اسرار حج
این مقاله هماکنون در دست ویرایش است.
این برچسب را کاربر:Abbasahmadi1363 در تاریخ ۷ بهمن ۱۳۹۸ برای جلوگیری از تعارض ویرایشی قرار داده است. لطفا بدون توافق با کاربر فوق برچسب را برندارید. |
اسرار حج، مجموعهاي از حکمتها و اغراض مناسک حج و عمره است.
از نگاه حکيمان مسلمان، حکمت خداوند اقتضا مي¬کند افعال او از جمله تشريع احکام هدف¬مند و داراي حکمت و مصلحت باشد. گرچه علت¬ تامه احکام از انسان¬ها پوشيده و علت غايي آنها نيز عمدتاً مستورند، عالمان مسلمان با استناد به منابعي کوشيده¬اند افزون بر اهداف و آثار کلي احکام شريعت، پاره¬اي اهداف، آثار و فوايد احکام مربوط به عبادتي خاص، موسوم به اسرار عبادت، را دريابند. ايشان در شناخت اسرار احکام بر منابعي يکسان تکيه نمي¬کنند. برخي شهود و کشف قلبي¬ را معتبر مي¬دانند[۱] و گروهي تنها قرآن و سنت را منبعي معتبر براي درک آن دانسته¬ و هر منبعي حتي عقل را از درک اسرار ناتوان مي¬شمرند.[۲] بر پايه مبناي دوم، «اسرار حج» را مي¬توان بر مجموعه معارف بيانگر اهداف، آثار و فوايد احکام و آموزههاي حج و برگرفته از قرآن و سنت اطلاق کرد.
در روايات فراواني به پاره¬اي اسرار حج اشاره شده که مجموعه سفارش¬هاي امام سجاد (ع) به شبلي و خطبه قاصعه نمونه-هايي مهم از روايات اسرار حج به شمار مي¬روند. افزون بر اين، روايات فراوان ديگري نيز پاره¬اي احکام برخي مناسک حج را برشمرده¬اند. روايات ياد شده گاه با تعبير «علة الحج»[۳] به اسرار آن اشاره کرده¬اند. برخي ديگر از اسرار حج را مي¬توان از ملاک¬هايي برداشت کرد که در آياتي از قرآن و برخي روايات مرتبط با مناسک حج به آنها اشاره شده است. افزون بر اين، از برخي اوصاف مکان¬هاي مرتبط با حج بويژه کعبه نيز مي¬توان به بخشي از اسرار حج دست يافت؛[۴] اوصاف زير براي حج برشمرده شده است: پايهگذاري بر توحيد محض (حج/ 22، 26) و خلوص ناب (بقره/ 2، 127)، حرمت و احترام داشتن (مائده/ 5، 2)، طهارت ظاهري و باطني بويژه از شرک (بقره/ 2، 125؛ حج/ 22، 26)، پناهگاه مردم بودن (بقره/ 2، 125- 126؛ آل عمران/ 3، 97؛ عنکبوت/ 29، 67)،[۵] يکسان بودن همگان نسبت به آن (حج/ 22، 25)[۶]، منشأ برکات بودن (آل عمران/ 3، 96)؛ وسيله هدايت بودن (آل عمران/ 3، 96)؛ مصون بودن از ظلم و تعدي از سر الحاد و انکار (حج/ 22، 25)؛ پرچم اسلام[۷] و وسيله آزمون بودن سنگ¬هاي بي¬جان.[۸] افزون بر اين، نگاه درس آموز به کعبه، عبادت[۹]، سبب آمرزش، ترفيع درجه،[۱۰] بهره¬مندي از رحمتهاي خاص الهي[۱۱] و گشايش درهاي آسمان و استجابت دعا[۱۲]. برخي مفسران يادکرد قرآن از وجود منافعي در حج براي مردم: «لِيشْهدُوا مَنافِعَ لَهمْ» (حج/ 22، 28- 29) را مطلق و در برگيرنده انواع منافع دنيوي مانند اقتصادي،[۱۳] و اخروي همچون پاداش، آمرزش گناهان[۱۴] مي¬داند. (:ادامه مقاله)
عالمان مسلمان حج را دربردارنده آثار و اسرار ديگر آيين¬ها و عبادات[۱۵] همچون نماز، انفاق، طهارت، هجرت، امساک از محرمات، قرباني، اطعام، تولي، تبرّي و جهاد دانسته¬اند که مجموعهاي از عبادتهاي روحي و بدني اعم از قولي و فعلي است و در عين حال، افزون بر خواص يکايک اجزاء اين ترکيب، خواصي کلي نيز دارد.[۱۶]
اسرار معرفتي حج
حج و عمره را مي¬توان تمريني علمي و عملي براي اعتقاد به اصول سه¬گانه دين دانست:
يادآوري توحيد
حج از جنبه¬اي نماد ميثاق ازلي انسان با خدا است که در آيه 172 اعراف/ 2 بدان اشاره شده است. به همين رو، آيات قرآن (بقره/ 2، 196؛ آل عمران/ 3، 97؛ اعراف/ 7، 172)، روايات[۱۷] و منابع عرفاني[۱۸] سفر حج و مناسک آن را نماد توحيد، يادآور اقرار به ربوبيت و عزت خداوند و تقرب به او دانسته¬اند. پوشيدن لباس احرام، لبيک گفتن،[۱۹] طواف انبوه انسانها پيرامون خانه ساده پروردگار، سعي آنان ميان دو کوه صفا و مروه را مي¬توان نمودهايي از حقارت بنده و عزت خداوند شمرد.
