الجواهر الثمینه فی محاسن المدینه (کتاب)
الجواهر الثمینة فی محاسن المدینة، کتابی است نوشته محمد کبریت حسینی (۱۰۱۲–۱۰۷۰ق)، که در فضائل و تاریخ مدینه نگاشته شده اشت.
در این کتاب، تاریخ و فضائل مدینه و آثار تاریخی و مذهبی این شهر تا قرن یازدهم معرفی شده است. از ویژگیهای کتاب، گزارش فضیلتها و محاسن مدینه با استفاده از آیات و روایات، امثال و حکم و اشعار، شناساندن آداب و رسوم و رفتار دینی مردم مدینه وبیان معارف همسو با شیعه است. نویسنده با توجه به علاقه اش به علوم زراعی، بخشی چشمگیر از گزارشهای خود را به وضعیت کشاورزی، باغها و منابع آبی مدینه در دوره زمانی خود اختصاص داده است. برخی حوادث طبیعی و غیرطبیعی حرمین و تغییرات و بازسازیهای اماکن و آثار اسلامی مکه و مدینه، که در زمان حیات نویسنده اتفاق افتاده در این کتاب گزارش شدهاند.
نویسنده
محمد بن عبدالله حسینی مدنی، معروف به محمد کبریت، تاریخنگار، ادیب، شاعر و فقیه حنفی است.[۱] او متولد مدینه بوده و به امام حسین(ع) نسب میبرد.[۲] او پس از حفظ قرآن، دانشهای صرف و نحو و بلاغت و علوم طبیعی و عقلی را در مدینه آموخت. در سال ۱۰۳۹ق. به ترکیه سفر کرد و «سفرنامة رحلة الشتاء و الصیف» را نگاشت. وی از عالمان آن ترکیه، دمشق و قاهره دانش آموخت. در شعر و ادب دستی داشت و دارای تألیفات پرشماری در تاریخ و ادبیات است. یکی از آثار مرتبط او با مدینه، کتاب «نصر من الله و فتح قریب» در شرح حال فاضلان مدینه است.[۳]
محتوا
کتاب دو گفتار اصلی دارد. گفتار اول بعد از مقدمه ای دربارة سبب تألیف و اشاره به نام کتاب «الجواهر الثمینة فی محاسن المدینة» که به معنای «گوهرهای گرانبها در محاسن و فضائل مدینه» است (ص۲۰–۲۱) و بیان معنای لغوی و اصطلاحی «مدینه» (ص۳۰)، به فضائل مدینه (ص۳۸–۳۹) و جغرافیای مدینه و بناهای مقدس این شهر اختصاص یافته است. در این بخش، مسجد پیامبر(ص) شامل گنبد، روضه، حجره، منبر و محراب نبوی (ص۶۰–۱۱۱)؛ سایر مساجد شهر مدینه از جمله مسجد قبا (ص۱۷۳–۱۹۰)، مسجد قبلتین (ص۲۲۳–۲۲۶)، مساجد فتح (احزاب، حضرت علی(ع) و ابوذر) (ص۱۷۰–۱۷۲)، مساجد منسوب به حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه (س) در نزدیکی قبا (ص۱۸۱)، مسجد شمس (فَضیخ) (ص۲۲۲)، مساجد اُحد (فَسح، جبل الرماة و سافله) (ص۲۵۶–۲۵۷) و مسجد اجابه در شمال بقیع (ص۲۶۳)؛ زیارت گاههای مدینه از قبیل قبرستان بقیع (ص۲۶۷–۲۶۹)؛ کوه احد (ص۲۴۹–۲۵۸) و نیز وادیها (ص۱۴۲–۱۶۴) و دیگر بناهای شهر مدینه به تفصیل معرفی شدهاند.
