زیارت
زیارت، عملی عبادی است که طی آن انسان برای بزرگداشت قلبی و انس گرفتن روحی، به دیدار پیامبران، امامان(ع) یا اولیای الهی در حال حیات یا پس از مرگ آنها میرود، و در آن، قصد تقرب به خداوند شرط است.
در روایات، به زیارت معصومان(ع) سفارش شده است و برای آن آثاری مانند رفع مشکلات، افزایش روزی، رسیدن به نعمتهای بهشتی، شفاعت و آمرزش گناهان شمرده شده است.
اهمیت
بر اساس روایتی، پیامبر اسلام(ص) به امام علی(ع) فرمود: «خدا قبر تو و قبرهاى فرزندان تو را جايگاهى از جايگاههاى بهشت قرار داده و دلهاى پاكان از خلق خود را چنان بهسوى شما گرايش داده است كه در راه شما و تعمير قبرهاى شما، هر ناگوارى و رنجى را تحمّل مىكنند و پيوسته به زيارت قبرهاى شما مىروند و اينگونه به خدا تقرب مىجويند و به رسولخدا(ص) عرض ارادت مىكنند.»[۱] در روایتی دیگر از امام کاظم(ع)، زیارت حرم هر کدام از امامان(ع)، به معنای پذیرفتن ولایت همه آنها دانسته شده است.[۲]
در روایات شیعه، برای زیارت حرم امامان(ع)، حتی از راه دور، ثواب زیادی معرفی شده است.[۳] برخی، بر اساس روایتی از پیامبر که عیادت بنیهاشم و زیارت آنها را مستحب دانسته،[۴] زیارت امامزادگانه را نیز مستحب دانستهاند. در روایتی دیگر از پیامبر(ص)، زیارت فرزندان و نوادگان امام حسن(ع) و حسین(ع)، مانند زیارت آن دو دانسته شده است.[۵]
تاریخچه
مفهوم زيارت، در همه اديان وجود داشته داشته و تفاوت آن، تنها در شكل و اشخاصى است كه زيارت مىشوند.[۶]
زيارت در اسلام به صدر اسلام باز مىگردد. پيامبر(ص) به زيارت قبور شهداى احد و زيارت قبور مؤمنان در قبرستان بقيع میرفت.[۷]
در سيره عملى اهلبيت(ع) نيز اهتمام ويژهاى به زيارت وجود دارد. امام على(ع) مىفرمايند: وقتى رسول خدا را دفن كردند، حضرت فاطمه(عليهاالسلام) كنار قبر ايستاد، و مقدارى از خاك قبر را برداشته و بر ديدگانش ماليد و اشعارى بدين معنا سرود: چه باك كسى را كه خاك كوى احمد ببويد و هرگز در طول زمان مُشك و عنبرى را نبويد. مصيبتهايى بر من وارد شد، كه اگر بر روزها وارد مىشد شب تاريك مىگرديد.[۸] ايشان تا پايان عمر، زيارت قبر پيامبر(ص) را ترك نكرد و پيوسته به زيارت قبر حمزه(ع) مىرفت و آن را بازسازى مىكرد و سنگى بر آن مىگذارد و در آنجا نماز مىخواند و دعا مىكرد و مىگريست.[۹]
فلسفه
وفادارى به اهلبيت(عليهم السلام)، نشانه وفادارى به حقيقت است و پيوند با عترت(عليهم السلام)، پيوند با قرآن و اسلام است. دوستى خاندان پيامبر(ص)، اجر رسالت آن حضرت است و زيارت مزارشان، نشانه محبت به آنها است.
زيارت، نشانه احترام به مقام والا و ارزشمند خاندان پيامبر(ص)، پيروى از راه و هدفهايشان، تجديد پيمان با آنها، وفادارى به ولايتشان و زنده نگهداشتن ياد و تعاليم آنها است.
در كتاب «ادب فناى مقربان» آمده است: تعظيم، تكريم، گرامىداشت و يادكرد انسانهاى شايسته، فرهنگساز، نقشآفرين، مصلح، متحولكنندگان تاريخ و نيز زنده نگهداشتن نام و ياد آنها پس از مرگ، لازمه محبت، عشق و ارادت انسان به نيكىها و كمالات است و ريشه در فطرت آدمى دارد.[۱۰]
زيارت مىتواند نمادى از علاقه و محبت درونى و نشانه ديندارى باشد؛ چرا كه دين چيزى جز محبت نيست.[۱۱]
اگر در دوره زندگى پيامبر(ص)، مردم براى طلب رحمت و مغفرت الهى به محضر ايشان مىآمدند، پس از رحلت ايشان نيز اين ارتباط ادامه دارد، چنانكه در زيارت آن حضرت مىخوانيم:
وَاِذ لَم الحَقكَ حَيّاً فَقَد قَصَدتُك بَعد مَوتِك عَالماً أنَّ حُرمَتَك مَيتاً كَحُرمَتِكَ حَيّاً فَكُن لى بِذلك عِندَ اللهِ شاهِداً.[۱۲]
اگر در زمان حيات شما موفق به ديدار شما نشدم، اكنون قصد زيارت شما كردم و اعتقاد دارم كه احترام نهادن به شما بعد از مرگ، مانند احترام گذاردن زمان حياتتان است، پس نزد خدا بر احوال من شاهد باش. به ديگر سخن، فلسفه اصلى زيارت، عمل به اين آيه شريفه است: قُلْ لاٰ أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّهَ فِي الْقُرْبىٰ (شورى: ٢٣) بگو من هيچگونه اجر و پاداشى از شما بر اين دعوت درخواست نمىكنم جز دوستداشتن نزديكانم.
