کاربر:Mo.ali.rezapour/صفحه تمرین۱: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''حَلیمه سعدیه''' مادر رضاعی پیامبر اسلام است. پیامبر(ص) از تولد و دوران شیرخوارگی تا سن شش یا هفت سالگی نزد حلیمه پرورش یافت. گفته شده پیامبر(ص) پس از تولد، پستان هیچ‌یک از زنان شیرده را نمی‌گرفت و با آمدن حلیمه، پستانش را مکید، بدین سبب حلیمه دایگی پیامبر را برعهده گرفت. حلیمه را زنی با فضیلت برشمرده‌اند و دایگی پیامبر توسط او را نتیجه عنایت خداوند و شایستگی وی به شمار آورده‌اند. زمان اسلام آوردن حلیمه روشن نیست، اما بیشتر منابع، بر اسلام حلیمه اشاره کرده‌اند. بنابر گزارش مشهور، حلیمه در [[بقیع]]، نزدیک قبر [[عثمان بن عفان|عثمان]]، در انتهای قبرستان دفن شده است.  
'''حَلیمه سَعدیه''' مادر رضاعی [[حضرت محمد (ص)|پیامبر اسلام]] است. پیامبر(ص) از تولد و دوران شیرخوارگی تا سن شش یا هفت سالگی نزد حلیمه پرورش یافت. گفته شده پیامبر(ص) پس از تولد، پستان هیچ‌یک از زنان شیرده را نمی‌گرفت و با آمدن حلیمه، پستانش را مکید، بدین سبب حلیمه دایگی پیامبر را برعهده گرفت. حلیمه را زنی با فضیلت برشمرده‌اند و دایگی پیامبر توسط او را نتیجه عنایت خداوند و شایستگی وی به شمار آورده‌اند. زمان اسلام آوردن حلیمه روشن نیست، اما بیشتر منابع، بر اسلام حلیمه اشاره کرده‌اند. بنابر گزارش مشهور، حلیمه در [[بقیع]]، نزدیک قبر [[عثمان بن عفان|عثمان]]، در انتهای قبرستان دفن شده است.  


== معرفی ==
== معرفی ==
حلیمه، دختر ابوذُؤَیب عبدالله بن حارث، از تیره بنی‌سَعد قبیله هَوازن است<ref>انساب الاشراف، ج1، ص93.</ref>.<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج1، ص160؛ الطبقات الکبری، ج1، ص89؛ الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج4، ص1813.</ref> نسب او، با نسب رسول خدا در «مُضر»، جد هفدهم آن حضرت، مشترک است.<ref>المعجم الکبیر، ج19، ص245؛ دلائل النبوة، ج1، ص177.</ref> همسر حلیمه، ابوکبشه حارث بن عبدالعُزّی بود. گویا به همین سبب قریش پیامبر را ابن ابی‌کبشه می‌خواندند.<ref>انساب الاشراف، ج1، ص91؛ فتح الباری، ج1، ص37.</ref>
حلیمه، دختر ابوذُؤَیب عبدالله بن حارث، از تیره بنی‌سَعد قبیله هَوازن است.<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۹۳؛ السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۱۶۰؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۸۹؛ الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۸۱۳.</ref> نسب او، با نسب رسول خدا در «مُضر»، جد هفدهم آن حضرت، مشترک است.<ref>المعجم الکبیر، ج۱۹، ص۲۴۵؛ دلائل النبوة، ج۱، ص۱۷۷.</ref> همسر حلیمه، ابوکبشه حارث بن عبدالعُزّی بود. گویا به همین سبب قریش پیامبر را ابن ابی‌کبشه می‌خواندند.<ref>انساب الاشراف، ج1، ص91؛ فتح الباری، ج1، ص37.</ref>


