آیه هجرت

نسخهٔ تاریخ ‏۱۹ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۸:۳۹ توسط Ahmad (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{در دست ویرایش|ماه=شهریور|روز=۲۵|سال=۱۳۹۶|کاربر=Ahmad}} آیه هجرت، نود و هف...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

آیه هجرت، نود و هفتمین آیه سوره نساء، دربردارنده حکم هجرت.

متن و ترجمه

آیه هجرت به سرنوشت شوم کسانی اشاره شده که در ظاهر مسلمان بودند؛ اما هجرت نکردند و سرانجام در صفوف مشرکان جان سپردند: إِنَّ الَّذِینَ تَوَفَّاهُمُ المَلائِكَةُ ظَالِمِی أَنفُسِهِم قَالُوا فِیمَ كُنتُم قَالُوا كُنَّا مُستَضعَفِینَ فِی الأرضِ قَالُوا أَلَم تَكُن أَرضُ اللهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِیهَا فَأُولَئِكَ مَأْوَاهُم جَهَنَّمُ وَسَاءَت مَصِیرًا. (نساء/4، 97) كسانى كه بر خويشتن ستمكار بوده‌اند، [وقتى‌] فرشتگان جانشان را مى‌گيرند، مى‌گويند: «در چه [حال‌] بوديد؟» پاسخ مى‌دهند: «ما در زمين از مستضعفان بوديم.» مى‌گويند: «مگر زمين خدا وسيع نبود تا در آن مهاجرت كنيد؟» پس آنان جايگاهشان دوزخ است، و [دوزخ‌] بد سرانجامى است.

شأن نزول

در پی بیعت عقبه میان پیامبر اسلام(ص) و گروهی از مردم مدینه، زمینه هجرت بسیاری از مسلمانان به آن شهر، فراهم شد.[۱] با هجرت پیامبر به مدینه، صف مؤمنان از مشرکان جدا شد. آیه 97 سوره نساء که به آیه هجرت معروف شد،[۲] پس از غزوه بدر درباره گروهی نازل شد که در مکه اسلام آوردند، اما هجرت نکردند.[۳] برخی مفسران از آیات 97 تا 99 سوره نساء هم به آیات هجرت تعبیر کرده‌اند.[۴]

مصادیق آیه

روایت‌های مربوط به شأن نزول این آیه، مختلفند و هریک مصداق‌هایی را برای آیه معرفی کرده‌اند:

  • طبق برخی روایات، آیه درباره گروهی است که در مکه به خدا و رسولش ایمان آوردند، اما از هجرت با ایشان تخلف کردند و به سبب تهدید سران قریش[۵] همراه مشرکان به جنگ بدر رفتند و به دست مسلمانان کشته شدند. پس از جنگ، مسلمانان با این پندار که چون این گروه با کراهت در صف مشرکان قرار گرفته و کشته شده‌اند، برای آنان استغفار کردند. بدین جهت آیه هجرت نازل شد[۶] و از حال آنان خبر داد.[۷]

بر پایه برخی گزارش‌ها[۸] و روایتی از امام باقر[۹] کسانی که در غزوه بدر کشته شدند و آیه هجرت درباره آنان نازل شد، پنج نفر بودند: قیس بن فاکه بن مغیره، حارث بن زمعه،‌ قیس بن ولید، ابوالعاص بن میته و علی بن امیة بن خلف.

  • بر پایه روایتی دیگر گروهی در مکه اظهار ایمان کردند، اما هنگام مشاهده کم‌شمار بودن مسلمانان در غزوه بدر دچار تردید شدند و ‌پنداشتند که مسلمانان به واسطه دینشان دچار غرور گشته‌اند.[۱۰] به گفته اینان مقصود از {ظَالِمِی أَنفُسِهِم} در آیه هجرت، کفر آنان است[۱۱] و نشان می‌دهد که در حال ارتداد کشته شدند.[۱۲]
  • در برخی روایات هم آمده است که در غزوه بدر هنگامی که عباس عموی پیامبر(ص)، عقیل و نوفل به دست مسلمانان اسیر شدند، پیامبر به عباس گفت که فدیه آزادی خود و برادرزاده‌اش عقیل را بپردازد. عباس پاسخ داد: ما به سوی قبله تو نماز گزاردیم و به آنچه تو شهادت دادی، شهادت دادیم. پیامبر گفت: شما دشمنی کردید و با شما دشمنی شد. سپس آیه هجرت را تلاوت کرد:[۱۳]

