حَرّه شَوْران، زمینی است سنگلاخی، پوشیده از سنگ‌های سیاه، که در جنوب مدینه قرار داشته و فاصله بین حره شرقی و غربی را می‌پوشاند. بر پایه منابع اهل سنت، حضرت محمد(ص)، از خدا خواسته به این حره برکت بدهد. حره شوران، از گذشته تا امروز یکی از پرآب‌ترین و پرگیاه‌ترین حره‌های مدینه بوده است.

حره شوران
«حره معصم» که بخش شمالیِ «حره شوران» است و در جنوب مدینه قرار دارد، در اواخر دوره حضرت محمد(ص).
اطلاعات اوليه
مکان جنوب مدینه، (برخی در شرق مدینه دانسته‌اند).

حره

«حَرَّة»، واژه‌ای عربی و به معنای زمین سختی است، که از سنگ‌های سیاه شکل گرفته،[۱] گویی با آتش سوخته باشد.[۲] ریشه این واژه «ح، ر، ر» به معنای گرما بوده[۳] و جمع آن «حِرار» است.[۴] به گفته برخی، «حرّه» به نام «لابة» نیز خوانده شده است.[۵] واژه‌نامه‌های پارسی، حرّه را «سنگلاخ سوخته»[۶] و «سنگستان» معنا کرده‌اند.[۷]

زمین‌های حرّه، انبوهی از سنگ‌های سخت سیاه‌رنگ و متخلخل[یادداشت ۱][۸] است، که زمینه زیست بشری و کشاورزی در آن فراهم نیست. علت به وجود آمدن این مناطق، گسل‌های فراوانی است، که گاه گدازه‌های آتش‌فشانی از آن فوران کرده و سطح زمین را به صورت گسترده، بدون آنکه کوه‌زایی کند، می‌پوشاند. این گدازه‌ها پس از سرد شدن به رنگ تیره درمی‌آیند.[۹]

نام

حره شَوْران،[۱۰] در گذشته، نزد بیشتر مردم به همین نام شناخته می‌شد.[۱۱] بر پایه گزارشی در سال ۱۴۱۸ق، این حره امروزه نیز به همین نام شناخته می‌شود.[۱۰]

به گمان مجدالدین فیروزآبادی، واژه‌شناس، نام این حره از «شرت الدابة» به معنای «عرضه کردن حیوان برای فروش» گرفته شده است؛ شاید این حره، محل آوردن حیوانات برای فروش بوده است.[۱۲] «شَوْران»، در لغت به معنای «ماده‌ای زردرنگ»[۱۳] و گیاهی به نام «قِرطِم»[یادداشت ۲][۱۴] نیز آمده است.[۱۵] برخی، تلفظ آن را با این معانی، «شُوران» دانسته‌اند.[۱۶]

مکان

حرّه شَوْران، در جنوب مدینه قرار گرفته[۱۱] و فاصله میان حره شرقی تا غربی را پوشانده و آنها را به یکدیگر متصل کرده است.[۱۱] این حره، از مسجد النبی(ص)، نزدیک به شش کیلومتر فاصله دارد.[۱۷]

به گفته برخی، در تعیین محدوده دقیق آن، اختلاف بوده[۱۸] و به باور برخی، ابن زباله (م.حدود ۲۰۰ق)،[۱۹] حره شوران را حره شرقی مدینه دانسته است.[۲۰]

‌ویژگی

 
بخشی از حره شوران، که در آن آثار سنگ‌های آتشفشانی دیده می‌شود.

حره شوران، به دو بخش تقسیم شده است؛ بخش بزرگتر آن، «حره معصم العلیا» است و بخش کوچکتر آن، از حره‌های کوچک تشکیل شده و دارای نام‌های محلی مانند «حره میطان» و «حره العصبه» است.[۱۱] طول آن از شمال به سوی جنوب نزدیک به ۱۱ کیلومتر و پهنای آن نزدیک به ۸ کیلومتر است.[۱۷]

این حره، در بخش‌های میانه آن از سنگ بازالت، در سوی شرقی آن از سنگ‌های آتشفشانی سیاه رنگ و بخشی از سمت غربی آن، از سنگ‌های سخت سرخ رنگ تشکیل یافته است.[۲۱]

این حره از گذشته، دارای گیاهان و محل طبیعی برای چراگاه حیوانات بوده است. برخی، آن را از پرگیاه و پرآب‌ترین حره‌های مدینه دانسته‌اند.[۱۱]

در حدیث و تاریخ

بر پایه روایتی در منابع اهل سنت، حضرت محمد(ص) شتری را در بازار دید و از چاقی آن ابراز شگفتی کرد و از منطقه‌ای که در آن می‌چریده پرسید. پاسخ شنید که در حره شوران چریده است. وی از خدا خواست به این حره برکت بدهد؛ از این رو، برخی این حره را مبارک دانسته‌اند.[۲۲]

بنی‌سُلَیم، در این حره ساکن بودند.[۱۱]