نویسنده در بیان فضائل مدینه، با استفاده از احادیث، بیش از ۲۵ فضیلت برای مدینه برشمرده است (۳۸–۵۳)
بسیاری از گزارشهای تاریخی کتاب از ابنیه و امکنه و باغات و منابع آبی مدینه، حاصل مشاهدات شخصی محمد کبریت در قرن یازدهم است و حاوی آگاهیهای تاریخی از جمله درباره تغییرات بناها در دوران اوست.
مباحث مرتبط با جغرافیای طبیعی و پوشش گیاهی از موضوعات پربسامد کتاب است. از جمله مؤلف به معرفی وادیهای متعدد مدینه، یازده چشمة مدینه، شش برکه مدینه و چاههای منسوب به پیامبر(ص) پرداخته و ماجرای انتساب هر یک از آنها به پیامبر(ص) و معجزات آن حضرت در این زمینه را بیان کرده است.
محمدکبریت از خرمای مدینه به تفصیل سخن گفته و انواع انگور را که در قبا به دست میآید معرفی کرده است. (ص۲۲۸–۲۴۶، ۱۹۰) به گفتة او نخلی در باغ سَرّاره وجود داشته که پیامبر(ص) از میوه آن خورده و به همین سبب مردم بدان تبرک جسته و خرمای آن را به گرانترین قیمت میخریدهاند؛ اما در زمان او درخت خشک شده است. (ص۱۹۲–۱۹۴) مؤلف مطالب مفصلی دربارة درخت نخل و اجزاء آن، شیوة کاشت و نگهداری آن، انواع خرما مانند بلح، رطب و تمر و خواص طبی آنها بیان کرده است (ص۲۲۸–۲۴۶). از جمله احادیثی در فضیلت و برکت نخل و خرما و خاصیت شفابخشی خرمای برنی و عجوه (ص۲۲۸ و۲۴۲–۲۴۳) نقل کرده و بهترین خرمای مدینه را خرمای برنی دانسته که مردم به جهت تبرک آن را به گوشه وکنار جهان میبردهاند. (ص۲۴۴–۲۴۵)
گزارشهای کتاب حاکی از رواج آموزههایی مانند شفاعت، توسل و تبرک میان مردم مدینه از مذاهب مختلف در آن دوره است. محمد کبریت زیارت پیامبر(ص) را نعمت بزرگ الهی دانسته و آداب و مستحبات زیارت را طبق سیرة اهل بیت: بیان کرده است (ص۶۳–۶۵). وی پس از ذکر احادیث نبوی در فضیلت و ثواب زیارت قبر پیامبر(ص) و استحقاق شفاعت به سبب آن، با استناد به نص قرآن «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُوک فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحیماً» (نساء/۴، ۶۴) پذیرش استغفار و اجابت توبه در مرقد نبوی را قطعی دانسته و تأکید کرده که هر کس آیه را انکار یا تأویل کند تنها خود را محروم ساخته است. (ص۸۴–۸۹) نویسنده با اشاره به ماجرای خشکسالی مدینه و توسل مردم به قبر پیامبر(ص) و نزول باران فراوان پس از آن (ص۸۹)، تصریح کرده که در زمان او سنت اهل مدینه در چنین مواردی اجتماع کردن نزد حجرة پیامبر(ص) برای دعا و استغاثه بوده است (ص۸۹–۹۰). وی اشعار متعددی نیز ذکر کرده که جایز است نزد قبر پیامبر(ص) خوانده شود و برخی علما آنها را خوانده و مورد لطف و عنایت نبوی قرار گرفتهاند (ص۷۸–۸۲). او همچنین نقل کرده که نگاه کردن به حجره و گنبد پیامبر(ص) عبادت است، همچنانکه نگاه کردن به کعبه و حضرت علی(ع) عبادت است (ص۷۷–۷۸).
