حاضر و بادی

نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ فوریهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۴:۵۲ توسط Abbasahmadi1363 (بحث | مشارکت‌ها) (←‏منابع: اصلاح نشانی وب)

حاضر و بادی، مقیمان و غیر مقیمان مکه هستند که در قرآن نیز ذکر شده و در احکام حج مواردی از آن وجود دارد.

واژه

حاضر از ریشه (ح- ض- ر) و بادی از ریشه (ب- د- و) اسم فاعل و به ترتیب به معنای شهرنشین[۱] و بادیه نشین[۲]اند. در منابع تاریخی، تفسیری و فقهی اسلامی به بومیان مکه و کسانی که در اطراف آن اقامت دارند، حاضر یا عاکف* و به آنان که اهل مکه و مقیم آن نیستند و برای انجام مناسک حج و عمره به مکه می‌آیند، بادی یا طائف می‌گویند.[۳] اطلاق بادی بر غیر مقیمان گرچه از شهری دیگر به مکه آمده‌اند را باید از آن رو دانست که در صدر اسلام و پیش از آن عمده حج‌گزاران غیر مکی از بادیه به حج می‌آمدند و بعدها به عموم غیر مقیمان مکه بادی گفته شد. خاستگاه کاربرد اصطلاح یاد شده در منابع اسلامی به عبارات قرآنی (حاضِری المسجدالحرام) (بقره/ ۲، ۱۹۶) و (سَواءً العاکِفُ فیهِ وَالبادِ) (حج/ ۲۲، ۲۵) برمی‌گردد. با وجود این، نمی‌توان گفت کاربردهای قرآنی یاد شده معنایی اصطلاحی در ارتباط با مکه داشته‌اند، بلکه اختصاص آن به مکه از سیاق آیات برداشت می‌شود. مضمون آیات یاد شده بحث و نظرهایی را در میان مفسران و فقیهان برانگیخته است. مفسران و فقیهان در تعیین معیاری برای تشخیص حاضر و بادی از جهت مکان، میزان فاصله و مبدأ آن اختلاف نظر دارند. برخی مبدأ محاسبه را مسجدالحرام،[۴] برخی شهر مکه[۵] و برخی حرم[۶] دانسته‌اند. در دیدگاه مشهور امامیه، کسانی که در محدوده ۴۸ میلی (حدود ۸۸ کیلومتر) قرار دارند حاضر به شمار آمده‌اند؛[۷] اما برخی حداقل فاصله را ۱۲ میل (حدود ۲۲ کیلومتر) دانسته‌اند.[۸] در جمع بین دو دیدگاه گفته‌اند مقصود قول مشهور، ۱۲ میل در هر یک از جهات چهارگانه است.[۹] برخی نیز افرادِ با فاصله بیش از ۱۸ میل (حدود ۳۲ کیلومتر) را غیر حاضر دانسته‌اند.[۱۰] در تطبیق ساکنان مناطق مکه و پیرامون آن بر مفهوم حاضر، برخی اهل حرم و برخی دیگر ساکنان مکه و مواقیت و مکان‌های نزدیک به آنها مانند عرفات[۱۱] و برخی ساکنانِ مکان‌هایی مانند ذات عِرق و عُسفان[۱۲] مَرّ الظَهران، عرفه، ضَجنان، رجیع،[۱۳] طائف، جدّه، رُهاط[۱۴] را حاضر می‌دانند. بر پایه روایاتی، کسانی که به مکه هجرت می‌کنند، پس از ۲ سال حاضر و مقیم به شمار می‌آیند و آنان که افزون بر مکه مدتی از سال را در شهری دیگر ساکن‌اند، مقدار سکونت آنان در مکه یا در وطن دیگر ملاک قرار گرفته و بسته به این که کدام بیشتر باشد حاضر یا بادی به شمار می‌روند.[۱۵]

