حجاز

نسخهٔ تاریخ ‏۹ فوریهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۵:۲۳ توسط Abbasahmadi1363 (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{جا:ویرایش}} حجاز، خاستگاه دين اسلام در شمال غربي شبه جزيره عربستان حجاز به ع...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

حجاز، خاستگاه دين اسلام در شمال غربي شبه جزيره عربستان

حجاز به عنوان خاستگاه دين اسلام در شمال غربي شبه‌جزيره عربستان مهم‌ترين بخش آن به شمار مي¬رود. کلمه حجاز از ريشه حجز و به معناي فاصله، ميان و مانع است.[۱] وجوه مختلفي براي نام¬گذاري منطقه بدين نام بيان شده است.[۲]

تعيين حدود دقيق آن به جهت اختلاف بسيار ميان مورخان و جغرافي¬نويسان ممکن نيست.[۳] بر اساس سازگارترين تعريف با موقعيت جغرافيايي منطقه، حجاز در شرق رشته کوههاي سرات قرار گرفته و از جهت غرب تا منطقه نجد ادامه يافته است. شمالي¬ترين بخش شرقي آن خليج عَقبه و جنوبي¬ترين قسمت آن مناطق جنوبي شهر طائف معرفي شده است.[۴] طول آن از شمال به جنوب 700 مايل و عرض آن از شرق به غرب250 مايل ذکر شده است.[۵] مساحت تقريبي حجاز 388500کيلومتر مربع است و از نگاه مساحتي جايگاه دوم را در تقسيمات کشور عربستان دارد.[۶]

حجاز بر اساس ويژگي‌هاي جغرافيايي به پنج منطقه تقسيم شده است: 1. منطقه ساحلي که به تِهامه حجاز مشهور است که عقبه، مويلح، ينبُع، رابغ در اين قسمت قرار دارند. 2. منطقه کوهستاني که به تدريج از ارتفاع آن کاسته مي‌شود و در حد فاصل جده و مکه به کمترين حد خود مي رسد. 3. منطقه نجديه که ميان ارتفاعات قرار دارد و از شمال به جنوب از ارتفاع آن کاسته مي‌شود و شهرهاي علا، مکه و مدينه در اين قسمت قرار دارند. 4. مناطق مرتفع متشکل از گدازه¬هاي آتشفشاني که حَره¬هاي خرمه، خيبر و عويرض در آن قرار دارند. 5. منطقه¬اي که در مجاورت دره¬هاي واقع در قسمت مياني جزيره العرب قرار دارد.[۷]

بخش غربي حجاز با طولاني¬ترين رشته کوه¬هاي شبه‌جزيره يعني سرات قرين است. ارتفاعات مشهور ديگري نيز در بخش¬هاي داخلي حجاز وجود دارند که قُعيقَعان، ثور، ابوقُبيس، نور، احد، ورقان از مشهورترين آن‌ها هستند. مناطق آتشفشاني نيز در برخي از مناطق حجاز وجود دارند و فعاليت‌هاي آن‌ها موجب شکل¬گيري مناطقي به نام حره شده است که بيشتر در اطراف مدينه و جهت شمالي آن قرار دارند. مشهورترين حره¬هاي واقع در اين منطقه عبارتند از حره¬هاي نار، شوران، سليم، واقم، حقل، ميطان، عويرض، رهاب. برخي از اين حره¬ها داراي چشمه¬هاي آب فراوان و پوشش گياهي فراوانند که خيبر از آن جمله است ولي به سبب همين ويژگي با نام حره شناخته نمي‌شود.[۸]

در مجاورت ارتفاعات، مناطق پستي به نام وادي وجود دارند که به جهت جريان آبِ حاصل از بارش در ارتفاعات به اين مناطق اهميت بسياري دارند. وادي¬هاي رمه، عقيق، حمض، جزل، فاطمه، قديد، قاحه، صفرا، رقوب از آن جمله¬اند.[۹] واحه¬ها يا بخش¬هاي قابل کشت نيز در برخي از نقاط حجاز وجود دارند.[۱۰]

