اسرار حج
این مقاله هماکنون در دست ویرایش است.
این برچسب را کاربر:Abbasahmadi1363 در تاریخ ۷ بهمن ۱۳۹۸ برای جلوگیری از تعارض ویرایشی قرار داده است. لطفا بدون توافق با کاربر فوق برچسب را برندارید. |
چیستی
اسرار حج، مجموعهاي از حکمتها و اغراض مناسک حج و عمره است.[۱]
از نگاه حکيمان مسلمان، حکمت خداوند اقتضا ميکند افعال او از جمله تشريع احکام هدفمند و داراي حکمت و مصلحت باشد. گرچه علت تامه احکام از انسانها پوشيده و علت غايي آنها نيز عمدتاً مستورند، عالمان مسلمان با استناد به منابعي کوشيدهاند افزون بر اهداف و آثار کلي احکام شريعت، پارهاي اهداف، آثار و فوايد احکام مربوط به عبادتي خاص، موسوم به اسرار عبادت، را دريابند. ايشان در شناخت اسرار احکام بر منابعي يکسان تکيه نميکنند. برخي شهود و کشف قلبي را معتبر ميدانند[۲] و گروهي تنها قرآن و سنت را منبعي معتبر براي درک آن دانسته و هر منبعي حتي عقل را از درک اسرار ناتوان ميشمرند.[۳] بر پايه مبناي دوم، «اسرار حج» را ميتوان بر مجموعه معارف بيانگر اهداف، آثار و فوايد احکام و آموزههاي حج و برگرفته از قرآن و سنت اطلاق کرد.[۴]
در روايات فراواني به پارهاي اسرار حج اشاره شده که مجموعه سفارشهاي امام سجاد(ع) به شبلي و خطبه قاصعه نمونههايي مهم از روايات اسرار حج به شمار ميروند. افزون بر اين، روايات فراوان ديگري نيز پارهاي احکام برخي مناسک حج را برشمردهاند. روايات ياد شده گاه با تعبير «علة الحج»[۵] به اسرار آن اشاره کردهاند. برخي ديگر از اسرار حج را ميتوان از ملاکهايي برداشت کرد که در آياتي از قرآن و برخي روايات مرتبط با مناسک حج به آنها اشاره شده است. افزون بر اين، از برخي اوصاف مکانهاي مرتبط با حج بويژه کعبه نيز ميتوان به بخشي از اسرار حج دست يافت؛[۶] اوصاف زير براي حج برشمرده شده است: پايهگذاري بر توحيد محض (حج/ 22، 26) و خلوص ناب (بقره/ 2، 127)، حرمت و احترام داشتن (مائده/ 5، 2)، طهارت ظاهري و باطني بويژه از شرک (بقره/ 2، 125؛ حج/ 22، 26)، پناهگاه مردم بودن (بقره/ 2، 125 126؛ آل عمران/ 3، 97؛ عنکبوت/ 29، 67)،[۷] يکسان بودن همگان نسبت به آن (حج/ 22، 25)[۸]، منشأ برکات بودن (آل عمران/ 3، 96)؛ وسيله هدايت بودن (آل عمران/ 3، 96)؛ مصون بودن از ظلم و تعدي از سر الحاد و انکار (حج/ 22، 25)؛ پرچم اسلام[۹] و وسيله آزمون بودن سنگهاي بيجان.[۱۰] افزون بر اين، نگاه درس آموز به کعبه، عبادت[۱۱]، سبب آمرزش، ترفيع درجه،[۱۲] بهرهمندي از رحمتهاي خاص الهي[۱۳] و گشايش درهاي آسمان و استجابت دعا[۱۴]. برخي مفسران يادکرد قرآن از وجود منافعي در حج براي مردم: «لِيشْهدُوا مَنافِعَ لَهمْ» (حج/ 22، 28 29) را مطلق و در برگيرنده انواع منافع دنيوي مانند اقتصادي،[۱۵] و اخروي همچون پاداش، آمرزش گناهان[۱۶] ميداند.
عالمان مسلمان حج را دربردارنده آثار و اسرار ديگر آيينها و عبادات[۱۷] همچون نماز، انفاق، طهارت، هجرت، امساک از محرمات، قرباني، اطعام، تولي، تبرّي و جهاد دانستهاند که مجموعهاي از عبادتهاي روحي و بدني اعم از قولي و فعلي است و در عين حال، افزون بر خواص يکايک اجزاء اين ترکيب، خواصي کلي نيز دارد.[۱۸]
اسرار معرفتي
حج و عمره را تمريني علمي و عملي براي باور به اصول سهگانه دين دانستهاند:
يادآوري توحيد
حج از جنبهاي نماد ميثاق ازلي انسان با خدا است که در آيه 172 اعراف/ 2 بدان اشاره شده است. به همين رو، آيات قرآن (بقره/ 2، 196؛ آل عمران/ 3، 97؛ اعراف/ 7، 172)، روايات[۱۹] و منابع عرفاني[۲۰] سفر حج و مناسک آن را نماد توحيد، يادآور اقرار به ربوبيت و عزت خداوند و تقرب به او دانستهاند. پوشيدن لباس احرام، لبيک گفتن،[۲۱] طواف انبوه انسانها پيرامون خانه ساده پروردگار، سعي آنان ميان دو کوه صفا و مروه را ميتوان نمودهايي از حقارت بنده و عزت خداوند شمرد.[۲۲]
با وجود آن که حج جاهلي به شائبههاي شرکآلود همچون تلبيههاي مشرکانه آميخته بود[۲۳] اسلام با تأکيد بر توحيد، هرگونه مظهر شرک را زدود. در روايات اسلامي، هرگونه رفتار جاهلي و شرکآلود مانعي براي پذيرش تلبيه شمرده شده است.[۲۴]
يادآوري نبوت و امامت
