الحجاز فی صدر الاسلام (کتاب)

الحجاز فی صدر الاسلام: تاریخ تحلیلی حجاز نوشته صالح احمد العلی این کتاب از آثار تاریخ تحلیلی منطقه حجاز، با تمرکز بر مکه و مدینه است و کوشیده است احوال مذهبی، اجتماعی و اقتصادی، نظام سیاسی و اداری و حدود جغرافیایی مکه و مدینه را در صدر اسلام به دست دهد. صالح احمد عُلی (۱۹۱۸–۲۰۰۳م) از مترجمان و نویسندگان عراقی و استاد دانشگاه بغداد در شهر موصل به دنیا آمد و تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاه خود به پایان آورد و برای ادامه تحصیلات به بغداد، قاهره و انگلستان سفر کرد. وی دکترای خود را در رشته تاریخ از دانشگاه آکسفورد انگلستان گرفت. صالح احمد به سبب تألیف این کتاب جایزه ادبی ملک فیصل در علوم اسلامی را از کشور عربستان سعودی نیز دریافت کرد. از او تألیفات و ترجمه‌های پرشماری به چاپ رسیده که تنها اثر حاضر مربوط به مکه و مدینه است.[۱] صالح احمد در مقدمه کتاب هدف از تألیف این اثر را پرداختن به مباحثی می‌خواند که در باور او بررسی آنها ریشه‌های تغییرات و تحولات اجتماعی، سیاسی و فکری حجاز را نشان می‌دهد. به اعتقاد او فهم حوادث و تحولات حجاز بعد از صدر اسلام وابسته به شناخت موضوعاتی از قبیل نظام اداری و پولی، مالکیت‌های اراضی، نحوه دگرگونی این مالکیت‌ها، اوضاع جغرافیایی، نیازمندی‌های اقتصادی و روند فعالیت‌های کشاورزی حجاز است. صالح احمد با شیوه‌ای تحلیلی به بررسی احوال اجتماعی و اقتصادی حجاز بعد از اسلام پرداخته و نظری نیز به دوره پیش از اسلام داشته است. او گزارش‌های تاریخی منابع کهن تاریخ مکه و مدینه و شرح حال‌نگاری و جز آن را گرد آورده و کوشیده است با تحلیل داده‌ها و محتوای گزارش‌ها ارتباط میان وقایع و عوامل تاریخی حوادث را کشف و معرفی کند. صالح احمد خود را تنها کسی می‌شمارد که درباره احوال اقتصادی و نظام اداری حجاز در صدر اسلام تحقیقی کامل ارائه کرده و تحقیقات محققان دیگر را ناقص یا غیر مرتبط با موضوع دانسته است. (ص۳۴۰) الحجاز فی صدر الاسلام را می‌توان فرهنگ گونه‌ای از جغرافیای مکه و مدینه به شمار آورد که اطلاعات مفصلی از اماکن، چاه‌ها و چشمه‌ها، مراتع، محله‌ها، مساجد، وادی‌های اطراف مکه و مدینه و نظام اداری اسلام در قرن‌های اول و دوم به دست می‌دهد. کتاب شامل نقشه‌هایی از حدود جغرافیایی مکه و مدینه و راه‌های مواصلاتی این دو شهر و قبایل ساکن در ناحیه حجاز است. احمد صالح کتاب را در شانزده فصل نوشته که فصل نخست دربارة اهمیت حجاز در صدر اسلام و مقام و منزلت حجازیان و تأثیر آنان بر سایر شهرها است. او در این فصل از مهاجرت اهل حجاز به سایر شهرها در صدر اسلام سخن گفته و می‌نویسد مهاجران حجازی خانه‌هایشان را در نزدیکی مسجد جامع یا دارالعماره یعنی در قلب شهر انتخاب می‌کردند تا بیشترین تأثیر را بر مردم و وقایع شهر بگذارند. (ص۱۹) فصل دوم کتاب به معرفی و تحلیل کتاب‌های عربی نوشته شده دربارة مدینه و حجاز از صدر اسلام به بعد پرداخته و اطلاعاتی از قدیم‌ترین کتاب‌ها ارائه کرده است. نویسنده در این فصل بعد از معرفی برخی کتاب‌های کهن سیره، به تحلیل روایات آنها