حجاز منطقه¬اي بياباني و داراي آب و هواي گرم وخشک است و ميزان بارش در آن به جز مناطق کوهستاني کم است. بارش¬ها در تابستان و زمستان موسمي است و ميزان آن در نقاط مختلف متفاوت است. البته بارش در کوهستان¬ها به جاري شدن آب در وادي¬ها و نيز پيدايش چشمه¬ها منجر مي‌شود که نمونه آن شهر طائف است.[۱۱]

ويژگي محيطي ديگر حجاز فقر پوشش گياهي آن است و غير از خارها و گياهان خودرو در بيشتر مناطق گياهي مشاهده نمي‌شود. در مناطق کوهستاني و وادي¬ها درختاني چون سرو کوهي، موز، شوره گز، کُنار، نخل و زيتون مشاهده مي‌شود.[۱۲]

جغرافياي انساني

برخي از مستشرقان بر پايه داده‌هاي تورات بر اين باورند که تمامي نقاط جزيره العرب بويژه حجاز در روزگاران کهن آب و هوايي متفاوت داشته‌اند و منابع آب فراوان و پوشش گياهي مناسب از ويژگي‌هاي اين منطقه به شمار مي-رفته است اين شرايط آب و هوايي در گذر زمان دچار تغييرات اساسي شده و به دنبال آن ساکنان اين مناطق به مکان‌هاي ديگر کوچ کرده‌اند.[۱۳] بطلميوس جغرافي‌دان يوناني نيز با وجود عدم سفر به حجاز، به احتمال بر اساس اين باور در ترسيم نقشه عربستان و حجاز شهرهاي بسيار و نيز چندين رود پرآب در آن به تصوير کشيده است.[۱۴] مانند هر مکان ديگر تأثير عوامل زيست محيطي بر پراکندگي جمعيت در حجاز آشکار است. آب مهمترين عامل گردآمدن جمعيت¬ها بوده و شکل¬گيري روستاها وشهرها در کنار وادي¬ها و مکان¬هايي که از فراواني نسبي آب بهره‌مند بودند، صورت گرفته است. نقش اساسي زمزم در شکل¬گيري مکه،[۱۵] وجود چشمه¬هاي آب در مدينه،[۱۶] و بهره¬مندي از بارش مناسب در طائف[۱۷] گواه اين امرند.

اجتماعات اوليه حجاز بر پايه شغل¬هاي ساده¬اي چون دامداري و کشاورزي شکل گرفته¬اند. کشاورزان به اهل حضر(يکجا نشينان) ودامداران(عشاير و چادر نشينان) به اهل وبر شهره بودند.[۱۸]

با گذر زمان و گسترش راه¬هاي تجاري، روستاها و شهرهايي در کنار آنها ايجاد و يا توسعه يافتند. مکه، مدينه، طائف، رابغ، جده و ينبع از مهم¬ترين شهرهاي حجازند.

بر پايه اطلاعات برگرفته شده از تورات، قوم افسانه‌اي عَماليق اولين ساکنان مکه بوده‌اند. با جريان دوباره زمزم در دوره اسماعيل (ع)، جُرهميان در کنار آن ساکن شدند. بعد از مدتي قبيله اَزد از جنوب و در رأس آن‌ها خُزاعه به آنجا هجرت کرده و جرهميان را به اطراف و تهامه راندند. قُصي بن کِلاب جد پيامبر(ص) توانست بر خزاعيان چيره شده و مکه را از دست ايشان خارج کند و بعد از آن سيادت مکه با قريشيان بود.[۱۹] خزاعيان به اطراف مکه رانده شدند که امروزه نيز گروهي از ايشان در نواحي جنوبي مکه سکونت دارند.[۲۰] همچنين گروهي از عرب‌ها که به قريش نسب مي‌برند در اطراف مکه يعني منا، عرفات و اطراف کوه ثور ساکن‌اند.[۲۱]

ساکنان اوليه شهر مدينه نيز چندان شناخته شده نيستند و به نظر مي‌رسد ترکيبي از نسل‌هاي عرب‌هاي شمالي و جنوبي در اين منطقه ساکن بوده باشند. در دوره جاهلي دو قبيله مشهور أوس و خزرج بيش‌ترين ساکنان اين شهر را تشکيل مي‌دادند[۲۲] و بعد از اسلام گروهي از قريشيان و باديه-نشينان بدان جا مهاجرت کردند.[۲۳]

