ابراهیم بن محمد۹: فرزند رسول خدا۹، مدفون در بقیع

ابراهیم فرزند رسول خدا۹ و مادرش ماریه قِبطِیه، کنیزی بود که مُقَوْقِس، حاکم اسکندریه، در سال ششم ق. به پیامبر اکرم۹ هدیه کرد.[۱] ماریه کنیزی سفید و زیباروی و مورد علاقه رسول خدا۹ بود[۲] و پس از اسلام آوردن، رسول خدا۹ او را به همسری برگزید و او را در نخلستانی که امروز به «مَشْرَبه‌ام ابراهیم» معروف است و از اموال بنی‌نضیر بود، جای داد.[۳] مشربه امروز در شارع علی بن ابی‌طالب۷ جای دارد و با دیواری سیمانی محصور شده است. ابراهیم در ذی‌حجه سال هشتم ق. در مدینه از ماریه زاده شد.[۴] خبر ولادت او را قابله ماریه، سَلَمی، کنیز آزاد شده رسول خدا۹ برای شوهرش ابورافع آورد. ابورافع مژده تولد ابراهیم را به پیامبر داد و ایشان غلامی را برای مژدگانی به ابورافع بخشید[۵] و فرمود: امشب دارای فرزندی شدم. نام پدرم ابراهیم را بر او نهادم.[۶] نیز فرمود: این پسر، مادرش را از بردگی آزاد کرد.[۷] بعد از تولد ابراهیم، جبرئیل با کنیه «ابو ابراهیم» نزد رسول خدا۹ آمد و بر ایشان سلام داد.[۸] روز هفتم ولادت ابراهیم، رسول خدا۹ گوسفندی را به رسم عقیقه، قربانی کرد و به وزن موهای سر او میان فقیران نقره قسمت کرد. سپس دستور داد آن موها را دفن کنند.[۹] این کار رسول خدا۹ به عنوان سنت ایشان، تأکیدی بر استحباب این رسم هنگام ولادت فرزند است.

بعد از تولد ابراهیم، زنان انصار بسیار مشتاق بودند تا به وی شیر دهند. پیامبر او را به‌ام برده، دختر مُنذِر بن زید از طایفه بنی‌نجار[۱۰] و همسر بَراءِ بن اوس[۱۱] سپرد. ایشان هر روز برای دیدن فرزندش ابراهیم به قبیله بنینجار می‌رفت و خواب قیلوله نیمروز خود را کنار پسرش ابراهیم انجام می‌داد.[۱۲]

رسول خدا۹ ابراهیم را شبیه خود می‌دانست. ابن سعد در روایتی از عایشه آورده است: روزی رسول خدا۹ ابراهیم را همراه خود نزد عایشه برد و به او فرمود: «انظُری إلی شَبَهِه بِی»؛ «شباهتش را به من بنگر». عایشه گفت: شباهتی نمی‌بینم. وی فرمود: مگر سفیدی او را نمی‌بینی؟ عایشه پاسخ داد: هر کودکی که دوران جنینی‌اش کوتاه باشد، سفید و فربه می‌شود.[۱۳]

باردار شدن ماریه از پیامبر، سبب ناخوشایندی برخی از همسران ایشان شد.[۱۴] نیز در روایتی از امام باقر۷ نقل شده است که رسول خدا۹ به ماریه دستور حجاب داد. این بر زنان ایشان ناخوش آمد و سبب حسادت آنان به ماریه شد.[۱۵] گویا همین سبب انتقال ماریه به بیرون مدینه گشت.

ابراهیم پس از یک سال و اندی، روز سه‌شنبه دهم ربیع الاول سال دهم ق. وفات یافت.[۱۶] برخی وفات او را در ۱۸ رجب همان سال دانسته‌اند.[۱۷] مدت عمر وی را به اختلاف ۱۶ یا ۱۸[۱۸] یا ۲۲ ماه گفته‌اند.[۱۹] بنا بر این که او در ذی‌حجه سال هشتم زاده شده و در ربیع الاول سال دهم رحلت کرده باشد، ۱۶ ماه زنده بوده است. رسول خدا۹ بعد از درگذشت او فرمود: او در بهشت دایه‌ای دارد که باقیمانده مدت شیرخواری‌اش را کامل خواهد کرد.[۲۰]

