محمد بن علی النقی(ع)، معروف به سید محمد،

ولادت

محمد بن علی النقی(ع)، در سال ۲۲۸ قمری، در روستای صرایا، در سه فرسخی مدینه به دنیا آمد.[۱] برخی تاریخ‌نگاران و رجال‌نگاران، تولد او را در سال 236 یا 238 قمری دانسته‌[۲] و برخی این مطلب را رد کرده‌اند؛[۳] زیرا همان افراد، زمان تولد امام حسن عسکری(ع) را که کوچک‌تر از محمد بوده، سال ۲۳۱ یا ۲۳۲ قمری دانسته‌اند؛[۲] از این رو، سال تولد محمد نمی‌تواند 236 یا 238 قمری باشد.[۳]

پدر وی، امام هادی(ع)، پس از ولادت او، در گوش‌های او اذان و اقامه گفته و در هفتمین روز تولد او، سنت‌های مذهبی مانند ختنه، تراشیدن سر، انفاق نقره هم‌وزن موهای نوزاد و عقیقه را انجام داده و برای او کنیه، که برای احترام به کار می‌رفت، تعیین کرد.[۴]

کنیه

نام او محمد بوده و برای وی کنیه‌های بسیاری مانند ابوجعفر، ابوجاسم، ابواشارات، ابوبرهان، ابوعلی و ابواحمد برشمرده‌اند. او با لقب‌هایی چون سَبْعُ الدّجیل، اسَد الدجیل، سَبع الجزیره، باب الحوائج، حامی الجار[یادداشت ۱] و أخوالعباس شناخته می‌شود. کنیه‌ها و لقب‌های او را نشانه ویژگی‌های اخلاقی او مانند شجاعت، سخاوت و گذشت دانسته‌اند. شناخته شده‌ترین کنیه او «ابوجعفر» و معروف‌ترین لقب وی «سَبْعُ الدجیل»[یادداشت ۲] است.[۵] علت شهرت وی به این لقب را محل دفن او در منطقه دجیل و ویژگی شجاعت او در برابر ظالمان دانسته‌اند.[۶]

تبار

پدر وی، علی بن محمد(ع)، امام هفتم شیعیان و مشهور به امام هادی(ع) است؛ از این رو، حافظ ابونعیم اصفهانی، نسب او را دارای منزلتی آسمانی[۷] و برخی، نسب او را از شمس ضحی نورانی و بر آن ستون نوری از فجر صبحگاهی دانسته‌اند.[۸]

مادر

مادر محمد بن علی النقی(ع)، زنی ام ولد بوده و نام وی سلیل، حدیثه، سوسن و جدّه گزارش شده است. سبب شهرت او به «جده»، این است که وی مادر امام حسن عسکری(ع) و جده امام مهدی(ع) بوده است. او در وطن خود، منطقه نوبه، از توابع سودانِ کنونی، دارای اعتبار و منزلت بود؛ وقتی خاندان و خانواده‌اش به اسارت درآمدند، او نیز در زمره اسیران بوده و به عنوان کنیز به مدینه آورده شد. گفته شده، با هدایت و لطف الهی، بر امام هادی(ع) وارد شده و با وی ازدواج کرد. امام هادی(ع)، او را از هر پلیدی و آلودگی دور دانسته و به او مژده داد به زودی مادر امام یازدهم خواهد شد. سلیل، در دو کتاب «عیون المعجزات» و «جلاء العیون»، از عارفان و صالحان شمرده شده [یادداشت ۳] و تاریخ‌نگاران دیگر نیز، از پاکدامنی و پرهیزکاری او سخن گفته‌اند.

امام حسن عسکری(ع)، مادر خود سلیل را وصی خود قرار داد و او را از زمان شهادت خود با خبر کرد. وی با شنیدن این خبر به شدت گریه کرده و ناله سر داد و امام(ع) او را به آرامش دعوت کرد.[یادداشت ۴] پس از شهادت و دفن امام حسن عسکری(ع) در سامراء، سلیل در این شهر ساکن شده و وصیت کرد پس از مرگ او را کنار شوهر و فرزندانش دفن کنند.[۹] امام هادی(ع) و امام حسن عسکری(ع)، به برخی اصحاب و پیروان خود سفارش می‌کردند در برخی امور، هنگامی که به آن دو دسترسی نداشتند، به سلیل مراجعه کنند. او را پس از شهادت امام حسن عسکری(ع) پناه و دادرس شیعیان دانسته‌اند.[۱۰]

تبعید پدر

در سال ۲۳۳ قمری، با سعایت عبدالله بن محمد، امام جمعه مدینه و دستور متوکل عباسی، یحیی بن هرثمه مأمور شد و امام هادی(ع) را از مدینه به پایتختِ حکومت، سامراء منتقل کرده، تا تحت نظارت حکومت باشد. در این زمان، محمد بن علی النقی(ع)، در مدینه ماند.