آيتالله بهجت(رحمه الله) مىگويد: زيارت مشاهد ائمه(عليهم السلام) به منزله ملاقات آنها و ديدار حضرت حجت(عج) است. آنها در هر جا ناظرند. هرگاه انسان به يكى از آنها متوجه شود، مانند آن است كه به همه آنها متوجه شده و همه را زيارت كرده است.[۱۳]
آثار
برای زیارت، آثار مادی و آخرتی بیان شده است:
آثار مادی
برخی از آثار مادی زیارت چنین است:
رفع مشكلات
رفع مشكلات و برآورده شدن حوائج مادى از فوايد و بركات تشرّف به اماكن زيارتى است. امام صادق(ع) مىفرمايند: كسىكه امام حسين(ع) را زيارت كند، خداوند متعال خواستههايش را برآورده مىسازد و آنچه از دنيا مقصود اوست، بر او كفايت مىكند.[۱۴]
همچنين فرمودهاند:كسىكه به زيارت قبر حسين بن على(ع) مىرود.... هنگامى كه به آنجا مىرسد، خداى متعال خطاب به او مىفرمايد: بندهام! از من بخواه، به تو عطا مىكنم. مرا بخوان تا اجابتت كنم. از من طلب كن تا به تو بدهم و حاجتت را از من بخواه تا برآورده سازم.[۱۵]
افزايش روزى و طول عمر
يكى از آثار دنيوى زيارت، افزايش روزى و طولانى شدن عمر است. امام باقر(ع) ميفرمايند: «شيعيان ما را به زيارت قبر حسين بن على(عليهماالسلام) امر كنيد؛ چون زيارت آن حضرت، رزق و روزى را زياد مىكند».[۱۶]
وسيله بركت و صحت
مكانهاى زيارتى - به خصوص مرقد پيشوايان معصوم(عليهم السلام) - مركز توجه انسانهايى است كه از همهجا قطع اميد كرده و رو بهسوى ايشان آوردهاند. در زيارت جامعه كبيره مىخوانيم: السّلامُ عَليكُم يا اهلبيت النّبوه... واُصُولَ الكَرمِ... وكَهفِ الوَرى. سلام بر شما اهلبيت پيامبر كه... ريشههاى كرامت... و پناهگاه مردم هستيد.
سرّ اينكه در جمله مزبور، ائمه(عليهم السلام) ريشههاى كرامت معرفى شدهاند، اين است كه تمام خيرات و بركات موجود در نظام هستى، اعم از مادى و معنوى، بهواسطه ايشان به مردم مىرسد.[۱۷]
امام صادق(ع) در جواب نامه «محمد بن حسن بن شمون» نوشتند: «ما پناه براى كسى هستيم كه به ما پناه مىآورد».[۱۸]
«ابوهاشم جعفرى» مىگويد: زمانى كه امام هادى(ع) بيمار بود به نزدش رفتم؛ فرمود: ابوهاشم! كسى از دوستان ما را به «حائر حسينى» بفرست تا براى (شفاى) من دعا كند ...خداوند متعال بقاع و جايگاههايى دارد كه مىخواهد در آن جايگاهها (او) خوانده شود تا دعاى دعاكننده را مستجاب فرمايد و حائر، از جمله اين مواضع است».[۱۹]
آرامش روح
وقتى انسان به زيارت معصومين(عليهم السلام) مىرود، احساس آرامش روحى و معنوى مىكند. زيارت آرامبخش دلهاست. امام صادق(ع) به «فضيل بن يسار» فرمودند: در اطراف شما قبرى است (امام حسين(ع)) كه هيچ اندوهگينى آن را زيارت نمىكند، مگر آنكه حقتعالى حزن و اندوهش را برطرف و حاجتش را برآورده مىسازد.[۲۰]
سبب تقرب به خداوند
زيارت، تجديد پيمان با بندگان خالص خداوند است و زمينه كسب صفات شايسته، عامل رشد معنوى و نزديكى به خدا مىشود. وقتى در زيارت، انسان گناهكار با توجه قلبى، در برابر انسان كامل قرار مىگيرد، موجب تقرب و كمال او مىشود. بنابراين، زيارت اولياى خدا، راهى براى تقرب به خداوند است. چنانكه در زيارت جامعه كبيره مىخوانيم: «مُتِقرِّبٌ بِكُم إلَيه»؛ «بهواسطه شما به خدا تقرب پيدا مىكنيم».