طائف مأواي قبيله ثقيف بود. اين قبيله همچنان در طائف و اطراف آن حضور دارند.[۲۴] بقيه شهرها و روستاهاي واقع در حجاز نيز همچنان بافت قبيله‌اي خود را حفظ کرده‌اند و قبيله‌هايي چون غَطَفان، بني اسد، قُضاعه، بلي، جُذام، جُهينه، مُزينه در مناطق مختلف حجاز پراکنده‌اند.[۲۵]

بر اساس سرشماري سال 1991م جمعيت حجاز 5463000 نفر و حدود32 درصد از جمعيت عربستان بوده است.[۲۶]

حجاز پيش از اسلام

آگاهي‌هاي ما از وضعيت پيش از اسلام شبه‌جزيره بويژه حجاز به جهت فقر منابع محدود مي‌باشد. با اين وجود يافته‌هاي مستشرقان و باستان‌شناسان حاکي از وجود برخي از آثار مربوط به ماقبل تاريخ در نقاطي از حجاز است. نشانه‌هاي تمدني در تيماء، طائف و وادي فاطمه نيز يافت شده‌اند.[۲۷]

ثمود از اقوام مورد اشاره در قرآن، يکي از قديمي‌ترين اقوام تاريخي است که در بخش‌هايي از حجاز ساکن بوده‌اند و آثاري از آن‌ها در مناطق مختلف به دست آمده است. برخي از اين آثار مربوط به 8 قرن قبل از ميلاد مي‌باشند.[۲۸]

همچنين نشانه‌هايي از حکومت گروهي از مَعينيان مهاجر در مناطق شمالي حجاز در حدود قرن پنجم قبل از ميلاد در منطقه معين مصران به پايتختي شهر علت(العلاء فعلي) وجود دارد.[۲۹]

گويا زمامداري حکومت‌هاي منطقه حجاز بيشتر بر عهده ملکه‌ها بوده و نام¬هاي برجاي‌مانده در کتيبه‌ها چون زبيبي، عديه، شمسي، تبوئا تأييدي بر اين امر است.[۳۰]

کتيبه‌ها مطالبي نيز پيرامون تيماء از دوره‌هاي بسيار قديم در بردارند و از حکمراني ملک بابل نبونيد(حک:555-539ق) بر اين شهر و قصرسازي در آن و نيز تسلط بر ديدان، خيبر و يثرب خبر داده‌اند.[۳۱] نشانه‌هايي از توجه حاکمان ايران باستان به اين منطقه نيز يافت شده است که حاکي از اهميت سوق الجيشي اين منطقه در آن دوران است.[۳۲]

اهميت فوق العاده مکه به جهت قرار گرفتن در تقاطع راه‌هاي تجاري حبشه، مصر، فلسطين، سوريه، يمن و خليج فارس و وجود کعبه در آن، انتظار داده‌هاي فراوان تاريخي را ايجاد مي‌کند اما به جز رواياتي پراکنده که بيشتر آن‌ها ريشه‌اي اسرائيلي دارند، اطلاعات چنداني در دست نيست.[۳۳] بطلميوس جغرافي‌دان يوناني نام مکه را در قرن دوم ميلادي مکورابا(Macoraba) ذکر کرده است.[۳۴]

عمالقه، جرهميان و خزاعيان از قبائلي هستند که منابع عربي از تسلط ايشان بر مکه سخن رانده و گزارش‌هايي پراکنده و افسانه¬گونه از آنان ارائه داده‌اند که تنها تصويري مبهم از اين دوران را به نمايش مي‌گذارد.[۳۵]

به گفته اين منابع ظلم و ستم جرهميان در دوره تسلط بر مکه و نيز تعدي و تجاوز آن‌ها به کاروان‌هاي تجاري تعداد حاجيان را به شدت کاهش داده بود و عمرو بن لُحي خزاعي جهت حل اين مشکل کعبه را به بتکده تبديل کرد و هر قبيله را بتي خاص بخشيد.[۳۶]