با وجود آن که حج جاهلي به شائبه¬هاي شرک¬آلود همچون تلبيه¬هاي مشرکانه آميخته بود[۲۰] اسلام با تأکيد بر توحيد، هرگونه مظهر شرک را زدود. در روايات اسلامي، هرگونه رفتار جاهلي و شرک¬آلود مانعي براي پذيرش تلبيه شمرده شده است.[۲۱]
يادآوري نبوت و امامت
برخي با پيروي از آيه 36 نحل/ 16 و پاره¬اي روايات،[۲۲] مکه و مدينه را از آن رو که يادآور زندگي ابراهيم(ع) و پيامبر اکرم(ص) و تلاش¬هاي ايشان در راه توحيد و بندگي خدا است، زمينه-اي براي آشنايي بيشتر حجگزاران با پيام¬هاي اسلام و عمل به آن دانسته¬اند.[۲۳] افزون بر اين، توجه به اين که مناسک حج رهاورد وحي الهي بر انبيا است (بقره/ 2، 124- 125، 127؛ آل عمران/ 3، 95- 97؛ حج/ 22، 26- 27؛ قصص/ 28، 27) نيز مي¬تواند يادآوري نبوت ايشان تلقي شود.[۲۴]
در رواياتي، آشنايي گسترده و ژرف¬تر مردم با معارف و رساندن پيامهاي رهبران الهي به ديگر نقاط از حکمت¬هاي حج شمرده شده است.[۲۵] در همين راستا، بنا بر روايتي امام علي(ع) از سرپرست حاجيان خواسته است به آموزش مردم و پاسخ به پرسش¬هاي ديني آنان و نيز گفت¬وگو با عالمان اهتمام ورزد.[۲۶] بعدها در دوران حاکمان جور نيز مؤمنان در فرصت حج، با امامان معصوم: ديدار کرده و معارف ايشان را فرا ميگرفتند.[۲۷] پاره¬اي روايات شيعي که حج کامل را به ديدار با امام معصوم عليهمالسلام و اعلام وفاداري به وي منوط کرده¬اند،[۲۸] هم به پيوند بيشتر حجگزاران با امام اشاره دارد و هم با اين آموزه عرفاني هماهنگ است که سرّ هر عبادتي از جمله حج، حقيقت انسان کامل است و هر سالکي به اندازه بهره¬مندي از کمال انساني، به راز حج دست مي-يابد.[۲۹] هماهنگ با آموزه ياد شده، برخي روايات نگاه به کعبه را آن گاه که با معرفت به ولايت ائمه: همراه شود مايه آمرزش گناهان (: ادامه مقاله) دانسته¬اند.[۳۰]
ياد معاد
برخي عالمان مسلمان افزون بر اين که حج را از آن رو که مردم با وجود اختلاف زبان و رنگ، به فرمان و ندايي واحد پاسخ مي¬گويند تجسم معاد دانسته¬اند،[۳۱] بر پايه رواياتي،[۳۲] هر يک از مقدمات، اعمال و صحنههاي حج را نيز نماد و يادآور برخي مقدمات و احوال آخرت شمرده¬اند.[۳۳] براي نمونه، فراهم آوردن زادِ سفر را يادآور هولناکي قيامت و توشه برداشتن براي آن روز؛[۳۴] برگرفتن از مواد فاسد نشدني هنگام تهيه توشه راه را نماد خلوص در عبادت به مثابه توشه¬اي ماندگار؛[۳۵] وداع با خويشان و دوستان و پرداختن بدهيهاي شرعي و قانوني و حلاليت¬خواهي از معاشران را يادآور حال احتضار، ترک خويشان و نزديکان و وصيت کردن در واپسين لحظه-هاي زندگي،[۳۶] تنهايي قبر[۳۷] و گريختن انسان از برادر و پدر خويش بر اثر از بين رفتن نسبت¬ها (بقره/ 2، 166؛ عبس/ 80، 34)؛[۳۸] نشستن بر مرکب را يادآور تابوت و مرکب سفر آخرت؛[۳۹] گذراندن سختي¬هاي راه با راهنماياني راه بلد را نماد توجه به برزخ و لزوم بهره¬گيري از علم و عمل صالح؛[۴۰] توجه به عوامل هراس¬زا و بازدارنده از مسير را يادآور هولناکي برزخ[۴۱] و نيز فرشتگان بازخواست کننده (نکير و منکر)؛[۴۲] پيمودن بيابان براي رسيدن به ميقات را يادآور لحظه خروج از دنيا و انتظار ديدار پروردگار در روز قيامت،[۴۳] مشاهده حرکت کاروانيان در پي هدايتگران کاروان را يادآور روزي که هر امتي با امام خود خوانده مي¬شود (اسراء/ 17، 71)؛[۴۴] حضور در سرزميني ناآشنا را يادآور روز دگرگوني آسمان¬ها و زمين (ابراهيم/ 14، 48)،[۴۵] غسل احرام را نماد غسل ميت؛[۴۶] پوشيدن لباس احرام را يادآور کفن پوشاندن به تن؛[۴۷] کوچهاي جمعي به سوي مواقف و مشاعر را يادآور برانگيخته شدن دسته¬جمعي مردم در قيامت (قمر/ 54، 7)،[۴۸] وقوف در موقف¬هاي گوناگون را يادآور مواقف قيامت و[۴۹] لبيک گفتن را نماد پاسخ گفتن به نداي خداوند و دعوت مأموران قيامت[۵۰] دانسته¬اند. افزون بر اين، اموري مانند سفر و خروج از شهر و ديار خود، دوري از خانواده و وابستگيهاي دنيايي، لباس احرام، موقفهاي مختلف حج[۵۱]، پيراسته شدن از زيورها و مفاخر دنيوي، پوشيدن