بدعت: تفاوت میان نسخهها
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
برخی ریشه نظریه تقسیم بدعت به خوب و بد را یک رخداد تاریخی در روزگار [[خلیفه دوم]] دانستهاند<ref>دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج11، ص559.</ref> که به دستور وی از سال 14ق. در شبهای ماه [[رمضان]]، [[نماز تراویح]] به صورت جماعت برگزار شد؛ عُمَر، خلیفه دوم، این را بدعتی خوب شمرد: «نعم البدعة هذه.»<ref>صحیح البخاری، ج2، ص252؛ الموطّا، ج1، ص114-115؛ النص و الاجتهاد، ص251-252.</ref> یعنی نماز تراویح چه خوب بدعتی است؛ گفته شده گفتار وی با مجموعه میراث حدیثی<ref>الکافی، ج1، ص56-57؛ مسند احمد، ج4، ص126.</ref> مسلمانان به ویژه مضمون «هر بدعتی گمراهی است» سازگار نبوده است؛ از اینرو، عدهای از دانشوران اهل سنت همچون [[شافعی]] (م. 204ق.)<ref>البدعه، الواعی، ص88؛ فتح الباری، ج13، ص212.</ref> و [[سیوطی]] (م. 911ق.)<ref>نک: الامر بالاتباع، ص89، 166-171.</ref> برای از بین بردن تعارض میان سخنان عمر و روایتهای نبوی از بدعت خوب و بد سخن به میان آورده و نماز تراویح را از جمله بدعتهای خوب معرفی کردهاند؛ و عدهای نیز منکر بیسابقه بودن این نماز شده و آنرا از جمله سنتهای نبوی بهشمار آوردهاند.<ref>نک: الحوادث و البدع، ص69.</ref> | برخی ریشه نظریه تقسیم بدعت به خوب و بد را یک رخداد تاریخی در روزگار [[خلیفه دوم]] دانستهاند<ref>دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج11، ص559.</ref> که به دستور وی از سال 14ق. در شبهای ماه [[رمضان]]، [[نماز تراویح]] به صورت جماعت برگزار شد؛ عُمَر، خلیفه دوم، این را بدعتی خوب شمرد: «نعم البدعة هذه.»<ref>صحیح البخاری، ج2، ص252؛ الموطّا، ج1، ص114-115؛ النص و الاجتهاد، ص251-252.</ref> یعنی نماز تراویح چه خوب بدعتی است؛ گفته شده گفتار وی با مجموعه میراث حدیثی<ref>الکافی، ج1، ص56-57؛ مسند احمد، ج4، ص126.</ref> مسلمانان به ویژه مضمون «هر بدعتی گمراهی است» سازگار نبوده است؛ از اینرو، عدهای از دانشوران اهل سنت همچون [[شافعی]] (م. 204ق.)<ref>البدعه، الواعی، ص88؛ فتح الباری، ج13، ص212.</ref> و [[سیوطی]] (م. 911ق.)<ref>نک: الامر بالاتباع، ص89، 166-171.</ref> برای از بین بردن تعارض میان سخنان عمر و روایتهای نبوی از بدعت خوب و بد سخن به میان آورده و نماز تراویح را از جمله بدعتهای خوب معرفی کردهاند؛ و عدهای نیز منکر بیسابقه بودن این نماز شده و آنرا از جمله سنتهای نبوی بهشمار آوردهاند.<ref>نک: الحوادث و البدع، ص69.</ref> | ||
در مقابل گروهی از دانشمندان اهل سنت با استناد به آیات، | در مقابل گروهی از دانشمندان اهل سنت با استناد به آیات، روایات، سخنان [[صحابه]] و [[تابعین]]، تقسیم بدعت به نیک و بد را نپذیرفته و هرگونه بدعت را ناپسند دانستهاند.<ref>البدعه، الواعی، ص103.</ref> از باورداران این تحلیل، [[مالک بن انس]] (م. 179ق.)، امام بیهقی (م. 458ق.)، [[طرطوشی|طُرطُوشی]] (م. 520ق.)، [[ابنتیمیه]] (م. 728ق)، [[زرکشی|زَرکَشی]] (م. 794ق)، [[ابنرجب حنبلی]] (م. 795ق.)، ابنحجر (م. 852ق.)، [[محمد عبده]]، [[محمد رشید رضا]] و [[حسن البنا]] را میتوان نام برد.<ref>نک: البدعه، الواعی، ص104-108.</ref> | ||