برخي با پيروي از آيه 36 نحل/ 16 و پارهاي روايات،[۲۵] مکه و مدينه را از آن رو که يادآور زندگي ابراهيم(ع) و حضرت محمد(ص) و تلاشهاي ايشان در راه توحيد و بندگي خدا است، زمينهاي براي آشنايي بيشتر حجگزاران با پيامهاي اسلام و عمل به آن دانستهاند.[۲۶] افزون بر اين، توجه به اين که مناسک حج رهاورد وحي الهي بر انبيا است (بقره/ 2، 124 125، 127؛ آل عمران/ 3، 95 97؛ حج/ 22، 26 27؛ قصص/ 28، 27) نيز ميتواند يادآوري نبوت ايشان تلقي شود.[۲۷]
در رواياتي، آشنايي گسترده و ژرفتر مردم با معارف و رساندن پيامهاي رهبران الهي به ديگر نقاط از حکمتهاي حج شمرده شده است.[۲۸] در همين راستا، بنا بر روايتي امام علي(ع) از سرپرست حاجيان خواسته است به آموزش مردم و پاسخ به پرسشهاي ديني آنان و نيز گفتوگو با عالمان اهتمام ورزد.[۲۹] بعدها در دوران حاکمان جور نيز مؤمنان در فرصت حج، با امامان(ع) ديدار کرده و معارف ايشان را فرا ميگرفتند.[۳۰] پارهاي روايات شيعي که حج کامل را به ديدار با امام(ع) و اعلام وفاداري به وي منوط کردهاند،[۳۱] هم به پيوند بيشتر حجگزاران با امام اشاره دارد و هم با اين آموزه عرفاني هماهنگ است که سرّ هر عبادتي از جمله حج، حقيقت انسان کامل است و هر سالکي به اندازه بهرهمندي از کمال انساني، به راز حج دست مييابد.[۳۲] هماهنگ با آموزه ياد شده، برخي روايات نگاه به کعبه را آن گاه که با معرفت به ولايت ائمه: همراه شود مايه آمرزش گناهان (: ادامه مقاله) دانستهاند.[۳۳]
ياد معاد
برخي عالمان مسلمان افزون بر اين که حج را از آن رو که مردم با وجود اختلاف زبان و رنگ، به فرمان و ندايي واحد پاسخ ميگويند تجسم معاد دانستهاند،[۳۴] بر پايه رواياتي،[۳۵] هر يک از مقدمات، اعمال و صحنههاي حج را نيز نماد و يادآور برخي مقدمات و احوال آخرت شمردهاند.[۳۶] براي نمونه، فراهم آوردن زادِ سفر را يادآور هولناکي قيامت و توشه برداشتن براي آن روز؛[۳۷] برگرفتن از مواد فاسد نشدني هنگام تهيه توشه راه را نماد خلوص در عبادت به مثابه توشهاي ماندگار؛[۳۸] وداع با خويشان و دوستان و پرداختن بدهيهاي شرعي و قانوني و حلاليتخواهي از معاشران را يادآور حال احتضار، ترک خويشان و نزديکان و وصيت کردن در واپسين لحظههاي زندگي،[۳۹] تنهايي قبر[۴۰] و گريختن انسان از برادر و پدر خويش بر اثر از بين رفتن نسبتها (بقره/ 2، 166؛ عبس/ 80، 34)؛[۴۱] نشستن بر مرکب را يادآور تابوت و مرکب سفر آخرت؛[۴۲] گذراندن سختيهاي راه با راهنماياني راه بلد را نماد توجه به برزخ و لزوم بهرهگيري از علم و عمل صالح؛[۴۳] توجه به عوامل هراسزا و بازدارنده از مسير را يادآور هولناکي برزخ[۴۴] و نيز فرشتگان بازخواست کننده (نکير و منکر)؛[۴۵] پيمودن بيابان براي رسيدن به ميقات را يادآور لحظه خروج از دنيا و انتظار ديدار پروردگار در روز قيامت،[۴۶] مشاهده حرکت کاروانيان در پي هدايتگران کاروان را يادآور روزي که هر امتي با امام خود خوانده ميشود (اسراء/ 17، 71)؛[۴۷] حضور در سرزميني ناآشنا را يادآور روز دگرگوني آسمانها و زمين (ابراهيم/ 14، 48)،[۴۸] غسل احرام را نماد غسل ميت؛[۴۹] پوشيدن لباس احرام را يادآور کفن پوشاندن به تن؛[۵۰] کوچهاي جمعي به سوي مواقف و مشاعر را يادآور برانگيخته شدن دستهجمعي مردم در قيامت (قمر/ 54، 7)،[۵۱] وقوف در موقفهاي گوناگون را يادآور مواقف قيامت و[۵۲] لبيک گفتن را نماد پاسخ گفتن به نداي خداوند و دعوت مأموران قيامت[۵۳] دانستهاند. افزون بر اين، اموري مانند سفر و خروج از شهر و ديار خود، دوري از خانواده و وابستگيهاي دنيايي، لباس احرام، موقفهاي مختلف حج[۵۴]، پيراسته شدن از زيورها و مفاخر دنيوي، پوشيدن جامه احرام که همچون کفن سفيد است، ابراز فروتني در برابر خدا با سنتها و آدابي همچون پياده حجگزاردن،[۵۵] گرد آمدن حجگزاران در ميقاتها و مواقف، باز ايستادن گنهکاران از ارتکاب گناه و پشيماني نسبت به کارهاي گذشته خود و اعتراف مردم به گناهان خويش که در پارهاي ادعيه مربوط به حج بر آن تأکيد شده است،[۵۶] امنيت مردم، وحوش و پرندگان و بويژه در امان بودن حجگزاران از تجاوز و جدال و هر آنچه موجب آزار مُحرِم ميشود[۵۷] همگي ميتواند نمودي از مرحلهاي از مرگ و قيامت باشد. در برخي روايات نيز از حج و عمره به بازار آخرت تعبير شده[۵۸] که شايد به سبب به يادآوردن قيامت و نيز پاداشهاي اخروي آن باشد.
