جواد اصفهانی
جواد اصفهانی: از وزرای آل زنگی و صاحب اقدامات عمرانی و خدمات اجتماعی در حرمین
جمالالدین ابوجعفر محمد بن علی بن ابیمنصور اصفهانی (م ۵۵۹ق)، مشهور به«جواد اصفهانی»،[۱] وزیر حاکمان آل زنگی موصل در نیمة سدة ششم هجری است. پدر بزرگ وی، ابومنصور، میرشکار دربار ملکشاه سلجوقی (حک: ۴۶۵–۴۸۵) بود.[۲] پدرش علی، ملقّب به«کامل»، اهل اصفهان و حاجب شمسالملک بن نظامالملک، وزیر سلطان محمد سلجوقی (حک: ۴۹۸–۵۱۱) بود.[۳] وی نخست تحت تربیت پدرش قرار گرفت و در دورة سلطان محمود بن محمد بن ملکشاه (حک: ۵۱۱–۵۲۵) عهدهدار «دیوان عرض» گردید. پس از تأسیس حکومت اتابکان زنگی، جمالالدین به عمادالدین زنگی (حک: ۵۲۲–۵۴۱) پیوست و در زمرة خواص و نزدیکان وی درآمد؛ تا جاییکه از سوی اتابک زنگی والی نصیبین و رحبه و سپس ناظرِ دیوانِ وی گردید.[۴]
پس از قتل عمادالدین زنگی در ۵۴۱ق، جانشین و فرزند وی سیفالدین غازی (حک: ۵۴۱–۵۴۴) جواد اصفهانی را وزیر خود گردانید.[۵] او در این دوره قدرت و ثروت بسیار به دست آورد و از آنروی که در مدت وزارت خود بذل و بخشش فراوان میکرد، به«جواد» شهرت یافت.[۶] در دورة امارت قطبالدین مودود (حک: ۵۴۴–۵۶۴)، جانشین و برادر سیفالدین غازی، جواد اصفهانی همچنان در مسند وزارت باقی ماند. اما در ۵۵۸ق قطبالدین مودود بر وی خشم گرفت و به زندانش افکند؛ و او در ۵۵۹ق در زندان درگذشت.[۷] گویا افزایش نفوذ وی بر مودود گران آمده و موجب هراسش شده بود.[۸] برخی علت دستگیر شدن وی را سعایت از او نزد مودود به سبب افزایش جود و کرمش دانستهاند.[۹]
==جواد اصفهانی و حرمین: جواد اصفهانی با اینکه در زمان حیات خود به حج نرفت،[۱۰] اقدامات عمرانی و خدمات اجتماعی مهم و فراوانی در حرمین شریفین انجام داد که در منابع تاریخی، برخی از آنها انعکاس یافته است.
مکه
جمالالدین در ۵۴۹ق، شخصی را از طرف خود به مکه فرستاد تا با مبلغ پنج هزار درهم، خانه کعبه را از داخل و نیز ارکان آن را با پوششی از صفحات طلا و نقره آراسته کند.[۱۱] سپس در ۵۵۰ق، درِ خانه کعبه را بازسازی کرد و برای آن پوششی از نقره آبطلاکاری شده ساخت و نام خلیفة عباسی المقتفی لأمر الله (خلافت: ۵۳۰–۵۵۵) را بر آن نوشت.[۱۲] او آستانة درِ کعبه را با صفحهای از طلا مزین نمود[۱۳] و حجر اسماعیل را بازسازی کرد.[۱۴] در ۵۵۰ یا ۵۵۱ق همه ورودیهای مسجدالحرام را بازسازی کرد[۱۵] و بر ارتفاع آنها افزود.[۱۶] در ۵۵۲ق نیز مناره باب عمره را ساخت.[۱۷] همچنین گنبد «سقایة العباس» را از چوب ساخت، که تا ۸۰۷ق پابرجا بود و در آن سال تخریب و بازسازی شد.[۱۸] او برای دریافت اجازة این اقدامات، برای المقتفی هدیه باارزشی فرستاد و برای امیر مکّه، عیسی بن فلیته (امارت: ۵۵۶–۵۵۰) هدایای نفیس و فراوانی، از جمله یک عمامه به قیمت سیصد دینار، فرستاد.[۱۹]