برخی، تبعید امام(ع) به سامراء را، سال ۲۴۳ قمری دانسته و برخی دیگر، این تاریخ را رد کرده‌اند.[۱۱]

برادارن

سید محمد، دارای سه برادر و یک خواهر به شرح زیر بوده است:

  • حسن بن علی(ع)، امام یازدهم شیعیان و معروف به امام حسن عسکری(ع): وی در سال 232 قمری، در سامراء زاده شده و در ۲۲ سالگی به امامت رسید. مدت امامت وی نزدیک به شش سال بوده و در سال 260 قمری، در 29 سالگی به شهادت رسید.[۱۲]
  • سید حسین: وی را عابد، زاهد، جلیل القدر و عظیم الشأن خوانده‌اند. به او و برادرش امام حسن عسکری(ع) سبطین می‌گفتند. سبب آن، شباهت آن دو، به دو سبط جدشان امام حسن(ع) و امام حسین(ع) بوده است. او به امامت امام حسن عسکری(ع) اعتراف داشته و بر پایه روایت ابوالطیب، صدای امام مهدی(ع) به صدای او شباهت داشته است. حسین، چهار فرزند به نام‌های جعفر، محمود، باقر و زین العابدین داشته که توسط حکومت عباسی به شهادت رسیدند. مرقد سیدحسین، نزدیک قبر پدرش امام هادی(ع) و قبر برادرش امام حسن عسکری(ع) در سامراء است.[۱۳]
  • جعفر کذّاب: وی ادعای امامت کرده و به حمایت از کسانی که توسط پدر و برادرش طرد شده بودند، از جمله فارس بن حاتم قزوینی پرداخت. به گفته برخی، او آشکارا مرتکب فسق، فجور و فساد شده است. جعفر تا پایان زندگی امام حسن عسکری(ع)، به فتنه‌انگیزی ادامه داد. در پاره‌ای از روایات امام هادی(ع)، از شیعیان خواسته از او دوری کرده و او را نسبت به خود مانند نسبت نمرود به حضرت نوح(ع) دانسته است. امام حسن عسکری(ع) نیز، به اصحاب خود هشدار داده، جعفر از رازهای آن‌ها آگاه نشود. او خود و جعفر را مانند هابیل و قابیل دانسته است.[یادداشت ۵][۱۴]
  • خواهر او را، شیخ مفید، عایشه[۱۵] و ابن شهر آشوب، عِلِّیّه خوانده است.[۱۶]

فرزندان

در شمار فرزندان وی اختلاف است. به باور برخی او تشکیل خانواده نداد. برخی دیگر، این مطلب را رد کرده و به اختصاص دادن بخشی از درآمد موقوفات زمین‌های محل دفن وی، به خانواده و فرزندان او، توسط امام هادی(ع) استدلال کرده‌اند. برخی، بر این باورند که سید محمد ازدواج کرده و دارای دخترانی شده است. برخی تاریخ‌نگاران محلی، نسب «امامزاده هارون ولایت»، در اصفهان را به سید محمد رسانده‌اند. در برخی منابع، برای سیدمحمد نُه پسر شمرده‌اند که چهار نفر از آنها به منطقه آذربایجان و شمال غربی ایران رفته و در خوی و سلماس ساکن شده و همان‌جا توسط حاکمان منصوب از سوی عباسیان به شهادت رسیدند. پنج نفر دیگر نیز، در خطه فارس کشته شدند.