هنگام مرگ او خورشید گرفت و مردم پنداشتند که خورشید گرفتگی به سبب درگذشت او است. رسول خدا۹ دستور داد مردم در مسجد گرد آیند. سپس فرمود: خورشید و ماه دو نشانه خدایند که برای مرگ یا زندگی کسی نمی‌گیرند.[۲۱] پیامبر در مرگ فرزندش ابراهیم سخت اندوهگین شد و ‌گریست. از ایشان پرسیدند: آیا شما هم گریه می‌کنید؟ فرمود: دل می‌سوزد و چشم اشک می‌ریزد؛ اما سخنی نمی‌گویم که خدا را به خشم آورد. این گریه از سر مهربانی و دلسوزی است.[۲۲] بعد از درگذشت ابراهیم، رسول خدا۹ دستور داد تا علی ‌بن ابی‌طالب۷ او را برای دفن آماده کند. امام علی۷ او را غسل داد و کفن کرد.[۲۳] سپس پیامبر فرمود: او را در کنار یار پیشگام خود، عثمان بن مظعون دفن می‌کنیم: «نَدفِنُه عند فَرَطنا عثمان بن مظعون». عثمان از این جهت پیشگام خوانده شده که نخستین دفن شده در بقیع بود. به دستور پیامبر گرامی۹ ابراهیم را در قبرستان بقیع و کنار قبر عثمان بن مظعون که رسول خدا به او علاقه بسیار داشت، دفن کردند.[۲۴] هنگام دفن ابراهیم، پیامبر۹ به علی ‌بن ابی‌طالب۷ دستور داد تا وارد قبر شود و سنگ لحد را بگذارد. مردم گمان کردند جایز نیست کسی وارد قبر فرزند خود شود. پیامبر فرمود: حرام نیست که در قبر فرزندان خویش وارد شوید؛ اما از این بیمناکم که وقتی در قبر وارد شوید و کفن را از صورت فرزندتان کنار زنید، شیطان با شما بازی کند تا در بی‌تابی افراط ورزید و اجر و پاداش شما تباه شود.[۲۵] بعد از دفن ابراهیم، پیامبر دستور داد بر روی قبر وی آب بپاشند.[۲۶]

پس از مرگ ابراهیم، برخی از زنان رسول خدا۹ طعنه زدند که اگر محمد پیامبر بود، فرزندش نمی‌مرد.[۲۷] برخی نیز ایشان را ابتر نامیدند.[۲۸] عده‌ای از مردم گفتند: رسول خدا از شدت بی‌تابی و ناراحتی فراموش کرد بر فرزندش نماز بگزارد. جبرئیل فرود آمد و سخنان مردم را به رسول خدا خبر داد. پیامبر روبه‌روی جمعیت ایستاد و فرمود: جبرئیل سخنان شما را به من خبر داد. اما چنان نیست که گفتید. خداوند متعالی پنج نماز بر شما واجب کرده و امر فرموده که نماز میت نخوانم مگر بر جنازه‌ای که نماز خوانده باشد یا به صورت تمرینی بتواند نماز بخواند.[۲۹] مقصود از این جمله اخیر آن است که دست کم آن کودک به هفت سالگی رسیده باشد. از این رو، در فقه شیعه نماز میت تنها بر جنازه کودکی واجب است که شش سال او تمام شده باشد.[۳۰] بر پایه روایتی از امام کاظم۷ پس از درگذشت ابراهیم سه سنت جریان یافت که مستند فقها برای سه حکم فقهی شد؛ از جمله استحباب نماز میت بر کودک، و نه وجوب آن.[۳۱]

از رسول خدا۹ نقل شده است: اگر ابراهیم زنده می‌ماند، جزیه را از هر قبطی برمی‌داشتم و هیچ یک از دایی‌های او برده نمی‌شدند. نیز نقل کرده‌اند که امام حسن مجتبی۷ با معاویه گفت‌وگو کرد تا در گرفتن جزیه از اهالی حَفْن از منطقه اَنِصنا[۳۲] زادگاه مادر ابراهیم تسامح ورزد.[۳۳]