امام صادق(ع) مىفرمايند: از پدرم شنيدم به يكى از دوستانش كه از زيارت (قبر امامحسين(ع)) سؤال كرده بود، فرمودند: «با اين زيارت قصد تقرّب به چه كسى را دارى؟» عرض كرد: قصدم تقرّب به خدا مىباشد. حضرت فرمودند: «كسى كه به دنبال زيارت، يك نماز خوانده و با اين نماز قصد تقرّب به خدا را داشته باشد، در روزى كه خدا را ملاقات مىكند بر او نورى احاطه مىشود كه تمام اشيائى كه او را مىبينند صرفاً، نور مشاهده مىنمايند...[۲۱]
افزايش محبت و دوستى اهلبيت(عليهم السلام)
حضور در حرم و برقرارى ارتباط معنوى، سبب افزايش محبت در دل زائر مىشود و او را به وجد مىآورد. زائر با خواندن متن زيارتنامه، با همه وجود، بزرگوارى و مهربانى زيارتشونده را درمىيابد و تلاش صادقانه آنها براى رساندن انسان به منزل درستكارى و رستگارى را درك مىكند. در نتيجه، محبت آن بزرگواران در قلبش بيشتر مىشود. خداوند متعال درباره مهربانىهاى پيامبر اكرم(ص) به امت خويش، مىفرمايند: لَقَدْ جٰاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مٰا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ (توبه: ١٢٨)
معصومين(عليهم السلام) از نور واحدى خلق شدهاند. همه آنها با پيروان و شيعيان خود مهربان بودند و براى رساندن آنان به كمال، بسيار كوشيدهاند. زائر با حضور در حرم و گوش جان سپردن به ترنم عاشقانه زيارتنامه، جايگاه و وابستگى خود را از نظر فكرى، اعتقادى، سياسى، اخلاقى و اجتماعى درمىيابد. همچنين ميفهمد كه اگر در زمان حيات زيارتشونده حضور داشت، در كجا، كنار چهكسانى و با چهكسانى نبرد مىكرد.[۲۲]
آثار اخروی
برخی از آثار اخروی زیارت چنین است:
نعمتهاى بهشتى
اولياى الهى در پيشگاه خداوند متعال مقامى ممتاز دارند. فضاى حاكم بر بارگاه ايشان بسيار عطرآگين است و روح و جان را باصفا مىسازد. هريك از اين مكانها، قطعهاى از بهشت است و انسانى كه توفيق حضور در آنها را مىيابد، از پاداشهاى مادى و معنوى، بسيار بهرهمند مىشود. يكى از اين پاداشها، نعمتهاى بهشتى است.
شخصى از امام جواد(ع) پرسيد: «پاداش كسىكه با انگيزه، به زيارت رسول خدا(ص) مىرود چيست؟» حضرت فرمودند: «بهشت براى اوست».[۲۳]
ابوبصير نيز مىگويد: از امام باقر يا امام صادق(عليهماالسلام) شنيدم كه فرمودند: كسىكه دوست دارد محل سكونت و منزلش بهشت باشد، زيارت مظلوم را ترك نكند. سؤال شد: مظلوم كيست؟ فرمود: مظلوم، حسين بن على(ع) است. كسىكه به دليل شوق به آن حضرت و محبت رسول خدا(ص) و فاطمه(عليهاالسلام) و حبّ به اميرالمؤمنين، امام حسين(ع)، را زيارت كند، خداوند او را بر سفرههاى بهشتى مىنشاند كه با آن بزرگواران همغذا شود، در حالىكه مردم هنوز در حساب هستند.[۲۴]
شفاعت
براى زائر در ديدار ولى خدا حقى است كه ايشان درصدد اداى آن برآيند. يكى از جاهايى كه اين حق ادا مىشود، قبول شفاعت است. پيامبرخدا(ص) مىفرمايند: هركس براى اعمال حج به مكه برود، سپس مرا در مدينه زيارت نكند، من نيز در قيامت به او جفا خواهم كرد و كسىكه مرا زيارت كند، شفاعت من نصيبش مىشود و كسىكه از شفاعت من بهرهمند شود، بهشت بر او واجب مىگردد.[۲۵]
آمرزش گناهان
گناه موجب قساوت قلب، تيرگى روح و دلمردگى انسان مىشود. آمرزش گناه يعنى زدودن اين آثار ناپسند از روح گناهكار. حضور در پيشگاه مقربان الهى زمينهساز رحمت و مغفرت الهى است و در نتيجه، آثار زيانبار گناه از جان و روح او زدوده مىشود.