نویسنده به سنت تعویض جامة حجرة نبوی اشاره و بیان کرده که جامة قبلی از باب تبرک بین خدام حرم تقسیم میشود و به همین مناسبت از جواز تبرک به آثار نبوی سخن گفته و تأکید کرده که خارج کردن تربت حجره و مسجد پیامبر(ص) و سایر آثار آن برای تبرک جایز است؛ همچنانکه خارج کردن خاکها و سنگهای حرم مکه و برخی درختان آن و آب زمزم به جهت تبرک به اجماع علما جایز است. (ص۱۰۰–۱۰۱) وی ضمن اشاره به سنت آویختن قندیلها در حجره نبوی به صورت وقف، نذر یا هبه، بیان کرده که هر چند این امر در ابتدا نه واجب بوده و نه مستحب، اما اکنون چون از شعائر محسوب میشود، برداشتن آنها موجب نقص میگردد. (ص۱۰۲)
او بر سیره اهل بیت در بوسیدن و مس قبر شریف پیامبر(ص) تأکید و موافقت برخی فقها و بزرگان اهل سنت از جمله احمد بن حنبل را نقل کرده و به گریه و عزاداری حضرت فاطمه (س) بر سر قبر پیامبر(ص) و برداشتن تربت و تبرک به آن استناد جسته است. (ص۶۶) وی همچنین به زیارت پیامبر(ص) از قبور شهدای احد و زیارت مداوم حضرت فاطمه (س) از قبر حضرت حمزه و بازسازی قبر توسط آن حضرت و نیز گریه، نماز و دعای ایشان بر سر قبور شهدای احد اشاره کرده (ص۲۵۲–۲۵۳) و جواز برداشتن تربت حضرت حمزه برای شفا و اجماع قدما و متأخران بر این مطلب را از برخی علما نقل کرده است (ص۲۵۴). همچنین نویسنده پس از ذکر نسب شریف پیامبر(ص) تأکید کرده که پیشینیان پیوسته آن را حفظ و فرزندان خود را نیز به حفظ و تبرک به آن امر میکردهاند (ص۱۱۱). او از تبرک جستن مردم به خانة سعد بن خثیمه به سبب خوابیدن پیامبر(ص) در آن یاد کرده (ص۱۸۱) و نیز از برخی فضلا نقل کرده که دعا و توسل در روز عید قربان نزد قبر اسماعیل فرزند امام صادق(ع) در بقیع موجب روا شدن حاجات میشود. (ص۳۲۴)
نویسنده با استناد به آیات و روایات از فضیلت اهل بیت پیامبر(ص) و محبت به آنان سخن گفته و کلماتی از بزرگان و علمای اهل سنت و نیز اشعار فراوان در مدح و منقبت اهل بیت: و لزوم محبت و توسل به آنان ذکر کرده و بر عصمت عترت پیامبر(ص) با استناد به آیه تطهیر «إِنَّما یریدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَکمْ تَطْهیرا» (احزاب/۳۳، ۳۳) و احادیثی چون حدیث ثقلین و حدیث سفینه نوح تأکید کرده است. همچنین با نقل روایتی مبنی بر پاکی حضرت فاطمة زهرا (س) و دوری آن حضرت و ذریه ایشان از آتش جهنم، امام زین العابدین(ع)، امام رضا(ع) و امام جواد(ع) را از روشنترین مصادیق اهلبیت: شمرده است. (ص۱۱۶–۱۲۲)
نویسنده در بخش مربوط به قبرستان بقیع (ص۲۶۵–۲۸۶) پس از نقل روایاتی درباره فضیلت این قبرستان و وعده شفاعت برای اهل آن (ص۲۶۷–۲۶۹) زیارت بقیع در هر روز را به تأسی از پیامبر(ص) مستحب دانسته است (ص۲۷۹). او پس از معرفی قبور ائمه اهل بیت(ع) و نقل گفتار برخی علما دربارة وجود قبر حضرت فاطمه (س) در کنار آنان و دفن سر مبارک امام حسین(ع) نزد آن، به گنبد و بارگاهی که در زمان وی بر مزار امامان اهل بیت وجود داشته اشاره کرده و آن را گنبدی بلند با بنایی قدیمی معرفی کرده که دو در آن در هر شب و روز جمعه گشوده میشده است (ص۲۸۱). او همچنین ضمن معرفی قبور دیگر بقیع، از وجود بناها و گنبدهایی بر قبر عباس عموی پیامبر، ابراهیم فرزند پیامبر و فاطمة بنت اسد یاد کرده است. (ص۲۷۹، ۲۸۳–۲۸۴)
گفتار دوم کتاب، به احوال و آداب و رسوم اهل مدینه در ایام مختلف سال اختصاص یافته است. مؤلف در بخش مربوط به هر ماه، حوادث مهم و سنتها و آداب و رسوم مردم مدینه در مناسبتهای مختلف را ذکر کرده است (ص۲۸۷–۳۲۵).