اسرار اخلاقي و معنوي
در روايات، حج جايگزيني براي رهبانيت[۵۹] و جهادي نيک[۶۰] معرفي شده است. دوري از سرزمين، خانه، همسر، فرزند و مقام را ميتوان وجه شباهت حج با رهبانيت و جهاد دانست. مجموعه شرايط، واجبات و محرمات حج بويژه در حال احرام که به حجگزار در مراقبت بيشتر از خود ياري ميرساند را ميتوان زمينهساز خودسازي و تزکيه قواي شهوت، غضب و تفکر دانست.[۶۱] برخي حج را شامل منازل چهارگانه سلوک عرفاني دانسته و گفتهاند، منزل نخست که بريدن از غير خدا و پيوند با او است (سير من الخلق الي الحق)، از آغاز سفر حج تا ورود به احرام و عمره تمتّع را شامل ميشود؛ منزل دوم که تحکيم و استمرار پيوند با خدا براي رسيدن به مقام لقا و عبوديت است (سير من الحقّ إلي الحقّ بالحقّ)، با اعمال و مناسک عمره و حج محقق شده و با وقوف در عرفات کمال مييابد؛ منزل سوم بازگشت به ميان مردم براي هدايت است (سير من الحق الي الخلق بالحق) است و مَشعر بخشي از آن شمرده ميشود؛ منزل چهارم (سير من الخلق إلي الخلق بالحقّ) پس از حج و با عمل حجگزار به دستورهاي ديني و هدايت مردم و تعليم و تربيت آنها پيموده ميشود.[۶۲] برخي، تعبير پارهاي دعاهاي حج مبني بر «بسم الله و بالله وفي سبيل الله وعلي ملَّة رسول الله»[۶۳] را اشاره به مراتب چهارگانه سير الي الله، في الله، مع الله و لله دانستهاند.[۶۴]
در منابع ديني به پارهاي آثار حج در تزکيه و تهذيب نفس اشاره شده است:
طهارت نفس
در برخي آيات قرآن (بقره/ 2، 125؛ 197؛ حج/ 22، 29)[۶۵] و روايات،[۶۶] طهارت نفس و نرمدلي از حکمتهاي حج به طور کلي و يا يکي از مناسک آن شمرده شده است. توصيه برخي روايات به طهارت در مجموعه مناسک حج از جمله استحباب غسل پيش از احرام، براي ورود به حرم و مسجدالحرام[۶۷] را نيز ميتوان در راستاي توجه دادن زائر خانه خدا به طهارت باطني دانست. به گفته برخي عارفان و عالمان اخلاق، حج به سبب دربرداشتن پارهاي مناسک دشوار، زيارت خانه خدا، يادآوري رسول اکرم(ص)، نزول وحي و تلاش ايشان براي گسترش دين، زمينه نرمي و پاکي دل را فراهم ميآورد.[۶۸] افزون بر اين، برخي يادکرد قرآن از کعبه با ويژگي طهارت (بقره/ 2، 125؛ حج/ 22، 26) که خود، محور مناسک حج و عمره و مطاف به شمار ميآيد را اشارهاي به لزوم وجود شرط پاکي معنوي طوافکنندگان براي مقبول شدن طواف دانستهاند.[۶۹] برخي عارفان نيز حج را جامع دو اثر تخليه و تحليه دانستهاند که هم تاريکي را از فضاي جان بشر دور ميکند و هم سبب نورانيت روح انسان ميگردد.[۷۰]
مرحلهاي از طهارت نفس بر اثر توبه و در پي آن آمرزش گناهان به دست ميآيد. بر پايه آيات قرآن (بقره/ 2، 128؛ 199) و روايات،[۷۱] توبه، استغفار، بخشوده شدن گناهان و بهرهمندي از بهشت از حکمتهاي مهم حجاند. در اين ميان، برخي اماکن يا مناسک حج به گونهاي خاص، حج و عمرهگزاران را به اعتراف به گناه، توبه و استغفار توجه ميدهند؛ مانند مُلتَزَم[۷۲] سعي بين صفا و مروه[۷۳] و يا عرفات که يادآور اعتراف آدم(ع)به خطاي خويش و توبه و آمرزشخواهي وي و پذيرش توبه او است.[۷۴] ( توبه) تطبيق برخي آيات قرآن مانند «فَفِرُّوْا إِلَي اللَّه» (ذاريات/ 51، 50) در روايات اماميه بر حج[۷۵] نيز گوياي اهميت معنوي حج از جنبه آمرزش گناهان است.
طهارت نفس از جنبهاي ديگر نيازمند فروکاستن از رذايل اخلاقي است. در پارهاي روايات، حج به مثابه عملي تلقي شده است که به کاهش رذايل ياري ميرساند. براي نمونه، در روايتي رهايي از فرومايگي، از اسرار حج شمرده شده است.[۷۶] اقرار به عزت خداوند در مناسک حج[۷۷] و نيز انفاق در راه حج که به زدودن بخل و خساست ياري ميرساند را ميتوان عاملي براي رهايي از رذيله ياد شده شمرد.