به باور سید ضامن بن شدقم (م.1090 ق)، نسب‌شناس، سید شمس‌الدین محمد،‌ از نوادگان او اوست. نسب سید شمس‌الدین محمد به این طریق به محمد بن علی النقی(ع) می‌رسد: محمد بن علی بن محمد بن حسین بن محمد بن علی بن محمد بن الامام الهادی(ع). او زاده و رشد یافته شهر بخارا، از توابع جمهوری ازبکستان بوده و به میرسلطان بخاری شهرت یافته بود. او را عابد، پرهیزکار و همنشین عالمان معرفی کرده‌ و کرامات زیادی از او نقل شده است. سید شمس‌الدین محمد، از بخارا به مرکز حکومت عثمانی، ترکیه کنونی، هجرت کرده و در شهر بورسا ساکن شد. او در سال 832ق. در همان‌جا، درگذشته و دفن شد. مزار او از کانون‌های زیارتی آن دیار به شمار می‌رود. به گفته سیدحسن براقی، نسل محمد بن علی النقی(ع)، از طریق سید شمس‌الدین محمد ادامه یافته و نوادگانش در نقاط گوناگون جهان اسلام منتشر شده‌اند. علاءالدین ابراهیم، یکی از پسران وی بوده که پسرش علی و نواده اش یوسف است و به سید محمد بعّاج منتهی می‌شوند.[۱۷] سیدمحمد بعّاج، نسبش این گونه به شمس الدین محمد می‌رسد: سید محمد، فرزند حمزه، فرزند یوسف، فرزند علاءالدین ابراهیم فرزند سید شمس‌الدین محمد.[یادداشت ۶][۱۸]

به گفته ابن طقطقی (م.709ق)، «آل نازوک» از نوادگان علی بن محمد النقی(ع) هستند.[۱۹] برخی از نسب‌شناسان، نسب این خاندان را به جعفر کذاب رسانده[۲۰] و برخی این انتساب را رده کرده و نوادگان جعفر را به «اباکرین» مشهور دانسته‌اند.[۲۱]

جایگاه

محمد بن علی النقی(ع)، نزد امام هادی(ع) و شیعیان، جایگاه بلندی داشت؛ آنقدر که اصحاب و برخی علویان گمان می‌کردند وی جانشین پدر در امر امامت خواهد بود؛ ولی او پیش از شهادت پدر درگذشت و در مجلس تعزیت او، امام حسن عسکری(ع)، توسط امام هادی(ع)، به عنوان جانشین پس از خود معرفی شد.[۲۲] امام حسن عسکری(ع)، هنگام مرگ وی، گریبان چاک داده و در پاسخ کسی که از این کار شگفت‌زده شده بود، حضرت موسی(ع) را نمونه آورد که برای برادرش هارون گریبان پاره کرد.[۲۳]

محمد بن علی النقی(ع)، نزد مردم عراق، حتی اهل سنت، اعراب بادیه و عشایر منطقه دجیل، بسیار محترم است. آنها بر این باورند که اگر کسی سوگند دروغ به سید محمد بخورد، به شدت مجازات می‌شود؛ از این رو، بیشتر نزاع‌های منطقه دجیل و حوالی آن با سوگند به مقام وی، کاهش یا به آشتی می‌انجامد.[۲۴] به گفته برخی، امامزاده سید محمد برای شیعیان عرب زبان، همان مقامی را دارد که حضرت عباس(ع) نزد ایرانیان شیعه دارد.[۳]

در نگاه دیگران

به باور شجاع الدین موصلی، از سرشناسان سده هفتم قمری، بزرگی جایگاه محمد بن علی النقی(ع) چنان است که نمی‌توان به همه جنبه‌های کمالات وی پرداخت.[۲۵] محمد حرزالدین، او را جلیل القدر، دارای منزلت بلند و عالمِ عامل خوانده است.[۲۶] محمدرضا سیبویه، سید محمد امامزاده ای باشرافت و جلالت می باشد و شئون معنوی و معرفتی وی در این مجال قابل بیان و احصا نیست.[۲۷] سید محمدمهدی صدر، او را دارای سینه‌ای آکنده از علوم و مکارم و سرچشمه معارف دانسته است. به باور وی، گذشتن امامت از او، چیزی از فضایلش کم نکرده است.[۲۸] میرزا حسین نوری، سید محمد را از بزرگان سادات و صاحب کرامات، حتی نزد اهل سنت و اعراب بادیه دانسته و مدتی که در سامراء توقف داشته چند کرامت از او دیده است.[۲۹] سید جعفر بحرالعلوم، در «تحفة العالم فی شرح خطبة المعالم»،[۳۰] سید محسن امین در «اعیان الشیعه»[۳۱] و شیخ عباس قمی در منتهی‌الامال او را ستوده‌اند.[۳۲]

کتاب‌شناسی

برخی از کتاب‌هایی که درباره وی نگاشته شده عبارتند از:

  • ابوجعفر محمد بن علی الهادی سبع الدجیل، تألیف محمدعلی اردوبادی؛
  • ذکری ابی جعفر محمد بن الامام الهادی، نوشته علی بن حسن خاقانی؛
  • زیارة السید محمد بن الامام علی الهادی، نوشته احمد عبدالله عدّی قطیفی؛
  • کرامات السید ابی جعفر، تألیف جابر آل عبدالغفار کشمیری؛
  • الفضائل الفاخرة النافعة لیوم الآخرة فی کرامات السید محمدبن علی الهادی(ع)، نوشته سید قاسم حسینی بلدی قاری؛
  • رسالة فی کرامات السید محمد بن الامام علی الهادی، تألیف هاشم بلداوی؛
  • سبع الدجیل، السید محمد بن الامام الهادی عمّ الامام المهدی، تألیف سیدحسین العوامی؛
  • سبع الدجیل السید محمد نجل الامام الهادی(ع)،نوشته صدیق ابوبکر دعیبل؛
  • سبع الدجیل، نوشته سید موسی موسوی هندی؛
  • السید محمد بن الامام علی الهادی وقفة علی اعتاب سبع الدجیل، نوشته سیدمرتضی حسنی سندی؛
  • السید محمد سلیل الهادی، تألیف ایاد عیدان بلداوی؛
  • کرامات السید محمد بن الامام الهادی المعروف بسبع الدجیل، تألیف مثیر سعید ملامحسن الگیم، که به فارسی نیز ترجمه شده است.

افراد زیادی نیز در مدح او شعر سروده‌اند؛ برخی از آنها عبارتند از: محمدحسین غروی اصفهانی معروف به کمپانی؛ سیدجعفر ثقدی (م.1369ق)؛ عبدالحسین حویزی کربلایی؛ رازی آل یاسین کاظمی؛ سید محمدمهدی صدر؛ کاظمی طایی؛ محمدصالح خادم؛ محمدعلی یعقوبی؛ سید محمدحسن صدر؛ ابومحمد فتلاوی نجفی؛ عبدالحسین صفّار کربلایی؛ سید صادق هندی؛ علی نصیف بلداوی و ایاد عیدان بلداوی.[۳۳]

درگذشت

وی در سال ۲۵۲ قمری، از مدینه به سامراء رفته و با پدرش، امام هادی(ع) دیدار کرد. امام(ع)، او را مسئول رسیدگی به زمین‌های وقفی اطراف سامراء کرد؛ از این رو، چند روزی به نظارت آن زمین‌ها پرداخته و عازم بازگشت به مدینه شد. به باور برخی، او توسط عباسیان، زمانی که نظارتش بر زمین‌های وقفی تمام شده و عازم مدینه بود، مسموم شد و به سبب تأثیر زهر، دچار کسالت شدید شده و ناگزیر در حوالی «بلد» توقف نموده و سرانجام در اواخر ربیع الثانی 252 قمری، در 24 سالگی به شهادت رسید. سبب به شهادت رساندن او را این دانسته‌اند که به باور عمومی شیعیان، او جانشینِ امام بود و عباسیان تصور کردند وی برای جانشینی پدرش به سامراء آمده است.

امام هادی(ع)، پس از غسل، کفن و نماز میت، او را دفن کرد و زمین‌های اطراف را وقف مزار او کرده، امور آنها را به دوست محمد سپرد تا درآمد آنها را خرج بنای ساختمان مرقد کرده و بخشی از آن برای تأمین معاش بازماندگان او (همسر و فرزندان) اختصاص یابد.[۳۴]

مزار

مزار محمد بن علی النقی(ع)، در شهر بلد، از توابع استان صلاح الدین، واقع در 80 کیلومتری بغداد، 40 کیلومتری جنوب سامراء و پنجاه کیلومتری مرکز بلد قدیمی قرار دارد.[۳۵]