مؤلف در پایان گفتار دوم، مطالبی درباره سال شمسی، فصلها و ماههای آن، مشخصات نجومی هر یک از آنها و نیز چندین قاعده مربوط به هیئت و نجوم در نحوة محاسبة روزهای سال بیان کرده است. (ص۳۲۵–۳۳۳) وی همچنین در آخرین فصل کتاب دربارة اهل مدینه و صفات و ویژگیهای ساکنان و مجاوران آن سخن گفته است (ص۳۳۴–۳۴۷)
چاپها: الجواهر الثمینة دو بار در سال ۱۴۱۷ق. یکی با تحقیق محمد حسن اسماعیل شافعی توسط انتشارات دارالکتب العلمیه در بیروت در ۲۴۸ صفحه و دیگری با تحقیق احمد سعید بن سلم در ۳۸۵ صفحه (بدون ذکر انتشارات و محل نشر) در قطع وزیری به چاپ رسیده است. ویژگی چاپ اخیر، تعلیقات مصحح درباره تغییرات دورة معاصر در مدینه ازجمله تخریب آثار و مساجد مورد اشاره مؤلف (برای نمونه، ص ۱۰۴–۱۰۸، ۱۷۱، ۲۵۳، ۲۸۱، ۲۸۶) و بیان موقعیت فعلی اماکن مذکور در کتاب و اسامی کنونی آنها (برای نمونه، ص۹۲، ۹۸، ۱۴۴) و نیز افزودن ملحقاتی به کتاب مانند تعیین محدوده حرم مدینه توسط هیأتی متشکل از برخی علمای معاصر (ص۳۵۷–۳۶۴) است.
جُویریه: همسر پیامبر(ص) و از مدفونان در بقیع
جویریه دختر حارث بن ابی ضرار، رئیس طائفه بنیمُصطلق* از قبیله خزاعه* بود.[۴] نام اصلی او را بَرّه گفتهاند که پیامبر(ص) پس از ازدواج با او، وی را جویریه (مصغر جاریه) نامید.[۵] با توجه به سن ۲۰سالگی وی به هنگام ازدواج با پیامبر(ص)،[۶] زمان تولدش دو سال پیش از بعثت بوده است. بنی مصطلق از همپیمانان قریش بود. پدر جویریه در سال پنجم هجری در صدد تدارک نیرو برای حمله به مدینه برآمد که پیامبر(ص) پس از اطلاع، پیش دستی کرد و در نبردی که به بنیمصطلق و یا مُریسیع شهرت یافت، اقدام آنان را خنثی کرد.[۷] همسر جویریه مُسافع بن صفوان[۸] یا صفوان بن مالک در این نبرد کشته شد.[۹] جویریه که ۲۰ سال داشت[۱۰] به اسارت مسلمانان درآمد.[۱۱]
به روایت ابن هشام پدر جویریه به اتفاق چند نفر از بزرگان با به همراه داشتن شترانی برای فدیه آزادی اسیران به مدینه آمده وپس از گفت و گو با پیامبر مسلمان شدند.[۱۲] آن حضرت نیز جویریه را آزاد کرد و سپس او را از پدرش خواستگاری و با مهریهای معادل ۴۰۰ درهم او را در سال پنجم به ازدواج خود درآورد.[۱۳]
بنا به نقلی، حارث پس از قبول اسلام، از پیامبر درخواست کرد دخترش را آزاد نماید وآن حضرت جویریه را میان ماندن یا بازگشت نزد خانوادهاش مخیر کرد پس جویریه ماندن نزد رسول خدا را ترجیح داد.[۱۴] به روایتی، وی پیش از اسارتش در خواب دید که ماه از یثرب (یا آسمان) به سمت او آمده است.[۱۵]