===تقسیم پنج بخشی بدعت=== | ===تقسیم پنج بخشی بدعت=== | ||
از دیگر تقسیمبندیهای «بدعت»، نظریه تقسیم پنج بخشی بدعت به تعداد احکام شرعی است | از دیگر تقسیمبندیهای «بدعت»، نظریه تقسیم پنج بخشی بدعت به تعداد احکام شرعی است (واجب، مستحب، حرام، مکروه و مباح) و گفته شده نخستینبار [[عز بن عبدالسلام]] (م: 660ق) آنرا طرح کرد. بر پایه دیدگاه او، خواندن [[نحو]] برای فهمیدن کلام [[خدا]] بدعتی واجب است. ساختن مهمانسرا و مدرسه و خواندن [[نماز تراویح]] در شمار بدعتهای مستحب است. پدیدار شدن مذاهبی همچون [[جبریه]] و [[قدریه]] از بدعتهای حرام است.<ref>برای تفصیل بیشتر در باب مذاهب بدعتگزار، نک: الحوادث و البدع، ص33، 35.</ref> آراستن مسجدها از بدعتهای مکروه و [[مصافحه]] در پی نماز صبح و عصر از بدعتهای مباح است.<ref>قواعد الاحکام، ج2، ص172-173؛ الاعتصام، ص141-142.</ref> باید برای استنباط نوع اینگونه بدعتها، به قواعد فقهی و شرعی رجوع کرد.<ref>قواعد الاحکام، ج2، ص173.</ref> | ||
[[شاطبی]] مثالهای یاد شده را در پرتو قواعد فقهی و اصولی، مشمول بدعت اصطلاحی ندانسته و خود این تقسیم را هم امری تازه شمرده که مشروعیت ندارد.<ref>الاعتصام، ص142-159.</ref> | [[شاطبی]] مثالهای یاد شده را در پرتو قواعد فقهی و اصولی، مشمول بدعت اصطلاحی ندانسته و خود این تقسیم را هم امری تازه شمرده که مشروعیت ندارد.<ref>الاعتصام، ص142-159.</ref> |
نسخهٔ ۵ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۱۷
بدعت بنیادنهادن عقیده یا عملی از پیش خود به نام دین است در حالیکه مستندی از قرآن و روایات ندارد. بدعت میتواند به افزودن یا کاستن حکمی از احکام شرعی یا اعتقادی از اعتقادات دینی بیانجامد.
حرام بودنِ بدعت اصطلاحی، از مسلمات شریعت اسلامی است و در روایات از مصادیق کفر و شرک معرفی شده است. در مورد مصادیق بدعت میان مذاهب اسلامی اختلاف نظر وجود دارد ازاینرو هر یک دیگری را در برخی اعمال و عقایدشان به بدعت متهم کردهاند.
به عقیده شیعیان نماز تراویح، گفتن جملهٔ «الصلاة خیر من النوم» به جای «حی علی خیر العمل» در اذان، گفتن «آمین» پس از قرائت سوره حمد در نماز، حرمت متعة الحج، اذان دوم و سوم در روز جمعه و... از مصادیق «بدعت» است.
برخی عالمان اهل سنت برای بدعت تقسیمات گوناگونی از جمله بدعت خوب و بد و... ارائه دادهاند. آنها معتقدند بهجماعت خواندن نماز تراویح به دستور عمر بن خطاب از مصادیق بدعت خوب است؛ در مقابل برخی دیگر هر گونه بدعتی را حرام اعلام کردهاند.
در مورد «بدعت» کتابهای مستقلی تألیف شده است.
معنای بدعت
بدعت در اصطلاح به معنای ایجاد پدیدهای بیسابقه در دین است که مستندی از کتاب، سنت، اجماع و دیگر ادله شرعی ندارد.[۱] این پدیده میتواند به افزودن یا کاستنِ حکمی از احکام شرعی یا اعتقادی در دین بیانجامد.[۲]. در «بدعت» لازم است بدعتگزار عمل یا اعتقاد جدید را به دین نسبت دهد و قصد شرعیسازی آنرا داشته باشد.[۳]
بدعت در لغت به معنای ایجاد کردن چیزی بدون پیشینه است[۴] و از ریشه «ب ـ د ـ ع» به معنای ایجاد امر تازه، انقطاع و جدایی است.[۵]
در آیه 27 سوره حدید رَهْبانِیَّةً ابْتَدَعُوها ما کَتَبْناها عَلَیْهِم به رهبانیتی اشاره شده که خداوند آن را پدید نیاورد، بلکه خود مسیحیان آنرا از پیش خود بنیاد نهادند.
