي، هواپيما و خودرو[7]ـ سوار شود. اندكي از فقيهان امامي از جمله ابن جنيد اسكافي، به سايه نرفتن را مستحب شمرده‌اند.[8]پشتوانه ديدگاه مشهور، حديث‌هاي پرشمار[9]و معتبر است كه برخي از آن‌ها صحيح قلمداد شده‌اند[10]؛ مانند روايت‌هاي راوياني چون اسماعيل بن عبدالخالق[11]و هشام بن سالم[12]از امام صادق(ع)، عبدالله بن مغيره[13]از امام كاظم(ع) و سعد بن سعد اشعري[14]از امام رضا(ع). شماري از آن حديث‌ها نيز حسنه يا موثقه به شمار رفته‌اند[15]؛ مانند روايت‌هايي كه محمد بن منصور[16]از امام صادق(ع) و اسحاق بن عمار[17]و عثمان بن عيسي[18]از امام كاظم(ع) گزارش كرده‌اند. در اين حديث‌ها، احرام‌گزاران به‌گونه صريح يا ضمني از جاي گرفتن در وسايلي مانند كجاوه و زير سايبان رفتن به هنگام حركت نهي شده و به سير زير آفتاب فرمان يافته‌اند (أَضحِ لِمَن أحْرَمْتَ له).[19]نيز در برخي روايت‌ها، اصرار عملي پيشوايان دين از جمله پيامبر گرامي (ص)[20]و امام جواد(ع)[21]بر پرهيز از استظلال در حال احرام‌گزارش شده است. ديگر ادله[22]رواياتي هستند كه از گفت‌وگوهايي ميان امامان شيعه: و سران مذهب حنفي‌گزارش داده‌اند، مانند گفت‌وگوي ابوحنيفه[23](م.150ق.) با امام صادق(ع) و مناظرات جداگانه ابويوسف[24](م.182ق.) و محمد بن حسن شيباني[25](م.189ق.) با امام كاظم(ع). به باور شماري از فقيهان، حكمتِ حرمت پوشش بخش‌هايي از بدن در حال احرام، يعني پرهيز از آسايش‌طلبي و تن‌آسايي، در حكم حرمت استظلال نيز وجود دارد.[26]
==معنای لغوی==
براي استحبابِ پرهيز از استظلال در فقه امامي، سه حديث را پشتوانه شمرده‌اند[27]: صحيحه حلبي[28]، صحيحه علي بن جعفر[29]و صحيحه جميل بن دراج.[30]فقيهان با توجه به دلالت حديث‌هاي بسيار بر حرمت استظلال، اين ديدگاه را نپذيرفته و گفته‌اند: تعبير «ما يُعْجِبُني» كه در حديث حلبي ياد شده، درباره حرمت نيز به كار مي‌رود[31]و دست كم در جواز صراحت ندارد. نيز تعبير «و قد رخّص» در روايت جميل، بر جواز استظلال در برخي موارد به سبب اضطرار دلالت دارد و با حكم اوّلي وجوب ناسازگار نيست.[32]افزون بر اين، موضوع روايت علي بن جعفركه گويا استظلال را جايز شمرده، نيز قضيه‌اي شخصي و چه بسا مربوط به اضطرار است، چنان‌كه وجوب كفاره شاهد همين مدعا است.[33]شماري از اين حديث‌ها را نيز از باب تقيه٭ دانسته‌اند.[34]
واژه استظلال از ریشه «ظ ـ ل ـ ل» به معنای پناه بردن به سایه، به سایه در آمدن، و سایه خواستن به كار می‌رود.[1]در مبحث حج منابع فقهی، استظلال یا تظلیل به عنوان یكی از محرمات احرام٭، به‌گونه مستقل در مبحث پوشاندن سر٭ كه از دیگر محرمات احرام است، بررسی می‌شود. كاربرد این واژه در منابع فقهی بیشتر به همان معنای لغوی است؛ اما با توجه به قیود و شرایط استظلال به منزله یكی از محرمات احرام، این اصطلاح در فقه اسلامی معنایی خاص‌تر از مفهوم لغوی یافته و بیشتر مقصود از آن، بهره‌گیری مرد محرم از سایه آفتاب در حال حركت وسیله حمل و نقل، مانند كجاوه و خودرو و قطار، و حتی در حال پیاده‌روی است.[2]
‚2. ديدگاه فقيهان مذاهب ديگر: از ميان پيشوايان مذاهب اهل سنت، مالك بن انس[35](م.179ق.) و احمد بن حنبل[36](م.241ق.) به حرمت استظلال با كجاوه و وسايل همانند آن باور دارند، همچنان‌كه از صحابه و فقيهان نخستين، كساني چون عبدالله بن عمر، عبدالرحمن بن مهدي و فقيهان مدينه اين ديدگاه را داشته‌اند.[37]مهم‌ترين پشتوانه باورمندان به حرمت استظلال، سيره پيامبر گرامي (ص) و جانشينان ايشان و صحابه و تابعين است؛ زيرا آنان بدون محمِل و سايبان و زير آفتاب حج مي‌‌گزاردند[38]. نيز بر پايه روايت جابر از پيامبر گرامي (ص)، گناهانِ مُحرمي كه در پرتو آفتاب احرام بگزارد، با غروب خورشيد از ميان مي‌رود.[39]بر پايه گزارش‌هايي، عبدالله بن عمر مُحرماني را كه سايباني براي خود برگرفته بودند، از استظلال پرهيز مي‌داد و آنان را به آشكار ساختن خود در برابر آفتاب (إضحاء) سفارش مي‌كرد.[40]لزوم دوري از آسايش‌طلبي، از ادله حرمت استظلال به شمار رفته است.[41]
البته شماری از فقیهان مقصود از تظلیل و استظلال را مفهومی گسترده‌تر از پناه بردن به سایه آفتاب و شامل بهره‌گیری از هر‌گونه مانع در برابر سرما و گرما و باد و باران و مانند این‌ها دانسته و از استظلال در شب نیز سخن به میان آورده‌اند.[3]به باور آنان، معنای اصلی ریشه «ظـلـل» پوشاندن است[4]، چنان‌كه در برخی حدیث‌های مربوط به استظلال نیز نگاه داشتن خود از سرما و گرما و باران در میان است. (ادامه مقاله← برخی احكام جزئی استظلال)
ناقدانِ اين ادله[42]، فعل پيامبر(ص) و صحابه را دلالت‌گر بر وجوب ندانسته، با ضعيف شمردن سند روايت مرفوعه جابر، آن را داراي معناي استحباب دانسته‌اند. استناد به حديث‌هاي ابن عمر را نيز شماري از فقيهان نپذيرفته‌اند. در فقه حنبلي، افزون بر حرمت استظلال با محمل، چند ديدگاه ديگر نيز مطرح شده است[43]: أ.كراهت استظلال. برخي از شارحان فقه حنبلي، مقصود احمد بن حنبل را از كراهت، همين معنا يعني كراهت تنزيهي، دانسته‌اند. ب. جواز استظلال بدون كراهت. ج. حرمت استظلال، اگر اندك نباشد.[44]
ƒحكم استظلال:فقیهان شیعه و اهل سنت به پشتوانه ادله فقهی، به ویژه حدیث‌های حكایت‌گر سیره پیامبر گرامی (ص) و امامان: و صحابه و تابعین، حكم استظلال را یاد كرده‌اند.
در برابر، فقيهان حنفي[45]، شافعي[46]و زيدي[47]استظلال در كجاوه را در شمار محرمات احرام ندانسته و بهره بردن از آن را در حال احرام تجويز كرده‌اند. از صحابه و فقيهان نخست، كساني چون عثمان، ربيعه، ثوري، ابوحنيفه (م.150ق.) و شافعي (م.204ق.) اين ديدگاه را پذيرفته‌اند.[48]باورمندان به اين ديدگاه نيز به سنّت نبوي و سيره صحابه استناد كرده‌اند؛ مانند روايت ام ‌الحصين كه بر پايه آن، در حجة الوداع، اسامه يا بلال با لباس سايباني براي پيامبر(ص) ساختند تا جمره را رمي كند.[49]نيز گزارش شده كه عثمان بن عفان در حال احرام در خيمه‌اي جاي مي‌گرفت.[50]روايت‌هايي نيز درباره بهره‌گيري كساني چون عمر بن خطاب و عمار ياسر از سايبان در حال احرام گزارش شده است. همچنين گزارش شده كه ابن عباس استظلال را در حال احرام جايز مي‌دانست.[51]دليل ديگر جواز استظلال آن است كه بهره ‌بردن از سايه در حال احرام هنگامي ممنوع است كه چيزي پوشاننده بدن باشد و سقف كجاوه يا خيمه با بدن تماس ندارد.[52]مخالفان اين ديدگاه[53]، حديث‌هاي ياد شده از جمله حديث ام ‌الحصين را مربوط به حالت اضطرار و وجود عذر موجّه دانسته‌اند. نيز احتمال داده‌اند كه استظلال پيامبر(ص) پس از پياده شدن از مركب بوده است نه در حال سواره. برخي شافعيان پرهيز از استظلال را هنگام وقوف در عرفه، مستحب دانسته‌اند.[54]در شماري از منابع فقهي حنفيان، باور به حرمت رفتن زير خيمه و مانند آن، به مالك نسبت يافته است.[55]در منابع فقه مالكي، اين ديدگاه به چشم نمي‌خورد.