قصي بن کلاب جد چهارم پيامبر با اتخاذ روشي هوشمندانه در ميان خزاعيان نفوذ کرد و پس از قدرت‌يابي ايشان را از مکه بيرون کرد و بدين ترتيب قريش قدرتي بي‌رقيب يافت و قصي توانست با وضع قوانيني چند و تقسيم وظايف، سيستمي شبه¬حکومتي در مکه پديد آورد.[۳۷]

وضعيت مدينه ديگر شهر مهم حجاز نيز در دوره پيش از اسلام چندان روشن نيست و با توجه به وجود نام آن در کتيبه‌هاي معينيان بايد از قدمتي ديرينه برخوردار باشد. منابع عربي نيز اطلاعات قابل‌توجهي از وضعيت پيشين آن ارائه نداده‌اند و خبرهاي موجود بيشتر نمايي افسانه‌اي دارد. بر اساس گفته‌هاي ايشان عماليق اولين ساکنان اين شهرند و يهوديان بعد از غلبه بر ايشان در آن ساکن شدند. در مورد مهاجر بودن اين يهوديان و يا گرويدن ساکنان قبلي به اين آيين اختلاف نظر وجود دارد.[۳۸]

با افول تمدن يمن بر اثر تخريب سد مأرب، اختلافات حاکمان سياسي، حملات متعدد احباش به يمن و مهاجرت گسترده جنوبي‌ها به مناطق مختلف حجاز، اوس و خزرج از قبيله ازد در اواخر قرن چهارم ميلادي به يثرب رفته و ابتدا همزيستي مسالمت‌آميزي با ساکنان پيشين برقرار کردند ولي با گذر زمان و قدرت¬گيري ازديان اختلافاتي بين ايشان و يهود روي داد و ازديان با ياري‌گرفتن از حاکمان غساني در شام، يهود را به حاشيه راندند. يهود نيز به اختلاف‌افکني بين دو قبيله روي آورد و جنگ‌هاي طولاني مدت ميان اوس و خزرج پيش از ظهور اسلام نتيجه اين تلاش‌ها بود.[۳۹]

در مورد طائف ديگر شهر مهم حجاز نيز به جز اشاره به نام قديم آن و تناسب آن با نام حاکم عمالقي آن، و بناي ديوار آن توسط تاجري از حضرموت خبر ديگري ذکر نشده است. سنگ‌نبشته‌هايي به زبان‌هاي نبَطي، ثمودي، ابجدي و عربي- اسلامي در اطراف طائف به دست آمده که به احتمال در آينده گوشه‌هايي از تاريخ اين خطه را روشن سازد.[۴۰]

متون تاريخي بعد از اسلام و نوشته‌هاي تاريخ جغرافيايي مسلمانان تصوير روشن و واضحي از گذشته حجاز به دست نمي‌دهند. بر اساس اين گزارش‌هاي آشفته بناي کعبه به دست حضرت آدم صورت گرفته است.[۴۱] قبرهاي منتسب به حضرت آدم[۴۲] و حوا،[۴۳] تجديد بناي کعبه توسط حضرت ابراهيم[۴۴] و اسکان اسماعيل در مهم‌ترين شهر حجاز[۴۵] و فعاليت‌هاي تبليغي حضرت صالح براي قوم ثمود- که آثار تمدني آن‌ها در نقاط مختلفي از حجاز برجاي‌مانده[۴۶]- بخشي از اخبار تاريخي منعکس‌شده مربوط به حجاز در اين منابع مي‌باشند.