پیشینه

ویژگی اقامت یا عدم اقامت در مکه از دوره پیشا اسلامی سبب تمایزهایی بین حاضر و بادی گردیده است. بر پایه گزارش‌هایی در آستانه ظهور اسلام، بادی که مهمان خدا به شمار می‌آمد محترم شمرده شده و قریش به مثابه مقیمان مکه که خود را اهل الله می‌دانستند، بخشی از دارایی‌شان را برای تهیه غذای غیر مقیمان صرف می‌کردند. با ظهور اسلام، سنت یاد شده تأیید گردید و ادامه یافت.[۱۶] ( اطعام، رفادت) بر پایه آیه¬ ۱۹۶ بقره/ ۲ (فَمَنْ تمتّع بِالْعُمْرَةِ إِلَی الْحَجِّ… ذلِک لِمَنْ لَمْ یکنْ أَهْلُهُ حاضِرِی الْمسجدالحرام)‏، منابع تفسیری،[۱۷] روایی[۱۸] و فقهی[۱۹] شیعه حج تمتّع* را بر بادی واجب و وظیفه حاضر را حج قِران* یا اِفراد* دانسته‌اند و به جا آوردن تمتّع از سوی حاضر را تنها در حالتی جایز می‌شمرند که از محدوده حرم بیرون رفته و هنگام بازگشت به یکی از مواقیت برسد. در مقابل، اهل سنت بین حاضر و بادی تفاوتی نگذاشته و آنها را در به جا آوردن یکی از انواع حج مخیر می-دانند.[۲۰] برخی فقیهان وجوب عمره را به غیر مقیمان اختصاص داده‌اند.[۲۱] در روایاتی آمده است پیامبر اکرم(ص) حاضران را به نماز و غیر مقیمان را به طواف تشویق می‌کردند.[۲۲] ( آفاقی) با وجود تفاوت‌های یاد شده، بر پایه آیه ۲۵ حج/ ۲۲، مقیم یا غیر مقیم بودن نباید سبب سوء استفاده مقیمان و مانع بهره‌مندی غیر مقیمان از مسجدالحرام گردد. از این رو، خداوند تأکید می‌کند آنان که مردم را از راه خدا و مسجدالحرام بازمی‌دارند به کیفری دردناک دچار می‌شوند: (إِنَّ الَّذِینَ کفَرُواْ وَیصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ وَالْمسجدالحرام الَّذِی جَعَلْنَاهُ لِلنَّاسِ سَوَاءً الْعَاکفُ فِیهِ وَالْبَادِ وَمَن یرِدْ فِیهِ بِإِلْحَادِ بِظُلْمٍ نُّذِقْهُ مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ). بر پایه برخی روایات شأن نزول، قریش از ورود پیامبر(ص) و مسلمانان به مکه جلوگیری کرده بودند و آیه نیز به مساوی بودن حاضر و باد در ورود به مکه تأکید کرده است.[۲۳] در روایتی نیز آیه یاد شده اشاره‌ای به سنت مکیان در بهره‌مند سازی غیر مقیمان از خانه‌های مکه دانسته و معاویة بن ابوسفیان نخستین کسی شمرده شده است که با قرار دادن در برای خانه خود، از ورود آنان جلوگیری کرد.[۲۴] بسته به این که مقصود از «مسجدالحرام» محدوده مسجد است یا همه حرم، در تعیین مقصود آیه از تساوی حاضر و بادی اختلاف نظر وجود دارد. بر اساس دیدگاه نخست، مقصود تساوی آنها در بزرگداشت حرم، حق بهره‌مندی یکسان از قبله، انجام مناسک، دفن اموات و مانند آن است،[۲۵] اما بر پایه دیدگاه دوم، حاضر و باد در بهره‌مندی از خانه‌های مکه حقی یکسان دارند.[۲۶] اختلاف یاد شده به اختلاف نظر در حرمت فروش و اجاره خانه‌های مکه انجامیده است.[۲۷] گروه نخست فروش یا اجاره زمین‌ها و خانه‌های مکه را جایز می‌شمرند[۲۸] اما گروه دیگر، آن را حرام دانسته‌اند.[۲۹] روایتی مشهور از پیامبر اکرم(ص) مبنی بر حرمت فروش و اجاره خانه‌های مکه[۳۰] و نیز گزارشی که بر پایه آن امام علی(ع) در نامه‌ای به قثم بن عباس‏ (والی امام در مکه) از مردم مکه خواست در زمان حج از غیر مقیمان اجرت مسکن دریافت نکنند[۳۱] را می‌توان مؤید تفسیر دوم دانست. با وجود این، برخی شارحان نهج البلاغه مقصود امام را صرفاً تأکید بر استحباب عدم دریافت اجرت از غیر مقیمان دانسته‌اند.[۳۲] برخی تساوی حاضر و باد در بهره‌مندی از زمین-های مکه را بدان سبب می‌دانند که از سرزمین‌های مفتوح عنوةً (به زور و با جنگ فتح شده) است و در عین حال، هر کس برای تصرف در آن پیش‌دستی کند، نسبت به آن اولویت می‌یابد.[۳۳] ( خانه‌های مکه) برخی فقیهان شیعه با استناد به عبارت (سَواءً العاکِفُ فیهِ وَالبادِ) بر تمام بودن نماز بادی در مسجدالحرام استدلال کرده‌اند.[۳۴]