‚1. دیدگاه فقیهان امامی: به باور بیشتر نزدیك به همه فقیهان امامی[5]، استظلالِ مُحرم با تحقق شرایطی (ادامه مقاله ← قیود و شرایط حرمت استظلال) جایز نیست. بر این اساس، احرام‌گزار نمی‌تواند بر وسیله سواری سقف‌دار مانند كجاوه و هودج[6]ـ و حتی به باور فقیهان معاصر، وسایلی چون كشتی، هواپیما و خودرو[7]ـ سوار شود. اندكی از فقیهان امامی از جمله ابن جنید اسكافی، به سایه نرفتن را مستحب شمرده‌اند.[8]پشتوانه دیدگاه مشهور، حدیث‌های پرشمار[9]و معتبر است كه برخی از آن‌ها صحیح قلمداد شده‌اند[10]؛ مانند روایت‌های راویانی چون اسماعیل بن عبدالخالق[11]و هشام بن سالم[12]از امام صادق(ع)، عبدالله بن مغیره[13]از امام كاظم(ع) و سعد بن سعد اشعری[14]از امام رضا(ع). شماری از آن حدیث‌ها نیز حسنه یا موثقه به شمار رفته‌اند[15]؛ مانند روایت‌هایی كه محمد بن منصور[16]از امام صادق(ع) و اسحاق بن عمار[17]و عثمان بن عیسی[18]از امام كاظم(ع) گزارش كرده‌اند. در این حدیث‌ها، احرام‌گزاران به‌گونه صریح یا ضمنی از جای گرفتن در وسایلی مانند كجاوه و زیر سایبان رفتن به هنگام حركت نهی شده و به سیر زیر آفتاب فرمان یافته‌اند (أَضحِ لِمَن أحْرَمْتَ له).[19]نیز در برخی روایت‌ها، اصرار عملی پیشوایان دین از جمله پیامبر گرامی (ص)[20]و امام جواد(ع)[21]بر پرهیز از استظلال در حال احرام‌گزارش شده است. دیگر ادله[22]روایاتی هستند كه از گفت‌وگوهایی میان امامان شیعه: و سران مذهب حنفی‌گزارش داده‌اند، مانند گفت‌وگوی ابوحنیفه[23](م.150ق.) با امام صادق(ع) و مناظرات جداگانه ابویوسف[24](م.182ق.) و محمد بن حسن شیبانی[25](م.189ق.) با امام كاظم(ع). به باور شماری از فقیهان، حكمتِ حرمت پوشش بخش‌هایی از بدن در حال احرام، یعنی پرهیز از آسایش‌طلبی و تن‌آسایی، در حكم حرمت استظلال نیز وجود دارد.[26]
ƒقيود و شرايط حرمت استظلال:فقيهاني كه به حرمت استظلال باور دارند، قيود و شرايطي براي اين حكم ياد كرده‌اند كه مهم‌ترين موارد آن‌ها عبارتند از:
برای استحبابِ پرهیز از استظلال در فقه امامی، سه حدیث را پشتوانه شمرده‌اند[27]: صحیحه حلبی[28]، صحیحه علی بن جعفر[29]و صحیحه جمیل بن دراج.[30]فقیهان با توجه به دلالت حدیث‌های بسیار بر حرمت استظلال، این دیدگاه را نپذیرفته و گفته‌اند: تعبیر «ما یُعْجِبُنی» كه در حدیث حلبی یاد شده، درباره حرمت نیز به كار می‌رود[31]و دست كم در جواز صراحت ندارد. نیز تعبیر «و قد رخّص» در روایت جمیل، بر جواز استظلال در برخی موارد به سبب اضطرار دلالت دارد و با حكم اوّلی وجوب ناسازگار نیست.[32]افزون بر این، موضوع روایت علی بن جعفركه گویا استظلال را جایز شمرده، نیز قضیه‌ای شخصی و چه بسا مربوط به اضطرار است، چنان‌كه وجوب كفاره شاهد همین مدعا است.[33]شماری از این حدیث‌ها را نیز از باب تقیه٭ دانسته‌اند.[34]
‚1. مرد بودن احرام‌گزار: به باور همه فقيهان امامي[56]، به پشتوانه روايات از جمله صحيحه حريز[57]، صحيحه محمد بن مسلم[58]و صحيحه حلبي[59]، استظلال براي احرام‌گزار زن حرام نيست. توانايي جسمي كمتر و دشواري پرهيز زنان از استظلال، از حكمت‌هاي اين حكم است.[60]شيخ طوسي خودداري زنان از استظلال را مستحب شمرده است.[61]همچنين فقيهان امامي كودكان را از شمول حكم حرمت استظلال بيرون مي‌دانند.[62]دليل آن‌ها افزون بر حديث‌هاي نقل شده مانند صحيحه حريز، آن است كه كودكان مشمول احكام الزامي نيستند و رعايت احكام الزامي حج از جمله محرمات احرام، براي آنان مستحب است، نه واجب.[63]بيشتر باورمندان به حرمت استظلال در فقه اهل سنت، به صراحت زنان را از شمول اين حكم استثنا نكرده‌اند. البته آن‌ها معمولاً حرمت استظلال را در موضوع حرمت پوشش سر براي مردان مطرح كرده‌اند. از همين روي و نيز با توجه به تصريح پاره‌اي از منابع ايشان به ممنوع نبودن استظلال براي زنان، مي‌توان اهل سنت را نيز معتقد به اين شرط دانست.[64]
‚2. دیدگاه فقیهان مذاهب دیگر: از میان پیشوایان مذاهب اهل سنت، مالك بن انس[35](م.179ق.) و احمد بن حنبل[36](م.241ق.) به حرمت استظلال با كجاوه و وسایل همانند آن باور دارند، همچنان‌كه از صحابه و فقیهان نخستین، كسانی چون عبدالله بن عمر، عبدالرحمن بن مهدی و فقیهان مدینه این دیدگاه را داشته‌اند.[37]مهم‌ترین پشتوانه باورمندان به حرمت استظلال، سیره پیامبر گرامی (ص) و جانشینان ایشان و صحابه و تابعین است؛ زیرا آنان بدون محمِل و سایبان و زیر آفتاب حج می‌‌گزاردند[38]. نیز بر پایه روایت جابر از پیامبر گرامی (ص)، گناهانِ مُحرمی كه در پرتو آفتاب احرام بگزارد، با غروب خورشید از میان می‌رود.[39]بر پایه گزارش‌هایی، عبدالله بن عمر مُحرمانی را كه سایبانی برای خود برگرفته بودند، از استظلال پرهیز می‌داد و آنان را به آشكار ساختن خود در برابر آفتاب (إضحاء) سفارش می‌كرد.[40]لزوم دوری از آسایش‌طلبی، از ادله حرمت استظلال به شمار رفته است.[41]
‚2. نبود اضطرار: هرگاه احرام‌گزار به سبب بيماري يا ناتواني نيازمند استظلال باشد، به باور همه فقيهان شيعه[65]و اهل سنت[66]اين كار وي جايز است. فقيهان امامي به حديث‌هايي استناد كرده‌اند[67]؛ اما درباره گستره و ميزان اضطراري كه موجب جواز استظلال مي‌شود، اتفاق نظر ندارند. برخي[68]دشواري اندك مانند گرماي آفتاب يا بارش باران و بعضي[69]زيان بزرگ را مصداق اين اضطرار دانسته‌اند. شماري ديگر به پشتوانه برخي حديث‌ها، مصاديقي خاص براي آن برشمرده‌اند[70]، مانند كهنسالي، گرما و سرما. بيشتر فقيهان نه دشواري سخت را تا اندازه‌اي كه مشمول ادله نفي حرج شود، لازم مي‌شمرند و نه آزار ديدن از ترك استظلال را كافي مي‌شمارند، بلكه بر آنند كه حدي متوسط از دشواري و اضطرار لازم است.[71]
ناقدانِ این ادله[42]، فعل پیامبر(ص) و صحابه را دلالت‌گر بر وجوب ندانسته، با ضعیف شمردن سند روایت مرفوعه جابر، آن را دارای معنای استحباب دانسته‌اند. استناد به حدیث‌های ابن عمر را نیز شماری از فقیهان نپذیرفته‌اند. در فقه حنبلی، افزون بر حرمت استظلال با محمل، چند دیدگاه دیگر نیز مطرح شده است[43]: أ.كراهت استظلال. برخی از شارحان فقه حنبلی، مقصود احمد بن حنبل را از كراهت، همین معنا یعنی كراهت تنزیهی، دانسته‌اند. ب. جواز استظلال بدون كراهت. ج. حرمت استظلال، اگر اندك نباشد.[44]
‚3. در حال حركت بودن احرام‌گزار: به باور مشهور فقيهان شيعه[72]و اهل سنت[73]، حرمت استظلال به حالتي اختصاص دارد كه احرام‌گزار بر مركبي مانند حيوان ، خودرو، قطار و هواپيما سوار باشد يا پياده حركت كند. بر اين اساس، در منزلگاه‌ها مانند كاروانسرا و خيمه‌گاه و زير درخت، استظلال ممنوع نيست. به باور فقيهان اهل سنت[74]حديث‌هايي مانند روايت جابر درباره حج پيامبر گرامي (ص) و به باور فقيهان امامي[75]، افزون بر اصل برائت، حديث‌هايي چون روايت جعفر بن مثنّي از امام كاظم(ع)[76]كه برخي از ويژگي‌هاي حج پيامبر(ص) را در بر دارد، بر اين حكم دلالت مي‌كنند. البته فقيهان درباره پاره‌اي از مصداق‌هاي منزلگاه اختلاف نظر دارند. مثلاً شماري از فقيهان[77]شهر مكه را منزلگاه و استظلال را در آن جايز دانسته‌اند و شماري ديگر[78]در مسير مسجدالحرام تا نزديك آن، استظلال را روا نشمرده‌اند.
در برابر، فقیهان حنفی[45]، شافعی[46]و زیدی[47]استظلال در كجاوه را در شمار محرمات احرام ندانسته و بهره بردن از آن را در حال احرام تجویز كرده‌اند. از صحابه و فقیهان نخست، كسانی چون عثمان، ربیعه، ثوری، ابوحنیفه (م.150ق.) و شافعی (م.204ق.) این دیدگاه را پذیرفته‌اند.[48]باورمندان به این دیدگاه نیز به سنّت نبوی و سیره صحابه استناد كرده‌اند؛ مانند روایت ام ‌الحصین كه بر پایه آن، در حجة الوداع، اسامه یا بلال با لباس سایبانی برای پیامبر(ص) ساختند تا جمره را رمی كند.[49]نیز گزارش شده كه عثمان بن عفان در حال احرام در خیمه‌ای جای می‌گرفت.[50]روایت‌هایی نیز درباره بهره‌گیری كسانی چون عمر بن خطاب و عمار یاسر از سایبان در حال احرام گزارش شده است. همچنین گزارش شده كه ابن عباس استظلال را در حال احرام جایز می‌دانست.[51]دلیل دیگر جواز استظلال آن است كه بهره ‌بردن از سایه در حال احرام هنگامی ممنوع است كه چیزی پوشاننده بدن باشد و سقف كجاوه یا خیمه با بدن تماس ندارد.[52]مخالفان این دیدگاه[53]، حدیث‌های یاد شده از جمله حدیث ام ‌الحصین را مربوط به حالت اضطرار و وجود عذر موجّه دانسته‌اند. نیز احتمال داده‌اند كه استظلال پیامبر(ص) پس از پیاده شدن از مركب بوده است نه در حال سواره. برخی شافعیان پرهیز از استظلال را هنگام وقوف در عرفه، مستحب دانسته‌اند.[54]در شماری از منابع فقهی حنفیان، باور به حرمت رفتن زیر خیمه و مانند آن، به مالك نسبت یافته است.[55]در منابع فقه مالكی، این دیدگاه به چشم نمی‌خورد.
شماري از فقيهان امامي حركت با پاي پياده را از شمول حرمت استظلال بيرون دانسته و استظلال را در اين فرض مجاز به شمار آورده‌اند.[79]از جمله پشتوانه‌هاي آنان، صحيحه محمد بن اسماعيل بن بزيع[80]از امام رضا(ع) است كه بر جواز راه رفتن در سايه محمل دلالت دارد و نيز روايت احتجاج.[81]بيشتر فقيهان با اين ديدگاه مخالفت كرده‌اند؛ زيرا تعابير حديث‌ها عام هستند و واژگاني چون «مُحْرِم» و «سائر» را در بر دارند كه شامل پيادگان نيز مي‌شوند. حديث‌هايي كه در آن‌ها وازژه «راكب» آمده، تنها از باب ذكر مورد است و بر اختصاص دلالت ندارد.[82]برخي حديث‌ها مانند روايت احتجاج نيز از لحاظ سند، ضعيف قلمداد شده‌اند.[83]در منابع مهم اهل سنت[84]نيز تمايزي ميان حكم استظلال در دو حالت سواره و پياده هنگام حركت به چشم نمي‌خورد؛ هر چند در پاره‌اي منابع[85]تمايز ميان حكم اين دو حالت به صراحت آمده است.