امام صادق(ع) مىفرمايند: كسىكه به زيارت قبر حسين(ع) برود، در حالىكه به حق آن حضرت عارف باشد، خداوند متعال گناهان گذشته و آيندهاش را مىبخشد.[۲۶]
همچنين فرمودهاند: امام حسين(ع) از محضر رسول خدا(ص) پرسيد: پاداش كسىكه شما را زيارت كند چيست؟ فرمود: فرزندم! كسىكه من را زيارت كند در زمان حيات يا بعد از مرگم، يا پدرت را زيارت كند، بر خداى متعال است كه او را روز قيامت زيارت كند و او را از گناه برهاند.[۲۷]
ايمنى از عذاب
زيارت كسانى كه قربشان قرب خدا، اطاعتشان اطاعت خدا، محبتشان، محبت خدا و خشمشان خشم خداست، آثار و بركات فراوانى دارد كه يكى از آنها ايمنى از عقوبت و عذاب است. چنانكه پيامبرخدا(ص) در پاسخ به پرسش امام حسين(ع) فرمودند: كسىكه مرا در حال حيات يا بعد از مرگم زيارت كند يا به زيارت تو و برادرت بيايد، بر من لازم است كه در روز قيامت به زيارتش بروم تا او را از عذاب گناهش برهانم.[۲۸]
ايمنى از هراس و وحشت روز قيامت
ارتباط با انسان كامل و حضور در كنار قبر او سبب تكامل معنوى مىشود، گنجايش روح را بالا مىبرد و موجب رأفت و رحمت الهى مىشود. همچنين با توجه به سيره اهلبيت(عليهم السلام)، هركس به زيارت ايشان مىرود، در صدد جبران بر مىآيند و اين خود، مايه بهرهمندى از توجه الهى و ايمنى از ترس و وحشت در لحظات دهشتانگيز روز قيامت مىشود.
رسول خدا(ص) ميفرمايند: «كسىكه من، يا يكى از فرزندانم را زيارت كند، روز قيامت به زيارت او مىآيم و وى را از وحشتهاى آن روز مىرهانم».[۲۹]
گذشتن از صراط
امام صادق(ع) مىفرمايند: از پدرم شنيدم كه به يكى از دوستانشان فرمودند: زائر امام حسين(ع)... پس از سيراب گشتن از حوض كوثر به جايگاهش در بهشت بر مىگردد، در حالىكه فرشتهاى از سوى اميرالمؤمنين(ع) با اوست كه به صراط امر مىكند كه براى وى پايين بيايد و با او مدارا كند تا از روى آن بگذرد و به آتش جهنم فرمان مىدهد كه حرارت و سوزشش را به او نرساند تا وى از آن گذر كند و نيز با او فرستادهاى است كه اميرالمؤمنين(ع)، آن را فرستاده است.[۳۰]
همسايگى با رسول خدا(ص)
شوق زيارت اهلبيت(عليهم السلام) و تشرف به بارگاه آن بزرگواران، موجب مىشود تا زائر در سراى ديگر در جوار ايشان باشد. از رسول خدا(ص) در اينباره نقل شده است: «كسىكه در حال حيات يا پس از مرگم مرا زيارت كند، روز قيامت در همسايگى من خواهد بود».[۳۱]
آسیبها
ممکن است زیارت، به خاطر عملکرد اشتباه برخی افراد دچار آسیبهایی شود که باید از آنها دوری کرد. برخی از آنها چنین است:
زيارت و خرافات
خرافه، در لغت بهمعناى سخن بيهوده و حرف ناحق و باطل است.[۳۲] در اصطلاح به باورها و سخنان باطل يا كارهاى دور از عقل گفته مىشود كه ناشى از ترسهاى بىاساس و پديدههاى مرموز است و به شكلهاى گوناگونى در اجتماع بروز مىكند. رونق و ركود خرافات، رابطه مستقيمى با پسرفت يا بالندگى فكرى جوامع بشرى دارد.
مهمترين عوامل پيدايش تفكر خرافى:
- جهل آميخته با ترس و نگرانى از رويدادهاى طبيعى؛ مانند: توفان، خشكسالى، بروز بيمارىهاى سخت و درماننشدنى.
- تقليد كوركورانه: افرادى كه بدون انديشه و بررسى دقيق بعضى از جريانها، كوركورانه از ديگران تقليد مىكنند، در صورتى كه اگر خردورزانه به اينگونه حادثهها بنگرند، برداشت نادرستى از آنها نخواهند داشت و به خرافات روى نخواهند آورد.
- سودجويى افراد شياد: عدهاى افراد سودجو با سوءاستفاده از نادانى و سادگى برخى مردم، به ترويج خرافات ميپردازند.