تعریف بدعت به «ادخال ما لیس فی الدین فی الدین و ادخال ما لم یعلم فی الدین فی الدین» یعنی آنچه جزء دین نیست را جزئی از آن بحساب آوردن یا آنچه را که معلوم نیست جزئی از دین است یا نه، جزئی از دین بحاسب آوردن[۶] مورد توجه شماری از معاصران و فقیهان قرار گرفته است.[۷]
محققان براین باورند که هرگونه موضوعات بیسابقه در دین بدعت نیست بلکه اگر این نوآوریها مستند به دلایل شرعی نباشد و در عین حال ادعای شرعی بودن آن شود «بدعت» محسوب میشود.[۸]
بدعت در آیات و روایات
حرمت بدعت، از مسلمات شریعت اسلامی شناخته شده است از جمله ضروریات دین به شمار میرود.[۹]
در آیه 21 سوره شوری اَمْ لَهُمْ شُرَکاءُ شَرَعُوا لَهُمْ مِنَ الدِّینِ ما لَمْ یَاْذَنْ بِهِ الله خداوند کسانی را که بدون اجازه او دینی بسازند، سخت نکوهش کرده است. همچنین آیات ۱۱۶ سوره نحل، ۶۵ و ۱۵۹ سوره انعام و ۳۱ سوره توبه از دیگر آیاتی است که در آن به «بدعت» اشاره شده است.[۱۰]
در حدیثنامههای شیعه[۱۱] و اهل سنت[۱۲] و نیز آثار پژوهشی، در نکوهش بدعت نکات گوناگون گوشزد شده و بدعت، گناهی بزرگ و حرامی آشکار به شمار آمده است. مطابق آن گفته شده از برنهادن امور تازه در دین باید پرهیز کرد؛ زیرا هر بدعتی گمراهی است.[۱۳] همچنین بدعتگزار دچار خواری در دنیا و خشم الهی میگردد و سرنوشت بدعتگزاران همانند سرنوشت گوسالهپرستان قوم موسی اعلام شده است.[۱۴]همچنین مطابق فرموده امام صادق(ع) کفر و نفاق از مصادیق بدعت معرفی شده است.[۱۵]
به استناد روایتی که کلینی و مجلسی آنرا نقل کردهاند بدعت گناهی است که توبه از آن پذیرفته نیست؛[۱۶] و سادهترین چیزی که انسان را به مرز کفر میکشاند، این است که آنچه را خدا نهی کرده، فرمان او بداند و این را اعتقادی دینی بشمارد.[۱۷] عبارتهایی چون «شر الامور مُحْدَثاتها» و «ان کل محدثة بدعة و کل بدعة ضلالة» در حدیثنامههای[۱۸] اهل سنت فراوان آمدهاند و مُحْدَث به بدعت تفسیر شده است.[۱۹]
بدعت خوب و بد
برخی ریشه نظریه تقسیم بدعت به خوب و بد را یک رخداد تاریخی در روزگار خلیفه دوم دانستهاند[۲۰] که به دستور وی از سال 14ق. در شبهای ماه رمضان، نماز تراویح به صورت جماعت برگزار شد؛ عُمَر، خلیفه دوم، این را بدعتی خوب شمرد: «نعم البدعة هذه.»[۲۱] یعنی نماز تراویح چه خوب بدعتی است؛ گفته شده گفتار وی با مجموعه میراث حدیثی[۲۲] مسلمانان به ویژه مضمون «هر بدعتی گمراهی است» سازگار نبوده است؛ از اینرو، عدهای از دانشوران اهل سنت همچون شافعی (م. 204ق.)[۲۳] و سیوطی (م. 911ق.)[۲۴] برای از بین بردن تعارض میان سخنان عمر و روایتهای نبوی از بدعت خوب و بد سخن به میان آورده و نماز تراویح را از جمله بدعتهای خوب معرفی کردهاند؛ و عدهای نیز منکر بیسابقه بودن این نماز شده و آنرا از جمله سنتهای نبوی بهشمار آوردهاند.[۲۵]