تقرب به خدا
عالمان اخلاق[۷۸] بر پايه آيات (بقره/ 2، 200؛ حج/ 22، 28) و رواياتي[۷۹] حج و عمره را از بهترين راههاي شناخت و ياد خداوند و انس و تقرب به او دانستهاند. بر اساس متون ديني، راه تقرب به خداوند و انس با او تقوا است. از تأکيد خداوند پس از بيان برخي مناسک حج به نقش آن در تقوا و نيز فرمان به برگرفتن توشه تقوا از حج (بقره/ 2، 197) و نيز برخي روايات[۸۰] ميتوان فهميد هدف از تشريع حج رسيدن به تقوا است. تعبد و تسليم در برابر خداوند مرحلهاي از تقوا شمرده شده است. از اين رو، بر پايه برخي آيات (براي نمونه نکـ: حج/ 22، 34) و نيز رواياتي،[۸۱] مناسک و محرمات حج تمرين عبوديت و معياري براي شناخت ميزان آن و آزمون بندگان است. بر اين اساس، عالمان اخلاق تأکيد ميکنند حجگزار تنها بايد قصد رسيدن به خدا را داشته باشد.[۸۲] دستور خداوند به انجام پارهاي اعمال دشوار، غريب و غير عادي مانند درآوردن لباسها و پوشيدن جامه احرام و دوري از محرمات احرام و نيز به جا آوردن کارهايي همچون سعي، هروله و رمي جمرات را در همين راستا تحليل کردهاند.[۸۳] همچنين خداوند حرمت صيد بر مُحرِم را آزمايشي براي مشخص شدن فرمانبرداران از گردنکشان ميشمارد (مائده/ 5، 94).[۸۴] در روايات سادگي سازه کعبه و به کار نرفتن سنگهاي قيمتي در آن و نيز خشک و غير قابل کشت بودن سرزمين مکه و در نتيجه عدم وجود انگيزهاي براي ورود به آن جز امتثال فرمان خداوند از جنبههاي آزمون بودن کعبه و تمرين خلوص نيت براي خدا دانسته شده است.[۸۵]
جنبهاي ديگر از تقوا و انس با خداوند با فروتني و کرنش در برابر عظمت خداوند به دست ميآيد. در رواياتي، حج نشانه فروتني انسانها در برابر عظمت خداوند دانسته شده است.[۸۶] بر اين اساس، پارهاي مناسک حج مانند احرام و از تن در آوردن لباس و زيور آلات، پوشيدن دو تکه پارچه احرام، طواف خانه خدا، سعي ميان صفا و مروه، وقوف در بيابانهاي عرفات، مشعر و منا و تراشيدن موي سر را ميتوان آموزنده فروتني در برابر عظمت پروردگار و سبب فروکاستن از غرور و نخوت انسان شمرد. افزون بر اين، دستور خداوند به آنان که از سر غرور راه افاضه خود را از توده مردم جدا و به امتيازهاي واهي دلخوش کرده بودند (بقره/ 2، 199) [۸۷] را ميتوان از جلوههاي ديگر فروتني در مناسک حج به شمار آورد. گزارشهاي حجگزاري پياده برخي معصومان(ع) بويژه امام حسن(ع) و امام حسين(ع)[۸۸] و نيز حالتهايي همچون غسل هنگام ورود به حرم، تضرع و برهنه کردن پا و تأکيد ايشان بر ثواب فراوان اين عمل[۸۹] نمودهايي عملي از تواضع ايشان نسبت به خداوند به شمار ميرود.
مجموع آثار اخلاقي ياد شده به افزايش ايمان و معنويت حجگزار ميانجامد. از اين رو است که عالمان مسلمان، حج را زمينهساز تحقق هدف والاي انسان در نظام تشريع، يعني تکامل عبادي (ذاريات/ 51، 56) دانستهاند.[۹۰] روايات نيز تقويت ايمان حجگزاران را از آثار حج شمردهاند.[۹۱] در روايات و ادعيه مأثور فراواني به آثار و پيامدهاي معنوي حج اشاره شده است.[۹۲] بر اين اساس، در رواياتي حج و عمرهگزاران به فرشتگاني تشبيه شدهاند که گرداگرد عرش الهي ميگردند.[۹۳]
افزون بر موارد ياد شده، ترغيب برخي متون ديني مرتبط با حج به انجام کارهاي خير (بقره/ 2، 158؛ 197)،[۹۴] خوش کلامي[۹۵] و مصاحبت نيکو با همراهان[۹۶] به جنبههاي اخلاقي در سفر حج اشاره ميکند و نيز زمينه رشد اخلاقي حجگزاران را فراهم ميسازد.
اهداف و آثار اجتماعي و سياسي
از نظرگاه اجتماعي و سياسي، حج داراي آثار و فوايدي است:
وحدت و همدلي مسلمانان
گردهمآيي مسلمانان با طبقات اجتماعي گوناگون از مناطق، نژادها، زبانها و مذاهب مختلف بدون هيچ پيششرطي جز استطاعت، و نيز همانندي بيشتر مناسک، اذکار، آداب، پوشش، مواقف و مشاهد حج از جمله لزوم حرکت همه حجگزاران در مسيري واحد هنگام کوچ از موقفي به موقف ديگر (بقره/ 2، 199)[۹۷] را ميتوان زمينهساز وحدت مسلمانان دانست. از جنبهاي ديگر نيز ميتوان حج را بستري براي همزيستي مسالمتآميز مسلمانان تلقي کرد؛ آنجا که زمينه آشنايي مسلمانان سرزمينهاي اسلامي با يکديگر[۹۸] و آشنايي با اوضاع و مسائل گوناگون امت اسلامي را فراهم ميکند. اهميت نقش حج در آگاهي مسلمانان از اوضاع يکديگر در روايات نيز بازتاب يافته است، به طوري که تأکيد شده است ناآگاهي مسلمانان از همکيشان خود در بلاد ديگر سبب نابودي آنان و محروم ماندن از بسياري منافع و اطلاعات ميشود.[۹۹]
بستر اقتدار امت اسلامي
در تبيين اجتماعي از رواياتي که کعبه و حج را مايه تقويت دين شمردهاند،[۱۰۰] ميتوان گفت حج زمينه نماياندن قدرت معنوي مسلمانان را فراهم ميسازد. حضور فراگير مسلمانان که کارکرد دفاعي در برابر دشمنان آنها دارد را نيز ميتوان در همين راستا تحليل کرد. افزون بر اين، انتشار اخبار حج در رسانههاي جهاني زمينه آشنايي مردم سراسر دنيا با اسلام و تعاليم آن و گرايش آنها به دين اسلام را فراهم ميسازد.[۱۰۱] تأکيد برخي روايات بر اين که ترک حج* از سوي همه مسلمانان، سبب نابودي آنان ميگردد[۱۰۲] را ميتوان در همين راستا دانست.