بدترين ويژگى خرافهها اين است كه آسان بهوجود مىآيند، ولى به دشوارى از بين مىروند. اسلام از همان ابتدا با خرافهها به مبارزه برخاست و جامعه آن روز را كه سخت اسير توهمهاى بىاساس بود، به خردورزى دعوت كرد.
غلو در زیارت
غلوّ، در لغت بهمعناى زيادهروى و تجاوز از حد است، همچنين به معناى توصيف كردن فرد يا چيزى بيش از آنچه هست، به كار مىرود. در اصطلاح شرع بهمعناى مبالغه كردن در اوصاف پيامبران و اولياى الهى است كه به اعتقاد الوهيت انسان منجر شود.
قرآن، اهل كتاب را از اين كار منع ميكند و مىفرمايد: قُلْ يٰا أَهْلَ الْكِتٰابِ لاٰ تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ غَيْرَ الْحَقِّ ؛ «بگو اى اهل كتاب، در دين خود، غلوّ (و زيادهروى) نكنيد». (مائده: ٧٧)
يكى از خطرناكترين پديدههاى انحرافى در حوزه باورهاى دينى، غلوّ است؛ يعنى اعتقاد به اينكه:
- پيامبر خدا(ص) يا ائمه اطهار(عليهم السلام) جايگاهى در مرتبه خدايى دارند؛
- تدبير عالم هستى به ايشان واگذار شده است (به صورت مستقل)؛[یادداشت ۱]
- معرفت و محبت اهلبيت(عليهم السلام)، انسان را از عبادت خداوند و انجام دادن واجبات بىنياز مىكند.
اين باورها و اعتقاداتى نادرست و غلوّآميز درباره ايشان است كه به شدت از جانب اهلبيت(عليهم السلام) نكوهش شده و با غلوّكنندگان مبارزه شده است. امام على(ع) فرموده اند: «از غلوّ و زيادهروى درباره ما (اهلبيت) بپرهيزيد».[۳۳]
اگرچه در ميان شيعيان كسى چنين عقايدى، در اين حد، درباره اهلبيت(عليهم السلام) ندارد، اما رفتارهاى عدهاى غلوّآميز است. كسانيكه هنگام ورود به حرم مطهر يا رواقها به سجده مىافتند، اگر سجدهشان براى شكر خداوند باشد، مشكلى ندارد، اما اگر سجده با قصدى غير از اين باشد، حرام است.[۳۴]
بدعتگذارى در زيارت
يكى ديگر از آسيبهاى زيارت، بدعت است. بدعت به اين معناست كه آنچه در دين نيست، به نام دين، در آن وارد شود يا آنچه جزء دين است، از متن دين خارج شود.
يكى از موارد بدعت، افزودن يا كاستن عبارتهايى از زيارتنامه يا دعاهايى است كه از امامان معصوم(عليهم السلام) رسيده است. البته در خواندن زيارتنامه به خواندن زيارتهاى مأثور (صادر شده از ائمه) سفارش شده است. زيارتهاى معتبرى مثل زيارت امينالله و زيارت جامعه كبيره در دسترس است كه در هر زمان و در هر مكان مىتوان آن را خواند، بنابراين احتياجى به خواندن زيارتنامه هاى غير معتبر نيست!
بايد از اعمال سليقه و زياد كردن عبارتى در متن زيارت پرهيز كرد، هرچند معنا را تغيير ندهد و مفهوم مثبتى داشته باشد. ائمه اطهار(عليهم السلام) هم بر مراقبت از متون به صورتى كه وارد شدهاند، تأكيد داشتند.
شخصى مىگويد كه حضور امام صادق(ع) رفتم و گفتم: «من از خودم دعايى اضافه كردهام». امام فرمود: «آن را كنار بگذار و براى من نقل نكن».[۳۵] حتى اجازه خواندن آن دعا را ندادند.
مرحوم شيخ عباس قمى در پايان زيارت وارث مىنويسد: اضافه كردن برخى عبارتها نظير «فِي الجَنانِ مَعَ النَّبيينَ والصِّديقينَ والشُّهداءِ والصّالحينَ وحَسُنَ أولئك رفيقا، السّلامُ عَلى مَن كانَ فِي الحائِرِ...» زيادى وخودسرانه است.[۳۶]
رعايت نكردن آداب تشرف
هدف از حضور در مكان زيارتى، عرض ادب و اظهار خاكسارى در برابر ولى خداست. بنابراين، بايد هنگام حضور در چنين مكانهايى آداب حضور رعايت شود. هجوم آوردن به طرف ضريح مطهر بدون اذن دخول و رعايت آداب تشرف، خلاف ادب و بىاحترامى بزرگى است. متأسفانه در بسيارى از مكانهاى زيارتى همه تلاش زائران، رساندن دست خود به ضريح و تبركجويى است، حال آنكه آيه شريفه مىفرمايد: يٰا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاٰ تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلاّٰ أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ (احزاب: ۵٣) اى كسانى كه ايمان آوردهايد در خانههاى پيامبر داخل نشويد مگر به شما اجازه داده شود.