پانویس

  1. العین، ج‏3، ص102-101؛ لسان العرب، ج4، ص197 «حضر».
  2. العین، ج‏8، ص83؛ مفردات، ص40 «بدا»؛ لسان العرب، ج‏4، ص197، «بدو».
  3. اخبار مکه، الازرقی، ج1، ص285، ج2، ص136؛ تفسیرشاهی، ج1، ص418-419؛ التبیان، ج1، ص454-455.
  4. نک: الوسیله، ص157- 158.
  5. الانصاف، ج3، ص440؛ مدارک الاحکام، ج7، ص189.
  6. الانصاف، ج3، ص440.
  7. تهذیب، ج5، ص32- 33، 492؛ المعتبر، ج2، ص785؛ تفسیر شاهی، ج1، ص361.
  8. التبیان، ج2، ص161؛ المبسوط فی فقه الامامیه، ج1، ص306؛ مجمع البیان، ج2، ص39-40.
  9. نک: مجمع البیان، ج2، ص39-40؛ السرائر، ج1، ص519؛ مجمع الفائدة، ج6، ص15.
  10. نک: الکافی، ج4، ص300؛ جواهر الکلام، ج18، ص8.
  11. تهذیب، ج5، ص32-33؛ التبیان، ج2، ص161.
  12. تهذیب، ج5، ص33، 492؛ البرهان، ج1، ص419؛ الروضة البهیه، ج2، ص225.
  13. اخبار مکه، الفاکهی، ج3، ص102.
  14. اخبار مکه، الازرقی، ج2، ص157.
  15. تهذیب، ج5، ص34- 35.
  16. تاریخ الطبری، ج2، ص260.
  17. مجمع البیان، ج2، ص39-40.
  18. الکافی، ج4، ص299؛ من لایحضره الفقیه، ج2، ص312؛ تهذیب، ج5، ص25، 32- 34.
  19. المقنعة، ص389؛ الکافی فی الفقه، ص191- 192.
  20. نک: الخلاف، ج2، ص272؛ الفقه علی المذاهب الاربعه، ص916- 922، «پاورقی».
  21. نک: تذکرة الفقهاء، ج7، ص13.
  22. الدر المنثور، ج1، ص121.
  23. تفسیر قمی، ج2، ص83.
  24. الکافی، ج4، ص243- 244؛ تهذیب، ج5، ص420.
  25. تفسیر سمعانی، ج3، ص432؛ تفسیر قرطبی، ج12، ص32.
  26. التبیان، ج7، ص305- 306.
  27. نک: تفسیر قرطبی، ج12، ص32؛ شرح نهج البلاغه، ج18، ص32- 33.
  28. الشرح الکبیر، ج4، ص20، 43؛ نک: المغنی، ج4، ص305.
  29. المبسوط فی فقه الامامیه، ج‏2، ص168؛ الخلاف، ج3، ص189؛ بدائع الصنائع، ج5، ص146.
  30. المصنّف، ج4، ص417، 419.
  31. نهج البلاغه، ج1، ص458، نامه67؛ تفسیر شافعی، ج1، ص418.
  32. فی ظلال نهج البلاغه، ج4، ص174.
  33. نیل الاوطار، ج8، ص173؛ الانصاف، ج4، ص289؛ زبدة البیان، ج1، ص221.
  34. مختلف الشیعه، ج3، ص135؛ فتاوی ابن الجنید، ص89.