پرداخته و معتقد است که روایات بسیاری در آنها داخل شده و علت آن فاصله بین نگارش آنها و وفات پیامبر بوده است. (ص۳۵) فصل سوم به بررسی حدود جغرافیایی ناحیه حجاز در منابع کهن اختصاص دارد و صالح احمد با نقل گزارش‌ها در این باره به نقد و تحلیل آنها می‌پردازد. وی برای بازشناسی حدود حجاز قدیم‌ترین تعریف‌های جغرافیایی حجاز را ذکر کرده و در آخر با نقد و جمع‌بندی آنها حدود حجاز را حد فاصل میان سرزمین‌های تهامه و نجد دانسته و راویان عرب را در این تعریف متفق شمرده است. (ص۶۷) فصل چهارم با عنوان «سرزمین حجاز» به معرفی کوه‌ها، قریه‌ها، چشمه‌ها، سواحل و لنگرگاه‌های حجاز با محوریت مدینه می‌پردازد. نویسنده ضمن معرفی مناطق شمالی حجاز توضیحاتی درباره فدک نیز آورده است. (ص۷۷، ۸۱) فصل‌های پنجم و ششم درباره آب‌ها، چاه‌ها و چشمه‌های حجاز و تولیدات کشاورزی این منطقه است. احمد العلی علت بایر بودن بخش عظیمی از شرق حجاز را با وجود منابع آبی، مناسب نبودن خاک منطقه دانسته است. (ص۱۱۷، ۱۴۱) نویسنده فصل هفتم را با عنوان «اهل حجاز» گشوده و در آن از چگونگی پراکندگی جمعیت حجاز سخن گفته و اسامی قبایل ساکن در هر منطقه و عشایر حجاز را به تفصیل بیان کرده است. (نک: ص۱۵۳–۱۶۲) فصل هشتم به بررسی راه‌های ارتباطی حجاز با سایر مناطق دنیا مثل مصر و شامات و تأثیر اسلام بر دگرگونی راه‌ها اختصاص دارد. احمدالعلی عواملی چون حرکت لشکرها، احتیاجات مادی، تجارت و برپایی مراسم حج را موجب دگرگونی وضعیت راه‌های حجاز دانسته و ارتباط نزدیک بازرگانان با حاکمان جامعه اسلامی را در تحریک آنها به راهسازی مؤثر دانسته است (ص۱۶۵) در پایان راه‌های ارتباطی مکه و مدینه در صدر اسلام و ریشه‌های تغییرات بعدی آنها را مورد تحلیل شده است. (ص۱۷۳–۱۸۰) نویسنده بهبود وضعیت راه‌ها و شکوفایی اقتصادی مکه و مدینه را با یکدیگر مرتبط دانسته و علت توقف توسعه و بهبود راه‌ها در مدینه بعد از قرن سوم را بروز مشکلات اقتصادی عنوان کرده است (ص۱۷۴–۱۷۵) فصل نهم درباره برخی منازل و مساجد مهم میان راه مدینه و مکه است. به نظر می‌رسد از میان منازل پرشمار بین مکه و مدینه، نویسنده آنهایی را نام برده که پیامبر(ص) در آنها توقف داشته است. فصلهای دهم تا چهاردهم کتاب نظام اداری و مالی حجاز و نحوه کسب درآمد مردمان این منطقه در صدر اسلام را بازنموده و از املاک شخصی برخی از صحابه یاد کرده است. (نک: ص۲۲۹–۳۷۲) نویسنده تأکید دارد که نظام سیاسی اسلام در قالب یک دولت مرکزی با اجزای متعدد ولی ساده اوضاع اجتماعی و سیاسی پیشین را تغییر داد. احمد العلی سیر توسعه و پیچیده شدن حکومت اسلامی بعد از وفات پیامبر را تحلیل کرده است و پیوستن سرزمین‌های تازه با ثروت‌های بسیار و آداب و رسوم مختلف به اسلام و عدم توانایی حجاز برای اداره سرزمین پهناور اسلامی با تجربیات قبلی خود و کمک گرفتن از تجارب حکومت‌های دیگر را از عوامل این پیچیدگی برشمرده است. او از انتقال کارشناسان امر کشورداری به حجاز برای همین منظور سخن گفته است. (ص۲۲۹–۲۳۱) بنابر فصل دهم کتاب، نظام سیاسی و اداری حجاز با سایر شهرهای بزرگ اسلامی مانند کوفه و بصره