جامه احرام که همچون کفن سفيد است، ابراز فروتني در برابر خدا با سنت¬ها و آدابي همچون پياده حجگزاردن،[۵۲] گرد آمدن حجگزاران در ميقاتها و مواقف، باز ايستادن گنهکاران از ارتکاب گناه و پشيماني نسبت به کارهاي گذشته خود و اعتراف مردم به گناهان خويش که در پاره¬اي ادعيه مربوط به حج بر آن تأکيد شده است،[۵۳] امنيت مردم، وحوش و پرندگان و بويژه در امان بودن حجگزاران از تجاوز و جدال و هر آنچه موجب آزار مُحرِم ميشود[۵۴] همگي مي¬تواند نمودي از مرحله¬اي از مرگ و قيامت باشد. در برخي روايات نيز از حج و عمره به بازار آخرت تعبير شده[۵۵] که شايد به سبب به يادآوردن قيامت و نيز پاداش¬هاي اخروي آن باشد.
اسرار اخلاقي و معنوي حج
در روايات، حج جايگزيني براي رهبانيت[۵۶] و جهادي نيک[۵۷] معرفي شده است. دوري از سرزمين، خانه، همسر، فرزند و مقام را مي¬توان وجه شباهت حج با رهبانيت و جهاد دانست. مجموعه شرايط، واجبات و محرمات حج بويژه در حال احرام که به حجگزار در مراقبت بيشتر از خود ياري مي¬رساند را مي¬توان زمينه¬ساز خودسازي و تزکيه قواي شهوت، غضب و تفکر دانست.[۵۸] برخي حج را شامل منازل چهارگانه سلوک عرفاني دانسته و گفته¬اند، منزل نخست که بريدن از غير خدا و پيوند با او است (سير من الخلق الي الحق)، از آغاز سفر حج تا ورود به احرام و عمره تمتّع را شامل مي¬شود؛ منزل دوم که تحکيم و استمرار پيوند با خدا براي رسيدن به مقام لقا و عبوديت است (سير من الحقّ إلي الحقّ بالحقّ)، با اعمال و مناسک عمره و حج محقق شده و با وقوف در عرفات کمال مي¬يابد؛ منزل سوم بازگشت به ميان مردم براي هدايت است (سير من الحق الي الخلق بالحق) است و مَشعر بخشي از آن شمرده مي¬شود؛ منزل چهارم (سير من الخلق إلي الخلق بالحقّ) پس از حج و با عمل حجگزار به دستورهاي ديني و هدايت مردم و تعليم و تربيت آنها پيموده مي¬شود.[۵۹] برخي، تعبير پاره¬اي دعاهاي حج مبني بر «بسم الله و بالله وفي سبيل الله وعلي ملَّة رسول الله»[۶۰] را اشاره به مراتب چهارگانه سير الي الله، في الله، مع الله و لله دانسته¬اند.[۶۱]
در منابع ديني به پاره¬اي آثار حج در تزکيه و تهذيب نفس اشاره شده است:
طهارت نفس
در برخي آيات قرآن (بقره/ 2، 125؛ 197؛ حج/ 22، 29)[۶۲] و روايات،[۶۳] طهارت نفس و نرم¬دلي از حکمت¬هاي حج به طور کلي و يا يکي از مناسک آن شمرده¬ شده است. توصيه برخي روايات به طهارت در مجموعه مناسک حج از جمله استحباب غسل پيش از احرام، براي ورود به حرم و مسجدالحرام[۶۴] را نيز مي¬توان در راستاي توجه دادن زائر خانه خدا به طهارت باطني دانست. به گفته برخي عارفان و عالمان اخلاق، حج به سبب دربرداشتن پاره¬اي مناسک دشوار، زيارت خانه خدا، يادآوري رسول اکرم(ص)، نزول وحي و تلاش ايشان براي گسترش دين، زمينه نرمي و پاکي دل را فراهم مي¬آورد.[۶۵] افزون بر اين، برخي يادکرد قرآن از کعبه با ويژگي طهارت (بقره/ 2، 125؛ حج/ 22، 26) که خود، محور مناسک حج و عمره و مطاف به شمار مي¬آيد را اشاره¬اي به لزوم وجود شرط پاکي معنوي طواف¬کنندگان براي مقبول شدن طواف دانسته¬اند.[۶۶] برخي عارفان نيز حج را جامع دو اثر تخليه و تحليه دانسته¬اند که هم تاريکي را از فضاي جان بشر دور مي¬کند و هم سبب نورانيت روح انسان مي¬گردد.[۶۷]
مرحله¬اي از طهارت نفس بر اثر توبه و در پي آن آمرزش گناهان به دست مي¬آيد. بر پايه آيات قرآن (بقره/ 2، 128؛ 199) و روايات،[۶۸] توبه، استغفار، بخشوده شدن گناهان و بهره¬مندي از بهشت از حکمتهاي مهم حج¬اند. در اين ميان، برخي اماکن يا مناسک حج به گونه¬اي خاص، حج و عمره¬گزاران را به اعتراف به گناه، توبه و استغفار توجه ميدهند؛ مانند مُلتَزَم[۶۹] سعي بين صفا و مروه[۷۰] و يا عرفات که يادآور اعتراف آدم(ع)به خطاي خويش و توبه و آمرزش¬خواهي وي و پذيرش توبه او است.[۷۱] ( توبه) تطبيق برخي آيات قرآن مانند «فَفِرُّوْا إِلَي اللَّه» (ذاريات/ 51، 50) در روايات اماميه بر حج[۷۲] نيز گوياي اهميت معنوي حج از جنبه آمرزش گناهان است.