ƒقیود و شرایط حرمت استظلال:فقیهانی كه به حرمت استظلال باور دارند، قیود و شرایطی برای این حكم یاد كرده‌اند كه مهم‌ترین موارد آن‌ها عبارتند از:
‚4. متحرك بودن سايه: شرط ديگر حرمت استظلال آن است كه سايه و سايبان با شخص احرام‌گزار در حال حركت، همراه باشد. بر اين اساس، عبور وي از زير سايه اشياي ثابت، مانند كوه‌ها، بناها، ديوارها و درختان جايز است. اين شرط به صراحت در حديث‌ها و بيشتر منابع فقهي مطرح نشده؛ اما از فحواي سخن آن‌ها قابل دريافت است و شماري از فقيهان شيعه[86]و اهل سنت[87]بدان تصريح كرده‌اند. به باور شماري از فقيهان[88]، با توجه به آن كه عبور حج‌گزار از زير سايه‌هاي ثابت، فراوان پيش مي‌آيد، منع نشدن از آن در روايات، بيانگر جواز آن است. با وجود اين، شماري از فقيهان امامي عبور از زير سايه‌هاي ثابت را تنها در حالت اضطرار مجاز دانسته‌اند.[89]
‚1. مرد بودن احرام‌گزار: به باور همه فقیهان امامی[56]، به پشتوانه روایات از جمله صحیحه حریز[57]، صحیحه محمد بن مسلم[58]و صحیحه حلبی[59]، استظلال برای احرام‌گزار زن حرام نیست. توانایی جسمی كمتر و دشواری پرهیز زنان از استظلال، از حكمت‌های این حكم است.[60]شیخ طوسی خودداری زنان از استظلال را مستحب شمرده است.[61]همچنین فقیهان امامی كودكان را از شمول حكم حرمت استظلال بیرون می‌دانند.[62]دلیل آن‌ها افزون بر حدیث‌های نقل شده مانند صحیحه حریز، آن است كه كودكان مشمول احكام الزامی نیستند و رعایت احكام الزامی حج از جمله محرمات احرام، برای آنان مستحب است، نه واجب.[63]بیشتر باورمندان به حرمت استظلال در فقه اهل سنت، به صراحت زنان را از شمول این حكم استثنا نكرده‌اند. البته آن‌ها معمولاً حرمت استظلال را در موضوع حرمت پوشش سر برای مردان مطرح كرده‌اند. از همین روی و نیز با توجه به تصریح پاره‌ای از منابع ایشان به ممنوع نبودن استظلال برای زنان، می‌توان اهل سنت را نیز معتقد به این شرط دانست.[64]
ƒكفاره استظلال:به باور فقيهان امامي، استظلالِ مُحرم، خواه به‌گونه اختياري و خواه در موارد اضطرار، موجب پرداخت كفاره (فديه) مي‌شود.[90]پشتوانه اين حكم، رواياتي از جمله صحيحه علي بن جعفر[91]، حديث عبدالله بن مغيره[92]و حديث ابراهيم بن ابي‌محمود[93]به ترتيب از امام صادق، امام كاظم و امام رضا: است. به باور مشهور فقيهان امامي[94]، كفاره استظلال قرباني كردن يك گوسفند است كه حديث‌هاي گوناگون بر آن دلالت دارند. افزون بر اين، سخناني ديگر نيز در فقه امامي، به پشتوانه روايات، درباره كفاره استظلال به ميان آمده‌اند، از جمله: 1. يك مُدّ طعام براي هر روز.[95]2. براي فرد مختار، به ازاي هر روز يك گوسفند و براي مضطر، در مجموع يك گوسفند.[96]3. تخيير ميان ذبح گوسفند و سه روز روزه و اطعام شش مسكين. اين سخن به ابن ابي‌عقيل عماني (م. حدود 350ق.) نسبت يافته است.[97]حديثي كه بر كفاره ذبح شتر دلالت دارد، به معناي استحباب دانسته شده[98]يا ناپذيرفتني به شمار رفته است.[99]
‚2. نبود اضطرار: هرگاه احرام‌گزار به سبب بیماری یا ناتوانی نیازمند استظلال باشد، به باور همه فقیهان شیعه[65]و اهل سنت[66]این كار وی جایز است. فقیهان امامی به حدیث‌هایی استناد كرده‌اند[67]؛ اما درباره گستره و میزان اضطراری كه موجب جواز استظلال می‌شود، اتفاق نظر ندارند. برخی[68]دشواری اندك مانند گرمای آفتاب یا بارش باران و بعضی[69]زیان بزرگ را مصداق این اضطرار دانسته‌اند. شماری دیگر به پشتوانه برخی حدیث‌ها، مصادیقی خاص برای آن برشمرده‌اند[70]، مانند كهنسالی، گرما و سرما. بیشتر فقیهان نه دشواری سخت را تا اندازه‌ای كه مشمول ادله نفی حرج شود، لازم می‌شمرند و نه آزار دیدن از ترك استظلال را كافی می‌شمارند، بلكه بر آنند كه حدی متوسط از دشواری و اضطرار لازم است.[71]
در منابع فقهي اماميان، از اين موضوع سخن رفته كه آيا در صورت تكرار استظلال، كفاره نيز متعدد مي‌شود يا نه. شماري از فقيهان بر آنند كه از روايات مي‌توان دريافت كه يك كفاره كافي است.[100]در عمره همراه حج، بيشتر فقيهان براي هر احرام كفاره‌اي را واجب دانسته‌اند.[101]
‚3. در حال حركت بودن احرام‌گزار: به باور مشهور فقیهان شیعه[72]و اهل سنت[73]، حرمت استظلال به حالتی اختصاص دارد كه احرام‌گزار بر مركبی مانند حیوان ، خودرو، قطار و هواپیما سوار باشد یا پیاده حركت كند. بر این اساس، در منزلگاه‌ها مانند كاروانسرا و خیمه‌گاه و زیر درخت، استظلال ممنوع نیست. به باور فقیهان اهل سنت[74]حدیث‌هایی مانند روایت جابر درباره حج پیامبر گرامی (ص) و به باور فقیهان امامی[75]، افزون بر اصل برائت، حدیث‌هایی چون روایت جعفر بن مثنّی از امام كاظم(ع)[76]كه برخی از ویژگی‌های حج پیامبر(ص) را در بر دارد، بر این حكم دلالت می‌كنند. البته فقیهان درباره پاره‌ای از مصداق‌های منزلگاه اختلاف نظر دارند. مثلاً شماری از فقیهان[77]شهر مكه را منزلگاه و استظلال را در آن جایز دانسته‌اند و شماری دیگر[78]در مسیر مسجدالحرام تا نزدیك آن، استظلال را روا نشمرده‌اند.
فقيهان مالكي و حنبلي كه به حرمت استظلال باور دارند، درباره وجوب كفاره ديدگاهي همسان ندارند. در فقه حنبلي سه ديدگاه ديده مي‌شود[102]: 1. وجوب فديه. 2. واجب نبودن فديه. 3. وجوب فديه، اگر استظلال اندك نباشد. در فقه مالكي نيز درباره كفاره استظلال با محمل و وسايل همانند، دو ديدگاه در ميان است[103]: وجوب فديه و استحباب آن. اين اختلاف ديدگاه درباره مورد كفاره مصداق‌هاي ديگر استظلال نيز به چشم مي‌خورد.[104]نزد فقيهان حنبلي و مالكي، فديه استظلال يكي از اين سه به‌گونه تخييري است: 1. ذبح يك گوسفند و صدقه دادن آن. 2. سه روز روزه گرفتن. 3. اطعام شش مسكين.[105]
شماری از فقیهان امامی حركت با پای پیاده را از شمول حرمت استظلال بیرون دانسته و استظلال را در این فرض مجاز به شمار آورده‌اند.[79]از جمله پشتوانه‌های آنان، صحیحه محمد بن اسماعیل بن بزیع[80]از امام رضا(ع) است كه بر جواز راه رفتن در سایه محمل دلالت دارد و نیز روایت احتجاج.[81]بیشتر فقیهان با این دیدگاه مخالفت كرده‌اند؛ زیرا تعابیر حدیث‌ها عام هستند و واژگانی چون «مُحْرِم» و «سائر» را در بر دارند كه شامل پیادگان نیز می‌شوند. حدیث‌هایی كه در آن‌ها وازژه «راكب» آمده، تنها از باب ذكر مورد است و بر اختصاص دلالت ندارد.[82]برخی حدیث‌ها مانند روایت احتجاج نیز از لحاظ سند، ضعیف قلمداد شده‌اند.[83]در منابع مهم اهل سنت[84]نیز تمایزی میان حكم استظلال در دو حالت سواره و پیاده هنگام حركت به چشم نمی‌خورد؛ هر چند در پاره‌ای منابع[85]تمایز میان حكم این دو حالت به صراحت آمده است.
ƒبرخي احكام جزئي استظلال:در منابع فقهي، احكام جزئي ديگر درباره استظلال آمده كه مهم‌ترين موارد آن عبارتند از:
‚4. متحرك بودن سایه: شرط دیگر حرمت استظلال آن است كه سایه و سایبان با شخص احرام‌گزار در حال حركت، همراه باشد. بر این اساس، عبور وی از زیر سایه اشیای ثابت، مانند كوه‌ها، بناها، دیوارها و درختان جایز است. این شرط به صراحت در حدیث‌ها و بیشتر منابع فقهی مطرح نشده؛ اما از فحوای سخن آن‌ها قابل دریافت است و شماری از فقیهان شیعه[86]و اهل سنت[87]بدان تصریح كرده‌اند. به باور شماری از فقیهان[88]، با توجه به آن كه عبور حج‌گزار از زیر سایه‌های ثابت، فراوان پیش می‌آید، منع نشدن از آن در روایات، بیانگر جواز آن است. با وجود این، شماری از فقیهان امامی عبور از زیر سایه‌های ثابت را تنها در حالت اضطرار مجاز دانسته‌اند.[89]
‚1. شرط بالاي سر بودن مانع: شماري از فقيهان امامي[106]استظلال را هنگامي ممنوع دانسته‌اند كه مانع تابش خورشيد، بر فراز سرِ احرام‌گزار باشد. بر اين اساس، بهره‌گيري مُحرم از سايه جانبي مَحمل يا جامه‌اي كه بر عصا يا درخت يا چوبي نهاده شده باشد، بدين شرط كه اين چيزها بالاي سر او نباشند، جايز به شمار رفته است.[107]از پشتوانه‌هاي اين حكم، صحيحه ابن سنان است كه به باور مخالفانِ ديدگاه ياد شده، بر مدعا دلالت ندارد.[108]از اين رو، شماري از فقيهان اين ديدگاه را قاطعانه نپذيرفته[109]و شماري ديگر از باب احتياط بدان ملتزم نشده‌اند.[110]شهيد اول[111]پذيرش شرط ياد شده براي حرمت استظلال را بر پايه اين سؤال دانسته است: آيا علت تحريمِ استظلال، پرهيز از پوشيده شدن بدن (سَتر) است يا تابش نور خورشيد (اضحاء)؟ بيشتر فقيهان دوران بعد[112]به پشتوانه روايات، حكمت يا علت حرمت را جلوگيري نكردن از آفتاب دانسته و شرط بالاي سر بودن مانع را نپذيرفته‌اند. البته شماري از فقيهان بهره‌گيري از سايه بيروني محمل را به دليل نص خاص، جايز شمرده‌اند.[113]
ƒكفاره استظلال:به باور فقیهان امامی، استظلالِ مُحرم، خواه به‌گونه اختیاری و خواه در موارد اضطرار، موجب پرداخت كفاره (فدیه) می‌شود.[90]پشتوانه این حكم، روایاتی از جمله صحیحه علی بن جعفر[91]، حدیث عبدالله بن مغیره[92]و حدیث ابراهیم بن ابی‌محمود[93]به ترتیب از امام صادق، امام كاظم و امام رضا: است. به باور مشهور فقیهان امامی[94]، كفاره استظلال قربانی كردن یك گوسفند است كه حدیث‌های گوناگون بر آن دلالت دارند. افزون بر این، سخنانی دیگر نیز در فقه امامی، به پشتوانه روایات، درباره كفاره استظلال به میان آمده‌اند، از جمله: 1. یك مُدّ طعام برای هر روز.[95]2. برای فرد مختار، به ازای هر روز یك گوسفند و برای مضطر، در مجموع یك گوسفند.[96]3. تخییر میان ذبح گوسفند و سه روز روزه و اطعام شش مسكین. این سخن به ابن ابی‌عقیل عمانی (م. حدود 350ق.) نسبت یافته است.[97]حدیثی كه بر كفاره ذبح شتر دلالت دارد، به معنای استحباب دانسته شده[98]یا ناپذیرفتنی به شمار رفته است.[99]
شماري از فقيهان اهل سنت، خواه مالكي[114]و خواه حنبلي[115]نيز به‌گونه ضمني چنين شرطي را براي حرمت استظلال به ميان آورده و مصداق‌هايي از استظلال را مانند بهره‌گيري از سايه جانبي محمل يا لباسي كه بر فراز چوب يا عصا قرار گرفته، حرام ندانسته‌اند. از پشتوانه‌هاي اين حكم، روايت ام ‌الحُصَين درباره حج پيامبر(ص) است.[116]مخالفان اين ديدگاه، بهره‌گيري از هر‌گونه مانع آفتاب را مصداق استظلالِ ممنوع شمرده و به روايت‌هايي چون حديث ابن عمر استناد جسته‌اند.[117]حديث‌ها و منابع فقهي اهل سنت به مواردي ديگر از استظلال بدون شرط ياد شده، مانند بهره‌گيري از سايه لباسي كه بر محمل انداخته شده يا شخصي ديگر آن را نگاه داشته، نيز پرداخته‌اند.[118]
