ابوطلحه انصاری

نسخهٔ تاریخ ‏۱۱ اکتبر ۲۰۱۷، ساعت ۲۳:۳۳ توسط Ahmad (بحث | مشارکت‌ها)

ابوطلحه انصاری، از انصار پیامبر اسلام(ص) و از نقبای دوازده‌گانه پیامبر در بیعت عقبه دوم. ابوطلحه تیزاندازی ماهر بود و در همه غزوه‌های پیامبر شرکت کرد. در غَزوه اُحُد نقشی مؤثر داشت و کمانش شکست. در غزوه حُنَین نیز بیست تن را از پا درآورد. او صدای بلندی داشت که پیامبر(ص) آن را از نیروی صد مرد برتر می‌دانست. وی اهل انفاق بود؛ تا آنجا که می گویند آیه‌ای از قرآن درباره او نازل شده است.
در وفات پیامبر، ابوطلحه قبر او را کند. در ماجرای شواری عمر برای تعیین خلیفه، ابوطلحه به دستور عمر مأمور بود تا اگر خلیفه را تعیین نشد، اعضای شورا گردن بزند.


زندگی‌نامه

زید بن سهل بن اسود، مشهور به ابوطلحه انصاری، از تیره بنی‌نجّارِ خزرج[۱] و مادرش عُباده دختر مالک بن عَدِی بود.[۲] از زندگی روزگار جاهلی وی گزارشی در دست نیست. در بیعتِ عقبه دوم به سال سیزدهم بعثت حضور داشت و از سوی پیامبر۹ به عنوان یکی از نقیبان دوازده‌گانه اوس و خزرج برگزیده شد.[۳] پیامبر۹ پس از هجرت، میان او و ارقم بن ابی‌ارقم[۴] و بر پایه گزارشی، ابوعبیدة بن جراح پیمان برادری بست.[۵]

شرکت در غزوه‌ها

ابوطلحه در همة غزوه‌ها همراه پیامبر۹ بود و از تیراندازان زبردست ایشان به شمار می‌رفت. از آن‌جا که بانگی مهیب داشت، پیامبر۹ نهیب او را از نیروی ۱۰۰۰ مرد برتر دانست.[۶] در نبرد بدر به سال دوم ق. حضور یافت[۷] و در اُحُد به سال سوم ق. نقشی مؤثر داشت. در این جنگ پیشاپیش رسول خدا تیر میانداخت[۸] و کمان او در همین غزوه شکست.[۹] به گفته خودش، در جنگ خیبر به سال ششم ق. دوشادوش رسولخدا بود[۱۰] و در غزوه حنین به سال هشتم ق.۲۰ نفر از مشرکان را از پای درآورد و وسایلشان را از آنِ خود ساخت.[۱۱] وی در حجة الوداع حضور داشت و موی تراشیده رسول خدا را برای تبرک برگرفت.[۱۲]

انفاق‌های ابوطلحه

گزارش‌هایی از انفاق او حکایت دارند. روزی وی با مشاهده آثار گرسٓنگی در پیامبر۹ برای ایشان اندک غذایی فراهم ساخت؛ ولی ایشان با دست مبارک خود آن غذا را میان اصحاب قسمت کرد و همه سیر شدند.[۱۳] نیز در پی نزول آیه ۹۲آل عمران/۳: {لَن تَنالوا البِرَّ حَتّی تُنفِقوا مِمّا تُحِبّونَ...} نخلستانی آباد را که روبهروی مسجدالنبی داشت، به پیامبر واگذاشت و سپس به پیشنهاد ایشان، آن را برای خویشانش وقف کرد.[۱۴] در گزارشی از ابوهریره، مردی خدمت رسولخدا۹ رسید و از ایشان خواست تا او را مهمان کند. ابوطلحه او را به خانه برد و چون غذایی اندک در خانه داشت، به همسرش سفارش کرد که پیش از آماده کردن شام، چراغ را خاموش کند و بچه‌ها را گرسنه بخواباند و سپس برای مهمان رسول خدا غذا فراهم سازد. فردای آن شب، هنگامی که مهمان پیامبر این کار ابوطلحه و همسرش را برای ایشان بازگفت، ایشان از مهمان‌نوازی آن دو به نیکی یاد کرد. بر پایه این گزارش، خداوند با نزول آیه[۱۵] {... ویؤثِرونَ عَلَی اَنفُسِهِم ولَو کانَ بِهِم خَصاصَةٌ ومَن یوقَ شُحَّ نَفسِهِ فَاُولئک هُمُ المُفلِحون...} (حشر/۵۹، ۹) مسلمانانی را که در عین نیازمندی، دیگران را بر خود مقدم می‌دارند و از حرص و بخل دوری می‌ورزند، از رستگاران شمرده است. عبدالله بن مسعود نزول این آیه و رویداد پیش‌گفته را با شرحی بیشتر درباره امام علی۷ دانسته است.[۱۶]

کندن قبر پامبر(ص)