تاریخ دقیق درگذشت حلیمه مشخص نیست. برخی گزارش‌ها آن را پیش از فتح مکه<ref>انساب الاشراف، ج1، ص95.</ref> و برخی نیز از حیات او تا زمان خلیفه دوم سخن گفته و یادآور شده‌اند که او مورد حمایت و احترام دو خلیفه نخست بوده است.<ref>الطبقات الکبری، ج1، ص92.</ref> بنابر گزارش مشهور، حلیمه در [[بقیع]]، نزدیک قبر [[عثمان بن عفان|عثمان]]، در انتهای قبرستان دفن شده است.<ref>أعمال الحرمین، ص192.</ref> نویسندگان معاصر از وجود قبر حلیمه در بقیع یاد کرده‌اند<ref>سفرنامه نایب الصدر شیرازی، ص230؛ موسوعة العتبات المقدسه، ج3، ص282.</ref> که حاکی از مشخص بودن آن تا دهه‌های اخیر، و داشتن قبه است. با توجه به شعر ترکی که بر سر در گنبد بوده، استفاده می‌شود که آن در زمان حاکمیت عثمانی‌ها بر [[مدینه|مدینه منوره]] ساخته شده است.<ref>تاریخ حرم ائمه بقیع و آثار دیگر در مدینه منوره‏، ص277.</ref> این قبه را نیز وهابیون، همانند دیگر قبه‌های روی قبور تخریب کردند. برخی گزارش‌ها نیز از وجود قبری منسوب به حلیمه، در شهر [[بصره]]، خبر داده‌اند.<ref>رحلة ابن بطوطه، ج4، ص174.</ref>
تاریخ دقیق درگذشت حلیمه مشخص نیست. برخی گزارش‌ها آن را پیش از فتح مکه<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۹۵.</ref> و برخی نیز از حیات او تا زمان خلیفه دوم سخن گفته و یادآور شده‌اند که او مورد حمایت و احترام دو خلیفه نخست بوده است.<ref>الطبقات الکبری، ج۱، ص۹۲.</ref> بنابر گزارش مشهور، حلیمه در [[بقیع]]، نزدیک قبر [[عثمان بن عفان|عثمان]]، در انتهای قبرستان دفن شده است.<ref>أعمال الحرمین، ص۱۹۲.</ref> نویسندگان معاصر از وجود قبر حلیمه در بقیع یاد کرده‌اند<ref>سفرنامه نایب الصدر شیرازی، ص۲۳۰؛ موسوعة العتبات المقدسه، ج۳، ص۲۸۲.</ref> که حاکی از مشخص بودن آن تا دهه‌های اخیر، و داشتن قبه است. با توجه به شعر ترکی که بر سر در گنبد بوده، استفاده می‌شود که آن در زمان حاکمیت عثمانی‌ها بر [[مدینه|مدینه منوره]] ساخته شده است.<ref>تاریخ حرم ائمه بقیع و آثار دیگر در مدینه منوره‏، ص۲۷۷.</ref> این قبه را نیز وهابیون، همانند دیگر قبه‌های روی قبور تخریب کردند. برخی گزارش‌ها نیز از وجود قبری منسوب به حلیمه، در شهر [[بصره]]، خبر داده‌اند.<ref>رحلة ابن بطوطه، ج۴، ص۱۷۴.</ref>


حلیمه از شوهرش، حارث، فرزندانی به نام‌های عبدالله، انیسه و حذافه (شیماء) داشت.<ref>عون المعبود، ج14، ص37-38؛ المعجم الکبیر، ج24، ص319؛ اسد الغابة، ج6، ص47.</ref> شیماء در جنگ هوازن (سال هشتم) یا پس از آن، هنگام محاصره طائف، به دست مسلمانان اسیر شد و چون خود را معرفی کرد، پیامبر(ص) او را آزاد کرد و مورد اکرام خویش قرار داد.<ref>تاریخ ابن خلدون، ج2، ص369؛ السیرة النبویة، ابن کثیر، ج3، ص689.</ref>
حلیمه از شوهرش، حارث، فرزندانی به نام‌های عبدالله، انیسه و حذافه (شیماء) داشت.<ref>عون المعبود، ج۱۴، ص۳۷ تا ص۳۸؛ المعجم الکبیر، ج۲۴، ص۳۱۹؛ اسد الغابة، ج۶، ص۴۷.</ref> شیماء در جنگ هوازن (سال هشتم) یا پس از آن، هنگام محاصره طائف، به دست مسلمانان اسیر شد و چون خود را معرفی کرد، پیامبر(ص) او را آزاد کرد و مورد اکرام خویش قرار داد.<ref>تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۳۶۹؛ السیرة النبویة، ابن کثیر، ج۳، ص۶۸۹.</ref>