در مقابل گروهی از دانشمندان اهل سنت با استناد به آیات، روایات، سخنان صحابه و تابعین، تقسیم بدعت به نیک و بد را نپذیرفته و هرگونه بدعت را ناپسند دانستهاند.[۲۶] از باورداران این تحلیل، مالک بن انس (م. 179ق.)، امام بیهقی (م. 458ق.)، طُرطُوشی (م. 520ق.)، ابنتیمیه (م. 728ق)، زَرکَشی (م. 794ق)، ابنرجب حنبلی (م. 795ق.)، ابنحجر (م. 852ق.)، محمد عبده، محمد رشید رضا و حسن البنا را میتوان نام برد.[۲۷]
تقسیم پنج بخشی بدعت
از دیگر تقسیمبندیهای «بدعت»، نظریه تقسیم پنج بخشی بدعت به تعداد احکام شرعی است (واجب، مستحب، حرام، مکروه و مباح) و گفته شده نخستینبار عز بن عبدالسلام (م: 660ق) آنرا طرح کرد. بر پایه دیدگاه او، خواندن نحو برای فهمیدن کلام خدا بدعتی واجب است. ساختن مهمانسرا و مدرسه و خواندن نماز تراویح در شمار بدعتهای مستحب است. پدیدار شدن مذاهبی همچون جبریه و قدریه از بدعتهای حرام است.[۲۸] آراستن مسجدها از بدعتهای مکروه و مصافحه در پی نماز صبح و عصر از بدعتهای مباح است.[۲۹] باید برای استنباط نوع اینگونه بدعتها، به قواعد فقهی و شرعی رجوع کرد.[۳۰]
شاطبی مثالهای یاد شده را در پرتو قواعد فقهی و اصولی، مشمول بدعت اصطلاحی ندانسته و خود این تقسیم را هم امری تازه شمرده که مشروعیت ندارد.[۳۱]
مصادیق بدعت
در گزارشهای تاریخی، از تغییر دین حنیف ابراهیمی مکه به دین جاهلی و پدید آمدن بدعتها و مناسک جاهلی یاد شده است. از جمله این بدعتها، طواف برهنه، تغییر و تبدیل ماههای حج (نسیء) و رسمهای برنهاده شده به دست حُمْسیها معرفی شده است.[۳۲] بر پایه گزارشهای تاریخنگاران، قریش در هنگام حاکمیت بر مکه و کعبه، بدعتهای گوناگون بنیان نهادند.[۳۳]
بدعت در فقه و فرهنگ اهلسنت
در منابع شیعی به مصادیقی از بدعت در فقه و فرهنگ اهل سنت، اشاره شده؛ از جمله: گفتن جمله «الصلاة خیر من النوم» به جای «حی علی خیر العمل» در اذان و خواندن نوافل شبهای رمضان (نماز تراویح) به صورت جماعت[۳۴] و حرمت متعة الحج به دستور عمر بن خطاب. در برخی منابع آمده است که عمل وی با مخالفت فرزندش عبدالله بن عمر نیز روبهرو شد و او در پاسخ به یکی از شامیان اعلام کرد که متعه حج حلال است.[۳۵]
تقدم خطبهها در نماز عید فطر و قربان[۳۶] و اذان دوم یا سوم در روز جمعه را از جمله بدعتهای عثمان برشمردهاند.[۳۷]
به باور شماری از اهل سنت، عمر بن عبدالعزیز در سده اول ق. و شافعی (م. 204ق.) در سده سوم ق. در مقام احیای سنتها و نابودی بدعتها برآمدند.[۳۸]
نسبتهای بدعت به شیعه
گروهی از نویسندگان و عالمان اهل سنت ساختن ضریح بر مرقد نبوی [۳۹] ذبح در استقبال از محمل،[۴۰] به عقب گام برداشتن در زیارت حرم نبوی[۴۱] و تذهیب این حرم،[۴۲] روشن کردن چراغ بر محل مقامهای چهارگانه در مسجدالحرام (الوقید) در شب بیست و هفتم و دیگر شبها،[۴۳] نامیدن قسمت بالایی دیوار کعبه برابر باب به عروة الوثقی و بوسیدن آن، و نیز نهادن ناف بر میخی در وسط کعبه به نام سُرَة الدُنیا[۴۴] که اکنون برچیده شده،[۴۵] را نمونههایی از بدعتهای مسلمانان و شیعیان دانستهاند.