نفي برتري نژادي
پارهاي دستورات و احکام حج و مکه از جمله فراخواني همگاني براي حجگزاردن (حج/ 22، 27)، مساوات حاضر و بادي* در بهرهمندي از امکانات مکه (حج/ 22، 25) را ميتوان نماد مساوات انسانها و نفي برتري نژادي نزد خداوند دانست.[۱۰۳]
برائت از مشرکان
از نگاه عالمان اسلامي، دستور آيه 3 توبه/ 9 به پيامبر(ص) براي اعلان برائت از مشرکان وظيفهاي براي همه دورانها[۱۰۴] و حج نمود روشن برائت از مشرکان است.[۱۰۵] ( برائت از مشرکان) در برداشت عصري از آيه ياد شده، برخي برائت از مشرکان را تبلور بعد سياسي در حج و استقلال فرهنگي و نفي هر گونه سيطره بر مسلمانان[۱۰۶] و اعلان نفرت از تفکر شرکآلود و تمدن استعماري شرکزده دانستهاند.[۱۰۷]
===قيام مردمي براي برپايي عدالت: به گفته برخي عالمان اسلامي، کعبه که بر پايه آيات قرآن، پايگاهي امن براي گردهمآيي مسلمانان و به پاداشتن مصالح آنان است (بقره/ 2، 125؛ مائده/ 5، 97)، ميتواند جايگاهي مناسب براي به پا خاستن مردم براي اجراي عدالت در راستاي تحقق هدف بعثت پيامبران (نک: حديد/ 57، 25) باشد.[۱۰۸]
اهداف و آثار اقتصادي
قرآن (بقره/ 2، 198) و روايات،[۱۰۹] باور عصر جاهلي مبني بر گناه شمردن هرگونه کسب و کار هنگام برگزاري مراسم حج[۱۱۰] را نميپذيرند. بر اين اساس، حجگزار پس از پايان اعمال حج ميتواند خريد و فروش کند. در روايات به برخي از اهداف و آثار اقتصادي حج اشاره شده است:
رونق اقتصادي
تأکيد قرآن بر مبارک بودن کعبه براي جهانيان (آل عمران/ 3، 96) و نيز برخي روايات که يادکرد خداوند از کعبه به مثابه عامل قوام مردم و جامعه (مائده/ 5، 97) را به نقش آن در برپايي زندگي دنيا و آخرت مردم تفسير کردهاند[۱۱۱] ميتواند اشارهاي به رونق اقتصادي مسلمانان بر اثر حج و عمره تلقي شود. افزون بر اين، رواياتي برآوردن نيازهاي مردم مکه و ديگر سرزمينها،[۱۱۲] افزايش روزي و تأمين هزينههاي خانواده[۱۱۳] و بينيازي[۱۱۴] را از آثار حج دانستهاند. روايات ياد شده ميتواند وعدهاي براي گسترش روزي زائران و نهراسيدن از آسيبهاي مالي سفر حج تلقي شود. در روايتي ديگري، انتقال کالاهاي تجاري به شهرهاي ديگر در پي سفر حج و در نتيجه، رونق حمل و نقل و سود بردن صاحبان وسائل نقليه از حکمتهاي حج دانسته شده است.[۱۱۵] همچنين استحباب خريداري سوغات حج به رونق توليد، تجارت و انتقال کالا از منطقهاي به منطقه ديگر ميانجامد.[۱۱۶] بر اين اساس، ميتوان حج را زمينهساز ارائه نمونههاي کالاهاي توليدي سرزمينهاي اسلامي، برپايي بازار مشترک اسلامي و گسترش روابط اقتصادي ميان کشورهاي اسلامي دانست. افزون بر اين، وجوب قرباني بر ميليونها حجگزار و نيز متعين بودن شتر، گاو يا گوسفند در برخي کفارات تروک احرام، فعالان اقتصادي را به صنعت دامپروري ترغيب و به تبع آن بخش کشاورزي را تقويت ميکند.
فقرزدايي و توجه به نيازمندان
تأکيد پارهاي روايات بر کمک به نيازمندان[۱۱۷] و بهرهگيري مناسب از گوشت قرباني[۱۱۸] در ايام حج را ميتوان راهکارهايي براي زدودن فقر در موسم حج برشمرد که در رواياتي کارکرد حج دانسته شده است.[۱۱۹]
استقلال و استغناي اقتصادي
در روايتي، بينيازي و خودکفايي از پيامدهاي حج شمرده شده است.[۱۲۰] از جنبه تاريخي، پس از فتح مکه و منع مشرکان از حضور در آنجا، مسلمانان صدر اسلام از بيرونقي بازار و در نتيجه خسارتهاي اقتصادي نگران شدند. خداوند در پاسخ به نگراني ياد شده، بر تأمين آن منافع از راههاي ديگر نويد داد (توبه/ 9، 28)[۱۲۱].
با اين همه، روايات اسلامي، منافع اقتصادي را هدف اصلي حج ندانسته و به نکوهش آناني پرداختهاند که تجارت را هدف حج خويش قرار ميدهند.[۱۲۲]
در روايات به پارهاي ديگر از آثار و پيامدهاي مادي حج همچون سلامتي، گسترش روزي، حفظ خانواده و حفظ سرمايه اشاره شده است.[۱۲۳] آثار ياد شده از يک سو ميتواند نتايج طبيعي زمينههاي پديد آمده در حج باشد و از سوي ديگر، پاداشهاي تکويني از سوي خداوند براي حاجيان و معتمران به سبب فرمانبرداري از خداوند در انجام حج و عمره تلقي شود.
محققان اسلامي تکنگاريهاي فراواني درباره اسرار حج و عمره نگارش کردهاند که موارد زير نمونههايي از آن است: صهباي حج، عبدالله جوادي آملي؛ عرفان حج، عبدالله جوادي آملي و حسين رضواني؛ فلسفه و اسرار حج، محمد امامي خوانساري؛ حج در آينه عرفان، حسين انصاريان؛ حج گنجينه اسرار، محمد اکبر محقق؛ اسرار عرفاني حج، محمد تقي فعالي.
پانویس
- ↑ دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۶، ص۳۷۱.
- ↑ . الفتوحات المکية، ج1، ص675؛ صهباي حج، ص317.
- ↑ . نک: رسائل الشهيد، ص393-395.
- ↑ دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۶، ص۳۷۱.
- ↑ . علل الشرائع، ج2، ص396-458؛ بحار الانوار، ج96، ص32.
- ↑ . نک: صهباي حج، ص63، 200-242.
- ↑ . الكافي، ج4، ص271؛ وسائل الشيعه، ج11، ص21.
- ↑ . من لايحضره الفقيه، ج2، ص191.
- ↑ . نهج البلاغه، خطبه 1.
- ↑ . نهج البلاغه، ص292، خطبه 192.
- ↑ . الکافي، ج4، ص391-240.
- ↑ . المحاسن، ج1، ص69.