طهارت نفس از جنبه¬اي ديگر نيازمند فروکاستن از رذايل اخلاقي است. در پاره¬اي روايات، حج به مثابه عملي تلقي شده است که به کاهش رذايل ياري مي¬رساند. براي نمونه، در روايتي رهايي از فرومايگي، از اسرار حج شمرده شده است.[۷۳] اقرار به عزت خداوند در مناسک حج[۷۴] و نيز انفاق در راه حج که به زدودن بخل و خساست ياري مي¬رساند را مي¬توان عاملي براي رهايي از رذيله ياد شده شمرد.
تقرب به خدا
عالمان اخلاق[۷۵] بر پايه آيات (بقره/ 2، 200؛ حج/ 22، 28) و رواياتي[۷۶] حج و عمره را از بهترين راههاي شناخت و ياد خداوند و انس و تقرب به او دانسته¬اند. بر اساس متون ديني، راه تقرب به خداوند و انس با او تقوا است. از تأکيد خداوند پس از بيان برخي مناسک حج به نقش آن در تقوا و نيز فرمان به برگرفتن توشه تقوا از حج (بقره/ 2، 197) و نيز برخي روايات[۷۷] مي¬توان فهميد هدف از تشريع حج رسيدن به تقوا است. تعبد و تسليم در برابر خداوند مرحله¬اي از تقوا شمرده شده است. از اين رو، بر پايه برخي آيات (براي نمونه نکـ: حج/ 22، 34) و نيز رواياتي،[۷۸] مناسک و محرمات حج تمرين عبوديت و معياري براي شناخت ميزان آن و آزمون بندگان است. بر اين اساس، عالمان اخلاق تأکيد مي¬کنند حجگزار تنها بايد قصد رسيدن به خدا را داشته باشد.[۷۹] دستور خداوند به انجام پاره¬اي اعمال دشوار، غريب و غير عادي مانند درآوردن لباسها و پوشيدن جامه احرام و دوري از محرمات احرام و نيز به جا آوردن کارهايي همچون سعي، هروله و رمي جمرات را در همين راستا تحليل کرده¬اند.[۸۰] همچنين خداوند حرمت صيد بر مُحرِم را آزمايشي براي مشخص شدن فرمانبرداران از گردنکشان مي¬شمارد (مائده/ 5، 94).[۸۱] در روايات سادگي سازه کعبه و به کار نرفتن سنگهاي قيمتي در آن و نيز خشک و غير قابل کشت بودن سرزمين مکه و در نتيجه عدم وجود انگيزه¬اي براي ورود به آن جز امتثال فرمان خداوند از جنبه¬هاي آزمون بودن کعبه و تمرين خلوص نيت براي خدا دانسته شده است.[۸۲]
جنبه¬اي ديگر از تقوا و انس با خداوند با فروتني و کرنش در برابر عظمت خداوند به دست مي¬آيد. در رواياتي، حج نشانه فروتني انسانها در برابر عظمت خداوند دانسته شده است.[۸۳] بر اين اساس، پاره¬اي مناسک حج مانند احرام و از تن در آوردن لباس و زيور آلات، پوشيدن دو تکه پارچه احرام، طواف خانه خدا، سعي ميان صفا و مروه، وقوف در بيابانهاي عرفات، مشعر و منا و تراشيدن موي سر را ميتوان آموزنده فروتني در برابر عظمت پروردگار و سبب فروکاستن از غرور و نخوت انسان شمرد. افزون بر اين، دستور خداوند به آنان که از سر غرور راه افاضه خود را از توده مردم جدا و به امتيازهاي واهي دلخوش کرده بودند (بقره/ 2، 199) [۸۴] را مي¬توان از جلوه¬هاي ديگر فروتني در مناسک حج به شمار آورد. گزارش¬هاي حجگزاري پياده برخي معصومان عليهمالسلام بويژه امام حسن(ع) و امام حسين(ع)[۸۵] و نيز حالتهايي همچون غسل هنگام ورود به حرم، تضرع و برهنه کردن پا و تأکيد ايشان بر ثواب فراوان اين عمل[۸۶] نمودهايي عملي از تواضع ايشان نسبت به خداوند به شمار مي¬رود.
