اسماءبنت عُمَيس، [۱] از بانوان مشهور جهان اسلام است و از زنان محدثه و راويان حديث پيامبر اكرم(ص) به شمار مي‌رود. در سالهای نخستین بعثت با جعفر بن ابي‌طالب ازدواج كرد.[۲]آن دو از نخستين كساني بودند كه پيش از ورود پيامبر(ص) به خانه ارقم ، اسلام آوردند[۳] و به فرمان رسول خدا، در هجرت دوم به سال پنجم بعثت، رهسپارحبشه شدند.[۴]از اين رو، برخي او را حبشيه مي‌خواندند.[۵]بعضي از فرزندان او همچون محمد بن ابي‌بكر از چهره‌هاي اثر‌گذار بودند. وي از ياران و كار‌گزاران امام علي(ع) و حكمران مصر بود.[۶]

اسماء بنت عمیس
مشخصات فردی
نام کامل اسماء دختر عميس بن مَعَد بن تَيم خَثعمي
محل زندگی مکه، مدینه
مهاجر/انصار مهاجر
خویشان
سرشناس
علی بن ابیطالب، جعفر بن ابیطالب
درگذشت/شهادت سال 38 هجری مدینه
مدفن قبرستان بقیع
مشخصات دینی
زمان اسلام آوردن از نخستین مسلمانان
هجرت به حبشه، مدینه
دلیل شهرت همسر جعفر بن ابیطالب(ص)
نقش‌های برجسته هجرت به حبشه


زندگینامه

از شرح حال اسماء بنت عمیس در قبل از اسلام اطلاعی در دست نیست .او به احتمال زیاد در سالهای ابتدای بعثت با جعفر بن ابیطالب ازدواج کرد و در سال پنجم هجری به حبشه هجرت نمود .جزئيات زندگي وي و ديگر مسلمانان در حبشه، چندان روشن نيست. سخنان او بيانگر دشواري‌هايي است كه مهاجران در حبشه با آن روبه‌رو بوده‌اند. وي در پاسخ به خليفه دوم كه او را از مهاجران به مدينه نشمرده بود، به اين سختي‌ها اشاره نمود.[۷] اسماء ‌در حبشه، سه پسر به نام عبدالله ، عون و محمد براي جعفر به دنيا آورد.[۸] به سال هفتم ق. در پي فرمان پيامبر(ص) همچون ديگر مسلمانان، از حبشه به مدينه مهاجرت كرد و هم‌زمان با فتح خيبر به مدينه رسيد.[۹] برخي از حضور وي در مراسم ازدواج علي(ع) و فاطمه (س) به سال دوم ق. ‌گزارش داده و آورده‌اند كه او به وصيت خديجه (س) يك هفته نزد دختر رسول خدا ماند. [۱۰] گويا تشابه اسمي وي با اسماء دختر يزيد‌ بن ‌سكن انصاري ، برخي سيره‌نويسان را به اين اشتباه دچار كرده است.[۱۱] او در مدينه با شنيدن سخن عمر بن الخطاب كه خود را به دليل پيشينه هجرت به مدينه، نزديك‌تر و سزاوارتر به پيامبر مي‌دانست، خشمگينانه گفت: راست مي‌گويي. شما با رسول خدا بوديد. گرسنگانِ شما را غذا مي‌داد و نادانانِ شما را موعظه مي‌كرد. ولي ما در سرزمين حبشه، بيگانه و در آماج خشم و آزار و هراس بوديم. سپس سخن عمر را با رسول خدا در ميان گذاشت. پيامبر(ص) با رد سخن عمر، مهاجران به مدينه را داراي يك هجرت و اسماء و ديگر مهاجران به حبشه را «ذوهجرتين» دانست. [۱۲] نخستين كودك مسلمان كه در حبشه زاده شد، عبدالله بن جعفر ، زاده اسماء بود. [۱۳] دو فرزند ديگرش، محمد و عون، نيز در حبشه زاده شدند. [۱۴] هم‌هنگام با تولد عبدالله بن جعفر ، نجاشي نيز داراي پسري شد كه او را با تأسي به جعفر، عبدالله ناميد و اسماء او را شير داد. از همين رو، آن دو در بزرگسالي با هم ارتباط داشتند. [۱۵]