بر اساس نقلی، پیامبر در واپسین روزهای عمر خود، به ابوطلحه فرمود تا سلام ایشان را به قوم خود برساند. سپس آنان را به عفاف و استقامت ستود.[۱۷] وی از گورکنان مدینه بود[۱۸] و پس از رحلت پیامبر۹ قبر ایشان را کند و لحد را آماده ساخت.[۱۹] وی در زمان رسول خدا۹ و پس از آن بسیار روزه میگرفت[۲۰] و از راویان احادیث پیامبر۹ بود.[۲۱]

نظارت بر شورای عمر

در منابع از او تا پایان خلافت عمر گزارشی نیامده است. عمر در واپسین ساعات عمرش با تعیین شورایی شش نفره به ابوطلحه فرمان داد با همراهی ۵۰ مرد مسلح این شش نفر را در خانهای جمع کند و سه روز به آنان مهلت دهد تا یکی را از میان خود به عنوان خلیفه انتخاب کنند و اگر پس از سه روز بدین کار اقدام نکردند، آنان را گردن بزند.[۲۲] او نیز سوگند یاد کرد که بیش از سه روز به آنان مهلت ندهد.[۲۳]

درگذشت

برخی درگذشت ابوطلحه را به سال ۳۴ق. در۷۰ سالگی در مدینه دانسته و گفتهاند: عثمان بن عفان بر جنازهاش نماز گزارد.[۲۴] امّا بصریان معتقدند که در سفری دریایی در کشتی درگذشته و پس از هفت روز در جزیرهای مدفون شده است.[۲۵] وفات او را در سالهای۳۲، ۳۳، ۳۴ و ۵۱ق. نیز گفتهاند.[۲۶] ابوزُرعه دمشقی وفات او را در شام دانسته است.[۲۷]

فرزندان

امسُلَیم رُمَیصاء دختر مِلْحان بن خالد از تیره بنی‌غَنَم بن نجار را همسر و ابوعمیر و عبدالله را فرزندان ابوطلحه دانسته‌اند. ابوعمیر در کودکی درگذشت[۲۸] و عبدالله در صفین به سال ۳۷ ق. در رکاب علی۷ در رویارویی با سپاه معاویه جنگید.[۲۹] اسحاق فرزند عبدالله از راویان مشهور بود.[۳۰]

  1. المعارف، ص۲۷۱؛ الاستیعاب، ج۲، ص۵۵۳؛ اسد الغابه، ج۵، ص۲۲۳۴.
  2. الطبقات، ج۳، ص۵۰۴؛ الاستیعاب، ج۲، ص۵۵۳-۵۵۴.
  3. الطبقات، ج۳، ص۵۰۴؛ تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۷۵.
  4. الطبقات، ج۳، ص۵۰۵.
  5. اسد الغابه، ج۵، ص۲۳۲.
  6. المغازی، ج۱، ص۲۴۲-۲۴۳؛ الطبقات، ج۳، ص۵۰۴؛ الاستیعاب، ج۴، ص۱۶۹۷-۱۶۹۸.
  7. جمهرة انساب العرب، ص۳۴۷؛ اسد الغابه، ج۵، ص۲۳۴.
  8. اسد الغابه، ج۵، ص۲۳۴-۲۳۵.
  9. صحیح البخاری، ج۵، ص۳۳.
  10. الطبقات، ج۳، ص۵۰۷.
  11. الطبقات، ج۳، ص۵۰۵؛ المعارف، ص۲۷۱؛ الاستیعاب، ج۴، ص۱۶۹۸.
  12. الطبقات، ج۳، ص۵۰۶.
  13. صحیح البخاری، ج۶، ص۱۹۷-۱۹۸؛ صحیح مسلم، ج۶، ص۱۱۸-۱۲۱.
  14. صحیح البخاری، ج۳، ص۶۵-۶۶؛ روضالجنان، ج۴، ص۴۲۷.
  15. روض الجنان، ج۱۹، ص۱۲۲-۱۲۳؛ الدر المنثور، ج۶، ص۱۹۵.
  16. مناقب، ج۱، ص۳۴۷-۳۴۸؛ الصافی، ج۵، ص۱۵۷.
  17. اسد الغابه، ج۲، ص۲۳۲.
  18. انساب الاشراف، ج۱، ص۵۷۳، الثقات، ج۲، ص۱۵۸.
  19. الطبقات، ج۲، ص۲۹۵؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۵۷۳؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۱۴.
  20. الطبقات، ج۳، ص۵۰۶.
  21. تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۷۵.
  22. شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۱۸۷.
  23. قاموس الرجال، ج۴، ص۵۵۲.
  24. الطبقات، ج۳، ص۵۰۷؛ المعارف، ص۲۷۱.
  25. الطبقات، ج۳، ص۵۰۷؛ تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۷۶.
  26. اسد الغابه، ج۲، ص۲۳۳.
  27. تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۷۶.
  28. الطبقات، ج۳، ص۵۰۴؛ الثقات، ج۳، ص۲۴۳-۲۴۴؛ الاعلام، ج۳، ص۳۳.
  29. الاستیعاب، ج۳، ص۹۳۰؛ اسد الغابه، ج۳، ص۱۸۰.
  30. السنن الکبری، ج۱، ص۴۴؛ فتح الباری، ج۵، ص۲۸۶؛ عمدة القاری، ج۵، ص۳۵.