در منابع فقهی امامیان، از این موضوع سخن رفته كه آیا در صورت تكرار استظلال، كفاره نیز متعدد می‌شود یا نه. شماری از فقیهان بر آنند كه از روایات می‌توان دریافت كه یك كفاره كافی است.[100]در عمره همراه حج، بیشتر فقیهان برای هر احرام كفاره‌ای را واجب دانسته‌اند.[101]
‚2. سايه اعضاي بدن: به تصريح شماري از فقيهان امامي، به پشتوانه حديث‌هايي چند، جلوگيري از تابش نور خورشيد با اعضاي بدن، براي محرم جايز است.[119]حتي در حديثي اين كار، سيره پيامبر گرامي(ص) در هنگام حج‌ گزاردن قلمداد شده است.[120]اين فقيهان صحيحه سعيد اعرج را كه بر نهي از پوشاندن با دست دلالت دارد، داراي معناي كراهت دانسته‌اند.[121]در حديث‌هاي اهل سنت[122]و فقيهان مالكي[123]و حنبلي[124]استظلال با دست براي احرام‌گزار روا شمرده شده است. نيز در منابع فقهي، از ديگر مصداق‌هاي همانند براي استظلال سخن رفته است.[125]
فقیهان مالكی و حنبلی كه به حرمت استظلال باور دارند، درباره وجوب كفاره دیدگاهی همسان ندارند. در فقه حنبلی سه دیدگاه دیده می‌شود[102]: 1. وجوب فدیه. 2. واجب نبودن فدیه. 3. وجوب فدیه، اگر استظلال اندك نباشد. در فقه مالكی نیز درباره كفاره استظلال با محمل و وسایل همانند، دو دیدگاه در میان است[103]: وجوب فدیه و استحباب آن. این اختلاف دیدگاه درباره مورد كفاره مصداق‌های دیگر استظلال نیز به چشم می‌خورد.[104]نزد فقیهان حنبلی و مالكی، فدیه استظلال یكی از این سه به‌گونه تخییری است: 1. ذبح یك گوسفند و صدقه دادن آن. 2. سه روز روزه گرفتن. 3. اطعام شش مسكین.[105]
‚3. استظلال در شب: فقيهان متأخر امامي به اين نكته نيز پرداخته‌اند كه آيا حرمت استظلال، ويژه روز است يا در شب نيز جاري است. شماري از فقيهان به پشتوانه ادله‌اي، رعايت اين حكم را در شب نيز واجب دانسته‌اند[126]؛ از جمله حديث‌هايي كه درباره محافظت از سرما و گرما و باران سخن به ميان آورده است.[127]نيز استدلال نموده‌اند كه مفهوم اصلي استظلال، پنهان ساختن و پوشاندن است و به محافظت از نور خورشيد اختصاص ندارد. در برابر، مخالفان بر آنند كه استظلال تنها با وجود نور خورشيد مفهوم دارد و فقيهان پيشين نيز از حرمت آن در شب سخن نگفته‌اند.[128]
ƒبرخی احكام جزئی استظلال:در منابع فقهی، احكام جزئی دیگر درباره استظلال آمده كه مهم‌ترین موارد آن عبارتند از:
‚4. حكم استظلال همراه: از مسائل استظلال، تكليف مُحرمي است كه با زن احرام‌گزار يا شخص بيمار يا مضطر همراه مي‌شود كه استظلال براي او جايز است. اين مسئله مورد ابتلا است و از اين رو در روايات و منابع فقهي بدان پرداخته شده است. به باور همه فقيهان امامي، به اقتضاي اصل اشتغال و نيز به پشتوانه حديث‌هايي چون روايت بكر بن صالح[129]، استظلال براي شخص همراه حرام است.[130]از نظر آنان، روايت عباس بن معروف[131]كه جواز استظلال براي شخص همراه را به ذهن مي‌رساند، به لحاظ سند مخدوش و دلالت آن بر جواز، مناقشه‌پذير و حتي مردود است.[132]فقيهان اهل سنت كمتر به اين موضوع پرداخته‌اند. ديدگاه مالكيان درباره كسي كه زني احرام‌گزار را در مركب همراهي كند، آن است كه استظلال بر او، بر خلاف زن، حرام است.[133]پاره‌اي از منابع پيشين حنفي، اعتقاد به جواز را به مالك و فقيهان مدينه نسبت داده‌اند.[134]
‚1. شرط بالای سر بودن مانع: شماری از فقیهان امامی[106]استظلال را هنگامی ممنوع دانسته‌اند كه مانع تابش خورشید، بر فراز سرِ احرام‌گزار باشد. بر این اساس، بهره‌گیری مُحرم از سایه جانبی مَحمل یا جامه‌ای كه بر عصا یا درخت یا چوبی نهاده شده باشد، بدین شرط كه این چیزها بالای سر او نباشند، جایز به شمار رفته است.[107]از پشتوانه‌های این حكم، صحیحه ابن سنان است كه به باور مخالفانِ دیدگاه یاد شده، بر مدعا دلالت ندارد.[108]از این رو، شماری از فقیهان این دیدگاه را قاطعانه نپذیرفته[109]و شماری دیگر از باب احتیاط بدان ملتزم نشده‌اند.[110]شهید اول[111]پذیرش شرط یاد شده برای حرمت استظلال را بر پایه این سؤال دانسته است: آیا علت تحریمِ استظلال، پرهیز از پوشیده شدن بدن (سَتر) است یا تابش نور خورشید (اضحاء)؟ بیشتر فقیهان دوران بعد[112]به پشتوانه روایات، حكمت یا علت حرمت را جلوگیری نكردن از آفتاب دانسته و شرط بالای سر بودن مانع را نپذیرفته‌اند. البته شماری از فقیهان بهره‌گیری از سایه بیرونی محمل را به دلیل نص خاص، جایز شمرده‌اند.[113]
شماری از فقیهان اهل سنت، خواه مالكی[114]و خواه حنبلی[115]نیز به‌گونه ضمنی چنین شرطی را برای حرمت استظلال به میان آورده و مصداق‌هایی از استظلال را مانند بهره‌گیری از سایه جانبی محمل یا لباسی كه بر فراز چوب یا عصا قرار گرفته، حرام ندانسته‌اند. از پشتوانه‌های این حكم، روایت ام ‌الحُصَین درباره حج پیامبر(ص) است.[116]مخالفان این دیدگاه، بهره‌گیری از هر‌گونه مانع آفتاب را مصداق استظلالِ ممنوع شمرده و به روایت‌هایی چون حدیث ابن عمر استناد جسته‌اند.[117]حدیث‌ها و منابع فقهی اهل سنت به مواردی دیگر از استظلال بدون شرط یاد شده، مانند بهره‌گیری از سایه لباسی كه بر محمل انداخته شده یا شخصی دیگر آن را نگاه داشته، نیز پرداخته‌اند.[118]
‚2. سایه اعضای بدن: به تصریح شماری از فقیهان امامی، به پشتوانه حدیث‌هایی چند، جلوگیری از تابش نور خورشید با اعضای بدن، برای محرم جایز است.[119]حتی در حدیثی این كار، سیره پیامبر گرامی(ص) در هنگام حج‌ گزاردن قلمداد شده است.[120]این فقیهان صحیحه سعید اعرج را كه بر نهی از پوشاندن با دست دلالت دارد، دارای معنای كراهت دانسته‌اند.[121]در حدیث‌های اهل سنت[122]و فقیهان مالكی[123]و حنبلی[124]استظلال با دست برای احرام‌گزار روا شمرده شده است. نیز در منابع فقهی، از دیگر مصداق‌های همانند برای استظلال سخن رفته است.[125]
‚3. استظلال در شب: فقیهان متأخر امامی به این نكته نیز پرداخته‌اند كه آیا حرمت استظلال، ویژه روز است یا در شب نیز جاری است. شماری از فقیهان به پشتوانه ادله‌ای، رعایت این حكم را در شب نیز واجب دانسته‌اند[126]؛ از جمله حدیث‌هایی كه درباره محافظت از سرما و گرما و باران سخن به میان آورده است.[127]نیز استدلال نموده‌اند كه مفهوم اصلی استظلال، پنهان ساختن و پوشاندن است و به محافظت از نور خورشید اختصاص ندارد. در برابر، مخالفان بر آنند كه استظلال تنها با وجود نور خورشید مفهوم دارد و فقیهان پیشین نیز از حرمت آن در شب سخن نگفته‌اند.[128]
‚4. حكم استظلال همراه: از مسائل استظلال، تكلیف مُحرمی است كه با زن احرام‌گزار یا شخص بیمار یا مضطر همراه می‌شود كه استظلال برای او جایز است. این مسئله مورد ابتلا است و از این رو در روایات و منابع فقهی بدان پرداخته شده است. به باور همه فقیهان امامی، به اقتضای اصل اشتغال و نیز به پشتوانه حدیث‌هایی چون روایت بكر بن صالح[129]، استظلال برای شخص همراه حرام است.[130]از نظر آنان، روایت عباس بن معروف[131]كه جواز استظلال برای شخص همراه را به ذهن می‌رساند، به لحاظ سند مخدوش و دلالت آن بر جواز، مناقشه‌پذیر و حتی مردود است.[132]فقیهان اهل سنت كمتر به این موضوع پرداخته‌اند. دیدگاه مالكیان درباره كسی كه زنی احرام‌گزار را در مركب همراهی كند، آن است كه استظلال بر او، بر خلاف زن، حرام است.[133]پاره‌ای از منابع پیشین حنفی، اعتقاد به جواز را به مالك و فقیهان مدینه نسبت داده‌اند.[134]
منابع
منابع
الاحتجاج:ابومنصور الطبرسي (م.520ق.)، به كوشش سيد محمد باقر، نجف، دار النعمان، 1386ق؛الاحكام في الحلال و الحرام:يحيي بن حسين (م.298ق.)، به كوشش علي بن احمد، 1410ق؛الاختصاص:المفيد (م.413ق.)، به كوشش غفاري و زرندي، بيروت، دار المفيد، 1414ق؛الاستبصار:الطوسي (م.460ق.)، به كوشش موسوي، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1390ق؛الاستذكار:ابن عبدالبر (م.463ق.)، به كوشش سالم محمد و محمد علي، دار الكتب العلميه، 2000م؛اعانة الطالبين:السيد البكري الدمياطي (م.1310ق.)، بيروت، دار الفكر، 1418ق؛الانتصار:السيد المرتضي (م.436ق.)، قم، نشر اسلامي، 1415ق؛الانصاف في معرفة الراجح من الخلاف:المرداوي (م.885ق.)، به كوشش محمد حامد، بيروت، دار احياء التراث العربي؛بدائع الصنائع:علاء الدين الكاساني (م.587ق.)، بيروت، دار الكتاب العربي، 1982م؛التاج و الاكليل:محمد بن يوسف العبدري (م.897ق.)، بيروت، دار الفكر، 1398ق؛تحرير الوسيله:امام خميني1 (م.1368ش.)، نجف، مطبعة الآداب، 1390ق؛تذكرة الفقهاء:العلامة الحلي (م.726ق.)، قم، آل البيت1416ق؛التمهيد:ابن عبدالبر (م.463ق.)، مغرب، وزارة الاوقاف، 1387ق؛تهذيب الاحكام:الطوسي (م.460ق.)، به كوشش موسوي و آخوندي، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1365ش؛جامع المدارك:سيد احمد الخوانساري (م.1405ق.)، به كوشش غفاري، تهران، مكتبة الصدوق، 1405ق؛جامع المقاصد:الكركي (م.940ق.)، قم، آل البيت:، 1411ق؛جواهر الكلام:النجفي (م.1266ق.)، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1367ش؛الحجّه:محمد بن حسن شيباني (م.قرن2ق.)، بيروت، عالم الكتب، 1403ق؛الحدائق الناضره:يوسف البحراني (م.1186ق.)، قم، نشر اسلامي، 1409ق؛حلية العلماء:محمد بن احمد قفّال شاشي (م.507ق.)، بيروت ـ عمان، الرساله ـ دار الارقم، 1400ق؛الخلاف:الطوسي (م.460ق.)، قم، نشر اسلامي، 1417ق؛الدروس الشرعيه:الشهيد الاول (م.786ق.)، قم، نشر اسلامي، 1414ق؛ذخيرة المعاد:محمد باقر السبزواري (م.1090ق.)، قم، مؤسسة آل البيت:؛الروضة البهيه:الشهيد الثاني (م.965ق.)، به كوشش كلانتر، قم، داوري، 1410ق؛السرائر:ابن ادريس (م.598ق.)، قم، النشر الاسلامي، 1411ق؛السنن الكبري:البيهقي (م.458ق.)، بيروت، دار الفكر؛شرائع الاسلام:المحقق الحلي (م.676ق.)، به كوشش سيد صادق شيرازي، قم، دار الايمان، 1409ق؛شرح العمده:ابن تيميه حرّاني (م.728ق.)، رياض، مكتبة العبيكان، 1413ق؛الشرح الكبير:ابوالبركات (م.1201ق.)، مصر، دار احياء الكتب العربيه؛الصحاح:الجوهري (م.393ق.)، به كوشش العطار، بيروت، دار العلم للملايين، 1407ق؛صحيح مسلم:مسلم (م.261ق.)