بنا به روایت عایشه پس از تقسیم غنایم بنیمصطلق، جویریه سهم ثابت بن قیس انصاری و پسر عمویش گردید. آنان نیز آزادی جویریه را به پرداخت نُه اوقیه (واحد اندازهگیری نقره) منوط کردند. جویریه که خود را از پرداخت این مبلغ ناتوان میدید نزد پیامبر رفت و پس از معرفی خود ازاو کمک خواست. آن حضرت هزینه آزادی او را بر عهده گرفت و به او پیشنهاد ازدواج داد که جویریه پذیرفت. در پی آن، انصار همه اسرای بنی مصطلق را آزاد کردند.[۱۶] برخی آزادی اسیران بنی مصطلق را مهریه جویریه دانستهاند از این رو عایشه جویریه را با برکتترین زن معرفی کرده است.[۱۷] حجره جویریه پس از حجره زینب بنت جحش در امتداد شمالی محراب تهجد مسجد النبی قرار داشت.[۱۸]
اطلاعات اندکی درباره روابط جویریه با برخی زنان پیامبر موجود است. زیبایی جویریه حسادت برخی همسران پیامبر را به دنبال داشت تا بدانجا که ناخشنودی خود را از این ازدواج اعلام میکردند.[۱۹] برتری طلبی برخی زنان پیامبر نسبت به جویریه و سخن آنان به او که پیامبر تو را به بردگی گرفته[۲۰] شاهد این ماجراست. ضمن آن که ملزم شدن جویریه به رعایت ویژه زنان پیامبر که در آیه حجاب بیان شده بود،[۲۱] مؤید ازدواج رسمی رسول خدا با او است.
جویریه همانند دیگر همسران پیامبر پس از مصالحه آن حضرت با یهودیان خیبر، سالیانه هشتاد وَسَق خرما و ۲۰ وَسَق جو (یا گندم) دریافتی داشت.[۲۲]
برخی با استناد به روایتی غیر مشهور و غیر معتبر از ابن ابی رزین جویریه را از جمله زنان پیامبر دانستهاند که با ناراحت کردن آن حضرت سبب نزول آیه ۵۱ احزاب/۳۳ شدند.[۲۳] این در حالی است که گزارشهای تاریخی تصویر مثبتی از او ارائه کردهاند از این رو بعید به نظر میرسد رفتار جویریه مایه ناراحتی پیامبر شده باشد. ذیل آیات ۲۸–۲۹ احزاب/۳۳ نیز از جویریه یاد شده که خواسته او از رسول خدا یک چادر بوده است.[۲۴] مطابق اخباری، این سخنان پس از آن مطرح شد که پیامبر(ص) طلا، جواهرات و گنج آل ابی حقیق نضیری را که در نبرد خیبر در سال هفتم به دست آورده بود قسمت کرد و سهمی از آن برای همسران خود در نظر نگرفت.[۲۵]