منابع

 محتوای این مقاله برگرفته شده از: دانشنامه حج و حرمین شریفین مدخل حاضر و بادی.
  • اخبار مکه و ما جاء فيها من الآثار، محمد بن عبدالله الازرقي( -248ق.)، به کوشش رشدي الصالح ملحس، مکه، دارالثقافه، 1415ق.
  • اخبار مکه في قديم الدهر و حديثه، محمد بن اسحق الفاکهي ( -275ق.)، به کوشش عبدالملک بن عبدالله بن دهيش، بيروت، دارخضر، 1414ق.
  • الانصاف في معرفه الراجح من الخلاف علي مذهب الامام احمد بن حنبل، علي بن سليمان المرداوي ( -885ق.)، به کوشش محمد حامد فيقي، بيروت، دار احياءالتراث العربي، 1377ق.
  • بدائع الصنائع في ترتيب الشرائع، ابوبکر بن مسعود الکاساني ( -587ق.)، پاکستان، المکتبه الحبيبيه، 1409ق.
  • البرهان في علوم القرآن، بدرالدين محمد بن عبدالله الزرکشي ( -794ق.)، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، قاهره، احياءالکتب العربيه، 1376ق.
  • تاريخ الطبري (تاريخ الامم و الملوک)، محمد بن جرير الطبري (224-310ق.)، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، بيروت، دار احياء التراث العربي.
  • التبيان في تفسير القرآن، محمد بن حسن الطوسي (385-460ق.)، به کوشش احمد حبيب قصير عاملي، بيروت، دار ‌‌احياء ‌‌التراث ‌‌العربي، 1963م.
  • تذکرة الفقهاء، حسن بن يوسف حلي (648-726ق.)، قم، انتشارات موسسه آل البيت لاحياء التراث، 1414-1423ق.
  • تفسير القمي، علي بن ابراهيم قمي ( -307ق.)، به کوشش سيد طيب موسوي جزائري، قم، انتشارات دارالکتاب، 1404ق.
  • تفسير سمعاني (تفسير القرآن)، منصور بن محمد السمعاني ( -489ق.)، به کوشش ياسر ابراهيم و غنيم بن عباس، رياض، دارالوطن، 1418ق.
  • تفسير شاهي (آيات الاحکام)، ابوالفتح بن مختوم جرجاني ( -976ق.)، به کوشش اشراقي، تهران، نويد، 1362ش.
  • تفسير قرطبي (الجامع لاحکام القرآن)، محمد بن احمد القرطبي ( -671ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1405ق.
  • تهذيب الاحکام في شرح المقنعه للشيخ المفيد، محمد بن حسن الطوسي (385-460ق.)، به کوشش سيد حسن موسوي خرسان و علي آخوندي، تهران، انتشارات دارالکتب اسلاميه، 1365ش.
  • جواهر الکلام في شرح شرائع الاسلام، محمد حسين نجفي ( -1266ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، بي‏تا.
  • الخلاف في الاحکام، محمد بن حسن الطوسي (385-460ق.)، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1407ق.
  • الدر المنثور في التفسير بالماثور و هو مختصر تفسير ترجمان القرآن، عبدالرحمن بن ابي‌بکر السيوطي (849-911ق.)، بيروت، دارالمعرفه، 1365ق.
  • الروضه البهيه في شرح اللمعه الدمشقيه، زين الدين بن علي، شهيد ثاني (911-966ق.)، تحقيق سيد محمد کلانتر، قم، انتشارات مکتبه داوري، 1410ق.
  • زبده البيان في احکام القرآن، مقدس اردبيلي احمد بن محمد ( -993ق.)، به کوشش محمد باقر بهبودي، تهران، مکتبه المرتضويه لاحياء الاثار الجعفريه، 1386ش.