مقبره ابراهیم: بنا بر گزارش مورخان، افرادی برجسته از خاندان پیامبر و صحابه رسول خدا۹ در بقیع گنبد و بارگاه‌هایی داشتند که به دست وهابی‌ها ویران شد. از جمله این گنبدها که از گنبدهای دیگر بلندتر و بزرگ‌تر بوده، گنبد ابراهیم بوده است.[۳۴] ابن بطوطه (م.۷۷۹ق.) که خود در سال ۷۲۵ق. از بقیع دیدار کرده، مشاهدات خود را از گنبد ابراهیم چنین وصف می‌کند: از جمله مشاهد متبرکه، بقیع غَرْقَد است که در شرق مدینه جای دارد و راه آن از دروازه مشهور به باب البقیع است. وقتی از دروازه مزبور خارج می‌شوی، در سمت چپ، قبر صفیه و روبه‌روی آن، قبر مالک بن انس است که گنبدی کوچک دارد و در جلو آن قبر فرزند گرامی رسول خدا۹ ابراهیم است که گنبدی سفید دارد.[۳۵]

قبه‌ها و گنبدهای بقیع تا زمان حکومت سعودی‌ها برقرار بوده است. سمهودی نیز از این گنبدها، به‌ ویژه گنبد و بارگاه ابراهیم، چنین گزارش می‌دهد: ضریح ابراهیم مانند ضریح امام حسن مجتبی و عباس و چسبیده به دیوار جنوبی حرم است و در دیوار آن شبکه‌هایی دیده می‌شود.[۳۶] ظاهراً این گنبدها تجدید بنا می‌شده است. با وجود گزارش‌هایی از سده‌های پیشین از گنبد ابراهیم، رفعت پاشا گفته است: این گنبد بالای قبر ابراهیم در سال ۱۲۳۳ق. به دست سلطان محمود عثمانی بنا گردیده است.[۳۷]

منابع

الاستیعاب: ابن عبدالبر (م.۴۶۳ق.)، به کوشش البجاوی، بیروت،‌دار الجیل، ۱۴۱۲ق؛ اسد الغابه: ابن اثیر علی بن محمد الجزری (م.۶۳۰ق.)، به کوشش علی محمد، بیروت،‌دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق؛ الاصابه: ابن حجر العسقلانی (م.۸۵۲ق.)، به کوشش علی محمد و دیگران، بیروت،‌دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق؛ انساب الاشراف: البلاذری (م.۲۷۹ق.)، به کوشش زکار، بیروت،‌دار الفکر، ۱۴۱۷ق؛ تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک): الطبری (م.۳۱۰ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۳ق؛ تاریخ الیعقوبی: احمد بن یعقوب (م.۲۹۲ق.)، بیروت،‌دار صادر، ۱۴۱۵ق؛ تاریخ مدینة دمشق: ابن عساکر (م.۵۷۱ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت،‌دار الفکر، ۱۴۱۵ق؛ تذکرة الفقهاء: العلامة الحلی (م.۷۲۶ق.)، قم، آل‌ البیت:، ۱۴۱۴ق؛ الجامع الصغیر: السیوطی (م.۹۱۱ق.)، بیروت،‌دار الفکر، ۱۴۰۱ق؛ جمهرة انساب العرب: ابن حزم (م.۴۵۶ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت،‌دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق؛ جواهر الکلام: النجفی (م.۱۲۶۶ق.)، به کوشش قوچانی و دیگران، بیروت،‌دار احیاء التراث العربی؛ الحدائق الناضره: یوسف البحرانی (م.۱۱۸۶ق.)، به کوشش آخوندی، قم، نشر اسلامی، ۱۳۶۳ش؛ الخلاف: الطوسی (م.۴۶۰ق.)، به کوشش سید علی خراسانی و دیگران، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۸ق؛ رحلة ابن بطوطه: ابن بطوطه (م.۷۷۹ق.)، به کوشش علی منتصر، بیروت، الرساله، ۱۴۰۵ق؛ السیرة النبویه: ابن هشام (م.۸-۲۱۳ق.)، به کوشش محمد محیی الدین، مصر، مکتبة محمد علی صبیح و اولاده، ۱۳۸۳ق؛ الطبقات الکبری: ابن سعد (م.۲۳۰ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت،‌دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق؛ فتح الباری: ابن حجر العسقلانی (م.۸۵۲ق.)، بیروت،‌دار المعرفه؛ الکافی: الکلینی (م.۳۲۹ق.)، به کوشش غفاری، تهران،‌دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۵ش؛ کتاب سلیم بن قیس: الهلالی (م.۷۶ق.)، به کوشش انصاری، قم، الهادی، ۱۴۲۰ق؛ المجموع شرح المهذب: النووی (م.۶۷۶ق.)،‌دار الفکر؛ المحاسن: ابن خالد البرقی (م.۲۷۴ق.)، به کوشش حسینی، تهران،‌دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۲۶ش؛ مرآة الحرمین: ابراهیم رفعت پاشا، قاهره،‌دار الکتب المصریه، ۱۳۴۴ق؛ مسند ابی‌یعلی: احمد بن علی بن المثنی (م.۳۰۷ق.)، به کوشش حسین سلیم، بیروت،‌دار المأمون للتراث؛ مسند احمد: احمد بن حنبل (م.۲۴۱ق.)، بیروت،‌دار صادر؛ مصباح المتهجد: الطوسی (م.۴۶۰ق.)، بیروت، فقه الشیعه، ۱۴۱۱ق؛ المصنّف: عبدالرزاق الصنعانی (م.۲۱۱ق.)، به کوشش حبیب الرحمن، المجلس العلمی؛ المعارف: ابن قتیبه (م.۲۷۶ق.)، به کوشش ثروت عکاشه، قم، شریف رضی، ۱۳۷۳ش؛ مغنی المحتاج: محمد الشربینی (م.۹۷۷ق.)، بیروت،‌دار احیاء التراث العربی، ۱۳۷۷ق؛ النوادر: احمد بن عیسی اشعری، قم، مدرسة الامام المهدی(عج)، ۱۴۰۸ق؛ وفاء الوفاء: السمهودی (م.۹۱۱ق.)، به کوشش قاسم السامرائی، مؤسسة الفرقان، ۱۴۲۲ق.