متفاوت بوده و در حجاز سنت دیوانی غیر عربی وجود نداشته است. شهرهایی مانند کوفه مسئول اداره مناطق فتح شده تابع خود بودند و از این رو کارمندان غیر عرب را برای اداره آن مناطق به خدمت گرفتند و آنها نیز از شیوه‌های اداری خود بهره می‌بردند بر خلاف حجاز که مناطق تابع آن همه عرب بودند. (ص۲۳۰–۲۳۲) نویسنده در ادامه منصب‌های موجود در نظام اداری آن زمان حجاز را بررسی کرده است و قضا، نگهبانی از مساجد، ریاست نگهبانان شهر، خزانه داری و سرپرستی املاک دولتی را از منصب‌های متداول آن زمان دانسته و برخی صاحب منصبان قرن اول قمری حجاز را نام برده است. (ص۲۴۰–۲۵۵) فصل پانزدهم و شانزدهم به معرفی مکان‌های مهم و محله‌های مدینه و مکه اختصاص دارد. نویسنده بعد از بازشناسی حدود مدینه در صدر اسلام و معرفی اماکن مدینه اشاراتی به تحولات و تغییرات بعدی داشته و هدفش از این بحث را شناخت دقیق اوضاع سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مدینه دانسته است. (ص۳۷۳–۳۷۶) او در این فصل از مسجد امام زین‌العابدین(ع) در بقیع نیز سخن گفته و از وجود چاهی در کنار آن خبر داده که مردم از آن شفا می‌گرفته‌اند. (ص۳۹۶) نویسنده در فصل شانزدهم علاوه بر بحث از اماکن مکه درباره کتاب‌های تاریخی که در زمینه تاریخ محلی مکه نوشته شده اطلاعاتی به دست می‌دهد و در برخی از گزارش‌های خود روند عمرانی مکه را شرح می‌کند. (نک: ص۴۲۹–۵۰۰) احمد العلی در برخی از موضوعات افزون بر گزارش منابع تاریخی مشاهدات خود را نیز آورده است. برای نمونه وقتی از منازل بنی‌حدیله در نزدیکی مسجدالنبی سخن می‌گوید، از مسجد این خاندان نام برده و می‌نویسد که امروز ویران شده است (ص۴۰۰–۴۰۲)، چون از منازل بنی نجّار می‌نویسد محله آنها را در سمت قبله بئرالبصّه دانسته، نام آن محل را در زمان خودش ابومازن معرفی می‌کند (ص۴۰۳) و هنگامی که از محله بنو زریق می‌نویسد، بیان می‌کند که این محله هنوز موجود است. (ص۴۰۳) از شمار چاپ‌های کتاب اطلاع دقیقی در دسترس نیست. در سال ۱۴۱۰ق. /۱۹۹۰م. «مؤسسة الرسالة» بیروت، کتاب را در ۶۹۶ صفحه وزیری چاپ کرده که مبنای مقاله حاضر است. ترجمه فارسی این اثر به قلم عبدالمحمد آیتی در نشر مشعر تهران در سال ۱۳۷۵ش. چاپ شده است. علی رضا جمالی – ابراهیم احمدیان حجازیه: گزارش حج ابوالاشرف یزدی (-۷۶۲ ق) رساله کوچکی است در شرح سفر حج ابوالاشرف یزدی از سادات سرشناس یزد که در سال ۷۵۷ق. به حج رفته و این رساله را در گزارش دشواری‌های راه حج و ارائه پیشنهادهایی برای رفع آن‌ها نگاشته است و در پایان دست خط گروهی از علما را در تأیید سخنان خود جمع‌آوری کرده است. نام کامل نویسنده ابوالاشرف محمد بن حسین بن علی حسینی یزدی است. چنان‌که از محتوای این رساله می‌توان دریافت، وی از بزرگان و رؤسای شهر یزد و از نزدیکان به سلاطین آل جلایر که بین ۷۴۰ تا ۸۳۵ق. در عراق و آذربایجان حکومت داشتند و دایی‌اش سید عضدالدین سفیر دربار جلایریان در هندوستان بوده و مدتی وزارت شیخ حسن جلایری (حک: ۷۴۰–۷۵۷ق)، را برعهده داشته است.