== دایه (مادر رضاعی) پیامبر<small>(ص)</small> ==
== دایه (مادر رضاعی) پیامبر<small>(ص)</small> ==
حلیمه در سالی که قحطی بزرگی میان قبیله بنی‌سعد افتاده بود، همراه با نُه تن از زنان قبیله، برای امرار معاش از طریق شیردهی به کودکان قبایل ثروتمند مکه، عازم این شهر شد؛ اما چون مَرکب او، از شدت تنگدستی و قحطی، ناتوان و لاغر بود، از دیگران عقب افتاد و دیر به مکه رسید. در نتیجه، فقط نوه [[عبدالمطلب]] مانده بود که به دلیل یتیم بودنش، کسی حاضر نشده بود به او شیر بدهد؛ زیرا می‌ترسیدند دستمزد مناسبی دریافت نکنند.<ref>السیرة النبویه، ابن کثیر، ج1، ص226؛ الکامل فی التاریخ، ج1، ص460-461.</ref> برخی هم گفته‌اند که علت این‌که پیامبر را به دایگان دیگر نسپردند، این بود که نوزاد، پستان هیچ‌یک از زنان شیرده را نمی‌گرفت و با آمدن حلیمه، پستانش را مکید و در این هنگام، خانواده عبدالمطلب خوشحال شدند.<ref>السیرة الحلبیة، ج1، ص145-146.</ref> عبدالمطلب وقتی دانست که دایه نوه‌اش از قبیله بنی‌سعد، و نام او نیز حلیمه است، با شادمانی گفت: «دو خوی پسندیده و دو خصلت شایسته، یکی سعادت و خوشبختی و دیگری حلم و بردباری».<ref>السیرة الحلبیة، ج1، ص147.</ref>بدین ترتیب حلیمه، به دایگی رسول خدا، پس از چند روزی که آن حضرت از ثوبیه (کنیز ابولهب) شیر خورده بود، انتخاب شد.<ref>البدء و التاریخ، ج5، ص8؛ البدایة و النهایه، ج2، ص272.</ref>  
حلیمه در سالی که قحطی بزرگی میان قبیله بنی‌سعد افتاده بود، همراه با نُه تن از زنان قبیله، برای امرار معاش از طریق شیردهی به کودکان قبایل ثروتمند مکه، عازم این شهر شد؛ اما چون مَرکب او، از شدت تنگدستی و قحطی، ناتوان و لاغر بود، از دیگران عقب افتاد و دیر به مکه رسید. در نتیجه، فقط نوه [[عبدالمطلب]] مانده بود که به دلیل یتیم بودنش، کسی حاضر نشده بود به او شیر بدهد؛ زیرا می‌ترسیدند دستمزد مناسبی دریافت نکنند.<ref>السیرة النبویه، ابن کثیر، ج۱، ص۲۲۶؛ الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۴۶۰ و ص۴۶۱.</ref> برخی هم گفته‌اند که علت این‌که پیامبر را به دایگان دیگر نسپردند، این بود که نوزاد، پستان هیچ‌یک از زنان شیرده را نمی‌گرفت و با آمدن حلیمه، پستانش را مکید و در این هنگام، خانواده عبدالمطلب خوشحال شدند.<ref>السیرة الحلبیة، ج۱، ص۱۴۵ و ص۱۴۶.</ref> عبدالمطلب وقتی دانست که دایه نوه‌اش از قبیله بنی‌سعد، و نام او نیز حلیمه است، با شادمانی گفت: «دو خوی پسندیده و دو خصلت شایسته، یکی سعادت و خوشبختی و دیگری حلم و بردباری».<ref>السیرة الحلبیة، ج1، ص147.</ref>بدین ترتیب حلیمه، به دایگی رسول خدا، پس از چند روزی که آن حضرت از ثوبیه (کنیز ابولهب) شیر خورده بود، انتخاب شد.<ref>البدء و التاریخ، ج۵، ص۸؛ البدایة و النهایه، ج۲، ص۲۷۲.</ref>  