همچنین یکی از دو حمّام موجود در این شهر در نیمه دوم قرن ششم که از حمام دیگر نیز بزرگتر بوده، از آثار جواد اصفهانی بوده است.[۲۰]
جواد اصفهانی در عرفات و منا نیز اقداماتی انجام داد. او در سال ۵۵۱ یا ۵۵۲ق،[۲۱] در عرفات آبانبارهایی ساخت و از منطقه «نعمان» به واسطه قناتهایی در دل زمین، آب را به آنجا انتقال داد و هر سال در ایام عرفات، [با باز کردن قناتها] آب در این آبانبارها جاری میگشت.[۲۲] او برای رساندن آب به عرفات، برای اعراب بنیشعبه که ساکن مناطق محل عبور آب بودند، مبلغی مقرّر کرد تا آب را بر حجاج نبندند،[۲۳] اما آنها پس از وفات وی به بستن آب ادامه دادند.[۲۴]
جواد اصفهانی همچنین در بالای جبل الرحمه مسجدی ساخت و پلههایی را از پایین تا بالای کوه ایجاد کرد. تا پیش از این، مردم در بالا رفتن از کوه با سختی مواجه بودند. بازسازی مسجد خیف در منا از دیگر اقدامات وی است که در این راه اموال فراوانی صرف کرد.[۲۵]
مدینه
از مهمترین اقدامات جواد اصفهانی در مدینه، ساختن حصاری در گرداگرد شهر بود[۲۶] که شهر را در برابر حمله اعراب بادیهنشین محافظت میکرد.[۲۷] او برای این کار اموال فراوانی صرف کرد[۲۸] و پس از ساخت حصار، خطیب مدینه جواد اصفهانی را بر منبر دعا میکرد.[۲۹]
برخی، از ساختن دو حصار برای مدینه به دست وی سخن گفتهاند.[۳۰] اما سمهودی از مطری چنین نقل کرده است که جواد اصفهانی گرداگرد مسجدالنبی ساخت و سپس نورالدین محمود بن زنگی (حک: ۵۴۱–۵۶۹) در ۵۵۸ق حصار دیگری در گرداگرد شهر ساخت. سپس خود او چنین نتیجهگیری کرده است که نورالدین محمود حصار دیگری نساخته، بلکه حصار جواد اصفهانی را تکمیل کرده است.[۳۱]
از دیگر اقدامات جواد اصفهانی در مدینه، بازسازی بخشهایی از مسجدالنبی[۳۲] و سنگکاری حجره قبر پیامبر(ص) بود[۳۳] و مسجد قبا را نیز در ۵۵۵ق بازسازی کرد.[۳۴]
او نزدیک مسجدالنبی رباطی ساخت تا پس از مرگ در آن دفن شود.[۳۵] این رباط در مقابل «باب عثمان» (از درهای مسجدالنبی) قرار داشت و جواد آن را بر فقرا (دروایش) عجم (= ایرانی؟) وقف کرده بود.[۳۶] مقبرهای که او در این رباط برای خود ساخته بود، مقابل حجره قبر پیامبر(ص) قرار داشت و در آن پنجرهای به سوی پنجره روضه پیامبر(ص) باز میشد.[۳۷] میان این مقبره و حجره نبوی تنها ۱۵ ذراع[۳۸] یا به اندازة عرض خیابان[۳۹] فاصله بود.
ذهبی ساخت مدرسهای را در مدینه به جواد اصفهانی نسبت داده است[۴۰] که با توجه به سکوت سایر منابع در این باره، احتمالاً مقصود ذهبی، رباط وی است.