، بيروت، دار الفكر؛عون المعبود:العظيم آبادي (م.1329ق.)، بيروت، دار الكتب العلميه، 1415ق؛عيون اخبار الرضا7:الصدوق(م.381ق.)، بيروت، اعلمي، 1404ق؛غُنية النزوع:الحلبي (م.585ق.)، به كوشش ابراهيم بهادري، قم، مؤسسه امام صادق7، 1417ق؛فتح العزيز:عبدالكريم بن محمد الرافعي (م.623ق.)، بيروت، دار الفكر؛الفروع:محمد بن مفلح المقدّسي (م.763ق.)‌، به كوشش القاضي، بيروت، دار الكتب العلميه، 1418ق؛القاموس المحيط:الفيروزآبادي (م.817ق.)، بيروت، دار العلم؛قرب الاسناد:الحميري (م.قرن3ق.)، قم، آل البيت1413ق؛القوانين الفقهيه:محمد بن جزي الغرناطي (م.763ق.)؛الكافي في الفقه:ابوالصلاح الحلبي (م.447ق.)، به كوشش استادي، اصفهان، مكتبة اميرالمؤمنين7، 1403ق؛الكافي في فقه الامام احمد بن حنبل:عبدالله بن قدامه (م.620ق.)، به كوشش زهير الشاويش، بيروت، المكتب الاسلامي، 1408ق؛الكافي في فقه اهل المدينة المالكي:القرطبي (م.463ق.)، بيروت، دار الكتب العلميه، 1407ق؛الكافي:الكليني (م.329ق.)، به كوشش علي اكبر غفاري، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1363ش؛الكامل في التاريخ:ابن اثير علي بن محمد الجزري (م.630ق.)، بيروت، دار صادر ـ دار بيروت، 1386ق؛كتاب الحج:تقرير بحث الگلپايگاني، الصابري، قم، الخيام، 1400ق؛كشاف القناع:منصور البهوتي (م.1051ق.)، به كوشش هلال مصيلحي، بيروت، دار الفكر، 1402ق؛كشف اللثام:الفاضل الهندي (م.1137ق.)، قم، نشر اسلامي، 1416ق؛لسان العرب:ابن منظور (م.711ق.)، قم، ادب الحوزه، 1405ق؛المبسوط في فقه الاماميه:الطوسي (م.460ق.)، به كوشش بهبودي، تهران، المكتبة المرتضويه؛المبسوط:السرخسي (م.483ق.)، بيروت، دار المعرفه؛مجمع الفائدة و البرهان:المحقق الاردبيلي (م.993ق.)، قم، نشر اسلامي، 1416ق؛المجموع شرح المهذب:النووي (م.677ق.)، بيروت، دار الفكر؛مختصر اختلاف العلماء:احمد بن محمد طحاوي (م.قرن4ق.)، به كوشش عبدالله نذير، بيروت، دار الشعائر الاسلاميه، 1417ق؛مختصر خليل:خليل بن اسحاق مالكي (م.قرن8ق.)، بيروت، دار الفكر، 1415ق؛مختلف الشيعه:العلامة الحلي (م.726ق.)، قم، نشر اسلامي، 1412ق؛مدارك الاحكام:محمد بن علي العاملي (م.1009ق.)، قم، آل البيت:، 1410ق؛المراسم العلويه:سلار حمزة بن عبدالعزيز (م.448ق.)، به كوشش حسيني، قم، المجمع العالمي لاهل البيت:، 1414ق؛مسائل علي بن جعفر:علي بن جعفر (م.قرن2ق.)، كنگره جهاني امام رضا(ع)، 1409ق؛مسالك الافهام الي تنقيح شرائع الاسلام:الشهيد الثاني (م.965ق.)، قم، معارف اسلامي، 1416ق؛مستند الشيعه:احمد النراقي (م.1245ق.)، قم، آل البيت:، 1419ق؛مسند احمد:احمد بن حنبل (م.241ق.)، بيروت، دار صادر؛المصنّف:ابن ابي‌شيبه (م.235ق.)، به كوشش كمال يوسف الحوت، رياض، مكتبة الرشد، 1409ق؛المعتمد في شرح المناسك:محاضرات الخوئي (م.1413ق.)، الخلخالي، قم، مدرسة دار العلم، 1409ق؛معجم مقاييس اللغه:ابن فارس(م.395ق.)، به كوشش عبدالسلام، قم، دفتر تبليغات، 1404ق؛مغني المحتاج:محمد الشربيني (م.977ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1377ق؛المغني:عبدالله بن قدامه (م.620ق.)، بيروت، دار الكتاب العربي؛المقنع:الصدوق(م.381ق.)، قم، مؤسسه امام هادي(ع)، 1415ق؛المقنعه:المفيد(م.413ق.)، قم، نشر اسلامي، 1410ق؛منار السبيل:ابراهيم بن محمد بن ضويان (م.1353ق.)، به كوشش عصام قلعه‌جي، رياض، مكتبة المعارف، 1405ق؛منتهي المطلب:العلامة الحلي (م.726ق.)، چاپ سنگي، 1333ق؛مواهب الجليل:الحطاب الرعيني (م.954ق.)، به كوشش زكريا عميرات، بيروت، دار الكتب العلميه، 1416ق؛نيل الاوطار:الشوكاني (م.1255ق.)، بيروت، دار الجيل، 1973م؛وسائل الشيعه:الحرّ العاملي (م.1104ق.)، قم، آل البيت1414ق؛الهداية شرح بداية المبتدي:علي بن ابوبكر المرغيناني (م.593ق.)، بيروت، المكتبة الاسلاميه.
الاحتجاج:ابومنصور الطبرسی (م.520ق.)، به كوشش سید محمد باقر، نجف، دار النعمان، 1386ق؛الاحكام فی الحلال و الحرام:یحیی بن حسین (م.298ق.)، به كوشش علی بن احمد، 1410ق؛الاختصاص:المفید (م.413ق.)، به كوشش غفاری و زرندی، بیروت، دار المفید، 1414ق؛الاستبصار:الطوسی (م.460ق.)، به كوشش موسوی، تهران، دار الكتب الاسلامیه، 1390ق؛الاستذكار:ابن عبدالبر (م.463ق.)، به كوشش سالم محمد و محمد علی، دار الكتب العلمیه، 2000م؛اعانة الطالبین:السید البكری الدمیاطی (م.1310ق.)، بیروت، دار الفكر، 1418ق؛الانتصار:السید المرتضی (م.436ق.)، قم، نشر اسلامی، 1415ق؛الانصاف فی معرفة الراجح من الخلاف:المرداوی (م.885ق.)، به كوشش محمد حامد، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛بدائع الصنائع:علاء الدین الكاسانی (م.587ق.)، بیروت، دار الكتاب العربی، 1982م؛التاج و الاكلیل:محمد بن یوسف العبدری (م.897ق.)، بیروت، دار الفكر، 1398ق؛تحریر الوسیله:امام خمینی1 (م.1368ش.)، نجف، مطبعة الآداب، 1390ق؛تذكرة الفقهاء:العلامة الحلی (م.726ق.)، قم، آل البیت1416ق؛التمهید:ابن عبدالبر (م.463ق.)، مغرب، وزارة الاوقاف، 1387ق؛تهذیب الاحكام:الطوسی (م.460ق.)، به كوشش موسوی و آخوندی، تهران، دار الكتب الاسلامیه، 1365ش؛جامع المدارك:سید احمد الخوانساری (م.1405ق.)، به كوشش غفاری، تهران، مكتبة الصدوق، 1405ق؛جامع المقاصد:الكركی (م.940ق.)، قم، آل البیت:، 1411ق؛جواهر الكلام:النجفی (م.1266ق.)، تهران، دار الكتب الاسلامیه، 1367ش؛الحجّه:محمد بن حسن شیبانی (م.قرن2ق.)، بیروت، عالم الكتب، 1403ق؛الحدائق الناضره:یوسف البحرانی (م.1186ق.)، قم، نشر اسلامی، 1409ق؛حلیة العلماء:محمد بن احمد قفّال شاشی (م.507ق.)، بیروت ـ عمان، الرساله ـ دار الارقم، 1400ق؛الخلاف:الطوسی (م.460ق.)، قم، نشر اسلامی، 1417ق؛الدروس الشرعیه:الشهید الاول (م.786ق.)، قم، نشر اسلامی، 1414ق؛ذخیرة المعاد:محمد باقر السبزواری (م.1090ق.)، قم، مؤسسة آل البیت:؛الروضة البهیه:الشهید الثانی (م.965ق.)، به كوشش كلانتر، قم، داوری، 1410ق؛السرائر:ابن ادریس (م.598ق.)، قم، النشر الاسلامی، 1411ق؛السنن الكبری:البیهقی (م.458ق.)، بیروت، دار الفكر؛شرائع الاسلام:المحقق الحلی (م.676ق.)، به كوشش سید صادق شیرازی، قم، دار الایمان، 1409ق؛شرح العمده:ابن تیمیه حرّانی (م.728ق.)، ریاض، مكتبة العبیكان، 1413ق؛الشرح الكبیر:ابوالبركات (م.1201ق.)، مصر، دار احیاء الكتب العربیه؛الصحاح:الجوهری (م.393ق.)، به كوشش العطار، بیروت، دار العلم للملایین، 1407ق؛صحیح مسلم:مسلم (م.261ق.)، بیروت، دار الفكر؛عون المعبود:العظیم آبادی (م.1329ق.)، بیروت، دار الكتب العلمیه، 1415ق؛عیون اخبار الرضا7:الصدوق(م.381ق.)، بیروت، اعلمی، 1404ق؛غُنیة النزوع:الحلبی (م.585ق.)، به كوشش ابراهیم بهادری، قم، مؤسسه امام صادق7، 1417ق؛فتح العزیز:عبدالكریم بن محمد الرافعی (م.623ق.)، بیروت، دار الفكر؛الفروع:محمد بن مفلح المقدّسی (م.763ق.)‌، به كوشش القاضی، بیروت، دار الكتب العلمیه، 1418ق؛القاموس المحیط:الفیروزآبادی (م.817ق.)، بیروت، دار العلم؛قرب الاسناد:الحمیری (م.قرن3ق.)، قم، آل البیت1413ق؛القوانین الفقهیه:محمد بن جزی الغرناطی (م.763ق.)؛الكافی فی الفقه:ابوالصلاح الحلبی (م.447ق.)، به كوشش استادی، اصفهان، مكتبة امیرالمؤمنین7، 1403ق؛الكافی فی فقه الامام احمد بن حنبل:عبدالله بن قدامه (م.620ق.)، به كوشش زهیر الشاویش، بیروت، المكتب الاسلامی، 1408ق؛الكافی فی فقه اهل المدینة المالكی:القرطبی (م.463ق.)، بیروت، دار الكتب العلمیه، 1407ق؛الكافی:الكلینی (م.329ق.)، به كوشش علی اكبر غفاری، تهران، دار الكتب الاسلامیه، 1363ش؛الكامل فی التاریخ:ابن اثیر علی بن محمد الجزری (م.630ق.)، بیروت، دار صادر ـ دار بیروت، 1386ق؛كتاب الحج:تقریر بحث الگلپایگانی، الصابری، قم، الخیام، 1400ق؛كشاف القناع:منصور البهوتی (م.1051ق.)، به كوشش هلال مصیلحی، بیروت، دار الفكر، 1402ق؛كشف اللثام:الفاضل الهندی (م.1137ق.)، قم، نشر اسلامی، 1416ق؛لسان العرب:ابن منظور (م.711ق.)، قم، ادب الحوزه، 1405ق؛المبسوط فی فقه الامامیه:الطوسی (م.460ق.)، به كوشش بهبودی، تهران، المكتبة المرتضویه؛المبسوط:السرخسی (م.483ق.)، بیروت، دار المعرفه؛مجمع الفائدة و البرهان:المحقق الاردبیلی (م.993ق.)، قم، نشر اسلامی، 1416ق؛المجموع شرح المهذب:النووی (م.677ق.)، بیروت، دار الفكر؛مختصر اختلاف العلماء:احمد بن محمد طحاوی (م.قرن4ق.)، به كوشش عبدالله نذیر، بیروت، دار الشعائر الاسلامیه، 1417ق؛مختصر خلیل:خلیل بن اسحاق مالكی (م.قرن8ق.)، بیروت، دار الفكر، 1415ق؛مختلف الشیعه:العلامة الحلی (م.726ق.)، قم، نشر اسلامی، 1412ق؛مدارك الاحكام:محمد بن علی العاملی (م.1009ق.)، قم، آل البیت:، 1410ق؛المراسم العلویه:سلار حمزة بن عبدالعزیز (م.448ق.)، به كوشش حسینی، قم، المجمع العالمی لاهل البیت:، 1414ق؛مسائل علی بن جعفر:علی بن جعفر (م.قرن2ق.)، كنگره جهانی امام رضا(ع)، 1409ق؛مسالك الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام:الشهید الثانی (م.965ق.)، قم، معارف اسلامی، 1416ق؛مستند الشیعه:احمد النراقی (م.1245ق.)، قم، آل البیت:، 1419ق؛مسند احمد:احمد بن حنبل (م.241ق.)، بیروت، دار صادر؛المصنّف:ابن ابی‌شیبه (م.235ق.)، به كوشش كمال یوسف الحوت، ریاض، مكتبة الرشد، 1409ق؛المعتمد فی شرح المناسك:محاضرات الخوئی (م.1413ق.)، الخلخالی، قم، مدرسة دار العلم، 1409ق؛معجم مقاییس اللغه:ابن فارس(م.395ق.)، به كوشش عبدالسلام، قم، دفتر تبلیغات، 1404ق؛مغنی المحتاج:محمد الشربینی (م.977ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1377ق؛المغنی:عبدالله بن قدامه (م.620ق.)، بیروت، دار الكتاب العربی؛المقنع:الصدوق(م.381ق.)، قم، مؤسسه امام هادی(ع)، 1415ق؛المقنعه:المفید(م.413ق.)، قم، نشر اسلامی، 1410ق؛منار السبیل:ابراهیم بن محمد بن ضویان (م.1353ق.)، به كوشش عصام قلعه‌جی، ریاض، مكتبة المعارف، 1405ق؛منتهی المطلب:العلامة الحلی (م.726ق.)، چاپ سنگی، 1333ق؛مواهب الجلیل:الحطاب الرعینی (م.954ق.)، به كوشش زكریا عمیرات، بیروت، دار الكتب العلمیه، 1416ق؛نیل الاوطار:الشوكانی (م.1255ق.)، بیروت، دار الجیل، 1973م؛وسائل الشیعه:الحرّ العاملی (م.1104ق.)، قم، آل البیت1414ق؛الهدایة شرح بدایة المبتدی:علی بن ابوبكر المرغینانی (م.593ق.)، بیروت، المكتبة الاسلامیه.