- ↑ . المحاسن، ج1، ص69.
- ↑ . المعجم الکبير، ج8، ص169؛ مجمع الزوائد، ج10، ص155.
- ↑ . نک: الميزان، ج14، ص369؛ صهباي حج، ص199.
- ↑ . مجمع البيان، ج7، ص146؛ الميزان، ج14، ص370؛ الحج و العمره في الكتاب و السنه، ص135.
- ↑ . رسائل الشهيد، ج1، ص355-356؛ جامع السعادات، ج3، ص308.
- ↑ . نک: جواهر الكلام، ج17، ص214-216؛ معراج السعاده، ص880.
- ↑ . نهج البلاغه، خطبه 1؛ خطبه 110؛ مصباح الشريعه، ص86؛ مستدرك الوسائل، ج10، ص167.
- ↑ . مصباح الشريعه، ص86؛ المراقبات، ص310؛ صهباي حج، ص79.
- ↑ . رسائل الشهيد، ص397.
- ↑ دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۶، ص۳۷۲ و ۳۷۳.
- ↑ . اخبار مکه، الازرقي، ج1، ص194؛ المحبر، ص311.
- ↑ . وسائل الشيعه، ج12، ص375-377.
- ↑ . علل الشرائع، ج2، ص405ـ406.
- ↑ . علل الشرائع، ج2، ص406؛ رسائل الشهيد، ص394، 401؛ الميزان، ج1، ص298-299؛ معراج السعاده، ص881.
- ↑ . نك: صحيح البخاري، ج2، ص151، 163؛ السنن الکبري، ج5، ص42؛ وسائل الشيعه، ج11، ص226 -239.
- ↑ . عيون اخبار الرضا، ج2، ص126؛ نور الثقلين، ج2، ص283.
- ↑ . نهج البلاغه، نامه67؛ فقه القرآن، ج1، ص327.
- ↑ . مسائل علي بن جعفر، ص270؛ قرب الاسناد، ص240؛ شرح الاخبار، ج3، ص292.
- ↑ . الکافي، ج4، ص549؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص578.
- ↑ . جرعهاي از صهباي حج، ص158.
- ↑ . الکافي، ج4، ص241؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص204.
- ↑ . جرعهاي از صهباي حج، ص53.
- ↑ . مصباح الشريعه، ص94ـ95.
- ↑ . احياء علوم الدين، ج3، ص486.
- ↑ . احياء علوم الدين، ج3، ص487؛ رسائل الشهيد، ج1، ص396؛ جامع السعادات، ج3، ص310.
- ↑ کشف الاسرار، ج2، ص225.
- ↑ . کشف الاسرار، ج2، ص225.
- ↑ . کشف الاسرار، ج2، ص226؛ رسائل الشيهد، ج1، ص397؛ جامع السعادات، ج3، ص312.
- ↑ . احياء علوم الدين، ج3، ص488؛ جامع السعادات، ج3، ص312.
- ↑ کشف الاسرار، ج2، ص226؛ احياء علوم الدين، ج3، ص487.
- ↑ . نک: جامع السعادات، ج3، ص311-312.
- ↑ . رسائل الشيهد، ج1، ص397.
- ↑ . احياء علوم الدين، ج3، ص488؛ جامع السعادات، ج3، ص312.
- ↑ . احياء علوم الدين، ج3، ص488-489؛ جامع السعادات، ج3، ص311-312؛ کشف الاسرار، ج2، ص226.
- ↑ . احياء علوم الدين، ج3، ص488؛ جامع السعادات، ج3، ص312
- ↑ . جامع السعادات، ج3، ص312.
- ↑ . جامع احاديث الشيعه، ج11، ص17.
- ↑ . رسائل الشهيد، ج1، ص397؛ جامع السعادات، ج3، ص312.
- ↑ . نک: صهباي حج، ص88-91.
- ↑ . رسائل الشهيد، ج1، ص83؛ جامع السعادات، ج3، ص3.
- ↑ . جامع السعادات، ج3، ص312
- ↑ . رسائل الشهيد، ج1، ص396-397.
- ↑ . صهباي حج، 89-90.
- ↑ . الکافي، ج4، ص409؛ المهذب، ج1، ص236.
- ↑ . المجموع، ج7، ص441.
- ↑ . الکافي، ج4، ص255.
- ↑ . جامع السعادات، ج3، ص308-309.
- ↑ . المصنّف، ج5، ص8؛ الوافي، ج12، ص215.
- ↑ . تذکرة المتقين، ص81؛ نک: التفسير الکبير، ج5، ص182؛ صهباي حج، ص165.
- ↑ . صهباي حج، ص164.
- ↑ . بحار الانوار، ج96، ص120.
- ↑ . صهباي حج، ص325.
- ↑ . تفسير ابن عربي، ج2، ص58؛ الفواتح الإلهيه، ج1، ص553؛ اطيب البيان، ج9، ص294.
- ↑ . علل الشرائع، ج2، ص404؛ نهج البلاغه، خطبه 192؛ مستدرک الوسائل، ج10، ص171.
- ↑ . الهدايه، ص233-234؛ المقنعه، ص51.
- ↑ . جامع السعادات، ج3، ص307-308؛ تذكرة المتقين، ص81.
- ↑ . نک: صهباي حج، ص217.
- ↑ . المراقبات، ص315.
- ↑ . الکافي، ج4، ص253؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص216؛ علل الشرائع، ج2، ص404.
- ↑ . الكافي، ج4، ص410-411
- ↑ . الکافي، ج4، ص432ـ435؛ نک: مستدرک الوسائل، ج9، ص446.
- ↑ . الكافي، ج4، ص194؛ علل الشرائع، ج2، ص400.
- ↑ . الكافي، ج4، ص256؛ تفسير قمي، ج2، ص330؛ من لايحضره الفقيه، ج1، ص199؛ ج2، ص201.
- ↑ . علل الشرائع، ج2، ص404.
- ↑ . نهج البلاغه، خطبه اول.
- ↑ . حقايق، ص45؛ معراج السعاده، ص880-881؛ المراقبات، ص314.