  • السرائر الحاوي لتحرير الفتاوي، محمد بن احمد ابن ادريس ( -598ق.)، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1411ق.
  • الشرح الکبير، عبدالرحمن بن قدامه ( -682ق.)، بيروت، دارالکتب العلميه.
  • العين، الخليل بن احمد ( -175ق.)، به کوشش المخزومي و السامرائي، دارالهجره، 1409ق.
  • فتاوي ابن الجنيد، به کوشش علي پناه اشتهاردي (1296-1387ش.)، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1416ق.
  • الفقه علي المذاهب الاربعة و مذهب اهل البيت. عبدالرحمن الجزيري، محمد غروي و مازج ياسر، بيروت، الثقلين، 1419ق.
  • في ضلال نهج البلاغة، محمد جواد المغنيه، کلمة الحق، 1427ق.
  • الکافي، محمد بن يعقوب کليني ( -329ق.)، به کوشش علي اکبر غفاري، تهران، انتشارات دارالکتب اسلاميه، 1375ش.
  • لسان العرب، محمد بن مکرم ابن منظور (630-711ق.)، قم، انتشارات ادب الحوزه، 1405ق.
  • المبسوط في فقه الاماميه، محمد بن حسن الطوسي (385-460ق.)، به کوشش محمد باقر بهبودي و سيد محمد تقي کشفي، تهران، انتشارات مکتبه المرتضويه، 1351ش.
  • مجمع البيان في تفسير القرآن، الفضل بن الحسن الطبرسي (468-548ق.)، به کوشش گروهي از علما، بيروت، موسسه الاعلمي، 1415ق.
  • مجمع الفائده و البرهان في شرح ارشاد الاذهان، مقدس اردبيلي احمد بن محمد ( -993ق.)، به کوشش مجتبي عراقي و حسين يزدي و علي پناه اشتهاردي (1296-1387ش.)، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1403ق.
  • مختلف الشيعه في احکام الشريعه، حسن بن يوسف حلي (648-726ق.)، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1412ق.
  • مدارک الاحکام في شرح شرائع الاسلام، سيد محمد بن علي موسوي عاملي (956 – 1009ق.)، قم، انتشارات موسسه آل البيت لاحياء التراث، 1410ق.
  • المصنّف في الاحاديث و الآثار، عبدالله بن محمد بن ابي شيبه ( -235ق.)، به کوشش سعيد محمد اللحام، دارالفکر، 1409ق.
  • المعتبر في شرح المختصر، جعفر بن حسن محقق حلي (602-676ق.)، قم، انتشارات سيد الشهداء، 1364ش.
  • المغني، عبدالله بن قدامه ( -620ق.)، بيروت، دارالکتب العلميه.
  • مفردات في غريب القرآن، الحسين بن محمد الراغب الاصفهاني ( -425ق.)، بي جا، نشر الکتاب، 1404ق.
  • المقنعه، شيخ مفيد محمد بن محمد بن النعمان (336-413ق.)، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1410ق.
  • من لايحضره الفقيه، شيخ صدوق محمد بن علي بن بابويه (311-381ق.)، تحقيق و تصحيح علي اکبر غفاري، قم، دفتر انتشارات اسلامي، چاپ دوم، 1404ق.
  • نهج البلاغه، شريف الرضي (م 406ق.)، شرح صبحي صالح، قم، دارالاسوه، 1415ق.
  • نيل الاوطار: شرح منتقي الاخبار من احاديث سيد الاخيار، محمد بن علي الشکوکاني ( -1255ق.)، بيروت، دارالجيل، 1973م.
  • الوسيلة الي نيل الفضيله، محمد بن علي بن حمزه ( -560ق.)، به کوشش الحسون، قم، مکتبة النجفي، 1408ق.