پانوشت

  1. جمهرة اللغة، ج‏1، ص96؛ معجم مقاییس اللغه، ج‏2، ص7.
  2. کتاب العین، ج‏3، ص24.
  3. معجم مقاییس اللغه، ج‏2، ص7؛ الصحاح، ج‏2، ص626.
  4. کتاب العین، ج‏3، ص24؛ جمهرة اللغة، ج‏1، ص96؛ معجم مقاییس اللغه، ج‏2، ص7.
  5. معالم المدینه المنوره بین العمارة و التاریخ، ج۲، ص۴۳۹.
  6. فرهنگ لغت دهخدا، ذیل واژه حره.
  7. فرهنگ معین، ذیل واژه حره.
  8. واژه‌های مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی، دفتر پنجم.
  9. اسماعیلی، ۱۳۸۹ش، ص۷۰.
  10. ۱۰٫۰ ۱۰٫۱ معالم المدينة المنورة بين العمارة و التاريخ، ج‏1، ص496.
  11. ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ ۱۱٫۲ ۱۱٫۳ ۱۱٫۴ ۱۱٫۵ وفاء الوفا بأخبار دارالمصطفی، ج۴، ص۱۰۲؛ معالم المدینه المنوره بین العمارة و التاریخ، ج2، ص 494-496.
  12. معجم البلدان، ج‏3، ص371؛
  13. كتاب الجيم ؛ ج‏2 ؛ ص143
  14. فرهنگ ابجدي، ص612 و 690.
  15. الطراز الأول، ج‏8، ص211.
  16. المحيط في اللغة، ج‏7، ص320؛ لسان العرب، ج‏13، ص236؛ القاموس المحيط، ج‏4، ص234.
  17. ۱۷٫۰ ۱۷٫۱ معالم المدينة المنورة بين العمارة و التاريخ، ج‏1َ، ص497.
  18. المعالم الأثيرة فى السنة و السيرة، ص99.
  19. الاکمال، ج۴، ص۱۷۱.
  20. وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفي، ج‏3، ص214.
  21. معالم المدينة المنورة بين العمارة و التاريخ، ج‏1، ص499.
  22. معالم المدينة المنورة بين العمارة و التاريخ، ج‏1، ص496.
  1. تخلخل، برابرِ پارسی «porosity»، اصطلاح زمین‌شناسی بوده و به معنای وجود حفره‌ها و فضاهای خالی در خاک، رسوب یا سنگ است.
  2. برخی، قرطم را به زبان پارسی، گل رنگ یا کاجیره دانسته‌اند.

منابع

این مقاله برگرفته از مقاله بررسی جغرافیای طبیعی مدینه یحیی جهانگیری و علی اصغر کریم خانی، فصلنامه میقات حج، دوره ۲۶، ش۱۰۳، بهار ۱۳۹۷، ص۷۹–۱۰ است.
  • الاکمال فی رفع الارتیاب: علی بن هبة الله ابن ماکولا (م.۴۷۵ق.)، دار الکتب العلمیه، بیروت،‌ ۱۴۱۱ق.
  • جمهرة اللغة، محمد بن حسن بن درید (ابن درید)، دار العلم للملایین، بیروت، ۱۹۸۸م.
  • الصحاح: تاج اللغة و صحاح العربیة، اسماعیل بن حماد جوهری، تحقیق احمد عبد الغفور عطار، دار العلم للملایین، بیروت، ۱۳۷۶ق.
  • الطراز الأول والكناز لما عليه من لغة العرب المعول، على خان بن احمد مدنى، موسسة آل البيت(ع) لاحياء التراث، مشهد، 1384ش.
  • فرهنگ ابجدى، فواد افرام بستانى، اسلامي، تهران، 1375ش.
  • فرهنگستان زبان و ادب فارسی.
  • قاموس المحیط، مجدالدین فیروز آبادی، المیریه، مصر، ۱۴۰۲ق.
  • كتاب الجيم، اسحاق بن مرار شيبانى، الهيئه العامه لشئون المطابع الاميريه، قاهره، 1975م.
  • کتاب العین، خلیل بن احمد فراهیدی، نشر هجرت، قم، ۱۴۰۹ق.
  • لسان العرب، محمد بن مكرم بن منظور (ابن منظور)، دار صادر، بيروت، 1414ق.
  • المحيط فى اللغة، اسماعيل بن عباد صاحب، عالم الكتب& بيروت، 1414ق.
  • المعالم الأثيرة فى السنة و السيرة، محمد محمد حسن شراب، دار الشاميه-دار القلم، بيروت-دمشق، 1411ق.
  • معالم المدینه المنوره بین العمارة و التاریخ، عبدالعزیز کعکی، دار المکتبة الهلال، بیروت ۱۴۱۹ق.
  • معجم مقاییس اللغة، احمد بن فارس (ابن فارس)، مکتب الاعلام الاسلامی، قم، ۱۴۰۴ق.
  • معجم البلدان، ‏ياقوت حموى، دار صادر، بيروت، 1995م.
  • وفاء الوفا بأخبار دارالمصطفی، علی سمهودی،‌ دار الکتب العلمیه، بیروت، ۲۰۰۶م.