اما گفته شده این موارد از مصداقهای بدعت اصطلاحی نیستند چراکه به قصد شرعیسازی و داخل کردن چیزی در دین برنهاده نشدهاند و تنها رفتارهایی هستند که در سنت رفتاری و فرهنگ عمومی گروههایی از مسلمانان رواج یافتهاند.
اما وهابیان معنای بدعت را گسترش دادهاند؛ برای مثال آنها نهادن پرده بر روضه نبوی را بدعت شمردهاند؛ زیرا به باور آنها انجام دهنده این کار، آن را عبادت میشمرد و قصد تقرب دارد. افزون بر شیعه، پارهای از نویسندگان اهل سنت به چنین برداشتی از بدعت اشکال کرده و گفتهاند که در حقیقت پرده روضه نبوی به قصد تزیین و زیباسازی و نه عبادت و تقرب، آویخته شده است.[۴۶]
آثار در موضوع بدعت
در تکنگاریها در موضوع بدعت، دانشوران و محققان اسلامی جوانب بحث را کاویدهاند. از میان آثار مستقل کهنتر میتوان به این آثار اشاره کرد:
البدع المحدثه ابوالقاسم کوفی (م. 352ق.)، البدع و النهی عنها نوشته ابن وَضاح قرطبی، الحوادث و البدع محمد بن ولید طُرطُوشی، الباعث علی انکار البدع و الحوادث ابوشامه مَقدِسی، درر المباحث فی احکام البدع و الحوادث اثر حسین بن حسن دِمیاطی، الاعتصام نوشته ابراهیم بن موسی شاطِبی نویسنده کتاب معروف الموافقات، الامر بالاتباع و النهی عن الابتداع نوشته سُیوطی.
پیوند به بیرون
بدعت، مجله کلام اسلامی، تابستان 1389 - شماره 74 (17 صفحه - از 29 تا 45)
پانویس
- ↑ الحوادث و البدع، ص21؛ مجمع البحرین، ج4، ص298-299، «بدع.
- ↑ رسائل المرتضی، ج2، ص264؛ کشف الارتیاب، ص102؛ الحوادث و البدع، ص40.
- ↑ الاعتصام، ج1، ص37.
- ↑ العین، ج2، ص54؛ جمهرة اللغه، ج1، ص298؛ لسان العرب، ج8، ص6، «بدع.
- ↑ العین، ج2، ص54؛ الصحاح، ج3، ص1183، «بدع. ؛المصباح، ج1، ص38، «ابدع.
- ↑ کشف الارتیاب، ص103.
- ↑ البدعه، سبحانی، ص32.
- ↑ قواعد معرفة البدع، ص22.
- ↑ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج11، ص558؛ نک: الاعتصام، ص33-50.
- ↑ سبحانی، البدعه، ۱۴۱۶ق، ص۱۳و۱۴.
- ↑ الکافی، ج1، ص54؛ بحار الانوار، ج2، ص261، 269.
- ↑ مسند احمد، ج4، ص126-127؛ صحیح مسلم، ج2، ص592؛ کنز العمال، ج16، ص184.
- ↑ سنن ابن ماجه، ج1، ص16.
- ↑ الاعتصام، ص90.
- ↑ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ۱۴۱۳ق، ج۳، ص۵۷۲.
- ↑ بحار الانوار، ج2، ص296.
- ↑ الکافی، ج2، ص415.
- ↑ سنن ابی داود، ج2، ص393؛ سنن النسائی، ج3، ص188.
- ↑ فتح الباری، ج13، ص213.
- ↑ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج11، ص559.
- ↑ صحیح البخاری، ج2، ص252؛ الموطّا، ج1، ص114-115؛ النص و الاجتهاد، ص251-252.
- ↑ الکافی، ج1، ص56-57؛ مسند احمد، ج4، ص126.
- ↑ البدعه، الواعی، ص88؛ فتح الباری، ج13، ص212.