رمضان محمدی

ابراهیم بن محمد استرآبادی: از بانیان ایرانی کارهای عمرانی مکه در سده پنجم

ابونصر ابراهیم بن محمد بن علی استرآبادی فارسی[۳۸] از ایرانیانی است که در دو شهر مقدس مکه و مدینه خدمات عمرانی مهمی را پی ریخته است. از سال تولد و درگذشت وی گزارشی در دست نیست. او در سال ۴۶۶ق. به مکه عزیمت کرد و در مدت حضورش، خدماتی چشمگیر به ویژه در مسجدالحرام داشت. از اقدام‌های او تعمیر جای‌هایی از مسجدالحرام بود که پیش‌تر ویران شده بودند؛ اما علت ویرانی آن‌ها در منابع گزارش نشده است. او در ماه رجب سال یاد شده، همه آن ویرانی‌ها را با ۰۰۰/۳۰ دیناری که به این کار اختصاص داده بود، تعمیر کرد[۳۹] و با مانده آن مبلغ، قناتی را که زُبیده همسر هارون الرشید از عرفات به سمت مکه روان ساخته بود، بازسازی و تعمیر کرد.[۴۰]

وی خانه خدا را که دو سال[۴۱] بدون پرده بود، با پارچه سفید بافت هند پوشانید که همراه خود آورده بود.[۴۲] این بر خلاف رسم عباسیان بود که کعبه را با پارچه سیاه که شعار آنان بود، می‌پوشاندند؛ رسمی که مدت‌ها پس از آنان نیز ادامه یافت.[۴۳] نیز وی ناودانی نقره‌ای برای کعبه نصب کرد و گفت: اگر مطمئن ‌بودم که ناودان طلایی بر جای می‌ماند، آن را از طلا می‌ساختم.[۴۴] از دیگر اقدام‌های او تعمیر مسجد تنعیم معروف به مسجد هلیجه[۴۵] بود که به کمک برادرش ابومسعود علی بن محمد انجام داد.[۴۶] نام هر دو بر روی سنگی بدین ترتیب روی دیوار نوشته شده است[۴۷]: «أمر بعمارة مسجد عایشه‌ام المؤمنین بأمر منه الرئیس الأجلّ السید فخر الرؤسا و مغیث/ مغیب الحرمین أبوالنصر إبراهیم بن محمد بن ﻋﻠﻰ عنه و عن أخیه ذی المحاسن اﺑﻰ مسعود ﻋﻠﻰ بن محمد بن ﻋﻠﻰ تقبل الله عملهما و بلغهما ﻓﻰ الدارین أملهما و شکر سعیهما ولا قطع من الحرمین أثرهما».[۴۸]