داستان‌هاي افسانه¬گونه‌اي از ارسال لشکر يهودي توسط حضرت موسي به يثرب براي نبرد با عماليق در برخي از کتاب‌ها ذکر شده است[۴۷] که نمي‌تواند ارزش تاريخي داشته باشد و به احتمال جهت ساخت پيشينه‌اي کهن براي يهوديان ساکن در مناطق مختلفي چون يثرب، طائف، مکه، خيبر، فدک و تيماء جعل شده باشد.[۴۸] اخباري از تردد اسعد تُبَع از حاکمان حِميري يمن به مکه و مدينه نيز در منابع عربي بازتاب يافته است که نمايي افسانه¬اي دارد.[۴۹]

چنانکه اشاره رفت ساختار حجاز قبيله¬اي بود و بافت قبيله¬اي ويژگي¬هاي خاصي چون سخاوت، شجاعت، عفت و پاکدامني، وفا به عهد را در ميان حجازيان محبوب ساخته بود.[۵۰]

برآيند گزارش¬هاي منابع عربي-اسلامي در مورد حجاز نشان از قدمت توحيد و يکتا پرستي در اين منطقه دارد و پيروان دو آيين کهن يهود و مسيحيت نيز در جاهاي مختلف حجاز حضور داشته اند.[۵۱] نشانه¬هايي از بزرگداشت موجوداتي نامرئي در برخي از نقاط حجاز به چشم مي خورد.[۵۲]

بت پرستي در آستانه ظهور اسلام در سراسر شبه جزيره بويژه حجاز گسترش يافته بود و تنها گروهي محدود که به حنيف شهره بودند داراي ويژگي¬هاي ممتازي بوده و از منکرات پرهيز مي¬کردند. کلام مشهور جعفربن ابي طالب در حضور حاکم حبشه[۵۳] مي¬تواند بيانگر گوشه¬اي از وضعيت فرهنگي ديني حاکم بر مکه مرکز سياسي فرهنگي حجاز باشد.

اقتصاد مناطق مسکوني حجاز بر دامداري، کشاورزي، معادن و تجارت استوار بود، با جهاني شدن اسلام و مورد توجه قرار گرفتن بيش از پيش کعبه و نيز کشف نفت اين اقتصاد دچار تحولي شگرف شد.(جزيره العرب)

حجاز بعد از اسلام

نگاه اجمالي به شبه‌جزيره و بويژه حجاز و گذشته سياسي اجتماعي آن ما را با ويژگي‌هاي منحصر به فردي در اين منطقه روبرو مي‌سازد. دربرداشتن کعبه، گذر راه‌هاي تجاري مهم از آن، عدم برخورداري از حاکميت منسجم و قدرتمند، دلاوري و شجاعت ساکنان ناشي از زندگي در محيطي خشک و بي‌آب و علف، روحيه ساده و آسان پذير به جهت دوري از مراکز ديني با پشتوانه¬هاي سياسي، و قرار نداشتن در کانون توجه قدرت‌هاي بزرگ روز از جمله اين ويژگي‌هاست که پتانسيل لازم براي ظهور يک امپراتوري عظيم را فراهم مي‌آورد.

بعثت پيامبر در سال 610 ميلادي نقطه عطفي در تاريخ حجاز به شمار مي¬رود. آيين جديد تغييراتي شگرف در ابعاد مختلف تاريخ حجاز به وجود آورد.

همچنان که اشاره رفت قبل از اسلام حجاز هيچ گاه شاهد حکومت يکپارچه‌اي نبود و با هجرت پيامبر به مدينه در طي ده¬سال علاوه بر ايجاد جامعه مدني در اين شهر، مناطق مختلف حجاز نيز به تدريج به اسلام گرويدند. نامه‌نگاري پيامبر به سران کشورهاي مختلف و در رأس آن‌ها ايران و روم نشان از جهان‌شمولي آيين جديد داشت و دقت در برخي از عبارت‌هاي اين نامه‌ها پيش‌بيني توسعه حکومت حجاز و شکست امپراتوري‌هاي بزرگ را نمايان مي‌سازد.[۵۴]

رحلت پيامبر(ص)، نزاع بر سر جانشيني آن حضرت، سرپيچي قبائل مختلف از حکومت مرکزي حجاز و ميل آن‌ها به بازگشت به وضعيت پيشين خطراتي بود که حکومت نوپاي حجاز را به شدت تهديد مي‌کرد ولي سکوتِ مصلحتي حضرت علي(ع)، و سرکوب شديد قبائل در جنگ‌هاي موسوم به رِده به دستور ابوبکر، مهار نيروي سرکش داخلي با اعزام ايشان به فتوحات بحران‌هاي يادشده را از پيش روي برداشت.[۵۵]