فضایل

به باور برخي مفسران، آيه 35 احزاب/33: {إِنَّ الْمُسْلِمِينَ و المُسْلِمَاتِ و المُؤْمِنِينَ و المُؤْمِنَاتِ و القَانِتِينَ و القَانِتَاتِ و الصَّادِقِينَ و الصَّادِقَاتِ} كه تساوي زنان با مردان را در صفات والا نشان مي‌دهد، در پاسخ به اسماء بوده است. او كه سال‌ها دور از وطن زيسته بود، هنگام ديدار همسران پيامبر، از نزول آيه‌اي مخصوص زنان پرسيد. با شنيدن پاسخ منفي آنان، نزد رسول خدا(ص) رفت و از اين‌كه در قرآن به زنان همانند مردان توجه نشده است، شكوه كرد و آنان را زيانكار شمرد. خداوند در پاسخ او آيه 35 احزاب/33 را نازل كرد. جامع البيان،[۱۶] اين آيه در بيان ويژگي‌هاي مؤمنان و اساسي‌ترين مسائل اعتقادي، اخلاقي و علمي، زن و مرد را در كرامت ديني كنار يكديگر مي‌نشاند و براي هر دو پاداش يكسان مي‌شمرد.[۱۷]


‌اسماء و اهل بیت

در پي شهادت جعفر بن ابي‌طالب در سريّه موته به سال هشتم ق. پيامبر(ص) از اسماء دلجويي كرد. ايشان به خانواده خود [۱۸] و حضرت زهرا (س) فرمان داد كه براي اسماء و فرزندانش تا سه روز غذا فراهم كنند. [۱۹] بر پايه گزارشي، پيامبر گرامي (ص) اسماء را در نبرد حنين به سال هشتم ق. به ازدواج ابوبكر درآورد.[۲۰] او به سال نهم ق. همراه صفيّه دختر عبدالمطلب ، عهده‌دار غسل اُم ‌كلثوم [۲۱] ، دختر رسول خدا و همسر عثمان بن عفان ، شد. اسماء در حجة الوداع به سال دهم ق. حضور داشت و در ذوالحليفه، ميقات مردم مدينه، محمد ‌بن ابي‌‌بكر را به ‌دنيا آورد[۲۲] و به فرمان پيامبر(ص) با همان حال نفاس، احرام حج بست و پس از 18 روز با آن كه هنوز از خون پاك نشده بود، به امر پيامبر، طواف و نماز آن را به‌ جا آورد.[۲۳] فقيهان شيعه [۲۴] و اهل سنت [۲۵] به اين عمل در احكام خود استناد كرده‌اند. اسماء پيوندي بسيار نزديكي با خانواده پيامبر داشت تا آن‌جا كه فاطمه(س) او را مادر مي‌خواند.[۲۶] او از اندك زناني بود كه پس از رحلت پيامبر و هنگام بيماري حضرت زهرا(س) كه به رحلت وي انجاميد، همنشين او بود و چون نگراني ايشان را از نمايان شدن حجم بدنش هنگام تشييع دريافت [۲۷] ، وي را از تابوتي كه در حبشه ديده بود، خبر داد. وي به سفارش حضرت زهرا(س) تابوتي مانند كجاوه ساخت كه جنازه در آن پيدا نبود و همين مايه خوشحالي وي شد. اين نخستين تابوت بدين‌گونه در دوره اسلامي بود. [۲۸] وي پس از رحلت حضرت زهرا(س) همراه امام علي(ع) در غسل او حضور داشت.[۲۹] اسماء به وصيت ابوبكر، پس از مرگ وي عهده‌دار غسل او شد. [۳۰] وي به سال سيزدهم ق. به همسري علي(ع) درآمد. حاصل اين ازدواج، دو فرزند به نام يحيي و عون بود. [۳۱] برخي منابع از محمد اصغر [۳۲] يا عثمان اصغر [۳۳] به‌جاي عون نام برده‌اند. بعضي نيز تنها از يحيي ياد كرده‌اند.[۳۴]