مجموع آثار اخلاقي ياد شده به افزايش ايمان و معنويت حجگزار مي¬انجامد. از اين رو است که عالمان مسلمان، حج را زمينه¬ساز تحقق هدف والاي انسان در نظام تشريع، يعني تکامل عبادي (ذاريات/ 51، 56) دانسته¬اند.[۸۷] روايات نيز تقويت ايمان حجگزاران را از آثار حج شمرده¬اند.[۸۸] در روايات و ادعيه مأثور فراواني به آثار و پيامدهاي معنوي حج اشاره شده است.[۸۹] بر اين اساس، در رواياتي حج و عمره¬گزاران به فرشتگاني تشبيه شده¬اند که گرداگرد عرش الهي مي¬گردند.[۹۰]
افزون بر موارد ياد شده، ترغيب برخي متون ديني مرتبط با حج به انجام کارهاي خير (بقره/ 2، 158؛ 197)،[۹۱] خوش کلامي[۹۲] و مصاحبت نيکو با همراهان[۹۳] به جنبه¬هاي اخلاقي در سفر حج¬ اشاره مي¬کند و نيز زمينه رشد اخلاقي حجگزاران را فراهم مي¬سازد.
اهداف و آثار اجتماعي و سياسي
از نظرگاه اجتماعي و سياسي، حج داراي آثار و فوايدي است:
وحدت و همدلي مسلمانان
گردهم¬آيي مسلمانان با طبقات اجتماعي گوناگون از مناطق، نژادها، زبانها و مذاهب مختلف بدون هيچ پيش¬شرطي جز استطاعت، و نيز همانندي بيشتر مناسک، اذکار، آداب، پوشش، مواقف و مشاهد حج از جمله لزوم حرکت همه حجگزاران در مسيري واحد هنگام کوچ از موقفي به موقف ديگر (بقره/ 2، 199)[۹۴] را مي¬توان زمينه¬ساز وحدت مسلمانان دانست. از جنبه¬اي ديگر نيز مي¬توان حج را بستري براي همزيستي مسالمت¬آميز مسلمانان تلقي کرد؛ آنجا که زمينه آشنايي مسلمانان سرزمين¬هاي اسلامي با يکديگر[۹۵] و آشنايي با اوضاع و مسائل گوناگون امت اسلامي را فراهم مي¬کند. اهميت نقش حج در آگاهي مسلمانان از اوضاع يکديگر در روايات نيز بازتاب يافته است، به طوري که تأکيد شده است ناآگاهي مسلمانان از هم¬کيشان خود در بلاد ديگر سبب نابودي آنان و محروم ماندن از بسياري منافع و اطلاعات مي-شود.[۹۶]
بستر اقتدار امت اسلامي
در تبيين اجتماعي از رواياتي که کعبه و حج را مايه تقويت دين شمرده¬اند،[۹۷] مي¬توان گفت حج زمينه نماياندن قدرت معنوي مسلمانان را فراهم مي¬سازد. حضور فراگير مسلمانان که کارکرد دفاعي در برابر دشمنان آنها دارد را نيز مي¬توان در همين راستا تحليل کرد. افزون بر اين، انتشار اخبار حج در رسانههاي جهاني زمينه آشنايي مردم سراسر دنيا با اسلام و تعاليم آن و گرايش آنها به دين اسلام را فراهم مي-سازد.[۹۸] تأکيد برخي روايات بر اين که ترک حج* از سوي همه مسلمانان، سبب نابودي آنان مي¬گردد[۹۹] را مي¬توان در همين راستا دانست.