اين آيه، اگرچه درباره پيامبر اكرم(ص) نازل شده است، ولى شامل معصومان ديگر هم مىشود، حتى اگر اين معصومان زنده نباشند. زيرا در اذن دخول حرم بعضى از ائمه همين آيه آورده شده است. بنابراين، رعايت نكردن آداب ورود و آزار رساندن و فشار آوردن به ديگران، با هدف رسيدن به ضريح و دست رساندن به آن، هرچند با هدف تبركجويى، خلاف آداب زيارت است و اگر موجب صدمه ديگران و رنجش ايشان بشود، معصيت است.
رفتار اولياى خدا، علما و اهل معرفت در اينباره، نشان مىدهد كه معرفت و شناخت زيارتشونده مهمترين عامل برقرارى ارتباط با اوست هرچند دست به ضريح نرسد.
در زندگىنامه آيتالله بهاءالدينى آمده است: ايشان بسيار ساده و بدون تكلف به حرم (امام رضا) مىرفت و گاهى وارد مسجد گوهرشاد مىشد و روى زمين مىنشست و مىگفت: زيارت امينالله بخوانيد و بعد از خواندن زيارت از حرم بيرون مىرفت (داخل رواق نمىشد). اطرافيان به ايشان مىگفتند: اين زيارت خوشايند ما نيست و تا داخل نرويم و نزديك ضريح نشويم، زيارت مطلوب انجام ندادهايم. ايشان مىفرمود: زيارت، حضور (قلب) زائر نزد زيارتشونده است.
احکام
زیارت دارای احکامی است که گاه در آنها میان برخی از فرقههای اسلامی اختلاف نظر است. برخی از احکام زیارت چنین سات:
تبرک
تبرك در لغت به معناى طلب بركت است و بركت به معناى زيادى و رشد يا سعادت است.[۳۷] در اصطلاح به معناى طلب بركت از طريق چيزى يا حقيقتى كه خداوند متعال براى آنها امتياز و مقام خاصى قرار داده است؛ همانند لمس كردن يا بوسيدن دست پيامبر(ص) يا برخى از آثار آن حضرت بعد از وفاتش.
مسئله تبرك يكى از مسائل اختلافى بين وهابيان و مسلمانان است. در عقايد فرقه وهابيت، تبرك به آثار صالحين و اولياى الهى و اماكن و مشاهد مقدسه و آثار وابسته به آنان به شدت انكار شده است؛ و آن را از مصاديق شرك مىدانند و با كسانىكه اين عقيده را دارند، مبارزه مىكنند. آنها به حرمت تبرك فتوا دادهاند، چنانكه «صالح بن فوزان» -از مفتيان وهابيان - مىگويد: سجدهكردن بر تربت اگر به قصد تبرك به اين تربت و تقرب به ولى باشد، شرك اكبر است و اگر مقصود از آن تقرب به خدا با اعتقاد به فضيلت اين تربت باشد، همانند فضيلت زمين مقدس در مسجد الحرام و مسجد نبوى و مسجد الأقصى، بدعت است.[۳۸]
پاسخ اين است كه تبرك به آثار اولياى خدا، مسئلهاى نيست كه هماكنون در ميان گروهى از مسلمانان پديد آمده باشد، بلكه ريشه اين رفتار را در زندگانى رسول خدا(ص) و صحابه آن حضرت مىتوان يافت.
نه تنها پيامبر اكرم(ص) و ياران آن بزرگوار، بلكه در ميان امت پيامبران پيشين نيز اين امر وجود داشته است. علاوه بر اين، دلايل فراوانى بر مشروع بودن تبرك به آثار اولياء، در كتاب و سنت وجود دارد كه به برخى از آنها اشاره مىكنيم: يوسف صديق هنگامىكه خود را به برادران خويش معرفى كرد و آنان را بخشيد فرمود: اِذْهَبُوا بِقَمِيصِي هٰذٰا فَأَلْقُوهُ عَلىٰ وَجْهِ أَبِي يَأْتِ بَصِيراً ؛ «اين پيراهن مرا ببريد و بر صورت پدرم بيندازيد، بينا مىشود». (يوسف:٩٣)
سپس خداوند مىفرمايد: فَلَمّٰا أَنْ جٰاءَ الْبَشِيرُ أَلْقٰاهُ عَلىٰ وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِيراً (يوسف:٩۶) اما هنگامى كه بشارتدهنده آمد آن (پيراهن) را بر صورت او افكند؛ ناگهان بينا شد.
اين سخن گوياى قرآن، نه تنها گواه روشنى بر تبرك جستن پيامبر خدا (يعقوب) به پيراهن پيامبرى ديگر (حضرت يوسف) است، بلكه بيانگر آن است كه اين پيراهن، موجب بازگشت بينايى حضرت يعقوب گرديد.