نسخهٔ ‏۱۳ مارس ۲۰۱۸، ساعت ۱۰:۰۸

  • استظلال

اینکار استفاده محرم از ابزار سایه دار به هنگام ادای مناسک حج و عمره و یکی از محرمات احرام است.

معنای لغوی

واژه استظلال از ریشه «ظ ـ ل ـ ل» به معنای پناه بردن به سایه، به سایه در آمدن، و سایه خواستن به كار می‌رود.[1]در مبحث حج منابع فقهی، استظلال یا تظلیل به عنوان یكی از محرمات احرام٭، به‌گونه مستقل در مبحث پوشاندن سر٭ كه از دیگر محرمات احرام است، بررسی می‌شود. كاربرد این واژه در منابع فقهی بیشتر به همان معنای لغوی است؛ اما با توجه به قیود و شرایط استظلال به منزله یكی از محرمات احرام، این اصطلاح در فقه اسلامی معنایی خاص‌تر از مفهوم لغوی یافته و بیشتر مقصود از آن، بهره‌گیری مرد محرم از سایه آفتاب در حال حركت وسیله حمل و نقل، مانند كجاوه و خودرو و قطار، و حتی در حال پیاده‌روی است.[2] البته شماری از فقیهان مقصود از تظلیل و استظلال را مفهومی گسترده‌تر از پناه بردن به سایه آفتاب و شامل بهره‌گیری از هر‌گونه مانع در برابر سرما و گرما و باد و باران و مانند این‌ها دانسته و از استظلال در شب نیز سخن به میان آورده‌اند.[3]به باور آنان، معنای اصلی ریشه «ظـلـل» پوشاندن است[4]، چنان‌كه در برخی حدیث‌های مربوط به استظلال نیز نگاه داشتن خود از سرما و گرما و باران در میان است. (ادامه مقاله← برخی احكام جزئی استظلال) ƒحكم استظلال:فقیهان شیعه و اهل سنت به پشتوانه ادله فقهی، به ویژه حدیث‌های حكایت‌گر سیره پیامبر گرامی (ص) و امامان: و صحابه و تابعین، حكم استظلال را یاد كرده‌اند. ‚1. دیدگاه فقیهان امامی: به باور بیشتر نزدیك به همه فقیهان امامی[5]، استظلالِ مُحرم با تحقق شرایطی (ادامه مقاله ← قیود و شرایط حرمت استظلال) جایز نیست. بر این اساس، احرام‌گزار نمی‌تواند بر وسیله سواری سقف‌دار مانند كجاوه و هودج[6]ـ و حتی به باور فقیهان معاصر، وسایلی چون كشتی، هواپیما و خودرو[7]ـ سوار شود. اندكی از فقیهان امامی از جمله ابن جنید اسكافی، به سایه نرفتن را مستحب شمرده‌اند.[8]پشتوانه دیدگاه مشهور، حدیث‌های پرشمار[9]و معتبر است كه برخی از آن‌ها صحیح قلمداد شده‌اند[10]؛ مانند روایت‌های راویانی چون اسماعیل بن عبدالخالق[11]و هشام بن سالم[12]از امام صادق(ع)، عبدالله بن مغیره[13]از امام كاظم(ع) و سعد بن سعد اشعری[14]از امام رضا(ع). شماری از آن حدیث‌ها نیز حسنه یا موثقه به شمار رفته‌اند[15]؛ مانند روایت‌هایی كه محمد بن منصور[16]از امام صادق(ع) و اسحاق بن عمار[17]و عثمان بن عیسی[18]از امام كاظم(ع) گزارش كرده‌اند. در این حدیث‌ها، احرام‌گزاران به‌گونه صریح یا ضمنی از جای گرفتن در وسایلی مانند كجاوه و زیر سایبان رفتن به هنگام حركت نهی شده و به سیر زیر آفتاب فرمان یافته‌اند (أَضحِ لِمَن أحْرَمْتَ له).[19]نیز در برخی روایت‌ها، اصرار عملی پیشوایان دین از جمله پیامبر گرامی (ص)[20]و امام جواد(ع)[21]بر پرهیز از استظلال در حال احرام‌گزارش شده است. دیگر ادله[22]روایاتی هستند كه از گفت‌وگوهایی میان امامان شیعه: و سران مذهب حنفی‌گزارش داده‌اند، مانند گفت‌وگوی ابوحنیفه[23](م.150ق.) با امام صادق(ع) و مناظرات جداگانه ابویوسف[24](م.182ق.) و محمد بن حسن شیبانی[25](م.189ق.) با امام كاظم(ع). به باور شماری از فقیهان، حكمتِ حرمت پوشش بخش‌هایی از بدن در حال احرام، یعنی پرهیز از آسایش‌طلبی و تن‌آسایی، در حكم حرمت استظلال نیز وجود دارد.[26] برای استحبابِ پرهیز از استظلال در فقه امامی، سه حدیث را پشتوانه شمرده‌اند[27]: صحیحه حلبی[28]، صحیحه علی بن جعفر[29]و صحیحه جمیل بن دراج.[30]فقیهان با توجه به دلالت حدیث‌های بسیار بر حرمت استظلال، این دیدگاه را نپذیرفته و گفته‌اند: تعبیر «ما یُعْجِبُنی» كه در حدیث حلبی یاد شده، درباره حرمت نیز به كار می‌رود[31]و دست كم در جواز صراحت ندارد. نیز تعبیر «و قد رخّص» در روایت جمیل، بر جواز استظلال در برخی موارد به سبب اضطرار دلالت دارد و با حكم اوّلی وجوب ناسازگار نیست.[32]افزون بر این، موضوع روایت علی بن جعفركه گویا استظلال را جایز شمرده، نیز قضیه‌ای شخصی و چه بسا مربوط به اضطرار است، چنان‌كه وجوب كفاره شاهد همین مدعا است.[33]شماری از این حدیث‌ها را نیز از باب تقیه٭ دانسته‌اند.[34] ‚2. دیدگاه فقیهان مذاهب دیگر: از میان پیشوایان مذاهب اهل سنت، مالك بن انس[35](م.179ق.) و احمد بن حنبل[36](م.241ق.) به حرمت استظلال با كجاوه و وسایل همانند آن باور دارند، همچنان‌كه از صحابه و فقیهان نخستین، كسانی چون عبدالله بن عمر، عبدالرحمن بن مهدی و فقیهان مدینه این دیدگاه را داشته‌اند.[37]مهم‌ترین پشتوانه باورمندان به حرمت استظلال، سیره پیامبر گرامی (ص) و جانشینان ایشان و صحابه و تابعین است؛ زیرا آنان بدون محمِل و سایبان و زیر آفتاب حج می‌‌گزاردند[38]. نیز بر پایه روایت جابر از پیامبر گرامی (ص)، گناهانِ مُحرمی كه در پرتو آفتاب احرام بگزارد، با غروب خورشید از میان می‌رود.[39]بر پایه گزارش‌هایی، عبدالله بن عمر مُحرمانی را كه سایبانی برای خود برگرفته بودند، از استظلال پرهیز می‌داد و آنان را به آشكار ساختن خود در برابر آفتاب (إضحاء) سفارش می‌كرد.[40]لزوم دوری از آسایش‌طلبی، از ادله حرمت استظلال به شمار رفته است.[41] ناقدانِ این ادله[42]، فعل پیامبر(ص) و صحابه را دلالت‌گر بر وجوب ندانسته، با ضعیف شمردن سند روایت مرفوعه جابر، آن را دارای معنای استحباب دانسته‌اند. استناد به حدیث‌های ابن عمر را نیز شماری از فقیهان نپذیرفته‌اند. در فقه حنبلی، افزون بر حرمت استظلال با محمل، چند دیدگاه دیگر نیز مطرح شده است[43]: أ.كراهت استظلال. برخی از شارحان فقه حنبلی، مقصود احمد بن حنبل را از كراهت، همین معنا یعنی كراهت تنزیهی، دانسته‌اند. ب. جواز استظلال بدون كراهت. ج. حرمت استظلال، اگر اندك نباشد.[44] در برابر، فقیهان حنفی[45]، شافعی[46]و زیدی[47]استظلال در كجاوه را در شمار محرمات احرام ندانسته و بهره بردن از آن را در حال احرام تجویز كرده‌اند. از صحابه و فقیهان نخست، كسانی چون عثمان، ربیعه، ثوری، ابوحنیفه (م.150ق.) و شافعی (م.204ق.) این دیدگاه را پذیرفته‌اند.[48]باورمندان به این دیدگاه نیز به سنّت نبوی و سیره صحابه استناد كرده‌اند؛ مانند روایت ام ‌الحصین كه بر پایه آن، در حجة الوداع، اسامه یا بلال با لباس سایبانی برای پیامبر(ص) ساختند تا جمره را رمی كند.[49]نیز گزارش شده كه عثمان بن عفان در حال احرام در خیمه‌ای جای می‌گرفت.[50]روایت‌هایی نیز درباره بهره‌گیری كسانی چون عمر بن خطاب و عمار یاسر از سایبان در حال احرام گزارش شده است. همچنین گزارش شده كه ابن عباس استظلال را در حال احرام جایز می‌دانست.[51]دلیل دیگر جواز استظلال آن است كه بهره ‌بردن از سایه در حال احرام هنگامی ممنوع است كه چیزی پوشاننده بدن باشد و سقف كجاوه یا خیمه با بدن تماس ندارد.[52]مخالفان این دیدگاه[53]، حدیث‌های یاد شده از جمله حدیث ام ‌الحصین را مربوط به حالت اضطرار و وجود عذر موجّه دانسته‌اند. نیز احتمال داده‌اند كه استظلال پیامبر(ص) پس از پیاده شدن از مركب بوده است نه در حال سواره. برخی شافعیان پرهیز از استظلال را هنگام وقوف در عرفه، مستحب دانسته‌اند.[54]در شماری از منابع فقهی حنفیان، باور به حرمت رفتن زیر خیمه و مانند آن، به مالك نسبت یافته است.[55]در منابع فقه مالكی، این دیدگاه به چشم نمی‌خورد. ƒقیود و شرایط حرمت استظلال:فقیهانی كه به حرمت استظلال باور دارند، قیود و شرایطی برای این حكم یاد كرده‌اند كه مهم‌ترین موارد آن‌ها عبارتند از: ‚1. مرد بودن احرام‌گزار: به باور همه فقیهان امامی[56]، به پشتوانه روایات از جمله صحیحه حریز[57]، صحیحه محمد بن مسلم[58]و صحیحه حلبی[59]، استظلال برای احرام‌گزار زن حرام نیست. توانایی جسمی كمتر و دشواری پرهیز زنان از استظلال، از حكمت‌های این حكم است.[60]شیخ طوسی خودداری زنان از استظلال را مستحب شمرده است.[61]همچنین فقیهان امامی كودكان را از شمول حكم حرمت استظلال بیرون می‌دانند.[62]دلیل آن‌ها افزون بر حدیث‌های نقل شده مانند صحیحه حریز، آن است كه كودكان مشمول احكام الزامی نیستند و رعایت احكام الزامی حج از جمله محرمات احرام، برای آنان مستحب است، نه واجب.