بر پایه گزارشی، ابونصر صدقات فراوان را به تهیدستان مکه و مدینه اختصاص داد و این کار به طور مستمر تا یک سال ادامه یافت.[۴۹] از همین رو، او را مغیث الحرم لقب دادند.[۵۰] بر پایه گزارشی ضعیف، ابونصر این کار را به فرمان سلطان ملکشاه سلجوقی (م.۴۸۵ق.) پسر آلب ‌ارسلان و برای ادای نذر وی انجام داده است.[۵۱] گفته شده این دارایی متعلق به سلطان ملکشاه بود که نذر داشت تا پس از نجات از حبس و دشواری‌ها آن را هزینه کند.[۵۲]

منابع

اتحاف الوری باخبار ام القری: عمر بن محمد بن فهد (م.۸۸۵ق.)، به کوشش فهیم محمد، مکه، جامعة ام‌ القری، ۱۴۰۴ق؛ اخبار مکة و ما جاء فیها من الآثار: الازرقی (م.۲۴۸ق.)، به کوشش رشدی الصالح، مکه،‌دار الثقافه، ۱۴۰۳ق؛ تاریخ دولت آل سلجوق: عماد الدین محمد بن محمد الاصفهانی (م.۵۹۷ق.)، بیروت،‌دار الآفاق الجدیده، ۱۹۸۰م؛ التاریخ القویم: محمد طاهر الکردی، بیروت،‌دار الخضر، ۱۴۲۰ق؛ تاریخ مکه: احمد السباعی (م.۱۴۰۴ق.)، به کوشش رسول جعفریان، تهران، مشعر، ۱۳۸۵ش؛ تحصیل المرام: محمد بن احمد الصباغ (م.۱۳۲۱ق.، به کوشش ابن ‌دهیش، مکه، مکتبة الاسدی، ۱۴۲۴ق؛ التحفة اللطیفه: شمس الدین السخاوی (م.‌۹۰۲‌ق.)، بیروت،‌دار الکتب العلمیه، ۱۹۹۳‌م؛ شفاء الغرام: محمد الفأسی (م.۸۳۲ق.)، ترجمه: محمد مقدس، تهران، مشعر، ۱۳۸۶ش؛ العقد الثمین فی تاریخ البلد الامین: محمد الفأسی (م.۸۳۲ق.)، به کوشش محمد حامد، بیروت، الرساله، ۱۴۰۶ق؛ مرآة الحرمین: ابراهیم رفعت پاشا (م.۱۳۵۳ق.)، بیروت،‌دار المعرفه، ۱۳۲۷ق؛ میقات حج (فصلنامه): تهران، حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت.

هاشم مالکی

ابراهیم پاشا:Ñ محمد علی پاشا

ابرق: مال اهدایی به کعبه

اَبْرَق به معنای چیزی است که در آن سیاه و سفید همراه شده باشند[۵۳] یا سنگ و گل و یا شن و خاک در آن آمیخته باشد.[۵۴] نیز به هر زمین یا کوهی که دارای دو رنگ باشد، ابرق گفته میشود.[۵۵] مکان‌هایی بدین نام در حجاز وجود دارند.[۵۶] از میان مورخان، تنها ازرقی از ابرق به معنای مال کعبه یاد کرده است.[۵۷] به گفته وی هدایای کعبه درون چاهی ریخته می‌شد که ابراهیم و اسماعیل۸ هنگام پایه‌گذاری خانه خدا آن را کنده بودند.[۵۸]