نام کارگزاران خلفاي نخستين در شهرهاي مهم حجاز مانند مکه و طائف در منابع در کنار شهرهاي ديگر در شبه‌جزيره و خارج از آن ذکر شده است.[۵۶]

فتح پي در پي شهرها و گسيل غنائم و خراج‌هاي فراوان به حجاز تغييراتي را در نوع زندگي حاکمان و مردمان آن ايجاد کرد و ساده زيستي و شجاعت که از ويژگي‌هاي اساسي آن‌ها بود به تجمل و عافيت‌طلبي بدل گشت.[۵۷] در دوره عثمان (حک:23-35هـ) اين دگرگوني فرهنگي به اوج رسيد و مشکلات ناشي از اين تغييرات به منصه ظهور رسيد.[۵۸] حضرت علي(ع) نيز با توجه به اين امر و عواملي ديگر مرکز حکومت را به کوفه تغيير داد و اين امر جايگاه سياسي حجاز را به شدت تحت تأثير قرارداد.[۵۹]

امويان نيز به جهت سابقه طولاني حکومت در شام و عدم برخورداري از جايگاه مشروعيتي مناسب در حجاز انگيزه‌اي براي انتقال مرکز به آن نداشتند و تلاش‌هاي چندي که از سوي حجازيان براي برگرداندن مرکزيت قدرت به حجاز صورت گرفت به شدت سرکوب شد. قيام عبدالله بن زبير(حک:63-73هـ) مهم‌ترين حرکتي بود که توانست براي مدتي مرکزيت سياسي حجاز را بدان برگرداند ولي اين قيام نيز به سال 73ق به دستور عبدالملک¬بن مروان(حک:65-86هـ) و توسط حجاج بن يوسف سرکوب شد.[۶۰]

عباسيان* نيز به دلايل راهبُردي مرکز حکومت خويش را در شهرهاي عراق قراردادند و به تعيين والياني براي حجاز بسنده مي‌کردند(عباسيان). تلاش‌هاي برخي از علويان براي قدرت¬گيري در حجاز ره به جايي نبرد و افرادي چون نفس زکيه( - 145ق)، شهيد فخ( - 169ق) و معترضان ديگر به شهادت رسيدند.

با وجود عدم اشتياق حکومت‌ها براي انتخاب حجاز به عنوان پايتخت سياسي، نقش معنوي و مشروعيتي آن هماره مورد توجه حکومت‌ها بود. قرار داشتن خانه کعبه، مسجدالنبي، مزار پيامبر، اهل بيت، خلفا و صحابه در حجاز و پتانسيل بالاي حج براي مانور سياسي؛ توجه ويژه حکومت‌ها به حجاز و بويژه حرمين شريفين را در پي داشت. کارهاي عمراني بسياري که در دوره‌هاي مختلف در مکه و مدينه و راه‌هاي حج انجام مي‌گرفت درجهت بهبود وجهه ديني حکومت بود.

با روي کار آمدن فاطميان مصر از نيمه دوم قرن چهارم و منازعات مشروعيتي آن‌ها با عباسيان، رقابت بر سر سيادت بر حجاز و حرمين شريفين شدت گرفت و فاطميان با بکار بردن لقب شريف براي جعفر¬بن محمد¬بن حسن، و پس از او به فرزندش حسن¬بن جعفر که براي تهنيت به دربار المعز خليفه فاطمي به مصر رفته بود، آن‌ها را به امارت مکه گماردند و همين کار را در مورد حسيني‌هاي حاکم بر مکه نيز صورت دادند.[۶۱] حکومت اَشراف از سال 358 تا 1343ق بر حرمين شريفين جز در مواردي نادر مستمر بود.[۶۲]

صلاح‌الدين ايوبي پس از تسلط بر مصر و برانداختن فاطميان، نفوذ خود را به حجاز و حرمين شريفين گسترش داد و اوضاع کمي به سود عباسيان پيش رفت.[۶۳] در برخي از برهه‌ها حاکمان يمن نيز سوداي سيادت بر حجاز را داشته و در همين راستا حملاتي به مکه تدارک مي‌ديدند.[۶۴]