[63]بیشتر باورمندان به حرمت استظلال در فقه اهل سنت، به صراحت زنان را از شمول این حكم استثنا نكرده‌اند. البته آن‌ها معمولاً حرمت استظلال را در موضوع حرمت پوشش سر برای مردان مطرح كرده‌اند. از همین روی و نیز با توجه به تصریح پاره‌ای از منابع ایشان به ممنوع نبودن استظلال برای زنان، می‌توان اهل سنت را نیز معتقد به این شرط دانست.[64] ‚2. نبود اضطرار: هرگاه احرام‌گزار به سبب بیماری یا ناتوانی نیازمند استظلال باشد، به باور همه فقیهان شیعه[65]و اهل سنت[66]این كار وی جایز است. فقیهان امامی به حدیث‌هایی استناد كرده‌اند[67]؛ اما درباره گستره و میزان اضطراری كه موجب جواز استظلال می‌شود، اتفاق نظر ندارند. برخی[68]دشواری اندك مانند گرمای آفتاب یا بارش باران و بعضی[69]زیان بزرگ را مصداق این اضطرار دانسته‌اند. شماری دیگر به پشتوانه برخی حدیث‌ها، مصادیقی خاص برای آن برشمرده‌اند[70]، مانند كهنسالی، گرما و سرما. بیشتر فقیهان نه دشواری سخت را تا اندازه‌ای كه مشمول ادله نفی حرج شود، لازم می‌شمرند و نه آزار دیدن از ترك استظلال را كافی می‌شمارند، بلكه بر آنند كه حدی متوسط از دشواری و اضطرار لازم است.[71] ‚3. در حال حركت بودن احرام‌گزار: به باور مشهور فقیهان شیعه[72]و اهل سنت[73]، حرمت استظلال به حالتی اختصاص دارد كه احرام‌گزار بر مركبی مانند حیوان ، خودرو، قطار و هواپیما سوار باشد یا پیاده حركت كند. بر این اساس، در منزلگاه‌ها مانند كاروانسرا و خیمه‌گاه و زیر درخت، استظلال ممنوع نیست. به باور فقیهان اهل سنت[74]حدیث‌هایی مانند روایت جابر درباره حج پیامبر گرامی (ص) و به باور فقیهان امامی[75]، افزون بر اصل برائت، حدیث‌هایی چون روایت جعفر بن مثنّی از امام كاظم(ع)[76]كه برخی از ویژگی‌های حج پیامبر(ص) را در بر دارد، بر این حكم دلالت می‌كنند. البته فقیهان درباره پاره‌ای از مصداق‌های منزلگاه اختلاف نظر دارند. مثلاً شماری از فقیهان[77]شهر مكه را منزلگاه و استظلال را در آن جایز دانسته‌اند و شماری دیگر[78]در مسیر مسجدالحرام تا نزدیك آن، استظلال را روا نشمرده‌اند. شماری از فقیهان امامی حركت با پای پیاده را از شمول حرمت استظلال بیرون دانسته و استظلال را در این فرض مجاز به شمار آورده‌اند.[79]از جمله پشتوانه‌های آنان، صحیحه محمد بن اسماعیل بن بزیع[80]از امام رضا(ع) است كه بر جواز راه رفتن در سایه محمل دلالت دارد و نیز روایت احتجاج.[81]بیشتر فقیهان با این دیدگاه مخالفت كرده‌اند؛ زیرا تعابیر حدیث‌ها عام هستند و واژگانی چون «مُحْرِم» و «سائر» را در بر دارند كه شامل پیادگان نیز می‌شوند. حدیث‌هایی كه در آن‌ها وازژه «راكب» آمده، تنها از باب ذكر مورد است و بر اختصاص دلالت ندارد.[82]برخی حدیث‌ها مانند روایت احتجاج نیز از لحاظ سند، ضعیف قلمداد شده‌اند.[83]در منابع مهم اهل سنت[84]نیز تمایزی میان حكم استظلال در دو حالت سواره و پیاده هنگام حركت به چشم نمی‌خورد؛ هر چند در پاره‌ای منابع[85]تمایز میان حكم این دو حالت به صراحت آمده است. ‚4. متحرك بودن سایه: شرط دیگر حرمت استظلال آن است كه سایه و سایبان با شخص احرام‌گزار در حال حركت، همراه باشد. بر این اساس، عبور وی از زیر سایه اشیای ثابت، مانند كوه‌ها، بناها، دیوارها و درختان جایز است. این شرط به صراحت در حدیث‌ها و بیشتر منابع فقهی مطرح نشده؛ اما از فحوای سخن آن‌ها قابل دریافت است و شماری از فقیهان شیعه[86]و اهل سنت[87]بدان تصریح كرده‌اند. به باور شماری از فقیهان[88]، با توجه به آن كه عبور حج‌گزار از زیر سایه‌های ثابت، فراوان پیش می‌آید، منع نشدن از آن در روایات، بیانگر جواز آن است. با وجود این، شماری از فقیهان امامی عبور از زیر سایه‌های ثابت را تنها در حالت اضطرار مجاز دانسته‌اند.[89] ƒكفاره استظلال:به باور فقیهان امامی، استظلالِ مُحرم، خواه به‌گونه اختیاری و خواه در موارد اضطرار، موجب پرداخت كفاره (فدیه) می‌شود.[90]پشتوانه این حكم، روایاتی از جمله صحیحه علی بن جعفر[91]، حدیث عبدالله بن مغیره[92]و حدیث ابراهیم بن ابی‌محمود[93]به ترتیب از امام صادق، امام كاظم و امام رضا: است. به باور مشهور فقیهان امامی[94]، كفاره استظلال قربانی كردن یك گوسفند است كه حدیث‌های گوناگون بر آن دلالت دارند. افزون بر این، سخنانی دیگر نیز در فقه امامی، به پشتوانه روایات، درباره كفاره استظلال به میان آمده‌اند، از جمله: 1. یك مُدّ طعام برای هر روز.[95]2. برای فرد مختار، به ازای هر روز یك گوسفند و برای مضطر، در مجموع یك گوسفند.[96]3. تخییر میان ذبح گوسفند و سه روز روزه و اطعام شش مسكین. این سخن به ابن ابی‌عقیل عمانی (م. حدود 350ق.) نسبت یافته است.[97]حدیثی كه بر كفاره ذبح شتر دلالت دارد، به معنای استحباب دانسته شده[98]یا ناپذیرفتنی به شمار رفته است.[99] در منابع فقهی امامیان، از این موضوع سخن رفته كه آیا در صورت تكرار استظلال، كفاره نیز متعدد می‌شود یا نه. شماری از فقیهان بر آنند كه از روایات می‌توان دریافت كه یك كفاره كافی است.[100]در عمره همراه حج، بیشتر فقیهان برای هر احرام كفاره‌ای را واجب دانسته‌اند.[101] فقیهان مالكی و حنبلی كه به حرمت استظلال باور دارند، درباره وجوب كفاره دیدگاهی همسان ندارند. در فقه حنبلی سه دیدگاه دیده می‌شود[102]: 1. وجوب فدیه. 2. واجب نبودن فدیه. 3. وجوب فدیه، اگر استظلال اندك نباشد. در فقه مالكی نیز درباره كفاره استظلال با محمل و وسایل همانند، دو دیدگاه در میان است[103]: وجوب فدیه و استحباب آن. این اختلاف دیدگاه درباره مورد كفاره مصداق‌های دیگر استظلال نیز به چشم می‌خورد.[104]نزد فقیهان حنبلی و مالكی، فدیه استظلال یكی از این سه به‌گونه تخییری است: 1. ذبح یك گوسفند و صدقه دادن آن. 2. سه روز روزه گرفتن. 3. اطعام شش مسكین.[105] ƒبرخی احكام جزئی استظلال:در منابع فقهی، احكام جزئی دیگر درباره استظلال آمده كه مهم‌ترین موارد آن عبارتند از: ‚1. شرط بالای سر بودن مانع: شماری از فقیهان امامی[106]استظلال را هنگامی ممنوع دانسته‌اند كه مانع تابش خورشید، بر فراز سرِ احرام‌گزار باشد. بر این اساس، بهره‌گیری مُحرم از سایه جانبی مَحمل یا جامه‌ای كه بر عصا یا درخت یا چوبی نهاده شده باشد، بدین شرط كه این چیزها بالای سر او نباشند، جایز به شمار رفته است.[107]از پشتوانه‌های این حكم، صحیحه ابن سنان است كه به باور مخالفانِ دیدگاه یاد شده، بر مدعا دلالت ندارد.[108]از این رو، شماری از فقیهان این دیدگاه را قاطعانه نپذیرفته[109]و شماری دیگر از باب احتیاط بدان ملتزم نشده‌اند.[110]شهید اول[111]پذیرش شرط یاد شده برای حرمت استظلال را بر پایه این سؤال دانسته است: آیا علت تحریمِ استظلال، پرهیز از پوشیده شدن بدن (سَتر) است یا تابش نور خورشید (اضحاء)؟ بیشتر فقیهان دوران بعد[112]به پشتوانه روایات، حكمت یا علت حرمت را جلوگیری نكردن از آفتاب دانسته و شرط بالای سر بودن مانع را نپذیرفته‌اند. البته شماری از فقیهان بهره‌گیری از سایه بیرونی محمل را به دلیل نص خاص، جایز شمرده‌اند.[113] شماری از فقیهان اهل سنت، خواه مالكی[114]و خواه حنبلی[115]نیز به‌گونه ضمنی چنین شرطی را برای حرمت استظلال به میان آورده و مصداق‌هایی از استظلال را مانند بهره‌گیری از سایه جانبی محمل یا لباسی كه بر فراز چوب یا عصا قرار گرفته، حرام ندانسته‌اند. از پشتوانه‌های این حكم، روایت ام ‌الحُصَین درباره حج پیامبر(ص) است.[116]مخالفان این دیدگاه، بهره‌گیری از هر‌گونه مانع آفتاب را مصداق استظلالِ ممنوع شمرده و به روایت‌هایی چون حدیث ابن عمر استناد جسته‌اند.[117]حدیث‌ها و منابع فقهی اهل سنت به مواردی دیگر از استظلال بدون شرط یاد شده، مانند بهره‌گیری از سایه لباسی كه بر محمل انداخته شده یا شخصی دیگر آن را نگاه داشته، نیز پرداخته‌اند.[118] ‚2. سایه اعضای بدن: به تصریح شماری از فقیهان امامی، به پشتوانه حدیث‌هایی چند، جلوگیری از تابش نور خورشید با اعضای بدن، برای محرم جایز است.[119]حتی در حدیثی این كار، سیره پیامبر گرامی(ص) در هنگام حج‌ گزاردن قلمداد شده است.[120]این فقیهان صحیحه سعید اعرج را كه بر نهی از پوشاندن با دست دلالت دارد، دارای معنای كراهت دانسته‌اند.