- ↑ . نهج البلاغه، خطبه110؛ علل الشرائع، ج2، ص404.
- ↑ . الكافي، ج4، ص338؛ مستدرك الوسائل، ج1، ص166.
- ↑ . مجمع الزوائد، ج3، ص233؛ مستدرك الوسائل، ج10، ص166-171.
- ↑ . المحجّة البيضاء، ج2، ص196.
- ↑ . المحجّة البيضاء، ج2، ص196؛ جامع السعادات، ج3، ص306-307.
- ↑ . جامع البيان، ج7، ص52-53؛ مجمع البيان، ج3، ص419.
- ↑ . الكافي، ج4، ص199-200؛ نهج البلاغه، خطبه 192.
- ↑ . علل الشرائع، ج2، ص404؛ نهج البلاغه، خطبه1.
- ↑ . نک: مجمع البيان، ج2، ص48.
- ↑ . قرب الاسناد، ص170؛ الکافي، ج4، ص456.
- ↑ . الكافي، ج4، ص398؛ وسائل الشيعه، ج13، ص195-197؛ بحار الانوار، ج96، ص192.
- ↑ . نک: صهباي حج، ص155-156.
- ↑ . ثواب الاعمال، ص47.
- ↑ . الکافي، ج4، ص252-264؛ تهذيب، ج5، ص244؛ نک: مصباح المتهجد، ص674-707.
- ↑ . نهج البلاغه، خطبه 1.
- ↑ . التحرير والتنوير، ج2، ص63-64، 231؛ مجمع البيان، ج1، ص445.
- ↑ . جامع السعادات، ج3، ص484.
- ↑ . کامل الزيارات، ص251-252.
- ↑ . نک: مجمع البيان، ج2، ص48.
- ↑ . علل الشرائع، ج2، ص405؛ وسائل الشيعه، ج11، ص14.
- ↑ . بحار الانوار، ج99، ص33.
- ↑ . الاحتجاج، ج1، ص134؛ وسائل الشيعه، ج8، ص14.
- ↑ . نمونه، ج14، ص78.
- ↑ . نهج البلاغه، نامه 47.
- ↑ . نک: نهج البلاغه، نامه 67؛ صهباي حج، ص229-231.
- ↑ . نک: صهباي حج، ص125-129.
- ↑ . صهباي حج، ص87-88.
- ↑ . صهباي حج، ص118.
- ↑ . صهباي حج، ص128.
- ↑ . نک: صهباي حج، ص48، 220-221.
- ↑ . تفسير عياشي، ج1، ص96؛ مجمع البيان، ج2، ص47.
- ↑ . جامع البيان، ج2، ص384-386؛ اسباب النزول، ص64؛ مجمع البيان، ج2، ص47.
- ↑ . وسائل الشيعه، ج11، ص60.
- ↑ . علل الشرائع، ج2، ص406.
- ↑ . الكافي، ج4، ص253.
- ↑ . بحار الانوار، ج73، ص221.
- ↑ . علل الشرائع، ج2، ص406؛ وسائل الشيعه، ج11، ص14.
- ↑ . الكافي، ج4، ص280.
- ↑ . نهج البلاغه، نامه 67.
- ↑ . من لايحضره الفقيه، ج2، ص193.
- ↑ . نهج البلاغه، خطبه 110؛ تهذيب، ج5، ص24؛ بحار الانوار، ج74، ص62.
- ↑ . الكافي، ج4، ص252.
- ↑ . جامع البيان، ج10، ص136-137.
- ↑ . تهذيب، ج5، ص3.
- ↑ . ثواب الاعمال، ص46-47.
منابع
- احياء علوم الدين، محمد بن محمد الغزالي ( 505ق.)، بيروت، دارالکتب العربي، بي تا.
- اخبار مکه و ما جاء فيها من الآثار، محمد بن عبدالله الازرقي( 248ق.)، به کوشش رشدي الصالح ملحس، مکه، دارالثقافه، 1415ق.
- اسباب النزول، علي بن احمد الواحدي ( 468ق.)، به کوشش کمال بسيوني زغلول، بيروت، دارالکتب العلميه، 1411ق.
- اطيب البيان، عبدالحسين طيب، تهران، انتشارات اسلامي، 1364ش.
- بحار الانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار، محمد باقر المجلسي (10371110ق.)، تصحيح محمد باقر بهبودي و سيد ابراهيم ميانجي و سيد محمد مهدي موسوي خرسان، بيروت، داراحياء التراث العربي و موسسه الوفاء، 1403ق.
- التحرير والتنوير، محمد بن الطاهر بن عاشور ( 1393ق.)، بيروت، موسسه التاريخ، 1421ق.
- تفسير ابن عربي (تفسير القرآن الکريم)، محيي الدين بن عربي ( 638ق.)، به کوشش عبدالوارث، بيروت، دارالکتب العلميه، 1422ق.
- تفسير العياشي، محمد بن مسعود العياشي ( 320ق.)، تحقيق سيد هاشم رسولي محلاتي، تهران، مکتبه العلميه الاسلاميه، 1380ق.
- تفسير القمي، علي بن ابراهيم قمي ( 307ق.)، به کوشش سيد طيب موسوي جزائري، قم، انتشارات دارالکتاب، 1404ق.
- التفسير الکبير، محمد بن عمر الفخر الرازي ( 606ق.)، به کوشش عبدالرحمن عميره، بيروت، دارالکتب العلميه، 1421ق.
- ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، شيخ صدوق محمد بن علي بن بابويه (311381ق.)، قم، انتشارات شريف الرضي، 1368ش.
- جامع احاديث الشيعه، اسماعيل معزي ملايري، قم، مطبعة العلميه، 1399ق.
- جامع البيان عن تاويل آي القرآن (تفسير الطبري)، محمد بن جرير الطبري (224310ق.)، به کوشش صدقي جميل العطار، بيروت، دارالفکر، 1415ق.
- جامع السعادات، محمد مهدي نراقي (11281209ق.)، به کوشش سيد محمد کلانتر، نجف، دارالنعمان، 1382ق.
- جرعهاي از صهباي حج، عبدالله جوادي آملي، تهران، انتشارات مشعر، 1378ش.