او همچنین هر سال برای فقیران و درماندگان ساکن مکه و مدینه، اموال و لباسهایی را، به مقداری که برای یک سال آنها کافی باشد، میفرستاد.[۴۱]
جواد اصفهانی پس از درگذشت در ۵۵۹ق، در ابتدا در موصل به خاک سپرده شد. سپس در ۵۶۰ق، بنا بر وصیتش جنازهاش به مدینه منتقل و در این شهر دفن شد.[۴۲] اسدالدین شیرکوه (مقتول ۵۶۴ق) هزینه انتقال تابوت وی به مدینه را تأمین و چند نفر را مأمور کرد که به نیابت از وی حج بگزارند و چند نفر دیگر را مأمور کرد که در طول مسیر حمل تابوت، برای وی قرآن بخوانند و به هر شهری برسند مردم را به نماز خواندن بر جنازه وی فرا بخوانند. در شهرهای تکریت، بغداد، حلّه، فَید، مکه و مدینه بر جنازه وی نماز خوانده شد.[۴۳] همچنین جنازه او را وارد کوفه کردند و گویا در دو حرم امام علی(ع) و امام حسین(ع) در نجف و کربلا طواف دادند.[۴۴]
جواد اصفهانی در زمات حیات دستور داده بود که از درِ قدیمیتر کعبه (که به دستور خود وی با درِ جدیدتری تعویض شده بود) برایش تابوتی بسازند. پیش از وفات نیز وصیت کرد تا پس از مرگ، او را در همین تابوت قرار داده و به گرد کعبه طواف دهند.[۴۵]
پس از ورود جنازه وی به حجاز، ابتدا آن را بالای کوه عرفات بردند[۴۶] و مردم مکه در عرفات گریهکنان به استقبال جنازه آمدند. سپس آن را به منا بردند و شترهایی را برای وی قربانی کردند.[۴۷] سپس جنازه را به مکه بردند و در مدت حضور در مکه، روزی چند بار آن را اطراف کعبه طواف میدادند. سپس به مدینه منتقل کردند و پس از چند بار طواف به گرد حجره قبر پیامبر(ص)، به خاک سپردند.[۴۸] ذهبی این کار را مخالف سنت پیامبر دانسته است.[۴۹] سپس او را در مقبرهاش به خاک سپردند.[۵۰] برخی محل دفن وی را بقیع ذکر کردهاند[۵۱] که صحیح نیست.
جواد اصفهانی پسری به نام جلالالدین ابوالحسن علی داشت که چندی وزیر سیفالدین غازی بن قطبالدین مودود (حک: ۵۶۵–۵۷۶) بود. او در ۵۷۴ق در دُنیسَر (شهری نزدیک ماردین در منطقه جزیره) درگذشت و جنازهاش را به موصل و سپس به مدینه منتقل کردند و در آرامگاه پدرش به خاک سپردند.[۵۲]
پانویس
- ↑ تاریخ دولة آل سلجوق، ص321-322؛ الکامل، ج 11، ص 306؛ وفیات الاعیان، ج 5، ص 143؛ الوافی بالوفیات، ج 4، ص 116.
- ↑ تاریخ دولة آل سلجوق، ص 321-322؛ وفیات الاعیان ج 5، ص 143.
- ↑ تاریخ دولة آل سلجوق، ص 321.
- ↑ تاریخ دولة آل سلجوق، ص 321؛ وفیات الاعیان، ج 5، ص 143.
- ↑ تاریخ دولة آل سلجوق، ص 322؛ وفیات الاعیان، ج 5، ص 144.
- ↑ وفیات الاعیان، ج 5، ص 144.
- ↑ الکامل، ج 11، ص 306-307؛ وفیات الاعیان، ج 5، ص 145.
- ↑ وفیات الاعیان، ج5، ص145.
- ↑ مرآة الزمان فی تاریخ الاعیان، ص 154؛ العقد الثمین، ج 2، ص309-310.
- ↑ رحلة ابن جبیر، ص91-92.
- ↑ اتحاف الوری، ج 2، ص514.
- ↑ اتحاف الوری، ج 2، ص515.
- ↑ رحلة ابن جبیر، ص92.
- ↑ الکامل، ج11، ص308؛ مرآة الزمان، ص154؛ العقد الثمین، ج2، ص309.
- ↑ اتحاف الوری، ج2، ص516.
- ↑ مرآة الزمان، ص154؛ العقد الثمین، ج2، ص309.
- ↑ اتحاف الوری، ج 2، ص 517.
- ↑ اتحاف الوری، ج 3، ص 443.
- ↑ الکامل، ج 11، ص 308.
- ↑ رحلة ابن جبیر، ص91.
- ↑ اتحاف الوری، ج 2، ص 518.
- ↑ الکامل، ج 11، ص 308.
