کاربر:Mo.ali.rezapour/صفحه تمرین۱: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
غزوه خیبر | غزوه خیبر | ||
== | ==جنگ پیامبر(ص) با یهودیان منطقه خیبر== | ||
... | غزوه خیبر در سال هفتم هجري اتفاق افتاد.<ref>السيرة النبويه، ج2، ص341؛ تاريخ خليفه، ص4.</ref> | ||
علت اصلي لشكركشي رسول خدا به خيبر، از بين بردن مركزيت رويارويي با مسلمانان در شمال مدينه بود؛ زيرا از ابتداي حضور مسلمانان در مدينه، منطقه خيبر و يهوديان ساكن آن و همچنين قبايل اطراف، كه بيشتر تحت تأثير و نفوذ خيبر بودند، مدينه را تهديد ميكردند. رويدادهاي يكساله پيش از نبرد و سريههايي كه به آن سو انجام شد، نشان دهنده نا امن بودن آن منطقه و توطئههاي مكرر يهود خيبر و قبايل همپيمان آنهاست. | |||
اهالي خيبر، با پشتوانه مالي حاصل از كشاورزي، قبايل اطراف خود و شمال مدينه را عليه مدينه تحريك كردند. در سال ششم که دحيه كلبي، براي رساندن پيام رسول خدا9 نزد قيصر روم رفته بود[1]، مورد هجوم و غارت افراد قبيله جذام قرار گرفت[2] و در پي آن رسول خدا9 زيد بن حارثه را به منطقه اعزام كرد.[3] در همين سال، زماني كه به پيامبر خبر رسيد غطفان درصدد است با كمك خيبر عليه مدينه توطئه كند، علي7 را به فدك (نزديکي خيبر) فرستاد.[4] گزارشهاي ديگري از آمادگي و قصد بزرگان خيبر براي حمله به مدينه وجود دارد.[5] چنانکه دو ماه پيش از غزوه خيبر، پيامبر خبردار شد كه يكي از فرماندهان يهود منطقه، قصد حمله به مدينه را دارد.[6] به نظر ميرسد اعزام عبدالله بن رواحه، به منظور كسب اطلاعات از خيبر[7]، با توجه به همين تهديدها بوده باشد. نامهاي از پيامبر9 به اهالي خيبر هم موجود است که با اشاره به پيشگويي تورات و حضرت موسي درباره پيامبري محمد9، آنان را به اسلام دعوت كرده است.[8] هرچند زمان اين نامه روشن نيست، ولي برخي آن را مربوط به سال هفتم دانستهاند.[9] چنانکه از کلمات آن هم استفاده ميشود، پيش از غزوه خيبر نوشته شده و اتمام حجتي با اهل خيبر بوده و پس از اين نامه، به آن سو لشكركشي شده است. | |||
----[1]. تاريخ الطبري، ج2، ص286. | |||
[2]. السيرة النبويه، ج2، ص612؛ الاصابه، ج6، ص135. | |||
[3]. المغازي، ص556-557؛ التنبيه و الاشراف، ص219. | |||
[4]. تاريخ اليعقوبي، ج2، ص73-74؛ عيون الاثر، ج2، ص150. | |||
[5]. المغازي، ص530، 563؛ الطبقات الکبري، ج2، ص70. | |||
[6]. تاريخ الطبري، ج3، ص23؛ دلائل النبوه، ج4، ص301. | |||
[7]. المغازي، ج2، ص566. | |||
[8]. السيرة النبويه، ج1، ص544. | |||
[9]. مکاتيب الرسول، ج2، ص488. | |||
== پانویس == | == پانویس == |
نسخهٔ ۱۳ مهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۹:۰۶
غزوه خیبر
جنگ پیامبر(ص) با یهودیان منطقه خیبر
غزوه خیبر در سال هفتم هجري اتفاق افتاد.[۱]
علت اصلي لشكركشي رسول خدا به خيبر، از بين بردن مركزيت رويارويي با مسلمانان در شمال مدينه بود؛ زيرا از ابتداي حضور مسلمانان در مدينه، منطقه خيبر و يهوديان ساكن آن و همچنين قبايل اطراف، كه بيشتر تحت تأثير و نفوذ خيبر بودند، مدينه را تهديد ميكردند. رويدادهاي يكساله پيش از نبرد و سريههايي كه به آن سو انجام شد، نشان دهنده نا امن بودن آن منطقه و توطئههاي مكرر يهود خيبر و قبايل همپيمان آنهاست.
اهالي خيبر، با پشتوانه مالي حاصل از كشاورزي، قبايل اطراف خود و شمال مدينه را عليه مدينه تحريك كردند. در سال ششم که دحيه كلبي، براي رساندن پيام رسول خدا9 نزد قيصر روم رفته بود[1]، مورد هجوم و غارت افراد قبيله جذام قرار گرفت[2] و در پي آن رسول خدا9 زيد بن حارثه را به منطقه اعزام كرد.[3] در همين سال، زماني كه به پيامبر خبر رسيد غطفان درصدد است با كمك خيبر عليه مدينه توطئه كند، علي7 را به فدك (نزديکي خيبر) فرستاد.[4] گزارشهاي ديگري از آمادگي و قصد بزرگان خيبر براي حمله به مدينه وجود دارد.[5] چنانکه دو ماه پيش از غزوه خيبر، پيامبر خبردار شد كه يكي از فرماندهان يهود منطقه، قصد حمله به مدينه را دارد.[6] به نظر ميرسد اعزام عبدالله بن رواحه، به منظور كسب اطلاعات از خيبر[7]، با توجه به همين تهديدها بوده باشد. نامهاي از پيامبر9 به اهالي خيبر هم موجود است که با اشاره به پيشگويي تورات و حضرت موسي درباره پيامبري محمد9، آنان را به اسلام دعوت كرده است.[8] هرچند زمان اين نامه روشن نيست، ولي برخي آن را مربوط به سال هفتم دانستهاند.[9] چنانکه از کلمات آن هم استفاده ميشود، پيش از غزوه خيبر نوشته شده و اتمام حجتي با اهل خيبر بوده و پس از اين نامه، به آن سو لشكركشي شده است.
[1]. تاريخ الطبري، ج2، ص286.
[2]. السيرة النبويه، ج2، ص612؛ الاصابه، ج6، ص135.
[3]. المغازي، ص556-557؛ التنبيه و الاشراف، ص219.
[4]. تاريخ اليعقوبي، ج2، ص73-74؛ عيون الاثر، ج2، ص150.
[5]. المغازي، ص530، 563؛ الطبقات الکبري، ج2، ص70.
[6]. تاريخ الطبري، ج3، ص23؛ دلائل النبوه، ج4، ص301.
[7]. المغازي، ج2، ص566.
[8]. السيرة النبويه، ج1، ص544.
[9]. مکاتيب الرسول، ج2، ص488.
پانویس
- ↑ السيرة النبويه، ج2، ص341؛ تاريخ خليفه، ص4.