[۲] (ص۳۲) خود او نیز وقتی در سفر خود به حج به عراق رسید به خدمت شیخ اویس جلایری (۷۵۷–۷۷۶ق)، که بعد از مرگ پدرش شیخ حسن به تازگی به پادشاهی رسیده بود، رفت و با او دیدار کرد. (ص۳۲) افزون بر پسوند حسینی در نام او تعبیر یکی از نویسندگان یادداشت‌های پایان رساله در حق ابوالاشرف که او را از اولاد پیامبر(ص) دانسته نشانگر تعلق او به یکی از خاندان‌های سادات یزد است.[۳] (ص۴۴) رساله حجازیه از قدیمی‌ترین سفرنامه‌های حج به نثر فارسی است که آگاهی‌هایی درباره حج‌گزاری ایرانیان در قرن هشتم و وضع عمومی راه‌های حج و حجاز به دست می‌دهد؛ هرچند نویسنده، این رساله را با هدف ارائه گزارشی درباره وضع راه‌های حج برای سلطان نگاشته و جز در موارد اندک به گزارش رویدادها و شرح راه و رسم سفر نپرداخته است. نثر رساله متکلف و در جاهایی مسجع است و اشارات متعدد به آیات و روایات و ذکر اشعار و کاربرد فراوان واژگان عربی از ویژگی‌های آن است. ابوالاشرف یزدی سفر خود را در سال ۷۵۷ ق. از یزد آغاز کرد. او که از ثروتمندان و رؤسای شهر بود دستور داد تا در مسجد جامع شهر یزد ندا دهند که هرکس مایل به سفر حج است برای سفر با او آماده شود تا به گفته خودش به واسطه این اعلام عمومی و التزام به همراهی مردم آن سال نیز مانند سال‌های گذشته به بهانه مشغله‌های گوناگون از سفر حج کوتاهی نکند. (ص۳۰–۳۱) سفر نویسنده مقارن است با سال‌های بعد از فروپاشی قدرت ایلخانان (حک: ۶۵۴–۷۵۴ق) و عدم ثبات سیاسی در ایران و سایر سرزمین‌های شرق اسلامی. در این سال‌ها در نقاط مختلف ایران حکومت‌های محلی قدرت داشتند. در چنین شرایطی قبایل راهزن در راه‌ها قدرت می‌یافتند و وسایل راحت در راه حج از جمله چاه‌ها و منزلگاه‌ها از عمارت و آبادانی می‌افتادند. در سال سفر نویسنده وفات شیخ حسن بزرگ- اولین حاکم جلایریان نیز به ناامنی‌ها دامن می‌زد و شایعات فراوانی از خرابی و ناامنی راه حج بر زبان‌ها بود. (ص۳۱) وجود چنین شایعاتی باعث شد نویسنده برای تصمیم به سفر حج نماز استخاره بگزارد و به قرآن تفأل زند. با آمدن آیه ۲۶ و ۲۷ سوره حج که خداوند در آن به ابراهیم پیامبر دستور ساختن کعبه و اعلام فرمان حج را داده، ابوالاشرف به انجام سفر حج مصمم شد. (همان) ایرانیان در آن دوران برای رفتن به حج ابتدا به عراق می‌رفتند و همراه کاروان عراق راهی حجاز می‌شدند. به گزارش ابوالاشرف، راه سفر ایرانیان به بغداد از کهگیلویه و شوشتر می‌گذشته است. وی با گذر از این شهر به بغداد رفته و از آنجا همراه با کاروان حج عراقی به حج رفته است. (ص۳۱–۳۳) براساس گزارشی که در یکی از یادداشت‌های پایان رساله آمده حتی حجاج شهرهای شمالی مانند آمل برای رفتن به عراق به شوشتر آمده بودند. (ص۴۳) در آن سال کاروان گروهی از حاجیان در نزدیکی شوشتر دچار حمله راهزنان شده بود و کاروانیان آهنگ بازگشت داشتند؛ اما با رسیدن ابوالاشرف به شوشتر و با تشویق او، به راه خود ادامه دادند و بی مشکلی به بغداد رسیدند. (ص۳۲) در آن سال کاروان حج عراق با حمایت سلطان اویس (حک: ۷۵۷–۷۷۶ق) و همراه با جمعی از بزرگان دینی و حکومتی از عراق عازم حجاز شد. کاروانیان بدون دردسر به حجاز رسیدند و با وجود خشکسالی، آب چاه‌ها برای کل کاروان که به گفته