نفي برتري نژادي
پاره¬اي دستورات و احکام حج و مکه از جمله فراخواني همگاني براي حجگزاردن (حج/ 22، 27)، مساوات حاضر و بادي* در بهره¬مندي از امکانات مکه (حج/ 22، 25) را مي¬توان نماد مساوات انسان¬ها و نفي برتري نژادي نزد خداوند دانست.[۱۰۰]
برائت از مشرکان
از نگاه عالمان اسلامي، دستور آيه 3 توبه/ 9 به پيامبر(ص) براي اعلان برائت از مشرکان وظيفه¬اي براي همه دوران¬ها-[۱۰۱] و حج نمود روشن برائت از مشرکان است.[۱۰۲] ( برائت از مشرکان) در برداشت عصري از آيه ياد شده، برخي برائت از مشرکان را تبلور بعد سياسي در حج و استقلال فرهنگي و نفي هر گونه سيطره بر مسلمانان[۱۰۳] و اعلان نفرت از تفکر شرک¬آلود و تمدن استعماري شرک¬زده دانسته¬اند.[۱۰۴]
===قيام مردمي براي برپايي عدالت: به گفته برخي عالمان اسلامي، کعبه که بر پايه آيات قرآن، پايگاهي امن براي گردهم¬آيي مسلمانان و به پاداشتن مصالح آنان است (بقره/ 2، 125؛ مائده/ 5، 97)، مي¬تواند جايگاهي مناسب براي به پا خاستن مردم براي اجراي عدالت در راستاي تحقق هدف بعثت پيامبران (نک: حديد/ 57، 25) باشد.[۱۰۵]
اهداف و آثار اقتصادي
قرآن (بقره/ 2، 198) و روايات،[۱۰۶] باور عصر جاهلي مبني بر گناه شمردن هرگونه کسب و کار هنگام برگزاري مراسم حج[۱۰۷] را نمي¬پذيرند. بر اين اساس، حجگزار پس از پايان اعمال حج مي¬تواند خريد و فروش کند. در روايات به برخي از اهداف و آثار اقتصادي حج اشاره شده است:
رونق اقتصادي
تأکيد قرآن بر مبارک بودن کعبه براي جهانيان (آل عمران/ 3، 96) و نيز برخي روايات که يادکرد خداوند از کعبه به مثابه عامل قوام مردم و جامعه (مائده/ 5، 97) را به نقش آن در برپايي زندگي دنيا و آخرت مردم تفسير کرده¬اند[۱۰۸] ميتواند اشاره¬اي به رونق اقتصادي مسلمانان بر اثر حج و عمره تلقي شود. افزون بر اين، رواياتي ¬برآوردن نيازهاي مردم مکه و ديگر سرزمينها،[۱۰۹] افزايش روزي و تأمين هزينه¬هاي خانواده[۱۱۰] و بي¬نيازي[۱۱۱] را از آثار حج دانسته¬اند. روايات ياد شده مي¬تواند وعده¬اي براي گسترش روزي زائران و نهراسيدن از آسيب¬هاي مالي سفر حج تلقي شود. در روايتي ديگري، انتقال کالاهاي تجاري به شهرهاي ديگر در پي سفر حج و در نتيجه، رونق حمل و نقل و سود بردن صاحبان وسائل نقليه از حکمت¬هاي حج دانسته شده است.[۱۱۲] همچنين استحباب خريداري سوغات حج به رونق توليد، تجارت و انتقال کالا از منطقه¬اي به منطقه ديگر مي¬انجامد.[۱۱۳] بر اين اساس، مي¬توان حج را زمينه¬ساز ارائه نمونه¬هاي کالاهاي توليدي سرزمين¬هاي اسلامي، برپايي بازار مشترک اسلامي و گسترش روابط اقتصادي ميان کشورهاي اسلامي دانست. افزون بر اين، وجوب قرباني بر ميليونها حجگزار و نيز متعين بودن شتر، گاو يا گوسفند در برخي کفارات تروک احرام، فعالان اقتصادي را به صنعت دامپروري ترغيب و به تبع آن بخش کشاورزي را تقويت مي¬کند.
فقرزدايي و توجه به نيازمندان
تأکيد پاره¬اي روايات بر کمک به نيازمندان[۱۱۴] و بهره¬گيري مناسب از گوشت قرباني[۱۱۵] در ايام حج را مي¬توان راهکار¬هايي براي زدودن فقر در موسم حج برشمرد که در رواياتي کارکرد حج دانسته شده است.[۱۱۶]
استقلال و استغناي اقتصادي
در روايتي، بي¬نيازي و خودکفايي از پيامدهاي حج شمرده شده است.[۱۱۷] از جنبه¬ تاريخي، پس از فتح مکه و منع مشرکان از حضور در آنجا، مسلمانان صدر اسلام از بي¬رونقي بازار و در نتيجه خسارتهاي اقتصادي نگران شدند. خداوند در پاسخ به نگراني ياد شده، بر تأمين آن منافع از راههاي ديگر نويد داد (توبه/ 9، 28)[۱۱۸].
با اين همه، روايات اسلامي، منافع اقتصادي را هدف اصلي حج ندانسته و به نکوهش آناني پرداخته¬اند که تجارت را هدف حج خويش قرار مي¬دهند.[۱۱۹]
در روايات به پاره¬اي ديگر از آثار و پيامدهاي مادي حج همچون سلامتي، گسترش روزي، حفظ خانواده و حفظ سرمايه اشاره شده است.[۱۲۰] آثار ياد شده از يک سو مي¬تواند نتايج طبيعي زمينههاي پديد آمده در حج باشد و از سوي ديگر، پاداشهاي تکويني از سوي خداوند براي حاجيان و معتمران به سبب فرمانبرداري از خداوند در انجام حج و عمره تلقي شود.
محققان اسلامي تک¬نگاري¬هاي فراواني درباره اسرار حج و عمره نگارش کرده¬اند که موارد زير نمونه¬هايي از آن است: صهباي حج، عبدالله جوادي آملي؛ عرفان حج، عبدالله جوادي آملي و حسين رضواني؛ فلسفه و اسرار حج، محمد امامي خوانساري؛ حج در آينه عرفان، حسين انصاريان؛ حج گنجينه اسرار، محمد اکبر محقق؛ اسرار عرفاني حج، محمد تقي فعالي.