با از بين رفتن عباسيان در قرن هفتم زمينه براي سيادت مماليک(حک: 648ـ923ق.) بر حجاز فراهم آمد و نصب و عزل اشراف به دست حاکمان مملوکي صورت مي‌گرفت. اقدامات فراوان مماليک در حرمين شريفين و تلاش براي تأمين امنيت راه‌هاي حج در منابع انعکاس يافته است.[۶۵] تلاش سلطان محمد خدابنده ايلخاني براي تسلط بر حرمين شريفين با مرگ وي ناکام ماند.[۶۶]

شريف برکات بن محمد در پي شکست مماليک از سلطان سليم عثماني در 923ق. و تسلط عثمانيان بر مصر و شام، فرزند خود ابو¬نُمَي دوم را با هدايايي نزد سلطان عثماني فرستاد و پيروي خود را از او اعلان کرد. او هم حاکميت اشراف را بر مکه به رسميت شناخت و حکمراني برکات و فرزندش محمد را تأييد کرد. از آن پس تا حدود 4 قرن حجاز زير نظر عثماني اداره مي‌شد.[۶۷]

به سال 1157ق محمد بن عبدالوهاب با دعوي اصلاحات ديني به احياي تفکر ابن تيميه اقدام کرد و با حمايت محمد بن سعود حاکم شهر دِرعيه توانست به نشر آيين ابداعي که بعدها به نام خود وي به وهابيت* شهره گشت، بپردازد. حمايت سياسي و نظامي خاندان سعود منازعات بسياري بين آن‌ها و عثماني را در پي داشت و سرانجام پس از کش و قوس‌هاي فراوان به سال 1343ق کشور مستقل عربستان شکل گرفت و حجاز به عنوان بخش مهمي از آن شناخته شد.[۶۸](آل سعود)

از آن زمان تاکنون حجاز به عنوان بخشي از عربستان در حاکميت سعودي‌ها به سر مي‌برد و بر حسب تقسيمات اداري در سال 1992م نام حجاز بر 5 منطقه از 13منطقه عربستان اطلاق مي‌شود.[۶۹]