حلیمه، افزون بر رسول الله، ابوسفیان بن حارث بن عبدالمطلب، عموزاده رسول خدا را نیز شیر داده بود. از این رو وی برادر رضاعی آن حضرت است.<ref>المستدرک علی الصحیحین، ج3، ص254؛ عمدة القاری، ج14، ص157؛ إمتاع الأسماع، ج1، ص12؛</ref> دایه حمزة بن عبدالمطلب نیز از بنی‌سعد بود<ref>زاد المعاد فی هدی خیر العباد، ج1، ص81.</ref>که هنگام حضورش در منزل حلیمه، به پیامبر شیر داد. از این رو حمزه، از دو سو برادر رضاعی رسول خدا۹، بود: یکی از سوی «ثویبه» و دیگری از سوی زن شیرده بنی‌سعد.<ref>إمتاع الأسماع، ج1، ص11.</ref>
حلیمه، افزون بر رسول الله، ابوسفیان بن حارث بن عبدالمطلب، عموزاده رسول خدا را نیز شیر داده بود. از این رو وی برادر رضاعی آن حضرت است.<ref>المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۲۵۴؛ عمدة القاری، ج۱۴، ص۱۵۷؛ إمتاع الأسماع، ج۱، ص۱۲.</ref> دایه حمزة بن عبدالمطلب نیز از بنی‌سعد بود<ref>زاد المعاد فی هدی خیر العباد، ج۱، ص۸۱.</ref> که هنگام حضورش در منزل حلیمه، به پیامبر شیر داد. از این رو حمزه، از دو سو برادر رضاعی رسول خدا۹، بود: یکی از سوی «ثویبه» و دیگری از سوی زن شیرده بنی‌سعد.<ref>إمتاع الأسماع، ج۱، ص۱۱.</ref>


حلیمه پس از اتمام دوران شیرخوارگی پیامبر، او را به مکه، نزد مادرش آورد. اما [[آمنه مادر پیامبر|آمنه]]، که به علت بیماری وبا در مکه نسبت به فرزندش بیمناک بود، به حلیمه اجازه داد تا کودک را به صحرا بازگرداند و تا سن شش<ref>مروج الذهب، ج2، ص275.</ref> یا هفت سالگی به مراقبت پیامبر بپردازد.<ref>البدء و التاریخ، ج4، ص133.</ref>
حلیمه پس از اتمام دوران شیرخوارگی پیامبر، او را به مکه، نزد مادرش آورد. اما [[آمنه مادر پیامبر|آمنه]]، که به علت بیماری وبا در مکه نسبت به فرزندش بیمناک بود، به حلیمه اجازه داد تا کودک را به صحرا بازگرداند و تا سن شش<ref>مروج الذهب، ج۱، ص۲۷۵.</ref> یا هفت سالگی به مراقبت پیامبر بپردازد.<ref>البدء و التاریخ، ج۴، ص۱۳۳.</ref>


== جایگاه ==
== جایگاه ==
تراجم‌نگاران، حلیمه را دارای فضایلی دانسته، و انتخاب او را به دایگی پیامبر نتیجه عنایت خداوند و شایستگی وی به شمار آورده‌اند.<ref>أسد الغابة، ج6، ص68؛ الإصابة فی تمییز الصحابة، ج8، ص87-88.</ref> در منابع تاریخی، از چند بار دیدار حلیمه در دوران پیامبری با رسول خدا سخن به میان آمده که هر بار آن حضرت، حلیمه را گرامی داشته است. کمک پیامبر و همسرش خدیجه به حلیمه، از آن جمله است. مطابق گزارشی، زمانی که حلیمه به مکه آمد و از خشکسالی شکایت کرد، خدیجه چهل گوسفند و شتری راهوار به او بخشید.<ref>البدر المنیر، ج8، ص283؛ مجمع الزوائد، ص218.</ref> بنابر گزارشی دیگر، حلیمه در جنگ حنین (سال هشتم) خدمت رسول خدا رسید. آن حضرت به احترام او از جایش بلند شد و ردایش را برای نشستن حلیمه پهن کرد.<ref>الاستیعاب، ج4، ص1813؛ المستدرک علی الصحیحین، ج4، ص181.</ref> بنا به نقلی، علت آزادی اسیران متعلق به هوازن، که در گزارش اغراق‌آمیزی تعداشان را بالغ بر شش هزار نفر دانسته‌اند، حضور «شیماء»، دختر حلیمه و خواهر رضاعی پیامبر میان آنان، دانسته شده است.<ref>التنبیه و الإشراف، ص197.</ref>  
تراجم‌نگاران، حلیمه را دارای فضایلی دانسته، و انتخاب او را به دایگی پیامبر نتیجه عنایت خداوند و شایستگی وی به شمار آورده‌اند.<ref>أسد الغابة، ج۶، ص۶۸؛ الإصابة فی تمییز الصحابة، ج۸، ص۸۷ و ص۸۸.</ref> در منابع تاریخی، از چند بار دیدار حلیمه در دوران پیامبری با رسول خدا سخن به میان آمده که هر بار آن حضرت، حلیمه را گرامی داشته است. کمک پیامبر و همسرش خدیجه به حلیمه، از آن جمله است. مطابق گزارشی، زمانی که حلیمه به مکه آمد و از خشکسالی شکایت کرد، خدیجه چهل گوسفند و شتری راهوار به او بخشید.<ref>البدر المنیر، ج۸، ص۲۸۳؛ مجمع الزوائد، ص۲۱۸.</ref> بنابر گزارشی دیگر، حلیمه در جنگ حنین (سال هشتم) خدمت رسول خدا رسید. آن حضرت به احترام او از جایش بلند شد و ردایش را برای نشستن حلیمه پهن کرد.<ref>الاستیعاب، ج۴، ص۱۸۱۳؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۴، ص۱۸۱.</ref> بنا به نقلی، علت آزادی اسیران متعلق به هوازن، که در گزارش اغراق‌آمیزی تعداشان را بالغ بر شش هزار نفر دانسته‌اند، حضور «شیماء»، دختر حلیمه و خواهر رضاعی پیامبر میان آنان، دانسته شده است.<ref>التنبیه و الإشراف، ص۱۹۷.</ref>  