پانویس
- ↑ . الفتوحات المکية، ج1، ص675؛ صهباي حج، ص317.
- ↑ . نک: رسائل الشهيد، ص393-395.
- ↑ . علل الشرائع، ج2، ص396-458؛ بحار الانوار، ج96، ص32.
- ↑ . نک: صهباي حج، ص63، 200-242.
- ↑ . الكافي، ج4، ص271؛ وسائل الشيعه، ج11، ص21.
- ↑ . من لايحضره الفقيه، ج2، ص191.
- ↑ . نهج البلاغه، خطبه 1.
- ↑ . نهج البلاغه، ص292، خطبه 192.
- ↑ . الکافي، ج4، ص391-240.
- ↑ . المحاسن، ج1، ص69.
- ↑ . المحاسن، ج1، ص69.
- ↑ . المعجم الکبير، ج8، ص169؛ مجمع الزوائد، ج10، ص155.
- ↑ . نک: الميزان، ج14، ص369؛ صهباي حج، ص199.
- ↑ . مجمع البيان، ج7، ص146؛ الميزان، ج14، ص370؛ الحج و العمره في الكتاب و السنه، ص135.
- ↑ . رسائل الشهيد، ج1، ص355-356؛ جامع السعادات، ج3، ص308.
- ↑ . نک: جواهر الكلام، ج17، ص214-216؛ معراج السعاده، ص880.
- ↑ . نهج البلاغه، خطبه 1؛ خطبه 110؛ مصباح الشريعه، ص86؛ مستدرك الوسائل، ج10، ص167.
- ↑ . مصباح الشريعه، ص86؛ المراقبات، ص310؛ صهباي حج، ص79.
- ↑ . رسائل الشهيد، ص397.
- ↑ . اخبار مکه، الازرقي، ج1، ص194؛ المحبر، ص311.
- ↑ . وسائل الشيعه، ج12، ص375-377.
- ↑ . علل الشرائع، ج2، ص405ـ406.
- ↑ . علل الشرائع، ج2، ص406؛ رسائل الشهيد، ص394، 401؛ الميزان، ج1، ص298-299؛ معراج السعاده، ص881.
- ↑ . نك: صحيح البخاري، ج2، ص151، 163؛ السنن الکبري، ج5، ص42؛ وسائل الشيعه، ج11، ص226 -239.
- ↑ . عيون اخبار الرضا، ج2، ص126؛ نور الثقلين، ج2، ص283.
- ↑ . نهج البلاغه، نامه67؛ فقه القرآن، ج1، ص327.
- ↑ . مسائل علي بن جعفر، ص270؛ قرب الاسناد، ص240؛ شرح الاخبار، ج3، ص292.
- ↑ . الکافي، ج4، ص549؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص578.
- ↑ . جرعه¬اي از صهباي حج، ص158.
- ↑ . الکافي، ج4، ص241؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص204.
- ↑ . جرعه¬اي از صهباي حج، ص53.
- ↑ . مصباح الشريعه، ص94ـ95.
- ↑ . احياء علوم الدين، ج3، ص486.
- ↑ . احياء علوم الدين، ج3، ص487؛ رسائل الشهيد، ج1، ص396؛ جامع السعادات، ج3، ص310.
- ↑ کشف الاسرار، ج2، ص225.
- ↑ . کشف الاسرار، ج2، ص225.
- ↑ . کشف الاسرار، ج2، ص226؛ رسائل الشيهد، ج1، ص397؛ جامع السعادات، ج3، ص312.
- ↑ . احياء علوم الدين، ج3، ص488؛ جامع السعادات، ج3، ص312.
- ↑ کشف الاسرار، ج2، ص226؛ احياء علوم الدين، ج3، ص487.
- ↑ . نک: جامع السعادات، ج3، ص311-312.
- ↑ . رسائل الشيهد، ج1، ص397.
- ↑ . احياء علوم الدين، ج3، ص488؛ جامع السعادات، ج3، ص312.
- ↑ . احياء علوم الدين، ج3، ص488-489؛ جامع السعادات، ج3، ص311-312؛ کشف الاسرار، ج2، ص226.
- ↑ . احياء علوم الدين، ج3، ص488؛ جامع السعادات، ج3، ص312
- ↑ . جامع السعادات، ج3، ص312.
- ↑ . جامع احاديث الشيعه، ج11، ص17.
- ↑ . رسائل الشهيد، ج1، ص397؛ جامع السعادات، ج3، ص312.
- ↑ . نک: صهباي حج، ص88-91.
- ↑ . رسائل الشهيد، ج1، ص83؛ جامع السعادات، ج3، ص3.
- ↑ . جامع السعادات، ج3، ص312
- ↑ . رسائل الشهيد، ج1، ص396-397.
- ↑ . صهباي حج، 89-90.
- ↑ . الکافي، ج4، ص409؛ المهذب، ج1، ص236.
- ↑ . المجموع، ج7، ص441.
- ↑ . الکافي، ج4، ص255.
- ↑ . جامع السعادات، ج3، ص308-309.
- ↑ . المصنّف، ج5، ص8؛ الوافي، ج12، ص215.
- ↑ . تذکرة المتقين، ص81؛ نک: التفسير الکبير، ج5، ص182؛ صهباي حج، ص165.