- ↑ نک: الامر بالاتباع، ص89، 166-171.
- ↑ نک: الحوادث و البدع، ص69.
- ↑ البدعه، الواعی، ص103.
- ↑ نک: البدعه، الواعی، ص104-108.
- ↑ برای تفصیل بیشتر در باب مذاهب بدعتگزار، نک: الحوادث و البدع، ص33، 35.
- ↑ قواعد الاحکام، ج2، ص172-173؛ الاعتصام، ص141-142.
- ↑ قواعد الاحکام، ج2، ص173.
- ↑ الاعتصام، ص142-159.
- ↑ اخبار مکه، ازرقی، ج1، ص174-179.
- ↑ اتحاف الوری، ج1، ص63-69.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج2، ص283.
- ↑ نهج الحق، ص283؛ الزام النواصب، ص207؛ بحار الانوار، ج30، ص600.
- ↑ المعتبر، ج2، ص325؛ جواهر الکلام، ج11، ص397.
- ↑ تاریخ المدینه، ج3، ص958؛ موسوعة مرآة الحرمین، ج5، ص107-109.
- ↑ تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، ج5، ص45.
- ↑ نصیحة المشاور، ص18-20.
- ↑ مرآة الحرمین، ج2، ص143.
- ↑ اتحاف الزائر، ص66-68.
- ↑ رسائل فی تاریخ المدینه، ص17.
- ↑ منائح الکرم، ج2، ص421.
- ↑ الجامع اللطیف، ص97؛ منائح الکرم، ج2، ص276.
- ↑ شفاء الغرام، ج1، ص207-208.
- ↑ فرق تسنن، ص660.
منابع
- اتحاف الزائر: عبدالصمد بن عبدالوهاب (م. 686ق.)، به کوشش شکری، دار الارقم بن ابیالارقم.
- اتحاف الوری: عمر بن محمد بن فهد (م. 885ق.)، به کوشش عبدالکریم، مکه، جامعةام القری، 1408ق.
- الاجتهاد و النص: سید عبدالحسین شرف الدین (م. 1376ق.)، قم، ابومجتبی، 1404ق.
- اخبار مکه: الازرقی (م. 248ق.)، به کوشش رشدی الصالح، مکه، مکتبة الثقافه، 1415ق.
- الاعتصام: ابراهیم الشاطبی (م. 790ق.)، مصر، المکتبة التجاریه.
- الامر بالاتباع و النهی عن الابتداع: السیوطی (م. 911ق.)، به کوشش القحطانی، مطابع الرشید، 1409ق.
- بحار الانوار: المجلسی (م. 1110ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403ق.
- البدعة مفهومها حدها و آثارها: السبحانی، قم، مؤسسة الامام الصادق7، 1416ق.
- بدعت: جعفر البیانی، ترجمه: حاتمی طبری، تهران، مشعر.
- البدعة تحدیدها و موقف الاسلام منها: عزت عطیه، بیروت، دار الکتاب العربی.
- البدعة و المصالح المرسله: توفیق یوسف الورعی، کویت، دار التراث، 1404ق.
- البدعه: جعفر باقری، المجمع العالمی لاهل البیت:، 1415ق.
- تاریخ المدینة المنوره: ابن شبّه (م. 262ق.)، به کوشش شلتوت، قم، دار الفکر، 1410ق.
- تاریخ بغداد: الخطیب البغدادی (م. 463ق.)، به کوشش عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1417ق.
- تحصیل المرام: محمد بن احمد الصباغ (م. 1321ق.)، به کوشش ابن دهیش، 1424ق.
- تذکرة الفقهاء: العلامة الحلی (م. 726ق.)، قم، آل البیت:، 1414ق.
- الجامع اللطیف: محمد ابن ظهیره (م. 986ق.)، به کوشش علی عمر، قاهره، مکتبة الثقافة الدینیه، 1423ق.
- جمهرة اللغه: ابن درید (م. 321ق.)، به کوشش رمزی بعلبکی، بیروت، دار العلم للملایین، 1987م.
- جواهر الکلام: النجفی (م. 1266ق.)، به کوشش قوچانی و دیگران، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
- الحوادث و البدع: محمد بن الولید الطرطوشی (م. 520ق.)، به کوشش الحلبی، دار ابن الجوزی، 1419ق.