- جواهر الکلام في شرح شرائع الاسلام، محمد حسين نجفي ( 1266ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، بيتا.
- الحج والعمرة في الکتاب والسنه، محمد محمدي ريشهري، قم، دارالحديث، 1376ش.
- رسائل الشهيد الثاني، زين الدين بن علي، شهيد ثاني (911966ق.)، قم، انتشارات مکتبه بصيرتي، بيتا.
- السنن الکبري، احمد بن الحسين البيهقي (384458ق.)، بيروت، دارالفکر، 1416ق.
- شرح الاخبار في فضائل الائمه الاطهار، نعمان بن محمد المغربي ( 363ق.)، به کوشش سيد محمد حسيني جلالي، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1414ق.
- صحيح البخاري، محمد بن اسماعيل البخاري ( 256ق.)، به کوشش عبدالعزيز بن عبدالله بن باز، بيروت، دارالفکر، 1401ق.
- صهباي حج، عبدالله جوادي آملي، تنظيم حسن واعظي محمدي، قم، اسراء، 1377ش.
- عيون اخبار الرضا، شيخ صدوق محمد بن علي بن بابويه (311381ق.)، تحقيق حسين اعلمي، بيروت، موسسه الاعلمي، 1404ق.
- الفتوحات المکيه، محيي الدين بن عربي ( 638ق.)، بيروت، دار صادر.
- فقه القرآن، قطب الدين الراوندي ( 573ق.)، به کوشش سيد احمد حسيني اشکوري، قم، انتشارات کتابخانه بزرگ حضرت آيت الله العظمي مرعشي نجفي، 1405ق.
- الفواتح الالهيه، نعمة الله بن محمد النخجواني ( 920ق.)، مصر، دار رکابي، 1999م.
- قرب الاسناد، عبدالله بن جعفر حميري ( 300ق.) قم، انتشارات موسسه آل البيت لاحياء التراث، 1413ق.
- الکافي، محمد بن يعقوب کليني ( 329ق.)، به کوشش علي اکبر غفاري، تهران، انتشارات دارالکتب اسلاميه، 1375ش.
- کشف الاسرار و عده الابرار، رشيدالدين احمد بن محمد ميبدي ( 520ق.)، به کوشش علي اصغر حکمت، تهران، امير کبير، 1361ش.
- مجمع البيان في تفسير القرآن، الفضل بن الحسن الطبرسي (468548ق.)، به کوشش گروهي از علما، بيروت، موسسه الاعلمي، 1415ق.
- مجمع الزوائد و منبع الفوائد، علي بن ابيبکر الهيثمي ( 807ق.)، بيروت، دارالکتاب العربي، 1402ق.
- المجموع شرح المهذب، يحيي بن شرف النووي (631676ق.)، بيروت، دارالفکر.
- المحاسن، احمد بن محمد بن خالد البرقي ( 274ق.)، به کوشش سيد جلال الدين محدث ارموي، تهران، دارالکتب الاسلاميه، 1326ش.
- المحبّر، محمد بن حبيب( 245ق.)، به کوشش ايلزه ليختن شتيتر، بيروت، دارالافاق الجديده، بي تا.
- المحجه البيضاء في تهذيب الاحياء، محمد بن شاه مرتضي فيض کاشاني (10061091ق.)، به کوشش علي اکبر غفاري، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1383ش.
- المراقبات، ميرزا جواد آقا ملکي تبريزي( 1343ق)، به کوشش موسوي، قم، دارالاعتصام، 1416ق.
- مسائل علي بن جعفر و مستدرکاتها، علي بن جعفر بن محمد بن علي بن حسين بن علي بن ابي طالب عريضي (135220ق.)، بيروت، موسسه آل البيت لاحياء التراث، 1410ق.
- مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، حسين نوري الطبرسي (12541320ق.)، قم، انتشارات موسسه آل البيت لاحياء التراث، 1408ق.
- مصباح الشريعه، امام جعفر الصادق(ع) ( 148ق.)، بيروت، الاعلمي 1400ق.
- المصنّف، عبدالرزاق الصنعاني ( 211ق.)، به کوشش حبيب الرحمن الاعظمي، بيروت، المجلس العلمي، 1390ق.
- المعجم الکبير، سليمان بن احمد الطبراني (260360ق.)، به کوشش حمدي عبدالمجيد السلفي، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1405ق.
- معراج السعاده، احمد بن محمدمهدي النراقي (11851245ق.)، قم، انتشارات هجرت، چاپ دهم، 1383ش.
- المقنعه، شيخ مفيد محمد بن محمد بن النعمان (336413ق.)، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1410ق.
- من لايحضره الفقيه، شيخ صدوق محمد بن علي بن بابويه (311381ق.)، تحقيق و تصحيح علي اکبر غفاري، قم، دفتر انتشارات اسلامي، چاپ دوم، 1404ق.
- المهذب، القاضي عبدالعزيز بن نحرير البراج ( 481ق.)، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1406ق.
- الميزان في تفسير القرآن، سيد محمد حسين طباطبايي (12821360ش.)، بيروت، موسسه الاعلمي، 1393ق.
- تفسير نور الثقلين، عبدعلي بن جمعه العروسي الحويزي ( 1112ق.)، به کوشش سيد هاشم رسولي محلاتي، قم، اسماعيليان، 1373ش.
- نهج البلاغه، شريف الرضي (م 406ق.)، شرح صبحي صالح، قم، دارالاسوه، 1415ق.
- الوافي، محمد بن شاه مرتضي فيض کاشاني (10061091ق.)، تحقيق ضياء الدين حسيني و کمال الدين فقيه ايماني، اصفهان، کتابخانه اميرالمومنين، 1406ق.
- وسائل الشيعه (تفصيل وسائل الشيعه الي تحصيل مسائل الشريعه)، محمد بن الحسن الحر العاملي (10331104ق.)، به کوشش عبدالرحيم رباني شيرازي، بيروت، داراحياء التراث العربي، 1403ق.
- الهدايه (في الاصول و الفروع)، شيخ صدوق محمد بن علي بن بابويه (311381ق.)، قم، انتشارات موسسه الامام الهادي، 1418ق.