اطلاع دیگری از زندگی جویریه در عصر نبوی از جمله حضور او در حجة الوداع در دست نیست. اما با توجه به گزارشی که از حضور همسران پیامبر در حجة الوداع ارائه شده بنظر میرسد که وی نیز حضور داشته است. خلیفه دوم در سال بیستم هجری، زمانی که دیوان را تدوین میکرد، سهم جویریه را ۶۰۰۰ درهم تعیین کرد که نسبت به برخی زنان پیامبر کمتر بود، زیرا سهم یک اسیر جنگی را با سهم دختر ابوبکر یکسان نمیدانست.[۲۶] بنا به گزارش دیگری، عمر برای زنان پیامبر ۱۰۰۰۰ دینار تعیین کرد؛ ولی سهم جویریه، صفیه و میمونه را کمتر دانست که عایشه با استناد به سنت پیامبر از عمر خواست میان زنان پیامبر تفاوتی قائل نشود.[۲۷] برخی نیز گفتهاند که سهم او همچون سهم دیگر زنان پیامبر ۱۲۰۰۰ دینار تعیین شد.[۲۸]
جویریه در سال ۵۶ هجری، در عصر معاویه از دنیا رفت و والی اموی مدینه، مروان بن حکم بر او نماز گزارد، عموم مورخان این گزارش را ترجیح دادهاند.[۲۹] در گزارشی دیگر از آنها وی در سال ۵۰ هجری و در ۶۵ سالگی از دنیا رفته است.[۳۰] با توجه به گزارشی که قبور همسران پیامبر در بقیع را در کنار هم میداند،[۳۱] قبر جویریه نیز در آن جاست. جویریه راوی حدیث بود. عبید بن سباق، ابن عباس، مجاهد، بخاری و مسلم از وی روایت کردهاند[۳۲] بر پایه روایتی درباره فضایل جویریه، وی یکبار از صبح تا ظهر به ذکر مشغول بود که پیامبر پس از آگاهی از این امر، ذکری خاص به وی آموخت.[۳۳] روایت دیگری از روزهداری او در ایام غیر ماه رمضان خبر میدهد[۳۴] که میتوانند بیانگر روحیه عبادی وی باشند.
ویژگیها
الجواهر الثمینه که نگارش آن در سال ۱۰۴۸ق. به پایان رسیده (ص۳۵۴)، نثری ادبی و مسجع دارد و محمدکبریت از اشعار عربی بسیار سود برده است و برخی از اشعار کتاب از خود اوست. (برای نمونه، ص۷۳، ۷۷، ۱۷۴٬۲۱۰) ذکر حکمتها، لطائف، نکات و داستان (برای نمونه، ص۴۳، ۱۲۷)، مباحث قرآنی و حدیثی (برای نمونه، ص۸۲–۸۹، ۲۲۱) و مسائل مربوط به علومی چون نجوم (ص۱۸۴–۱۸۵، ۳۳۱–۳۳۲)، پزشکی (برای نمونه، ص۲۰۰–۲۰۴، ۲۳۷–۲۴۲) و کشاورزی (برای نمونه، ص ۲۲۸–۲۴۶) در لابهلای مطالب کتاب به وفور دیده میشود.
محمد کبریت در کتاب خود افزون بر احادیث نبوی (برای نمونه، ص۴۶–۵۱، ۸۳، ۹۴–۹۶، ۱۷۸، ۲۰۲، ۲۶۷–۲۶۸)، روایات فراوانی نیز از اهل بیت علیهمالسلام نقل و بدانها استناد کرده است؛ از جمله روایاتی از امام علی(ع) (برای نمونه، ص۱۲۷، ۳۴۰)، امام حسن(ع) (ص۲۲۱، ۲۶۷)، امام باقر(ع) (ص۲۰۳، ۲۲۱) و امام صادق(ع) (ص۱۲۶–۱۲۷، ۱۳۹، ۲۰۳).
پانویس
- ↑ نک: الجواهر الثمینه فی محاسن المدینه، ص۳۲، پاورقی۱.
- ↑ الجواهر الثمینه فی محاسن المدینه، ص۲۱۰.