راوی احادیث

اسماء از زنان محدثه و راويان حديث پيامبر اكرم به شمار مي‌رود. [۳۵] و كساني چون عمر ‌بن ‌خطاب، عبدالله بن‌ عباس ، عبدالله ‌بن‌ جعفر، قاسم ‌بن‌ محمد ، عبدالله‌ بن‌ شداد ، عروة‌ بن‌ زبير ، و ابن مسيب از او روايت كرده‌اند.[۳۶] امام‌ باقر(ع) او را از بهشتيان شمرده است. [۳۷] در روزگار خليفه دوم كه بيت‌ المال بر پايه درجات ميان مسلمانان قسمت مي‌شد و به زنان مهاجر و شماري ديگر به اندازه فضل و برتري آنان ‌از 1000 تا 2000 درهم مي‌پرداختند، اسماء بيشترين دريافتي را داشت. [۳۸] در گزارشي، سهم وي 1000 درهم ياد ‌شده است.[۳۹] اين از فضل و ارجمندي او در نگاه حكومت حكايت دارد. حديث‌هايي كه از وي در منزلت علي(ع) رسيده، نشانگر عشق و دلبستگي فراوان او به خاندان رسول خدا است.[۴۰] حديث ردّ شمس، با همه مباحث مربوط به آن ‌كه در شأن علي(ع) است، از طريق وي به تفصيل گزارش شده است.[۴۱]


رحلت

تاريخ درگذشت او را به اختلاف ‌گزارش كرده‌اند. برخي آن را سال 38 ق. حدود دو سال پيش از شهادت علي(ع) و شماري ديگر سال 60 ق. دانسته‌اند. [۴۲] امروزه صورت قبری به نم اسماءدر قبرستان باب الصغیر دمشق وجود دارد. همچنین آرامگاهی در حومه هاشمیه عراق به او منسوب است و در نزدیکی آن قبر فرزندش یحیی از نسل امام علی (ع) وجود دارد.اما به نقل قوی تر مرقد او در مدینه و در قبرستان بقیع واقع است.

برای مطالعه بیشتر

دکتر حسین حسینیان مقدم ، اسماء بنت عمیس همسر گرامی امیر مومنان(ع)،تهران، نشر مشعر


پانویس

  1. الطبقات، ج3، ص126؛ تاريخ طبري، ج3، ص426
  2. السيرة النبويه، ج1، ص257؛ اسد الغابه، ج6، ص253.
  3. الطبقات، ج8، ص‌219؛ سير اعلام النبلاء، ج2، ص‌283
  4. السيرة النبويه، ج1، ص323؛ الطبقات، ج4، ص‌25؛ كشف الغمه، ج1، ص383426
  5. الطبقات، ج8‌، ص‌219؛ دلائل النبوه، ج4، ص245؛ البداية و النهايه، ج4، ص205
  6. انساب الاشراف، ج3، ص171؛ الاستيعاب، ج3، ص1366؛ اسد الغابه، ج4، ص326
  7. الطبقات، ج8، ص219؛ صحيح مسلم، ج7، ص172
  8. اسد الغابه، ج6، ص14؛ الاستيعاب، ج4، ص1784
  9. الطبقات، ج4، ص‌25؛ صحيح مسلم، ج7، ص172؛ تاريخ طبري، ج11، ص494
  10. المناقب، ج3، ص131؛ كشف الغمه، ج1، ص375
  11. كشف الغمه، ج1، ص383؛ الصحيح من سيرة النبي، ج5، ص263
  12. الطبقات، ج8، ص219؛ اسد الغابه، ج6، ص15؛ الاصابه، ج8، ص16
  13. الاستيعاب، ج3، ص880؛ اسد الغابه، ج3، ص94
  14. الطبقات، ج4، ص25؛ الاستيعاب، ج4، ص17، 85؛ اسد الغابه، ج4، ص309؛ ج6، ص14
  15. الروض الانف، ج6، ص587
  16. ج22، ص13؛ مجمع البيان، ج8، ص560؛ روض الجنان، ج15، ص422
  17. الميزان، ج16، ص313؛ نمونه، ج17، ص313
  18. السيرة النبويه، ج2، ص382؛ الطبقات، ج8، ص220؛ انساب الاشراف، ج3، ص396
  19. تاريخ يعقوبي، ج2، ص66
  20. الاصابه، ج8، ص15
  21. الاستيعاب، ج4، ص1953؛ البداية و النهايه، ج5، ص39
  22. الطبقات، ج8، ص222؛ السنن الكبري، ج5، ص164؛ الاصابه، ج6، ص194
  23. الكافي، ج4، ص444، 449؛ التهذيب، ج1، ص179؛ ج5، ص399؛ الام، ج2، ص158
  24. جواهر الكلام، ج3، ص355؛ كتاب الطهاره، ج4، ص93؛ مصباح الفقيه، ج4، ص376
  25. الام، ج2، ص158؛ الموطأ، ج1، ص322؛ المحلي، ج7، ص 179
  26. بحار الانوار، ج78، ص256
  27. تاريخ يعقوبي، ج2، ص115؛ انساب الاشراف، ج2، ص33؛ كشف الغمه، ج2، ص126
  28. تاريخ يعقوبي، ج2، ص115؛ تاريخ طبري، ج11، ص598؛ الاستيعاب، ج4، ص1897
  29. الاستيعاب، ج4، ص1898؛ تاريخ طبري، ج3، ص240؛ الاصابه، ج8، ص266
  30. انساب الاشراف، ج10، ص91؛ الطبقات، ج3، ص152؛ الاصابه، ج8، ص16.
  31. الطبقات، ج8، ص222؛ انساب الاشراف، ج1، ص447
  32. المناقب، ج3، ص89.
  33. تاريخ يعقوبي، ج2، ص‌213
  34. اسد الغابه، ج6، ص15؛ الاستيعاب، ج4، ص1915
  35. المغازي، ج2، ص766؛ رجال طوسي، ص53.
  36. اسد الغابه، ج6، ص15؛ الاصابه، ج8، ص15
  37. بحار الانوار، ج22، ص195
  38. تاريخ يعقوبي، ج2، ص‌153؛ الطبقات، ج3، ص231
  39. الطبقات، ج8، ص222؛ فتوح البلدان، ص434
  40. المناقب، ج3، ص274
  41. البداية و النهايه، ج6، ص77؛ امتاع الاسماع، ج5، ص26.
  42. البداية و النهايه، ج7، ص318؛ الوافي بالوفيات، ج9، ص34