شاید به سبب رنگارنگ بودن و گوناگونی این اموال اهدایی، آن‌ها را ابرق می‌گفته‌اند. مردم برای این مال حرمت فراوان قائل بودند و باور داشتند که این مال در صورتی که با مالی دیگر آمیخته شود، موجب نابودی آن خواهد شد وکمترین گرفتاری برای دارنده چنین مالی، دشوار شدن جان کندن اوست.[۵۹] به گزارش ازرقی از عبدالله بن زراره، جان دادن جوانی از پرده‌داران کعبه دشوار شد و پس از اعتراف وی به ربودن ۴۰۰ دینار از اموال کعبه، پدرش پرداخت آن را بر عهده گرفت. آن‌گاه جوان به راحتی جان سپرد.[۶۰] (← هدایا)

منابع

اخبار مکه: الازرقی (م.۲۴۸ق.)، به کوشش رشدی الصالح، مکه، مکتبة الثقافه، ۱۴۱۵ق؛ تاج العروس: الزبیدی (م.۱۲۰۵ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت،‌دار الفکر، ۱۴۱۴ق.؛ اریخ مکة المشرفه: محمد بن احمد ابن الضیاء (م.۸۵۴ق.)، به کوشش علاء و ایمن، بیروت،‌دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۴ق؛ لسان العرب: ابن منظور (م.۷۱۱ق.)، قم، ادب الحوزه، ۱۴۰۵ق.؛ جمع البحرین: الطریحی (م.۱۰۸۵ق.)، به کوشش الحسینی، تهران، نشر الثقافة الاسلامیه، ۱۳۷۵ش؛ معجم البلدان: یاقوت الحموی (م.۶۲۶ق.)، بیروت،‌دار احیاء التراث العربی، ۱۳۹۹ق؛ معجم ما استعجم: عبدالله البکری (م.۴۸۷ق.)، به کوشش السقاء، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۰۳ق؛ معجم مقاییس اللغه: احمد بن فارس (م.‌۳۹۵‌ق.)، به‌کوشش عبدالسلام، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۰۴‌ق.