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ خلاصة الاثر، ج4، ص28-31؛ سلافة العصر، ص256-258؛ هدیة العارفین، ج2، ص288؛ الاعلام، ج6، ص240.
- ↑ النسب، ص254؛ الانساب، ج5، ص312؛ جمهرة انساب العرب، ص239.
- ↑ الطبقات، ج8، ص92، 94؛ انساب الاشراف، ج1، ص423.
- ↑ الطبقات، ج8، ص95.
- ↑ انساب الاشراف، ج1، ص423.
- ↑ انساب الاشراف، ج2، ص77؛ اسد الغابه، ج6، ص57.
- ↑ الطبقات، ج8، ص92؛ تاریخ الطبری، ج11، ص609؛ البدایه و النهایه، ج5، ص224.
- ↑ الطبقات، ج8، ص95؛ تاریخ الطبری، ج11، ص610.
- ↑ الارشاد، ج1، ص118.
- ↑ السیرة النبویه، ج3، ص763؛ الاستیعاب، ج3، ص884؛ اسد الغابه، ج1، ص40؛ ج3، ص101.
- ↑ السیرة النبویه، ج3، ص763.
- ↑ الطبقات، ج8، ص93؛ تاریخ خلیفه، ص36؛ الاستیعاب، ج4، ص1804-1805.
- ↑ تاریخ الطبری، ج11، ص610؛ المغازی، ج1، ص412.
- ↑ المغازی، ج1، ص411؛ الطبقات، ج2، ص92؛ ج8، ص93.
- ↑ دلائل النبوه، ج4، ص50؛ اسد الغابه، ج6، ص57.
- ↑ آثار اسلامی مکه و مدینه، ص240.
- ↑ المغازی، ج1، ص411؛ تاریخ الطبری، ج11، ص609؛ الاستیعاب، ج4، ص1804.
- ↑ انساب الاشراف، ج2، ص77؛ المصنّف، صنعانی، ج7ص271.
- ↑ المغازی، ج1، ص413؛ الطبقات، ج8، ص94.
- ↑ الطبقات، ج8، ص92-95.
- ↑ انساب الاشراف، ج2، ص105؛ المصنّف، ابن ابی شیبه، ج3، ص329؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج10، ص3145.
- ↑ تفسیر سمعانی، ج4، ص275-276؛ روض الجنان، ج15، ص410.
- ↑ تفسیر قمی، ج2، ص192.
- ↑ الطبقات، ج3، ص225، 231؛ فتوح البلدان، ج3، ص556؛ تاریخ بغداد، ج4، ص282.
- ↑ المعرفة والتاریخ، ج1، ص463.
- ↑ الطبقات، ج3، ص225؛ فتوح البلدان، ج3، ص551.
- ↑ تاریخ خلیفه، ص138؛ المعرفة والتاریخ، ج3، ص322؛ انساب الاشراف، ج2، ص77.
- ↑ الطبقات، ج8، ص95.
- ↑ رحلة المکناسی، ص260.
- ↑ تهذیب الکمال، ج35، ص146؛ التحفة اللطیفه، ج2، ص236.
- ↑ صحیح ابن حبان، ج3، ص110؛ سیر اعلام النبلاء، ج2، ص264.
- ↑ سنن ابی داود، ج1، ص541؛ صحیح ابن حبان، ج8، ص375-376.
منابع
- الاعلام، خیر الدین بن محمود الزرکلی (-۱۳۹۶ق)، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۹۸۹م.
- خلاصة الاثر فی أعیان القرن الهادی عشر، محمد امین المحبی (-۱۱۱۱ق)، بیروت، مکتبة خیاط.
- سلافة العصر فی محاسن الشعراء بکل مصر، علی خان ابن معصوم (-۱۱۱۹ق)، مصر، مکتبة المرتضویه.
- هدیة العارفین، اسماعیل باشا (-۱۳۳۹ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی.