واژه‌شناسی

مرقد، واژه‌ای عربی، جمع آن مراقد[۱] و ریشه آن «ر،ق،د» بوده که به معنای محل خواب،[۲]

كتاب العين، ج‏5، ص115

رقد

الرُّقَادُ و الرُّقُودُ: النوم بالليل، و الرَّقْدَةُ أيضا: همدة ما بين الدنيا و الآخرة و يقول المشركون: مَنْ بَعَثَنا مِنْ‏ مَرْقَدِنا هذا «2». إذا بعثوا، فردت الملائكة: هذا ما وَعَدَ الرَّحْمنُ وَ صَدَقَ الْمُرْسَلُونَ‏ «3». و الرَّاقُودُ: حب كهيئة الأردبة يسيع داخله بالقار، و يجمع‏ رَوَاقِيد.

فراهيدى، خليل بن احمد، كتاب العين، 9جلد، نشر هجرت - قم، چاپ: دوم، 1409 ه.ق.


جمهرة اللغة، ج‏2، ص635

الرُّقاد و الرَّقْد: النوم.

و المَرْقَد: المَضْجَع، و الجمع‏ مراقِد.

و رَقَدَ الإنسانُ‏ رَقْدَةً، إذا نام نومة.

فأما الإناء الذي يسمَّى‏ الراقود فليس بعربيّ صحيح‏ «7».

ابن دريد، محمد بن حسن، جمهرة اللغة، 3جلد، دار العلم للملايين - بيروت، چاپ: اول، 1988 م.


تهذيب اللغة، ج‏9، ص44

قال الليث: الرُّقود: النوم بالليل، و الرُّقاد: النوم.

قلت: الرُّقاد و الرُّقود يكونان بالليل و النهار عند العرب.

و الرقْدة: هَمْدةُ ما بين الدُّنيا و الآخرة.

و يحتمل أن يكون‏ المرقد مصدراً، و يحتمل أن يكون موضعاً و هو القبر. و النوم أخو الموت.

ازهرى، محمد بن احمد، تهذيب اللغة، 15جلد، دار احياء التراث العربي - بيروت، چاپ: اول، 1421 ه.ق.


المحيط في اللغة، ج‏5، ص345

الرُّقُوْدُ: النَّوْمُ باللَّيْل، و كذلك‏ الرُّقَاد.

صاحب، اسماعيل بن عباد، المحيط فى اللغة، 11جلد، عالم الكتب - بيروت، چاپ: اول، 1414 ه.ق.


الصحاح، ج‏2، ص476

المَرْقَدُ، بالفتح: المَضْجَعُ.

و أَرْقَدَهُ‏: أنامه. و أَرْقَد بالمكان: أقام به.

جوهرى، اسماعيل بن حماد، الصحاح: تاج اللغة و صحاح العربية، 6جلد، دار العلم للملايين - بيروت، چاپ: اول، 1376 ه.ق.


مفردات ألفاظ القرآن، ص362

رقد

الرُّقَادُ: المستطاب من النّوم القليل. يقال: رَقَدَ رُقُوداً، فهو رَاقِدٌ، و الجمع‏ الرُّقُودُ، قال تعالى:

وَ هُمْ‏ رُقُودٌ [الكهف/ 18]، و إنما وصفهم بالرّقود- مع كثرة منامهم- اعتبارا بحال الموت، و ذاك أنه اعتقد فيهم أنهم أموات، فكان ذلك النوم قليلا في جنب الموت. و قال تعالى: يا وَيْلَنا مَنْ بَعَثَنا مِنْ‏ مَرْقَدِنا [يس/ 52]، و أَرْقَدَ الظّليم: أسرع، كأنّه رفض رُقَاده.

راغب اصفهانى، حسين بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، 1جلد، دار القلم - بيروت، چاپ: اول، 1412 ه.ق.


مفردات الفاظ قرآن، ج‏2، ص100

رقد

: الرُّقَاد: خواب اندك و خوش، مى‏گويند: رَقَدَ رُقُوداً- كه اسم فاعلش- رَاقِد- و جمعش- رُقُود است.

خداى تعالى گويد: (وَ هُمْ‏ رُقُودٌ- 18/ كهف) (مربوط به خواب اصحاب كهف است كه مى‏گويد: تَحْسَبُهُمْ أَيْقاظاً وَ هُمْ رُقُودٌ.

يعنى آنچنان بودند كه بيدارشان مى‏پنداشتى و حال آنكه خفتگان بودند.

و به اين خاطر با واژه- رقود- توصيفشان كرده است كه از زيادى و طول خوابشان به حالت مرگ به نظر مى‏آمدند زيرا در باره آنها اعتقاد داشتند كه مرده‏اند و اين چنين خوابى، با مرگ كمى فاصله دارد.

و آيه: (يا وَيْلَنا مَنْ بَعَثَنا مِنْ‏ مَرْقَدِنا- 52/ يس) (اى واى چه كسانى از خوابگاهمان ما را برانگيخت).

أَرْقَدَ الظَّلِيمُ: شتر مرغ به سرعت برخاست گويى كه خواب را از خودش رانده است.

راغب اصفهانى، حسين بن محمد، ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن (راغب اصفهانى)، 4جلد، مرتضوي - تهران، چاپ: دوم، 1374 ه.ش.


لسان العرب، ج‏3، ص183

أَرْقَد بالمكان: أَقام به.

ابن منظور، محمد بن مكرم، لسان العرب، 15جلد، دار صادر - بيروت، چاپ: سوم، 1414 ه.ق.





مرقد به معناى آرامگاه و مدفن است و ريشۀ «رقود» ، به معناى خوابيدن است و از آن جا كه قبر هر كس، محل خواب ابدى او تا بر پايى قيامت است، به مدفن امامان و عالمان و شهيدان، مرقد گفته مى‌شود؛ همچنان كه به آن، مضجع، مزار، آستان و تربت هم مى‌گويند.[۳] در قرآن كريم هم از زبان كسانى كه در رستاخيز از گورهاى خويش بر مى‌خيزند، چنين نقل شده است: واى بر ما! چه كسى ما را از مرقدهايمان برانگيخت. اين همان چيزى است كه خدا وعده داده بود و رسولان راست مى‌گفتند؛ «من بعثنا من مرقدنا».[۴]


بر سر در حرم‌هاى امامزادگان يا بزرگان دين يا روى ضريح آنان، بيشتر از كلمه مدفن يا مرقد استفاده شده است؛ همچون «مرقد هود و صالح» در وادى السلام و مرقد كميل بن زياد و ميثم تمار.[۳]

پانوشت

  1. جمهرة اللغة، ج۲، ص۶۳۵.
  2. جمهرة اللغة، ج۲، ص۶۳۵؛ الصحاح، ج‏2، ص476
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ فرهنگ‌نامه زیارت، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۸، ص42.
  4. سوره يس، آيه ۵٢.

منابع

این مقاله برگرفته از مقاله فرهنگ نامه زیارت، جواد محدثی، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره هجدهم، بهار ۱۳۹۳، ص۴۲ است.