پیامدهای نزول آیه

آیه هجرت افزون بر بیان حال مسلمانان تارک هجرت و کیفیت برخورد فرشتگان مرگ با آنها، در بردارنده حکم وجوب هجرت[۱۴] بر هر مسلمانی است که در زیستگاه خویش قادر به اقامه شعائر دین نباشد.[۱۵] از این رو، با نازل‌شدن آیه هجرت، اصحاب پیامبر در مدینه به کسانی که در مکه مسلمان شده و به مدینه هجرت نکرده بودند، نامه نوشتند که اقرار و اسلام ایشان پذیرفته نیست، مگر با هجرت.[۱۶] بر پایه گزارشی، پس از نزول آیه هجرت، رسول خدا افرادی را برای اعلان این آیه به مکه فرستاد.[۱۷]

پانویس

  1. الطبقات، ج1، ص225؛ تاریخ طبری، ج2، ص96؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص37.
  2. جامع البیان، ج5، ص315-316؛ الدر المنثور، ج2، ص205-206.
  3. البدایة و النهایه، ج3، ص360؛ روح المعانی، ج3، ص121.
  4. مجمع البیان، ج3، ‌ص152.
  5. البدایة و النهایه، ج3، ص360؛ الدر المنثور، ج2، ص205.
  6. جامع البیان، ج5، ص316؛ الدر المنثور، ج2، ص205.
  7. جامع البیان، ج5، ص315-316؛ تفسیر قرطبی، ج5، ص345.
  8. جامع البیان، ج5، ص317-318؛ الدر المنثور، ج2، ص205؛ فتح القدیر، ج1، ص504.
  9. التبیان، ج3، ص303؛ نور الثقلین، ج1، ص536.
  10. مجمع البیان، ج3، ص150؛ روض الجنان، ‌ج6، ص78؛ فتح القدیر، ج1، ص501.
  11. التبیان، ج3، ص303؛ مجمع البیان، ج3، ص151؛ التفسیر الکبیر، ج11، ص12.
  12. تفسیر قرطبی، ج5، ص345.
  13. تفسیر ابن کثیر، ج2، ص345؛ الدر المنثور، ج2، ص206.
  14. الکشاف، ج1، ص555؛ تفسیر قرطبی، ج5، ص346؛ الصافی، ج1، ص490.
  15. جامع البیان، ج4، ص317-318؛ الکشاف، ج1، ص555؛ المنیر، ج5، ص229.
  16. تفسیر بغوی، ج1، ص469؛ الدر المنثور، ج2، ص205.
  17. الکشاف، ج1، ص555.

منابع

  • البدایة و النهایه: ابن كثیر (م.۷۷۴ق.)، به كوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق؛
  • تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوك): الطبری (م.۳۱۰ق.)، به كوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی،۱۴۰۳ق؛
  • تاریخ الیعقوبی: احمد بن یعقوب (م.۲۹۲ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق؛
  • التبیان: الطوسی (م.۴۶۰ق.)، به كوشش العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛
  • تفسیر ابن کثیر (تفسیرالقرآن العظیم): ابن كثیر (م.۷۷۴ق.)، به كوشش شمس ‌الدین، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۹ق؛
  • التفسیر الكبیر: الفخر الرازی (م.۶۰۶ق.)، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۱۳ق؛
  • تفسیر بغوی (معالم التنزیل): البغوی (م.۵۱۰ق.)، به كوشش خالد عبدالرحمن، بیروت، دار المعرفه؛
  • تفسیر قرطبی (الجامع لاحكام القرآن): القرطبی (م.۶۷۱ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ق؛
  • تفسیر نور الثقلین: العروسی الحویزی (م.۱۱۱۲ق.)، به كوشش رسولی محلاتی، اسماعیلیان، ۱۳۷۳ش؛
  • جامع البیان: الطبری (م.۳۱۰ق.)، به كوشش صدقی جمیل، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق؛
  • الدر المنثور: السیوطی (م.۹۱۱ق.)، بیروت، دار المعرفه، ۱۳۶۵ق؛
  • روح المعانی: الآلوسی (م.۱۲۷۰ق.)، به كوشش علی عبدالباری، بیروت، ۱۴۱۵ق؛
  • روض الجنان: ابوالفتوح رازی (م.۵۵۴ق.)، به كوشش یاحقی و ناصح، مشهد، آستان قدس رضوی،۱۳۷۵ش؛
  • الصافی: الفیض الكاشانی (م.۱۰۹۱ق.)، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۲ق؛
  • الطبقات الكبری: ابن سعد (م.۲۳۰ق.)، بیروت، دار صادر؛ فتح القدیر: الشوكانی (م.۱۲۵۰ق.)، بیروت، دار المعرفه؛
  • الكشاف: الزمخشری (م.۵۳۸ق.)، مصطفی البابی، ۱۳۸۵ق؛
  • مجمع البیان: الطبرسی (م.۵۴۸ق.)، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق؛
  • المحرر الوجیز: ابن عطیة الاندلسی (م.۵۴۶ق.)، به كوشش عبدالسلام، لبنان، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۳ق؛ *المنیر: وهبة الزحیلی، بیروت، دار الفكر المعاصر، ۱۴۱۱ق.