منابع

 محتوای این مقاله برگرفته شده از: دانشنامه حج و حرمین شریفین مدخل اسماء بنت عُمَيس.
  • الاستيعاب: ابن عبدالبر (م.463ق.)، به كوشش البجاوي، بيروت، دار الجيل، 1412ق
  • اسد الغابه: ابن اثیر (م. 630ق.)، بیروت، دار الفکر، 1409ق
  • الاصابه: ابن حجر العسقلانی (م. 852ق.)، به کوشش علی معوض و عادل عبدالموجود، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1415ق
  • الام: الشافعي (م.204ق.)، بيروت، دار الفكر، 1403ق
  • الامالی: الصدوق (م. 381ق.)، قم، مؤسسة البعثه، 1417ق
  • امتاع الاسماع: المقریزی (م. 845ق.)، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1420ق
  • انساب الاشراف: البلاذری (م. 279ق.)، به کوشش زکار و زرکلی، بیروت، دار الفکر، 1417ق
  • بحار الانوار: المجلسی (م. 1110ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403ق
  • البداية و النهايه: ابن كثير (م.774ق.)، بيروت، مكتبة المعارف.
  • تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک): الطبری (م. 310ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، بیروت، دار احیاء التراث العربی
  • تاريخ اليعقوبي: احمد بن يعقوب (م.292ق.)، بيروت، دار صادر، 1415ق
  • تهذيب الاحكام: الطوسي (م.460ق.)، به كوشش موسوي و آخوندي، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1365ش
  • دلائل النبوه: البیهقی (م. 458ق.)، به کوشش عبدالمعطی، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1405ق
  • جامع البيان: الطبري (م.310ق.)، بيروت، دار المعرفه، 1412ق
  • جواهر الكلام: النجفي (م.1266ق.)، به كوشش قوچاني و ديگران، بيروت، دار احياء التراث العربي
  • دلائل النبوه: البيهقي (م.458ق.)، به كوشش عبدالمعطي، بيروت، دار الكتب العلميه، 1405ق
  • رجال الطوسي: الطوسي (م.460ق.)، به كوشش القيومي، قم، نشر اسلامي، 1415ق
  • الروض الانف: السهيلي (م.581ق.)، به كوشش عبدالرحمن، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1412ق
  • روض الجنان:ابوالفتوح رازي (م.554ق.)، به كوشش ياحقي و ناصح، مشهد، آستان قدس رضوي، 1375ش
  • السنن الكبري (سنن النسائي):: النسائي (م.303ق.)، به كوشش عبدالغفار، سيد كسروي، بيروت، دار الكتب العلميه، 1411ق
  • سير اعلام النبلاء: الذهبي (م.748ق.)، به كوشش گروهي از محققان، بيروت، الرساله، 1413ق
  • السيرة النبويه:ابن هشام (م.213/218ق.)، به كوشش السقاء و ديگران، بيروت، المكتبة العلميه
  • صحيح مسلم: مسلم (م.261ق.)، بيروت، دار الفكر
  • الصحيح من سيرة النبي (ص): جعفر مرتضي العاملي، بيروت، دار السيره، 1414ق
  • الطبقات الكبري: ابن سعد (م.230ق.)، به كوشش محمد عبدالقادر، بيروت، دار الكتب العلميه، 1418ق.
  • فتوح البلدان: البلاذري (م.279ق.)، بيروت، دار الهلال، 1988م
  • الكافي: الكليني (م.329ق.)، به كوشش غفاري، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1375ش
  • كتاب الطهاره: الانصاري (م.1281ق.)، گروهي از محققان، قم، المؤتمر العالمي لميلاد الشيخ الانصاري، 1415ق
  • كشف الغمه: علي بن عيسي الاربلي (م.693ق.)، بيروت، دار الاضواء، 1405ق
  • مجمع البيان: الطبرسي (م.548ق.)، بيروت، دار المعرفه، 1406ق
  • المحلي بالآثار: ابن حزم الاندلسي (م.456ق.)، به كوشش احمد شاكر، بيروت، دار الفكر
  • مصباح الفقيه: رضا الهمداني (م.1322ق.)، قم، المؤسسة الجعفريه، 1417ق
  • المغازي: الواقدي (م.207ق.)، به كوشش مارسدن جونس، بيروت، اعلمي، 1409ق
  • الموطّأ: مالك بن انس (م.179ق.)، به كوشش محمد فؤاد، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1406ق
  • الميزان: الطباطبائي (م.1402ق.)، بيروت، اعلمي، 1393ق
  • نمونه: مكارم شيرازي و ديگران، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1375ش
  • الوافي بالوفيات: الصفدي (م.764ق.)، به كوشش الارنؤوط و تركي مصطفي، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1420ق.


[[رده:]]