نویسنده پرتعداد بودند، کافی بود. ابوالاشرف بعد از انجام مناسک حج همراه با کاروان به زیارت مدینه رفت. (ص۳۳–۳۴) بررسی منابع آب در طول راه حج مهمترین مسئله مورد توجه ابوالاشرف است. چنان‌که خود می‌گوید در طول راه از نجف تا مکه و سپس تا مدینه چشمه‌های دور و نزدیک و چاه‌ها را بررسی کرده است. (ص۳۵) به گفته وی در بسیاری از منازل سفر حج، چاه‌ها و کاریزها (قنات‌ها) به دلیل عدم رسیدگی خشک شده بودند و کاروانیان برای رسیدن به آب به مشکل افتاده و دوباره به حفر چاه پرداخته‌اند. این درحالی بود که به نظر نویسنده برخلاف آنچه به نظر می‌رسد حجاز و راه حج منابع آب زیر زمینی خوب و استعداد سبزی و خرمی داشته است و در طول راه در بیشتر منازل با حفر چند گز می‌شد به آب شیرین فراوان رسید. ابوالاشرف وجود برخی از آبادی‌های راه حجاز مانند نخله محمود و وادی صفرا را که سرسبز و خرم بوده و انواع میوه‌ها در آن کشت می‌شد، دلیلی بر استعداد طبیعی منطقه حجاز و راه بهره بردن از منابع آب منطقه را حفر کاریزها و انتقال آب دانسته است. (ص۳۶–۳۷) اشتغال قبایل عرب بدوی به راهزنی و غارت کاروان‌های حاجیان دومین مشکلی است که تنها در صورت یکجانشینی این قبایل رفع می‌شود. نویسنده از دیدارها و مذاکراتش با رئیسان قبایل عرب و اشراف مکه برای منع اعراب از حمله به حاجیان خبر داده است. او در این دیدارها حمله به حاجیانی را که از راه‌های دور به شوق دیدار کعبه به حجاز می-آمدند، دور از انصاف دانسته و آنان را به ترک این عمل نصیحت کرده است. اعراب با ذکر اینکه پیش از وی، کسی چنین سخنانی به آنان نگفته از کارهای خود ابراز پشیمانی کرده و گفته‌اند در صورتی که شاهان در آبادانی راه حج اقدام کنند و چاه‌ها حفر کنند و آب جاری کنند ما نیز به عمارت و زراعت و اقامت در آن خواهیم پرداخت و به آبادانی راه‌ها کمک خواهیم کرد. (ص۳۸–۳۹)

مسئله دیگری که موجب ناراحتی و اعتراض نویسنده بود آلودگی مکه و مدینه و رعایت نکردن نظافت توسط حاجیان و عرب‌ها در این اماکن مقدس است. او در مکه از اینکه حاجیان در مسجدالحرام می‌خوابند یا اینکه گروهی از «اراذل» اطراف حرم را با آوردن احشام خود به اصطبل‌ها شبیه کرده‌اند و در مدینه از اینکه همه افراد بدون رعایت ادب برای بوسیدن قبر پیامبر(ص) بر سر قبر می‌آمدند و به بوسیدن درگاه و آستانه حجره پیامبر اکتفا نمی‌کردند برآشفته است. ابوالاشرف در مذاکرات خود با رؤسای حجاز ضمن اشاره بر لزوم پاکیزه کردن حرمین و رفع نجاسات از اطراف مسجدالحرام و مسجد نبوی و چاه‌ها و کاریزهای شهر، بر آبادکردن بخش‌هایی از داخل مسجد نبوی وکمک گرفتن از سلاطین برای انجام این کارها تأکید کرده است. (ص۳۶–۳۷)

ابوالاشرف در آخرین بند از رساله خطاب به پادشاه (سلطان اویس) لزوم اقدام در جهت آبادانی راه حج را گوشزد کرده و شاه را نصیحت کرده تا خود شخصاً بازسازی چند منزل از منازل را نذر کند و با این کار نام خود را نیز نیک گرداند. او همچنین پیشنهاد کرده برای این کار سفرایی به نزد پادشاهان مصر -که در آن زمان ممالیک (حک: ۶۴۸–۹۲۲ق) بودند- فرستاده شود و لزوم آبادانی راه حج به آنان تذکر داده شود که یا خود آنان که حاکمان حجاز هستند به این کار اقدام کنند یا اجازه آن را به پادشاهان جلایری بدهند. (ص۳۹–۴۰)