زمان اسلام آوردن حلیمه دانسته نیست، اما بیشتر منابع، بر اسلام حلیمه اشاره کرده‌اند.<ref>البدء و التاریخ، ج5، ص8؛ عیون الأثر، ج1، ص45؛ السیرة الحلبیة، ج1، ص144-145.</ref> عده‌ای از سیره‌نویسان نیز بر این عقیده‌اند که او پس از ظهور اسلام، به همراه همسر و فرزندانش به حضور پیامبر آمد و اسلام آورد.<ref>سبل الهدی والرشاد، ج1، ص383؛ روح البیان، ج9، ص265؛</ref>
زمان اسلام آوردن حلیمه دانسته نیست، اما بیشتر منابع، بر اسلام حلیمه اشاره کرده‌اند.<ref>البدء و التاریخ، ج۵، ص۸؛ عیون الأثر، ج۱، ص۴۵؛ السیرة الحلبیة، ج۱، ص۱۴۴ و ص۱۴۵.</ref> عده‌ای از سیره‌نویسان نیز بر این عقیده‌اند که او پس از ظهور اسلام، به همراه همسر و فرزندانش به حضور پیامبر آمد و اسلام آورد.<ref>سبل الهدی والرشاد، ج۱، ص۳۸۳؛ روح البیان، ج۹، ص۲۶۵.</ref>


حلیمه راوی اصلی حوادث دوران شیرخوارگی و ایام طفولیت رسول خدا است و عمده روایات او را، عبدالله بن جعفر حکایت کرده است.<ref>أسد الغابة، ج6، ص69؛ الإصابة، ج8، ص88؛ السیرة الحلبیة، ج1، ص170.</ref> ماجرای شق صدر (شکافته شدن سینه پیامبر توسط فرشتگان و شست‌وشوی قلب آن حضرت)<ref>تاریخ الطبری ج2، ص162؛ فتح الباری، ج1، ص389؛ دلائل النبوة، ج1، ص136.</ref> از آن جمله است که مورد نقد قرار گرفته است.<ref>مفاتیح الغیب، ج32، ص205.</ref>
حلیمه راوی اصلی حوادث دوران شیرخوارگی و ایام طفولیت رسول خدا است و عمده روایات او را، عبدالله بن جعفر حکایت کرده است.<ref>أسد الغابة، ج۶، ص۶۹؛ الإصابة، ج۸، ص۸۸؛ السیرة الحلبیة، ج۱، ص۱۷۰.</ref> ماجرای شق صدر (شکافته شدن سینه پیامبر توسط فرشتگان و شست‌وشوی قلب آن حضرت)<ref>تاریخ الطبری ج۲، ص۱۶۲؛ فتح الباری، ج۱، ص۳۸۹؛ دلائل النبوة، ج۱، ص۱۳۶.</ref> از آن جمله است که مورد نقد قرار گرفته است.<ref>مفاتیح الغیب، ج۳۲، ص۲۰۵.</ref>


== پانویس ==
== پانویس ==