نخستین قبر او، توسط پدرش امام هادی(ع) و نخستین بنا، در سال ۳۷۲ق. توسط عضدالدوله دیلمی، از فرمانروایان آل بویه ساخته شد. پس از آن، چندین بار بازسازی و تکمیل شد؛ برخی از آن‌ها عبارتند از: در سال 914ق. توسط شاه اسماعیل صفوی؛ در سال 1198ق. توسط محمد رفیع خراسانی و به دستور امیر احمدخان دنبلی؛ در سال ۱۲۰۸ق. توسط زین العابدین سلماسی (م.۱۲۶۶ق)؛ بین سال‌های 1244 تا 1250ق. تخریب بنای فرسوده و ساخت آستان جدید توسط محمدصالح برغانی؛ افزودن دو حجره توسط میرزای شیرازی؛ افزودن دو رواق توسط سید آقاخان حسینی محلاتی؛ ایجاد چاه آب توسط فتحعلی سلطان آبادی (م.۱۳۷۷ق)؛ افزودن حجره‌هایی توسط هاشم بلدی (م.۱۳۰۵ق)؛ افزودن هشت حجره، کاشی‌کاری گنبد، نصب ضریحی از فولاد زرد، مفروش کردن صحن با سنگ مرمر و آینه‌کاری، در سال ۱۳۱۰ق. توسط میرزا حسین نوری؛ افزودن کفشداری توسط سید حسن سید هادی صدر (م.۱۳۵۵ق)؛ توسعه صحن و افزودن حجره‌ها توسط محمد عسکری تهرانی (م.۱۳۷۱ق).

بنای کنونی آستان، در سال ۱۳۲۹ق. با هدایا و نذورات عموم شیعیان ساخته شده و پس از آن با تلاش افرادی مانند سید محسن حکیم، سید ابوالقاسم خویی، آقا حسین طباطبایی و خلیل ابورسول بغدادی گسترش یافت. عمارت جدید آستان، دارای صحنی مربع شکل به مساحت ۶۰۰ متر مربع، گنبدی به ارتفاع 45 متر و محیط ۵۰ متر، مناره‌ای به ارتفاع 40 متر و ایوانی سرپوشیده می‌باشد. روی قبر، صندوقی نفیس و ضریحی نقره‌ای قرار گرفته است.[۳۶]

برخی از عالمان شیعه، با پای پیاده و تحمل دشواری‌ها به زیارت این آستان رفته‌اند، که برخی از آن‌ها عبارتند از: میرزا محمدحسن شیرازی، میرزا حسین نوری، سید محمود شاهرودی، سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی، سید مهدی حسینی شیرازی، محمدعلی سُنقری کرمانشاهی، سید محمدحسن صدرالدین عاملی کاظمی، محمدعلی اردوبادی، عبدالحسین بغدادی، سید میرزاهادی خراسانی، سید ضیاءالدین اشکوری، و سید اسماعیل بهبهانی.