زمخشرى مىگويد: تابوت، صندوق تورات بوده است، و هرگاه حضرت موسى(ع) در صدد جنگ برمىآمد، آن را بيرون مىآوردند و در منظر بنى اسرائيل قرار مىدادند تا با ديدن آن آرام شوند و در جهاد سست نگردند.[۳۹]
توسل
«توسل» در لغت به معناى چيزى است كه انسان به سبب آن به مقصود خود رهنمون مىشود.[۴۰] در اصطلاح به اين معناست كه بنده، چيزى يا شخصى را نزد خداوند واسطه قرار دهد تا او وسيله قرب و نزديكىاش به خدا گردد.[۴۱]
يكى ديگر از عقايد مسلّم اسلامى، كه وهابيت آن را انكار مىكند، توسل است.
«عبدالعزيز بن باز» مفتى سابق سعودى مىگويد: توسل به جاه و بركت يا حقِ كسى، بدعت است، ولى شرك نيست؛ از همين رو هرگاه كسى بگويد: «اللّهم إنّي أسألك بجاه أنبيائك أو بجاه وليك فلان أو بعبدك فلان أو بحقّ فلان أو بركه فلان» جايز نيست، بلكه بدعت و شرك آلود است.[۴۲]
«شيخ صالح بن فوزان» مىگويد: هركس به خالق و رازق بودن خداوند ايمان آورد، ولى در عبادت واسطههايى بين خود و خداوند قرار دهد، در دين خدا بدعت گذارده است... و اگر به وسائط متوسل شود (به جهت جاه و مقام آنان) بدون آنكه آنان را عبادت كند، اين بدعت حرام و وسيلهاى از وسائل شرك است...[۴۳]
اين در حالى است كه آيات متعدد قرآن و شواهد تاريخى و همچنين فتاواى اهل سنت بر خلاف اين نظريه نادرست است.
«زينى دحلان» مىگويد: هركس ذكرهاى پيشينيان و دعاها و اوراد آنان را دنبال كند، در آنها مقدار زيادى از توسل به ذوات مقدسه مىيابد. كسى بر آنان ايراد نگرفت، تا اينكه اين منكران (وهابيان) آمدند. اگر قرار باشد كه نمونههاى توسل را جمع كنيم، كتابى عظيم مىشود.[۴۴]
«نووى» در برخى از كتابهايش قائل به استحباب توسل شده است.[۴۵]
نورالدين سمهودى مىگويد: استغاثه و شفاعت و توسل به پيامبر و جاه و بركت او نزد خداوند از كردار انبيا و سيره سلف صالح بوده و در هر زمانى انجام مىگرفته است؛ چه قبل از خلقت و چه بعد از آن، حتى در حيات دنيوى و در برزخ. هرگاه توسل به اعمال صحيح باشد، همانگونه كه در حديث غار آمده، توسل به پيامبر اولى است.[۴۶]
در قرآن و روايات نيز موارد زيادى از توسلات انبيا و اولياى خدا آمده است.
علامه امينى درباره توسل میگوید: توسل بيش از اين نيست كه شخصى با واسطه قراردادن ذوات مقدسه به خدا نزديك شود و آنها را وسيله برآورده شدن حاجات خود قرار دهد؛ زيرا آنان نزد خدا آبرومندند؛ نه اينكه ذات مقدس آنان را به طور مستقل در برآورده شدن حاجتهايش دخيل بداند، بلكه آنان را مجارى فيض، حلقههاى وصول واسطههاى بين مولى و بندگان مىداند... با اين عقيده كه تنها مؤثر حقيقى در عالم وجود خداوند سبحان است و تمام كسانىكه متوسل به ذوات مقدسه مىشوند، همين نيت را دارند، حال اين چه ضديتى با توحيد دارد؟[۴۷]
شفاعت
شفاعت واسطه قرار دادن پیامبران و اولیای الهی است تا در آخرت از خدا درخواست کنند عذاب از گنهکار برداشته یا بر درجات مؤمن افزوده شود. شیعیان و برخی از اهلسنت مانند اشاعره، شفاعت را فقط برای برداشته شدن عذاب از گناهکاران دانسته و در برابر، برخی از اهلسنت، مانند معتزله، شفاعت را فقط برای افزودن بر درجات مؤمن دانستهاند.
وهابیت نیز، اصل شفاعت پیامبر(ص) در روز قیامت را پذیرفته است؛ ولی درخواست شفاعت به صورت مستقیم از پیامبر(ص) و اولیای الهی را جایز ندانسته و درخواست شفاعت از مردگان را شرک دانسته است. شیعیان و اهلسنت، دیدگاههای وهابیت درباره جایز نبودنِ درخواست شفاعت را رد کردهاند.
پانویس
- ↑ بحارالانوار، علامه محمد باقر مجلسى، ج٩٧، صص١٢٠ و ١٢١.