- الخلاف: الطوسی (م. 460ق.)، به کوشش خراسانی و دیگران، قم، نشر اسلامی، 1407ق.
- دائرة المعارف بزرگ اسلامی: زیر نظر بجنوردی، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ، 1372ش.
- رحلة ابن جبیر: محمد بن احمد (م. 614ق.)، بیروت، دار مکتبة الهلال، 1986م.
- رسائل المرتضی: السید المرتضی (م. 436ق.)، به کوشش حسینی و رجائی، قم، دار القرآن، 1405ق.
- رسائل فی تاریخ المدینه: حمد الجاسر، ریاض، دار الیمامه.
- الزام النواصب: مفلح بن الحسین ابن صلاح البحرانی (م. قرن9ق.)، به کوشش النجفی، 1420ق.
- سنن ابن ماجه: ابن ماجه (م. 275ق.)، به کوشش محمد فؤاد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1395ق.
- سنن ابیداود: السجستانی (م. 275ق.)، به کوشش سعید محمد اللحام، بیروت، دار الفکر، 1410ق.
- سنن النسائی: النسائی (م. 303ق.)، بیروت، دار الفکر، 1348ق.
- شفاء الغرام: محمد الفاسی (م. 832ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1421ق.
- الشیعة فی التاریخ: محمد امین الزین، شبکة الامامین الحسنین8 للتراث الاسلامی.
- الصحاح: الجوهری (م. 393ق.)، به کوشش العطار، بیروت، دار العلم للملایین، 1407ق.
- صحیح البخاری: البخاری (م. 256ق.)، بیروت، دار الفکر، 1401ق.
- صحیح مسلم: مسلم (م. 261ق.)، به کوشش محمد فؤاد، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
- العین: خلیل (م. 175ق.)، به کوشش المخزومی و السامرائی، دار الهجره، 1409ق.
- فتح الباری: ابن حجر العسقلانی (م. 852ق.)، بیروت، دار المعرفه.
- فرق تسنن: به کوشش مهدی فرمانیان، قم، ادیان، 1386ش.
- قواعد الاحکام فی مصالح الانام: عزالدین عبدالسلام (م. 660ق.)، به کوشش الشنقیطی، بیروت، دار المعارف.
- قواعد معرفة البدع: محمد بن حسین الحیزانی، السعودیه، دار ابن الجوزی، 1421ق.
- الکافی: الکلینی (م. 329ق.)، به کوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1375ش.
- کشف الارتیاب: سید محسن الامین (م. 1371ق.)، به کوشش امین، مکتبة الحریس، 1382ق.
- کنز العمال: المتقی الهندی (م. 975ق.)، به کوشش السقاء، بیروت، الرساله، 1413ق.
- لسان العرب: ابن منظور (م. 711ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1408ق.
- مجمع البحرین: الطریحی (م. 1085ق.)، به کوشش حسینی، تهران، فرهنگ اسلامی، 1408ق.
- مرآة الحرمین: ابراهیم رفعت پاشا (م. 1353ق.)، قم، المطبعة العلمیه، 1344ق.
- مسالة التقریب بین اهل السنة و الشیعه: ناصر بن عبدالله القفاری، دار طیبه، 1428ق.
- مسند احمد: احمد بن حنبل (م. 241ق.)، بیروت، دار صادر.
- المصباح المنیر: الفیومی (م. 770ق.)، قم، دار الهجره، 1405ق.
- المعتبر: المحقق الحلی (م. 676ق.)، مؤسسه سید الشهداء، 1363ش.
- منائح الکرم: علی بن تاج الدین السنجاری (م. 1125ق.)، به کوشش المصری، مکه، جامعةام القری، 1419ق.
- موسوعة مرآة الحرمین الشریفین: ایوب صبری پاشا (م. 1290ق.)، قاهره، دار الآفاق العربیه، 1424ق.
- الموطّا: مالک بن انس (م. 179ق.)، به کوشش محمد فؤاد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1406ق.
- نصیحة المشاور (تاریخ المدینة المنوره): ابن فرحون (م. 769ق.)، به کوشش علی عمر، قاهره، مکتبة الثفافة الدینیه، 1427ق.
- نهج الحق و کشف الصدق: العلامة الحلی (م. 726ق.)، به کوشش الحسنی الارموی، قم، دار الهجره، 1407ق.