پانویس

  1. . العين، ج3، ص70، «حجز».
  2. . نک: معجم البلدان، ج2، ص218-219؛ صبح الاعشي، ج4، ص252.
  3. . جغرافيه شبه جزيرة العرب، ص130.
  4. .معجم مااستعجم، ج1، ص9؛ معجم البلدان، ج2، ص219؛ اطلس تاريخ اسلام، ج1، ص396- 397.
  5. .جغرافيه شبه جزيرة العرب، ص132.
  6. الموسوعه العربية الميسره، ج3، ص1312.
  7. .جزيرة العرب في القرن العشرين، ص14-15.
  8. . المفصل، ج1، ص145-149؛ معجم البلدان، ج2، ص247-253، الموسوعه العربية العالميه، ج8، ص61-62.
  9. .نک: جغرافية شبه جزيرة العرب، ص73-74.
  10. . جغرافية شبه جزيرة العرب، ص76-79.
  11. .اطلس المملکة السعودية العربيه، ص80؛ جغرافية شبه جزيرة العرب، ص133؛ الموسوعه العربية العالميه، ج8، ص61-62.
  12. . موسوعه العربية العالميه، ج8، ص62-63
  13. . نک: المفصل، ج1، ص240 به بعد.
  14. . see: ptolemi.map6
  15. .اخبار مکه، ج2، ص50- 54.
  16. .جغرافية شبه جزيرة العرب، ص178-180.
  17. .جزيرة العرب في القرن العشرين، ص35.1
  18. . موسوعه مرآة الحرمين الشريفين، ج5، ص18.
  19. .تاريخ شبه جزيرة العربيه في عصورها القديمه، ص177-179.
  20. . معجم قبائل مملکة السعوديه، ص469.
  21. . معجم قبائل الحجاز، ص419.
  22. .نک: تاريخ العرب القديم، ص186- 188.
  23. .نک: السيرة النبويه، ج1، ص468- 469.
  24. . معجم قبائل المملکة العربية السعوديه، ج1، ص70- 71.
  25. . براي مطالعه تفصيلي پراکندگي قبائل در حجاز رک: معجم قبائل الحجاز؛ معجم قبائل المملکة العربيه.
  26. . الموسوعه العربية العالميه، ج8، ص61- 62.
  27. . المفصل، ج1، ص163، 329.
  28. . المفصل، ج1، ص324- 326؛ تاريخ العرب القديم، ص166.
  29. .المفصل، ج3، ص245- 246.
  30. .نک: تاريخ شبه جزيرة العربيه، ص125؛ تاريخ العرب القديم، ص435- 436.
  31. . تاريخ العرب القديم، ص255؛ المفصل، ج2، ص264- 265.
  32. . تاريخ العرب القديم، ص434؛ المفصل، ج1، ص104.
  33. . تاريخ العرب القديم، ص165- 168.
  34. . see: ptolemi.map
  35. . مروج الذهب، ج2، ص22- 23؛ السيرة النبويه، ج1، ص113- 114.
  36. .تاريخ اليعقوبي، ج1، ص254؛ تاريخ العرب القديم، ص171.
  37. . اخبار مکه، ج1، ص109- 110.
  38. . نک: تاريخ العرب القديم، ص185- 186.
  39. . امتاع الاسماع، ج9، ص171- 174؛ تاريخ العرب القديم، ص185- 189.
  40. . المفصل، ج7، ص143.
  41. . اخبار مکه، ج1، ص38.
  42. . معجم البلدان، ج4، ص183.
  43. . بستان السياحه، ص199؛ المعالم الاثيره، ص88.
  44. .اخبار مکه، ج1، ص61- 62.
  45. . الاعلاق النفيسه، ص27.
  46. .المفصل، ج1، ص326.
  47. .الدرة الثمينه، ص27؛ معجم البلدان، ج5، ص84.
  48. .. نک: تاريخ العرب القديم، ص82- 86؛ المفصل، ج12، ص103و 158- 197.
  49. . تاريخ الطبري، ج2، ص105؛ تاريخ اليعقوبي، ج1، ص197- 198.
  50. .نک: تاريخ العرب في عصر الجاهليه، ص441- 445.
  51. . نک: تاريخ العرب القديم، ص82- 86؛ المفصل، ج12، ص103و 158- 197.
  52. .نک: المفصل، ج12، ص281- 282.
  53. . السيرة النبويه، ج1، ص336؛ تاريخ اليعقوبي، ج2، ص29.
  54. . نک: تاريخ اليعقوبي، ج2، 77- 78.
  55. .نک: تاريخ الطبري، ج3، ص203 به بعد.
  56. .تاريخ اليعقوبي، ج2، ص138، 161.
  57. .نک: تاريخ العرب القديم، ص305.
  58. .نک: تاريخ اليعقوبي، ج2، ص164- 174.
  59. .نک: الغارات، ج1، ص29- 30.
  60. .اتحاف الوري، ج2، ص96- 99.
  61. . غاية المرام، ج1، ص483- 485؛ موسوعه مكة المكرمه، ج2، ص588.
  62. . تاريخ مكه، ص417.
  63. . شفاء الغرام، ج2، ص231- 232؛ تاريخ مكه، ص221.
  64. .نک: اتحاف الوري، ج3، ص34؛ تاريخ مكه، ص231- 233؛ تنضيد العقود، ج1، ص50.
  65. . خلاصة الکلام، ص46؛ نک: تاريخ عمارت مسجد الحرام، ص58- 162؛ عماره المسجدالنبوي منذ انشائه، ص185 به بعد.
  66. . نك: العقد الثمين، ج4، ص239.
  67. . حسن الصفاء و الابتهاج، ص150.
  68. . نک :تاريخ آل سعود، ج1، ص34- 35؛ كشتار مكه، ص67.
  69. . اطلس المملکة العربية السعوديه، ص14- 15.

منابع

 محتوای این مقاله برگرفته شده از: دانشنامه حج و حرمین شریفین مدخل [ ].