- ↑ كامل الزيارات، ابن قولويه، صص۵۵٢ و۵۵٣؛ بحارالانوار، ج٩٧، ص١٢٢.
- ↑ وسائل الشيعه، ج١۴، ص۴۹۳، ۵۴۵ و ۵۴۶؛ بحار الانوار، ج٧١، ص٣۵۴.
- ↑ مستدرك الوسائل، ج٢، ص٧٩.
- ↑ مستدرك الوسائل، ج١٠، صص١٨٢ و ١٨٣.
- ↑ زيارت در تمدنها و اديان ديگر، غلامرضا جلالى، نشريه زائر، ش٩٨، ص۵.
- ↑ وفاء الوفاء، على بن احمد سمهودى، ج٣، صص٨٣٢ و ٨٩٠.
- ↑ «ماذا على من شمّ تربة أحمد أن لا يشمّ مدى الزمان غواليا صُبّت على مصائب لو أنّها صُبّت على الأيام عدن ليالياً» وفاء الوفاء، ج۴، ص١۴٠۵.
- ↑ «ماذا على من شمّ تربة أحمد أن لا يشمّ مدى الزمان غواليا صُبّت على مصائب لو أنّها صُبّت على الأيام عدن ليالياً» وفاء الوفاء، ج۴، ص٩٣٢.
- ↑ ادب فناى مقربان، عبدالله جوادى آملى، ج٢، صص١٧ و ١٨.
- ↑ امام باقر(ع) مىفرمايد: «هل الدّين الا الحبّ... الدّينُ هُوَ الحُبُّ والحُبُّ هُوَ الدِّينُ»؛ وسائل الشيعه، ج١۶، ص١٧١.
- ↑ بحارالانوار، ج٩٧، ص١۶٢.
- ↑ رهتوشه زيارت، محمود اكبرى، ص٣٧.
- ↑ كامل الزيارات، ص٢۴۶.
- ↑ كامل الزيارات، صص٢۵٣و٢۵۴.
- ↑ كامل الزيارات، ص٢٨۴.
- ↑ ادب فناى مقرّبان، ج١، ص٢٠٢.
- ↑ بحارالانوار، ج۵، ص٢٩٩.
- ↑ كامل الزيارات، صص ۴۵٩ و ۴۵٨.
- ↑ كامل الزيارات، ص٣١٢.
- ↑ كامل الزيارات، ص٢٣٨.
- ↑ ادب فناى مقربان، ج١، ص۶۴.
- ↑ كامل الزيارات، ص۴٢.
- ↑ كامل الزيارات، ص٢۶٩.
- ↑ كامل الزيارات، ص۴۴؛ كتاب المزار، ص١۴٨.
- ↑ كامل الزيارات، ص٢۶٢.
- ↑ كامل الزيارات، ص۴٠.
- ↑ كامل الزيارات، ص۴٠.
- ↑ كامل الزيارات، ص۴١.
- ↑ كامل الزيارات، صص ٢٣٩ و ٢٣٨.
- ↑ كامل الزيارات، ص۴۵.
- ↑ المنجد، احمد بندر ريگى، ج١، ص٣٧٩.
- ↑ غرر الحكم ودرر الكلم، عبدالرحمان بن محمد تميمى، ص١١٨.
- ↑ توضيح المسائل امام خمينى، ص١۴٧، مسئله١٠٩٠.
- ↑ كافى، ج٣، ص ۴٧۶.
- ↑ مفاتيح الجنان، ص٧٠٨.
- ↑ لسان العرب، ج١٠، ص٣٩٠؛ صحاح اللغه، ج۴، ص١٠٧۵.
- ↑ المنتقى من فتاوى الشيخ صالح بن فوزان، ج٢، ص٨۶.
- ↑ تفسير كشاف، ج١، ص٢٩٣.
- ↑ لسان العرب، ماده وسل.
- ↑ تفسير روح المعانى، آلوسى، ج۶، صص١٢٨ - ١٢۴.
- ↑ مجموع فتاوى و مقالات متنوّعة، بنباز، ج۴، ص٣١١.
- ↑ المنتقى من فتاوى الشيخ بن فوزان، ج٢، ص۵۴.
- ↑ توسل و رابطه آن با توحيد، ص٢٧ به نقل از الدر السنية، ص٣١.
- ↑ حاشية الايضاح على المناسك، صص۴۵٠ و ۴٩٨؛ توسل و رابطه آن با توحيد، ص٢٧.
- ↑ وفاءالوفاء، ج۴، ص١٣٧٢.
- ↑ الغدير، ج٣، ص۴٠٣.
- ↑ ما معتقد هستيم كه به اذن الهى تدبير عالم به ايشان محول مىشود، و در برخى از زيارتهايى كه از معصوم(عليهم السلام) وارد شده به اين مطلب اشاره شده است. مفاتيح الجنان، بخش زيارت امام حسين(ع).