پانوشت

  1. ابن شهر آشوب مازندرانى، مناقب آل ابی‌‏طالب، ج4، ص382.
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ طبرسى، اعلام الورى با علام الهدى، ص 367؛ مسعودى، مروج الذهب، ج 2، ص 489.
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ ستاره درخشان منطقه دجیل عراق، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۲۴، ص۱۰۹.
  4. محمدتقى مجلسى، روضة المتقين، ج 8، ص 626.
  5. سيدمحمود غريفى، سبع‏‌الدجيل مناخ القاصد الى سامراء، ص 4-5.
  6. سعيد ملامحسن اككيم، كرامات السيدمحمدبن الامام على الهادى المعروف بسبع الدجيل، ص 11- 12؛ مجلس السيدمحمد سبع الدجيل، ص 25- 26.
  7. حافظ ابونعيم اصفهانى، حلية الاولياء، ج 5، ص 71.
  8. باقر شريف القرشى، موسوعة سيرة اهل البيت، ج 34، ص 17.
  9. شيخ مفيد، الارشاد، ج 2، ص 279؛ اعلام الورى، ص 366، شيخ عباس قمى، منتهى الآمال، ج 2، ص 443، شيخ ذبيح‏الله محلاتى، رياحين الشريعه، ج 3، ص 24- 25؛ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 50، ص 235؛ طبرى آملى، دلايل الامامه، ص 424؛ على بن عيسى اربلى، كشف الغمه، ج 3، ص 271؛ شيخ حسين بن عبدالوهاب، عيون المعجزات، ص 134، اعيان الشيعه، ج 3، ص 289.
  10. شيخ حسين بن عبدالوهاب، عيون المعجزات، ص 134، اعيان الشيعه، ج 3، ص 289.
  11. مروج الذهب، ج 2، ص 512- 513، تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 512- 513، سبط بن جوزى، تذكرة الخواص، ص 359 و مرآة الزمان، ج 9، ص 553، دائرة المعارف تشيع، ج 2، ص 370..
  12. بحارالانوار، ج 50، ص 235، 239 و 325؛ ابن‏صباغ مالكى، الفصول المهمة، ص 290.
  13. منتهى الامال، ج 2، ص 687؛ محمدرسول دريائى، امام هادى و نهضت علويان، ص 57، به نقل از سيد عبدالوهاب بدوى، عمدة الطالب فى انساب آل ابى‏‌طالب، طبع هند.
  14. سيدهاشم بحرانى، مدينة معاجز الائمة الائنى عشر و دلائل الحجج على البشر، ج 8، ص 134 و 664؛ المجدى، ص 136؛ سيد حمال‏الدين احمد بن عنبه، الفصول الفخريه، ص 134؛ منتهى الامال، ج 2، ص 690.
  15. الارشاد، ج۲، ص۳۱۲.
  16. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۴، ص۴۰۲.
  17. منتهى الامال، ج 2، ص 689-690.
  18. محمدعلى اردوبادى، ستاره دجيل، ص 187؛ نگين دجيل، ص 30.
  19. ابن‌طقطقی، الاصیلی فی انساب الطالبیین، ص۱۶۱.
  20. ابن‌صوفی، المجدی، ص131.
  21. ستاره درخشان منطقه دجیل عراق، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۲۴، ص۱۲۵.
  22. شيخ طوسى، كتاب الغيبة، ص 55- 56 و نيز ص 120- 121، كافى، ج 1، ص 327، ابوعبدالله حسين بن حمدان خصيبى چنبلاتى، الهداية الكبرى، ص 385..
  23. شيخ طوسى، الغيبة، ص 122.
  24. محدث نورى، النجم الثاقب، ص 161.
  25. عمر بن شجاع موصلى، نعيم المقيم لعترة النبأ العظيم، ص 86.
  26. محمد حرزالدين، مراقد المعارف، ج 2، ص 81.
  27. سبع الدجيل مناخ القاصد الى السامراء، ص 13.
  28. نگين دجيل، ص 39.
  29. النجم الثاقب، ص 161.
  30. سبع الدجيل مناخ القاصد الى السامراء، ص 7.
  31. سيد محسن امين عاملى، اعيان الشيعه، ج 10، ص 5.
  32. منتهى الامال، ج 2، ص 688- 689.
  33. الذريعه، ج 10، ص 38 و ج 17، ص 289؛ ستاره درخشان منطقه دجیل عراق، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۲۴، ص۱۲۲؛ خاتمه كتاب نگين دجيل، ص 158.
  34. اردوبادى، ابوجعفرمحمدبن الامام الهادى( ع) سبع الدجيل، ص 32- 33؛ سيدمحمدحسين حسينى جلالى، خاك پاكان، ص 165؛ نگين دجيل، ص 34 و 40.
  35. ستاره درخشان منطقه دجیل عراق، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۲۴، ص۱۱۹.
  36. شيخ ذبيح‏الله محلاتى، مأثر الكبرى فى تاريخ سامرا، ج 2، ص 299- 303؛ كليات مفاتيح الجنان، ص 912؛ اعيان الشيعه، ج 2، ص 37؛ سيدحسن امين، مراقد المعارف دائرة المعارف الاسلامية الشيعه، ج 10، ص 31؛ شيخ يوسف بحرانى، مشاهده العترة الطاهره، ص 57، دائرة المعارف تشيع، ج 1، ص 98؛ آقابزرگ تهران، الذريعه الى تصانيف الشيعه، ج 17، ص 289، ابوجعفرمحمدبن الامام على الهادى سبع الدجيل، ص 5351؛ ستاره درخشان منطقه دجیل عراق، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۲۴، ص۱۲۱.
  1. پشتیبان همسایگان.
  2. شیر دجیل.
  3. سلیل کانت من العارفات الصالحات.
  4. ای مادر! جزع مکن که تقدیر الهی جاری خواهد شد.
  5. هرگز مبادا که برادرم جعفر از رازهای شما مطلع گردد. مَثَل من و او چون هابیل و قابیل فرزندان آدم است. اگر جعفر بتواند، مرا به قتل می رساند، ولی خداوند بر امور خود غالب است.
  6. علت نامیدن سیدمحمد به بعّاج این است که فرزند حاکم عثمانی به اختلالی در دستگاه گوارش مبتلا گردید و بر اثر این عارضه شکمش بسیار متورم گردید و با کرامت سیدمحمد مذکور، وی از این بیماری رهایی یافت.

منابع

این مقاله برگرفته از مقاله ستاره درخشان منطقه دجیل عراق، درباره زندگی فضایل و مکارم امامزاده سید محمد فرزند امام هادی(ع)، عبدالله اصفهانی، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۲۴ (پیاپی ۱۵)، پاییز و زمستان ۱۳۹۴ش، ص۱۰۷ است.