- ↑ . صهباي حج، ص164.
- ↑ . بحار الانوار، ج96، ص120.
- ↑ . صهباي حج، ص325.
- ↑ . تفسير ابن عربي، ج2، ص58؛ الفواتح الإلهيه، ج1، ص553؛ اطيب البيان، ج9، ص294.
- ↑ . علل الشرائع، ج2، ص404؛ نهج البلاغه، خطبه 192؛ مستدرک الوسائل، ج10، ص171.
- ↑ . الهدايه، ص233-234؛ المقنعه، ص51.
- ↑ . جامع السعادات، ج3، ص307-308؛ تذكرة المتقين، ص81.
- ↑ . نک: صهباي حج، ص217.
- ↑ . المراقبات، ص315.
- ↑ . الکافي، ج4، ص253؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص216؛ علل الشرائع، ج2، ص404.
- ↑ . الكافي، ج4، ص410-411
- ↑ . الکافي، ج4، ص432ـ435؛ نک: مستدرک الوسائل، ج9، ص446.
- ↑ . الكافي، ج4، ص194؛ علل الشرائع، ج2، ص400.
- ↑ . الكافي، ج4، ص256؛ تفسير قمي، ج2، ص330؛ من لايحضره الفقيه، ج1، ص199؛ ج2، ص201.
- ↑ . علل الشرائع، ج2، ص404.
- ↑ . نهج البلاغه، خطبه اول.
- ↑ . حقايق، ص45؛ معراج السعاده، ص880-881؛ المراقبات، ص314.
- ↑ . نهج البلاغه، خطبه110؛ علل الشرائع، ج2، ص404.
- ↑ . الكافي، ج4، ص338؛ مستدرك الوسائل، ج1، ص166.
- ↑ . مجمع الزوائد، ج3، ص233؛ مستدرك الوسائل، ج10، ص166-171.
- ↑ . المحجّة البيضاء، ج2، ص196.
- ↑ . المحجّة البيضاء، ج2، ص196؛ جامع السعادات، ج3، ص306-307.
- ↑ . جامع البيان، ج7، ص52-53؛ مجمع البيان، ج3، ص419.
- ↑ . الكافي، ج4، ص199-200؛ نهج البلاغه، خطبه 192.
- ↑ . علل الشرائع، ج2، ص404؛ نهج البلاغه، خطبه1.
- ↑ . نک: مجمع البيان، ج2، ص48.
- ↑ . قرب الاسناد، ص170؛ الکافي، ج4، ص456.
- ↑ . الكافي، ج4، ص398؛ وسائل الشيعه، ج13، ص195-197؛ بحار الانوار، ج96، ص192.
- ↑ . نک: صهباي حج، ص155-156.
- ↑ . ثواب الاعمال، ص47.
- ↑ . الکافي، ج4، ص252-264؛ تهذيب، ج5، ص244؛ نک: مصباح المتهجد، ص674-707.
- ↑ . نهج البلاغه، خطبه 1.
- ↑ . التحرير والتنوير، ج2، ص63-64، 231؛ مجمع البيان، ج1، ص445.
- ↑ . جامع السعادات، ج3، ص484.
- ↑ . کامل الزيارات، ص251-252.
- ↑ . نک: مجمع البيان، ج2، ص48.
- ↑ . علل الشرائع، ج2، ص405؛ وسائل الشيعه، ج11، ص14.
- ↑ . بحار الانوار، ج99، ص33.
- ↑ . الاحتجاج، ج1، ص134؛ وسائل الشيعه، ج8، ص14.
- ↑ . نمونه، ج14، ص78.
- ↑ . نهج البلاغه، نامه 47.
- ↑ . نک: نهج البلاغه، نامه 67؛ صهباي حج، ص229-231.
- ↑ . نک: صهباي حج، ص125-129.
- ↑ . صهباي حج، ص87-88.
- ↑ . صهباي حج، ص118.
- ↑ . صهباي حج، ص128.
- ↑ . نک: صهباي حج، ص48، 220-221.
- ↑ . تفسير عياشي، ج1، ص96؛ مجمع البيان، ج2، ص47.
- ↑ . جامع البيان، ج2، ص384-386؛ اسباب النزول، ص64؛ مجمع البيان، ج2، ص47.
- ↑ . وسائل الشيعه، ج11، ص60.
- ↑ . علل الشرائع، ج2، ص406.
- ↑ . الكافي، ج4، ص253.
- ↑ . بحار الانوار، ج73، ص221.
- ↑ . علل الشرائع، ج2، ص406؛ وسائل الشيعه، ج11، ص14.
- ↑ . الكافي، ج4، ص280.
- ↑ . نهج البلاغه، نامه 67.
- ↑ . من لايحضره الفقيه، ج2، ص193.
- ↑ . نهج البلاغه، خطبه 110؛ تهذيب، ج5، ص24؛ بحار الانوار، ج74، ص62.
- ↑ . الكافي، ج4، ص252.
- ↑ . جامع البيان، ج10، ص136-137.
- ↑ . تهذيب، ج5، ص3.
- ↑ . ثواب الاعمال، ص46-47.
منابع