[121]در حدیث‌های اهل سنت[122]و فقیهان مالكی[123]و حنبلی[124]استظلال با دست برای احرام‌گزار روا شمرده شده است. نیز در منابع فقهی، از دیگر مصداق‌های همانند برای استظلال سخن رفته است.[125] ‚3. استظلال در شب: فقیهان متأخر امامی به این نكته نیز پرداخته‌اند كه آیا حرمت استظلال، ویژه روز است یا در شب نیز جاری است. شماری از فقیهان به پشتوانه ادله‌ای، رعایت این حكم را در شب نیز واجب دانسته‌اند[126]؛ از جمله حدیث‌هایی كه درباره محافظت از سرما و گرما و باران سخن به میان آورده است.[127]نیز استدلال نموده‌اند كه مفهوم اصلی استظلال، پنهان ساختن و پوشاندن است و به محافظت از نور خورشید اختصاص ندارد. در برابر، مخالفان بر آنند كه استظلال تنها با وجود نور خورشید مفهوم دارد و فقیهان پیشین نیز از حرمت آن در شب سخن نگفته‌اند.[128] ‚4. حكم استظلال همراه: از مسائل استظلال، تكلیف مُحرمی است كه با زن احرام‌گزار یا شخص بیمار یا مضطر همراه می‌شود كه استظلال برای او جایز است. این مسئله مورد ابتلا است و از این رو در روایات و منابع فقهی بدان پرداخته شده است. به باور همه فقیهان امامی، به اقتضای اصل اشتغال و نیز به پشتوانه حدیث‌هایی چون روایت بكر بن صالح[129]، استظلال برای شخص همراه حرام است.[130]از نظر آنان، روایت عباس بن معروف[131]كه جواز استظلال برای شخص همراه را به ذهن می‌رساند، به لحاظ سند مخدوش و دلالت آن بر جواز، مناقشه‌پذیر و حتی مردود است.[132]فقیهان اهل سنت كمتر به این موضوع پرداخته‌اند. دیدگاه مالكیان درباره كسی كه زنی احرام‌گزار را در مركب همراهی كند، آن است كه استظلال بر او، بر خلاف زن، حرام است.[133]پاره‌ای از منابع پیشین حنفی، اعتقاد به جواز را به مالك و فقیهان مدینه نسبت داده‌اند.[134] منابع الاحتجاج:ابومنصور الطبرسی (م.520ق.)، به كوشش سید محمد باقر، نجف، دار النعمان، 1386ق؛الاحكام فی الحلال و الحرام:یحیی بن حسین (م.298ق.)، به كوشش علی بن احمد، 1410ق؛الاختصاص:المفید (م.413ق.)، به كوشش غفاری و زرندی، بیروت، دار المفید، 1414ق؛الاستبصار:الطوسی (م.460ق.)، به كوشش موسوی، تهران، دار الكتب الاسلامیه، 1390ق؛الاستذكار:ابن عبدالبر (م.463ق.)، به كوشش سالم محمد و محمد علی، دار الكتب العلمیه، 2000م؛اعانة الطالبین:السید البكری الدمیاطی (م.1310ق.)، بیروت، دار الفكر، 1418ق؛الانتصار:السید المرتضی (م.436ق.)، قم، نشر اسلامی، 1415ق؛الانصاف فی معرفة الراجح من الخلاف:المرداوی (م.885ق.)، به كوشش محمد حامد، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛بدائع الصنائع:علاء الدین الكاسانی (م.587ق.)، بیروت، دار الكتاب العربی، 1982م؛التاج و الاكلیل:محمد بن یوسف العبدری (م.897ق.)، بیروت، دار الفكر، 1398ق؛تحریر الوسیله:امام خمینی1 (م.1368ش.)، نجف، مطبعة الآداب، 1390ق؛تذكرة الفقهاء:العلامة الحلی (م.726ق.)، قم، آل البیت:، 1416ق؛التمهید:ابن عبدالبر (م.463ق.)، مغرب، وزارة الاوقاف، 1387ق؛تهذیب الاحكام:الطوسی (م.460ق.)، به كوشش موسوی و آخوندی، تهران، دار الكتب الاسلامیه، 1365ش؛جامع المدارك:سید احمد الخوانساری (م.1405ق.)، به كوشش غفاری، تهران، مكتبة الصدوق، 1405ق؛جامع المقاصد:الكركی (م.940ق.)، قم، آل البیت:، 1411ق؛جواهر الكلام:النجفی (م.1266ق.)، تهران، دار الكتب الاسلامیه، 1367ش؛الحجّه:محمد بن حسن شیبانی (م.قرن2ق.)، بیروت، عالم الكتب، 1403ق؛الحدائق الناضره:یوسف البحرانی (م.1186ق.)، قم، نشر اسلامی، 1409ق؛حلیة العلماء:محمد بن احمد قفّال شاشی (م.507ق.)، بیروت ـ عمان، الرساله ـ دار الارقم، 1400ق؛الخلاف:الطوسی (م.460ق.)، قم، نشر اسلامی، 1417ق؛الدروس الشرعیه:الشهید الاول (م.786ق.)، قم، نشر اسلامی، 1414ق؛ذخیرة المعاد:محمد باقر السبزواری (م.1090ق.)، قم، مؤسسة آل البیت:؛الروضة البهیه:الشهید الثانی (م.965ق.)، به كوشش كلانتر، قم، داوری، 1410ق؛السرائر:ابن ادریس (م.598ق.)، قم، النشر الاسلامی، 1411ق؛السنن الكبری:البیهقی (م.458ق.)، بیروت، دار الفكر؛شرائع الاسلام:المحقق الحلی (م.676ق.)، به كوشش سید صادق شیرازی، قم، دار الایمان، 1409ق؛شرح العمده:ابن تیمیه حرّانی (م.728ق.)، ریاض، مكتبة العبیكان، 1413ق؛الشرح الكبیر:ابوالبركات (م.1201ق.)، مصر، دار احیاء الكتب العربیه؛الصحاح:الجوهری (م.393ق.)، به كوشش العطار، بیروت، دار العلم للملایین، 1407ق؛صحیح مسلم:مسلم (م.261ق.)، بیروت، دار الفكر؛عون المعبود:العظیم آبادی (م.1329ق.)، بیروت، دار الكتب العلمیه، 1415ق؛عیون اخبار الرضا7:الصدوق(م.381ق.)، بیروت، اعلمی، 1404ق؛غُنیة النزوع:الحلبی (م.585ق.)، به كوشش ابراهیم بهادری، قم، مؤسسه امام صادق7، 1417ق؛فتح العزیز:عبدالكریم بن محمد الرافعی (م.623ق.)، بیروت، دار الفكر؛الفروع:محمد بن مفلح المقدّسی (م.763ق.)‌، به كوشش القاضی، بیروت، دار الكتب العلمیه، 1418ق؛القاموس المحیط:الفیروزآبادی (م.817ق.)، بیروت، دار العلم؛قرب الاسناد:الحمیری (م.قرن3ق.)، قم، آل البیت:، 1413ق؛القوانین الفقهیه:محمد بن جزی الغرناطی (م.763ق.)؛الكافی فی الفقه:ابوالصلاح الحلبی (م.447ق.)، به كوشش استادی، اصفهان، مكتبة امیرالمؤمنین7، 1403ق؛الكافی فی فقه الامام احمد بن حنبل:عبدالله بن قدامه (م.620ق.)، به كوشش زهیر الشاویش، بیروت، المكتب الاسلامی، 1408ق؛الكافی فی فقه اهل المدینة المالكی:القرطبی (م.463ق.)، بیروت، دار الكتب العلمیه، 1407ق؛الكافی:الكلینی (م.329ق.)، به كوشش علی اكبر غفاری، تهران، دار الكتب الاسلامیه، 1363ش؛الكامل فی التاریخ:ابن اثیر علی بن محمد الجزری (م.630ق.)، بیروت، دار صادر ـ دار بیروت، 1386ق؛كتاب الحج:تقریر بحث الگلپایگانی، الصابری، قم، الخیام، 1400ق؛كشاف القناع:منصور البهوتی (م.1051ق.)، به كوشش هلال مصیلحی، بیروت، دار الفكر، 1402ق؛كشف اللثام:الفاضل الهندی (م.1137ق.)، قم، نشر اسلامی، 1416ق؛لسان العرب:ابن منظور (م.711ق.)، قم، ادب الحوزه، 1405ق؛المبسوط فی فقه الامامیه:الطوسی (م.460ق.)، به كوشش بهبودی، تهران، المكتبة المرتضویه؛المبسوط:السرخسی (م.483ق.)، بیروت، دار المعرفه؛مجمع الفائدة و البرهان:المحقق الاردبیلی (م.993ق.)، قم، نشر اسلامی، 1416ق؛المجموع شرح المهذب:النووی (م.677ق.)، بیروت، دار الفكر؛مختصر اختلاف العلماء:احمد بن محمد طحاوی (م.قرن4ق.)، به كوشش عبدالله نذیر، بیروت، دار الشعائر الاسلامیه، 1417ق؛مختصر خلیل:خلیل بن اسحاق مالكی (م.قرن8ق.)، بیروت، دار الفكر، 1415ق؛مختلف الشیعه:العلامة الحلی (م.726ق.)، قم، نشر اسلامی، 1412ق؛مدارك الاحكام:محمد بن علی العاملی (م.1009ق.)، قم، آل البیت:، 1410ق؛المراسم العلویه:سلار حمزة بن عبدالعزیز (م.448ق.)، به كوشش حسینی، قم، المجمع العالمی لاهل البیت:، 1414ق؛مسائل علی بن جعفر:علی بن جعفر (م.قرن2ق.)، كنگره جهانی امام رضا(ع)، 1409ق؛مسالك الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام:الشهید الثانی (م.965ق.)، قم، معارف اسلامی، 1416ق؛مستند الشیعه:احمد النراقی (م.1245ق.)، قم، آل البیت:، 1419ق؛مسند احمد:احمد بن حنبل (م.241ق.)، بیروت، دار صادر؛المصنّف:ابن ابی‌شیبه (م.235ق.)، به كوشش كمال یوسف الحوت، ریاض، مكتبة الرشد، 1409ق؛المعتمد فی شرح المناسك:محاضرات الخوئی (م.1413ق.)، الخلخالی، قم، مدرسة دار العلم، 1409ق؛معجم مقاییس اللغه:ابن فارس(م.395ق.)، به كوشش عبدالسلام، قم، دفتر تبلیغات، 1404ق؛مغنی المحتاج:محمد الشربینی (م.977ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1377ق؛المغنی:عبدالله بن قدامه (م.620ق.)، بیروت، دار الكتاب العربی؛المقنع:الصدوق(م.381ق.)، قم، مؤسسه امام هادی(ع)، 1415ق؛المقنعه:المفید(م.413ق.)، قم، نشر اسلامی، 1410ق؛منار السبیل:ابراهیم بن محمد بن ضویان (م.1353ق.)، به كوشش عصام قلعه‌جی، ریاض، مكتبة المعارف، 1405ق؛منتهی المطلب:العلامة الحلی (م.726ق.)، چاپ سنگی، 1333ق؛مواهب الجلیل:الحطاب الرعینی (م.954ق.)، به كوشش زكریا عمیرات، بیروت، دار الكتب العلمیه، 1416ق؛نیل الاوطار:الشوكانی (م.1255ق.)، بیروت، دار الجیل، 1973م؛وسائل الشیعه:الحرّ العاملی (م.1104ق.)، قم، آل البیت:، 1414ق؛الهدایة شرح بدایة المبتدی:علی بن ابوبكر المرغینانی (م.593ق.)، بیروت، المكتبة الاسلامیه.