سید خلیل جوادی

  1. السیرة النبویه، ج۱، ص۱۲۳؛ المعارف، ص۱۴۳؛ الاستیعاب، ج۱، ص۵۴.
  2. الطبقات، ج۱، ص۱۰۷.
  3. الطبقات، ج۱، ص۱۰۷.
  4. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۸۷؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۳۶۲.
  5. انساب الاشراف، ج۲، ص۱۱۹؛ المجموع، ج۵، ص۱۱۱.
  6. الاستیعاب، ج۱، ص۵۴.
  7. الطبقات، ج۱، ص۱۰۸.
  8. الطبقات، ج۱، ص۱۰۸.
  9. الاستیعاب، ج۱، ص۵۴.
  10. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۸۷؛ انساب الاشراف، ج۲، ص۸۶.
  11. اسد الغابه، ج۱، ص۳۹؛ ج۵، ص۵۶۸.
  12. الطبقات، ج۱، ص۱۰۸؛ الاصابه، ج۷، ص۱۶۷.
  13. الطبقات، ج۱، ص۱۰۹؛ انساب الاشراف، ج۲، ص۸۶.
  14. الطبقات، ج۱، ص۱۰۸.
  15. الطبقات، ج۱، ص۱۰۸.
  16. الطبقات، ج۱، ص۱۱۵.
  17. مصباح المتهجد، ص۸۱۲.
  18. الطبقات، ج۱، ص۱۱۲؛ انساب الاشراف، ج۲، ص۸۸.
  19. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۸۷.
  20. الطبقات، ج۱، ص۱۱۱؛ مسند ابی یعلی، ج۳، ص۲۵۱؛ فتح الباری، ج۳، ص۱۹۵.
  21. مسند احمد، ج۴، ص۲۴۵؛ جمهرة انساب العرب، ج۵، ص۹۷.
  22. المصنف، ج۳، ص۵۵۳؛ جمهرة انساب العرب، ج۵، ص۱۴۶.
  23. الکافی، ج۳، ص۲۰۸.
  24. الطبقات، ج۳، ص۳۰۰؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۲۴۳؛ ج۱۰، ص۲۵۳.
  25. الکافی، ج۳، ص۲۰۹؛ المحاسن، ج۲، ص۳۱۴.
  26. الطبقات، ج۱، ص۱۱۳؛ الاستیعاب، ج۱، ص۱۵۷.
  27. تاریخ دمشق، ج۳، ص۱۷۶؛ النوادر، ص۱۰۳.
  28. کتاب سلیم بن قیس، ص۲۷۸.
  29. المحاسن، ج۲، ص۳۱۳؛ الکافی، ج۳، ص۲۰۸-۲۰۹.
  30. الحدائق، ج۱۰، ص۳۷۱؛ نک: جواهر الکلام، ج۱۲، ص۸.
  31. تذکرة ‌الفقهاء، ج۴، ص۱۶۷؛ الخلاف، ج۱، ص۶۷۸.
  32. الطبقات، ج۱، ص۱۰۷.
  33. الطبقات، ج۱، ص۱۱۵؛ مغنی المحتاج، ج۴، ص۲۵۹؛ الجامع الصغیر، ج۲، ص۴۳۳.
  34. مرآة الحرمین، ج۱، ص۴۲۶.
  35. رحلة ابن بطوطه، ص۱۴۳.
  36. وفاء الوفاء، ج۳، ص۳۰۳.
  37. مرآة الحرمین، ج۱، ص۴۲۶.
  38. العقد الثمین، ج۳، ص۲۶۱؛ التحفة اللطیفه، ج۱، ص۲۵۴.
  39. اتحاف الوری، ج۲، ص۴۷۵؛ مرآة الحرمین، ج۱، ص۲۸۳.
  40. العقد الثمین، ج۳، ص۲۶۱.
  41. میقات حج، ش۵۷، ص۷۸، “تاریخ حج‌گزاری».
  42. شفاء الغرام، ج۱، ص۲۳۱؛ مرآة الحرمین، ج۱، ص۲۸۳؛ التاریخ القویم، ج۲، ص۵۵۷.
  43. اخبار مکه، ج۱، ص۲۵۸؛ تاریخ مکه، ص۲۷۸.
  44. العقد الثمین، ج۳، ص۲۶۱-۲۶۲؛ اتحاف‌ الوری، ج۲، ص۴۷۶؛ تحصیل المرام، ج۱، ص۴۷۴.
  45. العقد الثمین، ج۳، ص۲۶۱؛ اتحاف‌ الوری، ج۲، ص۴۷۵.
  46. العقد الثمین، ج۳، ص۲۶۱؛ اتحاف‌ الوری، ج۲، ص۴۷۵.
  47. العقد الثمین، ج۳، ص۲۶۱؛ اتحاف‌ الوری، ج۲، ص۴۷۵.
  48. العقد الثمین، ج۳، ص۲۶۱؛ اتحاف‌ الوری، ج۲، ص۴۷۵.
  49. العقد الثمین، ج۳، ص۲۶۳؛ اتحاف الوری، ج۲، ص۴۷۶.
  50. اتحاف الوری، ج۲، ص۴۷۵.
  51. تاریخ آل سلجوق، ‌ص۴۶-۷۵.
  52. اتحاف الوری، ج۲، ص۴۷۶.
  53. لسان العرب، ج۱۰، ص۱۶؛ مجمع البحرین، ج۴، ص۱۸۹، «برق».
  54. معجم مقاییس اللغه، ج۱، ص۲۲۶؛ معجم البلدان، ج۱، ص۵۹، ۶۵؛ لسان العرب، ج۱۰، ص۱۶، «برق».
  55. تاج العروس، ج۱۳، ص۲۱، «برق».
  56. معجم ما استعجم، ج۴، ص۱۲۳۶؛ نک: معجم البلدان، ج۱، ص۶۹.
  57. اخبار مکه، ج۱، ص۲۴۷-۲۴۸.
  58. اخبار مکه، ج۱، ص۲۴۵.
  59. اخبار مکه، ج۱، ص۲۴۸.
  60. اخبار مکه، ج۱، ص۲۴۷؛ تاریخ مکة المشرفه، ج۱، ص۱۱۷.