- ↑ اتحاف الوری، ج 2، ص 518؛ رحلة ابن جبیر، ص91.
- ↑ رحلة ابن جبیر، ص91.
- ↑ الکامل، ج 11، ص 308.
- ↑ الکامل، ج11، ص308؛ وفیات الاعیان، ج5، ص144.
- ↑ مرآة الزمان، ص 154؛ العقد الثمین، ج 2، ص309.
- ↑ رحلة ابن جبیر، ص92.
- ↑ مرآة الزمان، ص 154؛ العقد الثمین، ج2، ص309.
- ↑ رحلة ابن جبیر، ص91.
- ↑ وفاء الوفاء، ج3، ص270-271.
- ↑ وفیات الاعیان، ج5، ص144.
- ↑ وفاء الوفاء، ج2، ص272.
- ↑ وفاء الوفاء، ج3، ص24.
- ↑ الکامل، ج 11، ص 306-307؛ وفاء الوفاء، ج2، ص272.
- ↑ وفاء الوفاء، ج2، ص272.
- ↑ رحلة ابن جبیر، ص103؛ وفاء الوفاء، ج2، ص272.
- ↑ الکامل، ج11، ص307.
- ↑ مرآة الزمان، ص155-156؛ العقد الثمین، ج2، ص311.
- ↑ سیر اعلام النبلاء، ج20، ص349.
- ↑ وفیات الاعیان، ج5، ص144.
- ↑ الکامل، ج11، ص306؛ وفیات الاعیان، ج5، ص145.
- ↑ الکامل، ج11، ص307.
- ↑ مرآة الزمان، ص155؛ العقد الثمین، ج2، ص310.
- ↑ رحلة ابن جبیر، ص92.
- ↑ وفیات الاعیان، ج5، ص145؛ مرآة الزمان، ص155؛ العقد الثمین، ج2، ص311.
- ↑ مرآة الزمان، ص155؛ العقد الثمین، ج2، ص311.
- ↑ وفیات الاعیان، ج5، ص145؛ مرآة الزمان، ص 155؛ العقد الثمین، ج2، ص311.
- ↑ تاریخ الاسلام، ص 293.
- ↑ الکامل، ج11، ص307؛ مرآة الزمان، ص 155-156؛ العقد الثمین، ج 2، ص311.
- ↑ وفیات الاعیان، ج5، ص145.
- ↑ وفیات الاعیان، ج5، ص146-147.
منابع
- اتحاف الوری، عمر بن محمد بن فهد ( -۸۸۵ق.)، به کوشش عبدالکریم، مکه، جامعة ام القری، ۱۴۰۸ق.
- تاریخ دولة آل سلجوق، محمد بن محمد الاصفهانی ( - ۵۹۷ق)، به کوشش یحیی مراد، بیروت، دارالعلمیه، ۱۴۲۵ق.
- رحلة ابن جبیر، محمد بن احمد بن جبیر ( -۶۱۴ق.)، بیروت، دار مکتبة الهلال، ۱۹۸۶م.
- سیر اعلام النبلاء، شمسالدین محمد بن احمد الذهبی ( -۷۴۸ق.)، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ق.
- العقد الثمین فی تاریخ البلد الامین، محمد بن احمد التقی الفاسی ( -۸۳۲ق.) به کوشش محمد عبدالقادرعطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۹ق.
- الکامل فی التاریخ، علی بن محمد ابن الاثیر (۵۵۵-۶۳۰ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق.
- مرآة الزمان فی تاریخ الاعیان، یوسف بن قزاوغلی سبط ابن الجوزی( - ۶۵۴ق)، حیدرآباد دکن، مطبعة مجلس دائرة المعارف العثمانیه، ۱۳۷۱ق.
- الوافی بالوفیات، خلیل بن ابیک الصفدی ( -۷۶۴ق.)، به کوشش الارنؤوط و ترکی مصطفی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۰ق.
- وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفی، علی بن عبدالله السمهودی ( -۹۱۱ق.)، به کوشش محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۲۰۰۶م.
- وفیات الاعیان وانباء ابناء الزمان ممّا ثبت بالنقل او السماع او اثبته العِیان، احمد بن محمد بن خلکان ( -۶۸۱ق.)، به کوشش احسان عباس، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۴ق.