در پایان رساله، یادداشت‌های کوتاهی از برخی از علما و سرشناسان که ظاهراً همسفر نویسنده بوده‌اند در تأیید مطالب رساله و لزوم اقدام به اصلاح مشکلات آمده است. افرادی مانند اسحاق بن عبداللطیف بن اسماعیل قصری، میمون شاه بن ابراهیم بن رشید و فضل الله بن عبدالمومن بن ابراهیم بن رشید که نوادگان خواجه رشید الدین فضل الله بودند، محمد بن یوسف معروف به شمس الائمه کرمانی، خواجه مرجان آغا که مدتی حاکم بغداد و از بزرگان دولت جلایری بود[۴] و محمد بن جنید سکندرانی یادداشت‌هایی نوشته‌اند و در رساله‌های خود خلاصه‌ای از سخنان ابوالاشرف را درباره بازسازی منابع آب راه‌ها تکرار کرده‌اند و بر صحت سخنان ابوالاشرف گواهی داده‌اند و اصلاح مشکلات را بر سلاطین واجب دانسته‌اند. یکی از این دست خط‌ها از خود شاه اویس جلایری است که در آن وعده رفع کاستی‌ها را داده و چنین نگاشته است: «چون کار خیر است، ان شاء الله، ما به اتمام رسانیم». (ص۴۱–۴۴) در پایان نسخه چاپی موجود از رساله مطلب ناتمامی با عنوان «ذکر منازل مبارک از مشهد امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب» آمده که ظاهراً تفصیل منازل حج و بیان تعداد چاه‌ها و سایر منابع آب هر منزل بوده است که جز چند خطی از آن باقی نمانده است. نویسنده در میانه رساله به آنچه درباره گزارش راه‌ها و منازل سفر حج و منابع آب آن «بر ظهر نوشته» خواهد آمد اشاره کرده است که آنچه از آن باقی مانده تنها شرح منابع آب ابتدای راه و منازل قادسیه و عذیب و رحبه را دربردارد. (ص۴۵) از رساله حجازیه تنها یک نسخه باقی مانده که همراه با نسخه خطی کتاب نهایة المسوول فی درایة الرسول صحافی شده و در کتابخانه آستان قدس رضوی موجود است. بخشی از این رساله در انتهای نهایة المسوول و بخش دیگر آن در میانه این کتاب صحافی شده است.[۵] بخش نخست رساله که شامل سه برگ ابتدایی رساله است ابتدا با تصحیح ایرج افشار در مجموعه مقالات یادنامه «محیط ادب» از صفحه ۴۴۲–۴۵۱ در سال ۱۳۵۷ش. به چاپ رسید. محمد جعفر یاحقی که چند سال بعد به تصحیح نهایة المسئول پرداخت. باقی این رساله را در صفحات میانی آن کتاب یافت و تصحیح مجدد و کاملتری از آن را در صفحات ۳۰ تا ۴۵ دفتر اول مجموعه رسائل خطی فارسی، که در سال ۱۳۶۸ توسط انتشارات آستان قدس رضوی منتشر شده به چاپ رساند.

پانویس

  1. http://www.alowaisnet.org/ar/winnersbio/abijjffggihceibejj.aspx
  2. محیط ادب، ص442-443.
  3. محیط ادب، ص443.
  4. تاریخ حبیب السیر، ج3، ص240.
  5. مجموعه رسائل خطی فارسی، ج1، ص28.

منابع

 محتوای این مقاله برگرفته شده از: دانشنامه حج و حرمین شریفین مدخل [ الحجاز فی صدر الاسلام].
  • تاريخ حبيب السير، غياث‌الدين خواند مير ( -942ق.)، به کوشش محمد دبير سياقي، تهران، خيام، 1362ش.
  • مجموعه رسائل خطي فارسي، بنياد پژوهش‌هاي اسلامي آستان قدس رضوي، مشهد آستان قدس رضوي، 1368ش.
  • محيط ادب، محمد محيط طباطبايي، به کوشش يغمايي و ديگران، تهران، مجله يغما، 1357ش.